- 711
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 192 تا 198 سوره اعراف
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 192 تا 198 سوره اعراف "
کسی که خالق نیست نمیتواند معبود و رب باشد
موجودی که خالق نیست صلاحیت ربوبیت ندارد
از بتها نه در بخش اثبات کاری ساخته است و نه در بخش نفی؛ نه ناصرند نه منتصر.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَیُشْرِکُونَ مَالاَ یَخْلُقُ شَیْئاً وَهُمْ یُخْلَقُونَ ٭ وَلاَ یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَلاَ أَنفُسَهُمْ یَنصُرُونَ ٭ وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَی الهُدَی لاَ یَتَّبَعُوکُمْ سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صَامِتُونَ ٭ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ ٭ أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُوا شُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ ٭ إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ ٭ وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَیَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلاَ أَنْفُسَهُمْ یَنصُرُونَ ٭ وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَی الهُدَی لاَیَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾
جریان جاهلیت در اثر رسوب و رسوخ آثارش به این آسانیها از اذهان و آداب و عادات مردم حجاز برطرف نمیشد لذا ذات اقدس الهی با براهین گوناگون با تعبیرات مختلف این حقیقت را که توحید باشد و بطلان شرک آشکار میکند هر کدام از این اوصاف یاد شده حد وسط یک برهان است یکی از آن براهین این بود که کسی که خالق نیست نمیتواند معبود و رب باشد ﴿أَیُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً﴾ این اصنام و اوثان خالق نیستند و موجودی که خالق نیست صلاحیت ربوبیت ندارد پس اینها صلاحیت ربوبیت ندارند یا رب آن است که خالق باشد اینها چون خالق نیستند صلاحیت ربوبیت ندارند هم به صورت شکل اول میتوان تنظیم کرد هم به صورت شکل ثانی منتها از اینکه یخلوق را مفرد آورد فرمود: ﴿أَیُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً﴾ بعد یخلقون را جمع ذکر کرد برای آن است که این لفظ ما که فرمود: ﴿أَیُشْرِکُونَ ما﴾ برای رعایت جهات لفظی او مفرد آورده میشود لذا چنین گفته شد ﴿أَیُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً﴾ برای رعایت معنای او جمع آورده میشود لذا فرمود: ﴿وَهُمْ یُخْلَقُونَ﴾ چون منظور اصنام و اوثان است بعد فرمود: ﴿ولا یَسْتَطیعُونَ لَهُمْ نَصْراً ولا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ﴾ مبدئی که تدبیر میکند و معبود قرار میگیرد اگر دستور او را اطاعت کردند او در برابر پاداش میدهد و عابد را یاری میکند و اگر به او اهانت کردند او را تحقیر کردند او ظالم را کیفر میدهد و انتقام میگیرد فرمود از این بتها نه در بخش اثبات کاری ساخته است نه در بخش نفی اینها نه ناصرند نه منتصر نه میتوانند مطیع را پاداش بدهند کسی را کمک بکند نه میتوانند ظالم را و تبهکار و متمرد را کیفر بدهند و از خودشان دفاع بکنند که میشوند منصور لذا فرمود: ﴿ولا یَسْتَطیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَلا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ﴾ اگر اینها مطاع شدند کسی از اینها اطاعت کرده است اینها نمیتوانند به افراد مطیع و پرهیزکار کمکی برسانند و اگر مورد تحقیر و هتک حرمت شدند نمیتوانند از خودشان دفاع بکنند و انتقام بگیرند منصور واقع بشوند هیچ یک از این دو کار از آنها ساخته نیست نه تنها در بخش اجرا و کارهای عملی و عینی کاری از آنها ساخته نیست بلکه در بخش فکر و اندیشه هم اینها عاجزند ﴿وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدی لا یَتَّبِعُوکُمْ﴾ اگر آنها را بخواهید از راه فکر و اندیشه هدایت کنید آنها پیروی نمیکنند چون اهل درک نیستند بنابراین ﴿سَواءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ﴾ چه آنها را به طرف فضیلت و خیر دعوت به هدایت کنید چه ساکت و صامت باشید سخنی نگویید برای آنها یکسان است پس این بتها نه در کارهای عینی قدرت ناصر و منصور شدن دارند نه در کارهای فکری قدرت پیروی دارند نه هادیاند نه مهتدی نه راهنمایند نه راهرو.
پرسش: ...
پاسخ: بله این کمال عجز آنها را میخواهد برساند که از آنها هیچ کاری ساخته نیست.
پرسش: ...
پاسخ: بله نهایت عجز آنها میخواهد ثابت بکند بگوید از اینها نه تنها خودشان بالاصاله چیز نمیفهمد کسی هم بخواهد اینها را هدایت بکند برای اینها بیاثر است جامد محضاند بعد فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُم﴾ این بتهایی که شما از آنها کمک میخواهید آنها را میخوانید و تقدیسشان میکنید آنها مثل شمایند همانطوری که شما رب نیستید «حکم الامثال فیما لایجوز واحد» آنها هم رب نیستند ﴿تَدْعُوهُمْ﴾ این امر تعجیز است یعنی آنها را بخوانید از آنها کمک بگیرید آنها هم به شما کمک برسانند ﴿فَلْیَسْتَجیبُوا لکم﴾ در حالی که اینچنین نیست اگر شما راست میگویید اینها ارباباند بتها سمتی دارند کاری از آنها ساخته است مشکلتان را با آنها در میان بگذارید تا مشکل شما را حل بکنند و آنچه فعلاً مشکل عادی شما مشکل روز شما مشکل جدی شماست این است که من همه شما را به مبارزه دعوت کردم شما از این صنم وثن مدد بگیرید و علیه من بشورید که من الآن بازگو میکنم اینکه فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُمْ﴾ همانطوری که قبلاً گذشت در حد تنزل است وگرنه شما که بتپرستید از بتها بالاترید برای اینکه شما دارای مجاری ادراکی هستید یعنی چشم و گوش دارید ظاهراً آنها فاقد مجاری ادراکیاند چشم و گوشی که با آنها چیزی درک بکنند ندارند شما دارای دست و پا هستید که با او راه میروید آنها فاقد مجاری تحریکیاند و کاری از آنها ساخته نیست ﴿أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها﴾ تمام این تأکیدها و تکرارها برای آن شستشوی رسوب جاهلیت است وگرنه در مسائل برهانی یک برهانی که انسان اقامه کرده بود کافی بود قرآن کریم از آن جهت که نور است نه تنها یک کتاب علمی در کتابهای علمی جا برای تکرار نیست ولی در کتاب هدایت و نور تکرار سودمند است لذا به تعبیرات گوناگون قرآن کریم این مطلب را بازگو میکند ﴿قُلِ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ کیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ﴾ میفرماید به اینکه نشانه اینکه آنها نه ناصرند نه منصور این است که شما آنها را اطاعت میکنید آنها توان آن را ندارند که به شما که بندگان و بردگان صنم و وثن هستید خیر برسانید الآن من آنها را به صورت یک چوب خشک به شما معرفی کردم آنها را تحقیر کردم آنها را هتک کردم اگر کاری از آنها ساخته است از خودشان دفاع کنند آن جریانی که وجود مبارک خلیل خدا بتها را شکست و بعد فرمود ﴿بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ﴾ از همین قبیل است ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلاَّ کَبِیراً لَّهُم﴾ از همین قبیل است الآن وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اینها میفرماید که ﴿قُلِ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ کیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ﴾ شما تمام همّ و غمّتان آن است که در موارد حساس از بتها کمک میگیرید الآن از این بتها کمک بگیرید و علیه من به مبارزه برخیزید ببینید چه کار از شما ساخته است این حرفها را وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مکه میگوید که قدرت دست آنها بود آنها گذشته از قدرتهای نظامی یک چنین قدرت خرافی هم داشتند که میگفتند ما از اوثانمان مدد میگیریم چه اینکه در آیات دیگر ذات اقدس الهی وهم آنها را به اینصورت یاد میکند که آیه سورهٴ مبارکهٴ «هود» این است که مشرکین عصر هود به آن حضرت چنین میگفتند: ﴿قالُوا یا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَیِّنَةٍ وَما نَحْنُ بِتارِکی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ وَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنینَ ٭ إِنْ نَقُولُ إِلاَّ اعْتَراکَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ﴾ ما حرفمان این است که تو در اثر بدرفتاری و بدگویی نسبت به بتهای ما مورد خشم آنها قرار گرفتی آنها به تو آسیب رساندند و این نشانه جنزدگی توست دیوانه آن الف و نونش که پسوند است نشانه دیوزدگی است اتصال به دیو است وصل به دیو است دیوانه یعنی دیوزده ﴿قالَ إِنّی أُشْهِدُ اللّهَ وَاشْهَدُوا أَنّی بَریءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ ٭ مِنْ دُونِهِ فَکیدُونی جَمیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ ٭ إِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبّی وَرَبِّکُمْ﴾ وجود مبارک هود به آنها فرمود به اینکه من خدا را گواه میگیرم شما هم گواه باشید که من از هر گونه شرک و وثنیتی بری و بیزارم شما کید و مکرتان را اعمال کنید و هیچ مهلتی هم به من ندهید ببینم از شما چه کاری ساخته است این جریان هود بود در گذشته دور مشابه آن را هم وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) دارد آن طوری که در آیه 71 سوره مبارکه «یونس» آمده ﴿وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی وتَذْکیری بِآیاتِ اللّهِ فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَشُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَلا تُنْظِرُونِ ٭ فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ﴾ نوح (سلام الله علیه) هم به دستور الهی به وثنیین عصرش فرمود به اینکه شما اجماع کنید تبادل نظر کنید مشورت کنید امرتان را جمعبندی کنید از بتهایتان کمک بگیرید و علیه من بشورید و من را مهلت ندهید ببینم از شما و بتهای شما چه کاری ساخته است خب این جاهلیت کهن یک ادب زشت مشترکی را در عصر هود پیغمبر در عصر هود پیغمبر اسلام (علیهم الصلاة و علیهم السلام) دارند در آیه محل بحث هم وجود مبارک پیغمبر مأموریت یافت که بفرماید: ﴿قُلِ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ کیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ﴾ کید کنید نسبت به من این دعوت یعنی استنصار نه آن دعوت هدایت است که فرمود: ﴿وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدی لا یَتَّبِعُوکُمْ﴾ آن دعوت که به معنای هدایت است اگر آنها را تبلیغ کنید آنها متوجه نمیشوند این دعوت که به معنای استنصار است که شما از آنها کمک بخواهید همانطوری که میپندارید آنها به شما کمک میکنند هماکنون از آنها استمداد کنید و کیدتان را جمعبندی کنید و علیه من اعمال کنید در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» و همچنین سوره مبارکه «هود» که این مطلب گذشت در سوره «هود» آیه 55 به این صورت بیان فرمود ﴿فَکیدُونی جَمیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ ٭ إِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبّی وَرَبِّکُمْ﴾ من خدا را وکیل گرفتم یک کسی که عالم به کار نیست یا عالم هست ولی قادر بر انجام کار نیست خب وکیل میگیرد انسان نسبت به مصالح و مفاسد خود جاهل است که بگوید «فارحم عبدک الجاهل» و نه تنها جاهل است بلکه عاجز هم هست خب چنین موجودی باید وکیل بگیرد اتخاذ وکیل همان توکل است گفتند بر خدا توکل کنید یعنی کارهایتان را به کسی بسپارید که بر مصالحتان عالم است و برای تعبیر مصالح شما قادر است و بخیل هم نیست خب اینجا وجود مبارک هود مأموریت یافته است که بگوید: ﴿إِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبّی وَرَبِّکُمْ﴾ من تکیهگاه قدرت و علم من ذات اقدس الهی است در آیه محل بحث یعنی سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود تکیهگاه تولی من خداست به پیغمبر اسلام فرمود تو بگو من در تحت ولایت الله هستم به هود (سلام الله علیه) فرمود من در عنوان توکل بر خدا به سر میبرم خب مسئله توکل با مسئله تولی خیلی فرق میکند آن ولایت بالاتر از رسالت است ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ﴾ در جریان توکل که میگویند نیم راه است و بسیاری از مراحل هنوز بعد از توکل میماند آن است که موکل خود را صاحب اختیار میپندارد صاحب کار میپندارد منتها کار خود را به دیگری واگذار میکند که دیگری برای او از طرف او انجام بدهد بالاتر از آن کم کم مسئله تفویض است بعد مسئله تسلیم است و مانند آن رضا هست و مانند آن در اینجا وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأمور شد که بگوید: ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذی﴾ اینجا بعد از لام سه تا یاء هست چون خود ولی یای مشدد دارد آن یای سوم هم یای متکلم وحده است که این کلمه ولی به آن یای سوم اضافه شده ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ﴾ اینکه وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأمور شد بگوید من تحت ولایت الله هستم یعنی این نیست که من سخن از توکل کردم باشم یا سخن از استنصار نیست سخن از تولی است در وکالت موکل بالأخره خود را میبیند کار خود را شئون خود را مینگرد بعد به وکیل واگذار میکند میگوید شما این کارها را برای من انجام بده اما بالاتر از آن مسئله تولی متولی خود را نمیبیند همه کارها را به آن ولی خود واگذار میکند اینکه ذات اقدس الهی در قرآن کریم فرمود مشرکین نه ولی دارند نه ناصر برای آن است مثلاً یک نوجوان ناصر دارد یک جوان ناصر دارد پدر و مادر او ناصر اویند معنای نصرت آن است یک بخش از کار را خودش انجام میدهد پدر او و مادر او کمک او هستند در چنین شرایطی میگویند نصرت اما یک نوزاد ولی دارد چون همه کارهای او را پدر و مادر او انجام میدهند هیچ چیزی از خود ندارد آن که نزدیکتر شد به مقام قرب الهی او در تحت ولایت الهی است چیزی از خود ندارد نه اینکه بیکار است شاید بیش از دیگران تلاش و کوشش میکند اما بر اساس «کنت سمعه کنت بصره کنت یده کنت رجله» کار میکند مجاری ادراکی و مجاری تحریکی او را فعل الله تأمین میکند این میشود آیت الهی مظهر ذات اقدس الهی و بالأخره خود را در کنار مائده الهی مینگرد.
پرسش: ...
پاسخ: بله حالا برویم به سراغ عنوان صالحین برسیم که این عنوان صالحین در آیه کریمه چه سهمی دارد غرض آن است که جریان تولی بالاتر از توکل است حضرت هم برهان اقامه کرده که من هیچ هراسی ندارم برای اینکه در تحت تولی الله هستم و او همه کارها را عالم است قادر است و سخاوتمندانه انجام میدهد.
پرسش: ...
پاسخ: خب البته مقام وجود مبارک پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالاتر از حضرت هود (سلام الله علیه) است دیگر.
مطلب دیگر آن است که معیار تولی چیست؟ آیا تنها کسی که تحت ولایت ذات اقدس الهی است پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است یا دیگران هم میتوانند این راه ولا را طی کنند؟ اگر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اسوه ماست که ﴿لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ ما موظفیم به آن حضرت ائتساء کنیم یعنی اقتدا کنیم اقتدا کردن یعنی کسی را قدوه قرار دادن ائتمام یعنی کسی را امام قرار دادن ائتساء یعنی کسی را اسوه قرار دادن منتها ائتساء کمتر استعمال میشود در صورت مهم آن تأسی استعمال میشود تأسی یعنی کسی را اسوه قرار دادن خب اینکه وجود مبارک پیغمبر اسوه ماست در مسأله تولی هم همینطور است که ما هم میتوانیم تحت ولایت الله باشیم نه تنها از خدا به عنوان ناصر استفاده کنیم بلکه به عنوان ولی از او استفاده کنیم یا نه؟ از این کریمه بر میآید که بله میشود که انسان تحت ولایت الله قرار بگیرد و پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را اسوه خود در مسأله تولی قرار بدهد و این راه را ادامه بدهد برای اینکه تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است فرمود: ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ﴾ خب اللهی که قرآن نازل کرده است ولیّ من است این وصف نشانه آن است که این قرآن حبل الله است اگر کسی بخواهد از ولایت اللهی بهره ببرد تولی داشته باشد و خدا مولای او باشد و والی و ولی او باشد باید به این حبل متین که قرآن کریم است علماً و عملاً اعتصام کند و تمسّک بجوید اگر تمسّک جست یعنی درخواست تولی کرد و ذات اقدس الهی ولی اینگونه از معتصمان و متمسّکان به حبل متین است نشانهاش هم این است آنها که به این قرآن متمسک شدند کتاب الهی را پذیرفتند علماً و عملاً تابع کتاب خدا شدند راه صلاح و فلاح را طی کردهاند و صالح شدند خدا متولی آنهاست ﴿وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ﴾ خب پس اول سخن از شخص پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) است فرمود: ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ﴾ بعد سخن از تعلیق حکم بر وصف است که ذات اقدس الهی این فیضش را منحصر به پیغمبر نکرده است البته مرحله کامله ولایت برای پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهلبیت (علیهم السلام) است ولی مراحل وسطی و نازلهاش بهره دیگران هم خواهد شد و راه بهرهبرداری از ولایت الله تمسّک به حبلالمتین است.
مطلب سوم آن است که کسانی که این راه را طی کرده است عملاً در خارج از ولایت الهی طرفی بستند برای اینکه فرمود: ﴿وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ﴾ این کلمه صالحین یا اطلاق دارد شامل انبیا و اولیا همه پرهیزکاران میشود اگر از آن باب باشد خب پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در حقیقت ادعای صلاح کرده است که من جزء صالحینام و خداوند هم متولی صالحین است اینجا هم که گفتیم خداوند ولی من است پس ثابت کرد که من جزء متصالحینام یا اگر در اثر تقابل که تفصیل قاطع شرکت است و صالحین در مقابل انبیا قرار دارند برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که ﴿فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدّیقینَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً﴾ که آنجا صالحین در مقابل نبیین قرار گرفت اگر ذات اقدس الهی متولی صالحین شد متولی انبیا به طریق اولی است پس یا از باب اطلاق صالحین است که شامل شخص پیغمبر میشود بالاطلاق یا از راه مفهوم اولویت وقتی ذات اقدس الهی متولی صالحین است متولی انبیا مخصوصاً اولواالعزم بالاخص اشرف از تمام اولواالعزم یعنی پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به تقریر اولی خواهد بود پس به دو تقریب وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تحت ولایت الله است ﴿وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ﴾ مستحضرید که صالحین غیر از عملالصالحات است بالاتر از عملالصالحات است یک وقتی قرآن کریم تعبیرش این است که ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ این ﴿عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ فقط صلاح در مقام عمل را نشان میدهد یعنی آدمهایی هستند یک کارهای خوب میکنند واجبات را انجام میدهند مستحبات را انجام میدهند از حرام پرهیز میکنند از مکروه تا حدودی پرهیز میکنند کارهای خوب انجام میدهند اما خطر اینکه یک وقتی خدای ناکرده منحرف بشوند هست ولی اگر کسی نه تنها جزء عمل الصالحات بود بلکه جزء صالحین بود که این هم مستحضرید این صالحین صفت مشبه است نه اسم فاعل این صلاح در گوهر ذات او رسوخ پیدا کرده است دیگر به این آسانی برنمیگردد صالحین خیلی بالاتر از کسانیاند که جزء عمل الصالحاتاند وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و همچنین اهلبیت (علیهم الصلاة و السلام) جزء صالحیناند این صالحین که مرحله کمال میرسد کم نظیرند درباره بعضی از انبیا ذات اقدس الهی میفرماید: ﴿وَإِنَّهُ فِی اْلآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحینَ﴾ اگر اینها جزء صالحین خاص اگر منظور از این صالحین، صالحین مخصوص باشد درباره آن پیغمبر بزرگوار (علیه الصلاة و علیه السلام) که خدا فرمود: ﴿وَإِنَّهُ فِی اْلآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحینَ﴾ نشان میدهند که هنوز عقبات کعود را باید طی کند تا به مرحله صالحین بار یابد خب فرمود به اینکه هر کاری از دست شما بر میآید بکنید میخواهید از خرافاتتان مدد بگیرید بگیرید میخواهید از نیروی نظامیتان استمداد کنید بکنید ﴿ثُمَّ کیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ﴾ به من مهلت ندهید و من هیچ هراسی ندارم برای اینکه ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ﴾ بعد فرمود آن در مسائل علمی و فرهنگی قبلاً فرمود به اینکه ﴿إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدی لا یَتَّبِعُوکُمْ سَواءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ﴾ یا فرمود: ﴿ولا یَسْتَطیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَلا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ﴾ کسی از آنها اطاعت بکند آن را پاداش نمیدهند کسی نسبت به آنها تمرد کند آن را کیفر نمیدهند کاری از آنها ساخته نیست اما اینجا که به مبارزه دعوت کرده است تحدی کرده است فرمود این هم میدان جنگ شما بروید از این بتها کمک بگیرید اینجا لازم بود دوباره بفرماید: ﴿وَالَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَکُمْ و لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ﴾ اینها در این مبارزاتی که مبارزهای که من شما را تحدی کردم و دعوت کردم از این بتها هیچ کاری ساخته نیست نه مشکل شما را حل میکنند نه مشکل خودشان را نه ناصرند و نه منصور و نه منتصر انتصار یعنی انتقام اگر کسی خواست از اینها انتقام بگیرند اینها قدرت ندارند که خودشان را یاری کنند ﴿وَالَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ﴾ بنابراین دیگر تکرار نیست وقتی سبقه یک مطلب متعدد شد دیگر تکرار نیست.
پرسش: ...
پاسخ: خب البته آنها چون برابر اینکه ﴿انّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وإِنّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ﴾ همین است الآن هم همینطور است شما حالا چرا به فکر جاهلیت کهن میروید به فکر جاهلیت جدید منتها حالا این جاهلیت مدرن عوض شده خیلی از این جوانها را متأسفانه به راههای بیرون منحرف میکند آن طرز اصلاح سرشان است آن طرز لباس پوشیدنشان ببینید شما عده زیادی را به یک سلسله خرافات اوج میدهند که هیچ چارهای جز پذیرش و سهلانگاری با اینها نیست چه اثری دارد بهترین دوران را دارند برای بدترین کار صرف میکنند خب تنها چیزی که حافظ آدم است عقل انسان است اگر آن نباشد خب انسان همان حیوان ناطق است دیگر یک حیوانی است که حرف میزند.
پرسش: ...
پاسخ: بله الآن شما نگاه کنید بخش عظیمی از جوانها متأسفانه در معرض اعتیاد این هروئیناند خب هروئین بدتر است یا بتپرستی؟ او یک خرافاتی هست اینکه سم است اینکه میبیند این وضع را آوارگی را میبیند انسان از خود بیزار میشود این را که میرود میبیند بله یک لذت زودگذری است اما آنها را هم دارد میبیند اینطور نیست که نبیند که اینها یک افسانه نیست که اینطور نیست که آنهایی که حالا به این روز سیاه مبتلا آنها را بروند در دریا بریزند آنها هم در مرفا و منظرند دیگر آنها را میبیند آدم دیگر خیلیها هم هستند در یک خانه به سر میبرند تنها یک چیزی است که جلوی انحراف آدم را میگیرد و هو العقل اینکه که گفتند درس خواندن عاقل شدن مهتدی شدن مثل نفس کشیدن در فضای آزاد برای آدم واجب است همین است دیگر مگر کسی میتواند بگوید من نمیخواهم نفس بکشم تا بمیرم کسی چنین حقی ندارد که بگوید من میخواهم بمیرم نمیخواهم نفس بکشم راجع به درس خواندن هم همینطور است دیگر این حداقل است که انسان درس بخواند و عاقل و عالم بشود که بفهمد چه بکند از این حیوان ناطق بودن به در بیاید یک حیوانی است حرف میزند از این در بیاید به تعبیر نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) «حیوان حامد لله» الانسان ما هو «حی حمید» چقدر این صحیفه سجادیه لطیف است همین دعای حمدش همین است انسان کیست؟ زنده سپاسگذار عرض میکند خدایا اگر انبیا نفرستادی عقل نداده بودی شریعت نداده بودی ما در نعمتهای تو بیجا بهرهبرداری میکردیم صرف میکردیم تو را شکر نمیکردیم تصرف نعمت بدون شکر باعث «لخرجوا من حدود الانسانة إلی حدّ البهیمیة فکانوا کما وصف فی محکم کتابه ﴿إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾» فرمود تو ما را آدم کردی انبیا را فرستادی که ما ﴿کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ نشویم اگر تو را حمد نکنیم ﴿کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ میشویم این دعای حمد امام سجاد (سلام الله علیه) در صحیفه سجادیه تلاوت بفرمایید ببینید امام وقتی انسان را معنا میکند دیگر نمیگوید حیوان ناطق که «الانسان حی حمید» آن زنده اهل ثنا انسان است و البته حیات او هم در همان حمد او خلاصه میشود کسی که اهل شکرگذاری نباشد تعارف نیست واقعیت است مثل همان آنهایی که در زبالهها جمع میکنند اینها را خب الآن هم هست منتها جاهلیت مدرن است مگر اوصافش را آثارش را آدم نمیشنود یا نمیبیند اینکه وقتی ما وارد حرم میشویم در و دیوار را میبوسیم برای اینکه ما را آدم کردند خب نیاکان ما که گبر بودند کشور هم که کشور پیشرفته صنعتی نیست اگر نبود این علی و اولاد علی ما چه میشدیم خدا میداند اینکه میبینید همه بزرگان ما آدم از دل این حرم را میبوسد در را میبوسد دیوار را میبوسد برای اینکه اینها ما را آدم کردند اگر نبود ما هم آن راه میرفتیم دیگر اینچنین که حالا این جاهلیت برای گذشته باشد الآن یک جاهلیت مدرن است خب فرمود: ﴿الَّذِینَ تَدْعُونَ﴾ شما حالا هر چه به این هروئین فروشها خب بگویید آخر چه طوری جوانها را به این صورت به روز سیاه میکشانید آخر برای چه؟ با اینکه شما آنقدر امکانات دارید که تا زندهاید میتوانید تأمین بشوید آنها هم همینطورند دیگر «کلاهما فی النار» آن قاچاقچیهایشان آن باندهای اصیلشان آنها هم همینطورند دیگر.
﴿وَالَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَکُمْ ولا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ وإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدی لا یَسْمَعُوا وتَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وهُمْ لا یُبْصِرُونَ﴾ این هم درباره معبودهاست و هم درباره عابدها سیاق البته برای بتهاست شما نمیدانم در این کلیساهای مسیحیها رفتید یا نه آنها یک بیان خوبی بعضی از اهل معرفت دارند میگویند سرّ پیشرفت مجسمهسازی و تصویر در بین مسیحیت همان است که مذهب آنها تا حدودی این تمثالسازی را یا ترویج کرده یا جلوش را نگرفته یا اصلش با این تمثّل شروع شده بود چون در جریان مریم (سلام الله علیها) دارد که ﴿فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیّاً﴾ این یک، چون درباره خود عیسی (سلام الله علیه) دارد که ﴿أَنّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ﴾ که خدا فرمود: ﴿فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ﴾ یا ﴿فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ این دو، این باعث ترویج مجسمهسازی و آثار صنایع دستی و اینها در مسیحیت شد کلیساهای اینها پر از این مجسمههاست خب شما این مجسمهها را که میسازند تنها تراشیدن نیستند چشمهای براقی به اینها میدهند که انسان از دور خیال میکند آنها نگاه میکنند از بس این چشم مجسمهها را ظریف میسازند آن وقت هم همین حرفها بود فرمود این مجسمههایی که شما میسازید بر حسب ظاهر آدم خیال میکند که چشم این بتها دارد نگاه میکند ولی چشم بینور است ﴿وَتَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وهُمْ لا یُبْصِرُونَ﴾ این مجسمههایی که الآن در کلیساها هست از این سنخ مجسمات است نه مجسماتی نظیر سرامیک دستی ما خب آن وقت هم از همین سنخ بود فرمود شما از بس اینها را شفاف ساختید که آدم خیال میکند اینها دارند نگاه میکنند ولی اهل بصر نیستند خود شما هم ایچنیناید بر حسب ظاهر پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به عنوان اینکه یتیم ابیطالب است مینگرید شخص او را میبینید ولی شخصیت او را نمیبینید اهل نظرید نه اهل بصر هر دو وجه میتواند درست باشد ولی سیاق این است که این بتها کاری از آنها ساخته نیست اهل نظرند نه اهل بصر چه اینکه شما هم اهل نظرید و نه اهل بصر ﴿وَتَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وهُمْ لا یُبْصِرُونَ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
کسی که خالق نیست نمیتواند معبود و رب باشد
موجودی که خالق نیست صلاحیت ربوبیت ندارد
از بتها نه در بخش اثبات کاری ساخته است و نه در بخش نفی؛ نه ناصرند نه منتصر.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَیُشْرِکُونَ مَالاَ یَخْلُقُ شَیْئاً وَهُمْ یُخْلَقُونَ ٭ وَلاَ یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَلاَ أَنفُسَهُمْ یَنصُرُونَ ٭ وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَی الهُدَی لاَ یَتَّبَعُوکُمْ سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صَامِتُونَ ٭ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ ٭ أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُوا شُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ ٭ إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ ٭ وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَیَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلاَ أَنْفُسَهُمْ یَنصُرُونَ ٭ وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَی الهُدَی لاَیَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾
جریان جاهلیت در اثر رسوب و رسوخ آثارش به این آسانیها از اذهان و آداب و عادات مردم حجاز برطرف نمیشد لذا ذات اقدس الهی با براهین گوناگون با تعبیرات مختلف این حقیقت را که توحید باشد و بطلان شرک آشکار میکند هر کدام از این اوصاف یاد شده حد وسط یک برهان است یکی از آن براهین این بود که کسی که خالق نیست نمیتواند معبود و رب باشد ﴿أَیُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً﴾ این اصنام و اوثان خالق نیستند و موجودی که خالق نیست صلاحیت ربوبیت ندارد پس اینها صلاحیت ربوبیت ندارند یا رب آن است که خالق باشد اینها چون خالق نیستند صلاحیت ربوبیت ندارند هم به صورت شکل اول میتوان تنظیم کرد هم به صورت شکل ثانی منتها از اینکه یخلوق را مفرد آورد فرمود: ﴿أَیُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً﴾ بعد یخلقون را جمع ذکر کرد برای آن است که این لفظ ما که فرمود: ﴿أَیُشْرِکُونَ ما﴾ برای رعایت جهات لفظی او مفرد آورده میشود لذا چنین گفته شد ﴿أَیُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً﴾ برای رعایت معنای او جمع آورده میشود لذا فرمود: ﴿وَهُمْ یُخْلَقُونَ﴾ چون منظور اصنام و اوثان است بعد فرمود: ﴿ولا یَسْتَطیعُونَ لَهُمْ نَصْراً ولا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ﴾ مبدئی که تدبیر میکند و معبود قرار میگیرد اگر دستور او را اطاعت کردند او در برابر پاداش میدهد و عابد را یاری میکند و اگر به او اهانت کردند او را تحقیر کردند او ظالم را کیفر میدهد و انتقام میگیرد فرمود از این بتها نه در بخش اثبات کاری ساخته است نه در بخش نفی اینها نه ناصرند نه منتصر نه میتوانند مطیع را پاداش بدهند کسی را کمک بکند نه میتوانند ظالم را و تبهکار و متمرد را کیفر بدهند و از خودشان دفاع بکنند که میشوند منصور لذا فرمود: ﴿ولا یَسْتَطیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَلا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ﴾ اگر اینها مطاع شدند کسی از اینها اطاعت کرده است اینها نمیتوانند به افراد مطیع و پرهیزکار کمکی برسانند و اگر مورد تحقیر و هتک حرمت شدند نمیتوانند از خودشان دفاع بکنند و انتقام بگیرند منصور واقع بشوند هیچ یک از این دو کار از آنها ساخته نیست نه تنها در بخش اجرا و کارهای عملی و عینی کاری از آنها ساخته نیست بلکه در بخش فکر و اندیشه هم اینها عاجزند ﴿وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدی لا یَتَّبِعُوکُمْ﴾ اگر آنها را بخواهید از راه فکر و اندیشه هدایت کنید آنها پیروی نمیکنند چون اهل درک نیستند بنابراین ﴿سَواءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ﴾ چه آنها را به طرف فضیلت و خیر دعوت به هدایت کنید چه ساکت و صامت باشید سخنی نگویید برای آنها یکسان است پس این بتها نه در کارهای عینی قدرت ناصر و منصور شدن دارند نه در کارهای فکری قدرت پیروی دارند نه هادیاند نه مهتدی نه راهنمایند نه راهرو.
پرسش: ...
پاسخ: بله این کمال عجز آنها را میخواهد برساند که از آنها هیچ کاری ساخته نیست.
پرسش: ...
پاسخ: بله نهایت عجز آنها میخواهد ثابت بکند بگوید از اینها نه تنها خودشان بالاصاله چیز نمیفهمد کسی هم بخواهد اینها را هدایت بکند برای اینها بیاثر است جامد محضاند بعد فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُم﴾ این بتهایی که شما از آنها کمک میخواهید آنها را میخوانید و تقدیسشان میکنید آنها مثل شمایند همانطوری که شما رب نیستید «حکم الامثال فیما لایجوز واحد» آنها هم رب نیستند ﴿تَدْعُوهُمْ﴾ این امر تعجیز است یعنی آنها را بخوانید از آنها کمک بگیرید آنها هم به شما کمک برسانند ﴿فَلْیَسْتَجیبُوا لکم﴾ در حالی که اینچنین نیست اگر شما راست میگویید اینها ارباباند بتها سمتی دارند کاری از آنها ساخته است مشکلتان را با آنها در میان بگذارید تا مشکل شما را حل بکنند و آنچه فعلاً مشکل عادی شما مشکل روز شما مشکل جدی شماست این است که من همه شما را به مبارزه دعوت کردم شما از این صنم وثن مدد بگیرید و علیه من بشورید که من الآن بازگو میکنم اینکه فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُمْ﴾ همانطوری که قبلاً گذشت در حد تنزل است وگرنه شما که بتپرستید از بتها بالاترید برای اینکه شما دارای مجاری ادراکی هستید یعنی چشم و گوش دارید ظاهراً آنها فاقد مجاری ادراکیاند چشم و گوشی که با آنها چیزی درک بکنند ندارند شما دارای دست و پا هستید که با او راه میروید آنها فاقد مجاری تحریکیاند و کاری از آنها ساخته نیست ﴿أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها﴾ تمام این تأکیدها و تکرارها برای آن شستشوی رسوب جاهلیت است وگرنه در مسائل برهانی یک برهانی که انسان اقامه کرده بود کافی بود قرآن کریم از آن جهت که نور است نه تنها یک کتاب علمی در کتابهای علمی جا برای تکرار نیست ولی در کتاب هدایت و نور تکرار سودمند است لذا به تعبیرات گوناگون قرآن کریم این مطلب را بازگو میکند ﴿قُلِ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ کیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ﴾ میفرماید به اینکه نشانه اینکه آنها نه ناصرند نه منصور این است که شما آنها را اطاعت میکنید آنها توان آن را ندارند که به شما که بندگان و بردگان صنم و وثن هستید خیر برسانید الآن من آنها را به صورت یک چوب خشک به شما معرفی کردم آنها را تحقیر کردم آنها را هتک کردم اگر کاری از آنها ساخته است از خودشان دفاع کنند آن جریانی که وجود مبارک خلیل خدا بتها را شکست و بعد فرمود ﴿بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ﴾ از همین قبیل است ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلاَّ کَبِیراً لَّهُم﴾ از همین قبیل است الآن وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اینها میفرماید که ﴿قُلِ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ کیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ﴾ شما تمام همّ و غمّتان آن است که در موارد حساس از بتها کمک میگیرید الآن از این بتها کمک بگیرید و علیه من به مبارزه برخیزید ببینید چه کار از شما ساخته است این حرفها را وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مکه میگوید که قدرت دست آنها بود آنها گذشته از قدرتهای نظامی یک چنین قدرت خرافی هم داشتند که میگفتند ما از اوثانمان مدد میگیریم چه اینکه در آیات دیگر ذات اقدس الهی وهم آنها را به اینصورت یاد میکند که آیه سورهٴ مبارکهٴ «هود» این است که مشرکین عصر هود به آن حضرت چنین میگفتند: ﴿قالُوا یا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَیِّنَةٍ وَما نَحْنُ بِتارِکی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ وَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنینَ ٭ إِنْ نَقُولُ إِلاَّ اعْتَراکَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ﴾ ما حرفمان این است که تو در اثر بدرفتاری و بدگویی نسبت به بتهای ما مورد خشم آنها قرار گرفتی آنها به تو آسیب رساندند و این نشانه جنزدگی توست دیوانه آن الف و نونش که پسوند است نشانه دیوزدگی است اتصال به دیو است وصل به دیو است دیوانه یعنی دیوزده ﴿قالَ إِنّی أُشْهِدُ اللّهَ وَاشْهَدُوا أَنّی بَریءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ ٭ مِنْ دُونِهِ فَکیدُونی جَمیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ ٭ إِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبّی وَرَبِّکُمْ﴾ وجود مبارک هود به آنها فرمود به اینکه من خدا را گواه میگیرم شما هم گواه باشید که من از هر گونه شرک و وثنیتی بری و بیزارم شما کید و مکرتان را اعمال کنید و هیچ مهلتی هم به من ندهید ببینم از شما چه کاری ساخته است این جریان هود بود در گذشته دور مشابه آن را هم وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) دارد آن طوری که در آیه 71 سوره مبارکه «یونس» آمده ﴿وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی وتَذْکیری بِآیاتِ اللّهِ فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَشُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَلا تُنْظِرُونِ ٭ فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ﴾ نوح (سلام الله علیه) هم به دستور الهی به وثنیین عصرش فرمود به اینکه شما اجماع کنید تبادل نظر کنید مشورت کنید امرتان را جمعبندی کنید از بتهایتان کمک بگیرید و علیه من بشورید و من را مهلت ندهید ببینم از شما و بتهای شما چه کاری ساخته است خب این جاهلیت کهن یک ادب زشت مشترکی را در عصر هود پیغمبر در عصر هود پیغمبر اسلام (علیهم الصلاة و علیهم السلام) دارند در آیه محل بحث هم وجود مبارک پیغمبر مأموریت یافت که بفرماید: ﴿قُلِ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ کیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ﴾ کید کنید نسبت به من این دعوت یعنی استنصار نه آن دعوت هدایت است که فرمود: ﴿وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدی لا یَتَّبِعُوکُمْ﴾ آن دعوت که به معنای هدایت است اگر آنها را تبلیغ کنید آنها متوجه نمیشوند این دعوت که به معنای استنصار است که شما از آنها کمک بخواهید همانطوری که میپندارید آنها به شما کمک میکنند هماکنون از آنها استمداد کنید و کیدتان را جمعبندی کنید و علیه من اعمال کنید در سورهٴ مبارکهٴ «یونس» و همچنین سوره مبارکه «هود» که این مطلب گذشت در سوره «هود» آیه 55 به این صورت بیان فرمود ﴿فَکیدُونی جَمیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ ٭ إِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبّی وَرَبِّکُمْ﴾ من خدا را وکیل گرفتم یک کسی که عالم به کار نیست یا عالم هست ولی قادر بر انجام کار نیست خب وکیل میگیرد انسان نسبت به مصالح و مفاسد خود جاهل است که بگوید «فارحم عبدک الجاهل» و نه تنها جاهل است بلکه عاجز هم هست خب چنین موجودی باید وکیل بگیرد اتخاذ وکیل همان توکل است گفتند بر خدا توکل کنید یعنی کارهایتان را به کسی بسپارید که بر مصالحتان عالم است و برای تعبیر مصالح شما قادر است و بخیل هم نیست خب اینجا وجود مبارک هود مأموریت یافته است که بگوید: ﴿إِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبّی وَرَبِّکُمْ﴾ من تکیهگاه قدرت و علم من ذات اقدس الهی است در آیه محل بحث یعنی سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» فرمود تکیهگاه تولی من خداست به پیغمبر اسلام فرمود تو بگو من در تحت ولایت الله هستم به هود (سلام الله علیه) فرمود من در عنوان توکل بر خدا به سر میبرم خب مسئله توکل با مسئله تولی خیلی فرق میکند آن ولایت بالاتر از رسالت است ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ﴾ در جریان توکل که میگویند نیم راه است و بسیاری از مراحل هنوز بعد از توکل میماند آن است که موکل خود را صاحب اختیار میپندارد صاحب کار میپندارد منتها کار خود را به دیگری واگذار میکند که دیگری برای او از طرف او انجام بدهد بالاتر از آن کم کم مسئله تفویض است بعد مسئله تسلیم است و مانند آن رضا هست و مانند آن در اینجا وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأمور شد که بگوید: ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذی﴾ اینجا بعد از لام سه تا یاء هست چون خود ولی یای مشدد دارد آن یای سوم هم یای متکلم وحده است که این کلمه ولی به آن یای سوم اضافه شده ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ﴾ اینکه وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مأمور شد بگوید من تحت ولایت الله هستم یعنی این نیست که من سخن از توکل کردم باشم یا سخن از استنصار نیست سخن از تولی است در وکالت موکل بالأخره خود را میبیند کار خود را شئون خود را مینگرد بعد به وکیل واگذار میکند میگوید شما این کارها را برای من انجام بده اما بالاتر از آن مسئله تولی متولی خود را نمیبیند همه کارها را به آن ولی خود واگذار میکند اینکه ذات اقدس الهی در قرآن کریم فرمود مشرکین نه ولی دارند نه ناصر برای آن است مثلاً یک نوجوان ناصر دارد یک جوان ناصر دارد پدر و مادر او ناصر اویند معنای نصرت آن است یک بخش از کار را خودش انجام میدهد پدر او و مادر او کمک او هستند در چنین شرایطی میگویند نصرت اما یک نوزاد ولی دارد چون همه کارهای او را پدر و مادر او انجام میدهند هیچ چیزی از خود ندارد آن که نزدیکتر شد به مقام قرب الهی او در تحت ولایت الهی است چیزی از خود ندارد نه اینکه بیکار است شاید بیش از دیگران تلاش و کوشش میکند اما بر اساس «کنت سمعه کنت بصره کنت یده کنت رجله» کار میکند مجاری ادراکی و مجاری تحریکی او را فعل الله تأمین میکند این میشود آیت الهی مظهر ذات اقدس الهی و بالأخره خود را در کنار مائده الهی مینگرد.
پرسش: ...
پاسخ: بله حالا برویم به سراغ عنوان صالحین برسیم که این عنوان صالحین در آیه کریمه چه سهمی دارد غرض آن است که جریان تولی بالاتر از توکل است حضرت هم برهان اقامه کرده که من هیچ هراسی ندارم برای اینکه در تحت تولی الله هستم و او همه کارها را عالم است قادر است و سخاوتمندانه انجام میدهد.
پرسش: ...
پاسخ: خب البته مقام وجود مبارک پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالاتر از حضرت هود (سلام الله علیه) است دیگر.
مطلب دیگر آن است که معیار تولی چیست؟ آیا تنها کسی که تحت ولایت ذات اقدس الهی است پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است یا دیگران هم میتوانند این راه ولا را طی کنند؟ اگر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اسوه ماست که ﴿لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ ما موظفیم به آن حضرت ائتساء کنیم یعنی اقتدا کنیم اقتدا کردن یعنی کسی را قدوه قرار دادن ائتمام یعنی کسی را امام قرار دادن ائتساء یعنی کسی را اسوه قرار دادن منتها ائتساء کمتر استعمال میشود در صورت مهم آن تأسی استعمال میشود تأسی یعنی کسی را اسوه قرار دادن خب اینکه وجود مبارک پیغمبر اسوه ماست در مسأله تولی هم همینطور است که ما هم میتوانیم تحت ولایت الله باشیم نه تنها از خدا به عنوان ناصر استفاده کنیم بلکه به عنوان ولی از او استفاده کنیم یا نه؟ از این کریمه بر میآید که بله میشود که انسان تحت ولایت الله قرار بگیرد و پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را اسوه خود در مسأله تولی قرار بدهد و این راه را ادامه بدهد برای اینکه تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است فرمود: ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ﴾ خب اللهی که قرآن نازل کرده است ولیّ من است این وصف نشانه آن است که این قرآن حبل الله است اگر کسی بخواهد از ولایت اللهی بهره ببرد تولی داشته باشد و خدا مولای او باشد و والی و ولی او باشد باید به این حبل متین که قرآن کریم است علماً و عملاً اعتصام کند و تمسّک بجوید اگر تمسّک جست یعنی درخواست تولی کرد و ذات اقدس الهی ولی اینگونه از معتصمان و متمسّکان به حبل متین است نشانهاش هم این است آنها که به این قرآن متمسک شدند کتاب الهی را پذیرفتند علماً و عملاً تابع کتاب خدا شدند راه صلاح و فلاح را طی کردهاند و صالح شدند خدا متولی آنهاست ﴿وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ﴾ خب پس اول سخن از شخص پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) است فرمود: ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ﴾ بعد سخن از تعلیق حکم بر وصف است که ذات اقدس الهی این فیضش را منحصر به پیغمبر نکرده است البته مرحله کامله ولایت برای پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهلبیت (علیهم السلام) است ولی مراحل وسطی و نازلهاش بهره دیگران هم خواهد شد و راه بهرهبرداری از ولایت الله تمسّک به حبلالمتین است.
مطلب سوم آن است که کسانی که این راه را طی کرده است عملاً در خارج از ولایت الهی طرفی بستند برای اینکه فرمود: ﴿وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ﴾ این کلمه صالحین یا اطلاق دارد شامل انبیا و اولیا همه پرهیزکاران میشود اگر از آن باب باشد خب پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در حقیقت ادعای صلاح کرده است که من جزء صالحینام و خداوند هم متولی صالحین است اینجا هم که گفتیم خداوند ولی من است پس ثابت کرد که من جزء متصالحینام یا اگر در اثر تقابل که تفصیل قاطع شرکت است و صالحین در مقابل انبیا قرار دارند برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که ﴿فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدّیقینَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً﴾ که آنجا صالحین در مقابل نبیین قرار گرفت اگر ذات اقدس الهی متولی صالحین شد متولی انبیا به طریق اولی است پس یا از باب اطلاق صالحین است که شامل شخص پیغمبر میشود بالاطلاق یا از راه مفهوم اولویت وقتی ذات اقدس الهی متولی صالحین است متولی انبیا مخصوصاً اولواالعزم بالاخص اشرف از تمام اولواالعزم یعنی پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به تقریر اولی خواهد بود پس به دو تقریب وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تحت ولایت الله است ﴿وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ﴾ مستحضرید که صالحین غیر از عملالصالحات است بالاتر از عملالصالحات است یک وقتی قرآن کریم تعبیرش این است که ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ این ﴿عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ فقط صلاح در مقام عمل را نشان میدهد یعنی آدمهایی هستند یک کارهای خوب میکنند واجبات را انجام میدهند مستحبات را انجام میدهند از حرام پرهیز میکنند از مکروه تا حدودی پرهیز میکنند کارهای خوب انجام میدهند اما خطر اینکه یک وقتی خدای ناکرده منحرف بشوند هست ولی اگر کسی نه تنها جزء عمل الصالحات بود بلکه جزء صالحین بود که این هم مستحضرید این صالحین صفت مشبه است نه اسم فاعل این صلاح در گوهر ذات او رسوخ پیدا کرده است دیگر به این آسانی برنمیگردد صالحین خیلی بالاتر از کسانیاند که جزء عمل الصالحاتاند وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و همچنین اهلبیت (علیهم الصلاة و السلام) جزء صالحیناند این صالحین که مرحله کمال میرسد کم نظیرند درباره بعضی از انبیا ذات اقدس الهی میفرماید: ﴿وَإِنَّهُ فِی اْلآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحینَ﴾ اگر اینها جزء صالحین خاص اگر منظور از این صالحین، صالحین مخصوص باشد درباره آن پیغمبر بزرگوار (علیه الصلاة و علیه السلام) که خدا فرمود: ﴿وَإِنَّهُ فِی اْلآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحینَ﴾ نشان میدهند که هنوز عقبات کعود را باید طی کند تا به مرحله صالحین بار یابد خب فرمود به اینکه هر کاری از دست شما بر میآید بکنید میخواهید از خرافاتتان مدد بگیرید بگیرید میخواهید از نیروی نظامیتان استمداد کنید بکنید ﴿ثُمَّ کیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ﴾ به من مهلت ندهید و من هیچ هراسی ندارم برای اینکه ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ﴾ بعد فرمود آن در مسائل علمی و فرهنگی قبلاً فرمود به اینکه ﴿إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدی لا یَتَّبِعُوکُمْ سَواءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ﴾ یا فرمود: ﴿ولا یَسْتَطیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَلا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ﴾ کسی از آنها اطاعت بکند آن را پاداش نمیدهند کسی نسبت به آنها تمرد کند آن را کیفر نمیدهند کاری از آنها ساخته نیست اما اینجا که به مبارزه دعوت کرده است تحدی کرده است فرمود این هم میدان جنگ شما بروید از این بتها کمک بگیرید اینجا لازم بود دوباره بفرماید: ﴿وَالَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَکُمْ و لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ﴾ اینها در این مبارزاتی که مبارزهای که من شما را تحدی کردم و دعوت کردم از این بتها هیچ کاری ساخته نیست نه مشکل شما را حل میکنند نه مشکل خودشان را نه ناصرند و نه منصور و نه منتصر انتصار یعنی انتقام اگر کسی خواست از اینها انتقام بگیرند اینها قدرت ندارند که خودشان را یاری کنند ﴿وَالَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ﴾ بنابراین دیگر تکرار نیست وقتی سبقه یک مطلب متعدد شد دیگر تکرار نیست.
پرسش: ...
پاسخ: خب البته آنها چون برابر اینکه ﴿انّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وإِنّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ﴾ همین است الآن هم همینطور است شما حالا چرا به فکر جاهلیت کهن میروید به فکر جاهلیت جدید منتها حالا این جاهلیت مدرن عوض شده خیلی از این جوانها را متأسفانه به راههای بیرون منحرف میکند آن طرز اصلاح سرشان است آن طرز لباس پوشیدنشان ببینید شما عده زیادی را به یک سلسله خرافات اوج میدهند که هیچ چارهای جز پذیرش و سهلانگاری با اینها نیست چه اثری دارد بهترین دوران را دارند برای بدترین کار صرف میکنند خب تنها چیزی که حافظ آدم است عقل انسان است اگر آن نباشد خب انسان همان حیوان ناطق است دیگر یک حیوانی است که حرف میزند.
پرسش: ...
پاسخ: بله الآن شما نگاه کنید بخش عظیمی از جوانها متأسفانه در معرض اعتیاد این هروئیناند خب هروئین بدتر است یا بتپرستی؟ او یک خرافاتی هست اینکه سم است اینکه میبیند این وضع را آوارگی را میبیند انسان از خود بیزار میشود این را که میرود میبیند بله یک لذت زودگذری است اما آنها را هم دارد میبیند اینطور نیست که نبیند که اینها یک افسانه نیست که اینطور نیست که آنهایی که حالا به این روز سیاه مبتلا آنها را بروند در دریا بریزند آنها هم در مرفا و منظرند دیگر آنها را میبیند آدم دیگر خیلیها هم هستند در یک خانه به سر میبرند تنها یک چیزی است که جلوی انحراف آدم را میگیرد و هو العقل اینکه که گفتند درس خواندن عاقل شدن مهتدی شدن مثل نفس کشیدن در فضای آزاد برای آدم واجب است همین است دیگر مگر کسی میتواند بگوید من نمیخواهم نفس بکشم تا بمیرم کسی چنین حقی ندارد که بگوید من میخواهم بمیرم نمیخواهم نفس بکشم راجع به درس خواندن هم همینطور است دیگر این حداقل است که انسان درس بخواند و عاقل و عالم بشود که بفهمد چه بکند از این حیوان ناطق بودن به در بیاید یک حیوانی است حرف میزند از این در بیاید به تعبیر نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) «حیوان حامد لله» الانسان ما هو «حی حمید» چقدر این صحیفه سجادیه لطیف است همین دعای حمدش همین است انسان کیست؟ زنده سپاسگذار عرض میکند خدایا اگر انبیا نفرستادی عقل نداده بودی شریعت نداده بودی ما در نعمتهای تو بیجا بهرهبرداری میکردیم صرف میکردیم تو را شکر نمیکردیم تصرف نعمت بدون شکر باعث «لخرجوا من حدود الانسانة إلی حدّ البهیمیة فکانوا کما وصف فی محکم کتابه ﴿إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾» فرمود تو ما را آدم کردی انبیا را فرستادی که ما ﴿کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ نشویم اگر تو را حمد نکنیم ﴿کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ میشویم این دعای حمد امام سجاد (سلام الله علیه) در صحیفه سجادیه تلاوت بفرمایید ببینید امام وقتی انسان را معنا میکند دیگر نمیگوید حیوان ناطق که «الانسان حی حمید» آن زنده اهل ثنا انسان است و البته حیات او هم در همان حمد او خلاصه میشود کسی که اهل شکرگذاری نباشد تعارف نیست واقعیت است مثل همان آنهایی که در زبالهها جمع میکنند اینها را خب الآن هم هست منتها جاهلیت مدرن است مگر اوصافش را آثارش را آدم نمیشنود یا نمیبیند اینکه وقتی ما وارد حرم میشویم در و دیوار را میبوسیم برای اینکه ما را آدم کردند خب نیاکان ما که گبر بودند کشور هم که کشور پیشرفته صنعتی نیست اگر نبود این علی و اولاد علی ما چه میشدیم خدا میداند اینکه میبینید همه بزرگان ما آدم از دل این حرم را میبوسد در را میبوسد دیوار را میبوسد برای اینکه اینها ما را آدم کردند اگر نبود ما هم آن راه میرفتیم دیگر اینچنین که حالا این جاهلیت برای گذشته باشد الآن یک جاهلیت مدرن است خب فرمود: ﴿الَّذِینَ تَدْعُونَ﴾ شما حالا هر چه به این هروئین فروشها خب بگویید آخر چه طوری جوانها را به این صورت به روز سیاه میکشانید آخر برای چه؟ با اینکه شما آنقدر امکانات دارید که تا زندهاید میتوانید تأمین بشوید آنها هم همینطورند دیگر «کلاهما فی النار» آن قاچاقچیهایشان آن باندهای اصیلشان آنها هم همینطورند دیگر.
﴿وَالَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَکُمْ ولا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ وإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدی لا یَسْمَعُوا وتَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وهُمْ لا یُبْصِرُونَ﴾ این هم درباره معبودهاست و هم درباره عابدها سیاق البته برای بتهاست شما نمیدانم در این کلیساهای مسیحیها رفتید یا نه آنها یک بیان خوبی بعضی از اهل معرفت دارند میگویند سرّ پیشرفت مجسمهسازی و تصویر در بین مسیحیت همان است که مذهب آنها تا حدودی این تمثالسازی را یا ترویج کرده یا جلوش را نگرفته یا اصلش با این تمثّل شروع شده بود چون در جریان مریم (سلام الله علیها) دارد که ﴿فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیّاً﴾ این یک، چون درباره خود عیسی (سلام الله علیه) دارد که ﴿أَنّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ﴾ که خدا فرمود: ﴿فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ﴾ یا ﴿فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ﴾ این دو، این باعث ترویج مجسمهسازی و آثار صنایع دستی و اینها در مسیحیت شد کلیساهای اینها پر از این مجسمههاست خب شما این مجسمهها را که میسازند تنها تراشیدن نیستند چشمهای براقی به اینها میدهند که انسان از دور خیال میکند آنها نگاه میکنند از بس این چشم مجسمهها را ظریف میسازند آن وقت هم همین حرفها بود فرمود این مجسمههایی که شما میسازید بر حسب ظاهر آدم خیال میکند که چشم این بتها دارد نگاه میکند ولی چشم بینور است ﴿وَتَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وهُمْ لا یُبْصِرُونَ﴾ این مجسمههایی که الآن در کلیساها هست از این سنخ مجسمات است نه مجسماتی نظیر سرامیک دستی ما خب آن وقت هم از همین سنخ بود فرمود شما از بس اینها را شفاف ساختید که آدم خیال میکند اینها دارند نگاه میکنند ولی اهل بصر نیستند خود شما هم ایچنیناید بر حسب ظاهر پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به عنوان اینکه یتیم ابیطالب است مینگرید شخص او را میبینید ولی شخصیت او را نمیبینید اهل نظرید نه اهل بصر هر دو وجه میتواند درست باشد ولی سیاق این است که این بتها کاری از آنها ساخته نیست اهل نظرند نه اهل بصر چه اینکه شما هم اهل نظرید و نه اهل بصر ﴿وَتَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وهُمْ لا یُبْصِرُونَ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است