- 259
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 86 تا 88 سوره اسراء_بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 86 تا 88 سوره اسراء"
شما که علمتان اندک است، اگر همهٴ جن و انس جمع بشوند بخواهند مثل این بیاورند
معجزه به ارادهٴ ذات اقدس الهی وابسته است طریق علمی ندارد که کسی مشابه او را جعل کند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلاً ﴿86﴾ إِلَّا رَحْمَةً مِن رَّبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیراً ﴿87﴾ قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً ﴿88﴾
بعد از اینکه عظمت و برکت قرآن کریم را معیّن کرد فرمود: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ و قبلاً هم حق بودن قرآن را اشاره کرد که ﴿جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ﴾ آنگاه فرمود اگر ـ معاذ الله ـ شما فریب توطئهگرها را بخورید و برخی از فتاوای خاصّهٴ آنها را به نام دین مطرح کنی ما آنچه را که دادیم از تو میگیریم آنگاه نه شما معادل آن را میتوانید فراهم بکنید, نه خود آن را میتوانید استرداد کنید ﴿لَئِن﴾ این «لام» جواب قسم است یعنی «والله لئن شئنا لنذهبنّ بالذّی أوحینا إلیک» آنکه ﴿أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ﴾ این بود که ﴿جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ﴾ یک, ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ دو, چنین کتاب نورانی را ما به شما دادیم ادراک شما هم زیاد نیست ﴿وَمَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلاً﴾ پس عظمت قرآن از یک سو, ضعف علمی شما از سوی دیگر اگر نتوانستید این امانت الهی را حفظ بکنید فریب توطئهٴ توطئهگران را خوردید برابر آنها تفسیر به رأی کردید فتوا دادید و مانند آن قسم به خدا اگر من بخواهم از شما میگیرم آنگاه خودتان که علمتان اندک است همهٴ جن و انس جمع بشوند بخواهند مثل این بیاورند هم نمیتوانند بخواهید از ما آنچه را که از شما گرفتیم استرداد کنید مقدورتان نیست این اضلاع سهگانهٴ مثلث نشانهٴ فقر و فلاکت شماست از چه راه میخواهید نور پیدا کنید؟ «والله» این «واو», «واو» قسم است «الله» محذوف است آن ﴿لَئِن﴾ نشانهٴ آن قسم است ﴿وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ﴾ شما هم که ﴿وَمَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلاً﴾ این یک, بخواهید استرداد کنید این وحیای که از شما گرفته شده مقدورتان نیست این دو, ﴿ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلاً﴾ بخواهید مثل این بیاورید هم ﴿لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ﴾ مقدورشان نیست این ضمن اینکه تحدّی هست آن مطب را هم میفهماند.
پرسش:...
پاسخ: آقایانی که اشکال یا سؤال دارند باید نزدیک بنشینند آنجا اصلاً صدا نمیرسد, خب.
فرمود: ﴿لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ﴾ این حریم این بحث, اما جریان معجزه. در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 23 مبسوطاً اعجاز و شئون اعجاز گذشت ﴿وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ﴾ در آنجا فرمود: ﴿وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ غیر خدا هر که را میخواهید به عنوان شاهد بیاورید یعنی اینجا سخن از جن و انس است آنجا ﴿شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ هر موجود متفکّر عاقلی که توان آن را دارد شما را در این مسئله یاری کند دعوت کنید چه جن, چه انس, چه فرشته هر موجودی را که میخواهید بیاورید ﴿وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ بعد فرمود: ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا﴾ اگر نکردید و مطمئن هم باشید که نمیتوانید بکنید ﴿وَلَنْ تَفْعَلُوا﴾ تاکنون که نکردید این را هم ما به عنوان اِخبار غیب به شما خواهیم گفت که نمیتوانید انجام بدهید آنگاه ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ , خب.
در سورهٴ مبارکهٴ یونس و همچنین هود بخشی از مطالب مربوط به معجزه بودن قرآن کریم گذشت آنها گفتند که شما این کتاب را خودت ساختی و به خدا اسناد دادی در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» آیهٴ 37 این مطلب گذشت که اصلاً ﴿وَمَا کَانَ هذَا الْقُرْآنُ أَن یُفْتَرَی مِن دُونِ اللَّهِ﴾ آنجا یعنی ذیل آیهٴ 37 و 38 سورهٴ مبارکهٴ «یونس» گذشت که این اصلاً قابل جعل نیست بعضی از امور است که قابل جعل است نامهٴ کسی, امضای کسی اینها را میشود جعل کرد یا یک اثر مصنوعی را میشود شبیهاش را ساخت, بدلیاش را ساخت اما میشود حالا کسی یک کُرهٴ زمین بسازد بدلی زمین, زمین جعل بکند یا آسمان جعل بکند اصلاً آسمان و زمین قابل جعل نیست فرمود این کتاب قابل جعل نیست نه تنها از پیغمبر, همهٴ انبیا جمع بشوند نمیتوانند مثل این بیاورند از این بالاتر ﴿وَمَا کَانَ هذَا الْقُرْآنُ أَن یُفْتَرَی مِن دُونِ اللَّهِ﴾ بله, یک وقت کسی کارخانهای دارد مصنوعی دارد, یخچالی دارد, تلویزیونی دارد, بخاری دارد دیگری ممکن است شبیه آن را جعل بکند مارک هم بزند بگوید برای کارخانه است اینها قابل جعل است اما حالا بیاید زمین جعل کند, آسمان جعل کند, کُرهٴ مریخ جعل کند اینها قابل جعل نیست فرمود قرآن قابل جعل نیست ﴿مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی﴾ مُفتریاش هر کسی میخواهد باشد بنابراین نه تنها من, فرشته هم نمیتواند این کار را بکند انبیا هم نمیتوانند بکنند سرّش این است که معجزه به ارادهٴ ذات اقدس الهی وابسته است طریق علمی ندارد که کسی مشابه او را جعل کند حالا فرقی نمیکند این معجزه, معجزهٴ خالد و ابدی باشد مثل قرآن کریم یا معجزهٴ زودگذر باشد مثل معجزهٴ وجود مبارک صالح(سلام الله علیه) نه قبل از صالح بشرهایی که بودند, نه بعد از صالح بشرهایی که الی یوم القیامه میآیند هیچ کدامشان نمیتوانند از یک صخرهٴ صَمّا شتر در بیاورند ولو آن معجزه گذشت آن شتر هم پِی شد و عَقر شد و کُشته شد اما معجزه برای همیشه خالد است ولو رفته باشد هیچ کسی از اوّلین و آخرین نمیتواند بشر عادی عصا بزند به یک صخرهٴ صمّا دوازده چشمه در بیاید اگر بشر قبلی میتوانست یا بشر بعدی میتواند از راه پیشرفت علم کاری بکند که از صخرهٴ صمّا شتر در بیاورد یا عصا بزند به سنگ سخت چشمه بجوشد آن کار حضرت موسای کلیم یا صالح(سلام الله علیهما) دیگر معجزه نیست برای اینکه یک بشر عادی میتواند در اثر پیشرفت علم این کار را انجام بدهد آن وقت میتوان گفت وجود مبارک صالح یا موسی(سلام الله علیهما) آن علم را داشتند مردم عصرشان نداشتند بعداً پیدا کردند این دیگر معجزه نمیشود معجزه ولو خالد باشد یا غیر خالد, خالد است معجزهٴ خالد یعنی خودش میماند مثل قرآن کریم, معجزهٴ مقطعی اعجازش مقطعی نیست ولو خودش مقطعی است یعنی وجود مبارک موسای کلیم که با عصا به آن سنگ زد این کار خالد است نه در گذشته مماثِل دارد نه در آینده معادل ولو آن سنگ از بین رفته, آن آب از بین رفته وجود مبارک موسی عصا زد به این دریا ﴿اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ﴾ آبهای رفته رفت آبهای نیامده ایستاد یک سدّ آبی درست شد بستر این دریای متحرّک یک جادهٴ خشکی شد فرمود حالا بروید بعدها هم آب روی هم آمد ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾ فرعون را هلاک کرد و بُرد دیگر آن صحنه حاضر نیست ولی این اعجاز, اعجاز خالد است نه در گذشته بشر چنین کاری را کرد و نه در آینده الی یوم القیامه میتواند چنین کاری را بکند که عصا بزند به آب یک سدّ آبی درست کند اگر ـ معاذ الله ـ بشری در گذشته یا در آینده توانست یا بتواند چنین کاری را بکند دیگر کار وجود مبارک موسای کلیم معجزه نیست این یک رمز و راز علمی داشت که دیگران نمیدانستند از معاصران حضرت موسی وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) میدانست اعجاز خالد است به نحو موجبهٴ کلیه ولو آن معجزه مقطعی باشد این راهِ علمی ندارد که انسان سی سال, چهل سال کمتر و بیشتر درس بخواند ریاضت بکشد به یک سنگ بزند و چشمه در بیاید ممکن است مشابه این از کرامتها انجام بدهند ولی به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) وقتی که اعجاز مطرح شد همه رخت برمیبندند یکی از ویژگیهای معجزه این است که شکستناپذیر است ﴿وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمْ الْغَالِبُونَ﴾ , ﴿کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی﴾ شکستناپذیر است خب آن همه سَحره آمدند آن چوبها را, آن طنابها را به صورت سِحر عظیم در آوردند ﴿وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾ تماشاچیها را متحیّر کردند ﴿سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾ و یک میدان مسابقه شده میدان مار همه تماشاچی میدیدند این میدان, میدان مار است دیگر چون اینها عصاها را انداختند, طنابها را انداختند شده مار و همه هم هراسناک بودند وجود مبارک موسای کلیم که آمد عصا انداخت همهٴ این چوبها شدند چوب و همهٴ این طنابها شدند طناب این همه تماشاچی دیدند یک مارِ دَمان است در میدان مار بقیه چوب و طناباند که افتادند در بحثهای قبلی هم گذشت که ظاهر قرآن این است که وجود مبارک موسای کلیم با این عصا سِحر را از بین برد نه چوب را فرمود: ﴿تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ﴾ که متأسفانه «إنّما» نوشته شده فرمود تو عصا را بینداز ﴿وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ﴾ بعد چطور میشود؟ این عصا را که انداختی آنچه را که اینها کردند این عصا بلع میکند اینها چه کردند؟ سِحر کردند نه اینکه چوب ساختند نه اینها طناب ساختند نفرمود طناب و چوب را بلع میکند فرمود: ﴿وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ﴾ جواب این امر چیست؟ ﴿تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَی﴾ این عصا آن کِید را میخورد این همه تماشاچی دیدند مارهای فراوان بود و همه هراسناک شدند وقتی وجود مبارک موسای کلیم عصا را انداخت همه دیدند که چوبهای زیادی, طنابهای زیادی در میدان افتاده یک مار دَمان است که میداندار است این سِحر را میخورد اگر مرتاضی, شعبدهبازی, طلسمبازی, جادوگری کاری بکند آن انسانِ کامل وقتی اعجازش را اِعمال کرد او رخت برمیبندد این کار معجزه است فرمود: ﴿کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی﴾ ﴿إِنَّ جُنْدَنَا لَهُمْ الْغَالِبُونَ﴾.
فتحصّل که معجزه علم نیست که موضوع, محمول, مبدأ, مسئله داشته باشد آدم سی سال, چهل سال, پنجاه سال درس بخواند معجزه بیاورد راه فکری ندارد به قداست روح و ارادهٴ غیبی الهی وابسته است و هر روح مقدّسی هم تحت ارادهٴ الهی نیست چون ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ ما چه میدانیم اسرار عالم چیست خدای سبحان به درون و بیرون افراد آگاه است این پُستهای کلیدی را به هر کسی که خود صلاح بداند میدهد. فرمود تو بگو, تو بِدَم این روح را من میدهم ﴿فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ این هیئتی که ساختی از این گِل به صورت یک پرنده ساختی این را که نظیر سرامیک دستی نبود که نه, ﴿تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی﴾ آن وقت این دستگاه گوارش هم دارد, مغز و روده و ریه هم دارد فرمود بِدَم من این را روح میدهم ﴿فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ این میشود معجزه, پس اعجاز خالد است چه در گذشته چه در آینده الی یوم القیامه ولو معجزه مقطعی باشد و عصر خاص باشد و الآن خبری از او نباشد.
اما اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از خاوردور یا باختردور یا باخترمیانه خبری نیاورد برای اینکه آنها هم نظیر بخشی از همین خاورمیانه مثل زرتشتیها بودند یک بیان لطیفی مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) دارد دربارهٴ جِزیه اهل کتاب یهودی اهل کتاب است, مسیحی اهل کتاب است میشود با آنها قرار جزیه بست اما زرتشت هست یا نه؟ فرمود یک روایت نورانی از وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) رسیده است که اینها پیامبری داشتند پیامبرشان را کُشتند کتابشان را آتش زدند فعلاً چیزی در دست نیست خب این هم برای خاورمیانه است آن طرف آب و این طرف آب, آن طرف اقیانوس هند و این طرف اقیانوس کبیر راه نبود حالا اگر وجود مبارک پیامبر انبیای گذشته آن عصر را میگفت آنها پیامبر خودشان را حفظ نکردند چه رسد به اینکه حالا از پیامبر ما باخبر بشوند. در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که بحثش گذشت و بعضی از آیات دیگر فرمود آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیهٴ 164 فرمود: ﴿وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «غافر» هم مشابه این مضمون آمده درست است که همه حقایق در قرآن کریم هست اما همه نمیتوانند آن همه حقایق را دریافت کنند این اهل بیت(علیهم السلام)اند برای اینکه خود قرآن فرمود ما خیلی از چیزها را نگفتیم در قرآن نگفتیم نه برای شما نگفتیم شما الآن میبینید مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) یا سایر بزرگانی که جوامع روایی دارند مواعظ انبیای گذشته را از اهل بیت(علیهم السلام) نقل میکنند وجود مبارک امام صادق یا امام باقر یا امام کاظم یا ائمه دیگر(علیهم السلام) از فلان پیامبر نقل میکنند که اینچنین نصیحت کرد از فلان پیامبر نقل میکنند که چنین نصیحت کرد, از فلان پیامبر نقل میکنند که با قومش چنین رفتار کرد یا قوم او با او چطور رفتار کردند اینها که در قرآن نیست فرمود ما خیلی از چیزها را در قرآن نگفتیم اما خب اینها میگویند برای اینکه اینها عِدل قرآناند و آن معارف قرآن را ذات اقدس الهی اینها عَیبه علم الهیاند و به اینها عطا کرده. خب, پس بنابراین آنچه را که نفرموده برای چند نکته است که دو نکتهاش را میشود ارائه کرد یکی اینکه داستان انبیا و اُمم را که نقل میکند برای آن است که آنهایی که به دستور پیامبرشان عمل کردند کامیاب شدند به بهروزی رسیدند آنهایی که نکردند به نکبت و ذلّت رسیدند و همهٴ اینها قابل ارزیابی است ذات اقدس الهی با دستور فیزیکی که بروید و از نزدیک ببینید و عبرت بگیرید ما را وادار میکند ﴿فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ﴾ , ﴿کَیْفَ کَانَ﴾, ﴿کَیْفَ کَانَ﴾ در قرآن کم نیست این یک, دو کتابهای آسمانی آنها در دسترس هست اسرار و رموز آنها در آن کتابهای آسمانی آمده به تواتر آن کتابهای آسمانی در بین خودشان مانده آنگاه قرآن کریم میتواند بگوید اسرار آن انبیا که ما آنجا حضور نداشتیم یعنی خود پیغمبر حضورِ فیزیکی نداشت یک, آن کتابهای خطّی هم که نزد احبار و رُهبان است ما اصلاً کتاب ندیدیم دو, بر فرض هم میدیدیم قدرت خواندن و نوشتن نداشتیم سه, ولی سطر به سطر از او باخبریم چهار, شما بیایید تطبیق بکنید پنج, ﴿قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ﴾ همین است حالا اگر این مطلب دوم را بخواهد برای کسانی که در آن طرف اقیانوس هند یا این طرف اقیانوس کبیر به سر میبرند بگوید راه نیست بگوید شما نه آنها راه دارند حالا اسرار آنها را اگر پیامبر میفرمود اینها ممکن بود تکذیب بکنند بگویند چیزهایی میگویی که نه ما دسترسی نداریم نه کسی از آنجا میآید نه ما میتوانیم بگوییم اینها خیالهایی است که بافتی بنابراین آنها را فرمود ما نگفتیم و دسترسی ندارید نه آن راهِ ﴿فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عاقِبَة﴾ کذا و کذا در اینجا جاری است نه راهِ ﴿فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ﴾ جاری است اما اینها که در خاورمیانهاند انبیای ابراهیمی ما هم اسرار و رموز امّتهایشان را میگوییم بعد میگوییم بروید اگر باستانشناسید آثار باستانی بلدید بروید از نزدیک زیرخاکیها را بررسی کنید ببینید اینها چه کسانی بودند که ما هلاک کردید, هم به علمایشان میگوییم که ببینید تورات و انجیل را نگاه کنید هم به علمای آنها میگوییم تورات و انجیل را دربیاورید ببینید این حرف. ما که اصلاً کتاب نخواندیم یک, معلّم ندیدیم دو, کسی هم یادمان نداد سه, الآن هم اگر کتاب بیاورید ما بلد نیستیم این را باز کنیم چهار, اما تک تک این جملهها را به شما میگوییم اینکه خدای سبحان میفرماید تو در آن صحنهها نبودی و این صحنهها هم در کتابهای انبیای ابراهیمی هست و اینها گرفتند پنهان کردند این میشود معجزه این اعجاز دیگر بیش از این نخواهد بود. اینکه وجود مبارک پیامبر کتابی نخوانده و درسی نخوانده و خطّی ننوشته آن را در سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» به این صورت بیان فرمود.
پرسش: ببخشید مگر در موقع نزول قرآن تورات و انجیل تحریف نشده بود؟
پاسخ: اما تحریف دربارهٴ نبوّت وگرنه خیلی از اسرارش بود داعی بر تحریف نداشتند در جریان احکام قضایی که خواستند به میل بعضی از سرمایهدارها احکام را عوض کنند قرآن کریم فرمود: ﴿فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ﴾ اما اوّلها که داعی بر تحریف نبود همین که طلیعهٴ وحی و نبوّت بود وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ظهور کرد آثار وحی و نبوّت را که تطبیق میکرد که ﴿یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ﴾ آنقدر اوصاف وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن کتابها آمده بود که این احبار و رُهبان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را دیدند شناختند همانطور که بچههایشان را میشناختند فرمود: ﴿یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ﴾ اینها را عوض کردند اما اسرار انبیای گذشته را, اسرار حضرت مریم را, اسرار حضرت عیسی را, اسرار حضرت موسی را, کودکی حضرت موسی را, دریا انداختن حضرت موسی را اینها را که تحریف نکردند که, احکام را هم که داعی بر تحریف نداشتند که مگر اینکه از این به بعد چیزی مطابق میل آنها نباشد تحریف بکنند.
در سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» آیهٴ 47 و 48 و 49 این است ﴿وَکَذلِکَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ﴾ بعد در آیه 48 فرمود: ﴿وَمَا کُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ﴾ قبلاً کتاب نمیتوانستی بخوانی الآن ما یادت دادیم تو تلاوت میکنی ﴿اتْلُ عَلَیْهِمْ﴾ , ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ﴾ و امثال ذلک است ﴿وَمَا کُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلاَ تَخُطَّهُ بِیَمِینِکَ﴾ اصلاً نمیتوانستی بنویسی, اگر شما خوانا و نویسا بودی ﴿إِذاً لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ﴾ «أبطل» در متعدّی نیست لازم است «أبطل» یعنی «أتیٰ بشیءٍ باطل» انسان باطلرو یا باطلگو اگر این باشد میشود متعدّی به او میگویند مُبطِل آدمِ باطلخو, باطلرو, باطلگو را میگویند مبطل فرمود مبطلون تردید میکردند اما محقّق تردید نمیکرد برای اینکه همهٴ علما اگر جمع بشوند مثل این کتاب نمیتوانند بیاورند حالا تو که درس نخواندهای کتاب, کتاب بشری نیست فرمود آنهایی که محقّقاند با دیدن این کتاب ایمان میآورند اما آنهایی که دنبال فتنه و بهانه هستند آنها میگفتند خودت نوشتی اگر تو تازه درس خوانده بودی, اهل کتاب و کتابت بودی, مؤلّف بودی باز هم این معجزه بود به دلیل اینکه الآن اگر همهٴ مؤلّفان و محقّقان جمع بشوند یک سورهٴ کوچک مثل این نمیتوانند بیاورند اما افراد باطلخو و باطلرو بهانه میگیرند ﴿إِذاً لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: آن هم ذات اقدس الهی به او داد دیگر همین آیه را که خواندیم میگوید این هم که دادیم برای ماست از تو میتوانیم بگیریم.
پرسش: سؤال این است که مصلحت نبود که بگیرد.
پاسخ: نه, اگر بود فتنهگرها, باطلروها میگفتند این هم نوشتهٴ خودت است این برای آنکه آن فتنهگر بهانه نداشته باشد فرمود تو نانویسا بودی و ناخوانا اگر نویسا و خوانا بودی ﴿إِذاً لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ﴾ آن هم که داری ما به تو دادیم فرمود: ﴿بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ﴾ , خب.
بنابراین اعجاز خالد است ولو معجزه مخلَّد نباشد و اعجاز راهِ علمی ندارد جزء علوم نیست نظیر فلسفه و فقه و حکمت و امثال ذلک نه جزء علوم قریبهٴ با «قاف» است نه جزء علوم غریبهٴ با «غین» آنها مثل شعبده و سِحر و جادو و طلسم جزء علوم غریبهٴ با «غین»اند راه فکری دارند ممکن است کسی چند سال درس بخواند یا ریاضت بکشد به آنجا برسد اما معجزه راه فکری ندارد به قداست روحِ انسان کامل وابسته است یک, و شکستناپذیر است دو, چون مرتبط با اوست. وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ذات اقدس الهی تحلیل چند ضلعی کرد فرمود این حرفها که از خودت نیست برای اینکه ﴿مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلاَ الْإِیمَانُ﴾ , ﴿لاَ تَخُطَّهُ بِیَمِینِکَ﴾ تو که اینها را بلد نبودی برای خودت نیست معلّم بشری هم که نداشتی برای اینکه مکتب نرفتی اگر بر فرض هم معلّم داشته باشی همهٴ معلّمان عالم جمع بشوند نمیتوانند مثل این بیاورند چه رسد به تو از جن هم کمک نگرفتی برای اینکه جن هم مثل انس بر فرض در حدّ انس باشد آنها هم نمیتوانند مثل این بیاورند گذشته از اینکه در همین کتاب آمده جنّیها قبلاً بخشی از اسرار غیب را میفهمیدند اما به برکت وحی قرآنی آنچنان این تیرها به آنها میرسد که اصلاً اینها دسترسی ندارند این شُهُب اینکه میگویند شهابباران است سنگباران است گرچه وحی جای مشخص ندارد اما یک زمان خاصّی برای وحییابی سهم مؤثّری دارد نظیر لیلهٴ قدر یک مکان ویژهای سهم خاصّ استعدادی دارد نظیر حِرا یا کنار مسجدالحرام اگر اینها میخواستند از وحی الهی باخبر بشوند باید یک مقدار بالاتر میرفتند از سطح زمین. در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» و نظیر «صافات» آیه سورهٴ دیگر فرمود بعد از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که به این مقام رسید احدی حقّ بالا آمدن ندارد ما همهٴ اینها را با تیر میزنیم ﴿إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ ٭ وَحِفْظاً مِن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ ٭ لاَّ یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَیُقْدَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ ٭ دُحُوراً وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ ٭ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأُتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ٭ فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَم مَّنْ خَلَقْنَا﴾ پس جن هم که مطرود است دسترسی به اینها ندارد انس هم که مقدورش نیست خود تو هم که مقدورت نیست معلّمانت هم که مقدور نیست میماند در ماسویالله فقط فرشتهها میمانند فرشتهها هم که بر اساس سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ اند بدون اجازهٴ ذات اقدس الهی کار نمیکنند اگر فرشتهای وحیای را بیاورد از طرف خدا آورده این همان وحی قرآنی است حالا گاهی بلاواسطه است, گاهی معالواسطه است, گاهی ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ﴾ است, گاهی ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ﴾ است, گاهی هم ﴿فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا أَوْحَی﴾ است.
پرسش: حاج آقا با قانون علیّت چطور؟
پاسخ: با قانون علّیت, علّیت محفوظ است علّیت معنیاش این است که هر معلولی علّتی دارد علّت این کار چون کار, کار عادی است یک امر عادی است اعجاز چون امر غیر عادی است یک علت غیر عادی دارد اینکه میبینیم ما دعا اثر میکند معنایش این نیست که نظام علّیت به هم خورده که اینها که گرفتار حس و تجربهاند میگویند ما تا چیزی را نبینیم باور نمیکنیم اینها مشکل معرفتشناسی دارند معرفتشناسی حسّی و تجربی حق است اما معرفتشناسی تجریدی هم حق است معرفتشناسی کشف و شهودی هم حق است اینها از دو مرحله غافلاند حرف کوپر و امثال کوپر میگویند چیزی که ابطالپذیر نیست ما نمیپذیریم یعنی ما باید چیزی را ببینیم که بشود باطل کرد و از همان راه بشود اثبات کرد راه حس و تجربه. دعا علّت میشود, مقتضی میشود صدقه اینچنین است, صِله رحِم اینچنین است, احسان مردم اینچنین است مریض بخواهد شفا پیدا کند سبب میخواهد منتها اسباب گاهی مستور است گاهی مشهود گاهی یک قرص است گاهی یک دعا, گاهی یک قرص است گاهی آه, گاهی یک قرص است گاهی یک حمد اینها را که ما از چه راهی منحصر بکنیم علل و اسباب عالَم منحصر در قرص و کپسول است خب چه کسی گفته این را؟ نه معرفتشناسی این را گفته, نه عقل این را گفته, نه نقل این را گفته قانون علّیت با معجزه هماهنگ است کارِ مخفی علّت مخفی دارد, کار علن علّت علن دارد, خب. پس ذات اقدس الهی بررسی کرده فرمود این کار نه از خودت هست برای اینکه سابقهٴ علمی نداشتی, نه از معلّمانت ساخته است همه جمع بشوند مقدورشان نیست, نه از جن ساخته است برای اینکه اینها اسرار غیبی بلد نیستند ما همهٴ اینها را طرد کردیم میماند فرشته, فرشته هم که بدون اذن خدا کار نمیکند اگر یک وقت فرشتهای یک مطلب غیبی را ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ المُنذِرین﴾ او آورده ما فرستادیم برای اینکه ﴿بِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبالْحَقِّ نَزَلَ﴾ .
«و الحمد لله ربّ العالمین»
شما که علمتان اندک است، اگر همهٴ جن و انس جمع بشوند بخواهند مثل این بیاورند
معجزه به ارادهٴ ذات اقدس الهی وابسته است طریق علمی ندارد که کسی مشابه او را جعل کند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلاً ﴿86﴾ إِلَّا رَحْمَةً مِن رَّبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیراً ﴿87﴾ قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً ﴿88﴾
بعد از اینکه عظمت و برکت قرآن کریم را معیّن کرد فرمود: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ و قبلاً هم حق بودن قرآن را اشاره کرد که ﴿جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ﴾ آنگاه فرمود اگر ـ معاذ الله ـ شما فریب توطئهگرها را بخورید و برخی از فتاوای خاصّهٴ آنها را به نام دین مطرح کنی ما آنچه را که دادیم از تو میگیریم آنگاه نه شما معادل آن را میتوانید فراهم بکنید, نه خود آن را میتوانید استرداد کنید ﴿لَئِن﴾ این «لام» جواب قسم است یعنی «والله لئن شئنا لنذهبنّ بالذّی أوحینا إلیک» آنکه ﴿أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ﴾ این بود که ﴿جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ﴾ یک, ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ دو, چنین کتاب نورانی را ما به شما دادیم ادراک شما هم زیاد نیست ﴿وَمَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلاً﴾ پس عظمت قرآن از یک سو, ضعف علمی شما از سوی دیگر اگر نتوانستید این امانت الهی را حفظ بکنید فریب توطئهٴ توطئهگران را خوردید برابر آنها تفسیر به رأی کردید فتوا دادید و مانند آن قسم به خدا اگر من بخواهم از شما میگیرم آنگاه خودتان که علمتان اندک است همهٴ جن و انس جمع بشوند بخواهند مثل این بیاورند هم نمیتوانند بخواهید از ما آنچه را که از شما گرفتیم استرداد کنید مقدورتان نیست این اضلاع سهگانهٴ مثلث نشانهٴ فقر و فلاکت شماست از چه راه میخواهید نور پیدا کنید؟ «والله» این «واو», «واو» قسم است «الله» محذوف است آن ﴿لَئِن﴾ نشانهٴ آن قسم است ﴿وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ﴾ شما هم که ﴿وَمَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلاً﴾ این یک, بخواهید استرداد کنید این وحیای که از شما گرفته شده مقدورتان نیست این دو, ﴿ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلاً﴾ بخواهید مثل این بیاورید هم ﴿لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ﴾ مقدورشان نیست این ضمن اینکه تحدّی هست آن مطب را هم میفهماند.
پرسش:...
پاسخ: آقایانی که اشکال یا سؤال دارند باید نزدیک بنشینند آنجا اصلاً صدا نمیرسد, خب.
فرمود: ﴿لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ﴾ این حریم این بحث, اما جریان معجزه. در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 23 مبسوطاً اعجاز و شئون اعجاز گذشت ﴿وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ﴾ در آنجا فرمود: ﴿وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ غیر خدا هر که را میخواهید به عنوان شاهد بیاورید یعنی اینجا سخن از جن و انس است آنجا ﴿شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ هر موجود متفکّر عاقلی که توان آن را دارد شما را در این مسئله یاری کند دعوت کنید چه جن, چه انس, چه فرشته هر موجودی را که میخواهید بیاورید ﴿وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ بعد فرمود: ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا﴾ اگر نکردید و مطمئن هم باشید که نمیتوانید بکنید ﴿وَلَنْ تَفْعَلُوا﴾ تاکنون که نکردید این را هم ما به عنوان اِخبار غیب به شما خواهیم گفت که نمیتوانید انجام بدهید آنگاه ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ , خب.
در سورهٴ مبارکهٴ یونس و همچنین هود بخشی از مطالب مربوط به معجزه بودن قرآن کریم گذشت آنها گفتند که شما این کتاب را خودت ساختی و به خدا اسناد دادی در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» آیهٴ 37 این مطلب گذشت که اصلاً ﴿وَمَا کَانَ هذَا الْقُرْآنُ أَن یُفْتَرَی مِن دُونِ اللَّهِ﴾ آنجا یعنی ذیل آیهٴ 37 و 38 سورهٴ مبارکهٴ «یونس» گذشت که این اصلاً قابل جعل نیست بعضی از امور است که قابل جعل است نامهٴ کسی, امضای کسی اینها را میشود جعل کرد یا یک اثر مصنوعی را میشود شبیهاش را ساخت, بدلیاش را ساخت اما میشود حالا کسی یک کُرهٴ زمین بسازد بدلی زمین, زمین جعل بکند یا آسمان جعل بکند اصلاً آسمان و زمین قابل جعل نیست فرمود این کتاب قابل جعل نیست نه تنها از پیغمبر, همهٴ انبیا جمع بشوند نمیتوانند مثل این بیاورند از این بالاتر ﴿وَمَا کَانَ هذَا الْقُرْآنُ أَن یُفْتَرَی مِن دُونِ اللَّهِ﴾ بله, یک وقت کسی کارخانهای دارد مصنوعی دارد, یخچالی دارد, تلویزیونی دارد, بخاری دارد دیگری ممکن است شبیه آن را جعل بکند مارک هم بزند بگوید برای کارخانه است اینها قابل جعل است اما حالا بیاید زمین جعل کند, آسمان جعل کند, کُرهٴ مریخ جعل کند اینها قابل جعل نیست فرمود قرآن قابل جعل نیست ﴿مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی﴾ مُفتریاش هر کسی میخواهد باشد بنابراین نه تنها من, فرشته هم نمیتواند این کار را بکند انبیا هم نمیتوانند بکنند سرّش این است که معجزه به ارادهٴ ذات اقدس الهی وابسته است طریق علمی ندارد که کسی مشابه او را جعل کند حالا فرقی نمیکند این معجزه, معجزهٴ خالد و ابدی باشد مثل قرآن کریم یا معجزهٴ زودگذر باشد مثل معجزهٴ وجود مبارک صالح(سلام الله علیه) نه قبل از صالح بشرهایی که بودند, نه بعد از صالح بشرهایی که الی یوم القیامه میآیند هیچ کدامشان نمیتوانند از یک صخرهٴ صَمّا شتر در بیاورند ولو آن معجزه گذشت آن شتر هم پِی شد و عَقر شد و کُشته شد اما معجزه برای همیشه خالد است ولو رفته باشد هیچ کسی از اوّلین و آخرین نمیتواند بشر عادی عصا بزند به یک صخرهٴ صمّا دوازده چشمه در بیاید اگر بشر قبلی میتوانست یا بشر بعدی میتواند از راه پیشرفت علم کاری بکند که از صخرهٴ صمّا شتر در بیاورد یا عصا بزند به سنگ سخت چشمه بجوشد آن کار حضرت موسای کلیم یا صالح(سلام الله علیهما) دیگر معجزه نیست برای اینکه یک بشر عادی میتواند در اثر پیشرفت علم این کار را انجام بدهد آن وقت میتوان گفت وجود مبارک صالح یا موسی(سلام الله علیهما) آن علم را داشتند مردم عصرشان نداشتند بعداً پیدا کردند این دیگر معجزه نمیشود معجزه ولو خالد باشد یا غیر خالد, خالد است معجزهٴ خالد یعنی خودش میماند مثل قرآن کریم, معجزهٴ مقطعی اعجازش مقطعی نیست ولو خودش مقطعی است یعنی وجود مبارک موسای کلیم که با عصا به آن سنگ زد این کار خالد است نه در گذشته مماثِل دارد نه در آینده معادل ولو آن سنگ از بین رفته, آن آب از بین رفته وجود مبارک موسی عصا زد به این دریا ﴿اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ﴾ آبهای رفته رفت آبهای نیامده ایستاد یک سدّ آبی درست شد بستر این دریای متحرّک یک جادهٴ خشکی شد فرمود حالا بروید بعدها هم آب روی هم آمد ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾ فرعون را هلاک کرد و بُرد دیگر آن صحنه حاضر نیست ولی این اعجاز, اعجاز خالد است نه در گذشته بشر چنین کاری را کرد و نه در آینده الی یوم القیامه میتواند چنین کاری را بکند که عصا بزند به آب یک سدّ آبی درست کند اگر ـ معاذ الله ـ بشری در گذشته یا در آینده توانست یا بتواند چنین کاری را بکند دیگر کار وجود مبارک موسای کلیم معجزه نیست این یک رمز و راز علمی داشت که دیگران نمیدانستند از معاصران حضرت موسی وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) میدانست اعجاز خالد است به نحو موجبهٴ کلیه ولو آن معجزه مقطعی باشد این راهِ علمی ندارد که انسان سی سال, چهل سال کمتر و بیشتر درس بخواند ریاضت بکشد به یک سنگ بزند و چشمه در بیاید ممکن است مشابه این از کرامتها انجام بدهند ولی به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) وقتی که اعجاز مطرح شد همه رخت برمیبندند یکی از ویژگیهای معجزه این است که شکستناپذیر است ﴿وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمْ الْغَالِبُونَ﴾ , ﴿کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی﴾ شکستناپذیر است خب آن همه سَحره آمدند آن چوبها را, آن طنابها را به صورت سِحر عظیم در آوردند ﴿وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾ تماشاچیها را متحیّر کردند ﴿سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾ و یک میدان مسابقه شده میدان مار همه تماشاچی میدیدند این میدان, میدان مار است دیگر چون اینها عصاها را انداختند, طنابها را انداختند شده مار و همه هم هراسناک بودند وجود مبارک موسای کلیم که آمد عصا انداخت همهٴ این چوبها شدند چوب و همهٴ این طنابها شدند طناب این همه تماشاچی دیدند یک مارِ دَمان است در میدان مار بقیه چوب و طناباند که افتادند در بحثهای قبلی هم گذشت که ظاهر قرآن این است که وجود مبارک موسای کلیم با این عصا سِحر را از بین برد نه چوب را فرمود: ﴿تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ﴾ که متأسفانه «إنّما» نوشته شده فرمود تو عصا را بینداز ﴿وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ﴾ بعد چطور میشود؟ این عصا را که انداختی آنچه را که اینها کردند این عصا بلع میکند اینها چه کردند؟ سِحر کردند نه اینکه چوب ساختند نه اینها طناب ساختند نفرمود طناب و چوب را بلع میکند فرمود: ﴿وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ﴾ جواب این امر چیست؟ ﴿تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَی﴾ این عصا آن کِید را میخورد این همه تماشاچی دیدند مارهای فراوان بود و همه هراسناک شدند وقتی وجود مبارک موسای کلیم عصا را انداخت همه دیدند که چوبهای زیادی, طنابهای زیادی در میدان افتاده یک مار دَمان است که میداندار است این سِحر را میخورد اگر مرتاضی, شعبدهبازی, طلسمبازی, جادوگری کاری بکند آن انسانِ کامل وقتی اعجازش را اِعمال کرد او رخت برمیبندد این کار معجزه است فرمود: ﴿کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی﴾ ﴿إِنَّ جُنْدَنَا لَهُمْ الْغَالِبُونَ﴾.
فتحصّل که معجزه علم نیست که موضوع, محمول, مبدأ, مسئله داشته باشد آدم سی سال, چهل سال, پنجاه سال درس بخواند معجزه بیاورد راه فکری ندارد به قداست روح و ارادهٴ غیبی الهی وابسته است و هر روح مقدّسی هم تحت ارادهٴ الهی نیست چون ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾ ما چه میدانیم اسرار عالم چیست خدای سبحان به درون و بیرون افراد آگاه است این پُستهای کلیدی را به هر کسی که خود صلاح بداند میدهد. فرمود تو بگو, تو بِدَم این روح را من میدهم ﴿فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ این هیئتی که ساختی از این گِل به صورت یک پرنده ساختی این را که نظیر سرامیک دستی نبود که نه, ﴿تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی﴾ آن وقت این دستگاه گوارش هم دارد, مغز و روده و ریه هم دارد فرمود بِدَم من این را روح میدهم ﴿فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ این میشود معجزه, پس اعجاز خالد است چه در گذشته چه در آینده الی یوم القیامه ولو معجزه مقطعی باشد و عصر خاص باشد و الآن خبری از او نباشد.
اما اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از خاوردور یا باختردور یا باخترمیانه خبری نیاورد برای اینکه آنها هم نظیر بخشی از همین خاورمیانه مثل زرتشتیها بودند یک بیان لطیفی مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله علیه) دارد دربارهٴ جِزیه اهل کتاب یهودی اهل کتاب است, مسیحی اهل کتاب است میشود با آنها قرار جزیه بست اما زرتشت هست یا نه؟ فرمود یک روایت نورانی از وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) رسیده است که اینها پیامبری داشتند پیامبرشان را کُشتند کتابشان را آتش زدند فعلاً چیزی در دست نیست خب این هم برای خاورمیانه است آن طرف آب و این طرف آب, آن طرف اقیانوس هند و این طرف اقیانوس کبیر راه نبود حالا اگر وجود مبارک پیامبر انبیای گذشته آن عصر را میگفت آنها پیامبر خودشان را حفظ نکردند چه رسد به اینکه حالا از پیامبر ما باخبر بشوند. در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که بحثش گذشت و بعضی از آیات دیگر فرمود آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیهٴ 164 فرمود: ﴿وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «غافر» هم مشابه این مضمون آمده درست است که همه حقایق در قرآن کریم هست اما همه نمیتوانند آن همه حقایق را دریافت کنند این اهل بیت(علیهم السلام)اند برای اینکه خود قرآن فرمود ما خیلی از چیزها را نگفتیم در قرآن نگفتیم نه برای شما نگفتیم شما الآن میبینید مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) یا سایر بزرگانی که جوامع روایی دارند مواعظ انبیای گذشته را از اهل بیت(علیهم السلام) نقل میکنند وجود مبارک امام صادق یا امام باقر یا امام کاظم یا ائمه دیگر(علیهم السلام) از فلان پیامبر نقل میکنند که اینچنین نصیحت کرد از فلان پیامبر نقل میکنند که چنین نصیحت کرد, از فلان پیامبر نقل میکنند که با قومش چنین رفتار کرد یا قوم او با او چطور رفتار کردند اینها که در قرآن نیست فرمود ما خیلی از چیزها را در قرآن نگفتیم اما خب اینها میگویند برای اینکه اینها عِدل قرآناند و آن معارف قرآن را ذات اقدس الهی اینها عَیبه علم الهیاند و به اینها عطا کرده. خب, پس بنابراین آنچه را که نفرموده برای چند نکته است که دو نکتهاش را میشود ارائه کرد یکی اینکه داستان انبیا و اُمم را که نقل میکند برای آن است که آنهایی که به دستور پیامبرشان عمل کردند کامیاب شدند به بهروزی رسیدند آنهایی که نکردند به نکبت و ذلّت رسیدند و همهٴ اینها قابل ارزیابی است ذات اقدس الهی با دستور فیزیکی که بروید و از نزدیک ببینید و عبرت بگیرید ما را وادار میکند ﴿فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ﴾ , ﴿کَیْفَ کَانَ﴾, ﴿کَیْفَ کَانَ﴾ در قرآن کم نیست این یک, دو کتابهای آسمانی آنها در دسترس هست اسرار و رموز آنها در آن کتابهای آسمانی آمده به تواتر آن کتابهای آسمانی در بین خودشان مانده آنگاه قرآن کریم میتواند بگوید اسرار آن انبیا که ما آنجا حضور نداشتیم یعنی خود پیغمبر حضورِ فیزیکی نداشت یک, آن کتابهای خطّی هم که نزد احبار و رُهبان است ما اصلاً کتاب ندیدیم دو, بر فرض هم میدیدیم قدرت خواندن و نوشتن نداشتیم سه, ولی سطر به سطر از او باخبریم چهار, شما بیایید تطبیق بکنید پنج, ﴿قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ﴾ همین است حالا اگر این مطلب دوم را بخواهد برای کسانی که در آن طرف اقیانوس هند یا این طرف اقیانوس کبیر به سر میبرند بگوید راه نیست بگوید شما نه آنها راه دارند حالا اسرار آنها را اگر پیامبر میفرمود اینها ممکن بود تکذیب بکنند بگویند چیزهایی میگویی که نه ما دسترسی نداریم نه کسی از آنجا میآید نه ما میتوانیم بگوییم اینها خیالهایی است که بافتی بنابراین آنها را فرمود ما نگفتیم و دسترسی ندارید نه آن راهِ ﴿فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عاقِبَة﴾ کذا و کذا در اینجا جاری است نه راهِ ﴿فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ﴾ جاری است اما اینها که در خاورمیانهاند انبیای ابراهیمی ما هم اسرار و رموز امّتهایشان را میگوییم بعد میگوییم بروید اگر باستانشناسید آثار باستانی بلدید بروید از نزدیک زیرخاکیها را بررسی کنید ببینید اینها چه کسانی بودند که ما هلاک کردید, هم به علمایشان میگوییم که ببینید تورات و انجیل را نگاه کنید هم به علمای آنها میگوییم تورات و انجیل را دربیاورید ببینید این حرف. ما که اصلاً کتاب نخواندیم یک, معلّم ندیدیم دو, کسی هم یادمان نداد سه, الآن هم اگر کتاب بیاورید ما بلد نیستیم این را باز کنیم چهار, اما تک تک این جملهها را به شما میگوییم اینکه خدای سبحان میفرماید تو در آن صحنهها نبودی و این صحنهها هم در کتابهای انبیای ابراهیمی هست و اینها گرفتند پنهان کردند این میشود معجزه این اعجاز دیگر بیش از این نخواهد بود. اینکه وجود مبارک پیامبر کتابی نخوانده و درسی نخوانده و خطّی ننوشته آن را در سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» به این صورت بیان فرمود.
پرسش: ببخشید مگر در موقع نزول قرآن تورات و انجیل تحریف نشده بود؟
پاسخ: اما تحریف دربارهٴ نبوّت وگرنه خیلی از اسرارش بود داعی بر تحریف نداشتند در جریان احکام قضایی که خواستند به میل بعضی از سرمایهدارها احکام را عوض کنند قرآن کریم فرمود: ﴿فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ﴾ اما اوّلها که داعی بر تحریف نبود همین که طلیعهٴ وحی و نبوّت بود وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ظهور کرد آثار وحی و نبوّت را که تطبیق میکرد که ﴿یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ﴾ آنقدر اوصاف وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن کتابها آمده بود که این احبار و رُهبان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را دیدند شناختند همانطور که بچههایشان را میشناختند فرمود: ﴿یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ﴾ اینها را عوض کردند اما اسرار انبیای گذشته را, اسرار حضرت مریم را, اسرار حضرت عیسی را, اسرار حضرت موسی را, کودکی حضرت موسی را, دریا انداختن حضرت موسی را اینها را که تحریف نکردند که, احکام را هم که داعی بر تحریف نداشتند که مگر اینکه از این به بعد چیزی مطابق میل آنها نباشد تحریف بکنند.
در سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» آیهٴ 47 و 48 و 49 این است ﴿وَکَذلِکَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ﴾ بعد در آیه 48 فرمود: ﴿وَمَا کُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ﴾ قبلاً کتاب نمیتوانستی بخوانی الآن ما یادت دادیم تو تلاوت میکنی ﴿اتْلُ عَلَیْهِمْ﴾ , ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ﴾ و امثال ذلک است ﴿وَمَا کُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلاَ تَخُطَّهُ بِیَمِینِکَ﴾ اصلاً نمیتوانستی بنویسی, اگر شما خوانا و نویسا بودی ﴿إِذاً لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ﴾ «أبطل» در متعدّی نیست لازم است «أبطل» یعنی «أتیٰ بشیءٍ باطل» انسان باطلرو یا باطلگو اگر این باشد میشود متعدّی به او میگویند مُبطِل آدمِ باطلخو, باطلرو, باطلگو را میگویند مبطل فرمود مبطلون تردید میکردند اما محقّق تردید نمیکرد برای اینکه همهٴ علما اگر جمع بشوند مثل این کتاب نمیتوانند بیاورند حالا تو که درس نخواندهای کتاب, کتاب بشری نیست فرمود آنهایی که محقّقاند با دیدن این کتاب ایمان میآورند اما آنهایی که دنبال فتنه و بهانه هستند آنها میگفتند خودت نوشتی اگر تو تازه درس خوانده بودی, اهل کتاب و کتابت بودی, مؤلّف بودی باز هم این معجزه بود به دلیل اینکه الآن اگر همهٴ مؤلّفان و محقّقان جمع بشوند یک سورهٴ کوچک مثل این نمیتوانند بیاورند اما افراد باطلخو و باطلرو بهانه میگیرند ﴿إِذاً لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: آن هم ذات اقدس الهی به او داد دیگر همین آیه را که خواندیم میگوید این هم که دادیم برای ماست از تو میتوانیم بگیریم.
پرسش: سؤال این است که مصلحت نبود که بگیرد.
پاسخ: نه, اگر بود فتنهگرها, باطلروها میگفتند این هم نوشتهٴ خودت است این برای آنکه آن فتنهگر بهانه نداشته باشد فرمود تو نانویسا بودی و ناخوانا اگر نویسا و خوانا بودی ﴿إِذاً لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ﴾ آن هم که داری ما به تو دادیم فرمود: ﴿بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ﴾ , خب.
بنابراین اعجاز خالد است ولو معجزه مخلَّد نباشد و اعجاز راهِ علمی ندارد جزء علوم نیست نظیر فلسفه و فقه و حکمت و امثال ذلک نه جزء علوم قریبهٴ با «قاف» است نه جزء علوم غریبهٴ با «غین» آنها مثل شعبده و سِحر و جادو و طلسم جزء علوم غریبهٴ با «غین»اند راه فکری دارند ممکن است کسی چند سال درس بخواند یا ریاضت بکشد به آنجا برسد اما معجزه راه فکری ندارد به قداست روحِ انسان کامل وابسته است یک, و شکستناپذیر است دو, چون مرتبط با اوست. وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ذات اقدس الهی تحلیل چند ضلعی کرد فرمود این حرفها که از خودت نیست برای اینکه ﴿مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلاَ الْإِیمَانُ﴾ , ﴿لاَ تَخُطَّهُ بِیَمِینِکَ﴾ تو که اینها را بلد نبودی برای خودت نیست معلّم بشری هم که نداشتی برای اینکه مکتب نرفتی اگر بر فرض هم معلّم داشته باشی همهٴ معلّمان عالم جمع بشوند نمیتوانند مثل این بیاورند چه رسد به تو از جن هم کمک نگرفتی برای اینکه جن هم مثل انس بر فرض در حدّ انس باشد آنها هم نمیتوانند مثل این بیاورند گذشته از اینکه در همین کتاب آمده جنّیها قبلاً بخشی از اسرار غیب را میفهمیدند اما به برکت وحی قرآنی آنچنان این تیرها به آنها میرسد که اصلاً اینها دسترسی ندارند این شُهُب اینکه میگویند شهابباران است سنگباران است گرچه وحی جای مشخص ندارد اما یک زمان خاصّی برای وحییابی سهم مؤثّری دارد نظیر لیلهٴ قدر یک مکان ویژهای سهم خاصّ استعدادی دارد نظیر حِرا یا کنار مسجدالحرام اگر اینها میخواستند از وحی الهی باخبر بشوند باید یک مقدار بالاتر میرفتند از سطح زمین. در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» و نظیر «صافات» آیه سورهٴ دیگر فرمود بعد از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که به این مقام رسید احدی حقّ بالا آمدن ندارد ما همهٴ اینها را با تیر میزنیم ﴿إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ ٭ وَحِفْظاً مِن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ ٭ لاَّ یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَیُقْدَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ ٭ دُحُوراً وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ ٭ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأُتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ ٭ فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَم مَّنْ خَلَقْنَا﴾ پس جن هم که مطرود است دسترسی به اینها ندارد انس هم که مقدورش نیست خود تو هم که مقدورت نیست معلّمانت هم که مقدور نیست میماند در ماسویالله فقط فرشتهها میمانند فرشتهها هم که بر اساس سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» ﴿لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ اند بدون اجازهٴ ذات اقدس الهی کار نمیکنند اگر فرشتهای وحیای را بیاورد از طرف خدا آورده این همان وحی قرآنی است حالا گاهی بلاواسطه است, گاهی معالواسطه است, گاهی ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ﴾ است, گاهی ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ﴾ است, گاهی هم ﴿فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا أَوْحَی﴾ است.
پرسش: حاج آقا با قانون علیّت چطور؟
پاسخ: با قانون علّیت, علّیت محفوظ است علّیت معنیاش این است که هر معلولی علّتی دارد علّت این کار چون کار, کار عادی است یک امر عادی است اعجاز چون امر غیر عادی است یک علت غیر عادی دارد اینکه میبینیم ما دعا اثر میکند معنایش این نیست که نظام علّیت به هم خورده که اینها که گرفتار حس و تجربهاند میگویند ما تا چیزی را نبینیم باور نمیکنیم اینها مشکل معرفتشناسی دارند معرفتشناسی حسّی و تجربی حق است اما معرفتشناسی تجریدی هم حق است معرفتشناسی کشف و شهودی هم حق است اینها از دو مرحله غافلاند حرف کوپر و امثال کوپر میگویند چیزی که ابطالپذیر نیست ما نمیپذیریم یعنی ما باید چیزی را ببینیم که بشود باطل کرد و از همان راه بشود اثبات کرد راه حس و تجربه. دعا علّت میشود, مقتضی میشود صدقه اینچنین است, صِله رحِم اینچنین است, احسان مردم اینچنین است مریض بخواهد شفا پیدا کند سبب میخواهد منتها اسباب گاهی مستور است گاهی مشهود گاهی یک قرص است گاهی یک دعا, گاهی یک قرص است گاهی آه, گاهی یک قرص است گاهی یک حمد اینها را که ما از چه راهی منحصر بکنیم علل و اسباب عالَم منحصر در قرص و کپسول است خب چه کسی گفته این را؟ نه معرفتشناسی این را گفته, نه عقل این را گفته, نه نقل این را گفته قانون علّیت با معجزه هماهنگ است کارِ مخفی علّت مخفی دارد, کار علن علّت علن دارد, خب. پس ذات اقدس الهی بررسی کرده فرمود این کار نه از خودت هست برای اینکه سابقهٴ علمی نداشتی, نه از معلّمانت ساخته است همه جمع بشوند مقدورشان نیست, نه از جن ساخته است برای اینکه اینها اسرار غیبی بلد نیستند ما همهٴ اینها را طرد کردیم میماند فرشته, فرشته هم که بدون اذن خدا کار نمیکند اگر یک وقت فرشتهای یک مطلب غیبی را ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ المُنذِرین﴾ او آورده ما فرستادیم برای اینکه ﴿بِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبالْحَقِّ نَزَلَ﴾ .
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است