- 908
- 1000
- 1000
- 1000
هنر خوب زیستن، جلسه بیست و سوم
سخنرانی حجت الاسلام احمد لقمانی با موضوع «هنر خوب زیستن»، جلسه بیست و سوم، سال 1396
فراز دوم بحث را، گفتیم: راههای زندگی سه گونه است. 1- راهی که از تقلید میگذرد. آسانترین راه است. 2- راهی که از تجربه میگذرد. تلخ ترین راه است. هر چیزی را انسان بخواهد تک تک خودش تجربه کند. شخصی و فردی، عمر از دست میدهد، یکی دو تا تجربه دارد. این بد است. خوب است انسان از تجربیات دیگران استفاده کند. 3- راهی که از اندیشه میگذرد. این والاترین راه است. یعنی چیزی که انبیاء و پیشوایان معصوم میخواستند این را به ما بفهمانند. راهی پر از اندیشه داشته باشیم. به لطف خداوند تجربه را جلسه قبل پیش رو قرار دادیم و مطرح کردیم. امروز راه دوم که از تقلید میگذرد را میخواهیم بگوییم.
روزنههای ورود دشمن، شیطان و شیطان صفتان در زندگی ما چند چیز هست. یکی از آنها تهدید است. اینکه الآن مد شده گزینهها روی میز هست. مورد دوم تطمیع است. با چیزهای ظاهری سر انسان را گرم کنند و از مسائل واقعی دور نگه دارند. سومین مورد تبلیغ است، چیزهایی که خودشان میخواهند، طوری که بنده و شما طبق همان میل حرکت کنیم. یکی هم تقلید است. تقلید چیست؟ واژه تقلید یعنی قلاده به گردن انداختن. اصطلاحش یعنی پیروی بی چون و چرا، اگر انسان جاهل از عالم تقلید کند بیست بیست است. جاهل از عالم، مثلاً کسی که تخصصی در رشته پزشکی ندارد. نزد یک متخصص و فوق تخصص مراجعه میکند. همه عقلای عالم این را ستایش میکنند. مرجع تقلید هم برای نزد پزشک میرود. پزشک هم برای امور دینی نزد مرجع تقلید میآید. اصول زندگی است. همینطور که آدم نزد یک نجار و مکانیک میرود. مشکل تقلید این است که انسان جاهل به جاهل مراجعه کند. خود این طرف راه را بلد نیست، این هم میخواهد تبعیت کند. یا عالم به جاهل مراجعه کند یا عالم به عالم مراجعه کند. این سه نوع تقلید بد است، ولی موردی که جاهل به عالم مراجعه کند خیلی خوب است. وقتی انسان سراغ تقلید رفت، پیروی بی چون و چرا، مد، قیافه، تیپ، اصلاح سر و صورتش هم اختیارش دست خودش نیست.
یکی از دوستان روحانی میگفتند: یک اردویی رفته بودم. نصف شب تشنه شدم. دیدم یکی از جوانهای اردو دو تا زانویش را بغل کرده و هی چرت میزند. میرود عقب دوباره جلو میآید. گفتم: خوب راحت بخواب. گفت: نمیتوانم. گفتم: چرا؟ گفت: دیروز آرایشگاه بودم. اگر بخوابم تیپ موهایم به هم میخورد. اسیر میشود. در زندگی امیر نیست. اینطور تقلیدها نشانه خودباختگی است. تقلیدهای کورکورانه، بی اعتقادی نسبت به مذهب و مکتب، ما خودمان غنی هستیم. نبود غیرت ملی، نوشتههایی که روی لباسها هست و بعضیهایش خیلی بد است. ترجمهاش را نمیداند و میپوشد. ضعف نفس و خدای نکرده برهنگی فرهنگی که فرهنگ برهنگی میآورد. دشمن این کار را میکند و از نظر فرهنگی ما را ضعیف میکند.
یک جمله طلایی در بحث تقلید هست. عزیزانی که هنوز برایشان این بحث جا نیفتاده است. وزارت مستعمرات بریتانیا به جاسوسانشان این توصیه را کردند. طرز فکر و شیوه رفتار و گفتار خودتان را به مردمی که میخواهید مستعمری شما بشوند بیاموزید و آنها را به حال خود رها کنید که برای همیشه از آن شما خواهند بود. وقتی من استدلالهایم مثل دشمن شد، رفتارم هم مثل او میشود. وقتی طرز فکر عین دشمن شد، در گفتار و رفتار و پوشش و گویش عین او میشوم. آنوقت برای همیشه از آن شما خواهند بود! این خیلی بد است. حضرت آقا یک جملهای دارند که بلای بسیار بزرگی که برسر ملتها میآورند، آنها را از نظر حافظهی تاریخی و داشتههای تاریخی تهی میکنند. ایران چندین هزار سال فکر و فرهنگ و تمدن دارد. کاری میکند که طرف در پوشش هم سراغ دیگران میرود. وقتی بی هویت شد در کوچکترین مسألهای پیروی میکند. دشمن این را از ما میخواهد. یک جملهای که اخیراً رئیس جمهور آمریکا نسبت به مهاجران آفریقایی بیان کرد. به کل بشریت برخورد! همه را توهین و تحقیر کرد. این آمریکای بدون روتوش است! استعمار و استکبار چه کار میکند! اصلاً انسان نمیداند. آموزههای دینی انسان را بالا میآورد.
فراز دوم بحث را، گفتیم: راههای زندگی سه گونه است. 1- راهی که از تقلید میگذرد. آسانترین راه است. 2- راهی که از تجربه میگذرد. تلخ ترین راه است. هر چیزی را انسان بخواهد تک تک خودش تجربه کند. شخصی و فردی، عمر از دست میدهد، یکی دو تا تجربه دارد. این بد است. خوب است انسان از تجربیات دیگران استفاده کند. 3- راهی که از اندیشه میگذرد. این والاترین راه است. یعنی چیزی که انبیاء و پیشوایان معصوم میخواستند این را به ما بفهمانند. راهی پر از اندیشه داشته باشیم. به لطف خداوند تجربه را جلسه قبل پیش رو قرار دادیم و مطرح کردیم. امروز راه دوم که از تقلید میگذرد را میخواهیم بگوییم.
روزنههای ورود دشمن، شیطان و شیطان صفتان در زندگی ما چند چیز هست. یکی از آنها تهدید است. اینکه الآن مد شده گزینهها روی میز هست. مورد دوم تطمیع است. با چیزهای ظاهری سر انسان را گرم کنند و از مسائل واقعی دور نگه دارند. سومین مورد تبلیغ است، چیزهایی که خودشان میخواهند، طوری که بنده و شما طبق همان میل حرکت کنیم. یکی هم تقلید است. تقلید چیست؟ واژه تقلید یعنی قلاده به گردن انداختن. اصطلاحش یعنی پیروی بی چون و چرا، اگر انسان جاهل از عالم تقلید کند بیست بیست است. جاهل از عالم، مثلاً کسی که تخصصی در رشته پزشکی ندارد. نزد یک متخصص و فوق تخصص مراجعه میکند. همه عقلای عالم این را ستایش میکنند. مرجع تقلید هم برای نزد پزشک میرود. پزشک هم برای امور دینی نزد مرجع تقلید میآید. اصول زندگی است. همینطور که آدم نزد یک نجار و مکانیک میرود. مشکل تقلید این است که انسان جاهل به جاهل مراجعه کند. خود این طرف راه را بلد نیست، این هم میخواهد تبعیت کند. یا عالم به جاهل مراجعه کند یا عالم به عالم مراجعه کند. این سه نوع تقلید بد است، ولی موردی که جاهل به عالم مراجعه کند خیلی خوب است. وقتی انسان سراغ تقلید رفت، پیروی بی چون و چرا، مد، قیافه، تیپ، اصلاح سر و صورتش هم اختیارش دست خودش نیست.
یکی از دوستان روحانی میگفتند: یک اردویی رفته بودم. نصف شب تشنه شدم. دیدم یکی از جوانهای اردو دو تا زانویش را بغل کرده و هی چرت میزند. میرود عقب دوباره جلو میآید. گفتم: خوب راحت بخواب. گفت: نمیتوانم. گفتم: چرا؟ گفت: دیروز آرایشگاه بودم. اگر بخوابم تیپ موهایم به هم میخورد. اسیر میشود. در زندگی امیر نیست. اینطور تقلیدها نشانه خودباختگی است. تقلیدهای کورکورانه، بی اعتقادی نسبت به مذهب و مکتب، ما خودمان غنی هستیم. نبود غیرت ملی، نوشتههایی که روی لباسها هست و بعضیهایش خیلی بد است. ترجمهاش را نمیداند و میپوشد. ضعف نفس و خدای نکرده برهنگی فرهنگی که فرهنگ برهنگی میآورد. دشمن این کار را میکند و از نظر فرهنگی ما را ضعیف میکند.
یک جمله طلایی در بحث تقلید هست. عزیزانی که هنوز برایشان این بحث جا نیفتاده است. وزارت مستعمرات بریتانیا به جاسوسانشان این توصیه را کردند. طرز فکر و شیوه رفتار و گفتار خودتان را به مردمی که میخواهید مستعمری شما بشوند بیاموزید و آنها را به حال خود رها کنید که برای همیشه از آن شما خواهند بود. وقتی من استدلالهایم مثل دشمن شد، رفتارم هم مثل او میشود. وقتی طرز فکر عین دشمن شد، در گفتار و رفتار و پوشش و گویش عین او میشوم. آنوقت برای همیشه از آن شما خواهند بود! این خیلی بد است. حضرت آقا یک جملهای دارند که بلای بسیار بزرگی که برسر ملتها میآورند، آنها را از نظر حافظهی تاریخی و داشتههای تاریخی تهی میکنند. ایران چندین هزار سال فکر و فرهنگ و تمدن دارد. کاری میکند که طرف در پوشش هم سراغ دیگران میرود. وقتی بی هویت شد در کوچکترین مسألهای پیروی میکند. دشمن این را از ما میخواهد. یک جملهای که اخیراً رئیس جمهور آمریکا نسبت به مهاجران آفریقایی بیان کرد. به کل بشریت برخورد! همه را توهین و تحقیر کرد. این آمریکای بدون روتوش است! استعمار و استکبار چه کار میکند! اصلاً انسان نمیداند. آموزههای دینی انسان را بالا میآورد.
تاکنون نظری ثبت نشده است