display result search
منو
تفسیر آیات 71 تا 75 سوره اسراء

تفسیر آیات 71 تا 75 سوره اسراء

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 22 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 71 تا 75 سوره اسراء"
انسان در دنیا عقاید او، اخلاق او، اعمال او تابع ارادهٴ اوست
در آخرت همهٴ اعمال او در آن نشئه تابع اعمال و مَلکات دنیای اوست تابع اراده او نیست.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً ﴿71﴾ وَمَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً ﴿72﴾ وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذاً لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلاً ﴿73﴾ وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً ﴿74﴾ إِذاً لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیراً ﴿75﴾

جریان معاد را مثل جریان مبدأ و وحی و نبوّت به صورت مستقل در این سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که در مکه نازل شده است بیان می‌کند لذا این کلمهٴ ﴿یَوْمَ نَدْعُوا﴾ ظرف برای ﴿وَلَقَدْ کَرَّمْنَا﴾ و مانند آن نیست که «ولقد کرّمنا بنی‌آدم یوم ندعوا» این ارتباطی با آیه قبل ندارد این یک مطلب مستقلّی است که دربارهٴ معاد است.
مطلب دوم آن است که قبلاً در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیهٴ سیزدهم به این صورت بیان فرمود: ﴿وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنشُوراً ٭ اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً﴾ در جریان کتاب که به طور کلّی فرمود هر کسی نامهٴ اعمالی دارد ما او را بیرون می‌آوریم به او نشان می‌دهیم به او می‌گوییم نامهٴ اعمالت را بخوان این به منزلهٴ متن است و این دوتا تعبیری که شده بعضیها نامه را به دست راست و بعضیها اعما هستند این به منزلهٴ شرح آن آیه است که ﴿کُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ﴾ بعد فرمود: ﴿اقْرَأْ کِتَابَکَ﴾ این را در آیه محلّ بحث شرح می‌دهد که یک عده کتابشان به دست راست است، یک عده کتابشان به دست چپ یا «من وراء ظَهْر» است که اینها اعما هستند.

مطلب بعدی آن است که انسان در دنیا عقاید او، اخلاق او، اعمال او و در نتیجه رفتار و گفتار و کردار او تابع ارادهٴ اوست هر راهی را که انتخاب کرد می‌تواند طی کند ولی در آخرت همهٴ اعمال او در آن نشئه تابع اعمال و مَلکات دنیای اوست تابع ارادهٴ او نیست هر کسی هر عقیده‌ای که در دنیا داشت برابر آن عقیده در قیامت کار می‌کند نه برابر اراده، نمودار قیامت جریان همین خواب است این دوتا روایتی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در جلد هشت کافی و مرحوم فیض(رضوان الله علیه) در قسمت بَعثْ کتاب شریف وافی نقل کردند همین بود دیگر این روایات چندین‌بار خوانده شد که بشر اوّلی گرچه می‌خوابید ولی رؤیایی نداشت که در عالم خواب چیزی ببینند انبیای آنها، آنها را به عنوان بشیر و نذیر هدایت می‌کردند اینها نمی‌پذیرفتند انبیا می‌فرمودند اگر پذیرفتید بعد از مرگ در رفاهید، نپذیرفتید در عذابید انکار اینها بیشتر می‌شد چون می‌گفتند انسان که مُرد نابود می‌شود حیاتی بعد از موت نیست.
طبق آن روایتی که مرحوم کلینی نقل کرد ذات اقدس الهی رؤیا را نصیب مردم کرده است که اینها در عالم خواب چیزهایی را می‌دیدند بعد به انبیایشان مراجعه می‌کردند که اینها چه چیزی است که ما در عالم خواب می‌بینیم طبق این روایتی که مرحوم کلینی نقل کردند انبیای آنها به آنها می‌فرمودند آنچه را که شما در رؤیا می‌بینید نمونهٴ همان حرفهایی است که ما به شما می‌گوییم که در قیامت بعد از مرگ چنین عالمی هست که شما در عالم رؤیا چیزهایی را می‌بینید که در اختیار خود شما نیست، حرفهایی را می‌زنید که در اختیار شما نیست هر چه که برابر عقیدهٴ شما و اخلاق شما و اعمال قبلی شما بود حرف می‌زنید گاهی انسان در عالم رؤیا مردان بزرگی را می‌بیند سؤالاتی می‌کند وقتی بیدار شد می‌گوید ای کاش من فلان مطلب را نمی‌پرسیدم فلان مطلب را می‌پرسیدم غافل از اینکه در دنیا در بیداری هر کاری که کرده است برنامهٴ رؤیا را تنظیم می‌کند طبق آن، نه اینکه به مِیل خود انسان بتواند چیزها را ثابت کند این نموداری از آ‌ن نشئهٴ قیامت است این دوتا روایات بسیار روایاتهای نافع و آموزنده است.
بنابراین در قیامت هر کسی بخواهد نامه را با دست راست بگیرد یا با دست چپ بگیرد این‌چنین نیست دستِ راست اینها بسته است در عین حال که باز است بسته است برای اینکه اینها اصحاب یمین نبودند و دست چپ اینها باز است برای اینکه اینها اصحاب مشئمه و اصحاب شِمال و امثال ذلک بودند لذا نامهٴ اعمالشان برابر عقیده توزیع می‌شود نه برابر خواست اینها. روایات فراوانی در کتاب شریف کنزالدقائق و سایر تفسیرات روایی هست که همه اینها نور و برکت است ولی بخش وسیعی از اینها تطبیق است نه تفسیر مفهومی در روایات آمده است که هر کسی در زمان حضرت امیر(سلام الله علیه) بود او را به نام مبارک حضرت امیر می‌خوانند، هر کسی در زمان وجود مبارک امام حسن(سلام الله علیه) بود او را به نام امام حسن(سلام الله علیه) می‌خوانند تا برسد به زمان وجود مبارک ولیّ‌عصر(ارواحنا فداه) که کسانی که در این عصر هستند در قیامت اینها را به نام وجود مبارک ولیّ‌عصر می‌خوانند که ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ وقتی به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کردند مگر شما امامِ کلّ نیستید فرمود من نبیّ کل هستم، امام کل هستم، ولی بعد از من اهل‌بیت من یکی پس از دیگری ائمه‌اند اسامی شریف اینها را می‌برد تا به وجود مبارک ولیّ‌عصر می‌رسد پس «من ماتَ ولم یعرف امام زمانه ماتَ میتةً جاهلیة» در قیامت که افراد را به نام مبارک ولیّ‌عصر(ارواحنا فداه) دعوت کردند اینها که «مات میتة جاهلیة» بودند اینها حضور پیدا نمی‌کنند و منظور از جاهلیت هم جهل در مقابل عقل است نه جهل در مقابل علم تا بگوییم اینها که عالم بودند آ‌نها که عاقل نبودند جای دیگر صف می‌بندند از آنها به افراد جاهلی یاد می‌کنند.
در بعضی از روایات که در تفسیر شریف نورالثقلین هست که در تفسیر شریف کنزالدقائق هست که چند نفر در همان جریان حکومت حضرت امیر(سلام الله علیه) اینها عازم مدائن بودند چون حضرت امیر وارد مدائن شده بود در بین راه گفتند ما مقداری استراحت می‌کنیم چهارشنبه حرکت می‌کنیم که روز جمعه که حضرت دارد خطبه می‌خواند خودمان را به مدائن می‌رسانیم شب را در جایی بیتوته کردند و اینها موقع غذاخوردن سوسماری هم عبور کرد این ذبّ آن سوسمار را گرفتند گفتند که هشت نفر بودند آنکه این سوسمار را گرفت به آن هفت نفر گفت که با این بیعت کنید بگویید این امیرالمؤمنین ماست خواستند به وجود مبارک حضرت امیر اهانت کنند حالا اگر شما می‌بینید در هلند، دانمارک گاهی هم ایتالیا این کاریکاتور را می‌کشند هتک و اهانت می‌کنند این در جاهلیت کهن و نو سابقه داشت و دارد هر وقت اسلام مطرح بود، دین مطرح بود، اهانتها شروع می‌شود از یک طرف، شبهات شروع می‌شود از یک طرف، هتکها شروع می‌شود از طرف دیگر این شبهاتی که الآن پیدا شده برای اینکه اسلام الآ‌ن مطرح شده، دین الآن مطرح شده وگرنه همین مردم بودند و شبهه‌ای نداشتند چون اسلام مهجور بود، مطرود بود وقتی مطرود بود کسی به سراغ او نمی‌آید اما وقتی مشهور شده، عرضه شده از یک طرف آنهای که به حسب ظاهر درس خواندند شبهه‌ای ایراد می‌کنند، آنهایی که درس نخواندند شهوتی اعمال می‌کنند گاهی به صورت کاریکاتور، گاهی به صورت آیات شیطانی ـ معاذ الله ـ گاهی هم به صورت اهانتهای دیگر یکی پس از دیگری درمی‌آید. این هشت نفر به رهبری یکی‌شان همه‌شان با همین سوسمار بیعت کردند به حسب ظاهر گفتند این امیرالمؤمنین است با همین دسیسه و فتنه منافقانه روز جمعه وارد مدائن شدند وجود مبارک حضرت امیر هم مشغول خطبه خواندن بود آنها دیدند که حضرت مشغول خطبه خواندن است بعد حضرت فرمود وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هزار هزار باب علم به روی من گشود که این می‌شود یک میلیون قبلاً کلمهٴ میلیون و اینها مطرح نبود برای اینکه رقمی به این صورت کاربرد نداشت و اگر کسی از این رقم نام می‌برد می‌گفت «ألف ألف» یعنی هزار هزار و اگر می‌خواستند کسی را به اغراق متّهم کنند می‌گفتند او را رها کنید او «ألف ألف» می‌گوید یعنی یک میلیون. وجود مبارک حضرت امیر فرمود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) «ألف ألف» یعنی یک میلیون علم یک‌جا به من اعطا کرده است این در آن تفسیر شریف نورالثقلین ذیل آیه ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ هست جلد هفتم صفحهٴ 455 و 456 این عمروبن‌حریث که این حرف را زده بود به همراه آن هفت نفر گفتند که ما روز جمعه وارد مدائن شدیم و اینها وارد مدائن شدند و وجود مبارک حضرت امیر هم مشغول خطبه خواندن بود هنوز مردم از یکدیگر فاصله نگرفتند متفرّق نشدند وقتی وارد شدند «نظر الیهم امیرالمؤمنین(علیه السلام)» بعد فرمود: «یا ایها الناس إنّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) أسرّ الیّ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ألف ألف حدیث فی کلّ حدیثٍ ألف باب» دیگر سخن از یک میلیارد می‌شود هزار هزار در، درِ علمی به روی من گشود که از هر دری هزار مطلب فهمیده می‌شود قواعد فقهی این طور است دیگر، مسائل اصولی و قواعد اصولی این طور است دیگر مبانی عدمی منشأ پیدایش فروع فراوان است شیخناالاستاد مرحوم علامه شعرانی(رضوان الله تعالی علیه) ایشان در همان شرح اصول کافی مرحوم ملاصالح مازندرانی آنجا این شکل قطّاع را ذکر می‌کنند که این شکل هندسی پانصد هزار مسئله، مسئلهٴ ریاضی از همین یک شکل هندسی استفاده می‌شود الآن البته مستحضرید وقتی علم پیشرفت کرده و هندسه و ریاضی پیشرفت کرده گاهی ممکن است از یک قاعدهٴ ریاضی یک میلیون یا بیشتر حُکم ریاضی و مسئله ریاضی استنباط بشود ولی در سابق این‌طور بود ایشان در آ‌ن شرح اصول کافی فرمودند تقریباً چهارصد هزار مسئله از یک شکل هندسی استفاده می‌شود و بنابراین هیچ منافاتی ندارد که هزار مطلب فرعی از قواعدی که به وجود مبارک حضرت امیر القا شده است استفاده می‌شود، خب.
«لکلّ بابٍ ألف مفتاح» هر دری هزار کلید دارد یعنی از هزار راه می‌شود وارد شد بعد فرمود: «وإنّی سمعت الله جلّ جلاله یقول: ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾» و من شنیدم خدای سبحان در قرآ‌ن کریم فرمود که ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ بعد رو کرد به همین مردمی که این هشت نفر تازه در مدائن به اینها ملحق شدند فرمود: «انّی اُقسم لکم بالله لیبعثنّ» خدای سبحان «یوم القیامه ثمانیة نفر یدعون بامامهم وهو ضبّ ولو شئت أن اُسمّیهم لفعلت» من سوگند یاد می‌کنم که خداوند طبق همین آیه‌ای که فرمود: ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ هشت نفر را به اسم این سوسمار صدا می‌زند اگر بخواهم اسمشان را می‌برم «قال فلقد رأیت عمروبن‌حریث سَقَط کما تسقط السعفة حیّاء لو مٰا» همان طوری که یک شاخهٴ خشک می‌افتد ما دیدیم همین رهبر این گروه منافق آن هفت نفر به تابع این هشتمی این حرفها را زدند دیگر این افتاد مثل چوپ خشک، خب.
این علی(صلوات الله و سلامه علیه) که هزار هزار حدیث ذات وجود مبارک پیغمبر از راه وحی الهی به او آموخت این را بالصراحه گفت منتها حالا مصلحت نبود که بالصراحه اسمشان را ببرد فرمود اگر بخواهم اسمشان را می‌برم این ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ همین طور درمی‌آید. قهراً آنهایی که تابع شمس و قمر بودند، ستاره‌پرست بودند به همان گروه آ‌نها که تابع احجار و اصنام و اوثان بودند که ﴿أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ به آن نام‌اند، ﴿أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ﴾ به آن نام خوانده می‌شوند هر کسی به نام آ‌ن مکتبش، به نام آن قاعدش و به نام آن دینش خوانده می‌شود ولو در این سطح باشد.
روایات فراوانی در این چند صفحه است که حتماً اینها را ملاحظه فرمودید منتها بخش وسیعی از اینها تطبیق است البته، تفسیر مفهومی نیست نام مبارک ائمه(علیهم السلام) یکی پس از دیگری آمده. در صفحهٴ 459 از رجال کشّی نقل می‌کند که حمزةبن‌طیّار به وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) عرض کرد گفت که امام صادق(سلام الله علیه) دست مرا گرفت و اسامی مبارک ائمه(علیهم السلام) یکی پس از دیگری شمرد «ثم عدّ ائمه(علیهم السلام) اماماً اماماً» که همه اینها را با دست شماره کرد «یحسبهم» یعنی حساب می‌کرد فرمود اول علی‌بن‌ابی‌طالب، دوم امام حسن که مبادا اشتباه بشود تا رسید به وجود مبارک امام باقر که امام پنجم است و درباره خودش ساکت شد و من فهمیدم امام ششم من همین حضرت است یعنی می‌دانستم قبلاً «اماماً اماماً یحسبهم بیده» تک‌تک اینها را با دست مبارک اشاره می‌کرد «حتی انتهیٰ الی ابی‌جعفر(علیهم السلام)» به وجود مبارک امام باقر رسید «فکفّ» دیگر ساکت شد، دیگر نام مبارک خودش را نبرد. حمزةبن‌طیّار می‌گوید «فقلتُ جعلنی الله فداک» من به امامت شما معتقدم به این حد که «لو فلّقتَ أو فلَقْتَ رُمّانةً» من تابع شمایم به این نحو تابعم که اگر اناری را پاره کنی «فأحللت بعضها وحرّمت بعضها لشهدتُ أنّ ما حرّمتَ حرامٌ وما أحللْتَ حلالٌ» من به امامت شما این طور معتقدم که اگر اناری را دو نصف بکنی بگویی این نصف حلال است آن نصف حرام من می‌گویم هم آنچه را که شما گفتید حلال است، حلال است و آنکه شما گفتید حرام است، حرام است من به امامت شما این طور معتقدم «فقال فحسبک أن تقول بقوله وما أنا الاّ مِثلهم» من هم مثل همینها که شمردید شمردم تا امام باقر .. «لی ما لهم وعلیّ ما علیهم فإن أردت أن تجیء یوم القیامه مع الذین قال الله تعالی: ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾ فقُل بقوله» به همین حرف ائمه(علیهم السلام) راه پیدا کن، خب این تطبیق است البته تفسیر نیست لکن بیان فراوانی را به همراه دارد مخصوصاً ایمان بعضی از اصحابشان.
مطلب دیگری که باز در همین بحث تفسیری این کتاب نورانی هست این است که ابی‌بصیر گفت «أخذتُ بفخذ أبی‌عبدالله» من پای وجود مبارک امام صادق را گرفتم «فقلتُ أشهد أنّک امامی» برای اینکه فردا مرا به نام مبارک شما دعوت بکنند ذیل همین آیه نقل کرد. عمّار ساباطی می‌گوید که وجود مبارک امام صادق فرمود: «لا تُترک الأرض بغیر امامٍ یحلّ حلال الله ویحرّم حرام الله وهو قول الله: ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾».
در صفحهٴ 463 مربوط به ﴿مَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾ است روایاتی است که محمدبن‌مسلم از وجود مبارک ابی‌جعفر(علیهما السلام) نقل می‌کند فرمود: ﴿مَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی﴾ یعنی «مَن لم یدلّه له خلق السماوات والأرض واختلاف اللیل والنهار ودوران الفلک والشمس والقمر والآیات العجیبات علیٰ أنّ وراء ذلک أمراً أعظم منه ﴿فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾» کسی این آیات الهی را هدایت نکند به توحید این در آخرت کور است و گمراه‌تر و یکی از موارد تطبیقی برای ﴿مَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی﴾ همان است که اگر کسی مستطیع باشد و مکه نرود، خب اینها ملاحظه می‌فرمایید که تطبیق است دیگر «قال ذلک یسوّف نفسه الحج» کسی که تسویف می‌کند می‌گوید حالا امسال نشد سال بعد، سال بعد نشد سال بعد مکرّر «سوف»، «سوف» می‌کند این را می‌گویند مسوّف یعنی مکرّر «سوف»، «سوف» می‌کند «یسؤّف نفسه الحج» یعنی «حجّة الاسلام حتّی یأتیه الموت» این می‌شود اعما و در آخرت هم ﴿أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾ مطرح است، خب.
حالا برسیم به این ﴿أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾ اینکه فرمود: ﴿مَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾ این اعمای دوم را بعضی احتمال دادند که افعل تفضیل باشد یعنی کسی در دنیا کور است در آخرت کورتر، لکن این تام نیست برای اینکه خود اعما به صورت وصفی بر وزن افعل ساخته شده اگر این‌گونه الفاظ را بخواهند به عنوان افعل تفضیلی بگویند، بگویند «أشدّ عُمیاً» و مانند آن لذا اعمای دوم هم مثل اعمای اول وصف است نه افعل تفضیلی برای اینکه تفضیل را بفهماند ﴿أَضَلُّ سَبِیلاً﴾ را اضافه فرمود که ﴿فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾ حالا چند مطلب در همین زمینه است.
یکی اینکه همگان در قیامت بینا هستند برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ «ق» که فرمود: ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾ یعنی آیه 22 سورهٴ مبارکهٴ «ق» این است ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ﴾ در قیامت که می‌شود ما پرده از جلوی چشم مردم برمی‌داریم از آن مخاطب برمی‌داریم نه پرده از جلوی واقعیّت، واقعیّت بی‌پرده خلق شده نفرمود «فکشفنا عن العالم» یا «عن الجنّة» یا «عن النار» یا «عن الحق» ﴿کَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ﴾ این پرده‌ای که خودت بافتی و جلوی چشمت انداختی ما این را کنار زدیم وگرنه نه ذات اقدس الهی پرده دارد چون او ﴿نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ است، نه عالَم پوشیده است اسرار عالم شفّاف و روشن است خدا هم که ﴿نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ است این پرده‌ای است که خود انسان به وسیلهٴ گناه تار و پودش را تأمین می‌کند و می‌بافد و جلوی چشمش آویزان می‌کند فرمود: ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ﴾ بعد ﴿فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾ وقتی پرده کنار رفت چشم شما هم با حِدّت و تیزی هر چه را که بخواهد می‌بیند.
آیا افراد فرق می‌کنند؟ «یُحتمل»، آیا مواقف فرق می‌کند؟ «یُحتمل» یک عده در عین حال کورند برابر همان سورهٴ مبارکهٴ «طه» که فرمود: ﴿وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أعْمیٰ﴾ این در قیامت اعتراض می‌کند ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی﴾ پاسخ می‌دهد که نه تو بصیر نبوی کور بودی الآن هم کور محشور شدی برای اینکه ﴿أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا﴾ این همه آیات ما را خب ندیدی دیگر ما که تو را کور نکردیم حالا الآن اعتراض می‌کنی ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَقَدْ کُنتُ بَصِیراً﴾ می‌گوییم خیر، تو بصیر نبودی برای اینکه این همه انبیا و اولیا و آیات الهی آمدند ﴿کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾ خب آ‌ن روز ندیدی امروز هم از نظر ما دیده نمی‌شوی نابینایی. همین کور و امثال اینها می‌گویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ که در بحث قبلی گذشت اینها جهنم و اشقیا را می‌بینند، بهشت و اولیا را نمی‌بینند این هم یک مطلب.
مطلب دیگر اینکه، اینکه فرمود: ﴿وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾ اینها که در دنیا کورند برابر سورهٴ مبارکهٴ «حج» که ﴿لاَ تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور﴾ چشمِ دلشان کور است وگرنه به حسب ظاهر اینها می‌بینند ﴿أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا﴾ اینها چشم دارند نمی‌بینند، گوش دارند نمی‌شنوند اینها در قیامت کور محشور می‌شوند، خب حالا که کور محشور شدند چه فرق است بین کوریِ اینها در دنیا و کوری اینها در آخرت که دربارهٴ آخرت فرمود: ﴿أَضَلُّ سَبِیلاً﴾ خب کور، کور است دیگر. سرّش این است که در دنیا امیدِ اینکه کسی عصاکِش اینها باشد دست اینها را بگیرد به مقصد برساند هست اما در آخرت این‌چنین نیست در آخرت کسی نیست که دست این کورها را بگیرد از طرف دیگر در دنیا احتمال یا امید اینکه اینها توبه بکنند و برگردند هدایت بشوند هست اما در آخرت دیگر جا برای توبه و امثال ذلک نیست لذا ﴿أَضَلُّ سَبِیلاً﴾ است.
مطلب دیگر آن است که اگر کور در دنیا دفعتاً بینا بشود خب مثل مردم راهِ عادی را ولو یک لحظه ممکن است درنگ بکند ولی بالأخره راه خودش را پیدا می‌کند می‌رود دیگر مثل دیگران اما اگر وارد نشئه‌ای بود که راه برای او شناخته نیست، چاه برای او شناخته نیست، مقصد برای او شناخته نیست، مبدأ برای او شناخته نیست این شخص وقتی هم بیدار بشود یا بینا بشود بر تحیّر او افزوده می‌شود وقتی که کور است خب همانجا می‌ایستد حالا که بینا شد کجا برود؟ حیرتِ او افزوده می‌شود یک نشئهٴ دیگر است مثلاً کوری الآن اگر در دنیا معالجه بشود بالأخره بعد از چند لحظه راه را پیدا می‌کند اما همین کور را وارد کُرهٴ مریخ بکنند و دفعتاً بینا بشود آنجا راه بلد نیست آن کُره غیر از این کُره است اصلاً نمی‌داند سَمت راست حرکت کند یا دست چپ حرکت کند در نشئهٴ قیامت این است حالا بر فرض بینا بشود ﴿کَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ﴾ بشود راه را بلد نیست این راههایی است که او در دنیا اصلاً نرفته است لذا ﴿أَضَلُّ سَبِیلاً﴾ است.
نکتهٴ دیگر این است که کور اگر یک‌جا بنشیند یا بایستد مشکلی ندارد کورِ به راه افتاده در عذاب است کوری که سبیل را گرفته، راه را گرفته در عذاب است وگرنه کور یک‌جا نشسته خب عذابی ندارد فرمود این باید برود چون راه هم هست اگر می‌فرمود: «فهو فی الآخرة أشدّ عُمیّاً» این نکات را که نمی‌فهماند دیگر کور عذابش آ‌ن وقت است که دارد راه می‌رود وگرنه آنجا که نشسته است که چه بینا، چه نابینا وقتی دارد راه می‌رود متحیّر است دیگر فرمود این حتماً باید راه برود و راه هم بلد نیست مثل اینکه کوری وارد کُرهٴ مریخ شده و دفعتاً بینا شده و حتماً هم باید حرکت کند کجا برود؟ کدام سَمت برود؟ هر طرف برود احتمال خطر هست اینکه می‌شود ﴿أَضَلُّ سَبِیلاً﴾ چنین خطری برای افراد نابینا هست، خب ﴿مَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله، اما با حسرت نه اینکه نعمتهایشان را ببینند. مؤمنین در قیامت از یکدیگر سؤال می‌کنند که ﴿إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٌ﴾ شما از او باخبرید او در دنیا به ما طعنی می‌زد و الآ‌ن من نمی‌بینمش خبری از او دارید؟ به او خبر می‌دهند که بله این در جهنم است ﴿فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَوَاءِ الْجَحِیمِ﴾ از بالا نگاه می‌کند می‌بیند بله این تهِ جهنم است. اما جهنّمیها برای اینکه حسرتی روی حسرتشان افزوده بشود اینها از بهشتی آب طلب می‌کنند می‌دانند که در آنجا آب هست یک عده متنعّم‌اند از آنها آب طلب می‌کنند آنها می‌گویند ﴿إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الْکَافِرِینَ﴾ این یک وقت است که انسان عطشان است و آبی در جایی نیست همان سوزشِ عطش برای او بس است، اما وقتی باخبر شد یک‌جا آبِ کوثری هست و آب خُنکی هست و یک عده دارند استفاده می‌کنند و جواب ﴿إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الْکَافِرِینَ﴾ می‌شنود عذابی است فوق عذاب و دردی است روی دردها این می‌شود درد المعنوی که ﴿لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾ آن هم می‌شود درد حسّی.
پرسش:...
پاسخ: بله، اما عذاب مضاعفش آن وقت است که به راه بیفتد لذا فرمود: ﴿وَأَضَلُّ سَبِیلاً﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله، این عذاب است دیگر اما وقتی می‌خواهد حرکت کند نمی‌فهمد کدام طرف حرکت کند عذابی است فوق عذاب برای اینکه حتماً باید حرکت کند اینجا نباید بنشیند اما نمی‌داند جلو برود، پشت سر برود، دست راست برود، دست چپ برود این عذابی است فوق‌العذاب دیگر لذا فرمود: ﴿أَضَلُّ سَبِیلاً﴾.
پرسش:...
پاسخ: چرا دیگر، می‌فهمد اگر نمی‌فهمید که عذاب نبود می‌فهمد گمراه است لذا مکرّر ﴿یَا لَیْتَنِی﴾ ، ﴿یَا لَیْتَنِی﴾ بعد وارد جهنم هم که شد می‌گوید خدایا ما را برگردانید به طرف دنیا خدای سبحان می‌فرماید که ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ حالا برگردانیم فرض محال حالا دنیا که بساطش برچیده شد بر فرضِ محال اینها را دوباره به دنیا برگردانیم ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ برای اینکه ما در دنیا چندین‌بار به اینها مهلت دادیم و تجربه کردند.
پرسش:...
پاسخ: نخیر عذاب است دیگر آدم وقتی، یک وقت است که قرص مخدّر خورده است درد را احساس نمی‌کند اما وقتی تخدیرش برطرف شد فهمید این درد مضاعف است مثل انسانی که دستش سوخته ولی فعلاً به خواب رفته حالا که بیدار شده می‌فهمد همین فهم باعث نالهٴ او و عذاب اوست این فهم و این احساس دردی است روی دردهای دیگر.
مطلب دیگر همین جریان مسئله نبوّت است که حالا آیه بعد مطرح است هر وقت دین مطرح شد با خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این حرفها را زدند یا ـ معاذ الله ـ گفتند ساحر است یا کاهن است یا شاعر است یا دیوانه است یا مزدور است یا دست‌نشانده است همهٴ این حرفها را بالصراحه به وجود مبارک پیغمبر می‌گفتند دربارهٴ کتاب او هم می‌گفتند که این فِریه است، این رشتهٴ دیگران است، این مطابق حرفهای دیگران است الیوم هم همین طور است قبل از انقلاب کمتر به سراغ این مسائل می‌رفتند یعنی وقتی اسلام مطرح نبود، امام و پیغمبر به عنوان رهبران الهی مطرح نبودند کسی کاری با اینها نداشت اینها مطرود بودند، مهجور بودند نه هتک حرمتی در کار بود شما در تمام سالهای متمادی می‌بینید نه دانمارک آ‌ن حرف را می‌زد، نه هلند آن کار را می‌کرد، نه سلمان رشدی پلید آ‌ن آیات شیطانی را می‌نوشت و مانند آن، اما وقتی اسلام مطرح شده است، دین مطرح شده است اینها از هر طرف حمله کردند دیگر «واحملوا علیهم من کلّ جانب».
مهم‌ترین نکته آ‌ن است که ما مسئله نبوّت را و مسئله وحی الهی را و قرآن را آن طوری که خود قرآن معرّفی کرده است اگر ارزیابی بکنیم این شبهات کلاً رخت برمی‌بندد اما البته اهانتها و هتکها هست این دیگر خاصیّت دشمن همین طور است. در این آیاتی که مقداری از آنها خوانده شد فرمود آن جریان ﴿وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً﴾ ظلم هم به معنی نقص هم آمده یعنی هیچ کمی در کسری و کمی در نامهٴ اعمال اینها نیست برابر همانچه که در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» هست که ﴿کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَلَمْ تَظْلِم مِنْهُ شَیئاً﴾ یعنی آیهٴ 33 سورهٴ مبارکهٴ «کهف» که در پیش است این است که ﴿کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَلَمْ تَظْلِم مِنْهُ شَیئاً﴾ اینجا هم ﴿لاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً﴾ ناظر به آن است.
اما جریان نبوّت اصولی است که باید اینها را به خواست خدا خوب دقیق ملاحظه کنید. اصل اول این است که نیاز به نبوّت برای آن است که بشر تحت رهبری ربّ‌العالمین است هیچ کسی صلاحیّت تربیت و هدایت بشر را ندارد «الاّ الله» و این برهان اصیلِ نبوّت است که بشر به پیغمبر نیازمند است برای اینکه او پیام الله را می‌آورد برای اینکه ما مسافریم نه آغاز ما معلوم است، نه انجام ما معلوم است و ما با کلّ جهان ارتباط داریم از اسرار و حِکم جهان باخبر نیستیم این مثلث را خدا آفرید یعنی جهان را خدا آفرید یک، انسان را خدا آفرید دو، پیوند ناگسستنی انسان و جهان را خدا تنظیم می‌کند سه، ما با کلّ جهان رابطه داریم نه یعنی هر یک نفر ما با کلّ جهان رابطه دارد بعضیها با زمین، بعضیها با درخت، بعضیها با دریا، بعضیها با صحرا، بعضیها با بیماری، بعضی با درمان بالأخره جوامع بشری با کلّ جهان ارتباط دارند کسی باید باشد که راهنمایی بکند چطور رابطه برقرار کنید یا نه؟ آن که به انسان دستور می‌دهد چگونه با جهان رابطه برقرار کنید فقط خداست برای اینکه او از این مثلث باخبر است دیگر عالم را او آفرید، انسان را او آفرید، ربط عالم و انسان را هم او تنظیم کرد او باید بگوید چه چیزی بد است چه چیزی خوب است، کدام غذا خوب است کدام غذا بد است، چطور از زمین استفاده کنید، چطور از آسمان استفاده کنید، چطور از دریا استفاده کنید این همه پرنده‌ها کدام حلال است، کدام حرام است، کدام ضرر دارد، کدام ضرر ندارد این همه ماهیهایی که در دریا هست او باید معیّن کند دیگر از غیر او که ساخته نیست که، پس تنها کسی که می‌تواند مدبّر و مدیر و مربّی جوامع بشری باشد خداست چه اینکه تنها کسی که جهان را اداره می‌کند، زمین و آسمان را اداره می‌کند خداست انسان هم از این حُکم عمومی مستثنا نیست.
مهم‌ترین دلیل نیاز جوامع بشری به وحی و نبوّت این است که بشر را خدا آفرید، بشر را خدا باید بپروراند و بشر هم با مرگ نابود نمی‌شود و انسان یک رقیب دارد به نام مرگ و در کشاکش روزگار این انسان این مرگ را از پا درمی‌آورد در بحثهای قبلی ما هم این بود یعنی ما مرگ را می‌میرانیم نه مرگ ما را بمیراند برای اینکه ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ نه «کلّ نفس یذوقه الموت» ما این رقیب را از پا درمی‌آوریم آن وقت ماییم و ابدیّت ما اگر ماییم و ابدیّت ما بالأخره چیزی برای ابدیّتمان باید فراهم بکنیم دیگر. حالا شبهاتی که در این زمینه مطرح است که ـ معاذ الله ـ قرآن اشتباه‌پذیر است، قرآ‌ن کلام مثلاً پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست نه کلام خدا اینها را ملاحظه بفرمایید.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:40

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی