- 1101
- 1000
- 1000
- 1000
سیر تکوّن عقاید شیعه، جلسه بیست و هشتم
سخنرانی از حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه»، جلسه بیست و هشتم، سال 1401
در شبهای اخیر بحث به اینجا رسید که موضوع بغض و امامت را چگونه مطرح میکردند. نسبت به موضوع بغض عرض کردیم که مسئله تفصیلی نبود، چون زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امکان تصریح نبود، خطراتی داشت، جامعه بهم میریخت، براحتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ترور میکردند، تلاش هم کردند و ظاهراً آخر کار هم موفق شدند.
اوصافی برای اهل نفاق ذکر میشد و از طرفی هم اوصافی برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، که در ماجرایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفتند خیلی از موضوعات روشن شد، اولاً حاکمان بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هیچ استدلال دینی نداشتند، بلکه صراحتاً و با وضوح و به اقرار و اعتراف، آن را یک عمل شتابزدهی غیردینیِ بدونِ اندیشه ذکر کردهاند. کاری به این موضوع ندارم که مجبور بودند این را بگویند که متّهم به توطئه نشوند، برای فرار از اتّهام توطئه چنین ادّعای کردند، ولی به فرضِ همین ادّعا هم روشن میشود که در ماجرای اختلافات بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک طرف هیچ استدلالی نداشت، بستند به اینکه وضعیت حساس کنونی بود، دشمن بیرونی بود، خطر التقاط بود، خطر انحراف بود، خطر از هم پاشیدگی امّت بود، فرصت نبود، ناگهان کار را به کسی دادند.
لذا نقدهای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به این ادّعا فراوان است که مثلاً «احْتَجُّوا بِالشَّجَرَهِ، وَ اَضاعُوا الثَّمَرَهَ!»، گفتند بالاخره ما از اقربای پیغمبر هستیم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: اگر شما از اقربای پیغمبر هستید، من نزدیکترین فرد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستم.
یا اینکه میفرمودند: «فَیا عَجَباً بَینَا هُوَ یسْتَقِیلُهَا فِی حَیاتِهِ»، کسی که مدام استقاله میکرد، یعنی طلب اقاله، یعنی طلبِ بهم زدن بیعت.
اقاله یعنی شما قراردادی ببندید و بعد آن را کنسل کنید، این کار قبیح است. اما اگر مشتری بخواهد طلب اقاله کند و کاسبی بپذیرد، امید هست که خدای متعال گناهان او را اقاله کند، لذا نقل شده است که بعضی از بزرگان مدّتی مغازهای در بازار میگرفتند و جنس میفروختند تا یک نفر بیاید و پس بدهد، همینکه او جنس خود را پس میداد، پس میگرفتند و مغازه را میبستند و به دنبال زندگی خودشان میرفتند، میگفتند: خدایا! ما اقالهی یک مؤمن را پذیرفتیم، تو هم اقالهی ما را بپذیر.
بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفت: «أَقِیلُونِی أَقِیلُونِی فَلَسْتُ بِخَیْرِکُمْ وَ عَلِیٌّ فِیکُمْ»، اقاله کنید، اقالهی من را بپذیرید، بیعت را بشکنید، من را منعزل بدانید، تا زمانی که علی هست من بهترینِ شما نیستم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در اینجا میفرمایند: «فَیا عَجَباً بَینَا هُوَ یسْتَقِیلُهَا فِی حَیاتِهِ»، خیلی شگفتانگیز است، کسی که در دوره حیات خودش استقاله میکرد «إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ» برای بعد از خودش هم تصمیم گرفت و باز هم به امّت واگذار نکرد!
مسئله بغض در دوره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با اتفاقات بعدی مصداق پیدا میکرد، تعیین مصداق میشد، اوصاف کلّی بود و بعد تطبیق رخ میداد. هر کسی که خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را آتش بزند خیلی روشن است که مسلمان نیست، خیلی روشن است که منافق بود، لذا در جامعه اسلامی این نقطهای بود که ابداً کسی بجز خیلی افراد نادری از غیر از شیعیان هیچ وقت نمیتوانستند این مسئله را بپذیرند، طبیعی هم هست، نمیتوانستند بپذیرند و نمیپذیرفتند.
در شبهای اخیر بحث به اینجا رسید که موضوع بغض و امامت را چگونه مطرح میکردند. نسبت به موضوع بغض عرض کردیم که مسئله تفصیلی نبود، چون زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امکان تصریح نبود، خطراتی داشت، جامعه بهم میریخت، براحتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ترور میکردند، تلاش هم کردند و ظاهراً آخر کار هم موفق شدند.
اوصافی برای اهل نفاق ذکر میشد و از طرفی هم اوصافی برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، که در ماجرایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفتند خیلی از موضوعات روشن شد، اولاً حاکمان بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هیچ استدلال دینی نداشتند، بلکه صراحتاً و با وضوح و به اقرار و اعتراف، آن را یک عمل شتابزدهی غیردینیِ بدونِ اندیشه ذکر کردهاند. کاری به این موضوع ندارم که مجبور بودند این را بگویند که متّهم به توطئه نشوند، برای فرار از اتّهام توطئه چنین ادّعای کردند، ولی به فرضِ همین ادّعا هم روشن میشود که در ماجرای اختلافات بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک طرف هیچ استدلالی نداشت، بستند به اینکه وضعیت حساس کنونی بود، دشمن بیرونی بود، خطر التقاط بود، خطر انحراف بود، خطر از هم پاشیدگی امّت بود، فرصت نبود، ناگهان کار را به کسی دادند.
لذا نقدهای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به این ادّعا فراوان است که مثلاً «احْتَجُّوا بِالشَّجَرَهِ، وَ اَضاعُوا الثَّمَرَهَ!»، گفتند بالاخره ما از اقربای پیغمبر هستیم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: اگر شما از اقربای پیغمبر هستید، من نزدیکترین فرد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستم.
یا اینکه میفرمودند: «فَیا عَجَباً بَینَا هُوَ یسْتَقِیلُهَا فِی حَیاتِهِ»، کسی که مدام استقاله میکرد، یعنی طلب اقاله، یعنی طلبِ بهم زدن بیعت.
اقاله یعنی شما قراردادی ببندید و بعد آن را کنسل کنید، این کار قبیح است. اما اگر مشتری بخواهد طلب اقاله کند و کاسبی بپذیرد، امید هست که خدای متعال گناهان او را اقاله کند، لذا نقل شده است که بعضی از بزرگان مدّتی مغازهای در بازار میگرفتند و جنس میفروختند تا یک نفر بیاید و پس بدهد، همینکه او جنس خود را پس میداد، پس میگرفتند و مغازه را میبستند و به دنبال زندگی خودشان میرفتند، میگفتند: خدایا! ما اقالهی یک مؤمن را پذیرفتیم، تو هم اقالهی ما را بپذیر.
بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفت: «أَقِیلُونِی أَقِیلُونِی فَلَسْتُ بِخَیْرِکُمْ وَ عَلِیٌّ فِیکُمْ»، اقاله کنید، اقالهی من را بپذیرید، بیعت را بشکنید، من را منعزل بدانید، تا زمانی که علی هست من بهترینِ شما نیستم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در اینجا میفرمایند: «فَیا عَجَباً بَینَا هُوَ یسْتَقِیلُهَا فِی حَیاتِهِ»، خیلی شگفتانگیز است، کسی که در دوره حیات خودش استقاله میکرد «إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ» برای بعد از خودش هم تصمیم گرفت و باز هم به امّت واگذار نکرد!
مسئله بغض در دوره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با اتفاقات بعدی مصداق پیدا میکرد، تعیین مصداق میشد، اوصاف کلّی بود و بعد تطبیق رخ میداد. هر کسی که خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را آتش بزند خیلی روشن است که مسلمان نیست، خیلی روشن است که منافق بود، لذا در جامعه اسلامی این نقطهای بود که ابداً کسی بجز خیلی افراد نادری از غیر از شیعیان هیچ وقت نمیتوانستند این مسئله را بپذیرند، طبیعی هم هست، نمیتوانستند بپذیرند و نمیپذیرفتند.
کاربر مهمان
کاربر مهمان