- 731
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 18تا 22 سوره اسراء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 18تا 22 سوره اسراء"
آنها که آخرتطلباند هم از دنیا برخوردارند هم از آخرت.
فیض خدا تمامشدنی نیست
اگر کسی در حال غضب توانست خودش را کنترل کند به وظیفه عمل کرده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً ﴿18﴾ وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً ﴿19﴾ کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً ﴿20﴾ انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً ﴿21﴾ لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً﴿22﴾
بعد از اینکه فرمود مردم دو قِسماند برخی دنیاطلباند، بعضی آخرتطلباند آنها که آخرتطلباند هم از دنیا برخوردارند هم از آخرت. فرمود دو مقام باید محور بحث قرار بگیرد یکی مقام فاعل هست، یکی مقام فعل. در مقام فعل ما رحمتمان نامتناهی است بر اساس رحمت رحمانیه ما آنچه را که آفریدیم تأمین میکنیم هم کافر را، هم مؤمن را تأمین میکنیم هم حیوان را، هم گیاه را تأمین میکنیم ما همان طوری که کبوتر را که حلالگوشت است تأمین میکنیم مار و عقرب را هم تأمین میکنیم هیچ موجودی از رحمت رحمانیه ما ناامید نیست چون ﴿رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ از همین آیه نورانی آن دعای کمیل نشأت گرفته است که «و برحمتک التی وسعت کلّ شیء» پس او رحمان است از طرف او هیچ قصوری نیست بر اساس رحمت رحمانیه که «رحمته وسعت کل شیء» همه را تأمین میکند حالا رحمت رحیمیه که مخصوص مؤمنان و متّقیان است بحث دیگر است این از طرف فاعل که او بُخل ندارد و او شُحّ ندارد و امساک ندارد و مانند آن.
آنچه را هم که آفرید نامتناهی است به همه میرسد ﴿وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ یعنی «ممنوعا» همین مطلب را در پایان سورهٴ مبارکهٴ «یونس» یا «هود» بیان فرمود که ﴿ما شَاءَ رَبُّکَ عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ﴾ «جَذ» یعنی قطع «مجذوذ» یعنی مقطوع. فرمود این منقطعالآخر نیست بعضیها که داراییشان تمام میشود مجذوذ است، یعنی مقطوع است یعنی منقطعالآخر است همین مقدار بود تمام شد. اینکه درباره بهشت فرمود: ﴿لاَ مَقْطُوعَةٍ وَلاَ مَمْنُوعَةٍ﴾ همین است نه یعنی این فیض تمامشدنی است نه کسی جلویش را میگیرد چون خود خدای سبحان خواست به نحو ابد این فیض باشد دیگر اگر برای بهشتیها در بهشت ابدیّت مقرّر و مقدّر شد پس نه نعمت کم میآید که بشود منقطعالآخر نه کسی جلویش را میگیرد ﴿لاَ مَقْطُوعَةٍ وَلاَ مَمْنُوعَةٍ﴾.
در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «هود» و مانند آن هم فرمود: ﴿عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ﴾، ﴿مَجْذُوذٍ﴾ یعنی «مقطوع» یعنی فیض خدا تمامشدنی نیست این دعای نورانی شب جمعه که او «دائم الفضل علی البریّه» است گذشته و حال و آینده را دربرمیگیرد پس فیض تمامشدنی نیست او هم که دارای رحمت رحمانیه است که ﴿وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ البته رحمت خاصّه دارد که مخصوص مؤمنان و متّقیان است آن علوم است، معارف است، بهشت است، درجات بهشت است و آن به همه کس نمیرسد.
خب، فرمود الآن بحث در رحمت رحمانیه خداست از یک سو و گسترهٴ فعل و فیض اوست از سوی دیگر آنچه را که مربوط به رحمت رحمانیه اوست در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» به این صورت گذشت آیه 156 اعراف که فرمود: ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ هر چه مصداق شیء است مشمول رحمت است برای اینکه هستی دارد، بقا دارد، رزق دارد و مانند آن اینچنین نیست که مار و عقرب را محروم بکند فلان طایر حلالگوشت را متنعّم بکند این طور نیست، اما ﴿فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ﴾ که این علی احتمالٍ میتواند به نحو استخدام باشد یعنی از آن رحمت قبلی یک معنای خاص اراده شد که رحمت رحمانیه است، ضمیری که به آن مرجع برمیگردد یک معنای مخصوص است که رحمت رحیمیه است. رحمت خدا نامتناهی است، اما برای مؤمنین یک رحمت ویژهای مقدّر میکند. الآن در این آیه ﴿کُلّاً﴾ که این تنوینش عوض مضافالیه است یعنی «کلاً من الذین یریدون العاجلة والذین یریدون الآخرة» که این عِوَض مضافالیه است ﴿کُلّاً﴾ یعنی «کلّ الفریقین» چون دو فرقه را قبلاً ذکر کرد. فرمود: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ﴾، ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا﴾ کذا و کذا ﴿کُلّاً﴾ یعنی «کلّ الفریقین» که این تنوین عِوض مضافالیه است. ما هر دو گروه را تأمین میکنیم برای اینکه نه از طرف ما بخل و شُحّ و امساک است، نه این فیض تمامشدنی است ما رحمتمان نامتناهی است در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بیان شد این آنچه را که ما خلق کردیم به همه میرسد این را اینجا فرمود، فرمود: ﴿وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ این منقطع نیست، این ممنوع نیست نه این عطا تمام میشود نه کسی جلویش را میگیرد پس به همه میرسد.
مطلب دیگر این است که یک وقت است اعطاست، یک وقت ایتاست، یک وقت مزید نعمت است آن عناوین خاصّ خودشان را دارند که در آیات دیگر محلّ بحث شد. یک وقت امداد است امداد نه یعنی کمک آن میشود معاونت، اگر کسی خواست ریشهٴ این لغت را همراه لغت معنا کند نباید بگوید امداد کرده یعنی کمک کرده آن میشود عون و معاونت و اعانت و اینها. امداد آن کمک متّصل مدّتدار است که گذشته را به حال و آینده، حال و آینده را به گذشته آنچنان وصف میکند که بشود ممتد چنین کمکی را میگویند امداد گاهی بدهد گاهی ندهد که اعانت است نه امداد فرمود ما اینچنین نیستیم که گاهی بدهیم گاهی ندهیم ما کمک ما امداد است یعنی از آن لحظهای که به دنیا آمده تا بخواهد رحلت کند پشتسر هم از ما میخواهد ما هم پشتسر هم به او میدهیم آن اعانت و اعطا و ایتا و امثال ذلک عناوین دیگر است و آیات دیگر به عهده اوست.
پرسش:...
پاسخ: آن خلق برای معرفت ذات اقدس الهی آفریده شدند اما الآن در تأمین روزی اوست. در تأمین روزی اگر بفرماید ما اعطا میکنیم درست است، ایتا بکنیم درست است، رزق میدهیم درست است، مزید رزق درست است همه اینها درست است اما هیچکدام از اینها مشکل بشر را حل نمیکند بشر یک نیاز متّصل دارد یک پاسخ متّصلی هم میخواهد یک نیاز ممتدّ متّصل مدّتدار دارد یک کمک متّصل مدّتدار که باعث امتداد بشود میخواهد این را میگویند امداد.
پرسش: شما فرمودید گذشته را به حال و آینده متصل بکند.
پاسخ: بله دیگر متّصل میکند دیگر.
پرسش: آن وقت که عطا نبوده چگونه متصل میکند؟
پاسخ: آنجا تعبیر به امداد نفرمود در آن حدیث که آنجا که تعبیر به امداد نفرمود.
پرسش: لزومی ندارد بفرماید ما داریم طبق آن مشکل را...
پاسخ: بالأخره اگر کسی نبود سالبه به انتفای موضوع بود دیگر اگر سالبه به انتفای موضوع است یعنی شخص نبود تا خدای سبحان به او مدد کند اما اگر پدید آمد چون نیازش ممتدّ است پاسخش هم باید ممتد باشد دیگر چنین کاری را میگویند امداد، پس بنابراین اگر گفته شد خدای سبحان ﴿یَمُدُّ﴾، ﴿یُمْدِدْکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ﴾ غیر «یُؤْتِکُمْ» یا غیر از «یَزِدْکُمْ» یا غیر از «یهبوا لکم» و مانند آن است.
پرسش: پس امدادهای غیبی چیست؟
پاسخ: همین امدادهای غیبی این است.
پرسش: یعنی قبلاً نبوده؟
پاسخ: بله، قبلاً بود منتها این شخص آگاهی نداشت قبلاً امداد بود بعضیها محسوس بود، بعضیها مستور بود کارِ خدا فیض دائم است منتها بعضی برای ما مشهود است، بعضی برای ما مشهود نیست، بعضی عادی است، بعضی غیرعادی است فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ﴾ به دلیل اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» فرمود: ﴿یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ این صدرش ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾ خب مگر سؤال و حاجت و نیاز لحظهای است یا روزانه است یا ماهانه است یا سالانه است، اگر سؤال دائمی است پاسخ دائمی میطلبد دیگر اینچنین نیست که انسان گاهی محتاج باشد گاهی محتاج نباشد یا گاهی محتاج به خدا باشد گاهی محتاج به دیگری باشد این طور نیست که. حاجت ما به خدا دائمی است، فیض خدا هم نسبت به ما دائمی است چنین کاری را میگویند امداد، اگر فاعل اهل سخا و جود است بالقول المطلق و فعل او هم تمامشدنی نیست از این دو عنصرِ محوری میتوان امداد را استنباط کرد لذا فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾.
پرسش: آیا انسان به آذوقه احتیاج دارد?
پاسخ: بله، خب دیگر انسان مادامی که در دنیا زندگی میکند ﴿وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لاَّ یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ﴾ به مسکن احتیاج دارد، به غذا احتیاج دارد، به لباس احتیاج دارد ﴿وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لاَّ یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ﴾ مادامی که انسان در این دنیا زندگی میکند دیگر به لوازم دنیا محتاج است منتها اینها ابزارند انسان به حرام محتاج نیست، انسان به غذا محتاج است غذا هم دو قِسم است حلال و حرام به ما گفتند از حرام بگذرید از حلال استفاده کنید، اگر یک وقت انسان مضطرّ شد به اکل میته آمدنِ اضطرار باعث سلب حرمت است که «رفع ... و ما اضطرّوا الیه» ما به حرام مضطرّ نیستیم ما به خوردن مضطرّیم اگر دوتا فرع داشت که ما موظفیم حلال را انتخاب بکنیم، اگر یک فرع داشت نظیر کسی که در سال مجائه و گرفتار مُردار شده است این یک فرع دارد حرمت هم رخت برمیبندد «رفع... ما اضطرّوا الیه» به هر تقدیر نیاز ما دائمی است از این طرف ﴿یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ «کل لحظةٍ لحظةٍ لحظةٍ مستمرّةً» از آن طرف ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾ یوم نه یعنی شبانهروز، یوم نه یعنی روزِ در مقابل شب، یوم نه یعنی مثلاً چند ساعت یوم یعنی ظهور در هر ظهوری او کار تازه میکند خود یوم ظهوری از ظهورات اوست، فیضی از فیوضات اوست.
پرسش: آیا عقلاً اجازه میدهند کسی که خودش عقل ندارد کسی که نمیداند و دچار شده و عاجله میخواهد ما هم در اختیارش بدهیم کسی که خمشگین شده و چاقو میخواهد یک عاقلی بیاید چاقو در اختیارش بگذارد.
پاسخ: نه خیر، اول که خشمگین نبود به او گفتند خشم پیدا نکن عقل دادند که خشم پیدا نکند، نقل گفتند خشم پیدا نکن، اگر کسی عصبانی بخواهد بشود قبلاً راههای ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ را فراسوی او نصب کردند اما حالا اگر کسی عصبانی شد راهی برای گناه نداشته باشد که هنر نکرده ابزار گناه فراوان است در حال غضب اگر توانست خودش را کنترل کند به وظیفه عمل کرده، در حال اشتها اگر توانست خودش را مهار کند هنر کرده فرمود ما اینها را میآزماییم اینها وسیله آزمایش است اگر کسی عصبانی نشود یا عصبانی بشود ولی نتواند گناه بکند که عالم، عالم امتحان نیست که، خب.
پرسش:...
پاسخ: چرا دیگر رحمتِ مطلقه است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: دیگر رحمت رحمانیه است، رحمت رحیمیه که نیست رحمت رحیمیه را در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود آن برای متّقیان است آیه 156 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ اما ﴿فَسَأَکْتُبُهَا﴾ که این ضمیر «ها» به رحمت برمیگردد علی الاستخدام، استخدام این است که از مرجع یکی، از راجع یکی دوتا معنا اراده بشود اینها لابد در مطوّل ملاحظه کردید.
خب، استخدام یک صنعت ادبی است که از مرجع مثل ﴿وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ﴾ خب ﴿بُعُولَتُهُنَّ﴾ این ضمیر «هنّ» به مطلقات برمیگردد اعم از رجعیّات و خلعیّات و باینات یا به خصوص رجعیّه برمیگردد? قبلاً مطلّقات ذکر شده که اعمّ از طلاق رجعی و باین و امثال ذلک بود ضمیری که به مطلّقات برمیگردد به بعضی از آنها برمیگردد این را از نظر صنعت ادبی میگویند استخدام.
پرسش: استاد معذرت میخواهم اگر چیزی که رحمت است عذاب نمیخواهد دیگر.
پاسخ: رحمت، چون جهنم هم رحمت است.
پرسش:...
پاسخ: نه، رحمت رحمانیه جهنم هم رحمت است، سمّ هم رحمت است چه اینکه بهشت رحمت است میوه هم رحمت است. رحمت رحمانیه که «برحمتک التی وسعت کلّ شیء» آن رحمت رحمانیه است، اما ایمان و تقوا و بهشت و فضایل رحمت رحیمیه است که برای مؤمنین است این «برحمتک التی وسعت کلّ شیء» جهنم بر اساس رحمت است گرچه برای کافر عذاب است، ولی مؤمنینی که مظلوم واقع شدند وقتی میبینند ذات اقدس الهی بر اساس ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾ دارد از اسرائیلیها انتقام میگیرد ﴿یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ﴾ میشود اینچنین نیست که چیزی در عالم موجود باشد و مصداق رحمت نباشد، نعم مصداق رحمت رحیمیه ممکن است نباشد این تفکیکی که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیه 156 بین دو قِسم رحمت ذکر کرد همین است فرمود: ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ اما ﴿فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ﴾ اگر «برحمتک التی وسعت کلّ شیء» جهنم هم رحمت است، مار و عقرب هم رحمتاند اما آن رحمت رحیمیهای که ما میگوییم «بسم الله الرحمن الرحیم» «الرحمن» به یک معناست، «الرحیم» به یک معنا این رحمت رحیمیه برای مؤمنان و مردان صالح و صاحبان فضایل است.
خب، فرمود ما هر دو گروه را از نعمتمان برخوردار میکنیم و نه از طرف ما بُخل است نه عطایمان تمام میشود ما اگر ندهیم که اینجا به معنای آزمایش نیست در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» که قبلاً بحثش گذشت آیه 165 این بود فرمود: ﴿وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ﴾ ما میدهیم برای ابتلا و امتحان دیگر، خب اگر خدای سبحان در کلاس امتحان ابزار قرار ندهد با چه چیزی بیازماید? در بحثهای روزهای قبل هم داشتیم که گاهی به مُحرِم میفرماید: ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ گاهی هم به همین محرمان در حج یا عمره میفرماید این آهوها و حیوانات شکاری را که بالای کوه هستند ما دستور میدهیم اینها پایین بیایند در تیررس شما در دسترس شما قرار بگیرند تا شما را بیازماییم از این طرف میگوییم ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ از آن طرف میگوییم ﴿لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَرِمَاحُکُمْ﴾ خب اگر این آهوها در بالای کوه باشند در دسترس کسی نباشد، تیررس کسی نباشد آن وقت ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ چه آزمایشی است? از این طرف اگر نامحرمی از جلوی کسی اصلاً عبور نکند ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ چه امتحانی است? از این طرف ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ از آن طرف چهارتا نامحرم هم از جلوی آدم عبور میدهد تا انسان را بیازماید و هکذا در سَمع و مسائل دیگر امتحان معنایش همین است.
خب، در این بخش فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ﴾ ما امداد داریم نه تنها اعطا یا ایتا یا مزید رزق ما نمیگذاریم قطع بشود انواع و اقسام فیض را به شما میرسانیم به هر طریقی باشد فیض میرسانیم او دائم الفیض است از آن طرف افاضه دائم است، اما از این طرف استفاضه دائم است و نمیگذاریم قطع بشود ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ این ﴿هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ بدل مفصّل من المجمَل است وقتی گفتند «کُل» یک امر جامع و مُجمَل است وقتی تفصیل دادیم گفتیم ﴿هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ این بدل مفصّل از مجمل خواهد بود ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ﴾.
پرسش: آیهٴ 156 سورهٴ «اعراف» میفرماید: ﴿قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ﴾ به دنبالاش میفرماید ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ پس معلوم میشود که عذاب هم رحمت است.
پاسخ: همین دیگر این تأیید میکند که، این هم تأیید میکند که عذاب هم جزء رحمت است دیگر برای اینکه شما وقتی سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» را مطالعه میکنید این «الرحمن» با ترجیعبند ﴿فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾ همراه است یعنی به کدام یک از نعمتهای خدا شما مثلاً انکار میکنید، تکذیبشان میکنید وقتی نام جهنم را میبرد این ﴿یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِن نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلاَ تَنتَصِرَانِ﴾ بهبه عجب نعمتی است ﴿فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾ خب ﴿یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِن نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلاَ تَنتَصِرَانِ﴾ این رحمت است دیگر این زندان برای کسی که ظالم هست گرچه سخت است اما برای مظلوم رحمت است، اگر نباشد، خب مظلوم ﴿یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ﴾ چه خواهد بود? اینچنین نیست که فقط دربارهٴ بهشت بفرماید: ﴿فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا﴾ ﴿هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ٭ یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ ٭ فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾ بهبه عجب نعمتی است جهنم واقع ما هم وقتی وارد قیامت شدیم انشاءالله وقتی میخواهیم برویم بهشت در و دیوار جهنم را میبوسیم میگوییم اگر تو نبودی ما دست از گناه برنمیداشتیم تو باعث شدی که اکثری ما این طور هستیم خیلی از ما برای ترس از جهنم است که دست به گناه نمیبرند میبینید این همه فضایل برای نمازشب است نمازشبخوان خیلی کم است اما دو رکعت نماز صبح را حتماً میخوانند آن برای جهنم است دیگر اگر برای بهشت و فضیلت باشد این همه فضایل برای نمازشب ذکر کردند چرا مشتریانش کماند غالب ما «خوفاً من النار» داریم عبادت میکنیم الآن در و دیوار زندان را آدم میبوسد برای اینکه اگر اینها نباشد خیلیها خیلی از ماها احیاناً ممکن است دست به کارهای دیگر بزنیم این است که میفرماید: ﴿هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ٭ یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ ٭ فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾ در کلّ عالم همان طوری که بهشت رحمت است، جهنم هم رحمت است البته نسبت به بهشت وقتی سنجیده میشود این عذاب است، نسبت به کافر سنجیده میشود عذاب است، اما وقتی که شما وقتی دستشوییها را نگاه میکنید دستشویی را نسبت به هال و پذیرایی نگاه میکنید میگویید جای کثیفی است، اما وقتی در نقشه نگاه میکنید از چشم مهندس و معمار نگاه میکنید اگر دستشویی نباشد که خانه ناقص است دستشویی باید سرِ جایش باشد، اتاق پذیرایی هم باید سرِ جایش باشد، اگر از چشم معمار و مهندس نگاه بکنید دستشویی باید سرِ جایش باشد اگر میخواهید بسنجید بر اساس قیاس و سنجش حرف بزنید، بله دستشویی در برابر اتاق پذیرایی جای بدی است.
خب، فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ اینها را امداد میکنیم ﴿مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ﴾ حالا «فان قلت» چگونه دائماً عطا میکنی ولی عطایت چگونه است? اعطا دائمی است اما عطا چقدر است? مثل اینکه شما بگویید من دائماً از این خزینه برمیدارم آن وقت این سؤال مطرح است که خزینهات چقدر است? میگویی خزینهام نامتناهی است، خب اگر خزینه محدود باشد شما هم بگویید من دائماً دارم اعطا میکنم این مهفوف به قرینه است یعنی مادامی که خزینه هست، پس شما باید آن سؤال را هم پاسخ بدهید اگر گفتید من دائماً دست به جیب هستم، اگر از شما سؤال کردند جیبت چقدر است? بگو «وسعت سماوات والأرض» نامتناهی است.
بنابراین اعطای دائم عطای غیرمجذوذ میطلبد فرمود: ﴿وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ این نامتناهی است وقتی این نامتناهی بود پس بنابراین امداد هست، جریان دنیا و آخرت هست و در هیچ لحظهای هم تمام نمیشود. بعد فرمود: ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً﴾ ﴿انُظرْ﴾ یعنی نظریه بده نظیر ﴿أَوَ لَمْ یَنظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ نظیر ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ﴾ یعنی نظریه بدهید ببینید برای فردایتان چه کار کردید ﴿انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ﴾ این اصلاً دیدنی نیست مگر فتنه دیدنی است? آن محاسبات عمیق نفسانی مگر دیدنی است? این نظریه است نه نظر به معنای نگاه ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ از یک سو، ﴿انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ﴾ از سوی دیگر ﴿وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ﴾ از سوی دیگر و مانند آن، خب. البته آنچه که وجود مبارک موسای کلیم عرض کرد ﴿رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ﴾ آن دیگر نظر خاص است نه نظرهای به این معنای نظریهپردازی.
فرمود: ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً﴾ گاهی گفته میشود که دنیا را ذات اقدس الهی به کافر نمیدهد یا نباید بدهد و اینها خدای سبحان میفرماید اولاً این وسیله آزمون است یک، و ثانیاً معیار ارزش نیست برای ما. در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» آیه 33 به این صورت است ﴿وَلَوْلاَ أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ ٭ وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرراً عَلَیْهَا یتَّکِئُونَ﴾ فرمود ما اگر این هراس نبود که خیلیها به کفر رو بیاورند چون میبینند هر که کافرتر است یا کافر است وضع او بهتر است یا بِه است، اگر این هراس نبود ما به کفار آن قدر مال میدادیم که اینها سقف منزلشان را این تیرِ سقف را به جای آهن یا چوب نقره درست میکردند نردبانهای نقرهای یا طلا درست میکردند، ولی میترسیم که مردم بگویند هر که کافر است وضع مالیاش خوب است به کفر رو بیاورند ﴿ وَلَوْلاَ أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ ٭ وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرراً عَلَیْهَا یتَّکِئُونَ ٭ وَزُخْرُفاً﴾ اما ﴿وَإِن کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ﴾ این برای ثابت کردن اینکه ارزش در آنها نیست لکن اصل آزمون هست اما گاهی سؤال میشود اگر حق پیروز است چرا گاهی مؤمنها شکست میخورند یا چرا گاهی ائمه(علیهم السلام) شکست خوردند و اینها. این هم در بحثهای قبل اشاره شد که حق همیشه پیروز است حق هرگز شکست نمیخورد. در مقام علمی که حق اصلاً شکست نمیخورد برای اینکه حجت و برهان با حق است ﴿فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ﴾ است، ﴿حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمْ﴾ است و امثال ذلک، اما در مقام اجرا حق بخواهد عمل بشود افراد مورد امتحان قرار میگیرند، اگر تابع رهبری انبیا و اولیای الهی بودند به عمل صالح رو آوردند ولو کم هم باشند پیروز میشوند بر اساس ﴿کَمْ مِن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ اما اگر حق را یاری نکنند ﴿غَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا﴾ بشود بله در آن شرایط آنها شکست خوردهاند نه حق شکست خورده است.
در سورهٴ مبارکهٴ 47 که به نام مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) است آیه چهار به این صورت است فرمود: ﴿وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ وَلکِن لِیَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ﴾ اینها پاسخ به سؤالات ضمنی است که خیلی هم به بحث مربوط نیست. این ﴿وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ﴾ به مسلمانها و مجاهدین میفرماید که اگر خدا میخواست از آنها انتصار میگرفت «انتصر» یعنی «انتقم» خب میتوانست به وسیله عذابهای گوناگون، به وسیله عذابهای گوناگون از آنها انتقام بگیرد ولی این تکامل نشد شما را میخواهد بیازماید شما مگر نمیخواهید به مقام اولیای الهی برسید به مجاهدین «فی سبیل الله» برسید، بهشت برای شما باشد همین طور رایگان بهشت را تقسیم بکنند یا میخواهید به کمال برسید، کمال برسید باید آزمایش بشوید دیگر. برای حفظ دین است خدا میتواند از راههای غیبی این همه معجزات و کرامات را که ارائه کرد باز هم ارائه کند ﴿وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ﴾ یعنی «لانتقم من الکفار» ﴿وَلکِن لِیَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ﴾ شما را میخواهد با دفاع مقدس بیازماید وگرنه او نیازی ندارد.
آن وقت در بیانات نورانی حضرت امیر این است که شما منتظر باشید صِرف اینکه حق با شماست خودبهخود پیروز بشوید و باطل شکست بخورد اینچنین نیست اگر کلّ عالم بر اساس معجزه و کرامات اداره میشد، میشد عادت دیگر خارق عادت نمیشد که. عالم بر اساس علل و عوامل طبیعی اداره میشود در هنگام لزوم از معجزات و کرامات طرفی میبندند. در نهجالبلاغه خطبهٴ 56 اینها بحثهای حاشیهای است سؤال هم که میکنید سعی کنید سؤال علمی باشد یک و مناسب بحث باشد دو.
این فرمود در خطبهٴ 56 به این صورت درآمد فرمود اگر ما هم مثل شماها بودیم به اصحاب خود خطاب میکردیم اگر ما هم مثل شما بودیم که درخت اسلام سبز نمیشد «لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِیمانِ عُودٌ» فرمود ما که در خدمت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودیم اگر مثل شماها بودیم که دور ما جمع شدید درختی از اسلام سبز نمیشد، شاخهای از اسلام باقی نمیماند «لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ» ستونی از ستونهای دین بهپا نمیشد «وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِیمانِ عُودٌ» برای ایمان شاخهای سبز نمیشد بعد سوگند یاد میکند میفرماید اگر شما میخواهید دیندار باشید باید رهبری ما را بپذیرید مطیع رهبر باشید ببینید من چه کار میکنم شما همان کار را انجام بدهید وگرنه شما باید حرف بنیاسرائیل را بزنید بگویید به موسای کلیم و هارون بگویید ﴿فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَا هُنَا قَاعِدُونَ﴾ اینکه نمیشود که آنها به موسای کلیم میگفتند تو و خدای تو با اینها بجنگید مسئله را حل کنید خبر پیروزیاش را برای ما بیاورید ما اینجا نشستیم فرمود چنین ملّتی ﴿أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ﴾ چهل سال هم باید اینها سرگردان باشند اگر حق پیروز میشود در عالم آزمون، مقاومت میخواهد مبارزه میخواهد و مانند آن.
خب، فرمود حالا برگردیم به آن تتمّه مطلب به رشتهٴ بحث برگردیم فرمود: ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً﴾ اینکه فرمود: ﴿وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً﴾ آنجا نشئهٴ عمل است جزاست یک و درجاتش هم به مراتب بیشتر و بالاتر از درجات دنیاست دو، چون ﴿إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ﴾ و ابدی هم هست آنگاه این همه معارف توحیدی را اگر کسی ببیند معذلک یک چیز بدلی بسازد خدا آن موجودی است که جاعل نظام هستی است شرک و شریک یک چیز بدلی است که انسان میسازد مجعول انسان است وگرنه در عالم چیزی به عنوان «شریک الباری» وجود ندارد فرمود این کار بدلی را نکن بدل خدا چیزی نساز ﴿وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ الله که هست همه این کارها را هم انجام میدهد چیز دیگری به نام بت نساز نه به خود تکیه بکن نه به دیگری تکیه بکن چون تو و دیگری فاقد هرگونه قدرتی هستید، اگر این کار را کردی این حالت قیام و مقاومت و ایستادن و ایستادگی شما گرفته میشود یک آدم زمینگیر میشوی. قیام و قعود کنایه از قدرت و ضعف است قدرت و عجز است یک آدم مقتدر ایستاده است ولو نشسته باشد، یک آدم زبونِ ذلیلِ اسیر نشسته است اگرچه ایستاده باشد منظور ایستادن یا نشستن فیزیکی نیست یک آدم مقتدر ولو در اتاق خودش نشسته است روی صندلی نشسته است اما ایستاده است یک آدم سائل نیازمند زبون نشسته است اگرچه ایستاده دارد گدایی میکند این قیام و قعود یعنی ایستادن و ایستادگی و مقاومت.
فرمود اگر شریک قائل شدی نشستهای برای اینکه از او که کاری ساخته نیست از تو هم که کاری ساخته نیست آن موحّد است که همیشه ایستاده است وگرنه تو نشستهای کاری از تو ساخته نیست اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ﴾ قیام برای اوست انسان حالات گوناگونی دارد برترین و برجستهترین حال برای دفاع همان حالت ایستادن است دیگر انسانی که قدرت دفاعی دارد ایستادگی دارد گرچه نشسته باشد.
فرمود اگر مشرک بودی نشستهای حالا شرک درجاتی دارد درکاتی دارد آن بخشهای ضعیف شرک همان ریا و سُمعه و بازیهای عادی است فرمود یک آدم بازیگر نشسته است به دنبال چه چیزی میگردد از خود او کاری ساخته نیست آن خدای جعلی و بدلی هم که او تراشیده از او هم که کاری ساخته نیست پس نشسته است چون نشسته است زبون است، ذلیل است، عاجز است این عجز دستبافت خود اوست، دستساخت خود اوست، دستپخت خود اوست ﴿مَذْمُوماً مَّخْذُولاً﴾ یک وقت است انسان بالأخره در اثر پیری ضعیف میشود آن مذموم نیست اما یک وقت در اثر سوء اختیار و انتخاب خود، خود را ضعیف و ذلیل میکند فرمود اگر این کار را کردی اولاً از قیام به قعود آمدی دیگر نشستهای کاری از تو ساخته نیست، ثانیاً مذمومی عقل مذمّتت میکند، نقل مذمّتت میکند این ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) فرمود: ﴿أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ همه میگویند اُف بر شما، اُف بر شما آخر به دنبال چه کسی راه افتادید حالا فرق نمیکند آن کسی که ـ معاذ الله ـ به دنبال ریا و سُمعه است آن یک مشکل خاصی دارد یا دنبال وَثن و صنم است آن یک مشکل دیگر دارد بالأخره فرمود به دنبال چه کسی راه افتادی? همیشه نشستهای و همیشه خودت را از درون مذمّت میکنی انبیا و اولیا هم تو را مذمّت میکنند فرمود چرا نشستهای? بلندشو یک موحّد قائم است.
پرسش:...
پاسخ: آن «فاء» این است که «فتصیر قاعدا» وگرنه «تقعد» به معنای قعود است اما ﴿فَتَقْعُدَ﴾ یعنی «فتصیر قاعدا» این کار را نکن که نشسته میشوی منصوب بودنش هم برای، همین جهت است.
خب، ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ﴾ الآن که ایستادهای چرا میخواهی بنشینی? چرا نشسته باشی? از ملت نشسته کاری ساخته نیست، از ملت ایستاده است که کاری ساخته است ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ این از نظر قدرت، قدرت از تو گرفته شد برای اینکه از خودت که کاری ساخته نیست از چیزی که تو به عنوان بت آنها را قبول داری و میپرستی آن هم در سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» فرمود از آنها هم هیچ کاری ساخته نیست در سورهٴ «فاطر» آیه چهارده به این صورت آمده است ﴿إِن تَدْعُوهُمْ لاَ یَسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ﴾ این اوثان و اصنام حالا یا اوثان و اصنام فیزیکی که وجود مبارک ابراهیم و دیگران فرمودند شما ﴿تَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ﴾ دستتراش خودتان را میپرستید یا آن معنایی که اهل معرفت گفتند، گفتند «الطف الأوثان الهواء» کثیفترین و لطیفترین بت همان هواست یک انسان هواپرست در حقیقت ﴿أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾ مشرک است دیگر آن بزرگواران که میگویند اثقل بتها همان صنم و وثن بیرون است و الطف بتها همین هواست برای همین جهت است هوا نظیر سنگ و چوب وزن مادّی ندارد لطیف است اما دردناکتر از سایر بتهاست همانها که گفتند اثقل اوثان صنم و وَثن چوبی و سنگی است و الطف اوثان هواست همانها گفتند
ای رفیقان زین مقیل وزان مقال اتّقوا انّ الهویٰ حیض الرجال
یک آدم حایض دیگر عبادت نمیکند یک انسان هواپرست حایض است نزد اهل معرفت او دیگر راهی ندارد برای عبادت که به دنبال چه چیزی میخواهد بگردد.
خب، در سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» فرمود اینها که چیزی نمیشنوند بر فرض هم بشنوند کاری از اینها ساخته نیست پس آدم میشود نشسته چون خودش که مشکل خودش را حل نمیکند آن هم که به او مراجعه کرده خودش را به او سپرده او هم اصلاً اهل درک نیست بر فرض هم درک بکند کاری از او ساخته نیست پس بنابراین این میشود نشسته، بعد مذمّت عقلی و نقلی هم برای اوست، زبون بودن هم دامنگیر اوست فرمود: ﴿فَتَقْعُدَ﴾ در حالی که ﴿ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً ﴾ این ﴿مَذْمُوماً﴾ را در جمله قبل هم فرمود در همین بحث که دو آیه قبل گذشتیم آیه هیجده همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود: ﴿ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاَهَا مَذْمُوماً﴾ این مذمّت در آخرت هم هست.
«أعاذنا الله من شرور أنسفنا و سیّئات أعمالنا و الحمد لله رب العالمین»
آنها که آخرتطلباند هم از دنیا برخوردارند هم از آخرت.
فیض خدا تمامشدنی نیست
اگر کسی در حال غضب توانست خودش را کنترل کند به وظیفه عمل کرده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاَهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً ﴿18﴾ وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً ﴿19﴾ کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً ﴿20﴾ انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً ﴿21﴾ لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً﴿22﴾
بعد از اینکه فرمود مردم دو قِسماند برخی دنیاطلباند، بعضی آخرتطلباند آنها که آخرتطلباند هم از دنیا برخوردارند هم از آخرت. فرمود دو مقام باید محور بحث قرار بگیرد یکی مقام فاعل هست، یکی مقام فعل. در مقام فعل ما رحمتمان نامتناهی است بر اساس رحمت رحمانیه ما آنچه را که آفریدیم تأمین میکنیم هم کافر را، هم مؤمن را تأمین میکنیم هم حیوان را، هم گیاه را تأمین میکنیم ما همان طوری که کبوتر را که حلالگوشت است تأمین میکنیم مار و عقرب را هم تأمین میکنیم هیچ موجودی از رحمت رحمانیه ما ناامید نیست چون ﴿رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ از همین آیه نورانی آن دعای کمیل نشأت گرفته است که «و برحمتک التی وسعت کلّ شیء» پس او رحمان است از طرف او هیچ قصوری نیست بر اساس رحمت رحمانیه که «رحمته وسعت کل شیء» همه را تأمین میکند حالا رحمت رحیمیه که مخصوص مؤمنان و متّقیان است بحث دیگر است این از طرف فاعل که او بُخل ندارد و او شُحّ ندارد و امساک ندارد و مانند آن.
آنچه را هم که آفرید نامتناهی است به همه میرسد ﴿وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ یعنی «ممنوعا» همین مطلب را در پایان سورهٴ مبارکهٴ «یونس» یا «هود» بیان فرمود که ﴿ما شَاءَ رَبُّکَ عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ﴾ «جَذ» یعنی قطع «مجذوذ» یعنی مقطوع. فرمود این منقطعالآخر نیست بعضیها که داراییشان تمام میشود مجذوذ است، یعنی مقطوع است یعنی منقطعالآخر است همین مقدار بود تمام شد. اینکه درباره بهشت فرمود: ﴿لاَ مَقْطُوعَةٍ وَلاَ مَمْنُوعَةٍ﴾ همین است نه یعنی این فیض تمامشدنی است نه کسی جلویش را میگیرد چون خود خدای سبحان خواست به نحو ابد این فیض باشد دیگر اگر برای بهشتیها در بهشت ابدیّت مقرّر و مقدّر شد پس نه نعمت کم میآید که بشود منقطعالآخر نه کسی جلویش را میگیرد ﴿لاَ مَقْطُوعَةٍ وَلاَ مَمْنُوعَةٍ﴾.
در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «هود» و مانند آن هم فرمود: ﴿عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ﴾، ﴿مَجْذُوذٍ﴾ یعنی «مقطوع» یعنی فیض خدا تمامشدنی نیست این دعای نورانی شب جمعه که او «دائم الفضل علی البریّه» است گذشته و حال و آینده را دربرمیگیرد پس فیض تمامشدنی نیست او هم که دارای رحمت رحمانیه است که ﴿وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ البته رحمت خاصّه دارد که مخصوص مؤمنان و متّقیان است آن علوم است، معارف است، بهشت است، درجات بهشت است و آن به همه کس نمیرسد.
خب، فرمود الآن بحث در رحمت رحمانیه خداست از یک سو و گسترهٴ فعل و فیض اوست از سوی دیگر آنچه را که مربوط به رحمت رحمانیه اوست در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» به این صورت گذشت آیه 156 اعراف که فرمود: ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ هر چه مصداق شیء است مشمول رحمت است برای اینکه هستی دارد، بقا دارد، رزق دارد و مانند آن اینچنین نیست که مار و عقرب را محروم بکند فلان طایر حلالگوشت را متنعّم بکند این طور نیست، اما ﴿فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ﴾ که این علی احتمالٍ میتواند به نحو استخدام باشد یعنی از آن رحمت قبلی یک معنای خاص اراده شد که رحمت رحمانیه است، ضمیری که به آن مرجع برمیگردد یک معنای مخصوص است که رحمت رحیمیه است. رحمت خدا نامتناهی است، اما برای مؤمنین یک رحمت ویژهای مقدّر میکند. الآن در این آیه ﴿کُلّاً﴾ که این تنوینش عوض مضافالیه است یعنی «کلاً من الذین یریدون العاجلة والذین یریدون الآخرة» که این عِوَض مضافالیه است ﴿کُلّاً﴾ یعنی «کلّ الفریقین» چون دو فرقه را قبلاً ذکر کرد. فرمود: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ﴾، ﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا﴾ کذا و کذا ﴿کُلّاً﴾ یعنی «کلّ الفریقین» که این تنوین عِوض مضافالیه است. ما هر دو گروه را تأمین میکنیم برای اینکه نه از طرف ما بخل و شُحّ و امساک است، نه این فیض تمامشدنی است ما رحمتمان نامتناهی است در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بیان شد این آنچه را که ما خلق کردیم به همه میرسد این را اینجا فرمود، فرمود: ﴿وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ این منقطع نیست، این ممنوع نیست نه این عطا تمام میشود نه کسی جلویش را میگیرد پس به همه میرسد.
مطلب دیگر این است که یک وقت است اعطاست، یک وقت ایتاست، یک وقت مزید نعمت است آن عناوین خاصّ خودشان را دارند که در آیات دیگر محلّ بحث شد. یک وقت امداد است امداد نه یعنی کمک آن میشود معاونت، اگر کسی خواست ریشهٴ این لغت را همراه لغت معنا کند نباید بگوید امداد کرده یعنی کمک کرده آن میشود عون و معاونت و اعانت و اینها. امداد آن کمک متّصل مدّتدار است که گذشته را به حال و آینده، حال و آینده را به گذشته آنچنان وصف میکند که بشود ممتد چنین کمکی را میگویند امداد گاهی بدهد گاهی ندهد که اعانت است نه امداد فرمود ما اینچنین نیستیم که گاهی بدهیم گاهی ندهیم ما کمک ما امداد است یعنی از آن لحظهای که به دنیا آمده تا بخواهد رحلت کند پشتسر هم از ما میخواهد ما هم پشتسر هم به او میدهیم آن اعانت و اعطا و ایتا و امثال ذلک عناوین دیگر است و آیات دیگر به عهده اوست.
پرسش:...
پاسخ: آن خلق برای معرفت ذات اقدس الهی آفریده شدند اما الآن در تأمین روزی اوست. در تأمین روزی اگر بفرماید ما اعطا میکنیم درست است، ایتا بکنیم درست است، رزق میدهیم درست است، مزید رزق درست است همه اینها درست است اما هیچکدام از اینها مشکل بشر را حل نمیکند بشر یک نیاز متّصل دارد یک پاسخ متّصلی هم میخواهد یک نیاز ممتدّ متّصل مدّتدار دارد یک کمک متّصل مدّتدار که باعث امتداد بشود میخواهد این را میگویند امداد.
پرسش: شما فرمودید گذشته را به حال و آینده متصل بکند.
پاسخ: بله دیگر متّصل میکند دیگر.
پرسش: آن وقت که عطا نبوده چگونه متصل میکند؟
پاسخ: آنجا تعبیر به امداد نفرمود در آن حدیث که آنجا که تعبیر به امداد نفرمود.
پرسش: لزومی ندارد بفرماید ما داریم طبق آن مشکل را...
پاسخ: بالأخره اگر کسی نبود سالبه به انتفای موضوع بود دیگر اگر سالبه به انتفای موضوع است یعنی شخص نبود تا خدای سبحان به او مدد کند اما اگر پدید آمد چون نیازش ممتدّ است پاسخش هم باید ممتد باشد دیگر چنین کاری را میگویند امداد، پس بنابراین اگر گفته شد خدای سبحان ﴿یَمُدُّ﴾، ﴿یُمْدِدْکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ﴾ غیر «یُؤْتِکُمْ» یا غیر از «یَزِدْکُمْ» یا غیر از «یهبوا لکم» و مانند آن است.
پرسش: پس امدادهای غیبی چیست؟
پاسخ: همین امدادهای غیبی این است.
پرسش: یعنی قبلاً نبوده؟
پاسخ: بله، قبلاً بود منتها این شخص آگاهی نداشت قبلاً امداد بود بعضیها محسوس بود، بعضیها مستور بود کارِ خدا فیض دائم است منتها بعضی برای ما مشهود است، بعضی برای ما مشهود نیست، بعضی عادی است، بعضی غیرعادی است فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ﴾ به دلیل اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» فرمود: ﴿یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ این صدرش ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾ خب مگر سؤال و حاجت و نیاز لحظهای است یا روزانه است یا ماهانه است یا سالانه است، اگر سؤال دائمی است پاسخ دائمی میطلبد دیگر اینچنین نیست که انسان گاهی محتاج باشد گاهی محتاج نباشد یا گاهی محتاج به خدا باشد گاهی محتاج به دیگری باشد این طور نیست که. حاجت ما به خدا دائمی است، فیض خدا هم نسبت به ما دائمی است چنین کاری را میگویند امداد، اگر فاعل اهل سخا و جود است بالقول المطلق و فعل او هم تمامشدنی نیست از این دو عنصرِ محوری میتوان امداد را استنباط کرد لذا فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾.
پرسش: آیا انسان به آذوقه احتیاج دارد?
پاسخ: بله، خب دیگر انسان مادامی که در دنیا زندگی میکند ﴿وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لاَّ یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ﴾ به مسکن احتیاج دارد، به غذا احتیاج دارد، به لباس احتیاج دارد ﴿وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَداً لاَّ یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ﴾ مادامی که انسان در این دنیا زندگی میکند دیگر به لوازم دنیا محتاج است منتها اینها ابزارند انسان به حرام محتاج نیست، انسان به غذا محتاج است غذا هم دو قِسم است حلال و حرام به ما گفتند از حرام بگذرید از حلال استفاده کنید، اگر یک وقت انسان مضطرّ شد به اکل میته آمدنِ اضطرار باعث سلب حرمت است که «رفع ... و ما اضطرّوا الیه» ما به حرام مضطرّ نیستیم ما به خوردن مضطرّیم اگر دوتا فرع داشت که ما موظفیم حلال را انتخاب بکنیم، اگر یک فرع داشت نظیر کسی که در سال مجائه و گرفتار مُردار شده است این یک فرع دارد حرمت هم رخت برمیبندد «رفع... ما اضطرّوا الیه» به هر تقدیر نیاز ما دائمی است از این طرف ﴿یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ «کل لحظةٍ لحظةٍ لحظةٍ مستمرّةً» از آن طرف ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾ یوم نه یعنی شبانهروز، یوم نه یعنی روزِ در مقابل شب، یوم نه یعنی مثلاً چند ساعت یوم یعنی ظهور در هر ظهوری او کار تازه میکند خود یوم ظهوری از ظهورات اوست، فیضی از فیوضات اوست.
پرسش: آیا عقلاً اجازه میدهند کسی که خودش عقل ندارد کسی که نمیداند و دچار شده و عاجله میخواهد ما هم در اختیارش بدهیم کسی که خمشگین شده و چاقو میخواهد یک عاقلی بیاید چاقو در اختیارش بگذارد.
پاسخ: نه خیر، اول که خشمگین نبود به او گفتند خشم پیدا نکن عقل دادند که خشم پیدا نکند، نقل گفتند خشم پیدا نکن، اگر کسی عصبانی بخواهد بشود قبلاً راههای ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ را فراسوی او نصب کردند اما حالا اگر کسی عصبانی شد راهی برای گناه نداشته باشد که هنر نکرده ابزار گناه فراوان است در حال غضب اگر توانست خودش را کنترل کند به وظیفه عمل کرده، در حال اشتها اگر توانست خودش را مهار کند هنر کرده فرمود ما اینها را میآزماییم اینها وسیله آزمایش است اگر کسی عصبانی نشود یا عصبانی بشود ولی نتواند گناه بکند که عالم، عالم امتحان نیست که، خب.
پرسش:...
پاسخ: چرا دیگر رحمتِ مطلقه است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: دیگر رحمت رحمانیه است، رحمت رحیمیه که نیست رحمت رحیمیه را در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود آن برای متّقیان است آیه 156 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ اما ﴿فَسَأَکْتُبُهَا﴾ که این ضمیر «ها» به رحمت برمیگردد علی الاستخدام، استخدام این است که از مرجع یکی، از راجع یکی دوتا معنا اراده بشود اینها لابد در مطوّل ملاحظه کردید.
خب، استخدام یک صنعت ادبی است که از مرجع مثل ﴿وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ﴾ خب ﴿بُعُولَتُهُنَّ﴾ این ضمیر «هنّ» به مطلقات برمیگردد اعم از رجعیّات و خلعیّات و باینات یا به خصوص رجعیّه برمیگردد? قبلاً مطلّقات ذکر شده که اعمّ از طلاق رجعی و باین و امثال ذلک بود ضمیری که به مطلّقات برمیگردد به بعضی از آنها برمیگردد این را از نظر صنعت ادبی میگویند استخدام.
پرسش: استاد معذرت میخواهم اگر چیزی که رحمت است عذاب نمیخواهد دیگر.
پاسخ: رحمت، چون جهنم هم رحمت است.
پرسش:...
پاسخ: نه، رحمت رحمانیه جهنم هم رحمت است، سمّ هم رحمت است چه اینکه بهشت رحمت است میوه هم رحمت است. رحمت رحمانیه که «برحمتک التی وسعت کلّ شیء» آن رحمت رحمانیه است، اما ایمان و تقوا و بهشت و فضایل رحمت رحیمیه است که برای مؤمنین است این «برحمتک التی وسعت کلّ شیء» جهنم بر اساس رحمت است گرچه برای کافر عذاب است، ولی مؤمنینی که مظلوم واقع شدند وقتی میبینند ذات اقدس الهی بر اساس ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾ دارد از اسرائیلیها انتقام میگیرد ﴿یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ﴾ میشود اینچنین نیست که چیزی در عالم موجود باشد و مصداق رحمت نباشد، نعم مصداق رحمت رحیمیه ممکن است نباشد این تفکیکی که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیه 156 بین دو قِسم رحمت ذکر کرد همین است فرمود: ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ اما ﴿فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ﴾ اگر «برحمتک التی وسعت کلّ شیء» جهنم هم رحمت است، مار و عقرب هم رحمتاند اما آن رحمت رحیمیهای که ما میگوییم «بسم الله الرحمن الرحیم» «الرحمن» به یک معناست، «الرحیم» به یک معنا این رحمت رحیمیه برای مؤمنان و مردان صالح و صاحبان فضایل است.
خب، فرمود ما هر دو گروه را از نعمتمان برخوردار میکنیم و نه از طرف ما بُخل است نه عطایمان تمام میشود ما اگر ندهیم که اینجا به معنای آزمایش نیست در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» که قبلاً بحثش گذشت آیه 165 این بود فرمود: ﴿وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ﴾ ما میدهیم برای ابتلا و امتحان دیگر، خب اگر خدای سبحان در کلاس امتحان ابزار قرار ندهد با چه چیزی بیازماید? در بحثهای روزهای قبل هم داشتیم که گاهی به مُحرِم میفرماید: ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ گاهی هم به همین محرمان در حج یا عمره میفرماید این آهوها و حیوانات شکاری را که بالای کوه هستند ما دستور میدهیم اینها پایین بیایند در تیررس شما در دسترس شما قرار بگیرند تا شما را بیازماییم از این طرف میگوییم ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ از آن طرف میگوییم ﴿لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَرِمَاحُکُمْ﴾ خب اگر این آهوها در بالای کوه باشند در دسترس کسی نباشد، تیررس کسی نباشد آن وقت ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ چه آزمایشی است? از این طرف اگر نامحرمی از جلوی کسی اصلاً عبور نکند ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ چه امتحانی است? از این طرف ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ از آن طرف چهارتا نامحرم هم از جلوی آدم عبور میدهد تا انسان را بیازماید و هکذا در سَمع و مسائل دیگر امتحان معنایش همین است.
خب، در این بخش فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ﴾ ما امداد داریم نه تنها اعطا یا ایتا یا مزید رزق ما نمیگذاریم قطع بشود انواع و اقسام فیض را به شما میرسانیم به هر طریقی باشد فیض میرسانیم او دائم الفیض است از آن طرف افاضه دائم است، اما از این طرف استفاضه دائم است و نمیگذاریم قطع بشود ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ این ﴿هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ بدل مفصّل من المجمَل است وقتی گفتند «کُل» یک امر جامع و مُجمَل است وقتی تفصیل دادیم گفتیم ﴿هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ این بدل مفصّل از مجمل خواهد بود ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ﴾.
پرسش: آیهٴ 156 سورهٴ «اعراف» میفرماید: ﴿قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ﴾ به دنبالاش میفرماید ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ پس معلوم میشود که عذاب هم رحمت است.
پاسخ: همین دیگر این تأیید میکند که، این هم تأیید میکند که عذاب هم جزء رحمت است دیگر برای اینکه شما وقتی سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» را مطالعه میکنید این «الرحمن» با ترجیعبند ﴿فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾ همراه است یعنی به کدام یک از نعمتهای خدا شما مثلاً انکار میکنید، تکذیبشان میکنید وقتی نام جهنم را میبرد این ﴿یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِن نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلاَ تَنتَصِرَانِ﴾ بهبه عجب نعمتی است ﴿فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾ خب ﴿یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِن نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلاَ تَنتَصِرَانِ﴾ این رحمت است دیگر این زندان برای کسی که ظالم هست گرچه سخت است اما برای مظلوم رحمت است، اگر نباشد، خب مظلوم ﴿یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ﴾ چه خواهد بود? اینچنین نیست که فقط دربارهٴ بهشت بفرماید: ﴿فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا﴾ ﴿هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ٭ یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ ٭ فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾ بهبه عجب نعمتی است جهنم واقع ما هم وقتی وارد قیامت شدیم انشاءالله وقتی میخواهیم برویم بهشت در و دیوار جهنم را میبوسیم میگوییم اگر تو نبودی ما دست از گناه برنمیداشتیم تو باعث شدی که اکثری ما این طور هستیم خیلی از ما برای ترس از جهنم است که دست به گناه نمیبرند میبینید این همه فضایل برای نمازشب است نمازشبخوان خیلی کم است اما دو رکعت نماز صبح را حتماً میخوانند آن برای جهنم است دیگر اگر برای بهشت و فضیلت باشد این همه فضایل برای نمازشب ذکر کردند چرا مشتریانش کماند غالب ما «خوفاً من النار» داریم عبادت میکنیم الآن در و دیوار زندان را آدم میبوسد برای اینکه اگر اینها نباشد خیلیها خیلی از ماها احیاناً ممکن است دست به کارهای دیگر بزنیم این است که میفرماید: ﴿هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ٭ یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ ٭ فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾ در کلّ عالم همان طوری که بهشت رحمت است، جهنم هم رحمت است البته نسبت به بهشت وقتی سنجیده میشود این عذاب است، نسبت به کافر سنجیده میشود عذاب است، اما وقتی که شما وقتی دستشوییها را نگاه میکنید دستشویی را نسبت به هال و پذیرایی نگاه میکنید میگویید جای کثیفی است، اما وقتی در نقشه نگاه میکنید از چشم مهندس و معمار نگاه میکنید اگر دستشویی نباشد که خانه ناقص است دستشویی باید سرِ جایش باشد، اتاق پذیرایی هم باید سرِ جایش باشد، اگر از چشم معمار و مهندس نگاه بکنید دستشویی باید سرِ جایش باشد اگر میخواهید بسنجید بر اساس قیاس و سنجش حرف بزنید، بله دستشویی در برابر اتاق پذیرایی جای بدی است.
خب، فرمود: ﴿کُلّاً نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ﴾ اینها را امداد میکنیم ﴿مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ﴾ حالا «فان قلت» چگونه دائماً عطا میکنی ولی عطایت چگونه است? اعطا دائمی است اما عطا چقدر است? مثل اینکه شما بگویید من دائماً از این خزینه برمیدارم آن وقت این سؤال مطرح است که خزینهات چقدر است? میگویی خزینهام نامتناهی است، خب اگر خزینه محدود باشد شما هم بگویید من دائماً دارم اعطا میکنم این مهفوف به قرینه است یعنی مادامی که خزینه هست، پس شما باید آن سؤال را هم پاسخ بدهید اگر گفتید من دائماً دست به جیب هستم، اگر از شما سؤال کردند جیبت چقدر است? بگو «وسعت سماوات والأرض» نامتناهی است.
بنابراین اعطای دائم عطای غیرمجذوذ میطلبد فرمود: ﴿وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً﴾ این نامتناهی است وقتی این نامتناهی بود پس بنابراین امداد هست، جریان دنیا و آخرت هست و در هیچ لحظهای هم تمام نمیشود. بعد فرمود: ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً﴾ ﴿انُظرْ﴾ یعنی نظریه بده نظیر ﴿أَوَ لَمْ یَنظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ نظیر ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ﴾ یعنی نظریه بدهید ببینید برای فردایتان چه کار کردید ﴿انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ﴾ این اصلاً دیدنی نیست مگر فتنه دیدنی است? آن محاسبات عمیق نفسانی مگر دیدنی است? این نظریه است نه نظر به معنای نگاه ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ﴾ از یک سو، ﴿انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ﴾ از سوی دیگر ﴿وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ﴾ از سوی دیگر و مانند آن، خب. البته آنچه که وجود مبارک موسای کلیم عرض کرد ﴿رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ﴾ آن دیگر نظر خاص است نه نظرهای به این معنای نظریهپردازی.
فرمود: ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً﴾ گاهی گفته میشود که دنیا را ذات اقدس الهی به کافر نمیدهد یا نباید بدهد و اینها خدای سبحان میفرماید اولاً این وسیله آزمون است یک، و ثانیاً معیار ارزش نیست برای ما. در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» آیه 33 به این صورت است ﴿وَلَوْلاَ أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ ٭ وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرراً عَلَیْهَا یتَّکِئُونَ﴾ فرمود ما اگر این هراس نبود که خیلیها به کفر رو بیاورند چون میبینند هر که کافرتر است یا کافر است وضع او بهتر است یا بِه است، اگر این هراس نبود ما به کفار آن قدر مال میدادیم که اینها سقف منزلشان را این تیرِ سقف را به جای آهن یا چوب نقره درست میکردند نردبانهای نقرهای یا طلا درست میکردند، ولی میترسیم که مردم بگویند هر که کافر است وضع مالیاش خوب است به کفر رو بیاورند ﴿ وَلَوْلاَ أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ ٭ وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرراً عَلَیْهَا یتَّکِئُونَ ٭ وَزُخْرُفاً﴾ اما ﴿وَإِن کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ﴾ این برای ثابت کردن اینکه ارزش در آنها نیست لکن اصل آزمون هست اما گاهی سؤال میشود اگر حق پیروز است چرا گاهی مؤمنها شکست میخورند یا چرا گاهی ائمه(علیهم السلام) شکست خوردند و اینها. این هم در بحثهای قبل اشاره شد که حق همیشه پیروز است حق هرگز شکست نمیخورد. در مقام علمی که حق اصلاً شکست نمیخورد برای اینکه حجت و برهان با حق است ﴿فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ﴾ است، ﴿حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمْ﴾ است و امثال ذلک، اما در مقام اجرا حق بخواهد عمل بشود افراد مورد امتحان قرار میگیرند، اگر تابع رهبری انبیا و اولیای الهی بودند به عمل صالح رو آوردند ولو کم هم باشند پیروز میشوند بر اساس ﴿کَمْ مِن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ اما اگر حق را یاری نکنند ﴿غَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا﴾ بشود بله در آن شرایط آنها شکست خوردهاند نه حق شکست خورده است.
در سورهٴ مبارکهٴ 47 که به نام مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) است آیه چهار به این صورت است فرمود: ﴿وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ وَلکِن لِیَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ﴾ اینها پاسخ به سؤالات ضمنی است که خیلی هم به بحث مربوط نیست. این ﴿وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ﴾ به مسلمانها و مجاهدین میفرماید که اگر خدا میخواست از آنها انتصار میگرفت «انتصر» یعنی «انتقم» خب میتوانست به وسیله عذابهای گوناگون، به وسیله عذابهای گوناگون از آنها انتقام بگیرد ولی این تکامل نشد شما را میخواهد بیازماید شما مگر نمیخواهید به مقام اولیای الهی برسید به مجاهدین «فی سبیل الله» برسید، بهشت برای شما باشد همین طور رایگان بهشت را تقسیم بکنند یا میخواهید به کمال برسید، کمال برسید باید آزمایش بشوید دیگر. برای حفظ دین است خدا میتواند از راههای غیبی این همه معجزات و کرامات را که ارائه کرد باز هم ارائه کند ﴿وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ﴾ یعنی «لانتقم من الکفار» ﴿وَلکِن لِیَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ﴾ شما را میخواهد با دفاع مقدس بیازماید وگرنه او نیازی ندارد.
آن وقت در بیانات نورانی حضرت امیر این است که شما منتظر باشید صِرف اینکه حق با شماست خودبهخود پیروز بشوید و باطل شکست بخورد اینچنین نیست اگر کلّ عالم بر اساس معجزه و کرامات اداره میشد، میشد عادت دیگر خارق عادت نمیشد که. عالم بر اساس علل و عوامل طبیعی اداره میشود در هنگام لزوم از معجزات و کرامات طرفی میبندند. در نهجالبلاغه خطبهٴ 56 اینها بحثهای حاشیهای است سؤال هم که میکنید سعی کنید سؤال علمی باشد یک و مناسب بحث باشد دو.
این فرمود در خطبهٴ 56 به این صورت درآمد فرمود اگر ما هم مثل شماها بودیم به اصحاب خود خطاب میکردیم اگر ما هم مثل شما بودیم که درخت اسلام سبز نمیشد «لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِیمانِ عُودٌ» فرمود ما که در خدمت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودیم اگر مثل شماها بودیم که دور ما جمع شدید درختی از اسلام سبز نمیشد، شاخهای از اسلام باقی نمیماند «لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ» ستونی از ستونهای دین بهپا نمیشد «وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِیمانِ عُودٌ» برای ایمان شاخهای سبز نمیشد بعد سوگند یاد میکند میفرماید اگر شما میخواهید دیندار باشید باید رهبری ما را بپذیرید مطیع رهبر باشید ببینید من چه کار میکنم شما همان کار را انجام بدهید وگرنه شما باید حرف بنیاسرائیل را بزنید بگویید به موسای کلیم و هارون بگویید ﴿فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَا هُنَا قَاعِدُونَ﴾ اینکه نمیشود که آنها به موسای کلیم میگفتند تو و خدای تو با اینها بجنگید مسئله را حل کنید خبر پیروزیاش را برای ما بیاورید ما اینجا نشستیم فرمود چنین ملّتی ﴿أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ﴾ چهل سال هم باید اینها سرگردان باشند اگر حق پیروز میشود در عالم آزمون، مقاومت میخواهد مبارزه میخواهد و مانند آن.
خب، فرمود حالا برگردیم به آن تتمّه مطلب به رشتهٴ بحث برگردیم فرمود: ﴿انُظرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً﴾ اینکه فرمود: ﴿وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً﴾ آنجا نشئهٴ عمل است جزاست یک و درجاتش هم به مراتب بیشتر و بالاتر از درجات دنیاست دو، چون ﴿إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ﴾ و ابدی هم هست آنگاه این همه معارف توحیدی را اگر کسی ببیند معذلک یک چیز بدلی بسازد خدا آن موجودی است که جاعل نظام هستی است شرک و شریک یک چیز بدلی است که انسان میسازد مجعول انسان است وگرنه در عالم چیزی به عنوان «شریک الباری» وجود ندارد فرمود این کار بدلی را نکن بدل خدا چیزی نساز ﴿وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ الله که هست همه این کارها را هم انجام میدهد چیز دیگری به نام بت نساز نه به خود تکیه بکن نه به دیگری تکیه بکن چون تو و دیگری فاقد هرگونه قدرتی هستید، اگر این کار را کردی این حالت قیام و مقاومت و ایستادن و ایستادگی شما گرفته میشود یک آدم زمینگیر میشوی. قیام و قعود کنایه از قدرت و ضعف است قدرت و عجز است یک آدم مقتدر ایستاده است ولو نشسته باشد، یک آدم زبونِ ذلیلِ اسیر نشسته است اگرچه ایستاده باشد منظور ایستادن یا نشستن فیزیکی نیست یک آدم مقتدر ولو در اتاق خودش نشسته است روی صندلی نشسته است اما ایستاده است یک آدم سائل نیازمند زبون نشسته است اگرچه ایستاده دارد گدایی میکند این قیام و قعود یعنی ایستادن و ایستادگی و مقاومت.
فرمود اگر شریک قائل شدی نشستهای برای اینکه از او که کاری ساخته نیست از تو هم که کاری ساخته نیست آن موحّد است که همیشه ایستاده است وگرنه تو نشستهای کاری از تو ساخته نیست اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ﴾ قیام برای اوست انسان حالات گوناگونی دارد برترین و برجستهترین حال برای دفاع همان حالت ایستادن است دیگر انسانی که قدرت دفاعی دارد ایستادگی دارد گرچه نشسته باشد.
فرمود اگر مشرک بودی نشستهای حالا شرک درجاتی دارد درکاتی دارد آن بخشهای ضعیف شرک همان ریا و سُمعه و بازیهای عادی است فرمود یک آدم بازیگر نشسته است به دنبال چه چیزی میگردد از خود او کاری ساخته نیست آن خدای جعلی و بدلی هم که او تراشیده از او هم که کاری ساخته نیست پس نشسته است چون نشسته است زبون است، ذلیل است، عاجز است این عجز دستبافت خود اوست، دستساخت خود اوست، دستپخت خود اوست ﴿مَذْمُوماً مَّخْذُولاً﴾ یک وقت است انسان بالأخره در اثر پیری ضعیف میشود آن مذموم نیست اما یک وقت در اثر سوء اختیار و انتخاب خود، خود را ضعیف و ذلیل میکند فرمود اگر این کار را کردی اولاً از قیام به قعود آمدی دیگر نشستهای کاری از تو ساخته نیست، ثانیاً مذمومی عقل مذمّتت میکند، نقل مذمّتت میکند این ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) فرمود: ﴿أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ همه میگویند اُف بر شما، اُف بر شما آخر به دنبال چه کسی راه افتادید حالا فرق نمیکند آن کسی که ـ معاذ الله ـ به دنبال ریا و سُمعه است آن یک مشکل خاصی دارد یا دنبال وَثن و صنم است آن یک مشکل دیگر دارد بالأخره فرمود به دنبال چه کسی راه افتادی? همیشه نشستهای و همیشه خودت را از درون مذمّت میکنی انبیا و اولیا هم تو را مذمّت میکنند فرمود چرا نشستهای? بلندشو یک موحّد قائم است.
پرسش:...
پاسخ: آن «فاء» این است که «فتصیر قاعدا» وگرنه «تقعد» به معنای قعود است اما ﴿فَتَقْعُدَ﴾ یعنی «فتصیر قاعدا» این کار را نکن که نشسته میشوی منصوب بودنش هم برای، همین جهت است.
خب، ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ﴾ الآن که ایستادهای چرا میخواهی بنشینی? چرا نشسته باشی? از ملت نشسته کاری ساخته نیست، از ملت ایستاده است که کاری ساخته است ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ این از نظر قدرت، قدرت از تو گرفته شد برای اینکه از خودت که کاری ساخته نیست از چیزی که تو به عنوان بت آنها را قبول داری و میپرستی آن هم در سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» فرمود از آنها هم هیچ کاری ساخته نیست در سورهٴ «فاطر» آیه چهارده به این صورت آمده است ﴿إِن تَدْعُوهُمْ لاَ یَسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ﴾ این اوثان و اصنام حالا یا اوثان و اصنام فیزیکی که وجود مبارک ابراهیم و دیگران فرمودند شما ﴿تَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ﴾ دستتراش خودتان را میپرستید یا آن معنایی که اهل معرفت گفتند، گفتند «الطف الأوثان الهواء» کثیفترین و لطیفترین بت همان هواست یک انسان هواپرست در حقیقت ﴿أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾ مشرک است دیگر آن بزرگواران که میگویند اثقل بتها همان صنم و وثن بیرون است و الطف بتها همین هواست برای همین جهت است هوا نظیر سنگ و چوب وزن مادّی ندارد لطیف است اما دردناکتر از سایر بتهاست همانها که گفتند اثقل اوثان صنم و وَثن چوبی و سنگی است و الطف اوثان هواست همانها گفتند
ای رفیقان زین مقیل وزان مقال اتّقوا انّ الهویٰ حیض الرجال
یک آدم حایض دیگر عبادت نمیکند یک انسان هواپرست حایض است نزد اهل معرفت او دیگر راهی ندارد برای عبادت که به دنبال چه چیزی میخواهد بگردد.
خب، در سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» فرمود اینها که چیزی نمیشنوند بر فرض هم بشنوند کاری از اینها ساخته نیست پس آدم میشود نشسته چون خودش که مشکل خودش را حل نمیکند آن هم که به او مراجعه کرده خودش را به او سپرده او هم اصلاً اهل درک نیست بر فرض هم درک بکند کاری از او ساخته نیست پس بنابراین این میشود نشسته، بعد مذمّت عقلی و نقلی هم برای اوست، زبون بودن هم دامنگیر اوست فرمود: ﴿فَتَقْعُدَ﴾ در حالی که ﴿ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً ﴾ این ﴿مَذْمُوماً﴾ را در جمله قبل هم فرمود در همین بحث که دو آیه قبل گذشتیم آیه هیجده همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود: ﴿ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاَهَا مَذْمُوماً﴾ این مذمّت در آخرت هم هست.
«أعاذنا الله من شرور أنسفنا و سیّئات أعمالنا و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است