display result search
منو
فاطمه زهرا (س) نقطه اتصال عالم به ولایت امیرالمومنین (ع)، جلسه پنجم

فاطمه زهرا (س) نقطه اتصال عالم به ولایت امیرالمومنین (ع)، جلسه پنجم

  • 1 تعداد قطعات
  • 54 دقیقه مدت قطعه
  • 88 دریافت شده
سخنرانی آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع "فاطمه زهرا (س) نقطه اتصال عالم به ولایت امیرالمومنین (ع)"، جلسه پنجم، سال 1394


یکی از بزرگ ترین نعمت هایی که خدای متعال بر ما منت گذشته و به ما عطا کرده، کتاب نورانی خودش یعنی قرآن است که از عظیم ترین نعمت های معنوی است که خدای متعال به همه امم در طول تاریخ عنایت فرموده و به تعبیر روایات ما قرآن، مأدبة الله هست سفره ای است که خدای متعال برای همه مؤمنین و موحّدین پهن کرده تا بر سر این سفره بنشینند و از این سفره استفاده بکنند. در کلمات بعضی از بزرگان این بیان آمده که فرمودند ما در واقع دو دهان داریم یکی همین دهانی که طعام می خوریم طعام های ظاهری، یکی هم گوش ما و سمع ما است که اگر القاء سمع به کلام خدای متعال بکنیم می توانیم از این سفره الهی و از این طعام های معنوی، طعام روح برخوردار و بهرمند بشویم.

در قرآن خدای متعال می فرماید «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلی طَعَامِهِ»(عبس/٢٤)؛ انسان باید به طعام خودش نگاه کند، ببیند چه می خورد «أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا، ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا، فَأَنْبَتْنَا فِیهَا حَبًّا، وَعِنَبًا وَقَضْبًا، وَزَیْتُونًا وَنَخْلًا، وَحَدَائِقَ غُلْبًا، وَفَاکِهَةً وَأَبًّا، مَتَاعًا لَکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ»؛ باید انسان چشمش را باز کند وقتی غذا می خورد ببیند از دست چه کسی می گیرد؟ یک موقع از دست طبیعت و دنیا نخورد، چشمش به دست خدا باشد معنای ظاهر آیه این است که انسان نگاه کند ببیند از کجا این طعام می آید؟ ما باران از آسمان نازل کردیم، ما زمین را شکافتیم، برای آنها گیاهان را رویانیدیم، گیاهانی که طعام برای خودشان و حَتّی طعام برای حیوانات است. معنای دیگری هم برای باطن آیه فرموده اند که «قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ عَمَّنْ یَأْخُذُهُ»(1) علم انسان طعام روح انسان است، نگاه کنید ببینید طعام¬تان را از دست چه کسی می گیرید؟ علمتان را از سرچشمه زُلال و نورانی بگیرید. آلوده نباشد آن علوم و معارفی که به دست شما می رسد. مواظب باشید از سرچشمه پاک این علم را استفاده بکنید.

یکی از مهم ترین و بلکه پاک ترین سرچشمه علمی که خدای متعال نازل فرموده، قرآن است. آن علم الهی است که خدای متعال بر قلب وجود مقدس نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرده است و بطور کلی علم معارف از آن نعمت های معنوی است که مزد بندگی خدا است. انسان تا بنده نشود، به او علم نمی دهند. سر و صدا و قیل و قال و دنیا و امثال اینهـا را به همه می دهند، ولی علم و معرفت را به همه کس نمی دهند. علم آن چیزی است که رزق خاص اولیاء خدا و بندگان خدا است. تا کسی بندگی نکند به علم نمی رسد. همه آن علمی که خدای متعال به انبیاء گذشته عنایت کرد که بندگی کردند، به نحو اتم و اکمل به وجود مقدس نبیّ اکرم صل الله علیه و آله و سلم عنایت شده، این حقیقت قرآن است، این سفره ای است که خدای متعال بوسیله این پیامبر گرامی برای ما پهن کرده است. خدای متعال در قرآن وقتی داستان وحی خودش را به پیامبر گرامی بیان می کند در سوره مبارکه شوری، با یک بیان لطیفی می فرماید «وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ»؛ خدای متعال با بشر صحبت نمی کند، الا به یکی از این سه شکل «إِلَّا وَحْیًا»؛ یکی این است که خدای متعال به او وحی می کند. این یک قسم از تکلم خدای متعال با بشر است. «أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ»؛ دومی اش این است که خدای متعال با بنده من وراء حجاب صحبت می کند. یعنی کلام خدا را می شنود ولی مستقیم نمی شنود، یک حجابی در بین هست، از طریق آن حجاب آن کلام خدا به این بنده می رسد کما اینکه در آغاز نبوت صحبت کردن حضرت موسی کلیم اینطور بوده که قرآن می فرماید موسی کلیم بعد از اینکه آماده شد برای دریافت نبوّت و پیامبر شدن و سال ها شاگردی شعیب را کرد و داماد شعیب هم بود، با همسر خودش بر می گشت به طرف مصر، در شب تاریک سرد که همسرش هم گویا درد زایمان داشت، راه را هم گم کرده بودند. از دور، حضرت موسی یک شعله آتشی دید، به همسرش فرمود که درنگ کنید من بروم آنجا شاید کسی باشد راه را از او بپرسیم یا اینکه لااقل یک شعله آتشی بیاورم در این بیابان سرد، از گرمای آن استفاده کنیم. حضرت آمدند، به طور که رسیدند، معلوم شد این آتش یک آتش معمولی نیست و پیامبر شد. آنجا دارد که خدای متعال با موسی کلیم صحبت کرد از وراء شجره و مستقیم نبود، خدا صحبت می کرد با موسی کلیم که «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»(طه/١٢). این که حالا آن شجره چه بوده؟ این را هم در روایات ما معنا کرده اند بعضی روایات دارد آن سرزمین کربلا بوده و آن شجره سیدالشهداء بوده، اینهـا در جای خود باید معنا بشود.

قسم سوّم که قرآن بیان می کند «أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ»(شوری/٥١)؛ یا فرستاده ای را خدا می فرستد بعد از طریق آن فرستاده مثل جناب جبرئیل سلام الله علیه خدای متعال وحی می کند به این بنده و با او صحبت می کند در هر سه صورت خدای متعال با این بشر دارد حرف می زند یا مستقیم کلام خدا القاء می شود و یا اینکه از طریق یک واسطه و حجابی یا رسولی فرستاده می شود، خدای متعال بواسطه این رسول با این بشر حرف می زند تکلم خدای متعال از این سه قسم خارج نیست. و آنگاه به نظر می آید قسم اول از هر دو مهم تر است، آنجایی که خدای متعال وحی می کند بدون اینکه حجابی در کار باشد و بدون اینکه رسولی در کار باشد. بلافاصله خدای متعال به وجود مقدس نبیّ اکرم می فرماید «وَکذلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ»؛ ما اینگونه به شما وحی کردیم. وحی خودش را صحبت می کند که گویا پیدا است این همان تکلم خدای متعال با حضرت است؛ یعنی نبیّ اکرمً کلیم الله هستند، هر صفتی هر پیامبری داشته به نحو جامع در پیامبر ما است. اگر حضرت عیسی روح الله بود و روح الهی را می دمید و با نفسش مرده زنده می شد، پیامبر ما این مقام را به نحو بالاتر داشت. اگر حضرت ابراهیم خلیل الله بود، حقیقت خلَّت مال پیامبر ما بود. اگر موسی کلیم الله بود، حقیقت کلیم اللهی مال پیامبر ما است. می فرماید خدای متعال با پیامبرش حرف زد «کذلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ»؛ ما به شما وحی کردیم، یعنی تکلم ما هم از جنس وحی بود، نه حجابی بود و نه رسولی.

بنابراین آن قرآنی که به پیامبر وحی شده، این روحی که به پیامبر عطا شده، این کلمه خدا است که بی حجاب به پیامبر عطا شده و هر بنده ای از بندگان خدا که هدایت می شود، با این کلمه ای که خدا به پیامبرش عطا کرده، هدایت می شود. «جعلناه نوراً نهدی به من نشاء من عبادنا». این همانی است که خدای متعال در آغاز سوره مبارکه ابراهیم می فرماید که پیامبر ما «کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ»؛ ما این کتاب را از عالم بالا فرستادیم. بزرگان فرمودند که نزول غیر از تجافی است. یک بار چیزی سقوط می کند دیگر بالا نیست پایین هست، ولی وقتی چیزی نزول می کند، از جای خودش در عالم بالا تکان نمی خورد، ولی متناسب با عوالم پایین تَجَلّی می کند و در عوالم پایین خلق می شود. مثل خورشیدی که می تابد، اینطور نیست که خورشید قرصش می آید در خانه های ما. خورشید سر جای خودش هست، شعاع خورشید به خانه های ما می رسد. پس نزول یعنی آن حقیقتی که در عالم بالا بود، خدای متعال تَجَلّی داده، متناسب با عوالم پایین هم خلق شده، آمده تا به ما رسیده. پیامبر ما شما که آمدی در عالم دنیا، ما این کتاب را از عالم بالا به قلب شما نازل کردیم. «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»؛ تا شما بوسیله این کتاب مردم را از ظلمات به سمت نور هدایت کنی «بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»(ابراهیم/١) به اذن پروردگارشان مردم را از تاریکی به سمت نور هدایت بکنید.

این کتاب چنین نعمتی است که خدای متعال به ما ارزانی داشته تا بوسیله این نعمت و کتاب، یک یک ما را از ظلمات به سمت نور بوسیله این پیامبر خارج بشویم. این کتاب سراسر علم الهی و حکمت خدا است. این پیامبر بزرگوار که سرچشمه حکمت است «انا مدینة الحکمة»؛ این حکمت را از خدا گرفته، به ما برساند. این کتاب را بر ما تلاوت می کند که با تلاوت کتاب ما را پاک می کند «یتلو علیهم آیاته و یزکّیهم»(جمعه/2) این پیامبر مزکی و مطهر ما است. سرچشمه طهارت است. آن دریایی است که دست ما به این پیامبر بخورد پاک می شویم، نفسش به ما بخورد طاهر می شویم. این پیامبر گرامی بر ما تلاوت می کند این کتاب الهی را و با تلاوت کتاب ما را تزکیه می کند پاک می کند. نفَس او به ما بخورد «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»(جمعه/2) و به ما علم کتاب را تعلیم می کند. علم کتاب را پیامبر و این معلم باید به ما تعلیم کند. اینطور نیست که انسان این کتاب خدا را بتواند دریافت کند. این کتاب تعلیمش تعلیم حکمت است. وقتی کسی کتاب را از پیامبر تلقی کرد می شود حکیم. حکمتی که «وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا»(بقره/٢٦٩)؛ خدای متعال می فرماید کسی که حکمت به او داد بشود، خیر کثیر به او داده شده. این خیر کثیری که خدای متعال در قرآن یاد کرده، پیامبر معلم این حکمت است. «یتلو علیهم آیاته و یزکیهم»؛ وقتی پاک شان کرد، آنوقت «و یعلمهم الکتاب و الحکمة»؛ کتاب و حکمت را خدای متعال بوسیله این پیامبر تعلیم می کند به ما.

ارتباط با این کتاب الهی به هر کیفیتی که باشد، مبدأ برکت است. اگر کسی این کتاب را در خانه اش نگاه بدارد، نگهداری اش اثر دارد بر اساس روایات. اگر کسی این قرآن همراهش باشد با کسی که همراهش نباشد متفاوت است. البته با رعایت ادب کتاب که همین صحیفه نازل شده روی کاغذ احترام دارد. نباید بی وضو به آن دست زد، نباید نجسش کرد. اگر متنجس شد باید بلافاصله تطهیرش کرد. نگاه کردن به این کتاب اثر دارد، تلاوت کتاب اثر دارد، حفظ کتاب برکت دارد، فهمش برکت دارد، عمل به آن برکت دارد. در روایت فرمود کسی که قرآن می خواند در مقابل هر یک حرف قرآن که می خواند یک حسنه به او می دهند. در بعضی روایات است در مقابل هر حرف قرآن ده حسنه به او می دهند هر حرفی از حروف قرآن نور الهی درونش هست حقائق و اسراری درونش هست. در روایات دیگر باز فرمودند در مقابل هر حرف از قرآن که در نماز خوانده بشود در حال نشسته، پنجاه حسنه به انسان می دهند. و اگر در نماز در حال ایستاده باشد، صد حسنه.
بعضی اینطور فرمودند که درست هم هست که حروف مقطعه قرآن مانند الم، کهیعص به تعبیر بزرگان کلید فهم کل قرآن است. بعضی گفتند حَتّی محکمات کتاب همین حروف مقطعه هستند. محکمات کتاب حروف مقطعه هستند که همه کتاب از همین حروف مقطعه ناشی می شود.

خب این علمش محضر امام معصوم است، این کلید دست آنها است. ولی آیا فقط این حروف، حروف مقطعه هستند؟ بعضی گفتند همه قرآن حروف مقطعه هستند. لذا گاهی می بینید معصومین علیهم السلام وقتی قرآن را معنا می کنند، برای هر حرفش معنا ذکر می کنند. حضرت در تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم فرمود «الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّینُ سَنَاءُ اللَّهِ وَ الْمِیمُ مَجْدُ اللَّهِ»تا آخر، سوره قل هو الله را حضرت اینطور معنا کردند. خدای متعال به وجود مقدس نبیّ اکرم صل الله علیه و آله و سلم می فرماید «وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی‏ وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب‏»(رعد/43) کفّار می گویند شما رسول نیستی، وحی به تو نشده همه حرف هایی که کفار قدیم می گفتند، کفّار امروز هم به یک شکل دیگری می گویند. این حرف قدیمی شیطان است که این پیامبر نیست. یک نابغه ای است که از پیش خودش حرف می زند. به آنها بگو من دو تا شاهد دارم، یکی الله تبارک و تعالی شاهد نبوّت من است و دیگری آن کسی که همه علم کتاب پیش او است. حالا این شهادت یعنی چه؟ بزرگان توضیح دادند. ولی راجع به این «من عنده علم الکتاب» روایات متعددی است، من دو تا را تقدیم می کنم.

در بعض روایات هست که این علم را حضرت به کتاب الله نسبت می دهند. حضرت فرمود «إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ مَا فِی الْأَرَضِینَ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا کَانَ وَ مَا یَکُون‏» هر چه در سموات و ارض است را من می دانم هر چه بوده و خواهد بود اصحاب کمی تعجب کردند بعضی هایشان اهل معرفت نبودند. حضرت فرمودند این که چیزی نیست، خدای متعال در قرآن فرموده «وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ»(نحل/٨٩)؛ همه حقائق بنحو وضوح در قرآن هست خب قرآن هم که علمش نزد ما است، پس اینکه من بدانم در آسمان چیست که مهم نیست. لذا در یک روایت دیگری است که «ولدنی رسول الله و انا اعلم کتاب الله» من فرزند پیامبر هستم؛ این توالد فقط توالد ظاهری نیست، یعنی فرزند معنوی و ظاهری پیامبر است، لذا به همه کتاب الله عالم هستم. بعد فرمود گویا کف دستم را دارم نگاه می کنم همه اینها در محضر من است.

اما روایت دوم که مقصود اصلی بنده بود، روایت را سلمان نقل کرده می گوید به امیرالمومنین علیه السلام عرض کردم «من عنده علم الکتاب» کیست؟ حضرت فرمودند من هستم؛ فریقین هم این را نقل کردند و قبول دارند که من عنده علم الکتاب در این آیه حضرت امیر هستند و جالب این است که در هنگام نزول این آیه حضرت شانزده سال¬شان بیشتر نبوده است. بعد حضرت یک جمله فرمودند که من اصلا این حدیث را برای این جمله خواندم. حضرت فرمودند وجود مقدس نبیّ اکرم از خدا تقاضا کرد که یک وسیله ای به او بدهد که وسیله بین پیامبر و امّت باشد؛ یعنی از پیامبر بگیرد، به امّت برساند. مقام پیامبر آنقدر رفیع است که واقعا استفاده از او واسطه می خواهد. لذا قرآن می فرماید «إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»(رعد/٧)؛ پیامبر همه عالم را هوشیار می کند، ولی هر قومی یک هادی دارد که هدایت پیامبر را به مردم می رساند در روایت فرمود پیامبر منذر است و ما ائمه هادی هستیم. لذا پیامبر وسیله خواست. خدای متعال این وسیله را به او داد، من آن وسیله بین حضرت و امّت هستم که خدا به پیامبر داده. امت از طریق او وحی پیامبر را دریافت می کنند. این وجود مقدس امام است لذا در قرآن از ائمه علیهم السلام تعبیر به «امت وسط» شده «وَکذلکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا»(بقره/١٤٣)؛ شما امت وسط هستید، پیامبر شاهد بر شما است، رسول و شما هم شاهد بر امت هستید. بعضی مفسرین گفتند همه مسلمان ها امت وسط هستند. ولی روایت اینطور نمی گوید. امت وسط کسی است که شاهد باشد. مگر این مردم شاهد هستند؟ پیامبر شاهد بر ائمه معصومین است و ائمه معصومین شاهد بر مردم هستند. پس این امت وسط ائمه علیهم السلام هستند که واسطه بین حضرت و ما هستند. قرآن را تلقی می کنند به ما می رسانند.

لذا این تعبیر در روایات ائمه علیهم السلام به بیانات مختلفی آمده که گاهی فرمودند که آن کلمه روحی که طبق این آیه «کذلک اوحینا الیک روحاً من أمرنا»، به پیامبر عطا شد، پیش ما است. در کتاب کافی آمده که به امام صادق علیه السلام عرض کرد آقا علم شما از کجا است؟ آیا کتابی دارید، استادی دارید، معلمی دارید؟ حضرت فرمود امر خیلی از این مهم تر است، بله، ما کتب خاص داریم کتاب جفر و جامعه، صحیفه فاطمه زهراء اینهـا نزد ما است، ولی «الْأَمْرُ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِکَ وَ أَوْجَبُ» آن روحی که خدا به پیامبر نازل کرد آن پیش ما است این که حضرت فرمود «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»؛ من دو امر سنگین بین شما می گذارم قرآن و عترت! خب کو قرآن؟ آیا قرآن این مرکب روی کاغذ است؟ این نیست. آن قرآنی که پیامبر آورد و باقی گذاشت جایش کجا است؟ در قلب امیرالمؤمنین است لذا فرمود آن روحی که به پیامبر نازل شد پیش ما است.

در آیه قرآن باز به یک تعبیر دیگری آمده می فرماید که «بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(عنکبوت/٤٩)؛ قرآن همه اش آیات واضح است کسی به قرآن رسید حقائق برایش واضح می شود. اما جایش کجا است؟ «فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»؛ در سینه آنهایی است که خدای متعال به آنها علم الهی و علم قرآن را داده. لذا امام باقر علیه السلام وقتی این آیه را خواندند، فرمودند خدای متعال نگفت قرآن بین دو جلد است که کسی بین این دو جلد دنبال قرآن نگردد. آن قرآنی که پیامبر آورد و در محضر پیامبر گرامی باقی ماند، در سینه آنهایی است که خدا به آنها علم داده است. بعد کسی پرسید که «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» کیست؟ امام باقر علیه السلام فرمودند کسی غیر از ما مگر مدعی علم الکتاب است. پس ببینید این قرآنی که پیامبر آورد که سراسر حکمت است، این حکمت در قلب امام است. «انا مدینة الحکمة و علیٌّ بابها، انا دار الحکمة و علیٌّ بابها» لذا اگر کسی می خواهد به این حکمت و به این قرآن برسد، باید از طریق امام برسد. راه دیگری ندارد. امکان اینکه کسی به قرآن برسد و به امام نرسد، نیست امام و قرآن با هم متّصل هستند کسی به امام رسید به قرآن می رسد به قرآن رسید به امام می رسد. ولی راه رسیدن به قرآن خود امام است، باید از طریق امام به قرآن رسید.

همه مقامات قرآن در قلب امام است. اگر گفته شده که روز قیامت به انسان می گویند «اقْرَأْ وَ ارْق‏» درجات انسان در قیامت به اندازه درجات فهم از قرآن است، یعنی به اندازه رسیدن به علم امام و درجات ولایت امام است. لذا در روایات دیگر حضرت این آیه «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ‏» را اینطور معنا کرد «و هُمْ و اللَّهِ دَرَجَاتٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» درجات ولایت ما است. مدارج بهشت هم مدارج ولایت امام است، نعمت های بهشتی همه باطنش امام است. لذا رسیدن به قرآن، جز از راه امام ممکن نیست. انسان به امام زمان رسید، به قرآن می رسد. الان آن ظرف حقیقت قرآن وجود مقدس امام است. لذا انسان اگر می خواهد قرآن فهم بشود، باید این کتاب را پیش معلمش که امام است، بخواند و معلمش هم همه جا هست. آن فرمایشی که امام باقر علیه السلام فرمود اگر حَمَله پیدا می کردم، همه حقائق را از الصمد بیان می کردم، الان هم امام زمان همینطوری است. اگر شاگرد پیدا کند استاد حاضر است. اینکه گفته می شود «اقْرَأْ وَ ارْق»‏ خب قرآن را از روی چه باید خواند؟ «فی صدور الذین اوتوا العلم»؛ یعنی اگر انسان راه پیدا کرد به آن جایی که کتاب هست که قلب امام است، از روی قلب امام قرآن را باید خواند. مقامات قرآن آنجا است. لذا اگر کسی از روی قلب امام نخواند، به چیزی نمی سد. «رُبَّ تَالٍ لِلْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَلْعَنُهُ» قرآن لعنتش هم می کند مقامات قرآن را از روی صفحه قلب امام باید خواند. اگر کسی به آنجا رسید پرده کنار رفت، به علم امیرالمومنین راه پیدا کرد، اهل سرّ امیرالمومنین شد، حضرت در را به رویش باز کردند. «انا مدینة الحکمة و علیٌّ بابها»؛ وارد شهر حکمت شد، آنوقت قرآن حکیم را می فهمد، می شود حکیم. والا اگر کسی به امیرالمومنین راه پیدا نکرد، به قرآن راه پیدا نمی کند، محجوب است.

حدیث مفصلی از وجود مقدس امیرالمومنین اروحنا فداه هست که در یک جمله ای حضرت فرمودند «إِنَّ اللَّهَ قَسَمَ کَلَامَهُ ثَلَاثَةَ أَقْسَامٍ فَجَعَلَ قِسْماً مِنْهُ یَعْرِفُهُ الْعَالِمُ وَ الْجَاهِل‏» خدای متعال قرآن را سه قسم کرده و معارف قرآن سه قسم هستند یک قسمش را هم عالم می فهمد و هم جاهل. این تعبیر عجیبی است! جاهل هم می فهمد. یعنی کسی که به امام معرفت ندارد (چون در حدیث عقل و جهل آمده که علم نزد امام است. آن که در نزد امام نیست و دست شیطان است، آن جهل است، علم نیست) هم می فهمد بیست جلد تفسیر قرآن نوشته ولی منکر امیرالمومنین است. این یک قسم معارف قرآن است. قسم دوم معارف قرآن «وَ قِسْماً لَا یَعْرِفُهُ إِلَّا مَنْ صَفَا ذِهْنُهُ وَ لَطُفَ حِسُّهُ وَ صَحَّ تَمْیِیزُهُ مِمَّنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَام‏»؛ کسی که به صفای ذهن، لطافت حس، قدر تمیز رسیده. خلاصه اش این است که خدای متعال به او شرح صدر داده، تا حقیقت اسلام و دین خدا را تلقی کند. «وَ قِسْماً لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ وَ مَلَائِکَتُهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم‏»؛ یک قسم از قرآن هم هست که بین خود خدای متعال و راسخون که اهل بیت علیهم السلام هستند قرار دارد و بقیه از آن خبری ندارند. ما جزء دسته سوّم نیستیم، ولی می توانیم جزء دسته دوم باشیم. اگر جزء دسته دوم شدیم، آنوقت علم قرآن را از امیرالمومنین و از امام زمان علیه السلام می گیریم و این علم هم نامتناهی است قرآن هیچ کجا پایان نمی پذیرد چون کلام خدا و علم الهی است که نازل شده «لقد تَجَلّی الله فی کتابه».

اما یک نکته را عرض بکنم به اینکه قرآن فرموده: «أنّا أنزلناه فی لیلة القدر»؛ ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. می دانید معنای این حرف چیست؟ انسان اگر بخواهد سر سفره خدا که قرآن است، بنشیند و همه چیز سر این سفره هم هست خب این قرآن در یک مقامی نازل شده. لذا در ماه رمضان یک آیه قرآن ثواب یک ختم قرآن را دارد چون «شهرُ رمضان الَّذِی أنزل فیه القرآن»؛ این شجره طیبه قرآن این سفره در ماه رمضان پهن است. آدم وقت های دیگر باید برود بالا دستش برسد به میوه های قرآن. در ماه رمضان شاخ و برگ خودش را نازل کرده راحت میوه های قرآن را می شود بچینی. لذا یک آیه قرآن ثواب یک ختم دارد. از این بالاتر کجا است؟ شب قدر است. «أنّا انزلناه فی لیلة القدر»؛ همه حقائق قرآن در شب قدر است اگر کسی به شب قدر رسید، باب قرآن به رویش باز می شود، باب حکمت به رویش باز می شود. امام صادق علیه السلام فرمود «اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْر» همه ظرف نزول قرآن وجود مقدس فاطمه زهرا سلام لله علیها است، خیلی سرّ عظیمی است که حضرت فرمودند.

اگر کسی به معرفت حضرت رسید، به حقیقت شب قدر رسیده و حقیقت قرآن را می تواند تلقی کند. لذا این است که امام صادق بعدش نهیب می دهد، می فرماید «وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»؛ خدای متعال اسمش را فاطمه گذاشته، یعنی جدا شده چون همه خلق از معرفت او جدا هستند. معرفت حضرت زهراء مال ائمه است کما اینکه پیامبر فرمودند یا علی تو را جز من و خدا و من را جز تو و خدا کسی نشناخت. طمع نکنیم. اگر کسی به حضرت زهرا رسید به همه قرآن رسیده، ولی آن مال ما نیست. نازله وجود مقدس حضرت زهراء به دست ما می رسد.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 54:53

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی