- 841
- 1000
- 1000
- 1000
هنر خوب زیستن، جلسه هجدهم
سخنرانی حجت الاسلام احمد لقمانی با موضوع «هنر خوب زیستن»، جلسه هجدهم، سال 1396
پیرو بحثهای قبل هست که از کتاب بسیار ارزشمند بحارالانوار مرحوم علامه مجلسی جلد 70 صفحه 394 هست که روایتی از پیامبر را انتخاب کردیم و به لطف خداوند پنج فرازش را پیش رو قرار دادیم و بحث کردیم که چکیدهای را من بیان کنم. پیامبر فرمودند: «لا تشغل» اسیر نباش، تمام وقتت را نگذار برای طعام، برای لباسی که پایانش پوسیدگی است. برای خانه و مسکنی که پایانش خرابی است. برای مال و جانی که پایانش به ارث ماندن است و برای دوست و رفیقانی که پایانش فراق و جدایی است. امروز وارد فراز ششم میشویم. سرگرم عزتی نباش که پایانش ذلت است. عزت حالتی است که همه ما دوست داریم. توانایی در زندگی، میفرمایند: برتری و چیرگی، قدرتمندی، در زندگی انسان حالتی داشته باشد که امضایش خریدار داشته باشد. تلفنش، قلمش، قدمش، یک گله خاصی در بین افراد داشته باشد. همه ما دوست داریم و عزت است.
عزت و مقام را چون به ما یک بهای خاصی میدهد دوست داریم ولی از آن طرف گاهی هرچه میرویم به آن نمیرسیم. ناکام میمانیم و گاهی هم کامیاب میمانیم. چیزی که از ما خواستند در زندگی دنیا، نه در اقبال دنیا، نه در ادبار دنیا خودتان را فراموش نکنید. مثلاً گاهی دنیا به انسان اقبال دارد. روی خوشش را میکند. مقام و عزت پیش میآید. مال پیش میآید. دارایی پیش میآید، گاهی نه ادبار دارد. «یَومٌ لک و یومٌ علیک» هردو! چیزی که از ما خواستند، پیشوایان معصوم نه مغرور باشید و نه مأیوس. این خیلی مهم است. انسانیت خودتان را از دست ندهید. گاهی مقام میآید و گاهی نمیآید. مراقب باشید. گاهی گمنامی است و گاهی پرنامی است.
یک جملهای امیرالمؤمنین علی(ع) دارند، جمله طلایی و خوبی است. حضرت فرمودند: «الدنیا بالاتفاق و الآخره بالاستحقاق» گاهی یک مقام گیر کسی میآید اصلاً لیاقتش را ندارد. اتفاقی بوده است. گاهی یک مالی هست اتفاقی، برای ما ممکن است پشت صحنهها مشخص نباشد ولی پشت صحنهای دارد، علت ناپیدایی دارد. «الدنیا أَمَد و الآخره ابد» خیلی زیباست. در دنیا ممکن است چند درصد کارها به صورت اتفاقی باشد، مثلاً یک نفر سالها آرزو داشته یک موتور سیکلت بخرد، یک ماشین بخرد اما نمیشد. اتفاقاً یک طرحی در شهر اجرا میشود، ده برابر این خانه قیمت پیدا میکند. دنیا اینطور است، آخرت بالاستحقاق است. مو از ماست کشیده میشود. ولی اینجا چه وقتی که دارید و چه وقتی که ندارید مراقب باشید خودتان را فراموش نکنید. این خیلی مهم است. «لا تشغل بعزٍ آخره الذُل» اسیر عزت و مقام نباش که پایانش ذلت و زبونی است. خودت را مراقب باش!
گفتند: در یک روستایی انتخابات شهر و روستا برگزار میشود که در این روستا انتخابات روستا برگزار شد، نزدیک غروب صندوقها را باز کردند و شمردند و دیدند عباس علی پسر حسن آقا رأی آورده است. همه مردم روستا جمع شدند و با سلام و صلوات در خانه پدر عباس علی آمدند. زنگ زد آمد دید جمعیت زیادی است. چه خبر شد؟ گفت: مگر خبر نداری؟ گفتند: خبر ندارم. گفتند: پسر شما در شورا رأی آورد. پسر من! رأی آورد؟ همانجا سکته قلبی کرد و از دنیا رفت. گاهی عضو ساده یک شورای روستا طاقت و توان ندارد. خدا رحمت کند حضرت امام را در مراسم تنفیذ شهید رجایی گفتند: ریاست جمهوری چیزی نیست. سعی کنید شما سوار مقام باشید و مقام سوار شما نشود. این خیلی مهم است. کار دنیا این است گاهی مواقع پیش میآید، گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود.
داستان دانهای که میخواست همه جا دیده شود، اما نمیشد. شکایت میکرد که این چه وضعی است و از عصبانیت روی خاک افتاد. یک بارانی آمد، جوانه زد و سبز شد. بالا آمد و دیگر از بالا حوادث را میدید. وقتی انسان بالا بیاید و از بالا حوادث را نگاه کند دیگر دل مشغولیهایش کم میشود.
از همین الآن تمرین کنیم، نیاز به ظرفیت دارد. بزرگ شویم. دنیا پر از کودکان کهنسال است. گاهی مواقع انسان سناش بالا میرود ولی کودک است. وقتی انسان ظرفیت پیدا کرد، همین که در دعا داریم «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» خدایا شرح صدر به من بده. خودم را نبازم!
یک بحثی اینجا هست نشانههای ظرفیت داشتن و ظرفیت نداشتن. از کجا بفهمیم ظرفیت داریم یا نداریم؟ در گفتههای ما مشخص است. کسانی که ظرفیت دارند از نظر علمی، «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» از نظر مالی «ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ» همه دست خداست و کاری به من ندارد. هدف انسان هم همین میشود. صبح تا شب هم مسیر همین میشود. جملهای که امام صادق در توحید مفضل دارند که من پیشنهاد میکنم عزیزان همه بخوانند. مخصوصاً جملهای که به صحابیشان فرمودند: کسی که مال را مال الله بداند، انفاق برایش خیلی راحت است. مشکل این است که ما قارونی فکر میکنیم و ظرفیت نداریم. «إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِی» من خودم سینه به حصیر مالیدم. دود چراغ خوردم. زحمت کشیدم، من بودم که کنکور قبول شدم و فوق تخصص گرفتم. حالا هم باید کیفش را ببرم. پولش را بگیرم. ولی کسی که بداند از آسمان است.
پیرو بحثهای قبل هست که از کتاب بسیار ارزشمند بحارالانوار مرحوم علامه مجلسی جلد 70 صفحه 394 هست که روایتی از پیامبر را انتخاب کردیم و به لطف خداوند پنج فرازش را پیش رو قرار دادیم و بحث کردیم که چکیدهای را من بیان کنم. پیامبر فرمودند: «لا تشغل» اسیر نباش، تمام وقتت را نگذار برای طعام، برای لباسی که پایانش پوسیدگی است. برای خانه و مسکنی که پایانش خرابی است. برای مال و جانی که پایانش به ارث ماندن است و برای دوست و رفیقانی که پایانش فراق و جدایی است. امروز وارد فراز ششم میشویم. سرگرم عزتی نباش که پایانش ذلت است. عزت حالتی است که همه ما دوست داریم. توانایی در زندگی، میفرمایند: برتری و چیرگی، قدرتمندی، در زندگی انسان حالتی داشته باشد که امضایش خریدار داشته باشد. تلفنش، قلمش، قدمش، یک گله خاصی در بین افراد داشته باشد. همه ما دوست داریم و عزت است.
عزت و مقام را چون به ما یک بهای خاصی میدهد دوست داریم ولی از آن طرف گاهی هرچه میرویم به آن نمیرسیم. ناکام میمانیم و گاهی هم کامیاب میمانیم. چیزی که از ما خواستند در زندگی دنیا، نه در اقبال دنیا، نه در ادبار دنیا خودتان را فراموش نکنید. مثلاً گاهی دنیا به انسان اقبال دارد. روی خوشش را میکند. مقام و عزت پیش میآید. مال پیش میآید. دارایی پیش میآید، گاهی نه ادبار دارد. «یَومٌ لک و یومٌ علیک» هردو! چیزی که از ما خواستند، پیشوایان معصوم نه مغرور باشید و نه مأیوس. این خیلی مهم است. انسانیت خودتان را از دست ندهید. گاهی مقام میآید و گاهی نمیآید. مراقب باشید. گاهی گمنامی است و گاهی پرنامی است.
یک جملهای امیرالمؤمنین علی(ع) دارند، جمله طلایی و خوبی است. حضرت فرمودند: «الدنیا بالاتفاق و الآخره بالاستحقاق» گاهی یک مقام گیر کسی میآید اصلاً لیاقتش را ندارد. اتفاقی بوده است. گاهی یک مالی هست اتفاقی، برای ما ممکن است پشت صحنهها مشخص نباشد ولی پشت صحنهای دارد، علت ناپیدایی دارد. «الدنیا أَمَد و الآخره ابد» خیلی زیباست. در دنیا ممکن است چند درصد کارها به صورت اتفاقی باشد، مثلاً یک نفر سالها آرزو داشته یک موتور سیکلت بخرد، یک ماشین بخرد اما نمیشد. اتفاقاً یک طرحی در شهر اجرا میشود، ده برابر این خانه قیمت پیدا میکند. دنیا اینطور است، آخرت بالاستحقاق است. مو از ماست کشیده میشود. ولی اینجا چه وقتی که دارید و چه وقتی که ندارید مراقب باشید خودتان را فراموش نکنید. این خیلی مهم است. «لا تشغل بعزٍ آخره الذُل» اسیر عزت و مقام نباش که پایانش ذلت و زبونی است. خودت را مراقب باش!
گفتند: در یک روستایی انتخابات شهر و روستا برگزار میشود که در این روستا انتخابات روستا برگزار شد، نزدیک غروب صندوقها را باز کردند و شمردند و دیدند عباس علی پسر حسن آقا رأی آورده است. همه مردم روستا جمع شدند و با سلام و صلوات در خانه پدر عباس علی آمدند. زنگ زد آمد دید جمعیت زیادی است. چه خبر شد؟ گفت: مگر خبر نداری؟ گفتند: خبر ندارم. گفتند: پسر شما در شورا رأی آورد. پسر من! رأی آورد؟ همانجا سکته قلبی کرد و از دنیا رفت. گاهی عضو ساده یک شورای روستا طاقت و توان ندارد. خدا رحمت کند حضرت امام را در مراسم تنفیذ شهید رجایی گفتند: ریاست جمهوری چیزی نیست. سعی کنید شما سوار مقام باشید و مقام سوار شما نشود. این خیلی مهم است. کار دنیا این است گاهی مواقع پیش میآید، گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود.
داستان دانهای که میخواست همه جا دیده شود، اما نمیشد. شکایت میکرد که این چه وضعی است و از عصبانیت روی خاک افتاد. یک بارانی آمد، جوانه زد و سبز شد. بالا آمد و دیگر از بالا حوادث را میدید. وقتی انسان بالا بیاید و از بالا حوادث را نگاه کند دیگر دل مشغولیهایش کم میشود.
از همین الآن تمرین کنیم، نیاز به ظرفیت دارد. بزرگ شویم. دنیا پر از کودکان کهنسال است. گاهی مواقع انسان سناش بالا میرود ولی کودک است. وقتی انسان ظرفیت پیدا کرد، همین که در دعا داریم «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» خدایا شرح صدر به من بده. خودم را نبازم!
یک بحثی اینجا هست نشانههای ظرفیت داشتن و ظرفیت نداشتن. از کجا بفهمیم ظرفیت داریم یا نداریم؟ در گفتههای ما مشخص است. کسانی که ظرفیت دارند از نظر علمی، «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» از نظر مالی «ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ» همه دست خداست و کاری به من ندارد. هدف انسان هم همین میشود. صبح تا شب هم مسیر همین میشود. جملهای که امام صادق در توحید مفضل دارند که من پیشنهاد میکنم عزیزان همه بخوانند. مخصوصاً جملهای که به صحابیشان فرمودند: کسی که مال را مال الله بداند، انفاق برایش خیلی راحت است. مشکل این است که ما قارونی فکر میکنیم و ظرفیت نداریم. «إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِی» من خودم سینه به حصیر مالیدم. دود چراغ خوردم. زحمت کشیدم، من بودم که کنکور قبول شدم و فوق تخصص گرفتم. حالا هم باید کیفش را ببرم. پولش را بگیرم. ولی کسی که بداند از آسمان است.
تاکنون نظری ثبت نشده است