display result search
منو
تفسیر آیات 60 تا 63 سوره انفال

تفسیر آیات 60 تا 63 سوره انفال

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 21 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 60 تا 63 سوره انفال":

هر چیزی یک حدی دارد که افراط و تفریط را منع می‌کند
قرآن کریم گاهی ما را از فشل و ضعف و علل و عوامل ضعف نهی می‌کند و گاهی ما را به قوت و علل و عوامل قوت امر می‌کند.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾

جریان آماده بودن مسلمانها هم از جهت نیروی انسانی هم از جهت تجهیزات نظامی یک مرزی دارد چون هر چیزی یک حدی دارد که افراط و تفریط را منع می‌کند تقویت ارتش سپاه نیروی مردمی نیروی رزمی و تجهیزات نظامی حد ترخص‌اش این است که نظام اسلامی از آسیب تهاجم محفوظ بماند این حد او است که بیگانه هراسناک باشد از تهاجم هیچ کسی نتواند به مرز مسلمانها تعدی کند لذا سن یا کم و کیف تجهیزات را به آن مرز ارهاب تهدید کرد فرمود ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ این نیروی انسانی ﴿وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ﴾ این تجهیزات نظامی مرز این اعداد هم ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ﴾ تا جایی که کشور شما در امان نیست باید آماده بشوید وقتی به مرز خودکفایی نظامی رسیدید که دیگر بیگانه طمع نمی‌کند دیگر بیش از آن لازم نیست پس تجهیزات نظامی یا آموزش نظامی یا اعداد نیروی مردمی باید به مرزی برسد که دشمن حریم بگیرد ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ﴾ اگر به جایی رسیدید که دیگر بیگانه طمع نکرد خب این کافی است این که الآن می‌بینید اسرائیل کشورهای اسلامی مخصوصاً عربی را تهدید می‌کند برای اینکه آنها به این آیه عمل نکردند اگر به تجهیزات نظامی و نیروی انسانی می‌پرداختند هرگز اسرائیل اینها را تهدید به حمله مجدد نمی‌کرد ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ﴾ تا به جایی برسید که ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ﴾ به این اعدا ﴿عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ﴾.

مطلب دیگر این است که اعدا دو قسم است یک اعدای مشهورند یک اعدای مستور اعدای مشهور مشخص است که فلان دولت با دولت اسلامی درگیر است اعدای مستور یا برای آن است که نیرنگ دینی دارد منافقانه به سر می‌برد این نیروی داخلی آنها است یا گروه خارجند ولی منافق‌اند یا در داخل کشور اسلامی به سر می‌برند و ظاهر الصلاح‌اند لذا مستورند یا کشور قدرتمندی نیستند لکن جزء عمال اقمار و اذناب ابر قدرتند و عداوت اینها مشهور نیست مسطور است نظیر این کشورهای کوچک که در این جنگ تحمیلی غالباً به تابع تبعیت ابرقدرت دشمن اسلامی را حمایت می‌کردند بنابراین اعدای خدا و مردم یا مشهورند یا مستور و سر مستور بودن هم یا برای آن است که نیرنگ دینی دارند مثل منافقان داخل یا نیرنگ سیاسی دارند مثل اقرار و اذناب ابرقدرتهایی که در خارج به سر می‌برند ولی ذات اقدس الهی همه اینها را می‌داند ﴿لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾.

مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ نظیر اینکه فرمود ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فی سَبیلِ اللّهِ﴾ از یک عموم یک اطلاقی برخوردار است هرچه که مایه تقویت نیروی نظامی است گاهی آموزش نظامی سبب تقویت است گاهی هم وحدت ملی امنیت ملی و مانند آن سبب تقویت است یک ملت پراکنده هر چه نیروی نظامی قوی هم داشته باشد باز بالأخره گرفتار وهن و ضعف است زیرا قرآن کریم علل و عوامل ضعف و وهن را هم تبیین کرده فرمود ﴿لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ﴾ نزاع نکنید این اختلاف داخلی مایه فشل و ضعف است خب پس گاهی ما را از فشل و ضعف و علل و عوامل ضعف نهی می‌کند گاهی ما را به قوت و علل و عوامل قوت امر می‌کند اینکه فرمود ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ یعنی متحد باشید آنکه فرمود ﴿لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ﴾ یعنی مختلف نباشید تفرق ممنوع است تجمع مطلوب است اختلاف ممنوع است اتحاد محبوب است اینها البته دو تکلیف مستقل نیستند که اگر امتی اختلاف داشت دو تا عذاب ببیند یکی اینکه چرا اتحاد را ترک کرد یکی اینکه چرا اختلاف را دامن زد که یک چیز واجب باشد و دیگری حرام بلکه اختلاف همان ترک اتحاد است ترک واجب است یک معصیت است دو تا عقاب ندارد منتها عقاب شدید است و برای اهمیت مطلب گاهی به یک شیئی امر می‌شود و به ضد او نهی می‌شود وگرنه امر به شیء نه مقتضی نهی از ضد خاص خودش است نه دلیل دیگری هم که به صورت صریح از آن ضد نهی می‌کند او تکلیف مستقلی را به همراه دارد این طور نیست خب چون قرآن کریم اختلاف را باعث وهن و فشل و ضعف می‌داند و در آیه محل بحث هم فرمود به اینکه هر چه عامل تقویت شما است آن را فراهم کنید و تحصیل کنید و یکی از بهترین چیزهایی که سبب تقویت و رهایی از بشریت و ضعف است مسئله اتحاد و وحدت ملی است بنابراین وحدت ملی امنیت ملی این گونه از امور هم تحصیل‌اش واجب است هم از دست دادن عمدی آنها محرم و این حرمت تبعی قهراً در گفتارها و نوشتارها رفتار‌ها نباید آدم نسبت به دیگری کاری بکند که اثرش همین این فشل و تنازع باشد تا آنجایی که ممکن است انسان مشکل خود را دوستانه در میان بگذارد دیگر می‌شود در جمع خصوصی یک مشکلی را بازگو کند به عنوان انتقاد سازنده داعی ندارد یعنی می‌تواند در نحوه گفتار دوستانه بگوید داعی ندارد که با لحن دیگر تعبیر کند غرض آن است که حفظ وحدت لازم است و ابتلای به اختلاف ممنوع و اگر شما می‌بینید این روزها هم این اسرائیل این طور این اعراب مقتدر را تهدید می‌کند که ما دوباره حمله می‌کنیم برای همین است فرمود مرز آمادگی نظامی شما دشمن نتواند حمله کند مثل اینکه برای قصر نماز و افطار روزه یک مرزی را مشخص کرد فرمود اگر هشت فرسخ سفرتان طول کشید این امتداد نشانه آن است که بالأخره حد قصر است در جریان امور نظامی هم یک حد مشخص کرده است یک وقت است که بودجه بیشتر لازم است امکانات بیشتر لازم است مرز تقویت نظامی یک دولت مقتدر اسلامی آن است که بیگانه نتواند ابطال بکند ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ﴾ که ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ هم اعدای مشهور هم اعدای مستور بعد فرمود به اینکه ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ سر تأنیث ضمیر این است که می‌گویند سلم و حرب هر دو مؤنث‌اند بله اینکه یکی به محاربه بر می‌گردد یکی به مسالمت برمی‌گردد یا جهات دیگری که اثر معنوی دارد اینجا که فرمود ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ در مقابل ﴿وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ﴾ در اینجا می‌فرماید اگر آنها پیشنهاد مسالمت و صلح داده‌اند شما بپذیرید در آیه گذشته که فرمود ﴿وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ﴾ فرمود صلحنامه امضاء شده را به هم می‌زند یکی اینها را بی‌اندازد آن تعاهد و تعهد متقابلی که داشت این در ظرف ظهور خیانت ﴿فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ﴾ مورد آنجایی است که طبق شواهد طبق شواهد روشن آنها در صدد نقض پیمان‌اند مورد آیه ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ﴾ جایی است که طبق شواهد روشن در صدد صلح و سازش‌اند انسان بنا ندارد طبق اساس علم غیر و باطن بینی عمل کند چون مقدورش نیست اگر شواهد و حجت شرعی و اذن سیاسی طبق نظر کارشناسان بر این امر هدایت کرد که دشمن بیگانه در صدد نقض پیمان است شما هم عهد اینها را و تعهد اینها را به اینها برگردانید آن گاه بتوانید آماده دفاع باشید لکن در این ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ﴾ فرمود اگر شواهد کارشناسانه دلالت می‌کند بر این که آنها واقعاً آماده زندگی مسالمت آمیزند شما هم بررسی کردید خبرگانتان هم چنین نظری دادند در این مورد است که باید صلح و مسالمت را امضاء بکنید این هم امر کرده است آنجا هم امر است اینجا هم امر ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ﴾ این ﴿إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ﴾ دلیل بر آن است که «توکل علیه لا علی غیره» توکل هم باید موحدانه باشد توحید در توکل هم معنایش این است که انسان بر خدا توکل کرد و لا غیر دیگر نمی‌تواند بگوید خدا هست اما خدا هست ولی دیگر اما و ولی با توکل سازگار نیست چون هر چیزی را که انسان احتمال می‌دهد زیر مجموعه اراده خدا است این حصر ﴿إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ﴾ که هم هو آمد هم الف لام روی السمیع و العلیم آمد دلیل است بر اینکه دیگری سمیع نیست دیگری علیم نیست خب پس دیگری هم مورد توکل نخواهد بود پس بر او توکل کن و لا غیر همان طوری که لا اله الا الله لا وکیل الا الله انسان توکل می‌کند یعنی چه؟ یعنی وکیل می‌گیرد که وکیل می‌گیرد کسی که کارشناس نیست در این مطلب آگاهی ندارد یا نه آگاهی دارد ولی قدرت ندارد کسی که آگاهی ندارد یا قدرت ندارد یا فاقد علم و قدرت است وکیل می‌گیرد انسان درباره کارهای خود سرنوشت خود قضا قدر خود حوادث پیش بینی نشده نه عالم است نه مقتدر پس راهی که توکل نیست توکل هم توکل متوکلون وکیل هم باید همه چیز را بداند و همه جا هم حضور داشته باشد و تنها کسی که این شرایط را دارا است ذات اقدس الهی است لذا توحید در توکل مبرهن به این اسمای حسنای الهی است خب اینکه فرمود ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ با اینکه آیاتی در سورهٴ مبارکهٴ توبه و مانند آن است که قاتل و مشرکین ﴿حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ ﴿قاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ﴾ و مانند آن چه در سوره توبه چه در سور دیگر دستور مبارزه آمد دستور قتال آمد این با پذیرش صلح و زندگی مسالمت آمیز هماهنگ نیست پس آیه ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا﴾ در قبال ﴿وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً﴾ راه حل‌اش مشخص است اما آیه ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ﴾ با آیه ﴿قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ﴾ ﴿جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقینَ﴾ با او چگونه هماهنگ می‌شود یک وقت است انسان نظیر جناب زمخشری در کشاف می‌گوید این زمام اختیارش به دست امام مسلمین است امام مسلمین گاهی مصلحت را در جنگ می‌بیند گاهی در صلح این سخن خوب است لکن پاسخ اجمالی است قرآن کریم وظیفه امام مسلمین و امت اسلامی را مشخص کرده است کجا بجنگید کجا صلح کنید صلح و سازش را مشخص کرده است هرگز ابتداء حمله نکنید اگر آنها جلوی شما را گرفتند و نگذاشتند دعوت شما به گوش مردم و توده انسانها برسد آن گاه حق قتال دادید غالب دفاعهای انبیاء از همین قبیل بود که ائمه کفر نمی‌گذاشتند دعوت الهی به مردم برسد و حرف موسای کلیم (سلام الله علیه) هم مستقیماً داخل آن این بود که ﴿أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللّهِ﴾ مردم عادی بگذار حرف ما هم را بشنوند شما هم که مرتب در ارتباط با مردم حرف زدید ما که الآن درباره سرزمین مصر با تو حرف نمی‌زنیم که این کانال سوئز آن معادن این چیزهایی نمی‌گوییم که می‌گوییم مردم را آزاد بگذار ﴿أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللّهِ﴾ مردم بنده خدا هستند ما رسول و امین اللهیم دو امین الله باید امانت الله را حفظ کند سه انبیاء اینطورند ائمه اینطورند اینها تنها امین وحی خدا که نیستند امین اسمائند امین زمینند قسمت مهم امین مردمند مردم هم امانت الهی‌اند این امانت الهی را باید به دست امین الله سپرد ﴿أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللّهِ﴾ حرف اساسی این است فرعون نمی‌گذاشت که مردم سخنان موسای کلیم و هارون (سلام الله علیهما) را بشنوند می‌گفتند اینها ساحرند اینها بخواهند با تمدن شما بجنگند اینها من می‌ترسم ﴿وَ یَذْهَبا بِطَریقَتِکُمُ الْمُثْلی﴾ این طریق مثلی یعنی همان تمدن برتری که شما دارید این روشی که شما دارید این امثل و اتقن بودن این به وسیله موسی و هارون از بین می‌رود حرف موسای کلیم این بود که بگذار حرف ما مردم بشنوند و نزاع از همین جا شروع شد اینجا هم حرفشان همین بود پس جنگ اسلامی به آن صورت نیست که یا اسلام یا شمشیر اگر تمام شد و انسان جلوی دیگری را گرفت آن گاه مبارزه شروع می‌شود.
پس بنابراین اینکه جناب زمخشری فرمود ذاک الی امام المسلمین حق است ولی امام مسلمین که دارد با دستورات آموزشی ذات اقدس الهی حرکت می‌کند در قرآن کریم این گونه از جنگها را نهی کرده که مستقیماً به اول دعوت به اکراه کنید موعظه کنید جدال احسن باشد مردم را آگاه بکنید بگذارید مردم از سلطه اینها به در بیاید آنگاه اگر چنانچه اینها داشتند جلوی نشر دینتان را می‌گرفتند مبارزه کنید.
اما این کریمه محل بحث می‌فرماید به اینکه ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ با کریمه‌ای که در سوره 47 است جناب مبارک پیغمبر ( علیه و علی آلاف تحیة و الثناء ) آیه 35 آن هماهنگ باشد در آیه 35 سوره 47 فرمود ﴿فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ وَ اللّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ﴾ این تقریباً به پنج قسمت تقسیم می‌شود این آیه 35 سوره 47 ﴿فَلا تَهِنُوا﴾ یعنی به خود وهن و سستی راه ندهید ﴿وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ﴾ این تدعوا عطف در تهنوا است مجزوم به لای نافیه است یعنی لا تدعوا الی سلم هرگز به مسالمت و صلح و سازش دعوت نکنید ﴿وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ﴾ شما برتر از دشمنانتانید ﴿وَ اللّهُ مَعَکُمْ﴾ خدا یک معیت خاصه بر شما دارد غیر از آن معیت عامه‌ای که خدا با هر انسانی دارد ﴿وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾ یک معیت خاصه و عنایت مخصوصی هم دارد که ﴿إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسِنُونَ﴾ ﴿أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ﴾ و مانند آن از اینجا معلوم می‌شود که «ان الله مع المجاهدین» ان الله معکم این معیت خاص است ﴿وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ﴾ اعمال شما را وتر می‌کنیم این پنج بخش هر کدامشان معلل به دیگری است اینکه فرمود موهون نشوید احساس وهن نکنید برای اینکه شما در موضع قدرتید وقتی در موضع قدرت بودید دعوت به صلح و سازش هم نکنید این ﴿وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ﴾ هم دلیل است برای نهی از وهن و هم دلیل است برای نهی از دعوت به سازش چرا؟ ﴿وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ﴾ برای اینکه ﴿وَ اللّهُ مَعَکُمْ﴾ چرا ﴿وَ اللّهُ مَعَکُمْ﴾ برای اینکه این همه شهید دادید جانباز دادید سالیان متمادی تلاش کردید اعمالی دارید در جبهه این اعمالتان را که خدا موتور نمی‌کند که عمل یا موتور است مشفوع ادعاها هم همین طور است ادعا یا مشفوع است یا موتور وصل یعنی ترک یعنی تاق وقتی کسی ادعا می‌کند دلیل نمی‌آورد چنین ادعایی موتور است اینکه در کتابهای فنی مخصوصاً اصول می‌گویند این دعوا مشفوع به برهان نیست یعنی این ادعا ادعای موتور است تک است اگر کسی در کنار این دعوا بینه‌ای برهانی اقامه کند می‌گوید این دعوا مشفوعة بالبرهان شفیع دارد شفع دارد جفت دارد دعوای تنها نیست یک ادعای خالی نیست ادعایی است که با برهان همراه است اما اگر یک ادعای معهود می‌گوید لیست مشفوعة بالبرهان عمل هم همین طور است یک وقت انسان خالصانه عمل کرده این عمل مشفوع است به نتیجه چون ذات اقدس الهی عمل را قبول کرده پاداش می‌دهد پس این عمل تک نیست یک وقت انسان عمل ناقصی دارد عمل ریایی دارد این عمل ابتر است چون بی‌نتیجه است موتور است یعنی تک است فرمود این همه اعمالی که شما کردید خونهایی که دادید جبهه‌ها رفتید تلاشها که کردید شهدا را نثار کردید این اعمالتان را ذات اقدس الهی موتور نمی‌کند تک نمی‌گذارد که به نتیجه نرسد نتیجه پیروزی است و خدا به شما خواهد داد خب اینکه فرمود ﴿فَلا تَهِنُوا﴾ معلوم می‌شود در کشاکش و درگیری است حالا اگر دشمن حمله کرد عده‌ زیادی را شهید کرد عده‌ای را هم مجروح کرد مصدوم کرد معدود انقلاب کرد حالا در اثر پایداری و پایمردی نظامیان اسلام اسلام دارد پیروز می‌شود آنها دارند شکست می‌خورند یک نیرنگ قطعنامه‌ای هم صادر می‌کنند آیا در این فضا شما باید بپذیرید یا نپذیرید؟ اینجا جای وهن نیست اینجا جای سازش نیست خب سازش سالیان متمادی یا ماههای طولانی گفتگو‌های نظامی صورت گرفت که ما با هم مذاکره بکنیم جنگ نکنیم حالا حمله کردند جنگ را بر مسلمانها تحمیل کردند زیادی از مسلمانها را شهید کردند این شهید داده‌ها در اثر مقاومت به لبه پیروزی رسیدند آنها حالا قطعنامه صادر می‌کنند دعوت به صلح می‌کنند گفت در چنین فضایی دعوت به صلح نکنید وهن به خود راه ندهید شما پیروزید حقتان را باید بگیرید بنابراین آنجا که فرمود ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ در فضایی است که هنوز حمله نشده کسی را از مسلمانها شهید نکردند جانباز نکردند اسیر نگرفتند و مانند آن اینکه فرمود ﴿فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ﴾ از اینکه فرمود ﴿فَلا تَهِنُوا﴾ و مانند آن این در حال جنگ و نبرد و در آستانه پیروزی است آنگاه آنها دعوت به صلح بکنند این چنین دعوتی مسموع نیست چه اینکه چنین دعوتی هم مجاز نیست آیه محل بحث یعنی آیه.
پرسش: ...
پاسخ: آخر آن همانهایی که گفتند «لا حکم الا لله» همان بود وجود مبارک حضرت امیر به مالک فرمود برگرد وگرنه اینها می‌ریزند مرا هم از پا در می‌آورند همین منافقین داخلی همین ضعف ایمان حضرت فرمود اگر شما قبول نکنید این قرآنهایی که آنها نیزه کردند این منافقین اینها همین خوارج این را شورش می‌کنند ما را از بین می‌برند اینکه وجود مبارک حضرت امیر فرمود بله من اصلا ًحاضر نیستم شما را ببینم روی همین جهت بود آنها مثلاً می‌بینید الآن هم همین طور است آنها سالیان متمادی اهل بیت (علیه السّلام) پشت سر اینها نماز خواندند پای منبر اینها بودند امام زمانشان را دیدند اما دنبال تیم و عدی راه افتادند اما مردم ایران آن ذوات مقدس را ندیدند خاک قبر اینها را طوطیا می‌کنند خیلی فرق است بین یک ملتی با ملت دیگر اینها ندیده شیعه شدند تابع اهل بیت شدند الان حجاز را تیم و عدی دارد اداره می‌کند غرض آن است که اگر آن نبود حضرت نمی‌فرمود مالک برگرد وگرنه می‌ریزند مرا نیز می‌کشند اینجا خب آنجا چون دارد ﴿فَلا تَهِنُوا﴾ این ﴿فَلا تَهِنُوا﴾ که در سوره 47 است مشابه همان آیه 104 سورهٴ مبارکهٴ نساء است در سوره نساء که نظام جنگی را مشخص کرده است و احکام جنگ را تبیین کرد فرمود وقتی وارد صحنه جنگ شدید موقع نماز شد نمازتان را بخوانید یکی امام جماعت باشد سنگر‌ها را رها نکنید بعضی‌ها نماز بخوانند بعضی به سنگر باشند و نماز هم به سرعت بخوانند که به همگان برسد ﴿وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی اْلأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ﴾ ﴿وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ﴾ این بخش را که گذراندند بعد به آیه 104 می‌رسند فرمود ﴿وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ﴾ شما در گرفتن دشمن وهن به خود راه ندهید اگر شما الم و رنج احساس می‌کنید خب دشمنانتان هم زخمیند اما ﴿وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یَرْجُونَ وَ کانَ اللّهُ عَلیمًا حَکیمًا﴾ آیه سوره 47 با آیه 104 سورهٴ مبارکهٴ نساء هماهنگ است آنجا دارد ﴿فَلا تَهِنُوا﴾ اینجا هم دارد ﴿فَلا تَهِنُوا﴾ معلوم می‌شود در کشاکش جنگ است آیه 61 سوره انفال که محل بحث است این مال طلیعه امر است که اگر آنها مایل به صلح‌اند شما این صلح را بپذیرید ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ﴾ بنابراین گرچه جواب زمخشری درست است که ذاک الی امام المسلمین اما امام مسلمین و امت اسلامی برابر با این دستور اداری حرکت می‌کند دیگر هر فشاری که بتواند نظام اسلامی را خدای ناکرده از پای در بیاورد اما اگر نه آدم می‌تواند یک مقداری ساده‌تر زندگی با قناعت باشد نظیر شعب ابی‌طالب سه سال اینها محاصره اقتصادی بودند دیگر و تسلیم نشدند قرآن کریم فرمود به اینکه آنچه که ملت را جدا می‌کند بد رفتاری زمامدار است نه فشار مالی فرمود ﴿لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ﴾ اما در سوره منافقین فرمود آنها تصمیم گرفتند ﴿لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ حَتّی یَنْفَضُّوا وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ فرمود اینها گفتند مسلمانها را در محاصره اقتصادی قرار می‌دهید فشار اقتصادی قرار بدهید تحریم اقتصادی بکنید از آنها چیزی نخرید به آنها چیزی نفروشید تا فشار اقتصادی باعث بشود اینها رهبرشان را رها کنند فرمود اینها می‌گویند ﴿لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ حَتّی یَنْفَضُّوا﴾ انفاق نکنید نه یعنی رایگان به آنها چیزی ندهید اصلاً چیزی ندهید خواه رایگان خواه به صورت داد و ستد لذا مدتها مسلمانها مبتلا به تحریم اقتصادی سنادید شرک بودند در این کریمه فرمود به اینکه فشار اقتصادی ملت را از پا در نمی‌آورد ملت مسلمان دل‌اش به دست خدا است آنها هرگز شکم را بر دل مقدم نمی‌دارند بد رفتاری مسئولین است که ملت را از پا در می‌آورد ﴿لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ﴾ اما اینها که گفتند ﴿لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ حَتّی یَنْفَضُّوا﴾ بگو ﴿لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ مردم عاقل‌اند بالأخره ما یک زندگی انسانی داریم یک زندگی گیاهی و حیوانی عاقل بالأخره قلب‌اش را بر شکم مسلط می‌داند این همه فشارها که دیدند دیدند بالأخره امام پسر پیغمبر درست می‌گوید راست می‌گوید این مسلمان واقعی است خب بلغ ما بلغ از او حمایت کردند دیگر دیدید فشارها را دیدید دیگر مردم نه شبی داشتند آن ایامی که تهران و قم و شهرهای بزرگ ایران این مناطق مسکونی بمباران می‌شد نه روزی داشتند «لم یکن لنا ارض تغلنا و لا سماء تزلنا» اینها که ماندند در این شهرها دیدند که آن ایام نه شبی داشتند نه روزی ولی حفظ کردند بالأخره دیگر یک چند لحظه‌ای انسان در آتش دست و پا می‌زند بعد راحت می‌شود دیگر این تجربه شده است اگر ببینند این مسئول مسلمان واقعی است راست می‌گوید و تابع امام زمان خودش هست تابع قرآن و عطرت هست اینکه در کتابها نوشته همین را باور دارد و عمل می‌کند مردم هم تا آخرین لحظه می‌ایستند نه در صدر اسلام هر وقتی که این چنین بود می‌ایستادند در دوران هفت هشت ساله هم که دیدید ایستادند این آیه سوره انفال و آل عمران و آیه سوره منافقون این مشخص کرده است که مردم کجا فرار می‌کنند تنها می‌گذارند کجا پایداری می‌کنند فرمود ﴿لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ﴾ این در سوره آل عمران اما در منافقون فرمود به اینکه اینها می‌گویند ﴿لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ حَتّی یَنْفَضُّوا وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ اگر فشار اقتصادی تحریم اقتصادی باشد هرگز اینها پیغمبرشان را رها نمی‌کنند نشانه‌اش هم همان جریان محاصره شعب ابی‌طالب بود محاصره اقتصادی بود و شناخت مردم آن روز نسبت به پیغمبر همان شناختی است که توده مردم ما نسبت به امام داشتند این طور نبود که آن مقام دنا فتدلی برای توده مردم حل شده باشد که خیلی‌ها آن را به عنوان رهبر اسلامی می‌شناختند کم بودند کسانی که وجود مبارک پیغمبر را به عنوان صاحب دنی و فتدلی یا وجود مبارک حضرت امیر را به عنوان «سلونی قبل عن تفقدونی» بشناسند این طور نبود او را به عنوان یک رهبر عادل می‌شناختند بعدها با گذشت هزار و چهار صد سال ما خاک قبر اینها را تبرک می‌کنیم ما هم اگر در آن وقت بودیم این چنین نبود که آنها را به عنوان «سلونی قبل عن تفقدونی» بشناسیم که خب مردم در حدی که رهبرشان را عادل و مردمی متشرع بدانند حمایت می‌کنند.
پرسش: ...
پاسخ: برای اینکه یک طرف قضیه عدل است یک طرف هم فهم مردم این ربع قرن اینها را شستشوی مغزی دادند این ربع قرن که حضرت خانه نشین بود مردم را شستشوی مغزی دادند امویان از یک سو همانها که بین نسیل و معتلف زندگی‌شان خلاصه می‌شد از سویی دیگر وقتی شستشوی مغزی می‌دهند آن کسی که صاحب سلونی است با بیل مشغول کشاورزی باشد آنکه می‌گوید «لولا علی لهلک فلان» او سخنگوی رسمی باشد خب همین در می‌آید دیگر دیگر از آن مردم چه توقع داری اینکه وجود مبارک امام صادق فرمود می‌خواهد فرمود روستا می‌خواهید زندگی کنید ببینید اول روحانی در آنجا هست یا نه یا عالم دینی هست یا نه هر جا می‌خواهید بروید اول تحقیق کنید یا عالم دینی هست که کارهای دینی‌تان را با او در میان بگذارید یا نه؟ مردم اگر خدای ناکرده از شعور عمومی محروم باشند رهبر ولو علی بن ابی‌طالب باشد رهایش می‌کنند دیگر خب بنابراین بین این آیه و آن آیات جهاد و مبارزه تنافی است می‌ماند یک سؤالی که ﴿وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ﴾ با ﴿وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً﴾ چگونه باید هماهنگ بشود که ان‌شاء‌الله در بحث فردا.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:03

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن