display result search
منو
تفسیر آیات 53 تا 55 سوره اسراء _ بخش دوم

تفسیر آیات 53 تا 55 سوره اسراء _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 20 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 53 تا 55 سوره اسراء _ بخش دوم"
برای تأمین یک مدینهٴ فاضله هم عقاید برهانی لازم است، هم اخلاق صحیح و هم اعمال صالح
مهم‌ترین چیزی که جامعه را منسجم می‌کند حُسن گفتار و رفتار و نوشتار است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِیناً ﴿53﴾ رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِن یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِن یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً ﴿54﴾ وَرَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ وَآتَیْنَا دَاوُدَ زَبُوراً ﴿55﴾

برای تأمین یک مدینهٴ فاضله هم عقاید برهانی لازم است، هم اخلاق صحیح و هم اعمال صالح و هم روابط محلّی، منطقه‌ای و بین‌المللی تام. قرآن کریم که این داعیه را دارد در همه این بخشهای یادشده برنامه دارد مسائل مربوط به عقاید توحید و نبوّت و معاد را با برهان ارائه فرمود. در روابط محلّی و منطقه‌ای و بین‌المللی هم در سه بخش برنامه دارد مهم‌ترین چیزی که جامعه را منسجم می‌کند حُسن گفتار و رفتار و نوشتار است یعنی جامعه‌ای اگر مطبوعات آنها با ادبیات دینی اداره بشود، رفتار آنها با ادبیات دینی اداره بشود، گفتار آنها با ادبیات دینی اداره بشود آن مدینه می‌تواند مدینهٴ فاضله باشد.
مطلب بعدی آن است که اینکه ذات اقدس الهی دستور داد فرمود به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور داد فرمود به بندگان من بگو که با کلمهٴ احسن سخن بگویند، با روش احسن سخن بگویند این هم مربوط به گفتاری است مربوط به داخلهٴ خود حوزهٴ ایمانی و اسلامی و هم در سطح منطقه‌ای یعنی منطقه‌ای که قرآن بیان می‌کند اقلیمی و جغرافیایی نیست اعتقادی است وقتی گفته شد محلّی یعنی در حوزهٴ اسلامی، وقتی گفته شد منطقه‌ای یعنی در حوزهٴ موحّدان. مسلمانها با مسیحیها با یهودیها با زرتشتیها و مانند آن وقتی گفته می‌شود بین‌المللی یعنی مسلمانها با دیگران خواه اهل یک نِحله‌ای باشند یا ملّتی نداشته باشند یا کافر باشند یا مشرک باشند و مانند آن. در هر سه منطقه قرآن کریم دستور داد که ﴿بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ سخن بگویند. در حوزهٴ داخلی و اسلامی که نسبت به یکدیگر خب روشن است نسبت به منطقه‌ای یعنی مسلمانها با یهودیها، با مسیحیها و مانند آن فرمود: ﴿وَلاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ .
درباره مشرکان هم این آیه مطرح است چون این آیه در مکه نازل شد و محور اصلی برخورد مسلمانها با مشرکان و کافران و اینها بود فرمود: ﴿قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ درست است که بر اساس برهان اعتقادی آنها اهل ضلالت‌اند، اهل جهنم‌اند ولی شما نگویید جهنّمیها، شما نگویید گمراهها برای اینکه این کارها حسابرسی به عهده خداست ذات اقدس الهی بساط قیامت را پهن می‌کند از شما نخواستند که مردم را طرد کنید بگویید شما جهنّمی هستید، شما اهل ضلالتید شما فقط با برهان سخن بگویید که حرفِ خوب می‌زنید و روش‌تان هم در برخورد مؤدّبانه باشد که خوب حرف بزنید هم با برهان سخن بگویید که محتوا خوب باشد، هم در ادبیات محاوره مواظب ادب باشید ﴿قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ این هم یک مطلب.
پرسش:...
پاسخ: بله مخاطب، عباداً یعنی به مسلمانها، اما مخاطبانِ این گوینده‌ها ﴿قُل لِعِبَادِی﴾ به چه کسی بگویید مطلق است که آن اعمّ از محلّی و منطقه‌‌ای و بین‌المللی است خدای سبحان به مسلمانها دستور می‌دهد که شما خوب حرف بزنید، با چه کسی؟ آن «حذف المتعلّق یدلّ علی العموم» قدر متیقّنش در محور بحث مشرکان‌اند به مسلمانها می‌فرماید مسلمانها شما با مشرکان که می‌خواهید سخن بگویید با ادبیات خوب سخن بگویید وقتی مسلمانها مأمور شدند که با مشرکان با ادبیات خوب سخن بگویند وظیفهٴ مسلمانها با اهل کتاب، وظیفهٴ مسلمانها با خودشان روشن‌تر است که باید با همین ادبیات خوب سخن بگویند.
پرسش:...
پاسخ: بله، آن هم آیه لَعن که لَعنت خدا و ملائکه و لعنت خدا بر آنها و لعنت خدا بر آنها و لعنت مردم بر آنها هست اما بر اساس اشخاص معیّن نیست بر اساس عناوین است کسانی که کافرند، کسانی که مشرک‌اند، کسانی که ظالم‌اند ﴿أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلاَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ﴾ یک عنوان است که می‌تواند در مورد ضرورت تطبیق بشود اما بر اساس اشخاص معیّن که مثلاً.
پرسش:...
پاسخ: بله، آنها هم هست اما در این‌گونه از موارد حالا باز اشاره می‌شود که اگر یک وقت آدم اینها را به طور علنی ذکر بکند همان خطری پیش می‌آید که کاملِ بهایی در تاریخ خودش تاریخ طبری یعنی این کاملِ بهایی که برای سه، چهار قرن قبل است سه قرن قبل است نه آن طبری معروف ایشان می‌گوید این طوری که اینها علنی می‌کنند این سنّیهای متعصّب و ناصبیهای آندلس سابق اینها هم در تاسوعا و عاشورا ـ معاذ الله ـ همان کار را می‌کنند که شیعه‌ها در نُهم ربیع این کار را می‌کنند این هست حالا این را فقه باید اجازه بدهد، تقیّه معنایش چیست؟ پیامدهایی نظیر تخریب سامرّا هست آیا آدم مجاز است علناً این کار را بکند آنها هم این کار را می‌کنند غرض آن است این کار سهل‌المئونه است آدم بنشیند تسبیح دست بگیرد اما آنها هم هست تخریب سامرا را هم به دنبال دارد این را شما باید بحث فقهی بکنید که آیا در این‌گونه از موارد جای تقیّه است؟ علنی است؟ مخفیانه است؟ زیارت عاشورا را آدم چطور بخواند؟ کجا بخواند؟ چطور بخواند؟ علنی اگر کردی همان حرفِ تاریخ کامل بهایی است که اینجا نهم ربیع است، آنجا نهم عاشورا من اوّلین باری که آن کتاب را دیدم واقعاً جگرم سوخت چه کسی حاضر است حالا تاسوعا دیگران آن کار را بکنند که اینجا نهم ربیع می‌کنند این هست چه بخواهیم، چه نخواهیم جریان سامرا هست چه بخواهیم، چه نخواهیم.
پرسش:...
پاسخ: بله، آن درست است نشاط و خوشحالی و آن برای اینکه وجود مبارک ولیّ‌عصر(ارواحنا فداه) آغاز ولایت اوست.
پرسش:...
پاسخ: بله، نه آن حالا آن یک مرحله اینها تا حدودی قابل تحمّل هست برای اینکه روایاتی جعل کردند اما آنکه سنّیها و ناصبیهای آندلس می‌کردند این جگر آدم را خراش می‌‌دهد چطور آدم می‌تواند آن را تحمل بکند این هست بالأخره این باید یک بحث فقهی بشود که آیا اینجاها جای تقیّه است یا نه؟ علنی جایز است یا نه؟ مخفیانه جایز است یا نه؟ آن ثواب زیارت عاشورا هم سرِ جایش محفوظ است آدم می‌تواند آنها را بخواند، تنها بخواند، با خودش بخواند، با خدای خودش زمزمه داشته باشد یا علنی «علی رئوس الأشهاد» بخواند.
غرض این است که این کارها چه ما بخواهیم، چه نخواهیم هست فقه هم باید برای اینها برنامه‌ریزی بکند، این یک مرحله. فرمود: ﴿قُل لِعِبَادِی﴾ شما با مشرکان اینها که بت‌پرست‌اند با اینها خوب حرف بزنید اگر فحش است که آنها بیشتر بلدند، اگر فحّاشی و بدگویی است که آنها بیشتر بلدند همین جریان کاریکاتورهای دانمارک و هلند برای مسلمانها که مقدور نیست چنین هتک و حرمتی نسبت به مقدّسات کسی انجام بدهند این راهش بیان مبارزهٴ فکری هست، اعتقادی هست که این با حقوق بشر سازگار نیست، این با آزادی سازگار نیست، هتک مقدّسات در هیچ ملتی روا نیست، تحریم کالاهای دانمارک هست، تحریم کالاهای هلند هست، تجدید نظر کردن در بعضی از روابط دیپلماسی هست اینها هست اما حالا اگر آنها چنین کاری کردند آدم هم یک کار دیگر بکند این نیست الآن فُحش به دست آنهاست در روایات ما هم دارد که شما با دیگران در نیفتید برای اینکه یقیناً شکست می‌خورید برای اینکه شما مسلمانید، مؤمنیند بالأخره مرزی برای گفتار قائلید. مؤمن، مُلجَم است لِگام در دهنش است هر حرفی، هر فحشی، هر هتّاکی را نمی‌کند اما آنها مُلجم نیستند لجام‌گسیخته‌اند هر چه چیزی دلشان بخواهد می‌گویند.
پرسش:...
پاسخ: بله، آ‌ن میدان جنگ است آن جای هشت ساله است آنجا سخن از فُحش نبود سخن از گلوله بود که اینها ﴿أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ﴾ بودند نه سخن از سبّابین در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) هست در نهج‌البلاغه که در جبهه جنگ عده‌ای داشتند امویان را فُحش می‌دادند وجود مبارک حضرت در آنجا آن خطبه را ایراد کرده که «أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ» خطبهٴ 206 نهج‌البلاغه این است «و قد سمع قوماً من أَصحابه یسبون اهل الشام» یعنی جریان اهل صفین را فرمود: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ» فُحش نگویید «وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ» شما فجایع تاریخی اینها، ظلم اینها، مزاحمتهای اینها، تبعیضهای اینها را بررسی کنید این یک سخن حقّی است و کارسازتر هم هست فحش گفتید ده‌برابر می‌شنوید «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلاَلَتِهِمْ حَتَّی یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ یَرْعَوِیَ عَنِ الْغَیِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ» این طور بگویید این سخن، سخن حَسَن است وگرنه بد گفتید ده‌تا می‌شنوید، یک سنگ زدید سامرا تخریب می‌شود.
پرسش:...
پاسخ: آن برای جِزیه دادن است مثل زمان وجود مبارک حضرت ولیّ‌عصر(ارواحنا فداه).
بله، اینها وقتی که حجّت الهی پیدا شد این برای اهل کتاب است فرمود اینها را مُخیّر کنید یا اسلام بیاورند اگر اسلام قبول نکردند جِزیه بدهند ﴿حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ چرا یهودی در شرایط ذمّه حق ندارد خانه‌اش بالاتر از خانه مسلمانها باشد، حق ندارد بسیاری از مسائلی که او را با مسلمانها همسان می‌کند انجام بدهد؟ برای همین است ﴿حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ اما در آن آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «توبه» و اینها نفرمود به اینها فحش بدهید تازه اینها مقهور شما هستند آنجایی که حکومت اسلامی است و شما قدرت دارید جِزیه بگیرید در آنجا هم نفرمود فحش به آنها بدهید شرایط جزیه هم در کتابهای فقهی خواندید حق ندارند آنها مثلاً خانه سه طبقه بسازند در حالی که مسلمانها خانه‌شان دو طبقه است هیچ حق ندارند، حق ندارند کنیه داشته باشند کَلیسا داشته باشند حالا که دارند حکومت می‌رود ان‌شاءالله اسلامی بشود اما اینها مثل مسلمانها آزادند تا شما می‌روید دست به کلیسای اینها بزنید هنوز دست به کلیسای اینها نزدید مسجد مسلمانها در کشورهای اروپایی تخریب می‌شود این‌‌چنین نیست که الآن انسان بتواند بگوید ﴿حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ وقتی حکومت اسلامی شد وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قدرت پیدا کرد این دو امپراطوری خاورمیانه را حضرت رام کرد آن وقت فرمود: ﴿حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ وجود مبارک حضرت که ظهور کرد همین دیگر ﴿حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ در چهرهٴ پرچم وجود مبارک حضرت نوشته است «البیعةُ لله» آن می‌شود «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ»، ﴿وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ﴾ ، ﴿وَکَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً﴾ اما حالا مثل وجود خود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دیگر به تعبیر آن آقایان حضرت در سیزده سال در مکه فقط خورد داشت نه زدوخورد مسلمانها این سیزده سال می‌خوردند در مدینه سخن از زدوخورد بود وگرنه در مکه سیزده سال خورد بود دیگر خب وقتی آدم قدرت ندارد چه کار بکند؟ تقیّه برای همین‌جاهاست دیگر اگر کسی قدرت ندارد تازه مقدّس‌ترین مراکز دینی و مشاهد دینی خودش را حفظ بکند در چنین حالی هم اجازه می‌دهند علناً سبّ و لعن بشود یا انسان مخفیانه سبّ و لعن می‌کند یا تقیّه می‌کند راهی بالأخره فقه نشان می‌دهد یا نمی‌دهد؟ فرمود: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ» این جریان آنهاست.
مطلب دیگر اینکه قول در این‌گونه از موارد به معنی گفتن نیست در مقابل فعل نیست قول اعمّ از گفتن، نوشتن، فعل، امضا، تقریر و مانند آن است نظیر همین مثال معروف فقه که ﴿لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ﴾ آنجا که خب مستحضرید منظور از أکل، خوردن نیست، خصوص خوردن نیست یعنی مطلق تصرّف است این ﴿لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ﴾ یعنی در مال دیگری بدون اذن او تصرّف نکنید خواه خوردن باشد، خواه پوشیدن باشد در ادبیات عرفی هم اگر کسی زمین دیگری را غصب کرده می‌گویند مال مردم را خورد، فرش کسی را غصب کرد می‌گویند مال مردم را خورد چون مهم‌ترین مصرف، خوردن است هم در ادبیات تازی، هم در ادبیات فارسی از او به خوردن یاد می‌شود قول هم همین طور است وقتی بگویند حرفِ این آقایان چیست؟ یعنی منطقشان چیست؟ رفتارشان چیست؟ گفتارشان چیست؟ نوشتارشان چیست؟ در سورهٴ مبارکهٴ «ق» که فرمود: ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ معنایش این نیست که فقط فرشته‌ها منتظرند ببینند چه حرفی این شخص می‌زند هر حرفی، هر فعلی، هر نگاهی، هر نوشتاری کسی داشته باشد رقیبِ عتید ضبط می‌کند پس اینکه فرمود: ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ نه «رقیبٌ وعتیدٌ» بلکه ﴿رَقِیبٌ﴾ که همین رقیب، عَتید است عتید یعنی آماده مراقبی که رَقبه می‌کشد، گردن می‌کشد کاملاً اشراف دارد می‌بیند این فرشته هم رقیب است، هم آماده خوابی در آن نیست ﴿إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ﴾ که این رقیب، عتید است.
خب، پس قول یعنی مطلق کار اینجا هم که فرمود: ﴿وَ قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ مطلق کار است بخواهید در روزنامه‌ها چیز بنویسید، در رسانه‌های عمومی چیزی نقل کنید، خبر نقل کنید «بالّتی أحسن» نقل کنید مگر نمی‌خواهید جامعه‌تان منسجم بشود انسجام جامعه در ادبیات خوب است نه در بدگویی فرمود: ﴿یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ این هم یک مطلب.
پرسش:...
پاسخ: برهان دیگر، برهان اقامه کردن ﴿قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ﴾ توسّل را معنا کردن، شفاعت را معنا کردن اینها، کارهای زشتی که آ‌نها انجام می‌دهند به وسیله مسئولان محترم بِعثه به دستگاه آنها ارجاع می‌دهند آن دستگاهشان هم موظّف‌اند و مواظب‌اند در روابط حسنه‌ای که بین ایران و حجاز هست عربستان هست جلوی آن وهابیها تندیهای آ‌نها را بگیرند این‌‌چنین نیست که آدم اگر دست به یک کار خلافی زد فُحش گفت مسئله حل بشود ذات اقدس الهی فرمود این جایِ انتقام خودمان داریم که ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾ کار اگر بخواهد سامان بپذیرد بشود وحدت طرفین باید مواظب زبان باشند این تنها برای ما شیعه‌ها که نیست که دستور قرآن است به آنها هم همین حرف را می‌زند دیگر، اگر مخصوص ما شیعه‌ها بود بله، اشکال هست که خب ما این طور بودیم آنها چه؟ دستور قافلهٴ و قاطبهٴ مسلمین است که مسلمانها هر نِحله‌ای که دارید ﴿یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ باشد به آنها هم دستور می‌دهد دیگر، خب.
پس بنابراین منظور از قول، مطلق فعل است چه در گفتن، چه در نوشتن، چه در رفتار، چه در مصاحبه‌ها ﴿یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾.
پرسش: حاج آقا مولا در نهج‌البلاغه دارند که «إِلَی اللَّهِ أَشْکُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالاً وَ یَمُوتُونَ ضلاَّلاً» .
پاسخ: درست هم هست بله، اینها برهان مسئله است اما نسبت به شخص معیّن نیست در بعضی از موارد که به شخص حضرت کسی اهانت کرده است فرمود: «سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ» کسی نسبت به وجود مبارک حضرت ‌امیر داشت سخنرانی می‌کرد بعد سخنان عمیق و حکیمانه‌ای ارائه کرد منافقی از همین خوارج اهانت کرد گفت «ما أَفقهه» چقدر فقیهانه و عالمانه حرف می‌زند بددهنی هم کرد لقبی هم به حضرت داد. به حضرت عرض کردند که این حرفها را می‌زند فرمود یا «سَبٌّ بِسَبٍّ» یا «عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ» او تعبیر تندی کرد مستحضرید که بعضی از حرفهای تند پاسخ ندارد مثل قَذف، قذف را نمی‌شود پاسخ داد اما بعضی از بی‌ادبیها را می‌شود پاسخ داد فرمود: «سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ» این در کلمات حکیمانهٴ حضرت هست که اگر کسی نسبت به شما اهانت کرده است شما یا می‌توانید همان سبکی که او اهانت کرده است پاسخ بدهید در صورتی که سخن از قذف نباشد و هم می‌توانید عفو بکنید آنجا که حضرت داشتند موعظه می‌کردند نامحرمی گذشت و حضرت فرمود اگر کسی خواست به نامحرم نگاه کند باید بداند که آ‌نچه که در خانهٴ خود دارد از همین قبیل است آنجا در ذیل او آن خارجی گفته بود که مثلاً ـ معاذ الله ـ دیگر نمی‌شود آن تعبیر را کرد «ما أَفقهه» حضرت فرمود: «سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ».
مطلب دیگر در مسئله قول که بنا شد قول اعمّ از فعل و گفتار و رفتار و نوشتار باشد قولِ حَسن یعنی روش زیبا برای اغنیا در جامعه چیست؟ برای فقرا چیست؟ آن را هم وجود مبارک حضرت مشخص فرمود در کلمات حکیمانهٴ آن حضرت رقم 406 به این صورت آمده است فرمود: «مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ الْأَغْنِیَاءِ لِلْفُقَرَاءِ طَلَباً لِمَا عِنْدَ اللَّهِ! وَ أَحْسَنُ مِنْهُ تِیهُ الْفُقَرَاءِ عَلَی الْأَغْنِیَاءِ اتِّکالاً عَلَی اللَّهِ» بالأخره ما باید روش احسن داشته باشیم روش احسنِ اغنیا نسبت به فقرا تواضع است، سبقت سلام است، ادب داشتن است، بالای دست آ‌نها ننشستن است اینها احسن‌الأعمال فقرا نسبت به اغنیا بی‌اعتنایی است نه بی‌ادبی، احسنِ از تواضعِ اغنیا به فقرا آن کبریایی نشان دادن فقرا نسبت به اغنیاست «اتِّکالاً عَلَی اللَّهِ» آدم بی‌ادب نیست ولی بی‌اعتناست می‌گوید خب او چیزی خدا به او داد به عنوان آزمون اینکه نشانهٴ فضل او نیست من چرا عظمت خودم را از دست بدهم این ﴿یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ است پس ﴿یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ تنها گفتن نیست، ادبِ رفتاری هم مطرح است اغنیا، احسن‌الأعمالشان تواضع است نسبت به فقرا، فقرا أحسن‌الأفعالشان تِیه و بزرگواری و بزرگ‌منشی آنهاست نسبت به اغنیا، خب. اینها می‌تواند مجموعهٴ از نمونه‌های ﴿قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ باشد.
پرسش:...
پاسخ: بله خب در برابر یکدیگر که قرار می‌گیرند آن‌چنان هست خود وجود مبارک حضرت امیر نامه‌ای که در پاسخ نامهٴ معاویه نوشت فرمود بله، تو نسبت به من حق داری کینه داشته باشی برای اینکه جدّت را کُشتم، برادرت را کُشتم فرمود من همانم دیگر «قَاتِلُ جَدِّکَ وَ أَخِیکَ» اینها هست اینها در موقع لزوم حیثیّتی برای اموی نمی‌گذاشتند مرحوم طبرسی در احتجاجاتش وجود مبارک امام حسن همه اعضای باند اموی را آن طور رسوا کرد این در دهن‌ به دهن شدن دوتا حکومت اینجا جایش است آنها را نرم کردن جایش است اما حالا توده مردم به جان هم بیفتند همان خطرها را دارد دیگر، خب.
مطلب دیگر اینکه، اینکه فرمود: ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ﴾ این برای آن است که دامنهٴ اختلاف را این تکان می‌دهد همین معنا را معلَّل کرده است به ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِیناً﴾ یعنی این دشمنِ کهنه و کُهن شماست این «کان» نقش‌اش این است در بعضی از آیات دارد که این عدوّ مبین است بله، اما در این آیه دارد که این اصلاً دشمنِ قدیمی شماست چون دشمن قدیمی شماست می‌داند چطور شما را فریب بدهد، می‌داند چطور بین شما چون چندین سال تجربه کرده کسی که محصول عبادت شش هزار سالهٴ خود را یکجا آتش می‌زند به شما رحم می‌کند؟ شما چه کسی بدتر از شیطان در عالم سراغ دارید اینکه «عَبَدَاللَّهَ سِتَّةَ آلاَفِ سَنَةٍ لاَ یُدْرَی أمِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَةِ» چنین مُتنمِّرِ پلنگ‌خویی که یکجا عبادت شش هزار ساله‌اش را آتش بزند این به زید و عمرو رحم می‌کند؟ این با همه ملائکه بوده، سوابق زیادی دارد، هر کسی را می‌داند چطور فریب بدهد لذا فرمود: ﴿إِنَّ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِیناً﴾ آن سوابق طولانیِ عبادی او از یک طرف، آن غضب بی‌مانندی که «لیس کمثله شیء» از سوی دیگر این هم سوابق دیرین دشمنی او با شما، بعد ذات اقدس الهی فرمود بعضی از اختلافهاست که خود من بین شما ایجاد می‌کنم آن اختلاف، عذاب است اگر ما دیدیم حرف انبیا را گوش ندادید، حرف اهل‌بیت را گوش ندادید، حرف علما را گوش ندادید، اینها که وجه‌الله‌اند حرف آنها را گوش ندادید، دستور کتاب و سنّت را پشت‌سر گذاشتید ما هم به شما مهلت دادیم، راه توبه را باز کردیم این راه را هم طی نکردید شما را به جان هم می‌اندازیم این در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت فرمود: ﴿هُوَ الْقَادِرُ عَلَی أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِکُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً﴾ فرمود ذات اقدس الهی می‌تواند از چند راه شما را عذاب بکند این آیه 65 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» که قبلاً بحث شد این بود فرمود: ﴿قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَی أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِکُمْ﴾ طوفانی، سیلی از بالا بیاید صاعقه‌ای از بالا بیاید یک، ﴿أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ﴾ زلزله‌ای بیاید، حوادث تلخ زمانی بیاید این دو، ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً﴾ شما را تکّه ‌تکّه کند، حزب ‌حزب کند، باند باند کند این عذاب الهی است ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ﴾ آن کار را فرعون ظالمانه کرد همین کار را خدا عادلانه برای انتقام می‌کند فرعون برابر آیه سورهٴ «قصص» مگر این کار را نکرد که ﴿جَعَلَ﴾ اینها را ﴿شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ﴾ و عده‌ای را ذلیل، عده‌ای را عزیز می‌کرد این را ظالم، ظالمانه مردم را ارباً اربا [پاره پاره] کرد ذات اقدس الهی می‌فرماید اگر شما آیات الهی را عمداً پشت‌سر گذاشتید من بین شما اختلاف ایجاد می‌کنم و همین عذاب است سه نمونه در بحث دیروز گذشت این نمونهٴ چهارم است یک نمونه برای یهودیها بود که فرمود: ﴿أَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾ نمونه دوم برای مسیحیها بود ﴿فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾ نمونه سوم برای مسلمانها بود که در همان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» دارد که شیطان ﴿أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ﴾ نمونه چهارم همین آیه 64 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» است فرمود ما مدّتی به شما مهلت می‌دهیم همه‌اش که زلزله نیست، همه‌اش که سیل و صاعقه نیست، همه‌اش که سرطان و ایدز نیست همین به جان هم افتادن عذاب الهی است دیگر ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ﴾ این می‌شود عذاب الهی و گفتند این عذاب چون بدتر از سیل و زلزله و صاعقه است عذاب را از پایین شروع کرده از خفیف به شدید، از شدید به اشدّ رسیده اول عذابهای آسمانی، بعد عذابهای زمینی و مانند آن بعد به آن عذابی که هیچ راه علاج ندارد اینکه دارد که اگر ملّتی فلان گناه را بکنند «إبتلاه الله ببلاء لا دواَ له» اینها خیال می‌کنند «بلاءٌ لا دواَ له» همان سرطان است این اختلاف «بلاءٌ لا دواَ له» خیلی از بیماریهاست که «بلاءٌ لا دواَ له» ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ﴾ این عذاب است.
خب، پس برای اینکه ما ان‌شاءالله به اینها گرفتار نشویم باید همین دستور الهی را که فرمود: ﴿قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ انجام بدهیم ما می‌توانیم کاملاً در متن سیاست باشیم، در متن جامعه باشیم، در متن حوزه و دانشگاه باشیم، در متن جامعه باشیم سیاسی باشیم اما سیاستمدار باشیم نه سیاستباز نه بازی بکنیم نه کسی را بازی بدهیم، نه بیراهه برویم نه راه کسی را ببندیم اینها ممکن است دیگر بنابراین فرمود: ﴿وَ قُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ﴾ دلیل اول، ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِیناً﴾ که دلیلِ دلیل است با بیان کردن اینکه این دشمنِ کهنه شماست، خب.
پرسش:...
پاسخ: در طول هم‌اند هوای نفس که امّاره بالسوء است ابزار داخلی اوست این مثل ستون پنجم اوست دیگر.
پرسش:...
پاسخ: عدوّ مبین؟
پرسش:...
پاسخ: نه، نه محسوس است دشمنی شفاف است وقتی چیزی که بر خلاف قرآن و روایات دارد عمل می‌کند انسان را وسوسه می‌کند همین که انسان را دارد وسوسه می‌کند این نامحرم را نگاه کن این دیگر بیّن‌الغی است دیگر، می‌گوید غیبت کن این بیّن‌الغی است، می‌گوید تهمت بزن این بیّن‌الغی است، می‌گوید به جان هم دربیفتید اینها بیّن‌الغی است این دیگر مستور نیست که.
پرسش:...
پاسخ: نه خیر، آن حالا مال را هم که باشد آنها جزء اسرائیلیات است صریحاً فرمود: ﴿یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی﴾ اوّلین بار وجود مبارک آدم اصلاً سابقه نداشت که از کسی خلاف بشنود این هم ﴿وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ﴾ قَسم خورد که من با شما مخلصانه رفتار می‌کنم و این حرف را زد سابقه هم نداشت که وجود مبارک آدم (سلام الله علیه)از موجودی خلاف شنیده باشد.
پرسش:...
پاسخ: از هر طرف آن آیه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» را خواندیم که گفت ﴿لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ﴾ .
خدا غریق رحمت کند امام را روزی خدمتشان بودیم مسئولین که جمع بودند خدمتشان آن وقتها که بر اثر حفظ افراد و بعضی از کارهایی که منافقین کرده بودند محافظین زیاد بودند گاهی جلو، گاهی پشت‌سر، گاهی اطراف با ماشین و موتور کسی را بدرقه می‌کردند ایشان در جلسهٴ خصوصی فرمود مواظب باشید اینها شما را فریب ندهند این همان است ﴿لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ﴾ با این جلال و شکوه که دارید می‌روید این همان است این را در جلسات خصوصی فرمود خدا غریق رحمتش کند. گاهی این طور است انسان بین خود و خدای خود می‌داند دارد جلال‌بازی می‌کند یا واقعاً برای محافظت است این در سورهٴ مبارکهٴ «القیامه» هم فرمود: ﴿الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ﴾ که بارها عنایت کردید این ﴿بَصِیرَةٌ﴾ «تاء» آن «تاء» تأنیث نیست این «تاء» مبالغه است مثل اینکه بگویید «زید علامةٌ» انسان که مؤنث نیست تا بگوییم ﴿بَصِیرَةٌ﴾ که این «تاء»، «تاء» مبالغه است یعنی انسان خودش را خوب می‌شناسد گاهی ممکن است فریب بخورد در این مغالطات عمیق علمی چون آن مغالطات هم کار اوست ﴿إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾ هیچ‌جا مغالطه نیست مگر به دخالت شیطان انسان در کتابخانه‌اش نشسته در عمق مطالعه هست دفعتاً می‌بینید موضوع را عوض می‌کند، محمول را عوض می‌کند، رابطهٴ موضوع و محمول را عوض می‌کند این شخص خیال می‌کند یک پژوهشگر دینی است در حالی که گرفتار مغالطه شد ﴿إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾.
این آنها شفاف نیست اما آنچه که به نام وسوسه‌هاست اکثری اینها شفاف است دیگر روشن است، خب. فرمود: ﴿إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِیناً﴾.
پرسش: استاد شیطان با علمی که داشته یقین دارد که عداوتش با انسان هیچ فایده‌ای برایش ندارد.
پاسخ: چرا؟ می‌خواهد همراهانش را زیاد کند دیگر حَسد این است در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که حالا آیات بعد می‌خوانیم به ذات اقدس الهی عرض کرد که این ﴿ کَرَّمْتَ عَلَیَّ... لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾ من از همه اینها سواری می‌گیرم، من احتناک می‌کنم «إحتنک الفَرس» یعنی آن سوارکار حَنک و تحت حَنک این اسب را گرفته گفت من از اینها سواری می‌گیرم حَنک و تحت حنک اینها دست من است ﴿لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾ این بر اساس حسادت است دیگر گفت تو اینها را بر من مقدّم داشتی من اینها را زیر بند می‌کشم که حالا می‌خوانیم به خواست خدا، خب.
فرمود: ﴿رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِن یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِن یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً﴾ که اشاره شد. آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» است که ﴿عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ﴾ یعنی بالاصاله ذات اقدس الهی حَسیب است ﴿کَفَی بِرَبِّکَ وَکِیلاً﴾ اما اگر در زیارت پربرکت جامعه و مانند آن به اهل‌بیت(علیهم السلام) عرض می‌کنیم که حساب خلق با شماست، اِیاب خلق با شماست اینها هم باذن الله هست نظیر اینکه توفّی را قرآن کریم به خدای سبحان اسناد داد فرمود: ﴿اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا﴾ بعد در آیات دیگر به ملائکه اسناد داد، به جبرئیل و عزرائیل(سلام الله علیه) اسناد داد اینها می‌شوند به اذن خدا حساب هم این‌‌چنین است بالاصاله برای ذات اقدس الهی، باذن الله در اختیار اهل‌بیت عصمت و طهارت علمِ غیب هم همین طور است که «لا یعلم الغیب الا هو» یعنی بالذات والاصاله همین غیبی را که ذات اقدس الهی بالاصاله برای خود می‌داند به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید: ﴿ذلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ﴾ اینها اخبار غیبیه است که ما به تو می‌گوییم به علم الهی، به اذن الهی آن‌گاه اهل‌بیت عصمت و طهارت می‌شوند مرجع حسابرسی و مانند آن ﴿رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِن یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِن یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً﴾.
همان طوری که در آن جریان قبل علّتی بود، یک علّت‌العلّتی اینجا هم بشرح ایضاً [همچنین] علّتی هست، یک علت‌العلّتی آن علت اول آن است که شما کار نداشته باشید شما برهانتان را اقامه کنید آن بگیر و ببندها در قیامت به دست مأموران ماست ما می‌دانیم پایان امر چه کسی است چه کسی اهل هدایت است؟ چه کسی اهل ضلالت است؟ عاقبت امر چه می‌شود ما می‌دانیم علت این علم را آن علم مطلق قرار داد فرمود چون خدا به جمیع اشیای عالم و آدم عالِم است به این صحنه هم عالم است.
پس اول یک علم محدودی را به عنوان علت ذکر کرد فرمود: ﴿رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِن یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِن یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ﴾ بعد آن علم ازلیِ مطلق را ذکر کرد فرمود: ﴿وَرَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ بعد هم فرمود ما نسبت به همهٴ انبیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) اینها معصوم‌اند از فضایل الهی برخوردارند ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ لکن انبیا(علیهم السلام) تفاضلی دارند این تفاضل دو قسمت است یک تفاضل متقابل، یک فضیلت یک‌جانبه. تفاضل متقابل مثل انبیای غیر اولواالعزم یک، یا انبیای اولواالعزم بعضهم نسبت به بعض دو، می‌بینید وجود مبارک موسای کلیم را ذات اقدس الهی مزیّتی دارد ﴿وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَی تَکْلِیماً﴾ مزیّتی به مسیح(سلام الله علیه) داد که ﴿وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ﴾ اینها فضیلتهای متقابل است این‌‌چنین نیست که وجود مبارک موسی افضلِ طولی باشد. در کثرتهای عرضی تفاضل متقابل است درخت سیب فضیلتی دارد، درخت انار فضیلتی دارد، درخت گلابی فضیلتی دارد اینها فضیلتهای متقابلند اما فضیلتهای طولی یک‌جانبه است مثل اینکه درخت نسبت به جماد فضیلت دارد این‌‌چنین نیست که فضیلت دوجانبه باشد که سرّش آن است که اگر در دو طرف این کثرت خصوصیّتی در این باشد که در او نیست، در او باشد که در او نیست این می‌شود فضیلتهای متقابل، تمیّزهای متقابل اما اگر در طول هم باشند امتیاز یک‌طرفه است نه دوطرفه الآن عدد ده از عدد هشت ممتاز است ولی عدد هشت از عدد ده ممتاز نیست چیزی ندارد که او را از عدد ده جدا بکند عدد ده دوتا کار می‌کند یکی اینکه بالاصاله خود را از او جدا می‌کند، دو اینکه بالعرض او را از خود دور می‌کند تمایزهای یک‌جانبهٴ طولی احاطی است یعنی هر دو کار برای آن بالایی است پایینی چیزی ندارد که به وسیله او از بالایی ممتاز بشود در کثرتهای طولی، در تشکیک طولی، در تمایز طولی تمام مِیز به یدِ کسی است که «بیده عُقدة الفضیله» است آن بالایی این بالایی خودش صفِ خودش را بالا می‌برد یک، آن پایینی را پایین نگه می‌دارد دو وگرنه عدد هشت چه چیزی دارد که او را از ده ممتاز بکند غیر از فقدان، فقدان هم که مایز نیست.
پس کثرت اگر عرضی شد، تشکیک اگر عرضی شد، تمایز دو طرفه است اگر طولی شد یک‌طرفه است انبیا نسبت به یکدیگر تمایز عرضی دارند ولی وجود مبارک خاتم(علیهم آلاف التحیة والثناء) تمایز طولی دارد یعنی او چیزی دارد که دیگران ندارند وجود مبارک حضرت هم خود را از آنها یک سر و گردن بالا می‌برد، هم آنها را پایین نگه می‌دارد برای اینکه شهیدِ شهداست اینکه فرمود: ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ﴾ این شامل دو نوع تمایز هست، تفضیل هست یک نوع فضیلت متقابلِ دوجانبه مثل انبیا با یکدیگر دارند، یک فضیلت طولی یک‌جانبه آنکه وجود مبارک حضرت نسبت به انبیا دارد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:32

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی