- 485
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 27 تا 35 سوره مریم _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 27 تا 35 سوره مریم _ بخش اول"
وجود مبارک مسیح(س) معجزه بود و خارق عادت، تبیین شناسنامهٴ آن حضرت هم خارق عادت هست
گفتند عیسی بالاتر از یحیی(س) است برای اینکه یحیی مظهر حیات است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَامَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیّاً ﴿27﴾ یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً ﴿28﴾ فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّاً ﴿29﴾ قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً ﴿30﴾ وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ مَادُمْتُ حَیّاً ﴿31﴾ وَبَرّاً بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً ﴿32﴾ وَالسَّلاَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیّاً ﴿33﴾ وَالسَّلاَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیّاً ﴿34﴾ ذلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿35﴾
چون میلاد وجود مبارک مسیح(سلام الله علیه) معجزه بود و خارق عادت تبیین شناسنامهٴ آن حضرت هم خارق عادت هست یعنی وجود مبارک عیسی با شناسنامهاش در قرآن معرّفی شده بر خلاف انبیای دیگر. مطالبی که مربوط به آیات قبلی است یکی این است که این ﴿وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ برای آن است که شما این درخت خرما را بتکانی تا میوهاش بریزد یا نه، این درخت را به اهتزاز در بیاور تا از جِذع, نخله بشود اولاً، وقتی بارور شد بارش به تو برسد ثانیاً، آنچه دیگران میگفتند این است که این درخت را تکان بده تا میوهاش بریزد اما اصرار قرآن کریم بر این است که این نَخله نبود جذع بود تکرار این جذع برای آن است که بفهماند این یک سرشاخه داشته باشد سبز باشد اینچنین نبود یک تَنهٴ بیسرشاخه و مُردهای بود تو باید این را تکان بدهی که زنده بشود یا اگر خوابیده است بیدار بشود میوه بدهد به تو تقدیم بکند اگر وجود مبارک موسای کلیم دست به این مار نمیزد این مار عصا نمیشد یا اگر دست به این عصا نمیزد این عصا مار نمیشد در هر دو حال دستِ موسوی لازم است دستِ کلیمی لازم است اینجا هم اهتزاز مریمی لازم است بنابراین تنها امر به اهتزاز برای این نیست که میوه بریزد برای آن است که این جِذع, نخله بشود، اگر یک درخت خشکیده بود حیات نداشت مادرِ کسی که «یُحیی الموتی باذن الله» این هم مُحیی شجر شد درختِ مُرده را زنده کرد و اگر نه، درختی بود پژمرده و زنده لکن در زمستان این درختها خواباند نه مُرده بعضی از درختها در زمستان هم بیدارند مثل درخت سرو، درخت مرکّبات و اینها، اینها در زمستان و تابستان بیدارند منتها در بهار رشد میکنند ولی در زمستان رشد نمیکنند لکن بیدارند به دلیل سبزی برگ آنها بعضی از درختها هستند که زمستان به خواب میروند درخت انار این طور است، درخت انجیر این طور است اکثر درختان زمستان به خواب میروند این درختانی که بیدارند آسیب میبینند برای اینکه سرما با اینها کار دارد این درختهایی که خواباند از سرمای زمستان کمتر آسیب میبینند به هر تقدیر این یا جذع مُرده بود که با اهتزاز مریم(سلام الله علیها) زنده شد یا نه، درخت خوابیده بود که با اهتزاز مریم بیدار شد یا اعطای حیات است یا اعطای یَقظه در هر دو حال کرامت است و معجزه، بنابراین درست است که آن عصا گاهی مار میشود، گاهی از حالت ماری در میآید ﴿سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَی﴾ ولی دستِ کلیم لازم است اینجا هم درست است که جذع نَخله میشود و بار میدهد ولی دست مریم(سلام الله علیها) لازم است مادر کسی که «یُحیی الموتی باذن الله» او هم میتواند این سِمت را داشته باشد.
پرسش: حاج آقا در بعضی روایات داریم که پیغمبرها وقتی یکی از معجزاتشان این بوده که زیر درخت که مینشستند.
پاسخ: خب بله و اصلاً خضر را میگفتند خضر به همین مناسبت است.
پرسش: حضرت عیسی که به دنیا آمد خب همان پیغمبر بود زیر همان درخت بود نظر حضرت عیسی بوده که حضرت مریم خواست در نخله کرده.
پاسخ: نه، حالا این قبلاً گذشت که آنچه برای مریم(سلام الله علیها) بود اینها کرامت خود مریم بود یک قول یا نه ارهاصی بود ارهاص که یک اصطلاح کلامی است پیشدرآمد معجزهٴ پیغمبر را میگویند یا ارهاص عیسی(سلام الله علیه) بود که به دست مادرش ظهور کرد قول دوم هر دو قول در کتابهای کلامی هست و چون مریم(سلام الله علیها) را قرآن خیلی عظمت میستاید ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ﴾ بعد میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ آیَةً وَآوَیْنَاهُمَا إِلَی رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِینٍ﴾ یا ﴿صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ﴾ این جلال و عظمتی که برای مریم(سلام الله علیها) قائل است استبعادی ندارد که برای خود مریم بود نه ارهاص برای عیسی. به هر تقدیر این اهتزاز گذشته از آن است که برکت ریزش میوه را به همراه دارد برکت احیای میّت از یک سو، ایقاظ نائم از سوی دیگر را هم به همراه دارد اگر این درخت خشکیده بود با اهتزاز مریم زنده شد و اگر درخت خوابیده بود با اهتزاز مریم(سلام الله علیها) بیدار شد.
پرسش: اگر تفاوتی نیست قول ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ نیست یعنی خود حضرت عیسی امر نکرده ﴿وَهُزِّی﴾.
پاسخ: بسیار خب، اما منظور این است که امر از طرف هر کسی باشد این دست باید زنده کند یا بیدار کند وگرنه خود ذات اقدس الهی این درخت را میتوانست به صورت نَخله در بیاورد اگر مُرده بود زنده کند و اگر خوابیده بود بیدار کند مثل اینکه وجود مبارک موسای کلیم دستِ او لازم است که بالأخره این عصا گاهی مار بشود گاهی مار عصا بشود وگرنه خدای سبحان میتواند آن عصا را مار کند مار را دوباره عصا کند اما ﴿خُذْهَا وَلاَ تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَی﴾ یا ﴿أَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ﴾ برای تفهیم این نکته است که این دست، دستِ الهی است و اثر دارد، بنابراین گوینده هر که میخواهد باشد چه وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) چه وجود مبارک جبرئیل(سلام الله علیه) هر که میخواهد باشد نشان آن است که دست مریم سهم تعیینکنندهای در این سه امر داشت احیای جذع میّت، ایقاظ جذع نائم و ریزش میوه هر کدام از این سه امر باشد به برکت اوست.
خب، مطلب دیگر اینکه دربارهٴ سَریّ دو قول بود یکی اینکه نهر بود، یکی اینکه سیّدالقوم و شریف القوم بود اگر این مصادیق یک جامع واحدی داشته باشند میشود با ارادهٴ جامع هر دو معنا را در نظر گرفت و اگر جامع واحد نداشته باشند و بین اینها یک بُون بعیدی باشد اگر کسی قائل شد که استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز است میتوان گفت که منظور از این سریّ هم سیّدالقوم است هم نهر و اگر استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز نبود چه اینکه برهانی بر امتناع او نیست باید احدالمعنیین اراده بشود.
پرسش: مرحوم علامه هر دو را قبول کرده؟
پاسخ: نه، ایشان فرمودند: «و الأوّل أظهر» یعنی سریّ به معنای نهر باشد اظهر است یکی را قبول کردند.
خب، مطلب بعدی آن است که این حرفها همه برای وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) است که فرمود: ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ اینجا بعضی از اینها به صورت نفی و نهی است بعضی از اینها به صورت امر و اثبات ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ به این امور یک، ﴿أَلاَّ تَحْزَنِی﴾ چرا، چون ﴿قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً﴾ یک، این نهی ﴿وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ برای اینکه ﴿تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً﴾.
پرسش:..
پاسخ: حُزن دیگر، حزن اختصاصی به گذشته ندارد انسان وقتی که یک حادثهٴ تلخی را پیشبینی میکند هم اکنون غمگین است الآن کسی که تقریباً مقدّمات قبول نشدن او در کنکور روشن است در امتحان موفق نیست هم اکنون افسرده است این حزن اختصاصی به زوال شیء در گذشته ندارد وقتی چیزی را در آینده از دست میدهد و تقریباً مطمئن است که از دست او میرود هم اکنون غمگین است.
خب، ﴿فَکُلِی وَاشْرَبِی﴾ در جریان وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) هم همین طور بود حالا وقتی وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) آن چهار مرغ را گرفت و سَر بُرید و آن اجزا را در هم کوبید و مخلوط کرد دیگری اگر میگفت یا طاووس، یا کذا و کذا که نمیآمدند که این فقط ندای ابراهیمی میخواهد ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِیَنَّکَ سَعْیاً﴾ تو بگو یا طاووس این زنده میشود دیگری که بگوید نمیشود که، بنابراین هر زبانی اثر ندارد، هر دستی اثر ندارد دستِ موسای کلیم(سلام الله علیه) میخواهد زبان ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) میخواهد فرمود: ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِیَنَّکَ سَعْیاً﴾ همان طوری که ذات اقدس الهی در معاد برای احیای نفوس ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ تو هم اینها را به امامشان بخوان امامِ هر کسی همان مغز و دستگاه فکری اوست تو هم آنها را سَرها را که نزد خودت نگه میداری آنها را بخوان میآیند بنابراین اینکه وجود مبارک مریم مأمور شد به اهتزاز جذع النخله برای اینکه دست اوست که میتواند مُرده را زنده کند و گفتند عیسی بالاتر از یحیی(سلام الله علیهما) است برای اینکه یحیی مظهر حیات بود و وجود مبارک عیسی مظهر احیاست اوست که میگوید ﴿أُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللّهِ﴾ و خدا دربارهٴ او فرمود: ﴿وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَی بِإِذْنِی﴾ این میشود مظهر «هو المُحیی»، او میشود مظهر «هو الحیّ الذی لا یموت». خب، اینکه فرمود: ﴿فَکُلِی﴾ نظیر امر ﴿هُزِّی﴾ اینها همه ندای آن منادی است آن منادی ندا داد ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ به اموری یک ﴿أَلاَّ تَحْزَنِی﴾ به این دلیل، ﴿وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ به این دلیل اوّلی به دلیل ﴿قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً﴾ دومی ﴿تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً﴾. سوم و چهارم و پنجم سهتا امر ﴿فَکُلِی﴾ یک، ﴿وَاشْرَبِی﴾ دو، ﴿وَقَرِّی عَیْناً﴾ سه، این سه با آن دو امر تحت نداست میشود پنج، این ﴿فَکُلِی وَاشْرَبِی﴾ میتواند امر باشد اما این ﴿قَرِّی﴾ یک انشاست یعنی چشمت روشن باشد نه روشنچشم باش این قابل امر نیست که تو روشنچشم باشی یعنی خبر است به صورت انشاء بیان شده یعنی چشم تو روشن میشود. ششم، ﴿فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً﴾ این هم تحت آن نداست اینها دستور است که اگر دیدی این حرفها را بزن اصلاً حرف نزن فقط با اشاره سخن بگو این ﴿فَقُولِی﴾ ناظر یعنی «فأشیری» به دلیل همان تعبیری که در بحث دیروز گذشت و به قرینهٴ ﴿فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ﴾ دو، ﴿فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَانِ صَوْماً﴾ چون اینچنین است ﴿فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیّاً﴾ صَمت و سکوت از بهترین نعمتهاست که آدم گزیدهگو باشد، کمگو باشد، پرحرف نباشد ولی میتواند روزه بگیرد و در حال روزه گرفتن کمتر حرف بزند اما بخواهد صَمت و سکوت را جزء شرایط صحّت صوم قرار بدهد یک، یا کلام را جزء موانع صحّت صوم قرار بدهد دو، هم جعل آن شرط میشود بدعت، هم جعل این مانع میشود بدعت نه صَمت و سکوت شرط صحّت است، نه نطق و کلام مانع صحّت صوم از خود چیزی را اضافه کردن میشود بدعت لذا در عین حال که روایات ما سکوت را و صَمت را تشویق کردند کمگویی را، گزیدهگویی را تشویق کردند پرحرفی را مذمّت کردند اما اجازه ندادند که این را ما جزء دین قرار بدهیم بگوییم صَمت شرط صحّت روزه است، کلام مانع صحّت روزه این حق را ندادند ﴿فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَانِ صَوْماً﴾ چون در حال روزه نباید سخن گفت صوم سکوت و صَمت گرفتم ﴿فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ﴾ اما ﴿إِنسِیّاً﴾ با خدا حرف میزنم، با فرشتهها حرف میزنم، مناجات میکنم، ذکر دارم همهٴ حرفها را دارد با بشر حرف نمیزنم ﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ﴾ این بیان نورانی امام صادق(سلام الله علیه) که یک آدم عاقل در آنها نبود که وجود مبارک مریم با او گفتگو کند سرّش همین است اینها عمری مریم(سلام الله علیها) را به طهارت شناختند هم در زادروز او که دیدند مادرش نذر کرده بود که این را به معبد بدهد هم در هنگام قرعهکشی که این تحت کفالت چه کسی باشد ﴿مَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ﴾ قرعه به نام زکریا افتاد خب یک پیغمبر پیرمردی مربّی و سرپرست این کودک شد این را دیدند و در معبد هم بود و آن جریان ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ﴾ را به وسیلهٴ زکریا(سلام الله علیه) متوجه شدند کسی که عمری به طهارت گذراند و تحت کفالت یکی از انبیای الهی بود اگر یک کار تازهای کرد باید استفهام کنند، استعلام کنند نه مبادرت کنند به سه، چهار حرفِ تلخ گفتند فَریّ است یعنی کارِ مُنکر عظیم، گفتند مادرت بَغی نبود یعنی این بَغْی است خب شما اولاً سؤال کنید استفهام کنید که این بچه را از کجا آوردی همین که دیدند بچه در آغوش او یا در دست او یا در دامن اوست این تهمتها را زدند این طور مبادرت کردن جاهلانه باعث شد که وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) اینها را میشناخت فرمود: ﴿یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا﴾ فرصت سؤال ندادند اصلاً، همین که دیدند ﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَامَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیّاً﴾ یک، بعد ﴿مَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً﴾ دو، از این تهمتها بدتر؟! شما اولاً سؤال کنید، استعلام کنید، استفهام کنید اگر او جوابِ گویا نداشت شما شروع کنید به قَذف این بود که وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) فرمود: ﴿یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا﴾ و بیانش هم وجود مبارک صادق(سلام الله علیه) فرمود اگر یک آدم عاقلی در اینها بود وجود مبارک مریم تقاضای مرگ نمیکرد.
پرسش:...
پاسخ: بالأخره آنهایی که در معرض این سؤال هستند آنهایی که میخواهند اعتراض بکنند بگو من حرف نمیزنم آن وقت در جواب آنها چه بگو؟ در جواب آنها ﴿فَأَشَارَتْ﴾ با این «فاء» ﴿فَأَشَارَتْ﴾ آن کمبودی که در مسئلهٴ ﴿فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً﴾ حل میشود این ﴿فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً﴾ یعنی هر کس دید بالأخره سؤال میکند دیگر که از کجا آوردی وگرنه صِرف اینکه آدم کسی را ببیند بگوید من روزهٴ صَمت گرفتم اینکه دلیل ندارد خب بسیاری از این رهگذرها رد میشوند آدم دلیل ندارد بگوید که من صوم صمت گرفتم که این معلوم میشود که اینها با اعتراض روبهرو میشوند چون با اعتراض روبهرو میشوند خودت حرف نزن پس چه کار بکن؟ اشاره بکن، از کجا معلوم میشود که دستور اشاره است؟ از همین ﴿فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ﴾ خب آن دارد راه نشان میدهد برای رفع تهمت هیچ سخن نگو فقط به کودک اشاره بکن ﴿فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ﴾. خب، یعنی فَریّ را او پاسخ میدهد، ﴿مَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً﴾ را او پاسخ میدهد ﴿فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ﴾ حالا از دور بود یا نزدیک بالأخره اشاره یعنی من با شما سخن نمیگویم از این کودک بپرسید ﴿قَالُوا﴾ قوم او گفتند ﴿کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ﴾ یک، ﴿صَبِیّاً﴾ دو، چه در مهد باشد چه غیر مهد بالأخره کودک است گذشته از اینکه این کودکِ گهوارهای است صَبی بودن این صبابت مانع گفتن است گذشته از اینکه هنوز در گهواره است یعنی نوزاد است ما چگونه جواب بدهیم آنگاه چون دستور این بود که تو به این کودک اشاره بکن این کودک شروع کرده قبل از اینکه مادرش را تبرئه کند ذات اقدس الهی را تنزیه کرده این مسیحیهای افراطی و مسیحیهای تفریطی یک گوشهشان به تنزیه خدا اهانت کردند، یک گوشهشان به برائت و نزاهت مادر عیسی، آنهایی که افراطی بودند گفتند این ابنالله است و وجود مبارک عیسای مسیح حرفِ افراطیهای ترساها را برطرف کرد فرمود من عبداللهام نه ابنالله، تفریطیها که گفتند ﴿لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیّاً﴾، ﴿مَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً﴾ تهمت زدند حرفِ برائت مادرش را، نزاهت دامن مادرش را ثابت کرد ولی قبل از اینکه بگوید مادرم معصومه است ذات اقدس الهی را از داشتن فرزند تنزیه کرد که مبادا کسی خیال کند من چون پدر ندارم پسر خدا هستم من فرزند خدا نیستم من بندهٴ خدایم.
پرسش:...
پاسخ: برای اینکه همین دیگر، کسی که اصلاً مستقرّ در گهواره است لحظهای نیست که حالا اتفاقاً در گهواره باشد کسی که هویّت او گهوارهای است، کسی که هویّت او گهوارهای است که نمیشود با او گفتگو کرد وجود مبارک عیسی اول تنزیه کرد ذات اقدس الهی را بعد تبرئه کرد مادرش را ﴿قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ﴾ این به دلالت مطابقه تنزیه خداست، به دلالت التزام تبرئهٴ مادر است خب آنها میگفتند کسی که کودک است و گهوارهای است و گهوارهای بودن وصف مستقرّ اوست یعنی تازه در گهواره شد این نوزاد شد این ﴿کَانَ فِی الْمَهْدِ﴾ است مستقرّ در گهواره است این سه جهت اشکال دارد چگونه با او حرف بزنیم این معلوم میشود که معجزه است این کرامت است یک آدم ناپاک و ناپاکزاده که ﴿عَبْدُ اللَّهِ﴾ بودن و ﴿جَعَلَنِی نَبِیّاً﴾ و ﴿آتَانِیَ الْکِتَابَ﴾ و امثال ذلک نمیگوید که.
پرسش:...
پاسخ: نه، اصلاً هیچ کس نمیتواند با بچه حرف بزند.
پرسش:...
پاسخ: آن قضیّهای بود در تاریخ خیلی روشن نبود آن هم ﴿شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا﴾ روشن نیست آن بچه بود ﴿شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا﴾ حالا گفتند کودک بود مگر چنین چیزی برای همه روشن شده بود این قرآن است که تمام اسرار گذشته را به مقدار لازم تبیین کرده وگرنه ﴿شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا﴾ مگر برای همهٴ بنیاسرائیل مشخص بود آنهایی که یهودی بودند و تازه میخواستند مسیحی بشوند.
پرسش:...
پاسخ: همین دیگر، کسی که هویّتش گهوارهای است نه اینکه اتّفاقاً در گهواره باشد یک وقت است کسی که اتفاقاً در گهواره است نه، اصلاً هویّتش هویّت گهوارهای است که توضیح داده شد. ﴿قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ﴾ یک، که تنزیه خداست بالمطابقه و تبرئه مادر است بالالتزام ﴿آتَانِیَ الْکِتَابَ﴾ که همان انجیل باشد، ﴿وَجَعَلَنِی نَبِیّاً﴾ چون اینها مستقبل محقّقالوقوع است با ماضی تعبیر شده بعد فرمود: ﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَیْنَ مَا کُنتُ﴾ که اینجا در این قرائتها و رسمالخطهای معمول منفصل نوشته شد.
پرسش:...از بچه سؤال کند.. که هم میخواهد مادرش را
پاسخ: بله دیگر این مستقبل محقّقالوقوع در حکم ماضی است مثل ﴿إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ﴾ چیزی که یقیناً واقع میشود از او به فعل ماضی یاد شده.
پرسش: عرض میکنم که سهتا نکته است یعنی حضرت عیسی(علیه السلام) به اصطلاح با یک تیر سه نشان است هم خودش را تبرئه کرد من فرزند مشروعم چون باید معرِّف أعرف از معرَّف باشد پس با این چند جمله هم خودش را تبرئه کرد هم مادر را و هم اثبات کرد که فرزند خدا نیست
پاسخ: بله، آنکه با جملهٴ اسمیه با تأکید به دلالت مطابقه بیان کرد مسئلهٴ تنزیه خداست ﴿إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ﴾ لازمهٴ اینکه کودکی که هیچ توقّع نیست بگوید ﴿إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ﴾ این است که حلالزاده است این است که طیّب و طاهری او را به بار آورده آن ﴿آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً﴾ هم تأکید این مطلب است.
﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَیْنَ مَا کُنتُ﴾ من در هر جا باشم منشأ برکتم که این را وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) در آن بیان نورانیاش فرمود: «نفّاعاً» من هر جا باشم به نفع مردم کار میکنم خب پربرکتم ﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ مَادُمْتُ حَیّاً﴾ من هم رابطهٴ خودم را با خدای سبحان تا زندهام باید حفظ بکنم چون خدا مرا وصیّت کرده و هم رابطهام را در فقرزدایی با مردم محروم باید حفظ بکنم چون خدا وصیّت کرده زکات بدهم مادامی که من زندهام اگر وجود مبارک عیسی هماکنون زنده باشد هماکنون اهل صلات است و هماکنون اهل زکات که زمان ظهور مبارک ولیّ عصر(ارواحنا فداه) حضرت ظهور میکنند و پشت سر وجود مبارک امام زمان هم نماز میخوانند، اگر رحلت کرده باشند تا زنده بودند اهل زکات و اهل صلات بودند، اگر هماکنون زنده باشند که یکی از محتملات مسئله است این ﴿مَادُمْتُ حَیّاً﴾ شبیه ﴿مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ بشود برای اینکه اگر گفتند ﴿مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ یعنی مادامی که دنیا هست چون وقتی قیامت قیام میکند ﴿وَالْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ میشود، ﴿وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ میشود، ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ میشود، ﴿فَدُکَّتَا دَکَّةً وَاحِدَةً﴾ میشود بساط این منظومهٴ شمسی برچیده میشود این تقریباً وقتی هم که وجود مبارک حضرت ظهور کردند و عیسی(سلام الله علیهما) آمدند دیگر در آستانهٴ قیامِ قیامت است دیگر پس اگر حضرت زنده باشند این ﴿مَادُمْتُ حَیّاً﴾ به منزلهٴ ﴿مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ است و اگر رحلت کرده باشند که خب نظیر موتِ افراد دیگر است و علی أیّ تقدیرٍ تکذیب قول صلیبیهاست برای اینکه سخن از قتل نیست نفرمود: ﴿مَادُمْتُ حَیّاً﴾ یا در تعبیر دیگر نفرمود «و السلام علیّ یوم اُقتل» فرمود: ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ﴾ و خدای سبحان هم میفرماید: ﴿وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلکِن شُبِّهَ لَهُمْ﴾ هم آن آیه تکذیب صلیبیهاست هم بیان نورانی خود عیسی(سلام الله علیه) که میفرماید: ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ﴾ اینچنین است. ﴿مَادُمْتُ حَیّاً ٭ وَبَرّاً بِوَالِدَتِی﴾ دربارهٴ یحیی(سلام الله علیه) آمده است ﴿وَبَرَّاً بِوَالِدَیْهِ﴾ اما دربارهٴ عیسی(سلام الله علیه) آمده است ﴿وَبَرّاً بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً﴾ که این اقسام در همین سورهٴ مبارکهٴ «مریم» دربارهٴ یحیی به این صورت آمده است ﴿وَحَنَاناً مِن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیّاً ٭ وَبَرَّاً بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّاراً عَصِیّاً﴾ نسبت به مردم اهل جبروت و ظلم و معصیت نبود، نسبت به ذات اقدس الهی باتقوا بود در امور خانوادگی هم اهل بِرّ و نیکی بود این سه ضلع مثلّث را او با طهارت تأمین کرد دربارهٴ حضرت عیسی هم همین طور است نسبت به باریتعالی که عبد او هستم و نمازگزار هستم و امثال ذلک، نسبت به فقرا هم که اهل زکاتم، نسبت به مادرم که بارّم ﴿وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً﴾ که در جریان حضرت یحیی گذشت لذا فرمود: ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ﴾ با تعریف بر خلاف آنچه دربارهٴ یحیی آمده که فرمود: ﴿وَسَلاَمٌ﴾ بدون تعریف آنجا نکره آمد ﴿وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیّاً﴾ روزی که من مبعوث میشوم حیّاً این ﴿حَیّاً﴾ برای آن است که عدّهای مُردهاند و زنده میشوند، عدّهای حیاتشان ادامه دارد الی یوم القیامه.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
وجود مبارک مسیح(س) معجزه بود و خارق عادت، تبیین شناسنامهٴ آن حضرت هم خارق عادت هست
گفتند عیسی بالاتر از یحیی(س) است برای اینکه یحیی مظهر حیات است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَامَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیّاً ﴿27﴾ یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً ﴿28﴾ فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّاً ﴿29﴾ قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً ﴿30﴾ وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ مَادُمْتُ حَیّاً ﴿31﴾ وَبَرّاً بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً ﴿32﴾ وَالسَّلاَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیّاً ﴿33﴾ وَالسَّلاَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیّاً ﴿34﴾ ذلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿35﴾
چون میلاد وجود مبارک مسیح(سلام الله علیه) معجزه بود و خارق عادت تبیین شناسنامهٴ آن حضرت هم خارق عادت هست یعنی وجود مبارک عیسی با شناسنامهاش در قرآن معرّفی شده بر خلاف انبیای دیگر. مطالبی که مربوط به آیات قبلی است یکی این است که این ﴿وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ برای آن است که شما این درخت خرما را بتکانی تا میوهاش بریزد یا نه، این درخت را به اهتزاز در بیاور تا از جِذع, نخله بشود اولاً، وقتی بارور شد بارش به تو برسد ثانیاً، آنچه دیگران میگفتند این است که این درخت را تکان بده تا میوهاش بریزد اما اصرار قرآن کریم بر این است که این نَخله نبود جذع بود تکرار این جذع برای آن است که بفهماند این یک سرشاخه داشته باشد سبز باشد اینچنین نبود یک تَنهٴ بیسرشاخه و مُردهای بود تو باید این را تکان بدهی که زنده بشود یا اگر خوابیده است بیدار بشود میوه بدهد به تو تقدیم بکند اگر وجود مبارک موسای کلیم دست به این مار نمیزد این مار عصا نمیشد یا اگر دست به این عصا نمیزد این عصا مار نمیشد در هر دو حال دستِ موسوی لازم است دستِ کلیمی لازم است اینجا هم اهتزاز مریمی لازم است بنابراین تنها امر به اهتزاز برای این نیست که میوه بریزد برای آن است که این جِذع, نخله بشود، اگر یک درخت خشکیده بود حیات نداشت مادرِ کسی که «یُحیی الموتی باذن الله» این هم مُحیی شجر شد درختِ مُرده را زنده کرد و اگر نه، درختی بود پژمرده و زنده لکن در زمستان این درختها خواباند نه مُرده بعضی از درختها در زمستان هم بیدارند مثل درخت سرو، درخت مرکّبات و اینها، اینها در زمستان و تابستان بیدارند منتها در بهار رشد میکنند ولی در زمستان رشد نمیکنند لکن بیدارند به دلیل سبزی برگ آنها بعضی از درختها هستند که زمستان به خواب میروند درخت انار این طور است، درخت انجیر این طور است اکثر درختان زمستان به خواب میروند این درختانی که بیدارند آسیب میبینند برای اینکه سرما با اینها کار دارد این درختهایی که خواباند از سرمای زمستان کمتر آسیب میبینند به هر تقدیر این یا جذع مُرده بود که با اهتزاز مریم(سلام الله علیها) زنده شد یا نه، درخت خوابیده بود که با اهتزاز مریم بیدار شد یا اعطای حیات است یا اعطای یَقظه در هر دو حال کرامت است و معجزه، بنابراین درست است که آن عصا گاهی مار میشود، گاهی از حالت ماری در میآید ﴿سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَی﴾ ولی دستِ کلیم لازم است اینجا هم درست است که جذع نَخله میشود و بار میدهد ولی دست مریم(سلام الله علیها) لازم است مادر کسی که «یُحیی الموتی باذن الله» او هم میتواند این سِمت را داشته باشد.
پرسش: حاج آقا در بعضی روایات داریم که پیغمبرها وقتی یکی از معجزاتشان این بوده که زیر درخت که مینشستند.
پاسخ: خب بله و اصلاً خضر را میگفتند خضر به همین مناسبت است.
پرسش: حضرت عیسی که به دنیا آمد خب همان پیغمبر بود زیر همان درخت بود نظر حضرت عیسی بوده که حضرت مریم خواست در نخله کرده.
پاسخ: نه، حالا این قبلاً گذشت که آنچه برای مریم(سلام الله علیها) بود اینها کرامت خود مریم بود یک قول یا نه ارهاصی بود ارهاص که یک اصطلاح کلامی است پیشدرآمد معجزهٴ پیغمبر را میگویند یا ارهاص عیسی(سلام الله علیه) بود که به دست مادرش ظهور کرد قول دوم هر دو قول در کتابهای کلامی هست و چون مریم(سلام الله علیها) را قرآن خیلی عظمت میستاید ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ﴾ بعد میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ آیَةً وَآوَیْنَاهُمَا إِلَی رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِینٍ﴾ یا ﴿صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ﴾ این جلال و عظمتی که برای مریم(سلام الله علیها) قائل است استبعادی ندارد که برای خود مریم بود نه ارهاص برای عیسی. به هر تقدیر این اهتزاز گذشته از آن است که برکت ریزش میوه را به همراه دارد برکت احیای میّت از یک سو، ایقاظ نائم از سوی دیگر را هم به همراه دارد اگر این درخت خشکیده بود با اهتزاز مریم زنده شد و اگر درخت خوابیده بود با اهتزاز مریم(سلام الله علیها) بیدار شد.
پرسش: اگر تفاوتی نیست قول ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ نیست یعنی خود حضرت عیسی امر نکرده ﴿وَهُزِّی﴾.
پاسخ: بسیار خب، اما منظور این است که امر از طرف هر کسی باشد این دست باید زنده کند یا بیدار کند وگرنه خود ذات اقدس الهی این درخت را میتوانست به صورت نَخله در بیاورد اگر مُرده بود زنده کند و اگر خوابیده بود بیدار کند مثل اینکه وجود مبارک موسای کلیم دستِ او لازم است که بالأخره این عصا گاهی مار بشود گاهی مار عصا بشود وگرنه خدای سبحان میتواند آن عصا را مار کند مار را دوباره عصا کند اما ﴿خُذْهَا وَلاَ تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَی﴾ یا ﴿أَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ﴾ برای تفهیم این نکته است که این دست، دستِ الهی است و اثر دارد، بنابراین گوینده هر که میخواهد باشد چه وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) چه وجود مبارک جبرئیل(سلام الله علیه) هر که میخواهد باشد نشان آن است که دست مریم سهم تعیینکنندهای در این سه امر داشت احیای جذع میّت، ایقاظ جذع نائم و ریزش میوه هر کدام از این سه امر باشد به برکت اوست.
خب، مطلب دیگر اینکه دربارهٴ سَریّ دو قول بود یکی اینکه نهر بود، یکی اینکه سیّدالقوم و شریف القوم بود اگر این مصادیق یک جامع واحدی داشته باشند میشود با ارادهٴ جامع هر دو معنا را در نظر گرفت و اگر جامع واحد نداشته باشند و بین اینها یک بُون بعیدی باشد اگر کسی قائل شد که استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز است میتوان گفت که منظور از این سریّ هم سیّدالقوم است هم نهر و اگر استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز نبود چه اینکه برهانی بر امتناع او نیست باید احدالمعنیین اراده بشود.
پرسش: مرحوم علامه هر دو را قبول کرده؟
پاسخ: نه، ایشان فرمودند: «و الأوّل أظهر» یعنی سریّ به معنای نهر باشد اظهر است یکی را قبول کردند.
خب، مطلب بعدی آن است که این حرفها همه برای وجود مبارک عیسی(سلام الله علیه) است که فرمود: ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ اینجا بعضی از اینها به صورت نفی و نهی است بعضی از اینها به صورت امر و اثبات ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ به این امور یک، ﴿أَلاَّ تَحْزَنِی﴾ چرا، چون ﴿قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً﴾ یک، این نهی ﴿وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ برای اینکه ﴿تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً﴾.
پرسش:..
پاسخ: حُزن دیگر، حزن اختصاصی به گذشته ندارد انسان وقتی که یک حادثهٴ تلخی را پیشبینی میکند هم اکنون غمگین است الآن کسی که تقریباً مقدّمات قبول نشدن او در کنکور روشن است در امتحان موفق نیست هم اکنون افسرده است این حزن اختصاصی به زوال شیء در گذشته ندارد وقتی چیزی را در آینده از دست میدهد و تقریباً مطمئن است که از دست او میرود هم اکنون غمگین است.
خب، ﴿فَکُلِی وَاشْرَبِی﴾ در جریان وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) هم همین طور بود حالا وقتی وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) آن چهار مرغ را گرفت و سَر بُرید و آن اجزا را در هم کوبید و مخلوط کرد دیگری اگر میگفت یا طاووس، یا کذا و کذا که نمیآمدند که این فقط ندای ابراهیمی میخواهد ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِیَنَّکَ سَعْیاً﴾ تو بگو یا طاووس این زنده میشود دیگری که بگوید نمیشود که، بنابراین هر زبانی اثر ندارد، هر دستی اثر ندارد دستِ موسای کلیم(سلام الله علیه) میخواهد زبان ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) میخواهد فرمود: ﴿ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِیَنَّکَ سَعْیاً﴾ همان طوری که ذات اقدس الهی در معاد برای احیای نفوس ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ تو هم اینها را به امامشان بخوان امامِ هر کسی همان مغز و دستگاه فکری اوست تو هم آنها را سَرها را که نزد خودت نگه میداری آنها را بخوان میآیند بنابراین اینکه وجود مبارک مریم مأمور شد به اهتزاز جذع النخله برای اینکه دست اوست که میتواند مُرده را زنده کند و گفتند عیسی بالاتر از یحیی(سلام الله علیهما) است برای اینکه یحیی مظهر حیات بود و وجود مبارک عیسی مظهر احیاست اوست که میگوید ﴿أُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللّهِ﴾ و خدا دربارهٴ او فرمود: ﴿وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَی بِإِذْنِی﴾ این میشود مظهر «هو المُحیی»، او میشود مظهر «هو الحیّ الذی لا یموت». خب، اینکه فرمود: ﴿فَکُلِی﴾ نظیر امر ﴿هُزِّی﴾ اینها همه ندای آن منادی است آن منادی ندا داد ﴿فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا﴾ به اموری یک ﴿أَلاَّ تَحْزَنِی﴾ به این دلیل، ﴿وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ﴾ به این دلیل اوّلی به دلیل ﴿قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً﴾ دومی ﴿تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً﴾. سوم و چهارم و پنجم سهتا امر ﴿فَکُلِی﴾ یک، ﴿وَاشْرَبِی﴾ دو، ﴿وَقَرِّی عَیْناً﴾ سه، این سه با آن دو امر تحت نداست میشود پنج، این ﴿فَکُلِی وَاشْرَبِی﴾ میتواند امر باشد اما این ﴿قَرِّی﴾ یک انشاست یعنی چشمت روشن باشد نه روشنچشم باش این قابل امر نیست که تو روشنچشم باشی یعنی خبر است به صورت انشاء بیان شده یعنی چشم تو روشن میشود. ششم، ﴿فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً﴾ این هم تحت آن نداست اینها دستور است که اگر دیدی این حرفها را بزن اصلاً حرف نزن فقط با اشاره سخن بگو این ﴿فَقُولِی﴾ ناظر یعنی «فأشیری» به دلیل همان تعبیری که در بحث دیروز گذشت و به قرینهٴ ﴿فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ﴾ دو، ﴿فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَانِ صَوْماً﴾ چون اینچنین است ﴿فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیّاً﴾ صَمت و سکوت از بهترین نعمتهاست که آدم گزیدهگو باشد، کمگو باشد، پرحرف نباشد ولی میتواند روزه بگیرد و در حال روزه گرفتن کمتر حرف بزند اما بخواهد صَمت و سکوت را جزء شرایط صحّت صوم قرار بدهد یک، یا کلام را جزء موانع صحّت صوم قرار بدهد دو، هم جعل آن شرط میشود بدعت، هم جعل این مانع میشود بدعت نه صَمت و سکوت شرط صحّت است، نه نطق و کلام مانع صحّت صوم از خود چیزی را اضافه کردن میشود بدعت لذا در عین حال که روایات ما سکوت را و صَمت را تشویق کردند کمگویی را، گزیدهگویی را تشویق کردند پرحرفی را مذمّت کردند اما اجازه ندادند که این را ما جزء دین قرار بدهیم بگوییم صَمت شرط صحّت روزه است، کلام مانع صحّت روزه این حق را ندادند ﴿فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَانِ صَوْماً﴾ چون در حال روزه نباید سخن گفت صوم سکوت و صَمت گرفتم ﴿فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ﴾ اما ﴿إِنسِیّاً﴾ با خدا حرف میزنم، با فرشتهها حرف میزنم، مناجات میکنم، ذکر دارم همهٴ حرفها را دارد با بشر حرف نمیزنم ﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ﴾ این بیان نورانی امام صادق(سلام الله علیه) که یک آدم عاقل در آنها نبود که وجود مبارک مریم با او گفتگو کند سرّش همین است اینها عمری مریم(سلام الله علیها) را به طهارت شناختند هم در زادروز او که دیدند مادرش نذر کرده بود که این را به معبد بدهد هم در هنگام قرعهکشی که این تحت کفالت چه کسی باشد ﴿مَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ﴾ قرعه به نام زکریا افتاد خب یک پیغمبر پیرمردی مربّی و سرپرست این کودک شد این را دیدند و در معبد هم بود و آن جریان ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ﴾ را به وسیلهٴ زکریا(سلام الله علیه) متوجه شدند کسی که عمری به طهارت گذراند و تحت کفالت یکی از انبیای الهی بود اگر یک کار تازهای کرد باید استفهام کنند، استعلام کنند نه مبادرت کنند به سه، چهار حرفِ تلخ گفتند فَریّ است یعنی کارِ مُنکر عظیم، گفتند مادرت بَغی نبود یعنی این بَغْی است خب شما اولاً سؤال کنید استفهام کنید که این بچه را از کجا آوردی همین که دیدند بچه در آغوش او یا در دست او یا در دامن اوست این تهمتها را زدند این طور مبادرت کردن جاهلانه باعث شد که وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) اینها را میشناخت فرمود: ﴿یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا﴾ فرصت سؤال ندادند اصلاً، همین که دیدند ﴿فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَامَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیّاً﴾ یک، بعد ﴿مَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً﴾ دو، از این تهمتها بدتر؟! شما اولاً سؤال کنید، استعلام کنید، استفهام کنید اگر او جوابِ گویا نداشت شما شروع کنید به قَذف این بود که وجود مبارک مریم(سلام الله علیها) فرمود: ﴿یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا﴾ و بیانش هم وجود مبارک صادق(سلام الله علیه) فرمود اگر یک آدم عاقلی در اینها بود وجود مبارک مریم تقاضای مرگ نمیکرد.
پرسش:...
پاسخ: بالأخره آنهایی که در معرض این سؤال هستند آنهایی که میخواهند اعتراض بکنند بگو من حرف نمیزنم آن وقت در جواب آنها چه بگو؟ در جواب آنها ﴿فَأَشَارَتْ﴾ با این «فاء» ﴿فَأَشَارَتْ﴾ آن کمبودی که در مسئلهٴ ﴿فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً﴾ حل میشود این ﴿فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً﴾ یعنی هر کس دید بالأخره سؤال میکند دیگر که از کجا آوردی وگرنه صِرف اینکه آدم کسی را ببیند بگوید من روزهٴ صَمت گرفتم اینکه دلیل ندارد خب بسیاری از این رهگذرها رد میشوند آدم دلیل ندارد بگوید که من صوم صمت گرفتم که این معلوم میشود که اینها با اعتراض روبهرو میشوند چون با اعتراض روبهرو میشوند خودت حرف نزن پس چه کار بکن؟ اشاره بکن، از کجا معلوم میشود که دستور اشاره است؟ از همین ﴿فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ﴾ خب آن دارد راه نشان میدهد برای رفع تهمت هیچ سخن نگو فقط به کودک اشاره بکن ﴿فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ﴾. خب، یعنی فَریّ را او پاسخ میدهد، ﴿مَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً﴾ را او پاسخ میدهد ﴿فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ﴾ حالا از دور بود یا نزدیک بالأخره اشاره یعنی من با شما سخن نمیگویم از این کودک بپرسید ﴿قَالُوا﴾ قوم او گفتند ﴿کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ﴾ یک، ﴿صَبِیّاً﴾ دو، چه در مهد باشد چه غیر مهد بالأخره کودک است گذشته از اینکه این کودکِ گهوارهای است صَبی بودن این صبابت مانع گفتن است گذشته از اینکه هنوز در گهواره است یعنی نوزاد است ما چگونه جواب بدهیم آنگاه چون دستور این بود که تو به این کودک اشاره بکن این کودک شروع کرده قبل از اینکه مادرش را تبرئه کند ذات اقدس الهی را تنزیه کرده این مسیحیهای افراطی و مسیحیهای تفریطی یک گوشهشان به تنزیه خدا اهانت کردند، یک گوشهشان به برائت و نزاهت مادر عیسی، آنهایی که افراطی بودند گفتند این ابنالله است و وجود مبارک عیسای مسیح حرفِ افراطیهای ترساها را برطرف کرد فرمود من عبداللهام نه ابنالله، تفریطیها که گفتند ﴿لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیّاً﴾، ﴿مَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً﴾ تهمت زدند حرفِ برائت مادرش را، نزاهت دامن مادرش را ثابت کرد ولی قبل از اینکه بگوید مادرم معصومه است ذات اقدس الهی را از داشتن فرزند تنزیه کرد که مبادا کسی خیال کند من چون پدر ندارم پسر خدا هستم من فرزند خدا نیستم من بندهٴ خدایم.
پرسش:...
پاسخ: برای اینکه همین دیگر، کسی که اصلاً مستقرّ در گهواره است لحظهای نیست که حالا اتفاقاً در گهواره باشد کسی که هویّت او گهوارهای است، کسی که هویّت او گهوارهای است که نمیشود با او گفتگو کرد وجود مبارک عیسی اول تنزیه کرد ذات اقدس الهی را بعد تبرئه کرد مادرش را ﴿قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ﴾ این به دلالت مطابقه تنزیه خداست، به دلالت التزام تبرئهٴ مادر است خب آنها میگفتند کسی که کودک است و گهوارهای است و گهوارهای بودن وصف مستقرّ اوست یعنی تازه در گهواره شد این نوزاد شد این ﴿کَانَ فِی الْمَهْدِ﴾ است مستقرّ در گهواره است این سه جهت اشکال دارد چگونه با او حرف بزنیم این معلوم میشود که معجزه است این کرامت است یک آدم ناپاک و ناپاکزاده که ﴿عَبْدُ اللَّهِ﴾ بودن و ﴿جَعَلَنِی نَبِیّاً﴾ و ﴿آتَانِیَ الْکِتَابَ﴾ و امثال ذلک نمیگوید که.
پرسش:...
پاسخ: نه، اصلاً هیچ کس نمیتواند با بچه حرف بزند.
پرسش:...
پاسخ: آن قضیّهای بود در تاریخ خیلی روشن نبود آن هم ﴿شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا﴾ روشن نیست آن بچه بود ﴿شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا﴾ حالا گفتند کودک بود مگر چنین چیزی برای همه روشن شده بود این قرآن است که تمام اسرار گذشته را به مقدار لازم تبیین کرده وگرنه ﴿شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا﴾ مگر برای همهٴ بنیاسرائیل مشخص بود آنهایی که یهودی بودند و تازه میخواستند مسیحی بشوند.
پرسش:...
پاسخ: همین دیگر، کسی که هویّتش گهوارهای است نه اینکه اتّفاقاً در گهواره باشد یک وقت است کسی که اتفاقاً در گهواره است نه، اصلاً هویّتش هویّت گهوارهای است که توضیح داده شد. ﴿قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ﴾ یک، که تنزیه خداست بالمطابقه و تبرئه مادر است بالالتزام ﴿آتَانِیَ الْکِتَابَ﴾ که همان انجیل باشد، ﴿وَجَعَلَنِی نَبِیّاً﴾ چون اینها مستقبل محقّقالوقوع است با ماضی تعبیر شده بعد فرمود: ﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَیْنَ مَا کُنتُ﴾ که اینجا در این قرائتها و رسمالخطهای معمول منفصل نوشته شد.
پرسش:...از بچه سؤال کند.. که هم میخواهد مادرش را
پاسخ: بله دیگر این مستقبل محقّقالوقوع در حکم ماضی است مثل ﴿إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ﴾ چیزی که یقیناً واقع میشود از او به فعل ماضی یاد شده.
پرسش: عرض میکنم که سهتا نکته است یعنی حضرت عیسی(علیه السلام) به اصطلاح با یک تیر سه نشان است هم خودش را تبرئه کرد من فرزند مشروعم چون باید معرِّف أعرف از معرَّف باشد پس با این چند جمله هم خودش را تبرئه کرد هم مادر را و هم اثبات کرد که فرزند خدا نیست
پاسخ: بله، آنکه با جملهٴ اسمیه با تأکید به دلالت مطابقه بیان کرد مسئلهٴ تنزیه خداست ﴿إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ﴾ لازمهٴ اینکه کودکی که هیچ توقّع نیست بگوید ﴿إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ﴾ این است که حلالزاده است این است که طیّب و طاهری او را به بار آورده آن ﴿آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً﴾ هم تأکید این مطلب است.
﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَیْنَ مَا کُنتُ﴾ من در هر جا باشم منشأ برکتم که این را وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) در آن بیان نورانیاش فرمود: «نفّاعاً» من هر جا باشم به نفع مردم کار میکنم خب پربرکتم ﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَالزَّکَاةِ مَادُمْتُ حَیّاً﴾ من هم رابطهٴ خودم را با خدای سبحان تا زندهام باید حفظ بکنم چون خدا مرا وصیّت کرده و هم رابطهام را در فقرزدایی با مردم محروم باید حفظ بکنم چون خدا وصیّت کرده زکات بدهم مادامی که من زندهام اگر وجود مبارک عیسی هماکنون زنده باشد هماکنون اهل صلات است و هماکنون اهل زکات که زمان ظهور مبارک ولیّ عصر(ارواحنا فداه) حضرت ظهور میکنند و پشت سر وجود مبارک امام زمان هم نماز میخوانند، اگر رحلت کرده باشند تا زنده بودند اهل زکات و اهل صلات بودند، اگر هماکنون زنده باشند که یکی از محتملات مسئله است این ﴿مَادُمْتُ حَیّاً﴾ شبیه ﴿مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ بشود برای اینکه اگر گفتند ﴿مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ یعنی مادامی که دنیا هست چون وقتی قیامت قیام میکند ﴿وَالْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ میشود، ﴿وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ میشود، ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ میشود، ﴿فَدُکَّتَا دَکَّةً وَاحِدَةً﴾ میشود بساط این منظومهٴ شمسی برچیده میشود این تقریباً وقتی هم که وجود مبارک حضرت ظهور کردند و عیسی(سلام الله علیهما) آمدند دیگر در آستانهٴ قیامِ قیامت است دیگر پس اگر حضرت زنده باشند این ﴿مَادُمْتُ حَیّاً﴾ به منزلهٴ ﴿مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ است و اگر رحلت کرده باشند که خب نظیر موتِ افراد دیگر است و علی أیّ تقدیرٍ تکذیب قول صلیبیهاست برای اینکه سخن از قتل نیست نفرمود: ﴿مَادُمْتُ حَیّاً﴾ یا در تعبیر دیگر نفرمود «و السلام علیّ یوم اُقتل» فرمود: ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ﴾ و خدای سبحان هم میفرماید: ﴿وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلکِن شُبِّهَ لَهُمْ﴾ هم آن آیه تکذیب صلیبیهاست هم بیان نورانی خود عیسی(سلام الله علیه) که میفرماید: ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ﴾ اینچنین است. ﴿مَادُمْتُ حَیّاً ٭ وَبَرّاً بِوَالِدَتِی﴾ دربارهٴ یحیی(سلام الله علیه) آمده است ﴿وَبَرَّاً بِوَالِدَیْهِ﴾ اما دربارهٴ عیسی(سلام الله علیه) آمده است ﴿وَبَرّاً بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً﴾ که این اقسام در همین سورهٴ مبارکهٴ «مریم» دربارهٴ یحیی به این صورت آمده است ﴿وَحَنَاناً مِن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیّاً ٭ وَبَرَّاً بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّاراً عَصِیّاً﴾ نسبت به مردم اهل جبروت و ظلم و معصیت نبود، نسبت به ذات اقدس الهی باتقوا بود در امور خانوادگی هم اهل بِرّ و نیکی بود این سه ضلع مثلّث را او با طهارت تأمین کرد دربارهٴ حضرت عیسی هم همین طور است نسبت به باریتعالی که عبد او هستم و نمازگزار هستم و امثال ذلک، نسبت به فقرا هم که اهل زکاتم، نسبت به مادرم که بارّم ﴿وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً﴾ که در جریان حضرت یحیی گذشت لذا فرمود: ﴿وَالسَّلاَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ﴾ با تعریف بر خلاف آنچه دربارهٴ یحیی آمده که فرمود: ﴿وَسَلاَمٌ﴾ بدون تعریف آنجا نکره آمد ﴿وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیّاً﴾ روزی که من مبعوث میشوم حیّاً این ﴿حَیّاً﴾ برای آن است که عدّهای مُردهاند و زنده میشوند، عدّهای حیاتشان ادامه دارد الی یوم القیامه.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است