display result search
منو
رزق علم و معرفت و راه های دستیابی به آن

رزق علم و معرفت و راه های دستیابی به آن

  • 0 تعداد قطعات
  • دقیقه مدت قطعه
  • 1 دریافت شده
سخنرانی آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع "رزق علم و معرفت و راه های دستیابی به آن"، سال 1393

یکی از مهم ترین نعمت هایی که خدای متعال به بندگانش عطا کرده و جزء نعمت های خاص او است که فقط به اولیاء و خوبانش عنایت می کند، نعمت علم و معرفت است. نعمت های خدا دو قسم است؛ یک قسم از نعمت ها را خدای متعال حتی به کافر هم عطا کرده است، کافری که اصلا خدا را نمی شناسد ولی خدای متعال به او لطف و محبت و او را اداره می کند و پروردگار اوست. قسم دیگر نعمت هایی است که خدای متعال به بندگان خودش می دهد و به اندازه ا که بندگی می کنند از آن نعمت بهره مند می شوند که یکی از آن نعمت ها، نعمت علم و معرفت است. معرفت خدای متعال و علوم الهی مخصوص بندگان خدای متعال است؛ از این رو جزء آن نعمت هایی است که در نزد اولیاء خدا خیلی ارزشمند است و اگر کسی معلم الهی ای پیدا کرد که از علوم الهی بهره مند شده و بندگی کرده است و خدای متعال در اثر این بندگی ابواب معرفت را به سوی او گشوده است، ارزش دارد که انسان همه عمرش را در کنار این معلم الهی صرف کند تا از او بهره مند شود.
از این رو بعضی از بزرگان هم تأکید کرده و گفته اند: می ارزد که انسان نیمی از عمرش را به دنبال یک معلم الهی و عالم ربانی بگردد تا بتواند نیمه دوم عمرش را در کنار او به سر برد. البته این نباید رهزن شود؛ بعضی وقتی دنبال معلم می گردند، کلیاتی را شنیده اند و صوری دنبال معلم می گردند که به نتیجه هم نمی رسند؛ یعنی خیال می کنند با اینکه دنبال کسی را بگیرند و اصرار کنند و... می توان به نتیجه رسید که البته این طور نیست. معلم الهی را قرآن این گونه توصیف کرده است که «وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»(کهف/60) کسی است که نسیم رحمت الهی به او وزیده است و معلَّم من عندالله است؛ یعنی هم رحمت الهی به او وزیده که زنده شده و هم معلَّم به علم الهی است؛ علمی که در محضر خدای متعال هست به او رسیده است.

در آیه شریفه قرآن کریم می فرماید: «أَوَ مَنْ کَانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا»(انعام/122) یعنی عده ای مرده بودند، همه ما مرده هستیم، ما به خودی خود میت هستیم و از بین این مرده ها عده ای را خدا زنده می کند و برای آن ها نور قرار می دهد. آیا این آدم با آن آد می که مثلش در وادی ظلمات الی الابد می ماند و هیچ وقت نمی تواند از آن وادی خارج شود یکی است؟ در روایتی ذیل این آیه «أَ وَ مَنْ کَانَ مَیْتاً» فرمود: «مَیْتٌ لَا یَعْرِفُ شَیْئاً» آن کسی که باب معارف و علوم به رویش گشوده نشده، مرده است و وقتی زنده می شود که باب معارف به رویش گشوده شود. از این رو از علم امام در قرآن به «مَاءً غَدَقاً»(جن/16)؛ آب گوارا تعبیر شده که سرچشمه حیات است «وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ»(أنبیاء/30). از این رو اگر کسی به این علم رسید و نسیم آن به قلبش وزیده شد، قلبش زنده می شود. اینکه امام محی است نیز یکی از نکاتش همین است که علم امام و ولایت او سرچشمه حیات طیبه است.
اگر علم و معرفت در جایی وجود داشت، می ارزد انسان همه بار و بنه اش را بردارد و به آنجا برود و از آن علم و عالم و معلم الهی استفاده کند. وقتی انسان رفت و همه زندگیش را تعطیل کرد و به آن معلم الهی رسید؛ اینکه بتواند به مرحله ای برسد که علم عالم را تحمل کند تا درهای علم او به رویش باز شود، آن مرحله بعدی است و غیر از مرحله هجرت و دست شستن از همه است. تازه وقتی به معلم الهی رسید معنایش این نیست که دیگر رسید و تمام شد و معلم الهی هر چه دارد در اختیار انسان می گذارد؛ نه این طور نیست. در روایت است که زراره که از خواص اصحاب امام صادق علیه السلام است؛ خواست مطلب مهمی از امام صادق علیه السلام بپرسد و می خواست اول تصدیقش را بگیرد که حضرت حتما جواب را بدهند. گفت: آقا این آیه «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»(نحل‏/43) خطاب به ما فرموده است که اگر علم می خواهید آن علمی که سرار نور است، دست اهل ذکر است و دست دیگران نیست، بروید و از اهل ذکر بپرسید، سائل شوید و اگر سائل شدید و سائل بودن را یاد گرفتید، باب علم به رویتان باز می شود. آقا این آیه تکلیف ما را بیان می کند که باید برویم از اهل ذکر بپرسیم؟ فرمودند: بله. اهل ذکر شما هستید؟ فرمودند: بله ما اهل ذکر هستیم و شما باید از ما سؤال کنید. گفت: آقا پس خدای متعال به ما گفته بپرسید و به شما هم فرموده است که جواب بدهید؟ حضرت فرمود: نه این آیه تکلیف شما را معین می کند و شما باید دنبال علم باشید و علم هم نزد اهل ذکر است و جای دیگری نیست. آنجایی که ذکر الهی هست، علم هم هست ولی وظیفه ما این نیست. وظیفه ما را خدای متعال در آیات دیگر قرآن فرموده است «هذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ»(ص‏/39) این معارف الهی که به ما داده شده است، خدای متعال از ما حساب و کتاب نمی کشد و به هر کس هر چه بخواهیم می دهیم؛ البته پیداست که این بر اساس حکمت است.

علم الهی که ما باید به دنبالش بگردیم، بهترین نعمت بهشتی است؛ یعنی لذیذترین نعمت و مائده ای که نصیب بهشتی ها می شود، معارف است. از بهترین رزق ها و مائده های آسمانی در بهشت و دارالبقاء (محیط ولایت امام) رزق علم است؛ خب این علم الهی نزد چه کسانی است؟ نزد عبادالله است و به اندازه ای که خدای متعال را بندگی می کنند، باب علم الهی به رویشان گشوده می شود. از این رو حامل علوم، انبیاء هستند و این طور نیست که دست هر کسی باشد. علم در خانه انبیاء است و بعد حضرت فرمود همه آن علو می که نزد انبیاء بوده، نزد ائمه علیهم السلام است. بعضی بزرگان تعبیری دارند که دقیق هم هست و شواهدی هم بر آن آورده اند؛ می گویند اگر در جایی از قرآن، خدای متعال فعلی را به خودش نسبت می دهد با بیان متکلم مع الغیر نسبت می دهد، گاهی خدای متعال می فرماید: «أنا» من این کار را کردم با موسای کلیم که صحبت می کند، می فرماید: «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ»(طه‏/12). گاهی می فرماید: «انّا»، «نحن»، «لدنا» و... که خدای متعال جمع آورده است، بعضی محققین و بزرگان فرموده اند که این موارد جایی است که معصومین علیهم السلام واسطه فیض هستند و خدای متعال به احترام آن ها تعبیر را جمع کرده است.
ما که یک خدا بیشتر نداریم، معنی ندارد که دیگری ولایتی داشته باشد و اگر همین را فهمید مسئله حل می شود. به تعبیر دیگر آنچه توحید است این است که ولی شما خداست و بعد از آن اگر خوب معنا شود که عین توحید است و اگر بد معنا شود عین شرک است. دشمنان اهل بیت علیهم السلام همین مرز را نمی فهمند، اگر متوجه شوند که مقام، مقامی است که اصلا دوئیت در آن نیست و ولایتنا ولایت الله است، آن وقت می فهمند که عین توحید است و اگر همین را نفهمیدند؛ خب ولایت مخلوق شرک است و ناچار باید بگویید خدای متعال ما را به شرک دعوت کرده است که این غلط است. پس این آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا...» یک معنا بیشتر ندارد و آن اینکه ولی ما تنها خداست؛ منتها امام در یک مقامی است که ولایت او عین توحید است و اگر کسی این را نفهمید مشرک است که فرمانبری او هم می شود شرک. علم از ناحیه حضرت حق به بندگان خدا هم نازل می شود و آن کسی که همه علم الهی و آنچه ممکن بوده به مخلوق داده بشود، یکجا به او عطا شده است، وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام هستند و مابقی در عوالم مختلف در هر عالمی که باشند این علم و معرفت را از وجود مقدس امام و اهل بیت علیهم السلام گرفته اند حتی انبیاء اولوالعزم. این معنی این روایات است که فرموده اند ما آن موقعی که حول العرش بودیم، توحید را به ملائکه تعلیم کردیم. نبی اکرم صلی الله علیه وآله در عالم ارواح مبعوث به انبیاء بوده و توحید را به انبیاء تعلیم کرده است؛ حقیقت علم و معرفت در نزد وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام است و می ارزد که انسان عمری صرف کند تا آن معارف اهل بیت علیهم السلام را دریافت کند.

راه تلقی این معارف چیست؟ روایات فرموده اند: اگر شما اهل تقوا شدید، ما علوم را به شما عطا می کنیم. خدای متعال در سوره مبارکه بقره این چنین شروع می کند که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * الم * ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ» اولا باید با بسم الله وارد قرآن شوید و اگر کسی اهل این مقام نیست، هیچ بهره ای از قرآن نمی برد و وقتی وارد قرآن شدید همه اش «الم» است که معنا هم دارد و روایات گاهی تک تک حروف قرآن را معنا کرده اند «وَ الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّینُ سَنَاءُ اللَّهِ وَ الْمِیمُ مَجْدُ اللَّهِ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ مُلْکُ اللَّه» در روایات دیدیده اید حروف را معنا می کنند «الْأَلِفُ آلَاءُ اللَّهِ وَ...» چه کسی این قرآن را می فهمد؟ اگر کسی اهل تقوا شد، باب علم به رویش باز می شود و تا انسان اهل تقوا نشده، باب علم به رویش بسته است. ولایت و علم امام و معارفی که نزد ایشان است به متقین عطا می شود که اجمال حدیث عنوان بصری هم همین است.


بالاترین علم و معرفتی که ممکن است به انسان داده شود، معرفت و شناختن خود امام است. معرفت الامام هم که جزء اسرار است از آن علو می است که تحملش خیلی سخت است و آن هم باز چیزی غیر از این نیست که همان علمی است که از آستان خود امام به انسان عطا می شود. چگونه؟ راهش این است که اگر حقیقت نورانیت امام در قلب مؤمن ظاهر شد، این معرفت الامام حاصل می شود. به اندازه ای که نور امام در قلب انسان تجلی می کند، انسان عارف به امام می شود و الا امام شناسی که این حرف ها نیست، امام شناسی تجلی و ظهور نور امام در قلب انسان است که یکی از مهم ترین راه های آن همین معارف و روایاتی است که آمده و از طریق آن ها نورانیت خودشان را به قلب انسان می رسانند «کَلَامُکُمْ نُورٌ». همان طوری که قرآن نور و روح دارد، کلام امام هم نور و روح دارد و اگر انسان به آن رسید؛ هم می فهمد و هم به حیات طیبه می رسد. به بیان دیگر معرفت الامام این گونه حاصل می شود که حجاب از جلوی قلب انسان برداشته بشود و درهای قلب انسان به روی امام باز بشود و امام در قلب انسان طلوع کند «لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِین» اگر کسی مؤمن شد به خدا قسم ائمه علیهم السلام در قلب مؤمن طلوع می کنند و آن را روشن می کنند به طوری که اگر قلبی نورانی به نور امام شد از خورشید در روز آشکارتر است. آن وقت اگر امام در قلب انسان ظهور کرد، علم امام در قلب انسان ظهور می کند و دریچه های قلب انسان به روی افق علم امام باز شود و علوم ائمه علیهم السلام از آنجا به قلب انسان طلوع کند و بالاتر این است که خود امام در قلب مؤمن طلوع کند که اگر امام در قلب انسان طلوع کرد، انسان به مقام معرفت امام می رسد و این معرفت همان معرفت الله است. بنابراین همه این رزق الهی و مهم ترین رزق ما در عالم، رزق علم و معرفت است و این رزق هم منوط به بندگی است. در روایات فرموده اند که شیعه شعاع امام است، اگر کسی به جایی رسید که شعاع امام شد، هر چه نگاه می کنی جز امیرالمؤمنین علیه السلام نیست کما اینکه وقتی به امیرالمؤمنین علیه السلام نگاه می کنی چیزی جز غیب الهی نیست، نبإ عظیم است و این به معنی حلول خدای متعال و جسمیت خداوند نیست.

قطعات

  • عنوان
    زمان

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی