display result search
منو
تفسیر آیات 199 تا 203سوره اعراف

تفسیر آیات 199 تا 203سوره اعراف

  • 1 تعداد قطعات
  • 31 دقیقه مدت قطعه
  • 92 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات تفسیر آیات 199 تا 203سوره اعراف"
عفو هم نسبت به عادل است هم نسبت به غیر عادل
کوشش و تلاش شیطان این است که بین شما فساد ایجاد کند
غضب من الشیطان است و شیطان من النار است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ ٭ وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ٭ إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ ٭ وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لاَیُقْصِرُونَ ٭ وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَایُوحَی إِلَیَّ مِن رَبِّی هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾

در جریان اخذ عفو این چنین نیست که اگر کسی بخواهد به ملکه عفو برسد کار آسانی باشد گاهی به یک انسان می‌گویند اگر قصد شکار داری باید هنرمندانه این غزال وحشی را بگیری یا آن کبک دری یا طیهو را بگیری یعنی تلاش و کوشش شکارمند بودن لازم است اخذ عفو هم این چنین است عفو نظیر یک غزال وحشی است این‌طور نیست که در هر جایی باشد انسان بتواند او را بگیرد و هم چنین نظیر تذرو و طیهو است هم کمیاب است و هم به آسانی گیر کسی نمی‌آید تا انسان فن صید را نداند و نداند چگونه این شکار وحشی را صید می‌کند قدرت گرفتن ندارد عفو هم این چنین است خذ العفو

مطلب دوم این است که عفو هم نسبت به عادل است هم نسبت به غیر عادل چون اگر یک انسان عادلی احیاناً لغزید اشتباهاً یک غفلتی نسبت به انسان اعمال کرد آدم می‌تواند نسبت به او عفو کند بلکه باید عفو کند حالا یک مسلمانی یک مؤمنی غیر عادل هم اگر حقی از انسان ضایع کرد انسان می‌تواند نسبت به او عفو کند بلکه باید عفو کند لکن چون خصیصه‌ای برای هیچ یک از این دو نیست متعلقش را ذکر نفرمود «خذ العفو عن الجاهلین» درباره امر به معروف هم همین‌طور است امر به معروف یک امر مطلق است اختصاصی به گروه ویژه‌ای ندارد لکن درباره اعراض چون متعلقش خاصه است متعلقش را ذکر فرمود، فرمود: ﴿وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ﴾ وگرنه عفو مطلق است امر به معروف مطلق است لکن اعراض مقید

مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ﴾ گاهی نزغ به معنای افساد است نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «یوسف» قبلاً بیان شد در قصه حضرت یوسف(سلام الله علیه) که فرمود: ﴿مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّیْطَانُ بَینِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی﴾ بین من و بین برادرانم شیطان نزغ کرده یعنی یک فسادی ایجاد کرده مستقیماً این را به برادران اسناد نداد چه اینکه در کریمه‌ای که دارد ﴿وَقُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ﴾ از همین قبیل است فرمود درباره یکدیگر که تعبیر می‌کنید حالا چه گوینده‌ها چه نویسنده‌ها نسبت به یکدیگر حق یکدیگر را رعایت کنید آن بهترین واژه و کلمه را انتخاب بکنید یک کسی را بیجا نرنجانید لذا شیطان تلاش و کوشش این است که بین شما فساد ایجاد کند ﴿وَقُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ چرا، چون ﴿إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ﴾ گاهی نزغ به معنای افساد فی مابین نیست بلکه یک فشار تهمیدی است که او زمینه فساد را فراهم می‌کند مثل همین ﴿وَ إِمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ﴾ چه اینکه در آیه فصلت هم به همین معنا بود پس نزغ گاهی بین افراد است گاهی به خود افراد تعلق می‌گیرد آن سوزن زدن و فشارآوردنی که بر مرکوب و مانند آن وارد می‌شود تا بار را یا راکب را سریع‌تر به مقصد برساند حالت نزغ می‌گیرد لذا فرمود: ﴿إِمَّا یَنْزَغَنَّک﴾ نه «ینزغوا بینک»

مطلب بعدی آن است که از ناحیه شیطان یک نزغی می‌آید که خود این نزغ آن شیطان نازغ است این شیطانی که نزغ می‌کند که انسان بار را زودتر به مقصد برساند به سود او گاهی از شیاطین الانس است گاهی از شیاطین الجن و گاهی دوستان آدم‌اند گاهی اعضای منزل آدم‌اند رفیق آدم‌اند گاهی هم اشخاص ناشناس‌اند اگر کسی خدای ناکرده غافلانه زندگی کرد ممکن است برخی از دوستان او جزء شیاطین الانس باشند و او را فشار بدهند به طرف گناه آیه 36 سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» این است ﴿وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ﴾ کسی که نام خدا و یاد خدا را نبیند و کور باشد از شهود نام حق کیفرش این است که ذات اقدس الهی یک کسی را به عنوان شیطان قرین او قرار می‌دهد حالا این می‌تواند جزء شیاطین الانس باشد می‌تواند جزء شیاطین الجن باشد پس دوست بد گاهی می‌بینید آدم را وادار می‌کند تشویق می‌کند ترغیب می‌کند به یک کاری و انسان نمی‌داند که این نزغ شیطان است و چون تخدیر شده است احساس هم نمی‌کند این جریان نزغ یک جریان تشبیه محض نیست دردآور است یعنی یک مومن عادل وقتی که پیشنهاد به او دادند این رنج می‌برد متأذی می‌شود متاثر می‌شود احساس درد می‌کند این را می‌گویند نزغ و برخیها وقتی پیشنهاد خلاف به آنها می‌دهند آنها احساس درد نمی‌کنند سرش آن است که این تخدیر شده‌اند آدم تخدیر شده درد را احساس نمی‌کند حالا تخدیر گاهی براساس جوانی است یا براساس پست است یا براساس محبت دنیاست بالأخره غرور مستی می‌آورد و انسان مست احساس درد نمی‌کند این چنین نیست که حالا اگر دست یک مستی بریده شد بی اثر باشد اثر دارد ولی او احساس نمی‌کند چون حواسش متوجه جای دیگر است اگر فشاری شیطان نسبت به یک جوان آورد چون سکرت و شباب مستش کرده است یا نسبت به صاحب مقام یا صاحب پست وقتی فشاری آورد او درد را احساس نمی‌کند برای اینکه تخدیر شده است و این سکر نمی‌گذارد که انسان درد را احساس بکند وقتی درد را احساس نکرد خب به سراغ درمان هم نمی‌رود پناهگاهی هم احساس نمی‌کند پس در درجه اول اگر یک پیشنهاد تلخی به ما دادند ما احساس درد کردیم باید خدا را شاکر باشیم که به هوشیم بیهوش نیستیم همین درد همین احساس درد اینکه چه پیشنهادی به ما دادند این چه کاری ... این چه حرفی برای زدن خب دردمندانه حرف زدن است دیگر سخن گفتن است دیگر معلوم می‌شود انسان بیهوش نیست مست نیست اینکه فرمود: ﴿لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سْکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ برای همین است که یک عده در همان زندگی مادیشان مستانه به سر می‌برند ما باید خدا را شاکر باشیم که احساس درد می‌کنیم حالا که احساس درد کردیم نسخه‌اش همان استعاذه است برخی از مفسرین نقل کردند که وجود مبارک پیغمبر(علیهم السلام) داشتند عبور می‌کردند دیدند یک مردی با دیگری عصبانی شد و چهره او برافروخته است در حال تخاصم و غضب حضرت فرمود که اگر از من سؤال می‌کرد من او را راهنمایی می‌کردم من یک چیزی بلدم که اگر او بگوید فوراً این رگهای پر شده از خون خشم فرو می‌نشیند و آن «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» گفتن است نسخه‌اش این است منتها این حالا از ما سؤال نکرد حرف ما را گوش نمی‌دهد مثلاً و اگر حرف ما را گوش می‌داد این کار را می‌کرد بعضی از بزرگان اخلاق می‌گویند به اینکه اگر کسی غضبناک شد عصبانی شد فورا بنشیند برای اینکه مثلاً در دستورات هست که اگر مثلاً سگ به شما حمله کرده است شما بنشینید وقتی که نشستید سگ می‌فهمد که شما در صدد تحامل و تقابل و تهاجم نیستید بالأخره یا مهمان صاحبخانه‌اید یا اگر هم مهمان نیستید سارق نیستید در صدد تهاجم نیستید اگر هم بنشیند می‌گویند سگ با او کاری ندارد حالا تا چه اندازه این تجربه درست باشد جای خودش است آن بزرگان اخلاق می‌گویند اگر کسی عصبانی شد فورا بنشیند آن وقت آن سگ نفس آدم را نمی‌گیرد چون حالت ایستاده حالت حمله است وقتی نشست یا احیانا اگر نشسته دراز بکشد به خاک نزدیک‌تر بشود خاکسار بشود از آن خطر نجات پیدا می‌کند چون خود غضب «شعبة من الجنون» در بخشهای دیگر هم تعبیرات دیگری هم درباره خصوص غضب آمده است که اگر یک وقتی غضب پدید آمد می‌گویند چون غضب شعبه‌ای است از شیطنت برای اینکه منشا همین این نزغ است دیگر منشاش همین نزغ است چون غضب من الشیطان است و شیطان من النار است که فرمود شیطان جن است ﴿وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ﴾ بنابراین این غضب سر از آتش درمی‌آورد چون غضب از شیطان است شیطان هم جن است جن هم از آتش خلق شده است پس بنابراین یک سنخیتی با آتش دارند چیزی که جلوی آتش را می‌گیرید آب است و آن آبی که جلوی این آتش را می‌گیرد وضو است لذا بعضی از مفسرین گفتند که در حدیث آمده است که اگر کسی عصبانی شده است وضو بگیرد غضب او فرو می‌نشیند اینها راههای درمان است اینها نسخه است حالا برای هر کسی ممکن است به یک نحوه اثر داشته باشد ولی جامع همه اینها استعاذه است اما اینکه چرا در تعلیم نفرمود: «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تعوذوا» بلکه فرمود ﴿تَذْکُرُوا﴾ سرّش این است که این تذکر مصداق استعاذه است متذکر می‌شوند که پناهگاه خداست وقتی متذکر شدند پناهگاه خداست خب می‌روند در پناهگاه و همین استعاذه عملی است این به حمل شایع استعاذه است ولی تعبیر تعوذ و استعاذه و امثال ذلک نیامده نفرمود «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ استعاذوا» یا «تعوذوا» برای اینکه مصداق استعاذه همان تذکر است وقتی انسان متذکر بشود که خدا پناهگاه است فورا به سراغ پناهگاه می‌رود وقتی رفت در پناهگاه می‌بیند که چراغ روشن است ﴿فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ﴾
‌پرسش ...
پاسخ: نه مس شیطان را که متوجه شده‌اند به سراغ درمان می‌روند حالا درد را احساس کردند چگونه مبصرند باید به آنجا که نور السمٰوات والارض می‌تابد به آنجا پناه ببرند دیگر «تذکروا بان الله سبحانه و تعالی هو المعاد» متذکر می‌شوند که پناهگاه اوست او ﴿نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾ شافی اوست دارو و درمان از اوست فورا آنجا می‌روند بعد می‌بینند چراغ روشن است وظیفه را تشخیص می‌دهند وقتی که متذکر شدند پناه می‌برند وقتی پناه بردند و به نسخه عمل کردند مبصرند بینا هستند که چه بکنند در حال غضب آن وقت غضب اینها غضب عاقلانه خواهد بود نه غضب حیوانی شما ملاحظه بفرمایید در جریان حضرت موسی(سلام الله علیه) هم قبلاً گذشت گرچه این آیه قبلاً بحث نشد ولی در جریان ﴿رَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً﴾ این آیه که الان بحث می‌کنیم در ذیل همان آیه‌ای که در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هست و قبلاً بحث شد بازگو شد که ﴿رَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً﴾ غضب او غضب عاقلانه است نه غضب قوه غضبیه و حیوانیه به دلیل اینکه در بخشهای دیگر فرمود: ﴿وَلمَّا سَکَتَ عَن مُوسَی الْغَضَبُ أَخَذَ الألْوَاحَ وَفِی نُسْخَتِهَا هُدیً﴾ نفرمود «و لما سکن» فرمود وقتی که غضب موسی ساکت شد معلوم می‌شود که غضب انسان گاهی ناطق است گاهی ساکت در صورتی که غضب، غضب عاقلانه باشد اگر به این مرحله نرسید که غضب، غضب عاقلانه باشد گاهی فوران دارد گاهی سکون حالا اگر یک کسی حرف نمی‌زند نمی‌گویند او ساکن است که می‌گویند او ساکت است این دیوار را می‌گویند ساکن است سکوت در برابر نطق است عدم و ملکه نطق است یک عاقل یا ناطق است که نطقش حکمت است یا ساکت است که سکوتش هم عبرت است و موعظه است غضب انبیاء و اولیا چون در کنار استعاذه الهی است در کنار بصیر بودن است غضب عاقلانه است این غضب آن وقتی هم که نطق می‌کند خب نطقش حق است و صدق چه اینکه به سامری فرمود به اینکه ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً﴾ ﴿فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَن تَقُولَ لاَ مِسَاسَ﴾ اینها را در حال غضب فرمود و عاقلانه سخن گفت ﴿وَلمَّا سَکَتَ عَن مُوسَی الْغَضَبُ﴾ از آن به بعد هم عاقلانه سخن گفت اما دیگری وقتی غضب پیدا کند غضب شعبه‌ای از جنون است برای او و حرفی می‌زند که نباید بزند کاری می‌کند که نباید بکند خب
‌پرسش ...
پاسخ: آنجا هم «خذ العفو» برای همین است که وقتی انسان خشم خود را فرو می‌نشاند نمی‌گذارد ظهور بکند آنجا هم که ظهور می‌کند چون پناه می‌برد ظهورش عاقلانه است یا اینها خشم در همان مبادی فرو می‌نشانند کظم می‌کنند غیظ را همه ائمه(علیهم السلام) این‌طورند منتها وجود مبارک ابی ابراهیم امام هفتم(سلام الله علیه) مظهر خاص این نام بود این اسم در ایشان ظهور بیشتری پیدا کرده است آنجایی هم که بنا شد این حق را اعمال بکنند عاقلانه اعمال بکنند خب جریان موسای کلیم(سلام الله علیه) همین‌طور بود ایشان در حال غضب خیلی حرف زد اما همه‌اش نور بود چون ﴿فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ﴾ بود دیگر این‌چنین نیست که غضب اینها غضب حیوانی باشد که عاقل وقتی غضب کرد غضبش غضب معقول است به جا غضب می‌کند ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ اینکه درباره صدیقه کبری(سلام الله علیها) آمده که خدا برای غضب او غضب می‌کند معلوم می‌شود به اینکه این غضب، غضب معصومانه است دیگر که برای غضب فاطمه خدا غضب می‌کند برای رضای او خدا غضب می‌کند یعنی تا خدا نخواهد او غضبناک نمی‌شود و از غضب او کشف می‌کنیم که خدا غضبناک است و رضای او هم رضای خداست «ان الله یرضی برضای فاطمه و یغضب بغضب فاطمه» انسان تا به اینجا برسد جان کندنها می‌خواهد تازه برای انسانهای کامل نه انسانهای عادی خب بنابراین اینکه فرمود: ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ بعد برهان اقامه کرد ﴿إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا﴾ این تذکر همان تعوّظ است استعاذه است گاهی اینها به قدری قوی هستند از نظر خلوص و نزدیک به پناهگاه و ملتحدند دیگر خود و فعل خود را نمی‌بینند این ﴿فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ برای ماها این است که حداکثر بگوییم «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» همان دو تا آیه‌ای که هست ﴿قُل رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ﴾ ﴿أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ﴾ این آدم خودش را می‌بیند استعاذه‌اش را می‌بیند آن‌گاه به سنگر الهی پناه می‌برد گاهی انسان به قدری احساس خطر می‌کند که نمی‌گوید که بروم به سنگر شما مثلاً می‌بینید یک وقتی انسان در حال عادی بچه‌اش را سفارش می‌کند که وقتی می‌روی مواظب اتومبیل باش خب این در حال عادی چند تا کلمه حرف می‌زند ولی وقتی مادری دید بچه در کنار اتومبیل سریع السیر دارد حرکت می‌کند دیگر نمی‌گوید بچه مواظب باش می‌گوید اتومبیل، اتومبیل اینجا دیگر همه متعلقات حذف می‌شود می‌گویند اتومبیل، اتومبیل اغراء همین است دیگر در اغراء که فعل محذوف است و فقط متعلقات ذکر می‌شود برای اینکه حال زمان، زمان این نیست آدم فعل را ذکر بکند در جریان یوسف(سلام الله علیه) که آن پیشنهاد خطرناک را به حضرت دادند دیگر نگفت «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» آنجا گفت معاذالله این معاذالله مثل همان است مثل اینکه بگویند اتومبیل مثل اینکه بگویند دریا مثل اینکه بگویند مار وقتی که در حال عادی است می‌گویند آقا وقتی به جنگل می‌روی به بیشه می‌روی مواظب مار باش مواظب عقرب باش اما وقتی حالا یک مار دمانی دهان باز کرده دارد می‌آید نمی‌گوید پسر مواظب مار باش که این فریاد می‌کشد می‌گوید مار یعنی خودت را نجات بده یا کسی که دید نمی‌گوید که من از مار فرار می‌کنم که فریاد کنان می‌گوید مار وجود مبارک یوسف(سلام الله علیه) آن فرصت، فرصت این نبود که بگوید «اعوذ بالله» کذا گفت ﴿مَعَاذَ اللَّهِ﴾ دیگر مستعیذ و استعاذه همه را گذاشته کنار فقط پناهگاه را اسم برد در حال عادی انسان می‌گوید به اینکه ﴿أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ﴾ ﴿أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُون﴾ و مانند آن اما حالا که آتش دارد می‌آید دیگر نمی‌گوید «اعوذ بالله» که می‌گوید الله می‌گوید یا الله می‌گوید ـ معاذالله ـ حالا نحوه گناه نحوه غضب نحوه استعاذه هم فرق می‌کند بالأخره اگر ﴿وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ﴾ شد خیلی از ماها باید مواظب باشیم این پیشنهادی که به ما می‌دهند از دوستان ما از محیط کار ما از محیط زندگی ما این پیشنهاد چیست فورا قبول نکنیم برای اینکه ممکن است خدای ناکرده گرفتار آن کیفر شده باشیم که ﴿وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ﴾ آن وقت این شیطانی که هم درس و هم بحث ماست و قرین ماست یا در منزل ماست این نزغ می‌کند و اگر ما احساس درد نکردیم راهی هم برای استعاذه نیست عمده آن است که انسان هم بفهمد هم احساس درد بکند خب
مطلب بعدی آن است که ذات اقدس الهی در جریان آن ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ﴾ که مورد سؤال بعضی از آقایان بود فرمود ذات اقدس الهی متولی صالحان است و خودش هم ادعا فرمود وجود مبارک پیغمبر(علیهم السلام) که من جزء صالحین هستم در نوبتهای قبل اشاره شد که آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» و سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» برمی‌آید این است که اول انسان دارای درجات است فرمود ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ بعد برابر سورهٴ «آل‌عمران» دیگر لام حذف می‌شود این‌چنین نیست که انسان دارای درجه باشد بلکه خود درجه می‌شود ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ آن که در «آل‌عمران» است ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ است آنکه در انفال است ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ است صلاح هم این‌چنین است گاهی صلاح بر عمل صالح است که خارج از بحث است گاهی گوهر ذات صالح می‌شود این گوهر ذات که صالح شد گاهی در حد ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ است گاهی ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ اگر ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ شد آن‌گاه معلوم می‌شود آنچه که سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) در المیزان فرمودند در بحثهای قبلی هم اشاره شد که ذات اقدس الهی درباره حضرت خلیل(سلام الله علیه) فرمود: ﴿وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ معلوم می‌شود که اگر روایتی هم آمده تعبیرات دیگری هم آمده که وجود مبارک خلیل خدا در قیامت به اهل بیت ملحق می‌شود این جای استبعاد نیست برای اینکه مقام هر پیغمبری بالأخره برابر با کتاب خود در حد آن صحیفه آسمانی خود پیامی دارد و چون اهل بیت(علیهم السلام) به برکت پیغمبر(علیهم السلام) در حد قرآن مجید دارای درجه هستند و قرآن مجید نه تنها مصدق کتب و صحف انبیای گذشته است بلکه مهیمن بر همه آنها هم هست کسانی که در مشهد و محضر قرآن کریم‌اند اهل .. مهیمن بر دیگرانند و دیگران به اینها ملحق می‌شوند اما این لحوق به معنی اتحاد درجه که نیست با تفاوت مرتبت هم لحوق قابل تفسیر هست اگر فرمود: ﴿وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ از اینها محسوب می‌شود از زمره اینها محسوب می‌شود نسبت به بعضی از صالحین خب همسان و همتا خواهد بود نسبت به آن صالحی که مهیمن بر سایر صالحین است در حد لحوق است نه در حد اتحاد
‌پرسش ...
پاسخ: با عمل انسان نمی‌تواند ولی چون زمینه‌اش را فراهم بکند مشمول فیض می‌شود و او را بالا می‌برد در دنیا زمینه را فراهم می‌کند در بعد از موت دیگر جا برای عمل صالح نیست البته
مطلب دیگر آن است که اینکه ذات اقدس الهی در مقابل متقین فرمود: ﴿وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لاَیُقْصِرُونَ﴾ ناظر به همین است که اینها مقابل هم‌اند مومنین این احکامشان اثنا ذکر شده است و اساس این بحث درباره معاندین و مشرکین و امثال ذلک بود که او یک سطر تمام درباره مشرکین بود آن‌گاه این ﴿وَإِخْوَانِهِمْ﴾ یعنی اخوان المشرکین ﴿یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لاَیُقْصِرُونَ﴾ درباره مؤمن فرمود احیانا یک قرینی دارد که ممکن است به اندازه یک سر سوزنی یک نزغی بدهد ولی درباره مشرکین فرمود اینها برادران اینها هستند نه تنها قرین اینها باشند همان‌طوری که مؤمنین ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾ کفار با شیاطین هم قرین هم‌اند و اخوان و برادر هم‌اند که ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ﴾ بنابراین اینها برادر یکدیگر هستند برادر کفری و اعتقادی چون برادرند نه در حد قرین قهرا در گمراهی اینها کوتاهی نمی‌کنند اینها کشان کشان به سمت غوایت و بی هدفی می‌برند و هیچ کوتاهی هم نمی‌کنند دائما در صدد افزارش کج راه رفتن و ضلالت اینها هستند بعد فرمود اینها کسانی هستند که اگر شما یک آیه‌ای از آیات قرآن نازل بکنی از طرف خدا به اذن خدا اینها می‌گویند اسطوره است و سحر است و جنون هست و کهانت است و شعر و است و ﴿لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هذَ﴾ و اگر یک مقداری وحی تاخیر بیفتد آیه‌ای نازل نشود اینها به طعنه و استهزا می‌گویند چرا جمع آوری نکردی چرا آیه‌ای نازل نکردی ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلاَ اجْتَبَیْتَهَا﴾ خب آن وقتی که آیه نازل می‌کنی می‌گویند سحر است و اسطوره است و امثال ذلک یک وقتی که تاخیر شده آن هم به دستور خداست می‌گویند چرا اجتبا نکردی اصل اجتبا یعنی برچین کردن مجتبی نظیر مصطفی یعنی برچین شده جبایه یعنی انتخاب کردن و برچین کردن اگر میوه طبقی را انسان آن درشتهایش را سوا می‌کند می‌گویند جبایه کرده خوبها را انتخاب کرده از اطراف چندتا را برگزید که این میوه‌ها مجتبای اویند برگزیده اویند چنین چیزی را می‌گویند مجتبی آنها که اصلاً قائل به حقانیت کتاب الهی نبودند و به گمان باطل اینها این کتاب اسطوره است می‌گفتند به اینکه چرا اجتبا نکردی چرا از این طرف آن طرف برچین نکردی دیگر نمی‌گویند چرا نازل نکردی می‌گویند چرا از این طرف آن طرف قبلاً مثلاً از این طرف و آن طرف جمع می‌کردی می‌آوردی حالا چرا جمع نکردی ـ معاذ‌الله ـ ﴿قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَایُوحَی إِلَیَّ مِن رَبِّی﴾ من اگر آیه‌ای نازل می‌شود تا ذات اقدس الهی دستور ندهد فرشته وحی این کلام الهی را به من منتقل نکند که من پیامی نمی‌رسانم آن وقتی که می‌گویند به اذن خداست آن وقتی هم که حرفی ندارد آن هم به اذن الهی است نه من از خودم دارم نه از دیگران گرفتم ﴿قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَایُوحَی إِلَیَّ مِن رَبِّی﴾ و این کتاب آسمانی بصائری است از ناحیه پروردگار شما اسطوره و سحر و کهانت و جادو و شعبده و امثال ذلک نیست هم از نظر مسئله اندیشه بصیرت ایجاد می‌کند هم از نظر مسئله عمل و انگیزه هدایت ایجاد می‌کند چه آن اندیشه چه این انگیزه رحمت الهی است برای همه لکن آنکه آن اندیشه ناب را می‌پذیرد و این انگیزه صحیح را قبول می‌کند افراد مومن‌اند لقوم یومنون‌اند با اینکه قرآن ﴿هُدی لِلنَّاسِ﴾ است ﴿نَذِیراً لِلْبَشَرِ﴾ است ﴿لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً﴾ است ﴿مَا هِیَ إِلاّ ذِکْرَی لِلْبَشَرِ﴾ است اما نه از آن بصیرتش غیر مومن طرفی می‌بندد نه از این هدایتش غیر مومن استفاده می‌کند ﴿هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکُمْ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 31:16

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی