display result search
منو
تفسیر آیات 42 تا 45 سوره توبه _ بخش دوم

تفسیر آیات 42 تا 45 سوره توبه _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 30 دقیقه مدت قطعه
  • 21 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 42 تا 45 سوره توبه _ بخش دوم"

بعد از اعلان بسیج و اعلان جنگ تبوک بسیاری از مؤمنین آمادگیشان را اعلام کردند
هر کس به مقام قرب نوافل رسیده است تمام کارهای او مسبوق به ارادهٴ و اذن خداست.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لَوْ کَانَ عَرَضاً قَرِیباً وَسَفَراً قَاصِداً لاتّبَعُوکَ وَلکِن بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ٭ عَفَا اللّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکاذِبینَ ٭ لاَ یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أَن یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ ٭ إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ﴾

بعد از اعلان بسیج و اعلان جنگ تبوک بسیاری از مؤمنین آمادگیشان را اعلام کردند و یک عده که گفتند نزدیک چهل نفر بودند از سران نفاق آنها حاضر نشدند شرکت کنند عده‌ای را هم البته به همراه داشتند. از آیهٴ ﴿لَوْ کَانَ عَرَضاً قَرِیباً وَسَفَراً قَاصِداً لاتّبَعُوکَ وَلکِن بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ﴾ دو مطلب بر می‌‌‌آید؛ یکی اینکه عده‌ای شرکت نکردند و حاضر نشدند بیایند و مرتکب این گناه شدند مطلب دیگر اینکه روی این گناه اصرار داشتند و آن را بعداً با سوگند مؤکّد کردند و به خدا سوگند یاد کردند که ما توان آن را نداشتیم. پس هم معصیت کردند, هم برای توجیه‌ عصیانشان سوگند یاد کردند. چنین کاری البته زمینهٴ هلاکت را فراهم می‌‌‌کند که فرمود: ﴿یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُم﴾ اینها کسانی هستند که «أصرّوا علی الذنوب» بر خلاف عده‌ای که ﴿وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَی مَا فَعَلُوا﴾ برخیها یک گناهی دارند لکن اصرار ندارند و زمینهٴ توبهٴ‌ آنها فراهم می‌‌‌شود اینها هم گناه کبیره مرتکب شدند و هم برای توجیه این عصیان سوگند یاد کردند. اما از این آیه استفاده نمی‌‌‌شود که اینها منافقانه سعی کردند که اینکارشان را توجیه دینی بدهند. از آیهٴ بعد استفاده می‌‌‌شود که اینها در صدد اذن، استیذان برآمدند اذن خواستند و به هر وسیله بود از پیغمبر اذن گرفتند. این آلوده کردن فضای سیاسی آن روز بود که اینها ارتباطشان را با پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حفظ کردند به محضر حضرت آمدند و گفتند ما معذوریم و حضرت را وادار کردند به آنها اذن بدهد و مانند آن.
خب بنابراین اینها دو تا کارشان شخصی بود یک کارشان سیاسی. آن کار شخصیشان که گناه کبیر بزرگ بود و آن تخلف بود یک، بعد سوگند یاد کردن بعدی برای توجیه این معصیت این هم گناه شخصی بود دو، سومی آن گناه سیاسی بود که بالأخره فضای نبوت رسالت،‌ بیت نبوت را بالأخره زیر سؤال بردند. که آمدند و به دروغ گفتند ما معذوریم و اذن گرفتند. این اذن گرفتن یک امضایی است از بیت وحی که قهراً برای تودهٴ مردم این زمینهٴ سؤال فراهم می‌شود. بنابراین منافق نه تنها معصیت می‌کند نه تنها سعی می‌کند عصیان خود را توجیه کند بلکه می‌کوشد بیت رهبری، بیت امامت، بیت نبوت و بیت رسالت و وحی را هم زیر سؤال ببرد این حداکثر تلاش منافقان است.

مطلب مهم آن است که یک قانونی که به منزلهٴ قانون اساسی پیغمبرشناسی و امام‌شناسی است و حاکم بر ادلهٴ دیگر است، حاکم بر عمومات و اطلاقات و ظواهر دیگر است این است که اینها انسان کامل‌اند دیگر این یک اصل و انسان کامل به مقام قرب نوافل رسیده است این دو اصل و هر کس به مقام قرب نوافل رسیده است تمام کارهای او مسبوق به ارادهٴ و اذن خداست این سه اصل. هیچ کاری را انسان کامل انجام نمی‌دهد مگر مسبوق به اذن الهی تأیید الهی تصدیق الهی است. روی آن اصل حاکم انسان از آن منظر آیات را می‌بیند روایات را می‌بیند آن وقت آیات و روایات معنای شفاف پیدا می‌کند. بعد دومرتبه بر‌می‌گردد به خدمت روایاتی که این صحنه را توجیه می‌کنند یا آیاتی که این صحنه را توجیه می‌کنند معلوم می‌شود آن فهم قبلیش درست بوده است. حالا بنگرید اگر ما با این عینک و با این منظر برویم سراغ آیهٴ محل بحث؛ ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ﴾ را طوری می‌‌‌فهمیم ﴿لِمَ أَذِنتَ﴾ را طوری می‌فهمیم و مانند آن. که هیچ‌گونه خاندان وحی و نبوت و رسالت و امامت و ولایت و اینها زیر سؤال نرود. چرا؟ برای اینکه ما از بالا از آن منظر که اینها انسان کامل‌اند یک اصل، انسان کامل به قرب نوافل رسیده است دو اصل،‌ و هر کس به قرب نوافل رسیده است جمیع شئون علمی و عملی او قبلاً امضا شده است این سه اصل. زیرا اگر انسان کامل به قرب نوافل رسیده است، ذات اقدس الهی می‌فرماید:‌ «بصره الذی یبصر به ولسانه الذی ینطق به ویده التی یبطش بها» و مانند آن. این روایت هم از طریق صحیح نقل شده است هم از طریق حسن نقل شده است هم از طریق موثق نقل شده است هم در جوامع روایی ما هم در جوامع روایی اهل سنت. حدیث قرب نوافل این‌طور نیست که فقط در کافی و امثال کافی باشد مربوط جوامع روایی ماست در جوامع روایی آنها هم هست هم از طریق حسن نقل شده هم از طریق موثق هم از طریق صحیح. که «ما یتقرب إلى بعد من عبادی بشیءٍ أحبّ إلیّ مما افترضت علیه وانه لیتقرب إلیّ بالنافلة حتی أحبه فاذا أحببته کنت اذا سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به» و مانند آن. خب اگر آن به منزلهٴ قانون است و اگر او به منزلهٴ منظر است و ما از آن منظر باید رویات را ببینیم از این آیهٴ ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ﴾ هرگز عتاب نمی‌فهمیم آن‌گاه دوبارهٴ برمی‌گردیم به خدمت شواهد قرآنی و روایی، شواهد قرآنی همان است آیهٴ 62 سورهٴ مبارکهٴ‌ «نور» است که معلوم می‌شود اصلاً پیغمبر مأذون بوده است به نحو اذن عام که ذات اقدس الهی به پیغمبر فرمود :‌ ﴿فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِمَن شِئْتَ مِنْهُم﴾ اگر صحنهٴ‌ نبرد اتفاق افتاده است کسی از شما اذن خواست هر کس را خواستی اذن بده. خب و این قصهٴ تبوک هم در اواخر هجرت وجود مبارک پیغمبر بود بعد از جریان فتح مکه بود. خب وقتی که در سورهٴ «نور» ذات اقدس الهی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود که ﴿فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِمَن شِئْتَ مِنْهُم﴾ معلوم می‌شود که این مسبوق به اذن بوده است این یک، این برای آیه. و همان وصفی را که ذات اقدس الهی در سورهٴ «انبیاء» برای ملائکه ذکر می‌کند که ملائکه ﴿بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ همین وصف را هم ما در زیارت جامعه می‌بینیم ائمه(علیهم السلام)‌ برای اهل‌بیت فرموده‌اند. که ائمه اطهار «عباده المکرمین الذین لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون﴾ این صفت ملائکه است ملائکه کاری را بدون اذن خدا نمی‌کنند، حرفی را بدون اذن خدا نمی‌زنند همه کارهای ملائکه مسبوق به امضا و تأیید الهی است همین وصف شاخص که برای ملائکه در سورهٴ «انبیاء» آمده است برای اهل‌بیت (علیهم الصلاة وعلیهم السلام) در زیارت جامعه آمده است و معلوم می‌شود که هر کاری را که اینها می‌کنند مسبوق به اذن است آن‌گاه روایتی را که از وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) در مجلس مأمون خود مأمون و دیگران سؤال می‌کنند که اگر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معصوم است و مصون، این عتاب ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ﴾ یک، عتاب ﴿لِمَ أَذِنتَ لَهُم﴾ دو، توجیه این دو تا عتاب چیست ؟ وجود مبارک امام هشتم (سلام الله علیه) می‌فرماید که این «هذا مما نزل إیاک أعنی و اسمعی یا جاره» است. یعنی گرچه مخاطب به حسب ظاهر شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است ولی منظور امت‌اند، یعنی شما باید بدانید اینها مأذون واقعی نبودند. و هرگز راضی نشوید نسبت به قعود و نشستن اینها و عدم حضور اینها در صحنهٴ جنگ خوشحال نشوید اینها را از خودتان ندانید مگر اینکه معلوم بشود که واقعاً چه کسی راست می‌گوید چه کسی دروغ می‌گوید وگرنه خود پیغمبری که ﴿وَلَوْ نَشَاءُ لأَرَیْنَاکُهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِیَماهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ القَوْلِ﴾ می‌شناخت اینها را همان‌ طوری که در نوبت دیروز اشاره شده است وجود مبارک پیغمبر اگر کسی حرف می‌زد می‌فهمید این مؤمن است یا منافق. مثل این است اگر کسی که از پشت دیوار حرف بزند ما می‌فهمیم زن است یا مرد, برای ما یک چیز روشنی است, این دیگر نیاز به استدلال ندارد. این ﴿وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ القَوْلِ﴾ هم از این سنخ است. خب.
پرسش: ...
پاسخ: بله پیغمبر اذن داده است اما پیغمبر می‌داند که اینها منافق‌اند یک, پیغمبر می‌داند که باید به اینها اذن بدهد دو, پیغمبر می‌داند که اگر اینها بیایند آشوب می‌کنند ﴿لأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الفِتْنَةَ﴾ می‌شود ﴿وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُم﴾ می‌شود, خوب هست که اینها نیایند. اصلاً به دنبال استیذان اینها می‌گردد. اما دیگران نمی‌دانند که اینها چکاره‌اند. خیال می‌کنند مؤمنین‌اند و فریب اینها را می‌خورند. بعد به اینها فرمود که نه از اینهایی که به حسب ظاهر اذن گرفته‌اند و بعد هم سوگند یاد می‌کنند فریب اینها را نخورید و توطئه اینها در شما اثر نکند حتی ﴿تَعْلَمَ الْکاذِبینَ﴾. حالا آن روز اول ترجمه این چند آیه بعد خوانده شد تا فضای بحث روشن بشود که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کاری که مطابق با واقع بود. مطابق با مصلحت بود. مطابق با منفعت جنگ بود. مطابق با مصلحت جبهه بود. همه منافع را حضرت در نظر گرفت. برای اینکه یک عده آدم جاسوس اگر می‌آمدند چندین ضرر داشت و خوب شد نیامدند. به چنین افرادی پیغمبر اجازه داد. معلوم می‌شود که قبل از این اطلاع سوری یک دستگاه غیبی است که او را رهبری می‌کند. این همان «لسانه الذی ینطق به» است این‌چنین نیست که حالا بعد پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) _معاذالله_ پشیمان شده باشد که چرا به اینها اذن داد. همه فهمیدند که خوب شد به اینها اذن داد که اینها نیایند برای اینکه یک مشت جاسوس بودند. و ذات اقدس الهی هم بیان کرد تشریح کرد که ﴿وَلَوْ أَرَادُوا الخُرُوجَ﴾ اولاً شما مؤمنین بدانید اینها منافق هستند اینها نمی‌‌ خواستند بیایند. اگر پیغمبر اجازه هم نمی‌‌ داد اینها نمی‌‌ آمدند. برای اینکه سفر طولانی در پیش است همه بار و بنه را می‌‌ بندند اینها اصلاً چیزی را جمع نکردند. اصلاً اینها نمی‌‌ خواهند بیایند. ﴿وَلَوْ أَرَادُوا الخُرُوجَ لأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً﴾ برای اینکه هیچ باری را جمع نکردند این یک. بعد هم فرمود: ﴿لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالاً﴾ اینها هیچ کاری در جبهه نمی‌‌کردند مگر تشویش و اضطراب. این کار منفی را نسبت به شما می‌کردند نسبت به دشمنان هم یک کار مثبت انجام می‌دادند. جاسوسی می‌کردند. ﴿وَلأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُم﴾ خب پس یک کاری صد در صد واقع صد در صد مصلحت بود , صد در صد منفعت جبهه و جنگ بود از زبان مطهر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) جاری شد. حالا انسان می‌فهمد که از آن منظر «کنت سمعه ... کنت لسانه» وقتی آیات را ببیند اصلاً از همان اول با ذهن شفاف ترسیم می‌کند. دیگر چیزی ذهن او را نمی‌گزد که به دنبال توجیه بگردد. می‌فهمد حتماً یک مصلحتی بود بعد کم کم به آیات بعد می‌رسد آن مصالح یکی پس از دیگری روشن می‌شود که عجب پس پیغمبر برابر آن علم ملکوتی آن دید ملکوتی به کسانی اجازه داد که باید اجازه می‌داد. و اگر آنها می‌خواستند بیایند مناسب بود که پیغمبر جلوی آنها را بگیرد و نیایند , و نگذارد. در چنین فضایی است. خب یک عده جاسوس برای چه چیزی بیایند؟
پرسش: ...
پاسخ: این ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ﴾ تحبیب است یعنی سهلاً و مرحباً. یک وقت انسان به دنبال قرائت کسی می‌گردد که سه , چهار طور قرائت کند کجا وقف کند بسیاری از اینها برابر تفسیر است. کجا وقف کنند کجا وصل کنند, چطور بنویسند, اینها برابر با آن تحقیقی است که مفسر می‌کند. یک مفسری که از منظر «کنت سمعه» آیات را می‌بیند, می‌گوید ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ﴾, اینجا وقف می‌کند. کاملاً این ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ﴾ مثل سلام علیکم است مثل اهلاً و مرحباً است. ترهیب است و مانند آن. هیچ ارتباطی به بعد ندارد. اما آن‌ که به دنبال همان تفسیر ظاهر می‌گردد, می‌گوید: ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُم﴾. این را به آن وصل می‌کند خیال می‌کند که مثلاً ﴿لِمَ أَذِنتَ لَهُم﴾ دلالت دارد توبیخ بکند و پیغمبر کاری کرده که باید عفو بشود و خداوند عفو کرده است این طور نیست.
پرسش: ...
پاسخ: نه حالا خود خلجان را آیات بعد برطرف کرده است اولی این بود که پیغمبر اذن بدهد پس ما هو اولی را انجام داد. نه ما هو خلاف الاولی را.
پرسش: ...
پاسخ: برای اینکه به مردم روشن کند می‌دانید چرا اذن دادیم در حقیقت چه کسی رهبری فکرت را به عهده گرفت؟ آن فرشته‌‌ای که باید رهبری فکرت را بعده بگیرد و آن عنایتی که باید زبانت را تنظیم بکند آنها فعالانه برخورد کردند. تو تصمیم گرفتی که به یک مشت جاسوس اذن بدهی که اینها نیایند به یک مشت اخلالگر اذن بدهی که نیایند. خوب کاری کردی اهلاً و سهلاً, ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ﴾. آن وقت نتیجه‌اش این در می‌آید.
پرسش: ...
پاسخ: پس بنابراین اگر سخن از زود اذن دادن است این را ما باید از خارج استفاده بکنیم. ذات اقدس الهی که نمی‌گوید چرا زود اذن دادی. می‌گوید ﴿لِمَ أَذِنتَ لَهُم﴾. بعد حالا اینها را با دو آیه بعد مشخص کرد که این افرادی که مستأذن‌اند و اذن گرفتند یک مشت جاسوس اخلالگر آشوبگرند. و کار خوبی هم کردی به اینها اذن دادی. پس معلوم می‌شود که می‌خواهد به مردم بفهماند. و به مردم بفهماند که یک کمی شما صبر کنید, شما اگر بخواهید یک کسی کارش را توجیه بکنید, بگویید این خب معذور بود و اذن گرفت عجله نکنید نه خیر این معذور نبود. بیجا عذر گرفت ولی فتنه‌گر بود. این در حقیقت ناظر به کار مردم است که شما سریعاً کار یک عده را توجیه نکنید. این کتاب شریف تفسیر کنز الدقائق آقا شیخ رضای قمی مشهدی(رضوان الله علیه) روایات خوبی را در این بحثهای روایی جمع می‌کند. ایشان این روایت را نقل می‌کند البته به عیون الاخبار مراجعه کنید حتماً مرحوم صدوق در کتاب عیون الاخبار فی عیون الاخبار عن الرضا(علیه السلام) «باسناده الی علی بن محمد‌بن الجهم قال حضرت مجلس المأمون و عنده الرضا(علیه السلام)» این روایات مصاحبه و مناظره وجود مبارک امام هشتم در خراسان , آن روز حوزه علمیه در خراسان مستقر بود. یعنی نه تنها از حجاز به عراق رفته بود و دیگر در عراق خبری نبود بلکه از حجاز و عراق به ایران آمد هر جا امام زمان(ارواحنا فداه) حضور داشته باشد حوزه علمیه آنجاست وقتی امام زمان وجود مبارک امام باقر و امام صادق در مدینه بودند حوزه علمیه جهان اسلام در مدینه بود. قبلش وجود مبارک امام زمان حضرت امیر در کوفه بود حوزه علمیه در کوفه بود , عراق حوزه علمیه بود. وقتی وجود مبارک امام هشتم به ایران تشریف آوردند حوزه علمیه جهان اسلام آمد به ایران و در خراسان مستقر شد. آن روز رجال علمی شد رهال می‌کردند از دهات مختلف به ایران می‌آمدند و به خراسان می‌رفتند. آنجا این مناظرات این سؤالها این بحثها رواج داشت. در مجلس مأمون وجود مبارک امام رضا به این سؤال پاسخ می‌دهد : مأمون می‌‌گوید که «یابن رسول الله الیس من قولک ان الأنبیاء معصومون؟ قال: بلی. قال: فما معنی قول الله عزّوجلّ الی ان قال فاخبرنی عن قوله تعالی ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ﴾ این یک، ﴿لِمَ أَذِنتَ لَهُم﴾» این دو، اینها نشانه آن است که مثلاً عصمتی _معاذالله_ در کار نیست. «قال الرضا(علیه السلام)؛ هذا مما نزل بایاک اعنی واسمعی یاجاره خاطب الله بذلک نبیه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اراد به امته و کذلک قول الله عزوجل ﴿لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الخَاسِرِینَ﴾ » این یک آیه. «و قوله تعالی ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾ » این دو آیه. آن وقت مأمون می‌گوید «صدقت یابن رسول الله» برای اینکه اگر برای ما طبق این حدیث مسلم بین‌الفریقین ثابت شد که انسان کامل به قرب نوافل می‌رسد و کسی که به قرب نوافل متقرب شد ذات اقدس الهی محب اوست و این شخص محبوب خداست و هر کسی محبوب خدا بود خدا مجاری علمی و عملی و ادراکی و تحریکی او را اداره می‌کند می‌شود «کنت لسانه الذی یتکلم به» از آن به بعد معلوم می‌شود هر حرفی را که او می‌زند لسان الله است. این تازه برای قرب نوافل است و بالاتر از او قرب فرایض است که وجود مبارک ذات مقدس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آن ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾ رسیده است که فوق این است فوق قرب نوافل همان ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾ است که کسی راه پیدا نکرده است. خب حالا چنین انسان کاملی کسی است که ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ و سایر ائمه(علیهم السلام) هم به این مقام والا راه یافتند لذا در زیارت جامعه در شأن اینها جمله‌ای تلاوت و قرائت می‌شود که در سوره مبارکه «انبیاء» در شأن ملائکه تلاوت و قرائت می‌شود. با این منظر اگر کسی به سراغ آیات برود هرگز ذهن او تیره نخواهد شد چیزی ذهن او را نمی‌گزد و از همان اول مستقیم است بعد کم کم شواهد قرآنی او را تأیید می‌کند. دیگر این‌چنین منتظر نیست که اول با اضطراب باشد بعد با آن شواهد بعدی مشکلش را حل کند. این بی‌مشکل برخورد می‌کند در خصوص آیات محل بحث هم آن روز اول ما اصرار داشتیم به اینکه این پنج، شش آیه خوانده بشود , ترجمه بشود تا فضای ذهنی باز بشود که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به کاری اقدام کرد که باید می‌کرد مطابق حق بود مطابق مصلحت بود مطابق منفعت و مسلمین و اسلام و جبهه و جنگ بود و مانند آن.
خب بنابراین اینکه فرمود: ﴿عَفَا اللّهُ عَنکَ﴾ این مثل «سلام الله علیک» است. این مثل ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ﴾ است و مانند آن. ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ﴾ این تقریباً تلطیف است, ترقیق است, ترهیب است. این لسان است. نه اینکه معصیت کردی, ما عفو کردیم. چه کسی معصیت کرده؟!
پرسش: ...
پاسخ: نه اصلاً وجود مبارک پیغمبر مضطرب نبود. این صاحب مطمئنه است. آن کسی که کمتر از پیغمبر است بین الارض و السماء گرفتار ﴿حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُم﴾ می‌شود هیچ تکان نمی‌خورد. آن وقتی با منجلیق وجود مبارک حضرت ابراهیم را انداختند در آتش آخر هیچ کس نگفت این حضرت متأثّر شد مثلاً. حتی به جبرئیل هم پناه نبرد. وجود مبارک پیغمبر که از او بالاتر است. حالا گاهی برای توجیه دیگران یک حرفهایی دارد. یک بیان نورانی در نهج‌‌البلاغه هست که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از دوران فطم و کودکی او و شیرخوارگی او, فطم و رضاع تحت تدبیر و تربیت بزرگ‌ترین فرشته خدا بود. این را وجود مبارک حضرت امیر در نهج‌البلاغه دارد که؛ «من لدن أن کان فطیماً» , همین که رفت از شیر بازبیاید خداوند معلمی از فرشته بر او قرار داد از بزرگ‌ترین ملائکه.
پرسش: ...
پاسخ: خب بهتر است دیگر پس همین تأیید می‌کند دیگر.
پرسش: ...
پاسخ: نه آنها در سن بلوغ و امامتشان هست نه در دوران شیرخوارگی. خب.
پرسش: ...
پاسخ: من یعنی من یتبین لکم ایها المؤمنون. شما فعلاً از اینکه عده‌ای استیذان شده کردند و گفتند که بعداً قسم یاد می‌کنند که ما معذوریم, باور نکنید. بعد معلوم می‌شود که اینها چه کاره‌اند. چون نفاق‌شناسی, منافق‌شناسی از برکات حفظ انقلاب است. آدم اگر خدایی ناکرده افراد چند چهره را نشناسد خب دفعتاً فریب می‌خورد. آنها با دلسوزی آمده‌اند دیگر. کارشان عرض کردم سه تا مشکل داشتند. دو تای آنها شخصی بود, یکیشان حتماً سعی می‌کردند یک امضایی از پیغمبر بگیرند. اینهایی که منافقانه برخورد می‌کردند بعضیها بودند که اصلاً با انقلاب نبودند, با نظام نبودند, خب نبودند. اما بعضی اصرار داشتند حتماً نام امام را, خط امام را, امضای امام را با خودشان داشته باشند. وجود مبارک امام(رضوان الله علیه) فرمود من اگر بدانم اینها چکارند, اسلحه را بگذارند زمین من خودم به دیدار اینها می‌آیم. اینها که ملاقات می‌خواستند با امام. همان یک بار در سخنرانیشان فرمودند, فرمودند بعضی آقایان نوشتند که اینها؛ ﴿إِنَّهمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم﴾ . امام که نجف بود اینها از ایران رفتند بعضی از آقایان نوشتند که اینها؛ ﴿فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم﴾. امام(رضوان الله علیه) همان وقت شناخت. بعد در سخنرانی‌اش در همین حسنیه جماران فرمود به اینکه من اینها را از همان اول می‌شناختم. اینهایی که بعد از پیروزی انقلاب ملاقات می‌خواستند امام فرمود اگر اسلحه را بگذارند کنار من خودم به دیدار آنها می‌روم. اینها نیستند. اینها کسانی بودند که من نجف بودم امضای بعضی از آقایان را آوردند, خط بعضی از آقایان را آورند که ﴿إِنَّهمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم﴾. آمدند نزد من و مرتب نهج‌البلاغه می‌خواندند. این همان است که فرمود؛ «إتقوا فراسة المؤمن فإنّه ینظر بنور الله» . این امامت نمی‌خواهد, پیغمبری نمی‌خواهد. مؤمن هم گاهی یک چنین رگه‌های نور در او پیدا می‌شود. فرمود؛ «إتقوا فراسة المؤمن فإنّه ینظر بنور الله». این هم نسبت به ماها اخبار است. به ما می‌گوید بدانید بعضی از مؤمنین این‌چنین‌اند نظیر سلمان, اباذر و مانند آن. هم برای ما توصیه است که این‌چنین باشید. هم به لحاظ آنها اخبار است. هم به لحاظ ما انشا. مثل آن بیان نورانی که از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده است که فرمود: «تنام عینی ولا ینام قلبی» هکذا یکون المؤمن. یا والمؤمن کذا. فرمود من این‌‌طورم, وقتی که می‌خوابم چشمم می‌خوابد قلبم نمی‌خوابد. مؤمن هم این‌طور است. حالا آن مؤمنین کامل که ائمه(علیهم السلام) هستند این‌طورند. نسبت به دیگران هم توصیه است که شما هم نسبت به خودتان این‌چنین باشید.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 30:58

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی