- 2307
- 1000
- 1000
- 1000
دینداری باید موجب تغییر رفتار در ما گردد، جلسه سوم
سخنرانی از حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «دینداری باید موجب تغییر رفتار در ما گردد»، جلسه سوم، سال 1400
ما دینداری میکنیم که چه بشود؟ برای اینکه این دین ما را نجات بدهد و آخرت ما را درست کند. علامتِ اینکه این دین میخواهد آخرت ما را درست کند، این است که باید دنیای ما را درست کرده باشد. عمداً چند مثال زدم، میتوانستم سی مثال متنوع دیگر هم بزنم، عمداً هر جلسه دو سه مثال تکرار کردم که بگویم اینجا باید بیشتر توجّه بشود.
عرض کردم یکی از آنجاهایی که ما میبینیم این دینداری ما دقیق و کافی و کامل نیست، آنجایی است که میبینیم اثرِ این دینداری در زندگی ما هنوز درست نیست، پس معلوم است که یک جای کار میلنگد. مثلاً کجا؟ مثلاً تولّی و تبرّی ما میلنگد.
تولّی بصورت یک جملهای یعنی محبّت قلبی و ابراز آن نسبت به چند طیف، در صدر آن شیعیان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، یک پله پایینتر نسبت به کسانی که همجبههی ما هستند، آنهایی که با ما به نفع مستضعفان و بر علیه مستکبران میجنگند، یک مرتبه پایینتر نسبت به همهی مسلمین.
بعضی از این شهدایی که تصویرشان در اینجا موجود است برای دفاع از جان یک مسلمان غیرشیعه کشته شدهاند، خیلی از اوقات مدافعان حرم در حاشیه سامرا و اربیل و خیلی از جاهای سوریه در دفاع از غیرشیعیان کشته شدهاند.
اگر ما میبینیم شیعیان با یکدیگر دعوا دارند و جنگ و جدال میکنند، هیئتیها بر علیه یکدیگر حرف میزنند، زن و شوهرها با یکدیگر رفیق نیستند، اتفاقاً اوج تولّی باید در خانه باشد، اگر میبینیم که وضع آمار طلاق خراب است میفهمیم که دینداری ما آن دینداری که باید باشد نیست، یا اصل دین ایراد دارد که زندگی ما را درست نکرده است، که معاذالله…
ان شاء الله خدای متعال مرحوم امام رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند، فرمودند: حال که حکومت به دست ما افتاده است، هر کاری که کنیم به نام دین مینویسند. این جمله مفصل است که من مختصر عرض کردم، عین این جمله برای امام خمینی رضوان الله تعالی علیه نیست ولی شاید این مفهوم را در بیست جمله تکرار کردهاند، صوت آن هم موجود است و منتشر هم شده است.
وقتی ما میبینیم فضای زندگی در جامعهی ما یک اشکالات جدّی دارد، یک قلّههایی مانند شهدا و جانبازان و بعضی از دانشمندان میبینیم که همهی زندگیشان را خرج میکنند که به مردم خدمت کنند… یک پزشکی در اهواز بود که با همسر خود که ظاهراً او هم پزشک بود، شبانهروز تدریس داشتند و در فضای کرونا در بیمارستانها درمان میکردند و اموال شخصی خودشان را هم بخاطر فرمان آتش به اختیار حضرت آقا در کارآفرینی هزینه کرده بود و شغل تولید کرده بود، شبانهروز کار میکنند، از این قلهها هم داریم، گاهی اوقات وقتی نام دههی هشتادیها به میان میآید بعضیها به یاد رقص میافتند، ناگهان شما میبینید یک جوان پانزده ساله به دل آتش میزند… این امر که شوخی نیست، تا زمانی که انسان کوه آتش نبیند نمیفهمد به دل آتش زدن و دو نفر را نجات دادن یعنی چه.
یعنی من نمیخواهم ناامیدانه بگویم که وضع خراب است، اما واقعیت این است که اگر از این ستارهها و تکخالها بگذریم، این جامعه کاشانی هم دارد، این هم آمار طلاق است، پس باید برگردیم و دینداری خودمان را وارسی و بازرسی کنیم.
بنده یک نکته از این وارسی و بازرسی را گفتهام، شبهای قبل عرض کردم که این یک پروژهای است که من دو سال روی آن کار کردم و این مباحث شاید نزدیک به صد جلسهی مرتبط به یکدیگر است، اما سعی کردم اینجا بحث خودم را خیلی تغییر ندهم که گوشهای از بحث جا بیفتد.
عرض کردیم که ما باید سلفی بشویم، اصلاً کمی معنای سلفی را توضیح دادیم و عرض کردیم سلفیگری در اصل درست است، و اتفاقاً یکی از نادانیهای بعضی از نادانان این بود که وهابیتِ خبیثِ نوظهور را که حتّی نسبت به ابن تیمیّهی هفتصد سال قبل هم پایبند و متعهد نیستند «سلفی» نام گذاشتیم و متأسفانه در تبلیغاتمان نام سلفی را خراب کردیم، ضمناً به اینها هم امتیاز دادیم.
انگار الآن یک نفر به بابیت «سلفی» بگوید، آیا یعنی زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بابیت بوده است؟ نه! یک پدیدهی انگلیسی جدید است، برای چه…
مثلاً الآن اسرائیلیها چقدر دوست دارند که شما به آن منطقهای که در حال اشغال آن هستند چهار هزار سال قدمت بدهید؟
ما خودمان رایگان به نفع روابط عمومی وهابیت میگوییم که اینها سلفی هستند!
همهی اینها برای این است که کار علمی دقیق کم صورت میگیرد، سلفی یعنی کسی که بخواهد برود و دین را از منشأ آن بگیرد. بعد هم عرض کردیم که هر کهنهای خوب نیست، هر چیزی که قدیمی باشد که لزوماً خوب نیست، یا اینکه الزامی نیست. مانند اینکه یک نفر بگوید سبک مداحی فقط سبک حاج فلان که چهل و هشت سال قبل میخوانده است.
فاخر بخوان، شعر خوب بخوان، سبکی که مناسب مجلس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است را بخوان، سبکی را بخوان که اگر امام زمان ارواحنا فداه به جلسه آمدند بشود خواند.
با این شرایط چه کسی گفته است که سبک مداحی باید قدیمی باشد؟ اگر خواستی قدیمی هم بخوانی و یادآوری کنی و حس فضای سنّتی جامعه را حفظ کنی هم خوب است، ولی الزامی نیست، ولی شعر و محتوای مداحی نباید از یک سطحی پایینتر باشد. پس هر چیزی نباید قدیمی باشد، خیلی از چیزها باید با تکنولوژی روز پیش برود.
ولی دین یعنی چه؟ اسلام یعنی چه؟ ما بگوییم پیرو آیین خاتم انبیاء هستیم، این برای هزار و چهارصد سال قبل است، آیینهای پنجاه ساله و چهل ساله و سی ساله و دو روزه و انرژی درمانی فلانی هم داریم، اما اسلام هزار و چهارصد سال سن دارد، لذا ما باید برگردیم و دین را از سلفمان و گذشتگانمان و قرآن و روایات معتبر بگیریم.
بعد به اینجا رسیدیم که حال که میخواهیم روایت بگیریم… چرا این حرف را میزنم؟ عرض کردم ما دائم در جامعه درگیر هستیم و خوب هم یاد گرفتهاند که ما را اداره کنند، یک روزی…
چون در مجلس هم جوانان و نوجوانان کمسن هستند و هم خواهران هستند نمیتوانم درست صحبت کنم. یک روزی یک کسی مانند معاویه که در دوران جاهلیت، نه دوران اسلام، در دوران جاهلیت که فساد بیداد میکرد، با آن مادر نمیتوانست سر بلند کند، بیست و یک سال هم که با اسلام جنگیده بود، پدرش ملعونش هم که ابوسفیان است، فضای جنگ روایت کار را به جایی رساند که نمازخوانها در میان جنگ، بعد از چندده هزار کشته گفتند: صبر کنیم و ببینیم که آیا حق با علی بن ابیطالب [صلوات الله علیه] است یا با معاویه ملعون!
ممکن است ما هم الآن خیلی تعجّب کنیم، ما سر جای خود این موارد را مفصّل آوردهایم، که ما امروز چقدر نسبت به برادران غیرشیعهمان وظیفه داریم که چه دروغهایی به خورد اینها داده میشود.
مثلاً ذهبی و ابن تیمیه میگویند که اهل بدعت در قالب سه گروه بدعتگر در صفین شرکت کردند، شیعیان علی و خوارج در یک طرف، ناصبیها یک طرف، هر سه اهل بدعت بودند، با یکدیگر جنگیدند، عقلای قوم اهل سنّت هستند!
این جسارت خیلی بزرگی به محضر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و جناب عمّار علیه السلام و جناب ذوالشهادتین علیه السلام و امثال اینهاست، اینها اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، آیا اینها اهل بدعت هستند؟
معاویه میخواست پسردایی خود را اعدام کند، علّت را هم دوست بودنِ او با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عنوان کرد، پسردایی او یعنی محمد بن ابی حذیفه گفت: برای اینکه سپاه علی علیه السلام مملو از اهل عبادت و زاهد و عابد است، اما هرچه فاسقِ فاجرِ ناپاکزاده هم هست در سپاه توست، من چطور به سپاه تو بپیوندم؟
اما جنگ روایت میتواند کاری کند که همین سپاه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بایستند و بگویند حکمیت کنیم که ببینیم آیا حق با علی [سلام الله علیه] است یا معاویه!
بعد هم این موضوع تا همین امروز هم ادامه دارد، کتابهایی که هست، همین الآن هم کتبی وجود دارد که همراه بنده است، اگر همین امروز یک جوان غیرمسلمان بخواهد از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بشنود چه چیزهایی به او میگویند، و ما هم اینجا نشستهایم، اینجا چقدر همهی وجود شما میسوزد که حمله شده است و…
صد هزار ضربهی سنگینتر از آن سیلی به شخصیت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین زده میشود، مدام و شبانهروزی، و متأسفانه ما اصلاً توجه نداریم و این جبههی جنگ را نمیبینیم، اگر اینجا خدای نکرده یک خمپارهای اصابت کند موج انفجار و آتش و صدا دارد و متوجه میشویم، اما اگر ترور بیولوژیکی رخ دهد و یا فضا را آلوده کنند و یک سمّی بیاید و نه بود و نه درد و نه اثر داشته باشد و نه بعد از اثر کردن ظاهر انسان را تغییر بدهد، مردم به خانه بروند و چند نفر چند نفر از دنیا بروند، دیگر ما این جنگ را نمیبینیم. اصلاً یکی از موارد جنگ الکترال این است که در مشاعر طرف مقابل اختلال ایجاد کنند که نفهمد این طرف روبرو دشمن و است فکر کند که دوست است، یا اینکه فکر کند دوست دشمن است و او را بزند.
گفتند: عقلای قوم و اهل سنّت در جنگ شرکت نکردند و اهل بدعت در جنگ شرکت کردند، اهل بدعت یعنی ناصبیهای شام و شیعیان و خوارج!
این تعداد اصحاب جنگ بدر، بیش از صد صحابی جنگ بدر در لشگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، این تعداد صحابی جنگ احد در لشگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، آیا همهی اینها اهل بدعت هستند؟ نعوذبالله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم همینطور؟ ما هم به این موضوعات توجه نداریم، به همینها توجه نداریم که میآیند و ما را یک به یک به کار میگیرند.
اینکه ما میبینیم دینداری آنطور که باید باشد در جامعه نیست، باید برگردیم و دین را از اصل بگیریم. نمیشود با یک روایت به یک نفر نسبت متوکل عباسی داد، نمیشود با یک روایت به کسی نسبت کفر داد و این را لعن کرد و این دیگری را منافق خواند و… متأسفانه هم انقلابیها پُربرچسب هستند، بعضی از انقلابیها متأسفانه زیاد برچسب میزنند، هم غیرانقلابیها. آنها اینها را بَتری میگویند و اینها هم به آنها انگلیسی. هم بتری وجود دارد و هم انگلیسی، اما شما نمیتوانید به هر کسی این نسبت را بدهید. منافق وجود دارد، اما شما به این راحتی نمیتوانید به کسی نسبت منافق بدهید.
من نمیخواهم بگویم شیعه انگلیسی نیست یا اسلام امریکایی نیست یا بتریه نیستند، هستند اما اگر شما بخواهید به کسی چنین نسبتی را بدهید باید سند و مدرک داشته باشید. این شبها عرض کردیم که با یک روایت فاتحهی طرف را میخوانند. اینجا توضیح دادیم که به جهاتی بین روایات اختلافاتی وجود دارد. حال سرمنشأ این اختلافات کجاست؟
به مناسبت سالروز وفات مجاهد کبیر عالم تشیع و بلکه اسلام مرحوم میرحامد حسین اعلی الله مقامه الشّریف چند جمله از حضرت آقا حفظه الله که عید غدیر سال 84 فرمودهاند میخوانم.
دو جلسه مفصل توضیح دادیم که خود ائمه علیهم السلام اختلاف الروایات را درست کردند، کار شیعیان را سخت کردند، برای اینکه خونشان ریخته نشود. چرا این کار را کردند؟ چرا مثل عبدالله بن عمر بدحافظه که به بدحافظگی مشهور بود… به او میگفتند شما خیلی بدحافظه هستید… میدانید که محدّث بدحافظه که به درد نمیخورد، همه چیز را غلط میگوید، روایات را با هم قاطی میکند.
من بیست و چند جلسه راجع به عبدالله بن عمر حرف زدهام و الآن نمیخواهم آنها را تکرار کنم که بگویم چطور روایات را قاطی کرده است، چقدر آدم بخاطر روایات اشتباه او توسط وهابیت کشته شده است، و کسی که منصور دوانیقی به دنبال این بود که مالک بن انس «الموطأ» را از روی فتاوای عبدالله بن عمر بنویسد. همان کسی که در جنگ صفین شرکت نکرده است، ابن تیمیه هم گفت این عاقل است و اهل سنّت است. «اهل سنّت است» هم یعنی اهل سنّت پیغمبر است.
چه کسی مخالف سنّت پیغمبر است؟ آیا کسی را پیدا میکنید که به معنای واقعی کلمه بگوید که من مخالف سنّت پیغمبر هستم؟ اگر کسی چنین حرفی بزند که مسلمان نیست.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که نفس الرسول هستند، حسنین علیهما السلام، عمار، ذوالشهادتین و… را اهل بدعت خوانده است و عبدالله بن عمر که در جنگ شرکت نکرده است…
عبدالله بن عمر در اواخر عمر خود اظهار پشیمانی کرد و گفت: ای کاش با آن گروه ظالمی که پیغمبر فرمود در صفین میجنگیدم. خود عبدالله بن عمر اظهار پشیمانی کرده است، اما ذهبی و ابن تیمیه میگویند او سنّیِ واقعی است!
این اصلاً توهین به اهل سنّت است، ما در بین اهل سنّت کسانی را داریم که اشعار فوق العاده در مدح اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین گفتهاند، و اصلاً ظلم است که بیاییم و وهابیت را نمایندهی اهل سنّت در نظر بگیریم، این ظلم خیلی بزرگی است، اگر من بجای آنها باشم شکایت میکنم و میگویم، مانند این است که بگویند بهائیها شیعه هستند، این برای ما از فحش بدتر است.
چرا باید اختلاف الروایه پیدا میشد؟ چون امنیت از بین رفت. چرا طالبان پیدا شد؟ امروز مسئلهی طالبان چیست؟ بروید و سخنرانیها را ببینید، میگوید: «امیرالمومنین فرمودند»، «امیرالمومنین ما امیرالمومنین جهان اسلام است، منتها تسلط ما فعلا در افغانستان است». داعش هم چیزی شبیه به این میگفت، البته با تفاوتهایی. القاعده هم با یک تفاوتهایی همین را میگفت، النصره هم با یک تفاوتهایی همین را میگفت. دعوا بر سرِ چیست؟ «امیرالمومنین». یعنی چه؟ چه کسی جامعه مؤمنین را رهبری کند.
اگر میبینید طالبان در آن پنج سال جنایات عجیبی کردند، جنایاتی که داعش کرد… البته اینها با هم تفاوت دارند و من قصد ندارم اینها را با یکدیگر یکی کنم، ولی در خونریزی، آدمکشی، بچهسوزی، زنکشی، همهی اینها چیست؟ داعش چیست؟ دولت اسلامی عراق و شام. همهی مسئله بر سرِ حکومت است.
عزیزانی که خواستند من دهه اول محرم راجع به اصل حکومت در دیدگاه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که به این بحث ربط دارد چیزهایی گفتهام که تکرار نمیکنم، قبلاً هم هشت جلسهی دیگر گفتهام که آنها را هم اینجا تکرار نمیکنم. چرا طالبان بوجود میآید؟ برای یک خلأ. تا وقتی من میخواهم جملهی حضرت آقا را بخوانم، شما ببینید که حضرت آقا میخواهند چه بفرمایند.
مسئلهی طالبان چیست؟ یا هر کس دیگری که در افغانستان حکومت را بگیرد، مسئله حکومت است. این درگیری ما در آذربایجان و گرجستان بر سر چه مسئلهای است؟
ما آنجا در دهه اول محرّم توضیح دادیم که انحراف حکومت مانند انحراف یک آدم عادی نیست، گاهی هزار ساله است و اصلاحات هزار ساله نیاز دارد، آنجا بصورت مفصل توضیح دادیم.
مسئله بر سر این است که تا زمانی که حکومت اصلاح نشود، تربیت تغییر نمیکند، جامعه اصلاح نمیشود، تولّی رخ نمیدهد.
امام مجبور میشود اختلاف الروایه ایجاد کند، یعنی بین روایات اختلاف ایجاد کنند که شیعیان شناخته نشوند، بعد شیعیان گیر میکنند…
از یاد من نمیرود که در درس استادمان در قم، بحث لباس میّت بود، چقدر روایات ضدالنقیض بود، بر سر اینکه کفن میّت باید چند تکه باشد، این خرقه باید باشد یا از باب مثال است… اصلاً عرض کردم که شما موضوعی را پیدا نمیکنید که روایات آن ضدالنقیض نباشد، یک بخشی از این مدیریتِ خودِ امام است، برای اینکه امام کشته نشوند و شیعیان هم کشته نشوند.
چرا این مصیبت وجود دارد؟ امروز چرا ما اینقدر درگیری داریم؟ چرا یک اجتهاد در شیعه هفتاد سال طول میکشد که یک نفر مرجع بشود؟ چرا عالم اسلام اینقدر با یکدیگر درگیر هستند؟
من این مطلب را به شما بعنوان یک جمله بگویم، باید سر جای خودش استدلال کرد.
میبینید که الآن بین جامعه اسلامی اختلاف سنگین شدیدی وجود دارد، اگر به هفتاد سال قبل بروید میبینید که علمای شیعه و سنّی ارتباط خوبی با یکدیگر داشتند، اگر به پانصد سال قبل بروید میبینید که کتب یکدیگر را شرح میکردند، کتاب خواجه نصیر در اعتقادات را «قوشچی» شرح کرده است، کتاب اصول فقه «ابن حاجب» را علامه حلّی اعلی الله مقامه الشّریف شرح کردهاند، علمای ما از نجف با مصریها در ارتباط بودند؟
چرا الآن نیست؟ میدانید که الآن از نظر ارتباطات بین علمای شیعه و سنّی جزو زمانهایی هستیم که جزو بدترین زمانهاست. چرا؟ چون یک خلأ وجود دارد و آن هم این است که در نگاه عزیزان غیرشیعه خلیفه مسلمین کیست؟ این طرف هم یک حکومت مقتدری که هم مرز خود را حفظ کرده است و هم تا بوسنی میرود و مسلمان نجات میدهد، در غزّه، که نوار به آن باریکی است اسرائیل را تهدید میکند که ما تو را با موشک میزنیم، یمن دارد…
نتیجهی قدرت حکومت شیعه اختلاف و ترس است، بازار شایعه داغ میشود، آدمها را با خودشان همراه میکنند، ما هم که برای جلوگیری از شایعات کاری نمیکنیم، ما هنوز کتب خودمان را درست چاپ نکردهایم، چه برسد به اینکه بخواهیم برویم و با آنها ارتباط بگیریم.
مردم خیال میکنند دعوای وحدت این است که یک آخوند شیعه یک حرفی بزند و یک آخوند سنّی هم یک حرف دیگر، بله آن هم ممکن است اختلاف درست کند، ولی اصلِ اختلاف قدرتِ حکومتهاست. اگر مستکبر احساس کند که جبهه حق قدرت حکومت دارد، تمام تلاش خود را خواهد کرد.
از زمان ملّی شدنِ صنعت نفت میخواهد ما را تحریم کند، تا الآن که تا خرخره در تحریم هستیم. هر کسی به عربستان رفته است دیده است که تفتیش عقاید و فشار به مردم و ضعف حقوق بشر وجود دارد، اما هیچ مشکلی نیست، ناظر حقوق بشر هم هست! اما ما مشکل هستیم، چرا؟ چون ما حکومت شیعه هستیم.
رسماً فرماندهی اصلی نیروی قدس را میزند و میگوید رئیس تروریستها را زدهام. اینجا که دعوا دعوای دو آخوند شیعه و سنّی نیست. این مشکل اختلاف الروایه از کجا بوجود آمده است؟ مشکل خلأ حکومتهای صالح از کجا بوجود آمده است؟ کار به جایی رسید که تئوری غیرشیعه هشتصد سال است که عقیم است.
شما وقتی مسئلهی جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حکومت را تغییر بدهی، وقتی آن جایگاه را تنزّل بدهی… یک کسی که یک مرتبه رشوه بگیرد، همکارهای او دیگر او را رها نمیکنند، اگر بازرسی باشد نمیتواند به دیگران گیر بدهد، باید مدام تنزّل کند. اگر یک قاضی یک مرتبه از یک وکیل رشوه بگیرد دیگر آدمِ آن وکیل است و تا زمانی که آن وکیل او را به لجن نکشد او را رها نمیکند، همیشه ریش او به دست آن وکیل است، وقتی تنزّل جایگاه از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به دیگران و دیگران و دیگران داده شد، ناگهان یزید را امیرالمومنین خواندند، جامعه اسلامی بیچاره هم پذیرفت و با او بیعت کردند، ولی این موضوع مهم بود که این جایگاه مدام تنزّل داده شد، هشتصد سال است که اصلاً جامعه اسلامی یک نفر را بعنوان خلیفه مسلمین نمیشناسد!
این یک بحث گسترده از خلأهایشان است، اینکه شما میبینید جوانهای دانشگاهیشان، یا دینداران مسلمین غیرشیعه دائم نسبت به حکومتهای فاسد دغدغه دارند، خلیفه مسلمین کیست؟ روایات فراوان میگوید اگر بدون بیعت با او بمیریم انگار نامسلمان مردهایم، الآن خلیفه مسلمین کیست؟ الآن این موضوع یک دغدغه است، داعش یک نسخه میدهد، طالبان یک نسخه میدهد و… حال جملات آقا را میخوانم تا ببینید، مرحوم میرحامد حسین اعلی الله مقامه الشّریف برای دفاع از این مرز تلاش کردند.
حضرت آقا روز عید غدیر سال 84 میفرمایند: امروز بشر عیناً همان نیازهایی را دارد که پنج هزار سال قبل این نیازها را داشت. (یعنی مدام درجا زدیم.) نیازهای اصولی بشر هیچ تغییری نکرده است، عدالت، آزادی و امثال اینها. اگر آن دست به دست شدنِ امانت نبوی و گسترش کمّی و کیفی متناسب و درست انجام میگرفت، اگر آن امانت را به اهل آن میدادند…
توجّه کنید که منادی و پرچمدار وحدت اسلامی در فضای رسانهای این فرمایشات را دارند…
اگر این بیعت را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به مولای بعدی که نفس الرسول بود میدادند امروز بشر این نیازها را گذرانده بود، به نیازهایی میرسید که اکنون تصوّری از آنها نیست. نه اینکه بعد از هزار و چهارصد سال هنوز جوامع مسلمین بیامنیتترین جاها باشند، بینشان دعوا باشد، به یکدیگر فحش بدهند و جسارت کنند. … آن نیازها ممکن بود باشد اما دیگر اینقدر ابتدایی نبود. یعنی بشر را پنج هزار سال متوقف کرد… غدیر شروع آن روندی بود که میتوانست بشر را از این مرحله خارج کند…
امروز هر کسی میخواست عزّت را ببیند باید میآمد و جوامع اسلامی را میدید… غدیر شروع آن روندی بود که میتوانست بشر را از این مرحله خارج کند و به مرحلهی دیگری وارد کند، آنوقت نیازهای لطیفتر و برتری، خواهشها و عشقهای به مراتب بالاتری، چالشهای اصلی بشر بود… نه اینکه به زن افغانستانی مظلوم بگویند، یا به زن مظلوم عراقی بگویند که تو چه چیزی از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میخواهی؟ میگوید: امنیت! این که جزو اولیات است، چه شد که انحراف ایجاد شد؟
میفرمایند: نیازها چیز دیگری میشد، راه پیشرفت بشر که بسته نیست، ممکن است هزارها سال یا میلیونها سال دیگر بشر عمر کند، هرچه عمر کند پیوسته پیشرفت کند، منتها امروز پایهها خراب است، این پایهها را پیغمبر اسلام بنیانگذاری کرد، برای حفاظت از آن هم مسئلهی وصایت و نیابت را قرار داد، اما تخلّف شد، اگر تخلّف نمیشد چیز دیگری پیش میآمد، غدیر این است.همهی عزیزان میدانند که رهبر سیاسی در بالاترین سطح، در اوج فضای مراقبتِ رسانهای این کلمات را بر زبان خود جاری کرده است.
اگر یک منبری میخواست این حرف را بزند و روضه را باز کند که خیلی حرف هست، و این شعار نیست، شما بروید و ببینید که شیعه و سنّی وقتی به کربلا میرسند…
این «ابن اثیر»ها سه برادر هستند، کار یکی از آنها تاریخی است، کار دیگری حدیث است، دیگری ادیب است، آن برادر که ادیب است در کتاب خودش میگوید: «لم یقتل حسین بن علی بکربلا» حسین بن علی [علیه السلام] در کربلا کشته نشد، «انّما قتل فی السقیفه»… توجّه کنید که او شیعه نیست، وگرنه اگر دوست داشته باشید از مرحوم غروی اصفهانی اعلی الله مقامه الشّریف نقل میکنم که میفرمایند: این تیری که به گلوی شیرخوار خورد «سهم اتی من جانب السقیفه»… خلیعی که شاعر است از جانب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میگوید: آن روزی که آمدند و حکومت را غصب کردند فرمودند: این پسرم را مسموم کردید و این پسرم را کشتید! نه اینکه خواهید کشت.
روایت دیگری در کافی هست که «إِذَا کُتِبَ اَلْکِتَابُ قُتِلَ اَلْحُسَیْنُ». فعل هم ماضی مجهول است، حسین کشته شد، نه خواهد شد. یعنی برنامهریزی شد. وقتی حسین بن علی سلام الله علیه به این شکل کشته شد که دیگر جوان افغانستانی و جوان لبنانی جوان عراقی و جوان یمنی و چه کسی هستند؟ وقتی دختر حسین بن علی سلام الله علیه کتک بخورد دیگر…
ما دینداری میکنیم که چه بشود؟ برای اینکه این دین ما را نجات بدهد و آخرت ما را درست کند. علامتِ اینکه این دین میخواهد آخرت ما را درست کند، این است که باید دنیای ما را درست کرده باشد. عمداً چند مثال زدم، میتوانستم سی مثال متنوع دیگر هم بزنم، عمداً هر جلسه دو سه مثال تکرار کردم که بگویم اینجا باید بیشتر توجّه بشود.
عرض کردم یکی از آنجاهایی که ما میبینیم این دینداری ما دقیق و کافی و کامل نیست، آنجایی است که میبینیم اثرِ این دینداری در زندگی ما هنوز درست نیست، پس معلوم است که یک جای کار میلنگد. مثلاً کجا؟ مثلاً تولّی و تبرّی ما میلنگد.
تولّی بصورت یک جملهای یعنی محبّت قلبی و ابراز آن نسبت به چند طیف، در صدر آن شیعیان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، یک پله پایینتر نسبت به کسانی که همجبههی ما هستند، آنهایی که با ما به نفع مستضعفان و بر علیه مستکبران میجنگند، یک مرتبه پایینتر نسبت به همهی مسلمین.
بعضی از این شهدایی که تصویرشان در اینجا موجود است برای دفاع از جان یک مسلمان غیرشیعه کشته شدهاند، خیلی از اوقات مدافعان حرم در حاشیه سامرا و اربیل و خیلی از جاهای سوریه در دفاع از غیرشیعیان کشته شدهاند.
اگر ما میبینیم شیعیان با یکدیگر دعوا دارند و جنگ و جدال میکنند، هیئتیها بر علیه یکدیگر حرف میزنند، زن و شوهرها با یکدیگر رفیق نیستند، اتفاقاً اوج تولّی باید در خانه باشد، اگر میبینیم که وضع آمار طلاق خراب است میفهمیم که دینداری ما آن دینداری که باید باشد نیست، یا اصل دین ایراد دارد که زندگی ما را درست نکرده است، که معاذالله…
ان شاء الله خدای متعال مرحوم امام رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند، فرمودند: حال که حکومت به دست ما افتاده است، هر کاری که کنیم به نام دین مینویسند. این جمله مفصل است که من مختصر عرض کردم، عین این جمله برای امام خمینی رضوان الله تعالی علیه نیست ولی شاید این مفهوم را در بیست جمله تکرار کردهاند، صوت آن هم موجود است و منتشر هم شده است.
وقتی ما میبینیم فضای زندگی در جامعهی ما یک اشکالات جدّی دارد، یک قلّههایی مانند شهدا و جانبازان و بعضی از دانشمندان میبینیم که همهی زندگیشان را خرج میکنند که به مردم خدمت کنند… یک پزشکی در اهواز بود که با همسر خود که ظاهراً او هم پزشک بود، شبانهروز تدریس داشتند و در فضای کرونا در بیمارستانها درمان میکردند و اموال شخصی خودشان را هم بخاطر فرمان آتش به اختیار حضرت آقا در کارآفرینی هزینه کرده بود و شغل تولید کرده بود، شبانهروز کار میکنند، از این قلهها هم داریم، گاهی اوقات وقتی نام دههی هشتادیها به میان میآید بعضیها به یاد رقص میافتند، ناگهان شما میبینید یک جوان پانزده ساله به دل آتش میزند… این امر که شوخی نیست، تا زمانی که انسان کوه آتش نبیند نمیفهمد به دل آتش زدن و دو نفر را نجات دادن یعنی چه.
یعنی من نمیخواهم ناامیدانه بگویم که وضع خراب است، اما واقعیت این است که اگر از این ستارهها و تکخالها بگذریم، این جامعه کاشانی هم دارد، این هم آمار طلاق است، پس باید برگردیم و دینداری خودمان را وارسی و بازرسی کنیم.
بنده یک نکته از این وارسی و بازرسی را گفتهام، شبهای قبل عرض کردم که این یک پروژهای است که من دو سال روی آن کار کردم و این مباحث شاید نزدیک به صد جلسهی مرتبط به یکدیگر است، اما سعی کردم اینجا بحث خودم را خیلی تغییر ندهم که گوشهای از بحث جا بیفتد.
عرض کردیم که ما باید سلفی بشویم، اصلاً کمی معنای سلفی را توضیح دادیم و عرض کردیم سلفیگری در اصل درست است، و اتفاقاً یکی از نادانیهای بعضی از نادانان این بود که وهابیتِ خبیثِ نوظهور را که حتّی نسبت به ابن تیمیّهی هفتصد سال قبل هم پایبند و متعهد نیستند «سلفی» نام گذاشتیم و متأسفانه در تبلیغاتمان نام سلفی را خراب کردیم، ضمناً به اینها هم امتیاز دادیم.
انگار الآن یک نفر به بابیت «سلفی» بگوید، آیا یعنی زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بابیت بوده است؟ نه! یک پدیدهی انگلیسی جدید است، برای چه…
مثلاً الآن اسرائیلیها چقدر دوست دارند که شما به آن منطقهای که در حال اشغال آن هستند چهار هزار سال قدمت بدهید؟
ما خودمان رایگان به نفع روابط عمومی وهابیت میگوییم که اینها سلفی هستند!
همهی اینها برای این است که کار علمی دقیق کم صورت میگیرد، سلفی یعنی کسی که بخواهد برود و دین را از منشأ آن بگیرد. بعد هم عرض کردیم که هر کهنهای خوب نیست، هر چیزی که قدیمی باشد که لزوماً خوب نیست، یا اینکه الزامی نیست. مانند اینکه یک نفر بگوید سبک مداحی فقط سبک حاج فلان که چهل و هشت سال قبل میخوانده است.
فاخر بخوان، شعر خوب بخوان، سبکی که مناسب مجلس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است را بخوان، سبکی را بخوان که اگر امام زمان ارواحنا فداه به جلسه آمدند بشود خواند.
با این شرایط چه کسی گفته است که سبک مداحی باید قدیمی باشد؟ اگر خواستی قدیمی هم بخوانی و یادآوری کنی و حس فضای سنّتی جامعه را حفظ کنی هم خوب است، ولی الزامی نیست، ولی شعر و محتوای مداحی نباید از یک سطحی پایینتر باشد. پس هر چیزی نباید قدیمی باشد، خیلی از چیزها باید با تکنولوژی روز پیش برود.
ولی دین یعنی چه؟ اسلام یعنی چه؟ ما بگوییم پیرو آیین خاتم انبیاء هستیم، این برای هزار و چهارصد سال قبل است، آیینهای پنجاه ساله و چهل ساله و سی ساله و دو روزه و انرژی درمانی فلانی هم داریم، اما اسلام هزار و چهارصد سال سن دارد، لذا ما باید برگردیم و دین را از سلفمان و گذشتگانمان و قرآن و روایات معتبر بگیریم.
بعد به اینجا رسیدیم که حال که میخواهیم روایت بگیریم… چرا این حرف را میزنم؟ عرض کردم ما دائم در جامعه درگیر هستیم و خوب هم یاد گرفتهاند که ما را اداره کنند، یک روزی…
چون در مجلس هم جوانان و نوجوانان کمسن هستند و هم خواهران هستند نمیتوانم درست صحبت کنم. یک روزی یک کسی مانند معاویه که در دوران جاهلیت، نه دوران اسلام، در دوران جاهلیت که فساد بیداد میکرد، با آن مادر نمیتوانست سر بلند کند، بیست و یک سال هم که با اسلام جنگیده بود، پدرش ملعونش هم که ابوسفیان است، فضای جنگ روایت کار را به جایی رساند که نمازخوانها در میان جنگ، بعد از چندده هزار کشته گفتند: صبر کنیم و ببینیم که آیا حق با علی بن ابیطالب [صلوات الله علیه] است یا با معاویه ملعون!
ممکن است ما هم الآن خیلی تعجّب کنیم، ما سر جای خود این موارد را مفصّل آوردهایم، که ما امروز چقدر نسبت به برادران غیرشیعهمان وظیفه داریم که چه دروغهایی به خورد اینها داده میشود.
مثلاً ذهبی و ابن تیمیه میگویند که اهل بدعت در قالب سه گروه بدعتگر در صفین شرکت کردند، شیعیان علی و خوارج در یک طرف، ناصبیها یک طرف، هر سه اهل بدعت بودند، با یکدیگر جنگیدند، عقلای قوم اهل سنّت هستند!
این جسارت خیلی بزرگی به محضر مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و جناب عمّار علیه السلام و جناب ذوالشهادتین علیه السلام و امثال اینهاست، اینها اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، آیا اینها اهل بدعت هستند؟
معاویه میخواست پسردایی خود را اعدام کند، علّت را هم دوست بودنِ او با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عنوان کرد، پسردایی او یعنی محمد بن ابی حذیفه گفت: برای اینکه سپاه علی علیه السلام مملو از اهل عبادت و زاهد و عابد است، اما هرچه فاسقِ فاجرِ ناپاکزاده هم هست در سپاه توست، من چطور به سپاه تو بپیوندم؟
اما جنگ روایت میتواند کاری کند که همین سپاه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بایستند و بگویند حکمیت کنیم که ببینیم آیا حق با علی [سلام الله علیه] است یا معاویه!
بعد هم این موضوع تا همین امروز هم ادامه دارد، کتابهایی که هست، همین الآن هم کتبی وجود دارد که همراه بنده است، اگر همین امروز یک جوان غیرمسلمان بخواهد از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بشنود چه چیزهایی به او میگویند، و ما هم اینجا نشستهایم، اینجا چقدر همهی وجود شما میسوزد که حمله شده است و…
صد هزار ضربهی سنگینتر از آن سیلی به شخصیت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین زده میشود، مدام و شبانهروزی، و متأسفانه ما اصلاً توجه نداریم و این جبههی جنگ را نمیبینیم، اگر اینجا خدای نکرده یک خمپارهای اصابت کند موج انفجار و آتش و صدا دارد و متوجه میشویم، اما اگر ترور بیولوژیکی رخ دهد و یا فضا را آلوده کنند و یک سمّی بیاید و نه بود و نه درد و نه اثر داشته باشد و نه بعد از اثر کردن ظاهر انسان را تغییر بدهد، مردم به خانه بروند و چند نفر چند نفر از دنیا بروند، دیگر ما این جنگ را نمیبینیم. اصلاً یکی از موارد جنگ الکترال این است که در مشاعر طرف مقابل اختلال ایجاد کنند که نفهمد این طرف روبرو دشمن و است فکر کند که دوست است، یا اینکه فکر کند دوست دشمن است و او را بزند.
گفتند: عقلای قوم و اهل سنّت در جنگ شرکت نکردند و اهل بدعت در جنگ شرکت کردند، اهل بدعت یعنی ناصبیهای شام و شیعیان و خوارج!
این تعداد اصحاب جنگ بدر، بیش از صد صحابی جنگ بدر در لشگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، این تعداد صحابی جنگ احد در لشگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، آیا همهی اینها اهل بدعت هستند؟ نعوذبالله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم همینطور؟ ما هم به این موضوعات توجه نداریم، به همینها توجه نداریم که میآیند و ما را یک به یک به کار میگیرند.
اینکه ما میبینیم دینداری آنطور که باید باشد در جامعه نیست، باید برگردیم و دین را از اصل بگیریم. نمیشود با یک روایت به یک نفر نسبت متوکل عباسی داد، نمیشود با یک روایت به کسی نسبت کفر داد و این را لعن کرد و این دیگری را منافق خواند و… متأسفانه هم انقلابیها پُربرچسب هستند، بعضی از انقلابیها متأسفانه زیاد برچسب میزنند، هم غیرانقلابیها. آنها اینها را بَتری میگویند و اینها هم به آنها انگلیسی. هم بتری وجود دارد و هم انگلیسی، اما شما نمیتوانید به هر کسی این نسبت را بدهید. منافق وجود دارد، اما شما به این راحتی نمیتوانید به کسی نسبت منافق بدهید.
من نمیخواهم بگویم شیعه انگلیسی نیست یا اسلام امریکایی نیست یا بتریه نیستند، هستند اما اگر شما بخواهید به کسی چنین نسبتی را بدهید باید سند و مدرک داشته باشید. این شبها عرض کردیم که با یک روایت فاتحهی طرف را میخوانند. اینجا توضیح دادیم که به جهاتی بین روایات اختلافاتی وجود دارد. حال سرمنشأ این اختلافات کجاست؟
به مناسبت سالروز وفات مجاهد کبیر عالم تشیع و بلکه اسلام مرحوم میرحامد حسین اعلی الله مقامه الشّریف چند جمله از حضرت آقا حفظه الله که عید غدیر سال 84 فرمودهاند میخوانم.
دو جلسه مفصل توضیح دادیم که خود ائمه علیهم السلام اختلاف الروایات را درست کردند، کار شیعیان را سخت کردند، برای اینکه خونشان ریخته نشود. چرا این کار را کردند؟ چرا مثل عبدالله بن عمر بدحافظه که به بدحافظگی مشهور بود… به او میگفتند شما خیلی بدحافظه هستید… میدانید که محدّث بدحافظه که به درد نمیخورد، همه چیز را غلط میگوید، روایات را با هم قاطی میکند.
من بیست و چند جلسه راجع به عبدالله بن عمر حرف زدهام و الآن نمیخواهم آنها را تکرار کنم که بگویم چطور روایات را قاطی کرده است، چقدر آدم بخاطر روایات اشتباه او توسط وهابیت کشته شده است، و کسی که منصور دوانیقی به دنبال این بود که مالک بن انس «الموطأ» را از روی فتاوای عبدالله بن عمر بنویسد. همان کسی که در جنگ صفین شرکت نکرده است، ابن تیمیه هم گفت این عاقل است و اهل سنّت است. «اهل سنّت است» هم یعنی اهل سنّت پیغمبر است.
چه کسی مخالف سنّت پیغمبر است؟ آیا کسی را پیدا میکنید که به معنای واقعی کلمه بگوید که من مخالف سنّت پیغمبر هستم؟ اگر کسی چنین حرفی بزند که مسلمان نیست.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که نفس الرسول هستند، حسنین علیهما السلام، عمار، ذوالشهادتین و… را اهل بدعت خوانده است و عبدالله بن عمر که در جنگ شرکت نکرده است…
عبدالله بن عمر در اواخر عمر خود اظهار پشیمانی کرد و گفت: ای کاش با آن گروه ظالمی که پیغمبر فرمود در صفین میجنگیدم. خود عبدالله بن عمر اظهار پشیمانی کرده است، اما ذهبی و ابن تیمیه میگویند او سنّیِ واقعی است!
این اصلاً توهین به اهل سنّت است، ما در بین اهل سنّت کسانی را داریم که اشعار فوق العاده در مدح اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین گفتهاند، و اصلاً ظلم است که بیاییم و وهابیت را نمایندهی اهل سنّت در نظر بگیریم، این ظلم خیلی بزرگی است، اگر من بجای آنها باشم شکایت میکنم و میگویم، مانند این است که بگویند بهائیها شیعه هستند، این برای ما از فحش بدتر است.
چرا باید اختلاف الروایه پیدا میشد؟ چون امنیت از بین رفت. چرا طالبان پیدا شد؟ امروز مسئلهی طالبان چیست؟ بروید و سخنرانیها را ببینید، میگوید: «امیرالمومنین فرمودند»، «امیرالمومنین ما امیرالمومنین جهان اسلام است، منتها تسلط ما فعلا در افغانستان است». داعش هم چیزی شبیه به این میگفت، البته با تفاوتهایی. القاعده هم با یک تفاوتهایی همین را میگفت، النصره هم با یک تفاوتهایی همین را میگفت. دعوا بر سرِ چیست؟ «امیرالمومنین». یعنی چه؟ چه کسی جامعه مؤمنین را رهبری کند.
اگر میبینید طالبان در آن پنج سال جنایات عجیبی کردند، جنایاتی که داعش کرد… البته اینها با هم تفاوت دارند و من قصد ندارم اینها را با یکدیگر یکی کنم، ولی در خونریزی، آدمکشی، بچهسوزی، زنکشی، همهی اینها چیست؟ داعش چیست؟ دولت اسلامی عراق و شام. همهی مسئله بر سرِ حکومت است.
عزیزانی که خواستند من دهه اول محرم راجع به اصل حکومت در دیدگاه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که به این بحث ربط دارد چیزهایی گفتهام که تکرار نمیکنم، قبلاً هم هشت جلسهی دیگر گفتهام که آنها را هم اینجا تکرار نمیکنم. چرا طالبان بوجود میآید؟ برای یک خلأ. تا وقتی من میخواهم جملهی حضرت آقا را بخوانم، شما ببینید که حضرت آقا میخواهند چه بفرمایند.
مسئلهی طالبان چیست؟ یا هر کس دیگری که در افغانستان حکومت را بگیرد، مسئله حکومت است. این درگیری ما در آذربایجان و گرجستان بر سر چه مسئلهای است؟
ما آنجا در دهه اول محرّم توضیح دادیم که انحراف حکومت مانند انحراف یک آدم عادی نیست، گاهی هزار ساله است و اصلاحات هزار ساله نیاز دارد، آنجا بصورت مفصل توضیح دادیم.
مسئله بر سر این است که تا زمانی که حکومت اصلاح نشود، تربیت تغییر نمیکند، جامعه اصلاح نمیشود، تولّی رخ نمیدهد.
امام مجبور میشود اختلاف الروایه ایجاد کند، یعنی بین روایات اختلاف ایجاد کنند که شیعیان شناخته نشوند، بعد شیعیان گیر میکنند…
از یاد من نمیرود که در درس استادمان در قم، بحث لباس میّت بود، چقدر روایات ضدالنقیض بود، بر سر اینکه کفن میّت باید چند تکه باشد، این خرقه باید باشد یا از باب مثال است… اصلاً عرض کردم که شما موضوعی را پیدا نمیکنید که روایات آن ضدالنقیض نباشد، یک بخشی از این مدیریتِ خودِ امام است، برای اینکه امام کشته نشوند و شیعیان هم کشته نشوند.
چرا این مصیبت وجود دارد؟ امروز چرا ما اینقدر درگیری داریم؟ چرا یک اجتهاد در شیعه هفتاد سال طول میکشد که یک نفر مرجع بشود؟ چرا عالم اسلام اینقدر با یکدیگر درگیر هستند؟
من این مطلب را به شما بعنوان یک جمله بگویم، باید سر جای خودش استدلال کرد.
میبینید که الآن بین جامعه اسلامی اختلاف سنگین شدیدی وجود دارد، اگر به هفتاد سال قبل بروید میبینید که علمای شیعه و سنّی ارتباط خوبی با یکدیگر داشتند، اگر به پانصد سال قبل بروید میبینید که کتب یکدیگر را شرح میکردند، کتاب خواجه نصیر در اعتقادات را «قوشچی» شرح کرده است، کتاب اصول فقه «ابن حاجب» را علامه حلّی اعلی الله مقامه الشّریف شرح کردهاند، علمای ما از نجف با مصریها در ارتباط بودند؟
چرا الآن نیست؟ میدانید که الآن از نظر ارتباطات بین علمای شیعه و سنّی جزو زمانهایی هستیم که جزو بدترین زمانهاست. چرا؟ چون یک خلأ وجود دارد و آن هم این است که در نگاه عزیزان غیرشیعه خلیفه مسلمین کیست؟ این طرف هم یک حکومت مقتدری که هم مرز خود را حفظ کرده است و هم تا بوسنی میرود و مسلمان نجات میدهد، در غزّه، که نوار به آن باریکی است اسرائیل را تهدید میکند که ما تو را با موشک میزنیم، یمن دارد…
نتیجهی قدرت حکومت شیعه اختلاف و ترس است، بازار شایعه داغ میشود، آدمها را با خودشان همراه میکنند، ما هم که برای جلوگیری از شایعات کاری نمیکنیم، ما هنوز کتب خودمان را درست چاپ نکردهایم، چه برسد به اینکه بخواهیم برویم و با آنها ارتباط بگیریم.
مردم خیال میکنند دعوای وحدت این است که یک آخوند شیعه یک حرفی بزند و یک آخوند سنّی هم یک حرف دیگر، بله آن هم ممکن است اختلاف درست کند، ولی اصلِ اختلاف قدرتِ حکومتهاست. اگر مستکبر احساس کند که جبهه حق قدرت حکومت دارد، تمام تلاش خود را خواهد کرد.
از زمان ملّی شدنِ صنعت نفت میخواهد ما را تحریم کند، تا الآن که تا خرخره در تحریم هستیم. هر کسی به عربستان رفته است دیده است که تفتیش عقاید و فشار به مردم و ضعف حقوق بشر وجود دارد، اما هیچ مشکلی نیست، ناظر حقوق بشر هم هست! اما ما مشکل هستیم، چرا؟ چون ما حکومت شیعه هستیم.
رسماً فرماندهی اصلی نیروی قدس را میزند و میگوید رئیس تروریستها را زدهام. اینجا که دعوا دعوای دو آخوند شیعه و سنّی نیست. این مشکل اختلاف الروایه از کجا بوجود آمده است؟ مشکل خلأ حکومتهای صالح از کجا بوجود آمده است؟ کار به جایی رسید که تئوری غیرشیعه هشتصد سال است که عقیم است.
شما وقتی مسئلهی جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حکومت را تغییر بدهی، وقتی آن جایگاه را تنزّل بدهی… یک کسی که یک مرتبه رشوه بگیرد، همکارهای او دیگر او را رها نمیکنند، اگر بازرسی باشد نمیتواند به دیگران گیر بدهد، باید مدام تنزّل کند. اگر یک قاضی یک مرتبه از یک وکیل رشوه بگیرد دیگر آدمِ آن وکیل است و تا زمانی که آن وکیل او را به لجن نکشد او را رها نمیکند، همیشه ریش او به دست آن وکیل است، وقتی تنزّل جایگاه از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به دیگران و دیگران و دیگران داده شد، ناگهان یزید را امیرالمومنین خواندند، جامعه اسلامی بیچاره هم پذیرفت و با او بیعت کردند، ولی این موضوع مهم بود که این جایگاه مدام تنزّل داده شد، هشتصد سال است که اصلاً جامعه اسلامی یک نفر را بعنوان خلیفه مسلمین نمیشناسد!
این یک بحث گسترده از خلأهایشان است، اینکه شما میبینید جوانهای دانشگاهیشان، یا دینداران مسلمین غیرشیعه دائم نسبت به حکومتهای فاسد دغدغه دارند، خلیفه مسلمین کیست؟ روایات فراوان میگوید اگر بدون بیعت با او بمیریم انگار نامسلمان مردهایم، الآن خلیفه مسلمین کیست؟ الآن این موضوع یک دغدغه است، داعش یک نسخه میدهد، طالبان یک نسخه میدهد و… حال جملات آقا را میخوانم تا ببینید، مرحوم میرحامد حسین اعلی الله مقامه الشّریف برای دفاع از این مرز تلاش کردند.
حضرت آقا روز عید غدیر سال 84 میفرمایند: امروز بشر عیناً همان نیازهایی را دارد که پنج هزار سال قبل این نیازها را داشت. (یعنی مدام درجا زدیم.) نیازهای اصولی بشر هیچ تغییری نکرده است، عدالت، آزادی و امثال اینها. اگر آن دست به دست شدنِ امانت نبوی و گسترش کمّی و کیفی متناسب و درست انجام میگرفت، اگر آن امانت را به اهل آن میدادند…
توجّه کنید که منادی و پرچمدار وحدت اسلامی در فضای رسانهای این فرمایشات را دارند…
اگر این بیعت را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به مولای بعدی که نفس الرسول بود میدادند امروز بشر این نیازها را گذرانده بود، به نیازهایی میرسید که اکنون تصوّری از آنها نیست. نه اینکه بعد از هزار و چهارصد سال هنوز جوامع مسلمین بیامنیتترین جاها باشند، بینشان دعوا باشد، به یکدیگر فحش بدهند و جسارت کنند. … آن نیازها ممکن بود باشد اما دیگر اینقدر ابتدایی نبود. یعنی بشر را پنج هزار سال متوقف کرد… غدیر شروع آن روندی بود که میتوانست بشر را از این مرحله خارج کند…
امروز هر کسی میخواست عزّت را ببیند باید میآمد و جوامع اسلامی را میدید… غدیر شروع آن روندی بود که میتوانست بشر را از این مرحله خارج کند و به مرحلهی دیگری وارد کند، آنوقت نیازهای لطیفتر و برتری، خواهشها و عشقهای به مراتب بالاتری، چالشهای اصلی بشر بود… نه اینکه به زن افغانستانی مظلوم بگویند، یا به زن مظلوم عراقی بگویند که تو چه چیزی از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میخواهی؟ میگوید: امنیت! این که جزو اولیات است، چه شد که انحراف ایجاد شد؟
میفرمایند: نیازها چیز دیگری میشد، راه پیشرفت بشر که بسته نیست، ممکن است هزارها سال یا میلیونها سال دیگر بشر عمر کند، هرچه عمر کند پیوسته پیشرفت کند، منتها امروز پایهها خراب است، این پایهها را پیغمبر اسلام بنیانگذاری کرد، برای حفاظت از آن هم مسئلهی وصایت و نیابت را قرار داد، اما تخلّف شد، اگر تخلّف نمیشد چیز دیگری پیش میآمد، غدیر این است.همهی عزیزان میدانند که رهبر سیاسی در بالاترین سطح، در اوج فضای مراقبتِ رسانهای این کلمات را بر زبان خود جاری کرده است.
اگر یک منبری میخواست این حرف را بزند و روضه را باز کند که خیلی حرف هست، و این شعار نیست، شما بروید و ببینید که شیعه و سنّی وقتی به کربلا میرسند…
این «ابن اثیر»ها سه برادر هستند، کار یکی از آنها تاریخی است، کار دیگری حدیث است، دیگری ادیب است، آن برادر که ادیب است در کتاب خودش میگوید: «لم یقتل حسین بن علی بکربلا» حسین بن علی [علیه السلام] در کربلا کشته نشد، «انّما قتل فی السقیفه»… توجّه کنید که او شیعه نیست، وگرنه اگر دوست داشته باشید از مرحوم غروی اصفهانی اعلی الله مقامه الشّریف نقل میکنم که میفرمایند: این تیری که به گلوی شیرخوار خورد «سهم اتی من جانب السقیفه»… خلیعی که شاعر است از جانب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میگوید: آن روزی که آمدند و حکومت را غصب کردند فرمودند: این پسرم را مسموم کردید و این پسرم را کشتید! نه اینکه خواهید کشت.
روایت دیگری در کافی هست که «إِذَا کُتِبَ اَلْکِتَابُ قُتِلَ اَلْحُسَیْنُ». فعل هم ماضی مجهول است، حسین کشته شد، نه خواهد شد. یعنی برنامهریزی شد. وقتی حسین بن علی سلام الله علیه به این شکل کشته شد که دیگر جوان افغانستانی و جوان لبنانی جوان عراقی و جوان یمنی و چه کسی هستند؟ وقتی دختر حسین بن علی سلام الله علیه کتک بخورد دیگر…
کاربر مهمان