display result search
منو
هنر بهتر زیستن، جلسه بیست و سوم

هنر بهتر زیستن، جلسه بیست و سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 44 دقیقه مدت قطعه
  • 145 دریافت شده
سخنرانی از حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون با موضوع «هنر بهتر زیستن»، جلسه بیست و سوم،(برنامه سمت خدا) سال 1400

در مورد موضوع محبوبیت رسیدیم به عواملی که منجر به نامحبوب شدن می شود. یکی از آن عوامل عدم تعهد بود ، بی وفایی بود به همسر که شروع کردیم شاخصه های وفاداری را بیان کردن و به چهار نکته در برنامه گذشته اشاره کردیم.
ما چون کارمان مشاوره است، معمولا وقتی به ما مراجعه می کنند، اول می گوید حاج آقا یک مشکل دارم، هیچ وقت نمی گوید که دیروز خیلی خوش گذشت، زندگیمان خوب است، ماهیت مشاوره این است که خوشی را نمی آوردند، معمولا افرادی که دارای مشکل هستند این را بیان می کنند. چقدر خوب است آدم دست به پیامک باشد، تشکر و قدردانی هایی را از همسران داشته باشند. فرصت این است که ما خوبی ها را هم بیان کنیم، یک تعبیری داریم از آقا امیرالمؤمنین به مالک اشتر که به جناب مالک فرمودند «ای مالک، خوبی ها را ببین کن تا خوبی ها گسترش یابد»، در زندگی هم همین است، گاهی اوقات چه خوب است ما جلوه های زیبای زندگی را هم به همدیگر بگوییم، اگر من از رفتاری خوشم می آید که همسرم انجام می دهد، حتما از او تشکر کنم، بیان کنم و اتفاقا نکته پنجم ما هم همین است؛ یکی از مصادیق وفاداری و تعهد هم این است که «قدرشناس خوبی های یکدیگر در زندگی باشیم» که این هم یک نوع تهعد مثبت است، وفاداری مثبت است که گاهی اوقات می بینیم کمتر اتفاق می افتد، نمی دانم چرا این ویژگی بین ما انسان ها وجود دارد که عیوب یکدیگر را خیلی راحت می گوییم یا واکنش نشان می دهیم یا با زبان بدنمان عیوب دیگران را به آنان می فهمانیم ولی اینکه قدردانی کنیم، اتفاق نمی افند؛ این اتفاق ها گاهی کم رنگ است، مثلا شما سوار یک تاکسی می شوید، پیاده می شوید، این راننده، رانندگی خوبی کرده، مؤدب بوده، برخورد مناسبی داشته، چه خوب است که از او تشکر کنیم که این تشکر منجر به این می شود او هم انگیزه پیدا کند نسبت به دیگران این رفتار را از خود نشان دهد.
یا در محیط خانه ما گاهی اوقات از فرزندانمان خیلی راحت گله مندی می کنیم ولی کمتر ویژگی های مثبت را می گوییم و بیان می کنیم و لذا تعبیری که در عرف جامعه ما هم هست، می گویند تا آدم ها زنده اند بدی هایشان دیده می شود همین که می میرند تازه یادمان می افتد این بنده خدا خوبی هایی هم داشته، شروع می کنیم بعد از مرگش فلان رفتار خوب را داشت چقدر آدم خوبی بود چقدر خوب حرف میزد و چه خوب که ما تا زنده ایم البته نه اینکه بعد از مرگ هم این ها بیان نشود، قطعا باید خوبی های انسان ها بعد از مرگشان بیان شود اما در زمان حیات هم این را پررنگ تر کنیم، بیان کنیم، انسان های منصف، انسان های مصلح، انسان های خوش بین از همین جنس هستند که خوبی های آدم ها را می بینند و فقط به دیدن هم اکتفا نمی کنند، واکنش نشان می دهند، واکنش های مثبت از این جهت اگر بخواهیم در زندگی مشترکمان هم قدردان یکدیگر باشیم، باید این نکته را توجه کنیم، اتفاقا در نقطه مقابلش روایات شدیدی هم داریم برای افرادی که قدرنشناس هستند؛ در روایتی داریم که وجود مبارک نبی مکرم اسلام فرمودند اگر یک موقعی زن به شوهرش بگوید من از تو خیر ندیدم، خداوند همه اعمال خوب این زن را هم از بین می برد، شاید دلیلش یک واکنش طبیعی است از جانب خداوندی که عادل است، می گوید تو ببین ده سال، پنج سال، بیست سال کنار این شوهر زندگی کردی، مگر می شود این آدم در این بیست سال اصلا خوبی نداشته باشد؟ ممکن است کم رنگ باشد ممکن است در برابر بدی هایی که انجام می دهد تعدادش کمتر باشد و لذا نگو که از او خیر ندیدم، بگو او خیرهایی هم داشته ولی بدی هم دارد، یعنی حداقل اینطور منصفانه برخورد کنیم اما اگر می خواهیم با کرامت با یک روحیه انسانی تر برخورد کنیم، اتفاقا باید خوبی را ببینیم یعنی عیوبش را زیاد به رویش نیاوریم چون در زندگی ها حرمت ها از بین می رود.
اتفاقا در پیامک های هفته گذشته پیامکی بود که آقایی رفتار بدی داشت، خانمش می گفت من هی به او می گویم که این رفتار بد است اصلاحش کن، این اواخر می گوید من همینم که هستم، میخواهی بخواه، نمیخواهی نخواه! به یک مرحله ای هم می رسانیم که طرف مقابل را عاصی می کنیم چون برخی ویژگی ها را وقتی زیاد می گوییم به طرف مقابل، این سوهان روح است نه این که ما فکر کنیم با گفتن، آدم ها را لزوما اصلاح می کنیم، با بیان کردن آدم ها را درست می کنیم، معمولا در مباحث تربیتی هم می گوییم و همین امروز صبح بود، پدر بزرگواری به من می گفت من هر چه فرزندم را نصیحت می کنم، نمی دانم چرا جواب نمی دهد، گفتم ببینید تربیت فقط نصیحت کردن نیست، وقتی روش های تربیتی را می بینیم که ده ها روش وجود دارد، یکی از آنها نصیحت کردن است، یعنی روش های دیگری هم وجود دارد، گاهی اوقات ما خودمان باید الگوی درستی برای او باشیم، الگوهای زیبایی را برای او نشان بدهیم حتی بعضی زمینه های خوب شدن افراد را فراهم کنیم؛ مثالی برای پدر می زدم که یکی از زمینه های خوب شدن بچه ها این است که برای آنان برنامه داشته باشیم، بچه هایی که برنامه دارند و برنامه بر اساس نیازشان، جنسیت، سنشان و ویژگی هایشان است، این ها همراه تر می شوند. ما الان در تابستان قرار داریم، تقریبا تا آخر شهریور حدود نود و چند روز از تابستان باقی مانده، ما برای این بچه ها چه برنامه ای داریم؟ نمی شود بگوییم این ها در خانه اند، عاصی کرده اند ما را، داریم از دستشان کلافه می شویم، ما پدر و مادرها بنشینیم چند ساعتی مشورتی بکنیم که برای بچه ها چه برنامه هایی داشته باشی. حتی در مورد نیازهایش، ممکن است ما برخی از نیازها را به نسبت و ناظر آینده ببینیم و یکی از نیازهایی که بچه های ما دارند، این است که آنان را آماده بکنیم برای زندگی آینده؛ محضر پدران و مادران بزرگوار عرض کنم، ببینید اگر می خواهید دخترتان در زندگی مشترک، در حیات و در زیستش موفق باشد، این نیست که فکر کنید برسد به آن سن، خودش خوب می شود یا نصیحت بکنید با شوهر باید خوب باشید، او هم بگوید چشم! از حالا باید آماده کنید، این آماده سازی باید الان شکل بگیرد و اگر می خواهید روحیه صبر را تقویت کنید، الان وقتش است که اراده را تقویت کنیم، الان وقتش است او را نسبت به مهارت های زندگی تقویت کنیم، گاهی اوقات پدر و مادرهایی که فرزندانشان به سن ازدواج می رسند، مادر می گوید این پسرم را زن بدهم، زنش آدمش می کند! تویی که مادرش بودی نتوانستی آدمش کنی، انتظار داری دختر جوانی که هزار تا آرزو دارد، وارد این زندگی بشود تازه بیاید آستین بالا بزند بچه تو را تربیت کند!؟ الان وقتش است که حتما تدبیری بیاندیشیم؛ در برنامه های گذشته اشاره کردم به بیان های مختلف، به نظرم امروز سطح دانش و مهارت هایی که داریم به خانواده ها انتقال می دهیم متناسب با نسل امروزمان نیست، یعنی نتوانستیم سطح خانواده ها را بالا بیاوریم برای تربیت فرزندانشان، بالاخره این نسل، نسل کاملأ پیچیده ای شده است، ما در پیچ و گذر تاریخ قرار داریم.
متأسفانه برای همین هم کم می آوریم، یعنی شما الان با مادری که یک نوجوان در خانه دارد مصاحبه کنید که چقدر این نوجوان را می شناسید، چقدر می توانید برایش برنامه داشته باشید، چقدر با نیازهای او آشنا هستید، خصوصأ در زمان حاضر چون ما در پیچ تاریخی قرار گرفته ایم که شاید اجداد ما هیچ کدام چنین پیچ تاریخی را تجربه نکردند؛ می دانید الان وضعیت این پیچ تاریخی چطور است؟ اگر بخواهم خیلی کوتاه ترسیم کنم، این است که عملا دارند کاری می کنند که تمام هم و غم ما پدر و مادها این باشد که نیاز های زیستی بچه هایمان را برطرف کنیم و دیگران سوار بر تربیت آنان بشوند، ای کاش تربیت می کردند، معلوم نیست چه بلایی سر این نسل می آورند!
شما رسانه ها را نگاه کنید، شبکه های مجازی را نگاه کنید، جامعه را نگاه کنید، امروز متولی بودن تربیت از دست پدر و مادر خارج می شودکه خطای بزرگی است، نمی توانیم در آینده پاسخی برای آن پیدا بکنیم و جواب بدهیم که ما بابا و مامان هایتان را مشغول کردیم تا رخت و لباس هایتان را اتو کنند، بعد سرکار خانم «دونگی» شما را تربیت بکند! پای تلویزیون نمی توانیم جواب بدهیم لذا باید والدین را رشد بدهیم آن هم رشد نظام مند؛ خداروشکر رسانه در سال های اخیر برنامه های خیلی خوبی در حوزه خانواده و تربیت دارد ولی نظام مند نیست، ما یک شبکه ورزش داریم ولی شد یک شبکه مادران داشته باشیم که اصلا ماموریت این شبکه، بالا بردن نظام مند سطح آگاهی مادران در حوزه تربیت فرزندانشان باشد؟ پراکنده نه که هر کارشناسی چیزی بگوید، امروز می بنیم که خانواده ها، چقدر بنده های خدا نیاز به مشاوره دارند، مشاوره می دانید یعنی چه؟ یعنی ما الان در یک چالش گیر کردیم، نمی دانیم چه بکنیم به دادمان برسید و کمک کنید، اگر به مرحله ای در جامعه رسیدیم که مراجعه به مشاورین در مسائل عمومی کم شد، بدانیم موفق بودیم. در نظامات ارائه هایمان، مهارت آموزی هایمان، دانش هایی که باید به خانواده ها ارائه بدهیم، امروز این ها کم رنگ است در جامعه ما و متولی هم ندارد، مثلا ریاست جمهوری یک بخشی دارد به اسم معاونت زنان، دارند چه کار می کنند؟ آیا فقط دغدغه این بود خانم ها را ببریم در استادیوم که واقعا مشکلات خانم ها حل می شد؟ یعنی نباید کمی فراتر نگاه کنیم؟ گاهی اوقات متمرکز می شویم بر کاری که این کار ممکن است فقط بخشی از مسئله جامعه را حل کند، مثلا همه هم و غم را می گذاریم بر زنان سرپرست خانوار، خیلی هم خوبه است ولی نباید از سایر دغدغه ها غافل شویم؛ قشر بزرگی هستندکه همسرانی دارند و نیاز های دیگری دارند که باید به آن توجه بشود، این جامعیت خیلی مهم است، اولویت بندی خیلی مهم است وگرنه هرچه جلوتر برویم نتیجه ای ندارد؛ این جوان ها را در جامعه می بینم، نوجوان ها را می بینم که به ظاهر هنجارشکنی می کنند ولی وقتی نگاه می کنیم، بچه های بی تقصیری هستند، ما باید درست کنیم، سیستم آموزشی، والدین، رسانه، ما کم کاری کردیم؛ یکی از علمای بزرگوار تهران، مرحوم هم شدند، یکی از شاگردانشان تعریف می کرد می گفت با حاج آقا یکی از همین میدان های بالا شهر تهران پیاده می رفتیم، دوتا موتوری آمدند و عبای حاج آقا ر ا از رو دوشش برداشتند، مچاله کردند جلوتر انداختند در جوی و رفتند، من خیلی دقت کردم ببینم واکنش این استاد اخلاق و بزرگوار چی هست، تا آمدم بروم سمتشان، گفتند برو از میوه فروشی یک پلاستیک بگیر این عبا را اول برداریم، پلاستیک گرفتیم این عبا را گذاشتیم داخلش، یک لبخندی زد، برایم پیام داد که حاجی برای این ها کم کار کردی، این ها مقصر نیستند، ما باید بیشتر کار بکنیم؛ امروز اگر زندان های ما از جوان های ما پر می شود، جوان های ما مقصر نیستند، این پیام دارد برای آموزش و پرورش ما، برای آموزش عالی ما، برای رسانه ما، برای دولت مردان ما که باید بیشتر کار کنیم، امروز اگر جوان مان در آن مسیری که باید قرار می گرفته، نگرفته، پیام دارد، ما در حوزه مشاوره می گوییم ناخن جویدن خوب است یا بد؟ ما در مشاورین می گوییم خوب است اتفاقا، حال می گویم دلیل خوب بودنش چه چیزهایی است، بچه ای که ناخن میجود به ما پیام می دهد من اضطراب دارم، تنش روحی دارم، مثلا اطبا می گویند تب، نشانه 32 بیماری است، تب چیز بدی نیست، نشانه است، یک هشدار است، آلارم است که یک بیماری در بدنت پیدا شده، برو درمان کن؛ امروز وقتی در جامعه می بینیم برخی هنجارشکنی ها افزایش پیدا می کند، این آلارم است برای ما که یک جایی داریم کم کاری می کنیم، یک جایی که باید کارهایی می کردیم، نکردیم.
چند تا نکته اینجا وجود دارد، اولین نکته این است که ما می گوییم متولی اصلی تربیت پدر و مادر است و این به معنی این نیست که ارکان دیگه یا بازوان دیگر اثر مثبت یا منفی نمی گذارند ولی وقتی ما شدیم متولی، باید بالا سر کار باشیم، یعنی اگر سیستم آموزش و پرورش ما ضعف دارد، باید مطالبه بکنیم، اینکه مقام معظم رهبری می فرمایند بحث «مطالبه»، چقدر خانواده ها آمدند از آموزش و پرورش مطالبه بکنند که این چه کاری بود کردید؟ کار بهتری نبود انجام بدهید؟ یک دلیل اعتماد است، ما فکر می کنیم که حتما بهترین کار را کردند در حالی که ممکن است بهترین کار نباشد؛ حتی یکی از مسؤولیت های رسانه ها همین است که هشدارهای لازم را بدهند و لذا باید حواست باشد مدرسه اگر اشتباهی می کند، نگوییم حتما کارش درست است، قدیم بچه را کتک می زدند، می گفتند چوب معلم گل است! چرا؟ چون فکر می کردند که حتما خیلی می فهمد، برای اشتباه مربی و معلم توجیه می آورند در حالی که شما تاریخ را ورق می زنید، بزرگان، اندیشمندان و ائمه معصومین هیچ جا توجیهی درست نکردند که تو برای این امر، بچه ات را بزن حتی ما چند روایت داریم که در بحث نماز بچه تنبیه بشود، این را رفتیم بررسی کردیم حتی به افرادی که حدیث شناس بودند و چون در حوزه تربیت هم کار می کردند، برای ما خیلی سوال بود، خیلی جالب بود که این سه چهارتا روایت از لحاظ سندی ضعیف است و کارشناسان علم حدیث می گویند نباید به ان اعتنا کرد یا برایش توجیهی داشته باشیم؛ امروز شما فضای مجازی را می بینید، آیا ما مطالبه می کنیم؟ همه ما می دانیم بچه هایمان دارند در فضای مجازی نابود می شوند، در اینستاگرام و در فضای های دیگر مجازی آسیب می بینند آیا می خواهیم؟
بعد اتفاقا آنانی که در مسیر غلطشان هستند، انگار مستحکم تر هستند برای هوس رانی ها و غیره بیشتر پافشاری دارند، مثلا تا بحث فیلترینگ منطقی در جامعه ما مطرح می شود، همه می گویند من نبودم، من نمی گویم فیلتر کنیم، می ترسیم در حالی که داریم می بینیم بچه هایمان آسیب می بینند، قشر زیادی از جوانان و نوجوانان حتی به قشر کودک رسیده، دارند در این فضاها آسیب های جدی می بینند، کسب و کار اشکال ندارد، شما می گویید آنقدر علم پیشرفت کرده برخی از این نرم افزارها هست دیگر، مثلا دنبال مسکن می گردی، راحت میروی فیلترهایی را فعال می کنی، مسکن می خواهم قیمتش انقدر باشد، قشنگ برای شما فیلتر می کند یک اپلیکیشن، یعنی شما با این دم و دستگاهتان نمی توانید یک فیلتری درست بکنید که از این شبکه های اجتماعی استفاده مفید بشود؟! اگر نشود باید خودتان فکر کنید که اشکالتان کجاست! پول بیت المال را می خورید، دارید چیکار می کنید؟ آن را ما باید ببینیم آسیبش کجاست؟ ما روی این ها کم کار می کنیم، مطالبه هم نمی کنیم، خانواده ها گاهی اوقات اعتمادهای بیش از اندازه دارند در حالی که ما می گوییم خیلی جاها بنده به عنوان کسی که سالیان سال در عرصه تربیت کار کردم این را می گویم، اعتماد بیش از اندازه به بچه ها مضر است برای تربیت، اعتماد بی اندازه به دیگران، محیط آموزشی، حتی من اینطور بگویم، به فامیلمان، خاله بچه، عموی بچه اعتماد بیش از اندازه و بدون آگاهی آسیب رسان است به تربیت.
یعنی پدر و مادر باید خودشان را متولی اصلی تربیت بدانند و مطالبه گری کنند، من امیدوارم ان شاالله یک بحثی مطرح بود در حوزه وزارت خانواده، ما واقعا نیاز داریم، الان در دنیا در این موضوعات جدی ورود پیدا می کنند، ما نداریم! امروز خانواده بی سرپرست است در جامعه ما، متولی خاصی ندارد، حالا یک معاونت از یک مجموعه نه، در گستره جامعه، من اشاره به آن سند بالا دستی در حوزه خانواده کردم چند وقت پیش و گفتم اصلا اولین بندش این است که باید به سمت جامعه ای خانواده محور برویم و تا این کار را نکنیم، مشکلمان حل نمی شود و این اصل است، روشی که باید پیش بگیریم این است که خانواده را محور قرار بدهیم، عین کندوی عسل، وقتی این سلول ها درست بشود، کل کندو اصلاح می شود و یک ملاک است، یعنی هر چه درجامعه ما آسیب ها افزایش پیدا کنند، یعنی خانواده ها دارند ضعیف عمل می کنند؛ بله ضعیف عمل کردن خانواده ها علت هایی دارد، یک موقعی علت اقتصادی است، معیشتی است، سطح اگاهی پایین است، درگیر بودن هر دو والد در موضوعات شغلی و کاری است، یعنی عوامل متعددی منجر به این می شود خانواده عملکردش ضعیف بشود، این را بعد باید آن حاکمان، آن کسانی که متصدی و متولی اصلی عرصه خانواده هستند فکر کنند که چطور این را حل کنند، موضوع را هم جامع ببینند.
من برگردم به موضوع، پس زن و شوهر باید قدردان همدیگر باشند، خوبی های یکدیگر را ببینند، وفاداری در زندگی یعنی خوبی یکدیگر را دیدن، بیان کردن، قدرشناس بودن و انگیزه بخش بودن؛ باورتان نمی شود من لابلای پیامک ها می دیدم که آقایی پیامک داده است یا خانمی حالا به شکل های مختلف که من سالیان سال است در این زندگی بالاخره عمرم را گذاشتم، جوانی ام را گذاشتم، همه وجودم را آوردم پای این زندگی، ولی آخرش حس می کنم که طرف مقابلم هیچ از من رضایت ندارد، این یعنی بر باد رفتن زندگی، یعنی حس می کند تمام عمرش داشته در بیراهه می رفته است در حالی که این نیست، گاهی اوقات یک جمله زن به شوهر یک جمله مرد به زن یا یک رفتار عاشقانه و محبت آمیز، وقتی محبت می کنیم، جملات عاطفی را برای هم رد و بدل می کنیم، خیلی در مشاوره ها می دیدم می آیند برای بچه هایشان ولی خودشان خیلی خوب هستند، حس خوبی را در زندگی دارند بعد این حس را طرف مقابل انتقال داده و این گسترده شده در محیط خانواده، ما گاهی اوقات این حس خوب را تولید بکنیم، به همدیگر انتقال بدهیم، چه اشکالی دارد؟ مثلا یک بزرگواری در جلسه مشاوره می گفت حاج آقا من گاهی اوقات به همسرم این را می گویم که تو اصلا آرزوی دوران نوجوانی من بودی، این هایی که می گویم، خانمم کیف می کند، نه اینکه ادا در بیاورم، یعنی این باور را دارم، بعد پرسیدم در زندگی مشکل ندارید؟ گفت چرا حاج آقا مشکل هم داریم، مشکل جای خودش، مشکل جزئی از زندگی است، ببینید من همسرم را دوست دارم و به او می گویم دوست داشتنم را، ابراز علاقه ام را می کنم، این زن پای این زندگی دلگرم می ماند، بچه هایش را می تواند خوب تربیت کند؛ ما می گوییم این از جنس همان قدرشناسی است، ما فکر می کنیم مشکلات زندگی را باید در فرمول های پیچیده ببریم و حل کنیم، بنده باورم این است اگر مشکلات زندگی قرار بود با فرمول های پیچیده حل بشود، خداوند متعال ما را وارد عرصه زندگی نمی کرد، بشر را با همین ظرفیتش آورده در زندگی ، بعد در قرآن در آیه 21 سوره روم می فرماید اصلا فلسفه زندگی «لتسکنو علیها موده و رحمه» قرار است تو در این زندگی به آرامش برسی، قرار است دوست همدیگر باشید و مهرورزی به یکدیگر داشته باشید.
این سه شاخصه مهم زندگی است، خب اگر قرار بود که خیلی پیچیده باشد که این فقط برای افراد خاص می شد، افرادی که علمشان خیلی بالا باشد، معنویتشان خیلی بالا باشد، معلوم است که اینجا با روش های ساده می شود پیش رفت، همه در حد خودمان استعدادش را داریم، یعنی به تعبیری کف توان را دیده اند؛ مثلا عین نظام آموزش و پرورش ما مثلا این کتاب ریاضی که برای پایه تحصیلی نوشتیم، برای پایتخت نشین هست برای نقاط مرزی هم هست یعنی برای همه نوشته شده است، همه بتوانند از آن بهره ببرند، زندگی هم از جنس همین کتاب الهی است، یعنی برای انبیاء و اولیای الهی نوشته شده است، برای کسی که ممکن است سواد خواندن و نوشتن هم نداشته باشد نوشته شده است، یعنی اگر لِم آن را به دست بیاوریم، همین هایی است که می گوییم، یعنی موقعی که خوبی های همدیگر را ببینیم و بیان کنیم. اتفاقا جالب است یک کتابی هم داریم تحت عنوان «تحکیم خانواده از دیدگاه آیات و روایات» جناب آقای ری شهری نوشته اند و انتشارات دارالحدیث چاپ کرده است، تقریبا مجموعه روایاتی که در حوزه خانواده نوشته شده در این کتاب جمع شده است، بیش از هفتصد و سی چهل روایت در این کتاب جمع آوری شده، شما وقتی این روایات و سرفصل ها را می بینید که دائم بر اساس بیان خوبی هاست، محبت بکنیم، بدی های همدیگر را نبینید، گذشت داشته باشید که فرمول های ساده ای است که یک زندگی را می تواند به یک تراز خوشبختی برساند، حالا هی پیچیده اش بکنیم، یعنی من فکر کنم باید به ابعاد پیچیده روانی طرف آشنا باشم تا بتوانم از فلان نقطه به او نفوذ کنم، با این فکرها کار خودمان را سخت می کنیم، روش های بسیار قابل دسترس است و برای همه عمومیت دارد لذا ما می گوییم خوبی های طرف مقابل را ببینید؛ گاهی اوقات تعبیرم از دیدن خوبی ها این است که شما یک خورشید را دیدید، بالاخره خورشید است، شعاع زیادی دارد، قطر زیادی دارد ولی ما که از دور می بینیمش، کوچک می بینیم ولی منبع انرژی است که میلیون ها کیلومتر دورتر ازخودش را گرما می بخشد، چرا؟ چون شعاعش را، خوبی هایش را سعی می کند از کسی دریغ نکند، ما هم دقیقا مانند خورشید عمل کنیم یعنی می توانیم این شعاع خوبیمان را تا فاصله های دوردست انتقال بدهیم به شرط اینکه بخل نورزیم، فکر مثبت داشته باشیم، گرما بخشی را نگاه بکنیم نه اینکه بخواهیم سردی و بی روحی را ایجاد کنیم، این می شود نقاط مثبت زندگی در بین زن و شوهر. یکی از نکاتی که در ایجاد انگیزه خیلی موثر و مفید است، این است که ما بدانیم کی محبت می کنیم، آن عرصه محبت باید عام باشد ولی این ابراز محبت نیاز به هوشمندی دارد، هوشمندی هم نه به پیچیدگی، یعنی لِم دارد، مثلا مرد خسته می آید خانه، خب معلوم است اگر شما الان بروید محبت عمیق بکنید، اصلا پس می زند، نمی پذیرد، من یک نمونه را بیان بکنم دور از جان همه خانم های بزرگوار، یک آقایی آمده بود پیش من مشکلی داشت با خانمش، اوایل زندگیشان هم بود، می گفت آقای تراشیون من وارد خانه که می شوم هنوز وارد نشدم زنم از سر و کولم بالا می رود، به او می گویم این چه کاری است که می کنی؟ می گوید دارم محبت می کنم، تعبیر آقا تعبیر مناسبی نبود، می گفت حاج آقا دور از جان، مثل کنه!
خیلی تعبیر بد و زشتی هم بود ولی چرا؟ چون انرژی اش را جایی صرف می کند که او محبت پذیری را در آن لحظه نمی تواند داشته باشد، چون ما در نیازها، نیازها را دسته بندی می کنیم، اول نیازهای زیستی مانند خورد و خوراک، خوابیدن، بچه پا می شود گریه می کند به خاطر گرسنگی، حالا مادر عمیق ترین محبت را بکند، اصلا بچه می گوید انگار مامانم دارد با من لج می کند، بیشتر گریه می کند در حالی که او نیاز به غذا خوردن دارد، مادر باید نیاز زیستی را رفع بکند، بعد به او محبت کند؛ ما در سیره اهل بیت هم داریم، وجود مبارک نبی مکرم اسلام وقتی که عشیره را خواستند به اسلام دعوت بکنند، این زیرکی و هوشمندی پیامبر است که اول یک آبگوشت به این ها دادند، بعد گفتند من پیغمبر خدا هستم، چرا؟ چون نیاز زیستی مقدم است، باید اول به آن توجه می کردند چون ممکن بود اگر شکم ها گرسنه بود و حال نداشتند، مقاومت می کردند ولی آنجا نشستند و حرف پیغمبر را شنیدند، ما تعابیری داریم که مثلا نمک گیرش کردیم، این نمک گیری یعنی همان نیاز زیستی را جواب دادیم، فهمید که ما می فهمیم، الان باید چیکار کنیم؛ در خانه هم همین است، الان همسر می آید داخل، محبت من چیست؟ مثلا بروم به او آویزان بشوم یا نه، الان تشنه است، هوا گرم است، یک شربت خاکشیر بده دستش بخورد، یعنی می گوید به به چه خانمی دارم، بعد ببینید این هم جنسش محبت است ولی محبت از جنس محبت رفتاری است، بعد محبت را افزایش می دهد و ایجاد انگیزه.
بعد انگیزه سوزی هم نمی شود یا آقا وارد خانه می شود، ممکن است همسرش خیلی خسته باشد، از صبح تا الان مشغول کار بوده، مشغول بچه داری بوده، بچه ها را دنبال می کرده، حالا مثلا آقا برود سمت خانم شروع بکند محبت کردن به او، او که بگوید چندشم می شود برو کنار، حوصله ات را ندارم، نه اینکه زن محبت را دوست ندارد، ما بی موقع به او محبت می کنیم، محبت در جای خودش و این محبت تبدیل به چه چیزی می شود؟ هم در من انگیزه از بین نمی رود که این شکل محبت ها را داشته باشم، هم طرف مقابل محبت را می پذیرد. حالا از یک زاویه دیگر نکته ای بگویم، می دانید به آقا گفتم فکر کن خانمت وقت شناس نیست ولی تو هم حق نداری در ذوق او بزنی، او با همه خلوصش دارد به تو محبت می کند، اینجا علی رغم میلت از او تشکر هم بکن، ابراز خرسندی هم بکن، بعد در یک فضای صمیمانه و دوستانه می توانی از او درخواست کنی من خیلی محبت های شما را دوست دارم و لی اگر ممکن است اولین زمانی که وارد خانه می شود بعد از یک روز شغلی و کاری، آن موقع حوصله نداشته باشم که ممکن است شما را ناراحت بکنم یعنی مسئله را در یک موقع دیگر بگویم، آنجا پاسخ مثبت بدهم یا آقا می رود سمت خانمش به همسرش محبت بکند، آنجا واقعا بپذیرم محبت شوهرم را، در ذوقش نزنم که زن احساسش جریحه دار بشود، مرد غرورش لگد مال بشود، محبت را بپذیرم و در جای خودش نکات و توصیه ها را بگویم؛ ما در هفته قبل این نکته را اشاره کردیم که زن و شوهرها باید ظرف وجودیشان را برای شنیدن حرف های یکدیگر بیشتر کنند، یکی از مشکلات ما این است که کم می نشینیم با هم حرف بزنیم درباره موضوعاتی که دوست داریم، موضوعاتی که مورد پذیرش دو طرف است، خواسته هایمان، نیازهایمان و سعیمان بر این است که چون معمولأ مدت زمان مکالماتمان کوتاه است و ضروری، مطالب زمخت را می گوییم و این درست نیست که خیلی کوتاه و گویا و ضروری صحبت کنیم، باید بنشینیم با صبر، با حوصله وقت بگذاریم، حالا این وقت هایی که من می گویم نه وقت های طولانی که تا بگویم، بگویند حاج آقا نفست از جای گرم در میاد، ما که بیکار نیستیم، کار داریم، شغل داریم، یک ربع بیست دقیقه برای هم وقت بگذاریم، وقت منظم و خوب، فرصت هایی را برای گفتگو ایجاد کنیم، دست خودمان است و تا به این فرمول ها نرسیم زندگی هایمان را نمی توانیم رو بیاوریم، قطعا زندگی های ما پر آسیب تر خواهد شد .
یکی دیگر از نکاتی که جزو وفاداری زن و شوهر محسوب می شود این است که در زندگی مشترکشان پشتیبان یکدیگر باشند، خصوصا در سختی ها و مشکلات، پیامک های هفته گذشته را که می دیدم، مشکلات خانواده ها این است که در مشکلات حس می کنند طرف مقابل از آنان پشتیبانی نمی کند و باید حتما این را به عنوان یکی از عوامل وفاداری بدانیم که اگر طرف مقابل ما مثلا مشکلی داشت، راحت بتواند با ما در میان بگذارد، من هم پشتیبانش باشم نه آتش بیار معرکه! مثلأ آقا به خانمش می گوید مادر من اخلاقش همینگونه است، نه من مامان مامانم بودم نه پدرش که تربیتش بکنم لذا باید تحملش کرد، من به عنوان همسر بپذیرم این را نه اینکه خانمی پیامک داده بود میگفت پدر و مادر من مقداری اخلاقشان بد است، می گفت شما باورتان نمی شود در این 13 سالی که من ازدواج کردم، هر دفعه منزلشان رفتیم و برگشتیم هفته ها غرولند همسرم را شنیدم، بعد می گوید من چه تقصیری کردم؟ آنها خودشان هستند و من هم منم، چرا از من ایراد می گیری چرا «گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری؟» من دیدم واقعا این خانم حق دارد، باید من مرد رعایت کنم حتی اگر دیدم پدر و مادرش رفتار بدی دارند و آنجوری که می خواهم نیستند، حتی من به خانمم دلداری بدهم بگویم خانم هیچ نگران نباش، من می دانم تو تقصیرکار نیستی از آن طرف هم پدر مادرت هستند نمی شود که رفت و آمد نکرد که من بیشتر صبر می کنم، شما فکر کنید با این فرمول زندگی بهتر می شود یا نه؟ این خانم خودش را مدیون شوهر می داند یا نه؟ تا حالا هی بجنگم سر چیزی که خانم هم نمی تواند مشکلی را حل بکند، گاهی اوقات خود ما مشاورین هم نمی توانیم حل بکنیم، بالاخره در این ساختار شکل گرفته رشد کرده این پدر و مادر من، باید حامی زنم باشم، کاری کنم زنم آرامش داشته باشد نه اینکه کاری کنم بنده خدا زنم هم زجز بکشد، عذاب بکشد. پیامکی دیگر می دیدم که آرزو می کنم خداوند روزی صد بار مرگ من را برساند، مثلا داداش من از شوهر من بدون اینکه من در جریان باشم یک پولی گرفته، حالا پول شوهرم را نمی دهد، حالا من باید تاوان پس بدهم ، آنقدر هم تحت فشارم که آرزوی مرگ می کنم، این زن بنده خدا چه گناهی کرده؟ دو تا مرد نشسته اید باید محکم کاری می کردید می خواستی نوشته بگیری، چک بگیری، میخواستی اصلا بهش پول ندهی، چرا عقده هایت را سر زنت خالی میکنی؟ عصبانیتت را سر زنت خالی میکنی؟ ببین آیا این زن دیگر در این خانه احساس آرامش می کند، می تواند انگیزه داشته باشد بچه هایش را تربیت بکند، این ها انگیزه را از بین می برد، وقتی می گوییم وفاداری از جنس پشتبانی کردن، حتی تا آنجایی که طرف مقابل ما انتظار ندارد ما از او پشتیبانی بکنیم یعنی این نوع رفتار ، رفتار منطقی و اخلاقی است، یک مواقعی مشکلات اقتصادی زن و بچه من گناهی نکرده اند که همه مشکلات اقتصادی را هوار بکنم بر زن و بچه ام، امروز یک پیامکی آمده بود، صحبت های من را شنیده بود که یک دفعه حاج آقا بگویید باید سنگ زیرین آسیاب باشیم دیگر، گفتم بله دقیقا همین را می گویم، منِ مرد وقتی وارد این زندگی می شوم، تکیه گاه این زندگی هستم، من باید ظرف وجودم را بزرگ کنم..
می دانید بعد چه توجیهی می آورند اینهایی که نق می زنند، می گویند حداقل آرام می شویم، بعد من می گویم واقعا آرام می شوید؟ یه کم فکر می کنند، نه آرام هم نمی شوم، همان هایی می شود که جوابش می شود هوی، هویی که جوابش می شود هوار، دومینو وار داریم مشکل ایجاد می کنیم، باید زنجیره را قطع کرد؛ یک مشکلی هست، بله گاهی اوقات از پسش هم بر نمی آییم، زن و بچه چه گناهی کردند برویم بنویسیم، واگویه بکنیم پشت ماشین که داریم رانندگی می کنیم، آنجا شروع کنیم به غر زدن، این چه وضع زندگی است چه وضع اقتصاد است، نرسانیم به خانه با خودمان، .بعضی راننده ها را دیدید که هنر و مهارت است این واگویه کردن با خود که باید در فرهنگمان بیاوریم.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 44:17

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    سلام خسته نباشید استاد تراشیون عشق است خدا طول عمر بده

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی