- 142
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 106 تا 108 سوره توبه
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 106 تا 108 سوره توبه"
در سورهٴ مبارکهٴ توبه جریان بسیاری از اقوام، طوائف، گروهها، احزاب، تشکلها مبسوطاً بیان شده
کار ذات اقدس الهی منحصر در تعذیب و قبول توبه نیست
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (106) وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَی وَاللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (107) لاَتَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (108)﴾
در همین سورهٴ مبارکهٴ توبه جریان بسیاری از اقوام، طوائف، گروهها، احزاب، تشکلها مبسوطاً بیان شده که بخشی به جریان جنگ برمیگردد بخشی هم به جریان اعتقاد برمیگردد بخشی هم به جریان امنیت و اقتصاد برمیگردد و مانند آن. برخی از اقوام که در مسیر حق بودند آنها را به دو سه قسم تقسیم کرد یک عدّه مهاجرند، یک عدّه انصارند یک عدّه سابقند یک عدّه لاحقند در همین این راههای خیر. منافقان هم به همین وصف بعضی تندرو هستند، بعضی به حساب میانهرو هستند بعضی روستاییند بعضی شهریند بعضی در مسئله جبهه و جنگ منافقانه رفتار میکنند بعضی هم در مسائل امنیت منافقانه رفتار میکنند. بعضی هم در مسائل اقتصاد منافقانه رفتار میکنند. همهٴ اینها را دارد. برخی هم در مسائل زهد و ریا و تظاهر، منافقانه رفتار میکنند که آنها را هم جداگانه ذکر فرمود. دربارهٴ کسانی که از نظر عقیده سالمند ولی کارشان شبیه کار منافق است، یعنی معصیت عملی دارند نه اعتقادی، اینها را هم ذکر فرمود اینها یک عدّه آن گناهشان را فوراً ترمیم کردند با اعتراف با توبهٴ کامل با عمل صالح که از آنها به نیکی یاد کرد فرمود به اینکه خدا توبهٴ آنها را میپذیرد گروه دیگری از همین اقوام هستند که معصیت کردند در جبهه و جنگ شرکت نکردند لکن توبهٴ اینها و اعتراف اینها همسان توبه و اعتراف قبلیها نبود دربارهٴ اینها فرمود هم اینها مردّد بین قبول و نکولند هم فضای جامعه باید در جریان اینها هنوز مردّدانه به سر ببرد. اینکه فرمود ﴿و آخرون مرجون لأمر الله﴾ این اختصاصی به خود آن گروه ندارد، یعنی فضای جامعه هم نسبت به اینها نمیتواند تعیین تکلیف کند چون کار به دست خداست، امر به دست خداست این یک مطلب، تنها کسی که از امر با خبر است خود آمر است یعنی خدا این دو مطلب، لذا در پایان فرمود و الله علیم. لذا نه خود این قوم باخبرند که آینده دربارهٴ اینها چه خواهد شد این سه مطلب، نه فضای حاکم بر مدینه باخبر است که آیندهٴ اینها چه خواهد شد این چهار مطلب.
مطلب پنجم این است که کار ذات اقدس الهی منحصر در تعذیب و قبول توبه نیست گاهی تعذیب هست گاهی قبول توبه هست گاهی هم عفو رایگان، توبه را اگر واجد شرایط باشد یقیناً خدا میپذیرد امّا عفو رایگان کلیدش به دست خود اوست این آیه یا در مقام بیان حصر نیست یا اگر دلالت بر حصر دارد، حصرش نسبی است نه نفسی. حصرش مضاف است نه مطلق، اینکه فرمود ﴿إمّا یعذّبهم أو یتوب علیهم﴾ گروه سومی هم هستند که ﴿یعفوا عنهم﴾ آنهایی که خدا بدون توبه از آنها میگذرد و عفو میکند جریانش را در سورهٴ مبارکهٴ نساء بیان کرد که قبلاً هم بحثش گذشت آیهٴ 48 سورهٴ مبارکهٴ نساء این بود که ﴿إنّ الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء﴾ خدای سبحان شرک را نمیآمرزد یعنی بیتوبه وگرنه همهٴ مشرکین صدر اسلام که توبه کردند و اسلام آوردند توبهٴ آنها قبول شد و شرک آنها بخشیده شد الاسلام یجبّ ما قبله . الآن هم هر مشرکی که بخواهد توبه کند، توبهٴ او مقبول است جریان ارتداد یک حکم فقهی خاصی دارد که فرق بین مرتد فطری و ملی از یک سو و فرق بین مسألهٴ فقهی و کلامی از سوی دیگر. ارتداد یک حکم خاصی دارد. ولی شرک با توبه کاملاً بخشیده میشود. چه اینکه مشرکان صدر اسلام توبه کردند مسلمان شدند توبهشان قبول شد الآن هم هر مشرکی توبه کند توبهٴ او پذیرفته است اینکه فرمود ﴿إنّ الله لا یغفر أن یشرک به﴾ یعنی بیتوبه و اینکه فرمود ﴿و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء﴾ یعنی بیتوبه. چون اگر با توبه باشد که مطلق و عام است دیگر به نحو قضیهٴ مهمله یا قضیهٴ جزئیه بیان نمیشود لمن یشاء نیست هر کسی را که توبه کرد ذات اقدس الهی او و توبهاش را میپذیرد. چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ زمر فرمود و بدانید که ﴿إنّ الله یغفر الذنوب جمیعاً﴾ تمام گناهان عالم بخشوده میشود امّا در ظرف توبه ﴿و أنیبوا إلی ربّکم و أسلموا﴾ هر گناهی با انابه و توبه بخشوده میشود منتها شرایط خاص خودش را دارد. توبهٴ از گناه حق الناسی، حکم خاص خودش را دارد حق اللهی حکم مخصوصش را دارد بعضیها قضا دارد بعضیها قضا ندارد ولی بالاخره مقبول است. آنکه فرمود ﴿إنّ الله یغفر الذّنوب جمیعاً﴾ او با توبه است و دلیل همان ﴿و أنیبوا إلی ربّکم﴾ که در آیهٴ بعد آمده اینکه فرمود ﴿و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء﴾ یعنی بیتوبه حالا چه جور میشود که بعضی از گناهان بدون توبه مورد عفو خدا قرار بگیرند آن را خدای حکیم میداند گاهی یک فرزند صالحی پیدا میشود یک دوستی دعا میکند ، یک خیری بالاخره از ناحیهٴ لا یحتسب است به او میرسد و خداوند گناه او را با اینکه او توبه نکرد و مُرد میبخشد. اینکه فرمود ﴿و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء﴾ یعنی بیتوبه چه اینکه در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ فصّلت و شوری آنجا هم آمده است که خداوند هر مصیبتی که به شما میرسد به وسیلهٴ سیئات شما برای شما مقرّر میکند که ﴿ما أصابکم من مصیبهٴ فبما کسبت أیدیکم﴾ است امّا ﴿و یعفوا عن کثیر﴾ و این دعای معروف «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر» از آن کریمه گرفته شده که ﴿و یعفوا عن کثیر﴾ یعنی بیتوبه خب حالا چه کسی است که مورد لطف خداست معلوم نیست. لذا به نحو قضیهٴ جزئیه است و انسان بین خوف و رجا بسر میبرد. پس کار ذات اقدس الهی در این قسم به سه وضع ارائه میشود؛ یکی تعذیب است یکی قبول توبه است یکی عفو بیتوبه ﴿و آخرون مرجون لأمر الله إمّا یعذّبهم أو یتوب علیهم﴾ این یا برای آن است که اگر این حصر، حصر مطلق و حصر نفسی باشد برای اینکه اینها دیگر کسی نیستند که خداوند گناه اینها را بدون توبه عفو کند یا نه اگر در جمع اینها کسانی هستند که مورد لطف خدا قرار میگیرند گناه اینها را بیتوبه میبخشد، این حصر میشود حصر اضافی، منافاتی ندارد که با آیهٴ سورهٴ نساء تقیید بشود یعنی وقتی آن آیهٴ 48 سورهٴ نساء ضمیمهٴ آیه محل بحث میشود نتیجه این میشود که و آخرون مرجون لأمر الله إمّا یعذّبهم أو یتوب علیهم أو یعفو عنهم منتها چون مورد، مورد توبه است دیگر نیازی به عفو بیتوبه نبود در صورتی که منظور از این توبه، قبول توبه باشد نه همان آن توبهٴ ابتدایی که انعطاف لطف خداست.
جواب سؤال: بله دیگر اگر چنانچه یک کسی که حق الناس البته اگر ذات اقدس الهی بخواهد از یک گناهی بیتوبه عفو بکند آن مظلوم را راضی میکند چیزی به مظلوم میدهد که آن مظلوم صرف نظر کند. یک فرزند خوبی نصیب کسی شده است آدم در اسرار قدر واقعاً جاهل محض است یعنی این درسهای عادی حوزه و دانشگاه را آدم ممکن است یک مقداری بفهمد ولی به سرّ قدر که میرسد، جاهل محض است یک وقتی یک خانوادهای به حسب ظاهر متشرعند اما میبینید منقرض شدند آدم هیچ راهی برای سبب انقراضش نمیفهمد گاهی یک پدری، یک مادری ناصالحند ولی یک فرزند صالحی خدا به اینها میدهد آدم راز و رمزش را نمیفهمد چون اینقدر حوادث پشت پرده زیاد است که انسان آنها را به حساب نمیآورد گاهی میبینید که دو دو تا شده پنج تا سرّش این است که یک واحدی هم در کنار بود این نمیدید این در حقیقت دوی به علاوهٴ سه میشود پنج تا، نه دو دو تا میشود پنج تا منتها آن یکی را چون نمیدید خیال میکرد دو دو تا شده پنج تا خیلی از اسرار است رموز است که مربوط به سرگذشت زندگی آدم است و انسان بیخبر است این است که هیچ راهی برای بنده نیست مگر اینکه خودش را به خدای سبحان بسپارد. اگر یک حق اجتماعی را حق الناس را ذات اقدس الهی بدون توبه بخواهد ببخشد اوّل آن حق باخته را مال باخته را آن مظلوم را راضی میکند چیزی به او عطا میکند تا او بگذرد بعد از گنهکار صرف نظر میکند.
جواب سؤال: بله این توبه برای آن است که آن بنده توبه کند یعنی رجوع خدا بر بنده برای آن است که بنده را بیدار کند و بنده رجوع کند إلی الله تا دوباره ذات اقدس الهی توبه کند عن العبد این سه تا مسئله است یکی توبهٴ خداست علی العبد یکی توبهٴ عبد است إلی الله یکی توبهٴ خداست عن العبد که یقبل التوبهٴ عن عباده که قبلاً هم این کلمه اشاره شده که باید من عباده باشد قبول توبه من العبد است نه عن العبد آن برای اینکه این تجاوز را بفهماند یعنی خدا صرف نظر میکند تجاوز میکند میگذرد اگر هم توبه به حدّ نصاب نرسید باز هم خدا تجاوز میکند. ولی این در ظرف توبه است امّا اگر کسی اصلاً بیدار نشد و مذنباً مُرد با اینکه لطف الهی شامل حالش شد این همانطوری که نسبت به دین خدا ﴿نبذوا کتاب الله وراء ظهورهم﴾ بود نسبت به لطف خدا هم نبذوا کلام الله و الهام الله وراء ظهوره گاهی یک گرایشی در دل یک کسی پیدا میشود. این گرایش را او باید بداند که از کجا پیدا شده و طلوع کرده این کلام خداست و فعل خداست گاهی انسان این را نادیده میگیرد این حرفی است که فرشتگان الهی به او زدهاند این میلی که پیدا شده که امر عدمی نیست امر وجودی است و به طرف خیر است و یک مبدئی دارد مبدأش یقیناً شیطان نیست. یعنی انسان وقتی یک علاقهای پیدا کرد به یک کار این علاقه یک امر وجودی است اوّلاً، امر وجودی عامل و مبدأ فاعلی میخواهد ثانیاً به دست خود این شخص نبود برای این که این بیخبر بود ناآگاهانه در دلش القا شده ثالثاً چون خیر است و انگیزهٴ خیر است و دعوت به خیر است از طرف وساوس شیطانی نیست رابعاً، قهراً فرشتهای از فرشتگان الهی مأمور شده است که این اندیشه را یا این انگیزه را در قلب فلان کس القا کند این شده کلام خدا همانطوری که کلامهای تدوینی را انسان میشنود حجّت برای او تمام میشود ﴿نبذوا کتاب الله وراء ظهورهم﴾ اینگونه از انگیزهها را یا اندیشهها را یا گرایشها را یا بینشها را که فرشتگان الهی در قلب بندگان خدا القا میکنند این را هم نبذوا وراء ظهورهم، آنگاه دیگر ذات اقدس الهی این را به حال خود رها میکند اوست و امیال نفسانی او، او دیگر سقوط میکند.
غرض آن است که این آیهٴ محل بحث یا در صدد حصر نیست یا اگر در صدد حصر است حصرش نسبی و اضافی است نه نفسی و مطلق سه راه دارد یا تعذیب است یا پذیرش توبه است یا عفو رایگان. ﴿و آخرون مرجون لأمر الله﴾ پس اشخاص خودشان نمیدانند و فضای جامعه روشن نیست این دو امر، امّا ذات اقدس الهی میداند آینده چه خواهد شد؛ تعذیب است توبه است عفو رایگان است چیست برای اینکه ﴿و الله علیمٌ حکیمٌ﴾ گاهی اینگونه از تعبیرها که به صورت إمّا و إمّا در میآید خود آن شخص هم ممکن است نداند نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ کهف به ذی القرنین اسناد داده شد آیهٴ ٨٦ سورهٴ مبارکهٴ کهف این است ﴿حتّی إذا بلغ مغرب الشّمس وجدها تغرب فی عینٍ حمئهٴ و وجد عندها قوماً قلنا یا ذا القرنین إمّا أن تعذّب و إمّا أن تتّخذ فیهم حسناً﴾ خدا میفرماید ما به ذیالقرنین گفتیم یکی از این دو کار را بکن حالا یأجوج و مأجوج را بالاخره یا تعذیب میکنی یا تصمیم خیر میگیری این به عهدهٴ خودت است. گر چه خدای سبحان میداند آینده چه خواهد شد، چه به سر یأجوج و مأجوج میآید و ذیالقرنین چه تصمیمی میگیرد. ممکن است خود ذیالقرینین در ظرف نزول آن حکم نداند در آینده نسبت به اینها چه خواهد کرد. فعلاً مردّد است بعد تا تصمیم بگیرد. ﴿إمّا أن تعذّب و إمّا أن تتّخذ فیهم حسناً﴾ ولی ذات اقدس الهی که ﴿کلّ شیء عنده بمقدار﴾ است و ﴿لا یعزب عن علمه مثقال ذرّهٴ﴾ است، و اینکه گفته شد ﴿کان الله علیماً قدیراً﴾ یا ﴿علیماً حکیماً﴾ این کان این نیست که فعل ماضی باشد، بلکه منسلخ از زمان است، این کان هم معنای کان را میدهد هم معنای یکون را میدهد. هم معنای کائن را میدهد. اینکه گفته شد کان الله و لم یکن معه شیء فالان کما کان، این ناظر به آن است که کان، کانی ماضی نیست که یک وقتی خدا بود چیزی با او نبود. چون این کان ماضی نیست، منسلخ از زمان است، کان الله و لم یکن معه شیء، یکون الله و لایکون معه شیء، الله کائن الآن و لا یکون معه شیء، این ﴿نامفهوم﴾. این گونه از کانها که زمانی نیست الآن هم چیزی با خدا نیست. نه تنها در گذشته چیزی با خدا نبود الآن هم چیزی با خدا نیست. آینده هم چیزی با خدا نیست، در حالی که خدا همیشه با مخلوقات خودش بود و هست. خب
جواب سؤال: تقسیم هست، امّا کدام فرد داخل در کدام قسم است آن هم ممکن است مشخص نباشد. این چنین نیست که آمار همهٴ این افراد مشخص باشد که چه شخصی در چه قسمی قرار میگیرد. در آن سورهٴ مبارکه هم فرمود ﴿امّا من ظلم فسوف نعذّبه ثمّ یردّ إلی ربّه فیعذّبه عذاباً نکراً ٭ و امّا من آمن و عمل صالحاً فله جزاءً الحسنی و سنقول له من أمرنا یسراً﴾ اما چه کسی است، چه کسی در کدام قسم است ممکن است معلوم نباشد.
اما دربارهٴ ذات اقدس الهی که ﴿إنّا کلّ شیء خلقناه بقدر﴾. سرگذشت همه برای ذات اقدس الهی مشخص است. خب اینکه فرمود ﴿و آخرون مرجون لأمر الله إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم و الله علیم حکیم﴾ توبه را ذات اقدس الهی از هر کسی میپذیرد و آنچه که در آیهٴ 104 همین سورهٴ مبارکهٴ توبه یعنی دو آیه قبل گذشت که ﴿ألم یعلموا أنّ الله هو یقبل التّوبهٴ عن عباده﴾ منظور از این عباد مطلق بندگان خداست نه بندگان مؤمن. به دلیل اینکه اگر کسی مشرک بود و توبه کرد توبهٴ او مقبول است، و اگر کسی عاصی بود و توبه کرد توبهٴ او مقبول است. و اگر کسی مؤمن بود و اطاعتش بیش از عصیان بود ولی یک لغزشی پیدا کرد باز هم توبهٴ او مقبول است. این عباد، عباد مصطلح نیست یعنی کسانی که اهل عبادتند. بلکه عباد به معنای بندگان خداست.
جواب سؤال: آن ارتداد است، شرک نیست. بدتر از شرک است. حکم کلامیاش محفوظ است ولی حکم فقهیش اعدام است دیگر. اگر کسی مرتد بود مرتد و توبه کرد آن احکام فقهی آن احکام چهارگانهٴ فقهیاش که زنش در خانهاش باید طلاق بگیرد، و اموالش بین ورثه تقسیم بشود، آلودگی هم دارد، حکمش هم اعدام هست، این احکام چهارگانه را دارد، ولی حکم کلامیاش جداست دیگر. ولی وجود مبارک امام سجاد﴿ع﴾ فرمود تو اهل توبه نیستی توفیق توبه نداری.
جواب سؤال: اگر کسی توبه بکند و اعدام که باید بشود، چون مرتد است. حکم ارتداد غیر از حکم شرک است. بدتر از حکم شرک است. آنجا حقالناس را باید بدهد، حالا عدّهای را که کشته است به عدد آنها در قیامت باید عذاب بشود، بعداً ممکن است مخلّد نباشد، غرض آن است که ده نفر را که کشته به اندازهٴ ده نفر باید در جهنّم بسوزد. اگر امام زمان را کشته به اندازهٴ کیفر قتل امام زمان باید در جهنّم بسوزد. همهٴ این کارها را باید انجام بدهد بعد حالا سرانجامش چه پیش بیاید خدا میداند. غرض آن است که او بدتر از مشرک بود. تنها شرک نبود که.
جواب سؤال: ﴿ألم یعلموا أنّ الله هو یقبل التوبهٴ عن عباده و یأخذ الصدقات﴾ برخی از مفسّران فکر میکردند که چون اخذ نسبت به خدا مجاز است، این اخذ به معنی قبول است. ولی چون اخذ، مصادیق فراوانی دارد و الفاظ برای ارواح معانی وضع شده است نه معانی مادی، بنابراین حقیقت اخذ دربارهٴ خدای سبحان هست ولو اخذ مادی نباشد. اخذ مادی و مانند آن از مصادیق مفهوم اخذند نه اینکه مفهوم اخذ لفظ اخذ برای مصداق مادی اخذ شده باشد. نظیر مصباح و امثال ذلک. خب ﴿و آخرون مرجون لأمر الله إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم و الله علیمٌ حکیمٌ﴾. مطلب دیگر آن است که ذات اقدس الهی برای اهمیت مسئلهٴ نفاق، آن گروهی که در مسائل نظامی منافقانه برخورد میکردند آنها را ذکر کرد. آنها که در مسائل امنیتی و سیاسی منافقانه برخورد میکردند آنها را ذکر کرد. امّا یک گروهی هم در مسائل عبادی ریاکارانه، منافقانه برخورد میکنند آنها را دارد ذکر میکند. فرمود ﴿و الّذین اتّخذوا مسجداً ضراراً و کفراً و تفریقاً بین المؤمنین و ارصاداً لمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفنّ إن أردنا الاّ الحسنی و الله یشهد إنّهم لکاذبون﴾. دربارهٴ منافقان فرمود به اینکه ﴿و ممّن حولکم من الأعراب منافقون و من اهل المدینهٴ مردوا علی النّفاق﴾ آنها را در مسئلهٴ جبهه و جنگ، این گروه وقتی که دیدند وجود مبارک پیغمبر﴿ص﴾ در مراسم افتتاح مسجد قبا شرکت کرد، آن مردمی که در منطقهٴ قبا به سر میبردند آنجا یک مسجدی ساختند و وجود مبارک پیغمبر﴿ص﴾ رفتند و افتتاح کردند و نماز خواندند و تشویقشان هم کردند. اینها هم منافقانه خواستند که یک مسجدی در قبال مسجد قبا داشته باشند که در مسجد آنها شرکت نکنند، جمعیت آنها را بشکنند، از فخر آنها بکاهند، بگویند ما هم مسجد داریم پیغمبر اینجا هم آمد. فوراً یک مسجدی ساختند روی این اهداف مشئوم رفتند خدمت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا در مراسم افتتاح این مسجد جعلی شرکت کند. حضرت هم فرمود الآن که من عازم غزوهٴ تبوکم تا ببینیم تصمیم چه میشود از جبهه برگشتیم ببینیم چه دستور میرسد. در همان جریان جبهه و جنگ ذات اقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هشدار داد که این مسجد یک مرکز فتنه است، این برای ایجاد دودستگی است. این اولاً برای آسیب رساندن به اهالی مسجد قباست، یک. و اینها هم کافرند معتقد نیستند، دستآویزی است برای اینها چون منافقانه این را ساختند و معتقد نیستند، این دو. و غرضشان هم این است که جامعهٴ اسلامی را ارباً ارباً بکنند این وحدت اسلامی را، وفاق ملی را، به تفریق و کثرت و پراکندگی و دودستگی مبدل بکنند، سه. و یک رهبر سیاسی هم دارند که او جزو محاربان بود و منتظرند که او بیاید و این مسجد را اداره کند و بگرداند و یک لانهای برای محاربهٴ آن محارب باشد، چهار. همهٴ این کارها را بدان. و اینها، این کار منافقانه را که انجام دادند پشت بندش هم سوگند یاد میکنند. اصولاً منافقان همینند که ﴿إتّخذوا أیمانهم جنّهٴ﴾ در یک بحثی هم این حرف از سخنان مبارک حضرت امیر ﴿سلام الله علیه﴾ استفاده شد و نقل شد که فرمود بعضی اصلاً فقه را میخوانند برای اینکه معصیت بکنند. فرمود یک عدّه میآیند دستورات فقهی را یاد میگیرند فقط برای گناه کردن. چرا؟ چون تمام احکام فقهی یک موارد استثنایی هم دارد دیگر. اگر ربا هست یک چهار تا حیلهای هم هست، اگر روزهخوردن است، گفتند اگر مسافری یا مریضی یا مشکل دیگری داری، میتوانی روزه را بخوری. تمام اطاعات و احکام بالاخره یک موارد استثنایی هم و العذر و الحرج و الضرر و السفر و … دارد. فرمود اینها آن موارد استثنایی را یاد میگیرند فقط برای گناه کردن. و گر نه هدفی ندارند از اینکه بیایند حالا حوزه و چیزی یاد بگیرند. فرمود مواظب اینها باش. این منافقان سوگند را برای همین یاد گرفتند. اصلاً حرمت قسم را، عظمت قسم را، احترام قسم را برای همین یاد گرفتند که این را سپر قرار دهند. ﴿اتّخذوا أیمانهم جنّهٴ﴾ تند تند قسم میخورند. میروند حضور پیغمبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) با اینکه به رسالت او معتقد نیستند میگویند ﴿نشهد إنّک لرسول الله و الله یعلم﴾ که ما شهادت میدهیم سوگند هم یاد میکنند. در همین جریان جنگ تبوک هم که قبلاً آیاتش خوانده شد، فرمود اینها کسانیاند که ﴿یحلفون بالله ما قالوا و لقد قالوا کلمهٴ الکفر و کفروا بعد إسلامهم﴾ آیهٴ 74 همین سورهٴ مبارکهٴ توبه که قبلاً بحثش گذشت. آیهٴ 62 این بود که ﴿یحلفون بالله لکم لیُرضوکم﴾ اینها به خدا قسم میخورند تا بگویند ما معذور بودیم تا رضایت شما را جلب بکنند در حالی که ﴿و الله و رسوله أحق أن یرضوه إن کانوا مؤمنین﴾ اگر اینها واقعاً مؤمنند به فکر این باشند که رضای خدا و پیغمبر را جلب بکنند. ولی تند تند برای شما قسم میخورند که رضای شما را جلب بکنند که ما معذور بودیم نمیتوانستیم بیاییم. خب، پس منافق این اهداف مشئوم چهارگانه و آنچه که زیرمجموعهٴ این اهداف مشؤوم چهارگانه است اینها را در سر پروراند، پشتوانهاش هم سوگند است ﴿و لیحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسنی﴾ آن وقت چه میگویند؟ چون رفتن در مسجد پیغمبر یک مسجدی بود در مدینه به نام مسجدالنبی که الآن توسعه پیدا کرد جزء حرم نبوی شد علیه و علی آله آلاف التحیهٴ و الثناء یک مسجدی هم بود به نام مسجد قبا این هم یک مسجد سومی خواستند بسازند که اهالی محل نه مسجد نبی بروند نه مسجد قبا بروند، خب کسانی که معذورند وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود حالا لازم نیست شما بیایید مرحوم صاحب وسایل رضوان الله علیه نقل کرد که کسی بود اعمی و نابینا، آمده حضور حضرت و عرض میکند که من نابینا هستم شبی که قاعد دارم، عصاکش دارم خب دست مرا میگیرد من میآیم مسجد امّا اگر آن قاعد عصاکش نیامد من چه کنم؟ حضرت فرمود خب نخ ببند تو که بین منزلت و مسجد فاصله زیاد نیست این راه هم که زیاد نیست یک طناب یک نخی ببند همان نخ را بگیر و بیا برای اینکه از مسجد فاصله نگیری این وفاق ملی این مهد و جمع دین به هم نخورد بالاخره ما مرکزمان همین است دیگر. تو بگویی من کورم نیایم آن یکی بگوید من کرم نیایم، آن یکی بگویم شلم نیاید این که نمیشود که تو یک طناب ببند بین بیتت و بیت خدا، این طناب را بگیر و بیا این دستور. و فرمود اگر کسی مسجد نیاید ممکن است من بیت او را علیه او تخریب بکنم این. شما چه هدفی دارید مسجد نمیآیید این جامعهٴ ما را چه کار میخواهید بکنید. مگر کسی شاید بارانی باشد کسی مریض باشد مگر پیرزن باشد مگر پیرمرد باشد اینها موارد استثنایی این منافقین آمدند به حضرت عرض کردند که همان ﴿و لیحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسنی﴾ به حضرت عرض کردند که در محلهٴ ما یک قدری پیرزن است یک قدری پیرمرد است یک قدری کر است یک قدری کور است یک قدری مریض این یک قدری افرادی هستند که پا درد دارند گاهی هم شبها بارندگی است و گاهی لیلهٴ شاطیه است هوا سرد است اینها اعذار ماست ما رفتیم این را بسازیم. حضرت فرمود خب من هم منتظرم ببینم دستور چی میگوید اینها که گفتند ﴿و لیحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسنی﴾ یعنی چهار گناه از گناهان کبیره را ذات اقدس الهی را شمارد در کنارش هم معاصی زیر مجموعهٴ فراوان دیگر هم هست. همهٴ این سیئات بزرگ را اینها به عنوان این سیئه را به عنوان حسنه با سوگند نشان دادند . این ضراراً، کفراً، تفریقاً، إرصاداً همهٴ این کارها را که سئیهٴ بزرگ هستند همهٴ اینها به عنوان حسنه معرفی کردند. ﴿و لیحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسنی﴾ آنگاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿و الله یشهد إنّهم لکاذبون﴾ کار اینها، همین اضلاع چهارگانه را دارد که فتنه است ، خود اینها هم دروغ میگویند مبادا آنجا نماز بخوانی ﴿لا تقم فیه أبداً﴾ قیام یعنی نماز اینکه دارد در همان آن روز دعاهای اوائل ماه مبارک رمضان: «اللّهم اجعل قیامی فیه قیام القائمین و صیامی فیه صیام الصائمین» قیام یعنی صلات. چون عمود است بالاخره با قیام هماهنگ است قیام یعنی نماز لاتقم فیه یعنی لا تصلّ فیه. مبادا بروی آنجا نماز بخوانی چه فرادی چه جماعت. ﴿لا تقم فیه أبداً﴾ آن مسجدی که شما در مدینه ساختید، أُسّس علی التقوی این مسجدی را هم که مؤمنین قبا ساختند این هم أُسّس علی التقوی اما آن ارصاد است و ضرار است و تفریق است و ارصاد لمسجد این لام، لام قسم است خدا دارد قسم یاد میکند یعنی سوگند یاد میکنم آن مسجدی که مبنای او تقواست آنجا شایسته است تو بروی نماز بخوانی.﴿ لمسجد أُسّس علی التقوی من أوّل یوم أحقّ أن تقوم به﴾ این احق هم افعل تعیینی است نه تفضیلی نظیر ﴿أُولوا الأرحام بعضهم أولی ببعض﴾ این چنین نیست که آن مسجد احق باشد این مسجد ضرار، حقیق باشد نه خیر او احق است یعنی حق این باطل محض است ﴿لمسجد أُسّس علی التقوی﴾ مثل مسجدالنبی صلی الله علیه و آله و سلم مثل مسجد قبای مؤمنین رضوان الله علیهم این احق ان تقوم فیه چرا؟ برای اینکه مردانی که علاقمند به طهارتند در اینجا جمع میشوند با همان نیت ساخته شد با همان پول ساخته شد با همان آن مصالح ساختمانی ساخته شد. فیه رجال که یحبّون أن یتطهّروا. میخواهند به مقام طهارت برسند میخواهند پاک باشند، هر چه غیر خداست غین است میخواهند از غین غیر الهی طاهر باشند ﴿فیه رجال یحبّون أن یتطهّروا﴾ چون اینها میخواهند متطهر باشند خدا هم متطهرین را دوست دارد. پس اینها دارند کاری میکنند که محبوب خدا باشند خب برو آنجا ﴿فیه رجال یحبّون أن یتطهّروا و الله یحبّ المطّهّرین﴾ یعنی یحب المتطهرین.
«و الحمد لله رب العالمین»
در سورهٴ مبارکهٴ توبه جریان بسیاری از اقوام، طوائف، گروهها، احزاب، تشکلها مبسوطاً بیان شده
کار ذات اقدس الهی منحصر در تعذیب و قبول توبه نیست
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (106) وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَی وَاللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (107) لاَتَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (108)﴾
در همین سورهٴ مبارکهٴ توبه جریان بسیاری از اقوام، طوائف، گروهها، احزاب، تشکلها مبسوطاً بیان شده که بخشی به جریان جنگ برمیگردد بخشی هم به جریان اعتقاد برمیگردد بخشی هم به جریان امنیت و اقتصاد برمیگردد و مانند آن. برخی از اقوام که در مسیر حق بودند آنها را به دو سه قسم تقسیم کرد یک عدّه مهاجرند، یک عدّه انصارند یک عدّه سابقند یک عدّه لاحقند در همین این راههای خیر. منافقان هم به همین وصف بعضی تندرو هستند، بعضی به حساب میانهرو هستند بعضی روستاییند بعضی شهریند بعضی در مسئله جبهه و جنگ منافقانه رفتار میکنند بعضی هم در مسائل امنیت منافقانه رفتار میکنند. بعضی هم در مسائل اقتصاد منافقانه رفتار میکنند. همهٴ اینها را دارد. برخی هم در مسائل زهد و ریا و تظاهر، منافقانه رفتار میکنند که آنها را هم جداگانه ذکر فرمود. دربارهٴ کسانی که از نظر عقیده سالمند ولی کارشان شبیه کار منافق است، یعنی معصیت عملی دارند نه اعتقادی، اینها را هم ذکر فرمود اینها یک عدّه آن گناهشان را فوراً ترمیم کردند با اعتراف با توبهٴ کامل با عمل صالح که از آنها به نیکی یاد کرد فرمود به اینکه خدا توبهٴ آنها را میپذیرد گروه دیگری از همین اقوام هستند که معصیت کردند در جبهه و جنگ شرکت نکردند لکن توبهٴ اینها و اعتراف اینها همسان توبه و اعتراف قبلیها نبود دربارهٴ اینها فرمود هم اینها مردّد بین قبول و نکولند هم فضای جامعه باید در جریان اینها هنوز مردّدانه به سر ببرد. اینکه فرمود ﴿و آخرون مرجون لأمر الله﴾ این اختصاصی به خود آن گروه ندارد، یعنی فضای جامعه هم نسبت به اینها نمیتواند تعیین تکلیف کند چون کار به دست خداست، امر به دست خداست این یک مطلب، تنها کسی که از امر با خبر است خود آمر است یعنی خدا این دو مطلب، لذا در پایان فرمود و الله علیم. لذا نه خود این قوم باخبرند که آینده دربارهٴ اینها چه خواهد شد این سه مطلب، نه فضای حاکم بر مدینه باخبر است که آیندهٴ اینها چه خواهد شد این چهار مطلب.
مطلب پنجم این است که کار ذات اقدس الهی منحصر در تعذیب و قبول توبه نیست گاهی تعذیب هست گاهی قبول توبه هست گاهی هم عفو رایگان، توبه را اگر واجد شرایط باشد یقیناً خدا میپذیرد امّا عفو رایگان کلیدش به دست خود اوست این آیه یا در مقام بیان حصر نیست یا اگر دلالت بر حصر دارد، حصرش نسبی است نه نفسی. حصرش مضاف است نه مطلق، اینکه فرمود ﴿إمّا یعذّبهم أو یتوب علیهم﴾ گروه سومی هم هستند که ﴿یعفوا عنهم﴾ آنهایی که خدا بدون توبه از آنها میگذرد و عفو میکند جریانش را در سورهٴ مبارکهٴ نساء بیان کرد که قبلاً هم بحثش گذشت آیهٴ 48 سورهٴ مبارکهٴ نساء این بود که ﴿إنّ الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء﴾ خدای سبحان شرک را نمیآمرزد یعنی بیتوبه وگرنه همهٴ مشرکین صدر اسلام که توبه کردند و اسلام آوردند توبهٴ آنها قبول شد و شرک آنها بخشیده شد الاسلام یجبّ ما قبله . الآن هم هر مشرکی که بخواهد توبه کند، توبهٴ او مقبول است جریان ارتداد یک حکم فقهی خاصی دارد که فرق بین مرتد فطری و ملی از یک سو و فرق بین مسألهٴ فقهی و کلامی از سوی دیگر. ارتداد یک حکم خاصی دارد. ولی شرک با توبه کاملاً بخشیده میشود. چه اینکه مشرکان صدر اسلام توبه کردند مسلمان شدند توبهشان قبول شد الآن هم هر مشرکی توبه کند توبهٴ او پذیرفته است اینکه فرمود ﴿إنّ الله لا یغفر أن یشرک به﴾ یعنی بیتوبه و اینکه فرمود ﴿و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء﴾ یعنی بیتوبه. چون اگر با توبه باشد که مطلق و عام است دیگر به نحو قضیهٴ مهمله یا قضیهٴ جزئیه بیان نمیشود لمن یشاء نیست هر کسی را که توبه کرد ذات اقدس الهی او و توبهاش را میپذیرد. چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ زمر فرمود و بدانید که ﴿إنّ الله یغفر الذنوب جمیعاً﴾ تمام گناهان عالم بخشوده میشود امّا در ظرف توبه ﴿و أنیبوا إلی ربّکم و أسلموا﴾ هر گناهی با انابه و توبه بخشوده میشود منتها شرایط خاص خودش را دارد. توبهٴ از گناه حق الناسی، حکم خاص خودش را دارد حق اللهی حکم مخصوصش را دارد بعضیها قضا دارد بعضیها قضا ندارد ولی بالاخره مقبول است. آنکه فرمود ﴿إنّ الله یغفر الذّنوب جمیعاً﴾ او با توبه است و دلیل همان ﴿و أنیبوا إلی ربّکم﴾ که در آیهٴ بعد آمده اینکه فرمود ﴿و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء﴾ یعنی بیتوبه حالا چه جور میشود که بعضی از گناهان بدون توبه مورد عفو خدا قرار بگیرند آن را خدای حکیم میداند گاهی یک فرزند صالحی پیدا میشود یک دوستی دعا میکند ، یک خیری بالاخره از ناحیهٴ لا یحتسب است به او میرسد و خداوند گناه او را با اینکه او توبه نکرد و مُرد میبخشد. اینکه فرمود ﴿و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء﴾ یعنی بیتوبه چه اینکه در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ فصّلت و شوری آنجا هم آمده است که خداوند هر مصیبتی که به شما میرسد به وسیلهٴ سیئات شما برای شما مقرّر میکند که ﴿ما أصابکم من مصیبهٴ فبما کسبت أیدیکم﴾ است امّا ﴿و یعفوا عن کثیر﴾ و این دعای معروف «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر» از آن کریمه گرفته شده که ﴿و یعفوا عن کثیر﴾ یعنی بیتوبه خب حالا چه کسی است که مورد لطف خداست معلوم نیست. لذا به نحو قضیهٴ جزئیه است و انسان بین خوف و رجا بسر میبرد. پس کار ذات اقدس الهی در این قسم به سه وضع ارائه میشود؛ یکی تعذیب است یکی قبول توبه است یکی عفو بیتوبه ﴿و آخرون مرجون لأمر الله إمّا یعذّبهم أو یتوب علیهم﴾ این یا برای آن است که اگر این حصر، حصر مطلق و حصر نفسی باشد برای اینکه اینها دیگر کسی نیستند که خداوند گناه اینها را بدون توبه عفو کند یا نه اگر در جمع اینها کسانی هستند که مورد لطف خدا قرار میگیرند گناه اینها را بیتوبه میبخشد، این حصر میشود حصر اضافی، منافاتی ندارد که با آیهٴ سورهٴ نساء تقیید بشود یعنی وقتی آن آیهٴ 48 سورهٴ نساء ضمیمهٴ آیه محل بحث میشود نتیجه این میشود که و آخرون مرجون لأمر الله إمّا یعذّبهم أو یتوب علیهم أو یعفو عنهم منتها چون مورد، مورد توبه است دیگر نیازی به عفو بیتوبه نبود در صورتی که منظور از این توبه، قبول توبه باشد نه همان آن توبهٴ ابتدایی که انعطاف لطف خداست.
جواب سؤال: بله دیگر اگر چنانچه یک کسی که حق الناس البته اگر ذات اقدس الهی بخواهد از یک گناهی بیتوبه عفو بکند آن مظلوم را راضی میکند چیزی به مظلوم میدهد که آن مظلوم صرف نظر کند. یک فرزند خوبی نصیب کسی شده است آدم در اسرار قدر واقعاً جاهل محض است یعنی این درسهای عادی حوزه و دانشگاه را آدم ممکن است یک مقداری بفهمد ولی به سرّ قدر که میرسد، جاهل محض است یک وقتی یک خانوادهای به حسب ظاهر متشرعند اما میبینید منقرض شدند آدم هیچ راهی برای سبب انقراضش نمیفهمد گاهی یک پدری، یک مادری ناصالحند ولی یک فرزند صالحی خدا به اینها میدهد آدم راز و رمزش را نمیفهمد چون اینقدر حوادث پشت پرده زیاد است که انسان آنها را به حساب نمیآورد گاهی میبینید که دو دو تا شده پنج تا سرّش این است که یک واحدی هم در کنار بود این نمیدید این در حقیقت دوی به علاوهٴ سه میشود پنج تا، نه دو دو تا میشود پنج تا منتها آن یکی را چون نمیدید خیال میکرد دو دو تا شده پنج تا خیلی از اسرار است رموز است که مربوط به سرگذشت زندگی آدم است و انسان بیخبر است این است که هیچ راهی برای بنده نیست مگر اینکه خودش را به خدای سبحان بسپارد. اگر یک حق اجتماعی را حق الناس را ذات اقدس الهی بدون توبه بخواهد ببخشد اوّل آن حق باخته را مال باخته را آن مظلوم را راضی میکند چیزی به او عطا میکند تا او بگذرد بعد از گنهکار صرف نظر میکند.
جواب سؤال: بله این توبه برای آن است که آن بنده توبه کند یعنی رجوع خدا بر بنده برای آن است که بنده را بیدار کند و بنده رجوع کند إلی الله تا دوباره ذات اقدس الهی توبه کند عن العبد این سه تا مسئله است یکی توبهٴ خداست علی العبد یکی توبهٴ عبد است إلی الله یکی توبهٴ خداست عن العبد که یقبل التوبهٴ عن عباده که قبلاً هم این کلمه اشاره شده که باید من عباده باشد قبول توبه من العبد است نه عن العبد آن برای اینکه این تجاوز را بفهماند یعنی خدا صرف نظر میکند تجاوز میکند میگذرد اگر هم توبه به حدّ نصاب نرسید باز هم خدا تجاوز میکند. ولی این در ظرف توبه است امّا اگر کسی اصلاً بیدار نشد و مذنباً مُرد با اینکه لطف الهی شامل حالش شد این همانطوری که نسبت به دین خدا ﴿نبذوا کتاب الله وراء ظهورهم﴾ بود نسبت به لطف خدا هم نبذوا کلام الله و الهام الله وراء ظهوره گاهی یک گرایشی در دل یک کسی پیدا میشود. این گرایش را او باید بداند که از کجا پیدا شده و طلوع کرده این کلام خداست و فعل خداست گاهی انسان این را نادیده میگیرد این حرفی است که فرشتگان الهی به او زدهاند این میلی که پیدا شده که امر عدمی نیست امر وجودی است و به طرف خیر است و یک مبدئی دارد مبدأش یقیناً شیطان نیست. یعنی انسان وقتی یک علاقهای پیدا کرد به یک کار این علاقه یک امر وجودی است اوّلاً، امر وجودی عامل و مبدأ فاعلی میخواهد ثانیاً به دست خود این شخص نبود برای این که این بیخبر بود ناآگاهانه در دلش القا شده ثالثاً چون خیر است و انگیزهٴ خیر است و دعوت به خیر است از طرف وساوس شیطانی نیست رابعاً، قهراً فرشتهای از فرشتگان الهی مأمور شده است که این اندیشه را یا این انگیزه را در قلب فلان کس القا کند این شده کلام خدا همانطوری که کلامهای تدوینی را انسان میشنود حجّت برای او تمام میشود ﴿نبذوا کتاب الله وراء ظهورهم﴾ اینگونه از انگیزهها را یا اندیشهها را یا گرایشها را یا بینشها را که فرشتگان الهی در قلب بندگان خدا القا میکنند این را هم نبذوا وراء ظهورهم، آنگاه دیگر ذات اقدس الهی این را به حال خود رها میکند اوست و امیال نفسانی او، او دیگر سقوط میکند.
غرض آن است که این آیهٴ محل بحث یا در صدد حصر نیست یا اگر در صدد حصر است حصرش نسبی و اضافی است نه نفسی و مطلق سه راه دارد یا تعذیب است یا پذیرش توبه است یا عفو رایگان. ﴿و آخرون مرجون لأمر الله﴾ پس اشخاص خودشان نمیدانند و فضای جامعه روشن نیست این دو امر، امّا ذات اقدس الهی میداند آینده چه خواهد شد؛ تعذیب است توبه است عفو رایگان است چیست برای اینکه ﴿و الله علیمٌ حکیمٌ﴾ گاهی اینگونه از تعبیرها که به صورت إمّا و إمّا در میآید خود آن شخص هم ممکن است نداند نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ کهف به ذی القرنین اسناد داده شد آیهٴ ٨٦ سورهٴ مبارکهٴ کهف این است ﴿حتّی إذا بلغ مغرب الشّمس وجدها تغرب فی عینٍ حمئهٴ و وجد عندها قوماً قلنا یا ذا القرنین إمّا أن تعذّب و إمّا أن تتّخذ فیهم حسناً﴾ خدا میفرماید ما به ذیالقرنین گفتیم یکی از این دو کار را بکن حالا یأجوج و مأجوج را بالاخره یا تعذیب میکنی یا تصمیم خیر میگیری این به عهدهٴ خودت است. گر چه خدای سبحان میداند آینده چه خواهد شد، چه به سر یأجوج و مأجوج میآید و ذیالقرنین چه تصمیمی میگیرد. ممکن است خود ذیالقرینین در ظرف نزول آن حکم نداند در آینده نسبت به اینها چه خواهد کرد. فعلاً مردّد است بعد تا تصمیم بگیرد. ﴿إمّا أن تعذّب و إمّا أن تتّخذ فیهم حسناً﴾ ولی ذات اقدس الهی که ﴿کلّ شیء عنده بمقدار﴾ است و ﴿لا یعزب عن علمه مثقال ذرّهٴ﴾ است، و اینکه گفته شد ﴿کان الله علیماً قدیراً﴾ یا ﴿علیماً حکیماً﴾ این کان این نیست که فعل ماضی باشد، بلکه منسلخ از زمان است، این کان هم معنای کان را میدهد هم معنای یکون را میدهد. هم معنای کائن را میدهد. اینکه گفته شد کان الله و لم یکن معه شیء فالان کما کان، این ناظر به آن است که کان، کانی ماضی نیست که یک وقتی خدا بود چیزی با او نبود. چون این کان ماضی نیست، منسلخ از زمان است، کان الله و لم یکن معه شیء، یکون الله و لایکون معه شیء، الله کائن الآن و لا یکون معه شیء، این ﴿نامفهوم﴾. این گونه از کانها که زمانی نیست الآن هم چیزی با خدا نیست. نه تنها در گذشته چیزی با خدا نبود الآن هم چیزی با خدا نیست. آینده هم چیزی با خدا نیست، در حالی که خدا همیشه با مخلوقات خودش بود و هست. خب
جواب سؤال: تقسیم هست، امّا کدام فرد داخل در کدام قسم است آن هم ممکن است مشخص نباشد. این چنین نیست که آمار همهٴ این افراد مشخص باشد که چه شخصی در چه قسمی قرار میگیرد. در آن سورهٴ مبارکه هم فرمود ﴿امّا من ظلم فسوف نعذّبه ثمّ یردّ إلی ربّه فیعذّبه عذاباً نکراً ٭ و امّا من آمن و عمل صالحاً فله جزاءً الحسنی و سنقول له من أمرنا یسراً﴾ اما چه کسی است، چه کسی در کدام قسم است ممکن است معلوم نباشد.
اما دربارهٴ ذات اقدس الهی که ﴿إنّا کلّ شیء خلقناه بقدر﴾. سرگذشت همه برای ذات اقدس الهی مشخص است. خب اینکه فرمود ﴿و آخرون مرجون لأمر الله إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم و الله علیم حکیم﴾ توبه را ذات اقدس الهی از هر کسی میپذیرد و آنچه که در آیهٴ 104 همین سورهٴ مبارکهٴ توبه یعنی دو آیه قبل گذشت که ﴿ألم یعلموا أنّ الله هو یقبل التّوبهٴ عن عباده﴾ منظور از این عباد مطلق بندگان خداست نه بندگان مؤمن. به دلیل اینکه اگر کسی مشرک بود و توبه کرد توبهٴ او مقبول است، و اگر کسی عاصی بود و توبه کرد توبهٴ او مقبول است. و اگر کسی مؤمن بود و اطاعتش بیش از عصیان بود ولی یک لغزشی پیدا کرد باز هم توبهٴ او مقبول است. این عباد، عباد مصطلح نیست یعنی کسانی که اهل عبادتند. بلکه عباد به معنای بندگان خداست.
جواب سؤال: آن ارتداد است، شرک نیست. بدتر از شرک است. حکم کلامیاش محفوظ است ولی حکم فقهیش اعدام است دیگر. اگر کسی مرتد بود مرتد و توبه کرد آن احکام فقهی آن احکام چهارگانهٴ فقهیاش که زنش در خانهاش باید طلاق بگیرد، و اموالش بین ورثه تقسیم بشود، آلودگی هم دارد، حکمش هم اعدام هست، این احکام چهارگانه را دارد، ولی حکم کلامیاش جداست دیگر. ولی وجود مبارک امام سجاد﴿ع﴾ فرمود تو اهل توبه نیستی توفیق توبه نداری.
جواب سؤال: اگر کسی توبه بکند و اعدام که باید بشود، چون مرتد است. حکم ارتداد غیر از حکم شرک است. بدتر از حکم شرک است. آنجا حقالناس را باید بدهد، حالا عدّهای را که کشته است به عدد آنها در قیامت باید عذاب بشود، بعداً ممکن است مخلّد نباشد، غرض آن است که ده نفر را که کشته به اندازهٴ ده نفر باید در جهنّم بسوزد. اگر امام زمان را کشته به اندازهٴ کیفر قتل امام زمان باید در جهنّم بسوزد. همهٴ این کارها را باید انجام بدهد بعد حالا سرانجامش چه پیش بیاید خدا میداند. غرض آن است که او بدتر از مشرک بود. تنها شرک نبود که.
جواب سؤال: ﴿ألم یعلموا أنّ الله هو یقبل التوبهٴ عن عباده و یأخذ الصدقات﴾ برخی از مفسّران فکر میکردند که چون اخذ نسبت به خدا مجاز است، این اخذ به معنی قبول است. ولی چون اخذ، مصادیق فراوانی دارد و الفاظ برای ارواح معانی وضع شده است نه معانی مادی، بنابراین حقیقت اخذ دربارهٴ خدای سبحان هست ولو اخذ مادی نباشد. اخذ مادی و مانند آن از مصادیق مفهوم اخذند نه اینکه مفهوم اخذ لفظ اخذ برای مصداق مادی اخذ شده باشد. نظیر مصباح و امثال ذلک. خب ﴿و آخرون مرجون لأمر الله إمّا یعذّبهم و إمّا یتوب علیهم و الله علیمٌ حکیمٌ﴾. مطلب دیگر آن است که ذات اقدس الهی برای اهمیت مسئلهٴ نفاق، آن گروهی که در مسائل نظامی منافقانه برخورد میکردند آنها را ذکر کرد. آنها که در مسائل امنیتی و سیاسی منافقانه برخورد میکردند آنها را ذکر کرد. امّا یک گروهی هم در مسائل عبادی ریاکارانه، منافقانه برخورد میکنند آنها را دارد ذکر میکند. فرمود ﴿و الّذین اتّخذوا مسجداً ضراراً و کفراً و تفریقاً بین المؤمنین و ارصاداً لمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفنّ إن أردنا الاّ الحسنی و الله یشهد إنّهم لکاذبون﴾. دربارهٴ منافقان فرمود به اینکه ﴿و ممّن حولکم من الأعراب منافقون و من اهل المدینهٴ مردوا علی النّفاق﴾ آنها را در مسئلهٴ جبهه و جنگ، این گروه وقتی که دیدند وجود مبارک پیغمبر﴿ص﴾ در مراسم افتتاح مسجد قبا شرکت کرد، آن مردمی که در منطقهٴ قبا به سر میبردند آنجا یک مسجدی ساختند و وجود مبارک پیغمبر﴿ص﴾ رفتند و افتتاح کردند و نماز خواندند و تشویقشان هم کردند. اینها هم منافقانه خواستند که یک مسجدی در قبال مسجد قبا داشته باشند که در مسجد آنها شرکت نکنند، جمعیت آنها را بشکنند، از فخر آنها بکاهند، بگویند ما هم مسجد داریم پیغمبر اینجا هم آمد. فوراً یک مسجدی ساختند روی این اهداف مشئوم رفتند خدمت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا در مراسم افتتاح این مسجد جعلی شرکت کند. حضرت هم فرمود الآن که من عازم غزوهٴ تبوکم تا ببینیم تصمیم چه میشود از جبهه برگشتیم ببینیم چه دستور میرسد. در همان جریان جبهه و جنگ ذات اقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هشدار داد که این مسجد یک مرکز فتنه است، این برای ایجاد دودستگی است. این اولاً برای آسیب رساندن به اهالی مسجد قباست، یک. و اینها هم کافرند معتقد نیستند، دستآویزی است برای اینها چون منافقانه این را ساختند و معتقد نیستند، این دو. و غرضشان هم این است که جامعهٴ اسلامی را ارباً ارباً بکنند این وحدت اسلامی را، وفاق ملی را، به تفریق و کثرت و پراکندگی و دودستگی مبدل بکنند، سه. و یک رهبر سیاسی هم دارند که او جزو محاربان بود و منتظرند که او بیاید و این مسجد را اداره کند و بگرداند و یک لانهای برای محاربهٴ آن محارب باشد، چهار. همهٴ این کارها را بدان. و اینها، این کار منافقانه را که انجام دادند پشت بندش هم سوگند یاد میکنند. اصولاً منافقان همینند که ﴿إتّخذوا أیمانهم جنّهٴ﴾ در یک بحثی هم این حرف از سخنان مبارک حضرت امیر ﴿سلام الله علیه﴾ استفاده شد و نقل شد که فرمود بعضی اصلاً فقه را میخوانند برای اینکه معصیت بکنند. فرمود یک عدّه میآیند دستورات فقهی را یاد میگیرند فقط برای گناه کردن. چرا؟ چون تمام احکام فقهی یک موارد استثنایی هم دارد دیگر. اگر ربا هست یک چهار تا حیلهای هم هست، اگر روزهخوردن است، گفتند اگر مسافری یا مریضی یا مشکل دیگری داری، میتوانی روزه را بخوری. تمام اطاعات و احکام بالاخره یک موارد استثنایی هم و العذر و الحرج و الضرر و السفر و … دارد. فرمود اینها آن موارد استثنایی را یاد میگیرند فقط برای گناه کردن. و گر نه هدفی ندارند از اینکه بیایند حالا حوزه و چیزی یاد بگیرند. فرمود مواظب اینها باش. این منافقان سوگند را برای همین یاد گرفتند. اصلاً حرمت قسم را، عظمت قسم را، احترام قسم را برای همین یاد گرفتند که این را سپر قرار دهند. ﴿اتّخذوا أیمانهم جنّهٴ﴾ تند تند قسم میخورند. میروند حضور پیغمبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) با اینکه به رسالت او معتقد نیستند میگویند ﴿نشهد إنّک لرسول الله و الله یعلم﴾ که ما شهادت میدهیم سوگند هم یاد میکنند. در همین جریان جنگ تبوک هم که قبلاً آیاتش خوانده شد، فرمود اینها کسانیاند که ﴿یحلفون بالله ما قالوا و لقد قالوا کلمهٴ الکفر و کفروا بعد إسلامهم﴾ آیهٴ 74 همین سورهٴ مبارکهٴ توبه که قبلاً بحثش گذشت. آیهٴ 62 این بود که ﴿یحلفون بالله لکم لیُرضوکم﴾ اینها به خدا قسم میخورند تا بگویند ما معذور بودیم تا رضایت شما را جلب بکنند در حالی که ﴿و الله و رسوله أحق أن یرضوه إن کانوا مؤمنین﴾ اگر اینها واقعاً مؤمنند به فکر این باشند که رضای خدا و پیغمبر را جلب بکنند. ولی تند تند برای شما قسم میخورند که رضای شما را جلب بکنند که ما معذور بودیم نمیتوانستیم بیاییم. خب، پس منافق این اهداف مشئوم چهارگانه و آنچه که زیرمجموعهٴ این اهداف مشؤوم چهارگانه است اینها را در سر پروراند، پشتوانهاش هم سوگند است ﴿و لیحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسنی﴾ آن وقت چه میگویند؟ چون رفتن در مسجد پیغمبر یک مسجدی بود در مدینه به نام مسجدالنبی که الآن توسعه پیدا کرد جزء حرم نبوی شد علیه و علی آله آلاف التحیهٴ و الثناء یک مسجدی هم بود به نام مسجد قبا این هم یک مسجد سومی خواستند بسازند که اهالی محل نه مسجد نبی بروند نه مسجد قبا بروند، خب کسانی که معذورند وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود حالا لازم نیست شما بیایید مرحوم صاحب وسایل رضوان الله علیه نقل کرد که کسی بود اعمی و نابینا، آمده حضور حضرت و عرض میکند که من نابینا هستم شبی که قاعد دارم، عصاکش دارم خب دست مرا میگیرد من میآیم مسجد امّا اگر آن قاعد عصاکش نیامد من چه کنم؟ حضرت فرمود خب نخ ببند تو که بین منزلت و مسجد فاصله زیاد نیست این راه هم که زیاد نیست یک طناب یک نخی ببند همان نخ را بگیر و بیا برای اینکه از مسجد فاصله نگیری این وفاق ملی این مهد و جمع دین به هم نخورد بالاخره ما مرکزمان همین است دیگر. تو بگویی من کورم نیایم آن یکی بگوید من کرم نیایم، آن یکی بگویم شلم نیاید این که نمیشود که تو یک طناب ببند بین بیتت و بیت خدا، این طناب را بگیر و بیا این دستور. و فرمود اگر کسی مسجد نیاید ممکن است من بیت او را علیه او تخریب بکنم این. شما چه هدفی دارید مسجد نمیآیید این جامعهٴ ما را چه کار میخواهید بکنید. مگر کسی شاید بارانی باشد کسی مریض باشد مگر پیرزن باشد مگر پیرمرد باشد اینها موارد استثنایی این منافقین آمدند به حضرت عرض کردند که همان ﴿و لیحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسنی﴾ به حضرت عرض کردند که در محلهٴ ما یک قدری پیرزن است یک قدری پیرمرد است یک قدری کر است یک قدری کور است یک قدری مریض این یک قدری افرادی هستند که پا درد دارند گاهی هم شبها بارندگی است و گاهی لیلهٴ شاطیه است هوا سرد است اینها اعذار ماست ما رفتیم این را بسازیم. حضرت فرمود خب من هم منتظرم ببینم دستور چی میگوید اینها که گفتند ﴿و لیحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسنی﴾ یعنی چهار گناه از گناهان کبیره را ذات اقدس الهی را شمارد در کنارش هم معاصی زیر مجموعهٴ فراوان دیگر هم هست. همهٴ این سیئات بزرگ را اینها به عنوان این سیئه را به عنوان حسنه با سوگند نشان دادند . این ضراراً، کفراً، تفریقاً، إرصاداً همهٴ این کارها را که سئیهٴ بزرگ هستند همهٴ اینها به عنوان حسنه معرفی کردند. ﴿و لیحلفنّ إن أردنا إلاّ الحسنی﴾ آنگاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿و الله یشهد إنّهم لکاذبون﴾ کار اینها، همین اضلاع چهارگانه را دارد که فتنه است ، خود اینها هم دروغ میگویند مبادا آنجا نماز بخوانی ﴿لا تقم فیه أبداً﴾ قیام یعنی نماز اینکه دارد در همان آن روز دعاهای اوائل ماه مبارک رمضان: «اللّهم اجعل قیامی فیه قیام القائمین و صیامی فیه صیام الصائمین» قیام یعنی صلات. چون عمود است بالاخره با قیام هماهنگ است قیام یعنی نماز لاتقم فیه یعنی لا تصلّ فیه. مبادا بروی آنجا نماز بخوانی چه فرادی چه جماعت. ﴿لا تقم فیه أبداً﴾ آن مسجدی که شما در مدینه ساختید، أُسّس علی التقوی این مسجدی را هم که مؤمنین قبا ساختند این هم أُسّس علی التقوی اما آن ارصاد است و ضرار است و تفریق است و ارصاد لمسجد این لام، لام قسم است خدا دارد قسم یاد میکند یعنی سوگند یاد میکنم آن مسجدی که مبنای او تقواست آنجا شایسته است تو بروی نماز بخوانی.﴿ لمسجد أُسّس علی التقوی من أوّل یوم أحقّ أن تقوم به﴾ این احق هم افعل تعیینی است نه تفضیلی نظیر ﴿أُولوا الأرحام بعضهم أولی ببعض﴾ این چنین نیست که آن مسجد احق باشد این مسجد ضرار، حقیق باشد نه خیر او احق است یعنی حق این باطل محض است ﴿لمسجد أُسّس علی التقوی﴾ مثل مسجدالنبی صلی الله علیه و آله و سلم مثل مسجد قبای مؤمنین رضوان الله علیهم این احق ان تقوم فیه چرا؟ برای اینکه مردانی که علاقمند به طهارتند در اینجا جمع میشوند با همان نیت ساخته شد با همان پول ساخته شد با همان آن مصالح ساختمانی ساخته شد. فیه رجال که یحبّون أن یتطهّروا. میخواهند به مقام طهارت برسند میخواهند پاک باشند، هر چه غیر خداست غین است میخواهند از غین غیر الهی طاهر باشند ﴿فیه رجال یحبّون أن یتطهّروا﴾ چون اینها میخواهند متطهر باشند خدا هم متطهرین را دوست دارد. پس اینها دارند کاری میکنند که محبوب خدا باشند خب برو آنجا ﴿فیه رجال یحبّون أن یتطهّروا و الله یحبّ المطّهّرین﴾ یعنی یحب المتطهرین.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است