- 1160
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 179سوره اعراف بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 179سوره اعراف بخش اول"
هر کسی را خدا هدایت کند او هدایت شده است و اهتدا بالاتر از مهدی است
ذرأ یعنی «خلق» «انشأ» «اوجد» و مانند آن
این نظام کیهانی را ذات اقدس الهی آفرید برای عالم شدن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَالإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَیُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَیَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الغَافِلُونَ﴾
در پایان بحث قبل این آیه ﴿مَن یَهْدِ اللّهُ فَهُوَ المُهْتَدِی وَمَن یُضْلِلْ فَأُولئِکَ هُمُ الخَاسِرُونَ﴾ دو نکته در آن مانده است و آن این است که ﴿مَن یَهْدِ اللّهُ فَهُوَ المُهْتَدِی﴾ هم لفظ رعایت شده است هم معنا فرمود هر کسی را خدا هدایت کند او هدایت شده است و اهتدا بالاتر از مهدی است از مواردی که کثرت مبانی دلالت بر کثرت معانی میکند یکی هم اهتداست مثل اینکه فرقی بین اقتدار و قدرت هست مقتدر قویتر از قادر هست اقتدار بالاتر از قدرت هست اهتدا هم بالاتر از مهدی بودن هست مهتدی بالاتر از مهدی است فرمود کسی را که ذات اقدس الهی با اراده خاص هدایت بکند او مهتدی حقیقی است که اینجا بین شرط و جزا تناسب لفظ و معنا هر دو رعایت شده است ولی در جمله بعد ﴿وَمَن یُضْلِلْ فَأُولئِکَ هُمُ الخَاسِرُونَ﴾ نفرمود «فاولئک هم الضالون» فقط معنا رعایت شده است لفظ رعایت نشده آن هم نکتهای در آن است که میخواهد بگوید اینها سرمایه را باختند دیگر راهی برای تأمین سرمایه ندارند لذا نفرمود «و من یضلل فاولئک هم الضالون» بلکه فرمود ﴿فَأُولئِکَ هُمُ الخَاسِرُونَ﴾ که فقط معنا رعایت شده باشد چه اینکه در جمله آیه قبل که فرمود ﴿سَاءَ مَثَلاً القَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَأَنْفُسَهُمْ کَانُوا یَظْلِمُونَ﴾ که انفس را مقدم داشت مفعول را مقدم داشت آن هم برای دو نکته است یکی رعایت فواصل هست که با نون ختم میشود مثل «غاوین» «و یتفکرون» و «خاسرون» و امثال ذلک دوم برای افاده اختصاص و حصر است که هر کس بد میکند فقط به خودش بد میکند به دیگری بد نمیکند الا بالعرض اما آیه محل بحث فرمود ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَالإِنْسِ﴾
پرسش ...
پاسخ: یک وقت است که در همین مناظرات فرهنگی و برخوردها و مباحثهها آدم اینطور تعبیر میکند این درست نیست بحثهای علمی تا آخرین بار انسان باید حرفهایشان را گوش بدهد مثل اینکه خود ائمه(علیهم السلام) در آن احتجاجاتی که مرحوم طبرسی(رضوان الله علیه) نقل کرد در کنار حرم مطهر در کنار کعبه مکرمه تا آخرین بار همان بحثهای علمی را داشت یک وقت سخن از دعوت و تبلیغ است نه سخن از مناظره و احتجاجات در سخن تبلیغ آن هم اول دعوت به حکمت است مبرهن است موعظه حسنه است جدال احسن است و مانند آن از آن به بعد اگر کسی خواست آیات الهی را بر آنها تلاوت بکند خب همین حرفها را تلاوت میکند و بیانش هم این است که ملکوت شما این است و اگر نه سخن از تبلیغ نیست یا سخن از تبلیغ هست ولی سخن از نشر آیات نیست خب نه اینطور تعبیر ندارد آیه سورهٴ مبارکهٴ «انعام» حاکم است فرمود شما در مناظرات اگر بخواهید سب بکنید خب آنها هم سب میکنند ﴿وَلاَتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ﴾ شما به این بتهای بتپرستها بد نگویید خب آنها هم برمیگردند به معبود شما بد میگویند ﴿وَلاَتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾ یک وقت است نه سخن از تبلیغ است و قیام است و مبارزه است نه مناظره آن گاه نوبت به ﴿أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ هم میرسد آنگاه تبر گرفتن ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلَّا کَبِیراً لَّهُمْ﴾ هم میرسد و مانند آن همین سورهٴ مبارکهٴ «انعام» که در مکه نازل شد و فرمود شما بت بتپرستها را بد نگویید این در مقام احتجاج است وگرنه وقتی که حکومت اسلامی فاتح شد و جنگی شد و وارد مکه شدند فرمود که همه این بتها را باید از کعبه و بالای کعبه و درون کعبه به دور بیندازید و بخشی از این بتها را هم در آن باب بنی شیبه در آنجا دفن کردند بعد هم گفتند مستحب است حاجیها و معتمرها وقتی وارد حرم مطهر میشوند از باب بنی شیبه وارد بشوند که روی این بتها پا بگذارند البته الآن در کنار مسعا یک دری هست به نام بنی شیبه ولی آن باب معروف نیست برای اینکه آن فاصله بین باب و کعبه خیلی کم بود الآن این فاصله خیلی است ولی سر اینکه فرمودند مستحب است در اسلام وقتی حاجی یا معمتر وارد حرم مطهر میشود از باب بنی شیبه وارد بشود برای اینکه روی اینها پا بگذارد خب یک وقت است سخن از جنگ است و جهاد است و مبارزه است کار ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذاذًا إِلاّ کَبیرًا لَهُمْ﴾ هست کار دفن در باب بنی شیبه هست روی آن پا گذاشتن هست و مانند آن یک وقت است نه بحث در مناظرههای فرهنگی و استدلالها و محاجه است آن فقط ﴿ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکْمَةِ وَالمَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ خب
پرسش: ... پاسخ: بله دیگر اما بعد از اینکه همه این حرفها را این درباره شخص آن بلعم است که مخاطب حاضری ندارد چون مخاطب خاص نمیگوید که شما کلبید آن درباره کسی است که آیات الهی را به هدر داده است و با داشتن همه امکانات اهتدا به ضلالت گراییده است فرمود داستانش این است
پرسش ...
پاسخ: بالأخره یک بحث در این است که مشار الیه ذلک چیست یک بحث این است که با اینکه قصه قریب الوقوع است و معهود لفظی و ذهنی و ذکری است چرا هذا تعبیر نفرمود و ذلک تعبیر فرمود
پرسش ...
پاسخ: چرا؟ یعنی این مطلبی که ما گفتیم مثل قوم مکذب است یعنی فرمود که ﴿فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ﴾ بعد میفرماید ﴿ذلِکَ مَثَلُ القَوْمِ الَّذِینَ﴾ نه آن غاوین یعنی این داستان داستان مکذبین است
خب اینکه فرمود ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَالإِنْسِ﴾ ذرأ یعنی «خلق» «انشأ» «اوجد» و مانند آن در سورهٴ مبارکهٴ «ملک» هم هست در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» هم به این صورت آمده است که ما شماها را آفریدیم و حشر شما به طرف خداست آیهٴ 79 سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» این است ﴿وَهُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الأَرْضِ وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَ﴾ که مشابه این آیه در سورهٴ مبارکهٴ «ملک» هم آمده خب پس ذرأ یعنی «خلق» و «انشأ» منتها عمده در این لامی است که فرمود ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَالإِنْسِ﴾ ما بسیاری از افراد جن و انس را برای دوزخ خلق کردیم با اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «ذارایات» آن آیه معروف هست که ﴿وَمَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾ و بسیاری از آیات قرآنی هدف خلقت را رحمت و ورود در بهشت و مانند آن ذکر کردند مثل اینکه فرمود ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً ٭ وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً﴾ آنگاه خطاب به مردم کرد فرمود ﴿لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾ ما پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را با این خصوصیات فرستادیم تا شما مؤمن بشوید در آیه دیگر فرمود ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ که همه موارد با لام یاد شده است درباره نزول قرآن فرمود ﴿کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا﴾ در بخش دیگر فرمود ﴿وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هذَا القُرْآنِ لَیَذَّکَّرُوا﴾ در آیه دیگر فرمود ﴿یُنَزِّلُ عَلَی عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ اصلاً آیات الهی آمده است تا شما را خدا نورانی کند در سورهٴ «حدید» فرمود ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الکِتَابَ وَالمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالقِسْطِ﴾ در بخش دیگر فرمود ﴿یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ﴾ خودش انبیای او فرشتگان او همه عنایت دارند تا انسان بهشتی بشود پس آیات فراوانی در قرآن هدف خلقت را بهشتی شدن مردم میداند البته بهشتی شدن هم یک معرفت میخواهد و یک عبادت بخش افعال را که عبادی است در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» ذکر کرد که فرمود ﴿وَمَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾ بخش علمیاش را در پایان سورهٴ «طلاق» ذکر کرد که فرمود ﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْمَاً﴾ فرمود این نظام کیهانی این مجموعه را ذات اقدس الهی آفرید تا شما عالم بشوید خب این دیگر نیازی ندارد که ما بگوییم آن ﴿لِیَعْبُدُونِ﴾ ای «لیعرفون» ﴿لِیَعْبُدُونِ﴾ آن معنای خاص خودش را دارد البته عبادت بدون معرفت ممکن نیست یا سودمند نیست ولی معرفت را آیه سورهٴ «طلاق» حل میکند یعنی انسان برای دو چیز خلق شده است یکی علم یکی هم عبادت نه علم بی عبادت سودمند است نه عبادت بی علم مؤثر است پس آن بخشهای عبادی را آن بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» تأمین میکند که ﴿وَمَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾ بخش علمی را آیهٴ دوازده سورهٴ «طلاق» تأمین میکند که فرمود ﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْمَاً﴾ خب پس اگر کسی عالم به توحید شد و موحد بود و عبادت کرد این به هدف میرسد خب آیات قرآن کریم قابل شمارش نیست در این زمینه که خدا فرمود من خودم انبیای من اولیای من فرشتگان من و همچنین عقل و فطرتی که دادم همه برای این است که بشر را به بهشت برسانم بنابراین این آیه باید توجیه بشود که یعنی چه اینکه خدا فرمود خیلی از افراد را من برای جهنم خلق کردم یعنی چه این لام یا لام عاقبت است یا غایت بالعرض که شاید جمع هر دو آسان باشد لام عاقبت این است که هدف ما بهشتی شدن مردم است ولی عدهای به سوء اختیار خودشان نمیپذیرند پایان کارشان جهنم است ولو اینکه در درجه اول هدف چیز دیگر بود ولی اینها به هدف نمیرسند خودشان با سوء اختیار خود مسیر را برمیگردانند نظیر آنچه که درباره فرعون گفته شد که ذات اقدس الهی میفرماید که ما موسی را دستور دادیم به این امواج نیل که موسی را به طرف قصر فرعون ببرد ﴿فَالتَقَطَهُ آلُفِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً﴾ با اینکه آنها وقتی این جعبه را گرفتند و در آن را باز کردند دیدند یک نوزاد است گفتند این را نکشید ﴿قُرَّتُ عَیْنٍ لِّی وَلَکَ﴾ یک نور چشمی باشد برای ما پس آنها به عنوان قرة العین این بچه را از جعبه درآوردند و نگهداری کردند ولی ذات اقدس الهی میفرماید اینها آن بچه را گرفتند تا این بچه دشمن اینها بشود لذا این لام میگویند لام عاقبت است نه لام غایت ﴿لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً﴾ از این قبیل است مثل اینکه خود وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) به ذات اقدس الهی عرض کرد ﴿وَقَالَ مُوسَی رَبَّنَا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأَهُ زِینَةً وَأَمْوَالاً﴾ عرض کرد خدایا تو به اینها امکانات مالی دادی زر و زور دادی ﴿رَبَّنَا لِیُضِلُّوا عَن سَبِیلِکَ﴾ خدایا تو به اینها همه امکانات را دادی تا مردم را از راه تو گمراه بکنند خب این لام لام عاقبت است نه لام غایت ذات اقدس الهی به کسی قدرت نمیدهد که مردم را گمراه کنند که که هدف خدا از انعام و لطف این باشد که کسی خودش گمراه بشود و دیگران را گمراه بکند پس در آیهای که وجود مبارک موسای کلیم به ذات اقدس الهی درباره فرعون عرض کرد ﴿رَبَّنَا لِیُضِلُّوا عَن سَبِیلِکَ﴾ یعنی عاقبت این سرمایه داری حرام اضلال مردم است وگرنه هدف اعطای ثروت که اضلال مردم نیست که خداوند اینها را متنعم کرده باشد که اینها مردم را گمراه بکنند خب پس این لام میشود لام عاقبت بیانی که سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) دارند این است که این لام لام غایت است منتها غایت بالعرض بیان ذلک این است که موجوداتی که در عالم مجرداتاند هر کدام به مقصد خاصشان میرسند بدون تزاخم یعنی هر فرشتهای که خلق شده است و ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ به همان هدف خاص میرسد بدون زحمت اما در نشئه حرکت و در نشئه تزاحم اینچنین نیست که همه عاقل و معصوم باشند بالأخره تزاحم هست و جذب شهوت و دفع غضب هست مشکلات این دو قوه باعث عصیان و تبهکاری خواهد شد و مانند آن چند دلیل درباره این انحراف قرآن کریم ذکر میکند و بخش مهمش هم همان بخش پایانی است که فرمود ﴿أُولئِکَ کَالأَنْعَامِ﴾ حالا سر اینکه اینها چطور انعاماند روشن خواهد شد بنابراین اینها غایات بالعرضاند غایت بالعرض ایشان مثال میزنند مثل اینکه یک نجار ماهری که بخواهد در درست کند بالأخره در جزء صنایع این عالم است اینطور نیست که خود عالم در داشته باشد عالم آنچه که میپروراند چوب است و میخ است و امثال ذلک اما حالا در سازی یک کار صنعتی است این احتیاج دارد به نجاری به منحت به تیشه به اره به برش بالأخره یک مقدار ضایعات دارد بعد یک مقدار چوب هم در درست میشود این کفار جزء ضایعات و فضولات انسانیاند اینها جز ضایعاتاند یک عده میمانند البته برای بهشت یک بحث در این است که آیا اکثری مردم در جهنماند نه اکثری مردم در جهنم نمیمانند اکثری به طرف رحمت برمیگردند در بحثهای جهانبینی سخن از دنیا مطرح نیست سخن از بزرخ هم مطرح نیست مجموع دنیا و برزخ نسبت به ابدیتی که انسان در پیش دارد «بضعة من العالم» است اگر کسی واقعاً جهانبینی قرآنی دارد و بحث میکند روی ابدیت باید فکر بکند نه روی دنیا که «دنیا بضعة من العالم» این دنیا هر اندازه هم که عمر داشته باشد نسبت به ابدیت قابل قیاس نیست تبهکاران میروند دوزخ حالا یا در برزخ تطهیر میشوند برای اینکه برزخ برای عدهای «حفرة من حفر النیران» یا اگر هم در برزخ تطهیر نشدند در قیامت در همان ساحره قیامت عذاب میبینند یا وارد جهنم میشوند ولی سرانجام بهشت خواهند رفت کسانی که مخلد در نار باشند بسیار کماند آن کافر معاند است که مخلد در نار است وگرنه بسیار اصلاً موحد که مخلد در نار نیست هیچ اهل کتابی مخلد در نار نیست آنها که مستعضفاند که اهل سوخت و سوز نیستند آنها که حجه خدا بر آنها بالغ نشده است نرسید به آنها که اینها نمیسوزند حالا ممکن است به درجات عالی بهشت راه پیدا نکنند ولی اینها که جهنم نمیروند آنهایی که واقعاً حق برایشان روشن شد و گناه کردند خواه موحد خواه غیر موحد آنها سوخت و سوزی دارند و هیچ کدام از آنها هم مخلد نیستند مخلدین فقط آن کفار معاند هستند و آنها هم نسبت به کل انسانها فی غایة القلهاند وقتی ابدیت را ما فکر میکنیم بالأخره «من رحمة بدی و الی ما بدی یعود» از رحمت آمدند و به رحمت روند باز «من رحمة بدی و الی ما بدی یعود» اینطور نیست که کل نظام به مقصد نرسد و اکثری به طرف بطلان بروند اینطور نیست سرانجام اکثری به رحمت الهی است منتها عذاب خدا طوری است که یک لحظهاش هم قابل تحمل نیست حالا انسان بگوید که هشتاد سال میسوزد بعد میرود بهشت یک لحظهاش قابل تحمل نیست چه رسد به هشتاد ساعت این که این همه ناله میکنند برای آن است که قابل تحمل نیست حالا ناله ائمه(علیهم السلام) را انسان میگوید برای تعلیم است ناله این همه علما و زهاد و بزرگان آن که برای تعلیم نیست یک خبرهایی است که بالأخره قابل تحمل نیست حالا چون قابل تحمل نیست انسان باید کاملاً احتیاط کند احتیاط را هم که قبلاً ملاحظه فرمودید یعنی دور دینش را حائط بکشد میگویند فلان کس آدم محتاطی است یعنی باغ دیانت او این میوههای دیانت او محفوظ است دورش حائط دارد دیوار دارد هر کسی نمیآید از دین او استفاده کند چیزی از او بخواهد کم کند زیاد کند و اینها اما کسی که اهل احتیاط نیست مثل یک باغبانی است که دور باغش را حائط نکشیده هر کسی بخواهد بیاید میوه بچیند میچیند این که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) به کمیل فرمود «اخوک دینک فاحتط لدینک» یعنی حالا که دین پیدا کردی این یک باغ خوبی است میوه خوبی دارد دورش دیوار بکش اگر حائط نکشی اهل احتیاط نباشی حائطه نگیری «تأخذ الحائطة لدینک» نباشد خب هر کسی میآید از این میوه میچیند میرود دیگر یک آدم غیر محتاط مثل آن باغبانی است که زحمت کشیده باغ خوب فراهم میکرده درختهایش هم پربار است اما هر کسی بیاید میچیند میرود این محتاط نیست اما یک آدم محتاط دور دینش را دیوار میکشد اکثری مردم در آن ابدیت به بهشت میروند ولو یک مدتی البته میسوزند حالا یا در برزخ میسوزند یا در ساحره قیامت رنج میبرند یا در خود جهنم منتها یک لحظهاش قابل تحمل نیست حالا چه رسد به احقابی از عذاب پس روی جهانبینی هدف خدا تأمین است یعنی اکثری به طرف رحمت میروند اگر در سورهٴ مبارکهٴ «هود» فرمود به اینکه اینها با هم اختلاف دارند ولی ذات اقدس الهی بشر را برای رحمت آفریده است و اکثری و خلقت اصولاً بر رحمت است ناظر به آن رحمت الهی است آیهٴ 118 و 119 سورهٴ مبارکهٴ «هود» این است ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ ٭ إِلَّا مَن رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذلِکَ خَلَقَهُمْ﴾ خدا اصلاً مردم را برای رحمت خلق کرده است گرچه برخی احتمال میدادند که ﴿وَلِذلِکَ خَلَقَهُمْ﴾ یعنی برای اختلاف خلق شدند آن اختلاف محمود و ممدوح نه اختلاف مذموم لکن این جملهای که نزدیک است عنوانی که نزدیک است و قدر متقین است همین است﴿إِلَّا مَن رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذلِکَ خَلَقَهُمْ﴾ یعنی برای همین رحمت خلق شدند بنابراین در آن جهانبینی هیچ محذور کلامی وجود ندارد که بالأخره اکثری مردم به رحمت میرسند در سیر ابدیتشان البته وگرنه اکثری مردم گرفتار سوخت و سوزند اما
پرسش: ...
پاسخ: همین دیگر اکثرشان لا یؤمنون اکثرشان لا یعقلون این اکثری که لا یؤمنوناند لا یعقلو اینها اولاً دنیا هنوز به پایان نرسیده قرآن کریم وعده داد که وجود مبارک حضرت(سلام الله علیه) ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ﴾ ﴿وَکَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً﴾ این آیات فراون است بالاخره جهان به سوی عدل و داد میرود که کل جهان میشود جهان عدل و داد البته در همان محدوده عدل وداد که نظام نظام ولوی است باز هم یک گروه کمی گناه میکنند اما بالأخره ذات اقدس الهی به برکت حضرت(سلام الله علیه) جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد هنوز به آنجا نرسیده و دنیا هم تمام نشده که آنجا اکثرهم مؤمناند عاقلاند متدیناند و مانند آن ولی اگر ما روی ابدیت حساب بکنیم بالأخره اکثریت به فلاح میرسند همان اکثری که لا یؤمنوناند اینچنین نیست که معاند باشند مخلد در نار باشند که این لام یا لام غایت بالعرض است که لازمه این عالم سوخت و سوز داشتن است
پرسش ...
پاسخ: بله کافر غیر معاند که مخلد نیست یعنی بیچاره نرسیده حجت الهی برای او بازگو نشده مخلد نیست اگر مستضعف باشد که اهل عذاب نیست اصلاً و اگر نه «غلبت علیه شقوته» باشد و مانند آن این هم مخلد نیست ولی بالأخره چون هیچ عنادی با ذات اقدس الهی ندارد در اثر «غلبت علیه شقوته» گرفتار معصیت شده است
پرسش ...
پاسخ: آنها معاندیناند دیگر خب ناصبیها اینچنیناند اما غیر ناصبی که اینطور نیستند که
پرسش ...
پاسخ: ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا﴾ دو قسماند آنها که معاندند مخلد درنارند آنها که نه در محیط کفر تربیت شدند آنها هم میگویند خدایا اگر برای ما حق کاملاً روشن میشد ما قبول میکردیم
پرسش ...
پاسخ: بله اما آنها که تحت ولایتاند آنها که اولیایشان طاغوتاند تحت ولایت طاغوتاند و اما آنهایی که نه تحت ولایت نیستند معاند نیستند «غلبت علیهم شقوتهم» آنها ممکن است بعد از یک مدت سوخت و سوز مورد عنایت خدا قرار بگیرند «و ان تخلد فیها المعاندین» همین حالا یا ملحد است یا جزء اقلیتهای دینی است یا جزء اقلیتهای مذهبی است فرق نمیکند هر کدام از این سه گروه باشند اگر واقعاً حق برای او روشن شد عالماً عامداً در برابر خدا میایستد بله مخلد فی النار است اما نه اگر کسی حق برای او روشن نشد گرفتار «غلبت علیه شقوته» است این امید رحمت الهی هست خب البته بعد از احقابی از عذاب نه اینکه همینطوری حالا ممکن است وارد بهشت نشوند در اعراف یا جای دیگر به سر ببرند این لام را ما لام غایت بالعرض بگیریم برگشتش همین است و لام عاقبت هم بگیریم که غالب مفسران معنا کردند هم همین خواهد بود فرمود ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَالإِنْسِ﴾ اینجا معرکه آراء بین فخر رازی و زمخشری است یعنی بین این دو طرز تفکر اشاعره و معتزله که فخر رازی خیلی مباهات میکند که این آیه اصلاً روشن است دلالت بر جبر میکند و مانند آن با اینکه معتزله براهین خوبی اقامه کردند و حق هم با آنهاست منتها حق با آنهاست در ابطال جبر نه گرایش به تفویض چون بین جبر و تفویض فاصله خیلی است اینها از جبر درآمدند به دام تفویض افتادند که خطر تفویض اگر بدتر از جبر نباشد کمتر نیست در حالی که بین جبر و تفویض منزلهای است که «اوسع ما بین الارض و السماء» است اینها باید آنجا میرفتند برهانی که ذات اقدس الهی نقل میکند این است که ما به اینها قلب دادیم که اینها فقیهانه زندگی کنند نکردند ما به اینها چشم دادیم که اینها مبصرانه به سر ببرند نبردند به آنها گوش دادیم که سمیعانه زندگی کنند نکردند در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» فرمود به اینکه خداوند افراد را که از ارحام مادرشان به دنیا آورد چیزی نمیدانستند به اینها مجاری ادراکی داد آیهٴ 78 سورهٴ «نحل» این است که ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً﴾ و برای اینکه عالم بشوید ﴿وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ کسی که عالم نیست بخواهد عالم بشود از راه چشم و گوش عالم میشود پس اول سمع است بعد بصر سمع و بصر بعد نوبت به فؤاد میرسد لذا اول سمع و بصر را ذکر کرد بعد فؤاد را ذکر فرمود لکن در این مورد یعنی آیهٴ 179 سورهٴ «اعراف» که محل بحث است اول از قلب شروع کرده چون اول دل آلوده میشود وقتی دل آلوده شد دیگر چشم و گوش از کار میافتند اینها یک قلب فقیه ندارند فقه گفتند آن دانشی است که با حال آخرت هم سودمند باشد یعنی اگر کسی طبیب خوبی است و مهندس خوبی است و از این راه دارد بهره دنیایی و اخروی میبرد هم سعادت آخرتش را تأمین میکند هم مشکلات نظام را تأمین میکند چنین طبیب یا مهندسی است دارای قلوبیاند که ﴿یَفْقَهُونَ بِهَا﴾ فقه را گفتند که آن علمی است که به درد دنیا و آخرت بخورد یک چنین چیزی است خب آنها میشوند فقیه فرمود ما به آنها قلب دادیم گاهی میفرماید که ﴿لاَیَفْقَهُونَ بِهَا﴾ این عقل همان است که «ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان» وگرنه عقل نیست گاهی فقه تعبیر میکند فقه همان است که بالأخره سرانجام به درد آخرت بخورد فرمود ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ﴾ اما ﴿لاَیَفْقَهُونَ بِهَا﴾ ما به اینها قلب دادیم .. ولی فقط طبیب شدند مهندس شدند یا دامدار شدند یا کشاورزش شدند ما میخواستیم اینها فقیه بشوند یعنی آن دامداری که دامداریاش را برای دنیا و آخرت بخواهد آن کشاورزی
که کشاورزیاش را برای دنیا و آخرت بخواهد آن طبیب و مهندسی که طب و هدسهاش را برای دنیا و آخرت بخواهد ولی اینها فقط برای دنیا خواستند ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَیُبْصِرُونَ﴾ اینها اهل نظرند نه اهل بصر اینکه در بخش پایانی همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که به خواست خدا بعد از چند آیه در پیش داریم آیهٴ 198 همین سورهٴ «اعراف» فرمود ﴿وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَی الهُدَی لاَیَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾ ناظر به همین است که بعضی اهل نظرند نه اهل بصر
پرسش ...
پاسخ: نه مسیرش از همان راهی است که بعد در ذیل میآید که مهم آن است حالا آن مهمش را عرض کنیم بعد آن وقت چشم و گوش هم راهشان را عوض میکند خب در آنجا فرمود ﴿تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾ اینها اهل نظرند نه اهل بصر اگر بعضی از ادبای ما چه در نثر چه در نظم گفتند نه هر چشمی بصر دارد همین است که خیلیها اهل نظرند و اهل بصر نیستند در این آیه فرمود اینها میآیند تو را نگاه میکنند ولی نمیبیند تو را به عنوان یک آدم عرب میشناسند ﴿تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْک﴾ اما ﴿وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾ تو را به عنوان اینکه فرزند عبداللهی اهل حجازی اهل قریشی حجازی هستند عربی حرف میزنی نگاه میکنند اما به عنوان اینکه رسول الله هستی نمیبینند
پرسش ...
پاسخ: بله اما ﴿نَبْتَلِیهِ﴾ یعنی ما او را قدرت سمع به او دادیم همین است دیگر آیه سورهٴ «نحل» هم همین است که دیگر ﴿وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ﴾ اما ﴿لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ این ﴿لَعَلَّهُمْ﴾ را عمل نکردند خب بعد فرمود که﴿وَلَهُمْ آذَانٌ لاَیَسْمَعُونَ بِهَا﴾ اینها گوش دارند ولی نمیشنوند سمیعانه به سر نمیبرند سر همه این خطرها این است که ﴿أُولئِکَ کَالأَنْعَامِ﴾ اینها با اینکه کار درندگی هم دارند آدم کشی دارند قسمت مهم این کارها هم الآن خطرهایی که شما میبینید جهان را تهدید میکند که اینها کالسباعاند نه کالانعام اما اصلش گرفتار شهوتاند برای اینکه به آن شهوت برسند خوی درندگی دارند این خوی درندگی را ذات اقدس الهی به انسان داد که انسان دفع کند آن خطر خود را نه اینکه با این بشود گرگ خوی درندگی یک نعمت خوبی است یعنی خوی دافعه یک نعمت خوبی است برای اینکه هر خطری که میآید انسان احساس میکند دردش میآید جبران میکند دفع میکند این غضب قوه غضبیه را خدا به او داد که جلوی خطر را بگیرد انسان به مشکلات خودش برسد فرمود اینها چون کالانعاماند انعام «همها بطونها» چون میخواهند به شهوت برسند راهی ندارند مگر این که رقیب را از پا دربیاورند جنگاندازی و جنگ افروزی میکنند خب پس اگر کسی گرفتار شهوت شد آنگاه از راه این شهوت گرفتار اجوفین میشود قلب آلوده خواهد شد وقتی قلب آلوده شد سمع و بصر هم به دنبال قلب منحرف میشود خب بالأخره سامعه را چه کسی رهبری میکند باصره را چه کسی رهبری میکند این قلب است که دستور میدهد فلان نگاه نامحرم را بکن دیگر وگرنه باصره که گناهی ندارد که باصره در تحت رهبری و تصمیم گیری است مرکز تصمیم گیری وقتی لایفقه شد به باصره هم دستور میدهد به ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ﴾ عمل نکن به سامعه هم دستور میدهد که آن آهنگ نامشروع را هم گوش بده پس کالانعاماند چون کالانعاماند مسیر قلبشان عوض میشود در درجه اول آنگاه عین و بصرشان هم عوض خواهد شد حالا تتمهاش بماند برای جلسه بعد.
«والحمد لله رب العالمین»
هر کسی را خدا هدایت کند او هدایت شده است و اهتدا بالاتر از مهدی است
ذرأ یعنی «خلق» «انشأ» «اوجد» و مانند آن
این نظام کیهانی را ذات اقدس الهی آفرید برای عالم شدن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَالإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَیُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَیَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الغَافِلُونَ﴾
در پایان بحث قبل این آیه ﴿مَن یَهْدِ اللّهُ فَهُوَ المُهْتَدِی وَمَن یُضْلِلْ فَأُولئِکَ هُمُ الخَاسِرُونَ﴾ دو نکته در آن مانده است و آن این است که ﴿مَن یَهْدِ اللّهُ فَهُوَ المُهْتَدِی﴾ هم لفظ رعایت شده است هم معنا فرمود هر کسی را خدا هدایت کند او هدایت شده است و اهتدا بالاتر از مهدی است از مواردی که کثرت مبانی دلالت بر کثرت معانی میکند یکی هم اهتداست مثل اینکه فرقی بین اقتدار و قدرت هست مقتدر قویتر از قادر هست اقتدار بالاتر از قدرت هست اهتدا هم بالاتر از مهدی بودن هست مهتدی بالاتر از مهدی است فرمود کسی را که ذات اقدس الهی با اراده خاص هدایت بکند او مهتدی حقیقی است که اینجا بین شرط و جزا تناسب لفظ و معنا هر دو رعایت شده است ولی در جمله بعد ﴿وَمَن یُضْلِلْ فَأُولئِکَ هُمُ الخَاسِرُونَ﴾ نفرمود «فاولئک هم الضالون» فقط معنا رعایت شده است لفظ رعایت نشده آن هم نکتهای در آن است که میخواهد بگوید اینها سرمایه را باختند دیگر راهی برای تأمین سرمایه ندارند لذا نفرمود «و من یضلل فاولئک هم الضالون» بلکه فرمود ﴿فَأُولئِکَ هُمُ الخَاسِرُونَ﴾ که فقط معنا رعایت شده باشد چه اینکه در جمله آیه قبل که فرمود ﴿سَاءَ مَثَلاً القَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَأَنْفُسَهُمْ کَانُوا یَظْلِمُونَ﴾ که انفس را مقدم داشت مفعول را مقدم داشت آن هم برای دو نکته است یکی رعایت فواصل هست که با نون ختم میشود مثل «غاوین» «و یتفکرون» و «خاسرون» و امثال ذلک دوم برای افاده اختصاص و حصر است که هر کس بد میکند فقط به خودش بد میکند به دیگری بد نمیکند الا بالعرض اما آیه محل بحث فرمود ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَالإِنْسِ﴾
پرسش ...
پاسخ: یک وقت است که در همین مناظرات فرهنگی و برخوردها و مباحثهها آدم اینطور تعبیر میکند این درست نیست بحثهای علمی تا آخرین بار انسان باید حرفهایشان را گوش بدهد مثل اینکه خود ائمه(علیهم السلام) در آن احتجاجاتی که مرحوم طبرسی(رضوان الله علیه) نقل کرد در کنار حرم مطهر در کنار کعبه مکرمه تا آخرین بار همان بحثهای علمی را داشت یک وقت سخن از دعوت و تبلیغ است نه سخن از مناظره و احتجاجات در سخن تبلیغ آن هم اول دعوت به حکمت است مبرهن است موعظه حسنه است جدال احسن است و مانند آن از آن به بعد اگر کسی خواست آیات الهی را بر آنها تلاوت بکند خب همین حرفها را تلاوت میکند و بیانش هم این است که ملکوت شما این است و اگر نه سخن از تبلیغ نیست یا سخن از تبلیغ هست ولی سخن از نشر آیات نیست خب نه اینطور تعبیر ندارد آیه سورهٴ مبارکهٴ «انعام» حاکم است فرمود شما در مناظرات اگر بخواهید سب بکنید خب آنها هم سب میکنند ﴿وَلاَتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ﴾ شما به این بتهای بتپرستها بد نگویید خب آنها هم برمیگردند به معبود شما بد میگویند ﴿وَلاَتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾ یک وقت است نه سخن از تبلیغ است و قیام است و مبارزه است نه مناظره آن گاه نوبت به ﴿أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ هم میرسد آنگاه تبر گرفتن ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلَّا کَبِیراً لَّهُمْ﴾ هم میرسد و مانند آن همین سورهٴ مبارکهٴ «انعام» که در مکه نازل شد و فرمود شما بت بتپرستها را بد نگویید این در مقام احتجاج است وگرنه وقتی که حکومت اسلامی فاتح شد و جنگی شد و وارد مکه شدند فرمود که همه این بتها را باید از کعبه و بالای کعبه و درون کعبه به دور بیندازید و بخشی از این بتها را هم در آن باب بنی شیبه در آنجا دفن کردند بعد هم گفتند مستحب است حاجیها و معتمرها وقتی وارد حرم مطهر میشوند از باب بنی شیبه وارد بشوند که روی این بتها پا بگذارند البته الآن در کنار مسعا یک دری هست به نام بنی شیبه ولی آن باب معروف نیست برای اینکه آن فاصله بین باب و کعبه خیلی کم بود الآن این فاصله خیلی است ولی سر اینکه فرمودند مستحب است در اسلام وقتی حاجی یا معمتر وارد حرم مطهر میشود از باب بنی شیبه وارد بشود برای اینکه روی اینها پا بگذارد خب یک وقت است سخن از جنگ است و جهاد است و مبارزه است کار ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذاذًا إِلاّ کَبیرًا لَهُمْ﴾ هست کار دفن در باب بنی شیبه هست روی آن پا گذاشتن هست و مانند آن یک وقت است نه بحث در مناظرههای فرهنگی و استدلالها و محاجه است آن فقط ﴿ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکْمَةِ وَالمَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ خب
پرسش: ... پاسخ: بله دیگر اما بعد از اینکه همه این حرفها را این درباره شخص آن بلعم است که مخاطب حاضری ندارد چون مخاطب خاص نمیگوید که شما کلبید آن درباره کسی است که آیات الهی را به هدر داده است و با داشتن همه امکانات اهتدا به ضلالت گراییده است فرمود داستانش این است
پرسش ...
پاسخ: بالأخره یک بحث در این است که مشار الیه ذلک چیست یک بحث این است که با اینکه قصه قریب الوقوع است و معهود لفظی و ذهنی و ذکری است چرا هذا تعبیر نفرمود و ذلک تعبیر فرمود
پرسش ...
پاسخ: چرا؟ یعنی این مطلبی که ما گفتیم مثل قوم مکذب است یعنی فرمود که ﴿فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ﴾ بعد میفرماید ﴿ذلِکَ مَثَلُ القَوْمِ الَّذِینَ﴾ نه آن غاوین یعنی این داستان داستان مکذبین است
خب اینکه فرمود ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَالإِنْسِ﴾ ذرأ یعنی «خلق» «انشأ» «اوجد» و مانند آن در سورهٴ مبارکهٴ «ملک» هم هست در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» هم به این صورت آمده است که ما شماها را آفریدیم و حشر شما به طرف خداست آیهٴ 79 سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» این است ﴿وَهُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الأَرْضِ وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَ﴾ که مشابه این آیه در سورهٴ مبارکهٴ «ملک» هم آمده خب پس ذرأ یعنی «خلق» و «انشأ» منتها عمده در این لامی است که فرمود ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَالإِنْسِ﴾ ما بسیاری از افراد جن و انس را برای دوزخ خلق کردیم با اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «ذارایات» آن آیه معروف هست که ﴿وَمَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾ و بسیاری از آیات قرآنی هدف خلقت را رحمت و ورود در بهشت و مانند آن ذکر کردند مثل اینکه فرمود ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً ٭ وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً﴾ آنگاه خطاب به مردم کرد فرمود ﴿لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾ ما پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را با این خصوصیات فرستادیم تا شما مؤمن بشوید در آیه دیگر فرمود ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ که همه موارد با لام یاد شده است درباره نزول قرآن فرمود ﴿کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا﴾ در بخش دیگر فرمود ﴿وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هذَا القُرْآنِ لَیَذَّکَّرُوا﴾ در آیه دیگر فرمود ﴿یُنَزِّلُ عَلَی عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ اصلاً آیات الهی آمده است تا شما را خدا نورانی کند در سورهٴ «حدید» فرمود ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الکِتَابَ وَالمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالقِسْطِ﴾ در بخش دیگر فرمود ﴿یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ﴾ خودش انبیای او فرشتگان او همه عنایت دارند تا انسان بهشتی بشود پس آیات فراوانی در قرآن هدف خلقت را بهشتی شدن مردم میداند البته بهشتی شدن هم یک معرفت میخواهد و یک عبادت بخش افعال را که عبادی است در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» ذکر کرد که فرمود ﴿وَمَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾ بخش علمیاش را در پایان سورهٴ «طلاق» ذکر کرد که فرمود ﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْمَاً﴾ فرمود این نظام کیهانی این مجموعه را ذات اقدس الهی آفرید تا شما عالم بشوید خب این دیگر نیازی ندارد که ما بگوییم آن ﴿لِیَعْبُدُونِ﴾ ای «لیعرفون» ﴿لِیَعْبُدُونِ﴾ آن معنای خاص خودش را دارد البته عبادت بدون معرفت ممکن نیست یا سودمند نیست ولی معرفت را آیه سورهٴ «طلاق» حل میکند یعنی انسان برای دو چیز خلق شده است یکی علم یکی هم عبادت نه علم بی عبادت سودمند است نه عبادت بی علم مؤثر است پس آن بخشهای عبادی را آن بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» تأمین میکند که ﴿وَمَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾ بخش علمی را آیهٴ دوازده سورهٴ «طلاق» تأمین میکند که فرمود ﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْمَاً﴾ خب پس اگر کسی عالم به توحید شد و موحد بود و عبادت کرد این به هدف میرسد خب آیات قرآن کریم قابل شمارش نیست در این زمینه که خدا فرمود من خودم انبیای من اولیای من فرشتگان من و همچنین عقل و فطرتی که دادم همه برای این است که بشر را به بهشت برسانم بنابراین این آیه باید توجیه بشود که یعنی چه اینکه خدا فرمود خیلی از افراد را من برای جهنم خلق کردم یعنی چه این لام یا لام عاقبت است یا غایت بالعرض که شاید جمع هر دو آسان باشد لام عاقبت این است که هدف ما بهشتی شدن مردم است ولی عدهای به سوء اختیار خودشان نمیپذیرند پایان کارشان جهنم است ولو اینکه در درجه اول هدف چیز دیگر بود ولی اینها به هدف نمیرسند خودشان با سوء اختیار خود مسیر را برمیگردانند نظیر آنچه که درباره فرعون گفته شد که ذات اقدس الهی میفرماید که ما موسی را دستور دادیم به این امواج نیل که موسی را به طرف قصر فرعون ببرد ﴿فَالتَقَطَهُ آلُفِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً﴾ با اینکه آنها وقتی این جعبه را گرفتند و در آن را باز کردند دیدند یک نوزاد است گفتند این را نکشید ﴿قُرَّتُ عَیْنٍ لِّی وَلَکَ﴾ یک نور چشمی باشد برای ما پس آنها به عنوان قرة العین این بچه را از جعبه درآوردند و نگهداری کردند ولی ذات اقدس الهی میفرماید اینها آن بچه را گرفتند تا این بچه دشمن اینها بشود لذا این لام میگویند لام عاقبت است نه لام غایت ﴿لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً﴾ از این قبیل است مثل اینکه خود وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) به ذات اقدس الهی عرض کرد ﴿وَقَالَ مُوسَی رَبَّنَا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأَهُ زِینَةً وَأَمْوَالاً﴾ عرض کرد خدایا تو به اینها امکانات مالی دادی زر و زور دادی ﴿رَبَّنَا لِیُضِلُّوا عَن سَبِیلِکَ﴾ خدایا تو به اینها همه امکانات را دادی تا مردم را از راه تو گمراه بکنند خب این لام لام عاقبت است نه لام غایت ذات اقدس الهی به کسی قدرت نمیدهد که مردم را گمراه کنند که که هدف خدا از انعام و لطف این باشد که کسی خودش گمراه بشود و دیگران را گمراه بکند پس در آیهای که وجود مبارک موسای کلیم به ذات اقدس الهی درباره فرعون عرض کرد ﴿رَبَّنَا لِیُضِلُّوا عَن سَبِیلِکَ﴾ یعنی عاقبت این سرمایه داری حرام اضلال مردم است وگرنه هدف اعطای ثروت که اضلال مردم نیست که خداوند اینها را متنعم کرده باشد که اینها مردم را گمراه بکنند خب پس این لام میشود لام عاقبت بیانی که سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) دارند این است که این لام لام غایت است منتها غایت بالعرض بیان ذلک این است که موجوداتی که در عالم مجرداتاند هر کدام به مقصد خاصشان میرسند بدون تزاخم یعنی هر فرشتهای که خلق شده است و ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ به همان هدف خاص میرسد بدون زحمت اما در نشئه حرکت و در نشئه تزاحم اینچنین نیست که همه عاقل و معصوم باشند بالأخره تزاحم هست و جذب شهوت و دفع غضب هست مشکلات این دو قوه باعث عصیان و تبهکاری خواهد شد و مانند آن چند دلیل درباره این انحراف قرآن کریم ذکر میکند و بخش مهمش هم همان بخش پایانی است که فرمود ﴿أُولئِکَ کَالأَنْعَامِ﴾ حالا سر اینکه اینها چطور انعاماند روشن خواهد شد بنابراین اینها غایات بالعرضاند غایت بالعرض ایشان مثال میزنند مثل اینکه یک نجار ماهری که بخواهد در درست کند بالأخره در جزء صنایع این عالم است اینطور نیست که خود عالم در داشته باشد عالم آنچه که میپروراند چوب است و میخ است و امثال ذلک اما حالا در سازی یک کار صنعتی است این احتیاج دارد به نجاری به منحت به تیشه به اره به برش بالأخره یک مقدار ضایعات دارد بعد یک مقدار چوب هم در درست میشود این کفار جزء ضایعات و فضولات انسانیاند اینها جز ضایعاتاند یک عده میمانند البته برای بهشت یک بحث در این است که آیا اکثری مردم در جهنماند نه اکثری مردم در جهنم نمیمانند اکثری به طرف رحمت برمیگردند در بحثهای جهانبینی سخن از دنیا مطرح نیست سخن از بزرخ هم مطرح نیست مجموع دنیا و برزخ نسبت به ابدیتی که انسان در پیش دارد «بضعة من العالم» است اگر کسی واقعاً جهانبینی قرآنی دارد و بحث میکند روی ابدیت باید فکر بکند نه روی دنیا که «دنیا بضعة من العالم» این دنیا هر اندازه هم که عمر داشته باشد نسبت به ابدیت قابل قیاس نیست تبهکاران میروند دوزخ حالا یا در برزخ تطهیر میشوند برای اینکه برزخ برای عدهای «حفرة من حفر النیران» یا اگر هم در برزخ تطهیر نشدند در قیامت در همان ساحره قیامت عذاب میبینند یا وارد جهنم میشوند ولی سرانجام بهشت خواهند رفت کسانی که مخلد در نار باشند بسیار کماند آن کافر معاند است که مخلد در نار است وگرنه بسیار اصلاً موحد که مخلد در نار نیست هیچ اهل کتابی مخلد در نار نیست آنها که مستعضفاند که اهل سوخت و سوز نیستند آنها که حجه خدا بر آنها بالغ نشده است نرسید به آنها که اینها نمیسوزند حالا ممکن است به درجات عالی بهشت راه پیدا نکنند ولی اینها که جهنم نمیروند آنهایی که واقعاً حق برایشان روشن شد و گناه کردند خواه موحد خواه غیر موحد آنها سوخت و سوزی دارند و هیچ کدام از آنها هم مخلد نیستند مخلدین فقط آن کفار معاند هستند و آنها هم نسبت به کل انسانها فی غایة القلهاند وقتی ابدیت را ما فکر میکنیم بالأخره «من رحمة بدی و الی ما بدی یعود» از رحمت آمدند و به رحمت روند باز «من رحمة بدی و الی ما بدی یعود» اینطور نیست که کل نظام به مقصد نرسد و اکثری به طرف بطلان بروند اینطور نیست سرانجام اکثری به رحمت الهی است منتها عذاب خدا طوری است که یک لحظهاش هم قابل تحمل نیست حالا انسان بگوید که هشتاد سال میسوزد بعد میرود بهشت یک لحظهاش قابل تحمل نیست چه رسد به هشتاد ساعت این که این همه ناله میکنند برای آن است که قابل تحمل نیست حالا ناله ائمه(علیهم السلام) را انسان میگوید برای تعلیم است ناله این همه علما و زهاد و بزرگان آن که برای تعلیم نیست یک خبرهایی است که بالأخره قابل تحمل نیست حالا چون قابل تحمل نیست انسان باید کاملاً احتیاط کند احتیاط را هم که قبلاً ملاحظه فرمودید یعنی دور دینش را حائط بکشد میگویند فلان کس آدم محتاطی است یعنی باغ دیانت او این میوههای دیانت او محفوظ است دورش حائط دارد دیوار دارد هر کسی نمیآید از دین او استفاده کند چیزی از او بخواهد کم کند زیاد کند و اینها اما کسی که اهل احتیاط نیست مثل یک باغبانی است که دور باغش را حائط نکشیده هر کسی بخواهد بیاید میوه بچیند میچیند این که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) به کمیل فرمود «اخوک دینک فاحتط لدینک» یعنی حالا که دین پیدا کردی این یک باغ خوبی است میوه خوبی دارد دورش دیوار بکش اگر حائط نکشی اهل احتیاط نباشی حائطه نگیری «تأخذ الحائطة لدینک» نباشد خب هر کسی میآید از این میوه میچیند میرود دیگر یک آدم غیر محتاط مثل آن باغبانی است که زحمت کشیده باغ خوب فراهم میکرده درختهایش هم پربار است اما هر کسی بیاید میچیند میرود این محتاط نیست اما یک آدم محتاط دور دینش را دیوار میکشد اکثری مردم در آن ابدیت به بهشت میروند ولو یک مدتی البته میسوزند حالا یا در برزخ میسوزند یا در ساحره قیامت رنج میبرند یا در خود جهنم منتها یک لحظهاش قابل تحمل نیست حالا چه رسد به احقابی از عذاب پس روی جهانبینی هدف خدا تأمین است یعنی اکثری به طرف رحمت میروند اگر در سورهٴ مبارکهٴ «هود» فرمود به اینکه اینها با هم اختلاف دارند ولی ذات اقدس الهی بشر را برای رحمت آفریده است و اکثری و خلقت اصولاً بر رحمت است ناظر به آن رحمت الهی است آیهٴ 118 و 119 سورهٴ مبارکهٴ «هود» این است ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ ٭ إِلَّا مَن رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذلِکَ خَلَقَهُمْ﴾ خدا اصلاً مردم را برای رحمت خلق کرده است گرچه برخی احتمال میدادند که ﴿وَلِذلِکَ خَلَقَهُمْ﴾ یعنی برای اختلاف خلق شدند آن اختلاف محمود و ممدوح نه اختلاف مذموم لکن این جملهای که نزدیک است عنوانی که نزدیک است و قدر متقین است همین است﴿إِلَّا مَن رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذلِکَ خَلَقَهُمْ﴾ یعنی برای همین رحمت خلق شدند بنابراین در آن جهانبینی هیچ محذور کلامی وجود ندارد که بالأخره اکثری مردم به رحمت میرسند در سیر ابدیتشان البته وگرنه اکثری مردم گرفتار سوخت و سوزند اما
پرسش: ...
پاسخ: همین دیگر اکثرشان لا یؤمنون اکثرشان لا یعقلون این اکثری که لا یؤمنوناند لا یعقلو اینها اولاً دنیا هنوز به پایان نرسیده قرآن کریم وعده داد که وجود مبارک حضرت(سلام الله علیه) ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ﴾ ﴿وَکَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً﴾ این آیات فراون است بالاخره جهان به سوی عدل و داد میرود که کل جهان میشود جهان عدل و داد البته در همان محدوده عدل وداد که نظام نظام ولوی است باز هم یک گروه کمی گناه میکنند اما بالأخره ذات اقدس الهی به برکت حضرت(سلام الله علیه) جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد هنوز به آنجا نرسیده و دنیا هم تمام نشده که آنجا اکثرهم مؤمناند عاقلاند متدیناند و مانند آن ولی اگر ما روی ابدیت حساب بکنیم بالأخره اکثریت به فلاح میرسند همان اکثری که لا یؤمنوناند اینچنین نیست که معاند باشند مخلد در نار باشند که این لام یا لام غایت بالعرض است که لازمه این عالم سوخت و سوز داشتن است
پرسش ...
پاسخ: بله کافر غیر معاند که مخلد نیست یعنی بیچاره نرسیده حجت الهی برای او بازگو نشده مخلد نیست اگر مستضعف باشد که اهل عذاب نیست اصلاً و اگر نه «غلبت علیه شقوته» باشد و مانند آن این هم مخلد نیست ولی بالأخره چون هیچ عنادی با ذات اقدس الهی ندارد در اثر «غلبت علیه شقوته» گرفتار معصیت شده است
پرسش ...
پاسخ: آنها معاندیناند دیگر خب ناصبیها اینچنیناند اما غیر ناصبی که اینطور نیستند که
پرسش ...
پاسخ: ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا﴾ دو قسماند آنها که معاندند مخلد درنارند آنها که نه در محیط کفر تربیت شدند آنها هم میگویند خدایا اگر برای ما حق کاملاً روشن میشد ما قبول میکردیم
پرسش ...
پاسخ: بله اما آنها که تحت ولایتاند آنها که اولیایشان طاغوتاند تحت ولایت طاغوتاند و اما آنهایی که نه تحت ولایت نیستند معاند نیستند «غلبت علیهم شقوتهم» آنها ممکن است بعد از یک مدت سوخت و سوز مورد عنایت خدا قرار بگیرند «و ان تخلد فیها المعاندین» همین حالا یا ملحد است یا جزء اقلیتهای دینی است یا جزء اقلیتهای مذهبی است فرق نمیکند هر کدام از این سه گروه باشند اگر واقعاً حق برای او روشن شد عالماً عامداً در برابر خدا میایستد بله مخلد فی النار است اما نه اگر کسی حق برای او روشن نشد گرفتار «غلبت علیه شقوته» است این امید رحمت الهی هست خب البته بعد از احقابی از عذاب نه اینکه همینطوری حالا ممکن است وارد بهشت نشوند در اعراف یا جای دیگر به سر ببرند این لام را ما لام غایت بالعرض بگیریم برگشتش همین است و لام عاقبت هم بگیریم که غالب مفسران معنا کردند هم همین خواهد بود فرمود ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَالإِنْسِ﴾ اینجا معرکه آراء بین فخر رازی و زمخشری است یعنی بین این دو طرز تفکر اشاعره و معتزله که فخر رازی خیلی مباهات میکند که این آیه اصلاً روشن است دلالت بر جبر میکند و مانند آن با اینکه معتزله براهین خوبی اقامه کردند و حق هم با آنهاست منتها حق با آنهاست در ابطال جبر نه گرایش به تفویض چون بین جبر و تفویض فاصله خیلی است اینها از جبر درآمدند به دام تفویض افتادند که خطر تفویض اگر بدتر از جبر نباشد کمتر نیست در حالی که بین جبر و تفویض منزلهای است که «اوسع ما بین الارض و السماء» است اینها باید آنجا میرفتند برهانی که ذات اقدس الهی نقل میکند این است که ما به اینها قلب دادیم که اینها فقیهانه زندگی کنند نکردند ما به اینها چشم دادیم که اینها مبصرانه به سر ببرند نبردند به آنها گوش دادیم که سمیعانه زندگی کنند نکردند در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» فرمود به اینکه خداوند افراد را که از ارحام مادرشان به دنیا آورد چیزی نمیدانستند به اینها مجاری ادراکی داد آیهٴ 78 سورهٴ «نحل» این است که ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً﴾ و برای اینکه عالم بشوید ﴿وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ کسی که عالم نیست بخواهد عالم بشود از راه چشم و گوش عالم میشود پس اول سمع است بعد بصر سمع و بصر بعد نوبت به فؤاد میرسد لذا اول سمع و بصر را ذکر کرد بعد فؤاد را ذکر فرمود لکن در این مورد یعنی آیهٴ 179 سورهٴ «اعراف» که محل بحث است اول از قلب شروع کرده چون اول دل آلوده میشود وقتی دل آلوده شد دیگر چشم و گوش از کار میافتند اینها یک قلب فقیه ندارند فقه گفتند آن دانشی است که با حال آخرت هم سودمند باشد یعنی اگر کسی طبیب خوبی است و مهندس خوبی است و از این راه دارد بهره دنیایی و اخروی میبرد هم سعادت آخرتش را تأمین میکند هم مشکلات نظام را تأمین میکند چنین طبیب یا مهندسی است دارای قلوبیاند که ﴿یَفْقَهُونَ بِهَا﴾ فقه را گفتند که آن علمی است که به درد دنیا و آخرت بخورد یک چنین چیزی است خب آنها میشوند فقیه فرمود ما به آنها قلب دادیم گاهی میفرماید که ﴿لاَیَفْقَهُونَ بِهَا﴾ این عقل همان است که «ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان» وگرنه عقل نیست گاهی فقه تعبیر میکند فقه همان است که بالأخره سرانجام به درد آخرت بخورد فرمود ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ﴾ اما ﴿لاَیَفْقَهُونَ بِهَا﴾ ما به اینها قلب دادیم .. ولی فقط طبیب شدند مهندس شدند یا دامدار شدند یا کشاورزش شدند ما میخواستیم اینها فقیه بشوند یعنی آن دامداری که دامداریاش را برای دنیا و آخرت بخواهد آن کشاورزی
که کشاورزیاش را برای دنیا و آخرت بخواهد آن طبیب و مهندسی که طب و هدسهاش را برای دنیا و آخرت بخواهد ولی اینها فقط برای دنیا خواستند ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَیُبْصِرُونَ﴾ اینها اهل نظرند نه اهل بصر اینکه در بخش پایانی همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که به خواست خدا بعد از چند آیه در پیش داریم آیهٴ 198 همین سورهٴ «اعراف» فرمود ﴿وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَی الهُدَی لاَیَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾ ناظر به همین است که بعضی اهل نظرند نه اهل بصر
پرسش ...
پاسخ: نه مسیرش از همان راهی است که بعد در ذیل میآید که مهم آن است حالا آن مهمش را عرض کنیم بعد آن وقت چشم و گوش هم راهشان را عوض میکند خب در آنجا فرمود ﴿تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾ اینها اهل نظرند نه اهل بصر اگر بعضی از ادبای ما چه در نثر چه در نظم گفتند نه هر چشمی بصر دارد همین است که خیلیها اهل نظرند و اهل بصر نیستند در این آیه فرمود اینها میآیند تو را نگاه میکنند ولی نمیبیند تو را به عنوان یک آدم عرب میشناسند ﴿تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْک﴾ اما ﴿وَهُمْ لاَیُبْصِرُونَ﴾ تو را به عنوان اینکه فرزند عبداللهی اهل حجازی اهل قریشی حجازی هستند عربی حرف میزنی نگاه میکنند اما به عنوان اینکه رسول الله هستی نمیبینند
پرسش ...
پاسخ: بله اما ﴿نَبْتَلِیهِ﴾ یعنی ما او را قدرت سمع به او دادیم همین است دیگر آیه سورهٴ «نحل» هم همین است که دیگر ﴿وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ﴾ اما ﴿لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ این ﴿لَعَلَّهُمْ﴾ را عمل نکردند خب بعد فرمود که﴿وَلَهُمْ آذَانٌ لاَیَسْمَعُونَ بِهَا﴾ اینها گوش دارند ولی نمیشنوند سمیعانه به سر نمیبرند سر همه این خطرها این است که ﴿أُولئِکَ کَالأَنْعَامِ﴾ اینها با اینکه کار درندگی هم دارند آدم کشی دارند قسمت مهم این کارها هم الآن خطرهایی که شما میبینید جهان را تهدید میکند که اینها کالسباعاند نه کالانعام اما اصلش گرفتار شهوتاند برای اینکه به آن شهوت برسند خوی درندگی دارند این خوی درندگی را ذات اقدس الهی به انسان داد که انسان دفع کند آن خطر خود را نه اینکه با این بشود گرگ خوی درندگی یک نعمت خوبی است یعنی خوی دافعه یک نعمت خوبی است برای اینکه هر خطری که میآید انسان احساس میکند دردش میآید جبران میکند دفع میکند این غضب قوه غضبیه را خدا به او داد که جلوی خطر را بگیرد انسان به مشکلات خودش برسد فرمود اینها چون کالانعاماند انعام «همها بطونها» چون میخواهند به شهوت برسند راهی ندارند مگر این که رقیب را از پا دربیاورند جنگاندازی و جنگ افروزی میکنند خب پس اگر کسی گرفتار شهوت شد آنگاه از راه این شهوت گرفتار اجوفین میشود قلب آلوده خواهد شد وقتی قلب آلوده شد سمع و بصر هم به دنبال قلب منحرف میشود خب بالأخره سامعه را چه کسی رهبری میکند باصره را چه کسی رهبری میکند این قلب است که دستور میدهد فلان نگاه نامحرم را بکن دیگر وگرنه باصره که گناهی ندارد که باصره در تحت رهبری و تصمیم گیری است مرکز تصمیم گیری وقتی لایفقه شد به باصره هم دستور میدهد به ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ﴾ عمل نکن به سامعه هم دستور میدهد که آن آهنگ نامشروع را هم گوش بده پس کالانعاماند چون کالانعاماند مسیر قلبشان عوض میشود در درجه اول آنگاه عین و بصرشان هم عوض خواهد شد حالا تتمهاش بماند برای جلسه بعد.
«والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است