display result search
منو
تفسیر آیات 5 تا 7 سوره توبه

تفسیر آیات 5 تا 7 سوره توبه

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 38 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 5 تا 7 سوره توبه"

مفهوم داشتن عبارت ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾
معنای «سلخ» و احکام چهارگانه پس از انسلاخ ماههای حرام
ویژگی سرزمین مکه و حرم الهی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ٭ وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ ٭ کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِندَ المَسْجِدِ الحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِین﴾

مفهوم داشتن عبارت ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾
گرچه در آیه اول این سورهٴ مبارکهٴ «برائت» فرمود: ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ بعد در آیهٴ دوم مهلت داد و فرمود: ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ و این ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ مفهوم ندارد لکن چون در مقام تحدید است مفهوم دارد یعنی بعد از گذشت چهار ماه که اشهر سیاحة است اینها امنیت ندارند مفهوم عدد که در مقام تحدید باشد مورد قبول اصولیین است عددی که در مقام تحدید نباشد مثل لقب، وصف و اینها خواهد بود مفهوم ندارد ولی وقتی در مقام تحدید بود مفهوم دارد نظیر عددی که در مسافت هست عددی که در آب کرّ هست و مانند آن پس مفهومش این است وقتی این چهار ماه منقضی شد آنها امنیت ندارند لکن همین مفهوم در آیهٴ پنج به صورت منطوق درآمده فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ﴾ یعنی اگر ما در آیه دوم به طور مفهوم گفتیم که اینها بعد از گذشت چهار ماه مهلت امنیت ندارند الآن منطوقاً همان مطلب را بیان می‌کنیم که با انقضای مدت مشخص که مهلت داده شد اینها امنیت ندارند بنابراین نظیر آنچه که در جریان ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ آمده از این جهت شبیه او خواهد بود ﴿غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ که آنجا هم چون در مقام تحدید است مفهوم دارد یعنی وقتی از احرام به‌ در آمدید برای شما قتل صید برّی جایز است منتها در آنجا امر واقع عقیب حذر است و بیش از اباحه مفادی ندارد اینجا بیش از اباحه مفادی دارد و آن این است که اگر این چهار ماه گذشت باز آنها دست از شرارت برنداشتند ﴿وَإِن نَکَثُوا أَیْمَانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ﴾ آن گاه ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ﴾ که دیگر لازم خواهد بود.
امنیت کامل مشرکان در مدّت عهد و ناامنی کامل پس از آن
برای این گروه مادامی که در امان هستند همه راهها برایشان امن است یعنی هر جایی بخواهند بروند ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ﴾ وقتی پیمان‌شکنی را ادامه دادند و آن مدت مهلت گذشت هیچ جا برای آنها امن نیست پس دو مطلب است یکی به نحو ایجاب کلی یکی به نحو سلب کلی ایجاب کلی این است که مادامی که اینها در رعایت عهدند یا مادامی که اینها در این مدت چهار ماه به سر می‌برند یعنی مدت مهلت ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ﴾ یعنی تمام زمین برای اینها امن است هیچ کسی مزاحم اینها نباشد ولی وقتی این چهار ماه گذشت دوباره شروع کردند به نقض عهد هیچ جا برای اینها امن نیست به دلیل اینکه فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ پس هیچ جا برای اینها از نظر حفظ جان امن نیست ﴿وَخُذُوهُمْ﴾ یعنی ﴿حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ﴾ یعنی ﴿حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ این چهار حکم فقهی را که بیان فرمود اولی را با توسعه ذکر فرمود چهارمی را هم با توسعه ذکر فرمود این دومی و سومی را بین این دو امر وسیع یاد کرد یعنی حکم اول این است ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ یعنی آنها هیچ جا امنیت جانی ندارند ﴿وَخُذُوهُمْ﴾ یعنی هیچ جا امنیت آزادی ندارند اسیر خواهند شد ﴿وَاحْصُرُوهُمْ﴾ یعنی در هیچ جا امنیت ندارند اینها محاصره می‌شوند محصور می‌شوند اینها را اجازه ورود به سرزمین اسلام نخواهید داد نمی‌گذارید اینها از هر راهی خواستند وارد مکه بشوند جلویشان را می‌گیرید این محصور و مسدود که در حج هست از همین قبیل است چهارم ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ یعنی تمام راهها را زیر نظر داشته باشید در کمین اینها بنشینید اینها را رصد کنید از هر راهی بخواهند بیایند در کمین اینها باشید پس این احکام چهارگانه هم مصدر به تعمیم است هم مذیّل به تعمیم این دو حکمی که در وسط آمده آنها هم ملحق به سابق و لاحق‌اند به همان دلیل که مادامی که عهد را رعایت می‌کنند تمام زمین برای اینها امن است ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ﴾ هر جای زمین بخواهند بروند در کمال آرامش و امنیت می‌توانند حالا که مدت مهلت گذشت شروع به نقض عهد کردند هیچ جا برای آنها امن نیست خب.
معنای «سلخ» و احکام چهارگانه پس از انسلاخ ماههای حرام
سلخ یعنی پایان وقتی می‌گویند این ماه سلخ دارد یا نه در تقویمهای سابق می‌نوشتند که این ماه سلخ دارد یا ندارد یعنی این ماه سی روز است یا 29 روز. وقتی 29 روز بود در تقویمهای سابق می‌نوشتند سلخ ندارند یعنی آخر ندارد یعنی روز سی‌ام ندارد و اما اگر سی روز می‌داشت که می‌گفتند سی‌ام ماه دیگر سلخ، سلخ ماه در قبال غرّه ماه است در تقویمهای سابق یک غرّه بود یک سلخ. غرّه اول ماه است سلخ آخر ماه برای اینکه پایان می‌پذیرند اینجا هم انسلاخ اشهر یعنی انقضای اشهر چون وقتی سی روز تمام می‌شد یعنی ماه تمام می‌شد اینجا هم که می‌فرماید انسلاخ اشهر یعنی انقضای اشهر آن سلخ مصطلح نیست که حالا ماه کسر دارد یا ماه کسر ندارد وقتی این چهار ماه به پایان رسید این احکام فقهی چهارگانه بار است ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ یک، ﴿وَخُذُوهُمْ﴾ اسیرگیری دو، ﴿وَاحْصُرُوهُمْ﴾ محاصره کنید محصور کنید اجازه ندهید وارد سرزمین اسلام بشوند سه، ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ این چهار.
ویژگی سرزمین مکه و حرم الهی
چون جریان مکه حساب دیگری دارد با تمام زمینهای دنیا فرق دارد هیچ جا در دنیا این‌طور نیست که آدم وقتی بخواهد وارد آن شهر بشود احرام ببندد اما سرزمین مکه حرم الهی این خصیصه را دارد که در تمام ایام سال هر کسی خواست وارد مکه بشود کاری داشت حالا نخواست به زیارت برود کاری داشت کار تجاری داشت یا کار دیگر داشت وقتی وارد محدوده حرم می‌شود باید احرام ببندد وارد مکه بشود عمره مفرده‌اش را انجام بدهد بعد به سراغ کارش برود اینکه می‌گویند غیر مسلمان حق ندارد وارد محدوده حرم بشود به همین مناسبت است چون غیر مسلمان از او احرام متمشی نیست و بدون احرام هم کسی نمی‌تواند وارد مرز حرم بشود این جزء مختصات حرم است مکه است البته مرز مکه با محدوده حرم یک تفاوت مختصری دارند یک گروهی استثنا شده‌اند آنهایی که مثلاً چند روز قبل یا در همان ماه مثلاً عمره مفرده انجام دادند یا کسانی که جزء پیک بهداشت آن بلد یا شهرداری‌اند مرتب ناچارند این زباله‌ها را از شهر به برون شهر ببرند از مرز حرم بیرون ببرند یا سایر راننده‌هایی که مرتب به بیرون حرم می‌روند مصالح ساختمانی می‌برند و می‌آورند اینها که روزانه در ترددند اینها دیگر لازم نیست وقتی وارد مرز حرم می‌شوند احرام ببندند وگرنه یک انسان عادی در تمام ایام سال چه اشهر حج باشد چه نباشد وقتی می‌خواهد وارد مرز حرم بشود باید احرام ببندد.
پرسش ...
پاسخ: ساکنین آنجا هم همین ‌طور است ساکن آنجا اگر از مرز حرم آمد بیرون بعد از یک مدتی می‌خواهد پنج ماه یا شش ماه یا کمتر و بیشتر جای دیگر بود حالا می‌خواهد برگردد برود شهر خودش این هم بدون احرام نمی‌تواند بشود وارد مرز مکه شدن بدون احرام نمی‌شود.
ضرورت ممانعت سه‌جانبه از ورود مشرکان به سرزمین اسلام
خب فرمود محاصره کنید محصور هم در قبال مسدود است نگذارید اینها وارد سرزمین اسلام بشوند اینکه فرمود: ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ آن روز این‌چنین نبود که سفر هوایی هم داشته باشند آن روز فقط دریایی بود و زمینی ولی امروز هم از نظر نیروی دریایی هم از نظر نیروی زمینی هم از نظر نیروی هوایی نظام اسلامی موظف است که چه در هوا چه در زمین چه در دریا این راهها را کنترل کند که بیگانه وارد مرز اسلام نشود ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ این نظیر ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ است که هم تجهیزات نظامی‌اش توسعه دارد دریایی هوایی زمینی را می‌گیرد و هم نیروی انسانی‌اش هم در آن آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «انفال» از این سه جهت تعمیم دارد هم آیه سورهٴ مبارکهٴ «توبه» از این سه جهت تعمیم دارد ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾.
مطلب دیگر آن است که انسان یک وقتی می‌خواهد مبارزه کند یک وقتی می‌خواهد مراقبت کند در مراقبت نشستن بهتر است در مبارزه ایستادن بهتر است انسان وقتی می‌ایستد قدرت بیشتری دارد وقتی می‌نشیند قدرت کمتری دارد لکن وقتی بخواهد ببیند باید کمین بکند که دیگری او را نبیند و او دیگری را ببیند لذا می‌گویند قعید آن که نشسته است او بهتر مراقبت می‌‌کند کمین می‌کند کسی که در کمین است می‌خواهد غافلگیر کند می‌خواهد خودش دیده نشود و دیگری را ببیند این هم که می‌گویند شیطان قعید است به همین مناسبت است یعنی کاملاً نشسته است و کمین کرده ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾.
استثنای برخی مشرکان از تهدید مسلمانان
چند گروه از این مخاطر نظامی سیاسی در امان‌اند که دو سه گروه اینها استثنا شده‌اند مشخص است آنها که رعایت عهد کرده‌اند هنوز عهدشان باقی است نه خودشان نقض عهد کردند یا نقص عهد و نه دیگری را تحریک کردند اینها از این مخاطر چهارگانه در امان‌اند این یک. گروه دوم تائبین‌اند اگر واقعاً یک مشرکی توبه کرده است این هم از نظر حکم کلامی مشکلی ندارد اهل سعادت است هم از نظر حکم فقهی این عناوین چهارگانه درباره او جاری نیست درباره گروه دوم فرمود: ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ﴾ ما تا حال گفتیم راه را برای اینها از چهار جهت ناامن کنید از جهت قتل از جهت اسارت از جهت محصور کردن از جهت کمین کردن ناامن کنید اما الآن می‌گوییم ﴿فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ﴾ راه را از چهار جهت برای اینها امن کنید نظیر همان چون با شما فرقی نمی‌کنند همین مطلب را که فرمود: ﴿فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ﴾ در آیهٴ یازده همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که بعداً خواهد آمد دلیلش هم ذکر می‌کند می‌فرماید: ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ﴾ برادران دینی شمایند سابقه تلخ آنان با اسلام مجبوب و جبران شده است چون «الاسلام یجب ما قبله» اکنون برادران دینی شمایند و باید امنیت چهارگانه برایشان محفوظ باشد ﴿فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ﴾ برای اینها «الاسلام یجب ما قبله» نباید گفت که قبلاً اینها مشرک بودند قبلاً تبهکاری کردند و مانند آن خب این حکم کلامی همراه با حکم فقهی ذکر شده است ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ﴾ این از نظر آن مسائل حکم فقهی چهارگانه ﴿إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ که ناظر به مغفرت اینهاست که حکم کلامی است گروه سوم که از اینها مستثنا هستند گروه اول را در آیهٴ چهارم بیان فرمود گروه دوم را در آیهٴ پنجم گروه سوم را در آیهٴ ششم ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ﴾.
جواز پناهندگی سیاسی به هر یک از مشرکان
حالا همین مشرکینی که نقض عهد می‌کنند یک فردی از همین قبیله خائن ناقض ناقص از شما امنیت خواست پناهندگی سیاسی یا اجتماعی خواست اینجا هم حکم سیاسی را بازگو می‌کند هم حکم فقهی را ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ﴾ جار چون احساس آرامش می‌کند جار آدم است اگر بیگانه‌ای احساس امنیت بکند در کنار انسان قرار بگیرد مجاور آدم خواهد شد می‌گویند این جوار دارد پناهندگی دارد جار یعنی من به شما، شما را همسایه‌ام قرار می‌دهم جوار و پناه خودم قرار می‌دهم این استئجار برای آن است که این کسی که پناهنده شد احساس آرامش می‌کند در کنار آن صاحبخانه می‌آرمد و برای اهمیّت مسئله این کلمه این ﴿أَحَدٌ﴾ را اول ذکر فرمود نفرمود که اگر مشرکی از شما خواست پناهندگی سیاسی یا اجتماعی خواست به آنها پناهندگی بدهید اگر می‌فرمود اگر مشرکی این کار را می‌کرد خیلی تعمیم نداشت اما فرمود: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ این نکره‌ای که در سیاق شرط قرار بگیرد همانند نکره‌ای که در سیاق نفی قرار بگیرد مفید عموم است یعنی هر مشرکی هم برای تعمیم هم برای احترام گذاشتن به جنبه انسانی نه الهی چون اینها جنبه انسانی‌شان محفوظ است گرچه جنبه الهی خودشان را از دست دادند برای حرمت به جنبه انسانی اینها این کلمه ﴿أَحَدٌ﴾ قبل ذکر شد نفرمود: «و ان استجارک احد» که فعل را مقدم بیاورد اگر می‌فرمود «و ان استجارک احد من المشرکین» مطلب همین بود اما آن حرمت فاعل محفوظ نمی‌شد تقدیم ﴿أَحَدٌ﴾ آن هم با این تعمیم نشانه آن است که هر مشرکی بخواهد پناهندگی سیاسی یا اجتماعی داشته باشد شما پناه بدهید ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ چون در زمان چهار ماه که امنیتشان محفوظ است دیگر نیازی به تعمیم جدید ندارد حالا یک ملتی خائن بود این محکوم این احکام چهارگانه است در چنین فضایی که محکوم احکام چهارگانه است یک نفر از اینها از شما امنیت خواست خب حالا دیگران خائن‌اند من که خیانت نمی‌کنم من را در پناه خود جا بدهید تا بیایند تحقیق کند ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾.
علت پناهندگی دادن حکومت اسلامی به برخی از مشرکان
مطلب مهم این است که حالا اینهایی که می‌خواهند پناهندگی سیاسی یا اجتماعی بشوند فقط رسالت فرهنگی دارند؟ یعنی اصلاً اینها می‌خواهند در امنیت حکومت مرکزی به سر ببرند که تحقیقات علمی داشته باشند؟ یا نه می‌خواهند یک چند روزی بیایند اینجا بگردند؟ توریستی‌اند بالأخره چون این جمله ﴿حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ را قبلاً نفرمود «و ان احد من المشرکین استجارک لِیسمع کلام الله» اگر این قید را قبل می‌فرمود این محدود بود که آنهایی که سفرهای جهانگردی دارند برای کارهای فرهنگی نه برای اینکه آثار و ابنیه و مسائل باستانی و اینها را ببینند و آب و هوا را بررسی کنند اما این ﴿حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ بعد از ﴿فَأَجِرْهُ﴾ ذکر شده این یک تعلیمی است و هشداری است به رهبران اسلامی که اینها که می‌آیند به شهرتان چیز یادشان بدهید بالأخره و یک هشداری هم هست به این توریستها و جهانگردها حالا که شما آمدید در سرزمین وحی و قرآن و عترت یک چیزی هم یاد بگیرید بروید پس بنابراین یک حکم فقهی است و حقوقی که این جهانگردها اینها که امنیت سیاسی یا اجتماعی دارند اینها در امان‌اند یا نه؟ این یک، یکی اینکه این تعمیم مخصوص کارهای فرهنگی است یا نه؟ ظاهراً مخصوص نیست حالا اگر یک مشرکی از حکومت مرکزی امنیت خواست گفت اجازه بدهید من بیایم شهرتان را ببینم جاسوس هم نیست و مشکلی هم ندارد فقط می‌خواهم بیایم ببینم آثار باستانی شما را مردم شما را خلق و خوی شما را سنن و آداب شما را ببینم همین. یک وقت است که مصلحت نیست که حکومت مرکزی موافقت کند برای اینکه غالب اینها جاسوس‌اند یا این شخصی که می‌خواهد بیاید جاسوس است خب اجازه نمی‌دهند ولی یک وقت است که جهانگرد عادی‌اند یک توریست عادی‌اند این اگر بیاید وارد سرزمین اسلامی بشود ولو به این قصد نیامده که کارهای فرهنگی بکند چیز یاد بگیرد در امان است بالأخره باید امنیتش محفوظ باشد ولی یک تعلیم ضمنی به مسئولین حکومت اسلامی دارد اولاً یک هشداری هم به خود آن جهانگرد می‌دهد ثانیاً که حالا که آمدی اینجا چهارتا کلمه یاد بگیرد برای ابدیت خودت یک ره‌توشه‌ای تهیه کن اگر این ﴿حَتَّی یَسْمَعَ﴾ قبل ذکر می‌شد یا مقیّد بود به آن توریست و جهانگردی که هدف فرهنگی دارند یا لااقل از این آیه ممکن نبود ما اطلاق استفاده کنیم حالا اگر دلیل دیگری مطلق بود این قدرت تقیید آن را ندارد اینکه می‌گویند قیدی که محتمل‌الدخالة است یا قیدی که مورد غالب باشد مفهوم ندارد یا مثلاً اثر ندارد نه معنایش آن است که از همان دلیل می‌شود اطلاق را فهمید معنایش آن است که اگر ما عام یا مطلق دیگری در جای دیگری داشتیم این قید قدرت تقیید آن را ندارد برای اینکه قیدیتش زیر سؤال است نظیر آنچه که در آیه ربائب ذکر شد اگر این ﴿حَتَّی یَسْمَعَ﴾ قبل ذکر می‌شد که می‌گفتیم یا تعلیل است یا محتمل‌التعلیلیه بالأخره پس آیه اطلاق ندارد که به هر جهانگردی انسان امنیت بدهد ولی چون این بعد ذکر شده این یک تعلیم و هشداری است نسبت به مسئولین که اینها که وارد سرزمین شما می‌شوند چیز یادشان بدهید و یک هشداری هم هست نسبت به آن جهانگردها که حالا که وارد سرزمین قرآن و عترت شدید یک چیزی یاد بگیرید ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ پس این‌چنین نیست که تمام جهانگردها و تمام توریستها که وارد سرزمین اسلامی می‌شوند برای اینکه چهار تا حکم یاد بگیرند که اگر پناهندگی پیدا کردند امنیت خواستند برای اینکه آثار باستانی اینجا را ببینند یا آب و هوای اینجا را ببینند مثلاً در امنیت نباشند این‌طور نیست البته کسی که قصد سوء دارد از همان اول کسانی که ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ هوشیاری سیاسی دارند ﴿خُذُوا حِذْرَکُمْ﴾ را عمل کرده‌اند می‌دانند به کدام توریست اجازه بدهند به کدام توریست اجازه ندهند.
علت اضافه شدمن کلمه «مأمن» به ضمیر
﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ اینکه مأمن را اضافه کرده به ضمیر شخص پناهنده برای اینکه اینجا در امان هست ولی اینجا مأمن او نیست اینجا مأمن مسلمین است مأمن او شهر خود اوست کشور خود اوست پس اینجا که امنیت دارد یک امنیت گذرا و موقت است اینجا را نمی‌شود گفت مأمن او این به نحو ملکه‌ای اضافه مأمن به ضمیر نشانه آن است که اینجا مأمن او نیست این یک رهگذری است یک چند روزی آمده بعد می‌گذرد یک امنیت موقتی دارد.
سفاهت و نادانی ملّت‌های مشرک
خب سرّش آن است که اینها فرهنگشان مشکل دارد یک وقت است قرآن کریم می‌فرماید که ﴿لاَیَعْلَمُونَ﴾ ﴿فَهُم لاَیَفْقَهُونَ ﴾ یک وقت می‌فرماید: ﴿ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ یَفْقَهُونَ﴾ ، ﴿قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» قبلاً همین بحث گذشت همین آیه 65 سورهٴ «انفال» این بود که ﴿وَإِن یَکُن مِنکُمْ مِاْئَةٌ یَغْلِبُوا الفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَفْقَهُونَ﴾ این ﴿بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَفْقَهُونَ﴾ با «بانهم لایفقهون» خیلی فرق می‌کند وقتی گفتیم ﴿بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ﴾ یعنی این ملت ملت نفهمی است چون آدم که سرمایه عمرش را در تمام این مدت صرف سوخت و سوز خودش نمی‌کند که اینکه در سورهٴ مبارکهٴ بقره فرمود: ﴿وَمَن یَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ﴾ همین است صاحب تحف العقول نقل می‌کند یک مرد آراسته با یک لباس تمیزی وارد مدینه شد از ترسایان اطراف مدینه بود یکی از مسلمین کوته‌نظر گفت «ما اعقل هذا النصرانی» عجب آدم عاقلی است لباسش تمیز یعنی عجب آدم متمدنی است به اصطلاح امروز «ما اعقل هذا النصرانی» وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «مه» ساکت باش این چه حرفی است که می‌زنی عقلش کجا بود «ان العاقل من وحّد الله» آن که گرفتار تثلیث است از توحید بی‌خبر است چه عقلی دارد حالا یک لباس تمیزی پوشیده آمده مدینه شما می‌گویید: «ما اعقل هذا النصرانی» پس یک وقت است که انسان پیکر اینها را می‌بیند خیال می‌کند که مثلاً پررونق‌اند اما جان اینها را که می‌بیند می‌بیند قرآن درباره جان اینها فرمود: ﴿بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَفْقَهُونَ﴾ این در آیهٴ 65 سورهٴ «انفال» آیهٴ شش سورهٴ «توبه» هم این است: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ﴾ یعنی این ملت ملت عالم نیست به دلیل اینکه دستشان به هر که رسیده است غارت کرده‌اند حالا یک جایی احساس آرامش می‌کنند یا احساس هراس می‌کنند حمله نمی‌کنند مطلب دیگر است وگرنه یک غارتگری مدرن مجهزی است به هر جا برسند غارت می‌کنند و هیچ کشوری را هم که زیر سلطه اینها نباشد اجازه نفس کشیدن نمی‌دهند.
تفاوت حکمی گروههای استثنا شده مشرکان در آیه محل بحث
خب و این استثناهای سه گروه ضمن اینکه حکم سیاسی و فقهی یک، کلامی و فقهی دو، اجتماعی و فقهی سه، در این سه مورد هست یکی در آیهٴ چهار که فرمود: ﴿إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ که سیاسی فقهی است یکی هم ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ﴾ که کلامی و فقهی است یکی هم ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ﴾ که اجتماعی و فقهی است این کاری به سیاسی ندارد حالا یک جهانگرد یا توریستی آمده چند روزی در امنیت باشد این یک مسئله سیاسی نیست این یک مسئله اجتماعی است گرچه ممکن است برخی از زوایای این سیاسی باشد پس آن اولی سیاسی فقهی بود دومی کلامی فقهی بود، سومی اجتماعی فقهی. در همه موارد یک ترغیبی هم هست نسبت به مردم به مشرکین می‌فرماید که اگر رعایت عهد بکنید از این مزایا برخوردارید اگر توبه بکنید از مزایای دنیا و آخرت برخوردارید اگر استجاره کنید پناهندگی داشته باشید بخواهید توریستی جهانگردی اینها بیایید اینجا چهار کلمه یاد بگیرید باز هم از عنایت الهی برخوردار بشوید این ترغیب این گروهها است در آن فوایدی که اینجا ذکر فرمودند این ﴿اسْتَجَارَکَ﴾ در حقیقت به معنای استأمنک است یعنی از شما امنیت بخواهند و چون ﴿أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ اعم است اختصاصی هم به مشرکین مکه ندارد دیگران هم می‌توانند در همین حکم شرکت بکنند خب.
دیدگاه باطل المنار دربارهٴ علت ابلاغ برائت توسط امیرمؤمنان(علیه السلام)
و آنچه را که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود که از طرف ذات اقدس الهی پیک وحی آمده به من دستور داده که این بخش از آیات سوره توبه را یا خودم بروم ابلاغ کنم یا کسی که از من است آن را به حساب امر عادی می‌گیرند. همین المنار و دیگر مفسرین که چون عادت عرب این بود که نقض عهد را به وسیله خود عاقد یا یکی از بستگان عاقد اعلام می‌کردند و خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با رجال شرک عهد بسته است حالا که می‌خواهد نقض عهد کند باید یکی از خانواده او باشد لذا علی‌بن ابی‌طالب(علیه السلام) را فرستاد با اینکه در آن حدیث شریف است که جبرئیل آمده که این بخش را هیچ کس ابلاغ نمی‌کند مگر اینکه تو یا کسی که از تو باشد خب اگر عادت این بود سنت این بود چطور حضرت اول به ابی‌بکر داده بود بعد بین راه تا ذوالحلیفه وجود مبارک حضرت امیر را به دنبال او فرستاد ناقه مخصوص خودش را در اختیار حضرت امیر قرار داد فرمود سوار ناقه مخصوص من بشود برو این چند آیه را از ابوبکر بگیرد و بگو که من باید قرائت بکنم خب اگر چیز رایجی بود حضرت و همه می‌دانستند دیگر
پرسش ...
پاسخ: چون در مسئله ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی﴾ احکام وحی و احکام قرآنی و احکام الهی است نه موضوعات جزئی بر فرض موضوعات جزئی باشد این هم نظیر اینکه قبلاً نماز را به طرف بیت‌المقدس می‌خواندند بعد به طرف کعبه خود وحی الهی گاهی دستورات متنوعه می‌دهد برای فوائد فراوانی که سرّش برای ما روشن نیست خب چه اینکه اصرار این‌گونه از مفسرین حتی جناب المنار بر این است که این حج اکبر چیست؟ آیا حج اکبر در مقابل عمره است چون عمره حج اصغر است چون بعضی از روایات ما هم همین است که عمره مفرده حج اصغر است و حج معروف حج اکبر این است؟ یا نه حج قران حج اکبر است؟ حج افراد حج اصغر؟ در این زمینه بحثهای زیادی هست اما بالأخره الیوم برائه هست یا نیست؟ باید به حجاج ابلاغ بشود یا نشود آنها اصل مسئله است خب.
علت تشریع احکام چهارگانه علیه مشرکان
اینکه فرمود ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ برهانش هم این است که ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ﴾ آن گاه کم کم زمینه است برای اینکه چرا ما این احکام چهارگانه را علیه اینها تشریع کردیم فرمود: ﴿کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ﴾ اینها نزد ذات اقدس الهی حرمت عهدی ندارند نزد پیغمبرش(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حرمت عهدی ندارند ﴿إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِندَ المَسْجِدِ الحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ﴾ مگر کسانی که در محدوده مکه با شما تعهد کردند مادامی که اینها نقض عهد نکردند شما نقض عهد نکنید با اینکه الآن از اقتداری برخوردارید بنا بر این نباشد که ﴿وَقَدْ أَفْلَحَ الیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَی﴾ حالا که مقتدرید از این قدرتتان سوء استفاده نکنید مادامی که آنها نقض عهد نکردند شما هم نقض عهد نکنید و این تقوای سیاسی زمینه محبوبیت شما را فراهم می‌کند خدا محب شما خواهد شد ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِین﴾.
پشتیبانی یهودیان کاخ‌نشین از مشرکان
جریان مظاهره را هم که در نوبت دیروز مطرح شد در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» می‌فرماید یک عده‌ای مظاهر مشرکین بودند آیه 25 و 26 سورهٴ مبارکهٴ احزاب این است ﴿وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْراً وَکَفَی اللَّهُ المُؤْمِنِینَ القِتَالَ وَکَانَ اللَّهُ قَوِیّاً عَزِیزاً ٭ وَأَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِنْ أَهْلِ الکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فِرِیقاً تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقاً﴾ صیصیه یعنی آن قصر آن کاخ فرمود این یهودیهای مدینه که در صیصیه و قصرها و کاخهای بلندی می‌نشستند چون مظاهر مشرکین بودند پشتوانه و پشتیبان آنها بودند علیه شما مظاهره داشتند ذات اقدس الهی اینها را از آن قصرها و کاخهایشان پایین کشیده و به ذلت گرفتار شدند ﴿وَأَنزَلَ﴾ آن ﴿الَّذِینَ﴾ که ظاهروا مشرکین را این ﴿وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً﴾ هم همین است که در سورهٴ «ممتحنه» قبلاً اشاره شد و در همین سوره محل بحث یعنی سورهٴ «توبه» آمده آنجا هم فرمود ﴿وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً﴾ اینجا هم دارد که ﴿وَلَمْ یُظَاهِرُوا﴾ این ﴿وَلَمْ یُظَاهِرُوا﴾ هم مشابه کاری که در آیهٴ 26 سورهٴ «احزاب» آمده که یهودیهای کاخ‌نشین مظاهر مشرکین بودند ذات اقدس الهی این یهودی کاخ‌نشین را از صیصیه از آن قصرش پایین کشیده و کوخ نشینش کرده.
«و الحمد لله رب العالمین»




اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ٭ وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ ٭ کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِندَ المَسْجِدِ الحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِین﴾
مفهوم داشتن عبارت ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾
گرچه در آیه اول این سورهٴ مبارکهٴ «برائت» فرمود: ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ﴾ بعد در آیهٴ دوم مهلت داد و فرمود: ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ و این ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ مفهوم ندارد لکن چون در مقام تحدید است مفهوم دارد یعنی بعد از گذشت چهار ماه که اشهر سیاحة است اینها امنیت ندارند مفهوم عدد که در مقام تحدید باشد مورد قبول اصولیین است عددی که در مقام تحدید نباشد مثل لقب، وصف و اینها خواهد بود مفهوم ندارد ولی وقتی در مقام تحدید بود مفهوم دارد نظیر عددی که در مسافت هست عددی که در آب کرّ هست و مانند آن پس مفهومش این است وقتی این چهار ماه منقضی شد آنها امنیت ندارند لکن همین مفهوم در آیهٴ پنج به صورت منطوق درآمده فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ﴾ یعنی اگر ما در آیه دوم به طور مفهوم گفتیم که اینها بعد از گذشت چهار ماه مهلت امنیت ندارند الآن منطوقاً همان مطلب را بیان می‌کنیم که با انقضای مدت مشخص که مهلت داده شد اینها امنیت ندارند بنابراین نظیر آنچه که در جریان ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ آمده از این جهت شبیه او خواهد بود ﴿غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ که آنجا هم چون در مقام تحدید است مفهوم دارد یعنی وقتی از احرام به‌ در آمدید برای شما قتل صید برّی جایز است منتها در آنجا امر واقع عقیب حذر است و بیش از اباحه مفادی ندارد اینجا بیش از اباحه مفادی دارد و آن این است که اگر این چهار ماه گذشت باز آنها دست از شرارت برنداشتند ﴿وَإِن نَکَثُوا أَیْمَانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ﴾ آن گاه ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الکُفْرِ﴾ که دیگر لازم خواهد بود.
امنیت کامل مشرکان در مدّت عهد و ناامنی کامل پس از آن
برای این گروه مادامی که در امان هستند همه راهها برایشان امن است یعنی هر جایی بخواهند بروند ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ﴾ وقتی پیمان‌شکنی را ادامه دادند و آن مدت مهلت گذشت هیچ جا برای آنها امن نیست پس دو مطلب است یکی به نحو ایجاب کلی یکی به نحو سلب کلی ایجاب کلی این است که مادامی که اینها در رعایت عهدند یا مادامی که اینها در این مدت چهار ماه به سر می‌برند یعنی مدت مهلت ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ﴾ یعنی تمام زمین برای اینها امن است هیچ کسی مزاحم اینها نباشد ولی وقتی این چهار ماه گذشت دوباره شروع کردند به نقض عهد هیچ جا برای اینها امن نیست به دلیل اینکه فرمود: ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ پس هیچ جا برای اینها از نظر حفظ جان امن نیست ﴿وَخُذُوهُمْ﴾ یعنی ﴿حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ﴾ یعنی ﴿حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ این چهار حکم فقهی را که بیان فرمود اولی را با توسعه ذکر فرمود چهارمی را هم با توسعه ذکر فرمود این دومی و سومی را بین این دو امر وسیع یاد کرد یعنی حکم اول این است ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ یعنی آنها هیچ جا امنیت جانی ندارند ﴿وَخُذُوهُمْ﴾ یعنی هیچ جا امنیت آزادی ندارند اسیر خواهند شد ﴿وَاحْصُرُوهُمْ﴾ یعنی در هیچ جا امنیت ندارند اینها محاصره می‌شوند محصور می‌شوند اینها را اجازه ورود به سرزمین اسلام نخواهید داد نمی‌گذارید اینها از هر راهی خواستند وارد مکه بشوند جلویشان را می‌گیرید این محصور و مسدود که در حج هست از همین قبیل است چهارم ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ یعنی تمام راهها را زیر نظر داشته باشید در کمین اینها بنشینید اینها را رصد کنید از هر راهی بخواهند بیایند در کمین اینها باشید پس این احکام چهارگانه هم مصدر به تعمیم است هم مذیّل به تعمیم این دو حکمی که در وسط آمده آنها هم ملحق به سابق و لاحق‌اند به همان دلیل که مادامی که عهد را رعایت می‌کنند تمام زمین برای اینها امن است ﴿فَسِیحُوا فِی الأَرْضِ﴾ هر جای زمین بخواهند بروند در کمال آرامش و امنیت می‌توانند حالا که مدت مهلت گذشت شروع به نقض عهد کردند هیچ جا برای آنها امن نیست خب.
معنای «سلخ» و احکام چهارگانه پس از انسلاخ ماههای حرام
سلخ یعنی پایان وقتی می‌گویند این ماه سلخ دارد یا نه در تقویمهای سابق می‌نوشتند که این ماه سلخ دارد یا ندارد یعنی این ماه سی روز است یا 29 روز. وقتی 29 روز بود در تقویمهای سابق می‌نوشتند سلخ ندارند یعنی آخر ندارد یعنی روز سی‌ام ندارد و اما اگر سی روز می‌داشت که می‌گفتند سی‌ام ماه دیگر سلخ، سلخ ماه در قبال غرّه ماه است در تقویمهای سابق یک غرّه بود یک سلخ. غرّه اول ماه است سلخ آخر ماه برای اینکه پایان می‌پذیرند اینجا هم انسلاخ اشهر یعنی انقضای اشهر چون وقتی سی روز تمام می‌شد یعنی ماه تمام می‌شد اینجا هم که می‌فرماید انسلاخ اشهر یعنی انقضای اشهر آن سلخ مصطلح نیست که حالا ماه کسر دارد یا ماه کسر ندارد وقتی این چهار ماه به پایان رسید این احکام فقهی چهارگانه بار است ﴿فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ﴾ یک، ﴿وَخُذُوهُمْ﴾ اسیرگیری دو، ﴿وَاحْصُرُوهُمْ﴾ محاصره کنید محصور کنید اجازه ندهید وارد سرزمین اسلام بشوند سه، ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ این چهار.
ویژگی سرزمین مکه و حرم الهی
چون جریان مکه حساب دیگری دارد با تمام زمینهای دنیا فرق دارد هیچ جا در دنیا این‌طور نیست که آدم وقتی بخواهد وارد آن شهر بشود احرام ببندد اما سرزمین مکه حرم الهی این خصیصه را دارد که در تمام ایام سال هر کسی خواست وارد مکه بشود کاری داشت حالا نخواست به زیارت برود کاری داشت کار تجاری داشت یا کار دیگر داشت وقتی وارد محدوده حرم می‌شود باید احرام ببندد وارد مکه بشود عمره مفرده‌اش را انجام بدهد بعد به سراغ کارش برود اینکه می‌گویند غیر مسلمان حق ندارد وارد محدوده حرم بشود به همین مناسبت است چون غیر مسلمان از او احرام متمشی نیست و بدون احرام هم کسی نمی‌تواند وارد مرز حرم بشود این جزء مختصات حرم است مکه است البته مرز مکه با محدوده حرم یک تفاوت مختصری دارند یک گروهی استثنا شده‌اند آنهایی که مثلاً چند روز قبل یا در همان ماه مثلاً عمره مفرده انجام دادند یا کسانی که جزء پیک بهداشت آن بلد یا شهرداری‌اند مرتب ناچارند این زباله‌ها را از شهر به برون شهر ببرند از مرز حرم بیرون ببرند یا سایر راننده‌هایی که مرتب به بیرون حرم می‌روند مصالح ساختمانی می‌برند و می‌آورند اینها که روزانه در ترددند اینها دیگر لازم نیست وقتی وارد مرز حرم می‌شوند احرام ببندند وگرنه یک انسان عادی در تمام ایام سال چه اشهر حج باشد چه نباشد وقتی می‌خواهد وارد مرز حرم بشود باید احرام ببندد.
پرسش ...
پاسخ: ساکنین آنجا هم همین ‌طور است ساکن آنجا اگر از مرز حرم آمد بیرون بعد از یک مدتی می‌خواهد پنج ماه یا شش ماه یا کمتر و بیشتر جای دیگر بود حالا می‌خواهد برگردد برود شهر خودش این هم بدون احرام نمی‌تواند بشود وارد مرز مکه شدن بدون احرام نمی‌شود.
ضرورت ممانعت سه‌جانبه از ورود مشرکان به سرزمین اسلام
خب فرمود محاصره کنید محصور هم در قبال مسدود است نگذارید اینها وارد سرزمین اسلام بشوند اینکه فرمود: ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ آن روز این‌چنین نبود که سفر هوایی هم داشته باشند آن روز فقط دریایی بود و زمینی ولی امروز هم از نظر نیروی دریایی هم از نظر نیروی زمینی هم از نظر نیروی هوایی نظام اسلامی موظف است که چه در هوا چه در زمین چه در دریا این راهها را کنترل کند که بیگانه وارد مرز اسلام نشود ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ این نظیر ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ است که هم تجهیزات نظامی‌اش توسعه دارد دریایی هوایی زمینی را می‌گیرد و هم نیروی انسانی‌اش هم در آن آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «انفال» از این سه جهت تعمیم دارد هم آیه سورهٴ مبارکهٴ «توبه» از این سه جهت تعمیم دارد ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾.
مطلب دیگر آن است که انسان یک وقتی می‌خواهد مبارزه کند یک وقتی می‌خواهد مراقبت کند در مراقبت نشستن بهتر است در مبارزه ایستادن بهتر است انسان وقتی می‌ایستد قدرت بیشتری دارد وقتی می‌نشیند قدرت کمتری دارد لکن وقتی بخواهد ببیند باید کمین بکند که دیگری او را نبیند و او دیگری را ببیند لذا می‌گویند قعید آن که نشسته است او بهتر مراقبت می‌‌کند کمین می‌کند کسی که در کمین است می‌خواهد غافلگیر کند می‌خواهد خودش دیده نشود و دیگری را ببیند این هم که می‌گویند شیطان قعید است به همین مناسبت است یعنی کاملاً نشسته است و کمین کرده ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾.
استثنای برخی مشرکان از تهدید مسلمانان
چند گروه از این مخاطر نظامی سیاسی در امان‌اند که دو سه گروه اینها استثنا شده‌اند مشخص است آنها که رعایت عهد کرده‌اند هنوز عهدشان باقی است نه خودشان نقض عهد کردند یا نقص عهد و نه دیگری را تحریک کردند اینها از این مخاطر چهارگانه در امان‌اند این یک. گروه دوم تائبین‌اند اگر واقعاً یک مشرکی توبه کرده است این هم از نظر حکم کلامی مشکلی ندارد اهل سعادت است هم از نظر حکم فقهی این عناوین چهارگانه درباره او جاری نیست درباره گروه دوم فرمود: ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ﴾ ما تا حال گفتیم راه را برای اینها از چهار جهت ناامن کنید از جهت قتل از جهت اسارت از جهت محصور کردن از جهت کمین کردن ناامن کنید اما الآن می‌گوییم ﴿فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ﴾ راه را از چهار جهت برای اینها امن کنید نظیر همان چون با شما فرقی نمی‌کنند همین مطلب را که فرمود: ﴿فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ﴾ در آیهٴ یازده همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» که بعداً خواهد آمد دلیلش هم ذکر می‌کند می‌فرماید: ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ﴾ برادران دینی شمایند سابقه تلخ آنان با اسلام مجبوب و جبران شده است چون «الاسلام یجب ما قبله» اکنون برادران دینی شمایند و باید امنیت چهارگانه برایشان محفوظ باشد ﴿فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ﴾ برای اینها «الاسلام یجب ما قبله» نباید گفت که قبلاً اینها مشرک بودند قبلاً تبهکاری کردند و مانند آن خب این حکم کلامی همراه با حکم فقهی ذکر شده است ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ﴾ این از نظر آن مسائل حکم فقهی چهارگانه ﴿إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ که ناظر به مغفرت اینهاست که حکم کلامی است گروه سوم که از اینها مستثنا هستند گروه اول را در آیهٴ چهارم بیان فرمود گروه دوم را در آیهٴ پنجم گروه سوم را در آیهٴ ششم ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ﴾.
جواز پناهندگی سیاسی به هر یک از مشرکان
حالا همین مشرکینی که نقض عهد می‌کنند یک فردی از همین قبیله خائن ناقض ناقص از شما امنیت خواست پناهندگی سیاسی یا اجتماعی خواست اینجا هم حکم سیاسی را بازگو می‌کند هم حکم فقهی را ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ﴾ جار چون احساس آرامش می‌کند جار آدم است اگر بیگانه‌ای احساس امنیت بکند در کنار انسان قرار بگیرد مجاور آدم خواهد شد می‌گویند این جوار دارد پناهندگی دارد جار یعنی من به شما، شما را همسایه‌ام قرار می‌دهم جوار و پناه خودم قرار می‌دهم این استئجار برای آن است که این کسی که پناهنده شد احساس آرامش می‌کند در کنار آن صاحبخانه می‌آرمد و برای اهمیّت مسئله این کلمه این ﴿أَحَدٌ﴾ را اول ذکر فرمود نفرمود که اگر مشرکی از شما خواست پناهندگی سیاسی یا اجتماعی خواست به آنها پناهندگی بدهید اگر می‌فرمود اگر مشرکی این کار را می‌کرد خیلی تعمیم نداشت اما فرمود: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ این نکره‌ای که در سیاق شرط قرار بگیرد همانند نکره‌ای که در سیاق نفی قرار بگیرد مفید عموم است یعنی هر مشرکی هم برای تعمیم هم برای احترام گذاشتن به جنبه انسانی نه الهی چون اینها جنبه انسانی‌شان محفوظ است گرچه جنبه الهی خودشان را از دست دادند برای حرمت به جنبه انسانی اینها این کلمه ﴿أَحَدٌ﴾ قبل ذکر شد نفرمود: «و ان استجارک احد» که فعل را مقدم بیاورد اگر می‌فرمود «و ان استجارک احد من المشرکین» مطلب همین بود اما آن حرمت فاعل محفوظ نمی‌شد تقدیم ﴿أَحَدٌ﴾ آن هم با این تعمیم نشانه آن است که هر مشرکی بخواهد پناهندگی سیاسی یا اجتماعی داشته باشد شما پناه بدهید ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ چون در زمان چهار ماه که امنیتشان محفوظ است دیگر نیازی به تعمیم جدید ندارد حالا یک ملتی خائن بود این محکوم این احکام چهارگانه است در چنین فضایی که محکوم احکام چهارگانه است یک نفر از اینها از شما امنیت خواست خب حالا دیگران خائن‌اند من که خیانت نمی‌کنم من را در پناه خود جا بدهید تا بیایند تحقیق کند ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾.
علت پناهندگی دادن حکومت اسلامی به برخی از مشرکان
مطلب مهم این است که حالا اینهایی که می‌خواهند پناهندگی سیاسی یا اجتماعی بشوند فقط رسالت فرهنگی دارند؟ یعنی اصلاً اینها می‌خواهند در امنیت حکومت مرکزی به سر ببرند که تحقیقات علمی داشته باشند؟ یا نه می‌خواهند یک چند روزی بیایند اینجا بگردند؟ توریستی‌اند بالأخره چون این جمله ﴿حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ را قبلاً نفرمود «و ان احد من المشرکین استجارک لِیسمع کلام الله» اگر این قید را قبل می‌فرمود این محدود بود که آنهایی که سفرهای جهانگردی دارند برای کارهای فرهنگی نه برای اینکه آثار و ابنیه و مسائل باستانی و اینها را ببینند و آب و هوا را بررسی کنند اما این ﴿حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ بعد از ﴿فَأَجِرْهُ﴾ ذکر شده این یک تعلیمی است و هشداری است به رهبران اسلامی که اینها که می‌آیند به شهرتان چیز یادشان بدهید بالأخره و یک هشداری هم هست به این توریستها و جهانگردها حالا که شما آمدید در سرزمین وحی و قرآن و عترت یک چیزی هم یاد بگیرید بروید پس بنابراین یک حکم فقهی است و حقوقی که این جهانگردها اینها که امنیت سیاسی یا اجتماعی دارند اینها در امان‌اند یا نه؟ این یک، یکی اینکه این تعمیم مخصوص کارهای فرهنگی است یا نه؟ ظاهراً مخصوص نیست حالا اگر یک مشرکی از حکومت مرکزی امنیت خواست گفت اجازه بدهید من بیایم شهرتان را ببینم جاسوس هم نیست و مشکلی هم ندارد فقط می‌خواهم بیایم ببینم آثار باستانی شما را مردم شما را خلق و خوی شما را سنن و آداب شما را ببینم همین. یک وقت است که مصلحت نیست که حکومت مرکزی موافقت کند برای اینکه غالب اینها جاسوس‌اند یا این شخصی که می‌خواهد بیاید جاسوس است خب اجازه نمی‌دهند ولی یک وقت است که جهانگرد عادی‌اند یک توریست عادی‌اند این اگر بیاید وارد سرزمین اسلامی بشود ولو به این قصد نیامده که کارهای فرهنگی بکند چیز یاد بگیرد در امان است بالأخره باید امنیتش محفوظ باشد ولی یک تعلیم ضمنی به مسئولین حکومت اسلامی دارد اولاً یک هشداری هم به خود آن جهانگرد می‌دهد ثانیاً که حالا که آمدی اینجا چهارتا کلمه یاد بگیرد برای ابدیت خودت یک ره‌توشه‌ای تهیه کن اگر این ﴿حَتَّی یَسْمَعَ﴾ قبل ذکر می‌شد یا مقیّد بود به آن توریست و جهانگردی که هدف فرهنگی دارند یا لااقل از این آیه ممکن نبود ما اطلاق استفاده کنیم حالا اگر دلیل دیگری مطلق بود این قدرت تقیید آن را ندارد اینکه می‌گویند قیدی که محتمل‌الدخالة است یا قیدی که مورد غالب باشد مفهوم ندارد یا مثلاً اثر ندارد نه معنایش آن است که از همان دلیل می‌شود اطلاق را فهمید معنایش آن است که اگر ما عام یا مطلق دیگری در جای دیگری داشتیم این قید قدرت تقیید آن را ندارد برای اینکه قیدیتش زیر سؤال است نظیر آنچه که در آیه ربائب ذکر شد اگر این ﴿حَتَّی یَسْمَعَ﴾ قبل ذکر می‌شد که می‌گفتیم یا تعلیل است یا محتمل‌التعلیلیه بالأخره پس آیه اطلاق ندارد که به هر جهانگردی انسان امنیت بدهد ولی چون این بعد ذکر شده این یک تعلیم و هشداری است نسبت به مسئولین که اینها که وارد سرزمین شما می‌شوند چیز یادشان بدهید و یک هشداری هم هست نسبت به آن جهانگردها که حالا که وارد سرزمین قرآن و عترت شدید یک چیزی یاد بگیرید ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ پس این‌چنین نیست که تمام جهانگردها و تمام توریستها که وارد سرزمین اسلامی می‌شوند برای اینکه چهار تا حکم یاد بگیرند که اگر پناهندگی پیدا کردند امنیت خواستند برای اینکه آثار باستانی اینجا را ببینند یا آب و هوای اینجا را ببینند مثلاً در امنیت نباشند این‌طور نیست البته کسی که قصد سوء دارد از همان اول کسانی که ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ﴾ هوشیاری سیاسی دارند ﴿خُذُوا حِذْرَکُمْ﴾ را عمل کرده‌اند می‌دانند به کدام توریست اجازه بدهند به کدام توریست اجازه ندهند.
علت اضافه شدمن کلمه «مأمن» به ضمیر
﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ اینکه مأمن را اضافه کرده به ضمیر شخص پناهنده برای اینکه اینجا در امان هست ولی اینجا مأمن او نیست اینجا مأمن مسلمین است مأمن او شهر خود اوست کشور خود اوست پس اینجا که امنیت دارد یک امنیت گذرا و موقت است اینجا را نمی‌شود گفت مأمن او این به نحو ملکه‌ای اضافه مأمن به ضمیر نشانه آن است که اینجا مأمن او نیست این یک رهگذری است یک چند روزی آمده بعد می‌گذرد یک امنیت موقتی دارد.
سفاهت و نادانی ملّت‌های مشرک
خب سرّش آن است که اینها فرهنگشان مشکل دارد یک وقت است قرآن کریم می‌فرماید که ﴿لاَیَعْلَمُونَ﴾ ﴿فَهُم لاَیَفْقَهُونَ ﴾ یک وقت می‌فرماید: ﴿ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ یَفْقَهُونَ﴾ ، ﴿قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» قبلاً همین بحث گذشت همین آیه 65 سورهٴ «انفال» این بود که ﴿وَإِن یَکُن مِنکُمْ مِاْئَةٌ یَغْلِبُوا الفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَفْقَهُونَ﴾ این ﴿بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَفْقَهُونَ﴾ با «بانهم لایفقهون» خیلی فرق می‌کند وقتی گفتیم ﴿بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ﴾ یعنی این ملت ملت نفهمی است چون آدم که سرمایه عمرش را در تمام این مدت صرف سوخت و سوز خودش نمی‌کند که اینکه در سورهٴ مبارکهٴ بقره فرمود: ﴿وَمَن یَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ﴾ همین است صاحب تحف العقول نقل می‌کند یک مرد آراسته با یک لباس تمیزی وارد مدینه شد از ترسایان اطراف مدینه بود یکی از مسلمین کوته‌نظر گفت «ما اعقل هذا النصرانی» عجب آدم عاقلی است لباسش تمیز یعنی عجب آدم متمدنی است به اصطلاح امروز «ما اعقل هذا النصرانی» وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «مه» ساکت باش این چه حرفی است که می‌زنی عقلش کجا بود «ان العاقل من وحّد الله» آن که گرفتار تثلیث است از توحید بی‌خبر است چه عقلی دارد حالا یک لباس تمیزی پوشیده آمده مدینه شما می‌گویید: «ما اعقل هذا النصرانی» پس یک وقت است که انسان پیکر اینها را می‌بیند خیال می‌کند که مثلاً پررونق‌اند اما جان اینها را که می‌بیند می‌بیند قرآن درباره جان اینها فرمود: ﴿بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَفْقَهُونَ﴾ این در آیهٴ 65 سورهٴ «انفال» آیهٴ شش سورهٴ «توبه» هم این است: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ﴾ یعنی این ملت ملت عالم نیست به دلیل اینکه دستشان به هر که رسیده است غارت کرده‌اند حالا یک جایی احساس آرامش می‌کنند یا احساس هراس می‌کنند حمله نمی‌کنند مطلب دیگر است وگرنه یک غارتگری مدرن مجهزی است به هر جا برسند غارت می‌کنند و هیچ کشوری را هم که زیر سلطه اینها نباشد اجازه نفس کشیدن نمی‌دهند.
تفاوت حکمی گروههای استثنا شده مشرکان در آیه محل بحث
خب و این استثناهای سه گروه ضمن اینکه حکم سیاسی و فقهی یک، کلامی و فقهی دو، اجتماعی و فقهی سه، در این سه مورد هست یکی در آیهٴ چهار که فرمود: ﴿إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ که سیاسی فقهی است یکی هم ﴿فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ﴾ که کلامی و فقهی است یکی هم ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ﴾ که اجتماعی و فقهی است این کاری به سیاسی ندارد حالا یک جهانگرد یا توریستی آمده چند روزی در امنیت باشد این یک مسئله سیاسی نیست این یک مسئله اجتماعی است گرچه ممکن است برخی از زوایای این سیاسی باشد پس آن اولی سیاسی فقهی بود دومی کلامی فقهی بود، سومی اجتماعی فقهی. در همه موارد یک ترغیبی هم هست نسبت به مردم به مشرکین می‌فرماید که اگر رعایت عهد بکنید از این مزایا برخوردارید اگر توبه بکنید از مزایای دنیا و آخرت برخوردارید اگر استجاره کنید پناهندگی داشته باشید بخواهید توریستی جهانگردی اینها بیایید اینجا چهار کلمه یاد بگیرید باز هم از عنایت الهی برخوردار بشوید این ترغیب این گروهها است در آن فوایدی که اینجا ذکر فرمودند این ﴿اسْتَجَارَکَ﴾ در حقیقت به معنای استأمنک است یعنی از شما امنیت بخواهند و چون ﴿أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ اعم است اختصاصی هم به مشرکین مکه ندارد دیگران هم می‌توانند در همین حکم شرکت بکنند خب.
دیدگاه باطل المنار دربارهٴ علت ابلاغ برائت توسط امیرمؤمنان(علیه السلام)
و آنچه را که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود که از طرف ذات اقدس الهی پیک وحی آمده به من دستور داده که این بخش از آیات سوره توبه را یا خودم بروم ابلاغ کنم یا کسی که از من است آن را به حساب امر عادی می‌گیرند. همین المنار و دیگر مفسرین که چون عادت عرب این بود که نقض عهد را به وسیله خود عاقد یا یکی از بستگان عاقد اعلام می‌کردند و خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با رجال شرک عهد بسته است حالا که می‌خواهد نقض عهد کند باید یکی از خانواده او باشد لذا علی‌بن ابی‌طالب(علیه السلام) را فرستاد با اینکه در آن حدیث شریف است که جبرئیل آمده که این بخش را هیچ کس ابلاغ نمی‌کند مگر اینکه تو یا کسی که از تو باشد خب اگر عادت این بود سنت این بود چطور حضرت اول به ابی‌بکر داده بود بعد بین راه تا ذوالحلیفه وجود مبارک حضرت امیر را به دنبال او فرستاد ناقه مخصوص خودش را در اختیار حضرت امیر قرار داد فرمود سوار ناقه مخصوص من بشود برو این چند آیه را از ابوبکر بگیرد و بگو که من باید قرائت بکنم خب اگر چیز رایجی بود حضرت و همه می‌دانستند دیگر
پرسش ...
پاسخ: چون در مسئله ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی﴾ احکام وحی و احکام قرآنی و احکام الهی است نه موضوعات جزئی بر فرض موضوعات جزئی باشد این هم نظیر اینکه قبلاً نماز را به طرف بیت‌المقدس می‌خواندند بعد به طرف کعبه خود وحی الهی گاهی دستورات متنوعه می‌دهد برای فوائد فراوانی که سرّش برای ما روشن نیست خب چه اینکه اصرار این‌گونه از مفسرین حتی جناب المنار بر این است که این حج اکبر چیست؟ آیا حج اکبر در مقابل عمره است چون عمره حج اصغر است چون بعضی از روایات ما هم همین است که عمره مفرده حج اصغر است و حج معروف حج اکبر این است؟ یا نه حج قران حج اکبر است؟ حج افراد حج اصغر؟ در این زمینه بحثهای زیادی هست اما بالأخره الیوم برائه هست یا نیست؟ باید به حجاج ابلاغ بشود یا نشود آنها اصل مسئله است خب.
علت تشریع احکام چهارگانه علیه مشرکان
اینکه فرمود ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ برهانش هم این است که ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ﴾ آن گاه کم کم زمینه است برای اینکه چرا ما این احکام چهارگانه را علیه اینها تشریع کردیم فرمود: ﴿کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ﴾ اینها نزد ذات اقدس الهی حرمت عهدی ندارند نزد پیغمبرش(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حرمت عهدی ندارند ﴿إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِندَ المَسْجِدِ الحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ﴾ مگر کسانی که در محدوده مکه با شما تعهد کردند مادامی که اینها نقض عهد نکردند شما نقض عهد نکنید با اینکه الآن از اقتداری برخوردارید بنا بر این نباشد که ﴿وَقَدْ أَفْلَحَ الیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَی﴾ حالا که مقتدرید از این قدرتتان سوء استفاده نکنید مادامی که آنها نقض عهد نکردند شما هم نقض عهد نکنید و این تقوای سیاسی زمینه محبوبیت شما را فراهم می‌کند خدا محب شما خواهد شد ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِین﴾.
پشتیبانی یهودیان کاخ‌نشین از مشرکان
جریان مظاهره را هم که در نوبت دیروز مطرح شد در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» می‌فرماید یک عده‌ای مظاهر مشرکین بودند آیه 25 و 26 سورهٴ مبارکهٴ احزاب این است ﴿وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْراً وَکَفَی اللَّهُ المُؤْمِنِینَ القِتَالَ وَکَانَ اللَّهُ قَوِیّاً عَزِیزاً ٭ وَأَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِنْ أَهْلِ الکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فِرِیقاً تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقاً﴾ صیصیه یعنی آن قصر آن کاخ فرمود این یهودیهای مدینه که در صیصیه و قصرها و کاخهای بلندی می‌نشستند چون مظاهر مشرکین بودند پشتوانه و پشتیبان آنها بودند علیه شما مظاهره داشتند ذات اقدس الهی اینها را از آن قصرها و کاخهایشان پایین کشیده و به ذلت گرفتار شدند ﴿وَأَنزَلَ﴾ آن ﴿الَّذِینَ﴾ که ظاهروا مشرکین را این ﴿وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً﴾ هم همین است که در سورهٴ «ممتحنه» قبلاً اشاره شد و در همین سوره محل بحث یعنی سورهٴ «توبه» آمده آنجا هم فرمود ﴿وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً﴾ اینجا هم دارد که ﴿وَلَمْ یُظَاهِرُوا﴾ این ﴿وَلَمْ یُظَاهِرُوا﴾ هم مشابه کاری که در آیهٴ 26 سورهٴ «احزاب» آمده که یهودیهای کاخ‌نشین مظاهر مشرکین بودند ذات اقدس الهی این یهودی کاخ‌نشین را از صیصیه از آن قصرش پایین کشیده و کوخ نشینش کرده.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:31

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی