- 538
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 128 و 129 سوره توبه _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 128 و 129 سوره توبه _ بخش دوم"
تفسیر یا تأویلی از ﴿لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُم﴾
عدم انحصار بعثت انبیا در بین النهرین
اهل بیت (علیهم السلام)، واسطه فیض الهی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ (128) فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ العَرْشِ العَظِیمِ (129)﴾
تفسیر یا تأویلی از ﴿لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُم﴾
آنچه در پایان سوره مبارکه «توبه» مطرح میشود خلاصهگیری از آغاز تا انجام این سوره است. چون دو، سه روز بیشتر به پایان تحصیل نمانده است و تعطیلی ماه مبارک رمضان در پیش است لذا ما به خلاصهگیری این سوره میپردازیم سورهٴ بعدی که سوره مبارکه «یونس» است انشاء الله بعد از ماه مبارک رمضان.
در این کریمه که فرمود ﴿لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُم﴾ البته روایات را باید بر قرآن کریم عرضه کرد حرفی در آن نیست ولی روایاتی که وارد شده که «من أنفَسکم» هست نه معنایش این است که ما روایت را بر قرآن مقدم بداریم بلکه این روایت تعیین کننده کیفیت قرائت قرآن است اگر مسلّم باشد که قرائت ﴿مِنْ أَنْفُسِکُم﴾ است بدون تردید آنگاه آن «من انفَسکُم» از باب بیان باطن خواهد بود یا تاویل خواهد بود یا مانند آن ولی آن روایاتی که میگوید «من أنفَسکُم» هست یعنی اینچنین از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد اینچنین اجازه داده شد که ما قرائت بکنیم نه اینکه با حفظ اینکه قرائت ﴿مِنْ أَنْفُسِکُم﴾ هست ما روایتی که دارد «مِنْ أَنْفُسِکُم» آن را بر قرآن مقدم بداریم اینچنین نیست.
عدم انحصار بعثت انبیا در بین النهرین
امّا سؤال بعدی اینکه چرا انبیاء (علیهم السلام) در بین النهریناند گرچه این خارج از بحث است سؤال طوری باشد که با بحث مناسب باشد در نوبتهای قبل اشاره که هیچ سرزمینی نیست که خدا برای هدایت مردم آن سرزمین انبیا فرستاده است ﴿لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾ ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾ این آیات نشان میدهد که هیچ سرزمینی بدون پیامبر یا بدون اما یا بدون نماینده پیامبر و امام (سلام الله علیهم) نبود و نیست اما سر اینکه از انبیای خاورمیانه سخنی به میان آمده است خود قرآن کریم در سه بخش این مسئله را با جمع بندی حل کرد در یک بخش همین آیاتی بود که اشاره شد فرمود که هر ملتی هدایت کنندهای دارند حالا یا پیغمبر است یا امام است یا نمایندههای آنها نظیر آنچه که در سوره مبارکه «یس» آمده است که از طرف انبیایی به قریهای رفتند دو نفر یا سه نفر ﴿فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ﴾ و مانند آن یا در سوره مبارکه «نحل» و مانند آن آمده است که ﴿لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً﴾ این طایفه اولی که نشانه آن است که هیچ ملتی بدون پیغمبر نبود طایفه ثانیه آیاتی است که انبیای خاورمیانه را نقل میکند طایفه ثالثه آیاتی است که میفرماید ما خیلی از انبیا را فرستادیم که قصهاش در قرآن نیست ﴿رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ﴾ و ﴿وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ﴾ این ﴿لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ﴾ در چند جای قرآن کریم آمده است خب، از این سه طایفه آیات برمیآید که خیلی از انبیاست که جریانشان در قرآن کریم نیامده سرش آن است که قرآن یک کتاب قصهٴ محض نیست کتابی است که مردم را به تحقیق وادار میکند میفرماید ﴿فَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ المُکَذِّبِینَ﴾ ما فلان جا فرستادیم فلان جا فرستادیم، فلان جا فرستادیم شما هم بروید تحقیق کنید حالا آن طرف آب یعنی غرب این طرف آب یعنی شرق خب، اصلاً کسی فکر نمیکرد که آمریکایی وجود دارد ماورای اقیانوس کبیر مردمی زندگی میکنند یا آن طرف آب در شرق خاور دور کسی زندگی میکند بر فرض هم بدانند زندگی میکنند راه تحقیق بسته است ﴿فَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ المُکَذِّبِینَ﴾ ندارد که بنابراین آن اصل کلی که میگوید هیچ بشری بدون پیغمبر نخواهد بود آنها را آن طایفه اولی تأیید میکند که ﴿لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً﴾ هر جا اندیشه هست وحی هست برای اینکه تکلیف هست تکلیف بالأخره راهنما میخواهد دیگر این هم در چند جای قرآن کریم فرمود که خیلی از انبیا هستند که ما قصهشان را نگفتیم برای شما خوب اگر قصهشان را میگفتیم شما هم که راه برای تحقیق نداشتید چگونه باور میکردی این انبیایی که آثارشان و خاورمیانه ما به شما آدرس دادیم بعد گفتیم ﴿فَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ المُکَذِّبِینَ﴾ شما هم رفتید بررسی تحقیق کردید یا از مردم آن سرزمین سؤال کردید گفتند بله درست است اما حالا آن طرف غرب این طرف شرق که شما اصلاً نمیدانید چنین سرزمینی هست برفرض هم بدانید چنین سرزمینی همهست راه برای تحقیق نیست نه کشتی اقیانوس پیما هست که شما را به آنطرف اقیانوس کبیر برساند نه وسیلهٴ دیگر لذا فرمود ما انبیایی فرستادیم که قصهاش را در قرآن برای شما نگفتیم البته برای اهل بیت و ائمه (علیهم السلام) فرمودند که بعضی از انبیا چنین بودند بعضی چنین بودند اما در قرآن نیامده غرض اینکه این چنین نیست که انبیا فقط در بین النهرین باشند حالا برگردیم به عصاره این سوره مبارکه.
عصاره سوره «توبه»
این سوره نظیر بعضی از سور دیگر که در مکه نازل شدند نیست که مسائل توحید و نبوت و وحی و رسالت و معاد و اینها را خیلی مستدل بیان کند چون این سوره تقریباً طولانیترین سورهای است که در اواخر عمر مبارک حضرت نازل شد و قالب آن معارف برهانی و قرآنی در سوره «انعام» و در سوره «اعراف» و سایر سور مبسوطاً بیان شده مخصوصاً در سور مکی و همه آنها مستدل و مبسوط بیان شده در این سوره به صورت اجمال آن معارف ذکر شده برخی اسماء الهی ذکر شده لکن جریان جنگ و مبارزات داخلی و مبارزات خارجی و جنگ با امپراطوری و لشکر کشی و مبارزاتهمه جانبه و توطئه منافقان اینها در این سوره مبسوط آمده که در سوره «اعراف» و سورهٴ «انعام» اینگونه از مسائل درگیری با امپراطوری غرب و امپراطوری شرق و اینها نیست چون اسلام که حالا از جزیرة العرب را فتح کرده ﴿یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾ از آن طرف لشکرکشیهای غرب، روم شروع شده وجود مبارک پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اعلان بسیج عمومی کردند و خودشان هم تشریف بردند و منافقین هم یک عده کارشکنی کردند و در راه وحی نازل شدکه منافقین در صدد چه توطئهای هستند و بعد حضرت هم که وارد مدینه شدند به منافقین فرمودند ﴿لاَ تَعْتَذِرُوا﴾ عذر خواهی نکنید برای اینکه من میدانم برای چه نیامدید ﴿لاَتَعْتَذِرُوا لَن نُؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُم﴾ همه جریان را خدا برای من گفته اینگونه افشاگریها و مبارزات و تهییج نیرو بسیج عمومی دیگر در سوره «اعراف» و در سورهٴ «انعام» و سورهٴ «آل عمران» و سورهٴ «نساء» واینها نیست آنها یا اصلاً مسئله جنگ نیست نظیر آن سوری که اوایل در مکه نازل شد چون این سیزده سالی که حضرت در مکه تشریف داشتند به تعبیر بعضی از علما خورد بود نه زد و خورد اینها فقط میخوردند زد و خورد در مدینه شروع شد در مکه جنگی نبود جهادی نبود دفاعی نبود فقط آیات صبر بود و مقاومت بود و وعده الهی بود و امثال ذلک بود همهاش تحمل بود خورد بود بالأخره نه زد و خورد اما زد و خورد که در مدینه شروع شد بله جهاد و مبارزات و اینها هست و این بخش پایانی در جریان مبارزه با بزرگترین امپراطوری آن روز بود این خصوصیتها در سوره مبارکه «توبه» هست در سایر سور نیست.
جمع مسألة توحید و توسل ازارکان سوره «توبه»
مطلبدیگر آن است که این سوره از برکاتش و غرر آیاتش همان جمع بین توحید و توسل است یعنی در عین حال که مسئله توسل را امضاء میکند تبرک به پیامبر را ارتباط بهرهگیری مادی و معنوی از پیغمبر را امضاء میکند که چه در مسائل معنوی چه در مسائل مادی از فیض وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بهره میگیرند اما توحید را سایه افکن قرار میدهند یعنی در عین حال که میفرماید به آن حضرت متوسل بشوید برکت بگیرید خیر از او بگیرید سعی کنید حضرت برای شما دعا بکند و دعای حضرت در دلهایشما باعث سکینهٴ شماست باعث آرامش شماست آرام بخش است و آن حضرت را هم وادار کرده به دعا کردن اما مع ذلک فرمود کلید فقط به دست خداست توسلی هم که ما میگوئیم همین است آن برادران اهل سنت اگر بدانند معنای توسلی که امامیه میگویند در پناه توحید است نه مخالف توحید دیگر نقدی ندارند در نوبتهای قبل بارها این مثال ذکر شد که الان همه ما در بسیاری از مسائل شب و روز از شمس و قمر کمک میگیریم بالأخره اگر نور میخواهیم اگر حرارت میخواهیم اگر انرژیهای جهانی میخواهیم بالأخره یا شمس است یا قمر است یا این ستارههاست دیگر غالب این قدرتها از این شمس و قمر است و همه جوامع علمی حتی ما شیعهها هم این کار را میکنیم هر وقت نور بخواهیم میگوییم در را باز کنید آفتاب بتابد و روشن کند فضا را اما ما ذرهای برای شمس و قمر که استقلال قائل نیستیم که ـ معاذاللهـ جای صابئان باشیم که ستاره را بپرستیم ماه را بپرستیم آفتاب را بپرستیم خدای سبحان در قرآن کریم به ما دستور داد فرمود: ﴿لاَ تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلاَ لِلْقَمَرِ﴾ که بقیه آیه سجده واجب دارد چرا شمس را میپرستید چرا قمر را میپرستید آن شمس آفرین را بپرستید ما در عین تکریم و گرامیداشت شمس و قمر که مرتب داریم از اینها بهره میگیریم اما میگوییم اینها وسیله هستند آن که نور میدهد در حقیقت حرارت میدهد خداست منتها به وسیله شمس و قمر شما هم که موحدید همینطورید شما هم که برادران اهل سنت ما هستید از شمس و قمر بهرههای فراوانی میگیرید اما معتقد نیستید که این شمس و قمر مؤثرند که میگویید مؤثر خداست اینها وسیله برای گرم کردن و نور دادن هستند انسانهای کامل یعنی اهل بیت (علیهم السلام) که به مراتب از شمس و قمر بالاترند خوب مشکلتان چیست خوب از اینها نور بگیرید از اینها کمک بگیرید از اینها فیض بگیرید ما که برای اینها استقلال ذاتی ـ معاذاللهـ قائل نیستیم که میگوییم اینها مظهر اسمایاند آیات الهی هستند وسیلهاند توسل هم یعنی همین دیگر خب، شما میبینید ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) میگوید آب من مینوشم آب رفع عطش میکند ولی ساقی حقیقی خداست مگر ما به نان متوسل نمیشویم در غذا خوردن سیر شدن مطعم مگر نان است میگوییم ﴿یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ﴾ راهی که خلیل حق (سلام الله علیه) به ما نشان داد گفت رب من خدای من کسی است که رب العالمین است ﴿یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ٭ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ﴾ مگر ما به طبیب مگر به دارو مگر به داروخانه مگر به دستگاه بیمارستان مراجعه نمیکنیم از اینها کمک نمیگیریم اما هیچ کدام را شافی نمیگیریم شافی حقیقی خداست اینها وسیله کار هستند خوب حالا وجود مبارک اهل بیت (علیهم السلام) که از همه اینها بالاتر است چرا کمک نگیریم وقتی هم که کمک میگیریم در همین حد است آب را که ما معتقد نیستیم سقی میکند سقی برای خداست ﴿یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ﴾ آب ما نان ما حیات ما شمس ما قمر ما اینها هستند منتهی در حد وسیله.
اهل بیت (علیهم السلام)، واسطه فیض الهی
قرآن کریم بین این دو جمع کرده در بسیاری از مواقع حساس نام مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در کنار نام خدا ذکر کرده فرمود این برکتی است که خدا و پیغمبر به شما داد ﴿آتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ یک, ﴿أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ دو, ﴿سَیُؤْتِینَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ﴾ از این آیات فراوان است اما وقتی بخواهد جمعبندی بکند میگوید: ﴿حَسْبُنَا اللّهُ﴾ اصلاً سخن از پیغمبر نیست خب، این معنای توحید است یعنی اگر آنجا که سخن از ﴿أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ است آنجایی که ﴿آتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ است آنجا که ﴿سَیُؤْتِینَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ﴾ است یعنی یکی بالذات و یکی بالطبع یا بالعرض یکی بالاستقلال یکی بالعرض لذا در پایان که جمعبندی میکند میفرماید ﴿حَسْبُنَا اللّهُ﴾ ﴿حَسْبِیَ اللّهُ﴾ این آیه پایانی سوره مبارکه «توبه» هم همین است ﴿فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ﴾ حتی به خود پیغمبر هم میگوید ﴿حَسْبِیَ اللّهُ﴾ بگو ﴿حَسْبِیَ اللّهُ﴾، «حسبی من هو حسبی» این میشود توحید یعنی اگر وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منشأ بسیاری از خیرات است این مظهر فیض خداست این وسیله فیض خداست ابزار عنایت خداست آن که بالذات, بالاستقلال, بالاصاله مؤثر است خداست حتی به خود پیغمبر هم فرمود: ﴿فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ﴾.
بازگشت توسل به توحید
گرچه این بحث در سایر سور هم هست اما حالا شما در همین آیات سوره مبارکه «توبه» که محل بحث است ملاحظه بفرمایید آیه 59 این سوره به این صورت آمده است ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ اگر آنچه را خدا و پیامبر به اینها داده است سهمی برایشان تهیه کرده ایطاء کرده اگر راضی میشدند ﴿وَقَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ﴾ دیگر هیچ سخن از پیغمبر نیست نه «حسبنا الله و رسوله» آن که حسیب محض است ﴿أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ﴾ فقط خداست ﴿وَقَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ﴾ بعد فرمود: ﴿سَیُؤْتِینَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَی اللّهِ رَاغِبُون﴾ این جمع بین توسل و توحید است چه اینکه در آیه پایانی هم به خود پیغمبر فرمود: ﴿فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ﴾ در آن قسمتهایی هم که بعداً ﴿أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ آمده آنجا هم به همین صورت است اینها مربوط به فیضهایی است که توسلگونه است که این توسل به آن توحید برمیگردد.
هماهنگی سنت با قرآن کریم
اما دستورات دیگری که چه در بعد مثبت چه در بعد منفی نام مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کنار نام ذات اقدس الهی قرار گرفته این برای آن است که کسی نگوید «حسبنا الله کتاب الله» سنت سخنان پیغمبر احادیث پیغمبر این هم در کنار قرآن کریم است در آیات فراوانی چه در بخش مثبت چه در بخش منفی نام مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در کنار نام ذات اقدس الهی قرار داده خود این سوره از اقتران این دو نام شروع شده در آغاز همین سوره «توبه» این است ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ آیه سوم ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ﴾ این جا که سخن از خدا و پیامبر هست برای آن که روشن بشود سنت در کنار قرآن کریم است و در کنار نام ذات اقدس الهی است در آیه 24 به این صورت آمده است ﴿قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِنَ اللّهِ وَرَسُولِه﴾ آیه 62 همین سوره مبارکه «توبه» باز نام مبارک پیغمبر در کنار نام ذات اقدس الهی مطرح است ﴿یَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَاللّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ﴾ اینها بعضی از اوصاف مثبت است بعضیها منفی منفی نظیر ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِه﴾ یا ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ﴾ که پیام تبری را دارد آیه 71 به این صورت است حالا آیه 71 و اینها مطلب دیگر را به همراه دارد آنها هم جریان ﴿کَذَبُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ﴾ و مانند آن یا ﴿وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُول﴾ این برای آن است که سنت در کنار قرآن قرار بگیرد و جریان حدیث شریف ثقلین هم اهل بیت را در کنار پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار میدهد در حقیقت میشود قرآن و سنت چهارده معصوم (علیهم الصلاة و علیهم السلام) که اینها کنار هم هستند و هر دو پیام آور سعادتند این هم از آن رهآوردهای این سوره مبارکه «توبه» است.
پرسش: ...
ضرورت تمسّک به سنت و قرآن کریم
پاسخ: هم شرافت و کرامت آن حضرت است هم وظیفه ما را مشخص میکند که صرف تشرف و تیمن و تبرک نیست گذشته از آن شرافت و برکت و میمنت ما وظیفه داریم همانطوری که به قرآن اعتصام میکنیم و عمل میکنیم به سنت هم عمل بکنیم و وجود مبارک حضرت هم برابر همان آیهای که قرائت کردید سوره مبارکه «حشر» برابر همان آن حدیث ثقلین اهل بیت را هم مثل خودش قرار داده قهراً وظیفه ما گذشته از تبرک و تشرف اعتصام به این ثقلین است در آیه 71 همین سوره «توبه» به این صورت آمده است ﴿وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ﴾ که آنجا باز نام مبارک پیغمبر در کنار نام ذات اقدس الهی آمده آیه 91 همین سوره هم به این صورت است ﴿وَلاَ عَلَی الَّذِینَ لاَیَجِدُونَ مَایُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِه﴾ آیه 94 هم به این صورت است ﴿وَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ﴾ آیه 99 هم به این صورت است ﴿وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُول﴾ آیه 107 هم به این صورت است که فرمود: ﴿وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ﴾ خب، چه در بخشهای منفی مثل ﴿حَارَبَ اللّهَ﴾ ﴿بَرَاءَةٌ﴾ و مانند آن ﴿کَذَبُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ﴾ چه در بخشهای مثبت مثل ﴿إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِه﴾ ﴿وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُول﴾ و مانند آن نام مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کنار نام خدای سبحان قرار گرفته این معنایش لزوم تمسک به سنت آن حضرت است در قبال قرآن کریم منتها همانطوری که اعتبار قرآن سنت به قرآن کریم است اعتبار سخنان پیغمبر به سخنان ذات اقدس الهی است چون هر بالعرضی باید به بالذات منتهی بشود.
صلوات خدا و پیامبر، موجب تسلّی پرداخت کننده صدقه
مطلب دیگر آن است که در بخش پایانی این سوره آمده است وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿بِالمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ﴾ رافت و رحمتش هم این است که ثابت کرد نظام مالی اسلام چون مال برای مردم خیلی عزیز است اصلاً مردم با علاقه به مال خلق شدند ﴿وَتُحِبُّونَ المَالَ حُبّاً جَمّاً﴾ «جم» یعنی انبوه نه «جمع» جمع ناظر به ﴿جَمَعَ مَالاً وَعَدَّدَهُ﴾ است اما هر کسی بالأخره هر اندازه دارد علاقهاش به آن مال زیاد است برای اینکه میداند آبرویش به این مال وابسته است ﴿وَتُحِبُّونَ المَالَ حُبّاً جَمّاً﴾ با اینکه به مال علاقه شدید دارد فرمود وقتی طاهر میشوید که این صدقههایتان را بپردازید و وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم فرمود بعد از گرفتن این صدقات و امتثال دستورات مالی به وسیله ایشان شما دعا بکنید و بعد از اینکه فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا﴾ آنگاه فرمود: ﴿وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم﴾ این (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم﴾ وقتی خدای سبحان دستور دعا بدهد یقیناً استجابت میکند معلل هم کرده معلوم میشود اگر کسی امکاناتی داشته باشد از جانب حلال مال تهیه بکند و صدقاتش را بدهد هم مشمول صلوات خداست هم مشمول صلوات فر شتگان است و هم مشمول صلوات پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است اما مشمول صلوات خدا و فرشتگان است به استناد سوره مبارکه «احزاب» که نسبت به همه مؤمنین اینطور است ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّور﴾ در سوره مبارکه «احزاب» فرمود خدا و فرشتگان خدا بر شما مؤمنین صلوات میفرستند تا شما را نورانی کنند این خاطرات را این خیالات را این وساوس را این اوهام را این اوزار را از دوش و ذهن شما بردارند مانده پیغمبر پس ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّور﴾ درباره پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم همین آیه سوره مبارکه «توبه» است که فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم﴾ این ﴿وَصَلِّ عَلَیْهِمْ﴾ یعنی دعایی که شما میکنید اگر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم دعا بکند قهراً خدا و فرشتگان و پیغمبر نسبت به چنین مؤمنی دعا میکنند صدقات هم گرچه این آیه درباره صدقات مالی است اما در خصوص صدقات آن نصوص مشخص کرده که هر کسی امکانی دارد تمکنی دارد قدرتی دارد آن قدرت را بجا مصرف کند صدقه او است صدقه جاه مشخص است صدقه علم مشخص است صدقه شجاعت و شهامت مشخص است صدقه جمال مشخص است صدقه کمال مشخص است هر کسی نعمتی را خدای سبحان به او عطا کرده است صدقاتش را بپردازد مشمول این سه تا صلوات خواهد بود ﴿وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم﴾ بعضی از فقها (رضوان الله تعالی علیهم) فتوا دادند که اگر کسی وجوه شرعیاش را پرداخت کرده است دعای آن مرجع نسبت به این مؤدّی واجب است حالا درباره صدقات زکات و اینها که آمده آن خمس و اینها هم در حقیقت زیر مجموعه مطلق صدقات قرار گرفتند آنها به استناد همین امری که به پیغمبر شده است (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شده است و از طرفی هم وجود مبارک آن حضرت اسوه است و ثابت هم نشد که این جزء خصایص نبی است اسوه بودن آن حضرت اقتضا میکند که بر دیگران هم واجب باشد لذا برخی از فقها فتوا دادند که اگر کسی صدقات واجب خود را به فقیهی عطا کرده است بر آن فقیه واجب است که دعا بکند در این قبضها هم که دعا نوشته است احتیاطاً برای همین است حالا آن دعا را یا یکجا میکند یا کتباً دعا میکند یا شفاهاً دعا میکند ولی بالأخره دعا هست ﴿وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم﴾.
پرسش: ...
پاسخ: البته ِآنها هم بهترین زکاتشان تبلیغ است دیگر، تبلیغ است، تعلیم است ﴿وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتَابَ وَالحِکْمَةَ﴾ است ﴿وَیُزَکِّیهِم﴾ است اینها بهترین زکاتی است که آنها دارند عطا میکنند.
جهانی شدن اسلام، وعده حتمی خداوند
مطلب دیگر آن است که قرآن کریم در این سوره مبارکه «توبه» جریان جهانی شدن اسلام را بازگو میکند البته در سوره «صف» و مانند آن هم آمده ولی اینجا به صورت روشن جهانی بودن را در آیه 32 و33 مشخص کرده فرمود: ﴿یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِم﴾ آنها میخواهند با قلمشان با فاهشان با دهانشان با این تبلیغات سوئشان نور خدا را خاموش کنند و قصدشان ایناست توطئه هم میکنند اما ﴿وَیَأْبَی اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ﴾ هرگز کاری که نه با زبان کامشان یا با زبانه قلم انجام میدهند نمیتوانند نور خدا را خاموش کنند خداوند از دین خود به نور تعبیر کرده از قرآن به نور تعبیر کرده و مانند آن فرمود: ﴿وَیَأْبَی اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الکَافِرُون﴾ این آیه ناظر به آن است که این نور خاموش نمیشود نه جهانی نمیشود دیگران میخواهند این نور را خاموش کنند این نور خاموش نمیشود این یک, آیه 33 میگوید که ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَی وَدِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُون﴾ نه تنها خاموش نمیشود بلکه خاموش میکند این نور آن نارها را خاموش میکند قهراً میشود جهانی و وعده الهی هم که تخلفپذیر نیست ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ ﴿مَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّه﴾ فرمود اصلاً برای همین نازل شده است یک وقت است که کسی کاری انجام میدهد این کار کار خوبی است و صاحب کار هم نیت خوب دارد ولی برخورد میکند به مانع خوب این معذور نیست میتواند بگوید من قصدم این بود ولی نگذاشتند یک وقت است خود مجموع این نظام کیهانی سپاه آن مدیر عامل است دیگر نگذاشتند در اینجا فرض ندارد اگر مجموع این جهان با هم تصمیم گرفتند کاری انجام بدهند چون مجموع هماهنگ هستند پس مشکل درونی ندارند بیرون جهان هم که چیز دیگر نیست خدا کارش این است اگر چیزی را او بنا شد تصمیم بگیرد انجام بدهد به استناد ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾ به استناد ﴿وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ﴾ به استناد ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ﴾ سه, پس همه طوع و رغبت دارند و بیرون از نظام آفرینش هم که چیزی نیست که چوب لای چرخ بگذارد درون هم که هماهنگ هستند لذا فرض ندارد که ذات اقدس الهی به عنوان نبوت عام این را به عنوان نبوت خاص ذکر نکرده اصل رسالت برای این است حالا چه موقع ظاهر میشود و پیروز میشود به دست چه کسی ظاهر و پیروز میشود آن را باید ادله خاص مشخص بکند مثل وجود مبارک حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) ولی وعده قرآن این است که اصلاً همه اینها آمدند که جهان را به یک سمت ببرند تا کنون شجره انسانیت میوه نداد هر چه بود کرمو بود البته در لابهلای این شاخهها چهارتا میوه شاداب داشت ولی بالأخره ﴿أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ﴾ بودند اکثرهم کذا و کذا بودند ﴿وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ﴾ اما طوری بشود که اکثریت قاطع به طرف صلاح و فلاح بروند نشد و ذات اقدس الهی هم این را به عنوان آرزو مطرح نکرد به عنوان هدف رسالت مطرح کرد و چون خودش عهدهدار این کار است فرض ندارد که جهانی که ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾ آرم اوست این مانع بشود لذا روزی یقیناً فرا خواهد رسید که این اسلام میشود جهانی ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ﴾ حالا ممکن است در آن ظرف مشرک باشد ولی بالأخره تحت حکومت اسلامی قرار میگیرد و سعی میکند که خودش را منطبق بکند این خصوصیت جهانی شدن است.
پرسش: ...
پاسخ: اما قوم نه کل جهان البته آن هم اصلاح میشود بشریت هم از ظلم به ستوه درمیآیند هم به سمت علم و معرفت حرکت میکنند اینکه در وجود مبارک ولی عصر آمده است دست روی رئوس میکشد احلام و عقول و خردها کامل میشود همین است دیگر الآن شما میبینید کاملاً هم به سمت جهانی شدن میرود هم به سمت خردورزی میرود سطح معلومات فعلی با معلومات گذشته خیلی فرق است نه تنها در علوم تجربی در علوم انسانی هم همینطور است هم در علوم انسانی سطح معلومات خیلی رفته بالاست البته شاخص کم است ولی گسترش علم زیاد است و هم مسائل مالی.
ضرورت تحقیق و پرهیز از تقلید
مطلب دیگر آن است که در این سوره مبارکه ما را به تحقیق و پرهیز از تقلید وادار کرده البته کسی که قدرت تحقیق ندارد چارهای جزء تقلید ندارد و اگر ـ معاذاللهـ تقلید را نپذیرد میشود اباحهگری برای کسانی که افتادند در مسیر شناخت و پژوهش بکوشند محقق باشند در درجه اول تحقیق نشد ﴿فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ﴾ اینطور نباشد که ما بار فهم را به دیگری بدهیم و بار قلاده را به دوش خود بکشیم یک بیان لطیفی بعضی از بزگان اهل معرفت دارند اصلش افسانه است ولی اینها کسانی هستند که از افسانه هم بهترین بار معرفتی را مترتب میکنند قصه یأجوج و مأجوج که خب در قرآن آمده اما آن بقیهاش دیگر افسانه است اینها دراز گوش بودند گوش چپشان گوش راستشان آنقدر بلند بود که اینها روی گوش چپ میخوابیدند گوش راست لحافشان بود گوش چپ تشکشان بود این در افسانه هست اینها دیگر نیازی به تشک و لحاف نداشتند یک گوششان آنقدر پهن بود که تشک بود یک گوششان آنقدر پهن بود که لحاف بود این یک افسانه محضی است برای سرگری کودکان در زمانهای گذشته میگفتند اما این بزرگوار میگوید که آن که فقط از راه گوش اهل گوش است اهل هوش نیست استدلال بکند تعقل بکند برهان اقامه بکند تحقیق بکند پژوهش بکند نیست فقط گوش این یأجوج و مأجوج امت است این روی گوش میخوابد روی گوش بلند میشود لحافش گوش است تشکش گوش است فلان کس اینطور گفت فلان کس اینطور گفت خوب تو چه میگویی؟ این حرفی برای گفتن ندارد گفت آن کسی که صبح تا غروب تمام تلاش و کوششاش این است که این چه گفت آن چه گفت این شب یأجوج و مأجوجی میخوابد لحافش گوش است نقل است تشکش گوش است نقل است او اهل عقل نیست خوب از این افسانه آنطور برداشت کردن آن کار هر کسی نیست.
آشنایی با دین، لازمه پاسخگویی به محققان
در همین سوره مبارکه «توبه» فرمود مشرکین در میدان جنگ هم اگر از شما خواستند بیایند پژوهش کنند به آنها پناهندگی سیاسی اجتماعی بدهید خوب حالا بدهید یعنی در شما هم یک آدم باسواد باشد بیان بکند یا نه؟ حالا آنها آمدند تحقیق بکنند حالا بنگرید قبلاً خوانده شد آیه شش همین سوره مبارکه «توبه» است فرمود ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُون﴾ شما خوب در جنگ هستید ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ حالا فتوا هم همین است که اگر در میدان جنگ یک سرباز مشرکی از مسئول نظامیان اسلامی پناهندگی سیاسی یا اجتماعی خواست که بیاید تحقیق بکند درباره قرآن این موظف است او را پناه بدهد و بیاید او کاملاً آن تحقیقش را بکند و در کمال امنیت او را به اردوگاهش برگرداند فتوای فقها هم همین است خب، حالا در میدان جنگ دلیل هم آورده که اینها چون نمیدانند باید تحقیق بکنند ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُون﴾ حالا در میدان جبهه کسی میخواهد پژوهش قرآنی بکند فقهی بکند کلامی بکند اصولی بکند چهار نفر باید باشند که یادش بدهند یا نه وگرنه صرف قرآن را که حالا کسی بخواند خوب نوار هم گوش میدهد این دیگر لازم نیست که پناهندگی سیاسی بخواهد که یک مفسر میخواهد یک معلم میخواهد یک فقیه میخواهد یک متکلم میخواهد که مسائل را برایش بیان بکند چه درباره میدان جنگ چه در میادین دیگر، حالا بقیه مطالب دیگر که مربوط به جمعبندی این سورهای ان شاء الله فردا.
«و الحمد لله رب العالمین»
تفسیر یا تأویلی از ﴿لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُم﴾
عدم انحصار بعثت انبیا در بین النهرین
اهل بیت (علیهم السلام)، واسطه فیض الهی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ (128) فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ العَرْشِ العَظِیمِ (129)﴾
تفسیر یا تأویلی از ﴿لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُم﴾
آنچه در پایان سوره مبارکه «توبه» مطرح میشود خلاصهگیری از آغاز تا انجام این سوره است. چون دو، سه روز بیشتر به پایان تحصیل نمانده است و تعطیلی ماه مبارک رمضان در پیش است لذا ما به خلاصهگیری این سوره میپردازیم سورهٴ بعدی که سوره مبارکه «یونس» است انشاء الله بعد از ماه مبارک رمضان.
در این کریمه که فرمود ﴿لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُم﴾ البته روایات را باید بر قرآن کریم عرضه کرد حرفی در آن نیست ولی روایاتی که وارد شده که «من أنفَسکم» هست نه معنایش این است که ما روایت را بر قرآن مقدم بداریم بلکه این روایت تعیین کننده کیفیت قرائت قرآن است اگر مسلّم باشد که قرائت ﴿مِنْ أَنْفُسِکُم﴾ است بدون تردید آنگاه آن «من انفَسکُم» از باب بیان باطن خواهد بود یا تاویل خواهد بود یا مانند آن ولی آن روایاتی که میگوید «من أنفَسکُم» هست یعنی اینچنین از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد اینچنین اجازه داده شد که ما قرائت بکنیم نه اینکه با حفظ اینکه قرائت ﴿مِنْ أَنْفُسِکُم﴾ هست ما روایتی که دارد «مِنْ أَنْفُسِکُم» آن را بر قرآن مقدم بداریم اینچنین نیست.
عدم انحصار بعثت انبیا در بین النهرین
امّا سؤال بعدی اینکه چرا انبیاء (علیهم السلام) در بین النهریناند گرچه این خارج از بحث است سؤال طوری باشد که با بحث مناسب باشد در نوبتهای قبل اشاره که هیچ سرزمینی نیست که خدا برای هدایت مردم آن سرزمین انبیا فرستاده است ﴿لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾ ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾ این آیات نشان میدهد که هیچ سرزمینی بدون پیامبر یا بدون اما یا بدون نماینده پیامبر و امام (سلام الله علیهم) نبود و نیست اما سر اینکه از انبیای خاورمیانه سخنی به میان آمده است خود قرآن کریم در سه بخش این مسئله را با جمع بندی حل کرد در یک بخش همین آیاتی بود که اشاره شد فرمود که هر ملتی هدایت کنندهای دارند حالا یا پیغمبر است یا امام است یا نمایندههای آنها نظیر آنچه که در سوره مبارکه «یس» آمده است که از طرف انبیایی به قریهای رفتند دو نفر یا سه نفر ﴿فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ﴾ و مانند آن یا در سوره مبارکه «نحل» و مانند آن آمده است که ﴿لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً﴾ این طایفه اولی که نشانه آن است که هیچ ملتی بدون پیغمبر نبود طایفه ثانیه آیاتی است که انبیای خاورمیانه را نقل میکند طایفه ثالثه آیاتی است که میفرماید ما خیلی از انبیا را فرستادیم که قصهاش در قرآن نیست ﴿رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ﴾ و ﴿وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ﴾ این ﴿لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ﴾ در چند جای قرآن کریم آمده است خب، از این سه طایفه آیات برمیآید که خیلی از انبیاست که جریانشان در قرآن کریم نیامده سرش آن است که قرآن یک کتاب قصهٴ محض نیست کتابی است که مردم را به تحقیق وادار میکند میفرماید ﴿فَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ المُکَذِّبِینَ﴾ ما فلان جا فرستادیم فلان جا فرستادیم، فلان جا فرستادیم شما هم بروید تحقیق کنید حالا آن طرف آب یعنی غرب این طرف آب یعنی شرق خب، اصلاً کسی فکر نمیکرد که آمریکایی وجود دارد ماورای اقیانوس کبیر مردمی زندگی میکنند یا آن طرف آب در شرق خاور دور کسی زندگی میکند بر فرض هم بدانند زندگی میکنند راه تحقیق بسته است ﴿فَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ المُکَذِّبِینَ﴾ ندارد که بنابراین آن اصل کلی که میگوید هیچ بشری بدون پیغمبر نخواهد بود آنها را آن طایفه اولی تأیید میکند که ﴿لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً﴾ هر جا اندیشه هست وحی هست برای اینکه تکلیف هست تکلیف بالأخره راهنما میخواهد دیگر این هم در چند جای قرآن کریم فرمود که خیلی از انبیا هستند که ما قصهشان را نگفتیم برای شما خوب اگر قصهشان را میگفتیم شما هم که راه برای تحقیق نداشتید چگونه باور میکردی این انبیایی که آثارشان و خاورمیانه ما به شما آدرس دادیم بعد گفتیم ﴿فَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ المُکَذِّبِینَ﴾ شما هم رفتید بررسی تحقیق کردید یا از مردم آن سرزمین سؤال کردید گفتند بله درست است اما حالا آن طرف غرب این طرف شرق که شما اصلاً نمیدانید چنین سرزمینی هست برفرض هم بدانید چنین سرزمینی همهست راه برای تحقیق نیست نه کشتی اقیانوس پیما هست که شما را به آنطرف اقیانوس کبیر برساند نه وسیلهٴ دیگر لذا فرمود ما انبیایی فرستادیم که قصهاش را در قرآن برای شما نگفتیم البته برای اهل بیت و ائمه (علیهم السلام) فرمودند که بعضی از انبیا چنین بودند بعضی چنین بودند اما در قرآن نیامده غرض اینکه این چنین نیست که انبیا فقط در بین النهرین باشند حالا برگردیم به عصاره این سوره مبارکه.
عصاره سوره «توبه»
این سوره نظیر بعضی از سور دیگر که در مکه نازل شدند نیست که مسائل توحید و نبوت و وحی و رسالت و معاد و اینها را خیلی مستدل بیان کند چون این سوره تقریباً طولانیترین سورهای است که در اواخر عمر مبارک حضرت نازل شد و قالب آن معارف برهانی و قرآنی در سوره «انعام» و در سوره «اعراف» و سایر سور مبسوطاً بیان شده مخصوصاً در سور مکی و همه آنها مستدل و مبسوط بیان شده در این سوره به صورت اجمال آن معارف ذکر شده برخی اسماء الهی ذکر شده لکن جریان جنگ و مبارزات داخلی و مبارزات خارجی و جنگ با امپراطوری و لشکر کشی و مبارزاتهمه جانبه و توطئه منافقان اینها در این سوره مبسوط آمده که در سوره «اعراف» و سورهٴ «انعام» اینگونه از مسائل درگیری با امپراطوری غرب و امپراطوری شرق و اینها نیست چون اسلام که حالا از جزیرة العرب را فتح کرده ﴿یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾ از آن طرف لشکرکشیهای غرب، روم شروع شده وجود مبارک پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اعلان بسیج عمومی کردند و خودشان هم تشریف بردند و منافقین هم یک عده کارشکنی کردند و در راه وحی نازل شدکه منافقین در صدد چه توطئهای هستند و بعد حضرت هم که وارد مدینه شدند به منافقین فرمودند ﴿لاَ تَعْتَذِرُوا﴾ عذر خواهی نکنید برای اینکه من میدانم برای چه نیامدید ﴿لاَتَعْتَذِرُوا لَن نُؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِکُم﴾ همه جریان را خدا برای من گفته اینگونه افشاگریها و مبارزات و تهییج نیرو بسیج عمومی دیگر در سوره «اعراف» و در سورهٴ «انعام» و سورهٴ «آل عمران» و سورهٴ «نساء» واینها نیست آنها یا اصلاً مسئله جنگ نیست نظیر آن سوری که اوایل در مکه نازل شد چون این سیزده سالی که حضرت در مکه تشریف داشتند به تعبیر بعضی از علما خورد بود نه زد و خورد اینها فقط میخوردند زد و خورد در مدینه شروع شد در مکه جنگی نبود جهادی نبود دفاعی نبود فقط آیات صبر بود و مقاومت بود و وعده الهی بود و امثال ذلک بود همهاش تحمل بود خورد بود بالأخره نه زد و خورد اما زد و خورد که در مدینه شروع شد بله جهاد و مبارزات و اینها هست و این بخش پایانی در جریان مبارزه با بزرگترین امپراطوری آن روز بود این خصوصیتها در سوره مبارکه «توبه» هست در سایر سور نیست.
جمع مسألة توحید و توسل ازارکان سوره «توبه»
مطلبدیگر آن است که این سوره از برکاتش و غرر آیاتش همان جمع بین توحید و توسل است یعنی در عین حال که مسئله توسل را امضاء میکند تبرک به پیامبر را ارتباط بهرهگیری مادی و معنوی از پیغمبر را امضاء میکند که چه در مسائل معنوی چه در مسائل مادی از فیض وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بهره میگیرند اما توحید را سایه افکن قرار میدهند یعنی در عین حال که میفرماید به آن حضرت متوسل بشوید برکت بگیرید خیر از او بگیرید سعی کنید حضرت برای شما دعا بکند و دعای حضرت در دلهایشما باعث سکینهٴ شماست باعث آرامش شماست آرام بخش است و آن حضرت را هم وادار کرده به دعا کردن اما مع ذلک فرمود کلید فقط به دست خداست توسلی هم که ما میگوئیم همین است آن برادران اهل سنت اگر بدانند معنای توسلی که امامیه میگویند در پناه توحید است نه مخالف توحید دیگر نقدی ندارند در نوبتهای قبل بارها این مثال ذکر شد که الان همه ما در بسیاری از مسائل شب و روز از شمس و قمر کمک میگیریم بالأخره اگر نور میخواهیم اگر حرارت میخواهیم اگر انرژیهای جهانی میخواهیم بالأخره یا شمس است یا قمر است یا این ستارههاست دیگر غالب این قدرتها از این شمس و قمر است و همه جوامع علمی حتی ما شیعهها هم این کار را میکنیم هر وقت نور بخواهیم میگوییم در را باز کنید آفتاب بتابد و روشن کند فضا را اما ما ذرهای برای شمس و قمر که استقلال قائل نیستیم که ـ معاذاللهـ جای صابئان باشیم که ستاره را بپرستیم ماه را بپرستیم آفتاب را بپرستیم خدای سبحان در قرآن کریم به ما دستور داد فرمود: ﴿لاَ تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلاَ لِلْقَمَرِ﴾ که بقیه آیه سجده واجب دارد چرا شمس را میپرستید چرا قمر را میپرستید آن شمس آفرین را بپرستید ما در عین تکریم و گرامیداشت شمس و قمر که مرتب داریم از اینها بهره میگیریم اما میگوییم اینها وسیله هستند آن که نور میدهد در حقیقت حرارت میدهد خداست منتها به وسیله شمس و قمر شما هم که موحدید همینطورید شما هم که برادران اهل سنت ما هستید از شمس و قمر بهرههای فراوانی میگیرید اما معتقد نیستید که این شمس و قمر مؤثرند که میگویید مؤثر خداست اینها وسیله برای گرم کردن و نور دادن هستند انسانهای کامل یعنی اهل بیت (علیهم السلام) که به مراتب از شمس و قمر بالاترند خوب مشکلتان چیست خوب از اینها نور بگیرید از اینها کمک بگیرید از اینها فیض بگیرید ما که برای اینها استقلال ذاتی ـ معاذاللهـ قائل نیستیم که میگوییم اینها مظهر اسمایاند آیات الهی هستند وسیلهاند توسل هم یعنی همین دیگر خب، شما میبینید ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) میگوید آب من مینوشم آب رفع عطش میکند ولی ساقی حقیقی خداست مگر ما به نان متوسل نمیشویم در غذا خوردن سیر شدن مطعم مگر نان است میگوییم ﴿یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ﴾ راهی که خلیل حق (سلام الله علیه) به ما نشان داد گفت رب من خدای من کسی است که رب العالمین است ﴿یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ ٭ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ﴾ مگر ما به طبیب مگر به دارو مگر به داروخانه مگر به دستگاه بیمارستان مراجعه نمیکنیم از اینها کمک نمیگیریم اما هیچ کدام را شافی نمیگیریم شافی حقیقی خداست اینها وسیله کار هستند خوب حالا وجود مبارک اهل بیت (علیهم السلام) که از همه اینها بالاتر است چرا کمک نگیریم وقتی هم که کمک میگیریم در همین حد است آب را که ما معتقد نیستیم سقی میکند سقی برای خداست ﴿یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ﴾ آب ما نان ما حیات ما شمس ما قمر ما اینها هستند منتهی در حد وسیله.
اهل بیت (علیهم السلام)، واسطه فیض الهی
قرآن کریم بین این دو جمع کرده در بسیاری از مواقع حساس نام مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در کنار نام خدا ذکر کرده فرمود این برکتی است که خدا و پیغمبر به شما داد ﴿آتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ یک, ﴿أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ دو, ﴿سَیُؤْتِینَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ﴾ از این آیات فراوان است اما وقتی بخواهد جمعبندی بکند میگوید: ﴿حَسْبُنَا اللّهُ﴾ اصلاً سخن از پیغمبر نیست خب، این معنای توحید است یعنی اگر آنجا که سخن از ﴿أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ است آنجایی که ﴿آتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ است آنجا که ﴿سَیُؤْتِینَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ﴾ است یعنی یکی بالذات و یکی بالطبع یا بالعرض یکی بالاستقلال یکی بالعرض لذا در پایان که جمعبندی میکند میفرماید ﴿حَسْبُنَا اللّهُ﴾ ﴿حَسْبِیَ اللّهُ﴾ این آیه پایانی سوره مبارکه «توبه» هم همین است ﴿فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ﴾ حتی به خود پیغمبر هم میگوید ﴿حَسْبِیَ اللّهُ﴾ بگو ﴿حَسْبِیَ اللّهُ﴾، «حسبی من هو حسبی» این میشود توحید یعنی اگر وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منشأ بسیاری از خیرات است این مظهر فیض خداست این وسیله فیض خداست ابزار عنایت خداست آن که بالذات, بالاستقلال, بالاصاله مؤثر است خداست حتی به خود پیغمبر هم فرمود: ﴿فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ﴾.
بازگشت توسل به توحید
گرچه این بحث در سایر سور هم هست اما حالا شما در همین آیات سوره مبارکه «توبه» که محل بحث است ملاحظه بفرمایید آیه 59 این سوره به این صورت آمده است ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ اگر آنچه را خدا و پیامبر به اینها داده است سهمی برایشان تهیه کرده ایطاء کرده اگر راضی میشدند ﴿وَقَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ﴾ دیگر هیچ سخن از پیغمبر نیست نه «حسبنا الله و رسوله» آن که حسیب محض است ﴿أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ﴾ فقط خداست ﴿وَقَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ﴾ بعد فرمود: ﴿سَیُؤْتِینَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَی اللّهِ رَاغِبُون﴾ این جمع بین توسل و توحید است چه اینکه در آیه پایانی هم به خود پیغمبر فرمود: ﴿فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ﴾ در آن قسمتهایی هم که بعداً ﴿أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ آمده آنجا هم به همین صورت است اینها مربوط به فیضهایی است که توسلگونه است که این توسل به آن توحید برمیگردد.
هماهنگی سنت با قرآن کریم
اما دستورات دیگری که چه در بعد مثبت چه در بعد منفی نام مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کنار نام ذات اقدس الهی قرار گرفته این برای آن است که کسی نگوید «حسبنا الله کتاب الله» سنت سخنان پیغمبر احادیث پیغمبر این هم در کنار قرآن کریم است در آیات فراوانی چه در بخش مثبت چه در بخش منفی نام مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در کنار نام ذات اقدس الهی قرار داده خود این سوره از اقتران این دو نام شروع شده در آغاز همین سوره «توبه» این است ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُم مِنَ المُشْرِکِینَ﴾ آیه سوم ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ﴾ این جا که سخن از خدا و پیامبر هست برای آن که روشن بشود سنت در کنار قرآن کریم است و در کنار نام ذات اقدس الهی است در آیه 24 به این صورت آمده است ﴿قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِنَ اللّهِ وَرَسُولِه﴾ آیه 62 همین سوره مبارکه «توبه» باز نام مبارک پیغمبر در کنار نام ذات اقدس الهی مطرح است ﴿یَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَاللّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ﴾ اینها بعضی از اوصاف مثبت است بعضیها منفی منفی نظیر ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِه﴾ یا ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الحَجِّ الأَکْبَرِ﴾ که پیام تبری را دارد آیه 71 به این صورت است حالا آیه 71 و اینها مطلب دیگر را به همراه دارد آنها هم جریان ﴿کَذَبُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ﴾ و مانند آن یا ﴿وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُول﴾ این برای آن است که سنت در کنار قرآن قرار بگیرد و جریان حدیث شریف ثقلین هم اهل بیت را در کنار پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار میدهد در حقیقت میشود قرآن و سنت چهارده معصوم (علیهم الصلاة و علیهم السلام) که اینها کنار هم هستند و هر دو پیام آور سعادتند این هم از آن رهآوردهای این سوره مبارکه «توبه» است.
پرسش: ...
ضرورت تمسّک به سنت و قرآن کریم
پاسخ: هم شرافت و کرامت آن حضرت است هم وظیفه ما را مشخص میکند که صرف تشرف و تیمن و تبرک نیست گذشته از آن شرافت و برکت و میمنت ما وظیفه داریم همانطوری که به قرآن اعتصام میکنیم و عمل میکنیم به سنت هم عمل بکنیم و وجود مبارک حضرت هم برابر همان آیهای که قرائت کردید سوره مبارکه «حشر» برابر همان آن حدیث ثقلین اهل بیت را هم مثل خودش قرار داده قهراً وظیفه ما گذشته از تبرک و تشرف اعتصام به این ثقلین است در آیه 71 همین سوره «توبه» به این صورت آمده است ﴿وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ﴾ که آنجا باز نام مبارک پیغمبر در کنار نام ذات اقدس الهی آمده آیه 91 همین سوره هم به این صورت است ﴿وَلاَ عَلَی الَّذِینَ لاَیَجِدُونَ مَایُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِه﴾ آیه 94 هم به این صورت است ﴿وَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ﴾ آیه 99 هم به این صورت است ﴿وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُول﴾ آیه 107 هم به این صورت است که فرمود: ﴿وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ﴾ خب، چه در بخشهای منفی مثل ﴿حَارَبَ اللّهَ﴾ ﴿بَرَاءَةٌ﴾ و مانند آن ﴿کَذَبُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ﴾ چه در بخشهای مثبت مثل ﴿إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِه﴾ ﴿وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُول﴾ و مانند آن نام مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کنار نام خدای سبحان قرار گرفته این معنایش لزوم تمسک به سنت آن حضرت است در قبال قرآن کریم منتها همانطوری که اعتبار قرآن سنت به قرآن کریم است اعتبار سخنان پیغمبر به سخنان ذات اقدس الهی است چون هر بالعرضی باید به بالذات منتهی بشود.
صلوات خدا و پیامبر، موجب تسلّی پرداخت کننده صدقه
مطلب دیگر آن است که در بخش پایانی این سوره آمده است وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿بِالمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ﴾ رافت و رحمتش هم این است که ثابت کرد نظام مالی اسلام چون مال برای مردم خیلی عزیز است اصلاً مردم با علاقه به مال خلق شدند ﴿وَتُحِبُّونَ المَالَ حُبّاً جَمّاً﴾ «جم» یعنی انبوه نه «جمع» جمع ناظر به ﴿جَمَعَ مَالاً وَعَدَّدَهُ﴾ است اما هر کسی بالأخره هر اندازه دارد علاقهاش به آن مال زیاد است برای اینکه میداند آبرویش به این مال وابسته است ﴿وَتُحِبُّونَ المَالَ حُبّاً جَمّاً﴾ با اینکه به مال علاقه شدید دارد فرمود وقتی طاهر میشوید که این صدقههایتان را بپردازید و وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم فرمود بعد از گرفتن این صدقات و امتثال دستورات مالی به وسیله ایشان شما دعا بکنید و بعد از اینکه فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا﴾ آنگاه فرمود: ﴿وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم﴾ این (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم﴾ وقتی خدای سبحان دستور دعا بدهد یقیناً استجابت میکند معلل هم کرده معلوم میشود اگر کسی امکاناتی داشته باشد از جانب حلال مال تهیه بکند و صدقاتش را بدهد هم مشمول صلوات خداست هم مشمول صلوات فر شتگان است و هم مشمول صلوات پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است اما مشمول صلوات خدا و فرشتگان است به استناد سوره مبارکه «احزاب» که نسبت به همه مؤمنین اینطور است ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّور﴾ در سوره مبارکه «احزاب» فرمود خدا و فرشتگان خدا بر شما مؤمنین صلوات میفرستند تا شما را نورانی کنند این خاطرات را این خیالات را این وساوس را این اوهام را این اوزار را از دوش و ذهن شما بردارند مانده پیغمبر پس ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّور﴾ درباره پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم همین آیه سوره مبارکه «توبه» است که فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم﴾ این ﴿وَصَلِّ عَلَیْهِمْ﴾ یعنی دعایی که شما میکنید اگر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم دعا بکند قهراً خدا و فرشتگان و پیغمبر نسبت به چنین مؤمنی دعا میکنند صدقات هم گرچه این آیه درباره صدقات مالی است اما در خصوص صدقات آن نصوص مشخص کرده که هر کسی امکانی دارد تمکنی دارد قدرتی دارد آن قدرت را بجا مصرف کند صدقه او است صدقه جاه مشخص است صدقه علم مشخص است صدقه شجاعت و شهامت مشخص است صدقه جمال مشخص است صدقه کمال مشخص است هر کسی نعمتی را خدای سبحان به او عطا کرده است صدقاتش را بپردازد مشمول این سه تا صلوات خواهد بود ﴿وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم﴾ بعضی از فقها (رضوان الله تعالی علیهم) فتوا دادند که اگر کسی وجوه شرعیاش را پرداخت کرده است دعای آن مرجع نسبت به این مؤدّی واجب است حالا درباره صدقات زکات و اینها که آمده آن خمس و اینها هم در حقیقت زیر مجموعه مطلق صدقات قرار گرفتند آنها به استناد همین امری که به پیغمبر شده است (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شده است و از طرفی هم وجود مبارک آن حضرت اسوه است و ثابت هم نشد که این جزء خصایص نبی است اسوه بودن آن حضرت اقتضا میکند که بر دیگران هم واجب باشد لذا برخی از فقها فتوا دادند که اگر کسی صدقات واجب خود را به فقیهی عطا کرده است بر آن فقیه واجب است که دعا بکند در این قبضها هم که دعا نوشته است احتیاطاً برای همین است حالا آن دعا را یا یکجا میکند یا کتباً دعا میکند یا شفاهاً دعا میکند ولی بالأخره دعا هست ﴿وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم﴾.
پرسش: ...
پاسخ: البته ِآنها هم بهترین زکاتشان تبلیغ است دیگر، تبلیغ است، تعلیم است ﴿وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتَابَ وَالحِکْمَةَ﴾ است ﴿وَیُزَکِّیهِم﴾ است اینها بهترین زکاتی است که آنها دارند عطا میکنند.
جهانی شدن اسلام، وعده حتمی خداوند
مطلب دیگر آن است که قرآن کریم در این سوره مبارکه «توبه» جریان جهانی شدن اسلام را بازگو میکند البته در سوره «صف» و مانند آن هم آمده ولی اینجا به صورت روشن جهانی بودن را در آیه 32 و33 مشخص کرده فرمود: ﴿یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِم﴾ آنها میخواهند با قلمشان با فاهشان با دهانشان با این تبلیغات سوئشان نور خدا را خاموش کنند و قصدشان ایناست توطئه هم میکنند اما ﴿وَیَأْبَی اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ﴾ هرگز کاری که نه با زبان کامشان یا با زبانه قلم انجام میدهند نمیتوانند نور خدا را خاموش کنند خداوند از دین خود به نور تعبیر کرده از قرآن به نور تعبیر کرده و مانند آن فرمود: ﴿وَیَأْبَی اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الکَافِرُون﴾ این آیه ناظر به آن است که این نور خاموش نمیشود نه جهانی نمیشود دیگران میخواهند این نور را خاموش کنند این نور خاموش نمیشود این یک, آیه 33 میگوید که ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَی وَدِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُون﴾ نه تنها خاموش نمیشود بلکه خاموش میکند این نور آن نارها را خاموش میکند قهراً میشود جهانی و وعده الهی هم که تخلفپذیر نیست ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ ﴿مَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّه﴾ فرمود اصلاً برای همین نازل شده است یک وقت است که کسی کاری انجام میدهد این کار کار خوبی است و صاحب کار هم نیت خوب دارد ولی برخورد میکند به مانع خوب این معذور نیست میتواند بگوید من قصدم این بود ولی نگذاشتند یک وقت است خود مجموع این نظام کیهانی سپاه آن مدیر عامل است دیگر نگذاشتند در اینجا فرض ندارد اگر مجموع این جهان با هم تصمیم گرفتند کاری انجام بدهند چون مجموع هماهنگ هستند پس مشکل درونی ندارند بیرون جهان هم که چیز دیگر نیست خدا کارش این است اگر چیزی را او بنا شد تصمیم بگیرد انجام بدهد به استناد ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾ به استناد ﴿وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ﴾ به استناد ﴿فَقَالَ لَهَا وَلِلأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ﴾ سه, پس همه طوع و رغبت دارند و بیرون از نظام آفرینش هم که چیزی نیست که چوب لای چرخ بگذارد درون هم که هماهنگ هستند لذا فرض ندارد که ذات اقدس الهی به عنوان نبوت عام این را به عنوان نبوت خاص ذکر نکرده اصل رسالت برای این است حالا چه موقع ظاهر میشود و پیروز میشود به دست چه کسی ظاهر و پیروز میشود آن را باید ادله خاص مشخص بکند مثل وجود مبارک حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) ولی وعده قرآن این است که اصلاً همه اینها آمدند که جهان را به یک سمت ببرند تا کنون شجره انسانیت میوه نداد هر چه بود کرمو بود البته در لابهلای این شاخهها چهارتا میوه شاداب داشت ولی بالأخره ﴿أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ﴾ بودند اکثرهم کذا و کذا بودند ﴿وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ﴾ اما طوری بشود که اکثریت قاطع به طرف صلاح و فلاح بروند نشد و ذات اقدس الهی هم این را به عنوان آرزو مطرح نکرد به عنوان هدف رسالت مطرح کرد و چون خودش عهدهدار این کار است فرض ندارد که جهانی که ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ﴾ آرم اوست این مانع بشود لذا روزی یقیناً فرا خواهد رسید که این اسلام میشود جهانی ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ﴾ حالا ممکن است در آن ظرف مشرک باشد ولی بالأخره تحت حکومت اسلامی قرار میگیرد و سعی میکند که خودش را منطبق بکند این خصوصیت جهانی شدن است.
پرسش: ...
پاسخ: اما قوم نه کل جهان البته آن هم اصلاح میشود بشریت هم از ظلم به ستوه درمیآیند هم به سمت علم و معرفت حرکت میکنند اینکه در وجود مبارک ولی عصر آمده است دست روی رئوس میکشد احلام و عقول و خردها کامل میشود همین است دیگر الآن شما میبینید کاملاً هم به سمت جهانی شدن میرود هم به سمت خردورزی میرود سطح معلومات فعلی با معلومات گذشته خیلی فرق است نه تنها در علوم تجربی در علوم انسانی هم همینطور است هم در علوم انسانی سطح معلومات خیلی رفته بالاست البته شاخص کم است ولی گسترش علم زیاد است و هم مسائل مالی.
ضرورت تحقیق و پرهیز از تقلید
مطلب دیگر آن است که در این سوره مبارکه ما را به تحقیق و پرهیز از تقلید وادار کرده البته کسی که قدرت تحقیق ندارد چارهای جزء تقلید ندارد و اگر ـ معاذاللهـ تقلید را نپذیرد میشود اباحهگری برای کسانی که افتادند در مسیر شناخت و پژوهش بکوشند محقق باشند در درجه اول تحقیق نشد ﴿فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ﴾ اینطور نباشد که ما بار فهم را به دیگری بدهیم و بار قلاده را به دوش خود بکشیم یک بیان لطیفی بعضی از بزگان اهل معرفت دارند اصلش افسانه است ولی اینها کسانی هستند که از افسانه هم بهترین بار معرفتی را مترتب میکنند قصه یأجوج و مأجوج که خب در قرآن آمده اما آن بقیهاش دیگر افسانه است اینها دراز گوش بودند گوش چپشان گوش راستشان آنقدر بلند بود که اینها روی گوش چپ میخوابیدند گوش راست لحافشان بود گوش چپ تشکشان بود این در افسانه هست اینها دیگر نیازی به تشک و لحاف نداشتند یک گوششان آنقدر پهن بود که تشک بود یک گوششان آنقدر پهن بود که لحاف بود این یک افسانه محضی است برای سرگری کودکان در زمانهای گذشته میگفتند اما این بزرگوار میگوید که آن که فقط از راه گوش اهل گوش است اهل هوش نیست استدلال بکند تعقل بکند برهان اقامه بکند تحقیق بکند پژوهش بکند نیست فقط گوش این یأجوج و مأجوج امت است این روی گوش میخوابد روی گوش بلند میشود لحافش گوش است تشکش گوش است فلان کس اینطور گفت فلان کس اینطور گفت خوب تو چه میگویی؟ این حرفی برای گفتن ندارد گفت آن کسی که صبح تا غروب تمام تلاش و کوششاش این است که این چه گفت آن چه گفت این شب یأجوج و مأجوجی میخوابد لحافش گوش است نقل است تشکش گوش است نقل است او اهل عقل نیست خوب از این افسانه آنطور برداشت کردن آن کار هر کسی نیست.
آشنایی با دین، لازمه پاسخگویی به محققان
در همین سوره مبارکه «توبه» فرمود مشرکین در میدان جنگ هم اگر از شما خواستند بیایند پژوهش کنند به آنها پناهندگی سیاسی اجتماعی بدهید خوب حالا بدهید یعنی در شما هم یک آدم باسواد باشد بیان بکند یا نه؟ حالا آنها آمدند تحقیق بکنند حالا بنگرید قبلاً خوانده شد آیه شش همین سوره مبارکه «توبه» است فرمود ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُون﴾ شما خوب در جنگ هستید ﴿فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الحُرُمُ فَاقْتُلُوا المُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ حالا فتوا هم همین است که اگر در میدان جنگ یک سرباز مشرکی از مسئول نظامیان اسلامی پناهندگی سیاسی یا اجتماعی خواست که بیاید تحقیق بکند درباره قرآن این موظف است او را پناه بدهد و بیاید او کاملاً آن تحقیقش را بکند و در کمال امنیت او را به اردوگاهش برگرداند فتوای فقها هم همین است خب، حالا در میدان جنگ دلیل هم آورده که اینها چون نمیدانند باید تحقیق بکنند ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُون﴾ حالا در میدان جبهه کسی میخواهد پژوهش قرآنی بکند فقهی بکند کلامی بکند اصولی بکند چهار نفر باید باشند که یادش بدهند یا نه وگرنه صرف قرآن را که حالا کسی بخواند خوب نوار هم گوش میدهد این دیگر لازم نیست که پناهندگی سیاسی بخواهد که یک مفسر میخواهد یک معلم میخواهد یک فقیه میخواهد یک متکلم میخواهد که مسائل را برایش بیان بکند چه درباره میدان جنگ چه در میادین دیگر، حالا بقیه مطالب دیگر که مربوط به جمعبندی این سورهای ان شاء الله فردا.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است