- 678
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 20 تا 22 سوره اسراء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 20 تا 22 سوره اسراء"
گروهی در دنیا یا باطلِ محض را انتخاب میکنند یا حق و باطل را انتخاب میکنند که محکوم به شکست اند.
گروهی برای دنیا کار میکنند اما از طریق صحیح که در دنیا بهرهمنداند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً ﴿20﴾ انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً ﴿21﴾ لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً﴿22﴾
مطالبی که مربوط به آیه ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ اینگونه از مسائل مانده باشد چون آیات مشابهی در پیش داریم ممکن است بازگو بشود چه اینکه مطالب مربوط به ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ﴾ که صِرف اراده اثر دارد یا عمل هم باید باشد که اشاره شد عمل هم باید باشد غالب این مطالب گذشت و احیاناً اگر درباره جمعبندی این آیه با آیه سورهٴ مبارکهٴ «هود» که فرمود اگر کسی دنیا بخواهد ﴿نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ﴾ باز مطالبی در زوایای این بحثها مانده باشد چون مشابه این آیاتی در پیش داریم به خواست خدا آنها هم مطرح میشود.
اما از اینکه فرمود جهان به دو قسمت تقسیم شده است برای انسان یکی عاجله است یعنی دنیا، یکی آخرت است یعنی قیامت. بعضی دنیا میطلبند بعضی آخرت، بعضی برای دنیا کار میکنند بعضی برای آخرت حُکم این دو گروه مشخص شد.
یک وقت است که انسان کارش کار عبادی است و «لغیر الله» است نظیر آیه سورهٴ مبارکهٴ «نور» که فرمود بتپرستها، صنمیها، وثنیها ﴿أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً﴾ یک عمل عاطل و باطلی دارند و هیچ اثری بر آن اعمال مترتّب نیست جز اثر سوء این یک قِسم که حبطِ مربوط به این قسمت روشن شد.
گروه دوم کسانیاند که در دنیا یا باطلِ محض را انتخاب میکنند یا حق و باطل را انتخاب میکنند در حرام زندگی میکنند در ظلم و فساد زندگی میکنند اینها هم سرانجام محکوم به شکستاند نه در دنیا خیر میبینند نه در آخرت این هم بحثش گذشت.
گروه سوم کسانیاند که برای دنیا کار میکنند اما از راه صحیح وارد میشوند از راه صنعت و علم و هنر و اینها وارد میشوند بدون اینکه بیراهه بروند یا راه کسی را ببندند اینها یک دنیای متوسّطی دارند اما ﴿مَا لَهُ فِی ا لْآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾ اینها هیچ بهرهای از آخرت ندارند ولی در دنیا بر اساس ﴿نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ﴾ بهرههای خودشان را میبرند.
بنابراین «الناس ثلاثه» یا «الأعمال ثلاثه» عبادتها و اعمالی که برای صنم و وَثن است، هباء منثور است، ﴿کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ﴾ است آنهایی که ظلم و فساد و حلال و حرام را مخلوط کردند اینها سرانجام به جایی نمیرسند نه تنها در آخرت بلکه در دنیا هم به جایی نمیرسند آنهایی که در دنیا کار صحیح و حلال انجام میدهند مسئله آخرت برایشان روشن نشد آخرت را نمیخواهند فقط دنیا میخواهند اینها یک دنیای متوسطی دارند اما ﴿مَا لَهُ فِی ا لْآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾.
آنچه که عنصر محوری این بحثها بود قبلاً اشاره شد که انبیا(علیهم السلام) آمدند مهندسی این عالم را بر اساس منظر متافیزیکی مشخص بکنند نه فیزیکی. بحثهای فیزیکی را، مادّی را قرآن کریم و روایات خطوط کلیاش را مشخص کرد و انسان با اجتهاد میتواند اینها را توسعه بدهد و بحثهای کیهانشناسی، دریاشناسی، صحراشناسیاش را پیش ببرد اما آنچه را که انبیا اصرار دارند و مکرّر در مکرّر به وسیله آیات و روایات مردم را روشن کردند آن صبغهٴ متافیزیکی نظام خلقت است که مهندسی این خلقت، معماری این خلقت، مصالح ساختمانی این خلقت چیست؟ عالم بر اساس چه چیزی بنا شده؟ عالم با چه چیزی ساخته شده؟ چطور ساخته شده؟ این کلمه ﴿بِالحَقِّ﴾، ﴿بِالحَقِّ﴾ در بسیاری از آیات و روایات هست که ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ﴾ ، ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً﴾ گاهی به صورت نفی باطل، گاهی به صورت اثبات حق فرمود این نظام به حق خلق شده، این نظام به حق خلق شده مثل آن است که به ما بگویند این بِنای عظیم یک درِ ورودی دارد، یک درِ خروجی دارد بقیه بسته است اگر کسی به آن سَمت برود جز اینکه سرش بشکند هیچ راهی ندارد.
فرمود این عالم به حق خلق شده، مزاج این عالم باطل را قبول نمیکند مثلاً اگر کسی خود ذات اقدس الهی در قرآن و همچنین در روایات مشخص شد علوم تجربی هم تأیید کرد که ساختار خلقت دستگاه گوارش انسان طوری است که با سَم سازگار نیست اگر قرآن بیان کرد، اگر روایات بیان کرد، اگر علم طب کشف کرد که این رودهها و معدهها و دستگاه گوارش با سَم سازگار نیست انسان اگر سمّی وارد این دستگاه بکند این در اوایل مقاومت میکند بالا میآورد اگر بر او تحمیل بکنند این سَم را مثل اعتیاد را ـ معاذ الله ـ این بعد از مدتی میپوسد از بین میرود. این مزاج سم را قبول نمیکند چون این مزاج ﴿بِالْحَقِّ﴾ خلق شده است هیچ ممکن نیست کسی باطلی را، سَمّی را، غذای مسمومی را، غذای ماندهای را وارد دستگاه گوارش بکند و سالم دربرود.
مکرّر در مکرّر فرمود ما آسمان و زمین را به حق خلق کردیم یعنی مزاج این عالم باطل را قبول نمیکند اگر کسی بخواهد باطلی در این عالم ایجاد بکند اول این باطل را بالا میآورد برمیگرداند اگر او مقاومت کرد، تحمیل کرد بعد از چند روزی خودش از بین میرود. در تمام این بخشهای تاریخی پیام قرآن کریم این است که ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ در هر پاراگراف تاریخی یعنی در هر مقطع تاریخی حق پیروز است ممکن نیست گاهی حق شکست بخورد گاهی باطل ممکن نیست گاهی حق پیروز بشود گاهی باطل در تمام به نحو موجبهٴ کلیه در تمام صحنههای تاریخ آنجا که حق و باطل با هم درگیرند در آن پارگراف تاریخی ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ البته سرانجام که کلّ عالم به مقصد میرسد که بهشت است ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ اما در تمام رخدادهای تاریخی ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ اینچنین نیست که در مقطعی مثلاً باطل پیروز بشود، در مقطعی حق پیروز بشود و حساب و کتابی نباشد مثل اینکه در تمام مقاطع پزشکی حق با صلابت و صحّت و امثال ذلک است اینچنین نیست که گاهی سَم اثر بکند، گاهی غذای سالم اثر بکند اصلاً سَم با دستگاه خلقت بدن سازگار نیست اینکه فرمود ما آسمان و زمین را به حق خلق کردیم باطل در اینجا نیست، ما بازیگر نیستیم، کار ما بازیچه نیست همین است.
بنابراین این سه گروه بعضیها بازیِ محض بود مثل عبادت صنم و وَثن فرمود این بازی محض به جایی که نمیرسد، ﴿أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ﴾ بعضیها حقّ و باطل مخلوط هم بود، بازی با جدّی فصل و هزل مخلوط هم بود اینها هم سرانجام شکست میخورند، بعضیها فقط جِدّ است و حق است منتها حقّ محدود، محقّ محدود اثر محدود دارد نسبت به قیامت نه عقیده داشت نه عمل صالح داشت این ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ﴾ دامنگیرش میشود پس اعمال سه قِسم است، عاملان هم سه قِسماند و این آیات هم ناظر به آن سه قِسم است و اصرار قرآن کریم، نوآوری قرآن کریم این است که نقشه عالم، هندسه عالم، مصالح ساختمانی عالم، معماری عالم حق است مزاج عالم باطل برنمیدارد ممکن نیست کسی بتواند فریبکاری کند مگر اینکه رسوا میشود مثل اینکه کسی یک وقت است که سَم را در جیبش پنهان میکند این بالا نمیآورد، اما وقتی سَم را وارد دستگاه گوارش کرد حتماً یا بالا میآورد یا اگر فرورفت او را از پا درمیآورد مزاج عالم باطل برنمیدارد ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ﴾ ، ﴿مَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً﴾ ، ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ﴾ این تعبیرات فراوان است.
بر اساس همین اصل فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ﴾ این تقدیم مفعول هم برای عنایت به اوست فرمود ما هر دو گروه را امداد میکنیم اینچنین نیست کسی که اهل دنیاست وسایل به او ندهیم، امکانات فراهم نکنیم چون دار، دار تکلیف و امتحان است دیگر اگر دار، دار امتحان است، نشئه تکلیف است ما همان طوری که در هدایت هیچ کس را محروم نمیکنیم ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ ، ﴿قُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ﴾ قرآن برای همه، نهجالبلاغه برای همه، صحیفهٴ سجادیه برای همه، کتاب و سنت برای همه، باران هم برای همه، آفتاب هم برای همه، معدن هم برای همه، کار هم برای همه اینچنین نیست که ما در بعضی از بحثها همگانی فکر بکنیم، در بعضی از بحثها خصوصی ﴿کُلّاً نُّمِدُّ﴾ ما به همه کمک میکنیم او که میخواهد ربا بگیرد پول به او میدهیم، مشتری درِ مغازهاش میفرستیم، اسناد را او تنظیم میکند، همه امکانات ربوی را فراهم میکنیم تا بیازماییم، آنکه میخواهد نامحرم نگاه کند همه وسایل را برای او فراهم میکنیم، آنکه میخواهد در حال احرام صید بکند کار حرام انجام بدهد ما همه وسایلش را فراهم میکنیم از آن طرف میگوییم ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ از آن طرف آن آهوان و صیدهای بالای کوه را دستور میدهیم راهنمایی میکنیم به دامنهٴ کوه بیاید به چادر این مُحرمان نزدیک بشوند در تیررس و دسترس اینها قرار بگیرند تا اینها را بیازماییم ﴿لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَرِمَاحُکُمْ﴾ از آن طرف میگوییم ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ از این طرف چهارتا نامحرم از جلوی چشمانش عبور میدهیم ببینیم چه میکند این طور نیست که بگوییم ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ از آن طرف ﴿وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ﴾ نباشد که ما همه را میآزماییم مال اینچنین است، گوش اینچنین است از آن طرف میگوییم غیبت کردن حرام است ﴿لاَ یَغْتَب بَعْضُکُم بَعْضاً﴾ از این طرف یک عده دارند غیبت میکنند او را میآزماییم نگاه این طور است، غیبت این طور است، مال این طور است ﴿کُلّاً نُّمِدُّ﴾ برای اهمیت مطلب است که این مفعول را مقدم داشته.
فرمود ما همه را امداد میکنیم اگر به بعضیها بدهیم به بعضیها ندهیم، به بعضیها وسایل را فراهم بکنیم به بعضیها وسایل را فراهم نکنیم که آزمون نیست ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ ما گفتیم ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ ، ﴿وَمِنْکُمْ مَنْ یُریدُ الْآخِرَةَ﴾ پس دو گروهاند یک عده دنیامدارند، یک عده حقمدار و آخرتطلب ما هم آنها را امداد میکنیم هم اینها را امداد میکنیم تا بیازماییم تا روشن بشود ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ﴾ که ﴿یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ ﴿وَهؤُلاَءِ﴾ که ﴿أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا﴾ .
واژهٴ «مَدّ» و «أمدّ» نظیر «وَعدَ» و «أوْعَد» یک تفاوت اجمالی با هم دارند معمولاً «وَعَد»، «وَعد» در خیر است «اُوْعَد» در شرّ است که در وعید و تهدید به کار میرود اینجا هم «مَدَّ» دربارهٴ کار شرّ است به عکس آن، «أمدّ» درباره کار خیر است به عکس «وَعد» و «أوْعَد» لکن این «أمدَّ» باب «إفعال» هم گاهی برای شرّ به کار میرود تعبیرات قرآن این است که ﴿نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدّاً﴾ یا ﴿یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ کذا و کذا این ﴿یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ﴾ اینچنین است ﴿یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ یا ﴿نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدّاً﴾ این «مدّ» در باب عذاب و بُعد منفی است. ﴿یُمْدِدْکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ﴾، ﴿مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُرْدِفِینَ﴾ و مانند آن این واژه امداد و کلمه امداد است که در مورد خیر به کار رفته، گاهی هم امداد درباره شرّ به کار میرود که آن هم آیاتش خوانده میشود.
اما ﴿کلاّ نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ ما هم آنها را کمک میکنیم هم اینها را کمک میکنیم، گاهی مسئله امداد است، گاهی بالاتر از مسئله امداد سَهل کردن و آسان کردن کار است فرمود ما وقتی کسی راهی را انتخاب کرد ما اول از راه عقل و نقل دوتا راه را فراسوی این سالکان نصب میکنیم ﴿هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ﴾ هست، ﴿قُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ﴾ هست ما دوتا راه را نصب میکنیم ضرر آن راه شرّ را با عقل و نقل میگوییم، خیر و برکت راه حلال را با عقل و نقل میگوییم او را تأیید میکنیم، تشویق میکنیم به وسیله انبیا و اولیا که راه خیر را انتخاب بکنند و او را آزاد گذاشتیم ﴿لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ﴾ هیچ اجباری هم در کار نیست او در انتخاب راه آزاد است ولی ما تمام حجت را بیان کردیم و میکنیم هیچ ابهامی در کار ما نیست، هیچ اجمالی در کار ما نیست، هیچ تعارضی هم در کار ما نیست راه ما ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ﴾ است. اگر کسی راه خوب را انتخاب کرد ما تأییدش میکنیم، توفیقش میدهیم، مزید هدایت است ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾ ما چنین افرادی را برای کارهای خوب کمک میکنیم که به آسانی این کارهای خیر را انجام بدهند، به آسانی نمازشب میخواند، به آسانی کار خیر میکند، به آسانی مطالعه میکند، به آسانی خدمات اجتماعیاش را دارد، به آسانی محبوبیت پیدا میکند اینها برای او آسان است این طور نیست که سخت باشد همه کارهایش را انجام میدهد احساس خستگی نمیکند، عباداتش هم انجام بدهد احساس نشاط دارد خستگی نمیکند، ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾ از آن طرف ﴿وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَی ٭ وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی﴾ او به آسانی نمازش را ترک میکند، به آسانی ربا میخورد، به آسانی نامحرم نگاه میکند، به آسانی دروغ میگوید خیلی روان است برای او. ما این ﴿فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی﴾ را زمینه قرار میدهیم تا به سرعت برود و سقوط بکند این ﴿نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدّاً﴾ و مانند آن است.
بنابراین ساختار نظام بر حق است، مزاج عالم باطلپذیر نیست یک، ذات اقدس الهی همه را کمک میکند دو، هیچکس را بدون وسایل آزمون امتحان نمیکند سه، منتها آنهایی که به راه میروند تأییدات الهی بلافاصله است ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾ اما آنهایی که بیراهه میروند مدتها مهلت میدهد تا راه توبه و انابه را طی کنند و مانند آن، اگر نشد از آن به بعد ﴿فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی﴾ خواهد شد فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ و این تفاوت هست و هر کسی را برابر آنچه که ما دادیم میآزماییم ﴿وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ ﴿مَحْظُوراً﴾ یعنی «ممنوعا» عطای الهی وسیع است هم عطای تشریعی او، هدایت او وسیع است چون ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ هیچ کسی را بیهدایت نمیگذارد هم عطای تکوینی او وسیع است اگر باران است، اگر آفتاب است، اگر زمینِ حاصلخیز است، اگر هوای مناسبت و آماده است برای هر دو گروه است این طور نیست که به کسی بدهد، به کسی ندهد ﴿وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ منتها این عطای دائم الهی که او «دائم الفیض علی البریّه» است بعضی میگیرند بعضی نمیگیرند، بعضی رد میکنند بعضی رد نمیکنند، اگر در جایی کسی نگرفت برای قصور و تقصیر خود اوست وگرنه ذات اقدس الهی «دائم الفیض علی البریّه» است، «دائم الفصل علی البریّه» است و مانند آن.
پرسش: فرمودید که غلبه در عالم بر نظام وحدت است و هفته گذشته هم فرمودید که عدّهای دنبال کوثرند و عدّهای دنبال تکاثر، قلیلی از مردم دنبال کوثرند.
پاسخ: خب، همان غلبهٴ رحمت هم همین است دیگر ذات اقدس الهی امروز هم همین گفته شد برای اینکه ذات اقدس الهی نسبت به مؤمنان ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً﴾ را دارد نسبت به دیگران مهلت هست، عجله نمیکند، زود نمیگیرد، راهِ توبه و انابه را باز میکند وقتی که به مرحلهٴ کمال رسیدند، به نصاب رسید آن وقت اینها را تنبیه میکند بساط عالم بر رحمت است یکی را ده برابر پاداش میدهد، یکی را هفتصد برابر پاداش میدهد، یکی را هزار و چهارصد برابر پاداش میدهد، یکی را ﴿وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾ پاداش میدهد اما آنجا کیفر یکی، یکی است آن هم نه با عجله.
یک بیان نورانی از امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است مشابه آن قبلاً از وجود مبارک امام سجاد رسیده است که فرمود: «ویلٌ لمن غلبت آحاده أعشاره» یک روایت «عشراته» روایت دیگر وای به حال کسی که یکیهای او بر دهتاهای او ترجیح پیدا کند به حضرت عرض کردند یعنی چه؟ فرمود: ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَی إِلَّا مِثْلَهَا﴾ چون ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ ، پس کار خلاف یک کار خلاف یک کیفر دارد، کار وفاق یک کار خیر دهتا پاداش دارد وای به حال کسی که یکیهای او بر دهتاهای او اضافه بشود یعنی اگر ماه سیروز است این سیتا گناه کرده باید لااقل سهتا کار حَسنهٴ مقبول کرده باشد تا هماهنگ بشود با او، او را آدم اطمینان ندارد که سهتا کار طیّب و طاهر مقبول ارائه کرده باشد فرمود وای به حال کسی که یکیهای او بر دهتاهای او ترجیح پیدا کند نظام بر سَبق رحمت به غضب است اما حالا اگر کسی با داشتن همه این علل و عوامل رحمت اینها را ﴿نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ بیراهه برود، خب دیگر به سوء اختیار خودش، خودش را گرفتار کرده.
در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» آیه 75 به این صورت است ﴿قُلْ مَن کَانَ فِی الضَّلاَلَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدّاً حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکَاناً وَأَضْعَفُ جُنْداً﴾ آنگاه در همان سورهٴ «مریم» آیه 79 به این صورت آمده است ﴿کَلَّا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدّاً﴾ که اینجا «مَدّ» که ثلاثی مجرّد است در کار منفی و عذاب به کار رفته مشابه آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» قبلاً گذاشت که آنجا هم «مَدّ» که ثلاثی مجرّد است درباره عذاب و کار منفی آمده آیه پانزده سورهٴ «بقره» این بود ﴿اللّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ اما امداد به معنای ﴿مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُرْدِفِینَ﴾ ﴿بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةٍ مُنزَلِینَ﴾ اینها هست گاهی هم امداد که باب ثلاثی مزید است در باب منفی و مقدّم عذاب به کار رفته نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» آمده آیه 54 و 55 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» این است ﴿أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ ٭ نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَل لاَّ یَشْعُرُونَ﴾ این امدادی که ما میکنیم امداد خیر نیست اینها ما در حقیقت استدراج است زمینهٴ عذاب است ﴿إِنَّ الَّذِینَ هُم مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهم مُشْفِقُونَ﴾ تا پایان پس این مال و اولادی که ما به اینها میدهیم این در حقیقت امداد خیر نیست امداد شرّ است زمینه برای مؤاخذه و گرفتن اینهاست.
اما اینکه فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ بعد فرمود: ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ این دعوت به نظر که منظور نظریه است نه نظر یعنی نگاه همان طوری که دارد «انظر الی من کان منکم قد روی حدیثنا ونظر فی حلالنا وحرامنا» این یعنی نظریهپرداز باشد، صاحبنظر باشد، صاحبفتوا باشد، مجتهد باشد نه راویِ محض باشد «نظر فی حلالنا و حرامنا» یعنی اهل نظریه باشد، مجتهد باشد. اینجا هم ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا﴾ نظیر ﴿أَفَلاَ یَنظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ﴾ این نظریه بدهید از خلقت اِبل به خالق اِبل پی ببرید از این نظم به ناظم پی ببرید نه نگاه فیزیکی بکنید اینجا هم نگاه جامعهشناسی بکنید، نگاه اجتماعی بکنید، نگاههای اقتصادی بکنید ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ اما این تفاوت برای آن است که نظام و ساختار نظام شکل کامل بگیرد که یک وقت همین بحث طرح شد از آیات سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» کمک گرفته شد در سورهٴ «زخرف» آیه 32 به بعد این است فرمود: ﴿أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَعِیشَتَهُمْ﴾ آنها درباره نبوت حرف داشتند که چرا اگر نبوّت حق است چرا فلان سرمایهدار طایف یا مکه مثلاً نبیّ نشدند ذات اقدس الهی میفرماید تقسیم روزیها چه روزی مادی، چه روزی معنوی به دست ماست نه به دست شما خدا میداند که نبوت را به چه کسی عطا بکند آنگاه به دنبالهٴ آن بحث میفرماید: ﴿أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً﴾ نه «سِخریا» فرمود ما این تفاوت را ایجاد کردیم تا یک تسخیر متقابلی در جامعه پدید بیاید و جامعه هماهنگ بشود چون اگر همه افراد جامعه یک استعداد مخصوص میداشتند، یک رشته خاص را انتخاب میکردند این جامعه ناقص بود مثلاً همه طبیب بودند یا همه مهندس بودند یا همه روحانی بودند یا همه کشاورز بودند یا همه دامدار بودند این ناقص بود، اگر جامعه نیاز به شئون فراوان دارد «الناس» هم «معادن کمعادن الذّهب والفضّة» استعدادهای گوناگون و نظرهای گوناگون و زمینههای گوناگون باید باشد بعضی استعداد متوسط، بعضی بیشتر، بعضی کمتر و همچنین برابر استعدادها، درآمدها هم کم و زیاد است.
فرمود اینها برای حفظ نظام است نه نشانهٴ شرف ﴿وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً﴾ یعنی یک تسخیر متقابل باشد نه مسخره کردن یک، «سِخریا» نیست ﴿سُخْرِیّاً﴾ آن «سِخریا» را نهی کرده ﴿لاَ یَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْمٍ عَسَی أَن یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ﴾ کسی، کسی را حقّ تحقیر نکند چه میدانیم اسرار عالم چیست؟ چه میدانیم به سرِ ما چه خواهد آمد؟ هیچ کس حق ندارد دیگری را اهانت کند این یک مطلب که سِخریّ ممنوع است اما ﴿سُخْرِیّاً﴾ یعنی تسخیر بکند تسخیر هم متقابل باشد نه یکجانبه اگر کسی وضع مالیاش خوب است باربری را مسخّر کرده است که بار او را جابهجا بکند همین باربر هم اگر محتاج به عمل جرّاحی شد آن پزشک محترم، آن جامهٴ پزشکی را میپوشد در خدمت اوست و همه کارهای این باربر بیمار را به عهده میگیرد این یک تسخیرِ متقابلِ معقول و مقبول است این هم بار او را میبرد، آن هم کار این را انجام میدهد هیچ کسی هم حق ندارد دیگری را تحقیر بکند پس «سِخریّاً» حرام است یک، ﴿سُخْرِیّاً﴾ یک چیز معقول است منتها متقابل نه یکجانبه ﴿لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً﴾ این تفاوت است.
پس تفاوت هست یک، تحقیر حرام است دو، تسخیر حق است سه، تسخیرِ متقابل نه یکجانبه چهار این ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ برابر همین آیه 54 سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» عمل میشود ﴿وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾ بعد ممکن است افراد بعضیها بگویند که وضع مالی فلان کس بهتر از ماست میفرماید شما چیزی را داشته باشید که برای ابد بماند او چیزی الآن فراهم کرده که ناچار است بگذارد و با دست خالی برود شما چیزی میتوانید تهیه کنید که همراهتان باشد بروید ﴿وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾ آنها چیز دیگر جمع میکنند ﴿أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدی﴾ به دنبال او هست، ﴿یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ به دنبال او هست، اما ﴿وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾ اینجا هم در عین حال که فرمود: ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ فرمود این تفاوت که در دنیا هست دو مطلب در آخرت هست بالاتر از این ﴿وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ﴾ این یک، ﴿وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً﴾ این دو.
تفاوت آخرت خیلی بیش از دنیاست یعنی خودِ آن صحنه بیش از این صحنه با هم تفاوت دارند عطای ما هم در آخرت نسبت به آنها تفضیل و فضیلتی که ما فزونی که نسبت به بعضیها روا میداریم بیش از فزونی است که در دنیا با هم دارند این دو، پس درجات دنیا محدود است، تفضیل لدنیا هم محدود، درجات آخرت اکبر است، تفضیل درجات آخرت هم اکبر. خب، فرمود حتماً آخرت درجاتش از درجات دنیا بیشتر و تفضیل آخرت هم بر تفضیل دنیا بیشتر.
این مجموع صحنه امتحان را نشان میدهد و ما را دعوت میکند به نظریهپردازی که ببینیم این تفاضل برای چیست و چگونه ما باید در برابر این تفاضل عمل بکنیم آن وقت نتیجهگیری که از مجموع این بحثها میکنند همان توحید است که ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾. مستحضرید که قرآن کریم برهان اقامه نمیکند که خدا هست تمام تلاش و کوشش قرآن کریم این است که غیر او نیست نه او هست این بارها ملاحظه فرمودید که کلمه طیّبه «لا اله الا الله» دوتا قضیه نیست این «إلاّ» به معنی غیر است نه اینکه دوتا قضیه باشد یکی سالبه، یکی موجبه ذهن خالی از طرفین باشد بگوییم در صحنهٴ جهان خارج خدایان دیگر نیستند یک، خدایِ واحدِ منّان هست این دو و ذهن خالی از طرفین باشد و این دوتا قضیه یکی موجبه، یکی سالبه را تحویل ذهن بدهیم اینچنین نیست این «إلاّ» به معنی غیر است وقتی «إلاّ» به معنی غیر شد جمله وصف و موصوف است، وقتی وصف و موصوف شد کلاً یک جمله است معنایش این است که غیر از اللهی که دلپذیر است و خودت قبول داری دیگران نه. «لا إله» غیر همین یکی که دلت قبول میکند و بر اساس فطرت او را میپذیری و غیر او را هم نمیپذیری «لا إله» غیر همین یکی که داری نه اینکه «لا إله الا الله» این «إلاّ» همان معنای مستثنای خاصّ خودش را داشته باشد این ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ﴾ همین را میخواهد بگوید یعنی این یکدانهای که داری برای او شریک قرار نده نه اینکه نفس انسان و ذهن انسان بدون سرمایه باشد با سرمایه توحید خلق نشده باشد نه توحید داشته باشد نه شرک آن وقت انبیا آمده باشند دوتا کار بکنند یکی اینکه توحید را به آدم بدهند یکی اینکه شرک را نفی بکنند اینچنین نیست.
میخواهند بگویند این دل صاحبدلی دارد، صاحبخانهای دارد غیر از صاحبخانه کسی را راه نده همین ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ﴾ همین یکی که داری ﴿إِلهاً آخَرَ﴾ ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ﴾ این یک توضیح خوبی است برای «لا إله الاّ الله» آن پایان سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» هم همین طور است ﴿وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ﴾ آن قدری شفافتر است در پایان سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» به این صورت بیان فرمود آیه 117 سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» ملاحظه بفرمایید ﴿وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ﴾ این ﴿لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ﴾ در محلّ نصب است تا صفت باشد برای ﴿إِلهاً آخَرَ﴾ مثل اینکه کسی بگوید ادّعا کند دو دوتا پنجتا که دلیل ندارد ما این را کیفر میکنیم اینکه دلیل ندارد لازمهٴ همان پنجتا بودن دو دوتاست اگر «من یقول إن اثنین مع الإثنین خمسة» که «لا برهان له به فانما حسابه عند ربه» ﴿مَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ که ﴿لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ﴾ ﴿فَإِنَّمَا﴾ این ﴿فَإِنَّمَا﴾ جواب اوست نه اینکه ﴿لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ﴾ جواب باشد یعنی اصلاً شرک برهان برنمیدارد مثل اینکه شما میگویید دو دوتا پنجتا آخر این دو دوتا پنجتا دلیل برنمیدارد ﴿وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ که ﴿لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ﴾ این صفتِ لازمِ ذات این ﴿إِلهاً آخَرَ﴾ است ﴿فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ﴾.
بنابراین «لا إله الاّ الله» یعنی «لا إله مع» این اللهی که داریم دیگری نیست نه اینکه صحنهٴ ذهن ما خالی از توحید و شرک باشد و انبیا آمدهاند توحید را به ما تلقین کردند شرک را از ما گرفتند یا نگذاشتند شرک بیاید، خیر این یکی هست لذا «لا اله الاّ الله» یعنی «لا إله مع الله» با او کسی نیست، با او کسی نبود، با او کسی نیست، با او کسی نخواهد بود و مانند آن.
خب، ﴿وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ﴾ این آیه نورانی محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» هم همین طور است فرمود: ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ﴾ تو که با خدا هستی با این یکی دیگری را راه نده اینکه در دلت راه دارد، فطرتپذیر است، در درونِ تو هست، ﴿یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾ هست با این کسی را راه نده، اگر آن تحلیل دنیاست که ما گفتیم، اگر کسی ﴿یُرِیدُ الدُّنْیَا﴾ گفتیم، ﴿یُرِیدُ الآخِرَةَ﴾ گفتیم، سرّ تفاوت هم گفتیم، این تفاوتها هم برای برقراری نظام احسن است این را هم که گفتیم ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ اگر این کار را کردی ﴿فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
گروهی در دنیا یا باطلِ محض را انتخاب میکنند یا حق و باطل را انتخاب میکنند که محکوم به شکست اند.
گروهی برای دنیا کار میکنند اما از طریق صحیح که در دنیا بهرهمنداند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً ﴿20﴾ انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً ﴿21﴾ لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً﴿22﴾
مطالبی که مربوط به آیه ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا﴾ اینگونه از مسائل مانده باشد چون آیات مشابهی در پیش داریم ممکن است بازگو بشود چه اینکه مطالب مربوط به ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ﴾ که صِرف اراده اثر دارد یا عمل هم باید باشد که اشاره شد عمل هم باید باشد غالب این مطالب گذشت و احیاناً اگر درباره جمعبندی این آیه با آیه سورهٴ مبارکهٴ «هود» که فرمود اگر کسی دنیا بخواهد ﴿نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ﴾ باز مطالبی در زوایای این بحثها مانده باشد چون مشابه این آیاتی در پیش داریم به خواست خدا آنها هم مطرح میشود.
اما از اینکه فرمود جهان به دو قسمت تقسیم شده است برای انسان یکی عاجله است یعنی دنیا، یکی آخرت است یعنی قیامت. بعضی دنیا میطلبند بعضی آخرت، بعضی برای دنیا کار میکنند بعضی برای آخرت حُکم این دو گروه مشخص شد.
یک وقت است که انسان کارش کار عبادی است و «لغیر الله» است نظیر آیه سورهٴ مبارکهٴ «نور» که فرمود بتپرستها، صنمیها، وثنیها ﴿أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً﴾ یک عمل عاطل و باطلی دارند و هیچ اثری بر آن اعمال مترتّب نیست جز اثر سوء این یک قِسم که حبطِ مربوط به این قسمت روشن شد.
گروه دوم کسانیاند که در دنیا یا باطلِ محض را انتخاب میکنند یا حق و باطل را انتخاب میکنند در حرام زندگی میکنند در ظلم و فساد زندگی میکنند اینها هم سرانجام محکوم به شکستاند نه در دنیا خیر میبینند نه در آخرت این هم بحثش گذشت.
گروه سوم کسانیاند که برای دنیا کار میکنند اما از راه صحیح وارد میشوند از راه صنعت و علم و هنر و اینها وارد میشوند بدون اینکه بیراهه بروند یا راه کسی را ببندند اینها یک دنیای متوسّطی دارند اما ﴿مَا لَهُ فِی ا لْآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾ اینها هیچ بهرهای از آخرت ندارند ولی در دنیا بر اساس ﴿نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ﴾ بهرههای خودشان را میبرند.
بنابراین «الناس ثلاثه» یا «الأعمال ثلاثه» عبادتها و اعمالی که برای صنم و وَثن است، هباء منثور است، ﴿کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ﴾ است آنهایی که ظلم و فساد و حلال و حرام را مخلوط کردند اینها سرانجام به جایی نمیرسند نه تنها در آخرت بلکه در دنیا هم به جایی نمیرسند آنهایی که در دنیا کار صحیح و حلال انجام میدهند مسئله آخرت برایشان روشن نشد آخرت را نمیخواهند فقط دنیا میخواهند اینها یک دنیای متوسطی دارند اما ﴿مَا لَهُ فِی ا لْآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾.
آنچه که عنصر محوری این بحثها بود قبلاً اشاره شد که انبیا(علیهم السلام) آمدند مهندسی این عالم را بر اساس منظر متافیزیکی مشخص بکنند نه فیزیکی. بحثهای فیزیکی را، مادّی را قرآن کریم و روایات خطوط کلیاش را مشخص کرد و انسان با اجتهاد میتواند اینها را توسعه بدهد و بحثهای کیهانشناسی، دریاشناسی، صحراشناسیاش را پیش ببرد اما آنچه را که انبیا اصرار دارند و مکرّر در مکرّر به وسیله آیات و روایات مردم را روشن کردند آن صبغهٴ متافیزیکی نظام خلقت است که مهندسی این خلقت، معماری این خلقت، مصالح ساختمانی این خلقت چیست؟ عالم بر اساس چه چیزی بنا شده؟ عالم با چه چیزی ساخته شده؟ چطور ساخته شده؟ این کلمه ﴿بِالحَقِّ﴾، ﴿بِالحَقِّ﴾ در بسیاری از آیات و روایات هست که ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ﴾ ، ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً﴾ گاهی به صورت نفی باطل، گاهی به صورت اثبات حق فرمود این نظام به حق خلق شده، این نظام به حق خلق شده مثل آن است که به ما بگویند این بِنای عظیم یک درِ ورودی دارد، یک درِ خروجی دارد بقیه بسته است اگر کسی به آن سَمت برود جز اینکه سرش بشکند هیچ راهی ندارد.
فرمود این عالم به حق خلق شده، مزاج این عالم باطل را قبول نمیکند مثلاً اگر کسی خود ذات اقدس الهی در قرآن و همچنین در روایات مشخص شد علوم تجربی هم تأیید کرد که ساختار خلقت دستگاه گوارش انسان طوری است که با سَم سازگار نیست اگر قرآن بیان کرد، اگر روایات بیان کرد، اگر علم طب کشف کرد که این رودهها و معدهها و دستگاه گوارش با سَم سازگار نیست انسان اگر سمّی وارد این دستگاه بکند این در اوایل مقاومت میکند بالا میآورد اگر بر او تحمیل بکنند این سَم را مثل اعتیاد را ـ معاذ الله ـ این بعد از مدتی میپوسد از بین میرود. این مزاج سم را قبول نمیکند چون این مزاج ﴿بِالْحَقِّ﴾ خلق شده است هیچ ممکن نیست کسی باطلی را، سَمّی را، غذای مسمومی را، غذای ماندهای را وارد دستگاه گوارش بکند و سالم دربرود.
مکرّر در مکرّر فرمود ما آسمان و زمین را به حق خلق کردیم یعنی مزاج این عالم باطل را قبول نمیکند اگر کسی بخواهد باطلی در این عالم ایجاد بکند اول این باطل را بالا میآورد برمیگرداند اگر او مقاومت کرد، تحمیل کرد بعد از چند روزی خودش از بین میرود. در تمام این بخشهای تاریخی پیام قرآن کریم این است که ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ در هر پاراگراف تاریخی یعنی در هر مقطع تاریخی حق پیروز است ممکن نیست گاهی حق شکست بخورد گاهی باطل ممکن نیست گاهی حق پیروز بشود گاهی باطل در تمام به نحو موجبهٴ کلیه در تمام صحنههای تاریخ آنجا که حق و باطل با هم درگیرند در آن پارگراف تاریخی ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ البته سرانجام که کلّ عالم به مقصد میرسد که بهشت است ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ اما در تمام رخدادهای تاریخی ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ اینچنین نیست که در مقطعی مثلاً باطل پیروز بشود، در مقطعی حق پیروز بشود و حساب و کتابی نباشد مثل اینکه در تمام مقاطع پزشکی حق با صلابت و صحّت و امثال ذلک است اینچنین نیست که گاهی سَم اثر بکند، گاهی غذای سالم اثر بکند اصلاً سَم با دستگاه خلقت بدن سازگار نیست اینکه فرمود ما آسمان و زمین را به حق خلق کردیم باطل در اینجا نیست، ما بازیگر نیستیم، کار ما بازیچه نیست همین است.
بنابراین این سه گروه بعضیها بازیِ محض بود مثل عبادت صنم و وَثن فرمود این بازی محض به جایی که نمیرسد، ﴿أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ﴾ بعضیها حقّ و باطل مخلوط هم بود، بازی با جدّی فصل و هزل مخلوط هم بود اینها هم سرانجام شکست میخورند، بعضیها فقط جِدّ است و حق است منتها حقّ محدود، محقّ محدود اثر محدود دارد نسبت به قیامت نه عقیده داشت نه عمل صالح داشت این ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ﴾ دامنگیرش میشود پس اعمال سه قِسم است، عاملان هم سه قِسماند و این آیات هم ناظر به آن سه قِسم است و اصرار قرآن کریم، نوآوری قرآن کریم این است که نقشه عالم، هندسه عالم، مصالح ساختمانی عالم، معماری عالم حق است مزاج عالم باطل برنمیدارد ممکن نیست کسی بتواند فریبکاری کند مگر اینکه رسوا میشود مثل اینکه کسی یک وقت است که سَم را در جیبش پنهان میکند این بالا نمیآورد، اما وقتی سَم را وارد دستگاه گوارش کرد حتماً یا بالا میآورد یا اگر فرورفت او را از پا درمیآورد مزاج عالم باطل برنمیدارد ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ﴾ ، ﴿مَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً﴾ ، ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ﴾ این تعبیرات فراوان است.
بر اساس همین اصل فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ﴾ این تقدیم مفعول هم برای عنایت به اوست فرمود ما هر دو گروه را امداد میکنیم اینچنین نیست کسی که اهل دنیاست وسایل به او ندهیم، امکانات فراهم نکنیم چون دار، دار تکلیف و امتحان است دیگر اگر دار، دار امتحان است، نشئه تکلیف است ما همان طوری که در هدایت هیچ کس را محروم نمیکنیم ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ ، ﴿قُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ﴾ قرآن برای همه، نهجالبلاغه برای همه، صحیفهٴ سجادیه برای همه، کتاب و سنت برای همه، باران هم برای همه، آفتاب هم برای همه، معدن هم برای همه، کار هم برای همه اینچنین نیست که ما در بعضی از بحثها همگانی فکر بکنیم، در بعضی از بحثها خصوصی ﴿کُلّاً نُّمِدُّ﴾ ما به همه کمک میکنیم او که میخواهد ربا بگیرد پول به او میدهیم، مشتری درِ مغازهاش میفرستیم، اسناد را او تنظیم میکند، همه امکانات ربوی را فراهم میکنیم تا بیازماییم، آنکه میخواهد نامحرم نگاه کند همه وسایل را برای او فراهم میکنیم، آنکه میخواهد در حال احرام صید بکند کار حرام انجام بدهد ما همه وسایلش را فراهم میکنیم از آن طرف میگوییم ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ از آن طرف آن آهوان و صیدهای بالای کوه را دستور میدهیم راهنمایی میکنیم به دامنهٴ کوه بیاید به چادر این مُحرمان نزدیک بشوند در تیررس و دسترس اینها قرار بگیرند تا اینها را بیازماییم ﴿لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَرِمَاحُکُمْ﴾ از آن طرف میگوییم ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ از این طرف چهارتا نامحرم از جلوی چشمانش عبور میدهیم ببینیم چه میکند این طور نیست که بگوییم ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ از آن طرف ﴿وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ﴾ نباشد که ما همه را میآزماییم مال اینچنین است، گوش اینچنین است از آن طرف میگوییم غیبت کردن حرام است ﴿لاَ یَغْتَب بَعْضُکُم بَعْضاً﴾ از این طرف یک عده دارند غیبت میکنند او را میآزماییم نگاه این طور است، غیبت این طور است، مال این طور است ﴿کُلّاً نُّمِدُّ﴾ برای اهمیت مطلب است که این مفعول را مقدم داشته.
فرمود ما همه را امداد میکنیم اگر به بعضیها بدهیم به بعضیها ندهیم، به بعضیها وسایل را فراهم بکنیم به بعضیها وسایل را فراهم نکنیم که آزمون نیست ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ ما گفتیم ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ ، ﴿وَمِنْکُمْ مَنْ یُریدُ الْآخِرَةَ﴾ پس دو گروهاند یک عده دنیامدارند، یک عده حقمدار و آخرتطلب ما هم آنها را امداد میکنیم هم اینها را امداد میکنیم تا بیازماییم تا روشن بشود ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ﴾ که ﴿یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ﴾ ﴿وَهؤُلاَءِ﴾ که ﴿أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا﴾ .
واژهٴ «مَدّ» و «أمدّ» نظیر «وَعدَ» و «أوْعَد» یک تفاوت اجمالی با هم دارند معمولاً «وَعَد»، «وَعد» در خیر است «اُوْعَد» در شرّ است که در وعید و تهدید به کار میرود اینجا هم «مَدَّ» دربارهٴ کار شرّ است به عکس آن، «أمدّ» درباره کار خیر است به عکس «وَعد» و «أوْعَد» لکن این «أمدَّ» باب «إفعال» هم گاهی برای شرّ به کار میرود تعبیرات قرآن این است که ﴿نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدّاً﴾ یا ﴿یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ کذا و کذا این ﴿یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ﴾ اینچنین است ﴿یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ یا ﴿نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدّاً﴾ این «مدّ» در باب عذاب و بُعد منفی است. ﴿یُمْدِدْکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ﴾، ﴿مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُرْدِفِینَ﴾ و مانند آن این واژه امداد و کلمه امداد است که در مورد خیر به کار رفته، گاهی هم امداد درباره شرّ به کار میرود که آن هم آیاتش خوانده میشود.
اما ﴿کلاّ نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ ما هم آنها را کمک میکنیم هم اینها را کمک میکنیم، گاهی مسئله امداد است، گاهی بالاتر از مسئله امداد سَهل کردن و آسان کردن کار است فرمود ما وقتی کسی راهی را انتخاب کرد ما اول از راه عقل و نقل دوتا راه را فراسوی این سالکان نصب میکنیم ﴿هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ﴾ هست، ﴿قُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ﴾ هست ما دوتا راه را نصب میکنیم ضرر آن راه شرّ را با عقل و نقل میگوییم، خیر و برکت راه حلال را با عقل و نقل میگوییم او را تأیید میکنیم، تشویق میکنیم به وسیله انبیا و اولیا که راه خیر را انتخاب بکنند و او را آزاد گذاشتیم ﴿لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ﴾ هیچ اجباری هم در کار نیست او در انتخاب راه آزاد است ولی ما تمام حجت را بیان کردیم و میکنیم هیچ ابهامی در کار ما نیست، هیچ اجمالی در کار ما نیست، هیچ تعارضی هم در کار ما نیست راه ما ﴿قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ﴾ است. اگر کسی راه خوب را انتخاب کرد ما تأییدش میکنیم، توفیقش میدهیم، مزید هدایت است ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾ ما چنین افرادی را برای کارهای خوب کمک میکنیم که به آسانی این کارهای خیر را انجام بدهند، به آسانی نمازشب میخواند، به آسانی کار خیر میکند، به آسانی مطالعه میکند، به آسانی خدمات اجتماعیاش را دارد، به آسانی محبوبیت پیدا میکند اینها برای او آسان است این طور نیست که سخت باشد همه کارهایش را انجام میدهد احساس خستگی نمیکند، عباداتش هم انجام بدهد احساس نشاط دارد خستگی نمیکند، ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾ از آن طرف ﴿وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَی ٭ وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی﴾ او به آسانی نمازش را ترک میکند، به آسانی ربا میخورد، به آسانی نامحرم نگاه میکند، به آسانی دروغ میگوید خیلی روان است برای او. ما این ﴿فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی﴾ را زمینه قرار میدهیم تا به سرعت برود و سقوط بکند این ﴿نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدّاً﴾ و مانند آن است.
بنابراین ساختار نظام بر حق است، مزاج عالم باطلپذیر نیست یک، ذات اقدس الهی همه را کمک میکند دو، هیچکس را بدون وسایل آزمون امتحان نمیکند سه، منتها آنهایی که به راه میروند تأییدات الهی بلافاصله است ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾ اما آنهایی که بیراهه میروند مدتها مهلت میدهد تا راه توبه و انابه را طی کنند و مانند آن، اگر نشد از آن به بعد ﴿فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی﴾ خواهد شد فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ و این تفاوت هست و هر کسی را برابر آنچه که ما دادیم میآزماییم ﴿وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ ﴿مَحْظُوراً﴾ یعنی «ممنوعا» عطای الهی وسیع است هم عطای تشریعی او، هدایت او وسیع است چون ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ هیچ کسی را بیهدایت نمیگذارد هم عطای تکوینی او وسیع است اگر باران است، اگر آفتاب است، اگر زمینِ حاصلخیز است، اگر هوای مناسبت و آماده است برای هر دو گروه است این طور نیست که به کسی بدهد، به کسی ندهد ﴿وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ منتها این عطای دائم الهی که او «دائم الفیض علی البریّه» است بعضی میگیرند بعضی نمیگیرند، بعضی رد میکنند بعضی رد نمیکنند، اگر در جایی کسی نگرفت برای قصور و تقصیر خود اوست وگرنه ذات اقدس الهی «دائم الفیض علی البریّه» است، «دائم الفصل علی البریّه» است و مانند آن.
پرسش: فرمودید که غلبه در عالم بر نظام وحدت است و هفته گذشته هم فرمودید که عدّهای دنبال کوثرند و عدّهای دنبال تکاثر، قلیلی از مردم دنبال کوثرند.
پاسخ: خب، همان غلبهٴ رحمت هم همین است دیگر ذات اقدس الهی امروز هم همین گفته شد برای اینکه ذات اقدس الهی نسبت به مؤمنان ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً﴾ را دارد نسبت به دیگران مهلت هست، عجله نمیکند، زود نمیگیرد، راهِ توبه و انابه را باز میکند وقتی که به مرحلهٴ کمال رسیدند، به نصاب رسید آن وقت اینها را تنبیه میکند بساط عالم بر رحمت است یکی را ده برابر پاداش میدهد، یکی را هفتصد برابر پاداش میدهد، یکی را هزار و چهارصد برابر پاداش میدهد، یکی را ﴿وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾ پاداش میدهد اما آنجا کیفر یکی، یکی است آن هم نه با عجله.
یک بیان نورانی از امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است مشابه آن قبلاً از وجود مبارک امام سجاد رسیده است که فرمود: «ویلٌ لمن غلبت آحاده أعشاره» یک روایت «عشراته» روایت دیگر وای به حال کسی که یکیهای او بر دهتاهای او ترجیح پیدا کند به حضرت عرض کردند یعنی چه؟ فرمود: ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَی إِلَّا مِثْلَهَا﴾ چون ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ ، پس کار خلاف یک کار خلاف یک کیفر دارد، کار وفاق یک کار خیر دهتا پاداش دارد وای به حال کسی که یکیهای او بر دهتاهای او اضافه بشود یعنی اگر ماه سیروز است این سیتا گناه کرده باید لااقل سهتا کار حَسنهٴ مقبول کرده باشد تا هماهنگ بشود با او، او را آدم اطمینان ندارد که سهتا کار طیّب و طاهر مقبول ارائه کرده باشد فرمود وای به حال کسی که یکیهای او بر دهتاهای او ترجیح پیدا کند نظام بر سَبق رحمت به غضب است اما حالا اگر کسی با داشتن همه این علل و عوامل رحمت اینها را ﴿نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ بیراهه برود، خب دیگر به سوء اختیار خودش، خودش را گرفتار کرده.
در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» آیه 75 به این صورت است ﴿قُلْ مَن کَانَ فِی الضَّلاَلَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدّاً حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکَاناً وَأَضْعَفُ جُنْداً﴾ آنگاه در همان سورهٴ «مریم» آیه 79 به این صورت آمده است ﴿کَلَّا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدّاً﴾ که اینجا «مَدّ» که ثلاثی مجرّد است در کار منفی و عذاب به کار رفته مشابه آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» قبلاً گذاشت که آنجا هم «مَدّ» که ثلاثی مجرّد است درباره عذاب و کار منفی آمده آیه پانزده سورهٴ «بقره» این بود ﴿اللّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ اما امداد به معنای ﴿مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُرْدِفِینَ﴾ ﴿بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةٍ مُنزَلِینَ﴾ اینها هست گاهی هم امداد که باب ثلاثی مزید است در باب منفی و مقدّم عذاب به کار رفته نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» آمده آیه 54 و 55 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» این است ﴿أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ ٭ نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَل لاَّ یَشْعُرُونَ﴾ این امدادی که ما میکنیم امداد خیر نیست اینها ما در حقیقت استدراج است زمینهٴ عذاب است ﴿إِنَّ الَّذِینَ هُم مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهم مُشْفِقُونَ﴾ تا پایان پس این مال و اولادی که ما به اینها میدهیم این در حقیقت امداد خیر نیست امداد شرّ است زمینه برای مؤاخذه و گرفتن اینهاست.
اما اینکه فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ بعد فرمود: ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ این دعوت به نظر که منظور نظریه است نه نظر یعنی نگاه همان طوری که دارد «انظر الی من کان منکم قد روی حدیثنا ونظر فی حلالنا وحرامنا» این یعنی نظریهپرداز باشد، صاحبنظر باشد، صاحبفتوا باشد، مجتهد باشد نه راویِ محض باشد «نظر فی حلالنا و حرامنا» یعنی اهل نظریه باشد، مجتهد باشد. اینجا هم ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا﴾ نظیر ﴿أَفَلاَ یَنظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ﴾ این نظریه بدهید از خلقت اِبل به خالق اِبل پی ببرید از این نظم به ناظم پی ببرید نه نگاه فیزیکی بکنید اینجا هم نگاه جامعهشناسی بکنید، نگاه اجتماعی بکنید، نگاههای اقتصادی بکنید ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ اما این تفاوت برای آن است که نظام و ساختار نظام شکل کامل بگیرد که یک وقت همین بحث طرح شد از آیات سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» کمک گرفته شد در سورهٴ «زخرف» آیه 32 به بعد این است فرمود: ﴿أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَعِیشَتَهُمْ﴾ آنها درباره نبوت حرف داشتند که چرا اگر نبوّت حق است چرا فلان سرمایهدار طایف یا مکه مثلاً نبیّ نشدند ذات اقدس الهی میفرماید تقسیم روزیها چه روزی مادی، چه روزی معنوی به دست ماست نه به دست شما خدا میداند که نبوت را به چه کسی عطا بکند آنگاه به دنبالهٴ آن بحث میفرماید: ﴿أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً﴾ نه «سِخریا» فرمود ما این تفاوت را ایجاد کردیم تا یک تسخیر متقابلی در جامعه پدید بیاید و جامعه هماهنگ بشود چون اگر همه افراد جامعه یک استعداد مخصوص میداشتند، یک رشته خاص را انتخاب میکردند این جامعه ناقص بود مثلاً همه طبیب بودند یا همه مهندس بودند یا همه روحانی بودند یا همه کشاورز بودند یا همه دامدار بودند این ناقص بود، اگر جامعه نیاز به شئون فراوان دارد «الناس» هم «معادن کمعادن الذّهب والفضّة» استعدادهای گوناگون و نظرهای گوناگون و زمینههای گوناگون باید باشد بعضی استعداد متوسط، بعضی بیشتر، بعضی کمتر و همچنین برابر استعدادها، درآمدها هم کم و زیاد است.
فرمود اینها برای حفظ نظام است نه نشانهٴ شرف ﴿وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً﴾ یعنی یک تسخیر متقابل باشد نه مسخره کردن یک، «سِخریا» نیست ﴿سُخْرِیّاً﴾ آن «سِخریا» را نهی کرده ﴿لاَ یَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْمٍ عَسَی أَن یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ﴾ کسی، کسی را حقّ تحقیر نکند چه میدانیم اسرار عالم چیست؟ چه میدانیم به سرِ ما چه خواهد آمد؟ هیچ کس حق ندارد دیگری را اهانت کند این یک مطلب که سِخریّ ممنوع است اما ﴿سُخْرِیّاً﴾ یعنی تسخیر بکند تسخیر هم متقابل باشد نه یکجانبه اگر کسی وضع مالیاش خوب است باربری را مسخّر کرده است که بار او را جابهجا بکند همین باربر هم اگر محتاج به عمل جرّاحی شد آن پزشک محترم، آن جامهٴ پزشکی را میپوشد در خدمت اوست و همه کارهای این باربر بیمار را به عهده میگیرد این یک تسخیرِ متقابلِ معقول و مقبول است این هم بار او را میبرد، آن هم کار این را انجام میدهد هیچ کسی هم حق ندارد دیگری را تحقیر بکند پس «سِخریّاً» حرام است یک، ﴿سُخْرِیّاً﴾ یک چیز معقول است منتها متقابل نه یکجانبه ﴿لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً﴾ این تفاوت است.
پس تفاوت هست یک، تحقیر حرام است دو، تسخیر حق است سه، تسخیرِ متقابل نه یکجانبه چهار این ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ برابر همین آیه 54 سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» عمل میشود ﴿وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾ بعد ممکن است افراد بعضیها بگویند که وضع مالی فلان کس بهتر از ماست میفرماید شما چیزی را داشته باشید که برای ابد بماند او چیزی الآن فراهم کرده که ناچار است بگذارد و با دست خالی برود شما چیزی میتوانید تهیه کنید که همراهتان باشد بروید ﴿وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾ آنها چیز دیگر جمع میکنند ﴿أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدی﴾ به دنبال او هست، ﴿یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ به دنبال او هست، اما ﴿وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾ اینجا هم در عین حال که فرمود: ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ فرمود این تفاوت که در دنیا هست دو مطلب در آخرت هست بالاتر از این ﴿وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ﴾ این یک، ﴿وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً﴾ این دو.
تفاوت آخرت خیلی بیش از دنیاست یعنی خودِ آن صحنه بیش از این صحنه با هم تفاوت دارند عطای ما هم در آخرت نسبت به آنها تفضیل و فضیلتی که ما فزونی که نسبت به بعضیها روا میداریم بیش از فزونی است که در دنیا با هم دارند این دو، پس درجات دنیا محدود است، تفضیل لدنیا هم محدود، درجات آخرت اکبر است، تفضیل درجات آخرت هم اکبر. خب، فرمود حتماً آخرت درجاتش از درجات دنیا بیشتر و تفضیل آخرت هم بر تفضیل دنیا بیشتر.
این مجموع صحنه امتحان را نشان میدهد و ما را دعوت میکند به نظریهپردازی که ببینیم این تفاضل برای چیست و چگونه ما باید در برابر این تفاضل عمل بکنیم آن وقت نتیجهگیری که از مجموع این بحثها میکنند همان توحید است که ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾. مستحضرید که قرآن کریم برهان اقامه نمیکند که خدا هست تمام تلاش و کوشش قرآن کریم این است که غیر او نیست نه او هست این بارها ملاحظه فرمودید که کلمه طیّبه «لا اله الا الله» دوتا قضیه نیست این «إلاّ» به معنی غیر است نه اینکه دوتا قضیه باشد یکی سالبه، یکی موجبه ذهن خالی از طرفین باشد بگوییم در صحنهٴ جهان خارج خدایان دیگر نیستند یک، خدایِ واحدِ منّان هست این دو و ذهن خالی از طرفین باشد و این دوتا قضیه یکی موجبه، یکی سالبه را تحویل ذهن بدهیم اینچنین نیست این «إلاّ» به معنی غیر است وقتی «إلاّ» به معنی غیر شد جمله وصف و موصوف است، وقتی وصف و موصوف شد کلاً یک جمله است معنایش این است که غیر از اللهی که دلپذیر است و خودت قبول داری دیگران نه. «لا إله» غیر همین یکی که دلت قبول میکند و بر اساس فطرت او را میپذیری و غیر او را هم نمیپذیری «لا إله» غیر همین یکی که داری نه اینکه «لا إله الا الله» این «إلاّ» همان معنای مستثنای خاصّ خودش را داشته باشد این ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ﴾ همین را میخواهد بگوید یعنی این یکدانهای که داری برای او شریک قرار نده نه اینکه نفس انسان و ذهن انسان بدون سرمایه باشد با سرمایه توحید خلق نشده باشد نه توحید داشته باشد نه شرک آن وقت انبیا آمده باشند دوتا کار بکنند یکی اینکه توحید را به آدم بدهند یکی اینکه شرک را نفی بکنند اینچنین نیست.
میخواهند بگویند این دل صاحبدلی دارد، صاحبخانهای دارد غیر از صاحبخانه کسی را راه نده همین ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ﴾ همین یکی که داری ﴿إِلهاً آخَرَ﴾ ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ﴾ این یک توضیح خوبی است برای «لا إله الاّ الله» آن پایان سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» هم همین طور است ﴿وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ﴾ آن قدری شفافتر است در پایان سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» به این صورت بیان فرمود آیه 117 سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» ملاحظه بفرمایید ﴿وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ﴾ این ﴿لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ﴾ در محلّ نصب است تا صفت باشد برای ﴿إِلهاً آخَرَ﴾ مثل اینکه کسی بگوید ادّعا کند دو دوتا پنجتا که دلیل ندارد ما این را کیفر میکنیم اینکه دلیل ندارد لازمهٴ همان پنجتا بودن دو دوتاست اگر «من یقول إن اثنین مع الإثنین خمسة» که «لا برهان له به فانما حسابه عند ربه» ﴿مَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ که ﴿لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ﴾ ﴿فَإِنَّمَا﴾ این ﴿فَإِنَّمَا﴾ جواب اوست نه اینکه ﴿لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ﴾ جواب باشد یعنی اصلاً شرک برهان برنمیدارد مثل اینکه شما میگویید دو دوتا پنجتا آخر این دو دوتا پنجتا دلیل برنمیدارد ﴿وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ که ﴿لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ﴾ این صفتِ لازمِ ذات این ﴿إِلهاً آخَرَ﴾ است ﴿فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ﴾.
بنابراین «لا إله الاّ الله» یعنی «لا إله مع» این اللهی که داریم دیگری نیست نه اینکه صحنهٴ ذهن ما خالی از توحید و شرک باشد و انبیا آمدهاند توحید را به ما تلقین کردند شرک را از ما گرفتند یا نگذاشتند شرک بیاید، خیر این یکی هست لذا «لا اله الاّ الله» یعنی «لا إله مع الله» با او کسی نیست، با او کسی نبود، با او کسی نیست، با او کسی نخواهد بود و مانند آن.
خب، ﴿وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ﴾ این آیه نورانی محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» هم همین طور است فرمود: ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ﴾ تو که با خدا هستی با این یکی دیگری را راه نده اینکه در دلت راه دارد، فطرتپذیر است، در درونِ تو هست، ﴿یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾ هست با این کسی را راه نده، اگر آن تحلیل دنیاست که ما گفتیم، اگر کسی ﴿یُرِیدُ الدُّنْیَا﴾ گفتیم، ﴿یُرِیدُ الآخِرَةَ﴾ گفتیم، سرّ تفاوت هم گفتیم، این تفاوتها هم برای برقراری نظام احسن است این را هم که گفتیم ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ اگر این کار را کردی ﴿فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است