- 1808
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 2 تا 8 سوره اسراء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 2 تا 8 سوره اسراء"
هرگز ذات اقدس الهی به فساد امر نمیکند
ذات اقدس الهی هرگز در برابر ظلم ساکت و آرام نیست کیفر تلخ را برای ظالمان مشخص کرده است
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَآتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدیً لِّبَنی إِسْرَائِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِن دُونِی وَکِیلاً ﴿2﴾ ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْداً شَکُوراً﴿3﴾ وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً ﴿4﴾ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً ﴿5﴾ ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً ﴿6﴾ إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴿7﴾ عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴿8﴾
بعد از جریان نوح(سلام الله علیه) آنها که خَلف صالح آن حضرت ماندند و از بین آنها انبیای ابراهیمی ظهور کرد و بعد از وجود مبارک ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) اسحاق و فرزندان اسحاق سِمت نبوت را داشتند انبیای ابراهیمی غالباً بنیاسحاق بودند، بنییعقوب بودند که یعقوب فرزند حضرت اسحاق است لذا بنیاسماعیل شهرتی نداشتند و نامی جدای از آنها برده نشد با اینکه همه اینها جزء فرزندان نوح بودند. وجود مبارک اسماعیل توانست کمکم فرزندی به نام خاتم انبیا(علیهم آلاف التحیة و الثناء) داشته باشد که اسلام و نبوت خاصّه جزء بنواسماعیل است وگرنه آن رواج برای بنیاسرائیل بود.
سرّ اینکه نام بنیاسرائیل را میبرد با اینکه بنیاسماعیل هم ذریّهٴ نوح بودند برای اینکه این فسادهای فراوان برای بنیاسرائیل است، این شکستهای مکرّر برای بنیاسرائیل است، این افساد مکرّر برای بنیاسرائیل است پس گرچه ذریّهٴ نوح شامل بنیاسرائیل یعنی که فرزندان یعقوب و او فرزند حضرت اسحاق است شامل او و شامل بنواسماعیل هر دو میشود ولی چون بخش مهمّ این خاورمیانه با افساد این بنیاسرائیل همراه بود اسرائیلیها همراه بود و قرآن دارد این بخش را نقل میکند لذا نامی از اسماعیل و بنیاسماعیل نبرد.
فرمود ما در کتابی که مقدّرات را تنظیم میکنیم آنجا اعلام کردیم که شما دوبار با دست خودتان زمینه انهدام خودتان را فراهم میکنید. این قضا به معنای حُکم نیست به معنای اعلام هست و در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» و سایر سُوَر فرمود هرگز ذات اقدس الهی به فساد امر نمیکند در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیه 28 این است ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ﴾ هرگز ذات اقدس الهی به بدی امر نمیکند چه اینکه ﴿وَلاَ یِظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً﴾ پس قضا به معنای حَکمهٴ یعنی دستور داد اینچنین باشید نخواهد بود به معنای اعلام است که خدای سبحان به شما اعلام کرد که این کار را میکنید یعنی مبادا این کار را بکنید ولی مبتلا میشوید و کیفرش هم مشخص شده است ﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ﴾ این افسادشان یقینی است برای اینکه با «نون» تأکید ثقیله و با «لام» و امثال ذلک آمده است.
منظور از این فساد، کذب و سرقت و نهب اموال خصوصی و اینها نیست بلکه بخش مهمّ از این فساد همان فساد سیاسی و حکومت و ویران کردن ملت است به دلیل اینکه در تمام بخشها کنار فساد مسئله ﴿وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً﴾ را مطرح میکند. در جریان فرعون فرمود: ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الْأَرْضِ﴾ این استعلا و استکبار فرعون همان است که ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾ شد، ﴿یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ﴾ شد ﴿وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ﴾ شد و مانند آن. از سنخ فساد فرعون در بنیاسرائیل پیدا شده است لذا فساد را با استکبار و استعلا همراه کرد فرمود: ﴿وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً﴾ اینجا هم با «نون» تأکید ثقیله هم با وصف، هم مفعول مطلق نوعی علوّ کبیر این معلوم میشود که منظور فساد سیاسی و حکومت باطل و امثال ذلک است.
پرسش: «علوّ علی الله» نمیتواند باشد؟
پاسخ: نه خب «علوّ علی الله» که ممکن نیست در برابر دین خدا استعلا دارند، استکبار دارند دیگر، خب مثل اینکه شیطان ﴿أَبَی وَاسْتَکْبَرَ﴾ یعنی استکبار کرد در برابر دین خدا. ذات اقدس الهی دستور داد به آدم سجده کن، گفت به نظر من نباید بکنم چون ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ این در برابر حُکم خدای سبحان است.
خب، فرمود شما دوبار فساد میکنید فسادتان هم فساد سیاسی و حکومت و اعتلاست نه فساد اینکه مثلاً زیاد دروغ میگویید یا زیاد سرقت میکنید یا زیاد مثلاً فحشا مرتکب میشوید این نیست بلکه بالاتر از همه اینهاست.
وقتی فرمود: ﴿لَتُفْسِدُنَّ﴾ ذات اقدس الهی هرگز در برابر ظلم ساکت و آرام نیست کیفر تلخ را برای ظالمان مشخص کرده است ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ وقتی فرمود دوبار فساد میکنید این گزارش تاریخی نیست این تهدید را به همراه دارد یعنی شما دوبار فساد میکنید ما هم دوبار شما را عِقاب میکنیم، حالا تفصیل میدهد میفرماید: ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ که قبلاً با گفتند ﴿لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ﴾ معلوم بود تلویحاً، الآن ذکر میشود تصریحاً ﴿فَإِذَا جَاءَ﴾ وعد و وعید و تهدید و کیفر تلخ آن فساد اوّلی ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا﴾ ما برای اینکه شما مظلوم باشید، ولی مأجور نباشید یک عده ظالمین را بر شما مسلّط کردیم برابر همان آیه سورهٴ «انعام» که فرمود: ﴿وَکَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً﴾ ظالمی بر ظالم مسلّط میشود که این ظالم دوم مظلوم میشود اما مأجور نیست.
خب، این عباد همان طوری که در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید منظور بندگان مؤمن نیستند اینها کافر بودند برای اینکه رفتند مرکز عبادی آنها، تورات را سوزاندند و مراکز مقدّس آنها را اهانت کردند این تعبیر عباد در سورهٴ مبارکهٴ «یس» آیه سی به این صورت آمده است ﴿یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ﴾ خب این عباد به معنای بندگان مؤمن که نیست به معنای عبد خاصّ فقهی که نیست اینها عباد تکوینی خدایاند، مخلوقات الهیاند فرمود: ﴿یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ﴾ ما هر وقت پیامبر فرستادیم اینها مسخره کردند، خب معلوم است که این عباد همان بندگان کافرند دیگر، پس اطلاق عباد بر کفّار در قرآن کریم با سابقه است اینجا هم از همان قبیل است ﴿بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ که اینها دارای قدرت شدیدند و نفوذناپذیرند و مانند آن ﴿فَجَاسُوا﴾ این کلمهٴ «جاسوا» در قرآن کریم فقط همین یکجا ذکر شده است این «جاسوا» یعنی همین که میگویند خانه به خانه گشتن اینها خانه به خانه در خلال خانههایتان میگردند و شما را پیدا میکنند و عذاب میکنند ﴿فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ﴾ اینکه میگویند خانه به خانه گشتن، اتاق به اتاق گشتن، کوچه به کوچه گشتن یعنی «جاسوا» ﴿فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ﴾ و این سخن ما که در لوح محفوظ نوشتیم یا در کتاب آسمانی تنظیم کردیم وعید ماست، تهدید ماست و حتمی است آن قدر قطعی است که گویا شده است همان طوری که از مستقبلِ محقّقالوقوع به ماضی تعبیر میکنند از نظر فعل، از مستقبل محقّقالوقوع به مفعول تعبیر میکنند از نظر اسم، اگر بخواهیم اسم باشد میشود مفعول، اگر بخواهیم فعل باشد میشود ماضی ﴿وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً﴾ یعنی «سیفعل قطعاً».
﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ﴾ در اثر توبه شما، انابه شما ما توبهپذیر بودیم، انابهپذیر بودیم، توفیقاتی به شما دادیم، مالهای از دست رفته شما، فرزندان از دست رفته شما را با مال بعدی و فرزندان بعدی ترمیم کردیم شما جمعیتتان زیاد شد، قبیلهتان زیاد شد، بالأخره از شرّ آن ﴿أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ نجات پیدا کردید و آزاد شدید. ﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ﴾ شما بارِ دوم بر آنها مسلّط شدید، از اسارت آنها درآمدید ﴿وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً﴾ ما هم مشکل سیاسی شما را حل کردیم، هم مشکل اقتصادی شما را حل کردیم، هم مشکل خانوادگی شما را حل کردیم اینها آزمون الهی بود ﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ﴾ یعنی بر آن ﴿أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ ﴿وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً﴾ نسبت به دشمنانتان. چون مستحضرید قرآن کریم یک کتاب تاریخ یا یک کتاب فلسفه یا یک کتاب کلام یا یک کتاب فقه نیست آنها هر کدامشان فناند، علماند شما میبینید در مسائل فقهی هرگز مسئله تقوا و اخلاق و امثال ذلک را مطرح نمیکنند در اصول همین طور است، در فلسفه همین طور است، در کلام همین طور است، اما قرآن کریم در اثنای طرح یک مسئله نجومی و ریاضی تقوا را طرح میکند، در اثنای طرح یک مسئله فلسفی و کلامی اخلاق را طرح میکند، در خلال یک مسئله کلامی یا تاریخی اخلاق را طرح میکند این میشود نور، کتابهای دیگر علماند علم فقط یک سلسله مبادی و مبانی و مسائل و قضایای خاصّ خودش را دارد دیگر علم را با اخلاق هماهنگ کند به هم بدوزد این در هیچ فنّی نیست این فقط در قرآن کریم است.
خب، ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ﴾ این وسط بحث تاریخی این حُکم آمده ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ اگر احسان کردید یعنی کار خوب کردید، برای خودتان کردید و اگر کار بد کردید برای خودتان کردید. احسان در اینجا یعنی فعل حَسن نه احسان نسبت به دیگری «اسائه» یعنی فعل قبیح نه بدرفتاری نسبت به دیگران یک وقت میگویند «أحسن زید الی عمرو» به او کمک کرد، قرضالحسنه به او داد، تعلیم داد، مشکل بیماریاش را حل کرد و مانند آن که کارِ نیک نسبت به دیگری این میشود احسان، اما یک وقت کسی نماز خواند، روزه گرفت، وارسته بود میگویند «أحسن» یعنی «فَعَل فعلاً حَسنا» اینجا منظور این است که شما اگر کار خوب بکنید خواه کار خوب نسبت به خودتان باشد مثل اعمال و عبادات و اخلاقیات و اینها، خواه کار خوب خیرش به دیگری برسد نظیر کمک کردن و تعاون بر برّ و عدل داشتن و مانند آن این احسان به معنای جامع است یعنی کارِ خیر کردن خواه نسبت به خود فینفسه، خواه نسبت به دیگری. اسائه هم اینچنین است کارِ بد کردن خواه اثرش به خودتان برگردد، خواه اثرش ظاهراً به دیگری برگردد.
﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ برخی برآناند که این کریمه نظیر ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا﴾ است آیه 46 سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» این آیه محلّ بحث سورهٴ «اسراء» نظیر آیه 46 سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» است آنجا دارد ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا﴾ اینجا هم دارد ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ چون اینجا به وِزان همان آیه 46 سورهٴ «فصلت» است باید میفرمود «وإن أسأتم فعلیها» لکن برای مشاکله از «لام» استفاده شد کلمه «علی» به کار نرفت وگرنه باید میفرمود «إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم و إن أسأتم فعلیها» نظیر آیه 46 سورهٴ «فصلت» که فرمود: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا﴾ سرّ اینکه «علیکم» نفرمود، «لکم» فرمود. «علی أنفسکم» نفرمود ﴿لأَنفُسِکُمْ﴾ فرمود قرینه مشاکله است و بعضیها گفتند که خیر این «لام» به معنای «علی» نیست که مشاکله باشد این «لام» به معنای «إلی» است برای اینکه کلمهٴ «إسائه» با «إلی» متعدّی میشود «أساء إلیه» نه «أساء له» یا «أساء علیها» چون «اسائه» با «لام» متعدّی میشود و استعمال میشود این ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ یعنی «الیها».
گروهی هم میگویند نه، این «لام»، «لام» استحقاق است مثل اینکه میگویند ﴿لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ این ﴿لَهُمْ﴾ یعنی اینها مستحقّ عذاب الیماند. تحلیل دقیق سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) این است که این «لام»، «لام» اختصاص است «لام» اختصاص نه به عنوان مشاکله به جای «علی» نشست، نه به جای «الی» آمد و نه از سنخ استحقاق است میخواهد بفرماید که عمل مختصّ عامل است. عمل از بین نمیرود یک، اگر چیزی در عالم موجود است بالأخره به جایی مرتبط است دیگر، دیگر نمیشود در نظام علّی و معلولی نظام هماهنگ موجودی جداتافته باشد اینچنین نیست حتماً به جایی مرتبط است این دو، اگر عمل از بین نمیرود چه اینکه از بین نمیرود و اگر عمل حتماً به جایی مرتبط است چه اینکه به جایی مرتبط است فقط به عامل خودش مرتبط است ولاغیر این اصل سه، لذا ﴿مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ﴾ هست، ﴿مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ هست فقط انسان از سعی خودش بهرهبرداری میکند ﴿لَّیْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی﴾ رابطهٴ عمل و عامل تکوینی است قطع شدنی نیست هیچ ممکن نیست عمل، عامل را رد بکند مگر اینکه خود عامل تحوّلی در عمل ایجاد بکند به توبه، وقتی توبه کرد ذات اقدس الهی که «مبدّل السیئات بالحسنات» است او را عوض میکند، ولی عوض کرد باز با او به خود عامل مرتبط است، پس ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ﴾ عمل احسن مختصّ مُحسن است ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ عمل اسائه مختصّ مسیء است و چون «لام»، «لام» اختصاص است وزان آیه سورهٴ مبارکهٴ «بقره» خواهد بود آیه 141 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این است ﴿تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَا کَسَبْتُمْ﴾ ﴿لَهَا مَا کَسَبَتْ﴾ «سواء کان حسناً أو قبیحا» ﴿وَلَکُم مَا کَسَبْتُمْ﴾ «سواء کان حسناً أو قبیحا» عمل مختصّ به عامل است وقتی «لام»، «لام» اختصاص شد دیگر آن تکلّفات سهگانه مطرح نخواهد شد، پس آیه محلّ بحث نظیر آیه 141 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» است که فرمود: ﴿تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْئَلُونَ عَمَّا کَانُوْا یَعْمَلُونَ﴾ پس عمل برای عامل است ولاغیر.
آنگاه فرمود: ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ این یک اصل کلی است، کلامی و اخلاقی که در اثنای بحث تاریخی جریان بنیاسرائیل مطرح شد.
پرسش: به اعتبار اینکه این آیه را بالا فرمودید ﴿وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً﴾ از لحاظ اجتماعی است به این قبیل از آیات نمیشود این طور بگیریم که احسان به دیگری احسان نسبت به دیگران است.
پاسخ: نه، این اصلاً یک اصل کلی است برای همهٴ اسناد دیگر چه احسان نسبت به غیر باشد، چه احسان یعنی اِتیان عمل حَسن نسبت به خودش باشد نظیر همان آیه 141 سورهٴ مبارکهٴ «بقره».
خب، فرمود: ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَ﴾ یعنی وَعد مرّهٴ دیگر بار دیگر که شما معصیت کردید ما هم باید شما را تنبیه کنیم وَعد و تهدید مرّهٴ دوم که آمد ﴿لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴾ «ساء» گرچه متعدّی است «ساء، یسوء» و در قرآن هم متعدّی به کار رفت چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» آیه 140 این است ﴿إِن تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ﴾ «ساء» متعدّی است «یسوء» و «تسوء» متعدّی است چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» فعل مجهولش هم به کار رفته آیه 27 سورهٴ مبارکهٴ «ملک» در سورهٴ مبارکهٴ «ملک» ﴿تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾ آیه 27 سورهٴ مبارکهٴ «ملک» این است که ﴿فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیْئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ﴾، خب یک سلسله عوامل باعث زشتچهره شدن اینها میشود «ساء وجهه» «یسوء وجهه» متعدّی است اما اینجا «لام» جازمه دارد یک، و این مجزوم است دو، «نون»ش به جزم ساقط شده است سه، این میشود جمع دیگر مفرد نیست چه کسانی، چه گروهی «یَسوءُوا وُجُوهَکُمْ»؟ همان گروهی که قبلاً حالا همان گروه نه یعنی اشخاصشان یعنی همانها با آن خصوصیتها، با آن مکتبها، با آن روش و مَنشها چنین گروهی هم بر شما مسلط میشوند همان کارهایی را که قبلاً گروه اول کردند اینها هم میکنند این «لام»، «لام» امر غایب است، این جمع است، مجزوم است، «نون»ش به جزم افتاده، نظیر آن دوتا فعل دیگر ﴿لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا﴾ مسجدالحرام را ﴿وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴾.
خب، بین این دو قضیه گفتند پانصد سال فاصله است، اما این گروه دوم مثل گروه اولاند در قرآن کریم وقتی که فرزندان نوح را همین بقیه افراد نوح را که به فساد آلوده شدند خدای سبحان میفرماید که ما شما را سوار کشتی کردیم نجات دادیم چرا این طور هستید؟ «وحملناکم فی السفینة» خب «حملناکم» اینها که چهارصد، پانصد سال بعد از آن محمولان سفینه نوح بودند ولی خب چون دنبالهروی همانها بودند، مکتب همانها را داشتند، اعمال و عقاید و اخلاق همانها را داشتند و راضی بودند قرآن فرمود شما را ما حَمل کردیم اینجا هم چون گروه دوم گرچه بعد از پانصد سال آمدند کار گروه اول را کردند قرآن کریم فرمود همان ﴿أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ بر شما مسلط میشوند، شما را زشتچهره میکنند، حیثیتتان را میبرند، از درِ مراکز عبادی وارد مسجد شما میشوند و هرچه به دست آنها رسید اینها تبتیر میکنند به هرجا رسیدند «وَلِیُتَبِّرُوا تَتْبِیراً» چه چیزی را؟ ﴿مَا عَلَوْا﴾ را. نه این است که اینها مستعلیاند اینهایی که آمدند برترند، وقتی برتر شدند یعنی بر حکومتتان، بر سرزمینتان، بر منابعتان، بر مردمتان، بر اینها مسلّط میشوند وقتی بر اینها مسلّط شدند اینها میشوند ﴿مَا عَلَوْا﴾ یعنی چیزی که ﴿عَلَوْا﴾ آن ﴿أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ عالی بر اینها شدند کشور اینها میشود ﴿مَا﴾ این ﴿أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ میشود ﴿عَلَوْا﴾، ﴿عَلَوْا﴾ بر این مملکت، آن وقت ﴿لِیُتَبِّرُوا﴾ کشوری را که ﴿عَلَوْا﴾ بر این کشور آن وقت همه آنچه که در این کشور هست تحت تبتیر، تبار کشیدن، به هلاک کشیدند این ﴿أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ درمیآید.
خب، این بحث کوتاه قرآنیاش. گفتند تقریباً 586 سال قبل از میلاد مسیح اینها گرفتار بُختنصر و اینها شدند یعنی بُختنصر او آمده در همین سرزمین بنیاسرائیل اینها را به هلاکت رسانده. تقریباً نزدیک نیم قرن شاید حدود چهل سال بعد اینها از اسارت این بُختنصر و اینها درآمدند و ﴿أَکْثَرَ نَفِیراً﴾ شدند و ﴿أَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ﴾ شدند و اینها، بعد شروع کردند به فساد سالیان متمادی همان فساد سیاسی را داشتند بار دوم که از بار اول پانصد سال فاصله گرفت تحت سلطهٴ امپراطوری روم اینها گرفتار شدند. بار اول که نجات پیدا کردند برای اینکه امپراطوری ایران بر بُختنصر مسلّط شد و این بنیاسرائیل در سایهٴ پیروزی ایرانیها نجات پیدا کردند نه اینکه خود اینها جنگیدند آن بابلیها را، بُختنصرها را از پا درآوردند، اینها تحت سلطه بُختنصرها بودند و تحت سلطهٴ بابلیها بودند مَلِک فارس، پادشاه فارس، امپراطوری ایران با بُختنصرها و بابلیها درگیر شدند آنها را شکست دادند در سایر برکت ایرانیها این بنیاسرائیل آزاد شدند، بعد شروع کردند به گسترش فساد و پانصد سال طول کشید بار دوم امپراطوری روم بر اینها مسلّط شد اینها هم مثل آن بُختنصرها بابلی ﴿لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ﴾ شد، ﴿وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ شد، این ﴿کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ نه یعنی همانهایی که قبلاً بودند حالا ممکن است احفاد آنها شرکت کرده باشند، ولی چون فاصله این دو پیروزی پانصد سال هست یکی را بابلیها داشتند، یکی را امپراطوری روم بنابراین نمیشود گفت که این ﴿کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ یعنی این اشخاص همان اشخاص قبلی بودند.
بنابراین ﴿وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴾ راجع به همین کاری است که امپراطوری روم به سرِ اینها درآورد. بنابراین ظاهراً هر دو قضیه واقع شده است، هر دو بار واقع شده است تقریباً هیجده سال قبل که ما سفری برای کنفرانس در لندن داشتیم یک عالم تبعیدشدهٴ فلسطینی که اهل سنّت بود او گفت ما امیدواریم این مبارزهٴ مردم مظلوم فلسطین مرّهٴ دوم باشد و ما نجات پیدا کنیم. هشت سال قبل تقریباً یا ده سال قبل سفری به سوریه داشتیم جناب سیدحسن نصرالله(نَصَره الله أیّده الله سدّده الله حفظه الله بالقران والعتره) این آمده دعوتی از ما کرده که برای علمای لبنان ما جلسهای داشته باشیم. این گفت من هم امیدوارم که این جریان ما حزبالله این وعده آخره باشد که بر آنها مسلط بشویم، اما خب ظاهر قرآن این است که این هر دو بار واقع شده یک، و اینهایی که بر اسرائیلیها مسلط میشوند وارد مسجد میشوند، مسجد را هتک میکنند، تبتیر میکنند هرگز حزبالله، هرگز مؤمنین اینچنین نیست. بار دوم یعنی «ما لیس بأوّل» شما همان طوری که در منطق و بعضی از علوم عقلیه شنیدهاید که میگویند معقول ثانی یعنی «ما لیس بأول» در تعبیرات عُرفی هم هست این مشابه این تعبیر وقتی میگویند دوم یعنی «ما لیس بأول» نه دوم در مقابل سوم. اینجا که ذات اقدس الهی فرمود بار دوم اینچنین است پشت سرش فرمود این سنّت ما همین طور است این ﴿عُدتُّمْ عُدْنَا﴾.
بنابراین هم انتظار آن عالم اهل سنّت فلسطینی محفوظ است، هم امیدواری این سیّد بزرگوار که (نصره الله و أیّده الله) انشاءالله محفوظ است هم امیدواری همهٴ ما که این ﴿عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ شما اگر برگردید به فساد ما هم عدهای را بر شما مسلّط میکنید اما حالا اینها این گروهی که ما مسلّط میکنیم نظیر همان گروه اول و دوماند که ﴿لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ﴾ باشد اینچنین که وعده نداد که، فرمود ما دمار شما را درمیآوریم، تبتیرتان میکنیم، به هلاکتتان گرفتار میکنیم اصل کلی این است که ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ در بخش دیگر هم فرمود: ﴿إِن تَعُودُوا نَعُدْ﴾ .
خب، پس بنابراین هم جا برای امیدواری هست و هم اینکه این دعا را ما نباید فراموش کنیم. جریان فلسطین و امثال اینها این طور نیست که حالا انسان سالی یک بار آخرین جمعه ماه مبارک رمضان در تظاهرات روز قدس شرکت بکند خودش را قانع بکند واقعاً حالا در نماز شبها، در سحرها، در نمازهای دیگر، حَرمها در هر وقتی انسان حال پیدا کرد نسبت به این عزیزان باید دعا بکند دعا سهم مؤثری دارد در طیّ این شصت سال بعضیها آواره بودند در اردوگاه آوارهوار به دنیا آمدند، در همان اردوگاه آوارهوار جوانی و نوجوانیشان را گذراندند در همان اردوگاه آوارهوار ازدواج کردند، در همان اردوگاه آوارهوار مُردند و دفن شدند تقریباً نزدیک شصت سال است دیگر. این مسئله دعا یک امر ضروری است حالا کمکهای دیگر سراسر جهان اسلام کمک میکنند کمکهای معنوی، کمکهای دیگر از هر کسی برمیآید نباید مضایقه بکند.
اما مهمترین رُکن همین مسئله دعاست و نباید گفت حالا بار اول گذشت، بار دوم گذشت، بله بار اول و دوم گذشت اما این اصل کلی این است که ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ فرمود شما برگردید لطف ما هم برمیگردد این طور نیست که ما فقط «قضیة فی واقعه» باشد این تحدید ما مربوط به همین بار اول و بار دوم و امثال ذلک باشد، نه خیر بار اول و بار دوم ندارد بلکه اصل کلی این است که ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
هرگز ذات اقدس الهی به فساد امر نمیکند
ذات اقدس الهی هرگز در برابر ظلم ساکت و آرام نیست کیفر تلخ را برای ظالمان مشخص کرده است
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَآتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدیً لِّبَنی إِسْرَائِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِن دُونِی وَکِیلاً ﴿2﴾ ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْداً شَکُوراً﴿3﴾ وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً ﴿4﴾ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً ﴿5﴾ ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً ﴿6﴾ إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴿7﴾ عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴿8﴾
بعد از جریان نوح(سلام الله علیه) آنها که خَلف صالح آن حضرت ماندند و از بین آنها انبیای ابراهیمی ظهور کرد و بعد از وجود مبارک ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) اسحاق و فرزندان اسحاق سِمت نبوت را داشتند انبیای ابراهیمی غالباً بنیاسحاق بودند، بنییعقوب بودند که یعقوب فرزند حضرت اسحاق است لذا بنیاسماعیل شهرتی نداشتند و نامی جدای از آنها برده نشد با اینکه همه اینها جزء فرزندان نوح بودند. وجود مبارک اسماعیل توانست کمکم فرزندی به نام خاتم انبیا(علیهم آلاف التحیة و الثناء) داشته باشد که اسلام و نبوت خاصّه جزء بنواسماعیل است وگرنه آن رواج برای بنیاسرائیل بود.
سرّ اینکه نام بنیاسرائیل را میبرد با اینکه بنیاسماعیل هم ذریّهٴ نوح بودند برای اینکه این فسادهای فراوان برای بنیاسرائیل است، این شکستهای مکرّر برای بنیاسرائیل است، این افساد مکرّر برای بنیاسرائیل است پس گرچه ذریّهٴ نوح شامل بنیاسرائیل یعنی که فرزندان یعقوب و او فرزند حضرت اسحاق است شامل او و شامل بنواسماعیل هر دو میشود ولی چون بخش مهمّ این خاورمیانه با افساد این بنیاسرائیل همراه بود اسرائیلیها همراه بود و قرآن دارد این بخش را نقل میکند لذا نامی از اسماعیل و بنیاسماعیل نبرد.
فرمود ما در کتابی که مقدّرات را تنظیم میکنیم آنجا اعلام کردیم که شما دوبار با دست خودتان زمینه انهدام خودتان را فراهم میکنید. این قضا به معنای حُکم نیست به معنای اعلام هست و در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» و سایر سُوَر فرمود هرگز ذات اقدس الهی به فساد امر نمیکند در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیه 28 این است ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ﴾ هرگز ذات اقدس الهی به بدی امر نمیکند چه اینکه ﴿وَلاَ یِظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً﴾ پس قضا به معنای حَکمهٴ یعنی دستور داد اینچنین باشید نخواهد بود به معنای اعلام است که خدای سبحان به شما اعلام کرد که این کار را میکنید یعنی مبادا این کار را بکنید ولی مبتلا میشوید و کیفرش هم مشخص شده است ﴿وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ﴾ این افسادشان یقینی است برای اینکه با «نون» تأکید ثقیله و با «لام» و امثال ذلک آمده است.
منظور از این فساد، کذب و سرقت و نهب اموال خصوصی و اینها نیست بلکه بخش مهمّ از این فساد همان فساد سیاسی و حکومت و ویران کردن ملت است به دلیل اینکه در تمام بخشها کنار فساد مسئله ﴿وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً﴾ را مطرح میکند. در جریان فرعون فرمود: ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الْأَرْضِ﴾ این استعلا و استکبار فرعون همان است که ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾ شد، ﴿یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ﴾ شد ﴿وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ﴾ شد و مانند آن. از سنخ فساد فرعون در بنیاسرائیل پیدا شده است لذا فساد را با استکبار و استعلا همراه کرد فرمود: ﴿وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً﴾ اینجا هم با «نون» تأکید ثقیله هم با وصف، هم مفعول مطلق نوعی علوّ کبیر این معلوم میشود که منظور فساد سیاسی و حکومت باطل و امثال ذلک است.
پرسش: «علوّ علی الله» نمیتواند باشد؟
پاسخ: نه خب «علوّ علی الله» که ممکن نیست در برابر دین خدا استعلا دارند، استکبار دارند دیگر، خب مثل اینکه شیطان ﴿أَبَی وَاسْتَکْبَرَ﴾ یعنی استکبار کرد در برابر دین خدا. ذات اقدس الهی دستور داد به آدم سجده کن، گفت به نظر من نباید بکنم چون ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ این در برابر حُکم خدای سبحان است.
خب، فرمود شما دوبار فساد میکنید فسادتان هم فساد سیاسی و حکومت و اعتلاست نه فساد اینکه مثلاً زیاد دروغ میگویید یا زیاد سرقت میکنید یا زیاد مثلاً فحشا مرتکب میشوید این نیست بلکه بالاتر از همه اینهاست.
وقتی فرمود: ﴿لَتُفْسِدُنَّ﴾ ذات اقدس الهی هرگز در برابر ظلم ساکت و آرام نیست کیفر تلخ را برای ظالمان مشخص کرده است ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ وقتی فرمود دوبار فساد میکنید این گزارش تاریخی نیست این تهدید را به همراه دارد یعنی شما دوبار فساد میکنید ما هم دوبار شما را عِقاب میکنیم، حالا تفصیل میدهد میفرماید: ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا﴾ که قبلاً با گفتند ﴿لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ﴾ معلوم بود تلویحاً، الآن ذکر میشود تصریحاً ﴿فَإِذَا جَاءَ﴾ وعد و وعید و تهدید و کیفر تلخ آن فساد اوّلی ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا﴾ ما برای اینکه شما مظلوم باشید، ولی مأجور نباشید یک عده ظالمین را بر شما مسلّط کردیم برابر همان آیه سورهٴ «انعام» که فرمود: ﴿وَکَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً﴾ ظالمی بر ظالم مسلّط میشود که این ظالم دوم مظلوم میشود اما مأجور نیست.
خب، این عباد همان طوری که در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید منظور بندگان مؤمن نیستند اینها کافر بودند برای اینکه رفتند مرکز عبادی آنها، تورات را سوزاندند و مراکز مقدّس آنها را اهانت کردند این تعبیر عباد در سورهٴ مبارکهٴ «یس» آیه سی به این صورت آمده است ﴿یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ﴾ خب این عباد به معنای بندگان مؤمن که نیست به معنای عبد خاصّ فقهی که نیست اینها عباد تکوینی خدایاند، مخلوقات الهیاند فرمود: ﴿یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ﴾ ما هر وقت پیامبر فرستادیم اینها مسخره کردند، خب معلوم است که این عباد همان بندگان کافرند دیگر، پس اطلاق عباد بر کفّار در قرآن کریم با سابقه است اینجا هم از همان قبیل است ﴿بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ که اینها دارای قدرت شدیدند و نفوذناپذیرند و مانند آن ﴿فَجَاسُوا﴾ این کلمهٴ «جاسوا» در قرآن کریم فقط همین یکجا ذکر شده است این «جاسوا» یعنی همین که میگویند خانه به خانه گشتن اینها خانه به خانه در خلال خانههایتان میگردند و شما را پیدا میکنند و عذاب میکنند ﴿فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ﴾ اینکه میگویند خانه به خانه گشتن، اتاق به اتاق گشتن، کوچه به کوچه گشتن یعنی «جاسوا» ﴿فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ﴾ و این سخن ما که در لوح محفوظ نوشتیم یا در کتاب آسمانی تنظیم کردیم وعید ماست، تهدید ماست و حتمی است آن قدر قطعی است که گویا شده است همان طوری که از مستقبلِ محقّقالوقوع به ماضی تعبیر میکنند از نظر فعل، از مستقبل محقّقالوقوع به مفعول تعبیر میکنند از نظر اسم، اگر بخواهیم اسم باشد میشود مفعول، اگر بخواهیم فعل باشد میشود ماضی ﴿وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً﴾ یعنی «سیفعل قطعاً».
﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ﴾ در اثر توبه شما، انابه شما ما توبهپذیر بودیم، انابهپذیر بودیم، توفیقاتی به شما دادیم، مالهای از دست رفته شما، فرزندان از دست رفته شما را با مال بعدی و فرزندان بعدی ترمیم کردیم شما جمعیتتان زیاد شد، قبیلهتان زیاد شد، بالأخره از شرّ آن ﴿أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ نجات پیدا کردید و آزاد شدید. ﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ﴾ شما بارِ دوم بر آنها مسلّط شدید، از اسارت آنها درآمدید ﴿وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً﴾ ما هم مشکل سیاسی شما را حل کردیم، هم مشکل اقتصادی شما را حل کردیم، هم مشکل خانوادگی شما را حل کردیم اینها آزمون الهی بود ﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ﴾ یعنی بر آن ﴿أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ ﴿وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً﴾ نسبت به دشمنانتان. چون مستحضرید قرآن کریم یک کتاب تاریخ یا یک کتاب فلسفه یا یک کتاب کلام یا یک کتاب فقه نیست آنها هر کدامشان فناند، علماند شما میبینید در مسائل فقهی هرگز مسئله تقوا و اخلاق و امثال ذلک را مطرح نمیکنند در اصول همین طور است، در فلسفه همین طور است، در کلام همین طور است، اما قرآن کریم در اثنای طرح یک مسئله نجومی و ریاضی تقوا را طرح میکند، در اثنای طرح یک مسئله فلسفی و کلامی اخلاق را طرح میکند، در خلال یک مسئله کلامی یا تاریخی اخلاق را طرح میکند این میشود نور، کتابهای دیگر علماند علم فقط یک سلسله مبادی و مبانی و مسائل و قضایای خاصّ خودش را دارد دیگر علم را با اخلاق هماهنگ کند به هم بدوزد این در هیچ فنّی نیست این فقط در قرآن کریم است.
خب، ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ﴾ این وسط بحث تاریخی این حُکم آمده ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ اگر احسان کردید یعنی کار خوب کردید، برای خودتان کردید و اگر کار بد کردید برای خودتان کردید. احسان در اینجا یعنی فعل حَسن نه احسان نسبت به دیگری «اسائه» یعنی فعل قبیح نه بدرفتاری نسبت به دیگران یک وقت میگویند «أحسن زید الی عمرو» به او کمک کرد، قرضالحسنه به او داد، تعلیم داد، مشکل بیماریاش را حل کرد و مانند آن که کارِ نیک نسبت به دیگری این میشود احسان، اما یک وقت کسی نماز خواند، روزه گرفت، وارسته بود میگویند «أحسن» یعنی «فَعَل فعلاً حَسنا» اینجا منظور این است که شما اگر کار خوب بکنید خواه کار خوب نسبت به خودتان باشد مثل اعمال و عبادات و اخلاقیات و اینها، خواه کار خوب خیرش به دیگری برسد نظیر کمک کردن و تعاون بر برّ و عدل داشتن و مانند آن این احسان به معنای جامع است یعنی کارِ خیر کردن خواه نسبت به خود فینفسه، خواه نسبت به دیگری. اسائه هم اینچنین است کارِ بد کردن خواه اثرش به خودتان برگردد، خواه اثرش ظاهراً به دیگری برگردد.
﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ برخی برآناند که این کریمه نظیر ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا﴾ است آیه 46 سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» این آیه محلّ بحث سورهٴ «اسراء» نظیر آیه 46 سورهٴ مبارکهٴ «فصلت» است آنجا دارد ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا﴾ اینجا هم دارد ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ چون اینجا به وِزان همان آیه 46 سورهٴ «فصلت» است باید میفرمود «وإن أسأتم فعلیها» لکن برای مشاکله از «لام» استفاده شد کلمه «علی» به کار نرفت وگرنه باید میفرمود «إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم و إن أسأتم فعلیها» نظیر آیه 46 سورهٴ «فصلت» که فرمود: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا﴾ سرّ اینکه «علیکم» نفرمود، «لکم» فرمود. «علی أنفسکم» نفرمود ﴿لأَنفُسِکُمْ﴾ فرمود قرینه مشاکله است و بعضیها گفتند که خیر این «لام» به معنای «علی» نیست که مشاکله باشد این «لام» به معنای «إلی» است برای اینکه کلمهٴ «إسائه» با «إلی» متعدّی میشود «أساء إلیه» نه «أساء له» یا «أساء علیها» چون «اسائه» با «لام» متعدّی میشود و استعمال میشود این ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ یعنی «الیها».
گروهی هم میگویند نه، این «لام»، «لام» استحقاق است مثل اینکه میگویند ﴿لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ این ﴿لَهُمْ﴾ یعنی اینها مستحقّ عذاب الیماند. تحلیل دقیق سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) این است که این «لام»، «لام» اختصاص است «لام» اختصاص نه به عنوان مشاکله به جای «علی» نشست، نه به جای «الی» آمد و نه از سنخ استحقاق است میخواهد بفرماید که عمل مختصّ عامل است. عمل از بین نمیرود یک، اگر چیزی در عالم موجود است بالأخره به جایی مرتبط است دیگر، دیگر نمیشود در نظام علّی و معلولی نظام هماهنگ موجودی جداتافته باشد اینچنین نیست حتماً به جایی مرتبط است این دو، اگر عمل از بین نمیرود چه اینکه از بین نمیرود و اگر عمل حتماً به جایی مرتبط است چه اینکه به جایی مرتبط است فقط به عامل خودش مرتبط است ولاغیر این اصل سه، لذا ﴿مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ﴾ هست، ﴿مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ هست فقط انسان از سعی خودش بهرهبرداری میکند ﴿لَّیْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی﴾ رابطهٴ عمل و عامل تکوینی است قطع شدنی نیست هیچ ممکن نیست عمل، عامل را رد بکند مگر اینکه خود عامل تحوّلی در عمل ایجاد بکند به توبه، وقتی توبه کرد ذات اقدس الهی که «مبدّل السیئات بالحسنات» است او را عوض میکند، ولی عوض کرد باز با او به خود عامل مرتبط است، پس ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ﴾ عمل احسن مختصّ مُحسن است ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ عمل اسائه مختصّ مسیء است و چون «لام»، «لام» اختصاص است وزان آیه سورهٴ مبارکهٴ «بقره» خواهد بود آیه 141 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این است ﴿تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَا کَسَبْتُمْ﴾ ﴿لَهَا مَا کَسَبَتْ﴾ «سواء کان حسناً أو قبیحا» ﴿وَلَکُم مَا کَسَبْتُمْ﴾ «سواء کان حسناً أو قبیحا» عمل مختصّ به عامل است وقتی «لام»، «لام» اختصاص شد دیگر آن تکلّفات سهگانه مطرح نخواهد شد، پس آیه محلّ بحث نظیر آیه 141 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» است که فرمود: ﴿تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْئَلُونَ عَمَّا کَانُوْا یَعْمَلُونَ﴾ پس عمل برای عامل است ولاغیر.
آنگاه فرمود: ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ این یک اصل کلی است، کلامی و اخلاقی که در اثنای بحث تاریخی جریان بنیاسرائیل مطرح شد.
پرسش: به اعتبار اینکه این آیه را بالا فرمودید ﴿وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً﴾ از لحاظ اجتماعی است به این قبیل از آیات نمیشود این طور بگیریم که احسان به دیگری احسان نسبت به دیگران است.
پاسخ: نه، این اصلاً یک اصل کلی است برای همهٴ اسناد دیگر چه احسان نسبت به غیر باشد، چه احسان یعنی اِتیان عمل حَسن نسبت به خودش باشد نظیر همان آیه 141 سورهٴ مبارکهٴ «بقره».
خب، فرمود: ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَ﴾ یعنی وَعد مرّهٴ دیگر بار دیگر که شما معصیت کردید ما هم باید شما را تنبیه کنیم وَعد و تهدید مرّهٴ دوم که آمد ﴿لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴾ «ساء» گرچه متعدّی است «ساء، یسوء» و در قرآن هم متعدّی به کار رفت چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» آیه 140 این است ﴿إِن تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ﴾ «ساء» متعدّی است «یسوء» و «تسوء» متعدّی است چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «قلم» فعل مجهولش هم به کار رفته آیه 27 سورهٴ مبارکهٴ «ملک» در سورهٴ مبارکهٴ «ملک» ﴿تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾ آیه 27 سورهٴ مبارکهٴ «ملک» این است که ﴿فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیْئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ﴾، خب یک سلسله عوامل باعث زشتچهره شدن اینها میشود «ساء وجهه» «یسوء وجهه» متعدّی است اما اینجا «لام» جازمه دارد یک، و این مجزوم است دو، «نون»ش به جزم ساقط شده است سه، این میشود جمع دیگر مفرد نیست چه کسانی، چه گروهی «یَسوءُوا وُجُوهَکُمْ»؟ همان گروهی که قبلاً حالا همان گروه نه یعنی اشخاصشان یعنی همانها با آن خصوصیتها، با آن مکتبها، با آن روش و مَنشها چنین گروهی هم بر شما مسلط میشوند همان کارهایی را که قبلاً گروه اول کردند اینها هم میکنند این «لام»، «لام» امر غایب است، این جمع است، مجزوم است، «نون»ش به جزم افتاده، نظیر آن دوتا فعل دیگر ﴿لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا﴾ مسجدالحرام را ﴿وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴾.
خب، بین این دو قضیه گفتند پانصد سال فاصله است، اما این گروه دوم مثل گروه اولاند در قرآن کریم وقتی که فرزندان نوح را همین بقیه افراد نوح را که به فساد آلوده شدند خدای سبحان میفرماید که ما شما را سوار کشتی کردیم نجات دادیم چرا این طور هستید؟ «وحملناکم فی السفینة» خب «حملناکم» اینها که چهارصد، پانصد سال بعد از آن محمولان سفینه نوح بودند ولی خب چون دنبالهروی همانها بودند، مکتب همانها را داشتند، اعمال و عقاید و اخلاق همانها را داشتند و راضی بودند قرآن فرمود شما را ما حَمل کردیم اینجا هم چون گروه دوم گرچه بعد از پانصد سال آمدند کار گروه اول را کردند قرآن کریم فرمود همان ﴿أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ بر شما مسلط میشوند، شما را زشتچهره میکنند، حیثیتتان را میبرند، از درِ مراکز عبادی وارد مسجد شما میشوند و هرچه به دست آنها رسید اینها تبتیر میکنند به هرجا رسیدند «وَلِیُتَبِّرُوا تَتْبِیراً» چه چیزی را؟ ﴿مَا عَلَوْا﴾ را. نه این است که اینها مستعلیاند اینهایی که آمدند برترند، وقتی برتر شدند یعنی بر حکومتتان، بر سرزمینتان، بر منابعتان، بر مردمتان، بر اینها مسلّط میشوند وقتی بر اینها مسلّط شدند اینها میشوند ﴿مَا عَلَوْا﴾ یعنی چیزی که ﴿عَلَوْا﴾ آن ﴿أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ عالی بر اینها شدند کشور اینها میشود ﴿مَا﴾ این ﴿أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ میشود ﴿عَلَوْا﴾، ﴿عَلَوْا﴾ بر این مملکت، آن وقت ﴿لِیُتَبِّرُوا﴾ کشوری را که ﴿عَلَوْا﴾ بر این کشور آن وقت همه آنچه که در این کشور هست تحت تبتیر، تبار کشیدن، به هلاک کشیدند این ﴿أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ﴾ درمیآید.
خب، این بحث کوتاه قرآنیاش. گفتند تقریباً 586 سال قبل از میلاد مسیح اینها گرفتار بُختنصر و اینها شدند یعنی بُختنصر او آمده در همین سرزمین بنیاسرائیل اینها را به هلاکت رسانده. تقریباً نزدیک نیم قرن شاید حدود چهل سال بعد اینها از اسارت این بُختنصر و اینها درآمدند و ﴿أَکْثَرَ نَفِیراً﴾ شدند و ﴿أَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ﴾ شدند و اینها، بعد شروع کردند به فساد سالیان متمادی همان فساد سیاسی را داشتند بار دوم که از بار اول پانصد سال فاصله گرفت تحت سلطهٴ امپراطوری روم اینها گرفتار شدند. بار اول که نجات پیدا کردند برای اینکه امپراطوری ایران بر بُختنصر مسلّط شد و این بنیاسرائیل در سایهٴ پیروزی ایرانیها نجات پیدا کردند نه اینکه خود اینها جنگیدند آن بابلیها را، بُختنصرها را از پا درآوردند، اینها تحت سلطه بُختنصرها بودند و تحت سلطهٴ بابلیها بودند مَلِک فارس، پادشاه فارس، امپراطوری ایران با بُختنصرها و بابلیها درگیر شدند آنها را شکست دادند در سایر برکت ایرانیها این بنیاسرائیل آزاد شدند، بعد شروع کردند به گسترش فساد و پانصد سال طول کشید بار دوم امپراطوری روم بر اینها مسلّط شد اینها هم مثل آن بُختنصرها بابلی ﴿لِیَسوءُوا وُجُوهَکُمْ﴾ شد، ﴿وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ شد، این ﴿کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ نه یعنی همانهایی که قبلاً بودند حالا ممکن است احفاد آنها شرکت کرده باشند، ولی چون فاصله این دو پیروزی پانصد سال هست یکی را بابلیها داشتند، یکی را امپراطوری روم بنابراین نمیشود گفت که این ﴿کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ یعنی این اشخاص همان اشخاص قبلی بودند.
بنابراین ﴿وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیراً﴾ راجع به همین کاری است که امپراطوری روم به سرِ اینها درآورد. بنابراین ظاهراً هر دو قضیه واقع شده است، هر دو بار واقع شده است تقریباً هیجده سال قبل که ما سفری برای کنفرانس در لندن داشتیم یک عالم تبعیدشدهٴ فلسطینی که اهل سنّت بود او گفت ما امیدواریم این مبارزهٴ مردم مظلوم فلسطین مرّهٴ دوم باشد و ما نجات پیدا کنیم. هشت سال قبل تقریباً یا ده سال قبل سفری به سوریه داشتیم جناب سیدحسن نصرالله(نَصَره الله أیّده الله سدّده الله حفظه الله بالقران والعتره) این آمده دعوتی از ما کرده که برای علمای لبنان ما جلسهای داشته باشیم. این گفت من هم امیدوارم که این جریان ما حزبالله این وعده آخره باشد که بر آنها مسلط بشویم، اما خب ظاهر قرآن این است که این هر دو بار واقع شده یک، و اینهایی که بر اسرائیلیها مسلط میشوند وارد مسجد میشوند، مسجد را هتک میکنند، تبتیر میکنند هرگز حزبالله، هرگز مؤمنین اینچنین نیست. بار دوم یعنی «ما لیس بأوّل» شما همان طوری که در منطق و بعضی از علوم عقلیه شنیدهاید که میگویند معقول ثانی یعنی «ما لیس بأول» در تعبیرات عُرفی هم هست این مشابه این تعبیر وقتی میگویند دوم یعنی «ما لیس بأول» نه دوم در مقابل سوم. اینجا که ذات اقدس الهی فرمود بار دوم اینچنین است پشت سرش فرمود این سنّت ما همین طور است این ﴿عُدتُّمْ عُدْنَا﴾.
بنابراین هم انتظار آن عالم اهل سنّت فلسطینی محفوظ است، هم امیدواری این سیّد بزرگوار که (نصره الله و أیّده الله) انشاءالله محفوظ است هم امیدواری همهٴ ما که این ﴿عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ شما اگر برگردید به فساد ما هم عدهای را بر شما مسلّط میکنید اما حالا اینها این گروهی که ما مسلّط میکنیم نظیر همان گروه اول و دوماند که ﴿لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ﴾ باشد اینچنین که وعده نداد که، فرمود ما دمار شما را درمیآوریم، تبتیرتان میکنیم، به هلاکتتان گرفتار میکنیم اصل کلی این است که ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ در بخش دیگر هم فرمود: ﴿إِن تَعُودُوا نَعُدْ﴾ .
خب، پس بنابراین هم جا برای امیدواری هست و هم اینکه این دعا را ما نباید فراموش کنیم. جریان فلسطین و امثال اینها این طور نیست که حالا انسان سالی یک بار آخرین جمعه ماه مبارک رمضان در تظاهرات روز قدس شرکت بکند خودش را قانع بکند واقعاً حالا در نماز شبها، در سحرها، در نمازهای دیگر، حَرمها در هر وقتی انسان حال پیدا کرد نسبت به این عزیزان باید دعا بکند دعا سهم مؤثری دارد در طیّ این شصت سال بعضیها آواره بودند در اردوگاه آوارهوار به دنیا آمدند، در همان اردوگاه آوارهوار جوانی و نوجوانیشان را گذراندند در همان اردوگاه آوارهوار ازدواج کردند، در همان اردوگاه آوارهوار مُردند و دفن شدند تقریباً نزدیک شصت سال است دیگر. این مسئله دعا یک امر ضروری است حالا کمکهای دیگر سراسر جهان اسلام کمک میکنند کمکهای معنوی، کمکهای دیگر از هر کسی برمیآید نباید مضایقه بکند.
اما مهمترین رُکن همین مسئله دعاست و نباید گفت حالا بار اول گذشت، بار دوم گذشت، بله بار اول و دوم گذشت اما این اصل کلی این است که ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ فرمود شما برگردید لطف ما هم برمیگردد این طور نیست که ما فقط «قضیة فی واقعه» باشد این تحدید ما مربوط به همین بار اول و بار دوم و امثال ذلک باشد، نه خیر بار اول و بار دوم ندارد بلکه اصل کلی این است که ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾ ﴿عَسَی رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیراً﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است