- 790
- 1000
- 1000
- 1000
تاریخ بعثت و عصر ظهور، جلسه چهل و نهم
سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع «تاریخ بعثت و عصر ظهور»، جلسه چهل و نهم، سال 1401
در جلسه قبل، کلامی از امیرالمؤمنین(ع) را خواندیم که خطاب به مردم فرمود: همانطور که قوم بنی اسرائیل چهل سال دچار حیرت شدند و در بیابانها حیران و سرگردان بودند، شما هم بعد از من دچار این حیرت خواهید شد (لکِنَّکُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِی إِسْرائِیلَ. وَ لَعَمْرِی، لَیُضَعَّفَنَّ لَکُمُ التِّیهُ مِنْ بَعْدِی أَضْعَافاً بِمَا خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ)
اجازه میخواهم امشب که شب سوگ مولا علی(ع) و شب داغها و رنجهای امیرالمؤمنین(ع) است، رنجها، گریهها و عزاداریهای خودِ امیرالمؤمنین علی(ع) را برای دوستانمان حکایت بکنیم.
ممکن است دربارۀ غربت اولیاء خدا و بهویژه کسانی که غربت امیرالمؤمنین(ع) را در کتاب الغارات یا جاهای دیگر میخوانند و میشنوند، این سؤال پیش آمده باشد که واقعاً چه کار باید کرد تا ولیّ خدا در جامعه دچار غربت نشوند؟
گفتیم علّت غربت اولیاء خدا احساس مسئولیت نکردن مردم است. اگر مردم نخواستند احساس مسئولیت کنند، یا اگر مردم خواستند تنبلی و سستی بکنند، ولایت هم نمیخواهد به آنها زور بگوید، نمیخواهد آنها را فریب بدهد، نمیخواهد سیاستبازانه و مکّارانه و بیتقوا عمل بکند و آنها را به مسیر درست وادار کند. پس به این ترتیب، هیچوقت جواب نمیگیریم. این یک سؤال بسیار مهم است.
یکی از پادشاهان صفوی باصراحت این حرف را گفت. پادشاهان صفوی-صادقانه یا غیرصادقانه- خیلی ادعای محبت امیرالمؤمنین(ع) را داشتند، اما در حکومتشان بعضاً جنایتهایی هم اتفاق میافتاد، چون بالاخره حکومت پادشاهی بود. یکی از علماء در مجلس یکی از این حکّام شروع به حرفزدن از عدالت امیرالمؤمنین(ع) کرد. جلسه که تمام شد پادشاه، همه را بیرون فرستاد و آن آقا را نگه داشت و گفت «چرا تو اینقدر از عدالت امیرالمؤمنین(ع) حرف زدی؟» آن عالم هم گفت: نمایندۀ شما در شهر ما زمین من را گرفته و نمیدهد. پادشاه گفت: من نامه مینویسم که زمینت را به تو پس بدهند ولی دیگر از عدالت امیرالمؤمنین(ع) حرف نزن! گفت چرا؟ مگر شما ادعای محبتِ علی(ع) را ندارید؟ پادشاه گفت: مگر امیرالمؤمنین(ع) با عدالتش چند وقت توانست حکومت بکند؟ حکومت به شیوۀ ایشان، دوام نخواهد داشت.
او درست گفت؛ مردم زمان امیرالمؤمنین(ع) هم همین برداشت را داشتند و به همین دلیل، دیگری را بر علیبنابیطالب(ع) ترجیح میدادند و حتی در مقابل معاویه سستی کردند که او کار را در دست بگیرد. انگار مردم این وضع را بهتر میدانستند از وضعی که زیر سایۀ امیرالمؤمنین علی(ع) از آزادی و کرامت برخوردار باشند.
ولیّ خدا کریمانه و بزرگوارانه برخورد میکند. دزدان قدرت و باندهای مافیایی هم که همیشه هستند، ما هم همۀ کار را گردن امر به معروف و نهی از منکر توسط مردم انداختهایم! قبلاً گفتیم امر به معروف و نهی از منکر، باید بهصورت جمعی باشد نه بهصورت فردی، یعنی باید به عنوان یک حرکت گروهی و اجتماعی باشد. حالا اگر مردم، آن توان لازم را نداشتند و آن سازماندهی و جمعیت را نداشتند و استعدادهای بین مردم شناسایی نشد، و اگر مردم بصیرت نداشتند، مردم عزم و انگیزه و تحرک نداشتند، آیا امام زمان ارواحنالهالفداء هم میخواهند مانند امیرالمؤمنین علی(ع) رفتار کنند؟ یا میخواهند روش را تغییر بدهند؟
اگر امامزمان(ع) بخواهند روش را تغییر بدهند، خلاف قرآن خواهد بود که فرمود «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید،25)، مردم باید به قسط قیام کنند. اگر امام زمان ارواحنالهالفداء بخواهند به همان شیوۀ بزرگوارانه و کریمانه رفتار بکنند، ولی از یکطرف، مردم سستی بکنند و از طرف دیگر، دزدان قدرت-که برای گرفتن قدرت خیلی طمع دارند- به میدان بیایند، دوباره همان میشود؛ دوباره امام زمان ارواحنالهالفداء باید مثل امیرالمؤمنین علی(ع) غصه بخورند و این درگیریها ادامه پیدا خواهد کرد. بعد در نهایت، کار به غربت و مظلومیت حضرت ختم خواهد شد، کمااینکه در صدر اسلام همینطور شد. پس راهحل چیست؟
در جلسه قبل، کلامی از امیرالمؤمنین(ع) را خواندیم که خطاب به مردم فرمود: همانطور که قوم بنی اسرائیل چهل سال دچار حیرت شدند و در بیابانها حیران و سرگردان بودند، شما هم بعد از من دچار این حیرت خواهید شد (لکِنَّکُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِی إِسْرائِیلَ. وَ لَعَمْرِی، لَیُضَعَّفَنَّ لَکُمُ التِّیهُ مِنْ بَعْدِی أَضْعَافاً بِمَا خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ)
اجازه میخواهم امشب که شب سوگ مولا علی(ع) و شب داغها و رنجهای امیرالمؤمنین(ع) است، رنجها، گریهها و عزاداریهای خودِ امیرالمؤمنین علی(ع) را برای دوستانمان حکایت بکنیم.
ممکن است دربارۀ غربت اولیاء خدا و بهویژه کسانی که غربت امیرالمؤمنین(ع) را در کتاب الغارات یا جاهای دیگر میخوانند و میشنوند، این سؤال پیش آمده باشد که واقعاً چه کار باید کرد تا ولیّ خدا در جامعه دچار غربت نشوند؟
گفتیم علّت غربت اولیاء خدا احساس مسئولیت نکردن مردم است. اگر مردم نخواستند احساس مسئولیت کنند، یا اگر مردم خواستند تنبلی و سستی بکنند، ولایت هم نمیخواهد به آنها زور بگوید، نمیخواهد آنها را فریب بدهد، نمیخواهد سیاستبازانه و مکّارانه و بیتقوا عمل بکند و آنها را به مسیر درست وادار کند. پس به این ترتیب، هیچوقت جواب نمیگیریم. این یک سؤال بسیار مهم است.
یکی از پادشاهان صفوی باصراحت این حرف را گفت. پادشاهان صفوی-صادقانه یا غیرصادقانه- خیلی ادعای محبت امیرالمؤمنین(ع) را داشتند، اما در حکومتشان بعضاً جنایتهایی هم اتفاق میافتاد، چون بالاخره حکومت پادشاهی بود. یکی از علماء در مجلس یکی از این حکّام شروع به حرفزدن از عدالت امیرالمؤمنین(ع) کرد. جلسه که تمام شد پادشاه، همه را بیرون فرستاد و آن آقا را نگه داشت و گفت «چرا تو اینقدر از عدالت امیرالمؤمنین(ع) حرف زدی؟» آن عالم هم گفت: نمایندۀ شما در شهر ما زمین من را گرفته و نمیدهد. پادشاه گفت: من نامه مینویسم که زمینت را به تو پس بدهند ولی دیگر از عدالت امیرالمؤمنین(ع) حرف نزن! گفت چرا؟ مگر شما ادعای محبتِ علی(ع) را ندارید؟ پادشاه گفت: مگر امیرالمؤمنین(ع) با عدالتش چند وقت توانست حکومت بکند؟ حکومت به شیوۀ ایشان، دوام نخواهد داشت.
او درست گفت؛ مردم زمان امیرالمؤمنین(ع) هم همین برداشت را داشتند و به همین دلیل، دیگری را بر علیبنابیطالب(ع) ترجیح میدادند و حتی در مقابل معاویه سستی کردند که او کار را در دست بگیرد. انگار مردم این وضع را بهتر میدانستند از وضعی که زیر سایۀ امیرالمؤمنین علی(ع) از آزادی و کرامت برخوردار باشند.
ولیّ خدا کریمانه و بزرگوارانه برخورد میکند. دزدان قدرت و باندهای مافیایی هم که همیشه هستند، ما هم همۀ کار را گردن امر به معروف و نهی از منکر توسط مردم انداختهایم! قبلاً گفتیم امر به معروف و نهی از منکر، باید بهصورت جمعی باشد نه بهصورت فردی، یعنی باید به عنوان یک حرکت گروهی و اجتماعی باشد. حالا اگر مردم، آن توان لازم را نداشتند و آن سازماندهی و جمعیت را نداشتند و استعدادهای بین مردم شناسایی نشد، و اگر مردم بصیرت نداشتند، مردم عزم و انگیزه و تحرک نداشتند، آیا امام زمان ارواحنالهالفداء هم میخواهند مانند امیرالمؤمنین علی(ع) رفتار کنند؟ یا میخواهند روش را تغییر بدهند؟
اگر امامزمان(ع) بخواهند روش را تغییر بدهند، خلاف قرآن خواهد بود که فرمود «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید،25)، مردم باید به قسط قیام کنند. اگر امام زمان ارواحنالهالفداء بخواهند به همان شیوۀ بزرگوارانه و کریمانه رفتار بکنند، ولی از یکطرف، مردم سستی بکنند و از طرف دیگر، دزدان قدرت-که برای گرفتن قدرت خیلی طمع دارند- به میدان بیایند، دوباره همان میشود؛ دوباره امام زمان ارواحنالهالفداء باید مثل امیرالمؤمنین علی(ع) غصه بخورند و این درگیریها ادامه پیدا خواهد کرد. بعد در نهایت، کار به غربت و مظلومیت حضرت ختم خواهد شد، کمااینکه در صدر اسلام همینطور شد. پس راهحل چیست؟
تاکنون نظری ثبت نشده است