display result search
منو
تفسیر آیات 1 تا 5 سوره توبه _ بخش اول

تفسیر آیات 1 تا 5 سوره توبه _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 49 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 1 تا 5 سوره توبه _ بخش اول"

فضیلت امیرمؤمنان(ع) در ابلاغ سورهٴ توبه به مشرکان
علت بسم‌الله نداشتن سورهٴ توبه از منظر روایات
فرمان به برائت از مشرکان پیمان‌شکن و تهدید آنان از طرف خدا

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ ٭ فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ ٭ وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِی‏ءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ٭ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ ٭ فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾

فخر و فضیلت امیرمؤمنان(علیه السلام) در ابلاغ سورهٴ توبه به مشرکان
در بحثهای روایی سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فخری برای امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) مطرح است که وجود مبارک آن حضرت در موارد خاص به همان جریان ابلاغ سوره «برائت» احتجاج کردند در یوم‌الشوری برای استحقاقشان برای خلافت و برای اثبات افضلیتشان به همین جریان ابلاغ سوره «برائت» احتجاج کردند فرمودند شما را به خدا سوگند آیا در بین شما کسی هست که وقتی سوره «برائت» یا این بخش از «برائت» نازل شد وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده باشد که این بخش برائت را یا خودم باید ابلاغ کنم یا کسی که از من است باید ابلاغ کند و هیچ کس حق نداشت که این بخش را از طرف پیغمبر ابلاغ کند غیر از من آیا در بین شما کسی هست که حضرت درباره او هم چیزی گفته باشد غیر از من «قالوا لا» گفتند هیچ کدام از ما سمت را نداشتیم بنابراین این یک فخری بود برای وجود مبارک حضرت امیر. ابلاغ این برائت و پایان بخشیدن به آن تعهدها یک امر سیاسی خاص بود بین دولت مرکزی اسلام و رهبران شرک یک کار عادی ‌نبود یک کار شخصی هم نبود باید پیام خدا را برساند و پیام پیغمبر را برساند وجود مبارک حضرت امیر بدون کمترین هراس مکرر این بخش از سورهٴ مبارکهٴ «توبه» را چه در عرفه چه در مزدلفه چه در مِنیٰ چه عندالجمار رمی جمره و چه در ایام تشریق مرتب این بخش را خواندند طوری که به سطح گوش همه رسید چون باید اذان باشد اذان را از آن جهت اذان می‌گویند که به اذن و گوش افراد می‌رسد اگر به گوش نرسد دیگر اذان نیست باید به گوش همه برساند و اعلان این برائت کار آسانی هم نبود وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود که هر گروهی را که من این مراسم را ابلاغ می‌کردم «کل تلقانی بالتهدید و الوعید و یبدی البغضا و یظهر الشحناء من رجالهم و نشائهم» چه مرد چه زن همه‌شان من را تهدید می‌کردند هر کس این برائت را می‌شنید تهدید می‌کرد خب یک کسی باید باشد که مسامحه‌کار نباشد محافظه‌کار نباشد تهدیدها بر او اثر نگذارد نگوید من یک بار ابلاغ‌کردیم در عرفات گفتم بس است باید در عرفات بگوید در مزدلفه بگوید در منا بگوید عندالجمره بگوید ایام تشریق بگوید تا اذان باشد یعنی به اذن و گوش همه برسد لذا وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) این را به عنوان افتخار خاص برای خودشان ثبت کرده بودند چه اینکه ثبت هم شده است و در جریان یوم‌الشوری به آن احتجاج کردند نقصی بر دیگری نیست اما این مقام فقط برای علی‌بن‌ابی‌طالب(سلام الله علیه) است.
ویژگی امیرمؤمنان(علیه السلام) در ابلاغ سورهٴ توبه
مطلب دیگر آن است که در جریان سید الشهداء(سلام الله علیه) باعث شد که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «حسین منی و انا من حسین» این را می‌توان گفت که چون نوه اوست و از آنجا شیر مکیدند و اینها ولی همین تعبیر درباره وجود مبارک حضرت امیر هست که «علی منی و أنا من علی» هم هست بالاتر از این می‌بینید جریان آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» است که آیهٴ مباهله ﴿وَأَنْفُسَنَا﴾ است که بالاتر از منی است لکن وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در یوم‌الشوری به این کلمه «منی» استدلال می‌کند می‌فرماید آیا در بین شما کسانی هستند که پیغمبر درباره او گفته باشد که «رجل منی» غیر از من کسی هست؟ گفتند نه اینها جزء مفاخر است که برای غیر ذات مقدس حضرت امیر(سلام الله علیه) ثابت نیست.
علت بسم‌الله نداشتن سورهٴ توبه از منظر روایات
اما دربارهٴ اینکه این سورهٴ «توبه» تتمهٴ سورهٴ «انفال» است یا سوره مستقل یک روایت از وجود مبارک حضرت امیر نقل شده است که سرّ ترک بسم الله در آغاز «برائت» این است که بسم الله از طرف ذات اقدس الهی است نشانه امان و رحمت است و این سوره نشانه سلب امان با هم جمع نمی‌شوند و یک روایت دیگری از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل شده است این است که سورهٴ مبارکهٴ برائت تتمه سورهٴ «انفال» است چون تتمه سورهٴ «انفال» است وسط سوره است لذا بسم الله ندارد آیا جمع بین این دو روایت ممکن است یا نه؟ ظاهراً جمع ممکن نیست برای اینکه طبق روایاتی که از حضرت امیر رسید این سوره مستقل است منتها ترک بسم الله برای همان نکته‌ای بود که نقل شد طبق روایتی که از وجود مبارک امام صادق رسیده است این است که اینجا جای بسم الله نیست اینجا وسط سوره است چون «توبه» تتمهٴ سورهٴ «انفال» است وقتی تتمهٴ «انفال» شد اثنای سوره قبلی است در اثنای سوره قبل که جا برای نزول بسم الله نیست.
چگونگی جمع بین دو روایت مذکور
لکن یک جمعی بین این دو روایت متصور است که آن را صاحب تفسیر کنزالدقائق اشاره کرده و آن این است که گفتند یمکن الجمع بین این دو روایت بنابر روایتی که از وجود مبارک حضرت امام صادق(سلام الله علیه) نقل شد که این تتمه سورهٴ «انفال» است و جا برای بسم الله نیست و روایات دیگر هم این را تأیید می‌کند آن روایاتی که در باب ثواب قرائت این سوره آمده در بسیاری از آنها این‌چنین آمده که اگر کسی بر یک لوحی سورهٴ «انفال» و «توبه» را بخواند این از شیعیان علی‌بن ابی‌طالب(علیه السلام) محسوب می‌شود این از خطر نفاق نجات پیدا می‌کنند و مانند آن ثواب خاصی برای قرائت انفال و برائت ذکر شده است در سایر سور برای هر سوره یک ثواب خاص و اثر مخصوصی است اما در این روایات برای خواندن سوره انفال و توبه باهم ثواب مخصوص است این نشان می‌دهد که اینها یک سوره‌اند یعنی تأیید می‌کند وحدت سوره را آن روایتی که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است با این تأیید می‌شود اما آنچه که از وجود مبارک حضرت امیر رسیده است که در آغاز این بسم الله نیامده برای آن است که این بخش از سوره جداگانه نازل شد یک تتمه سوره قبلی هست اما جداگانه نازل شد یک پیمان و پیام سیاسی را به همراه دارد دو و باید به صورت یک نامه رسمی به دولت مرکزی شرک ابلاغ بشود سه، آن وقت این پیام، اولش بسم الله نداشته باشد مسئله است این به منزله یک نامه است همین چند آیه حالا ده یا سیزده آیه این بخش این بخش جداگانه که مأموریت جداگانه‌ای او را همراهی کرده باید به طور مستقل از دولت مرکزی اسلام به دولت شرک ابلاغ بشود این به منزله یک رساله و نامه است رساله و نامه باید مصدّر به نام خدا باشد بسم الله الرحمن الرحیم باشد این ندارد چرا اول این نامه بسم الله الرحمن الرحیم نیست یا اول این پیام بسم الله الرحمن الرحیم نیست نکته‌اش این است که این برای اعلان برائت است و بسم الله الرحمن الرحیم نشانه رحمت است با هم هماهنگ نیست بنابراین جمع بین این دو روایت با این فرض ممکن است وگرنه بدون این تحلیل جمع آسان نیست زیرا بنا به روایتی که از امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است این تتمه سورهٴ «انفال» است بنابراین این اثنای سوره است وقتی اثنای سوره شد جا برای بسم الله نیست با آن روایتی که از وجود مبارک حضرت امیر نقل شده است چون آیه عذاب است با رحمت هماهنگ نیست این طور دیگر جمع نمی‌شود.
نگاهی به اعتبار روایات تفسیری
البته غالب این روایتها سند معتبری ندارد که حالا در حکم صحیحه زراره باشد اینکه مثلاً خیلی قابل اعتماد باشند متاسفانه روایاتی که در بحثهای تفسیری آمده است دست انسان کوتاه است خیلی از اینها یا مرفوع‌اند یا مقطوع‌اند یا مرفوع‌اند یا مرسل‌اند چون از بسیاری از جهات قرآن کریم مظلوم و مهجور بود الآن هم همین‌طور است اگر درباره روایات تفسیری کار می‌شد دست انسان بازتر بود یعنی انسان به برکت روایات خیلی می‌توانست از آیات استفاده کند اما الآن می‌بینید بسیاری از این روایاتی که شما در تفسیر مرحوم بحرانی می‌بینید تفسیر نورالثقلین می‌بینید تفسیر کنزالدقایق می‌بینید که تقریباً تفسیر روایی‌اند غالب اینها یا مقطوع‌اند یا مرفوع‌اند یا مرسل روایت صحیحه‌ای که بر فرض انسان بتواند مطالب و معارف قرآنی را با این روایتها حل کند باید یا متواتر باشد یا مثلاً برهانی باشد حداقلش این است که مثل فقه باشد از فقه که کمتر نیست روایاتی که در فقه حجت است در تفسیر حجت نیست ولی بر فرض انسان بخواهد تکیه بکند باید روایات صحیح باشد دیگر حالا انسان می‌خواهد بررسی کند که خلقت آسمان و زمین شش روز است یعنی چه؟ این شش روز چیست؟ مطلب عملی که نیست تا انسان به یک روایت تکیه کند عمل کند می‌خواهد علم پیدا کند با این روایت خبر واحد هم که علم پیدا نمی‌شود ولو صحیح هم باشد فقط انسان می‌تواند اسناد ظنی بدهد همین وگرنه علم که پیدا نمی‌شود حالا بر فرض این بحثهای تفسیری در حد فقه باشد باید بالأخره رویش کار کرد مثلاً روایات معتبری باشد خب.
فرمان به برائت از مشرکان پیمان‌شکن و تهدید آنان از طرف خداوند
مطلب دیگر آن است که این ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ یک چند حکم فقهی را به همراه دارد یکی به خود مسلمین می‌فهماند که تبرئوا وقتی ذات اقدس الهی و پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از مشرکین متبرئ‌اند شما هم باید تبری کنید دیگر پس این یک حکم فقهی است نسبت به مسلمین شما «تبرئوا من المشرکین» یک حکم فقهی دیگر هم نسبت به مشرکین است که آن پیمان نقض شد آن پیمان که بود پیمان عدم تعرضی که بود پیمان ترک مخاصمه‌ای که بود و مانند آن بود دیگر ما عهد و تعهدی با شما نداریم.
مطلب سوم یک تهدید و وعید و هشدار ضمنی هم به دولت شرک است مطالب فقهی دیگر هم سه، چهار، مطلب بود که در درس دیروز اشاره شد ولی وظیفه مسلمان مشخص شد این در قبال آن مطلبی است که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» بحثش قبلاً گذشت یعنی آیه 89 و آیهٴ 90 سورهٴ مبارکهٴ «نساء» به این صورت بود که کفار تلاش و کوششش این است که ﴿ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً فَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتَّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُم وَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً﴾ در بعضی از آیات دیگر برهانش را هم ذکر می‌کند که ﴿کما یقاتلونکم کافة﴾ آن‌گاه در آیهٴ 90 سورهٴ «نساء» می‌فرماید: ﴿إِلاَّ الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ﴾ آنها که از کشور شما فرار کردند به شما ستم کردند تهدیدی کردند ولی به کشوری پناهنده سیاسی یا اجتماع شدند که شما به آنها رابطه دارید پناهندگان را آزار نکنید تسلیم هم نکنید اگر پناهنده سیاسی شدند به یک کشوری که شما نسبت به آنها تعهد سلامت دارید دیگر آنها را آزار نکنید حق ندارید یعنی و کسانی که در امان دولت دیگری هستند که شما با آنها تعهد سپردید مثل این است که در امان شما باشند ﴿إِلاَّ الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ أَوْ جَاءُوکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن یُقَاتِلُوکُمْ أَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهمْ عَلَیْکُمْ﴾ تا به اینجا می‌رسد می‌فرماید که ﴿لَسَلَّطَهمْ عَلَیْکُمْ فَلَقَاتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَالقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً﴾ اگر آنها کاری به شما نداشتند و اعلام سلامت‌کردند پیشنهاد زندگی مسالمت‌آمیز دادند دیگر خدای سبحان برای شما سبیل و راهی قرار نداد شما هیچ راهی بر آنها ندارید.
وضعیت مشرکان پس از فتح مکه تا زمان نزول سورهٴ توبه
بعد از جریان فتح مکه اینها در امنیت بودند که حضرت فرمود: «اذهبوا فانتم الطلقاء» به خانه ابوسفیان هم فتح شد و شرک در مکه بود مشرک در مکه بود ولی دولت مرکزی یعنی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دو نفر را به عنوان مأمور رسمی نظام اسلامی در مکه نصب کرد یکی را مسئول مسائل اجتماعی و سیاسی کرد به اصطلاح فرماندار کرد یکی را هم مسئول امور آموزش و فرهنگی اینها کرد که هر دوی اینها هم جوان بودند ابن‌هشام نقل می‌کند از یکی از این دو نفر که اینها نماینده رسمی و منصوب رسمی از طرف حضرت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند در یک جمعی اعلان کرده بود که پیغمبر برای من روزانه حقوقی معین کرده است روز یک درهم به مردم صریحاً اعلام کرد که روزی یک درهم حقوق من است آن کسی که به این حقوق حلال نسازد همیشه گرسنه باد «أجاع الله کبد من جاع علی درهم» آن رسماً اعلام کرد یعنی آن کارمندی که با حقوق حلالش نسازد همیشه گرسنه باد ما روزی یک درهم می‌گیریم کاری را انجام می‌دهیم این بود تا اینکه نفوذ مشرکین هم به منافقین هم با همدستان بیگانگانشان روزانه زیاد شد هم شرک برچیده نشد هم مشرک مشغول فتنه و نفوذ بود از سال 8 به بعد چون سال هشتم مکه فتح شد.
محدودیت مشرکان پس از نزول آیات برائت
سال نهم این بخش سوره نازل شد که دیگر شما بخواهید با داشتن آن امان با دیدن همه این کرامتها باز عامل نفوذی باشید برای بیگانگان این‌چنین نمی‌شود می‌خواهید شرکتان را حفظ بکنید نه می‌توانید در مسجدالحرام بیایید نه می‌تواند طواف بکنید نزدیک مسجدالحرام بروید و اگر کسی خواست طواف بکند نمی‌تواند عاریاً طواف بکند وجود مبارک حضرت امیر اینها را مکرر ابلاغ می‌کرد که «لا یطوفن بالبیت عریان» هیچ کسی نمی‌تواند عاریاً در اطراف کعبه بگردد رسم جاهلی هم این بود که اگر در جامه‌ای در لباسی طواف می‌کردند آن لباس را باید صدقه می‌دادند یا فکر می‌کردند لباسی که ما با آن معصیت کردیم با آن لباس شایسته نیست طواف بکنیم و اگر طواف می‌کردند با لباس طواف می‌کردند آن لباس را بعد از طواف صدقه می‌دادند برای اینکه آنها که مقدورشان بود که صدقه بدهند که لباس را صدقه می‌دادند آنها که مقدورشان نبود یا جامه را عاریه می‌کردند یک، یا کرایه می‌کردند دو، اگر نه عاریه نه کرایه هیچ کدام ممکن بود عریان طواف می‌کردند آن قصه معروفی که زنی آمد از همین جا بود برای این است وجود مبارک حضرت فرمود هیچ کسی حق ندارد عاریاً طواف بکند دستور داد.
رسالت امیرمؤمنان(علیه السلام) در ابلاغ پیام برائت
در این ابلاغها گاهی روایت این‌چنین است که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) می‌فرمود: «إنی رسول رسول الله» چون پیغمبر من را فرستاد گاهی هم در بعضی از روایات دارد که «انا رسول الله» این «انا رسول الله» معنایش این نیست که من پیامبر خدایم چون این نامه را مستقیماً از وجود مبارک پیغمبر دریافت کرد و به عنوان یکی از امتان پیغمبر دارد اطاعت می‌کند به دلیل اینکه در بخشهای رسمی هم گفت: «إنی رسول رسول الله» اما آنکه در بعضی از روایات مثل کنزالدقایق و مانند آن نقل کردند که وجود مبارک حضرت امیر اعلام کرد «انا رسول الله» یعنی در طلیعه این سوره دو پیام است یکی برائت از خدا یکی برائت از رسول خدا من هم برائت رسول خدا را به شما ابلاغ می‌کنم هم برائت الله را به شما ابلاغ می‌کنم آنجا که برائت رسول خدا را ابلاغ می‌کنم رسول رسولم آنجا که برائت الله را ابلاغ می‌کنم رسول الله هستم ولی در هر دو قسم چه آنجا که برائت الله را ابلاغ می‌کنم چه آنجا که برائت رسول خدا را ابلاغ می‌کنم رسول و نماینده و مأمور رسول‌الله هستم رسول‌الله من را امر کرد دستور داد من هم اطاعت می‌کنم که بیایم این حرفها را بزنم پس آنجا که در بعضی از این روایات دارد «انا رسول الله» نه یعنی رسول الله مصطلح یعنی من پیام ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ﴾ را می‌رسانم من می‌خواهم بگویم خدا از شما بیزار است خب این را از طرف چه کسی می‌گویم پیغمبر من به من دستور داد بیا بگو پس من از آن جهت که جزء امت هستم و مطیع هستم و مأمورم دارم دستور پیغمبر را اطاعت می‌کنم ولی محتوای این پیام یکی برائت خداست یکی هم برائت پیغمبر این است که اگر به این روایات برخورد کردید آن روایات که دارد «إنی رسول رسول الله» این ظاهرش با باطنش یکی است اما آن روایتهایی که دارد «انا رسول الله» آن باید توجیه بشود که یعنی چه خب ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ این مخاطب ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ﴾ مشرکین‌اند به دلیل اینها فرمود ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ که خطاب به مشرکین است ﴿وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الکَافِرِینَ﴾ که ناظر به مشرکین خواهد بود در روایات این اشهر حرم و اشهر حج. و اشهر سیاحت از هم تفکیک شده است اشهر حج همان ماه پر برکت شوال و ذی‌القعده و ذی‌الحجه است طبق بعضی از روایات تا دهم ذی‌الحجه در بعضی از روایات تا بیست ذی‌الحج طبق بعضی از نقلها هم تا پایان ذی‌الحج این است که در روز مبارک عید فطر این همه تلاش می‌شود برای رویت هلال چون چندین اثر فقهی بر همین اول شوال بودن بار است یکی حرمت روزه گرفتن چون اگر عید فطر باشد روزه گرفتن حرام است و اگر پایان ماه مبارک رمضان باشد خب واجب است یکی هم عید نماز و عید فطر است و احکام خاص خود یکی هم مسئله زکات فطر است و یکی هم صحت عقد احرام حج اگر فردا پایان ماه مبارک رمضان باشد نمی‌شود احرام حج بست و اگر اول شوال باشد می‌شود احرام بست این از برکات همین روز عید فطر است پس گذشته از مسئله حرمت صیام و گذشته از مسئله نماز عید فطر و گذشته از مسئله وجوب زکات فطر صحت احرام حج هست اگر کسی حج تمتّع دارد که خب عمره تمتّع اول هست در روز عید فطر چون می‌تواند محرم بشود به احرام تمتّع این عمره تمتع‌اش را انجام بدهد بعد هم در روز هشتم ذی‌الحجه برای عرفات عازم بشود و احرام حج تمتّع را ببندد و اگر حج افراد یا قران بود آن هم باز بشرح أیضاً [همچنین] می‌تواند اول شوال یعنی روز عید فطر احرام حجش را ببندد منتها این مدتی در احرام هست تا برسد به آن موقفها و آن مراسم را انجام بدهد آن نحر و ذبح و حلق و امثال ذلک خب این اشهر حج است.
ماههای حج و ویژگی‌های آن
اما اشهر حرم عبارت از ماه رجب و ذی‌القعده و ذی‌الحجه و محرم که این سه ماه متوالی است و آن ماه رجب از اینها جداست اشهر سیاحه از دهم ذی‌الحجه شروع می‌شود تا دهم ربیع‌الأوّل اشهر سیاحه که در روایات آمده است همین ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ است وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در آن مواسم و مراسم که این بخش را می‌خواندند توضیح می‌دادند اینکه فرمودند چهار ماه مهلت دارید امروز که دهم ذی‌الحجه است من در سرزمین منا دارم به شما ابلاغ می‌کنم رابطه شما با دولت اسلامی قطع است چهار ماه مهلت دارید از دهم ذی‌الحجه تا دهم ربیع الاول این چهار ماه را در کمال آرامش و امنیت می‌توانید در زمین حرکت کنید کسی متعرض شما نمی‌شود و بعد از آن دیگر امنیتی برای شما نیست سرّش هم در همان آیات بعدی در نوبت دیروز اشاره شد که شما فقط چند بار نقض عهد کردید این مسلمانها که نمایندگان رسمی پیغمبر بودند آمدند پیام پیغمبر را ابلاغ کنند آیات را برای شما بخوانند برای چه اینها را سر بریدید و کشتید یک مورد و دو مورد هم نبود هر جا دستتان رسید مسلمانها را کشتید با اینکه تعهد عدم تعرض بستید این همان است که ﴿کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ﴾ برای اینکه چه عهدی دارد که ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ این برای این جهت خب پس اشهرالسیاحه داریم و اشهرالحرم داریم و اشهرالحج که اینها در روایات همه تفکیک شده است.
وجه اول در مصحح نقض عهد حکومت اسلامی با مشرکان
مطلب دیگر آن است که این اعلان برائت برای آن وجوه یاد شده است که در نوبتهای قبل به برخی از آنها اشاره شده یک وجهش این است که این یک تعهد دو جانبه بود منتها حق فسخ با دولت مرکزی اسلام است وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با آنها تعهد کرده و چون زمام کار پیغمبر به وحی الهی است و معلوم نبود که وحی الهی چه وقت نازل می‌شود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آنها گفته که اگر وحی نازل بشود من حق فسخ دارم این نظیر معاملات و تعهداتی است که برای یکی از دو طرف حق فسخ هست این‌چنین نیست که نقض عهد بشود بدون استحقاق نقض این یک وجه این هم مانند تعهدات دیگر هست همان‌طوری که خرید و فروش می‌شود حق فسخ با یک طرف بایع یا مشتری باشد در اجاره همچنین در سایر عقود لازم هم همچنین که حق فسخ با احدالطرفین معین باشد اینجا هم همین‌طور تعهدات سیاسی هم همین‌طور این‌طور نیست که در تعهدات سیاسی نشود خیار گذاشت فسخ گذاشت که در تعهدات سیاسی این‌چنین است بعضی از امور است که خیار بردار نیست نظیر عقد نکاح کسی بگوید صیغه عقد فسخ با من است آن اگر بسته شد یکی از عیوب باید پدید بیاید تا حق فسخ ظهور کند نشد طلاق وگرنه این نظیر عقد بیع نیست که کسی زوج یا زوجه حق فسخ داشته باشد و خیاری باشد یک وقت عیب ظاهر می‌شود آن خیار دارد یک وقتی شرط‌الخیار می‌کنند این روا نیست خب یک وقت است آن شرطی که کردند خیار تخلف شرط است این مطلب دیگر است یک وقت است که نه شرط‌الخیار می‌کنند شرط‌الخیار روا نیست در تعهدات سیاسی شرط‌الخیار رواست وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چون روزانه منتظر دستور جدید آسمانی است این می‌تواند شرط‌الخیار بکند این همان وجه اولی است که مرحوم امین الاسلام ذکر کرده.
پرسش ...
پاسخ: نه اگر ذات اقدس الهی مصلحت را در این دید که تا کنون تعهد باشد بعد نباشد آدم که نمی‌داند مصلحت چیست که مصالح خفیه در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» دارد که یک عده هستند که ﴿لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ فرمود یک عده دشمن خدا هستند آنها که مشرک‌اند یک عده گذشته از آن دشمن سیاسی شما هم هستند که ﴿عَدُوَّ اللّهِ﴾ هستند ﴿وَعَدُوَّکُمْ﴾ این دو گروه یک عده ﴿وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ یک عده هم در کمین‌اند از این عوامل نفوذی که شما نمی‌شناسید اینها را ولی خدا اینها را می‌شناسد چون چنین چیزهایی هم در کمین‌اند فرمود: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ که ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ گاهی هم ممکن است از این قبیل باشد خب.
وجوه دیگر در مصحح نقض عهد حکومت اسلامی با مشرکان
وجه دوم آن است که در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» گذشت که ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ﴾ اگر شما آثار مکر سیاسی را دیدید و دیدید که آنها در این فرصت می‌خواهند سوء استفاده کنند شما پیشاپیش به آنها تعهدی هم نداریم که بعد نقض عهد نشود این وجه دوم وجه سوم آن است که نعم تنها آثار نقض عهد روی شمّ سیاسی نیست نقض عملی آنهاست نقض عملی هم هست که در آیهٴ هشت و غیر هشت این سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آمده که ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ خب اینها مصحح نقض عهد است یا اینکه نه عهد یک عده‌ای به پایان رسیده آنها که عهدشان به پایان نرسیده فرمود که ﴿فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ﴾ بنابراین چهار وجه خواهد بود آنها که عهدشان پایان رسیده الآن گفتند که ما دیگر از این به بعد تعهدی با هم نداریم و آنها که عهدشان به پایان نرسیده فرمود: ﴿فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ﴾ آنها هم که عهدشان به پایان رسیده چهار ماه به آنها مهلت دادند لطف و احسان کردند و این اشهر سیاحه است ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ را مطالعه کنید و ببینید بالأخره مصلحت شما چیست کاری هم از شما ساخته نیست ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ﴾ و مانند آن و یا هم در یوم الحج الاکبر باید به اذن مردم به گوش مردم برسد.
مراد از حج اکبر و حج اصغر
گفتند حج دو قسم است یا حج کبیر است یا حج صغیر یا حج اکبر است یا حج اصغر عمره حج اصغر است اینکه گفتند حج عمره رفتند حج عمره رفتند ریشه روایی و فقهی دارد چون در روایات خود عمره مفرده را می‌گویند حج این‌طور نیست که یک تعبیر عوامی باشد حج عمره، حج عمره یعنی حج غیر اکبر، حج اکبر همین حج معروف است این یک وجه که در روایات است پس حج یا اکبر است یا غیر اکبر حج غیر اکبر همین عمره مفرده است حج اکبر همین حج معروف است حالا یا قران یا افراد یا تمتّع وجه دیگر آن است که همین هم در روایات اکبر بودن برای اینکه آن سال اکبر است برای اینکه مشرک و موحّد همه در آن سال در حج شرکت کردند از آن به بعد اعلام رسمی حکومت اسلامی کسی حق نداشت مشرک باشد و حج انجام بدهد چون این حج جزء سنن ابراهیمی(سلام الله علیه) بود مشرکین هم انجام می‌دادند و از آن سال به بعد دیگر مشرک حق حج کردن نداشت وجه سوم آن است که چون حاجیها در سرزمین عرفات منا همه کنار هم جمع‌اند حج اکبر آن است عرفات این است منا این است در نصوص عرفه آمده است که «الحج عرفة» این «الحج عرفة» یعنی مهم‌ترین عضو حج و مهم‌ترین عنصر حج عرفه است آن روز دعا و نیایش و ضجه و زاری حاجیان مشهود است و همه هم آنجا جمع‌اند «الحج عرفة» خب پس به این مناسبتها کلمه حج موصوف شد به اکبر که همگان در آنجا حضور و ظهور دارند از این جهت به آن گفته شد حج اکبر.
تبشیر و انذار آیه محل بحث نسبت به مشرکان
مطلب دیگر آن است که طواف مشرکین از آن بعد دیگر قطع شد دیگر کسی نمی‌توانست با آن وضع طوافی انجام بدهد در همین آیات هم بین وعد و وعید تبشیر و انذار جمع شد فرمود: ﴿فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ٭ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ پس ﴿فَإِن تُبْتُمْ﴾ جریان تبشیر را دارد جریان وعده را دارد در رحمت را باز می‌کند یعنی با اینکه شما این همه در جنگهای علیه اسلام شرکت کردید کشتید و عمری شرک ورزیدید اگر مسلمان بشوید «الاسلام یجبّ ما قبله» این برای شما خیر است این خیر هم افعل تعیینی است نه تفضیلی است نه اینکه شرک بهتر از ایمان است که نحو تفضیل باشد بلکه نحو تعیین است تنها خیر ایمان و اسلام خواهد بود.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:13

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی