- 265
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 32 تا 36 سوره اسراء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 32 تا 36 سوره اسراء"
قرآن کریم خود را به عنوان معلّم کتاب و حکمت معرفی کرده است؛
یکی از حکمتهای الهی تأسیس خانواده، تربیت اعضای خانواده، تحکیم اصول خانواده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً ﴿32﴾ وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مُظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً فَلا یُسْرِف فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنصُوراً ﴿33﴾ وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً ﴿34﴾ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً ﴿35﴾ وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ کُلُّ أُوْلئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ﴿36﴾
قرآن کریم خود را به عنوان معلّم کتاب و حکمت معرفی کرده است که ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ و حکمت را خیرِ کثیر دانست که فرمود: ﴿یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً﴾ و این خیرِ کثیر مصداق فراوانی دارد که برخی از آنها کوثرند در حقیقت و اگر چیزی خیرِ کثیر نبود و کوثر نبود حتماً تکاثر مذموم است. برخی از افراد را صاحبان حکمت معرفی کرد مثل لقمان که فرمود: ﴿وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ﴾ برخی از مطالب را به عنوان حکمت معرفی کرد نظیر آنچه در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» است که بخشهای توحیدی و بخشهای مربوط به خانواده، بخشهای مربوط به جامعه، بخشهای مربوط به معرفتشناسی اینها را ذکر میکند بعد میفرماید: ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾ معلوم میشود که حکمت به اصطلاح قرآن کریم عبارت از عقاید صحیح، اخلاق صحیح، احکام فقهی صحیح و حقوقی صحیح است که کتاب و سنّت و عقل آنها را کشف میکند.
یکی از حکمتهای الهی تأسیس خانواده، تربیت اعضای خانواده، تحکیم اصول خانواده است و آنچه که مخالف این حکمت است مسئله زناست این میشود سفاهت، آن میشود حکمت فرمود: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی﴾ برای اینکه ﴿إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ در برابر صراط مستقیم که حکمت است این راهِ بد است. شواهد فراوانی ارائه شد برای اینکه زنا، راهِ بد است بدراهه است کجراهه است یکی از آن امور مسئله حفظ نسل بود که در بیان نورانی حضرت امیر بود خدای سبحان زنا را تحریم کرده است «تحصیناً للنسب» یعنی نَسب در حِصن قرار بگیرد، در قلعه قرار بگیرد، محفوظ بماند.
پرسش:...
پاسخ: خب، البته آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «نور» مشخص فرمود ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ و مانند آن است اما الآن اینجا مربوط به نسل است آن زنای معهود است.
در سورهٴ مبارکهٴ «نور» که فرمودند زنها را از سورهٴ «نور» باخبر کنید تعلیمشان بدهید برای آنها تفسیر کنید برای اینکه بسیاری از دستورات حجاب و عفاف در سورهٴ مبارکهٴ «نور» هست. فرمود: ﴿إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ یکی از وجوهی که در کجراهه بودن زنا ذکر شد همین است که انساب، اولاد اینها شناختهشده نیستند و فرزندان بیسرپرست میمانند و اینها، البته ممکن است علم پیشرفت کند از راه ژنتیک کاملاً بتوانند تشخیص بدهند که این فرزند، فرزند چه کسی است همان طوری که در بعضی از امور ظاهری شبیه و نظیر نیست برای اینکه فرمود: ﴿وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِکُمْ﴾ یک، ﴿وَأَلْوَانِکُمْ﴾ دو، ﴿بَلَی قَادِرِینَ عَلَی أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ﴾ سه، هیچ دو نفری شبیه هم نیستند در چهره و صورت و امثال اینها، هیچ دو نفری شبیه در آهنگ و لهجه نیستند، هیچ دو نفری شبیه در بَنان و خطوط سر انگشت نیستند، هیچ دو نفری هم شبیه در ژنتیکی و امثال ذلک نیستند اما این یکی از حِکَم مسئله حرمت زنا بود محال نیست که آدم تشخیص بدهد که زانی کیست اما آنکه میخواهد زنا کند طرفین انکار میکنند اصلاً هم در دفع فرزند میکوشند که خودشان عقیم باشند و هم در رفع فرزندِ موجود میکوشند به نام سِقط جنین تازه آن کسی که متّهم به زنا شد اگر ثابت کند خون بگیرند مسئله ژنتیک را حل کنند کارشناسان ارائه کنند باید برود محکمه قضایی تقریباً با شرایط کنونی که در جهان هست دو، سه سال طول میکشد تا محکمه قضایی ثابت بکند که این فرزند، وَلد اوست در ظرف این دو، سه سال بچهای نمیماند و رابعاً اگر به وسیله محکمه قضایی ثابت شده است که این ولد زنا برای این زانی است آنکه بخواهد فرزند تحمیلی را بپروراند که دلسوز برای او نیست اینکه نَسبی نمیماند اینکه در صدد تعلیم و تربیت و امثال ذلک نیست.
بنابراین این کجراهه است که باعث انقطاع نسل است غالب اینها هم حکمت است یعنی مصالح غالبی است نود درصد است، 95 درصد است احیاناً ممکن است درصدی قابل ترمیم باشد ولی آن درصد را نمیشود به حساب کلّ جامعه آورد.
در جریان شبیهسازی هم بشرح ایضاً [همچنین] شبیهسازی بارها این قصه در همین بحث تفسیری و غیرتفسیری ارائه شد شبیهسازی از دیرزمان مورد آرزوی بشریّت بود مرحوم بوعلی در اشارات و تنبیهات که برای قبل از هزار سال است ایشان در نَمط عارفین دارد قصه سلامان و اَبسال را شما طرح کنید مرحوم خواجه نصیر در شرح این قصه میگوید ما سالیان متمادی ماندیم که منظور ابنسینا از قصه سلامان و ابسال چیست بعد از بیست سال که من اشارات و تنبیهات را شرح کردم به رسالهای برخوردم که داستان سلامان و ابسال را تشریح میکند و آن این است که مردی بود، زنی بود، دختری بود، پسری بود اینها علاقهمند شدند بالأخره خواستند فرزندی از همان شخص به دنیا بیاید از نطفهٴ همان شخص به دنیا بیاید منتها در خارج رَحِم در زهدان ایشان یعنی مرحوم بوعلی قبل از هزار سال نقل میکند که در گذشته چنین اتفاق افتاده است حالا آن گذشته چه موقع بود معلوم نیست بالأخره نطفه کسی را در خارج زهدان و رَحِم زن این را در محفظهای که شرایط زهدان و رَحِم را داشته باشد نگهداری کردند پروراندند تا شده بچه بعد در اینکه این بچه فرزند چه کسی است چگونه مثلاً با افراد دیگر اُنس بگیرد بحث مبسوطی دارد.
این بحث شبیهسازی یک خواستهای بود از دیرزمان مورد آرزوی بشر بود و این کار را قبل از هزار سال گفتهاند که کردهاند حالا چه موقع کردهاند معلوم نیست آنکه مرحوم بوعلی نقل میکند یعنی قبل از هزار سال میگوید این کار را کردهام حالا چه موقع کردند آن دیگر تاریخ ندارد، ولی مشکل فقهی ندارد البته کسی بخواهد در خارج رَحِم اما مشکل ارث دارد، مشکل محرمیت دارد، مشکل حرمت نکاح دارد، وجوب انفاق دارد، تربیت به عهده کیست دارد، موانع فراوانی او را همراهی میکند بر فرض هم اگر به صورت نُدرت چنین چیزی اتفاق بیفتد که اتفاق افتاده است و هیچ راه مَنعی برای چنین کاری نیست اما این جامعه را تشکیل نمیدهد با فردِ نادر نمیشود حُکم جامعه را با فرد استثنایی نمیشود احکام جامعه را بیان کرد، خب.
پرسش: تعبیر فاحشه بودن را میفرمایید که این مضرّات بالاتر از اینها هم دارد.
پاسخ: اما شبیهسازی را که نگفت که فاحشه است که زنا فاحشه است.
پرسش: تعبیر فاحشه خودش از ...
پاسخ: این زنا بله، از معاصی کبیره است دیگر حدّ دارد، عذاب الهی را در بردارد ﴿وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ را به همراه دارد.
خب، ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ بد راهی است ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مُظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً فَلا یُسْرِف فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنصُوراً﴾ که بحثش گذشت. بعد از مسئلهٴ نفوس به مسئله اموال پرداختند این ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ﴾ یعنی «لا تقربوا مال أحدٍ» منتها یتیم برای اینکه هیچ قدرت دفاعی ندارد ذکر شده است خصیصهای برای او نیست که تصرّف در مال دیگران جایز است ولی در مال ایتام جایز نیست این طور که نیست تصرّف در مال هیچ کسی جایز نیست «لا یحل مال امریء مسلم الا بطیب من نفسه» یا ﴿لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ﴾ منتها یتیم چون قدرت دفاعی ندارد مالش سهلالتناولتر است و خطرش هم بیشتر است از این جهت این را ذکر فرمود: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ﴾ که این هم بازگو شد.
در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هم بحثش گذشت آنجا ذات اقدس الهی فرمود بالأخره عدهای سرپرستی اموال یتیم را به عهده دارند حالا یا وصیّ او هستند یا از راه ولیّ او هستند بالأخره سرپرستی اموال یتیم را به عهده دارند لکن در آن سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیه ششم فرمود مبادا حالا چون یتیم مالی دارد و قدرت دفاعی ندارد شما زود در مال او دخل و تصرّف کنید بیش از آن اندازهای که شرع به شما دستور داده است تصرّف کنید و مانند آن این طمعبرانگیز بود در آیه شش سورهٴ مبارکهٴ «نساء» فرمود: ﴿وَلاَ تَأْکُلُوهَا﴾ یعنی اموال یتیم را وقتی که اینها به رشد رسیدند به آنها بدهید ولی قبل از رشد ﴿وَلاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافاً وَبِدَاراً أَن یَکْبَرُوا وَمَن کَانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَن کَانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ﴾ اگر ایتام در اختیار شما هستند حالا شما چون عموی او هستید یا وصیّ پدرش هستید یا وکیل از طرف ولیّ هستید بالأخره یتیم در اختیار شماست مبادا در مال او اسراف کنید یک، مبادا زود در مال او دخل تصرّف کنید ﴿وَبِدَاراً أَن یَکْبَرُوا﴾ یعنی مبادرت بکنید زود مالِ او را بفروشید، زود مال او را بخرید برای اینکه مبادا اینها بزرگ بشوند و از مالشان دفاع بکنند ﴿بِدَاراً أَن یَکْبَرُوا﴾ مثل اینکه فرمود: ﴿إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا﴾ یعنی مبادا اینکه گرفتار بشوید اینجا هم فرمود مبادا این کار را بکنید شما ﴿بِدَاراً أَن یَکْبَرُوا﴾ زود مبادرت کنید مالش را بخرید، مالش را بفروشید مبادا بزرگ بشود جلوی شما را بگیرد این کار را نکنید بگذارید بزرگ بشود، خودش عاقلانه و حکیمانه تصمیم بگیرد و اگر سرپرستی یتیم به عهده اوست وضع مالیاش خوب است ﴿مَن کَانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ﴾ از خوردنِ مال یتیم ولو حقّ اوست عفّت بورزد اگر آن سرپرست نیازمند است، حقالزحمه میخواهد، اُجرت میخواهد ﴿فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ﴾ .
خب، این مسائل را در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» فرمود، در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» فرمود که اینها بحثش گذشت. بعد از این محرّمات میرسند به واجبات دیگر قبلاً چند مطلب واجب را اعتقادی و غیراعتقادی امر کردند این یک بخش، بعد محرّمات را ذکر کردند بخش میانی، بعد امور واجب را هم ذکر میکنند دیگر یک بخش سوّمی است فرمود: ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ﴾ تعهّدهایتان را با خدا بستید، خدا با شما بست، با یکدیگر بستید، در داخلهٴ منزل تعهّدی دارید به عَهد وفا کنید ﴿وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» هم آمده همین معنا را تأیید میکند ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾.
درباره مسئولیت عهد سه، چهار وجه بود که غالب این وجوه اشاره شده است که یا این مسئول به معنای مطلوب است یعنی آن طرفی که شما نقض عهدش کردهاید او از شما طلبکار است که قهراً مسئول به معنی مطلوب بشود، اگر مسئول به معنی مطلوب، سؤال به معنی طلب به این وضع آمده باشد دیگر از سِنخ حذف مضاف و تمثّل و مجاز و کنایه و امثال ذلک در کار نیست این وجه اول.
وجه دوم اینکه ﴿إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ از باب حذف مضاف باشد ﴿إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ یعنی «إنّ صاحب العهد کان مسؤولا» نظیر ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْیَةَ﴾ از عهد که سؤال نمیکند آنکه مسئول است او متعهّد است نه عهد، پس ﴿إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ یعنی «إنّ ذالعهد إنّ صاحب العهد کان مسؤولا».
وجه سوم آن است که از خود عهد سؤال میکنند این کنایه از این است که آن طرفِ ناقض را مورد تعییر و سرزنش قرار میدهند مثل ﴿وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ٭ بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ﴾ «مؤوده» یعنی کسی که در قبر گذاشته شده «وَأد» یعنی قبر، «وَأده» یعنی در قبرش گذاشت، «موْؤد» یعنی مقبور از این دخترِ زنده به گور شده سؤال میکنند گناهات چیست؟ این از این سؤال میکنند کنایه از آن است که این سؤال، سؤال توبیخی است کنایه از آن است که از آن «وائد»، از آن کسی که به قبر انداخته است او را مورد تعییر و توبیخ قرار میدهند.
وجه چهارم هم این بود که عهد یوم القیامه متمثّل میشود از باب تمثّل اعمال و خود او مورد مسئلت قرار میگیرد.
پرسش: عهد را اگر به معنای معهود بگیریم آن را میتوان یک طوری درست کرد.
پاسخ: بالأخره یا عهد را یعنی عهد، مسئول است؟
پرسش: معهود، «ان المعهود کان مسؤولا».
پاسخ: آن هم میشود مسئولعنه باز، معهود یعنی پیمان دیگر اگر پیمان شد پیمان، مسئولعنه است نه مسئول. در فارسی ما این کلمه «از» را روی شخص درمیآوریم ولی در عربی این کلمهٴ «از» معادل «از» که همان «عن» این روی مطلب درمیآید نه روی شخص ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ﴾ ، ﴿یَسْألونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ﴾ ، ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ المَحِیضِ﴾ آن مطلب مسئولعنه است نه مسئول حالا عهد را اگر به معنی معهود گرفتیم معهود که مسئول نیست معهود مسئولعنه است آن متعهّد است که مسئول است.
خب، در این بخش که از باب تعییر و سرزنش و اینها باشد مشابهش در سورهٴ مبارکه بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «مائده» هست در سورهٴ «مائده» آیه 116 این است ﴿وَإِذْ قَالَ اللّهُ یَاعِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ﴾ آنها که ﴿لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ آنها مسئولاند زیر سؤال میروند وگرنه وجود مبارک مسیح(سلام الله علیه) گفت که ﴿اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ﴾ او که زیر سؤال نمیرود اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» میفرماید ما در قیامت حضرت عیسی را زیر سؤال میبریم یعنی امّتش را این کنایه از آن است که ما از عیسی سؤال میکنیم یعنی امت آن حضرت(سلام الله علیه) را مورد تعییر قرار میدهیم وگرنه ذات مقدس عیسی(سلام الله علیه) زیر سؤال نمیرود که.
خب، آن جریان اینکه وجود مبارک عیسی را زیر سؤال میبرند شبیه آن است که مؤوده را زیر سؤال میبرند اینها از یک وادی است یعنی در حقیقت آن کسی که زیر سؤال میرود آن شخص تبهکار و کافر و ظالم است حالا این مسئلهٴ ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ که چند جا هم ذکر شد در این سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» به این صورت بیان شده.
پرسش: حاج آقا ببخشید! در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» با توجه به آیات بعدی آنجا سؤال از خود حضرت عیسی شده.
پاسخ: بله، اما در حقیقت «إیّاک اعنی واسمعی یا جار» است وجود مبارک عیسی عرض میکند که خدایا ﴿فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ﴾ شما میدانید که من چنین حرفی نزدم همه این حرفها در حقیقت کنایه به آنهاست یعنی اینها زیر سؤال میروند وگرنه هم خدا میداند که عیسی نگفت و هم خود عیسی(سلام الله علیه) منزّه از این حرفهاست عرض کرد ﴿فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ﴾ تو میدانی درونِ من چه چیزی بود من که چیزی عرض نکردم یعنی کنایه از آن است که همه این گرفتاریها برای اینهاست.
خب، مثل اینکه بچه اگر ﴿وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ﴾ اگر این سؤال جوابهای سورهٴ «تکویر» بازگو بشود که این بچه زنده بشود در قیامت به خدا عرض کند پروردگارا من که گناهی نکردم، من که خودکُشی نکردم، من که خودم را به گور نینداختم، اینها مرا به گور انداختند همه این سؤالهای تعییری و توبیخی و تقریری متوجّه آن اولیاست که دست به چنین جنایتی زدند در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» هم قبلاً بحثش گذشت آیه 91 ﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ﴾ همین سورهٴ مبارکهٴ «نحل» که بحثش قبلاً گذشت آن هم وجوب وفای به عهد را دربرداشت.
بعد از اینکه فرمود: ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ امر دوم را ذکر کرد فرمود: ﴿وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ﴾ داد و سِتدها قبلاً آن طور بود الآن هم همین طور است یا در این باسکولها و اینهاست یا در ترازوهای کوچک است یا در پیمانههاست یا در وزن است قبلاً این طور بود که پیمانه یعنی کسی که خرید و فروش میکرد واحد تجاری داشت با پیمانه خرید و فروش میکرد میگفت یک تُن، دو تُن، یک خروار، دو خروار میشد کِیل، موقع فروش به مشتریان با یک سیر و دو سیر، یک مَن و دو مَن با وزن میفروختند اینها که میخریدند با کِیل میخریدند، اینها هم که میفروختند با وزن میفروختند این رایج بود البته گاهی ممکن است که هر دو قِسم کِیلی باشد، گاهی ممکن است هر دو قِسم وزنی باشد اما رایج این بود که در موقع خریدن با کِیل و پیمانه میخریدند، در موقع فروش با وزن میفروختند.
سورهٴ مبارکهٴ «مطفّفین» که فرمود: ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ﴾ آنجا این راز را بازگو کرد اوّل سوره این است که ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ ٭ الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ ٭ وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ﴾ موقع خرید با پیمانه میخریدند این کشاورزها محصول کارشان را میگفتند یک تُن، دو تُن، یک خروار، دو خروار تحویل این تاجری که گندمبخر بود میدادند این با کِیل بود با یک سیر و دو سیر و یک مَن و دو مَن که نمیفروختند فروش اینها بر اساس کِیل بود یعنی فروش کشاورزها و خرید تاجرها، اما این تاجرها وقتی میخواستند به ارباب رجوع بفروشند جزء جزء میفروختند دیگر گاهی هم ممکن بود کسی کلّی بخرد لذا در موقع خرید و فروش اول که دست اول کشاورزها به تاجرها میفروختند به کِیل تعبیر کرد فرمود: ﴿إِذَا کَالُوهُمْ﴾ تمام شد دست دوم که تاجرها به ارباب رجوع و مردم میفروشند این یا کلّی است یا جزیی ولی نه، خرید اول، خرید کلّی است لذا فرمود: ﴿وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ﴾ یعنی این تاجرها، این مغازهدارها از کشاورزها که میخواهند بخرند درست میخرند مثل این کسانی که در میدان بار از این کشاورزهای بیچاره میخرند ﴿إِذَا اکْتَالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ﴾ کاملاً مواظباند چیزی کم نباشد، اما ﴿وَإِذَا کَالُوهُمْ﴾ کِیل است نه اکتیال میخواهد به دیگران بدهند ﴿إِذَا کَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ﴾ حالا میخواهند با پیمانه به ارباب رجوع بدهند یا با وزن به ارباب رجوع بدهند کم میگذارد فرمود این کار را نکنید.
اینها به عنوان نمونه است در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بحثش گذشت در سورهٴ «هود» گذشت آنکه جزء جوامعالکلم بود آن آمده در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که نمونهاش این است فرمود: ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ این واقعاً جزء جوامعالکلم است یعنی هیچ مطلبی نیست که زیرمجموعه این اصل کلّی نباشد سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیه 85 این است ﴿فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ﴾ که اینها جزیی است اما ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ چیزی از مردم کم نگذارید. یک وقت است کسی میخواهد سخنرانی کند یک چند مطلبی را سر هم میکند، جمعبندی میکند تحویل این مخاطبان بیچاره میدهد خب چه اصراری است؟ مقاله میخواهد بنویسد، کتاب میخواهد چاپ کند، درس میخواهد بگوید این بَخسِ وقتِ مردم است بَخس یعنی کم آوردن. استادی سرِ کلاس بدون مطالعه میرود یا کممطالعه میرود نویسنده این طور است، گوینده آن طور است، سَراینده این طور است، سُراینده این طور است همهشان همین طورند این جزء جوامعالکلم است که فرمود: «اعطیتُ جوامع الکلم» اختصاصی به مسئله کشاورزی و دامداری و جو و گندم ندارد فرمود چیزی از مردم کم نگذارید در اداره مملکت این طور است، در انتخابات این طور است، در رأی مردم این طور است، در کارهای علمی مردم این طور است، در داروسازی این طور است، در اکتشافات همه چیز یعنی همه چیز، چیزی از این جامعتر فرض ندارد که، فرمود هیچ چیز مردم را کم نگذارید حالا چه آن هم ﴿النَّاسَ﴾ هم هست نه ﴿الْمُؤْمِنِین﴾ بالأخره با کافر قراردارد بستید که این نفتی را به اینها بدهید، این گاز را به اینها بدهید، این دارو را به اینها بدهید، این شِن را به اینها بدهید چیزی کم نگذارید این میشود کتابِ جهانی، این میشود حکمت.
فرمود: ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ نه شیعه، نه یهودی، نه مسیحی، نه زرتشتی، نه مسلمان، کافر هم بود، بود بالأخره شما بنا شد برای کافر کاری انجام بدهید، بنایی بکنید، نجاری بکنید چیزی کم نگذارید. ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ این در چند جای قرآن کریم آمده اختصاصی به مسئله کِیل و وزن ندارد حالا کِیل و وزن چون محلّ ابتلاست زیرمجموعه آن است مثل اینکه تصرّف در مال مردم حرام است اختصاصی به مال یتیم ندارد منتها مال یتیم «لخصیصة المورد» ذکر شده اینجا هم چون کِیل و وزن بیشتر مورد احتیاج بود ذکر شده مگر ممکن است کسی بیمطالعه برود درس بگوید همان محفوظات قبلیاش را بگوید از جهل شاگرد سوء استفاده کند عمر تلف کند یا مقالهای میخواهد بنویسد، یک چیزی میخواهد سخنرانی میخواهد بکند، سرهم بکند برکت هم ندارد همین است دیگر ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ این از جوامعالکلم است.
خب، ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً ٭ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ﴾ قِسطاس را بعضی خواستند بگویند عربی است، بعضی خواستند بگویند عِبری است، بعضی خواستند بگویند سِریانی است، بعضی خواستند بگویند ترجمهٴ همان قُبّان است نه، برخیها میگویند نه از همان قَسَط است و چیزی هم به آن اضافه شد و به معنای قِسط و عدل و امثال ذلک است و عربی است ﴿وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً﴾ این گذشته از اینکه ثواب دارد، بازگشتش هم خوب است. یک وقت است که انسان یک امر معنوی نصیبش میشود، یک وقت است نه، تأویل یعنی «أوْل» یعنی رجوع یعنی بازگشت یعنی بازده در متن جامعه این طور است، بازگشتش هم در قیامت این طور است که ﴿یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ﴾ این است تأویل همان طوری که در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» گذشت تأویل در فرهنگ قرآن به اصطلاح سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) همان امر تکوینی است از سنخ تفسیر نیست تفسیر یا تنزیل یا ظاهر است یا باطن لفظ و مفهوم و اینها در تأویل نیست تأویل من الأوْل است و «أوْل» یعنی رجوع است و بازگشت مفاهیم به مصادیق خارجی است و من القیامه تأویل قرآن میآید ﴿یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ﴾ اینجا هم همین است یعنی بازده خارجیاش خوب است گاهی همین ﴿أَحْسَنُ تَأْوِیلاً﴾ یعنی بازگشت و بازده خارجیاش خوب است تأویل کرده فرمود: ﴿خَیْرٌ مَّرَدّاً﴾ ، ﴿خَیْرٌ عُقْباً﴾ ، «خیرٌ عملاً» این سه تعبیری که در آیات فراوان آمده بازگشتش به همین وجود خارجی است پایانش خوب است نه پایان مفهومی، پایان مصداقی مردّش خوب است رَد، برگشت، بازگشت، بازدهش خوب است یعنی مفهوم خب مصداق اینها خارجی اَمل هم امید و آرزوی خارجیاش خوب است نه مسئلهٴ اَمل یعنی مفهومی بازگشت همه اینها به آن امر مصداق خارجی است.
خب، فرمود: ﴿وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً﴾ قبل از اینکه ما مسئلهٴ معرفتشناسی برسیم این سؤالی که درباره ازدواج فرزندان آدم آمده است بحث مبسوطش در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هست انسان آن روایتی که دارد که ذات اقدس الهی دختر و پسری را خلق کرده او را قبول میکند اجباری ندارد که بگوید برادر و خواهر با هم ازدواج کردند چون هم آن روایت هست، هم آن طرف روایت هست هم این طرف روایت هست ولی اگر کسی این را قبول کرده که برادر و خواهر با هم ازدواج کردند چون در آن شریعت حلال بود انسان احساس حرمت نمیکند آن وقت ذات اقدس الهی حلال بود حلال کرد، الآن حرام است حرام کرده اینچنین نیست که انسان احساس ناامنی بکند، احساس ننگ بکند اگر آن هم روایت بود دیگر اگر برابر آن روایت کسی عمل کرده است خب آن هم به دستور الهی بود بعد هم یک وقت است فرمود به طرف بیتمَقدِس نماز بخوانید الآن کسی به طرف بیتمَقدِس نماز بخواند نمازش باطل است گاهی به طرف کعبه نماز میخوانند، گاهی این ﴿ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ﴾ است عنایت الهی است، حکمت الهی است و مانند آن. آدم آن امر را قبول میکند چرا حالا.
بنابراین آن چند امر اوّلی بود گذشت، چند نهی بود در وسط دوباره چند امر حالا باز میرسد به مسئله معرفتشناسی این نکته را عرض کنیم که در مسئله معرفتشناسی سهم تعیینکنندهای دارد در روایات ما به صورت فراوان آمده است که مشرق بروید، مغرب بروید، حرف صحیح همان است که اهلبیت گفتند این یکی، در روایات فراوان هست که چیزی نیست که مورد احتیاج بشر باشد مگر اینکه در قرآن و عترت آمده از خودتان اضافه نکنید این دو اینها همهشان حق است «مما لا ریب فیه» منتها انسان باید با عقل اینها را بفهمد مثل اینکه به ما گفتند همه روزیهای شما در این زیرزمین است در این معادن است بالأخره یک کَندوکاو میخواهد یا نه؟ یک معدنشناس میخواهد یا نه؟ معدنشناسی میخواهد یا نه؟ ابزار میخواهد یا نه؟ همه اینها را خدا به ما داد به نام عقل این عقل از این آیات و روایات درمیآورد این میشود فلسفه، این میشود کلام، این میشود علم استدلالی بارها به عرضتان رسید ما یک خط داریم به نام «لا تنقض الیقین أبداً بالشک» همین مستحضرید که مرحوم شیخ انصاری این پنج، ششتا روایت را کنار هم سرهم کرده فرمود برای اینکه ما برای تظافر تا سند درست کنید وگرنه احتیاجی نبود که ما پنج، ششتا خط را جمع کنیم همه اینها در حقیقت یک خط است این یک خط نورانی «لا تنقض الیقین أبداً بالشک و انما تنقضه بیقین آخر» این الآن پنجاه، شصت جلد کتاب عمیقِ علمیِ نقد در دست ماست با حذف مکرّرات مثلاً فلان مرجع بزرگوار فنّ استصحاب را گفته، بحث اشتغال را گفته، پنج، شش نفر از شاگردانشان تقریراتی دارند مرقوم فرمودند ما این پنج، ششتا تقریر را یک تقریر حساب بکنیم با حذف مکرّرات آلان پنجاه، شصت جلد کتابِ عمیقِ علمی از این یک خط درآمده این را عقل درآورده شما اگر بخواهید همین آیه نورانی که در سورهٴ مبارکهٴ «قمر» هست آیه 35 که ذات اقدس الهی برای اثبات خالقیّت این آیه را نازل کرده فرمود: ﴿أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ﴾ اینها چه چیزی میگویند اینها که منکر خدا هستند میگویند خودجوشاند مثل علف هرزند خالقی نیست یا میگویند نه، خالقی هست ولی خودشان، خودشان را خلق کردند.
اوّلی محال است دوّمی هم محال این یک خط حداقل صد جلد کتاب عمیقِ فلسفی در طیّ این هزار سال عرضه کرده است شما تا بروید نفس بکشید پنجاه، شصت اشکال از راسل و امثال راسل نفسگیر شماست تا شما فلسفه نخوانید، تا عقل را به کار نبرید، تا نظام علّیت را ثابت نکنید، تا تصادف را مستحیل نکنید، تا بخت و اتفاق را مستحیل نکنید، تا ضرورت نیاز حرکت به محرّک را ثابت نکنید اینکه اشکال نفسگیر و چالشزای راسل و امثال راسل که نمیگذارد کسی قدم به قدم بردارد که اینکه فرمودند همه چیز در قرآن هست، همه چیز در قرآن هست اما با عقلِ مدارباز نه عقل بسته و بیعقل، عقل باز میشود فلسفه. نظام علّیت هست یا نه؟ آن بیان نورانی حضرت امیر که نهجالبلاغه قبلاً خواندیم این بود همین بیان نورانی وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) در توحید مرحوم صدوق هست فرمود: «کلّ قائمٍ فی سواه معلولٌ» این سندش از «لا تنقض» قویتر است، متنش از او قویتر است او اگر پنجاهتا جلد کتاب دارد این لااقل دویست جلد کتاب دارد فرمود هر چیزی که هست یا هستیاش عینِ ذات اوست میشود خدا یا هستیاش عین ذات او نیست نیاز به خدا دارد این ترجمهٴ این بیان نورانی نهجالبلاغه است فرمود: «کلّ قائمٍ فی سواه معلولٌ» خب این نظام علّیت دور را شما اینجا باید باطل کنید، تسلسل را اینجا باید باطل کنید.
بحثهای فقه و اصول بحثهای بنای عقلا و فهم عُرف و اعتبارات عقلایی است و خیلی عمیق نیست برای اینکه یا از یک طرف به لغت وابسته است از یک طرف هم به بنای عقلا وابسته است از یک طرف هم به سیره وابسته است اما یک سلسله بحثهای جهانی است که نه به بنای عقلا بلکه به عقل، نه به سیره بلکه به عقل، نه به لغت بلکه به عقلِ ناب وابسته است آن نفسگیر است اگر کسی آنها را نداشته باشد که حکمت نمیتواند از قرآن کریم دربیاورد اینکه در پایان این مسئله دارد ما به شما داریم درس حکمت میدهیم این است یعنی جامعه اگر عقل خودش را به کار نبرد این حکمتِ او یعنی منفعت او دیگر از این آیات آن مطلب را درنمیآورد که شما ببینید این پاراگراف یعنی ده، بیست آیه این پاراگراف این مجموعه مصدّر به توحید، مزیّن به توحید است، مصدّر به توحید است برای اینکه فرمود: ﴿وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ آیه 22 همین سورهٴ «اسراء» که این آیه قبلاً تفسیر شد فرمود: ﴿وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ یعنی «الله موجودٌ» یک، «لا شریک له» دو هم اثبات مبدأ، هم توحید مبدأ. در پایان این پاراگرافی که ده، بیست آیه است بعد از اینکه فرمود: ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾ فرمود: ﴿وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ باز هم توحید این پارگراف صدراً توحید، ذیلاً توحید فرمود این حکمت است.
خب، اگر کسی کمی مناظرهای بکند، چالشی داشته باشد با چهارتا کمونیسم، با چهارتا بلشویک با چهارتا الحادگر آن وقت معلوم میشود که بُرد عقل چیست این عقل را ذات اقدس الهی داد انبیا آمدند این عقل را شکوفا کردند فرمود هر چه میخواهی در قرآن و عترت است و درست گفتند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
قرآن کریم خود را به عنوان معلّم کتاب و حکمت معرفی کرده است؛
یکی از حکمتهای الهی تأسیس خانواده، تربیت اعضای خانواده، تحکیم اصول خانواده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً ﴿32﴾ وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مُظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً فَلا یُسْرِف فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنصُوراً ﴿33﴾ وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً ﴿34﴾ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً ﴿35﴾ وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ کُلُّ أُوْلئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ﴿36﴾
قرآن کریم خود را به عنوان معلّم کتاب و حکمت معرفی کرده است که ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ و حکمت را خیرِ کثیر دانست که فرمود: ﴿یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً﴾ و این خیرِ کثیر مصداق فراوانی دارد که برخی از آنها کوثرند در حقیقت و اگر چیزی خیرِ کثیر نبود و کوثر نبود حتماً تکاثر مذموم است. برخی از افراد را صاحبان حکمت معرفی کرد مثل لقمان که فرمود: ﴿وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ﴾ برخی از مطالب را به عنوان حکمت معرفی کرد نظیر آنچه در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» است که بخشهای توحیدی و بخشهای مربوط به خانواده، بخشهای مربوط به جامعه، بخشهای مربوط به معرفتشناسی اینها را ذکر میکند بعد میفرماید: ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾ معلوم میشود که حکمت به اصطلاح قرآن کریم عبارت از عقاید صحیح، اخلاق صحیح، احکام فقهی صحیح و حقوقی صحیح است که کتاب و سنّت و عقل آنها را کشف میکند.
یکی از حکمتهای الهی تأسیس خانواده، تربیت اعضای خانواده، تحکیم اصول خانواده است و آنچه که مخالف این حکمت است مسئله زناست این میشود سفاهت، آن میشود حکمت فرمود: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی﴾ برای اینکه ﴿إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ در برابر صراط مستقیم که حکمت است این راهِ بد است. شواهد فراوانی ارائه شد برای اینکه زنا، راهِ بد است بدراهه است کجراهه است یکی از آن امور مسئله حفظ نسل بود که در بیان نورانی حضرت امیر بود خدای سبحان زنا را تحریم کرده است «تحصیناً للنسب» یعنی نَسب در حِصن قرار بگیرد، در قلعه قرار بگیرد، محفوظ بماند.
پرسش:...
پاسخ: خب، البته آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «نور» مشخص فرمود ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ و مانند آن است اما الآن اینجا مربوط به نسل است آن زنای معهود است.
در سورهٴ مبارکهٴ «نور» که فرمودند زنها را از سورهٴ «نور» باخبر کنید تعلیمشان بدهید برای آنها تفسیر کنید برای اینکه بسیاری از دستورات حجاب و عفاف در سورهٴ مبارکهٴ «نور» هست. فرمود: ﴿إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ یکی از وجوهی که در کجراهه بودن زنا ذکر شد همین است که انساب، اولاد اینها شناختهشده نیستند و فرزندان بیسرپرست میمانند و اینها، البته ممکن است علم پیشرفت کند از راه ژنتیک کاملاً بتوانند تشخیص بدهند که این فرزند، فرزند چه کسی است همان طوری که در بعضی از امور ظاهری شبیه و نظیر نیست برای اینکه فرمود: ﴿وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِکُمْ﴾ یک، ﴿وَأَلْوَانِکُمْ﴾ دو، ﴿بَلَی قَادِرِینَ عَلَی أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ﴾ سه، هیچ دو نفری شبیه هم نیستند در چهره و صورت و امثال اینها، هیچ دو نفری شبیه در آهنگ و لهجه نیستند، هیچ دو نفری شبیه در بَنان و خطوط سر انگشت نیستند، هیچ دو نفری هم شبیه در ژنتیکی و امثال ذلک نیستند اما این یکی از حِکَم مسئله حرمت زنا بود محال نیست که آدم تشخیص بدهد که زانی کیست اما آنکه میخواهد زنا کند طرفین انکار میکنند اصلاً هم در دفع فرزند میکوشند که خودشان عقیم باشند و هم در رفع فرزندِ موجود میکوشند به نام سِقط جنین تازه آن کسی که متّهم به زنا شد اگر ثابت کند خون بگیرند مسئله ژنتیک را حل کنند کارشناسان ارائه کنند باید برود محکمه قضایی تقریباً با شرایط کنونی که در جهان هست دو، سه سال طول میکشد تا محکمه قضایی ثابت بکند که این فرزند، وَلد اوست در ظرف این دو، سه سال بچهای نمیماند و رابعاً اگر به وسیله محکمه قضایی ثابت شده است که این ولد زنا برای این زانی است آنکه بخواهد فرزند تحمیلی را بپروراند که دلسوز برای او نیست اینکه نَسبی نمیماند اینکه در صدد تعلیم و تربیت و امثال ذلک نیست.
بنابراین این کجراهه است که باعث انقطاع نسل است غالب اینها هم حکمت است یعنی مصالح غالبی است نود درصد است، 95 درصد است احیاناً ممکن است درصدی قابل ترمیم باشد ولی آن درصد را نمیشود به حساب کلّ جامعه آورد.
در جریان شبیهسازی هم بشرح ایضاً [همچنین] شبیهسازی بارها این قصه در همین بحث تفسیری و غیرتفسیری ارائه شد شبیهسازی از دیرزمان مورد آرزوی بشریّت بود مرحوم بوعلی در اشارات و تنبیهات که برای قبل از هزار سال است ایشان در نَمط عارفین دارد قصه سلامان و اَبسال را شما طرح کنید مرحوم خواجه نصیر در شرح این قصه میگوید ما سالیان متمادی ماندیم که منظور ابنسینا از قصه سلامان و ابسال چیست بعد از بیست سال که من اشارات و تنبیهات را شرح کردم به رسالهای برخوردم که داستان سلامان و ابسال را تشریح میکند و آن این است که مردی بود، زنی بود، دختری بود، پسری بود اینها علاقهمند شدند بالأخره خواستند فرزندی از همان شخص به دنیا بیاید از نطفهٴ همان شخص به دنیا بیاید منتها در خارج رَحِم در زهدان ایشان یعنی مرحوم بوعلی قبل از هزار سال نقل میکند که در گذشته چنین اتفاق افتاده است حالا آن گذشته چه موقع بود معلوم نیست بالأخره نطفه کسی را در خارج زهدان و رَحِم زن این را در محفظهای که شرایط زهدان و رَحِم را داشته باشد نگهداری کردند پروراندند تا شده بچه بعد در اینکه این بچه فرزند چه کسی است چگونه مثلاً با افراد دیگر اُنس بگیرد بحث مبسوطی دارد.
این بحث شبیهسازی یک خواستهای بود از دیرزمان مورد آرزوی بشر بود و این کار را قبل از هزار سال گفتهاند که کردهاند حالا چه موقع کردهاند معلوم نیست آنکه مرحوم بوعلی نقل میکند یعنی قبل از هزار سال میگوید این کار را کردهام حالا چه موقع کردند آن دیگر تاریخ ندارد، ولی مشکل فقهی ندارد البته کسی بخواهد در خارج رَحِم اما مشکل ارث دارد، مشکل محرمیت دارد، مشکل حرمت نکاح دارد، وجوب انفاق دارد، تربیت به عهده کیست دارد، موانع فراوانی او را همراهی میکند بر فرض هم اگر به صورت نُدرت چنین چیزی اتفاق بیفتد که اتفاق افتاده است و هیچ راه مَنعی برای چنین کاری نیست اما این جامعه را تشکیل نمیدهد با فردِ نادر نمیشود حُکم جامعه را با فرد استثنایی نمیشود احکام جامعه را بیان کرد، خب.
پرسش: تعبیر فاحشه بودن را میفرمایید که این مضرّات بالاتر از اینها هم دارد.
پاسخ: اما شبیهسازی را که نگفت که فاحشه است که زنا فاحشه است.
پرسش: تعبیر فاحشه خودش از ...
پاسخ: این زنا بله، از معاصی کبیره است دیگر حدّ دارد، عذاب الهی را در بردارد ﴿وَلاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ را به همراه دارد.
خب، ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ بد راهی است ﴿وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مُظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً فَلا یُسْرِف فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنصُوراً﴾ که بحثش گذشت. بعد از مسئلهٴ نفوس به مسئله اموال پرداختند این ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ﴾ یعنی «لا تقربوا مال أحدٍ» منتها یتیم برای اینکه هیچ قدرت دفاعی ندارد ذکر شده است خصیصهای برای او نیست که تصرّف در مال دیگران جایز است ولی در مال ایتام جایز نیست این طور که نیست تصرّف در مال هیچ کسی جایز نیست «لا یحل مال امریء مسلم الا بطیب من نفسه» یا ﴿لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ﴾ منتها یتیم چون قدرت دفاعی ندارد مالش سهلالتناولتر است و خطرش هم بیشتر است از این جهت این را ذکر فرمود: ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ﴾ که این هم بازگو شد.
در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هم بحثش گذشت آنجا ذات اقدس الهی فرمود بالأخره عدهای سرپرستی اموال یتیم را به عهده دارند حالا یا وصیّ او هستند یا از راه ولیّ او هستند بالأخره سرپرستی اموال یتیم را به عهده دارند لکن در آن سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیه ششم فرمود مبادا حالا چون یتیم مالی دارد و قدرت دفاعی ندارد شما زود در مال او دخل و تصرّف کنید بیش از آن اندازهای که شرع به شما دستور داده است تصرّف کنید و مانند آن این طمعبرانگیز بود در آیه شش سورهٴ مبارکهٴ «نساء» فرمود: ﴿وَلاَ تَأْکُلُوهَا﴾ یعنی اموال یتیم را وقتی که اینها به رشد رسیدند به آنها بدهید ولی قبل از رشد ﴿وَلاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافاً وَبِدَاراً أَن یَکْبَرُوا وَمَن کَانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَن کَانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ﴾ اگر ایتام در اختیار شما هستند حالا شما چون عموی او هستید یا وصیّ پدرش هستید یا وکیل از طرف ولیّ هستید بالأخره یتیم در اختیار شماست مبادا در مال او اسراف کنید یک، مبادا زود در مال او دخل تصرّف کنید ﴿وَبِدَاراً أَن یَکْبَرُوا﴾ یعنی مبادرت بکنید زود مالِ او را بفروشید، زود مال او را بخرید برای اینکه مبادا اینها بزرگ بشوند و از مالشان دفاع بکنند ﴿بِدَاراً أَن یَکْبَرُوا﴾ مثل اینکه فرمود: ﴿إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا﴾ یعنی مبادا اینکه گرفتار بشوید اینجا هم فرمود مبادا این کار را بکنید شما ﴿بِدَاراً أَن یَکْبَرُوا﴾ زود مبادرت کنید مالش را بخرید، مالش را بفروشید مبادا بزرگ بشود جلوی شما را بگیرد این کار را نکنید بگذارید بزرگ بشود، خودش عاقلانه و حکیمانه تصمیم بگیرد و اگر سرپرستی یتیم به عهده اوست وضع مالیاش خوب است ﴿مَن کَانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ﴾ از خوردنِ مال یتیم ولو حقّ اوست عفّت بورزد اگر آن سرپرست نیازمند است، حقالزحمه میخواهد، اُجرت میخواهد ﴿فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ﴾ .
خب، این مسائل را در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» فرمود، در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» فرمود که اینها بحثش گذشت. بعد از این محرّمات میرسند به واجبات دیگر قبلاً چند مطلب واجب را اعتقادی و غیراعتقادی امر کردند این یک بخش، بعد محرّمات را ذکر کردند بخش میانی، بعد امور واجب را هم ذکر میکنند دیگر یک بخش سوّمی است فرمود: ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ﴾ تعهّدهایتان را با خدا بستید، خدا با شما بست، با یکدیگر بستید، در داخلهٴ منزل تعهّدی دارید به عَهد وفا کنید ﴿وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» هم آمده همین معنا را تأیید میکند ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾.
درباره مسئولیت عهد سه، چهار وجه بود که غالب این وجوه اشاره شده است که یا این مسئول به معنای مطلوب است یعنی آن طرفی که شما نقض عهدش کردهاید او از شما طلبکار است که قهراً مسئول به معنی مطلوب بشود، اگر مسئول به معنی مطلوب، سؤال به معنی طلب به این وضع آمده باشد دیگر از سِنخ حذف مضاف و تمثّل و مجاز و کنایه و امثال ذلک در کار نیست این وجه اول.
وجه دوم اینکه ﴿إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ از باب حذف مضاف باشد ﴿إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ یعنی «إنّ صاحب العهد کان مسؤولا» نظیر ﴿وَاسْأَلِ الْقَرْیَةَ﴾ از عهد که سؤال نمیکند آنکه مسئول است او متعهّد است نه عهد، پس ﴿إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ یعنی «إنّ ذالعهد إنّ صاحب العهد کان مسؤولا».
وجه سوم آن است که از خود عهد سؤال میکنند این کنایه از این است که آن طرفِ ناقض را مورد تعییر و سرزنش قرار میدهند مثل ﴿وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ٭ بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ﴾ «مؤوده» یعنی کسی که در قبر گذاشته شده «وَأد» یعنی قبر، «وَأده» یعنی در قبرش گذاشت، «موْؤد» یعنی مقبور از این دخترِ زنده به گور شده سؤال میکنند گناهات چیست؟ این از این سؤال میکنند کنایه از آن است که این سؤال، سؤال توبیخی است کنایه از آن است که از آن «وائد»، از آن کسی که به قبر انداخته است او را مورد تعییر و توبیخ قرار میدهند.
وجه چهارم هم این بود که عهد یوم القیامه متمثّل میشود از باب تمثّل اعمال و خود او مورد مسئلت قرار میگیرد.
پرسش: عهد را اگر به معنای معهود بگیریم آن را میتوان یک طوری درست کرد.
پاسخ: بالأخره یا عهد را یعنی عهد، مسئول است؟
پرسش: معهود، «ان المعهود کان مسؤولا».
پاسخ: آن هم میشود مسئولعنه باز، معهود یعنی پیمان دیگر اگر پیمان شد پیمان، مسئولعنه است نه مسئول. در فارسی ما این کلمه «از» را روی شخص درمیآوریم ولی در عربی این کلمهٴ «از» معادل «از» که همان «عن» این روی مطلب درمیآید نه روی شخص ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ﴾ ، ﴿یَسْألونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ﴾ ، ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ المَحِیضِ﴾ آن مطلب مسئولعنه است نه مسئول حالا عهد را اگر به معنی معهود گرفتیم معهود که مسئول نیست معهود مسئولعنه است آن متعهّد است که مسئول است.
خب، در این بخش که از باب تعییر و سرزنش و اینها باشد مشابهش در سورهٴ مبارکه بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «مائده» هست در سورهٴ «مائده» آیه 116 این است ﴿وَإِذْ قَالَ اللّهُ یَاعِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ﴾ آنها که ﴿لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ﴾ آنها مسئولاند زیر سؤال میروند وگرنه وجود مبارک مسیح(سلام الله علیه) گفت که ﴿اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ﴾ او که زیر سؤال نمیرود اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» میفرماید ما در قیامت حضرت عیسی را زیر سؤال میبریم یعنی امّتش را این کنایه از آن است که ما از عیسی سؤال میکنیم یعنی امت آن حضرت(سلام الله علیه) را مورد تعییر قرار میدهیم وگرنه ذات مقدس عیسی(سلام الله علیه) زیر سؤال نمیرود که.
خب، آن جریان اینکه وجود مبارک عیسی را زیر سؤال میبرند شبیه آن است که مؤوده را زیر سؤال میبرند اینها از یک وادی است یعنی در حقیقت آن کسی که زیر سؤال میرود آن شخص تبهکار و کافر و ظالم است حالا این مسئلهٴ ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ که چند جا هم ذکر شد در این سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» به این صورت بیان شده.
پرسش: حاج آقا ببخشید! در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» با توجه به آیات بعدی آنجا سؤال از خود حضرت عیسی شده.
پاسخ: بله، اما در حقیقت «إیّاک اعنی واسمعی یا جار» است وجود مبارک عیسی عرض میکند که خدایا ﴿فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ﴾ شما میدانید که من چنین حرفی نزدم همه این حرفها در حقیقت کنایه به آنهاست یعنی اینها زیر سؤال میروند وگرنه هم خدا میداند که عیسی نگفت و هم خود عیسی(سلام الله علیه) منزّه از این حرفهاست عرض کرد ﴿فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ﴾ تو میدانی درونِ من چه چیزی بود من که چیزی عرض نکردم یعنی کنایه از آن است که همه این گرفتاریها برای اینهاست.
خب، مثل اینکه بچه اگر ﴿وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ﴾ اگر این سؤال جوابهای سورهٴ «تکویر» بازگو بشود که این بچه زنده بشود در قیامت به خدا عرض کند پروردگارا من که گناهی نکردم، من که خودکُشی نکردم، من که خودم را به گور نینداختم، اینها مرا به گور انداختند همه این سؤالهای تعییری و توبیخی و تقریری متوجّه آن اولیاست که دست به چنین جنایتی زدند در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» هم قبلاً بحثش گذشت آیه 91 ﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ﴾ همین سورهٴ مبارکهٴ «نحل» که بحثش قبلاً گذشت آن هم وجوب وفای به عهد را دربرداشت.
بعد از اینکه فرمود: ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ امر دوم را ذکر کرد فرمود: ﴿وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ﴾ داد و سِتدها قبلاً آن طور بود الآن هم همین طور است یا در این باسکولها و اینهاست یا در ترازوهای کوچک است یا در پیمانههاست یا در وزن است قبلاً این طور بود که پیمانه یعنی کسی که خرید و فروش میکرد واحد تجاری داشت با پیمانه خرید و فروش میکرد میگفت یک تُن، دو تُن، یک خروار، دو خروار میشد کِیل، موقع فروش به مشتریان با یک سیر و دو سیر، یک مَن و دو مَن با وزن میفروختند اینها که میخریدند با کِیل میخریدند، اینها هم که میفروختند با وزن میفروختند این رایج بود البته گاهی ممکن است که هر دو قِسم کِیلی باشد، گاهی ممکن است هر دو قِسم وزنی باشد اما رایج این بود که در موقع خریدن با کِیل و پیمانه میخریدند، در موقع فروش با وزن میفروختند.
سورهٴ مبارکهٴ «مطفّفین» که فرمود: ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ﴾ آنجا این راز را بازگو کرد اوّل سوره این است که ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ ٭ الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ ٭ وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ﴾ موقع خرید با پیمانه میخریدند این کشاورزها محصول کارشان را میگفتند یک تُن، دو تُن، یک خروار، دو خروار تحویل این تاجری که گندمبخر بود میدادند این با کِیل بود با یک سیر و دو سیر و یک مَن و دو مَن که نمیفروختند فروش اینها بر اساس کِیل بود یعنی فروش کشاورزها و خرید تاجرها، اما این تاجرها وقتی میخواستند به ارباب رجوع بفروشند جزء جزء میفروختند دیگر گاهی هم ممکن بود کسی کلّی بخرد لذا در موقع خرید و فروش اول که دست اول کشاورزها به تاجرها میفروختند به کِیل تعبیر کرد فرمود: ﴿إِذَا کَالُوهُمْ﴾ تمام شد دست دوم که تاجرها به ارباب رجوع و مردم میفروشند این یا کلّی است یا جزیی ولی نه، خرید اول، خرید کلّی است لذا فرمود: ﴿وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ﴾ یعنی این تاجرها، این مغازهدارها از کشاورزها که میخواهند بخرند درست میخرند مثل این کسانی که در میدان بار از این کشاورزهای بیچاره میخرند ﴿إِذَا اکْتَالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ﴾ کاملاً مواظباند چیزی کم نباشد، اما ﴿وَإِذَا کَالُوهُمْ﴾ کِیل است نه اکتیال میخواهد به دیگران بدهند ﴿إِذَا کَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ﴾ حالا میخواهند با پیمانه به ارباب رجوع بدهند یا با وزن به ارباب رجوع بدهند کم میگذارد فرمود این کار را نکنید.
اینها به عنوان نمونه است در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بحثش گذشت در سورهٴ «هود» گذشت آنکه جزء جوامعالکلم بود آن آمده در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که نمونهاش این است فرمود: ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ این واقعاً جزء جوامعالکلم است یعنی هیچ مطلبی نیست که زیرمجموعه این اصل کلّی نباشد سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیه 85 این است ﴿فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ﴾ که اینها جزیی است اما ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ چیزی از مردم کم نگذارید. یک وقت است کسی میخواهد سخنرانی کند یک چند مطلبی را سر هم میکند، جمعبندی میکند تحویل این مخاطبان بیچاره میدهد خب چه اصراری است؟ مقاله میخواهد بنویسد، کتاب میخواهد چاپ کند، درس میخواهد بگوید این بَخسِ وقتِ مردم است بَخس یعنی کم آوردن. استادی سرِ کلاس بدون مطالعه میرود یا کممطالعه میرود نویسنده این طور است، گوینده آن طور است، سَراینده این طور است، سُراینده این طور است همهشان همین طورند این جزء جوامعالکلم است که فرمود: «اعطیتُ جوامع الکلم» اختصاصی به مسئله کشاورزی و دامداری و جو و گندم ندارد فرمود چیزی از مردم کم نگذارید در اداره مملکت این طور است، در انتخابات این طور است، در رأی مردم این طور است، در کارهای علمی مردم این طور است، در داروسازی این طور است، در اکتشافات همه چیز یعنی همه چیز، چیزی از این جامعتر فرض ندارد که، فرمود هیچ چیز مردم را کم نگذارید حالا چه آن هم ﴿النَّاسَ﴾ هم هست نه ﴿الْمُؤْمِنِین﴾ بالأخره با کافر قراردارد بستید که این نفتی را به اینها بدهید، این گاز را به اینها بدهید، این دارو را به اینها بدهید، این شِن را به اینها بدهید چیزی کم نگذارید این میشود کتابِ جهانی، این میشود حکمت.
فرمود: ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ نه شیعه، نه یهودی، نه مسیحی، نه زرتشتی، نه مسلمان، کافر هم بود، بود بالأخره شما بنا شد برای کافر کاری انجام بدهید، بنایی بکنید، نجاری بکنید چیزی کم نگذارید. ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ این در چند جای قرآن کریم آمده اختصاصی به مسئله کِیل و وزن ندارد حالا کِیل و وزن چون محلّ ابتلاست زیرمجموعه آن است مثل اینکه تصرّف در مال مردم حرام است اختصاصی به مال یتیم ندارد منتها مال یتیم «لخصیصة المورد» ذکر شده اینجا هم چون کِیل و وزن بیشتر مورد احتیاج بود ذکر شده مگر ممکن است کسی بیمطالعه برود درس بگوید همان محفوظات قبلیاش را بگوید از جهل شاگرد سوء استفاده کند عمر تلف کند یا مقالهای میخواهد بنویسد، یک چیزی میخواهد سخنرانی میخواهد بکند، سرهم بکند برکت هم ندارد همین است دیگر ﴿وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾ این از جوامعالکلم است.
خب، ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً ٭ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ﴾ قِسطاس را بعضی خواستند بگویند عربی است، بعضی خواستند بگویند عِبری است، بعضی خواستند بگویند سِریانی است، بعضی خواستند بگویند ترجمهٴ همان قُبّان است نه، برخیها میگویند نه از همان قَسَط است و چیزی هم به آن اضافه شد و به معنای قِسط و عدل و امثال ذلک است و عربی است ﴿وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً﴾ این گذشته از اینکه ثواب دارد، بازگشتش هم خوب است. یک وقت است که انسان یک امر معنوی نصیبش میشود، یک وقت است نه، تأویل یعنی «أوْل» یعنی رجوع یعنی بازگشت یعنی بازده در متن جامعه این طور است، بازگشتش هم در قیامت این طور است که ﴿یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ﴾ این است تأویل همان طوری که در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» گذشت تأویل در فرهنگ قرآن به اصطلاح سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) همان امر تکوینی است از سنخ تفسیر نیست تفسیر یا تنزیل یا ظاهر است یا باطن لفظ و مفهوم و اینها در تأویل نیست تأویل من الأوْل است و «أوْل» یعنی رجوع است و بازگشت مفاهیم به مصادیق خارجی است و من القیامه تأویل قرآن میآید ﴿یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ﴾ اینجا هم همین است یعنی بازده خارجیاش خوب است گاهی همین ﴿أَحْسَنُ تَأْوِیلاً﴾ یعنی بازگشت و بازده خارجیاش خوب است تأویل کرده فرمود: ﴿خَیْرٌ مَّرَدّاً﴾ ، ﴿خَیْرٌ عُقْباً﴾ ، «خیرٌ عملاً» این سه تعبیری که در آیات فراوان آمده بازگشتش به همین وجود خارجی است پایانش خوب است نه پایان مفهومی، پایان مصداقی مردّش خوب است رَد، برگشت، بازگشت، بازدهش خوب است یعنی مفهوم خب مصداق اینها خارجی اَمل هم امید و آرزوی خارجیاش خوب است نه مسئلهٴ اَمل یعنی مفهومی بازگشت همه اینها به آن امر مصداق خارجی است.
خب، فرمود: ﴿وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً﴾ قبل از اینکه ما مسئلهٴ معرفتشناسی برسیم این سؤالی که درباره ازدواج فرزندان آدم آمده است بحث مبسوطش در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «نساء» هست انسان آن روایتی که دارد که ذات اقدس الهی دختر و پسری را خلق کرده او را قبول میکند اجباری ندارد که بگوید برادر و خواهر با هم ازدواج کردند چون هم آن روایت هست، هم آن طرف روایت هست هم این طرف روایت هست ولی اگر کسی این را قبول کرده که برادر و خواهر با هم ازدواج کردند چون در آن شریعت حلال بود انسان احساس حرمت نمیکند آن وقت ذات اقدس الهی حلال بود حلال کرد، الآن حرام است حرام کرده اینچنین نیست که انسان احساس ناامنی بکند، احساس ننگ بکند اگر آن هم روایت بود دیگر اگر برابر آن روایت کسی عمل کرده است خب آن هم به دستور الهی بود بعد هم یک وقت است فرمود به طرف بیتمَقدِس نماز بخوانید الآن کسی به طرف بیتمَقدِس نماز بخواند نمازش باطل است گاهی به طرف کعبه نماز میخوانند، گاهی این ﴿ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ﴾ است عنایت الهی است، حکمت الهی است و مانند آن. آدم آن امر را قبول میکند چرا حالا.
بنابراین آن چند امر اوّلی بود گذشت، چند نهی بود در وسط دوباره چند امر حالا باز میرسد به مسئله معرفتشناسی این نکته را عرض کنیم که در مسئله معرفتشناسی سهم تعیینکنندهای دارد در روایات ما به صورت فراوان آمده است که مشرق بروید، مغرب بروید، حرف صحیح همان است که اهلبیت گفتند این یکی، در روایات فراوان هست که چیزی نیست که مورد احتیاج بشر باشد مگر اینکه در قرآن و عترت آمده از خودتان اضافه نکنید این دو اینها همهشان حق است «مما لا ریب فیه» منتها انسان باید با عقل اینها را بفهمد مثل اینکه به ما گفتند همه روزیهای شما در این زیرزمین است در این معادن است بالأخره یک کَندوکاو میخواهد یا نه؟ یک معدنشناس میخواهد یا نه؟ معدنشناسی میخواهد یا نه؟ ابزار میخواهد یا نه؟ همه اینها را خدا به ما داد به نام عقل این عقل از این آیات و روایات درمیآورد این میشود فلسفه، این میشود کلام، این میشود علم استدلالی بارها به عرضتان رسید ما یک خط داریم به نام «لا تنقض الیقین أبداً بالشک» همین مستحضرید که مرحوم شیخ انصاری این پنج، ششتا روایت را کنار هم سرهم کرده فرمود برای اینکه ما برای تظافر تا سند درست کنید وگرنه احتیاجی نبود که ما پنج، ششتا خط را جمع کنیم همه اینها در حقیقت یک خط است این یک خط نورانی «لا تنقض الیقین أبداً بالشک و انما تنقضه بیقین آخر» این الآن پنجاه، شصت جلد کتاب عمیقِ علمیِ نقد در دست ماست با حذف مکرّرات مثلاً فلان مرجع بزرگوار فنّ استصحاب را گفته، بحث اشتغال را گفته، پنج، شش نفر از شاگردانشان تقریراتی دارند مرقوم فرمودند ما این پنج، ششتا تقریر را یک تقریر حساب بکنیم با حذف مکرّرات آلان پنجاه، شصت جلد کتابِ عمیقِ علمی از این یک خط درآمده این را عقل درآورده شما اگر بخواهید همین آیه نورانی که در سورهٴ مبارکهٴ «قمر» هست آیه 35 که ذات اقدس الهی برای اثبات خالقیّت این آیه را نازل کرده فرمود: ﴿أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ﴾ اینها چه چیزی میگویند اینها که منکر خدا هستند میگویند خودجوشاند مثل علف هرزند خالقی نیست یا میگویند نه، خالقی هست ولی خودشان، خودشان را خلق کردند.
اوّلی محال است دوّمی هم محال این یک خط حداقل صد جلد کتاب عمیقِ فلسفی در طیّ این هزار سال عرضه کرده است شما تا بروید نفس بکشید پنجاه، شصت اشکال از راسل و امثال راسل نفسگیر شماست تا شما فلسفه نخوانید، تا عقل را به کار نبرید، تا نظام علّیت را ثابت نکنید، تا تصادف را مستحیل نکنید، تا بخت و اتفاق را مستحیل نکنید، تا ضرورت نیاز حرکت به محرّک را ثابت نکنید اینکه اشکال نفسگیر و چالشزای راسل و امثال راسل که نمیگذارد کسی قدم به قدم بردارد که اینکه فرمودند همه چیز در قرآن هست، همه چیز در قرآن هست اما با عقلِ مدارباز نه عقل بسته و بیعقل، عقل باز میشود فلسفه. نظام علّیت هست یا نه؟ آن بیان نورانی حضرت امیر که نهجالبلاغه قبلاً خواندیم این بود همین بیان نورانی وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) در توحید مرحوم صدوق هست فرمود: «کلّ قائمٍ فی سواه معلولٌ» این سندش از «لا تنقض» قویتر است، متنش از او قویتر است او اگر پنجاهتا جلد کتاب دارد این لااقل دویست جلد کتاب دارد فرمود هر چیزی که هست یا هستیاش عینِ ذات اوست میشود خدا یا هستیاش عین ذات او نیست نیاز به خدا دارد این ترجمهٴ این بیان نورانی نهجالبلاغه است فرمود: «کلّ قائمٍ فی سواه معلولٌ» خب این نظام علّیت دور را شما اینجا باید باطل کنید، تسلسل را اینجا باید باطل کنید.
بحثهای فقه و اصول بحثهای بنای عقلا و فهم عُرف و اعتبارات عقلایی است و خیلی عمیق نیست برای اینکه یا از یک طرف به لغت وابسته است از یک طرف هم به بنای عقلا وابسته است از یک طرف هم به سیره وابسته است اما یک سلسله بحثهای جهانی است که نه به بنای عقلا بلکه به عقل، نه به سیره بلکه به عقل، نه به لغت بلکه به عقلِ ناب وابسته است آن نفسگیر است اگر کسی آنها را نداشته باشد که حکمت نمیتواند از قرآن کریم دربیاورد اینکه در پایان این مسئله دارد ما به شما داریم درس حکمت میدهیم این است یعنی جامعه اگر عقل خودش را به کار نبرد این حکمتِ او یعنی منفعت او دیگر از این آیات آن مطلب را درنمیآورد که شما ببینید این پاراگراف یعنی ده، بیست آیه این پاراگراف این مجموعه مصدّر به توحید، مزیّن به توحید است، مصدّر به توحید است برای اینکه فرمود: ﴿وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ آیه 22 همین سورهٴ «اسراء» که این آیه قبلاً تفسیر شد فرمود: ﴿وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ یعنی «الله موجودٌ» یک، «لا شریک له» دو هم اثبات مبدأ، هم توحید مبدأ. در پایان این پاراگرافی که ده، بیست آیه است بعد از اینکه فرمود: ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾ فرمود: ﴿وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ باز هم توحید این پارگراف صدراً توحید، ذیلاً توحید فرمود این حکمت است.
خب، اگر کسی کمی مناظرهای بکند، چالشی داشته باشد با چهارتا کمونیسم، با چهارتا بلشویک با چهارتا الحادگر آن وقت معلوم میشود که بُرد عقل چیست این عقل را ذات اقدس الهی داد انبیا آمدند این عقل را شکوفا کردند فرمود هر چه میخواهی در قرآن و عترت است و درست گفتند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است