- 433
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 74 و 75 سوره انفال _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 74 و 75 سوره انفال _ بخش اول":
بخش قابل توجهی از این سوره درباره افعال الهی، تشریع الهی، احکام الهی و ... میباشد.
حکم انفال چیست؟ حکم جنگ چیست؟ حکم غنیمت چیست؟ حکم اسیر گیری چیست؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ ٭ وَ الَّذینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ﴾
انفاق مهاجرین باید جداگانه بحث بشود مهاجری که از مکه به مدینه آمده و جزء اصحاب صفه شد و نیازمندیهای اولی او را انصار مدینه تأمین میکردند این مالی نداشت تا انفاق کند اینکه ذات اقدس الهی میفرماید اینها که هجرت کردند و جهاد کردند به اموال و انفسشان در سبیل خدا مؤمنین حقیقیاند توضیحش چیست بیانش این است که این مهاجرین دو قسم بودند یک قسم امکانات مالی داشتند در همان مکه اینها به فقرای مسلمان رسیدگی میکردند انفاق فی سبیل الله داشتند عدهای که وضع مالی مساعدی نداشتند همان زندگی مختصری که داشتند کلاً از آنها صرفنظر کردند و از مکه به مدینه مهاجرت کردند و جزء اصحاب صفه شدند همین که آن مال و زندگیشان را رها کردند و در راه خدا صرفنظر کردند از آنها همین انفاق فی سبیل الله است بنابراین از چند جهت انفاق فی سبیل الله همان طوری که شامل انصار میشود شامل مهاجر هم خواهد شد در جریان اینکه کفار بعضهم ﴿بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ اشاره شد که اینها گرچه نسبت به یکدیگر با عداوت و دشمنی به سر میبرند برابر همان آیه سورهٴ مبارکهٴ حشر که فرمود: ﴿تَحْسَبُهُمْ جَمیعًا وَ قُلُوبُهُمْ شَتّی ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ﴾ اما همین که دین حق در بین مطرح شد الکفر ملة واحده با هم هماهنگ میشوند و علیه دین حقیقی قیام میکنند و اینکه در سورهٴ مبارکهٴ جاثیه آیه 19 سوره جاثیه فرمود: ﴿وَ إِنَّ الظّالِمینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ این هم از این قبیل است همان طوری که درباره کفار فرمود: ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ در آیه 19 سوره جاثیه هم میفرماید که ظالمین ﴿بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ اما ﴿وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقینَ﴾ در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ انفال همانند سور گذشته مطالبی است که این به منزله لب آن سوره است گاهی در آغاز سوره تفسیر اجمالی آن سوره بازگو میشود تا شروع کننده یک بینش اجمالی داشته باشد گاهی هم وقتی سوره بحثاش به پایان رسید خلاصه گیری میشود این لب آن سوره است یک اجمالی برخی از اهل تفسیر در آغاز تفسیر هر سوره ذکر میکنند المیزان سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) هم این روش را رعایت کرده است اما آنچه که در پایان سوره ذکر میشود این دیگر خلاصه و تفسیر اجمالی نیست این عصاره است نه خلاصه مصطلح بنابراین تا انسان اشراف کامل نداشته باشد آنچه را که در پایان سوره به عنوان لب سوره یاد میشود بهره او نخواهد شد این سورهٴ مبارکهٴ انفال از آن جهت که مدنی است خصوصیتهای سوره مدنی را داراست یعنی بخش قابل توجهی از این سوره درباره افعال الهی تشریع الهی احکام الهی وظیفه مؤمنین نسبت به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جریان جنگ و صلح جریان غنائم جریان توزیع غنیمتها جریان اسیر گیری و مانند آن مطرح است که اینگونه از احکام در سور مکی سابقه ندارد برای اینکه در مکه جنگی نبود غنیمتی نبود اسیر گیری نبود و مانند آن سور مکی نظیر انعام اعراف و مانند آن قسمت مهمش به احتجاج میگذرد یا احتجاج بر توحید ربوبی است یا بر مسئله وحی و نبوت است ضرورت وحی و نبوت آثار وحی و نبوت و مانند آن است که خطاب به مشرکین است در برابر این احتجاجها اینها خوب گوش فرا دادند ولی سور مدنی خطاب به مؤمنین است که شما وظیفه رهبری پیامبر را حفظ بکنید مشمول عنایتهای خدا خواهید بود احکام او را رعایت کنید تا به حکم برسید و مانند آن لذا قسمت مهم خطابهای سور مدنی مؤمنیناند و قسمت مهم خطابهای مکی مشرکین و مانند آنند که در مقام احتجاج گوش فرا بدهند این سورهٴ مبارکهٴ انفال هم از اسمای حسنای الهی سخن فراوانی به میان آورد هم از افعال الهی هم از احکام الهی درباره اسمای الهی در نوبت قبل اشاره شد که چند اسم از اسمای الهی در این سوره طرح شد و اسامی که عناصر محوری این سوره را تشکیل میدهند تقریباً ده اسمند برخی از آن اسماء به تنهایی ذکر شدند برخی هم مرتباً ذکر شدند افعال الهی را ذات اقدس الهی در این سوره به خوبی تشریح کرده که خدا چه کاری انجام داده است در آسمانها و زمین درباره مؤمنین درباره پیغمبر افعال الهی را بازگو فرمود دستوراتی که به عنوان ربوبیت تشریعی صادر کرد آنها را هم ذکر کرد حکم انفال چیست حکم جنگ چیست حکم غنیمت چیست حکم اسیر گیری چیست اینها را ذکر فرمود عنایت خاص خود را نسبت به پیغمبر ذکر کرد آن بخش اول که به توحید برمیگردد اسمای الهی را ذکر فرمود افعال الهی را ذکر فرمود ربوبیت تشریعیاش را ذکر فرمود ولایتش هم نسبت به مؤمنین ذکر فرمود فرمود که اگر آنها رخ برگرداندند ذات اقدس الهی ولی مؤمنین است مؤمنین نگران نباشند نگویند که ما معین و یاوری نداریم آیه 40 سورهٴ مبارکهٴ انفال این است ﴿وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصیرُ﴾ او وقتی مولای شما باشد هم ولای او ولای خوبی است هم نصرت او نصرت خوبی است پس اینها به افعال الهی و عنایتهای الهی برمیگردد احکام خودش را که ذکر میکند اینها را معلل میکند که خداوند این کارها را کرده برای فلان هدف ﴿لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ﴾ آیه 8 سورهٴ مبارکهٴ انفال این بود که خداوند این کارها را کرده برای اینکه حق را احقاق کند تثبیت کند و باطل را از بین ببرد هر چند که دیگران نخواهند پس بخش عظیمی از این سوره به توحید برمیگردد یعنی به اسمای حسنای الهی و ربوبیت تشریعی خدا و بیان احکام خدا به بیان حکم این احکام به بیان سرپرستی تکوینی و تشریعی خدا نسبت به مؤمنین بخش دیگر این سورهٴ مبارکهٴ آن بیان محبت آمیز ذات اقدس الهی است نسبت به پیغمبر از وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کمال تجلیل و تکریم یاد میکند نحوه تجلیل این سوره از وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) متعدد است گاهی در نحوه تعبیر از پیغمبر احترام میکند مثل اینکه نام پیغمبر را کنار نام خود ذکر میکند وصفی برای او ذکر نمیکند اما همین که نام پیغمبر را کنار نام خود ذکر میکند یک تجلیل است حکمی هم که برای برخی از موضوعات است آن حکم را میگوید در اختیار خدا و در اختیار پیغمبر است این یک نحو تجلیل تجلیل دیگر اوصافی است که برای پیغمبر ذکر میکند میگوید تو آنچنان صفتی را داری که کار تو کار خداست ﴿وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی﴾ تجلیل دیگری که این سورهٴ مبارکهٴ انفال از وجود مبارک پیغمبر ذکر میکند بیان میکند میفرماید تا وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بین امت هست امت به عذاب استأصال معذب نمیشود اینقدر این وجود منشا برکت است تجلیل دیگر آن است که میفرماید اگر اینها بخواهد با تو خیانت بکنند قبلاً با خدا خیانت کردهاند و ذات اقدس الهی شما را بر اینها مسلط کرده است اگر بخواهند با تو خیانت کنند باز هم مسلمین را بر آنها مسلط خواهد کرد بعد از این تجلیل چند جانبه آن گاه میفرماید که از پیغمبر اطاعت کنید و اگر با او شقاق کردید گرفتار عذاب میشوید شقاق یعنی از آن حضرت فاصله بگیرید شما در یک شق قرار بگیرید آن حضرت در شق دیگر قرار بگیرد میبینید وقتی سیل میآید این سینه صاف کوه را به صورت شیار و دره گود میکند این دو شق دارد یک شق آن طرف دره است وادی است یک شق این طرف وادی وادی یعنی دره نه یعنی بیابان ﴿فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها﴾ وادی یعنی دره خب وقتی این سیل میآید دره تولید میکند این دره این شق دو طرف دارد چنین کاری را میگویند مشاقه یعنی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در یک شق قرار میگیرد این هم در شق دیگر این را با تهدید ذکر میکند پس هم آثار مثبت را ذکر میکند که اگر کسی با پیغمبر باشد چه خواهد شد هم آثار منفی را ذکر میکند قبل از اینکه آثار مثبت و منفی را ذکر بکند آن تجلیلهای چند جانبه را نسبت به پیغمبر اعمال میکند حالا ما برخی از آن آیات را میخوانیم تا معلوم بشود که ذات اقدس الهی از خودش چگونه یاد کرده است از پیغمبرش چگونه یاد کرده است و اطاعتهایی که دستور داد چیست در آیه اول سوره انفال هم حکم فقهی را بیان کرده که آثار ربوبی و تشریعی خدای سبحان است هم اینکه نام مبارک پیغمبر را کنار نام خود ذکر کرد ﴿قُلِ اْلأَنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ﴾ آیه پنجم فرمود: ﴿کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ﴾ یعنی تو در تحت رهبری ذات اقدس الهی هستی با عنایت الهی از منزل بیرون آمدی وگرنه آنها ممکن بود ببینند یا از فیض پیروزی محروم بشوی یا آنها ممکن بود یک وقتی سرریز کنند شما را در مدینه آسیب برسانند هدف این کار هم ﴿وَ یُریدُ اللّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرینَ﴾ این هدف است بعد فرمود که شما در استغاثه با مؤمنین یعنی توی پیغمبر در استغاثه با مؤمنین حضور داشتی ما بر خواستههای شما پاسخ مثبت دادیم در آیه 13 فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ اینکه کفار در جنگ بدر شکست خوردند و آسیب دیدند برای اینکه هم با خدا در شقاق بودند هم با پیغمبر خدا نام مبارک پیغمبر را در کنار نام خدا ذکر کرد این به عنوان صغرای قیاس بعد به عنوان کبرای کلی فرمود: ﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ آیه 17 به مجاهدین نستوه صدر اسلام فرمود کاری که شما کردید به شما مربوط نیست در حقیقت فیض الهی بود توفیق الهی بود تاییدات الهی بود نزول ملائکه بود ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ﴾ ولی درباره وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این چنین نبود که فقط به نفی اکتفا کند نفرمود و ما رمیت و لکن الله رمی بلکه بین نفی و اثبات جمع کرده است صدر آیه 17 درباره توده مجاهدان است که فرمود شما این کار را نکردید بلکه ذات اقدس الهی دشمن را از پا درآورد وسط این آیه خطاب به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که بین نفی و اثبات جمع کرده فرمود: ﴿وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی﴾ نفرمود و ما رمیت و لکن الله رمی بلکه فرمود: ﴿وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی﴾ سرّش آن است که گرچه اصحاب بدر و مجاهدین نستوه که علیه آن کفار و منافقین تلاش و کوشش میکردند فعل آنها مقبول ذات اقدس الهی است لذا خدا فعل آنها را به خود اسناد داد اما آنها ظاهراً اهل محو بودند نه سهو بعد المحو یک وقت است انسان از خود بیخود میشود و تمام تلاش و کوششش این است که دستور الهی را اجرا کند یک وقت است که انسان از این مقام بالاتر میشود یعنی سهو بعد المحو دارد به اصطلاح یعنی بقای بعد الفنا دارد چون فنا آن قله نیست آن آخرین سیر نیست اگر کسی بقای بعد الفنا داشت بقای او دیگر بالله است بقای خودش نیست و وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)به همان سهو بعد المحو رسیده است به آن بقای بعد الفنا رسیده است این چنین نیست که تمام ذاتش فانی شده باشد و دیگر هیچ بلکه تمام ذاتش فانی شده است در خواسته ذات اقدس الهی و از آن به بعد خلعت اراده الهی را در بر کرده است خلعت فیض الهی را در بر کرده است باقی شد به بقای فیض الهی با آن فیض مستأنف و آن فوز جدید دارد رمی میکند پس او هست منتها بالله است این بقای بعد الفنا یا سهو بعد المحو این باعث میشود که ذات اقدس الهی فعل پیغمبر را هم به خود او نسبت بدهد هم به خودش اما آنها چون به این مقام بار نیافتند فقط فعل را از آنها نفی کرده است نفرمود فلم تقتلوهم اذ قتلتموهم و لکن الله قتلهم بلکه فرمود: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ﴾ آنها هم مقام والا را کسب کردهاند اما به بقای بعد الفنا نرسیدند اینگونه از تعظیم و تجلیلی که ذات اقدس الهی از پیغمبر به عمل میآورد باعث میشود که در آیه 20 میفرماید که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ خب اطاعت از پیغمبر بعد از اینکه این باقی به بقای الهی است و از خود هیچ چیزی ندارد و اگر دستوری میدهد فقط از ذات اقدس الهی است اطاعت از چنین پیغمبر در حقیقت اطاعت از حکم است نه اینکه خدا فرموده است پیغمبر را اطاعت کنید بلکه پیغمبر در حدی است که ﴿ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی ٭ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی﴾ چون او جز فرمان ذات اقدس الهی و حکم ذات اقدس الهی را نمیگوید بنابراین اطاعت او به منزله اطاعت خداست که «من اطاع الرسول فقد اطاع الله» چون امر بالاطاعة هر جا مطلق ذکر شد آن با یک تقریبی باشد بشود ولی در جریان اطاعت هر جا بالقول المطلق به امت اسلامی امر کردند که شما از خاندان پیغمبر (علیهم الصلاة و علیهم السلام) از اهل بیت مثلاً اطاعت بکنید این معلوم میشود معصومند چون اگر اطاعت مطلق است این معلوم میشود آنها در هیچ موردی گناه نمیکنند.
پرسش: ...
پاسخ: نه در جمیع موارد نمیشود چون این اسم فعل خاص است اما در جریان اطیعوا الله چون مطلق است این معلوم میشود که در همه موارد بوده است آیه 24 سورهٴ مبارکهٴ انفال هم نظیر آیه 20 دعوت پیغمبر را حیات بخش میداند فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ﴾ ببینید استجابت خدا و پیامبر را یکجا کنار هم ذکر میکند اما فعلی که ذکر میکند فعل مفرد است فعل تثنیه نیست نفرمود دعواکم چون پیامبر جز دعوت الهی چیز دیگری ندارد بر اساس همان ﴿ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی﴾ دعوت وجود مبارک پیغمبر به استناد قرب نوافل دعوت خداست از خود هیچ سخنی ندارد اگر «کنت لسانه التی ینطق به» پس دعوت او دعوت وحی الهی است چون این چنین است پس از خود سخنی ندارد از دیگری هم سخنی ندارد فقط از خدا سخن دارد لذا فرمود: ﴿اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ﴾ این فعل مفرد است در جریان نصرت گذشتها ز اینکه همان طوری که در جریان جهاد کار مجاهدان را به خود اسناد میدهد میفرماید ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ﴾ در جریان نصرت هم کار انصار را به خود اسناد میدهد در جریان انصار فرمود که ﴿آوَوْا وَ نَصَرُوا﴾ اینها کسانی بودند که مؤمنین را مأوا دادند یاری کردند لکن ذات اقدس الهی در آیه 26 همین سورهٴ مبارکهٴ انفال میفرمایند خداوند ﴿فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ﴾ او شما را مأوا داد گرچه این قابل توجیه است که خداوند مع الواسطه شما را مأوا داد و انصار بلاواسطه نظیر آن ﴿وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ﴾ و مانند آن که قابل توجیهاند لکن ظاهرش این است که این فعل را پذیرفته او این فعل اینها به منزله فعل خداست چون در مقام فعل است محذوری ندارد.
مطلب دیگر آن است که گرچه در آیه 20 یا آیه 24 در امر مثبت نام مبارک پیغمبر را در کنار نام ذات اقدس الهی ذکر فرمود فرمود: ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ یا ﴿اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ﴾ لکن در آیه 27 در آن قسمت سلبی و منفی هم نام مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در کنار نام ذات اقدس الهی ذکر فرمود فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ﴾ آنجا امر که میکند هر دو کنار هم ذکر میشوند اینجا که نهی میکند هر دو کنار هم ذکر میشود معلوم میشود که چه در امر چه در نهی چه در مثبت چه در منفی وجود مبارک پیغمبر آنجا حضور دارد در آیه 33 عنایت خاصی که ذات اقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد اینجا ذکر میکند که ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ مادامی که تو در بین این امت هستی ما آنها را به عذاب استأصال گرفتار نمیکنیم تو با انبیای دیگر فرق داری وجود مبارک نوح در بین امت بود معذلک ما آنها را معذب کردیم و همچنین برخی از انبیای دیگر ولی تو آن عظمت و مقام رحمانیت رحمت را داری که مادامی که در بین امتی ما این امت را عذاب نخواهیم کرد بعد از اینکه حکمت کارهای خودش را هم ذکر میکند و برخی از احکام فقهی را نظیر غنیمتها و مانند آن بازگو میکند میفرماید که ما برخی از این اسرار نظامی را در عالم رویا به تو آموختیم و باطن اینها را هم در جریان جنگ به تو نشان دادیم برخی از پیروان تو هم همان توفیق را پیدا کردند که باطن کفار را کم ببینند ﴿إِذْ یُریکَهُمُ اللّهُ فی مَنامِکَ قَلیلاً وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثیرًا لَفَشِلْتُمْ﴾ مشابه این نعمتی است که ذات اقدس الهی بهره مؤمنین هم کرده است در صحنه جنگ باز در آیه 46 میفرماید ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ برای وحدت ملی و امنیت ملی دوباره این آیه نازل شد که مردم را از نزاع و فشل و وهن و سستی بر حذر دارد که ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ﴾ در جریان عنایتی که ذات اقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) داشت ملاحظه فرمودید گاهی نام او را در کنار نام او ذکر میکند گاهی اوصاف ویژهای برای او ذکر میکند گاهی هم به امت اسلامی دستور میدهد که از او پیروی کنید گاهی هم خود امت اسلامی را مخاطب قرار میدهد که اگر شما بخواهید این نعمت الهی دوام پیدا کند ناچارید آن روحیه شاکر و متشکر بودنتان را حفظ کنید که این خطابی است به امت اسلامی در جریان کافی بودن ذات اقدس الهی همه بندگان خود را به کفایت وعده داده است که ﴿أَ لَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ﴾ لکن درباره شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یک کفایت خاصی نسبت به ایشان اعمال کردند آیه 62 و همچنین 64 سورهٴ مبارکهٴ انفال این است ﴿وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ ٭ وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ﴾ بعد دوباره فرمود: ﴿یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ﴾ که این ﴿وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ﴾ عطف است بر ضمیر متصل یعنی حسب تو و حسب مؤمنین خداست نه اینکه حسب تو خدا و مؤمنیناند که بحثش گذشت خب این عنایتی که ذات اقدس الهی به پیغمبر دارد نسبت به دیگران نیست و اگر نسبت به مؤمنین دارد به برکت پیغمبر است هم در بخش اثبات هم در بخش سلب در بخش سلب آیهای بود که قبلاً گذشت فرمود تا پیغمبر در میان مردم هست خدا آنها را عذاب نمیکند ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ گرچه آنها تبهکار باشند اما در بخش اثبات فرمود کسانی که پیروی تو را حفظ کردند آنها از کفایت خاص الهی برخوردارند ﴿یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ﴾ پس درباره نفی عذاب وجود عنصری توی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کافی است برای آن کفایت خاص هر کس به همراه تو در این مسائل اسلامی حرکت کرد از آن کفایت مخصوص برخوردار است یک کفایت عمومی است که ﴿أَ لَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ﴾ و یک کفایت خاصی است که نصیب پیغمبر و مؤمنین میشود در جریان اسیر گیری مستحضرید که وجود مبارک پیغمبر کلاً معصوم بود و مصون بود از عتاب الهی چون ایشان در این اسیر گیری نه به اذن او بود اولاً نه اجازه ایشان بود ثانیاً قبل از نزول آیه و نه با آن حضرت مشورت کردند ثالثاً بنابراین اگر عتابی از آیه استفاده میشود متوجه دیگران خواهد بود حالا مطالب بعدی که باز مربوط به لب این سوره است انشاءالله بازگو خواهد شد درباره بسم الله الرحمن الرحیم که در آغاز هر سوره است معنای خاص خودش را دارد چون چند بار بحث شد و در این تفسیر تسنیم هم تا حدودی مبسوطاً بحث شد دیگر تکرار نکنیم.
«و الحمد لله رب العالمین»
بخش قابل توجهی از این سوره درباره افعال الهی، تشریع الهی، احکام الهی و ... میباشد.
حکم انفال چیست؟ حکم جنگ چیست؟ حکم غنیمت چیست؟ حکم اسیر گیری چیست؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ ٭ وَ الَّذینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ﴾
انفاق مهاجرین باید جداگانه بحث بشود مهاجری که از مکه به مدینه آمده و جزء اصحاب صفه شد و نیازمندیهای اولی او را انصار مدینه تأمین میکردند این مالی نداشت تا انفاق کند اینکه ذات اقدس الهی میفرماید اینها که هجرت کردند و جهاد کردند به اموال و انفسشان در سبیل خدا مؤمنین حقیقیاند توضیحش چیست بیانش این است که این مهاجرین دو قسم بودند یک قسم امکانات مالی داشتند در همان مکه اینها به فقرای مسلمان رسیدگی میکردند انفاق فی سبیل الله داشتند عدهای که وضع مالی مساعدی نداشتند همان زندگی مختصری که داشتند کلاً از آنها صرفنظر کردند و از مکه به مدینه مهاجرت کردند و جزء اصحاب صفه شدند همین که آن مال و زندگیشان را رها کردند و در راه خدا صرفنظر کردند از آنها همین انفاق فی سبیل الله است بنابراین از چند جهت انفاق فی سبیل الله همان طوری که شامل انصار میشود شامل مهاجر هم خواهد شد در جریان اینکه کفار بعضهم ﴿بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ اشاره شد که اینها گرچه نسبت به یکدیگر با عداوت و دشمنی به سر میبرند برابر همان آیه سورهٴ مبارکهٴ حشر که فرمود: ﴿تَحْسَبُهُمْ جَمیعًا وَ قُلُوبُهُمْ شَتّی ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ﴾ اما همین که دین حق در بین مطرح شد الکفر ملة واحده با هم هماهنگ میشوند و علیه دین حقیقی قیام میکنند و اینکه در سورهٴ مبارکهٴ جاثیه آیه 19 سوره جاثیه فرمود: ﴿وَ إِنَّ الظّالِمینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ این هم از این قبیل است همان طوری که درباره کفار فرمود: ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ در آیه 19 سوره جاثیه هم میفرماید که ظالمین ﴿بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ اما ﴿وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقینَ﴾ در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ انفال همانند سور گذشته مطالبی است که این به منزله لب آن سوره است گاهی در آغاز سوره تفسیر اجمالی آن سوره بازگو میشود تا شروع کننده یک بینش اجمالی داشته باشد گاهی هم وقتی سوره بحثاش به پایان رسید خلاصه گیری میشود این لب آن سوره است یک اجمالی برخی از اهل تفسیر در آغاز تفسیر هر سوره ذکر میکنند المیزان سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) هم این روش را رعایت کرده است اما آنچه که در پایان سوره ذکر میشود این دیگر خلاصه و تفسیر اجمالی نیست این عصاره است نه خلاصه مصطلح بنابراین تا انسان اشراف کامل نداشته باشد آنچه را که در پایان سوره به عنوان لب سوره یاد میشود بهره او نخواهد شد این سورهٴ مبارکهٴ انفال از آن جهت که مدنی است خصوصیتهای سوره مدنی را داراست یعنی بخش قابل توجهی از این سوره درباره افعال الهی تشریع الهی احکام الهی وظیفه مؤمنین نسبت به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جریان جنگ و صلح جریان غنائم جریان توزیع غنیمتها جریان اسیر گیری و مانند آن مطرح است که اینگونه از احکام در سور مکی سابقه ندارد برای اینکه در مکه جنگی نبود غنیمتی نبود اسیر گیری نبود و مانند آن سور مکی نظیر انعام اعراف و مانند آن قسمت مهمش به احتجاج میگذرد یا احتجاج بر توحید ربوبی است یا بر مسئله وحی و نبوت است ضرورت وحی و نبوت آثار وحی و نبوت و مانند آن است که خطاب به مشرکین است در برابر این احتجاجها اینها خوب گوش فرا دادند ولی سور مدنی خطاب به مؤمنین است که شما وظیفه رهبری پیامبر را حفظ بکنید مشمول عنایتهای خدا خواهید بود احکام او را رعایت کنید تا به حکم برسید و مانند آن لذا قسمت مهم خطابهای سور مدنی مؤمنیناند و قسمت مهم خطابهای مکی مشرکین و مانند آنند که در مقام احتجاج گوش فرا بدهند این سورهٴ مبارکهٴ انفال هم از اسمای حسنای الهی سخن فراوانی به میان آورد هم از افعال الهی هم از احکام الهی درباره اسمای الهی در نوبت قبل اشاره شد که چند اسم از اسمای الهی در این سوره طرح شد و اسامی که عناصر محوری این سوره را تشکیل میدهند تقریباً ده اسمند برخی از آن اسماء به تنهایی ذکر شدند برخی هم مرتباً ذکر شدند افعال الهی را ذات اقدس الهی در این سوره به خوبی تشریح کرده که خدا چه کاری انجام داده است در آسمانها و زمین درباره مؤمنین درباره پیغمبر افعال الهی را بازگو فرمود دستوراتی که به عنوان ربوبیت تشریعی صادر کرد آنها را هم ذکر کرد حکم انفال چیست حکم جنگ چیست حکم غنیمت چیست حکم اسیر گیری چیست اینها را ذکر فرمود عنایت خاص خود را نسبت به پیغمبر ذکر کرد آن بخش اول که به توحید برمیگردد اسمای الهی را ذکر فرمود افعال الهی را ذکر فرمود ربوبیت تشریعیاش را ذکر فرمود ولایتش هم نسبت به مؤمنین ذکر فرمود فرمود که اگر آنها رخ برگرداندند ذات اقدس الهی ولی مؤمنین است مؤمنین نگران نباشند نگویند که ما معین و یاوری نداریم آیه 40 سورهٴ مبارکهٴ انفال این است ﴿وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصیرُ﴾ او وقتی مولای شما باشد هم ولای او ولای خوبی است هم نصرت او نصرت خوبی است پس اینها به افعال الهی و عنایتهای الهی برمیگردد احکام خودش را که ذکر میکند اینها را معلل میکند که خداوند این کارها را کرده برای فلان هدف ﴿لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ﴾ آیه 8 سورهٴ مبارکهٴ انفال این بود که خداوند این کارها را کرده برای اینکه حق را احقاق کند تثبیت کند و باطل را از بین ببرد هر چند که دیگران نخواهند پس بخش عظیمی از این سوره به توحید برمیگردد یعنی به اسمای حسنای الهی و ربوبیت تشریعی خدا و بیان احکام خدا به بیان حکم این احکام به بیان سرپرستی تکوینی و تشریعی خدا نسبت به مؤمنین بخش دیگر این سورهٴ مبارکهٴ آن بیان محبت آمیز ذات اقدس الهی است نسبت به پیغمبر از وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کمال تجلیل و تکریم یاد میکند نحوه تجلیل این سوره از وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) متعدد است گاهی در نحوه تعبیر از پیغمبر احترام میکند مثل اینکه نام پیغمبر را کنار نام خود ذکر میکند وصفی برای او ذکر نمیکند اما همین که نام پیغمبر را کنار نام خود ذکر میکند یک تجلیل است حکمی هم که برای برخی از موضوعات است آن حکم را میگوید در اختیار خدا و در اختیار پیغمبر است این یک نحو تجلیل تجلیل دیگر اوصافی است که برای پیغمبر ذکر میکند میگوید تو آنچنان صفتی را داری که کار تو کار خداست ﴿وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی﴾ تجلیل دیگری که این سورهٴ مبارکهٴ انفال از وجود مبارک پیغمبر ذکر میکند بیان میکند میفرماید تا وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بین امت هست امت به عذاب استأصال معذب نمیشود اینقدر این وجود منشا برکت است تجلیل دیگر آن است که میفرماید اگر اینها بخواهد با تو خیانت بکنند قبلاً با خدا خیانت کردهاند و ذات اقدس الهی شما را بر اینها مسلط کرده است اگر بخواهند با تو خیانت کنند باز هم مسلمین را بر آنها مسلط خواهد کرد بعد از این تجلیل چند جانبه آن گاه میفرماید که از پیغمبر اطاعت کنید و اگر با او شقاق کردید گرفتار عذاب میشوید شقاق یعنی از آن حضرت فاصله بگیرید شما در یک شق قرار بگیرید آن حضرت در شق دیگر قرار بگیرد میبینید وقتی سیل میآید این سینه صاف کوه را به صورت شیار و دره گود میکند این دو شق دارد یک شق آن طرف دره است وادی است یک شق این طرف وادی وادی یعنی دره نه یعنی بیابان ﴿فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها﴾ وادی یعنی دره خب وقتی این سیل میآید دره تولید میکند این دره این شق دو طرف دارد چنین کاری را میگویند مشاقه یعنی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در یک شق قرار میگیرد این هم در شق دیگر این را با تهدید ذکر میکند پس هم آثار مثبت را ذکر میکند که اگر کسی با پیغمبر باشد چه خواهد شد هم آثار منفی را ذکر میکند قبل از اینکه آثار مثبت و منفی را ذکر بکند آن تجلیلهای چند جانبه را نسبت به پیغمبر اعمال میکند حالا ما برخی از آن آیات را میخوانیم تا معلوم بشود که ذات اقدس الهی از خودش چگونه یاد کرده است از پیغمبرش چگونه یاد کرده است و اطاعتهایی که دستور داد چیست در آیه اول سوره انفال هم حکم فقهی را بیان کرده که آثار ربوبی و تشریعی خدای سبحان است هم اینکه نام مبارک پیغمبر را کنار نام خود ذکر کرد ﴿قُلِ اْلأَنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ﴾ آیه پنجم فرمود: ﴿کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ﴾ یعنی تو در تحت رهبری ذات اقدس الهی هستی با عنایت الهی از منزل بیرون آمدی وگرنه آنها ممکن بود ببینند یا از فیض پیروزی محروم بشوی یا آنها ممکن بود یک وقتی سرریز کنند شما را در مدینه آسیب برسانند هدف این کار هم ﴿وَ یُریدُ اللّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرینَ﴾ این هدف است بعد فرمود که شما در استغاثه با مؤمنین یعنی توی پیغمبر در استغاثه با مؤمنین حضور داشتی ما بر خواستههای شما پاسخ مثبت دادیم در آیه 13 فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ اینکه کفار در جنگ بدر شکست خوردند و آسیب دیدند برای اینکه هم با خدا در شقاق بودند هم با پیغمبر خدا نام مبارک پیغمبر را در کنار نام خدا ذکر کرد این به عنوان صغرای قیاس بعد به عنوان کبرای کلی فرمود: ﴿وَ مَنْ یُشاقِقِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ آیه 17 به مجاهدین نستوه صدر اسلام فرمود کاری که شما کردید به شما مربوط نیست در حقیقت فیض الهی بود توفیق الهی بود تاییدات الهی بود نزول ملائکه بود ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ﴾ ولی درباره وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این چنین نبود که فقط به نفی اکتفا کند نفرمود و ما رمیت و لکن الله رمی بلکه بین نفی و اثبات جمع کرده است صدر آیه 17 درباره توده مجاهدان است که فرمود شما این کار را نکردید بلکه ذات اقدس الهی دشمن را از پا درآورد وسط این آیه خطاب به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که بین نفی و اثبات جمع کرده فرمود: ﴿وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی﴾ نفرمود و ما رمیت و لکن الله رمی بلکه فرمود: ﴿وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی﴾ سرّش آن است که گرچه اصحاب بدر و مجاهدین نستوه که علیه آن کفار و منافقین تلاش و کوشش میکردند فعل آنها مقبول ذات اقدس الهی است لذا خدا فعل آنها را به خود اسناد داد اما آنها ظاهراً اهل محو بودند نه سهو بعد المحو یک وقت است انسان از خود بیخود میشود و تمام تلاش و کوششش این است که دستور الهی را اجرا کند یک وقت است که انسان از این مقام بالاتر میشود یعنی سهو بعد المحو دارد به اصطلاح یعنی بقای بعد الفنا دارد چون فنا آن قله نیست آن آخرین سیر نیست اگر کسی بقای بعد الفنا داشت بقای او دیگر بالله است بقای خودش نیست و وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)به همان سهو بعد المحو رسیده است به آن بقای بعد الفنا رسیده است این چنین نیست که تمام ذاتش فانی شده باشد و دیگر هیچ بلکه تمام ذاتش فانی شده است در خواسته ذات اقدس الهی و از آن به بعد خلعت اراده الهی را در بر کرده است خلعت فیض الهی را در بر کرده است باقی شد به بقای فیض الهی با آن فیض مستأنف و آن فوز جدید دارد رمی میکند پس او هست منتها بالله است این بقای بعد الفنا یا سهو بعد المحو این باعث میشود که ذات اقدس الهی فعل پیغمبر را هم به خود او نسبت بدهد هم به خودش اما آنها چون به این مقام بار نیافتند فقط فعل را از آنها نفی کرده است نفرمود فلم تقتلوهم اذ قتلتموهم و لکن الله قتلهم بلکه فرمود: ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ﴾ آنها هم مقام والا را کسب کردهاند اما به بقای بعد الفنا نرسیدند اینگونه از تعظیم و تجلیلی که ذات اقدس الهی از پیغمبر به عمل میآورد باعث میشود که در آیه 20 میفرماید که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ خب اطاعت از پیغمبر بعد از اینکه این باقی به بقای الهی است و از خود هیچ چیزی ندارد و اگر دستوری میدهد فقط از ذات اقدس الهی است اطاعت از چنین پیغمبر در حقیقت اطاعت از حکم است نه اینکه خدا فرموده است پیغمبر را اطاعت کنید بلکه پیغمبر در حدی است که ﴿ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی ٭ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی﴾ چون او جز فرمان ذات اقدس الهی و حکم ذات اقدس الهی را نمیگوید بنابراین اطاعت او به منزله اطاعت خداست که «من اطاع الرسول فقد اطاع الله» چون امر بالاطاعة هر جا مطلق ذکر شد آن با یک تقریبی باشد بشود ولی در جریان اطاعت هر جا بالقول المطلق به امت اسلامی امر کردند که شما از خاندان پیغمبر (علیهم الصلاة و علیهم السلام) از اهل بیت مثلاً اطاعت بکنید این معلوم میشود معصومند چون اگر اطاعت مطلق است این معلوم میشود آنها در هیچ موردی گناه نمیکنند.
پرسش: ...
پاسخ: نه در جمیع موارد نمیشود چون این اسم فعل خاص است اما در جریان اطیعوا الله چون مطلق است این معلوم میشود که در همه موارد بوده است آیه 24 سورهٴ مبارکهٴ انفال هم نظیر آیه 20 دعوت پیغمبر را حیات بخش میداند فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ﴾ ببینید استجابت خدا و پیامبر را یکجا کنار هم ذکر میکند اما فعلی که ذکر میکند فعل مفرد است فعل تثنیه نیست نفرمود دعواکم چون پیامبر جز دعوت الهی چیز دیگری ندارد بر اساس همان ﴿ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی﴾ دعوت وجود مبارک پیغمبر به استناد قرب نوافل دعوت خداست از خود هیچ سخنی ندارد اگر «کنت لسانه التی ینطق به» پس دعوت او دعوت وحی الهی است چون این چنین است پس از خود سخنی ندارد از دیگری هم سخنی ندارد فقط از خدا سخن دارد لذا فرمود: ﴿اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ﴾ این فعل مفرد است در جریان نصرت گذشتها ز اینکه همان طوری که در جریان جهاد کار مجاهدان را به خود اسناد میدهد میفرماید ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ﴾ در جریان نصرت هم کار انصار را به خود اسناد میدهد در جریان انصار فرمود که ﴿آوَوْا وَ نَصَرُوا﴾ اینها کسانی بودند که مؤمنین را مأوا دادند یاری کردند لکن ذات اقدس الهی در آیه 26 همین سورهٴ مبارکهٴ انفال میفرمایند خداوند ﴿فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ﴾ او شما را مأوا داد گرچه این قابل توجیه است که خداوند مع الواسطه شما را مأوا داد و انصار بلاواسطه نظیر آن ﴿وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ﴾ و مانند آن که قابل توجیهاند لکن ظاهرش این است که این فعل را پذیرفته او این فعل اینها به منزله فعل خداست چون در مقام فعل است محذوری ندارد.
مطلب دیگر آن است که گرچه در آیه 20 یا آیه 24 در امر مثبت نام مبارک پیغمبر را در کنار نام ذات اقدس الهی ذکر فرمود فرمود: ﴿أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ یا ﴿اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ﴾ لکن در آیه 27 در آن قسمت سلبی و منفی هم نام مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در کنار نام ذات اقدس الهی ذکر فرمود فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ﴾ آنجا امر که میکند هر دو کنار هم ذکر میشوند اینجا که نهی میکند هر دو کنار هم ذکر میشود معلوم میشود که چه در امر چه در نهی چه در مثبت چه در منفی وجود مبارک پیغمبر آنجا حضور دارد در آیه 33 عنایت خاصی که ذات اقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد اینجا ذکر میکند که ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ مادامی که تو در بین این امت هستی ما آنها را به عذاب استأصال گرفتار نمیکنیم تو با انبیای دیگر فرق داری وجود مبارک نوح در بین امت بود معذلک ما آنها را معذب کردیم و همچنین برخی از انبیای دیگر ولی تو آن عظمت و مقام رحمانیت رحمت را داری که مادامی که در بین امتی ما این امت را عذاب نخواهیم کرد بعد از اینکه حکمت کارهای خودش را هم ذکر میکند و برخی از احکام فقهی را نظیر غنیمتها و مانند آن بازگو میکند میفرماید که ما برخی از این اسرار نظامی را در عالم رویا به تو آموختیم و باطن اینها را هم در جریان جنگ به تو نشان دادیم برخی از پیروان تو هم همان توفیق را پیدا کردند که باطن کفار را کم ببینند ﴿إِذْ یُریکَهُمُ اللّهُ فی مَنامِکَ قَلیلاً وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثیرًا لَفَشِلْتُمْ﴾ مشابه این نعمتی است که ذات اقدس الهی بهره مؤمنین هم کرده است در صحنه جنگ باز در آیه 46 میفرماید ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ برای وحدت ملی و امنیت ملی دوباره این آیه نازل شد که مردم را از نزاع و فشل و وهن و سستی بر حذر دارد که ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ﴾ در جریان عنایتی که ذات اقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) داشت ملاحظه فرمودید گاهی نام او را در کنار نام او ذکر میکند گاهی اوصاف ویژهای برای او ذکر میکند گاهی هم به امت اسلامی دستور میدهد که از او پیروی کنید گاهی هم خود امت اسلامی را مخاطب قرار میدهد که اگر شما بخواهید این نعمت الهی دوام پیدا کند ناچارید آن روحیه شاکر و متشکر بودنتان را حفظ کنید که این خطابی است به امت اسلامی در جریان کافی بودن ذات اقدس الهی همه بندگان خود را به کفایت وعده داده است که ﴿أَ لَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ﴾ لکن درباره شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یک کفایت خاصی نسبت به ایشان اعمال کردند آیه 62 و همچنین 64 سورهٴ مبارکهٴ انفال این است ﴿وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ ٭ وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ﴾ بعد دوباره فرمود: ﴿یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ﴾ که این ﴿وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ﴾ عطف است بر ضمیر متصل یعنی حسب تو و حسب مؤمنین خداست نه اینکه حسب تو خدا و مؤمنیناند که بحثش گذشت خب این عنایتی که ذات اقدس الهی به پیغمبر دارد نسبت به دیگران نیست و اگر نسبت به مؤمنین دارد به برکت پیغمبر است هم در بخش اثبات هم در بخش سلب در بخش سلب آیهای بود که قبلاً گذشت فرمود تا پیغمبر در میان مردم هست خدا آنها را عذاب نمیکند ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ گرچه آنها تبهکار باشند اما در بخش اثبات فرمود کسانی که پیروی تو را حفظ کردند آنها از کفایت خاص الهی برخوردارند ﴿یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ﴾ پس درباره نفی عذاب وجود عنصری توی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کافی است برای آن کفایت خاص هر کس به همراه تو در این مسائل اسلامی حرکت کرد از آن کفایت مخصوص برخوردار است یک کفایت عمومی است که ﴿أَ لَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ﴾ و یک کفایت خاصی است که نصیب پیغمبر و مؤمنین میشود در جریان اسیر گیری مستحضرید که وجود مبارک پیغمبر کلاً معصوم بود و مصون بود از عتاب الهی چون ایشان در این اسیر گیری نه به اذن او بود اولاً نه اجازه ایشان بود ثانیاً قبل از نزول آیه و نه با آن حضرت مشورت کردند ثالثاً بنابراین اگر عتابی از آیه استفاده میشود متوجه دیگران خواهد بود حالا مطالب بعدی که باز مربوط به لب این سوره است انشاءالله بازگو خواهد شد درباره بسم الله الرحمن الرحیم که در آغاز هر سوره است معنای خاص خودش را دارد چون چند بار بحث شد و در این تفسیر تسنیم هم تا حدودی مبسوطاً بحث شد دیگر تکرار نکنیم.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است