display result search
منو
هنر بهتر زیستن، جلسه چهل و نهم

هنر بهتر زیستن، جلسه چهل و نهم

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 152 دریافت شده
سخنرانی حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون با موضوع «هنر بهتر زیستن»، جلسه چهل و نهم،(برنامه سمت خدا) سال 1400

به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا(س) به ذهن من آمد که مبحثی را که در باب تربیت فرزندان بیان کنیم. ویژگی که حضرت زهرا(س) داشتند این بود که یک نسل باکیفیتی را تربیت کردند و به گونه‌ای که همه عالم امکان متأثر از این تربیت است. یعنی دنیا و آخرت ما رقم خورده است به تربیتی که درون خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا رخ داده است. سعادت بشر و نجات بشریت همه و همه به آن تربیت درون خانه حضرت صدیقه طاهره گره خورده است. این برای خود ما هم خیلی باید جای کنکاش و بررسی داشته باشد که اگر ما بخواهیم از این الگوی بی‌نظیر بهره کافی را ببریم باید ببینیم که چه اتفاقی در این خانه افتاده است که ما با بهره‌گیری از آن و الگوگیری بتوانیم ما هم یک نسل باکیفیتی را تربیت کنیم. وجود مبارک امام صادق یک تعبیری را از مادر بزرگوار خود یعنی از حضرت زهرای مرضیه بیان می‌کنند که می‌فرمایند که مادر ما زهرا فرمود که نزدیک‌ترین لحظه یک زن به خدا لحظه مادری او باشد یعنی برای مادری رسالت قائل بود و وقتی که ما آن گزارشاتی را که از داخل خانه حضرت زهرا به ما رسیده است مرور می‌کنیم می‌بینیم که حقیقتاً جای جای آن توجه ویژه به موضوع تربیت است که رخ می‌دهد. حالا این‌که چه کار حضرت می‌کردند و چگونه عمل می‌کردند ما شاید بتوانیم از آن اقیانوس بیکران قطره‌ای را بیان کنیم. یک تطبیقی هم که با نیازی که امروز ما داریم بدهیم. من همیشه می‌گویم که ما پدرها و مادرها دلسوزترین آدم‌ها نسبت به بچه‌های خود هستیم. پدر و مادر همه توان خود و همه زندگی خود را پای فرزندان خود می‌آورند و فرقی هم نمی‌کند. شما حتی آن پدری که اعتیاد دارد باز نگاه او به این است که بچه او سعادتمند شود. یعنی همه و همه این حس خوب را نسبت به فرزندان خود دارند. یک کتابی هست که «آن قدر گرم است بازار مکافات عمل» در این کتاب یک ماجرایی است که ماجراهای واقعی را هم بیان می‌کند که می‌گوید که مادری بود که فرزند معتادی داشت که این فرزند او برای این‌که بتواند به مواد خود دست پیدا کند، یک موقعی آمد گردنبند مادر را از گلوی کشید و مادر را نیمه‌جان کرد یعنی خفه کرد. مادر را هم درون چاهی در حیاط انداخت و گفت آمد که نگاه کند که خیال او راحت شود که مادر او جان داده است و از بین رفته است. ته چاه یک صدای حزینی شد که تو مراقب باش که نیافتی. مادر این حس را دارد و ما هم می‌بینیم. یعنی امروز وقتی در دایره ارتباط با جامعه نگاه می‌کنیم می‌بینیم که تک‌تک مادران نسبت به فرزندان خود دلسوز هستند ولی گاهی اوقات آن چیزی که ما می‌خواهیم نمی‌شود در تربیت. چرا نمی‌شود؟ شاید یک دلیل این است که ما یک آسیب‌شناسی در زمان معاصر داشته باشیم یعنی امروز شما می‌بینید که یک اتفاقی دارد می‌افتد که اگر این اتفاق را ما خوب نشناسیم نسل ما کیفیت تربیتی آن پایین می‌آید. یعنی آن چیزی که دل ما می‌خواهد و خواست خدا است و رضایت اهل بیت است در آن اتفاق نمی‌افتد و لذا من تعبیری را به کار می‌برم که آن است که امروز متأسفانه دارد یک آبی به تربیت بسته می‌شود و برای همین تربیت کم کیفیت می‌شود. اول ما باید این شریان‌هایی که به تربیت نسل ما دارد آب می‌بندد را مشخص کنیم. یک مقدار بشناسیم و این‌ها را سعی کنیم که بالاخره یک جوری جلوی سوراخ را بگیریم و نگذاریم به نسل ما آب بسته شود. یک چند تا نمونه را می‌گویم که از دل این نمونه‌ها آن راهکار را هم محضر شما مطرح می‌کنم. یکی از عواملی که امروز دارد به شدت به فرزندان ما و تربیت آن‌ها آب می‌بندد رسانه‌ها است و یک قاعده‌ای را بگویم که هر میزان استفاده فرزندان ما از رسانه‌ها بیش‌تر شود کیفیت تربیتی آن‌ها پایین می‌آید چون جنس رسانه‌ها جنسی نیست که بتواند به فرزندان ما آن رشدی را که ما می‌خواهیم بدهد یعنی خوشبینانه‌ترین حالت این است که یک سرگرمی است و حالا اگر سرگرمی مضر نباشد. گاهی اوقات ما فقط ای کاش آب بسته می‌شد، یک وقت‌ها لجن به این تربیت بسته می‌شود و به راحتی نمی‌شد این را از فرزند جدا کرد و آن آسیب‌ها را و چرکی‌ها را نمی‌شود جدا کرد. لذا این‌جا است که ما باید به موضوع شناخت رسانه‌ها بایدها و نبایدها توجه کنیم. ما نمی‌گوییم که رسانه باید جمع شود رسانه باید مدیریت شود و یک استفاده مفید و هوشمندانه‌ای از آن بشود. اگر بچه را رها کردیم و گاهی اوقات که خانواده‌ها صحبت می‌کنند که می‌گویند که بچه ما صبحانه و ناهار و شام خود را پای تلویزیون دارد می‌خورد. یعنی همین جوری متصل به آن است. در حالی که می‌دانید که ما یک فرصت‌های تربیتی داریم که خاص این در اختیار خود خانواده است و در اختیار مادران بزرگوار هست که اگر مادران این فرصت‌ها را به خوبی استفاده کنند می‌توانند تأثیرات خوبی روی تربیت فرزندان خود بگذارند. فرصت تربیت من المهد الی اللحد نیست تربیت فرزندان فرصت آن محدود است، ما هر چه از سن تولد دور می‌شویم تربیت سخت‌تر می‌شود یعنی این نیست که یک بچه‌ای که سی ساله شد حالا تازه بخواهیم او را تربیت کنیم، نه. این فرصت‌ها یا خصوصاً نزدیک به دوران تولد فرزندان ما هفت، هشت سال اول باید جدی ما پای کار تربیت باشیم. به هیچ کسی هم نسپاریم. البته خود ما هم باید برخی از دانش‌ها و مهارت‌ها را بدانیم که جلوتر در مورد آن هم نکات را عرض می‌کنم. این‌که من مادر خود را مأمور به سیر کردن شکم بچه خود بدانم و پوشش او بدانم این نمی‌شود. یعنی این جوری در اصل یعنی شما گندم می‌کارید و باید گندم هم برداشت کنید. نمی‌شود گندم بکارید و زعفران برداشت کنید. یعنی این حدی که ما داریم انجام می‌دهیم حداقل‌های نیازهای فرزندان ما هست. در حالی که ما می‌گوییم که وقتی شکم بچه پر می‌شود تازه مادر کار مادر شروع می‌شد. نه این‌که بگویم که حالا برو پای تلویزیون بنشین یا گوشی تلفن را بردار و سر تو گرم باشد و من یک استراحتی کنم، نه الان اتفاقاً وقت کار مادر است و مادر باید بداند این فرصتی است که باید تربیت را جلو ببرد و روی آن کار کند و لذا رسانه چون وقت بچه‌های ما را می‌گیرد در اصل دارد فرصت تربیتی را در طلایی‌ترین دوران تربیت‌پذیری می‌گیرد. من یک موقعی یک محاسبه‌ای بودم که بر اساس آماری که داده می‌شود گاهی اوقات مراکز پژوهشی می‌دهند که هفتاد و هشت درصد ایرانی‌ها حدود پنج ساعت و بیست و پنج دقیقه از تلویزیون استفاده می‌کنند. خب شما ببینید که قطعاً بچه‌ها بیش‌تر هست و سهم بچه‌ها در بالا آمدن این آمار بیش‌تر است. یک بچه شش ساعت دارد از رسانه استفاده می‌کند. بچه‌ها زیر هفت سالگی روزانه دوازده ساعت بیدار هستند یعنی نصف زمان عمر خود را در طلایی‌ترین دوران تربیتی پای رسانه دارند می‌گذرانند. چه اتفاقی می‌افتد؟ یعنی دارد به تربیت بچه‌های ما کمک می‌کند یا نه دارد آسیب به آن‌ها وارد می‌کند و دارد شکل تربیتی این‌ها را آن جوری که آن‌ها می‌خواهند شکل می‌دهد؟ یعنی در تربیت بچه‌های ما امروز سرکار خانم دونگی و جومونگ نقش‌آفرینی آن‌ها بیش‌تر از ما پدر و مادرها است. دارد الگوهای خود را از آن‌ها می‌گیرد و دارد برنامه‌های خود را از آن‌ها دریافت می‌کند. این یعنی آسیب. تازه این فضای رسانه ای است که ما معتقد هستیم که رسانه ما جز پاک‌ترین رسانه‌های دنیا است. حالا اگر پای فضای مجازی برود و پای ماهواره برود که چه اتفاقاتی رخ می‌دهد و بعد یک مقداری که می‌گذرد خود ما هم به حداقل‌ها قانع هستیم. گاهی اوقات خانواده‌ها دارند به حداقل‌ها قانع می‌شوند، مثلاً خواستگار برای دختر آن‌ها می‌آید که پدر خانم می‌گوید که الحمدلله این اهل دود و دم نیست یعنی به همین مقدار دیگر قانع است. این‌که آیا سایر شاخص‌ها و سایر ویژگی‌ها را دارد یا نه. یا دختر از لحاظ اخلاقی و رفتاری که اخلاق و رفتار خوبی ندارد و بعد مادر او می‌گوید که شما دخترهای مردم را ندیدید و این الحمدلله خوب است. ما داریم به حداقل اکتفا می‌کنیم. در تربیت ما نباید به حداقل اکتفا کنیم یعنی اگر ما می‌خواهیم تربیت با کیفیت را ارائه بدهیم باید قله را نگاه کنیم و حرکت کنیم. حالا شاید نتوانیم آن را فتح کنیم ولی حرکت به سمت یک تربیت با کیفیت و بنیان‌دار و کیفیت تربیت را بالا ببریم. این اصل اول رسانه‌ها هستند. لذا ما یک موقعی هم محاسبه کردیم که گفتیم که بچه‌ها در هفت سال اول حدود سی هزار ساعت بیدار هستند و بچه‌ها پانزده هزار ساعت اگر بخواهد پای رسانه بنشیند و بعد می‌دانید که رسانه چه مکتب تربیتی برای این می‌شود. من برای این‌که باز یک مقایسه داشته باشیم که این رقم بزرگی است که بچه‌ها از اول ابتدایی تا دیپلم به نظر شما چند ساعت مدرسه می‌روند؟ حدود ده هزار ساعت مدرسه می‌روند. در مقاطع ابتدایی هفتصد و پنجاه تا هشتصد ساعت در سال، در مقاطع دبیرستان حدود هزار تا هزار و صد ساعت می‌روند. بچه در طلایی‌ترین دوران تربیتی خود یک و نیم برابر همه دوران تحصیل خود پای تلویزیون نشسته است. حیف است که گاهی اوقات یک تهیه‌کننده یا برنامه‌ساز یا خود رسانه مهم‌تر این است که از بودجه خود مردم یک فیلم یا یک سریالی برای بچه‌ها می‌سازیم ولی کنار این یک کارشناس تربیتی نیست که این را تأیید کند و امروز در برنامه‌سازی‌های ما جای آن خالی است و من همیشه برای همین می‌گویم که تربیت مذموم است یعنی ما برای تربیت آن اصالت را هنوز قائل نیستیم. شما در یک فیلم یا یک سریال اگر یک فردی از نیروی انتظامی نقش آفرینی کند که این را حتماً باید از نیروی انتظامی مجوز بگیرد. بعد ما تربیت را ندارم و تازه اخیراً بعضی از افراد می‌بینیم که مدعی می‌شوند که شما هم حق ندارید حرف بزنید. اخیراً یک کلیپی از یک بزرگواری پخش شده بود که ما می‌دانیم چه بسازیم. شما از لحاظ فنی می‌دانید ولی این‌که از لحاظ بعد تربیتی هم می‌دانید؟ چون بالاخره شما دارید اثر می‌گذارید و ما هم این را باور داریم که شصت و هفت، هشت درصد یادگیری انسان‌ها از طریق دیدن است و مهم‌ترین کانال یادگیری دیدن است. این دارد اثر خود را روی فرزندان ما می‌گذارد. حالا ما چه قدر این زمینه جدیت داریم و هم و غم داریم که به آن توجه داشته باشیم. این نکته اول است که بعد رسانه‌ها است.
نکته دوم که باز به نظر من یک نکته جدی است که زمینه آب بستن به تربیت را دارد فراهم می‌کند و آن این است که کم وقت‌گذاری برای تربیت. یعنی این نیست که مامان یا بابا فکر کنند که برای بچه‌ها کم وقت بگذارند بچه دارد مسیر خود را می‌رود، دیگران گاهی اوقات دندان به سمت این بچه تیز می‌کنند و بقیه تعطیل نیستند. در همین ایام کرونا خیلی از فعالیت‌های فرهنگی تعطیل شد اما آیا فضاهای مجازی تعطیل شد؟ آن‌ها تازه پرکارتر هم شدند.
یعنی همین هم هست یعنی دغدغه‌های ما هم همین است یعنی شما در آموزش و پرورش برای پرورش شاید یک جایی وقت گذاشته شود ولی برای تربیت یا کیفیت بخشی به تربیت این جوری که انتظار می‌رود و امروز می‌بینیم که تنها متولی تربیت ما آموزش و پرورش ما هست و ما متولی دیگری نداریم. یعنی این‌جا باید به جد کار شود و ما مطالبه‌گری کنیم و بخواهیم که این کار رخ بدهد. آن بعد کم وقت‌گذاری در خانواده‌ها هست. مادر برای تربیت وقت کم می‌گذارد. زیرساخت آن را خداوند در وجود مادران و پدران قرار داده است. همه ما بچه‌های خود را خیلی دوست داریم یعنی ما فقط باید یک جهت و یک تلنگری بگوییم که این جهت‌دهی شکل بگیرد یعنی مادر که یک موقع برای تربیت بچه خود بداند باید وقت خوب و وقت پر و پیمان و وقت متناسب با زمان بگذارد. من این جمله را می‌گویم خدای مرحوم آیت الله بهجت رحمت کند که یک موقعی یک بزرگوار کتابی تحت عنوان «راه‌های شناخت نماز» ما خدمت ایشان رسیدیم. از ایشان یک استدعای دعایی برای گفتگو کردیم که توجه ما در نماز زیاد شود. ایشان فرمود که توجه در نماز دعایی نیست و دوایی است. یعنی باید بروی یک فکری برای خود بکنی. تربیت هم همین است و تربیت بگوییم که دعایی نیست. لازم دارد اصل تربیت دوایی است. شما اهل بیت را ببینید و خود وجود حضرت صدیقه طاهره را ببینید که در میدان تربیت بودند و وقت می‌گذاشتند و جهت‌دهی می‌کردند و برنامه‌ریزی می‌کردند. یک موقعی وجود مبارک امیرالمؤمنین محضر حضرت صدیقه طاهره بودند که حضرت صدیقه طاهره جملاتی را از پدر بزرگوار خود فرمودند. امیرالمؤمنین فرمودند که زهرا جان تو که داخل مسجد نبودی، این سخن‌ها را از کجا شنیدی؟ حضرت فرمودند که من به حسن که آن موقع هفت ساله بوده است که ایشان را مأمورد کرده بودند که صحبت‌های پیغمبر را بشنوند و در خانه بیایند برای من تعریف کنند و این را بیان کنند و لذا من از پسر خود حسن شنیدم. قشنگ این مدل تربیتی است. حالا کتب تربیتی وقتی همین موضوع مورد بررسی قرار می‌گیرد می‌گویند وقتی ما می‌خواهیم یک تربیت خیلی خوبی داشته باشیم باید سه کانال بچه‌ها را فعال کنیم، دیدار، شنیدار، گفتار. این‌ها مهم‌ترین کانال‌های تربیتی برای بچه‌ها هست. بچه‌ها تا چیزهای خوب نبینند خوب نمی‌شوند. تا چیزهای خوب نشنوند خوب نمی‌شوند و تا چیزهای خوب هم نگویند خوب نمی‌شوند یعنی این‌ها روی وجود آن‌ها و شخصیت آن‌ها و روی رفتار آن‌ها تأثیر مستقیم دارد. وجود مبارک حضرت صدیقه طاهره در مورد همین مدل در محیط خانه وقت می‌گذاشتند. یک موقع شما نگاه می‌کنید که محل بازی فرزندان حضرت زهرا کجا بود؟ داخل مسجد پیامبر. دائم شخصیت اول عالم امکان حضرت نبی مکرم اسلام را می‌دیدند. بعد به خانه برمی‌گشتند و آن‌جا می‌دیدند و می‌شنیدند و حضرت زهرا یک جایگاهی را در خانه درست کرده بودند و یک منبر تک پله‌ای را که نوبتی امام حسین و امام حسن را روی این سکو قرار می‌دادند و می‌فرمودند که آن چیزهایی را که از جد خود رسول الله یاد گرفتید را برای من بازگو کنید. یعنی کانال سوم هم بیان فعال شود. اتفاقاً یک روز این ماجرا به گوش پیامبر رسید و حضرت فرمود که من دوست دارم که بشنوم نوه‌های من چه طور سخنان من را بازگو می‌کنند. بعد نمی‌خواهم که متوجه حضور من بشوند. از پشت پرده گوش می‌کنم. نوبت امام حسین شد که فرمودند که امروز حرفی از جد خود رسول الله شنیدی را برای من بگو. دیدند که امام حسین سکوت کردند. بار دوم حضرت زهرا فرمودند که نمی‌خواهی بگویی. این بار تعجب‌آور بود که چرا بار اول نفرمودند. این بار حسین(ع) لب به سخن گشود و فرمودند که امروز حضور یک فرد با عظمتی را این‌جا درک می‌کنم و در محضر او برای من سخن گفتن دشوار است و پیامبر از پشت پرده آمدند و لب‌های حسین خود را شروع به بوسه کردند. یعنی وجود مبارک نبی مبارک اسلام و حضرت صدیقه طاهره قطعاً تک‌تک حرکات و سکنات آن‌ها پیام‌هایی دارد. آشپزی را یک وقت در حد یک پخت و پز می‌بینیم ولی یک موقعی که نه بچه وقتی نگاه کند که در این دقت هست و تلاش هست و مدیریت هست و خلاقیت هست و مهر و عطوفت هست. برای همین بود که خدا آیت الله جوادی آملی را خدا حفظ کند که یک کتابی «زن در آینه جلال و جمال» دارند که ایشان می‌فرمایند که گاهی اوقات بانوان در طول تاریخ وقتی به مطبخ می‌رفتند با وضو و ذکر گویان می‌رفتند. یعنی جا را جای مقدسی می‌دانستند یعنی نه به خاطر پخت و پز آن یعنی آن‌جا یک کلاس درس برای بچه‌ها است. الان ما داریم در رسانه‌ها می‌بینیم که یک موقع این آموزش‌های آشپزی که از رسانه پخش می‌شود، فردی که آموزش می‌دهد باید خلاق باشد و توانمند باشد و به چه نکات و به چه ظرافت‌هایی واقف باشد این‌ها رشد دهنده برای انسان است. ما فقط بگوییم که شستن و پخت و پز و تازه تحقیر هم بکنیم. یعنی مادر هر کاری را که در محیط خانه می‌کند بداند که یک آموزش عمیقی برای فرزندان خود دارد. اگر به ریزه‌کاری‌های این‌ها بپردازیم که نمی‌خواهم بگویم که مادر وسواس‌گونه این کارها را بکند طبیعی کار خود را بکند ولی دارد روی فرزند خود اثر می‌گذارد. بچه‌ها درس نظم را از مادر می‌گیرند. امروز یکی از چالش‌های بزرگ بشری نظم است. یعنی شما یکی از چالش‌هایی که نه فقط نسبت به فرزندان که چرا هی دارد دوربین‌ها زیاد می‌شود؟ می‌خواهیم به نظم در بیاوریم ولی اگر این بنیان تربیتی خوب شکل گرفته برود و فرد منظم بود و توجه به نظم داشت خیلی از این هزینه‌هایی که داریم انجام می‌دهیم شاید لازم نبود آن موقع این‌ها را هزینه کنیم لذا نظم را بچه از مادر در خانه یاد می‌گیرد لذا اگر مادر باور را داشته باشد که مهم‌ترین مربی برای فرزند است آن وقت می‌داند که تک‌تک کارهای او دارد روی رفتار او و روی سکنات و روی کلام فرزند او اثر می‌گذارد. گاهی اوقات حتی خود ارتباط والدین که همین امروز بود که یک مادری می‌پرسید که نمی‌دانم چرا بچه‌های ما حرف ما را گوش نمی‌کنند. گفتم می‌دانی چرا گوش نمی‌کنند؟ عللی دارد که در رفتار خود و همسر خود واکاوی کنید. مثلاً خود زن و شوهر وقتی که درخواستی از همدیگر دارند پشت گوش می‌اندازند و آقا می‌گویند که باشد برای بعداً. خانم می‌گوید که حالا حوصله‌ آن را ندارم، یک ربع بعد، یک ساعت بعد، یک سال بعد همین جملات را از فرزند می‌شنویم که حوصله ندارم و وقت آن را ندارم. چون آن‌جا ما دقت نکردیم که این بچه‌ای که همانند یک خمیر نرمی است که داریم به او حالت می‌دهیم داریم حالت او را بد قرار می‌دهیم و این شکل یک شخصیت دارد بد اتفاق می‌افتد. پس این وقت‌گذاری مادران خیلی مهم است. هر میزان که وقت‌گذاری تربیتی مادر کم شود باید بداند یا باید یک جایگزین مناسب برای آن داشته باشد و اگر نداشته باشد ممکن است که خود بچه‌ها با جایگزین‌ها این‌ها را پر کنند. ما یک قاعده‌ای در تربیت داریم که می‌گوییم که ما در تربیت اگر فعال نباشیم، باید منفعل عمل کنیم یعنی اگر ما برای فرزندان خود برنامه نداشته باشیم آن‌ها برای خود برنامه دارند. تازه برای ما هم دارند و الان شما گاهی اوقات می‌بینید که بچه یک خطایی می‌کند (همین چند وقت پیش بود که بزرگواری می‌گفت که من در محیط خانه کم دقتی کردم و تلفن همراه در اختیار فرزند من بود و بچه ده، دوازده ساله که تصویری را که نباید می‌دیده است دیده است) این پدر و مادر گریه می‌کردند و این را می‌گفتند. وقتی ما فعال نباشیم الان باید منفعل عمل کنیم و بعد باید دنباله‌رو بچه خود هم باشیم و ببینیم که این مشکل را چه طوری حل کنیم. روح و روان ما را به هم می‌زنند و هیجانات را بالا می‌برند و تازه این‌جا پدر و مادر ممکن است که تندی کنند و بداخلاقی کنند و کار بدتر می‌شود خراب‌تر می‌شود ولی اگر آن‌جا مادر فعال بود، می‌داند که تو وقتی یک نوجوانی دارد و فضای مجازی را بشناسی و خلوت را بشناسی و غرایز بچه خود را بشناسی، دقیقه‌ای او را تنها نمی‌گذاری و برای او برنامه داری و می‌دانی چه طور باید او را مدیریت کنی. این‌که من می‌گویم که مادر باید وقت بگذارد همیشه هم وقت میدانی به این معنا نیست که هی بنشینیم او را نصیحت کنیم و بگوییم این کار را بکن و آن کار را بکن یا من به تو کمک کن. گاهی اوقات خود آن برنامه‌ریزی خیلی مهم است. گاهی اوقات یک مجموعه‌ای می‌خواهد یک برنامه دو ساعته اجرا کند یک پیشینه چند ماهه برای آن برنامه‌ریزی می‌کنند که یک برنامه‌ با کیفیتی را به مخاطب ارائه بدهند. ما می‌بینیم که یک بچه‌های روزی ده، دوازده ساعت در اختیار ما است و بعد به مادر می‌گوییم که الان تو صبح بیدار شدی، برای بچه‌ خود برنامه داری؟ می‌گوید یعنی چی؟ آره صبحانه می‌خواهم به او بدهم. برنامه‌ای که پایان روز وقتی سر خود را بر بالین می‌گذاری آرامشی داشته باشی که الحمدلله روز خوبی بود. این‌جا نقش ما مردان هم مهم است. یک تعبیر را قبل از آن به کار ببرم و بعد بگویم که کجا نقش ما مردان مهم است و باید به آن توجه کنیم. ما اگر این را قبول داشته باشیم که تربیت یک محوریتی در عالم امکان دارد و آن استاد بزرگ تفسیر می‌فرمودند که قرآن کتاب تربیت است و همه اولیا و انبیا برای تربیت انسان‌ها آمدند و این همین است برای هدایت و تربیت. سؤال این است که وقتی محوریت این است، آیا محوریت خانه هم نباید تربیت باشد؟ وقتی من مرد برای پنج دقیقه غذا عقب و جلو شدن، مربی خانه را به هم می‌ریزم. ما گاهی اوقات در جمع مدیران که صحبت دارم به مدیران این را می‌گویم، خصوصاً مدیران مدارس را عرض می‌کنم که می‌گویم که معلم شما ممکن است که یک خطایی کند و یک موقع دیر بیاید و زود برود، آن‌جا شما با او برخورد نکنید. صبح دیر آمده است، مدیر دم در با چهره‌ برافروخته می‌گوید این چه وقت آمدن است. این معلم الان به هم می‌ریزد او می‌خواهد سر کلاس برود، او می‌خواهد بیست تا، سی تا دانش‌ آموز را تربیت کند و با آن‌ها ارتباط برقرار کند، روح و روان او را به هم ریختی و بعد نمی‌تواند عملکرد خوبی داشته باشد. یک موقع به شوخی به او می‌گویم که موقعی که دارد می‌رود به او بگویید که حداقل برود در خانه بداخلاقی خود را بکند. این‌جا جای بداخلاقی کردن نیست. پدر همین را باید بداند. پدری که صبح دارد از خانه بیرون می‌رود و خانم را توبیخ کند که چرا غذا دیر حاضر شد و امروز باید به موقع حاضر شود. برخورد او دیگر نمی‌تواند با بچه او اندیشه و فکر باشد و ذهن او درگیر است و تا شب این ذهن را به هم ریختیم. یعنی یک جایی باید به نفع تربیت یک سری کارها را انجام بدهیم و یک سری کارها را انجام بدهیم و یک سری حرف‌هایی را بزنیم و یک سری حرف‌هایی را نزنیم یعنی به نفع تربیت است ولی یک موقعی هست که مرد می‌داند که این خانم الان قرار است که کار تربیت برای بچه‌ها انجام بدهد، به او انرژی می‌دهد و یک محبتی به همسر خود می‌کند و یک جمله محبت‌آمیز به همسر خود می‌گوید و بین روز یک پیامک خداقوت به همسر خود می‌دهد. در این ایام کرونا که مادران حسابی درگیر بودند. درگیری مثبت هم داشتند ولی گاهی اوقات من مرد باید یک تشکری از همسر خود بکنم. او دلگرم می‌شود و این دلگرمی مهم است. گاهی اوقات دیگران هم همین را مراقب باشند. ما گاهی اوقات باید به یک عده آدم‌ها پول بدهیم که حرف نزنند، در فک و فامیل و دوست و آشنا که یک حرفی می‌زند، مادرزن است، مادرشوهر است، پدرزن است، پدرشوهر است، عروس خود را با یک جمله به هم می‌زند. او را به هم ریختی دیگر نمی‌تواند نوه‌های خود تو که شیرین‌تر از بادام هستند تربیت کند و با آن‌ها بداخلاقی می‌کند لذا این‌جا برای خدا یک سری چیزها را نگویید. یعنی گاهی اوقات انگار تکلیف این است که برای خدا همه چیز را بگوییم، در حالی که نه یک جا تکلیف این است که برای خدا یک سری چیزها را نگوییم. خب نگوییم. لازم نیست. بعد وقتی که نمی‌گوییم او آرام‌تر است. وقتی او یک خطایی کرده است و بعد ما در سیره اهل بیت(ع) هم همین را می‌بینیم. شما امام زین العابدین(ع) در رساله حقوق خود وقتی حقوق بانوان را برمی‌شمارند یک تعابیر زیبایی دارند، حضرت می‌فرمایند که زن‌های شما نعمت‌هایی از جانب خدا به سوی شما هستند. حالا حضرت شروع به تمجید و تعریف کردن. یک جایی در این حقوق بانوان تعبیر حضرت این است که گاهی اوقات ممکن است که همسر تو خطا کند از او درگذر. لازم نیست که هر کسی هر خطایی می‌کند من لازم نیست که تکلیف برای خود بدانم که به او بگویم. نه یک جایی گذر زمان درست می‌کند و یک جایی پیام‌های غیر مستقیم آدم باید بدهد و درست شود. چرا ما می‌گوییم غیبت بد است، غیبت بازگو کردن عیوب دیگران است. عیوبی که حق هم هست و این عیوب را دارد ولی می‌گوید که تو حق نداری بگویی. چرا می‌گویی که نگاه دیگران را تغییر بدهی. بعد ما می‌بینیم که خیلی از این‌ها منافع تربیتی دارد. یعنی وقتی من مادرزن عیب داماد را نگویم و من مادرشوهر عیب عروس خود را در پشت سر او نگویم، او را آرام‌تر می‌کنم تا بیایم این عیب را بگویم و او را بدبین کنم و در خانه برود و بدخلقی کند و بداخلاقی کند، نتیجه آن چه هست؟ آیا به قوام خانواده کمک می‌کند و عجیب‌تر هم این است که برخی بررسی‌های پژوهشی نشان ‌می‌دهد که بیش از نیمی از ریشه‌های اختلاف در خانواده‌ها از بیرون محیط خانواده است یعنی اگر دیگران مراقب باشند ما نیمی از مشکلات و بیش از نیمی از مشکلات خانواده اصلاً به وجود نمی‌آید. دیگران دارند تحمیل می‌کنند. خود آن‌ها دارند خوب زندگی می‌کنند. من یک موقعی در مباحث و صحبت‌های خود می‌گویم که پیش روی ما یکی، دو هفته دیگر ولادت حضرت زهرا است که نو دامادها برای عروس‌ خانم‌ها یک هدیه‌ای می‌خرند، روز زن و است و روز عید است. بعد این را کادوپیچ می‌کند. یک شال قشنگی برای عروس خانم خریده است و یک شاخه گل هم روی آن است که تقدیم می‌کند. عروس خانم هم می‌بیند و چه قدر با این شال کیف می‌کند. بعد شب خواهر خانم به عروس خانم زنگ می‌زند. راستی آقا داماد آمد؟ آمد. چی خریده بود. یک شال خیلی قشنگی بود که یک شاخه گل هم روی آن. خواهر جان لای آن شال چیزی نبود، یعنی انگشتری، گردبنبدی چیزی، همان پشت گوشی می‌گوید که این نچ نچ برای آن خواهرزن روز قیامت چماقی از آتش است یعنی دمار از روزگار او درمی‌آورند. تو به چه علتی این را می‌گویی؟ به تو مربوط است؟ چرا این اتفاق بد است؟ همین عروس خانم فردا اخم‌های او درهم است و آقا داماد هم می‌فهمد. به آقا داماد می‌گوید که دیدی خواهر من هم فهمید که تو کم خریدی. در حالی که اگر این را نمی‌گفتم خود آن‌ها خوش بودند. یعنی گاهی اوقات ما تحریک ساکن می‌کنیم. دارد زندگی او خوب پیش می‌رود ما عیبی روی زندگی او می‌گذاریم. حکایت آن جوانی بود که می‌گفت من رفتم یک تست روانشناسی‌ها دادیم و الحمدلله خوب بودیم و آن آقا به من گفت که شما مشکلی با همدیگر ندارید، گفتیم نه الحمدلله ولی گفت که این نشان می‌دهد که شما یک مشکلی دارید. خود این الان یک مشکل برای زندگی ما شده است که ما یک مشکلی داریم که خود ما نمی‌فهمیم. این چه حرفی است که به او می‌زنی. از این اتفاقات دارد زیاد بیرون زندگی‌های ما می‌افتد و این‌جا است که ما هم باید خود را قدرتمند کنیم یعنی هر حرفی را نپذیریم و بعد خیلی مواقع می‌توانیم باب آن را ببندیم. وقتی خواهر او زنگ زد بگوید که یک هدیه خیلی خوبی هم خریده بود حالا هم به تو نمی‌گویم چه هست و بگذار بعداً به تو می‌گویم. خب عیب ندارد که ناراحت شود. زندگی من به هم نریزد و اجازه ندهم که هر کسی ورود پیدا کند و هر چیزی می‌خواهد نسبت به زندگی من بگوید. بعد این‌ها روی تربیت بچه‌های ما اثر منفی می‌گذارد، اگر باب آن باز شود.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:37

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    سلام خسته نباشید. چرا قابل دانلود و اشتراک گذاری نیست .باتشکر

تصاویر

پایگاه سخن