- 428
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 13 تا 16 سوره توبه _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 13 تا 16 سوره توبه _ بخش دوم"
ضرورت وجود عهد در زندگی اجتماعی بشر
سرّ برائت خدای ارحم الراحمین از مشرکان پیمان شکن
غفلت انسان گنهکار از آگاهی خدای سبحان به اعمال او.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ ٭ وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَیَتُوبُ اللّهُ عَلَی مَن یَشَاءُ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ٭ أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُوا وَلَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ المُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَاللّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ٭ مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ شَاهِدِینَ عَلَی أَنْفُسِهِم بِالکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ ٭ إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَی الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَی أُولئِکَ أَن یَکُونُوا مِنَ المُهْتَدِینَ﴾
اهمیت فراوان برائت از مشرکان
جریان برائت از مشرکین که در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ «توبه» به صورت مفصل در حدود یک ورق از قرآن کریم بحث شد باید یک سرّ مهمی داشته باشد خداوند خود را به عنوان ارحمالراحمین معرفی کرده است این مطلب اول که هیچ موجودی ممکن نیست همتای رحمت الهی رحیم باشد و رحمت او هم مقدم بر غضب است مطلب دوم اینکه پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم به عنوان ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ مطرح شده است که ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ اگر ارحمالراحمین یعنی ذات اقدس الهی و ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ یعنی پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در چند آیه اعلان تبری میکنند به عنوان ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ به عنوان ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ﴾ معلوم میشود این امر خیلی مهم است این میشود مطلب سوم که چگونه ارحمالراحمین چگونه ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ از این مشرکین اعلان تبری کردند و لوازم این تبری را هم که مقاتله و امثال اینها باشد صادر کردند امر اول و دوم که خب یک امر روشن و بینالرشد است که خدا ارحمالراحمین است و وجود مبارک پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ است که آیات تثبیت کرد اما با وجود این همه نشانههای رحمت چطور از مشرکین تبرّی شده است؟ این نیازمند به تعلیل است که ذات اقدس الهی به صورت تعلیل و به صورت تفصیل اینها را بیان کرده بحث مبسوطی را سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی(رضوان الله علیه) در المیزان دارند یک بحثش مربوط به ذیل بحث روایی دارند که نقد افکار صاحب المنار است آنجا ایشان درباره شیعهها حرفهایی دارند و مرحوم علامه طباطبایی هم(رضوان الله علیه) از این مکتب به خوبی حمایت کرده که بحثش در اثنای مسائل گذشته بازگو شد
ضرورت وجود عهد در زندگی اجتماعی بشر
بحث دیگر مربوط به همین جریان عهد و عقد و امثال ذلک است که نقش حکومت دینی و حکومت اسلامی در این مسائل چیست؟ و اهمیت این مسئله چیست؟ میفرمایند که بشر ناچار است با یک سلسله از عقود زندگی کند که در حقیقت اینها هم عهودند برای اینکه این ناچار است خرید و فروش داشته باشد اجاره و مساقات و مزارعه داشته باشد برای اینکه هیچ انسانی نمیتواند تکزیست باشد تمام نیازهای خود را شخصاً برطرف کند حتماً ناچار است با دیگری تعاملی داشته باشد این تعامل به عنوان بیع است صلح است اجاره است مساقات است مضاربه است و عقود دیگر این قدم اول. برای اینکه این عقدها و این عهدها گسسته نشود یک عهد دیگری روی این میآید که به منزله ضامن اجرای آن باشد که پیمان میبندند که به این تعهداتشان عمل بکنند سوگند یاد میکنند که عمل بکنند دست یکدیگر را فشار میدهند یعنی به این امور عمل بکنیم که مسئله عهد یمین و قراردادهای تفاهمی و مانند آن به منزله پشتوانه اجرایی آن عقود است یعنی عقد بیع و عقد صلح و اجاره و مضاربه و مساقات و مزارعه و امثال ذلک با یک پشتوانهای از قبیل تعهد به عدم تعرض سوگند دست دادن تحکیم میشود و دست دادن هم گرچه اعتبار شرعی ندارد ولی عرف بنایشان بر همین بود که دست من در اختیار شماست اگر من به شما دست دادم معنایش این است که من با این دست کاری که خلاف این تعهد باشد نمیکنم چون دست من در قبضه شماست این معنای تماسح یُمنا به یُمنا است که از آن به عنوان یمین یاد کردند چه اینکه به آن مقدساتشان هم سوگند یاد میکردند که این سوگند یاد کردن به منزله ضامن اجرای آن تعهد است سرّ اهمیت این تعهدات آن است که انسان تا امنیت نداشته باشد نمیتواند زندگی کند پس همان طوری که معاملات لازم است امنیت هم پشتوانه این معاملات لازم است با یکدیگر خرید و فروش کنند کسی که این کالای معین را تولید میکند بدهد به کسی که کالای دیگری را تولید میکند و از آن کالا هم بگیرد این شخصی که این کالاها را تولید کرد این میوه را تولید کرد مقداری که خود لازم دارد میگیرد بقیه را ناچار است تبدیل بکند به یک کالای دیگر تبدیل کند به فرش تبدیل بکند به لباس و مانند آن پس اصل عقود از قبیل بیع و امثال بیع برای تأمین نیازهاست برای پشتوانه این عقود عهد و یمین و دست دادن و اینها هم مطرح است این کارها قبل از اسلام بود بعد از اسلام هم هست در بین مسلمین بود در بین غیر مسلمین هم هست و شارع مقدس اینها را امضا کرده است مگر بعضی از مواردی که تأسیسی باشد و شارع آنها را رد کرده باشد تا اینجا حرفهای علمی نیست یک حرفهای رایجی است
اخلاق ضامن اجرای تعهدات بشری و جهانبینی، ضامن اخلاق
اما چه چیزی ضامن اجرای این عهد است؟ یعنی این سوگند را این دست دادنها را این عهود را این امضاها را چه چیزی پشتیبانی میکند؟ آن عقود را این سوگند یا این دست دادن یا این تعهدات زاید بر آن پشتیبانی میکرد به عنوان حفظ امنیت چه چیزی حافظ اینهاست؟ در جوامع غیر اسلامی در حکومتهای غیر اسلامی اینها هیچ پشتوانهای ندارند قبل از اسلام همان طوری که بود بعد از اسلام هم همین طور است در بین غیر مسلمین هم همین طور است ولی اسلام چیز جدیدی آورده آنها برابر با توازن قدرت کار میکردند یعنی وقتی قدرتهای همتای هم بودند امضا میکردند دست میدادند سوگند یاد میکردند که این معاهداتشان را محترم بشمارند ولی وقتی یکی متلاشی میشد و فروپاشی دامنگیر او میشد نظیر فروپاشی بلوک شرق آن وقت این نظام تک بعدی میشود مقتدر و یکه تاز و هیچ عهدی برای او محترم نیست جریان صدام و امثال صدام یک چیز عادی است صدام مادامی که ایران مقتدر بود آن قطعنامه و قرارداد الجزایر را محترم میشمرد وقتی ایران انقلاب شد و آن مهرههای اصلی ارتش که آمریکایی بودند متواری شدند و بدنه ارتش یک مقدار ضعیف شد صریحاً آمد آن قرارداد را جلوی تلویزیون پاره کرد نظام حاکم بر غیر اسلام حالا چه قبل از اسلام چه بعد از اسلام در کشورهای غیر اسلامی آن نظام توازن قدرت است یعنی مادامی که میدانند اگر حمله کنند آسیب میبینند و قدرت تهاجم ندارند به عهدشان وفا میکنند این همین هست ولی اسلام یک چیز دیگری آورد در حکومت در مدیریت در کشورداری یک نوری آورده و آن مسئله اخلاق است که پشتیبان اخلاق و پشتوانه اخلاق عقیده است گفته وفای به عهد واجب است اگر کسی وفاء به عهد نکرد جهنم است ولو طرف عهد مشرک باشد چیزی که فروختی باید تسلیم بکنی کمفروشی حرام است ولو خریدار شما کافر باشد این ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ﴾ که اختصاصی به حوزه اسلامی ندارد که این جزء احکام بینالمللی اسلام است فرمود چیزی را که به مردم میفروشید کم نفروشید این جعبههای صادراتی شما طوری نباشد که روی جعبه میوههای خوب باشد زیر جعبه میوههای پوسیده باشد کم دادن بد دادن و مانند آن تطفیف بالأخره بعد هم به صورت جامع یک اصل کلی جهانی را ابلاغ کرد که ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ این ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ از آن جوامعالکلم است جامعترین دستور قرآن کریم درباره معاملات همین است دیگر نفرمود: «لا تبخسالمؤمنین» و نفرمود «لا تبخسوا امتعتهم» بلکه فرمود «اشیائهم» چون قبلاً هم همین کریمه به یک مناسبتی بحث شد حالا اگر کسی بخواهد سخنرانی کند یا مقالهای بنویسد یا درسی بگوید یا بحثی بکند اگر مطالعه نکند حق آن فرصت را ادا نکند حق مخاطب را حق مستمع را حق شاگرد را حق همبحث را ادا نکند گرفتار این نهی است فرمود هیچ چیز مردم را کم نگذارید ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ حالا یک کسی بنا شده یک جایی سخنرانی کند و رفته یک عده هم آمدند که مسائل الهی را احکام دین را یاد بگیرند این آقا چیزی تحویل نداد یک ساعت وقت مردم را تلف کرد خب این گرفتار این نهی است دیگر پشتوانه همه آن عقود درجه اول و درجه دوم این مسائل اخلاقی است و پشتیبان و ضامن اجرای مسائل اخلاقی مسائل اعتقادی و جهانبینی است یعنی انسانی که میبیند خدا او را میبیند ﴿ألَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی﴾ این کار به توازن قدرت ندارد که میگوید به اینکه من که تعهد کردم ولو طرف من الان ضعیف است ولی ذات اقدس الهی به ما فرمود: ﴿وَأَوْفُوا بِالعَهْدِ إِنَّ العَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ به عهدتان وفا کنید در سورهٴ مبارکهٴ اسراء هم فرمود: ﴿وَأَوْفُوا بِالعَهْدِ إِنَّ العَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ پس ضامن اجرای همه قراردادها آن قلهاش مسائل اعتقادی و جهانبینی الهی است بعد مادونش مسائل اخلاقی است این میشود ضامن اجرا
دستور اسلام به رعایت عهد با دشمنان الهی
لذا در جریان مشرکین هم فرمود تا آنها نقض عهد نکردند شما نقض عهد نکنید حالا نگویید که ما پیروز شدیم مکه را فتح کردیم امروز همه منطقه جزیرةالعرب زیر پای ماست مبادا چنین حرفی بزنید با هر کسی تعهد کردید مادامی که آنها نقض عهد نکردند شما نکنید این هم معنای حکومت اسلامی آن هم نمونه حکومت اسلامی که حکومت اسلامی براساس توازن قدرت عهود را پیاده نمیکند براساس مسائل اخلاق و بالاتر از اخلاق عقیده پیاده میکند نمونه عملیاش هم جریان فتح مکه است و خیلی از مورد اتفاق افتاده آنها که تسلیم شدند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره همه آنها میفرمود که عهدشان محترم است تا آنها نقض عهد نکردند شما نقض عهد نکنید البته احکام الهی مشرک حق ندارد وارد مسجدالحرام بشود در حال طواف کسی حق ندارد برهنه باشد انسان باید خودش را بپوشاند بعد طواف بکند اینها دیگر جزء احکام است احکام الهی است دیگر جزء قرارداد نیست
سرّ برائت خدای ارحم الراحمین از مشرکان پیمانشکن
اگر کسی با مشاهده همه این مزایای الهی معذلک آن قبیله بنیبکر را بر قبیله بنیخزاعه ترجیح داد و این قبیله بنیخزاعه مورد تعهد اسلام بودند و قدرت مشرکین ایجاب کرد که آنها را بکوبند خب کوبیدند آنها براساس توازن قدرت کار میکردند هر وقت قدرتشان همپای قدرت رقیب بود به وعدهشان عمل میکردند وقتی قدرت خودشان را بیشتر میدیدند طغیان میکردند ﴿إِنَّ الإِنسَانَ لَیَطْغَی ٭ أَن رَآهُ اسْتَغْنَی﴾ بخشش ناظر به همین است که وقتی ببینند قدرت آنها بیش از دیگران است سر از طغیان در میآورند ﴿إِنَّ الإِنسَانَ لَیَطْغَی ٭ أَن رَآهُ اسْتَغْنَی﴾ اما یک موحّد اینچنین نیست وقتی که از ائمه(علیهم السلام) سؤال میکنند مؤمن کیست؟ و شرایط ایمان چیست؟ میفرماید که کسی است که معصیت نکند «فی الرضا و الغضب، فی الغنی و الفقر» در هر دو حال وظیفهاش را حفظ بکند یک وقت آدم خوشحال است مبادا خوشحالی او را به باطل بکشاند یک وقتی عصبانی است مبادا غضب او را به باطل بکشاند یک وقتی توانگر است مبادا توانگری و اقتدار او را به باطل بکشاند فرمودند که «فی الغنی و الفقر و الرضا و السخط» خب حالا همه معارف را هم ذات اقدس الهی بهوسیله پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مردم ابلاغ کرد آنها هم دیدند آن وقت در چنین فضایی تا قدرت پیدا کردند دست به کشتار مسلمانها زدند آنگاه میفرماید دیگر از این به بعد جای مدارا نیست خدایی که ارحمالراحمین است از اینها بیزار است رسول خدا که ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ است از اینها بیزار است پس اگر بخش قابل توجهی از اوایل سورهٴ مبارکهٴ «توبه» در این زمینه است که خدا از اینها برائت دارد و ذات مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از اینها برائت دارد برای این است که همه معارف هم تعلیم شده هم عمل شده مع ذلک آنها نقض عهد میکردند که فرمود: ﴿کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ﴾ برای اینکه ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ﴾ یک وقتی فرمود اینکه میفرماید که ﴿کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ یعنی اینها براساس توازن قدرت دارند کار میکنند نه براساس اخلاق و عقیده خب حالا اگر شما تعهد سپردید وقتی مقتدر شدید نباید به عهدتان وفا کنید؟ آنها میگویند نه برای اینکه اخلاقی که ضامن اجرای این مسائل حکومتی است و اجرایی است ندارند اخلاق را چرا ندارند برای اینکه پشتوانه علمی اخلاق که آن عقیده و جهانبینی الهی باشد آن را ندارند
غفلت انسان گنهکار از آگاهی خدایسبحان به اعمال او
حالا وقتی وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) دو اصل را به ما تفهیم میکند میفرماید که کسی که خدای ناکرده دستش به طرف گناه دراز میشود فرمود فکر کردید «کأنک لست بعین الله» خدا تو را نمیبیند؟ این یک یا خیال کردی «أو کان الله لیس لک بالمرصاد» خدا در کمین توست؟ چه چیزی خیال کردی «کأنک لست بعین الله» خدا تو را نمیبیند؟ یا «ان کان الله لیس لک بالمرصاد»؟ در کمین نیست که تو را بگیرد خب اگر کسی عقیدهاش این است هر کاری را که میکند خدا میبیند و عقیدهاش این است که قهر الهی در کمین تبهکار است این دیگر ﴿وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ نیست چه پیروز بشوند چه پیروز نشوند و توازن قدرت محفوظ باشد عهد را رعایت میکنند
تعهدپذیری حکومت اسلامی پیمانشکنی کافران
بنابراین در جریان مسلمین اینها «ظهروا علی المشرکین» در یوم فتح مکه نه تنها به عهدشان عمل کردند بلکه به بخشی از آن افراد عهدشکن هم امان دادند فرمودند: «اذهبوا انتم الطلقاء» خب این میشود حکومت الهی برهانی که ذات اقدس الهی اقامه کرده این است که اینها براساس توازن قدرت کار میکنند امضای آنها در ظرف تساوی قدرت معتبر است هر دو گروه این طورند آن بلوک شرق این طور بود بلوک غرب این طور است تا یکی قدرتش بیشتر میشود زیر امضایش را میزند چرا؟ برای اینکه چیزی که این امضا را محترم بشمارد اخلاق است که ندارند چرا اخلاق ندارند؟ برای اینکه چیزی که زمینه پیدایش اخلاق باشد یعنی عقیده الهی آن را ندارند و دین الهی آمده این زرق و برق دنیا را به عنوان لهو و لعب معرفی کرده فرمود بالأخره این یک چیزی که نیست که شما را رها بکند یک مقداری شما را میدان میدهد بعد مسلوبالحیثیه میکند و رها میکند این طور نیست که حالا دنیا شما را همین طوری رها بکند که «ارفضوا هذه الدنیا التارکة لکم» فرمود قبل از اینکه او شما را رها کند شما او را رها کنید این طور نیست که حالا دنیا آدم را رها بکند یعنی بگوید خداحافظ که تا آدم را مسلوبالحیثیه نکند رها نمیکند فرمود وضع دنیا این است اینچنین نیست که حالا نظیر یک دوست عادی باشد که آدم بعد از یک مدتی متارکه بکند نه از آن قبیل نیست این متاع فریب است متاع فریب تا آدم را فریب ندهد مسلوبالحیثیه نکند رها نمیکند خب بنابراین الآن همین است میبینید این حرف، حرف روز است نه تنها در جریان جنگ تحمیلی صدام بر ایران این طور بود که صریحاً آمده این قرارداد را پاره کرد جای دیگر هم همین طور است ﴿کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ یعنی این امضاهایشان این تعهدات سازمان بینالملل شورای امنیت سایر مجامع بینالمللی این در ظرف توازن قدرت است یکی که پیروز بشود بر اساس ﴿وَقَدْ أَفْلَحَ الیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَی﴾ عمل میکند بر اساس ﴿وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ عمل میکند و اسلام بر اساس ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّی﴾ عمل کرده و میکند ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا﴾ عمل کرده و میکند هم مکتب این است و هم عملاً هم نشان داد چه در زمان وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چه در زمان علیبن ابیطالب(سلام الله علیه) و چه در زمان امام راحل در انقلاب اسلامی(رضوان الله علیه و علی الشهداء) شما دیدید این بمباران مناطق مسکونی امری است بر خلاف تعهد دیگر تا توانستند این اسلحه را پیدا کردند مناطق مسکونی را بمباران کردند بالأخره ملت ایران مجبورشان کردند گفتند موشک را باید با موشک جواب داد از همان از قبیل تعرّض خواستند استفاده کنند که فقه اسلامی پاسخ داد خب بنابراین به آن دو مطلب اولی میرسیم که خدا که ارحمالراحمین است چرا پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که رحمةللعالمین است اعلام برائت کردند؟
پرسش ...
پاسخ: خب البته برای جوامع بشری رحمت است غرض آن است که تنبیه متجاوز عدل است و رحمت دیگر چه اینکه قصاص فرمود: ﴿وَلَکُمْ فِی القِصَاصِ حَیَاةٌ﴾ نسبت به آن شخص باطل قصاص هست ولی نسبت به جامعه اسلامی حیات است و رحمت دیگر
مطلب دیگر آن است که در این جهت هیچ فرقی بین عهد اجتماعی و عهد فردی نیست قراردادها همان طوری که بین دو نفر بیع و صلح و مضاربه و اینهاست بعد عهد است برای حفظ امنیت برای دو دولت هم اول عقد بیع و امثال ذلک است برای تبادل کالا دوم حفظ آن میثاق است برای برقراری امنیت منطقه که آن پشتوانه آن خرید و فروش و مانند آن است و هیچ چیز دیگر ضامن اجرا ندارد ضامن اجرا فقط مسائل اخلاقی و اعتقادی است
مصحح اسناد تعذیب به خدای سبحان و مؤمنان
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ فعل بشر را ذات اقدس الهی به خود اسناد میدهد مصحح آن برابر همان حرف معروف بین مفسرین این است که دیگران فاعل قریباند و ذات اقدس الهی فاعل بعید البته بنا بر مکتب توحید افعالی توجیه دقیقتر و رقیقتری دارد ولی با صرف نظر از آن توحید افعالی غیر خدا فاعل قریباند و ذات اقدس الهی فاعل بعید است و فاعل بعید با تسخیر نه جبر با تسخیر فاعل قریب از راه اراده و اختیار آن کار را انجام میدهد چون اینچنین است فعل را هم میتوان به فاعل قریب اسناد داد هم فاعل بعید لذا فرمود شما قتال کنید و خدا تعذیب میکند ﴿بِأَیْدِیکُمْ﴾ خب اگر یک فعلی ظهور در مباشرت داشته باشد چنین فعلی به خدا منسوب نیست و اگر مباشرت از او حذف بشود خب این را میشود به آن سبب که فاعل بعید است اسناد داد میگویند جریان اکل، شرب، خوابیدن و امثال ذلک چون مباشرت در آنها اخذ شده است نمیشود این افعال را به خدا نسبت داد اما بنا، کتابت، گفتن و مانند آن مباشرت در این اخذ نشده مثلاً اگر کسی خودش بنّا باشد میگویند خانه را ساخته یا دیوار را بنا کرده اگر معمار باشد و به این بنّا و کارگر دستور بدهد باز هم میگویند معمار این شهر را ساخته و اگر مهندس باشد که نقشه کشیده و نظارت اجراییاش را به معمار داده به آن مهندس هم اسناد میدهند که این خانه را مهندس ساخته و اگر کسی مسئول مملکت باشد به دستور او مهندسین نقشه کشیدند و با معمارها در میان گذاشتند و با بنّاها هماهنگی کردند و با کارگرها مذاکره کردند و بنایی را ساختند به آن مسئول مملکت هم میشود اسناد داد که «بنی تلک الدار» «بنی ذلک البنا» سرّش این است که در عنوان بنّا مباشرت اخذ نشده اعم از مباشرت و تسبیب بر خلاف اکل و شرب و خواب و امثال ذلک که در آنها مباشرت اخذ شده اگر کسی دیگری را دستور بدهد که شما این نان را بخورید این میوه را میل کنید فقط به آن خورنده میشود اسناد داد که میگوییم فلان شخص این میوه را خورد و این نان را تناول کرد اما به آن دستور دهنده نمیگوییم فلان کس این میوه را خورد میگوییم به دستور او خورده شد سرّش آن است که اکل، شرب، خوابیدن اینگونه از امور در آنها مباشرت مأخوذ است و چون مباشرت است فقط به فاعل قریب اسناد داده میشود چون ذات اقدس الهی فاعل معالواسطه است کارهایی که در آنها مباشرت مأخوذ است به خدا اسناد ندارد نظیر اکل و شرب و اینها کارهایی که در آنها مباشرت مأخوذ نیست حتی عنوان قتل نظیر تعذیب، اینها هم به خدا منسوب است هم به مباشرین آنجا میفرماید: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ﴾ یعنی ذات اقدس الهی فاعل بعید این قتل است اینجا میفرماید: ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ یعنی فاعل بعید این تعذیب است چون دارد ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ که شما میشوید فاعل قریب و ذات اقدس الهی میشود فاعل بعید اینها دیگر مسئله جبر را قهراً حل خواهد کرد
معنای جبرگرایی اشاعره
جریان جبر که به صورت انکار قانون علیت باشد این مفاسد فراوانی دارد البته جبر علّی یک حسابی دارد این جبر در مقابل تفویض که مربوط به اعمال انسان است حساب دیگری دارد آن جبر علّی همان است که از او با قانون «الشیء ما لم یجب لم یوجد» یاد میشود آن جبر علّی حساب خاص خودش را دارد یعنی شیء تا ضروری نشود یافت نمیشود اما این جبر در مقابل تفویض مربوط به افعال انسان است این است که خیلی مشکل دارد متأسفانه اشاعره مخصوصاً جناب امام رازی در آن بحث جبر علّی اینها قائل به اولویت شدند در این افعال انسان که انسان آزاد و مختار است جبری در کار نیست فتوا به جبر دادند فاصله خیلی است اما آنها که تفکر مادی دارند و مبتلا هستند به جبر تاریخ آنها یک راه دیگری دارند اشاعره که قائل به جبرند جابر را ـ معاذاللهـ ذات اقدس الهی میدانند میگویند خدا جابر است دیگران که به الهیت خداوند معتقد نیستند جبر را به تاریخ و مجموعه رخدادهای تاریخی و اینها میدانند که خب مجموع که وجود جدایی ندارد چیز خاصی هم که نمیتواند جابر باشد غرض آن است که اسناد تعذیب هم به ذات اقدس الهی درست است هم به مجاهدان در جبهه منتها یکی به عنوان فاعل قریب یکی به عنوان فاعل بعید میماند
نهی از آباد کردن مساجد توسط مشرکان
مسئله آباد کردن مساجد شأن نزول این بخش از آیات آن است که مشرکین حجاز خیلی فخر میکردند که کلیدداری کعبه به عهده آنهاست امارت مسجدالحرام به عهده آنهاست سقایت حاجیان به عهده آنهاست و مانند آن ذات اقدس الهی اولاً این مسئولیتها را تفکیک میکند برخی از مسئولیتها را از اینها میگیرد میگوید شما اصلاً حق ندارید این کار را انجام بدهید تولیت کعبه مرمّت مسجدالحرام تعمیر کعبه و مانند آن بالأخره یک آدم ناپاک حق ندارد آنجا حضور پیدا کند یک سلسله سمتها را میفرماید که محذوری ندارد ولی اینها نظیر آن سمتهای اسلامی کمالآور نیست حالا آب دادن به حاجیها این در حد ایمان به خدا نیست البته یک انسان مؤمنی اگر سقایت حاج را به عهده بگیرد فضیلت است اما سقایت حاج از یک مشرک این فضیلت نیست در جریان اینکه مساجد را عموماً و مسجدالحرام را خصوصاً چه گروهی باید تعمیر بکنند؟ از آیهٴ هفده به بعد شروع میشود بعد به کل مسجد میرسد که اعم از مسجدالحرام و غیره میباشد.
«و الحمد لله رب العالمین»
ضرورت وجود عهد در زندگی اجتماعی بشر
سرّ برائت خدای ارحم الراحمین از مشرکان پیمان شکن
غفلت انسان گنهکار از آگاهی خدای سبحان به اعمال او.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ ٭ وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَیَتُوبُ اللّهُ عَلَی مَن یَشَاءُ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ٭ أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُوا وَلَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ المُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَاللّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ٭ مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ شَاهِدِینَ عَلَی أَنْفُسِهِم بِالکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ ٭ إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَی الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَی أُولئِکَ أَن یَکُونُوا مِنَ المُهْتَدِینَ﴾
اهمیت فراوان برائت از مشرکان
جریان برائت از مشرکین که در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ «توبه» به صورت مفصل در حدود یک ورق از قرآن کریم بحث شد باید یک سرّ مهمی داشته باشد خداوند خود را به عنوان ارحمالراحمین معرفی کرده است این مطلب اول که هیچ موجودی ممکن نیست همتای رحمت الهی رحیم باشد و رحمت او هم مقدم بر غضب است مطلب دوم اینکه پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم به عنوان ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ مطرح شده است که ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ اگر ارحمالراحمین یعنی ذات اقدس الهی و ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ یعنی پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در چند آیه اعلان تبری میکنند به عنوان ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ به عنوان ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِنَ المُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ﴾ معلوم میشود این امر خیلی مهم است این میشود مطلب سوم که چگونه ارحمالراحمین چگونه ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ از این مشرکین اعلان تبری کردند و لوازم این تبری را هم که مقاتله و امثال اینها باشد صادر کردند امر اول و دوم که خب یک امر روشن و بینالرشد است که خدا ارحمالراحمین است و وجود مبارک پیغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ است که آیات تثبیت کرد اما با وجود این همه نشانههای رحمت چطور از مشرکین تبرّی شده است؟ این نیازمند به تعلیل است که ذات اقدس الهی به صورت تعلیل و به صورت تفصیل اینها را بیان کرده بحث مبسوطی را سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی(رضوان الله علیه) در المیزان دارند یک بحثش مربوط به ذیل بحث روایی دارند که نقد افکار صاحب المنار است آنجا ایشان درباره شیعهها حرفهایی دارند و مرحوم علامه طباطبایی هم(رضوان الله علیه) از این مکتب به خوبی حمایت کرده که بحثش در اثنای مسائل گذشته بازگو شد
ضرورت وجود عهد در زندگی اجتماعی بشر
بحث دیگر مربوط به همین جریان عهد و عقد و امثال ذلک است که نقش حکومت دینی و حکومت اسلامی در این مسائل چیست؟ و اهمیت این مسئله چیست؟ میفرمایند که بشر ناچار است با یک سلسله از عقود زندگی کند که در حقیقت اینها هم عهودند برای اینکه این ناچار است خرید و فروش داشته باشد اجاره و مساقات و مزارعه داشته باشد برای اینکه هیچ انسانی نمیتواند تکزیست باشد تمام نیازهای خود را شخصاً برطرف کند حتماً ناچار است با دیگری تعاملی داشته باشد این تعامل به عنوان بیع است صلح است اجاره است مساقات است مضاربه است و عقود دیگر این قدم اول. برای اینکه این عقدها و این عهدها گسسته نشود یک عهد دیگری روی این میآید که به منزله ضامن اجرای آن باشد که پیمان میبندند که به این تعهداتشان عمل بکنند سوگند یاد میکنند که عمل بکنند دست یکدیگر را فشار میدهند یعنی به این امور عمل بکنیم که مسئله عهد یمین و قراردادهای تفاهمی و مانند آن به منزله پشتوانه اجرایی آن عقود است یعنی عقد بیع و عقد صلح و اجاره و مضاربه و مساقات و مزارعه و امثال ذلک با یک پشتوانهای از قبیل تعهد به عدم تعرض سوگند دست دادن تحکیم میشود و دست دادن هم گرچه اعتبار شرعی ندارد ولی عرف بنایشان بر همین بود که دست من در اختیار شماست اگر من به شما دست دادم معنایش این است که من با این دست کاری که خلاف این تعهد باشد نمیکنم چون دست من در قبضه شماست این معنای تماسح یُمنا به یُمنا است که از آن به عنوان یمین یاد کردند چه اینکه به آن مقدساتشان هم سوگند یاد میکردند که این سوگند یاد کردن به منزله ضامن اجرای آن تعهد است سرّ اهمیت این تعهدات آن است که انسان تا امنیت نداشته باشد نمیتواند زندگی کند پس همان طوری که معاملات لازم است امنیت هم پشتوانه این معاملات لازم است با یکدیگر خرید و فروش کنند کسی که این کالای معین را تولید میکند بدهد به کسی که کالای دیگری را تولید میکند و از آن کالا هم بگیرد این شخصی که این کالاها را تولید کرد این میوه را تولید کرد مقداری که خود لازم دارد میگیرد بقیه را ناچار است تبدیل بکند به یک کالای دیگر تبدیل کند به فرش تبدیل بکند به لباس و مانند آن پس اصل عقود از قبیل بیع و امثال بیع برای تأمین نیازهاست برای پشتوانه این عقود عهد و یمین و دست دادن و اینها هم مطرح است این کارها قبل از اسلام بود بعد از اسلام هم هست در بین مسلمین بود در بین غیر مسلمین هم هست و شارع مقدس اینها را امضا کرده است مگر بعضی از مواردی که تأسیسی باشد و شارع آنها را رد کرده باشد تا اینجا حرفهای علمی نیست یک حرفهای رایجی است
اخلاق ضامن اجرای تعهدات بشری و جهانبینی، ضامن اخلاق
اما چه چیزی ضامن اجرای این عهد است؟ یعنی این سوگند را این دست دادنها را این عهود را این امضاها را چه چیزی پشتیبانی میکند؟ آن عقود را این سوگند یا این دست دادن یا این تعهدات زاید بر آن پشتیبانی میکرد به عنوان حفظ امنیت چه چیزی حافظ اینهاست؟ در جوامع غیر اسلامی در حکومتهای غیر اسلامی اینها هیچ پشتوانهای ندارند قبل از اسلام همان طوری که بود بعد از اسلام هم همین طور است در بین غیر مسلمین هم همین طور است ولی اسلام چیز جدیدی آورده آنها برابر با توازن قدرت کار میکردند یعنی وقتی قدرتهای همتای هم بودند امضا میکردند دست میدادند سوگند یاد میکردند که این معاهداتشان را محترم بشمارند ولی وقتی یکی متلاشی میشد و فروپاشی دامنگیر او میشد نظیر فروپاشی بلوک شرق آن وقت این نظام تک بعدی میشود مقتدر و یکه تاز و هیچ عهدی برای او محترم نیست جریان صدام و امثال صدام یک چیز عادی است صدام مادامی که ایران مقتدر بود آن قطعنامه و قرارداد الجزایر را محترم میشمرد وقتی ایران انقلاب شد و آن مهرههای اصلی ارتش که آمریکایی بودند متواری شدند و بدنه ارتش یک مقدار ضعیف شد صریحاً آمد آن قرارداد را جلوی تلویزیون پاره کرد نظام حاکم بر غیر اسلام حالا چه قبل از اسلام چه بعد از اسلام در کشورهای غیر اسلامی آن نظام توازن قدرت است یعنی مادامی که میدانند اگر حمله کنند آسیب میبینند و قدرت تهاجم ندارند به عهدشان وفا میکنند این همین هست ولی اسلام یک چیز دیگری آورد در حکومت در مدیریت در کشورداری یک نوری آورده و آن مسئله اخلاق است که پشتیبان اخلاق و پشتوانه اخلاق عقیده است گفته وفای به عهد واجب است اگر کسی وفاء به عهد نکرد جهنم است ولو طرف عهد مشرک باشد چیزی که فروختی باید تسلیم بکنی کمفروشی حرام است ولو خریدار شما کافر باشد این ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ﴾ که اختصاصی به حوزه اسلامی ندارد که این جزء احکام بینالمللی اسلام است فرمود چیزی را که به مردم میفروشید کم نفروشید این جعبههای صادراتی شما طوری نباشد که روی جعبه میوههای خوب باشد زیر جعبه میوههای پوسیده باشد کم دادن بد دادن و مانند آن تطفیف بالأخره بعد هم به صورت جامع یک اصل کلی جهانی را ابلاغ کرد که ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ این ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ از آن جوامعالکلم است جامعترین دستور قرآن کریم درباره معاملات همین است دیگر نفرمود: «لا تبخسالمؤمنین» و نفرمود «لا تبخسوا امتعتهم» بلکه فرمود «اشیائهم» چون قبلاً هم همین کریمه به یک مناسبتی بحث شد حالا اگر کسی بخواهد سخنرانی کند یا مقالهای بنویسد یا درسی بگوید یا بحثی بکند اگر مطالعه نکند حق آن فرصت را ادا نکند حق مخاطب را حق مستمع را حق شاگرد را حق همبحث را ادا نکند گرفتار این نهی است فرمود هیچ چیز مردم را کم نگذارید ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ حالا یک کسی بنا شده یک جایی سخنرانی کند و رفته یک عده هم آمدند که مسائل الهی را احکام دین را یاد بگیرند این آقا چیزی تحویل نداد یک ساعت وقت مردم را تلف کرد خب این گرفتار این نهی است دیگر پشتوانه همه آن عقود درجه اول و درجه دوم این مسائل اخلاقی است و پشتیبان و ضامن اجرای مسائل اخلاقی مسائل اعتقادی و جهانبینی است یعنی انسانی که میبیند خدا او را میبیند ﴿ألَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی﴾ این کار به توازن قدرت ندارد که میگوید به اینکه من که تعهد کردم ولو طرف من الان ضعیف است ولی ذات اقدس الهی به ما فرمود: ﴿وَأَوْفُوا بِالعَهْدِ إِنَّ العَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ به عهدتان وفا کنید در سورهٴ مبارکهٴ اسراء هم فرمود: ﴿وَأَوْفُوا بِالعَهْدِ إِنَّ العَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ پس ضامن اجرای همه قراردادها آن قلهاش مسائل اعتقادی و جهانبینی الهی است بعد مادونش مسائل اخلاقی است این میشود ضامن اجرا
دستور اسلام به رعایت عهد با دشمنان الهی
لذا در جریان مشرکین هم فرمود تا آنها نقض عهد نکردند شما نقض عهد نکنید حالا نگویید که ما پیروز شدیم مکه را فتح کردیم امروز همه منطقه جزیرةالعرب زیر پای ماست مبادا چنین حرفی بزنید با هر کسی تعهد کردید مادامی که آنها نقض عهد نکردند شما نکنید این هم معنای حکومت اسلامی آن هم نمونه حکومت اسلامی که حکومت اسلامی براساس توازن قدرت عهود را پیاده نمیکند براساس مسائل اخلاق و بالاتر از اخلاق عقیده پیاده میکند نمونه عملیاش هم جریان فتح مکه است و خیلی از مورد اتفاق افتاده آنها که تسلیم شدند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره همه آنها میفرمود که عهدشان محترم است تا آنها نقض عهد نکردند شما نقض عهد نکنید البته احکام الهی مشرک حق ندارد وارد مسجدالحرام بشود در حال طواف کسی حق ندارد برهنه باشد انسان باید خودش را بپوشاند بعد طواف بکند اینها دیگر جزء احکام است احکام الهی است دیگر جزء قرارداد نیست
سرّ برائت خدای ارحم الراحمین از مشرکان پیمانشکن
اگر کسی با مشاهده همه این مزایای الهی معذلک آن قبیله بنیبکر را بر قبیله بنیخزاعه ترجیح داد و این قبیله بنیخزاعه مورد تعهد اسلام بودند و قدرت مشرکین ایجاب کرد که آنها را بکوبند خب کوبیدند آنها براساس توازن قدرت کار میکردند هر وقت قدرتشان همپای قدرت رقیب بود به وعدهشان عمل میکردند وقتی قدرت خودشان را بیشتر میدیدند طغیان میکردند ﴿إِنَّ الإِنسَانَ لَیَطْغَی ٭ أَن رَآهُ اسْتَغْنَی﴾ بخشش ناظر به همین است که وقتی ببینند قدرت آنها بیش از دیگران است سر از طغیان در میآورند ﴿إِنَّ الإِنسَانَ لَیَطْغَی ٭ أَن رَآهُ اسْتَغْنَی﴾ اما یک موحّد اینچنین نیست وقتی که از ائمه(علیهم السلام) سؤال میکنند مؤمن کیست؟ و شرایط ایمان چیست؟ میفرماید که کسی است که معصیت نکند «فی الرضا و الغضب، فی الغنی و الفقر» در هر دو حال وظیفهاش را حفظ بکند یک وقت آدم خوشحال است مبادا خوشحالی او را به باطل بکشاند یک وقتی عصبانی است مبادا غضب او را به باطل بکشاند یک وقتی توانگر است مبادا توانگری و اقتدار او را به باطل بکشاند فرمودند که «فی الغنی و الفقر و الرضا و السخط» خب حالا همه معارف را هم ذات اقدس الهی بهوسیله پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مردم ابلاغ کرد آنها هم دیدند آن وقت در چنین فضایی تا قدرت پیدا کردند دست به کشتار مسلمانها زدند آنگاه میفرماید دیگر از این به بعد جای مدارا نیست خدایی که ارحمالراحمین است از اینها بیزار است رسول خدا که ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ است از اینها بیزار است پس اگر بخش قابل توجهی از اوایل سورهٴ مبارکهٴ «توبه» در این زمینه است که خدا از اینها برائت دارد و ذات مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از اینها برائت دارد برای این است که همه معارف هم تعلیم شده هم عمل شده مع ذلک آنها نقض عهد میکردند که فرمود: ﴿کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ﴾ برای اینکه ﴿لاَیَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ﴾ یک وقتی فرمود اینکه میفرماید که ﴿کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ یعنی اینها براساس توازن قدرت دارند کار میکنند نه براساس اخلاق و عقیده خب حالا اگر شما تعهد سپردید وقتی مقتدر شدید نباید به عهدتان وفا کنید؟ آنها میگویند نه برای اینکه اخلاقی که ضامن اجرای این مسائل حکومتی است و اجرایی است ندارند اخلاق را چرا ندارند برای اینکه پشتوانه علمی اخلاق که آن عقیده و جهانبینی الهی باشد آن را ندارند
غفلت انسان گنهکار از آگاهی خدایسبحان به اعمال او
حالا وقتی وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) دو اصل را به ما تفهیم میکند میفرماید که کسی که خدای ناکرده دستش به طرف گناه دراز میشود فرمود فکر کردید «کأنک لست بعین الله» خدا تو را نمیبیند؟ این یک یا خیال کردی «أو کان الله لیس لک بالمرصاد» خدا در کمین توست؟ چه چیزی خیال کردی «کأنک لست بعین الله» خدا تو را نمیبیند؟ یا «ان کان الله لیس لک بالمرصاد»؟ در کمین نیست که تو را بگیرد خب اگر کسی عقیدهاش این است هر کاری را که میکند خدا میبیند و عقیدهاش این است که قهر الهی در کمین تبهکار است این دیگر ﴿وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ نیست چه پیروز بشوند چه پیروز نشوند و توازن قدرت محفوظ باشد عهد را رعایت میکنند
تعهدپذیری حکومت اسلامی پیمانشکنی کافران
بنابراین در جریان مسلمین اینها «ظهروا علی المشرکین» در یوم فتح مکه نه تنها به عهدشان عمل کردند بلکه به بخشی از آن افراد عهدشکن هم امان دادند فرمودند: «اذهبوا انتم الطلقاء» خب این میشود حکومت الهی برهانی که ذات اقدس الهی اقامه کرده این است که اینها براساس توازن قدرت کار میکنند امضای آنها در ظرف تساوی قدرت معتبر است هر دو گروه این طورند آن بلوک شرق این طور بود بلوک غرب این طور است تا یکی قدرتش بیشتر میشود زیر امضایش را میزند چرا؟ برای اینکه چیزی که این امضا را محترم بشمارد اخلاق است که ندارند چرا اخلاق ندارند؟ برای اینکه چیزی که زمینه پیدایش اخلاق باشد یعنی عقیده الهی آن را ندارند و دین الهی آمده این زرق و برق دنیا را به عنوان لهو و لعب معرفی کرده فرمود بالأخره این یک چیزی که نیست که شما را رها بکند یک مقداری شما را میدان میدهد بعد مسلوبالحیثیه میکند و رها میکند این طور نیست که حالا دنیا شما را همین طوری رها بکند که «ارفضوا هذه الدنیا التارکة لکم» فرمود قبل از اینکه او شما را رها کند شما او را رها کنید این طور نیست که حالا دنیا آدم را رها بکند یعنی بگوید خداحافظ که تا آدم را مسلوبالحیثیه نکند رها نمیکند فرمود وضع دنیا این است اینچنین نیست که حالا نظیر یک دوست عادی باشد که آدم بعد از یک مدتی متارکه بکند نه از آن قبیل نیست این متاع فریب است متاع فریب تا آدم را فریب ندهد مسلوبالحیثیه نکند رها نمیکند خب بنابراین الآن همین است میبینید این حرف، حرف روز است نه تنها در جریان جنگ تحمیلی صدام بر ایران این طور بود که صریحاً آمده این قرارداد را پاره کرد جای دیگر هم همین طور است ﴿کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ یعنی این امضاهایشان این تعهدات سازمان بینالملل شورای امنیت سایر مجامع بینالمللی این در ظرف توازن قدرت است یکی که پیروز بشود بر اساس ﴿وَقَدْ أَفْلَحَ الیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَی﴾ عمل میکند بر اساس ﴿وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَیَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً﴾ عمل میکند و اسلام بر اساس ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّی﴾ عمل کرده و میکند ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا﴾ عمل کرده و میکند هم مکتب این است و هم عملاً هم نشان داد چه در زمان وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چه در زمان علیبن ابیطالب(سلام الله علیه) و چه در زمان امام راحل در انقلاب اسلامی(رضوان الله علیه و علی الشهداء) شما دیدید این بمباران مناطق مسکونی امری است بر خلاف تعهد دیگر تا توانستند این اسلحه را پیدا کردند مناطق مسکونی را بمباران کردند بالأخره ملت ایران مجبورشان کردند گفتند موشک را باید با موشک جواب داد از همان از قبیل تعرّض خواستند استفاده کنند که فقه اسلامی پاسخ داد خب بنابراین به آن دو مطلب اولی میرسیم که خدا که ارحمالراحمین است چرا پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که رحمةللعالمین است اعلام برائت کردند؟
پرسش ...
پاسخ: خب البته برای جوامع بشری رحمت است غرض آن است که تنبیه متجاوز عدل است و رحمت دیگر چه اینکه قصاص فرمود: ﴿وَلَکُمْ فِی القِصَاصِ حَیَاةٌ﴾ نسبت به آن شخص باطل قصاص هست ولی نسبت به جامعه اسلامی حیات است و رحمت دیگر
مطلب دیگر آن است که در این جهت هیچ فرقی بین عهد اجتماعی و عهد فردی نیست قراردادها همان طوری که بین دو نفر بیع و صلح و مضاربه و اینهاست بعد عهد است برای حفظ امنیت برای دو دولت هم اول عقد بیع و امثال ذلک است برای تبادل کالا دوم حفظ آن میثاق است برای برقراری امنیت منطقه که آن پشتوانه آن خرید و فروش و مانند آن است و هیچ چیز دیگر ضامن اجرا ندارد ضامن اجرا فقط مسائل اخلاقی و اعتقادی است
مصحح اسناد تعذیب به خدای سبحان و مؤمنان
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ فعل بشر را ذات اقدس الهی به خود اسناد میدهد مصحح آن برابر همان حرف معروف بین مفسرین این است که دیگران فاعل قریباند و ذات اقدس الهی فاعل بعید البته بنا بر مکتب توحید افعالی توجیه دقیقتر و رقیقتری دارد ولی با صرف نظر از آن توحید افعالی غیر خدا فاعل قریباند و ذات اقدس الهی فاعل بعید است و فاعل بعید با تسخیر نه جبر با تسخیر فاعل قریب از راه اراده و اختیار آن کار را انجام میدهد چون اینچنین است فعل را هم میتوان به فاعل قریب اسناد داد هم فاعل بعید لذا فرمود شما قتال کنید و خدا تعذیب میکند ﴿بِأَیْدِیکُمْ﴾ خب اگر یک فعلی ظهور در مباشرت داشته باشد چنین فعلی به خدا منسوب نیست و اگر مباشرت از او حذف بشود خب این را میشود به آن سبب که فاعل بعید است اسناد داد میگویند جریان اکل، شرب، خوابیدن و امثال ذلک چون مباشرت در آنها اخذ شده است نمیشود این افعال را به خدا نسبت داد اما بنا، کتابت، گفتن و مانند آن مباشرت در این اخذ نشده مثلاً اگر کسی خودش بنّا باشد میگویند خانه را ساخته یا دیوار را بنا کرده اگر معمار باشد و به این بنّا و کارگر دستور بدهد باز هم میگویند معمار این شهر را ساخته و اگر مهندس باشد که نقشه کشیده و نظارت اجراییاش را به معمار داده به آن مهندس هم اسناد میدهند که این خانه را مهندس ساخته و اگر کسی مسئول مملکت باشد به دستور او مهندسین نقشه کشیدند و با معمارها در میان گذاشتند و با بنّاها هماهنگی کردند و با کارگرها مذاکره کردند و بنایی را ساختند به آن مسئول مملکت هم میشود اسناد داد که «بنی تلک الدار» «بنی ذلک البنا» سرّش این است که در عنوان بنّا مباشرت اخذ نشده اعم از مباشرت و تسبیب بر خلاف اکل و شرب و خواب و امثال ذلک که در آنها مباشرت اخذ شده اگر کسی دیگری را دستور بدهد که شما این نان را بخورید این میوه را میل کنید فقط به آن خورنده میشود اسناد داد که میگوییم فلان شخص این میوه را خورد و این نان را تناول کرد اما به آن دستور دهنده نمیگوییم فلان کس این میوه را خورد میگوییم به دستور او خورده شد سرّش آن است که اکل، شرب، خوابیدن اینگونه از امور در آنها مباشرت مأخوذ است و چون مباشرت است فقط به فاعل قریب اسناد داده میشود چون ذات اقدس الهی فاعل معالواسطه است کارهایی که در آنها مباشرت مأخوذ است به خدا اسناد ندارد نظیر اکل و شرب و اینها کارهایی که در آنها مباشرت مأخوذ نیست حتی عنوان قتل نظیر تعذیب، اینها هم به خدا منسوب است هم به مباشرین آنجا میفرماید: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ﴾ یعنی ذات اقدس الهی فاعل بعید این قتل است اینجا میفرماید: ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ یعنی فاعل بعید این تعذیب است چون دارد ﴿یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ که شما میشوید فاعل قریب و ذات اقدس الهی میشود فاعل بعید اینها دیگر مسئله جبر را قهراً حل خواهد کرد
معنای جبرگرایی اشاعره
جریان جبر که به صورت انکار قانون علیت باشد این مفاسد فراوانی دارد البته جبر علّی یک حسابی دارد این جبر در مقابل تفویض که مربوط به اعمال انسان است حساب دیگری دارد آن جبر علّی همان است که از او با قانون «الشیء ما لم یجب لم یوجد» یاد میشود آن جبر علّی حساب خاص خودش را دارد یعنی شیء تا ضروری نشود یافت نمیشود اما این جبر در مقابل تفویض مربوط به افعال انسان است این است که خیلی مشکل دارد متأسفانه اشاعره مخصوصاً جناب امام رازی در آن بحث جبر علّی اینها قائل به اولویت شدند در این افعال انسان که انسان آزاد و مختار است جبری در کار نیست فتوا به جبر دادند فاصله خیلی است اما آنها که تفکر مادی دارند و مبتلا هستند به جبر تاریخ آنها یک راه دیگری دارند اشاعره که قائل به جبرند جابر را ـ معاذاللهـ ذات اقدس الهی میدانند میگویند خدا جابر است دیگران که به الهیت خداوند معتقد نیستند جبر را به تاریخ و مجموعه رخدادهای تاریخی و اینها میدانند که خب مجموع که وجود جدایی ندارد چیز خاصی هم که نمیتواند جابر باشد غرض آن است که اسناد تعذیب هم به ذات اقدس الهی درست است هم به مجاهدان در جبهه منتها یکی به عنوان فاعل قریب یکی به عنوان فاعل بعید میماند
نهی از آباد کردن مساجد توسط مشرکان
مسئله آباد کردن مساجد شأن نزول این بخش از آیات آن است که مشرکین حجاز خیلی فخر میکردند که کلیدداری کعبه به عهده آنهاست امارت مسجدالحرام به عهده آنهاست سقایت حاجیان به عهده آنهاست و مانند آن ذات اقدس الهی اولاً این مسئولیتها را تفکیک میکند برخی از مسئولیتها را از اینها میگیرد میگوید شما اصلاً حق ندارید این کار را انجام بدهید تولیت کعبه مرمّت مسجدالحرام تعمیر کعبه و مانند آن بالأخره یک آدم ناپاک حق ندارد آنجا حضور پیدا کند یک سلسله سمتها را میفرماید که محذوری ندارد ولی اینها نظیر آن سمتهای اسلامی کمالآور نیست حالا آب دادن به حاجیها این در حد ایمان به خدا نیست البته یک انسان مؤمنی اگر سقایت حاج را به عهده بگیرد فضیلت است اما سقایت حاج از یک مشرک این فضیلت نیست در جریان اینکه مساجد را عموماً و مسجدالحرام را خصوصاً چه گروهی باید تعمیر بکنند؟ از آیهٴ هفده به بعد شروع میشود بعد به کل مسجد میرسد که اعم از مسجدالحرام و غیره میباشد.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است