display result search
منو
تفسیر آیات 61 تا 65 سوره اسراء_ بخش دوم

تفسیر آیات 61 تا 65 سوره اسراء_ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 13 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 61 تا 65 سوره اسراء" _ بخش دوم
هر کسی انگیزهٴ گناه را دارد الاّ بندگان خاص،
اگر کسی بندهٴ خداست در برابر آن علیمِ مطلق، در برابر قدیرِ مطلق باید خاضع باشد


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ قَالَ ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً ﴿61﴾ قَالَ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلاً ﴿62﴾ قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُکُمْ جَزَاءً مَّوْفُوراً ﴿63﴾ وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُوراً ﴿64﴾ إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَی بِرَبِّکَ وَکِیلاً﴿65﴾

بعد از اینکه عناصر محوری دین که توحید و نبوّت و معاد و خطوط کلی اخلاق و حقوق و فقه را بیان فرمود و اینکه مشرکان هم از اعتقاد به آن عقاید سر باز زدند هم از تخلّق به معارف اخلاقی سرپیچی کردند هم از عمل به آن احکام اوّلیه فقه متوقّف شدند و هم از رعایت حقوق استنکاف کردند ذات اقدس الهی فرمود اینها شبیه هم‌اند در اقوام و ملل گذشته هم این‌گونه متمرّدان بودند ﴿وَمَا مَنَعَنَا أَن نُرْسِلَ بِالْآیَاتِ إِلَّا أَن کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ﴾ نفرمود قوم عاد و ثمود تکذیب کردند فرمود پیشگامان اینها آن متقدّمان، آن قُدمای اینها تخلّف کردند اینها هم متأخّران همان قُدما هستند اینها یک سلسله منحوس‌اند.

بعد از بیان این جریان پرداختند به آن انگیزه‌های عصیان که هم برای اوّلین بود، هم برای آخرین بود و هم برای افرادی که بین اوّلین و آخرین‌اند هر کسی انگیزهٴ گناه را دارد الاّ بندگان خاص، منشأ انگیزه هم، هم آمادگی درونی است از یک سو و هم وسوسهٴ بیرونی است از سوی دیگر این را در غالب موارد ذکر می‌کنند سرّ اینکه جریان اِبای شیطان از سجده و تهدید شیطان به وسوسه و اغوا را در غالب موارد ذکر می‌کنند این برای بیان ریشهٴ این سیّئات است که اگر عده‌ای در گذشته و عده‌ای در حال در برابر دین الهی مقاومت می‌کنند منشأش همان استکبار است و برتری‌طلبی است و عدم خضوع در ساحت حق است و امثال ذلک.

شیطان موجودی است که به تعبیر حضرت امیر(سلام الله علیه) شش هزار سال خدا را عبادت کرد و معلوم نیست برای دیگران که این شش هزار سال از سالهای دنیاست یا سالهای آخرت است «عَبَدَاللَّهَ سِتَّةَ آلاَفِ سَنَةٍ لاَ یُدْرَی أمِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَةِ» این شیطان که در برابر ذات اقدس الهی شش هزار سال سجده کرده بود و اطاعت کرد وقتی ذات اقدس الهی امر کرد سجده کنید او باید اطاعت می‌کرد چه بداند رمز این کار چیست و این آدم از علوم الهی برخوردار است، تعلیم اسمای الهی نصیب او شده است چه نداند، اگر کسی بندهٴ خداست در برابر آن علیمِ مطلق، در برابر قدیرِ مطلق باید خاضع باشد لازم نیست بداند سرّش چیست اگر می‌دانست سرّش چیست که آسان بود اما وقتی نمی‌داند باید اطاعت کند چون می‌داند ذات اقدس الهی حقّ محض است و از خدای سبحان هیچ حُکمی صادر نمی‌شود مگر حقّ محض، خب بنابراین او چه بداند، چه نداند وظیفهٴ او سجده کردن است اگر احیاناً موجوداتی خلق شدند که طبق برخی از روایات جزء عالین‌اند و اصلاً توجّهی ندارند که خداوند مخلوقی دارد اینها غرق در جمال و جلال الهی‌اند اگر چنین موجودی داشته باشند چه اینکه از بعضی از روایات برمی‌آید آنها مأمور به سجده نیستند و شیطان یقیناً از آنها نیست ﴿أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ﴾ یعنی تو که جزء عالین نیستی در حقیقت تکبّر کردی اگر چنین موجودی باشد چه اینکه طبق روایات هست و شیطان جزء آنها می‌بود مأمور به سجده نبود از اینکه مأمور به سجده است و ذات اقدس الهی از او توضیح می‌خواهد که ﴿مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ﴾ معلوم می‌شود که یا چنین موجودی نیست یا اگر باشد شیطان جزء آنها نیست، خب.
پرسش:...
پاسخ: آن قبل از آفرینش بود یک سؤال استفهامی کردند که بفهمند راز اینکه ذات اقدس الهی فرشته را به عنوان خلیفه قبول نکرده و انسان را می‌خواهد به عنوان خلیفه قبول بکند برای چیست؟ یک سؤال علمی بود جواب علمی هم شنیدند اینها هم در آغاز سؤالشان تسبیح کردند و هم بعد از دریافت جواب تسبیح کردند هم از اول گفتند ﴿سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ﴾ هم در آخر گفتند ﴿سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ﴾.
پرسش:...
پاسخ: سؤال استفهامی که جا دارد این ﴿وَسْأَلُوا اللّهَ مِن فَضْلِهِ﴾ این ﴿یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ از فضل خدا انسان سؤال می‌کند گاهی از خدا روزیِ علمی طلب می‌کند می‌گوید خدایا توفیق بده من این مطلب را بفهمم، گاهی مال طلب می‌کند، گاهی فرزند صالح طلب می‌کند، گاهی امنیت طلب می‌کند، گاهی باران طلب می‌کند اینها همه سؤال است ﴿وَسْأَلُوا اللّهَ مِن فَضْلِهِ﴾ سؤال استفهامی و سؤال استعطایی جامع مشترکی دارند آنجا که سؤال استعطایی است یعنی از خدا عطا می‌خواهیم بر اساس ﴿وَسْأَلُوا اللّهَ مِن فَضْلِهِ﴾ نعمتی را از خدا می‌خواهیم آنجا که سؤال استفهامی است درکِ مطلبی را از خدا می‌طلبیم آن هم در حقیت استعطایی است از خدا می‌خواهیم که به این مطلب عالِم بشویم اینها چیز خوبی است نقص هم نیست و ذات اقدس الهی اعتراض نکرده به اینها، اینها سؤال استفهامی کردند جوابی هم شنیدند در آغاز و در انجام در هر دو طرف خدا را تسبیح کردند گفتند تو منزّه از هر نقص و عیبی ولی ما می‌خواهیم بفهمیم.
پرسش:...
پاسخ: بله، شیطنت اصولاً همین است الآن چند بار این تحلیل گذشت اینجا هم همین حرف خواهد آمد که هر گناهی بالأخره به استکبار برمی‌گردد، به شیطنت برمی‌گردد زیرا اگر کسی کاری را انجام داد بر اساس سهو بود یا نسیان بود یا خطا بود یا اضطرار بود یا اضطراب بود یا الجا بود یا اکراه بود امثال ذلک اینها بر اساس حدیث رفع «رُفِعَ عن امّتی» همه برداشته شد هیچ کدام از اینها گناه نیست تنها جایی گناه است که انسان به موضوع علم دارد، به حُکم علم دارد، سهو و نسیانی در موضوع یا سهو و نسیانی در حکم نیست اضطرار و الجا و اکراه و اجباری هم در کار نیست عالماً عامداً دارد معصیت می‌کند در بحثهای قبل از صدرالدین قونوی گذشت که تمام معاصی به شرک برمی‌گردد منتها شرک ضعیف برای اینکه انسان که گناه می‌کند یعنی خدایا من هیچ عُذری ندارم می‌دانم تو این را حرام کردی ولی به نظر من، باید انجام بدهم معنای گناه این است اینکه فرمود: ﴿مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِکُونَ﴾ همین است هیچ کس گناه نمی‌کند مگر اینکه در حال گناه یک شرک ضعیفی دامنگیر او شد اینکه در روایت دارد «لا یزنیٰ الزانی وهو مؤمن»، «لا یسرق السارق وهو مؤمن» ، «لا یکذب کذا وهو مؤمن» همین است دیگر در حین ایمان کسی دروغ نمی‌گوید اگر کسی کذب خبری بود نه کذب مُخبری اینکه معصیت نیست بر اساس سهو و نسیان بود خبر خلاف واقع را واقع پنداشت اشتباه کرد گزارش داد خبر، دروغ است نه اینکه مُخبر دروغگو باشد برای اینکه او که اطلاع نداشت اینها که معصیت نیست آنجا که کذب خبری و مُخبری با هم جمع شد یعنی خبر مخالف واقع است و مخبر هم می‌داند عالماً عامداً دارد دروغ می‌گوید معنایش این است که خدایا من هیچ بهانه‌ای و عذری ندارم و می‌دانم که تو فرمودی نکن ولی من می‌کنم. عصارهٴ هر گناهی شرک است بنابراین هر گناهی به این برمی‌گردد.
ذات اقدس الهی در فرصتهای لازم در آن مواقع حسّاس جریان شیطان را بازگو می‌کند که به ما بفهماند هر خطری دامنگیر شماست در اثر پیروی کسی است که می‌گوید من بهترم تمام حرفهای شیطان این است که ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ من از او بهترم هر جا سخن از ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ شد معلوم می‌شود انسان تریبون شیطان شد. در جریان سورهٴ مبارکهٴ «بقره» قصهٴ طالوت و جالوت و داود و امثال ذلک گذشت که رهبری انقلاب را داود(سلام الله علیه) داشت طالوت در جمع آنها حضور داشت و به دستور او انجام گرفت و آنها قوم مبارز گفتند که چگونه او بر ما مُلک داشته باشد ﴿وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ﴾ برای اینکه ﴿وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ﴾ این ﴿وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ﴾ یعنی ما باید رئیس بشویم این ﴿نَحْنُ أَحَقُّ﴾ همان ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ شیطان است هر جا سخن از این است که من بهترم معلوم می‌شود گوینده شیطان است این را در مواضع حسّاس ذات اقدس الهی بعد از گذشت چند آیه این را تحلیل می‌کند که چنین کسی در کمین شماست برای اینکه انسان وسوسه را که می‌بیند یک، وسوسه هم یک امر وجودی است یک امر عدمی نیست این در دلش شوری افتاده که این حرف را بزند این امر وجودی است دیگر این اضطراب، این تلاش، این کوشش که بگویم، اعتراف کنم این امر وجودی است امر عدمی که نیست این از خود ما برنخاست برای اینکه ما قبلاً بودیم این حالت در ما نبود دیگر اگر ما منشأ پیدایش این حالت بودیم خب قبلاً هم ما بودیم دیگر اینکه این حالت الآن پیدا شد معلوم می‌شود کسی در قلب ما القا کرد این همان ﴿یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾ است این هم یک مطلب.
فرمود اگر چنین چیزی شنیدید بدانید این از کار شیطان است بدون تردید این کسی است که در برابر ذات اقدس الهی گفت من بهترم و سعی می‌کند شاگردانی تربیت کند که افزون‌طلب‌اند، مقام‌خواه‌اند، جاه‌طلب‌اند و مانند آن این را در هر قصهٴ مهمّی بازگو می‌کند می‌فرماید که شما این صحنه را به یاد بیاورید ﴿وَإِذْ قُلْنَا﴾ یعنی «اذکروا» آن جریان را که به ملائکه گفتیم ﴿اسْجُدُوا لِآدَمَ﴾ آنها همه سجده کردند مگر ابلیس این قصه را نقل می‌کند تا جریان ابلیس را بازگو کند وگرنه سؤال و جواب ملائکه و ﴿سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا﴾ یا یک‌بار نقل کرد آن هم اول سورهٴ مبارکهٴ «بقره» اینکه در بسیاری از موارد این قصه را بازگو می‌کند برای همان جریان شیطنت شیطان است ﴿فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ﴾ آن‌گاه ابلیس صریحاً اعتراض کرد در بعضی از قصه‌ها ذات اقدس الهی به ابلیس می‌فرماید: ﴿مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ﴾ چرا سجده نکردی؟ ﴿مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ﴾ این سؤال هست و آن جواب می‌دهد که ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ اینجا آن سؤال مطرح نیست بدون اینکه از او سؤال بکنند که چرا سجده نکردی اعتراض او را نقل فرمود: ﴿قَالَ ءَأَسْجُدُ﴾ این همزهٴ استفهام انکاری است ﴿لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً﴾ در بعضی از قسمتها دارد کسی که او را از صلصال کحمیء مسنون آفریده من سجده کنم. در این قسمت دارد که کسی که مخلوق است، طین است سجده کنم، در قسمتهای دیگر دارد که ﴿خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ من نباید بر او سجده کنم این دیگر از ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ بی‌خبر است خب، با اینکه خدای سبحان فرمود که ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ حالا از تعلیم ممکن است بی‌خبر باشد اما از ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ باخبر است.
﴿ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» که قبلاً گذشت این قصه بازتر بیان شده یعنی از آیه 33 سورهٴ مبارکهٴ «حجر» تا پنجاه این یک صفحه مربوط به همین جریان اعتراض شیطان و سجده نکردن اوست ﴿قَالَ یَا إِبْلِیسُ﴾ در سورهٴ «حجر» فرمود از آیه 32 به بعد ﴿یَا إِبْلِیسُ مَالَکَ﴾ قبلش به این صورت بود که ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ٭ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ﴾ این اِبای استکباری است که ﴿أَبَی وَاسْتَکْبَرَ﴾ در قبال اِبای اشفاقی، ابای اشفاقی مذموم نیست آنچه که در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» آمده است که ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا﴾ این نشان می‌دهد ابای اشفاقی است یعنی نتوانستند ابای اشفاقی مذموم نیست ابای استکباری مذموم است که فرمود: ﴿أَبَی وَاسْتَکْبَرَ﴾ اینجا ابای استکباری است که ﴿أَبَی وَاسْتَکْبَرَ﴾ نشان استکبار او هم این است که ﴿قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَالَکَ أَلاَّ تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ ٭ قَالَ لَمْ أَکُن لأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ﴾ این ﴿لَمْ أَکُن﴾ از حالت استمراری خود خبر می‌دهد یعنی من آن نیستم که در برابر کسی که از حمأ مسنون خلق شده است سجده کنم آن‌گاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ٭ وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ بعد او استنظار کرد مهلت خواست ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ خدا فرمود: ﴿فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ ٭ إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ آن‌گاه تهدیدش شروع شد ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلْأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ٭ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ﴾ این اغوا می‌کنم و تزیین می‌کنم و گمراهشان می‌کنم مسئله اغوا، مسئله تزیین این در آیه محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» شفاف‌تر بیان شده که چطور اغوا می‌کند؟ چطور گمراه می‌کند؟ از چه راههایی وارد می‌شود؟ تا پایان آن صفحه مربوط به کیفیت تهدید شیطان است.
پرسش:...
پاسخ: نه، خب شیطان دیگر مکلّف بود جن بود دیگر چون در قرآن دارد که ﴿کَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾ وقتی بالصراحه دارد ﴿کَانَ مِنَ الْجِنِّ﴾ معلوم می‌شود گرچه در بین فرشته‌ها بود ولی مَلک نبود از اینکه به صورت صریح قرآن دارد که ﴿کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ﴾ و جن هم مثل انسان مکلّف است دیگر، خب.
پرسش:...
پاسخ: این بحث مبسوطش در همان اوایل سورهٴ مبارکهٴ «بقره» چندین جلسه گذشت که آنها اهل تکلیف‌اند یا تمثیلی است برای آنها، آنها اهل رسالت و شریعت و نبوّت و اینها هستند، نیستند مبسوطاً آنجا جلد اول بحث شد، خب.
﴿فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ﴾ ذات اقدس الهی فرمود شیطان می‌گوید من در برابر طین سجده نمی‌کنم بعد گفت ﴿أَرَأَیْتَکَ﴾ یعنی «أخبرنی» ﴿هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ﴾ اینکه گفتی سجده کن او را بر ما گرامی داشتی او کرامتی دارد که ما فاقد آن کرامتیم در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیه هفتاد خواهد آمد که فرمود: ﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً﴾. شیطان در جریان تعلیم اسما سخنی نگفت چون سهمی نداشت اما از اینکه او باید ساجد باشد و انسان باید مسجودٌله این کرامتی است که نصیب انسان شده و شیطان از او محروم است به خدا عرض کرد که ﴿هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ﴾ به من خبر بده اینکه بر ما گرامی داشتی اگر به من مهلت بدهی من تمام ذریّه او را تبهکار می‌کنم مگر یک گروه کمی که به آنها دسترسی نداشته باشم ﴿لَئِنْ أَخَّرْتَنِ﴾ این درخواست است به این صورت به دلیل اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» دارد ﴿رَبِّ فَأَنظِرْنِی﴾ بالصراحة استنظار کرد، مهلت خواست تا اغوا کند اینجا ﴿لَئِنْ أَخَّرْتَنِ﴾ به صورت شرط بیان کرده یعنی اگر مهلت بدهی، یعنی مهلت بده منتها این را به این صورت بیان کرده ﴿لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلاً﴾.
احتناک، «إحتنَک» یا به معنای «استأصل» است یا به معنای «استولیٰ» است یا به معنای «أخذ الحَنک وألجمه» است جامعش همان احتناک به معنای الجام است این کسی که سوار بر اسب است، این سوارکار احتناک می‌کند یعنی حَنک اسب، دهنهٴ اسب، افسار اسب را با آن طناب یا غیر طناب می‌کشد این سوار وقتی احتناک کرد حَنک و تحت حنک او را در اختیار گرفت هر جا بخواهد می‌برد و از او سواری می‌گیرد گاهی می‌گویند که جَراد «احتنک الزرع» این ملخ به این مزرعه حمله کرد احتناک کرد «إحتنک» یعنی «استأصل»، «استأصل» یعنی اصل و ریشه‌اش را خورد اینکه می‌گویند فلان کس مستأصل شد یعنی اصلش برداشته شد، کَنده شد معنای استیلا هم آمده است به معنای سلطه داشتن آن کسی که احتناک می‌کند حنک اسب را می‌گیرد او هم می‌تواند مستولی باشد چه اینکه هست، هم می‌تواند اصل قدرت اسب را در اختیار داشته باشد ﴿لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾.
در جریان ذریّه، خود حضرت آدم هم دخیل است نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» و امثال «اعراف» گذشت که ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ﴾ این جریان ألست، ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ﴾ اختصاصی به ذریّه حضرت آدم ندارد گرچه ظاهر آیه این است که ذریّه او را بیرون آورده و از ذریّه تعهّد گرفته است، اقرار گرفته آنجا آدم و من دونه است ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ﴾ در حالی که خود آدم هم داخل در بحث است اینجا هم خود آدم هم داخل در بحث است برای اینکه اوّلین حمله‌ای که کرد به خود آدم حمله کرد در جریان بهشت دیگر ﴿فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ﴾ که ﴿یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی﴾ ، خب.
﴿لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلاً﴾ این حرف را زد. ذات اقدس الهی فرمود در اینجا چند مطلب است یکی اینکه تو «الی یوم القیامه» خواستی مهلت داشته باشی این برابر مصلحت ما ﴿إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ است نه «إلی یوم القیامه» آن وقت چه موقع است خدا می‌داند خب، که این در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» گذشت. گفتی من مسلّط بشوم تسلّطت در حدّ دعوت و وسوسه خوب است بیش از این مجاز نیستی و توان آن را هم نداری وسوسه هم یک نعمت خوبی است چون هر کس به هر مقامی در اثر تهذیب و سیر و سلوک رسید در اثر مبارزهٴ با وسوسه شیطان بود اگر شیطان نباشد و وسوسه شیطان نباشد که کمالات نفسانی ظهور نمی‌کند خب انسانی که نابیناست اگر نامحرم نگاه نکرد که کمالی برای او نیست اگر بینا باشد و وسوسهٴ نظر به نامحرم داشته باشد و ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا﴾ امتثال کند کمال است. وسوسه نعمت است، یک دعوت است در برابر این دعوت الهام از درون و دعوت از بیرون چند برابر وسوسه شیطان ذات اقدس الهی راه حق را به ما نشان داد هم در بخشهای حکمت نظر فرمود چیزهایی که نمی‌دانستید ما به شما یاد دادیم ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾ هم در حکمت عمل فجور و تقوا را به ما الهام کرد ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ هیچ کس نیست که بگوید من بد و خوب را نمی‌دانم، حق و باطل را نمی‌دانم، خیر و شرّ را نمی‌دانم، حُسن و قبح را نمی‌دانم اینها را خدا به ما الهام کرد در برابر این الهام مطالب انزالی هم دارد کتابهای آسمانی را انزال کرد، معارف وحیانی را به انبیا و اولیا انزال کرد آنها از راه تبلیغ و دعوت به حکمت و موعظه و جدال احسن ما را هدایت می‌کنند پس چند برابر آنچه که شیطان وسوسه می‌کند انبیا و اولیا و فرشته‌ها از بیرون و نفس مُلهمه ما از درون ما را هدایت می‌کند چه نعمتی بهتر از این؟
آن‌گاه یک بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) دارد که «ویلٌ لمن غَلبت آحاده أعشاره» وای به حال کسی که یکی‌های او از ده‌تاهای او بیشتر باشد یعنی اگر کسی یک کار خیر انجام داد حدّاقل خدا ده برابر پاداش می‌دهد، یک کار بد کرد یک کار بد یک کیفر دارد اگر کارهای بد هر کاری یک کیفر دارد و کارهای خیر هر کاری ده‌تا پاداش دارد و انسان نتواند آن ده‌تاها را بیش از این یکی‌ها بکند وای بر او «ویلٌ لمن غَلبت آحاده أعشاره» بنابراین ذات اقدس الهی می‌فرماید که تو مسلّط نیستی بر احدی این یک، تو در حدّ دعوت و وسوسه مأموری دو، وسوسه هم نعمت خوبی است مثل امتحان هر کس به جایی رسید در اثر رقابت و امتحان و کوشش به جایی رسید اگر امتحانی نباشد که تکاملی در کار نیست.
نعم، آ‌نهایی که با داشتن همهٴ راههای خیر بیراهه می‌روند ما چندین بار به آنها مهلت دادیم، راه توبه و انابه را باز گذاشتیم، «أنت الذی فتحت لعبادک باباً الی عفوک وسمّیته التوبه» و گفتی ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً﴾ همه این راهها و درها را ما به روی او باز گذاشتیم او به روی خود بست از آن به بعد در تحت سلطهٴ شیطان است دیگر ما کاری به او نداریم، کاری به او نداریم یعنی آن لطف خاص و فیض مخصوص را که قبلاً اعمال می‌کردیم دیگر اعمال نمی‌کنیم این همان است که شخص به حال خودش واگذار شده از آن به بعد ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ هست یک، ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ هست دو، بنابراین اصل وجود شیطان خیر و رحمت و برکت است، اصل وسوسه خیر و رحمت و برکت است سلطه‌ای به هیچ وجه شیطان نسبت به افراد ندارد انسان چند برابر وسوسهٴ شیطان رهبری دارد، هدایت دارد و از درون و بیرون به او کمک می‌شود اینها براهینی است که ذات اقدس الهی اقامه کرده.
فرمود: ﴿قَالَ﴾ یعنی ذات اقدس الهی به شیطان فرمود بسیار خب به تو مهلت دادم تو هم گفتی من تزیین می‌کنم، زیبا نشان می‌دهم، اغوا می‌کنم تو و این میدان باز آزمون ﴿قَالَ اذْهَبْ﴾ برو یان کارها را می‌خواهی انجام بدهی، انجام بده ﴿فَمَن تَبِعَکَ مِنْهُمْ﴾ از ذریّه آدم کسی پیرو تو بود ﴿فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُکُمْ﴾ جزای تابع و متبوع ﴿جَزَاءً مَّوْفُوراً﴾ عذاب جهنم که دیگر ﴿نَقُولُ لِجَهَنَّمَ﴾ روزی است که ما به جهنم می‌گوییم ﴿هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَزِیدٍ﴾ این دیگر ﴿تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ﴾ آتش جهنم طوری است که از دور وقتی کفّار را می‌بیند از شدّت غضب می‌خواهد تکه تکه بشود چنین عذابی هست.
فرمود: ﴿فَمَن تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُکُمْ جَزَاءً مَّوْفُوراً﴾ جزای فراوانی هم هست بعد فرمود هر کاری می‌خواهی بکنی بکن ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِکَ﴾ می‌خواهی اینها را جذب بکنی، آدم‌ربایی کنی با صدایت بکن مجازی، با سواره‌نظام و پیاده‌نظام حمله بکنی بکن همه این کارها چون نه اینکه امر ابتدایی باشد ترخیص است او گفت من اینها را می‌خواهم حضرت هم فرمود بکن فقط در حدّ دعوتی او سواره‌نظام دارد، پیاده‌نظام دارد کنایه از آن است که بعضیها قوی‌اند بعضی ضعیف، بعضیها هم به سرعت جواب می‌دهند بعضیها هم به کُندی جواب می‌دهند هم جواب‌دهنده‌ها چند نوع‌اند، هم وسوسه‌کننده‌ها چند گروه‌اند. فرمود: ﴿وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ﴾ با سلطه اینجا را جَلب بکن ﴿بِخَیْلِکَ﴾ آن سواره‌‌نظام ﴿وَرَجِلِکَ﴾ آن پیاده‌نظام ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ هم اینها را وادار به گناه می‌کنی، هم در اعضای خانوادهٴ او دخالت می‌کنی، هم در کارگاه تجاری او دخالت می‌کنی که این مجموعه را مجموعهٴ آلوده می‌کنی کسب حرام دارند، فرزند حرام دارند و خودشان هم با گناه زندگی می‌کنند.
﴿شَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ﴾ مشخص است آن کم‌فروشی، گران‌فروشی، تقلّب در کار و رباگیری اینها شرکت شیطان است در مال، شرکت شیطان در فرزند یکی‌اش همین است که از راه حرام غذایی تهیه کند به اینها بدهد، سَفاه در برابر نکاح، شرکت در فرزند است که ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ اگر در بعضی روایات دارد که با پول غیر مُخمَّس عین، نه دِیْن اگر عین، پولی که خمسش داده نشد عین آن پول را مهریه همسر قرار بدهد می‌شود «وشارکهم فی الأولاد» نه دِین در ذمّه بگیرد که این هم یکی، اگر نامحرمی را دید و علاقه و اشتیاق آن نامحرم شب در بستر با همسرش کنار هم جمع بشوند این می‌شود شرکت در اولاد، مصادیق فراوانی در روایات ما هست که شرکت در اولاد از چه راه پیدا می‌شود که شیطان شریک این مرد است در پیدایش این فرزند حالا یا راههای مالی است یا راههای نکاحی و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: فحّاش، بله خب همین است هر معصیتی که باشد بالأخره او وسوسه می‌کند، دخالت می‌کند، راه نشان می‌دهد، ﴿إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾ راه نشان می‌دهد، کلمات نشان می‌دهد، خشمگین می‌کند، او را اغوا می‌کند می‌گوید تو برتری، تو بهتری این حرام را برای او حلال می‌کند یکی هم گفتند نامگذاریهای بیجا که قبلاً نام بچه‌ها را می‌گفتند مهرداد، شمسداد، عبد شمس، عبد قمر اینها نامهای باطلی بود که در جاهلیت می‌گذاشتند می‌گفتند این هم از مصادیق شرکت شیطان در اولاد است بالأخره هر راه نامشروعی که فرزند در اثر او آلوده بشود مصداق شرکت شیطان در اولاد است.
تعبیری که مرحوم امین‌الاسلام و دیگران دارند این است که آنکه حضرت فرمود: «کلّ مولودٌ یولد علی الفطرة فأبواه یهوّدانه وینصّرانه ویمجسانه» از همین قبیل است هر کسی بر فطرت توحید به دنیا می‌آید آن پدرانی که این بچه‌ها را یهودی می‌کنند یا مسیحی می‌کنند یا مجوسی می‌کنند این شرکت شیطان است در فرزند و مانند آن مصادیق فراوانی بر اینها ذکر شده است.
پرسش:...
پاسخ: ممکن است غیبت می‌شود، آهنگهای لهو و لَعب می‌شود، مسخره می‌شود، طنز می‌شود، سلب حیثیت می‌شود و مانند آن.
پرسش:...
پاسخ: نه، خب البته خود شیطان از آن جهت که جن است مثل انسان حرف می‌زند منتها ما نمی‌بینیم مثل فرشته که نیست این جسم، بدن دارد روح دارد همه جنها همین طورند دیگر روح دارد، بدن دارد مثل ما منتها حالا ما نمی‌بینیم نه اینکه اینها نظیر فرشته باشند و امثال ذلک ملکوتی محض باشند.
پرسش:...
پاسخ: خب کسی که شش هزار سال عبادت بکند این سِمت را می‌تواند داشته باشد دیگر.
پرسش:...
پاسخ: نه، بالأخره موجودی است این قدرت را دارد فرشته‌ها این قدرت را دارند منتها در راه صحیح به کار می‌برند که ﴿الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ﴾ آنها الهامات خوب در دلهای مؤمنان القا می‌کنند شیطان وساوس بد در دلهای پیروانش القا می‌کند این قدرت را دارد موجودی هستند که می‌توانند در روح ما چه در خواب، چه در بیداری این اثر را بگذارد ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ وَعِدْهُمْ﴾ یعنی آنها را وعده بده، وعده می‌دهی یکی از راههایی که این بیان تفصیلی وساوس شیطان است که هم وعده می‌دهد که اگر این راه خلاف را انجام دادی به مقصد می‌رسی، هم وعید دارد که اگر این کار را بکنی فقر می‌کنی ﴿الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ﴾ این وعده هم در خیر به کار برده می‌شود هم در شرّ، هم به معنای وعدهٴ خودش است هم به معنی «أوعد» البته «أوعد» فقط در شر به کار برده می‌شود ﴿الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاءِ﴾ شیطان می‌گوید اگر شما انفاق بکنی، صدقه بدهی یا این وجوه شرعی را بدهی فقیر می‌شوی مالت کم می‌شود ذات اقدس الهی می‌فرماید این تهدید باطلی است که شیطان دارد انجام می‌دهد این «عِدْهُم» هم می‌تواند وعده را شامل بشود و هم می‌تواند وعید را که ﴿الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ﴾ را هم دربربگیرد.
فرمود این کارها را می‌توانی انجام بدهی ولی ﴿وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُوراً﴾ جز فریب و نیرنگ چیزی از شیطان برنمی‌آید چه اینکه وساوس او هم در همین راستاست، بنابراین از شیطان جز شیطنت و نیرنگ کاری ساخته نیست اما این در حدّ دعوت است نه در حدّ سلطنت فرمود: ﴿إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ﴾ حواست جمع باشد تمام بندگان من آزادند اگر از طرف تو دعوت به گناه می‌شود چندین دعوت‌نامه برایش می‌فرستیم دعوت به صلاح است، از درون و بیرون ما او را هدایت می‌کنیم، راهنمایی می‌کنیم به وسیله انبیا، اولیا، فرشته‌ها و به وسیله نفس مُلهمه که در درون او هست ما چنین چیزی در درون او نگذاشتیم که به طرف شرّ دعوت بکند انسان طبعاً مایل به خیر است این‌‌چنین نیست که مایل به شرّ باشد یا متساوی‌الطرفین باشد این بر اساس فطرت مایل به خیر است یک، ما همهٴ آنچه که به فجور و تقواست در درون او نهادینه کردیم دو، به وسیله انبیا و اولیا و ملائکه هم همان را «وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ» سه، تو هم وسوسه‌ای داری در قبال این چهار، ﴿إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:09

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی