display result search
منو
تفسیر آیات 16 تا 18 سوره توبه  _ بخش اول

تفسیر آیات 16 تا 18 سوره توبه _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 25 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 16 تا 18 سوره توبه _ بخش اول"

آگاهی خدای سبحان از روابط سرّی انسانها
اهلیّت نداشتن برخی از متولیان حرم‌های متبرکه
تفاوت حکم فقهی مساجد با مکان‌های مقدس دیگر

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُوا وَلَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ المُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَاللّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ٭ مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ شَاهِدِینَ عَلَی أَنْفُسِهِم بِالکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ ٭ إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَی الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَی أُولئِکَ أَن یَکُونُوا مِنَ المُهْتَدِینَ﴾

آگاهی خدای سبحان از روابط سرّی انسان‌ها
برای اینکه جلوی هر گمان باطلی را بگیرد و کسی فکر نکند بدون ایمان و عمل صالح به مقصد می‌رسد به صورت استفهام انکاری فرمود: ﴿أمْ حَسِبْتُمْ﴾ یعنی چنین گمانی نکنید در ذیل هم فرمود: ﴿وَاللّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ آنچه را که شما پنداشتید چون باطل است و این کار شما را خدا می‌داند بنابراین این گمان را نکنید اگر یک کار سرّی انجام دادید که از دیگران مستور است چون از خدا مستور نیست و سرّ شما نزد او علن است «و خلواتکم عیانه» بنابراین چنین گمانی نکنید برخی یک رابطه سرّی با بیگانه‌ها دارند و فکر می‌کنند که این کار را چون دیگران نمی‌دانند یوم القیامه هم مستور می‌ماند لذا می‌توانند وارد بهشت بشوند با اینکه در دنیا کارهای سرّی داشتند فرمود چنین کاری نکنید ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُوا وَلَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنکُمْ وَلَمْ یَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ المُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً﴾ این کار را نکنید چون ﴿وَاللّهُ خَبِیرٌ﴾ آن کس که امروز شاهد است حاکم هم اوست فردا هم او حاکم است یک بیان نورانی از امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) رسیده است که فرمود: «اتقوا معاصی الله فی الخلوات» چون «فإن الشاهد هو الحاکم» کسی که امروز می‌بیند قاضی هم اوست حالا گذشته از اینکه شهدای فراوانی هم شهادت می‌دهند حتی اعضا و جوارح ولی بالأخره خود قاضی شاهد است «إتقوا معاصی الله فی الخلوات فإن الشاهد هو الحاکم» وقتی خدا ﴿خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ شد دیگر جا برای چنین گمانی نیست روایات فراوانی در ذیل این کریمه آمده است که منظور از این ﴿وَلِیجَةً﴾ پیروی رهبری و امام است ما و اهل بیت ولایج امتیم وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) فرمود من ولیجه‌ام و همه ما ائمه(علیهم السلام) ولایج الهی هستیم یعنی آن رابطه سرّی‌تان را با ما باید برقرار کنید این البته بیان مصداق کامل است
سرّ تعبیر جمله خبریه «ما کان» در عبارت ﴿مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ﴾
مطلب دیگر که فرمود: ﴿مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ﴾ این جمله خبریه است در صدد انشا و از جمله انشائیه هم پربارتر است یک وقت است که نهی ظاهری است که این کار را نکنید این معلوم است که غیر از نهی پیام دیگری ندارد یک وقت جمله خبریه‌ای است که به داعی انشا القا شده و معنایش این است که چنین حقی برای مشرکی نیست پس اگر بفرماید مشرک این کار را نکند آن پیامی که از این جمله خبریه استفاده می‌شود از او استفاده نخواهد شد این ﴿مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ﴾ یعنی اصلاً مشرکین چنین حقی را ندارند نظیر آن آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» که ﴿مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤْتِیَهُ اللّهُ الکِتَابَ وَالحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَاداً لِی مِن دُونِ اللّهِ﴾ که بحثش قبلاً گذشت پس این یک جمله خبریه است که به داعی انشا القا شده و از جمله انشائیه ظهورش و دلالتش محکم‌تر و بیشتر است چنین حقی اصولاً برای مشرکین نیست ﴿مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ﴾.
ممنوعیت مشرکان از ساختن جزئی از مسجد
مطلب دیگر آن است که آنچه که نهی شده است تعمیر جمیع است نه تعمیر مجموع گرچه فرمود: ﴿أَن یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ﴾ اما جمع در مقابل جمع است یعنی هیچ مشرکی حق ندارد هیچ مسجدی را تعمیر کند نه اینکه مشرک حق ندارد مساجد را تعمیر کند تا انسان بگوید این جمع حداقلش مثلاً سه مسجد است وگرنه دو مسجد را بتواند تعمیر کند یا یک مسجد را بتواند تعمیر کند این است چه که بعضی از قرائتها هم مسجد الله دارد.
مطلب دیگر آن است که حالا که معلوم شد منظور جمیع است و نه مجموع و جمع مراد نیست بلکه جنس مراد است. منظور طبیعت مسجد است نه عنوان مسجد یعنی کل مسجد اگر هم مفرد بود معنایش این نبود که مشرکی حق ندارد که مسجد را تعمیر کند ولی یک گوشه‌اش را می‌تواند چون یک گوشه مسجد، مسجد است اگر گفتند کسی حق ندارد مسجد را تنجیس کند معنایش این است که هر جزئی از مسجد این حکم را دارد نه اینکه تنجیس خود مسجد حرام است ولی تنجیس جزئش حرام نیست بنابراین نه آن جمع دلالتش این است که چند مسجد را نمی‌تواند بلکه منظور آن است که اصلاً مسجد را نمی‌تواند تعمیر کند نه اینکه هم مفرد بود معنایش این بود که تعمیر مسجد جایز نیست ولی تعمیر جزء جایز است برای اینکه در این گونه از موارد انسان می‌فهمد که ترک این مجموع به ترک جمیع است هیچ جزئی را انسان حق ندارد اگر مشرک باشد آباد کند یک جهتش این است که مسجد برای خداست کسی که موحّد نیست و ارتباط با خدا ندارد و روزی خدا را می‌خورد و غیر خدا را عبادت می‌کند این حق ندارد که خانه خدا را آباد کند دوم اینکه آن بت‌پرستی‌اش را نمی‌تواند در مسجد انجام بدهد پس نه مرمّت ظاهری نه مرمّت باطنی به هیچ وجه برای مشرکین در مسجدالحرام نیست.
اهلیت نداشتن برخی از متولیان حرم‌های متبرکه
پرسش ...
پاسخ: الآن خیلی از مراکز مذهبی است که در اسارت سران ستم است آنهایی که مرکز درآمدی برایشان هست از همین آبادی مسجد و سقایت مسجد و پرده‌داری مسجد ارتزاق می‌کنند و روحشان روح ایمان نیست آن براساس عقیده که این کار را نمی‌کند که حرف خودش را در مسجد می‌زند ولی چون مرکز درآمد هست وقتی مکه فتح شد و حاجیها آنجا زیارت می‌کردند کلیدداری کعبه به عهده کسی دیگر بود پرده‌داری کعبه به عهده دیگری بود سقایت حاج به عهده دیگری بود این درآمدها را همانها می‌بردند بعد اسلام که آمد کلاً یکی پس از دیگری این مراسم را و سمتها را از آنها گرفته آن که برای رضای خدا کلیدداری مسجد را که به عهده نمی‌گیرد که خود ائمه(علیهم السلام) در زمان حیات در اسارت این طاغیان بودند بعد از شهادت یا مسموم شدن هم قبور آنها در اسارت است الآن شما می‌بینید عتبات مقدس قبور اینها در اسارت صدامیان است با اینکه آنها حزب بعث‌اند دیگر مرمّت این حرمها و مساجد به عهده اینهاست هم مرمت ظاهری هم رفت و آمد به حسب ظاهر تجلیل در حالی که نه به خدا معتقدند نه به پیغمبر ولی از درآمدهایشان استفاده می‌کنند همان طوری که الآن شما می‌بینید مراکز مذهبی در عراق در اسارت بعثیهاست بعثیها اصلاً حزب بعث بنایش بر نفی ما سواست کاری ندارد با خدا و پیامبر در مسائل اجرایی‌اش ولی مع ذلک این مراکز مذهبی در اسارت آنهاست به تعبیر لطیف مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) فقها حرم اهل بیت(علیهم السلام) را ملحق به مسجد کردند اینکه می‌گویند نماز در حرم تا حد دویست رکعت ثواب دارد این اثر الحاق است وگرنه چنین صحیحه‌ای داشته باشیم که دلالت بکند بر اینکه نماز در حرم به منزله نماز در مسجد هست به این صورت ظاهراً نیست اینها جزء ملحقات‌اند کسی که نام او در کنار نام خداست و اطاعت او در کنار اطاعت خداست خانه او هم در کنار خانه خداست لذا به بحث مکان مصلی جواهر مراجعه بفرمایید آنجا دلیل مهمی برای ثواب نماز در حرم جز الحاق چیز دیگری نیست البته شواهد دیگری تأیید می‌کند اما غرض آن است که ما چنین روایتی داشته باشیم همان طوری که درباره مساجد مشخص کرد مسجد محل چقدر ثواب دارد مسجد بازار چقدر ثواب دارد مسجد جامع چقدر ثواب دارد مسجد اربعه چقدر ثواب دارد مسجد نبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چقدر ثواب دارد مسجدالحرام چقدر ثواب دارد چنین چیزی که درباره حرم اهل بیت نیامده ولی فتوا این است.
سرّ نامگذاری عمره
پرسش ...
پاسخ: چرا هر گونه خود عمره را هم که گفتند عمره برای آن است که عبادت این مراکز زیارت این مراکز باعث آباد شدن آنهاست دیگر به همین مناسبت عمره هم عمره گفتند وگرنه عمره هم حج است منتها عمره حج صغیر است و حج، حج کبیر یا عمره حج کبیر است و حج، حج اکبر که در بعضی از روایات دارد که ﴿یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ﴾ منظور حج است در مقابل عمره که عمره حج کبیر است یا حج صغیر است اینکه می‌گویند حج عمره حج عمره ریشه فقهی هم دارد تعبیر صحیحی است نه اینکه تعبیر باطل باشد عمره حج است واقعاً «حج البیت‌الحرام» است منتها سرّ نامگذاری عمره به عمره برای آن است که باعث آباد شدن این مکان مقدس است
توهین و تخریب حرم‌های مقدس توسط برخی متولیان ناشایست
ولی هر دو را قرآن نفی می‌کند نه عنوان ظاهری نه عنوان باطنی هیچ کدام در دسترس مشرکین نیست ولی مشرک نه برای عقیده برای اینکه درآمدی داشت مثل اینکه الآن این‌طور است قبلاً هم حرم رضوی(سلام الله علیه) هم همین‌طور بود با اینکه آنها معتقد به وجود مبارک حضرت نبودند مع ذلک کلیدداری و تولیت و اینها در اختیارشان بود و به حسب ظاهر هم به این افتخار می‌کردند چون درآمد داشت وگرنه وقتی انقلاب در آن سال 57 به آستانه پیروزی می‌رسید این تظاهرات گاهی به این صورت بود آنها برای سرکوب کردن تظاهرات مشهد وقتی این تظاهر کننده‌ها به صحن وارد می‌شدند این مأمورین برمی‌گشتند بعد کم کم خود صحن هم تیر اندازی شد بعد وقتی که اینها دیدند صحن هم تیر اندازی می‌شود وارد حرم مطهر و کنار ضریح مطهر می‌رفتند که آنجا هم تیر اندازی شد که اثر گلوله هنوز در بارگاه مطهر امام هشتم هست که وقتی آنجا تیر اندازی شد عزای عمومی اعلام کردند خب یک کسی که در کنار روضه رضوی این فرق نمی‌کند برای آنها همان گروه بعدها در عاشورا روز عاشورا بهترین روز در بهترین سرزمین آنجا بمب گذاشتند وقتی این فرق نمی‌کند این منافق همان است دیگر حالا وقتی ببیند درآمدش آن است آن سقف را تیر اندازی می‌کند وقتی هم که ببیند نشد زائرین را مصدوم و شهید می‌کند اینها همین هستند اگر کسی که دین او دنانیر اوست همین است وگرنه کسی کلیددار باشد متولّی باشد مع ذلک حرم مطهر را تیر اندازی بکند این که همان کاری که در جاهلیت می‌کردند همین بود دیگر وگرنه اینها که به خدا و قیامت معتقد نبودند که اسلام که آمد اینها را گرفته فرمود: ﴿مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ﴾.
پس جمع مراد نیست طبیعت است کل مراد نیست کل و جزء هر دو مرادند
شهادت عملی مشرکان بر کفر خویش
﴿شَاهِدِینَ عَلَی أَنْفُسِهِم بِالکُفْرِ﴾ این شهادت حتی در عبادتهای آنها هم هست عبادتهای آنها گاهی خب در برابر بتها که خضوع می‌کنند این دیگر صریحاً کفر است گاهی هم در مراسم حج که تلبیه می‌گفتند این را ابن هشام نقل کرد و دیگران هم نقل کردند که تلبیه آنها شرک‌آلود بود می‌گفتند: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک، الا شریک هو لک تملکه و ما ملک» این تلبیه آنها بود سخن در این نبود که «لا شریک لک لبیک» سخن این بود «لا شریک لک الا شریک هو لک» تو شریک داری آن شریک هم برای توست یعنی این بتها هم بالأخره مخلوق تو هستند ولی اینها شریک الله‌اند این در متن تلبیه اینها بود بنابراین اینها در متن تلبیه هم ﴿شَاهِدِینَ عَلَی أَنْفُسِهِم بِالکُفْرِ﴾ بودند.
لغو بودن همه اعمال مشرکان
مطلب دیگر آن است که ذات اقدس الهی برهان مسئله را ذکر می‌کند می‌فرماید که اینکه ما گفتیم آنها حق ندارند چنین کاری بکنند برای اینکه کار بالأخره باید یک اثر معقول و مقبولی داشته باشد اینها می‌خواهند هزینه کنند لغو است می‌خواهند عبادت کنند لغو است اگر کسی کافر است و عملش باطل است این بیاید در مسجد عبادت کند لغو است بیاید مسجد هزینه کند لغو است ﴿أولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ﴾ آنجا که دارند لبیک می‌گویند یا عبادت می‌کنند خب این خودش شرک است و خود این عمل فی نفسه باطل است این گذشته از قبح فاعلی قبح فعلی هم دارد این کار، کار قبیحی است اما آنجا که دارند هزینه می‌کنند مسجد را راه‌اندازی می‌کنند بازسازی می‌کنند و مصالح ساختمانی تهیه می‌کنند مشکلات مسجد را حل می‌کنند این حسن فعلی دارد ولی قبح فاعلی چون حسن فاعلی این حسن فعلی را همراهی نمی‌کند این کار برای این شخص سودآور نیست لذا ﴿حَبِطَتْ أَعْمَالُهُم﴾ چون ﴿حَبِطَتْ أَعْمَالُهُم﴾ خب چرا این کار را می‌کنند؟ پس آن هم حکم این هم دلیل حکم چرا ﴿مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ﴾ برای اینکه این کار لغو است بالأخره آدم عاقل یک کاری را برای سودی می‌کند این کار لغو است ﴿أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ﴾ خب نه تنها سودی نمی‌برند در اثر آن کفرشان در جهنم خالدند نه برای اینکه حالا هزینه‌ای کردند برای مسجدالحرام آن برای دخولشان است در مسجدالحرام که حق ندارد داخل بشوند این حکم زمینه است برای اینکه پیام رسمی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از راه وحی باید به آنها القا بشود که «لا یطوفن بالبیت عریان» در مسجدالحرام کسی برهنه طواف نکند اطراف کعبه این حکم زمینه برای آن است تا کم کم زمینه باز بشود برای آیهٴ ﴿إِنَّمَا المُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ نازل بشود اول فرمود اینها حق تعمیر ندارند بعد هم فرمود حق قرب ندارند آن دیگر مراحل بعدی است که در همین سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آمده که ﴿إِنَّمَا المُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ امسال هم آخرین سالشان است بعداً حق ندارند وارد مسجد الحرم بشوند
علّت تقدیم ﴿فِی النَّارِ﴾ بر ﴿خَالِدُونَ﴾
اینکه فرمود: ﴿وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ﴾ تقدیم متعلق براساس چند نکته است یکی از نکات این است که اواخر این آیات به نام فواصل چون با «یاء و نون» یا «واو و نون» ختم می‌شد اگر اینجا هم می‌فرمود «هم خالدون فی النار» با آیات قبل و بعد هماهنگ نبود لذا فرمود: ﴿وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ﴾ نکته دوم آن است که اینها اولین چیزی که می‌شنوند عذاب باشد که مسئله آتش را زود بشنوند کسانی که سیزده سال حجت بالغه الهی در مرئا و مشهد اینها بود یک تقریباً نه سال یا ده سال بعد از هجرت با حکومت اسلامی در افتادند چنین گروهی که در تمام مدت این 22 سال نزدیک 23 سال با اسلام در افتادند اولین چیزی که می‌شنوند نار است لذا کلمه نار مقدم شد نفرمود «هم خالدون فی النار» ﴿وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ﴾
شرایط عامران وامناء مساجد
خب حالا سؤال در این است که این گروه که حق آباد کردن مسجد را ندارند حق ورود را ندارند پس مسجد برای کیست؟ چه کسی باید مسجد را آباد کند؟ هزینه مسجد را چه کسی باید بدهد؟ معمور نگه داشتن مسجد به عهده کیست؟ پاسخ آن سؤال را به صورت حصر این‌چنین بیان فرمود: ﴿إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَی الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَی أُولئِکَ أَن یَکُونُوا مِنَ المُهْتَدِینَ﴾ این آیه شرایط تعمیر کنندگان مسجد مخصوصاً شرایط هیئت امنای مساجد را بازگو می‌کند همه عامران مخصوصاً هیئتهای امنا باید دارای این شرایط باشند یعنی مؤمن به مبدأ و معاد باشند به خدا و قیامت مؤمن باشند و همان طوری که در بحث دیروز اشاره شده وقتی اهل نماز و روزه است یقین اعتقاد به وحی و نبوت دارد چون صلات و زکات را نبوت آورده این بالالتزام ذکر فرمود باید به وحی و نبوت و عصمت و امامت اهل بیت(علیهم السلام) مؤمن باشد و صرف عقیده کافی نیست خودش هم باید اهل نماز باشد اهل زکات باشد و موحد در ترس باشد ﴿وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ﴾ این هم مشرکین را طرد می‌کند هم اهل کتاب را برای اینکه گرچه اهل کتاب سخن از ایمان به مبدأ و معاد هست اما آن مسئله اقامه صلات و امثال ذلک نیست و در جریان خشیت هم این موحّد باشد ﴿وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ﴾ باید بترسد آدم نترس ناقص است متهور است چون ترس نعمتی است آدم را از خطر حفظ می‌کند آدم نترس غیر از شجاع است شجاع می‌ترسد منتها خوفش لله است و فی‌الله است و فی سبیل‌الله است و عاقلانه است می‌ترسد کجا اقدام بکند و می‌داند کجا اقدام نکند متهور است که ترس ندارد خودش را به هلاکت می‌اندازد و کار بدی هم می‌کند خب جبان کار خوب نمی‌کند متهور هم کار خوب نمی‌کند فقط شجاع است که کار خوب می‌کند
تفاوت خشیت با خوف
خشیت غیر از خوف است خشیت همان تأثر درونی است یعنی انسان شیئی را منشأ اثر بداند و چون در عالم غیر از ذات اقدس الهی احدی منشأ اثر نیست لذا خشیت منحصراً برای خداست فقط از خدا باید ترسید عالمان الهی‌اند که به این مکتب می‌رسد ﴿إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ العُلَمَاءُ﴾ این یک حصر علما هم فقط از خدا می‌ترسند این دو حصر این ﴿إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ العُلَمَاءُ﴾ بیان خاشی است منحصر می‌کند که خاشیها چه کسانی هستند اینها هستند که خداشناس‌اند و خداشناس می‌داند که باید از خدا ترسید ولی خداشناس از غیر خدا نمی‌ترسد ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ﴾ که آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» بود که به یک مناسبتی از این آیه سخن به میان آمده این کریمه محل بحث هم پیام همان آیهٴ سورهٴ «احزاب» را دارد که ﴿وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ﴾ بنابراین خشیت منحصراً برای خداست گرچه خوف برای خدا و غیر خداست خوف یعنی ترتیب اثر عملی خب آدم یک ماری را دید فاصله می‌گیرد یک اتومبیل را سریع را که دید می‌ترسد تصادف بکند فاصله می‌گیرد سیل آمد زلزله آمد می‌ترسد می‌رود بیرون این یک کار معقولی است خوف از غیر خدا یک چیز معقولی است یعنی ترتیب اثر عملی اما در همان جایی که از سیل و زلزله خائف است می‌ترسد خشیت ندارد چون همه اینها را آیات الهی می‌داند اگر خشیتی است یعنی تأثر همراه با اعتقاد آن فقط برای خداست حالا اگر از مار می‌ترسد نه از این جهت که مار در مسموم کردن بالذات مستقل است مار هم مخلوقی است از مخلوقات الهی که اگر خدا نخواهد این کار را نمی‌کند مواردی هم اتفاق افتاده مخصوصاً آنچه که در مدینه اتفاق افتاده که وجود مبارک(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در خواب بود ماری هم آنجا پیدا شد کاری هم به حضرت نداشت
بنابراین خشیت آن طوری که از این آیهٴ سورهٴ «توبه» استفاده می‌شود و از آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» منحصراً برای خداست اما خوف منحصر نشد خوف یعنی ترتیب اثر عملی و هر آدم عاقلی خب بالأخره هر چیزی که زیانبار است از آن می‌ترسد دیگر
پرسش ...
پاسخ: آنجا اشاره شد که خشیت است و آنجا اشاره شد که این حق افعل تفضیلی نیست تعیینی است یعنی فقط انسان باید از خدا بترسد و اما خوف که ترتیب اثر عملی است این در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» اشاره شد آیهٴ 58 سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این بود ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ﴾ نفرمود نترس فرمود اگر ترسیدی که آنها خیانت بکنند تو قبل از اینکه مبارزه را شروع بکنی اعلام بکن که ما دیگر پیمانی با هم نداریم پس خوف ترتیب اثر عملی است این یک، خشیت آن تأثر همراه با اعتقاد است دو، یعنی کسی را انسان منشأ اثر بداند و از او بترسد حالا که خشیت معنایش معلوم شد خوف معنایش معلوم شد معلوم می‌شود که انسان از خیلی چیزها می‌ترسد خائف است ولی از هیچ چیز خشیت ندارد الا الله لذا در قرآن کریم خوف منحصر نشد که فقط از خدا می‌ترسد خشیت منحصر شد که فقط از خدا خشیت دارد خب.
تفاوت حکم فقهی مساجد با مکان‌های دیگر
مطلب مهم آن است که این کریمه که درباره غالب مساجد است محور اصلی‌اش مربوط به مسجدالحرام است و آیات بعد هم در پیش است شأن نزولش هم مربوط به مسجدالحرام است محل ابتلا هم مسجدالحرام بود و مانند آن مسجدها با حسینه‌ و مدرسه‌ها یک فرق فقهی دارند اولاً مسجدالحرام گذشته از آن فرق فقهی یک فرق حقوقی دارد با سایر مساجد ثانیاً مسجد از آن جهت که فک ملک است اگر وقف تحبیس اصل و تسبیل ثمره است این درباره رقبات وقفی است مثلاً آدم مدرسه را وقف می‌کند حسینیه را وقف می‌کند و مانند آن این تحبیس الاصل است اصل از ملکیت بیرون نرفته لذا اگر یک وقتی خدای ناکرده خراب شده و قابل استفاده نیست آنجا را می‌شود فروخت و پولش را گرفت و جای دیگر مدرسه ساخت جای دیگر حوزه علمیه ساخت جای دیگر حسینیه ساخت این برای وقف غیر مسجد ولی در جریان مسجد این ‌طور نیست که تحبیس الاصل و تسبیل الثمره باشد درباره مسجد ظاهراً فک ملک است نظیر تحریر رقبة تحریر رقبة این است که آدم بنده را آ‌زاد می‌کند اگر زمینی را انسان وقف مسجد کرد صیغه را خواند قبض و اقباض شد ایجاب و قبول شد قبض و اقباض شد این ملک آزاد می‌شود این‌طور نیست که حالا اگر خراب شد ما اینجا را بفروشیم پولش را بدهیم جای دیگر مسجد بخریم این دیگر آزاد شد بنابراین چون وقف مسجد از سنخ تحریر رقبه است نه از سنخ وقف حسینیه مدرسه و مانند آن مسجد از آن جهت که مسجد است متولی نمی‌پذیرد برای اینکه ملکی نیست تا متولی بخواهد ولی رقباتش فرشش چراغش گازش آبش تلفنش خب اینها البته متولی می‌خواهد اما خود مسجد از سنخ تحریر رقبه است که حالا متولی بگوید من راضی نیستم شما بیایید اینجا نماز بخوانید این حق را ندارد ولی متولی می‌تواند بگوید این فرش را که من گذاشتم این فرش حکمش این است آن چراغ حکمش این است باید در این راهها صرف بشود و مانند آن این هم یک مطلب
حکم حقوقی مسجد الحرام
مطلب مهم مربوط به جریان مسجدالحرام است مسئولین و دولتمردان سعودی باید بدانند که مسجدالحرام نظیر دیوار چین نیست که جزء آثار باستانی آنها باشد یا نظیر اهرام مصر نیست که جزء آثار باستانی آنها باشد آنها سلطه داشته باشند این‌طور نیست الآن فقط با زور و قدرت و قلدری آنجا کلید‌داری را به عهده می‌گیرند وگرنه ﴿إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ المُتَّقُونَ﴾ متقین سراسر عالم باید که هیئت امنایی داشته باشند و متولی مسجدالحرام باشند این‌چنین نیست که الآن جناب سعودی بگوید که چون در خاک حجاز است این در اختیار من است این‌طور نیست چینیها می‌توانند بگویند دیوار چین در اختیار ماست مصری هم می‌توانند بگویند اهرام ثلاثه متعلق به ماست و هر کسی اثر باستانی دارد می‌تواند بگوید برای ماست برای این ملت است برای این مملکت است و ادعا کند ولی مسجدالحرام این‌چنین نیست که تولیت‌پذیر باشد یا صاحب اختیار پذیر باشد و مانند آن ﴿إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ المُتَّقُونَ﴾ بنابراین ﴿إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ﴾ گذشته از اینکه همه مسجد را شامل می‌شود مصداق کاملش مسجدالحرام است مسجدالحرام را هم در بر می‌گیرد و آنها خودشان، خودشان را محروم کرده‌اند در این‌گونه از موارد برای اهمیت مسئله چه نسبت به هدایت شده‌ها چه نسبت به گمراهان این کلمه ﴿أُولئِکَ﴾ جایگزین ضمیر قرار می‌گیرد نمی‌فرماید: «هُم کذا» می‌فرماید: ﴿وَأُولئِکَ هُمُ الفَائِزُونَ﴾ ﴿أولئِکَ أَن یَکُونُوا مِنَ المُهْتَدِینَ﴾ این تعبیر ﴿أولئِکَ﴾، ﴿أولئِکَ﴾ که تاکنون چند بار گذشت از همین سنخ است ﴿أولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ﴾ درباره مؤمنین فرمود: ﴿أولئِکَ أَن یَکُونُوا مِنَ المُهْتَدِینَ﴾ آنها در ضلالت اینها در هدایت شاخص‌اند لذا به جای ضمیر هم کلمه ﴿أولئِکَ﴾ را به کار بردند
مراد از تعمیر مساجد و بیان شأن نزول آیه
مطلب بعد آن است که اینکه فرمود تعمیر بکنید هر چه که نام و یاد خداست تعمیر مسجد است ذکر مناقب اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) تعمیر مسجد است دعا و تضرع و نیایش تعمیر مسجد است اینها همه جزء تعمیر مسجدالحرام است مناقب اهل بیت نظیر خود درس و بحث تفسیری هر چه که به عترت ثقلین برگردد به قرآن و عترت جزء تعمیر مسجد است در جریان اسرای بدر مسلمانها این اسیران بدر را سرزنش می‌کردند حتی عباس را سرزنش می‌کردند که شما مدتها علیه اسلام و مسلمین تلاش می‌کردید آنها گفتند که شما مساوی و زشتیهای ما را می‌گویید ولی محاسن و زیباییهای ما را مکتوم نگه می‌دارید مسلمانها گفتند شما چه زیبایی دارید؟ گفتند ما پرده‌دار کعبه‌ایم ما کلیددار در کعبه‌ایم سقایت حاج به عهده ماست عمارت مسجدالحرام به عهده ماست آن وقت این آیه نازل شد که این اعمال شما حبط است از این به بعد هم حق ندارید نسبت به گذشته خبر است نسبت به آینده انشاء آن کارهایی که کردید ﴿حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ﴾ از این به بعد هم حق ندارد خب و اینکه گفته شد ﴿وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ﴾ تنها این نیست که در خوف و رجای‌شان این‌چنین است یا خشیت و رجای‌شان این‌چنین است انسان کارهای مهمی که انجام می‌دهد زیر پوشش خشیت است وقتی در خشیت موحّد بود معلوم می‌شود که در آن ایمانش هم موحّد است ایمان مبدأ ایمان معاد در اقامه صلاتش هم موحّد است در ایتاء زکاتش هم موحد است قهراً در تعمیر مساجد موحّد خواهد بود
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:31

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی