display result search
منو
تفسیر آیات 76 تا 81 سوره اسراء

تفسیر آیات 76 تا 81 سوره اسراء

  • 1 تعداد قطعات
  • 28 دقیقه مدت قطعه
  • 14 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 76 تا 81 سوره اسراء"
در برابر نیروهای مهاجم و قوی شما باید به یک قدرت لایزالی تکیه کنید
اگر کسی درصدد نبرد با بیگانه است و دستش خالی است و حق هم با اوست باید با منشأ حق رابطه داشته باشد.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا وَإِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً ﴿76﴾ سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً ﴿77﴾ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً ﴿78﴾ وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحمُوداً ﴿79﴾ وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِی مِن لَدُنکَ سُلْطَاناً نَصِیراً ﴿80﴾ وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً ﴿81﴾

این بخش از آیات سورهٴ مبارکهٴ اسراء سه مطلب محوری را به همراه دارد اول بیان توطئهٴ مشرکان و یهودیان و منافقان، دوم بیان راهِ حق، سوم هم نتیجه.
آن عنصر اوّلی و مطلب اول بیان توطئه‌های فرهنگی، نظامی، سیاسی، اجتماعی این سه گروه تبهکار است، مطلب دوم راه‌حلّی است که خدا ارائه می‌فرماید، مطلب سوم اعلام نتیجه است که این راه برون‌رفت بود، راهِ صحیح بود و راه مستقیم بود و نتیجه داد و دیگران همین راه را طی کنند.
اما این توطئه‌های چندگانه بخشی از آنها در آیهٴ 73 گذشت ﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ﴾ که توطئه فرهنگی بود اصراری داشتند با بهانه‌هایی که ـ معاذ الله ـ رسول گرامی آنچه را که از ذات اقدس الهی تلقّی می‌کند بعضی را کم کند، بعضی را زیاد کند، بعضی را تغییر بدهد، بعضی را جابه‌جا کند و مانند آن این یک توطئه فرهنگی از آن ناکام ماندند دست به توطئه سیاسی، نظامی و اجتماعی زدند که حضرت را از مکه بیرون کنند یا از سرزمین حجاز بیرون کنند اینها توطئه‌ها بود.

مطلب دوم برای حلّ آن توطئه‌ها راه برون‌رفت دستوری است که ذات اقدس الهی می‌دهد می‌فرماید در برابر نیروهای مهاجم و قوی شما باید به یک قدرت لایزالی تکیه کنید دیگر اگر کسی درصدد نبرد با بیگانه است و دستش خالی است و حق هم با اوست باید با منشأ حق رابطه داشته باشد و آن دعاست و عبادت که جامع هر دو همان بندگی است تنها راهی که انسان می‌تواند از خطر بیگانه از این چهار خطری که ذکر شده است و در این سوره آمده یعنی خطر فرهنگی که با آدم رابطه داشته باشند فتوای مخالف و مطابق با میل خودشان بگیرند، تفسیر به رأی و مطابق خودشان بگیرند، توجیه مطابق با میل خودشان بگیرند این همیشه بود اختصاصی به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ندارد در زمان پیغمبر بود، در زمان امام بود، در زمان نایب خاص بود، در زمان نایب عام هم هست این بیگانه‌ها تلاش و کوشش می‌کردند که از رهبران الهی فتوای دلخواه بگیرند نشد تهدید می‌کردند این تهدیدها الآن هم هست در هر عصر و دوره‌ای هم بود تنها راه‌حلّش همان دعاست و عبادت بالأخره انسان باید به منشأ قدرت نزدیک بشود دیگر اگر «کلمة لا اله الاّ الله حِصنی» ، اگر «ولایة علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه السلام) حِصنی» اینها حِصْن‌اند، دِژند دژبان اینها هم ذات اقدس الهی است برای اینکه این «یاء» نشان می‌دهد که من دژبانم دیگر اگر فرمود: «کلمة لا اله الاّ الله حِصنی» قلعهٴ من است یعنی من حافظم دیگر معنا ندارد که دژ برای زید باشد دژبان عمرو باشد که فرمود این دژ من است دیگر خب اگر خدا حافظ است کسی نمی‌تواند واردان در آن قلعه را آسیب برساند که.
مطلب دوم همین بیان راه‌حل است یکی دعاست و یکی عبادت ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ﴾ این نمازهای چهارگانه ﴿وَقُرْآنَ الْفَجْرِ﴾ این نماز صبح ﴿وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ﴾ نماز شب این عبادت ﴿وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ﴾ این دعا اینها راه‌حل.
فصل سوم هم و عنصر سوم هم مطلب سوم این بخش هم اعلام نتیجه است ﴿قُلْ جَاءَ الْحَقُّ﴾ یعنی تمام این راهها اثر کرده حق آمده باطل رفته، باطل رفتنی است راهِ رفتنش هم همین دعا و عبادت تکیه به قدرت خدای سبحان است اگر کسی بخواهد از خطر بیگانه بِرَهد باید به یک قدرت قوی‌تری تکیه بکند و آ‌ن قدرت قوی‌تر قدرت الهی است. این سه مطلب مترتّب متوالی در کنار هم از این بخش آیات سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» استفاده می‌شود توطئهٴ فرهنگی‌اش در بحثهای سال قبل گذشت که ﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ﴾ همیشه همین‌طور بود جریان شُریح قاضی همین‌طور بود این در جریان سیّدالشهداء(سلام الله علیه) گفته شد «لا یومک کیومک یا اباعبدالله» شاید در بعضی از این مباحث مقتلی ملاحظه کردید آنجا گفته شد که خب جریان شهادت حضرت و آن‌طور بی‌رحمانه شهید کردن و سوزاندن خیمه‌ها و غارت کردن اموال و اسارت بردن این بله، خب مستحضرید در جریان حسین‌بن‌علی در فَخ او هم کمتر از این نبود منتها حالا او شهرت نداشت لذا در تاریخ ماند وگرنه حسین‌بن‌علی در فَخ از همین ائمهٴ زیدیه آنها هم به همین سبک مبتلا شدند دیگر و در جریان حملهٴ مغول کارهایی شده که بدتر از کربلا بود شما این تاریخ جهانگشای جُوینی را که مطالعه می‌کنید می‌بینید وقتی مغول وارد این سرزمین شدند آن روز که پیک رسمی نبود بعضیها را کُشتند سرهایشان را بُریدند پوست سرشان را کَندند پر از کاه کردند در شهرها گرداندند و همهٴ این فجایع در آن‌ کتاب تاریخ دفن شده اینها که دیگر ماندنی نیست کسی را مُثله کردند، قطعه قطعه کردند دست و پا و اعضای سر و گردن و اینها را تقسیم کردند مقداری را دَم دروازهٴ شیراز آویزان کردند، یک مقدار دمِ دروازهٴ تبریز آویزان کردند، یک مقدار هم شرق و غرب بعد در هجو اینها هم گفتند «فی الجمله به یک هفته جهانگیر شدی» همین کسی که این را مُثله کردند و قطعه قطعه کردند اینها را شما وقتی به تاریخ جهانگشای جُوینی که مربوط به حملهٴ مغول است می‌خوانید می‌بینید کارهایی شده در روی زمین بدتر از جریان کربلا منتها آنها ماندنی نبود این ماند، خب.
در همین جریان فتواگرفتنها هم همین‌طور بود اینکه گفته شد «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» این سه کارِ اساسی دربارهٴ سیّدالشهداء کردند که دربارهٴ هیچ کدام از ائمه هم نکردند مدّتها زیاد زحمت کشیدند علما، فقها، آن دین‌فروشان را وادار کردند تا اِباحهٴ خون سیّدالشهداء را فتوایش را بگیرند خب این کار را دربارهٴ ائمه دیگر نکردند دیگر این برای قبل از کربلا بود چقدر توطئه کردند، زحمت کشیدند تا او را مباح‌الدَم کنند این برای اول، فصل اول.
فصل سوم هم برای سیّدالشهداء(سلام الله علیه) بود که برای ائمه دیگر هم نبود فصل دوم هم که خب معروف است یعنی در جریان کربلا و غارت و کُشتن و سوزاندن و اسارت. فصل اوّلش مدتها توطئه کردند تا فتوا بگیرند که او مهدورالدَم است لذا اینها که در کربلا بودند گفتند نماز شما مقبول نیست مگر شما نماز می‌خوانید همینهایی که از کوفه آمدند اینها که از شام نیامدند این سی هزار نفر اینها از کوفه آمدند همینهایی که پای منبر حضرت امیر بودند چون وقتی عمر سعد ملعون سوم محروم وارد کربلا شد در ظرف یک هفته تا روز عاشورا سی هزار نفر جمع شدند اینها برای همان روستاها و اطراف کربلا بودند دیگر کسی از شام بیاید به کربلا که دیگر یک هفته نمی‌شود که مدّتی طول می‌کشد. مدّتها کار کردند که اینها را باوراندند که حسین‌بن‌علی ـ معاذ الله ـ خروج از دین کرده گفتند خارجی، خارجی نه یعنی از روم و زنگ و بار آمده یعنی از دین خارج شده خارجیها، خارجیها یعنی خروج از دین این مدّتها کار شده دربارهٴ ائمه دیگر این‌طور نشد، این فصل اول.
فصل سوم هم این است که مدّتها زحمت کشیدند از یک عده فتوا گرفتند که روز عاشورا روزه مستحب است، روز جشن است، روز مبارک است، روزی است که توبهٴ آدم قبول شده، روزی که کشتی نوح به زمین نشسته از این چیزها را جعل کردند خیلی کار کردند دربارهٴ کربلا. فصل دوم هم که مربوط به همان قتل و غارتی است که هست لذا «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» اختصاصی به آن صحنهٴ بی‌رحمانه کُشتن و غارت ندارد این توطئه‌های وسیع را اموی و مروانی انجام دادند این حرف همیشه هست یک عدّه مدتها توطئه کردند تا از وجود مبارک پیامبر فتوای جدید بگیرند دیدند نشد، توطئه کردند او را تبعید کنند یا به هر صورتی هست از پا در بیاورند آن توطئه‌های فرهنگی، این توطئه‌های نظامی، سیاسی، اجتماعی همهٴ اینها در فصل اول است راه برون‌رفتش هم در فصل دوم است و آن اطاعت خدا و عبادت خدا و نیایش به درگاه خداست، فصل سومش هم اعلام نتیجه است ﴿قُلْ﴾ بگو ﴿جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ﴾ بگو همهٴ این نقشه‌ها و ترفندها بی‌اساس ماند و همهٴ مقاومتهای ما اثر کرد و همهٴ توطئه‌های اینها نقش بر آب شد و همهٴ مقاومتهای ما به بار نشست بگو علناً ﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ﴾ این سه فصل کاملاً به هم مرتبط، منسجم و هماهنگ است، خب.
فرمود: ﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ﴾ با هر حیله و براندازی نرم و مَخملی تو را بالأخره از مکه بیرون کنند آن کار فرهنگی‌شان اثر نکرد کار سیاسی و نظامی و اینها انجام بدهند ولی بدانند که ﴿إِذاً لاَّ یَلْبَثُونَ خِلاَفَکَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ بر فرض دست به این کار بزنند و توطئهٴ اینها کارآمد باشد اینها هم به زودی از بین خواهند رفت ﴿سُنَّةَ﴾ این منصوب است چون مفعول مطلق نوعی است یعنی «سَنَّ الله سبحانه و تعالی سنّةَ من قد أرسلنا» این مفعول مطلق نوعی است منصوب است به آن یعنی این‌طور سنّت، سنّت نبوی است سنّت رسالی است برای انبیاست، برای مرسلین است یعنی کسی با اینها در افتد وضعش همین است ﴿سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا﴾ و این سنّت ماست و سنّت ما تغییرپذیر نیست آن‌وقت نتیجه محذوف است پس این تغییرپذیر نیست، خب حالا راه‌حل چیست؟
راه‌حل ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ﴾ بالأخره تو در کنار سفرهٴ نعمت خدا نشستی باید شاکر باشی از او کمک بخواهی نمازهای پنج‌گانه که ستون دین است این را بخوان تا دعایت مستجاب باشد مگر نمی‌خواهی خدا کمکت بکند راهش همین است دیگر بندگی خدا راه کمک‌یابی است ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ﴾ این هم در کتابهای ما شیعه‌هاست، هم در کتابهای برادران اهل سنّت است که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «أعبد الله کأنّک تراه فإن لَم تکن تراه فانّه یراک» که این را مقام احسان است از حضرت سؤال کردند احسان یعنی چه؟ فرمود این است که خدا را طرزی عبادت کنید که گویا او را می‌بینید «أعبد الله کأنّک تراه» این مقام «کأنّ» است آنها که به اوج مقام بار یافتند از «کأنّ» گذشت به «أنّ» رسیدند آ‌ن هم وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) است که فرمود: «ما کنتُ أعبد ربّاً لم أره» , «أفأعبد ما لا أری» و مانند آن. فرمود در همین مقام احسان که خدا را طرزی عبادت کنید که گویا او را می‌بینید برای اینکه اگر تو او را نمی‌بینی او که تو را می‌بیند پس اگر نگاه کنی می‌توانی ببینی «اعبد الله کأنّک تراه فإن لَم تکن تراه فانّه یراک»، خب.
﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً﴾ نماز که رابطهٴ عبد و مولاست یک سلسله برکاتی دارد که عبارت از نفی آثار منفی است یک سلسله برکاتی دارد که اثبات فضایل است نفی آثار منفی همان است که ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «معارج» هم بخشی از آثار نماز و بهره‌هایی که نمازگزاران می‌برند آن را آ‌نجا ذکر فرمود سورهٴ مبارکهٴ «معارج» آیه نوزده به بعد این است ﴿إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً﴾ هلوع یعنی چه؟ یعنی ﴿إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ٭ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً﴾ که این دو صفت رذل است و بد است ﴿إِلَّا الْمُصَلِّینَ﴾ خب این صفات رذل بالأخره راه‌حل دارد یا ندارد؟ راه‌حلّش این است راه‌حلش نماز است معلوم می‌شود نماز برای اینکه جلوی جزع را بگیرد، جلوی فزع را بگیرد، جلوی هلوع را بگیرد، منّاع خیر بودن را بگیرد همهٴ این رذایل را طرد بکند نماز برای همین است اگر این نماز را خواند و به آن برکات نرسید معلوم می‌شود نماز نخواند می‌شود ﴿وَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ٭ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ﴾ یا ﴿عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ﴾.
﴿إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً ٭ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ٭ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً ٭ إِلَّا الْمُصَلِّینَ﴾ غالب این جمله‌ها خبریه‌ای است که به داعیه انشا القا شده یعنی «ایّها المصلّون» این‌چنین باشید وگرنه صِرف گزارش که منظور نیست گزارش که مربّی نیست ﴿إِلَّا الْمُصَلِّینَ ٭ الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ ٭ وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ﴾ مصلّین چه کسانی‌اند؟ مصلّین آنهایی‌اند که اموالشان حساب‌شده است ﴿وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ٭ وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ ٭ وَالَّذِینَ هُم مِنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُشْفِقُونَ ٭ إِنَّ عَذَابَ رَبِّهمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ ٭ وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ٭ إِلَّا عَلَی أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ﴾ اینها همه اوصاف مصلّین است پس صلات یک سلسله آثاری دارد که سلب‌ رذایل است یک سلسله هم آثاری دارد که جلب فضایل و آیات محلّ بحث هم می‌تواند راجع به رفع خطر باشد، هم می‌تواند راجع به جزم منفعت. خطر توطئهٴ فرهنگی را نماز و عبادت برطرف می‌کند، خطر توطئهٴ نظامی، سیاسی، اجتماعی را نماز و دعا برطرف می‌کند این چهارتا خطر را که در گوش پیغمبر به صدا در آوردند و در این سه، چهار آیه قبل همین سه، چهار خطر آمده این‌چنین نیست که آن خطرها را ذکر بکند بعد بدون تناسب بفرماید: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ خب رابطه‌ای باید باشد بین امر به صلات با نجات از آن توطئه‌ها این چندتا توطئه را ذکر می‌کند بعد فرمود راه برون رفتن ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾، خب.
بعد ﴿جَاءَ الْحَقُّ﴾ باطل رفت و حق آمد، خب چطور حق آمد؟ چطور باطل رفت؟ باطلها که درست است که ﴿جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ﴾ این «الف» و «لام» می‌تواند برای جنس باشد همهٴ حقها و همهٴ باطلها این‌چنین‌اند اما قَدر متیقّن مورد تخاطبش همین مطالب چهارگانه است دیگر این حق که نماز است و عبادت است و دعاست این تثبیت‌شده است باطل که توطئه‌های آنهاست که از آیه 73 شروع شد همین است توطئه که از تو فتوا بگیرند بگوید خدا این‌چنین گفته حالا خدا هر چه بر تو نازل کرده تو خودت می‌دانی بدان اما آنکه به درد ما می‌خورد بگو این‌چنین نازل شده، همین.
﴿وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ﴾ هر چه خودت می‌دانی بدان اما آنکه ما از تو می‌خواهیم این است این همیشه هست دیگر هم توطئه همیشه هست، هم این خطر همیشه هست، خب تنها حافظش همین صلات است این صلات هم همیشه هست یعنی عبادت. در اینجا فرمود این نماز آن آثار را دارد که هم آن رذایل را از تو دفع می‌کند.
مطلب دیگر اینکه مشکلات گاهی مشکلات فردی و روانی و شخصی است مثل هلوع و جزوع و منوع بودن، گاهی مشکلات نظامی و اجتماعی و سیاسی است مثل ﴿وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ﴾ تبعید می‌کنند، به زندان می‌برند، شکنجه می‌کنند این برای همین است آن بخشی که فرمود: ﴿وَاسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾ هم همین است دیگر یعنی بالأخره شما باید از نماز کمک بگیرید ما در بحثهای قبل هم داشتیم که اصلاً مثل سکولار زندگی می‌کنیم درست است که می‌گوییم دین ما عین سیاست ماست سیاست ما عین دیانت ماست اما زندگی ما متأسفانه سکولار است یعنی فکر می‌کنیم نماز در مسجد است کاری به مسائل ندارد مشکلات در بیرون مسجد است عبادت در مسجد است نماز را ما به عنوان یک وظیفه می‌خوانیم خیر، این وظیفه برای آن است که مشکلات بیرون را حل کند برای اینکه ما واقعاً از چه کسی کمک بگیریم ﴿إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ خب بالأخره ما آدمهای عادی داریم که از چیزی کمک بکنیم صرف‌نظر نمی‌کنند ما هم بالأخره اگر در حدّی هستیم که هر کدام ما چیزی از ما بخواهند از ما بربیاید اگر ده‌تای آن را انجام ندهیم دوتای آن را انجام می‌دهیم ما روزی چندبار به خدا می‌گوییم کمک، کمک، کمک، کمک آن وقت او در نیابد؟! ﴿إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾، ﴿إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾، ﴿إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ ده‌بار شب و روز به عرض او خودش به ما گفته که از من کمک بخواه در این دعاهای نورانی ماه مبارک رمضان بخشی در دعای افتتاح، بخشی در دعای ابوحمزه ثمالی به خدا عرض کردیم شما بزرگ‌تر از آن هستی که دعوت بکنی، دستور بدهی، بگویی بخواه ما بخواهیم و تو جواب ندهی تو اعزّ از آن هستی، اکرم از آن هستی که ما را امر بکنی به دعا ما هم دعا بکنیم تو هم اجابت نکنی این شدنی نیست خب پس این ﴿إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ برای همین فتنه‌هاست دیگر بنابراین می‌شود راه‌حل آن‌وقت نماز که می‌شود ستون دین دیگر ما دیگر سکولار زندگی نمی‌کنیم مؤمنانه زندگی می‌کنیم یعنی آثار نماز را در کسبِ ما می‌بینیم، در توطئه ما می‌بینیم، می‌بینیم اینها که آمدند با ما مذاکره کردند از ما رأیی می‌خواهند، فتوایی می‌خواهند، نظری می‌خواهند اینها را چه کسی فرستاده؟ ما بررسی می‌کنیم اگر حق بود به اذن الهی انجام می‌دهیم اگر باطل بود به وسیلهٴ نماز و از این برکت کمک می‌گیریم از خطر آنها نجات پیدا می‌کنیم این راه‌حل.
فرمود: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ﴾ پس این هم برای آیات سورهٴ مبارکهٴ «معارج» یعنی آیه بیست سورهٴ مبارکهٴ «معارج» به بعد راه‌گشاست هم برای مطلب فعلی ما که توطئه‌های گوناگون است ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ﴾ در همه‌جا همین‌طور است ممکن است کسی در کسوت استاد حوزه باشد خطر حوزوی دارد یا نه، روحانی روستای خودش باشد آ‌ن دهبان و کدخدا و شورا از او فتوایی می‌خواهد فرق نمی‌کند هر کسی بالأخره در معرض خطر هست ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً﴾.
مستحضرید که شما بعضی از این بزرگان فتوایشان این است یا در بعضی از کتب فقهی یا روایی آمده که مثلاً فلان سوره را در نماز صبح بخوانید این سوره مقداری طولانی‌تر از سورهٴ دیگر است البته نماز جماعت هر چه مختصرتر بهتر برای اینکه رعایت اضعفِ مأمومین بشود اما نماز صبح را که گفتند فلان سورهٴ طولانی را بخوانید، فلان مثلاً دعا را بخوانید این برای چیست؟ این برای اینکه ﴿إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً﴾ یعنی چه؟ حالا بر فرض نماز اول وقت می‌خواهی بخوانی قدری صبر بکن، طول بده، اِطاله کن که ملائکةالنهار هم بیایند و ثَبت کنند خب اول وقت خواندی بله، به ثواب اول وقت رسیدی اما این نماز صبحت مشهود ملائکةالنهار نیست ملائکةاللیل ثبت کردند اینها رفتند هنوز نمازت که تمام شد ملائکةالنهار آمدند خب این مشهود نیست اگر روایت دارد که ﴿إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً﴾ یعنی «تَشهده ملائکة اللیل و ملائکة النهار» یعنی مقداری این نماز صبح را اِطاله بده سوره‌های طولانی بخوان که آنهایی که نرفتند ثبت کنند، آنهایی که نیامدند بیایند و ببینند و آنها هم ثبت کنند وگرنه فقط ثواب نماز اول وقت را بُردی، خب. این هم که فرمودند مثلاً فلان سوره را بخوانید شاید به این مناسبت باشد اِطالهٴ برخی از سُوَر در نماز صبح شاید به این مناسبت باشد ﴿وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُوداً﴾.
بعد فرمود: ﴿وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾ این قیام در برابر جلوس و قعود نیست ایستادنِ فیزیکی معیار نیست و ملاک نیست ایستادگی مهم است برای اینکه بهترین حالت انسان برای دفاع و کار و کوشش و فعالیت حالت ایستادن است می‌گویند این ایستاده است نه قیام فیزیکی منظور است آنکه الآن در کنار خیابان ایستاده قاه قاه دارد عمر تلف می‌کند او نشسته است شما که به فکر تحقیقات مطالب علمی نشسته‌اید ایستاده‌اید این قیام به معنای ایستادگی است نه ایستادنِ فیزیک اینجا هم که فرمود مَقام برای اینکه بهترین حالت، حالت ایستادگی است وگرنه وجود مبارک حضرت نشسته باشد شفیع است، ایستاده باشد شفیع است، در حال اضطجاع و استلقا و انتباه هم باشد شفیع است بجمیع شئونه شفیع است اینکه در زیارت آل‌یاسین بر تک تک حالات حضرت (سلام الله علیه) سلام می‌فرستیم همین است دیگر «السلامُ علیک حین تقوم»، «حین تقعد»، «حین ترکع و تسجد» همین است دیگر این‌چنین نیست که علی قیامک که «قیامک و قعودک و قرائتک و سجودک» چون در همه حال اینها ایستاده‌اند ایستادگی دارند اگر گفته شد ﴿إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ﴾ یعنی ایستادگی کنید نه قیام فیزیکی از آن جهت فرمود مقام محمود، خب ﴿عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾.
حالا مقام محمود البته اطلاق دارد به آن موارد اساسی که شفاعت و اینهاست شامل می‌شود کارِ عاقبت به خیر هم می‌گویند مقام محمود ممکن است اول آسیب باشد، رنج باشد اما محمود‌الآخر نیست کاری که عاقبتش حَسن است این محمود است آن را هم شامل می‌شود.
اما سرّ اینکه در بحث دیروز اشاره شد که دین بخش‌اش ثابت است بخش‌اش متغیّر برای اینکه دین برای تربیت انسان است خدا ربّ همه است ربّ انسان هم هست ربوبیّت ذات اقدس الهی نسبت به انسان ایجاب می‌کند که او را بپروراند پرورش انسان در بخش اندیشه همان ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ است در بخش انگیزه همان ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ است منتها انسانها در هر عصر، در هر مصر، در هر نسل با یک آداب و عادات و سنن خاص زندگی می‌کنند چون این امور متغیّر است ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾ شریعت و منهاج فرق می‌کنند یک وقت نماز به طرف بیت‌المقدس است یک وقت به طرف کعبه است اینها شریعه و منهاج است یک وقت رکعات بیشتر است، یک وقت رکعات کمتر و روزه گرفتن هم بشرح ایضاً [همچنین] اما آنکه فطرت است، انسانیّت انسان است، خطوط کلی انسان است برابر او عقاید ثابت، اخلاق ثابت، فقه ثابت، حقوق ثابت اینها ثابتات است برای آن فطرت ثابت لذا فرمود: ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ پس «الثابت للثابت المتغیّر للمتغیّر» لکن رابطهٴ ثابت و متغیّر را باید ذات اقدس الهی تنظیم بکند چه اینکه کرده است، خب از اینکه فرمود: ﴿وَمِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحمُوداً﴾ یعنی این ایستادگی‌ات ایستادگی‌ای است که با حمد همراه است.
توطئه‌ای که بیگانه‌ها کردند یا خروج از مکه بود یا وقتی فهمیدند حضرت عازم مدینه است آنجا توطئه کردند که حضرت وارد مدینه نشود یا بعد از ورود در مدینه هم یهودیهای مدینه گفتند شام سرزمین پیامبران است شما شام بروید همهٴ این موارد بود ذات اقدس الهی فرمود در برابر آن عبادت این دعای همه‌جانبه را هم داشته باشی ﴿وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ﴾ اگر بنا شد من در مکه بمانم صادقانه بمانم، از مکه به مدینه بیایم هم آن خروج هم این دخول صادقانه باشد از مدینه حرکت کنم بیایم وارد مکه بشوم برای فتح صادقانه باشد چه اینکه صادقانه هم بود خروجش از مکه صادقانه، ورودش به مدینه صادقانه، خروجش از مدینه به طرف مکه برای فتح صادقانه ﴿إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ﴾ هم او را همراهی کرد.
معنای ﴿أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ﴾ هم این است که این حُسن فعلی با فاعلی همراه باشد آدم کار بد، کار حرام، کار قبیح را که نمی‌شود صادقانه وارد بشود که پس آن مُدخَل الا ولابد باید حق و صحیح و درست و مطابق شرع باشد می‌شود حُسن فعلی کار باید کارِ خوب باشد من که می‌خواهم وارد کار خوب بشوم یعنی حُسن فعلی داشته باشم باید با حُسن فاعلی همراه باشد با نیّت پاک، با عقیدهٴ پاک، با خُلق پاک و مانند آن که هم کار، کار صِدق است هم من که وارد می‌شوم یا خارج می‌شوم سالم باشم. از اینجا هم حُسن فعلی به دست می‌آید هم حُسن فاعلی به دست می‌آید اینها روشن است که کار حرام را که آدم نمی‌تواند صادقانه وارد بشود که.
طرد چند گروه منافقان از یک سو، واعظان غیر متّعظ از سوی دیگر به وسیلهٴ همین حل می‌شود. منافق معتقد است که ـ معاذ الله ـ خبری در عالَم نیست و این معنا را کتمان می‌کند و بر خلاف عقیده‌اش حرفی می‌زند واعظ غیر متّعظ معتقد هست حرفش مطابق با عقیده هست اما فعلش مطابق با عقیده نیست چون به خلوت رفت کار دیگر می‌کند هم جریان واعظ غیر متّعظ را قرآن نفی کرد که ﴿لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ﴾ این مربوط به نفاق نیست اینکه در صدر سورهٴ مبارکهٴ «صف» است این مربوط به نفاق نیست آنکه مربوط به نفاق است در سورهٴ مبارکهٴ «منافقون» است که ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ﴾ آن برای آن است هم حرفِ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ﴾ نفاق، هم حرف واعظ غیر متّعظ هیچ کدام از اینها دخول صدق نیست برای اینکه می‌گوید چیزی را که عمل نمی‌کند خب این دخول صدق نیست، خروج صدق نیست. منافق صادق نیست از یک منظر، واعظ غیر متّعظ صادق نیست از منظر دیگر فرمود: ﴿وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ﴾ خب این در کارهای من، ولی این ادخال و اخراج به عنایت توست من وظیفه‌ام این است که صادق باشم اما فیض از توست این‌چنین نیست که کسی بگوید شاید دهها بار در همین بحث تفسیر گذشت که خیلی از ماها قارونی فکر می‌کنیم یعنی اسلامی حرف می‌زنیم ولی قارونی فکر می‌کنیم می‌گوییم ما مسلمانیم اما وقتی خواستیم فکر بکنیم می‌گوییم ما خودمان سی، چهل سال زحمت کشیدیم، عالِم شدیم یا مال به دست آوردیم خب مگر قارون غیر از این می‌گفت؟ گفت: ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ این اسلامی حرف زدن و قارونی فکر کردن خطر خاصّ خودش را به همراه دارد مگر آن بدبخت غیر از این می‌گفت؟ او گفت ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ من خودم زحمت کشیدم پیدا کردم اینکه می‌گوید ما سی سال زحمت کشیدیم، چهل سال زحمت کشیدیم خیال می‌کردیم که از خودمان است خیر، سی سال قدم به قدم ما را او بُرد نباید اسلامی حرف زد و قارونی فکر کرد باید اسلامی حرف زد و اسلامی فکر کرد خدایا تو را شکر که قدم به قدم موانع را برطرف کردی این چهارتا کلمه را به ما آموختی ﴿رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ﴾ این برای این.
خب، حالا ما به جایی رسیدیم قدرتی او به ما داد حدوثاً او به ما داد بقائاً برای ماست یا نه؟ ﴿وَاجْعَل لِی مِن لَدُنکَ سُلْطَاناً نَصِیراً﴾ اگر در مقام علمی است حجّت دارد تو بده، اگر در مقام نظامی است می‌خواهم فاتحانه وارد مکه بشوم تو بده این می‌شود موحّد ﴿وَاجْعَل لِی مِن لَدُنکَ سُلْطَاناً نَصِیراً﴾ چون مِن لَدُنّ خداست، نزد خداست مشوب نیست خالص است یک، آسیب‌پذیر نیست برای اینکه ﴿کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی﴾ این دو و این رسالت است لذا وجود مبارک پیامبر فاتحانه وارد مکه شد و گفت خدا را شکر.
بنابراین این بخش سوم اگر خوب تبیین بشود این بخش دوم خوب تبیین بشود این راه برون‌رفت از خطرهای چندگانه‌ای است که هر روز سرِ راه همه است مخصوصاً روحانیون است حالا می‌ماند بخش بعدی که مربوط به ﴿جَاءَ الْحَقُّ﴾ است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 28:42

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی