display result search
منو
تفسیر آیات 9 تا 13 سوره کهف

تفسیر آیات 9 تا 13 سوره کهف

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 35 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 9 تا 13 سوره کهف":

مردم بعد از گذشت عمر می‌فهمند که سرزمین زندگی آنها به صورت صَعید جُرز در آمده
جریان خواب از پیچیده‌ترین بحثهای عقلی و نقلی است که انسان می‌خوابد چه می‌شود؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
ببسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَباً ﴿9﴾ إِذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً ﴿10﴾ فَضَرَبْنَا عَلَی آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً ﴿11﴾ ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَی لِمَا لَبِثُوا أَمَداً ﴿12﴾ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدیً ﴿13﴾

بعد از اینکه فرمود آنچه در روی زمین است زینت زمین است و مردم بین زینت زمین و زینت انسان اشتباه می‌کنند بعد از گذشت عمر می‌فهمند که سرزمین زندگی آنها به صورت صَعید جُرز در آمده قصّهٴ اصحاب کهف را نقل فرمودند اصحاب کهف عدّه‌ای سالیان متمادی به خواب رفته بودند بعد از خواب بیدار شدند و خیلی از حقایق برای آنها کشف شد این مردم هم در خواب‌اند وقتی مُردند حقایق برایشان کشف می‌شود که «الناس نیامٌ فإذا ماتوا انتبهوا» این تناسب قصّه با آن آیات قبل. اما اینکه آیا برای شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این امور باعث تعجّب است یا نه؟ اگر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) فرمودند که برای خود پیامبر هم مورد تعجّب بود از آن جهت است که ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ﴾ اما با توجه به ﴿یُوحَی إِلَیَّ أَنَّمَا﴾ کذا و کذا دیگر جا برای تعجّب نیست مخصوصاً اگر جریان سورهٴ «کهف» بعد از جریان اِسرا باشد در جریان اِسرا ملاحظه فرمودید ذات اقدس الهی بخشی از آن سفر ملکوتی را در سورهٴ «اسراء» ذکر کرد که فرمود: ﴿سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «نجم» هم که معراج است و تتمّهٴ اسراست در آنجا به عنوان آیات کبرا ذکر کرده است فرمود: ﴿وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَی ٭ عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَی﴾ تا به این جمله ﴿مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَی ٭ لَقَدْ رَأَی مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَی﴾ اگر قصّهٴ کهف بعد از جریان اسراء و معراج است کسی که ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾ را پشت سر گذاشته, کسی که ﴿لَقَدْ رَأَی مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَی﴾ را پشت‌ سر گذاشته برای او قصّهٴ اصحاب کهف تعجّب‌آور نیست. پس جمع بین دو مطلب این است که شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از آن جهت که ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ﴾ ممکن است این داستان برای آن حضرت تعجّب‌آور باشد اما از آن جهت که خودش با وحی الهی آیات کبرا را پشت سر گذاشت برای او تعجّب‌آور نیست و خطاب به آن حضرت از آن جهت که او اُسوهٴ همهٴ مخاطبان است و تنها گیرندهٴ وحی خود آن حضرت است مخاطب آن حضرت است لذا فرمود: ﴿أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَباً﴾.
پرسش:...چرا نفرمود «أم حسبتم».
پاسخ: نه دیگر چون غالب خطابها مفرد است دیگر, غالب خطابها به شخص پیغمبر است مگر آنجایی که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ و مانند آن باشد آیات قبلش هم ﴿فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَی آثَارِهِم إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً﴾ که خطاب به شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود اینجا هم باید با شخص حضرت در میان بگذارد, خب.
چندتا مطلب است که در جریان اصحاب کهف از اهمیّتی برخوردار است که بعضی از اینها مهم است بعضی از اینها اهم آنکه خیلی مهم است آن اختلاف نظری است که بین مرحوم شیخ مفید(رضوان الله علیه) و غالب مفسّران است گرچه مرحوم شیخ مفید(رضوان الله علیه) کتاب تفسیری جامع و مستدل‌تری از ایشان در دسترس نیست اما این جمله‌های تفسیری ایشان که دربارهٴ آیات فرمودند این را آن کنگرهٴ بزرگداشت مرحوم مفید جمع‌آوری کرده به نام تفسیر مرحوم شیخ مفید در هر سور‌ه‌ای مثلاً دو آیه, سه آیه, چهار آیه کمتر و بیشتر را معنا کردند تفسیر مصطلح به آن صورت نیست در جریان اصحاب کهف نظر مرحوم شیخ اماته و احیاست نه اِنامه و ایقاظ مرحوم شیخ می‌فرماید ذات اقدس الهی اینها را اماته کرده اینها در کهف مُردند و بعد از سیصد سال خدا اینها را زنده کرده است, ولی معروف بین اهل تفسیر چه شیعه, چه سنّی سخن از خواب است و بیداری نه مرگ است و حیات بعد از مرگ این فرمایش مرحوم شیخ که دارد «أماتهم الله ثمّ أحیاهم» اینها را اِماته کرد اینها مُردند البته اجساد اینها برای اینکه نپوسد ﴿نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ﴾ آفتاب می‌تابید و خدای سبحان بدن اینها را جابه‌جا می‌کرد از پهلوی راست به پهلوی چپ و اینها «ثمّ أحیاهم» شاید احیا را از کلمهٴ بَعث استفاده کردند که فرمود: ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ﴾ ولی معروف بین اهل تفسیر و شاید روایات هم همین را تأیید کند سخن از خواب و بیداری است نه سخن از مرگ و احیای بعد از مرگ است جریان مرگ و احیای بعد از مرگ سه قِسم بود که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت ﴿أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ﴾ آن قسمت هست جریان وجود مبارک ابراهیم که ﴿کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتَی﴾ در همان قسمت است و مانند آن سه‌تا جریان دقیقی است در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» برای اینکه خدای سبحان در دنیا عده‌ای را اماته کرده بعد احیا کرده تا جریان حشر نمونه پیدا کند و جریان اصحاب کهف اگر از سنخ اماته و احیا بود مناسب بود همان‌جا ذکر بشود ظاهراً جریانش از سنخ احیا و اماته نیست از سنخ انامه و ایقاظ است خدا اینها را خواباند و بعد اینها را بیدار کرد منتها خواب یک مرگ موقّت است که «النوم أخ الموت» این کلمهٴ «توفّی» را در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» که قبلاً گذشت ملاحظه فرمودید ذات اقدس الهی دربارهٴ خواب هم به کار برده که ﴿یَتَوَفَّاکُم بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ﴾ یا ﴿اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا﴾ خدای سبحان جانِ همه را توفّی می‌کند آنهایی که می‌میرند در هنگام مرگ خدا جانشان را می‌گیرد آنهایی که نمردند هنوز و می‌خوابند خداوند در خواب جانشان را می‌گیرد جریان خواب از پیچیده‌ترین بحثهای عقلی و نقلی است که انسان می‌خوابد چه می‌شود؟ رابطهٴ روح و بدن چه می‌شود؟ این روح کجا می‌رود؟ این برزخ متّصل چیست؟ این چیزهایی که ما در خواب می‌بینیم توجیهشان چیست و اگر خوابیده را بیدار می‌کنند اول بیدار می‌شود بعد می‌شنود یا اول می‌شنود بعد بیدار می‌شود «کما هو الحق» اول می‌شنود بعد بیدار می‌شود, خب رابطهٴ روح و بدن چقدر است که اول می‌شنود بعد بدن را بیدار می‌کند. خواب یک مرگ است ما هر شب واقعاً می‌میریم و هر شب هم به لقای خدا می‌رسیم منتها از بس آشفته زندگی کردیم که اصلاً یادمان نیست ما را کجا می‌برند ما را می‌برند و می‌آورند اما حالا کجا می‌برند, چه کار می‌کنند, به ما چه چیزی می‌گویند خیلی از مواقع است که احیاناً چیزهایی را آدم در رؤیا می‌بیند صبح که بلند شد دستش خالی است یادش نیست. به هر تقدیر مسئله خواب یک امر پیچیده‌ای است معروف بین اصحاب(رضوان الله علیهم) مسئله انامه و ایقاظ است ولی فرمایش مرحوم شیخ اماته و احیاست قبول فرمایش مرحوم شیخ آسان نیست.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر اینها هم تأیید می‌کنند حرف مفسّران معروف را ایشان که دارند با فرمایش ایشان سازگار نیست دیگر غالب فرمایشات اصحاب مطابق با قرآن کریم است اما فرمایش ایشان ظاهراً بعید است حالا ایشان از کلمهٴ بعث می‌خواهند استفاده کنند این هم سخت است چون بعث مشترک است البته اگر کسی مُرد وقتی زنده می‌شود می‌گوید ﴿مَنْ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هذَا﴾ قبر هم مرقد است قبر یعنی برزخ, رقود یعنی خواب اگر دربارهٴ اصحاب کهف گفته شد ﴿وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظاً وَهُمْ رُقُودٌ﴾ رقود به مُرده‌ها هم می‌گویند راقدند, به خوابیده‌ها هم می‌گویند راقد ﴿مَنْ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هذَا﴾ منتها طرزی اینها خواب رفته بودند که شبیه انسانِ بیدار بودند که فرمود تو اینها را بیدار می‌یابی, بیدار می‌پنداری ولی اینها خواب‌اند مرحوم شیخ مفید می‌فرماید اینجا رقود نظیر ﴿مَنْ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هذَا﴾ یعنی اموات ولی ظاهر آیات و فرمایشات اصحاب(رضوان الله علیهم) با بیان مرحوم شیخ مفید هماهنگ نیست, خب.
فرمود اینها چنین حرفی زدند ما پاسخی که دادیم با «فاء» تفریع فرمود اینها از ما خواستند ﴿رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً﴾ ما هم بر اساس ﴿ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ﴾ این دعای اینها را جواب دادیدم فوراً اینها را خواباندیم معلوم می‌شود جواب الهی گاهی بعد از سیصد سال نتیجه می‌دهد و زمینه‌اش از همان وقت شروع می‌شود منتها درختی را که غرس کردند گاهی زود نتیجه می‌دهد گاهی دیر تا درخت چه درختی باشد این «فاء» تفریع نشان می‌دهد که از ما چیزی را خواستند ما هم جواب دادیم فوراً اینها را خواباندیم ﴿فَضَرَبْنَا عَلَی آذَانِهِمْ﴾ این کلمهٴ «ضَرْب» این جمله را عنایت کنید اگر کسی خواست مشکل روزمرهٴ او حل بشود این کتاب تفسیر المنجد می‌تواند مشکلش را حل کند اما اگر خواست پژوهش قرآنی داشته باشد, مفسّر باشد, محقّق باشد, عالِم بشود کتابهایی نظیر منجد و امثال منجد صبغهٴ علمی ندارد شما باید یک کتاب عمیق نظیر مقاییس نظیر اقرب‌الموارد کتابهایی که مخصوص این آیات قرآن کریم است یا لغات است نظیر نهایه ابن‌اثیر و بعد از او که متفرّع و مترتّب بر اوست و به قدرت و عظمت علمی او نیست مجمع‌البحرین است این مجمع‌البحرین ما بعد از آن نهایه ابن‌اثیر اهل سنّت نوشته شده نه به آن قدرتِ علمی است نه به آن صَبغ بالأخره کتابی است که بسیاری از مشکلات را می‌تواند حل کند تازه مجمع‌البحرین برای کسی که بخواهد محقّق باشد اصلاً گاهی ممکن است ما چند سال به منجد مراجعه نکنیم کتاب علمی نیست اما این کتاب اقرب‌الموارد شما قبلاً هم به عرضتان رسید این بزرگوار می‌گوید ما برای جمع لغات عرب مدّتها زحمت کشیدیم شهرهای مرزی, روستاهای مرزی همهٴ اینها را پشت سر گذاشتیم برای اینکه شهرهای مرزی, روستاهای مرزی کلمات دخیل فراوان دارند اما آن روستا و شهرهایی که در متن و بَطن منطقه‌های عرب‌‌نشین هست آنها ارتباطشان با خارج بسیار کم بود یا نبود ما سعی کردیم لغات را از آنجا شناسایی کنیم صاحب قاموس فیروزآبادی هم تلاش و کوشش‌شان برای لغت‌شناسی کم نیست سالیان متمادی اینها مجتهد در لغت‌شناسی‌اند یا آن حقیقت و مجاز یا اساسی را که زمخشری نوشته از این قبیل است, مقاییس از این قبیل است این کلمهٴ قَصص در همین آیه قرآن کریم هر جا به کار رفته مفرد به کار رفته در اولش فرمود: ﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ﴾ وقتی به اقرب‌الموارد مراجعه می‌کنید می‌بینید که بیان می‌کند که «أحسن القَصص أی أحسن البیان» در پایان همان سورهٴ مبارکهٴ «یوسف» دارد ﴿لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِی الْأَلْبَابِ﴾ اگر یک کتاب لغت عمیقِ قابل اعتماد و استنادی نظیر مقاییس, نظیر أقرب‌الموارد نظیر کتابهایی مانند این قصص را جمع بداند خب قابل اعتماد است وگرنه همین کتابهای یاد شده مثل اقرب می‌گوید قصّه جمعش قِصص است دیگر قَصص را به عنوان جمع ذکر نکردند به هر تقدیر اگر یک وقت می‌خواهید روزمره مشکل روزانهٴ او سخنرانی او حل بشود بله یک کتاب دمِ دستی بد نیست ولی بخواهد عالِم بشود این راهش نیست, خب.
فرمود ما این قصّه را برای شما بیان می‌کنیم ما اینها را خواباندیم این جریان ضَرب را هم جناب زمخشری در کشّاف معنا کرده, هم مرحوم امین‌الاسلام در مجمع‌البیان ذکر کرده زمخشری گفت ﴿ضَرَبْنَا عَلَی آذَانِهِمْ﴾ یعنی چیزی را به عنوان پرده جلوی گوش اینها گذاشتیم آویزان کردیم که حجابی باشد که اینها حرفها را نشنوند و بیدار نشوند لکن مرحوم امین‌الاسلام تلاش و کوشش کرده از بعضی از لغت‌شناسان نقل کرده که ﴿ضَرَبْنَا عَلَی آذَانِهِمْ﴾ یعنی «سَلّطنا علیهم» کذا و کذا بعد از بزرگان لغت‌شناس نقل کردند این معنای کنایی است وقتی گفتند خدای سبحان «ضرب الله به الفالج» فلج را دامنگیر کسی کرد او را به فلج زد سخن از آویختن نیست, سخن از زدنِ مصطلح نیست سخن از سلطه است یعنی ما خواب را بر اینها مسلّط کردیم بعد مرحوم امین‌الاسلام این جمله را هم بازگو می‌کند که می‌گوید این کلمهٴ ضَرْب به معنای تسلیط این یک کلمهٴ عربی نیست که معادل فارسی داشته باشد قبلاً هم از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) نقل شد که عربی را مُبین گفتند چون «یُبین الألسن و لا تُبینه الألسن» این قدرت دارد که زبانهای دیگر را ترجمه کند ولی زبانهای دیگر آن قدرت را ندارند که این را ترجمه کنند عربی مُبین است لذا بعضی از اوصاف را یا افعال را با تک‌واژه بیان می‌کنند و رسالتش هم ایفا می‌شود و همان معنا را شما بخواهید در فارسی یا غیر فارسی بازگو کنید می‌بینید تک‌واژه ندارید ناچارید از چند کلمه کمک بگیرید اگر معنا بسیط بود و در لغت عرب با تک‌واژه آن معنا ایفا شد آدم به مقصد می‌رسد اما اگر همان معنای بسیط را شما بخواهید معاد فارسی یا غیر فارسی بیاورید ناچارید چند کلمه را دوخت و دوز کنید, جمع کنید تا این چند کلمه آن معنای بسیط را برساند و در این وسطها ضایعات و ریخت و پاشش کم نیست برای اینکه اگر شما سه‌تا کلمه یا چهارتا کلمه را جمع کردید هر کدام از این کلمه به منزلهٴ بندِ غربال است هر کدام از این کلمه به اندازهٴ خودش جا می‌گیرد بین این چهارتا کلمه خالی است وقتی بین این چهارتا کلمه خالی بود خیلی از آن لطایف معنای مُدرَک می‌ریزد این ریزش است آن معنا بسیط است, الفاظ مرکّب است, بیان اینها فاصله است این معنا می‌ریزد لذا «یُدرَک و لا یوصَف» که گفته می‌شود در این‌گونه از موارد است یعنی در این‌گونه از موارد هم هست یعنی آن معنا بسیط است لفظی که تک‌واژه باشد بتواند آن را ادا کند نیست از چند کلمه آدم باید کمک بگیرد دوخت و دوز بکند این کلمات هم مرکّب‌اند بینشان فاصله است در این فواصل آن لطایف می‌ریزد لذا خیلی از چیزهاست که انسان بخواهد عربی را به فارسی ترجمه کند بسیار سخت است اینکه می‌بینید بسیاری از بزرگان تلاش و کوشش‌شان این است که قرآن را ترجمه نکنند برای اینکه ترجمه نمی‌شود نه اینکه محال است بسیار یعنی بسیار سخت است که اینجا «لام» به چه معناست, فلان حرف به چه معناست در زبان عربی انسان خوب می‌فهمد ولی می‌‌خواهد با فارسی بیان کند می‌بیند ابزار کم است شما کمتر ترجمه‌ای می‌بینید که بتواند رسالت آن خاصّ خود را که تفهیم معنای آیه است برساند مگر اینکه شما بگویید ترجمه آزاد است یا گزیدهٴ تفسیر است به این سبک باشد وگرنه ترجمه آن قدرت در فارسی نیست که عربیِ مبین را تبیین کند.
به هر تقدیر مرحوم امین‌الاسلام می‌فرماید که این ضرب از آن کلمات است که ما نمی‌توانیم معادل فارسی یا غیر فارسی برای این کلمه از غیر عربی بیاوریم ﴿فَضَرَبْنَا عَلَی آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً﴾ یک وقت است که این ﴿سِنِینَ﴾ مبهم می‌خواهد ذکر بشود دیگر ﴿عَدَداً﴾ در آن نیست اما می‌خواهد بفرماید نه, سالهای معدود و روشنی است قابل شمارش است ما شمردیم به دیگران آموختیم آنها هم می‌شمارند که بعد می‌فرمایند سیصد سال است ﴿وَازْدَادُوا تِسْعاً﴾ اگر قابل شمارش نباشد مبهم باشد یا مصلحت در ابهام باشد دیگر نمی‌فرماید ﴿عَدَداً﴾ می‌گویند ﴿سِنِینَ﴾ سالیانی بود اما وقتی بخواهند بگویند معدود است قابل عَدّ است ما شمردیم به شما هم تفهیم‌تان می‌کنیم این کلمهٴ ﴿سِنِینَ عَدَداً﴾ را ذکر می‌کنند گاهی این کلمهٴ عدد نشانهٴ قلّت است مثل اینکه فرمودند: ﴿وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ﴾ چون اگر پول زیاد باشد قابل شمارش نیست اما اگر پول خُرد باشد کم باشد قابل شمارش است دیگر فرمود او را با یک مقدار پول خُرد فروختند خلاصه وجود مبارک یوسف را به دراهمی فروختند که قابل شمارش است ﴿وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ﴾ که خود ﴿بَخْسٍ﴾ نشانهٴ قلّت است ﴿دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ﴾ اینجا گرچه به لحاظ ذات اقدس الهی بالنسبة الیه سبحانه و تعالی قلیل است ولی نظر به این قسمت معطوف است که اینها معدود است معیّن است شمارش‌شده است ما برای شما شماره می‌کنیم و مشخص می‌شود آن‌وقت فرمود: ﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ﴾ و این کار را می‌کنیم ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ﴾ حالا این اول تیتر قضیه است به اصطلاح, سرفصل قضیه است, عنوان قضیه است ما اینها را خواباندیم بعد بیدارشان کردیم ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ﴾ این بَعث ما برای چند فایده است چند نکته است یکی اینکه معلوم بشود که چه کسی به این اسرار پی می‌برد که اینها چند سال خوابیدند ﴿لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَی لِمَا لَبِثُوا أَمَداً﴾ اینها وقتی که بلند شدند دو حزب شدند دو گروه شدند چه اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «کهف» در آیات بعد خواهد آمد که آیهٴ نوزده ﴿وَکَذلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ﴾ اینها دو گروه شدند بعضیها از یکدیگر سؤال می‌کردند ﴿قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ﴾ این یک گروه بودند سؤال می‌کردند آن یک گروه گفتند یک روز یا نصف روز برای اینکه آن روزی که رفتند خوابیدند آفتاب در این قسمت غار بود وقتی بیدار شدند در آن قسمت اینها خیال کردند که صبح آمدند آفتاب اینجا بود عصر آفتاب آنجا این شده ﴿بَعْضَ یَوْمٍ﴾ دیگری گفتند که نه, برای امروز نیست آفتابِ امروز نیست آفتاب روز بعد است ما امروز که آمدیم آفتاب اینجا بود فردا که بیدار شدیم آنجا بود این حرفِ یک گروه پس تسائل شده یک عده گفتند چقدر خوابیدیم؟ یک عده گفتند ﴿یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ﴾ آنها گفتند نه, سخن از یوم یا بعض یوم نیست ﴿قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ﴾ که بحثش خواهد آمد. این حزبین, حزبین داخلی بود نه اینکه یک حزب به نام اصحاب کهف, یک حزب به نام اصحاب رقیم این قبیل نبود همین داخل یک عده سؤال کننده بودند یک عده جواب دهنده خدا می‌فرماید ما اینها را بیدار کردیم تا روشن بشود کدام یک از اینها عالِم‌ترند به آنچه را که پشت‌ سر گذاشتند ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَی﴾ آن‌گاه فرمود: ﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهمْ فِتْیَةٌ﴾ حالا بحث مهمّی که ما الآن در پیش داریم که پیشنهاد می‌دهم عرض می‌کنم مطلب دیگر است این ﴿إِنَّهمْ فِتْیَةٌ﴾ در بحث دیروز اشاره شد که این اشاره به شَباب و جوانی نیست به فتوّت است البته گاهی این فَتا و فِتیان و فَتیات آن بارِ معنوی را به همراه دارد که فتوّت باشد نظیر جریان حضرت ابراهیم ﴿قَالُوا سَمِعْنَا فَتی یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ﴾ ما فَتایی را که با فتوّت همراه بود شنیدیم که درباره بتها نقدی دارد یا وجود مبارک موسای کریم به همراهش ﴿قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا﴾ و مانند آن در این جریان هم که فرمود: ﴿إِنَّهمْ فِتْیَةٌ﴾ در چند جای همین سورهٴ «کهف» از اصحاب کهف به عنوان فتیه یاد می‌کند اینها بار معنوی و ارزشی را به همراه دارد گاهی هم فَتا به معنی مطلق جوان است چه اینکه در جریان حضرت یوسف دارد که ﴿وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانِ﴾ آنجا دیگر بارِ معنوی ندارد یا ﴿لاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً﴾ که آنجا دیگر بار ارزشی ندارد بلکه با ضدّ ارزش همراه است در این‌گونه از موارد بر اساس قرائن حافّه‌ای که دارد بارِ ارزشی دارد ﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهمْ فِتْیَةٌ﴾ که ﴿آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدیً﴾.
آن مطلب مهمّی که بارها برای خود ما مسئله است و می‌خواهیم عرض کنیم این است که در جریان عاشوراپژوهی به لطف الهی سالیان متمادی است که در جریان سیّدالشهداء و کربلا سخنرانیها شده, کتابها شده از بیشترین برکاتی که از وجود مبارک حضرت گرفته شده همان احیای اسلام است ظلم‌ستیزی, طاغوت‌ستیزی این انقلاب هم از برکت اوست این جریان موفقیّت برادران لبنانی در 33 روز همین است, برادران مسلمان غزّه همین است اینها به برکات حضرت است و آنچه که در عاشورائیّات مطرح است همان مبارزه با ظلم و امر به معروف و نهی از منکر و اینهاست که حق است اما عرفانیّات این عاشورا کمتر مطرح است در عرفانیّات اینکه عرض می‌کنم اینجا برای ما مهم است چون این آیه مبارکهٴ ﴿أَمْ حَسِبْتَ﴾ را وجود مبارک حضرت قرائت کردند یعنی سیّدالشهداء(سلام الله علیه) در کوفه بر نِی این آیه را قرائت کردند آنکه مهم است این است که سیدناالاستاد مرحوم علامه(رضوان الله علیه) دربارهٴ بخشی از اینها یادم هست که فرمایش داشتند دربارهٴ آن خوابی که معمولاً در بین راه قبل از اینکه حضرت به کربلا بیایند خوابی دیدند که منادی می‌گوید این قافله حرکت می‌کند مرگ اینها را تعقیب می‌کند در این باره, عصر تاسوعا وجود مبارک حضرت دمِ خیمه خوابی دیدند یا شب عاشورا یا صبح عاشورا خوابی دیدند که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آن حضرت فرمود شما فردا مهمان ما هستید و اینها. نظر شریفشان این بود که اینها خواب نبود حالت منامیه بود نه نوم, نوم آن است که بالأخره آدم می‌خوابد وضو باطل می‌شود بعد باید وضو بگیرد و اینها اما حالت منامیه این است که نه, بیدار است وضو باطل نشده می‌تواند بعد نمازش هم بخواند اما حالت کشف و شهود است نه حالت نوم این را می‌گویند حالت منامیه در عرفان ایشان فرمودند که اینها خواب نبود که وجود مبارک حضرت روی اسب خوابیده باشد یا جلوی خیمه خوابیده باشد این یک برداشت لطیفی است که این حالتهایی که از وجود مبارک حضرت نقل شده است به حالت منامیه تعبیر می‌کردند این یک بخش که بخواهد الآن عاشوراپژوهی و اینها به لطف الهی هست اگر در جمع شما کسانی هستند که این توفیق را داشته باشند کارِ خوبی است که روی عرفانیّات عاشورا کار بشود, این یک بخش. بخشی هم مربوط به اینکه در شب عاشورا وجود مبارک سیّدالشهداء بعد از اینکه آن سخنرانی را کرد و آنها عرض کردند که ممکن نیست دست از شما برداریم خواصّ اصحاب را که خواستند جایِ اینها را در بهشت به اینها نشان دادند خب این کشف و شهود است دیگر این دیگر خواب نیست پس انسان می‌تواند در دنیا مادامی که هست بهشت را ببیند البته اینکه جهاد اکبر می‌گویند این جهاد اکبر این است نه آن جهاد اکبر اخلاقیّات جهاد اوسط است در اخلاقیّات جمع بین عقل است و نفس امّاره این نفس به شهوت و غضب یا وهم و خیال می‌کشاند عقل به حکمت می‌کشاند, به معرفت می‌کشاند, به زهد و تقوا می‌کشاند و مانند آن این جنگ هست اگر انسان پیروز شد در جهاد اوسط پیروز است جهاد اکبر از آن به بعد است یعنی کسانی که در حدّ سلمان و اباذرند یا در حدّ شیخ انصاری‌اند یا در حدّ مقدّس اردبیلی‌اند اینها تازه سربازان جهاد اکبرند در جهاد اکبر جنگ بین عقل است و قلب, عقل می‌گوید که به همین مقدار بسنده کن راه بسیار سخت است, قلب می‌گوید خیر من نمی‌خواهم بهشتی بشوم که من می‌خواهم بهشت را ببینم این جنگ بین علم حصولی و حضوری, جنگ بین ادراک حضوری و ادراک شهودی, جنگ بین فلسفه و عرفان این جنگ اکبر است جهاد اکبر است این است که می‌خواهند ببینند نه اهل بهشت بشوند اینها اهل بهشت‌اند این بیان نورانی حضرت امیر که فرمود: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْرَآهَا» این مقام «کأنّ» است می‌خواهند از مقام «کأنّ» به مقام «أنّ» برسند مثل خود حضرت امیر فرمود: «لو کُشف الغطاء ما ازددتُ یقینا» وقتی دربارهٴ مبدأ فرمود من آن نیستم که نبینم و عبادت کنم «ما کنتُ أعبد ربّاً لم أره» دربارهٴ معاد هم به طریق اُولیٰ این فرمایش را دارد اینها مقام «أنّ» است که برای آنهاست اینهایی که در خطبهٴ همّام آمده «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْرَآهَا» یا «هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْرَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ» این مقام «کأنّ» است این مقام «کأنّ» همان است که نصیب حارثةبن‌زید شده که مرحوم کلینی نقل می‌کند که به حضرت عرض کرد یعنی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کرد که «کأنّی أنظر إلی عرش ربّی [و] قد وضع للحساب» این در راه است بین راه است این مقام «کأنّ» است که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این اصطلاح را در آوردند که از حضرت سؤال کردند احسان چیست؟ فرمود: «الإحسان أن تَعبد الله کأنّک تراه» طرزی خدا را عبادت بکنی که گویا می‌بینی اگر این قسمت بازرسی شد می‌شود عرفانی این برای شب عاشورا که عده‌ای را حضرت انتخاب کرد جای اینها را به آنها نشان داد شده, شده روز عاشورا در روز عاشورا کاری خود وجود مبارک علی‌بن‌الحسین عرض کرد «هذا جدّی رسول الله» این «هذا» اشاره به چیست؟ اشاره به کیست؟ «هذا جدّی رسول الله» یک وقت است که نقل می‌شود که «هذا جدّی رسول الله(ص) قد سقانی بکأسه الأفیٰ» و به من پیام داد به شما اطلاع بدهم که «العجل, العجل» یک وقت است که نه, در نقل این‌چنین ذکر بشود که «هذا جدّی رسول الله» این حالت احتضار است یا قبل از احتضار حالت احتضار خب همهٴ ما ان‌شاءالله حضرت را می‌بینیم اما در حالت وداع که طلیعه است هنوز انسان در دنیا هست به حالت احتضار و ورود برزخ نشده عرض کند «هذا جدّی رسول الله» معلوم می‌شود شهود است دیگر این هم یک بخش. در جریان حضرت سکینه(سلام الله علیها) وجود مبارک امام حسین(سلام الله علیه) یکی از برادرزاده‌هایش خِطبه کرده, خواستگاری کرده گفته که مرا به عنوان دامادی قبول کنید حضرت فرمود در بین دختران من سکینه در حدّی نیست که تو بتوانی با او زندگی کنی او برای تو خانه‌دار باشد, بچه بیاورد, داخلهٴ زندگی تو را حل بکند نیست و تو هم در آن حدّی نیستی که با سکینه زندگی کنی این در مقتل مقرّم هست حضرت فرمود سرّش این است که سکینه(سلام الله علیها) «فالغالب علیها الاستغراق مع الله» این غالباً غرق جمال و جلال الهی است شاهد قضیه این است که در قتلگاه خیلیها بودند تنها کسی که از آن گلوی بریده این حرف را شنید سکینه بود این‌چنین نیست که حرف را همه بشنوند خب وجود مبارک بچه‌های ابی‌عبدالله بودند, زینب کبرا بود, امّ کلثوم بود خیلیها کنار جسد بودند تنها کسی که شنید که جریان سلام مرا به شیعیان برسانید به اینها بگویید مرا بهانه نکنند برای کُشته‌هایشان گریه بکنند این حیف است کشته‌هایشان را بهانه کنند, شهدایشان را بهانه کنند برای من گریه کنند «أو سمعتمُ بغریبٍ ٭٭٭ أو شهیدٍ فاندبونی» نه اینکه مرا بهانه کنید برای آنها گریه کنید این حیف است آنها را بهانه کنید برای من گریه کنید خب از غیر سکینه که نقل نشده که این همه بودند دیگر اطراف. وجود مبارک حضرت از این کارها زیاد داشت در مسئلهٴ خواندن قرآن این ﴿وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ﴾ را در شام قرائت فرمودند, ﴿أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ﴾ را در کوفه قرائت فرمودند خب مستحضرید وجود مبارک زینب کبرا(سلام الله علیها) یک سخنرانی مثلاً عاطفی کرده خیلیها دست به شمشیر می‌کردند چطور می‌شود علنی علی رئوس الأشهاد حضرت قرآن بخواند و همه بشنوند و کسی قیام نکند اینها را فریب دادند دیگر گفتند اینها ـ معاذ الله ـ بر باطل‌اند اگر همه می‌شنیدند همان روز قیام می‌کردند در بین این همه جمعیّت شما از زیدبن‌ارقم نقل می‌کنید اگر ان‌شاءالله تحقیق بکنید که آیا همه شنیدند, آیا گوش همه آن لیاقت را داشت بشنود در اینکه وجود مبارک این آیات را تلاوت فرمودند اینها «ممّا لا ریب فیه» است در اینکه بعضیها شنیدند و نقل کردند آن هم «ممّا لا ریب فیه» است این دوتا مطلب مفروق‌عنهماست اما آیا همه شنیدند؟ چطور شد آنها نشنیدند؟ چه گوشی می‌خواهد تا انسان بشنود؟ با چه گوشی می‌تواند بشنود؟ آنکه الآن تسبیح موجودات را می‌شنود آن بیان را هم می‌شنود اینها را جزء عرفانیّات عاشوراست و متأسفانه مطرح نیست در ﴿وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ﴾ هم همین است آن رفته عوام‌فریبی بکند و آیه بخواند که ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ﴾ خب وجود مبارک زینب کبرا جلویش را گرفته فرمود شما اشتباه می‌کنید «أظننت یا یزید حیث أخذت علینا أقطار الأرض و آفاق السماء» تا آخر اما وجود مبارک سیّدالشهداء علی رئوس الأشهاد در آن جلسهٴ علنی چنین آیه را بخواند همه بشنوند باز جا برای عوام‌فریبی باشد این بعید است پس سه مطلب است یکی وجود مبارک حضرت قرآن خواندند این مفروق‌عنه است, یکی اینکه بعضیها شنیدند این هم مفروق‌عنه است اما آیا اینکه چطور شد که دیگران نشنیدند, آیا همه شنیدند و اعتنا نکردند چرا آن را پس نقل نکردند از آنها نقل نشده اینها عرفانیّات عاشوراست که ان‌شاءالله اگر فراغت کردید اینها تنها مسئله روضه‌خوانی نیست اینها هم علم است, هم عبادت است, هم تقرّب به ولایت اینهاست اینها هم سهمی دارد ان‌شاءالله.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:26

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن