- 622
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 76 تا 79 سوره اسراء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 76 تا 79 سوره اسراء"
مشرکان حجاز و همچنین یهودیها و منافقان اینها دشمنان مشترک اسلام بودند
گاهی بعضی از آیاتِ مدنی در سُوَر مکّی به اذن خود پیامبر(ص) قرار میگرفت.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً ﴿76﴾ سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً ﴿77﴾ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً ﴿78﴾ وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحمُوداً ﴿79﴾
گویا آیه 76 و 77 در بخش پایانی سال گذشته تفسیر نشده البته بحث مبسوطی ندارد حالا مقداری که مربوط به این دو آیه است مطرح بشود تا به تتمّه بحث برسیم.
مشرکان حجاز و همچنین یهودیها و منافقان اینها دشمنان مشترک اسلام بودند گاهی توطئهٴ فیزیکی میکردند, گاهی توطئه فرافیزیکی. توطئه فیزیکیشان در همین آیه مطرح است که اصرار و تلاش و کوشش آنها همین براندازی نرم بود به اصطلاح براندازی مَخملی یعنی بدون جنگ و خونریزی وجود مبارک حضرت را از مکه بیرون کنند یا از مدینه بیرون کنند یا از سرزمین حجاز بیرون کنند این براندازی بدون خونریزی مشرکان, اما آنچه که مربوط به فرافیزیکی بود مربوط به مکتب بود آن قبلاً در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت یعنی آیه 73 به بعد این بود ﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذاً لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلاً﴾ اینها فتنه میکنند که دین را تحریف کنی به میل اینها تفسیر کنی تفسیر به رأی کنی آنچه را که ذات اقدس الهی نازل کرده است آنها را بیان نکنی, آنچه را که نازل نکرده است به عنوان بیان خدا تو بگویی این فتنههای دینی و مکتبی را تحلیل میکردند که ذات اقدس الهی فرمود وجود مبارک رسول گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از همهٴ این اُفت و آفتها مصون بود نه تنها این کار را نکرد مِیل این کارها را هم نداشت, نزدیک به میل هم نبود که این فضایل سهگانه در بحث سال قبل گذشت این کار را نکرد, مِیل به این کار را هم نداشت, نزدیک به میل هم نبود برای اینکه ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾ بلکه چهار فضیلت ذکر میکند یا پنج فضیلت فرمود اگر تثبیت الهی نبود, تأیید الهی نبود, توفیق الهی نبود ﴿لَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ﴾ «کاد» یعنی «قَرُبَ», «رَکَنَ» یعنی «مالَ» ﴿کِدتَّ تَرْکَنُ﴾ یعنی نزدیک بود که مِیل پیدا کنی آن هم چقدر؟ ﴿شَیْئاً﴾ که این تنوینش برای تحقیر است ﴿قَلِیلاً﴾ تحقیر در تأخیر پس فعلِ خارجی واقع نشد, میل به فعل خارجی واقع نشد, نزدیکی به میل هم واقع نشد ولو نزدیکیاش در حدّ ﴿شَیْئاً﴾ باشد که تحقیر است چهار, متّصفاً بالقلّه پنج, پنج فضیلت بود که در بحثهای سابق گذشت این دربارهٴ مسائل مکتبی بود.
اما دربارهٴ مسائل بدنی و فیزیکی که خواستند وجود مبارک حضرت را از سرزمین مکه یا مدینه تبعید کنند فرمود آنها تلاش و کوشششان این است که تو را از این سرزمین بیرون کنند موفق نیستند ولی اگر به چنین کاری دسترسی پیدا کردند عذاب خدایی که سریعالعقاب است به حیات اینها خاتمه خواهد داد ﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ﴾. استفزاز را قبلاً در همین سوره ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ﴾ در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» بحثش گذشت یعنی همان براندازیِ نرم, همان کَندن نرم, جابهجایی نرم بدون خونریزی آنها میخواهند بدون خونریزی تو از این سرزمین بروی. برخیها گفتند که منظور از این ارض مکّه است برای اینکه این سورهٴ «اسراء» در مکه نازل شد و این آیه مکّی است برخیها خواستند بگویند که این توطئهٴ یهودیهاست در مدینه به بهانهٴ اینکه سرزمین شام, سرزمین انبیاست در حجاز پیامبری نبوده مناسب است که شما به سرزمین انبیا هجرت کنید این توطئه و فتنه را یهودیهای مدینه داشتند وقتی دیدند سورهٴ «اسراء» مکّی است این حرف در مدینه باشد هماهنگ نیست گفتند درست است سوره در مکه نازل شد ولی گاهی بعضی از آیاتِ مدنی در سُوَر مکّی به اذن خود پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار میگرفت این آیه در مدینه نازل شد هر چند در سورهٴ مکّی جاسازی شده این هم اثباتش آسان نیست توطئهٴ آنها ممکن است بعداً راه پیدا کرده باشد ولی آیه در مکّه نازل شد ناظر به جریان مشرکین مکه بود که آنها میخواستند وجود مبارک حضرت از مکه خارج بشود حالا یا حبشه برود از سرزمین حجاز خارج بشود یا نه, از مکه به مدینه و جای دیگر مهاجرت کند.
﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا﴾ استفزاز همان ازعاج نرم است بدون خونریزی و جریان مهاجرت به اذن خدا و تصمیم پیغمبر به دستور خدای سبحان بود نه اینکه حضرت را بیرون کرده باشند اگر هم وجود مبارک حضرت با فشار بیرون رفته باشد باز آیه صادق است برای اینکه طولی نکشید بعد از مهاجرت حضرت جریان جنگ بدر پیش آمد و بسیاری از اینها از بین رفتند و مدّتها در غم و غصّه بودند که چگونه جبران کنند ﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ﴾ این ارض میشود «الف» و «لام»ش «الف» و «لام» عهد است یعنی مکه نه مطلق زمین ﴿لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا﴾ که از این مکه شما را خارج کنند اگر چنین کاری انجام بدهند ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ﴾, ﴿خِلاَفَکَ﴾ یعنی «بَعدکَ» پشتسر تو مثل ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللّهِ﴾ آنهایی که در جبههها شرکت نکردند در جنگ شرکت نکردند پشتسر حضرت ماندند و همراه حضرت نرفتند خوشحالاند که ما جبهه نرفتیم فرمود: ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ﴾ یعنی «بقعودهم» ﴿خِلاَفَ رَسُولِ اللّهِ﴾ یعنی بعد از حضرت ماندند پشتسر حضرت ماندند اینجا هم فرمود: ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ زیرا ذات اقدس الهی نسبت به بعضی از گناهان سریعالعِقاب است چه اینکه نسبت به بعضی از ثوابها هم سریعالحساب است اگر خدا سریعالحساب است, سریعالعِقاب است به وسیلهٴ گناهان خاص یا اطاعتهای مخصوص این سرعت انجام میگیرد گاهی هم ذات اقدس الهی تأخیر میاندازد لکن در بعضی از گناهان خدای سبحان زود انتقام میگیرد این گناهانی هم که در دعای کمیل آمده که بعضی از گناهان «تهتک العصم» است, بعضی «یقطع الرجاء» است, بعضی «تنزل البلاء» است, بعضی «تغیّر النعم» است بابی را مرحوم فیض در وافی (رضوان الله علیه) منعقد کرده است در آن باب روایتهایی که آثار گناهان را ذکر میکند جمعآوری کرده مرحوم کلینی در جلد دوم اصول کافی که ایمان و کفر است این کار را کرده اول کسی که این کار را کرده در کتابهای حدیث مرحوم کلینی بود این کار را کرده منتها مرحوم فیض در وافی کاملترش و جامعترش را ارائه کرده مرحوم کلینی در جلد دوم کافی بعضی از این گناهانی که آثار خاص دارند آنها را جمعآوری کرده در دعای کمیل اجمالاً بیان شده است که گناهان آثار خاصّ خودشان را دارند بعضی از گناهاناند که «تغیر النعم»اند, بعضی «تحبس الدعاء»اند, بعضی «تقطع الرجاء»اند, بعضی «تنزل البلاء»اند و مانند آن, اما کدام گناه است که «تحبس الدعاء» است, «تغیّر النعم» است, «تنزل البلاء» است, «یقطع الرجاء» است آنها را مشخص نکرده مرحوم کلینی مقداری از اینها را جمعآوری کرده مرحوم فیض(رضوان الله تعالی علیه) در وافی کاملترش را بیان کرده اینها مشخص شد. کجا خدای سبحان سریعالعقاب است و زود انتقام میگیرد آن را به وسیله آیات و روایات مشخص کردند.
یکی از مواردی که ذات اقدس الهی سریعالانتقام است, سریعالعقاب است همین است اگر کسی توطئه کرده به عنوان براندازی مخملی, نرم یا تند یا غیر تند خدا مهلت نمیدهد فرمود اینها که تلاش و کوشششان این است که رهبر مسلمانها را جابهجا بکنند پیامبر را از مکه یا مدینه یا از سرزمین دیگر دور بدارند که آن مکتب مهجور بماند خدای سبحان سریعالانتقام است و زود انتقام میگیرد ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ اینگونه از آیات یا روایات مشابه این در همان کتاب شریف کافی بالوافی جمعآوری شده که مشخص میکند که کدام گناه است که آثار فلان اثر را دارد, خب ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً﴾.
بعد میفرماید این اصلی است برای ما ﴿سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً﴾ این مخصوص تویِ پیامبر نیست این برای نبوّت عام است نه برای خاتم نبوّت, بعضی از امور است که برای ختم نبوّت است نظیر ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ﴾ خدای سبحان مادامی که تویِ پیامبر در بین مردم هستی اینها را به عذاب استیصال مبتلا نمیکند عذاب استیصال یعنی عذابی که اصلبرانداز است فلان کس مستأصل شد یعنی ریشهاش کَنده شد اینگونه از عذاب استیصالی یعنی قطع اصل این با وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست برای اینکه او ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ است چنین چیزی را خدای سبحان دربارهٴ انبیای دیگر وعده نداد همین عذاب استیصال را دربارهٴ نوح به عمل آورده, دربارهٴ عاد و ثمود به عمل آورده و مانند آن آنها را مستأصل کرد و اصلشان را برداشت فرمود: ﴿فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ﴾ ما همهٴ اینها را آنچنان برطرف کردیم و از بین بردیم که الآن فقط میگویند «کان» روزی در این سرزمین عاد بود, روزی در این سرزمین ثمود بود اینها را حدیث قرار دادیم اثری از اینها نیست فقط اسمشان در تاریخ مانده ﴿فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ﴾.
اما دربارهٴ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود چون تو ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ هستی مادامی که تو در بین مردمی ما چنین عذاب استیصالی نمیکنیم این برای شخص حضرت.
پرسش: این اسیتصال جمعی است یا فردی؟
پاسخ: جمعی, فردی را که کرده.
اما حالا دربارهٴ این معنا که اگر نسبت به خودِ تو بدرفتاری کردند بله اگر نسبت به تو بدرفتاری کردند این جزء احکام نبوّت عام است نبوّت خاص در اینجا سهمی ندارد ﴿سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا﴾ با هر پیامبری اگر قومش این بدرفتاری بکنند براندازی نرم د اشته باشند بخواهند بساطش را برچینند خدا سریعالعقاب است. در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» مشابه این آیه آمده است که فرمود ما به اینها مهلت نخواهیم داد آیه 13 سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» این است ﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُم مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ﴾ شما اگر دست به چنین کار براندازی بزنید ما همهتان را هلاک میکنیم در اینجا هم فرمود این سنّت ماست دربارهٴ نبوّت عام است اختصاصی به نبیّ و دون نبیّ ندارد.
مطلب بعدی آن است که سنّت گاهی به مبدأ قابلی اسناد داده میشود, گاهی به مبدأ فاعلی میگویند این سنّت مرسلین است یعنی اینها مبدأ قابلیّت دربارهٴ اینها اجرا میشود میگویند سنّةالله است برای اینکه مبدأ فاعلی اوست آن سانّ, آن سنّتگذارنده و ایجاد کننده خدای سبحان است لذا هم به فاعل اسناد داده شد هم به قابل فرمود: ﴿سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا﴾ سنّت اینها چون دربارهٴ اینهاست دربارهٴ راهِ اینها ما انجام میدهیم.
مطلب بعدی آن است که فرمود این تحویلپذیر نیست که گاهی باشد, گاهی نباشد چرا؟ برای اینکه اگر مبدأ فاعلی یکی است, مبدأ قابلی یکی است و گناه همان گناه است و منتقم همان منتقم است خب کیفر همان کیفر است دیگر. چرا دین خدا تغییرپذیر نیست ﴿فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً﴾ ؟ چرا نه رفتنِ بلابدلٍ هست میشود تخلّف, نه رفتن با بدلٍ هست میشود اختلاف چرا سنّت خدا نه تخلّف دارد نه اختلاف؟ گاهی چیزی از بین میرود جانشین ندارد این را میگویند تخلّف, گاهی چیزی از بین میرود در خَلف او چیزی به جای او مینشیند این را میگویند اختلاف, اختلاف یعنی رفت و آمد یکی میرود یکی میآید چرا سنّت خدا نه تخلّف دارد نه اختلاف؟ برای اینکه فطرت بشر بیش از یکی نیست اگر ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ مبدأ قابلی یکی است و اگر ذات اقدس الهی هم علیمِ محض است, قدیرِ محض است, حکیمِ محض است تحوّلی در آنجا نیست و اگر دینی که برای تأمین سعادت این بشر آمده بیش از یکی نیست ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ خب کیفر و پاداششان هم یکی است دیگر. چرا دین یکی است؟ برای اینکه دین برای هدایت مردم است, تربیت مردم است مردم که عوض نمیشوند اگر فطرت و هویّت بشر عوض شدنی نیست خطوط کلی دین محفوظ است نعم, خصیصهٴ هر عصر و مصر عوض میشود چون این خصیصه عصر و مصر عوض میشود فرمود: ﴿جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾ فروع دین عوض شده و بازگشت نسخ هم به تخصیص ازمانی است نه نسخ مصطلح اگر گفتند شریعت منسوخ است, فروع دین منسوخ است یعنی ذات اقدس الهی از همان اول به انبیای خودش فرمود, به صاحبان لوح قضا و قدر فرمود که این شریعت که برای حضرت موسی(سلام الله علیه) است تا آن وقت است بعدش هم مثل اینکه جریان قبله را فرمود رجوع به بیتالمقدس تا اوایل هجرت است دوباره باید برگردید به کعبه قبلهٴ شما کعبه است بازگشت همهٴ نسخها بالقیاس الی الله(سبحانه و تعالی) تخصیص ازمانی است نه اینکه ـ معاذ الله ـ خدای سبحان یک قانون دائمی وضع کرده بعد دیده که الآن دیگر مصلحت نیست عوض کرده باشد که ندانسته این کار را کرده باشد قانون به حسب ما مستدام است. ذامستدیم است زماناً ولی عندالله منقطعالآخر است اما دین واحد است چرا؟ چون برای تربیت بشر است و بشر عوض شدنی نیست میشود خصوصیتهای هر اقلیمی, هر عصری, هر مصری, هر نسلی آنها با شرایع و مناهج عوض میشود و این مربوط به مسئلهٴ نبوّت است و براندازی نبوّت و نبیّ اصل کلّی است چون این اصل کلی یک گناه مشترک است مبدأ قابلی یکی است, مبدأ فاعلی یکی است گناه هم مشترک است کیفرش ثابت است فرمود: ﴿سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا﴾ این سنّت ماست و سنّت ما تغییرپذیر نیست این کبرا, پس این هم تغییرپذیر نیست این نتیجه, گاهی صغرا ذکر میشود و نتیجه کبرا مَطوی است, گاهی صغرا و کبرا ذکر میشود نتیجه مَطوی است مثل مقام ما این سنّت ماست سنّت ما تغییرپذیر نیست پس این تغییرپذیر نیست اینجا نتیجه محذوف است چون «حذف ما یُعلَم منه جائز».
پس بنابراین این مربوط به نبوّت عام است نه نبوّت خاص و تغییرناپذیر هم است و اگر هم کسی دست به این کار بزند خطر ﴿إِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ دامنگیرشان خواهد شد چون خدا سریعالانتقام است ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً ٭ سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً﴾ این سنّت ماست و سنّت ما ثابت است پس این اصل ثابت است, خب.
این دوتا آیه بود که ما فکر میکردیم در پایان بحث سال گذشته روشن شد و این تتمیمش مربوط به آنهاست. اما دربارهٴ ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ﴾ بعضی از بحثهاست که مربوط به فقه است وقت مختصّ نماز چه موقع است؟ وقت مشترک نماز چه موقع است؟ وقت فضیلت چه موقع است؟ تفریق بین الصلاتین مستحب است اینها را فقه به عهده دارد مستحضرید که مسئله استحباب تفریق بین الصلاتین غیر از مسئلهٴ اینکه هر نمازی یک وقت خاص دارد اگر هم کسی خواست نماز را در وقت مشترک بخواند باز مسئلهٴ تفریق بین الصلاتین حُکمش جداست شما در کتابهای فقهی یک مسئله داریم که وقت مختصّ چیست؟ وقت مشترک چیست؟ وقت مختصّ ظهر چه موقع است؟ وقت مشترک چه موقع است؟ وقت مختصّ عصر چه موقع است؟ یک مسئله دارید که وقت اجزاء چه موقع است؟ وقت فضیلت چه موقع است؟ یک مسئله دارید که تفریق بین الصلاتین مستحب است ولو شما خواستی در وقت مشترک بخوانی این یک مطلب دیگر است اینها را فقه البته به عهده دارد ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ﴾ یعنی «أقم قرآن الفجر» ﴿إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً﴾ و این میتواند جریان صلات عصر را هم در بر بگیرد برای اینکه بعضیها خواستند بگویند که اختصاصی دارد به قرآنِ فجر یعنی نماز صبح ولی این مشکل است برای اینکه مشابه این روایت دربارهٴ نماز عصر هم آمده اگر ﴿مَشْهُوداً﴾ یعنی «تشهده ملائکة اللیل والنهار» خب نماز عصر اگر در پایان وقت خوانده بشود آن هم «تشهده ملائکة اللیل والنهار» خصیصهای ندارد چه اینکه مشابه این روایت دربارهٴ نماز عصر هم آمده.
﴿وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾ در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» قبلاً گذشت که شب آیتالله است فرمود این آیت من است ﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ﴾ بسیاری از این برکات در همان شب است که در نوبتهای قبل اشاره شده.
پرسش:...
پاسخ: نه, ملائکهٴ لیل که میخواهند بروند میبینند این شخص دارد نماز صبح را میخواند ثبت میکنند, ملائکةالنهار که وارد میشوند اول طلیعهٴ صبح که وارد میشوند میبینند این شخص دارد نماز صبح میخواند ثبت میکنند چون «تشهده ملائکة اللیل والنهار» این است در همان بحث در روایاتی که مربوط به این قسمت است بعضیها گفتند که این نماز صبح جزء بحثهای نماز شب است برای اینکه روز از اول طلوع شمس ثابت میشود شما در مُجمل و مبیّن اصول در این کتابهای بعدی مثل کفایه و اینها کمتر مطرح است ولی در قوانین کاملاً مطرح است که لیل و نهار آیا مُجمل است یا غیر مجمل برای اینکه روز از چه موقع شروع میشود؟ روز در مسئلهٴ صوم و امثال صوم از صبحِ صادق شروع میشود, در مسئلهٴ اجاره و امثال اجاره از طلوع شمس صادق میشود, در مسئله سفر از طلوع شمس صادق میشود اگر کسی اجیر شد که دو روز کار بکند چه موقع باید شروع بکند؟ از طلوع شمس دیگر نه از طلوع فجر اما اگر خواست دو روز روزه بگیرد از چه موقع باید روزه بگیرد؟ از طلوع فجر باید روزه بگیرد نه از طلوع شمس چون لیل و نهار در موارد مختلف مراتب مختلف دارد مرحوم میرزا در قوانین مثل بعضی از اصولیین دیگر گفتند این لفظ مجمل است و اگر یکجا یوم وارد شد یا لیل وارد شد به وسیلهٴ قراین خاص مشخص بشود نظیر یَد اگر گفتند ید خب این ید در مسئلهٴ تیمّم که ﴿فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ﴾ این تا زَند و مُچ است اما اگر دربارهٴ وضو گفتند دستتان را بشویید تا آرنج است در بخشی از موارد تا ساعد است و تا کِتف است دربارهٴ قطع ید دزد که گفته شد ﴿فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا﴾ کجا را باید قطع کرد؟ این را وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) خب امام معصوم که عِدل قرآن است باید مشخص کند اینها را در کلمات مُجمل و مبیّن اصول مطرح میکردند به عنوان نمونه لکن در جریان صلات لیل که به دنبالش نماز فجر مطرح است آن را چون روایت دارد که «تشهده ملائکة اللیل و ملائکة النهار» از این جهت گفته شد ﴿قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً﴾ البته به آن گستردگی که دربارهٴ نماز صبح وارد شده در نماز عصر نیامده ولی دربارهٴ نماز عصر هم این روایت هست, هم این ملاک است, خب تفسیرش البته به عهده فقه است. ﴿وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾ که محمودِ مطلق آن مقام است وجود مبارک حضرت هم به آن مقام که رسید همه او را حمد میکنند چون همه به شفاعت او محتاجاند.
پرسش: به وسیله قرب نوافل میرسد یا فرائض؟
پاسخ: اینجا به وسیلهٴ قُرب نوافل میرسد, خب.
پرسش:...
پاسخ: بله, اما برای دیگران اگر بخواهند برسند به وسیلهٴ نافله است برای دیگران نافله است چون این مقام اشاره شد درجات فراوانی دارد آن مرحلهٴ عالیهاش برای حضرت است مراحل دیگرش که برای دیگران هست چون شافعین در قیامت وجود دارند این شافعین برای عدهای نافع نیستند اما معلوم میشود شافعینی وجود دارد جمع آورده که فرمود: ﴿فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ﴾ اهل بیت شافعاند و اولیای دیگر شافعاند, انبیا شافعاند که قرآن شافع است, علما شافعاند, شهدا شافعاند و مانند آن, خب آنها به وسیلهٴ قرب نوافل به اینجا میرسند.
پرسش:...
پاسخ: صلات؟ نه, خب صلات مَقسَم است دیگر یا فریضه است یا نافله دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بله, چون مُباین که نیست کم و زیاد دارد همان صلات نافله هم باز ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ بعضی از امورند که ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ هستند که مشترک است, بعضی از امورند که «تنهیٰ عن التفرّق» است نظیر صلات جماعت صلات یا نافله باشد یا فریضه آن اصل مشترکش که ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ است داراست, خب.
پرسش:...
پاسخ: بله, آنها گفتند فرق بین مدح و حمد همین است میگویند «مدحتُ اللؤلؤ» اما «حَمَدْتُ» میگویند نیست گاهی یک کمال است ولو به ما نرسد ولی به دیگری میرسد آنجا جای حمد و شکر است بعضی خواستند بین حمد و شکر این را فرق بگذارند ولی شما در اوایل مطوّل و غیر مطوّل بین حمد و مدح این را فرق گذاشتند گفتند چیزی که کمال دارد ولو به ما نرسد ما مدحش میکنیم میگوییم «مدحْتُ اللؤلؤ» اما نمیگوییم «حمدتُ اللؤلؤ» ما این دُرّ را ستایش کردیم میگوییم از این دُرّ به نیکی یاد کردیم به خوبی یاد کردیم مدح غیر از حمد است حمد بالأخره نعمتی باید برسد یا به ما یا به دیگری شکر اینچنین است بالاتر است یعنی نزدیکتر از حمد است ولی مدح میخورد به آن کمالی که شخص دارد چه به ما برسد چه به ما نرسد, خب.
فرمود این مطالبی که مربوط به این دوتا آیه بود گذشت و این تفاوتهایی هم که اثبات کرد که این آیه در مکه نازل شد یا در مدینه نازل شد آن هم ظاهراً در مکه نازل شد و جامعش این است که چه در مکه باشد, چه در مدینه باشد, چه در اراضی دیگر باشد ذات اقدس الهی سریعالعقاب است انتقام میگیرد, اما حالا آیه بعد.
﴿وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِی مِن لَدُنکَ سُلْطَاناً نَصِیراً ٭ وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً﴾ انسان وارد کاری میشود باید صادقانه وارد کار بشود از کار خارج میشود باید صادقانه از کار خارج بشود این دخول و خروج گاهی نسبت به دنیاست, گاهی نسبت به برزخ است, گاهی نسبت به ورود به صحنهٴ قیامت که انسان از خدا میخواهد خدایا توفیقی بده که من وقتی وارد دنیا شدم صادقانه باشم, از دنیا وارد برزخ میشوم صادقانه, از برزخ وارد قیامت میشوم صادقانه, از صحنهٴ قیامت وارد بهشت میشوم صادقانه, اگر کسی جزء رجال صدق بود این صداقت علمی و عملی, قولی و اعتقادی او را همراهی میکند در همهٴ موارد, خب اگر کسی جاهل بود صادق نیست, اگر کسی غافل بود صادق نیست, ساهی و ناسی بود صادق نیست, عاصی بود صادق نیست صدق گاهی در قول است و گاهی در فعل در همین سورهٴ مبارکه مقداری گذشت بعدش هم خواهد آمد که ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ﴾ خب این دربارهٴ شهداست وجود مبارک سیّدالشهداء(سلام الله علیه) وقتی اصحاب یکی پس از دیگری میرفتند حبیب میرفت, مُسلم میرفت همین آیه را میخواندند ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ﴾ خب این ﴿صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ﴾ که سخن از قول نیست سخن از فعل است یعنی این کسی که تعهّد سپرده دینش را یاری کند, امامش را یاری کند این صادقانه دارد عمل میکند پس صِدق گاهی در فعل است, گاهی در قول است همین آیهٴ ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ﴾ نه یعنی حرف زدن بلکه اینها فعلشان مطابق با همان تعهّد بود اگر کسی از ذات اقدس الهی خواست که صادقانه وارد کار بشود یعنی عالِمانه, عاقلانه, خالصانه وارد بشود و آلوده نشده از این کار بیرون بیاید این یک قرنطینه است برای همهٴ ما به ما گفتند هر کاری که میکنید, هر حرفی میزنید, چیزی مینویسید بگویید «بسم الله الرحمن الرحیم» این «بسم الله الرحمن الرحیم» یک قرنطینه است برای اینکه آدم کار حرام یا مکروه را که نمیتواند بگوید خدایا به نام تو که, اما اگر کار واجب یا مستحب بود میتواند بگوید خدایا به نام تو اینکه گفتند در هر کاری بگویید «بسم الله» برای اینکه این یک خطّ قرمزی است این جلوی آدم را میگیرد این ﴿رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ﴾ هم همینطور است اختصاصی به مسائل کلی ندارد در هر مسئلهای هر بحثی, هر روزی, هر جلسهای, هر همایشی, هر گفتاری, هر مقالهای که آدم میخواهد بنویسد میگوید ﴿رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ﴾ من صادقانه وارد بشوم, صادقانه خارج بشوم صدق دربارهٴ ذات اقدس الهی هم معنای خاص خودش را دارد آنجا باید و نباید نیست حالا دارند اذان میگویند انشاءالله تتمّهاش برای روز بعد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
مشرکان حجاز و همچنین یهودیها و منافقان اینها دشمنان مشترک اسلام بودند
گاهی بعضی از آیاتِ مدنی در سُوَر مکّی به اذن خود پیامبر(ص) قرار میگرفت.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً ﴿76﴾ سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً ﴿77﴾ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً ﴿78﴾ وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحمُوداً ﴿79﴾
گویا آیه 76 و 77 در بخش پایانی سال گذشته تفسیر نشده البته بحث مبسوطی ندارد حالا مقداری که مربوط به این دو آیه است مطرح بشود تا به تتمّه بحث برسیم.
مشرکان حجاز و همچنین یهودیها و منافقان اینها دشمنان مشترک اسلام بودند گاهی توطئهٴ فیزیکی میکردند, گاهی توطئه فرافیزیکی. توطئه فیزیکیشان در همین آیه مطرح است که اصرار و تلاش و کوشش آنها همین براندازی نرم بود به اصطلاح براندازی مَخملی یعنی بدون جنگ و خونریزی وجود مبارک حضرت را از مکه بیرون کنند یا از مدینه بیرون کنند یا از سرزمین حجاز بیرون کنند این براندازی بدون خونریزی مشرکان, اما آنچه که مربوط به فرافیزیکی بود مربوط به مکتب بود آن قبلاً در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت یعنی آیه 73 به بعد این بود ﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذاً لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلاً﴾ اینها فتنه میکنند که دین را تحریف کنی به میل اینها تفسیر کنی تفسیر به رأی کنی آنچه را که ذات اقدس الهی نازل کرده است آنها را بیان نکنی, آنچه را که نازل نکرده است به عنوان بیان خدا تو بگویی این فتنههای دینی و مکتبی را تحلیل میکردند که ذات اقدس الهی فرمود وجود مبارک رسول گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از همهٴ این اُفت و آفتها مصون بود نه تنها این کار را نکرد مِیل این کارها را هم نداشت, نزدیک به میل هم نبود که این فضایل سهگانه در بحث سال قبل گذشت این کار را نکرد, مِیل به این کار را هم نداشت, نزدیک به میل هم نبود برای اینکه ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾ بلکه چهار فضیلت ذکر میکند یا پنج فضیلت فرمود اگر تثبیت الهی نبود, تأیید الهی نبود, توفیق الهی نبود ﴿لَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ﴾ «کاد» یعنی «قَرُبَ», «رَکَنَ» یعنی «مالَ» ﴿کِدتَّ تَرْکَنُ﴾ یعنی نزدیک بود که مِیل پیدا کنی آن هم چقدر؟ ﴿شَیْئاً﴾ که این تنوینش برای تحقیر است ﴿قَلِیلاً﴾ تحقیر در تأخیر پس فعلِ خارجی واقع نشد, میل به فعل خارجی واقع نشد, نزدیکی به میل هم واقع نشد ولو نزدیکیاش در حدّ ﴿شَیْئاً﴾ باشد که تحقیر است چهار, متّصفاً بالقلّه پنج, پنج فضیلت بود که در بحثهای سابق گذشت این دربارهٴ مسائل مکتبی بود.
اما دربارهٴ مسائل بدنی و فیزیکی که خواستند وجود مبارک حضرت را از سرزمین مکه یا مدینه تبعید کنند فرمود آنها تلاش و کوشششان این است که تو را از این سرزمین بیرون کنند موفق نیستند ولی اگر به چنین کاری دسترسی پیدا کردند عذاب خدایی که سریعالعقاب است به حیات اینها خاتمه خواهد داد ﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ﴾. استفزاز را قبلاً در همین سوره ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ﴾ در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» بحثش گذشت یعنی همان براندازیِ نرم, همان کَندن نرم, جابهجایی نرم بدون خونریزی آنها میخواهند بدون خونریزی تو از این سرزمین بروی. برخیها گفتند که منظور از این ارض مکّه است برای اینکه این سورهٴ «اسراء» در مکه نازل شد و این آیه مکّی است برخیها خواستند بگویند که این توطئهٴ یهودیهاست در مدینه به بهانهٴ اینکه سرزمین شام, سرزمین انبیاست در حجاز پیامبری نبوده مناسب است که شما به سرزمین انبیا هجرت کنید این توطئه و فتنه را یهودیهای مدینه داشتند وقتی دیدند سورهٴ «اسراء» مکّی است این حرف در مدینه باشد هماهنگ نیست گفتند درست است سوره در مکه نازل شد ولی گاهی بعضی از آیاتِ مدنی در سُوَر مکّی به اذن خود پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار میگرفت این آیه در مدینه نازل شد هر چند در سورهٴ مکّی جاسازی شده این هم اثباتش آسان نیست توطئهٴ آنها ممکن است بعداً راه پیدا کرده باشد ولی آیه در مکّه نازل شد ناظر به جریان مشرکین مکه بود که آنها میخواستند وجود مبارک حضرت از مکه خارج بشود حالا یا حبشه برود از سرزمین حجاز خارج بشود یا نه, از مکه به مدینه و جای دیگر مهاجرت کند.
﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا﴾ استفزاز همان ازعاج نرم است بدون خونریزی و جریان مهاجرت به اذن خدا و تصمیم پیغمبر به دستور خدای سبحان بود نه اینکه حضرت را بیرون کرده باشند اگر هم وجود مبارک حضرت با فشار بیرون رفته باشد باز آیه صادق است برای اینکه طولی نکشید بعد از مهاجرت حضرت جریان جنگ بدر پیش آمد و بسیاری از اینها از بین رفتند و مدّتها در غم و غصّه بودند که چگونه جبران کنند ﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ﴾ این ارض میشود «الف» و «لام»ش «الف» و «لام» عهد است یعنی مکه نه مطلق زمین ﴿لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا﴾ که از این مکه شما را خارج کنند اگر چنین کاری انجام بدهند ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ﴾, ﴿خِلاَفَکَ﴾ یعنی «بَعدکَ» پشتسر تو مثل ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللّهِ﴾ آنهایی که در جبههها شرکت نکردند در جنگ شرکت نکردند پشتسر حضرت ماندند و همراه حضرت نرفتند خوشحالاند که ما جبهه نرفتیم فرمود: ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ﴾ یعنی «بقعودهم» ﴿خِلاَفَ رَسُولِ اللّهِ﴾ یعنی بعد از حضرت ماندند پشتسر حضرت ماندند اینجا هم فرمود: ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ زیرا ذات اقدس الهی نسبت به بعضی از گناهان سریعالعِقاب است چه اینکه نسبت به بعضی از ثوابها هم سریعالحساب است اگر خدا سریعالحساب است, سریعالعِقاب است به وسیلهٴ گناهان خاص یا اطاعتهای مخصوص این سرعت انجام میگیرد گاهی هم ذات اقدس الهی تأخیر میاندازد لکن در بعضی از گناهان خدای سبحان زود انتقام میگیرد این گناهانی هم که در دعای کمیل آمده که بعضی از گناهان «تهتک العصم» است, بعضی «یقطع الرجاء» است, بعضی «تنزل البلاء» است, بعضی «تغیّر النعم» است بابی را مرحوم فیض در وافی (رضوان الله علیه) منعقد کرده است در آن باب روایتهایی که آثار گناهان را ذکر میکند جمعآوری کرده مرحوم کلینی در جلد دوم اصول کافی که ایمان و کفر است این کار را کرده اول کسی که این کار را کرده در کتابهای حدیث مرحوم کلینی بود این کار را کرده منتها مرحوم فیض در وافی کاملترش و جامعترش را ارائه کرده مرحوم کلینی در جلد دوم کافی بعضی از این گناهانی که آثار خاص دارند آنها را جمعآوری کرده در دعای کمیل اجمالاً بیان شده است که گناهان آثار خاصّ خودشان را دارند بعضی از گناهاناند که «تغیر النعم»اند, بعضی «تحبس الدعاء»اند, بعضی «تقطع الرجاء»اند, بعضی «تنزل البلاء»اند و مانند آن, اما کدام گناه است که «تحبس الدعاء» است, «تغیّر النعم» است, «تنزل البلاء» است, «یقطع الرجاء» است آنها را مشخص نکرده مرحوم کلینی مقداری از اینها را جمعآوری کرده مرحوم فیض(رضوان الله تعالی علیه) در وافی کاملترش را بیان کرده اینها مشخص شد. کجا خدای سبحان سریعالعقاب است و زود انتقام میگیرد آن را به وسیله آیات و روایات مشخص کردند.
یکی از مواردی که ذات اقدس الهی سریعالانتقام است, سریعالعقاب است همین است اگر کسی توطئه کرده به عنوان براندازی مخملی, نرم یا تند یا غیر تند خدا مهلت نمیدهد فرمود اینها که تلاش و کوشششان این است که رهبر مسلمانها را جابهجا بکنند پیامبر را از مکه یا مدینه یا از سرزمین دیگر دور بدارند که آن مکتب مهجور بماند خدای سبحان سریعالانتقام است و زود انتقام میگیرد ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ اینگونه از آیات یا روایات مشابه این در همان کتاب شریف کافی بالوافی جمعآوری شده که مشخص میکند که کدام گناه است که آثار فلان اثر را دارد, خب ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً﴾.
بعد میفرماید این اصلی است برای ما ﴿سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً﴾ این مخصوص تویِ پیامبر نیست این برای نبوّت عام است نه برای خاتم نبوّت, بعضی از امور است که برای ختم نبوّت است نظیر ﴿وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ﴾ خدای سبحان مادامی که تویِ پیامبر در بین مردم هستی اینها را به عذاب استیصال مبتلا نمیکند عذاب استیصال یعنی عذابی که اصلبرانداز است فلان کس مستأصل شد یعنی ریشهاش کَنده شد اینگونه از عذاب استیصالی یعنی قطع اصل این با وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست برای اینکه او ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ است چنین چیزی را خدای سبحان دربارهٴ انبیای دیگر وعده نداد همین عذاب استیصال را دربارهٴ نوح به عمل آورده, دربارهٴ عاد و ثمود به عمل آورده و مانند آن آنها را مستأصل کرد و اصلشان را برداشت فرمود: ﴿فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ﴾ ما همهٴ اینها را آنچنان برطرف کردیم و از بین بردیم که الآن فقط میگویند «کان» روزی در این سرزمین عاد بود, روزی در این سرزمین ثمود بود اینها را حدیث قرار دادیم اثری از اینها نیست فقط اسمشان در تاریخ مانده ﴿فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ﴾.
اما دربارهٴ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود چون تو ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ هستی مادامی که تو در بین مردمی ما چنین عذاب استیصالی نمیکنیم این برای شخص حضرت.
پرسش: این اسیتصال جمعی است یا فردی؟
پاسخ: جمعی, فردی را که کرده.
اما حالا دربارهٴ این معنا که اگر نسبت به خودِ تو بدرفتاری کردند بله اگر نسبت به تو بدرفتاری کردند این جزء احکام نبوّت عام است نبوّت خاص در اینجا سهمی ندارد ﴿سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا﴾ با هر پیامبری اگر قومش این بدرفتاری بکنند براندازی نرم د اشته باشند بخواهند بساطش را برچینند خدا سریعالعقاب است. در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» مشابه این آیه آمده است که فرمود ما به اینها مهلت نخواهیم داد آیه 13 سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» این است ﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُم مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ﴾ شما اگر دست به چنین کار براندازی بزنید ما همهتان را هلاک میکنیم در اینجا هم فرمود این سنّت ماست دربارهٴ نبوّت عام است اختصاصی به نبیّ و دون نبیّ ندارد.
مطلب بعدی آن است که سنّت گاهی به مبدأ قابلی اسناد داده میشود, گاهی به مبدأ فاعلی میگویند این سنّت مرسلین است یعنی اینها مبدأ قابلیّت دربارهٴ اینها اجرا میشود میگویند سنّةالله است برای اینکه مبدأ فاعلی اوست آن سانّ, آن سنّتگذارنده و ایجاد کننده خدای سبحان است لذا هم به فاعل اسناد داده شد هم به قابل فرمود: ﴿سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا﴾ سنّت اینها چون دربارهٴ اینهاست دربارهٴ راهِ اینها ما انجام میدهیم.
مطلب بعدی آن است که فرمود این تحویلپذیر نیست که گاهی باشد, گاهی نباشد چرا؟ برای اینکه اگر مبدأ فاعلی یکی است, مبدأ قابلی یکی است و گناه همان گناه است و منتقم همان منتقم است خب کیفر همان کیفر است دیگر. چرا دین خدا تغییرپذیر نیست ﴿فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً﴾ ؟ چرا نه رفتنِ بلابدلٍ هست میشود تخلّف, نه رفتن با بدلٍ هست میشود اختلاف چرا سنّت خدا نه تخلّف دارد نه اختلاف؟ گاهی چیزی از بین میرود جانشین ندارد این را میگویند تخلّف, گاهی چیزی از بین میرود در خَلف او چیزی به جای او مینشیند این را میگویند اختلاف, اختلاف یعنی رفت و آمد یکی میرود یکی میآید چرا سنّت خدا نه تخلّف دارد نه اختلاف؟ برای اینکه فطرت بشر بیش از یکی نیست اگر ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ مبدأ قابلی یکی است و اگر ذات اقدس الهی هم علیمِ محض است, قدیرِ محض است, حکیمِ محض است تحوّلی در آنجا نیست و اگر دینی که برای تأمین سعادت این بشر آمده بیش از یکی نیست ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ خب کیفر و پاداششان هم یکی است دیگر. چرا دین یکی است؟ برای اینکه دین برای هدایت مردم است, تربیت مردم است مردم که عوض نمیشوند اگر فطرت و هویّت بشر عوض شدنی نیست خطوط کلی دین محفوظ است نعم, خصیصهٴ هر عصر و مصر عوض میشود چون این خصیصه عصر و مصر عوض میشود فرمود: ﴿جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾ فروع دین عوض شده و بازگشت نسخ هم به تخصیص ازمانی است نه نسخ مصطلح اگر گفتند شریعت منسوخ است, فروع دین منسوخ است یعنی ذات اقدس الهی از همان اول به انبیای خودش فرمود, به صاحبان لوح قضا و قدر فرمود که این شریعت که برای حضرت موسی(سلام الله علیه) است تا آن وقت است بعدش هم مثل اینکه جریان قبله را فرمود رجوع به بیتالمقدس تا اوایل هجرت است دوباره باید برگردید به کعبه قبلهٴ شما کعبه است بازگشت همهٴ نسخها بالقیاس الی الله(سبحانه و تعالی) تخصیص ازمانی است نه اینکه ـ معاذ الله ـ خدای سبحان یک قانون دائمی وضع کرده بعد دیده که الآن دیگر مصلحت نیست عوض کرده باشد که ندانسته این کار را کرده باشد قانون به حسب ما مستدام است. ذامستدیم است زماناً ولی عندالله منقطعالآخر است اما دین واحد است چرا؟ چون برای تربیت بشر است و بشر عوض شدنی نیست میشود خصوصیتهای هر اقلیمی, هر عصری, هر مصری, هر نسلی آنها با شرایع و مناهج عوض میشود و این مربوط به مسئلهٴ نبوّت است و براندازی نبوّت و نبیّ اصل کلّی است چون این اصل کلی یک گناه مشترک است مبدأ قابلی یکی است, مبدأ فاعلی یکی است گناه هم مشترک است کیفرش ثابت است فرمود: ﴿سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا﴾ این سنّت ماست و سنّت ما تغییرپذیر نیست این کبرا, پس این هم تغییرپذیر نیست این نتیجه, گاهی صغرا ذکر میشود و نتیجه کبرا مَطوی است, گاهی صغرا و کبرا ذکر میشود نتیجه مَطوی است مثل مقام ما این سنّت ماست سنّت ما تغییرپذیر نیست پس این تغییرپذیر نیست اینجا نتیجه محذوف است چون «حذف ما یُعلَم منه جائز».
پس بنابراین این مربوط به نبوّت عام است نه نبوّت خاص و تغییرناپذیر هم است و اگر هم کسی دست به این کار بزند خطر ﴿إِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ دامنگیرشان خواهد شد چون خدا سریعالانتقام است ﴿وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً ٭ سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً﴾ این سنّت ماست و سنّت ما ثابت است پس این اصل ثابت است, خب.
این دوتا آیه بود که ما فکر میکردیم در پایان بحث سال گذشته روشن شد و این تتمیمش مربوط به آنهاست. اما دربارهٴ ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ﴾ بعضی از بحثهاست که مربوط به فقه است وقت مختصّ نماز چه موقع است؟ وقت مشترک نماز چه موقع است؟ وقت فضیلت چه موقع است؟ تفریق بین الصلاتین مستحب است اینها را فقه به عهده دارد مستحضرید که مسئله استحباب تفریق بین الصلاتین غیر از مسئلهٴ اینکه هر نمازی یک وقت خاص دارد اگر هم کسی خواست نماز را در وقت مشترک بخواند باز مسئلهٴ تفریق بین الصلاتین حُکمش جداست شما در کتابهای فقهی یک مسئله داریم که وقت مختصّ چیست؟ وقت مشترک چیست؟ وقت مختصّ ظهر چه موقع است؟ وقت مشترک چه موقع است؟ وقت مختصّ عصر چه موقع است؟ یک مسئله دارید که وقت اجزاء چه موقع است؟ وقت فضیلت چه موقع است؟ یک مسئله دارید که تفریق بین الصلاتین مستحب است ولو شما خواستی در وقت مشترک بخوانی این یک مطلب دیگر است اینها را فقه البته به عهده دارد ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ﴾ یعنی «أقم قرآن الفجر» ﴿إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً﴾ و این میتواند جریان صلات عصر را هم در بر بگیرد برای اینکه بعضیها خواستند بگویند که اختصاصی دارد به قرآنِ فجر یعنی نماز صبح ولی این مشکل است برای اینکه مشابه این روایت دربارهٴ نماز عصر هم آمده اگر ﴿مَشْهُوداً﴾ یعنی «تشهده ملائکة اللیل والنهار» خب نماز عصر اگر در پایان وقت خوانده بشود آن هم «تشهده ملائکة اللیل والنهار» خصیصهای ندارد چه اینکه مشابه این روایت دربارهٴ نماز عصر هم آمده.
﴿وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾ در همین سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» قبلاً گذشت که شب آیتالله است فرمود این آیت من است ﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ﴾ بسیاری از این برکات در همان شب است که در نوبتهای قبل اشاره شده.
پرسش:...
پاسخ: نه, ملائکهٴ لیل که میخواهند بروند میبینند این شخص دارد نماز صبح را میخواند ثبت میکنند, ملائکةالنهار که وارد میشوند اول طلیعهٴ صبح که وارد میشوند میبینند این شخص دارد نماز صبح میخواند ثبت میکنند چون «تشهده ملائکة اللیل والنهار» این است در همان بحث در روایاتی که مربوط به این قسمت است بعضیها گفتند که این نماز صبح جزء بحثهای نماز شب است برای اینکه روز از اول طلوع شمس ثابت میشود شما در مُجمل و مبیّن اصول در این کتابهای بعدی مثل کفایه و اینها کمتر مطرح است ولی در قوانین کاملاً مطرح است که لیل و نهار آیا مُجمل است یا غیر مجمل برای اینکه روز از چه موقع شروع میشود؟ روز در مسئلهٴ صوم و امثال صوم از صبحِ صادق شروع میشود, در مسئلهٴ اجاره و امثال اجاره از طلوع شمس صادق میشود, در مسئله سفر از طلوع شمس صادق میشود اگر کسی اجیر شد که دو روز کار بکند چه موقع باید شروع بکند؟ از طلوع شمس دیگر نه از طلوع فجر اما اگر خواست دو روز روزه بگیرد از چه موقع باید روزه بگیرد؟ از طلوع فجر باید روزه بگیرد نه از طلوع شمس چون لیل و نهار در موارد مختلف مراتب مختلف دارد مرحوم میرزا در قوانین مثل بعضی از اصولیین دیگر گفتند این لفظ مجمل است و اگر یکجا یوم وارد شد یا لیل وارد شد به وسیلهٴ قراین خاص مشخص بشود نظیر یَد اگر گفتند ید خب این ید در مسئلهٴ تیمّم که ﴿فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ﴾ این تا زَند و مُچ است اما اگر دربارهٴ وضو گفتند دستتان را بشویید تا آرنج است در بخشی از موارد تا ساعد است و تا کِتف است دربارهٴ قطع ید دزد که گفته شد ﴿فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا﴾ کجا را باید قطع کرد؟ این را وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) خب امام معصوم که عِدل قرآن است باید مشخص کند اینها را در کلمات مُجمل و مبیّن اصول مطرح میکردند به عنوان نمونه لکن در جریان صلات لیل که به دنبالش نماز فجر مطرح است آن را چون روایت دارد که «تشهده ملائکة اللیل و ملائکة النهار» از این جهت گفته شد ﴿قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً﴾ البته به آن گستردگی که دربارهٴ نماز صبح وارد شده در نماز عصر نیامده ولی دربارهٴ نماز عصر هم این روایت هست, هم این ملاک است, خب تفسیرش البته به عهده فقه است. ﴿وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾ که محمودِ مطلق آن مقام است وجود مبارک حضرت هم به آن مقام که رسید همه او را حمد میکنند چون همه به شفاعت او محتاجاند.
پرسش: به وسیله قرب نوافل میرسد یا فرائض؟
پاسخ: اینجا به وسیلهٴ قُرب نوافل میرسد, خب.
پرسش:...
پاسخ: بله, اما برای دیگران اگر بخواهند برسند به وسیلهٴ نافله است برای دیگران نافله است چون این مقام اشاره شد درجات فراوانی دارد آن مرحلهٴ عالیهاش برای حضرت است مراحل دیگرش که برای دیگران هست چون شافعین در قیامت وجود دارند این شافعین برای عدهای نافع نیستند اما معلوم میشود شافعینی وجود دارد جمع آورده که فرمود: ﴿فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ﴾ اهل بیت شافعاند و اولیای دیگر شافعاند, انبیا شافعاند که قرآن شافع است, علما شافعاند, شهدا شافعاند و مانند آن, خب آنها به وسیلهٴ قرب نوافل به اینجا میرسند.
پرسش:...
پاسخ: صلات؟ نه, خب صلات مَقسَم است دیگر یا فریضه است یا نافله دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بله, چون مُباین که نیست کم و زیاد دارد همان صلات نافله هم باز ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ بعضی از امورند که ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ هستند که مشترک است, بعضی از امورند که «تنهیٰ عن التفرّق» است نظیر صلات جماعت صلات یا نافله باشد یا فریضه آن اصل مشترکش که ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ است داراست, خب.
پرسش:...
پاسخ: بله, آنها گفتند فرق بین مدح و حمد همین است میگویند «مدحتُ اللؤلؤ» اما «حَمَدْتُ» میگویند نیست گاهی یک کمال است ولو به ما نرسد ولی به دیگری میرسد آنجا جای حمد و شکر است بعضی خواستند بین حمد و شکر این را فرق بگذارند ولی شما در اوایل مطوّل و غیر مطوّل بین حمد و مدح این را فرق گذاشتند گفتند چیزی که کمال دارد ولو به ما نرسد ما مدحش میکنیم میگوییم «مدحْتُ اللؤلؤ» اما نمیگوییم «حمدتُ اللؤلؤ» ما این دُرّ را ستایش کردیم میگوییم از این دُرّ به نیکی یاد کردیم به خوبی یاد کردیم مدح غیر از حمد است حمد بالأخره نعمتی باید برسد یا به ما یا به دیگری شکر اینچنین است بالاتر است یعنی نزدیکتر از حمد است ولی مدح میخورد به آن کمالی که شخص دارد چه به ما برسد چه به ما نرسد, خب.
فرمود این مطالبی که مربوط به این دوتا آیه بود گذشت و این تفاوتهایی هم که اثبات کرد که این آیه در مکه نازل شد یا در مدینه نازل شد آن هم ظاهراً در مکه نازل شد و جامعش این است که چه در مکه باشد, چه در مدینه باشد, چه در اراضی دیگر باشد ذات اقدس الهی سریعالعقاب است انتقام میگیرد, اما حالا آیه بعد.
﴿وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِی مِن لَدُنکَ سُلْطَاناً نَصِیراً ٭ وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً﴾ انسان وارد کاری میشود باید صادقانه وارد کار بشود از کار خارج میشود باید صادقانه از کار خارج بشود این دخول و خروج گاهی نسبت به دنیاست, گاهی نسبت به برزخ است, گاهی نسبت به ورود به صحنهٴ قیامت که انسان از خدا میخواهد خدایا توفیقی بده که من وقتی وارد دنیا شدم صادقانه باشم, از دنیا وارد برزخ میشوم صادقانه, از برزخ وارد قیامت میشوم صادقانه, از صحنهٴ قیامت وارد بهشت میشوم صادقانه, اگر کسی جزء رجال صدق بود این صداقت علمی و عملی, قولی و اعتقادی او را همراهی میکند در همهٴ موارد, خب اگر کسی جاهل بود صادق نیست, اگر کسی غافل بود صادق نیست, ساهی و ناسی بود صادق نیست, عاصی بود صادق نیست صدق گاهی در قول است و گاهی در فعل در همین سورهٴ مبارکه مقداری گذشت بعدش هم خواهد آمد که ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ﴾ خب این دربارهٴ شهداست وجود مبارک سیّدالشهداء(سلام الله علیه) وقتی اصحاب یکی پس از دیگری میرفتند حبیب میرفت, مُسلم میرفت همین آیه را میخواندند ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ﴾ خب این ﴿صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ﴾ که سخن از قول نیست سخن از فعل است یعنی این کسی که تعهّد سپرده دینش را یاری کند, امامش را یاری کند این صادقانه دارد عمل میکند پس صِدق گاهی در فعل است, گاهی در قول است همین آیهٴ ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ﴾ نه یعنی حرف زدن بلکه اینها فعلشان مطابق با همان تعهّد بود اگر کسی از ذات اقدس الهی خواست که صادقانه وارد کار بشود یعنی عالِمانه, عاقلانه, خالصانه وارد بشود و آلوده نشده از این کار بیرون بیاید این یک قرنطینه است برای همهٴ ما به ما گفتند هر کاری که میکنید, هر حرفی میزنید, چیزی مینویسید بگویید «بسم الله الرحمن الرحیم» این «بسم الله الرحمن الرحیم» یک قرنطینه است برای اینکه آدم کار حرام یا مکروه را که نمیتواند بگوید خدایا به نام تو که, اما اگر کار واجب یا مستحب بود میتواند بگوید خدایا به نام تو اینکه گفتند در هر کاری بگویید «بسم الله» برای اینکه این یک خطّ قرمزی است این جلوی آدم را میگیرد این ﴿رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ﴾ هم همینطور است اختصاصی به مسائل کلی ندارد در هر مسئلهای هر بحثی, هر روزی, هر جلسهای, هر همایشی, هر گفتاری, هر مقالهای که آدم میخواهد بنویسد میگوید ﴿رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ﴾ من صادقانه وارد بشوم, صادقانه خارج بشوم صدق دربارهٴ ذات اقدس الهی هم معنای خاص خودش را دارد آنجا باید و نباید نیست حالا دارند اذان میگویند انشاءالله تتمّهاش برای روز بعد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است