display result search
منو
تفسیر آیات 25 تا 28 سوره توبه

تفسیر آیات 25 تا 28 سوره توبه

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 25 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 25 تا 28 سوره توبه"

ممنوعیت مشرکان از ورود به مسجد الحرام
ویژگی نصرت و خذلان الهی
تفضّل الهی در جلوگیری از مشکل اقتصادی مسلمانان حجاز

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
﴿لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَضَاقَتْ عَلَیْکُمْ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ ٭ ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی المُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذلِکَ جَزَاءُ الکَافِرِینَ ٭ ثُمَّ یَتُوبُ اللّهُ مِن بَعْدِ ذلِکَ عَلَی مَن یَشَاءُ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ٭ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا المُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾

ویژگی نصرت و خذلان الهی
این آیات هم مسائل توحیدی و اخلاقی را به همراه دارد هم مسائل نظامی را هم سیاسی و اجتماعی را در سوره مبارکهٴ «آل‌عمران» فرمود که هر کسی را که ذات اقدس الهی یاری بکند هرگز شکست نمی‌خورد و هر که را خداوند مخذول بکند هیچ ناصری نمی‌تواند مشکل او را حل بکند آیهٴ 160 سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» این بود: ﴿إِن یَنصُرْکُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ وَإِن یَخْذُلْکُمْ فَمَن ذَا الَّذِی یَنصُرُکُم مِن بَعْدِهِ﴾ برای اینکه انسان از نصرت الهی کمک بگیرد چاره چیست؟ فرمود چاره توکّل است ﴿وَعَلی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ المُؤْمِنُونَ﴾ در بخشهای دیگر هم نصرت را منحصراً از ناحیه خدای سبحان دانست فرمود: ﴿وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ العَزِیزِ الحَکِیمِ﴾ اگر نصر فقط از ناحیه خداست و اگر کسی که منصور شد مغلوب نمی‌شود و اگر مخذول شد ناصری ندارد و چاره جز توکّل نیست بنابراین آن جریان جنگ حنین به خوبی خودش را نشان می‌دهد و آن اینکه اینها به خودشان توکّل کردند، اعتماد کردند و مغرور شدند کثرتشان کارآمد نشد طوری آن سرزمین برای اینها تنگ شد که هیچ راه علاجی نداشتند فرار کردند و این گناه کبیره را مرتکب شدند و ذات اقدس الهی در آنجا چند کار کرد یکی اینکه سکینت و آرامش را بهره پیغمبر و مؤمنین کرد دوم اینکه یک ستاد نامرئی فرستاد سوم اینکه کفار را هم تعذیب کرد به این جزای کافرین است
پایداری چند نفر در جنگ حنین
در جریان فرار کردن هم زمخشری در کشاف و هم فخر رازی در تفسیر کبیر اینها نقل کردند که اصحاب فرار کردند سربازها فرار کردند فقط عموی پیغمبر عباس و همچنین پسر عموی او از بنی اعمام و ابوسفیان ماندند دیگر نام مبارک حضرت علی(سلام الله علیه) را نه زمخشری نقل می‌کند نه فخر رازی در حالی که در جوامع روایی ما وجود مبارک حضرت امیر کاملاً استثنا شده است آنهایی که به تعبیر خود حضرت علی(سلام الله علیه) «ما أسلموا ولکن إستسلموا» که ابوسفیان از آن گروه بود و جزء طلقا بود آنها را هم استثنا کردند ولی نامی از علی‌بن ابی‌طالب(سلام الله علیه) نبردند
تبیین مسئلهٴ نجاست مشرکان
مطلب مهم این جریان نجاست مشرکین است که فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا المُشْرِکُونَ نَجَسٌ﴾ حالا آرا و اقوالی که پس از دیگری باید بازگو بشود اولاً مشرک شامل اهل کتاب می‌شود؟ یا اصطلاحاً از آنها به کفار یاد می‌کنند و در قبال مشرکین قرار دارند ظاهراً مشرکین شامل اهل کتاب نمی‌شوند که این هم یک مسئله است باید جداگانه بحث بشود و شرایطش بازگو بشود دوم اینکه منظور از این ﴿نَجَسٌ﴾ همان نجاست فقهی است یا نجاست کلامی و قذارت معنوی؟ بر فرض اینکه نجاست فقهی باشد آیا بدن آنها نجس است؟ یکی از اعیان نجسه‌اند یا اینکه در اثر ارتباط و ارتکاب نجاسات نظیر خمر و خنزیر و امثال ذلک و نظیر عدم غَسل و غُسل اینها آلوده‌اند؟ پس نجس بالعرض‌اند نه نجس بالذات اینها فروعی است که باید یکی پس از دیگری مطرح بشود از نظر اقوال چه زمخشری در کشاف که یک جریان فکری اعتزال را نشان می‌دهد چه جناب فخر رازی در تفسیر کبیر که جریان فکر اشاعره را ارائه می‌کند اینها دو قول رسمی را از ابن عباس و از حسن نقل کرده‌اند بعد قول فقها را هم ارائه کرده‌اند آن قولی که از ابن عباس نقل کرده‌اند این است که مشرک جزء اعیان نجسه است کالکلب و الخنزیر آن قولی که از حسن نقل کرده‌اند این است که نه اینها ذاتاً پاک‌اند و نجاست عرضی دارند و قول حسن را آن طوری که امام رازی در تفسیرش دارد یکی از رهبران مکتب زیدیه به نام هادی آن هم همین رأی را دارد که مشرک ذاتاً نجس نیست جزء اعیان نجسه نیست ولی در اثر ارتکاب با اعیان نجسه و عدم غَسل و غُسل آلوده بالعرض است
مخالفت فخر رازی با اجماع اهل سنت مبنی بر طهارت ذاتی مشرکان
در کنار این دو قولی که نقل کرده‌اند اقوال فقهای آنها یکی است یعنی حنفی و مالکی و شافعی و حنبلی اینها جملگی برآن‌اند که مشرک ذاتاً نجس نیست ذاتاً طاهر است اصولاً اینها انسان را نجس نمی‌دانند ولو مشرک باشد ذاتاً طاهرند حالا اگر بالعرض آلوده شدند حکم خاص خودش را دارد پس قول همه فقهای اهل سنت طهارت مشرک است ذاتاً اگر نجاستی هم هست عرضی است جناب فخر رازی بعد از اینکه آن دو قول را از ابن عباس و حسن و برخی از علمای زیدیه نقل کرد و بعد از اینکه فتوای فقهای مذاهب چهارگانه را بازگو کرد گفت ظاهر آیه نجاست است بر خلاف حرف فقهای اهل سنت است ظاهر آیه را همان نجاست فقهی گرفتند نه نجاست معنوی یا بالعرض نجاست معنوی همان قذارت معنوی است که می‌گویند دروغ روزه را باطل می‌کند و مانند آن این یک قذارت معنوی است می‌گوید به اینکه ظاهر آیه نجاست است حالا یا باید ببینیم منظور از نجاست، نجاست معنوی و قذارت معنوی است نظیر گناه یا نجاست بالعرض است نه بالذات یا نه نجاست ذاتی است که این باید جداگانه بحث بشود
ممنوعیت مشرکان از ورود به مسجد الحرام
مطلب سوم و مسئله سوم که آن هم باید جداگانه به صورت مبسوط بحث بشود این است که ذات اقدس الهی متفرع بر نجاست آنها ممنوعیت آنها را از ورود به مسجدالحرام یاد کرد فرمود: ﴿إِنَّمَا المُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ امسال که همه در مکه شرکت کردند اعم از مشرک و موحد وقتی گذشت دیگر سال بعد کسی حق ندارد که به مکه بیاید برای مراسم حج ﴿فَلاَ یَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ یعنی این سال که تمام شد از این به بعد نه سال بعد یعنی یک سال بعد ممنوع است یعنی این سال که منقرض شد وارد سال بعد شدیم کسی حق ندارد وارد مسجدالحرام بشود در جریان ممنوعیت هم چند قول است شافعی بنا را بر این گذاشت و نظرش این است که دخول مشرک فقط در مسجدالحرام ممنوع است در سایر مساجد آزاد است مالک بر این باور است که ورود مشرک به همه مساجد ممنوع است اعم از مسجدالحرام و مساجد دیگر ابوحنیفه می‌گوید که ورود مشرک مطلقا جایز است چه نسبت به مسجدالحرام چه نسبت به سایر مساجد خب این هم مسئله سوم که در مقام ثالث باید بحث بشود آرای آنها بازگو بشود و دلیل فقهی امامیه هم ارائه بشود
دلایل قئلان به طهارت مشرکان
در جریان نجس بودن مشرکین آنها که به طهارت مشرکین استدلال کردند دو دلیل را فخر رازی بازگو می‌کند یکی اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم) از ظروف مشرکین آب نوشید اگر مشرک نجس بود چرا پیغمبر از ظرف آنها آب می‌نوشید شبهه دوم یا دلیل دوم قائلین به طهارت مشرک این است که اگر مشرک ذاتاً نجس باشد نظیر کلب و خنزیر به مجرد یک کلمه شهادتین این دیگر پاک نخواهد شد اگر یک جرمی و یک عینی ذاتاً نجس باشد با گفتن دو کلمه که طاهر نمی‌شود پاسخی که از این دو دلیل یا دو شبهه دادند عبارت از این است که خود آنها آن پاسخ را ارائه کردند و جناب فخررازی هم در تفسیرش بازگو کرد این است که اولاً آن خبر واحد است و خبر واحد اگر معارض قرآن کریم باشد قرآن مقدم است ظاهر قرآن کریم این است که مشرک نجس است و ظاهر آن خبر این است که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم) چون از ظروف مشرکین آب نوشید پس آن ظرف طاهر بود آن آب طاهر بود پس خود مشرک هم طاهر است از راه تلازمات عرفی و امثال ذلک و عند التعارض قرآن مقدم بر خبر واحد است پاسخ دیگری که دادند این است که اینها در حقیقت تعارضی ندارند زیرا این آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «توبه» همراه بخش عظیمی از این سوره در اواخر عمر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم) بعد از جریان فتح مکه و غزوه تبوک و اینها بود در سال نهم هجری نازل شد و آن قضیه ممکن است برای سالهای قبل بود که هنوز این حکم نازل نشده بود بنابراین تعارضی ندارند این احکام تدریجاً نازل شده‌اند آن وقتی که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم) از ظروف مشرکین برای آب نوشیدن استفاده می‌کرد شاید در آن ظرف هنوز حکم نجاست مشرکین نازل نشده باشد و اما اینکه اگر اینها جزء اعیان نجسه باشند چگونه با گفتن دو تا شهادت طاهر می‌شوند؟ سِرّش روشن است به همان دلیل که با گفتن کلمه کفر، نجس می‌شود با گفتن کلمه اسلام و توحید هم طاهر می‌شود چه چیزی مطهر است چه چیزی منجس است این را باید ذات اقدس الهی مشخص کند بعضی از امور‌ند که نجاستشان از مبادی مادی می‌آید خب آن را آب پاک می‌کند بعضی از نجاسات‌اند که از عقاید می‌آیند آن هم تبدیل عقیده به عقیده دیگر مطهر است و اسلام جزء مطهرات است به این معنا پس نمی‌شود گفت که چون ظاهر آن روایت این است پس مشرکین نجس نیستند البته بحث نهایی در همه این سه چهار مقامی که یاد شد باید بیاید به تدریج
تعقل الهیبرای جلوگیری از مشکل اقتصادی مسلمانان
مقام بعدی آن است که وقتی این حکم صادر شد که ﴿إِنَّمَا المُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ اینها دیگر حق ندارند وارد مسجدالحرام بشوند در حقیقت ورود مشرکین به مکه ممنوع شد برای اینکه مشرک به مکه می‌آید مکه که دیگر آثار دیدنی ندارد خوش آب و هوا هم نیست که اینها بیایند مکه را ببینند مکه کسی می‌آید برای زیارت کعبه می‌آید و طواف اطراف کعبه می‌آید و برای سعی بین صفا و مروه می‌آید و برای تبرّک از آب زمزم می‌آید و برای رکن و مقام و حجر اسماعیل و اینها می‌آید اگر ورود در محدوده مسجدالحرام ممنوع باشد پس اینها چرا بیایند حق ندارند اینها بیایند در حقیقت این یک قطع رابطه سیاسی با مشرکین بود اینها از شهر و روستای نزدیک سالانه می‌آمدند و کالای تجاری مردم مکه هم از همین راه به فروش می‌رفت که ﴿لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾ هم کالای آنها را می‌خریدند هم کالای خودشان را می‌فروختند و بازار عکاظ میدان تجارت این صادرات و واردات بود وقتی ورود آنها ممنوع شد یک ضربه اقتصادی سنگینی به مردم مکه وارد شد در این زمینه ذات اقدس الهی فرمود که ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً﴾ اگر هراسناک است عائله‌مند شدن هستید عیله یعنی فقر اگر گرفتار این فقر احتمالی هستید که اگر شما رابطه‌تان را با مشرکین قطع کردید گرفتار فقر اقتصادی می‌شوید بدانید که ذات اقدس الهی از راهی که شما پیش‌بینی نمی‌کنید شما را بی‌نیاز می‌کند که ﴿وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾ ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ﴾ خداوند از تفضل خاص خود شما را بی نیاز می‌کند به همان دلیل که تاکنون ﴿أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ با اینکه مکه از خود چیزی نداشت فضای حجاز هم یک فضای غارتگری بود ﴿وَیُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِم﴾ آدم‌ربایی آنجا رواج داشت مکه هم از نظر مشکل مالی در امان بود و هم از نظر مشکل امنیتی فرمود: ﴿فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا البَیْتِ ٭ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ این ﴿جُوع﴾ کنایه از مسائل اقتصادی است این‌چنین نیست که فقط شکم اینها را تأمین کرده ولی به اینها مسکن نداده یا پوشاک نداده دارو نداده این‌طور نیست یعنی نیازهای مادی و مالی اینها را تأمین کرده همان‌طوری که در تعبیرات عرفی می‌گوییم مال مردم را خورد یا مال مردم را نخورید ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالبَاطِلِ﴾ از مطلق تصرف به اکل یاد می‌کنیم از مطلق محرومیت هم به جوع یاد می‌کنند وقتی فرمود ملت را از گرسنگی نجات داد یعنی از مشکلات مالی نجات داد آن که بی‌مسکن بود مسکن به او دادند آن که بی‌پوشاک بود به او پوشاک دادند آن که دِین داشت مدیون بود دِینش تأدیه شد و مانند آن بنابراین این چنین نیست که فقط مشکل خوراک آنها را تأمین کرده باشد مسکن و پوشاک را تأمین نکرده باشد یک تعبیر رایج عرفی است چه در عربی چه در فارسی مال مردم را خورد یعنی در مال مردم تصرف کرد مال مردم را نخورید یعنی در مال مردم تصرف نکنید چون مهم‌ترین تصرف همان اکل است از آن تصرفات به اکل یاد شده است اینجا هم در نقطه مقابل به جوع یاد شده است فرمود: ﴿فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا البَیْتِ ٭ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ فرمود همان ذات اقدس الهی که مشکل شما مردم مکه را حل کرد الآن هم در اثر قطع ارتباط با مشرکین نیازهای مالی شما را برطرف می‌کند حالا هراسناک نباشید که اگر ما رابطه‌مان را با دولت شرک قطع کردیم چه می‌شود ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾
بررسی دلالت آیهٴ ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ﴾ بر نجاست ظاهری مشرکان
خب باید یکی از این مسائلی که یکی پس از دیگری به خواست خدا تبیین می‌شود آنچه که در مسئله اولی مطرح است که ﴿إِنَّمَا المُشْرِکُونَ نَجَسٌ﴾ قذارت معنوی‌اش که امر یقینی است پرهیز از ارتباط با آنها هم که حکم اجتماعی است یا صبغه سیاسی و اخلاقی دارد آن هم هست اما اثبات نجاست عینی به وسیله ظاهر آیه سهل است، سخت نیست برای اینکه وقتی فرمودند مشرک نجس است اگر عنوان نَجَس با نَجِس یکی باشد و اگر این جزء اصطلاحات مورد قبول مردم آن عصر باشد ظاهرش نجاست است مگر اینکه بین نَجَس و نَجِس فرق باشد اولاً و این اصطلاح هنوز رایج نشده باشد ثانیاً پس محتاج به قرینه است وگرنه ظاهر آیه لولا آن محذور‌ها ظهور در نجاست مشرک دارد و سِر اینکه نزدیک مسجدالحرام نشوند هم همان نجاست است البته این می‌سازد بر اثر قذارت معنوی وارد نشوند همان طوری که بتها را از حریم کعبه دور داشتند مشرکین را از حریم کعبه دور داشتند که این می‌سازد با قذارت معنوی چه اینکه می‌سازد با نجاست ظاهری و از اینکه فرمود: ﴿بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ این بوی حکم سیاسی می‌دهد چون اگر اینها حکم فقهی محض و تعبدی صرف باشد از اینکه یک مدتی مهلت دارند و بعد از آن مدت این حکم باید اجراء بشود این آسان نیست مگر اینکه بگوییم اصولاً ذات اقدس الهی حکم فقهی و ابتدایی اینها را که آلودگی است بعد از گذشت این سال امضا فرموده است مثل اینکه نجاست خمر را نجاست اعیان نجسه دیگر را تدریجاً نازل کرده است
وعده الهیدر برابر نگرانی مسلمانان از مقر احتمالی
حکم فقهی را ذات اقدس الهی بر اساس آن تعبد واگذار کرد به پذیرش و قبول اما این مسئله خطر اقتصادی که نشأت گرفته از آن قطع رابطه است این را مشکل مردم حجاز دانست و به این پرداخت و پاسخ داد ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً﴾ عائله‌مند بودن یعنی در اثر داشتن افرادی که تحت تکفل انسان هستند انسان قدرت اداره آن را ندارد احساس فقر می‌کند چنین کسی را می‌گویند عائله‌مند است این عیله یعنی فقر اگر هراسناک فقری در اثر قطع رابطهٴ با مشرکین خداوند شما را از فضلش بی‌نیاز می‌کند چه اینکه نقل کردند باران مناسبی آمده کشاورزی آنها و دامداری آنها تقویت شده و از این راه برخی از مشکلات مالی آنها حل شده و چون خدا علیم است و حکیم است می‌داند چقدر مورد نیاز شماست و حکیمانه آن نیاز شما را برطرف می‌کند این نشان می‌دهد که اگر یک ملتی به ذات اقدس الهی اعتماد بکند هم مسائل نظامی‌اش را حل می‌کند هم مسائل اقتصادی‌اش را مسائل نظامی‌اش را در جریان یوم حنین کاملاً حل کرد فرمود: ﴿إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَضَاقَتْ عَلَیْکُمْ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ﴾ در چنین فضایی که یک عده مثلاً تائب‌اند و حاضرالقلب‌اند دلهای آنها محل نزول سکینه الهی شد و پیروزی به شما برگشت پس در صورت ارتباط با ذات اقدس الهی آن مشکل نظامی حل می‌شود اینجا هم آن مشکل اقتصادی را در سایه پیوند با خدا حل می‌کند می‌فرماید و اگر هراسناکید که مشکل مالی پیدا کنید ﴿فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ﴾ و خدا هم که ﴿لاَ یُخْلِفُ المِیعَادَ﴾ پس بنابراین ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ ﴿وَمَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ﴾ اگر خدای سبحان وعده إغنا داده است هرگز تخلف‌پذیر نیست اگر کسی موحّد بود سراسر عالم را سپاه و ستاد الهی تلقی می‌کند و راه غیب برای او مثل راه شهادت خواهد بود چون ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾ خب با بیان آن نکته عام که ﴿فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا البَیْتِ ٭ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ﴾ بعد از این ذکر نکته خاص که فرمود جریان یوم حنین یادتان نرود که مشکل نظامی شما از راه غیب برطرف شد نه از راههای عادی با این وضع مشکل اقتصادی را می‌فرماید خدا حل می‌کند ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ﴾ منتها چون ذات اقدس الهی به اسرار و رموز عالم است و کار را حکیمانه انجام می‌دهد شما باید در معرض صلاح و فلاح قرار بگیرید که اگر ذات اقدس الهی این نعمت را بر شما ارزانی داشته است باطل نروید.
حفظ ارتباط با مشرکان از سوی گروهی از مسلمانان
پرسش ...
پاسخ: چون آخر ﴿إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾ اگر در بین اینها کسانی هم باشند که ﴿ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ﴾ شد یا جزء کسانی باشد که ﴿فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» گذشت که یک عده که بیماری سیاسی داشتند رابطه‌شان را با مشرکین حفظ می‌کردند می‌گفتند شاید اوضاع برگشت شاید اسلام شکست خورد شاید این نظام آسیب دید شاید آنها برگشتند ما چرا رابطه‌مان را قطع بکنیم ﴿فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ﴾ دائره یعنی دوباره اوضاع برگردد فرمود خب به آنها بگو اگر ﴿فَعَسَی اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلَی مَا أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ﴾ خب اگر از آن طرف لطف خدا شامل مسلمانها شد و پیروزی آنها ادامه پیدا کرد شما آنچه را که در درون دارید شرمنده می‌شوید چرا این کار را می‌کنید خب.
برای اینکه در بین اینها ملاحظه فرمودید همینهایی بودند که ﴿ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ﴾ اینها با مشاهده آن پیروزی عظیم در جریان فتح مکه ﴿مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾ با آمدن این اقتدار مع ذلک همین که یک مقدار سختی دیدند ﴿ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ﴾ اگر حکمت الهی مشیئت حکیمانه الهی اقتضا بکند شما را بی‌نیاز می‌کند
سنت الهی در حفظ دین
و اما اگر خدای ناکرده شما بیراهه رفتید همانها هستند که ﴿وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾ فرمود اگر شما بیراهه رفتید این‌طور نیست که خدا دست از دینش بردارد دینش را حفظ می‌کند اما شما را می‌برد یک گروه دیگری می‌آورد که آنها مثل شما نیستند و حافظان دین الهی‌اند فرمود این طور نیست که حالا وقتی یک عده‌ای خونی دادند در جامعه عده‌ای خون ریختند ما رها بکنیم فرمود: ﴿فَلا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَکُمْ وَلَن یتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ﴾ این پنج قسمت را در آن آیهٴ مبارکه که بارها به عرضتان رسید تثبیت کرد فرمود هرگز خدا شما را مَوتُور نمی کند موتُور یعنی مقطوع وتر یعنی تک کسی که کارش به مقصد نرسد وتر مَوتور است یعنی تک است کسی که از کارش نتیجه نگیرد این وتر است کسی که کارش به هدف برسد این شفع است در مدعیات هم همین طور است در کتابها و دعاوی هم همین‌طور است اگر سخنی مستدل نباشد می‌گویند این کلام وتر است و اما اگر مبرهن باشد می‌گویند این کلام مشفوع به برهان است یعنی دلیل شفیع اوست این برهانی که همراه این آمده نگذاشت این تنها بماند می‌گویند هذا الکلام مشفوعٌ بالبرهان یعنی چون برهان ضمیمه این کلام است شفع شده جفت شده این وتر نیست تنها نیست.
در آن کریمه که فرمود: ﴿وَلَن یتِرَکُمْ﴾ یعنی خدا شما را موتور نمی‌کند برای اینکه این همه خون ریختید حالا مثل روز اول نیست که حالا بعد هم به یک عده‌ای فرمود این همه خونهای پاک که ریخته شد خدا حافظ این خونهاست ما علاقه‌مندیم به دست شما این دین محفوظ بماند اگر شما دیر بجنبید، کوتاهی بکنید ﴿وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾ شما را می‌برد یک عده دیگری را می‌آورد که آنها دیگر مثل شما نیستند خب پس یک وقت انسان هیچ کاری نمی‌کند فقط دعا می‌کند این ولو 2500 سال هم طول بکشد باید ستم‌کش باشد همان‌طوری که باطل «یموت بترک ذکره» حق هم «یموت بترک ذکره» این‌طور نیست که حالا حق با عدم تبلیغ همین‌طور خود به خود زنده بماند که باطل «یموت بترکه» حق هم «یموت بترکه» از هر کسی حمایت نکند مثل این همه ادوار تاریخ از زمان اموی گرفته تا زمان پهلوی از پهلوی گرفته تا اموی خب حق مرده بود دیگر.
فرمود: ﴿لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ القَتْلُ إِلَی مَضَاجِعِهِمْ﴾ فرمود حالا وقتی دین در خطر است اگر شما در خانه‌هایتان بخزید یک عده رادمردانی که سرنوشتشان شهادت است به میدان می‌آیند ما این فیض را به آنها می‌دهیم آدم می‌خواهد لذت ببرد دیگر آن کسی که میدان شهادت را استقبال می‌کند خیلی بیش از کسانی است که مترفانه و مرفهانه زندگی می‌کند فرمود: ﴿وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾ و اگر دیر بجنبید ﴿لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ القَتْلُ إِلَی مَضَاجِعِهِمْ﴾ آنها به میدان مبارزه می‌آیند دیگر.
این چنین نیست که اگر یک عده‌ای تلاش کردند کوشش کردند شهید شدند ـ معاذالله‌ـ خدا خونشان را هدر بدهد این طور نیست فرمود اینها به دست من است دیگر من قبول کردم و حفظ می‌کنم حالا می‌خواهم به دست شما، شما نشد دیگری این است که در دعاهای ماه مبارک رمضان می‌گوییم «و تجعلنی ممن تنتصر به لدینک ولا تَستَبدِل به غیری» یعنی خدایا تو تهدید کردی که یک عده عوض ما می‌آوری عوض ما نیاور توفیقی بده که به دست ما دین تو یاری بشود تو فرمودی: ﴿وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾ خدایا «لا تستبدل بی غیری» خب اگر این‌چنین است آدم چنین شامه‌ای داشته باشد دیگر به سراغ این نخواهد رفت که حالا رابطه چه می‌شود فرمود: ﴿وَلَن یتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ﴾ اعمال شما را خدا موتور نمی کند
ریشه‌کنی رژیم پهلوی توسط خدای سبحان
یک وقت یادم هست امام(رضوان الله علیه) سخنرانی حاد مستدلی ایراد کردند بعد از یک مدتی هم پسر پهلوی رفته در شیراز یا جای دیگر سخنرانی کرده و آن شعر را علناً خوانده که «مه فشاند نور» این طور بود روزگار این نایب امام آیه می‌خواند سخنان سیدالشهداء را استدلال می‌کند تشویق می‌کند مردم را به مبارزه آن می‌رود می‌گوید «مه فشاند نور و» هم چنین می‌شود کار به اینجا کشیده بود اینکه دیدید ذات اقدس الهی فرمود: ﴿فَیُسْحِتَکُم﴾ گاهی مستأصلتان می‌کنیم پوستتان را می‌کَند این است که هیچ اثری از اینها نیست گاهی آنچنان خدا یک عده‌ای را مقهور می‌کند و مغضوب خود قرار می‌دهد که ﴿کَأَن لَمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ﴾ این آیه هم قبلاً بحث شده ﴿لَمْ تَغْنَ﴾ گویا در این سرزمین نبود می‌بینید یک بوته‌ای را اگر کسی این بوته که قدش یک سانت است یا دو سانت است خب از این بوته‌های کم عمق و کم قدر در این سرزمینها زیاد است حالا یک دانه از اینها را اگر کسی بکند جایش معلوم نیست حالا اگر یک چنار یک قرنه‌ای را یا دو قرنه‌ای را کندند این جایش خالی است بالأخره این مدتها جایش خالی است تا معلوم بشود که تا کم کم پر بشود معلوم می‌شود یک چیز قوی ریشه‌داری بود که کندند فرمود ما کسانی که در این کشورها ریشه داشتند عمیق هم بودند عریق هم بودند آن‌چنان اینها را کندیم که اصلاً معلوم نبود که دیروز اینجا بودند که ﴿کَأَن لَمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ﴾ این چنار را طوری برداشتیم مثل یک بوته یک سانتی آخر یک بوته یک سانتی را شما اگر امروز بکنید فردا بیایید جایش معلوم نیست برای اینکه آن روز هم که بود اثر نداشت اما این چنار را اگر کسی امروز بکند فردا اگر بیاید جایش معلوم است دیگر فرمود ما آن‌چنان اینها را ریشه‌کن کردیم که ﴿کَأَن لَمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ﴾ مثل اینکه دیروز اینها نبودند اصلاً و پهلوی را این‌طور کند خب پس این خدا هر وقت مردم نظیر جریان توبه اصحاب حنین و سایر موارد رابطه بین خود و خدای خود صاف و شفاف و مستقیم بکند فضل خدا و فیض خدا بدون فراخی نازل خواهد شد.
« والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:48

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی