display result search
منو
تفسیر آیات 60 تا 63 سوره اسراء

تفسیر آیات 60 تا 63 سوره اسراء

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 44 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 60 تا 63 سوره اسراء"
معجزاتی که برای تثبیت نبوّت هست حتماً همراه پیامبر به او داده خواهد شد
دو چیز عامل امان مردم است یکی وجود مبارک پیغمبر(ص)، یکی هم استغفار است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیَاناً کَبِیراً ﴿60﴾ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ قَالَ ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً ﴿61﴾ قَالَ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلاً ﴿62﴾ قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُکُمْ جَزَاءً مَّوْفُوراً ﴿63﴾

بعد از اینکه فرمود معجزاتی که برای تثبیت نبوّت هست حتماً همراه پیامبر به او داده خواهد شد و ضمناً هم اشاره شد آن معجزاتی که در تأیید نبوّت و رسالت آن حضرت اثر دارد آن را هم انجام می‌دهد. معجزات اقتراحی و پیشنهادی را اگر خواستند و انجام داده شد و آنها ایمان نیاوردند فرمود این زمینهٴ عذاب را فراهم می‌کند و دربارهٴ شخص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مادامی که در بین امّت بود خدای سبحان وعده داد که این امت را به عذاب استیصال معذّب نکند نظیر جریان حضرت نوح و مانند آن نیست که با بودِ پیامبر امّت را عذاب بکند.

در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آیه 33 به این صورت بیان شد ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ دو چیز عامل امان مردم است یکی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، یکی هم استغفار است در بیانات نورانی حضرت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است که دو امان از طرف خدای سبحان در روی زمین وجود داشت یکی رحلت کرد و یکی ماند، آنکه رحلت کرد وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود، آنکه هست استغفار مردم است که ما از استغفار غفلت نکنیم.
معجزات اقتراحی عذاب الهی را به همراه دارد در حالی که ذات اقدس الهی نسبت به پیامبر اسلام بشارت دادند تا حضرت زنده است امّت اسلامی را به عذاب استیصال معذّب نکند و آنچه که در نهج‌البلاغه در خطبه «قاصعه» راجع به آن درخت مطرح شده است این ظاهراً قبل از وجود چنین آیه‌ای بود یا اقتراح از طرف یک چند طرف خاص بود نه از طرف امّت اقتراحی عمومی نبود به هر تقدیر در آنجا با اینکه پیشنهاد دادند معجزه هم برابر پیشنهاد آنها انجام شد عذاب الهی نیامد حالا یا برای اینکه اقتراح و پیشنهاد عمومی نبود یا برای اینکه این جریان قبل از نزول آیه 33 سورهٴ مبارکهٴ «انفال» بود.
فرمود: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ﴾ ما به شما اعلام کردیم که مردم هم تحت احاطهٴ علمی پیامبر و خدای سبحان‌اند، هم تحت احاطهٴ اقتدار پیامبر مردم نه از حوزهٴ علم خدا بیرون‌اند، نه از حوزهٴ قدرت خدا شما از این جهت نگران نباشید و این رؤیایی هم که ما به شما ارائه کرده‌ایم این رؤیا جنبهٴ امتحانی دارد مستحضرید آن خوابی که فقط مربوط به حالات روحی خود آ‌ن شخص است این منشأ فتنه نیست لذا مشرکان حجاز جریان معراج را بر رؤیا حمل کردند گفتند این را خواب دیدید. خواب‌دیدن باعث امتحان مردم، افتتان مردم، ایمان و کفر مردم نیست اما اگر رؤیت باشد نه رؤیا یا اگر رؤیا و خواب‌دیدن هست صبغهٴ عملی داشته باشد نظیر اینکه فرمود شما در عالم رؤیا دیدند که وارد مسجدالحرام می‌شوید ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ﴾ حضرت هم خبر داد و آن سال اتفاق نیفتد که وارد مسجد بشوند بعضیها اعتراض کردند این شد زمینهٴ فتنه و آزمون چون حضرت فرمود ما که نگفتیم امسال وارد می‌شویم که ما بالأخره در آینده نزدیک فاتحانه وارد مسجدالحرام می‌شویم و شدند بنابراین آن رؤیایی که فقط جنبهٴ شخصی دارد شهود و کشف خودِ این شخص است این امتحان نیست اینها قبول دارند که شما این را در خواب دیدید منتها ـ معاذ الله ـ اینها خواب انبیا را هم نظیر خواب خودشان اضغاث احلام می‌پندارند ولی اگر رؤیت باشد نه رؤیا یا اگر رؤیا هست صبغهٴ عملی داشته باشد این می‌تواند مورد امتحان قرار بگیرد بشود فتنه.
مطلب بعدی آن است که آیه‌ای که یک‌بار در قرآن تکرار شده باشد و شواهد قرآنی هم او را تفسیر نکند حملش آسان نیست نظیر جریان ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ﴾ که این همه دشواریها و پیچیدگیها درباره این آیه هست برای اینکه در تمام آیات قرآن فقط همین یک‌جا این ذکر شده جریان سجده و اعتراض ابلیس و امثال ذلک اینها در چند جای قرآن آمده اینها با کمک یکدیگر روشن‌تر می‌شوند اما جریان تعلیم اسما چون یک‌بار ذکر شده همچنان در اغماض و پیچیدگی و دشواری و صعوبت است. شجرهٴ ملعونه در قرآن هم همین طور است شجرهٴ ملعونه که یک‌جا ذکر شده لعن فراوان شده که خدا کفّار را لعنت کرده، مشرکین را لعنت کرده، منافقین را لعنت کرده و مانند آن اما ﴿الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ﴾ شجرهٴ زقّوم آمده، ﴿تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ﴾ آمده اما عنوان ﴿الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ﴾ در قرآ‌ن چون همین یک‌جاست این است که وجوه فراوانی را به همراه دارد این هم یک مطلب.
پرسش:...
پاسخ: منتها حالا بالصراحه نیست از شواهد و جمع‌بندی آیات می‌شود این را حل کرد چه اینکه حل کرده‌اند لعنش را از یک‌جا گرفتند، شجره‌اش را از یک‌جا گرفتند شده شجرهٴ ملعونه اما با صعوبت آنها که این راه تفسیر قرآن به قرآن را طی نکردند آمدند گفتند که ملعون‌بودن برای آن است که آکل و طاعمش ملعون است اینها یا مجاز در کلمه مرتکب شدند یا مجاز در اسناد را بالأخره یا مجاز لغوی یا مجاز عقلی مرتکب شدند اما دست‌درازی کردن به مجاز، دستاویز کردن به مجاز لغوی یا مجاز عقلی این بعد از کوتاه شدن دست آدم از حقیقت لغوی و حقیقت عقلی است تا آنجا که ممکن است آدم باید از شواهد قرآنی کمک بگیرد که شجره چیست؟ لعن چیست؟ شجرهٴ ملعونه چیست و مانند آن. در بعضی از موارد که انسان دستش از آیات کوتاه است روایات خوبی که در باب وجود داشت و دارد و معارض هم ندارد می‌تواند راه‌گشا باشد اگر روایات خودش معارض نداشت می‌تواند شاهد خوبی باشد برای حلّ آیات دیگر، خب.
مطلب بعدی آن است که این شجرهٴ ملعونه عنوان شَجَر همان طوری که برخی از اهل معرفت ذکر کردند در بهشت عنوان شجر نیست ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ هست و مانند آن هر چه از بهشت نقل می‌شود فقط میوه‌های بهشت نقل می‌شود درست است درخت در بهشت وجود دارد اما عنوان شجر بر درخت اطلاق نشده و شجره هم گفته نشده سرّش آن است که شجرِ دنیا اینها شاخه به شاخه و شاخ به شاخ درهم تنیده‌اند اما آنچه که در بهشت هست همه این شاخها و شاخه‌ها مستقیم و معتدل‌اند شَجر نیست به این معنا که درخت هست، ریشه دارد، ساقه دارد، تنه دارد، برگ دارد، ساق و شاخه دارد، میوه دارد اما آن حالت تشاجر و مشاجره و درهم تنیدن و درهم رفتن و مزاحم هم بودن اینها نیست اگر ما چنین چیزی داشته باشیم این دیگر شجر نیست این مشاجره‌ای بین شاخه‌ها و شاخهای او نیست شاید بر اساس این نکته باشد که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ آمده، تعبیرات دیگر آمده ﴿مُدْهَامَّتَانِ﴾ آمده اما «شجره» نیامده آنجایی هم که منشأ رحمت و برکت است موصوف است به طیّب بودن یا مبارک بودن که ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ﴾ یا آنچه که درباره جریان حضرت موسی(سلام الله علیه) است که فرمود این ندای «أنا الله» را از شجرهٴ مبارکه شنید. در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» به این صورت بیان شده آیه سی سورهٴ مبارکهٴ «قصص» این است ﴿فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ مِن شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن یَا مُوسَی﴾ ﴿شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیْمَنِ﴾ اینکه می‌گویند وادیِ اِیمن، وادیِ اِیمن این باید توجه داشت که ما وادیِ ایمن نداریم، اِیمنِ وادی داریم این اِیمن صفت وادی نیست، صفت شاطیء است شاطیء یعنی جانب ﴿مِن شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیْمَنِ﴾ یعنی «من الشاطیء الأیمن للوادی» نه اینکه ما وادی داشته باشیم به نام وادی اِیمن اگر در شعر و غیر شعر آمده اینها خیال کردند که اِیمن وصف وادی است این ایمن وصف شاطیء است شاطیء یعنی جانب، جانبِ راست وادی نه جانبِ وادیِ راست، خب. ﴿مِن شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیْمَنِ﴾ که مبارکه است از آنجا ندا داده شده ﴿إِنِّی أَنَا اللَّهُ﴾ و مانند آن که با کلمهٴ مبارکه محفوف است.
بالأخره شجر به این معنا که مشاجره‌ای در اغصان آ‌نها باشد نیست سرّش این است که اصلاً در بهشت جا برای مشاجره نیست که هیچ کس ﴿لَا لَغْوٌ فِیهَا وَلاَ تَأْثِیمٌ﴾ چه در انهارش، چه در اشجارش، آبهایش هم که روان‌اند این طور نیست که سرشان به سنگ بخورد مزاحم داشته باشد، درختهایش این طور است، میوه‌هایش این طور است، پرنده‌هایش هم این طور است و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: نه، پیچیدگی غیر از، لَفیف غیر از تشاجر است اینها درهم بودن غیر از پیچیده بودن است یک وقت است که زیری هست و رویی است و بعضها ببعض محیط است اینها ملفوف‌اند به یکدیگر اما درهم باشند الآن این مشاجره که در درختهاست هر شاخه‌ای که قوی‌تر است جلوی شاخهٴ ضعیف‌تر را می‌گیرد اصلاً نفس او را قطع می‌کند درخت این است دیگر همه‌شان نور می‌خواهند و هوای آزاد می‌خواهند آنکه قوی‌تر است خودش را پهن می‌کند، آنکه ضعیف‌تر است لابه‌لا خودش گُم می‌شود نه میوه می‌دهد، نه اگر میوه داد میوهٴ او قابل بهره‌برداری صحیح است یک خاصیّت قوی و ضعیف است در درختان اما آنجا این طور نیست آ‌نها همه‌شان ملفوف‌اند، پیچیده‌اند هر کدام حافظ دیگری است و در خدمت دیگری و مانند آن، خب.
پرسش:...
پاسخ: بله، حالا وقتی که ذات اقدس الهی احاطهٴ علمی دارد و احاطهٴ قدرت دارد این فتنه و آزمون به تو آسیبی نمی‌رساند ما اینها را در قرآن لعن کردیم از رحمت الهی‌ هم دورند به تو هم آسیب نمی‌رسانند گرچه تخویف می‌کنیم و تخویف هم به حال اینها سودمند نیست ﴿فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیَاناً کَبِیراً﴾ اما هیچ مشکلی دامنگیر تو نیست برای اینکه ﴿إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ﴾ اینها کجا می‌توانند فرار بکنند، خب.
مطلب بعدی آن است که از کجا ما این روایاتی که دربارهٴ بنی‌امیه وارد شده است که اینها به منبر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تهاجم کردند و روی پلّه‌های منبر رفت و آمد می‌کنند آن طوری که بوزینه رفت و آمد می‌کند از کجا اینها در قرآن لعن شدند می‌گویند برابر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» آمده اینها ملعون‌اند در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» آیه 57 به این صورت آمده است ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً﴾ آنها که ذات اقدس الهی را آزار می‌کنند یعنی دین او را هتک می‌کنند، آنها که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را آزار می‌کنند هم شخصیت حقیقی او را، هم شخصیت حقوقی او را آزار می‌کنند نظیر ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ﴾ ایذا هم در برابر نصرت است کسی دین خدا را یاری کند ﴿تَنصُرُوا اللَّهَ﴾ خواهد بود، کسی دین خدا را هتک کند ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ﴾ خواهد بود درباره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم همین طور است.
اموی از بدترین گروهی بودند که هم دین الهی را هتک کردند و هم وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را رنجاندند و مشمول این آیه 57 سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» خواهند بود که ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ﴾ تعبیر به فعل ماضی برای تحقّق وقوع است نه اینکه خدای سبحان در گذشته اینها را لعن کرده در آینده لعن نمی‌کند در بعضی از آیات دارد که اینها کسانی‌اند یعنی کفار و منافقین و مشرکان و امثال ذلک که ﴿عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلاَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ﴾ گرچه مردم خبر ندارند ولی از اینکه از باطل بیزارند و باطل را بد می‌گویند و آنها نمودار کاملی از باطل‌اند بنابراین مشمول طَرد و لعن فرشتگان‌اند و مشمول طرد و لعن تودهٴ مردم ﴿لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً﴾ اینها پس به کمک آن روایات و برخی از آیات می‌شود مطمئن شد که منظور از این شجرهٴ ملعونه همان مخالفان اسلام‌اند البته همان طوری که در بخشهای مثبت مثلاً ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ که بر اولیای الهی حمل می‌شود بیان مصداق کامل است نه حصر، از سنخ تطبیق است نه تفسیر در جریان منفی هم همین طور است اگر یک سلسله آیاتی بر بنی‌امیه تطبیق شد این حصر نیست الآن هم کسانی که دین خدا را وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هتک می‌کنند مشمول همین آیه 57 سورهٴ مبارکهٴ «احزاب‌»اند دیگر ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾ اینها کسانی‌اند که ﴿لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ﴾ حصر مصداقی ندارد منتها آنها مصداق کامل‌اند، پیشگام‌اند در اهانت و مانند آ‌ن.
مطلب دیگر اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) همان طوری که یک تعلیم عمومی داشت یک تعلیم خصوصی، یک تعلیم حصولی هم داشت یک تعلیم شهودی الآن درسهایی که در حوزه و دانشگاه هست همین دو، سه رشته است یعنی مبتدی و متوسّط و نهایی اینها بعضیها تازه وارد حوزه یا دانشگاه می‌شدند، بعضیها متوسط‌اند، بعضی درجه عالی‌شان بود این همان علوم رسمی و حصولی است که در حوزه‌ها و در دانشگاه‌ها به این دو، سه درجه تقسیم می‌شد و تدریس می‌شد اما وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گذشته از اینکه این تدریسها را داشتند یعنی تدریسهای عمومی داشتند در نماز جمعه‌ها در مسجدها و مانند آن و جلسات خصوصی هم داشتند برای خواص از اصحابشان یک مکتب دیگر هم داشتند که آن مکتب، مکتب شهودی بود این را هم مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) در جلد هشت کافی یعنی روضه کافی از معصوم(سلام الله علیه) نقل می‌کند هم مرحوم ابوالفتوح نیشابوری معروف به ابوالفتوح رازی در تفسیر روض‌الجنان نقل می‌کند که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعد از نماز صبح چون نماز صبح نظیر نماز ظهر و شب این طور نبود که جمعیتش عمومی باشد همه بتوانند از راههای دور خودشان را برسانند بالأخره جمعیت کمتری بود و هنوز مردم وارد صبح نشده بودند از اینها بعد از نماز صبح می‌پرسید که دیشب چه چیزی دیدید در عالم رؤیا؟ خب بعضیها در کلاس رؤیا درس می‌خوانند. این شهود، کشف، اول در خواب است بعد در حالت منامیه در بیداری، بعد در حال یَقظه این سه گونه برای کسانی‌ که آن اهل باطن‌اند ظهور می‌کند. آن روایتی که مرحوم کلینی در جلد هشت کافی دارد این است که حضرت هر روز سؤال می‌کرد که چه چیزی دیدید؟ طرزی این خواص اصحاب را تربیت کرد که این خواب برای آنها کلاس درس بود چقدر غذا بخورند، سبک‌تر غذا بخورند، زودتر بخوابند، رو به قبله بخوابند، با دعا بخوابند که چیز یاد بگیرند نه اینکه بخوابند که بخوابند، بخوابند که بیدار باشند اگر یک روز یا دو روز بود خب آن تعبیر را وجود مبارک حضرت طبق نقل مرحوم کلینی نمی‌کرد دارد هر روز سؤال می‌کرد «مَن مبشّرات» از همه هم که سؤال نمی‌کرد که این هم که جناب نیشابوری معروف ابوالفتوح رازی در ذیل همین آیه محلّ بحث در تفسیر شریفشان نقل می‌کنند همین است که حضرت هر روز از این خواص بعد از نماز صبح سؤال می‌کرد که دیشب در عالم رؤیا چه چیزی دیدید؟ معلوم می‌شود که درست است درس و بحث و کتاب و کتیبه و این صورت نبود که کتابی را باز کنند هر روز بخوانند و یک صفحه درس بگویند این‌‌چنین نبود اما درسهای شهودی بود، درسهای کشف بود، درسهای تهذیب بود، درسهای معرفتی بود آن وقت درس هم همان است که از درون بجوشد این «یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ» این است حضرت آن توان را داشت به عنایت الهی که خواب تمام اینها را تفسیر بکند و تعبیر کند ما وقتی خوابی دیدیم واقعاً از تعبیر خواب خودمان عاجزیم برای اینکه خودمان را نشناختیم نه روانکاویم، نه درون‌کاویم نه درونِ درون خود، نه روانِ روان خود را خبر داریم چه رسد به اینکه خواب دیگران را تعبیر کنیم ما برای اینکه خودمان را گُم کردیم کاری هم با خودمان نداریم ماییم و همین غذا خوردن و سخن گفتن و رفتن و ماییم در حوزهٴ بیرون از درون خودمان داریم زندگی می‌کنیم ما در بیرون داریم زندگی می‌کنیم نه در درون حضرت آن درونیها را هم می‌پروراند، بیرونیها را هم می‌پروراند اینکه عرض کردم اگر یک بار بود که مرحوم کلینی از حضرت نقل نمی‌کرد که هر روز سؤال می‌کرد «مَن مبشّرات» در ذیل همان روایت دارد که شما اگر روبه‌راه باشید، غذای حلال بخورید، مواظب دهنتان باشید، هر حرفی را نزنید، هر حرفی را نشنوید در متن زندگی و سیاست و اینها هم می‌توانید باشید مثل سید مدرّس(رضوان الله علیه) جدا نباشید، خب این نعمتهای فراوانی که ذات اقدس الهی به امام داد با اینکه در متن سیاست بود دیگر این طور نبود که از مردم جدا باشد دیگر آدم می‌‌تواند در متن زندگی باشد اما نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد، نه خلاف بگوید نه خلافی را تحمل بکند اینها شدنی است اینها که پیغمبر نبودند و امام نبودند اینها هم طلبه‌ای بودند به این صورت رشد کردند وقت برای همه هست حضرت فرمود اگر شما بهتر از این زندگی بکنید «لصافحتکم الملائکه» این را مرحوم کلینی در جلد هشتم نقل کرده در روضه کافی این از بهترین و لطیف‌ترین تعبیرات روایی ماست فرمود اگر شما بهتر از این راه بروید فرشته‌ها با شما مصافحه می‌کنند دور نیست «لصافحتکم الملائکه» آن‌گاه می‌بینید در بین همین طلبه‌ها افراد شاخصی برمی‌خیزد آن روز به عرضتان رسید که سه‌تا طلبه با هم درس خواندند هر سه برجسته شدند آبرویی برای شیعه شدند خب این مرحوم آقای حکیم(رضوان الله علیه) طلبه بود این مستمسک را به تنهایی نوشت مستمسک یک کتاب قوی است این مرحوم آقای امینی یک طلبه آذری بود این الغدیر نوری است سیدناالاستاد علامه طباطبایی هم که خب از نزدیک دیدید اینها سه‌تا طلبه بودند خوب درس خواندند آبرویی شدند برای شیعه کارهای گردهمایی و لَجنه‌ای و گروهی که نکردند که یک نفر بود مگر آسان است آدم یک نفر چند جلد کتاب عمیق بنویسد یا یک دوره ولایت بنویسد یا یک دوره تفسیر بنویسد غرض این است که فرمود اگر شما بهتر از این زندگی بکنید «لصافحتکم الملائکه» فرشتگان با شما هستند.
بنابراین این راه برای همیشه باز است این برکت را در تفسیر ابوالفتوح رازی شما می‌بینید که ذیل این آیه این روایتی را که مرحوم کلینی نقل کرد ایشان هم نقل می‌کنند.
پرسش:...
پاسخ: آن یادداشت کند دیگر.
پرسش:...
پاسخ: یادداشت کند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این طور که مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) نقل کرده است کسی در محضر حضرت عرض کرد که محفل شما بسیار شیرین است ما وقتی از اینجا بیرون رفتیم دیگر آن لذّت در کام ما نیست حضرت فرمود چرا به من می‌گویید «استعن بیمینک» به دستت بگو شما هر چیزی آمدی اینجا بنویس خب شما همین طوری می‌آیی می‌نشینی بعد می‌روی خب از یادت می‌رود دیگر فرمود: «استعن بیمینک» به من نگو من یادم می‌رود به دستت بگو که بنویس این کتابت برای همین است، این قلم برای همین است، این لوازم تحریر برای همین است آدم وقتی که بنویسد بعد به نوشته‌هایش مراجعه می‌کند اینها را جمع‌بندی می‌کند و به مطلب کامل می‌رسد این در باب استحباب نوشتن حروف یا لزوم نوشتن بعضی مطالب همین است فرمود: «استعن بیمینک» خوابی هم که دید آدم وقتی بنویسد همین طور است.
پرسش:...
پاسخ: خب آن سرّش این است که ما بیداریمان را مواظب نبودیم اگر بیداری‌مان را مواظب باشیم خوابمان هم یادمان می‌ماند که چه چیزی خواب دیدیم این لطیفه را مرحوم بوعلی نقل کرد فرمود آدم دروغگو هرگز خواب راست نمی‌بیند چون خواب ظهور همان مَلکات بیداری است دیگر کسی که خلاف نقل می‌کند این هر چه که به او در عالم رؤیا چیز خوب به او می‌دهند اما این عادت کرده به خلاف این راست را کج می‌کند حالا وقتی هم که بیدار شده اگر هم یادش باشد مُعبّر را گرفتار می‌کند کسی نمی‌تواند خوابِ کج را تعبیر بکند که آدمِ غیر صادق رؤیای صادق ندارد برای اینکه ظرف، ظرفِ آلوده است این یک، آن مظروف طیّب و طاهر را در این ظرف آلوده می‌ریزد دو، این می‌شود آلوده سه، وقتی که بیدار شد یا یادش نیست یا اگر یادش باشد آلوده یادش است خب آلوده هر معبّری را به ستوه درمی‌آورد این را نمی‌تواند عبور کند معبّر نمی‌تواند عبور بکند اگر توانست عبور بکند از آنچه را که در یادش هست و آنچه را که اول دید راه اگر باشد بله، معبّر می‌تواند مشکل را حل کند اما در اثر تبهکاری این نائم راه بسته است راهِ عبور نیست از بس کج‌اندیشی کرده که این مُعبّر را گرفتار کرده خب وقتی راه نباشد این چطور عبور بکند تا نتواند عبور بکند به مقصد اصلی نمی‌رسد تا نتیجه را اعلام بکند بگوید این خواب این‌‌چنین بوده است و این نتیجه نصیب‌تان می‌شود این در راه مانده خودش کجا عبور بکند؟
غرض این است که آدمِ امین، آدم صادق، آدم خالص رؤیای صادقانه و خالصانه و آمنانه می‌بیند این نصیبش می‌شود همین معنا را حضرت هر روز از شاگردانش بعد از نماز صبح می‌پرسید «مَن مبشّرات» ، خب.
فرمود که اگر این شجرهٴ ملعونه در قرآن بخواهند به تو آسیب برسانند مقدورشان نیست چون ﴿إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ﴾ و اینها هم چون ملعون‌اند تحت قَهر الهی‌اند.
پرسش:...
پاسخ: نه دیگر این ماضی در گذشته وجود مبارک پیغمبر این خواب را دیده گاهی رؤیایی که آدم می‌بیند در مدت کوتاه زود تعبیر می‌شود، گاهی هم سالیان متمادی طول می‌کشد وجود مبارک یوسف صدّیق آن رؤیایی را که در نوپایی و نوسالی دید تا آن وقتی که به پدر بزرگوارش بگوید ﴿یَا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُؤْیایَ﴾ که من قبلاً دیدم چند سال طول کشید؟ خدای سبحان رؤیایی را نصیب پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود یک، بعد از گذشت آن رؤیا با فعل ماضی تعبیر می‌کند که این رؤیایی که ما قبلاً به تو نشان دادیم دو، این آزمون است و این فتنه است و بعداً اتفاق افتاد سه. لازم نیست که رؤیا و تعبیرش در مدینه باشد یا همزمان باشد، خب رؤیا در کنعان بود تعبیرش در مصر است با گذشت سالیان متمادی گفت ﴿یَا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُؤْیایَ﴾ که من قبلاً دیدم، خب.
از اینکه فرمود: ﴿فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیَاناً کَبِیراً﴾ ناظر به همان است با آن مثالهایی که قبلاً گفته شد که اگر میوهٴ شادابی را کسی که دستگاه گوارش‌اش آسیب دیده است بخورد این میوه درد او را اضافه می‌کند زیرا طبیب حاذق، پزشک معالجش گفت که میوهٴ خام با دستگاه بیمار تو هماهنگ نیست تقصیر این گلابی شاداب نیست تقصیر آن برای ضعف معده و رودهٴ اوست بعد جریان سجدهٴ فرشته‌ها درباره حضرت آدم را ذکر کرد.
جریان سجده در چند جای قرآن کریم آمده است اما جریان تعلیم اسما همان یک‌جا آمده که با صعوبت همراه بود آن روایتی هم که چند روز قبل از وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) نقل شده است که درخت بهشتی هر میوه‌ای را که بهشتی طلب بکند می‌دهد ظاهراً باید در ذیل همان بحث جریان آدم(سلام الله علیه) در تفسیر تسنیم آمده باشد شاید مرحوم فیض(رضوان الله علیه) هم در ذیل آیه ﴿أُکُلُهَا دَائِمٌ﴾ این روایت را نقل کرده باشد این دوجا اگر مراجعه بشود آن روایت دیده می‌شود، خب.
فرمود: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ﴾ جریان آدم اگر تعلیم اسما اول شد که ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ﴾ بعد عرضهٴ اسما بر فرشته‌ها شد ﴿ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَئِکَةِ﴾ بعد اظهار عجز فرشته‌ها اعلام شد که ﴿سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا﴾ بعد مرحلهٴ سوم در مرحلهٴ چهارم ذات اقدس الهی به حضرت آدم(سلام الله علیه) دستور داده باشد که ﴿یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾ اگر این مراحل چهارگانه قبلاً اتفاق افتاده باشد جریان ﴿اسْجُدُوا لِآدَمَ﴾ سَهل بود این جریان برای همه قابل تحمّل بود و شیطان هم هیچ راهی برای اعتراض نداشت اگر اعتراض داشت اعتراضش به سبک دیگر بود نه این برای اینکه این دیگر بیّن‌الرشد شد دیگر که او لیاقت دارد.
آن سؤالی که فرشته‌ها کردند سؤال اعتراضی نبود سؤال استفهامی بود زیرا ذات اقدس الهی قبل از آفرینش آدم(سلام الله علیه) با فرشته‌ها(علیهم السلام) در میان گذاشت که ﴿إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً﴾ آنها عرض کردند اگر خلافت برای تقدیس و تسبیح است که ما مُقدّس و مسبّحیم که خدای سبحان فرمود: ﴿إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ آن سؤال آنها درباره جریان سؤال مشورتی بود به اصطلاح اما این اعتراض ابلیس(علیه اللعنه) درباره این است که خود را در برابر ذات اقدس الهی قرار داد اگر این دستور سجده بعد از عبور از این مراحل چهارگانه باشد دیگر شیطان بهانه‌ای برای اعتراض نداشت ممکن بود آن وقت یک اعتراض دیگری بکند ولی این اعتراض در آنجا جا نداشت که بگوید که ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ برای اینکه ﴿خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ برای اینکه او دید کاری از او ساخته است که از هیچ فرشته‌ای ساخته نیست او حقایق اسما را آشناست، معلم فرشته‌ها شد و مانند آن خودش هم که در جنب فرشته‌ها در جمع برخی از فرشته‌ها بود. از این صحنه معلوم می‌شود که این امر به سجده بعد از اینها نبود یا در خفای این امور قرار گرفت و مانند آن وگرنه شیطان آن اعتراض را نمی‌کرد.
مطلب دیگر اینکه اساس ملعون شدن شیطان تنها در معصیت نیست که یک سجده نکرده تا کسی که نماز نخواند مثلاً ـ معاذ الله ـ او هم مثل شیطان باشد تمام مشکل شیطان بر اساس استکبار او بود نه ترک سجده، استکبارش این است که خود را در برابر خدای سبحان قرار داد به خدا عرض کرد شما نظرتان این است که من باید سجده کنم ولی من نظرم چیز دیگر است تمام جُرم شیطان این است «جُرمش این بود که در آینه عکس تو ندید ورنه بر بوالبشری» به تعبیر استاد ما مرحوم حکیم الهی قمشه‌ای «ورنه بر بوالبشری ترک سجود این همه نیست» حالا یک سجده نکرده لعنِ ابد دامنگیر او بشود که نیست این معصیت است اما وقتی کسی ـ معاذ الله ـ خود را در برابر خدا قرار بدهد این دیگر معصیت عادی نیست این بدترین کفر است دیگر بگوید من نظرم این است این می‌شود ﴿أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾ دیگر.
شیطان از آن به بعد که همهٴ نتایج عبادتهای شش هزارهای سالهٴ خود را یک‌جا از دست داده بود تصمیم جدّی گرفت که بشر را آلوده کند آن قسمت در این بخش از آیات آمده ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ﴾ که بحثش مبسوطاً گذشت ﴿فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ﴾ سرّ اعتراض‌آمیزش هم این بود که ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ ﴿قَالَ ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً﴾ این سؤال اعتراض‌آمیزش.
خب اگر او می‌دانست که روحِ الهی به آدم داده شد و آدم حقایق اسما را بلد است نه تنها بلد است بلکه معلّم ملائکه است این حرف را نمی‌زد.
پرسش:...
پاسخ: بله، یک وقت است که بهانه‌ای دارد، یک وقت بهانه‌ای ندارد.
پرسش:...
پاسخ: همین است آنها شیطان‌اند، ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ می‌گویند ولی بهانه‌ای ندارند در آنها اگر شیطان بعد از این جریان بود خب بهانه‌ای نداشت گناهش طور دیگر بود یک چیز دیگر می‌گفت اما حالا که این بهانه را می‌آورد معلوم می‌شود که از حقیقت آدم باخبر نبود از جریان تعلیم اسما باخبر نبود.
پرسش:...
پاسخ: نه، آخر چون از خلقت طین خبر داشت از تعلیم اسما خبر نداشت که.
پرسش:...
پاسخ: درست است ولی منظور آن است که اگر این بداند که این همه اسمای الهی را بلد است، معلم ملائکه است و مانند آن که در برابرش آن حرف را نمی‌زند که او از گِل خلق شده که.
پرسش:...
پاسخ: نه، او را که نمی‌تواند بگوید من قبول ندارم درست است که ممکن است قبول نکند.
پرسش:...
پاسخ: بله، نه اینکه او قبول داشته باشد او کسی که مستکبر است چیزی را باور ندارد اما بهانهٴ مذاکره‌ای ندارد این فقط ذات اقدس الهی فرمود که من که نگفتم شما برای کسی سجده کنید که از گِل است که می‌گویم برای کسی سجده کنید که معلم ملائکه است آن وقت این حرفی برای گفتن ندارد نه اینکه حالا اگر این صحنه اتفاق افتاده بود او سجده می‌کرد کسی که در درون او استکبار است استکبار اِبایی دارد که هرگز در برابر حق خضوع نمی‌کند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:47

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن