- 644
- 1000
- 1000
- 1000
تاریخ بعثت و عصر ظهور، جلسه چهل و سوم
سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع «تاریخ بعثت و عصر ظهور»، جلسه چهل و سوم، سال 1401
با اینکه امر به معروف و نهی از منکر خیلی معقول به نظر میآید اما چرا جاافتادنش هزار و چهارصد سال طول کشیده است؟ و چرا اساساً انسانها مرعوب مغرورین و مستکبرین عالم میشوند؟ باید این موضوع را کالبدشکافی کرد و چراییاش را بیشتر مورد بررسی قرار داد. ما شاید از این جلسه به بعد در مورد این موضوع بیشتر صحبت کنیم و ممکن است ظاهراً کمی از امر به معروف و نهی از منکر فاصله بگیریم.
فصل جدید بحث را در ذیل همان عنوان کلی و کلان، میخواهم با امام حسن مجتبی(ع) شروع بکنم. معمولاً وقتی دربارۀ امام حسن مجتبی(ع) صحبت میشود، به ویژه در مقایسه با اباعبدالله الحسین(ع)، اینطور تحلیل میکنند که چرا امام حسن مجتبی(ع) صلح فرمودند و امام حسین(ع) جنگ کردند. بعد بر این مبنا همۀ تحلیلها شکل میگیرد. برخی افراد، تحلیلهای غلطی دارند که نمونههایش در افراد جامعۀ ما هستند که بعضی از آنها روحانی هم هستند؛ قاطبۀ علماء تحلیلهای بسیار درستی دربارۀ تفاوت عملکرد امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) دارند. خلاصۀ آن تحلیل درست این است که زمان امام حسن مجتبی(ع) اقتضاء میکرد امام صلح بکنند و زمان امام حسین(ع) اقتضاء میکرد امام جنگ و مقاومت بکنند و این اقتضائات را توضیح میدهند.
بعضیها هم که تحلیلهای غلطی دارند مثلاً میگویند کار درست را امام حسن(ع) کرد و امام حسین(ع)-نعوذ بالله- غیرعقلانی کار کرد! اینها بخشی از سیاستمداران جامعۀ ما هستند و من نظریۀ متفکرین کتابخانهای را عرض نمیکنم. اینها خودشان را لیدرهایی میدانند که موقع انتخابات هم سر و کلهشان پیدا میشود و ماجراهای جنگ و صلح را راه میاندازند تا رأی بیاورند. ولی بههرحال تحلیلهای درست و غلطی در اینباره وجود دارد. موضوع این تحلیلهای درست و غلط، تفاوت صلح و جنگی است که در زمان این دو امام بزرگوار اتفاق افتاد.
میخواهم اینبار از زاویۀ دیگری بحث بکنیم که اگر از آن زاویه نگاه کنیم خواهیم دید نه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) متفاوت عمل کردند، نه مردم در زمان این دو امام متفاوت عمل کردند. بعضیها در مقام خطبهخوانی و تهییج افکار عمومی، دربارۀ مردم-به ویژه مردم کوفه- خیلی تعجب میکنند که چرا کارشان به اینجا کشید که امام حسین(ع) را به قتل برسانند؟ چرا کارشان به اینجا کشید که سجاده از زیر پای امام حسن مجتبی(ع) کشیدند؟ این تعابیر غلطی نیست و به جای خودش میتواند معنای درستی داشته باشد. ولی واقعاً نباید از مردم کوفه تعجب کرد. اکثر مردم کوفه همان مردم مدینه و مردم یمن هستند، آنجا یک شهر قدیمی نبود که که از دیرباز وجود داشته باشد و اهالی آنجا خصلت بیوفایی داشته باشند. بلکه در واقع، گلهای سرسبد جامعۀ اسلامی آن زمان جمع شدند و شهر کوفه را تشکیل دادند، شهر کوفه نسبتاً یک شهرک تازه تأسیس بود. من جزوهای را در حرم امیرالمؤمنین علی(ع) دیدم که اسامی قاتلین را نوشته بود و توضیح میداد کسانی که امام حسین(ع) را کشتند، همه اهالی مدینه و جاهای دیگر بودند. کوفه در واقع، یک شهرک پادگانی بود که در زمان خلفای قبلی شکل گرفته بود.
از مردم کوفه زیاد تعجب نکنیم، زیاد آنها را موجودات یأجوج و مأجوج ندانیم چون موجب میشود که ارتباطمان را با تاریخ قطع کنیم؛ همانطوری که در مورد مشرکین میگفتیم که اینها را زیاد آدمهای عجیب و غریبی ندانید و نگویید که «آنها بتپرست بودند و چون الآن هیچکسی بتپرست نیست پس مسئلهشان حل است و میتوانیم آنها را کنار بگذاریم!» نه؛ این تاریخ برای عبرتگرفتن ما است؛ مردم کوفه همان ضعفهایی را داشتند که مردم مدینه داشتند، بسیاری از اهالی مدینه به کوفه آمده بودند.
با اینکه امر به معروف و نهی از منکر خیلی معقول به نظر میآید اما چرا جاافتادنش هزار و چهارصد سال طول کشیده است؟ و چرا اساساً انسانها مرعوب مغرورین و مستکبرین عالم میشوند؟ باید این موضوع را کالبدشکافی کرد و چراییاش را بیشتر مورد بررسی قرار داد. ما شاید از این جلسه به بعد در مورد این موضوع بیشتر صحبت کنیم و ممکن است ظاهراً کمی از امر به معروف و نهی از منکر فاصله بگیریم.
فصل جدید بحث را در ذیل همان عنوان کلی و کلان، میخواهم با امام حسن مجتبی(ع) شروع بکنم. معمولاً وقتی دربارۀ امام حسن مجتبی(ع) صحبت میشود، به ویژه در مقایسه با اباعبدالله الحسین(ع)، اینطور تحلیل میکنند که چرا امام حسن مجتبی(ع) صلح فرمودند و امام حسین(ع) جنگ کردند. بعد بر این مبنا همۀ تحلیلها شکل میگیرد. برخی افراد، تحلیلهای غلطی دارند که نمونههایش در افراد جامعۀ ما هستند که بعضی از آنها روحانی هم هستند؛ قاطبۀ علماء تحلیلهای بسیار درستی دربارۀ تفاوت عملکرد امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) دارند. خلاصۀ آن تحلیل درست این است که زمان امام حسن مجتبی(ع) اقتضاء میکرد امام صلح بکنند و زمان امام حسین(ع) اقتضاء میکرد امام جنگ و مقاومت بکنند و این اقتضائات را توضیح میدهند.
بعضیها هم که تحلیلهای غلطی دارند مثلاً میگویند کار درست را امام حسن(ع) کرد و امام حسین(ع)-نعوذ بالله- غیرعقلانی کار کرد! اینها بخشی از سیاستمداران جامعۀ ما هستند و من نظریۀ متفکرین کتابخانهای را عرض نمیکنم. اینها خودشان را لیدرهایی میدانند که موقع انتخابات هم سر و کلهشان پیدا میشود و ماجراهای جنگ و صلح را راه میاندازند تا رأی بیاورند. ولی بههرحال تحلیلهای درست و غلطی در اینباره وجود دارد. موضوع این تحلیلهای درست و غلط، تفاوت صلح و جنگی است که در زمان این دو امام بزرگوار اتفاق افتاد.
میخواهم اینبار از زاویۀ دیگری بحث بکنیم که اگر از آن زاویه نگاه کنیم خواهیم دید نه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) متفاوت عمل کردند، نه مردم در زمان این دو امام متفاوت عمل کردند. بعضیها در مقام خطبهخوانی و تهییج افکار عمومی، دربارۀ مردم-به ویژه مردم کوفه- خیلی تعجب میکنند که چرا کارشان به اینجا کشید که امام حسین(ع) را به قتل برسانند؟ چرا کارشان به اینجا کشید که سجاده از زیر پای امام حسن مجتبی(ع) کشیدند؟ این تعابیر غلطی نیست و به جای خودش میتواند معنای درستی داشته باشد. ولی واقعاً نباید از مردم کوفه تعجب کرد. اکثر مردم کوفه همان مردم مدینه و مردم یمن هستند، آنجا یک شهر قدیمی نبود که که از دیرباز وجود داشته باشد و اهالی آنجا خصلت بیوفایی داشته باشند. بلکه در واقع، گلهای سرسبد جامعۀ اسلامی آن زمان جمع شدند و شهر کوفه را تشکیل دادند، شهر کوفه نسبتاً یک شهرک تازه تأسیس بود. من جزوهای را در حرم امیرالمؤمنین علی(ع) دیدم که اسامی قاتلین را نوشته بود و توضیح میداد کسانی که امام حسین(ع) را کشتند، همه اهالی مدینه و جاهای دیگر بودند. کوفه در واقع، یک شهرک پادگانی بود که در زمان خلفای قبلی شکل گرفته بود.
از مردم کوفه زیاد تعجب نکنیم، زیاد آنها را موجودات یأجوج و مأجوج ندانیم چون موجب میشود که ارتباطمان را با تاریخ قطع کنیم؛ همانطوری که در مورد مشرکین میگفتیم که اینها را زیاد آدمهای عجیب و غریبی ندانید و نگویید که «آنها بتپرست بودند و چون الآن هیچکسی بتپرست نیست پس مسئلهشان حل است و میتوانیم آنها را کنار بگذاریم!» نه؛ این تاریخ برای عبرتگرفتن ما است؛ مردم کوفه همان ضعفهایی را داشتند که مردم مدینه داشتند، بسیاری از اهالی مدینه به کوفه آمده بودند.
تاکنون نظری ثبت نشده است