display result search
منو
تفسیر آیه 187 سوره اعراف بخش دوم

تفسیر آیه 187 سوره اعراف بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 29 دقیقه مدت قطعه
  • 50 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 187 سوره اعراف بخش دوم"
- تنها کسی که قیامت و حقیقت قیامت را می‌داند خداست
- اهل بیت (ع) از حقیقت قیامت به تعلیم الهی و به اذن الهی عالم‌اند
- جریان قیامت مهم‌ترین عامل برای تهذیب روح است

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ لاَتأْتِیکُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللّهِ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَیَعْلَمُونَ﴾

جریان قیامت مهم‌ترین عامل برای تهذیب روح و مسئولیت‌پذیری است در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید مشرکین حجاز مشکلشان توحید ذات نبود و توحید خالقیت نبود آنها قبول داشتند واجب‌الوجود هست قبول داشتند مجموعه عالم را ذات اقدس الهی آفرید چه اینکه اصل ربوبیت به عنوان رب‌الارباب و رب‌العالمین بودن را هم می‌پذیرفتند که مجموعه نظام هستی را خدای سبحان اداره می‌کند اما ربوبیتهای جزئی برای انسان عامل رزق کیست؟ عامل شفا کیست؟ و مانند آن مشکل داشتند از این جهت ارباب متفرقه را پذیرفته بودند بعد از حل مسئله توحید ربوبی مهم‌ترین مسئله‌ای که در تربیت مؤثر است مسئله معاد است مسئله معاد انسان را مسئول می‌‌کند چون می‌داند هر عقیده‌ای و هر اخلاقی و هر عملی داشته باشد باید پاسخ بدهد اگر کسی معتقد باشد جهان را ذات اقدس الهی آفرید و تنها خالق هم خداست ولی مسئله معاد را نپذیرد این دلیلی ندارد یک انسان وارسته‌ای باشد دلیلی ندارد از ظلم بپرهیز و عادل باشد برای اینکه هر کاری که انجام داد رها و آزاد است مسئول نیست مهم‌ترین مسئله‌ای که انسان را می‌پروراند مسئله معاد است لذا در قرآن کریم بعد از مسئله توحید بیش از هر چیزی راجع به مسئله معاد و قیامت و مسئولیت انسان سخن می‌گوید مشرکین می‌گفتند اگر قیامتی هست چه وقت قیام می‌کند؟ ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَةِ﴾ ساعت گاهی به معنای زمان انقراض این عالم است گاهی به معنای قیام آن عالم البته اگر صرف انقراض بود این مسئولیت را به همراه نمی‌آورد خب بالأخره اینها می‌دانند می‌میرند حالا یا زود یا دیر عمده مسئله قیام قیامت است و حشر مردم است سخن در این نیست که مردم چه وقت می‌میرند یا عالم چه وقت فانی می‌شود؟ سخن در این است که مردم چه وقت زنده می‌شوند آن مهم است وگرنه اصل زوال را ملحدان هم می‌پذیرفتند که ﴿إِنْ هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَنَحْیا﴾ این است که برخی از مفسرین حتی در مجمع البیان خودمان مرحوم امین الاسلام و سایر مفسران گفتند آیا منظور از این ساعت زمان مرگ مخلقوین است یا زمان قیام قیامت و حشر باید توجه کرد که محور اساسی همان حشر است و قیام وگرنه زمان مرگ برای آنها مهم نیست خب حالا دنیا چه زمانی منقرض می‌شود؟ خب چه اثر زمانی دارد؟ اگر بعد از مرگ خبری نباشد بهشت و جهنمی نباشد حساب و تطایر کتب و انطاق جوارح و مسئولیتهای دیگر نباشد؛ چه اثری دارد؟ تمام تلاش آنها این است که آنها بفهمند این مسئولیت چه زمانی ظهور می‌کند این سؤال و جواب چه زمانی ظهور می‌کند مردم چه زمانی زنده می‌شوند وگرنه اصل زوال و فنا را که همه می‌پذرفتند حتی ملحدان می‌گفتند: ﴿إِنْ هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَنَحْیا﴾ پس مهم این بود که آنها بفهمند قیامت چه زمانی قیام می‌کند ساعت یعنی قیام قیامت و حشر مخلوقین الی‌الله نه یعنی چه وقت بساط عالم برچیده می‌شود؟ و چه وقت مردم می‌میرند چون این بساط برچیدن و مرگ عمومی این مقدمه است برای آن حشر پس قسمت مهم محور سؤال و جواب ساعت به معنای حشر است و به معنای قیامت است نه به معنی زوال این عالم، فنای مردم و مانند آن ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَةِ أَیّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبّی﴾ این علم ساعت یعنی الساعة ما هی؟ یا الساعة متی هی؟ آنها یک وقتی سؤال می‌کنند که قیامت چیست؟ یک وقتی سؤال می‌کنند قیامت چه زمانی قیام می‌کند اگر سؤالشان از ظرف ظهور و حدوث قیامت است و پاسخ باید مطابق با سؤال باشد در این قسمت اول که اینها سؤال کردند ﴿أَیّانَ مُرْساها﴾ پاسخ باید این باشد که «انما علمها بلحاظ مقام وقوع و ظرف وقوع عند ربی» یعنی فقط خدا می‌داند که قیامت چه وقت قیام می‌کند نه اینکه تنها کسی که قیامت را می‌داند و حقیقت قیامت را می‌داند خداست اگر ما صدر آیه را این‌چنین معنا کردیم ذیل آیه معنای خاص خودش را پیدا می‌کند دیگر تکرار نمی‌شود اگر کسی بگوید چرا تکرار شده تا جواب بدهند آنها چون دو بار سؤال کردند تکرار شده یا برای تأکید مسئله تکرار شده از این سنخ نیست یک بحث در این است که قیامت چه وقت قیام می‌کند؟ یک بحث در این است که قیامت چیست؟ آنها سؤال اولشان این بود که ﴿أَیّانَ مُرْساها﴾ این پیداست که القیامة متی هی؟ ظرف حدوث قیامت چه وقت است پاسخش این است که ﴿إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبّی﴾ یعنی علم الساعة به لحاظ ظرف و به لحاظ وقت نزد خداست نه تنها علمش نزد خداست آن وقتی هم که وقتش شده خدا می‌خواهد آن را از پشت پرده از درون پرده به بیرون پرده بیاورد و این مخفی و مستور را مشهور کند باز هم غیر خدا کسی نقشی ندارد این دو مطلب کاملاً از هم جداست یکی اینکه وقت قیامت چه وقت است پاسخش این است که اما علما باعتبار الوقت عند الله سبحانه و تعالی این یک، حالا که وقتش شده چه کسانی آن را می‌آورند ﴿لا یُجَلّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ﴾ نه لا یجلی وقتها الا هو حالا خوب وقتش شد چه کسی او را از پشت پرده آشکار می‌کند فقط خدا آن اول راجع به علم است دوم راجع به عین اول راجع به این است که تاریخش چه وقت است می‌فرماید انما علما بلحاظ ساعت و وقت نزد خداست هیچ کسی نمی‌داند قیامت چه وقت قیام می‌کند حالا وقتش شد ذات اقدس الهی کمکی در این کار دارد؟ دستیاری دارد؟ معین و معاونی دارد؟ ظهیری دارد؟ پشتیبانی دارد یا تنها قیامت را از پشت پرده به بیرون پرده می‌آورد؟ چه کسی او را عند وقتها تجلیه می‌کند و اظهار می‌کند؟ فقط خدا این مطلب دوم کاملاً در فصل بعدی است مطلب اول فصل بعدی اینهایی که گفته می‌شود فقط ترجمه است وقتی به تفسیر بیاید حالا معلوم می‌شود که اینها هر کدام یک فصل خاص خودشان را دارند فصل اول این است که علم الساعة عند من؟ جواب علم وقت الساعة عند الله سبحانه و تعالی این عنوان فصل است وقتی باز بشود می‌شود یک رساله این تمام شد فصل دوم این است که تجلیه قیامت عند وقتها به دست کیست؟ آن هم این است که تجلیه قیامت به دست خداست نه لا یجلی وقتها ﴿لا یُجَلّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ﴾ حالا که فرصت فرا رسید چه کسی او را ظاهر می‌کند الآن که مخفی است آن قدر مخفی است که ﴿أَکادُ أُخْفیها﴾ آن قدر مسئله قیامت مستور است که فرمود نزدیک است که برای خودم هم مخفی کنم ﴿أَکادُ أُخْفیها﴾ علی نفسی وگرنه برای خیلیها که مخفی کرد برای ما سوی که مخفی کرد با حصر ﴿عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ﴾ گفت در این گونه از موارد مکرر در مکرر فرمود: ﴿إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللّهِ﴾ دیگر این جا اکاد ندارد که حالا آنهایی که انسان کامل‌اند به ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾ رسیدند یک بار خاصی آنجا یافته‌اند آنها شاید بتوانند بگویند این ﴿أَکادُ أُخْفیها﴾ همزه اخفاء، همزه ازاله است گاهی همزه باب افعال برای زوال آن فعل است برای ازاله آن فعل است گاهی این فعل را به باب افعال می‌برند تا ثابت کنند که این ماده را آن فاعل زائل کرده است آن‌گاه «اکاد ازیل خفائها للصادر الاول» نزدیک است که حالا پرده را بردارند برای کسی که به من خیلی نزدیک است آن یک راه دیگری دارد آن فصل ثالث بحث است که در جای خود باید بحث بشود که اگر کسی به آنجا رسید علم الساعة هم نزد اوست می‌تواند بگوید «انا والساعة کهاتین» فرمود من و قیامت مثل این دو انگشتیم باهمیم چیزی بر انسان کامل مخفی نیست حالا شواهد قرآنی هم تأیید می‌کند که اهل بیت (علیهم السلام) از حقیقت قیامت به تعلیم الهی و به اذن الهی عالم‌اند آن فصل ثالث بحث است اما الآن در فصل دوم که فرمود: ﴿لا یُجَلّیها لِوَقْتِها﴾ کاری به مقام علم ندارد کاری به مقام عین دارد نمی‌خواهد بفرماید لا یجلی وقتها الا هو آن که استثنا بردار نیست چون فرمود ﴿إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبّی﴾ عندالله است به هیچ کسی هم اطلاع نداد اما و لا یجلی وقتها هم که نفرمود بلکه فرمود ﴿لا یُجَلّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ﴾ بالأخره قیامت همیشه که مخفی نمی‌ماند که یک وقتی ظاهر می‌شود دیگر قیامت که برای همیشه مستور نیست یک وقتی محقق می‌شود یوم تقوم الساعة خب چه کسی این را اقامه می‌کند حالا که فرصتش فرا رسید چه کسی این را از پشت پرده بیرون در می‌آورد؟ هیچ کس فقط خدا.
‌پرسش ...
پاسخ: در روایات قبلی هم خواندیم به اینکه وجود مبارک ائمه مخصوصاً وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) فرمود بهشت الآن موجود است جهنم الآن موجود است آیات دیگری هم به صورت روشن دلالت دارد که بهشت موجود است جهنم موجود است برای اینکه درباره جهنم دارد ﴿أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ﴾ درباره بهشت هم دارد که ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ اعدت یعنی آماده شد بهشت الآن موجود است جهنم الآن موجود است آماده است منتها مردم هنوز نمردند تا به حسابشان رسیدگی بشود.
‌پرسش ...
پاسخ: این مردن اینها البته هنوز واقع شده اما آن مقطع آن نشئه که بهشت در آن هست جهنم در آن هست کوثر در آن هست صراط در آن هست آن موجود است.
﴿لا یُجَلّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ﴾ پس تجلیه دارد ولی غیر از خدا کسی او را تجلیه نمی‌کند بعد فرمود شما از چیزهایی بپرسید که لااقل برایتان مقدور باشد یک امری که سماوات و ارض نمی‌توانند آن را تحمل کنند شما چه اصراری دارید که بفهمید چیست؟ ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ﴾.
‌پرسش ...
پاسخ: آن در بحث دیروز گذشته شد که این راجع به قیامت صغراست دیگر که راجع به قیامت صغراست.
‌پرسش ...
پاسخ: قیامته نه القیامة نه من مات قامت القیامة فرمود «من مات فقد قامت قیامته» آن می‌شود قیامت صغرا دیگر.
الآن طلیعه این بحث ظهور کرد که خود قیامت با تجلیه و اظهار الهی از پشت پرده بیرون می‌آید حالا الآن بحث در قیامت است که القیامة ما هی؟ فرمود این قیامت ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ﴾ حالا اگر این‌چنین تفسیر شد دیگر آن وجوه چهارگانه‌ای که مرحوم امین الاسلام در مجمع‌البیان ذکر کردند معلوم می‌شود که بسیاری از آنها رو به راه نیست سخن در علم الساعة نیست که چه زمانی قیامت قیام می‌کند چون یک وجه اولی که ایشان ذکر کردند این است که وقتی آدم چیزی را می‌داند عالم محیط به معلوم است در دست ذهن اوست برای او سبک است چیزی را که نمی‌داند اسیر اوست رهین اوست و آن مجهول بر دوش علم عالم سنگینی می‌کند چون مجهول است در ذهن او سنگینی می‌کند چون مجهول است چون نمی‌داند این شخص می‌خواهد بفهمد نمی‌داند نمی‌فهمد برایش سنگین است فرمود این قیامت چون برای شما مجهول است برای شما سنگین است نه تنها برای شما سنگین است برای مجموعه آسمان و زمین سنگین است چون آنها هم نمی‌دانند.
‌پرسش ...
پاسخ: بله خب.
‌پرسش ...
پاسخ: حالا آن جمله بعدی است که می‌رسیم ان‌شاء‌الله.
این ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ﴾ یعنی از نظر علمی این‌چنین است چون برای شما مجهول است ثقیل است؟ یا نه حقیقتش ثقیل است کاری به علم ندارد بعضی از این وجوه چهارگانه‌ای که مرحوم امین الاسلام ذکر فرمودند آنها رو به راه است اما آن وجه اولی که مربوط به علم بود آنها تام نیست حقیقت قیامت سنگین است برای آسمان و زمین سنگین است برای اینکه اشراط الساعة طلیعه قیامت عبارت از ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ است ﴿وَإِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ﴾ تناسر است و انشقاق سماست ﴿إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ﴾ است خب این مجموعه تا این آسیب را نبیند قیامت قیام نمی‌کند بنابراین ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ﴾ و آن روزی که قیامت قیام می‌کند یعنی آن مقطعی از هستی که قیامت قیام می‌کند عالم می‌لرزد سخن از زمین‌لرزه نیست سخن از جهان‌لرزه است ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظیمٌ﴾ این‌طور نیست که زمین بلرزد که زمین‌لرزه‌های کنونی یک گوشه‌ای از زمین در یک حد خاصی می‌لرزد نه همه زمین بلرزد ولی در جریان قیامت نه تنها زمین می‌لرزد همه اجرام آسمانی می‌لرزند همه متلاشی می‌شوند ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظیمٌ﴾ زلزله ساعت که اختصاصی به زمین ندارد که باید ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ بشود ﴿وَإِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ﴾ بشود ﴿إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ﴾ بشود و مانند آن خب چنین چیزی تحملش برای آسمان و زمین سنگین است.
‌پرسش ...
پاسخ: انسان تبدیل می‌شود اما حقیقتش محفوظ است البته انسان تبدیل می‌شود به یک انسانی که اصلاً مرگ در او نیست اگر ان‌شاء‌الله اهل بهشت بود هر گونه غذایی بخورد دیگر آثار سوء ندارد اصلاً لغو و تأثیم در او نیست و ده‌ها خصوصیتهای دیگر و اگر -معاذ‌الله- وارد جهنم شد آنجا هم همین‌طور است اصلاً مرگ در آن نیست زاد و ولد هم در آن نیست هر گونه غذایی بخورد مشکلات دیگر ندارد و مانند آن خصوصیتهایش مربوط به آن نظام می‌شود ولی عین انسان و حقیقت انسان محفوظ است چون همین انسان است که باشد پاداش یا کیفر ببیند.
‌پرسش ...
پاسخ: بنابراین آن اشراط الساعة است وقتی اشراط ساعة این‌طور بود معلوم می‌شود خودش به طریق اولی سنگین است دیگر ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ﴾ خب چنین چیزی درکش برای شماها مشکل است حالا کما بیش زمینه بحث از خود ساعت را مطرح می‌کند نه تاریخ وقوع ساعت را فرمود حقیقت ساعت این‌چنین است که ﴿لا یُجَلّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ﴾ این یک، ﴿ثَقُلَتْ﴾ این حقیقت ﴿فِی السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ﴾ این دوتا، درباره قرآن فرمود: ﴿لَوْأَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ﴾ اگر این قرآن بر کوه نازل بشود کوه متلاشی می‌شود متصدی می‌شود سرش درد می‌گیرد این سردرد را می‌گویند صداع مثل اینکه انسان احساس می‌کند این اجزای سر از یکدیگر دارند فاصله می‌گیرند این عروق و رگها از هم دارند فاصله می‌گیرند این صداع همان تصدع است مثل اینکه متلاشی می‌شود به تعبیر مرحوم شیخ طوسی (رضوان الله علیه) این محور فکر مغز است گویا سر کوه درد می‌آید او به صداع مبتلا می‌شود متصدع می‌شود ﴿لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعًا مُتَصَدِّعًا﴾ دستش که سنگینی نمی‌کند نمی‌خواهد با دست درک کند که نمی‌خواهد با پا درک کند با سرش می‌خواهد درک کند سرش متصدع می‌شود یک تلطیفی است و ترقیقی است در معنا اگر حقیقت قیامت بر آسمان و زمین عرضه بشود آن هم همین‌طور است اگر حقیقت قرآن بر کوه نازل بشود ﴿لَرَأَیْتَهُ خاشِعًا مُتَصَدِّعاً﴾ و اگر حقیقت قیامت بر مجموعه سماوات و الارض نه بر جبال فقط بر مجموعه سماوات و ارض تجلی کند اینها هم متلاشی می‌شوند چه اینکه متلاشی خواهند شد وقتی قیامت بخواهد قیام کند دیگر ﴿وَاْلأَرْضُ جَمیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَالسَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ﴾ ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ می‌شود ﴿وَإِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ﴾ می‌شود ﴿إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ﴾ می‌شود و مانند آن لذا این مجموعه توان تحمل ظهور قیامت را ندارد ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ﴾ پس مطلب اول این شد که آنها سؤال می‌کنند که قیامت چه وقت قیام می‌کند؟ مطلب دوم پاسخش است که علم زمان ظهور قیامت نزد خداست مطلب سوم آن است که خود قیامت را که وقتی می‌خواهد ظهور کند تنها کسی که او را اظهار می‌کند و از پشت پرده غیب به نشئه شهادت می‌آورد فقط خداست ﴿لا یُجَلّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ﴾ نه «لا یجلیها وقتها» مطلب چهارم تشریح این حقیقت است که این خیلی سنگین است که ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ﴾ مطلب پنجم آن است که چنین حقیقتی دفعتاً می‌آید ﴿لا تَأْتیکُمْ إِلاّ بَغْتَةً﴾ این ﴿لا تَأْتیکُمْ إِلاّ بَغْتَةً﴾ نظیر همان است که اگر کسی بگوید که عالم در چه زمانی ظهور کرد خب عالم با ظهور خود با پیدایش خود زمان را به همراه دارد زمانی جدای از عالم نیست که یک ظرفی باشد و عالم در آن ظرف ظهور کند که در هنگام انقراض هم بشرح ایضاً اگر کسی بخواهد سؤال بکند که قیامت چه وقت قیام می‌کند و عالم چه وقت بساطش برچیده می‌شود؟ عالم با زمان برچیده می‌شود این‌چنین نیست که یک زمانی باشد محفوظ بماند و عالم در یک مقطع تاریخی بساطش برچیده بشود که لذا جز بغتتاً چیز دیگر نیست دیگر زمان‌بردار نیست ﴿لا تَأْتیکُمْ إِلاّ بَغْتَةً﴾.
‌پرسش ...
پاسخ: آخر به معنای اینکه منتهی است یعنی معدوم می‌شود بله اما آخر یعنی جزء آخر این جزء آخر هیچ متصلی جزء اخر ندارد مثل اینکه هیچ متصلی جزء اول هم ندارد چون جزء لا یتجزئ محال است دیگر.
‌پرسش ...
پاسخ: قبل و بعد هم همین‌طور است یک زمان یک ساعت هم اول دارد هم آخر به یک معنا نه اول دارد نه آخر به معنای دیگر؛ اما معنای اول که می‌گویند یک ساعت اول دارد آخر دارد یعنی منقطع الاول است منقطع الآخر است قبلاً نبوده بعدا هم نیست قبلاً مسبوق به عدم بود بعداً ملحوق به عدم است این معنای اول و آخر داشتن زمان اما وقتی که می‌گویند زمان یک ساعت زمان نه اول دارد نه آخر یعنی نه جزء اول دارد نه جزء آخر جزء اول ندارد برای اینکه جزء اول محال است چون جزء لا یتجزی محال است دیگر جزء آخر ندارد چون جزء آخر داشتن یعنی آخرین جزء تجزیه‌پذیر نیست آن هم محال است دیگر یک تکه چوب هم همین‌طور است یک ساعت هم همین‌طور است چه متصل قار چه متصل غیر قار روی بطلان جزء لا یتجزی نمی‌شود برایش یک جزء اول فرض کرد که این دیگر قابل تجزی نباشد بنابراین اگر یک کسی بگوید که تاریخ وقوع عالم چه وقت است؟ این تام نیست برای اینکه خود زمان جزء عالم است با عالم پدید می‌آید و اگر کسی سؤال کند که تاریخ انقراض عالم چه وقت است؟ این هم تام نیست برای اینکه زمان با خود عالم منقرض می‌شود لذا ﴿لا تَأْتیکُمْ إِلاّ بَغْتَةً﴾. خب.
مطلب بعدی آن است که ﴿یَسْئَلُونَکَ﴾ این ﴿یَسْئَلُونَکَ﴾ غیر از.
‌پرسش ...
پاسخ: این دیگر اشاره به همه انسانهاست دیگر.
‌پرسش ...
پاسخ: کل واحد که نیست یعنی نسبت به کل انسان.
﴿یَسْئَلُونَکَ﴾ این ﴿یَسْئَلُونَکَ﴾ یا تکرار است که اینها پنداشتند یعنی باز سؤال می‌کنند که قیامت چه وقت قیام می‌کند؟ یا نه آن مسئول عنه محذوف است اگر این کلمه عنها به یسئلون برنگردد ﴿یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیُّ عَنْها﴾ اگر این عنها متعلق به ساعت باشد چون در عربی وقتی می‌گویند سؤال کنید این کلمه از معادل کلمه از روی مطلب در می‌آید نه روی شخص ولی در فارسی این کلمه از روی شخص در می‌آید می‌گویند از آقا بپرس از استاد بپرس از رفیقت بپرس این کلمه از را روی آن شخص می‌آورند ولی در عربی وقتی بخواهند بگویند مطلبی بپرس این کلمه از را این کلمه عن را روی مطلب در می‌آورند می‌گویند ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ﴾ ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ اْلأَهِلَّةِ﴾ ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَةِ﴾ سائل کسی است که می‌پرسد مسئول آن شخصی است که باید جواب بدهد مسئول عنه آن مطلب است حالا اینکه فرمود: ﴿یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْهَا﴾ اگر این عنها متعلق به ساعت باشد معنایش این است که «یسئلونک عن الساعة کانک حفی» حالا حفی را جداگانه باید بحث بکنیم اگر این عنها متعلق به ساعت نباشد متعلق آن مسئول عنه محذوف است ﴿یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیُّ عَنْها﴾ گویا از جریان ساعت مستحضری باخبری با اطلاعی حالا حفی هم‌ به معنای مستقصی در سؤال آمده یعنی کسی که خیلی سؤال می‌کند به او می‌گویند حفی شاهدش هم همان سورهٴ مبارکهٴ 47 است به نام پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که فرمود آیه 37 سورهٴ مبارکهٴ 47 ﴿إِنْ یَسْئَلْکُمُوها فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا﴾ احفای در سؤال یعنی زیاد کنجکاوی کردن مکرر سؤال کردن اینکه وجود مبارک حضرت امیر هنگام دفن صدیقه طاهره (سلام الله علیهما) رو به قبر مطهر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «ستنبئک ابنتک بتضافر أمّتک علی هضمها فاحفها السؤال» احفا کن یعنی زیاد سؤال بکن این که بر من نگفت بر او چه گذشت به تو هم نخواهد گفت ولی شما اگر احفا بکنی زیاد سؤال بکنی زیاد کنجکاوی بکنی به شما عرض می‌کند که چه گذشت این ﴿فَیُحْفِکُمْ﴾ یعنی زیاد سؤال بکنند الحاح در سؤال را می‌گویند احفا این ﴿إِنْ یَسْئَلْکُمُوها فَیُحْفِکُمْ﴾ احفا بکند در سؤال یعنی اصرار بکند الحاح بکند.
‌پرسش ...
پاسخ: چرا این اگر کسی حفی باشد آنها احفا می‌کنند حفی یعنی آن سائلی که زیاد جستجو می‌کند این شخص به وجود مبارک پیغمبر (سلام الله علیهما) یعنی وجود مبارک حضرت امیر وجود مبارک پیغمبر (سلام الله علیهما) می‌فرماید احفا کن پیشنهاد احفا می‌دهد یعنی کن حفیا وقتی می‌گوید «فاحفها السؤال» یعنی صر حفیا کن حفیا حفی المستقصی فی السؤال است یک معنا دوم العالم الخبیر را می‌گویند حفی این دو، شاید تناسبی هم داشته باشند برای اینکه آن کسی که سؤال خوب می‌کندو بجا سؤال می‌کند بالأخره مطلبی برایش روشن می‌شود فرمود گویا تو از جریان قیامت باخبری یا یا زیاد از ما سؤال کردی علم نزد توست از این جهت سؤال می‌کنتند که قیامت چیست یا نه معنای سوم هست نه معنای حفی به معنای مستقصی فی السؤال نه حفی به معنای العالم الخبیر بلکه حفی یعنی بر لطیف نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» آیه 47 آمده است که ﴿قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبّی إِنَّهُ کانَ بی حَفِیّاً﴾ خدا نسبت به من حفی است یعنی البر اللطیف این معنای سوم آن است که گویا این قریش در اثر قرابت قبیلگی احساس می‌کنند که تو به آنها علاقه‌مندی صریحاً به تو گفتند که بیننا و بینک قرابة آمدند به حضور حضرت عرض کردند که ما از یک قبیله‌ای هستیم چون مورد لطف تو هستیم اگر تو جریان قیامت را برای دیگران بازگو نمی‌کنی برای ما بازگو بکن ما که باهم فامیلیم این معنای سوم ولی همان معنای اول و دوم مقدم است ﴿یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیُّ عَنْها﴾ اگر این معنای سوم باشد این کلمه عنها متعلق به ساعت است یعنی «یسئلونک عن الساعة کانک حفی بهم» تو نسبت به اینها رئوف و مهربانی سؤال می‌کنند که اصرار قیامت را اگر برای دیگران نمی‌گویی برای اینها بگو اینجا آیا باز سؤال از تاریخ وقوع قیامت است یا از خود قیامت است؟ که القیامة ما هی؟ آنچه را که فرمود: ﴿لا یُجَلّیها لِوَقْتِها﴾ لا یجلیها به خود ساعت برمی‌گشت یک، اینکه فرمود: ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ﴾ به خود ساعت برمی‌گردد این دو اینکه فرمود: ﴿لا تَأْتیکُمْ﴾ یعنی خود ساعت اینجا هم شاید خود ساعت باشد که القیامة ما هی؟ ﴿قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللّهِ﴾ که الساعة ماهی این را خدا می‌داند دیگر تکرار نیست آن اولی محور بحث سؤال از تاریخ وقوع قیامت است این دومی مدار بحث سخن از خود ساعت است که الساعة ماهی؟ ﴿وَلکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ﴾ خب اکثر مردم نمی‌دانند ولی اوحدی مثل انبیا و اولیا می‌دانند که علم الساعة عند رب‌ است و ذات اقدس الهی عالم به قیامت است اما این جزء غیب مستأثر است که ذات اقدس الهی این غیب را به احدی نداد یا نه جزء غیب مستأثر نیست غیبی است که ذات اقدس الهی به دیگران داده است اوحدی از انسانهای کامل به اذن ذات اقدس الهی عالم به ساعت‌اند عالمبه قیامت‌اند آن را باید ببینیم شواهد قرآنی و روایی تأیید می‌کند یا نه؟
‌پرسش ...
پاسخ: بله اکثر نمی‌دانند که ﴿عِلْمُهَا عِنْدَ اللّهِ﴾ ولی اقل می‌دانند ﴿عِلْمُهَا عِنْدَ اللّهِ﴾ نه اینکه اقل قیامت را می‌دانند این مطلب را که ﴿إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللّهِ﴾ اکثر مردم نمی‌دانند ولی اقلی که اوحدی از انسانها هستند آنها می‌دانند که ﴿عِلْمُها عِنْدَ اللّهِ﴾ لذا سؤال نمی‌کنند.
مطلب بعدی آن است که از همین قیامت که ﴿أَیّانَ مُرْساها﴾ و مانند آن در موارد دیگر یاد شد و ذات اقدس الهی با بعضی از خواص مشترک بین قیامت صغرا و کبرا پاسخ داد در سورهٴ مبارکهٴ «قیامة» این است ﴿یَسْئَلُ أَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ﴾ همین انسانی که ﴿بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ﴾ می‌خواهد جلویش باز باشد این آزادی می‌خواهد چون آزادی می‌خواهد قیامت را نمی‌پذیرد فرمود انسان مشکل علمی ندارد اگر یک مقداری درست بیندیشد مخصوصاً مشرکین حجاز این موجودات که مخلوق خداست اینها که نبودند و خدای سبحان اینها را آفرید خب حالا پراکنده‌ها را جمع می‌کند اگر کسی مشکل علمی داشته باشد با اندک توجهی حل می‌شود ﴿أَ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ ٭ بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ﴾ در بخشهای دیگر فرمود اینها سؤال می‌کنند که ذات اقدس الهی چگونه ﴿مَن یُحْیِی﴾ این عظام رمیم را چه کسی .. ﴿قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ خب آن‌که اصل این استخوانها را در حال عدم به وجود آورد الآن که پراکنده‌اند موجودند و پراکنده خب دوباره زنده می‌کند دیگر مشکلی ندارد که در بخشهای دیگر فرمود شما وقتی این‌چنین استدلال بکنید اینها سرافکنده می‌شوند پس اینها مشکل علمی ندارند اینکه شبهه درباره معاد دارند هیچ مشکل علمی ندارند ﴿بَلْ﴾ یعنی شبهه علمی‌شان را که ما پاسخ دادیم ﴿بَلْ یُریدُ﴾ همین انسانی که درباره قیامت مسئله دارد ﴿لِیَفْجُرَ أَمامَهُ﴾ یعنی جلویش باز باشد اگر جلویش بسته است که نمی‌تواند اهل فجور باشد ناچار اهل تقواست اگر کسی زبانش بسته باشد چشمش بسته باشد ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ﴾ باشد خب دیگر فجور ندارد که اهل تقواست اما اگر کسی جلویش باز باشد هر کاری بخواهد بکند بکند این دیگر اهل فجور است فرمود اینها چون اهل فجورند می‌خواهند رها باشند درباره قیامت شبهه‌ای دارند وگرنه مشکل علمی که ندارند که ﴿بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ﴾ آن‌گاه ﴿یَسْئَلُ أَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ﴾ سؤال می‌کند که قیامت چه وقت قیام می‌کند؟ حالا جواب مشترکی که می‌دهند بعضی مربوط به قیامت صغراست بعضی مربوط به قیامت کبرا فرمود: ﴿فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ ٭ وَخَسَفَ الْقَمَرُ ٭ وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ٭ یَقُولُ اْلإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ﴾ فرمود آن وقتی که انسان حالت احتضار فرا رسیده که نور چشمش پریده این برای قیامت صغرا آنجایی که حالا ماه بالأخره تاریک شده و شمس و قمر هم کنار هم جمع شدند چه اینکه زمین و آسمان هم کنار هم جمع می‌شوند ﴿فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَةً﴾ آن وقت ﴿فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ﴾ دیگر نمی‌فرماید: ﴿فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ ٭ وَخَسَفَ الْقَمَرُ ٭ وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ﴾ تقوم الساعة فرمود آن روز ﴿یَوْمَئِذٍ﴾ انسان می‌گویند: ﴿أَیْنَ الْمَفَرُّ﴾ مشکل آن روز را می‌فرماید حل کند حالا چکار داری چه وقت واقع می‌شود خب همین سؤال که ایان یوم القیامه آنجا سؤال این بود که ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا﴾ در سوره «قیامة» این است که ﴿یَسْئَلُ أَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ﴾ پاسخی که فرمود یک بخشش به قیامت صغرا برمی‌گردد یک بخشش به قیامت کبرا البته اگر قیامت کبرا باشد یقیناً قیامت صغرا هست و اما گاهی قایمت صغرا هست قیامت کبرا نیست آن قیامت کبرا هم برق بصر است هم خسف قمر هست هم جمع شمس و قمر بالأخره انسان می‌میرد وقتی هم که می‌میرد برق بصر هست آنجا به هر دو نشانه پراختند اما در اینجا به آن صورت نبود فقط فرمودند ﴿جُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ﴾ .
مطلب بعدی این است که بعضی از مفسران عامه می‌گویند اینکه فرمود: ﴿إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللّهِ﴾ این دلالت می‌کند بر بطلان قول رافضه چون رافضه معتقدند که ائمه‌شان (علیهم السلام) یکی پس از دیگری منصوص است و منصوب و آخرین امام کسی است که دیگر بعد از او امامی نیست و قیامت قیام می‌کند و این دلیل است بر بطلان آنها برای اینکه اگر ائمه (علیهم السلام) یکی پس از دیگر منصوص و منصوب باشند خب آخرین امام می‌داند دیگر که بعد از او قیامت می‌آید این نقد جناب جبایی وارد نیست برای اینکه گرچه آنها از راه دیگر باید ثابت کرد چه اینکه می‌شود ثابت کرد آنها عالم‌اند به علم الهی و به تعلیم الهی و اما هیچ تلازمی نیست بین قول به تنصیص بر امامت دوازده امام (علیهم السلام) و اینکه اینها عالم باشند به اینکه قیامت چه وقت قیام می‌کند چون آن امام دوازدهم (سلام الله علیه) می‌داند که بعد از او دیگر اممی نخواهد آمد یک، و همگان رحلت می‌کنند و قیامت قیام می‌کند دو، اما چه وقت است این از نص و نصب برنمی‌آید که پس امام آخر باید بداند که وقتش چه زمان است و این با قرآن منافات داشته باشد به زعم شما اولاً آنها به علم الهی با شواهد قرآنی ثابت می‌شود که می‌دانند یک، بر فرض تسلیم که آنها از قیامت بی‌خبر باشند نص و نصب تلازمی ندارد به اینکه آن امام آخر بداند که قیامت چه وقت قیام می‌کند آن امام آخر می‌داند بعد از او امامی نمی‌آید بعد از او قیامت قیام می‌کند اما چه وقت قیام می‌کند این تلازم در کار نیست ارسا هم در اینجا به معنای اثبات معنا کردند چه اینکه جبال رواسی یعنی جبال ثابتات و قدور راسیات هم یعنی قدور ثابتات آن دیگهایی را که روی بار می‌گذاشتند نگه می‌داشتند ثابت می‌کردند می‌گفتند قدور راسی بنابراین اگر ما این‌چنین این کلمه را معنا کردیم تکراری در کار نیست و لا یجلی وقتها هم نیست ﴿لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا﴾ است می‌ماند آیا اینکه این علم را ذات اقدس الهی به غیر خود به احدی داد یا نه که بعداً باید ثابت بشود.
و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 29:41

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی