display result search
منو
تفسیر آیات 164 و 167 سوره اعراف

تفسیر آیات 164 و 167 سوره اعراف

  • 1 تعداد قطعات
  • 31 دقیقه مدت قطعه
  • 26 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 164 و 167 سوره اعراف"
﴿وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدینَةِ﴾ منظور این مدینه همان قریه است یا غیر از آن؟
﴿فَلَمَّا نَسُوا مَاذُکِّرُوا بِهِ﴾ منظور از این نسیان در اینجا ترک عمدی است

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذابًا شَدیدًا قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ٭ فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ ٭ فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ ٭ وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّکَ لَسَریعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ﴾

طبق روایات در بین این سه گروه دو گروه معذب شدند و یک گروه نجات پیدا کردند مرحوم امین‌الاسلام در مجمع‌البیان از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل می‌کند که «هلکت الفرقتان و نجت الفرقة الناهیه» اما اینکه فرمودند «اذ یعدون فی السبت» تعبیر به جمع سالم آورده شد برای اینکه جمع سالم اختصاصی به اسم فاعل ندارد مفرد و تثنیه و جمع گاهی در فعل است گاهی در اسم بنابراین فعل هم ضمیر جمع سالم دارد منتها جمع مکسر ندارد و اسم هم جمع سالم دارد غرض آن است که جمع بودن اختصاصی به اسم ندارد.
مطلب بعدی درباره این است که اینکه گفته شد ﴿وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدینَةِ﴾ منظور این مدینه همان قریه است یا غیر از آن؟ ظاهراً به یکی از دوتا شاهد می‌تواند استشهاد کرد که منظور از این مدینه همان قریه است یعنی در آیهٴ سیزده سورهٴ مبارکهٴ «یس» این‌چنین گفته شد ﴿وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ القَرْیَةِ إِذْ جَاءَهَا المُرْسَلُونَ﴾ بعد در آیهٴ بیست همان سوره فرمود: ﴿وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَیٰ الْمَدینَةِ﴾ ظاهر این مدینه که با الف و لام ذکر شده است معهود است و همان قریه خواهد بود و از اینکه شخصی که از اقصای همین مدینه آمد با این قوم که سخن می‌گوید می‌فرماید ﴿یَا قَوْمِ﴾ معلوم می‌شود اهل یک ملت و قبیله بودند هم در آیهٴ بیست دارد که ﴿قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا المُرْسَلِینَ﴾ هم در آیهٴ 26 دارد که ﴿قالَ یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونَ﴾ معلوم می‌شود که منظور از این قریه یک شهر خارج و بیگانه نبود که این قریه روستا باشد آن مدینه یا شهر خارج باشد شخصی از آن شهر خارج آمده به این قریه‌ای‌ها نصیحت می‌کند چون اگر این‌چنین باشد نمی‌گوید یا قوم خطاب می‌کند که یا ایها الناس یا تعبیرات دیگر که این به یک مناسبتی کلمه قریه و مدینه و امثال ذلک ذکر شده است این هم پاسخ آن اما از اینکه فرمود: ﴿قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ﴾ اگر چنانچه گوینده یک امت ثالث باشد امت اول و فرق اول که آمران به معروف و ناهیان از منکرند که هیچ گروه دوم که تبهکارند آنها هم هیچ گروه سوم که می‌گفتند چرا موعظه می‌کنید خب اینها الله را قبول داشتند می‌گفتند که ﴿لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً﴾ که الله مهلک اینهاست یا معذب اینهاست پس اینها موحد بودند معتقد به الله بودند آن‌گاه آن آمران به معروف و ناهیان از منکر که واعظان قوم بودند به اینها می‌گفتند ﴿مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ﴾ پس بنابراین خطاب صحیح است و تعبیر به رب هم صحیح است برای اینکه اینها معتقد بودند به ربوبیت الله و اگر این گروهی که گفتند ﴿لِمَ تَعِظُونَ﴾ همان تبهکاران باشند و به عنوان تحکّم و استهزاء بگویند که یک احتمال بعیدی بود باز هم جوابی که آمران به معروف و ناهیان از منکر می‌دهند صحیح است برای اینکه ﴿قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ﴾ گرچه آنها قائل به ربوبیت الله نیستند ولی آنها که تعبیر به ربُنا یا ربَنا نکردند که موحدین که پروردگار را رب خودشان و رب تبهکاران و رب عالمیان می‌دانند می‌توانند به همین تبهکاران بگویند که ﴿مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ﴾ البته این احتمال خیلی بعید بود آن احتمال قریب آن است که این امتی که به واعظان گفتند ﴿لِمَ تَعِظُونَ﴾ موحدانی بودند که می‌گفتند این موعظه بی‌اثر است چرا موعظه می‌کنید آنها هم می‌گفتند ﴿مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ﴾ و اینها که قائل به ربوبیت بودند اینهایی که می‌گفتند ﴿لِمَ تَعِظُونَ﴾ اینها که قائل به ربوبیت بودند بنابراین پاسخی که واعظان می‌دهند بجا و به موقع خواهد بود.
‌پرسش ...
پاسخ: نه ربکم باید بگویند.
‌پرسش ...
پاسخ: این گروه که می‌گویند: ﴿لِمَ تَعِظُونَ﴾ اینها حاضرند و آن آمران به معروف به اینها می‌گویند ﴿مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ﴾ نسبت به آن تبهکاران که غایب‌اند فرمودند دلیل دوم این است که ﴿وَلَعَلَّهُمْ﴾ یعنی آن تبهکاران ﴿یَتَّقُونَ﴾ خب.
مطلب بعدی آن است که فرمود: ﴿فَلَمَّا نَسُوا مَاذُکِّرُوا بِهِ﴾ یعنی ما آنچه را که لازمه تذکر و اندرز بود یادآوری کردیم ولی اینها فراموش کردند از این تعبیرات در سورهٴ مبارکهٴ انعام و مانند آن هم قبلاً گذشت مثل آیهٴ 44 سورهٴ «انعام» که فرمود: ﴿فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ اینکه می‌فرماید ما تذکر دادیم ولی اینها فراموش کردند منظور از این نسیان در اینجا ترک عمدی است نظیر ﴿نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ﴾ ﴿نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ﴾ یا ﴿کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی﴾ و مانند آن که ترک عمدی است ﴿قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی﴾ یعنی تو عمداً آیات الهی را ترک کردی امروز هم عمداً ما تو را ترک می‌کنیم نسیان در این گونه از موارد ترک عمدی است اما چرا تعبیر به نسیان شده؟ مصحح تعبیر چیست؟ مصححش این است که این مطالب در جان اینها تعبیه شده بود اولاً، پس اینها عالم بودند آگاه بودند توجه داشتند بعد عمداً این را ترک کردند پس ترکشان مسبوق به علم است نه مسبوق به جهل چنین ترکی می‌شود نسیان ترک مسبوق به علم در حکم نسیان است گرچه ترک ترک عمدی است و به تعبیر امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) این تناسی است نه نسیان ولی مصحح تعبیر چیست؟ چرا نفرمود ترک کردند فرمود نسیان کردند برای اینکه ثابت کند این حرفها در جانشان بود ما هم تذکر دادیم به یاشان آوردیم ولی عمداً ترک کردند اما از اینکه منظور تناسی است نه نسیان بدئی برای آن است که نسیان که برداشته شد اثری ندارد اگر کسی چیزی را فراموش کرده باشد که معاقب نیست اما آن تناسی است که مایه عقاب است در نهج‌البلاغه خطبه 176 بند 28 و 29 این است درباره قرآن کریم امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) می‌فرماید که «ان الله سبحانه لم یعظ احدا بمثل هذا القرآن فانه حبل الله المتین و سببه الامین و فیه ربیع القلب و ینابیع العلم و ما للقلب جلاء غیره مع انه قد ذهب المتذکرون و بقی الناسون او المتناسون» فرمود آنهایی که اهل تذکر و یادآوری‌اند آنها رحلت کردند یک عده ماندند که اینها قرآن را فراموش کردند بعد فرمود اینها نسیان است یا تناسی است؟ عمداً خودشان را به فراموشی زدند «بقی الناسون او المتناسون» در حقیقت اینها تناسی دارند مثل تجاهل، تجاهل در مقابل جهل است چه اینکه در خطبه 147 هم مشابه این مطلب را می‌فرماید بند پنجم و ششم این است آن هم درباره قرآن است فرمود: «لیس عند اهل ذلک الزمان سلعة ابور من الکتاب اذا تلی حق تلاوته» اگر قرآن آن‌طوری که هست تفسیر بشود یک سلعه و کالا و متاع بایری است خریدار ندارد«و لا أنفق منه اذا حرّف عن مواضعه» و اگر خدای ناکرده قرآن از نظر معنا تحریف بشود تفسیر به رأی بشود خیلی خریدار دارد «و لا فی البلاد شیء انکر من المعروف و لا اعرف من المنکر فقد نبذ الکتاب حملته و تناساه حفظته» آنهایی که حافظان قرآن‌اند تناسی کردند یعنی عمداً خودشان را به فراموشی زدند نظیر تجاهل که انسان یک چیزی را می‌داند ولی مثل اینکه نداند جاهلانه برخورد می‌کند در خطبه 116 آنجا مشابه همین آیه قرآن را ذکر می‌فرماید تعبیر به تناسی ندارد بند سوم و چهارم این است که فرمود: «و لکنکم نسیتم ما ذکرتم و امنتم ما حذرتم» آنچه که شما را از آن برحذر داشتند شما احساس امنیت کردید یک امنیت کاذب آنچه شما را تذکر دادند فراموش کردید غرض آن است که نسیان در این گونه از موارد ترک عمدی است نه نسیان مصطلح وگرنه «رفع عن امتی تسع» شامل این هم می‌شود.
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود مسخ شدند واقعاً مسخ شدند و مسخ ملکوتی هم هست نه مسخ ملکی مسخ ملکی آن است که روح از بدن یک حیوان مفارقت کند به بدن حیوان دیگر تعلق بگیرد این‌چنین نیست روح میوه بدن است به منزله میوه درخت هر درختی باید میوه خاص خودش را بدهد این‌چنین نیست که میوه درختی را بگیرند به درختی دیگر به شاخه میوهٴ درختی دیگر نصب کنند این دیگر میوه آن درخت نخواهد بود اما اگر مسخ مسخ ملکوتی بود یعنی این شخص واقعاً حیوان شده واقعاً بوزینه شده هم روحش هم بدنش و در عین حال که انسان است بوزینه شد سرّش آن است که تمام محورهای علم و عملش را در راه شیطنت و مکر و خیانت به کار برد این همین‌طور که دارد حرکت می‌کند به طرف بوزینه شدن دارد حرکت می‌کند چون این دانشش و آن عملش را در راه کید و مکر و امثال ذلک به کار برده است اول بالقوه بوزینه بود بعد کم کم به بوزینه شدن نزدیک شد بعد بالأخره سرانجام واقعاً بوزینه شد جریان شیاطین الانس و الجن هم همین‌طور است این مجاز نیست این شخص که به طرف شیطنت و دسیسه و سیاست‌بازی حرکت می‌کند نه سیاست‌مداری این به طرف شیطنت دارد حرکت می‌کند این شیطان بالقوه کم‌کم می‌شود شیطان بالفعل این‌چنین نیست که تعبیر قرآن مجاز باشد یا اینکه فرمود: ﴿کَاْلأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ این‌طور نیست که تشبیه باشد یک وقت است می‌فرماید: «مثلهم کمثل الحمار» که درک نمی‌کند ﴿یَحْمِلُ أَسْفَاراً﴾ یک وقت است نه می‌فرماید: ﴿إِنْ هُمْ إِلاّ کَاْلأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ می‌گویید نه فردا که قیامت می‌شود معلوم می‌شود و اگر شما اهل بصر باشید نه تنها اهل نظر می‌توانید شاگرد وجود مبارک امام سجاد باشید هم اکنون مردم عرفات را ببیند که «ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج» وجود مبارک امام سجاد نشان داد خیلیها را آن شخصی که گفت: «ما اکثر الحجیج و اقل الضجیج» چرا حاجیها زیادند ناله‌ها کم است حضرت فرمود به عکس «ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج» بعد پرده از چشم ملکوتی او برداشت گفت حالا نگاه کن صحنه عرفات را ببین چه چیزی می‌بینی آنچه هستند حیوان‌اند یک گروه کمی‌اند که انسان‌اند آن گروه کم همانهایی‌ بودند که اهل ولایت بودند و وجود مبارک امام سجاد را به عنوان امام زمان می‌پذیرفتند ولی کسی امام زمانش را ببیند و نپذیرد و حرمتش را رعایت نکند همان خواهد شد دیگر، دیگر فرقی بین وجود مبارک ولی عصر و وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیهما) که نیست که هر کدام از اینها در عصر خودشان امام زمان خودشان‌اند ممکن است برنامه‌های اجرایی فرق داشته باشند ولی خطوط کلی امامت که فرق نمی‌کند که خب کسی که امام زمانش را تنها می‌گذارد همان است دیگر وجود مبارک امام سجاد فرمود ببین چه می‌بینی حالا دید خیلیها حیوان‌اند این‌طور نیست که اینها مجاز باشد که پس اگر فرمود شیاطین الانس حقیقت است اگر فرمود ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا کَالأَنْعَامِ﴾ حقیقت است منتها «فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید» معلوم می‌شود چه عده‌ای به چه صورت در‌می‌آیند خب پس اینکه «ما من ملة الا و للتناسخ فیها قدم راسخ» آن تناسخ ملکوتی است یعنی شخص در باطن خود دارد به طرف حیوانیت می‌رود چه اینکه یک عده‌ای هستند که به طرف خود و به طرف فرشته شدن دارند می‌روند در بحثهای قبل در اوائل سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این بیان لطیف از مرحوم آقا سید نورالدین(رضوان الله علیه) در کتاب شریف القرآن و عقل نقل شد چون آن هم ظریف‌ترین تفاسیر امامیه است آن آیه این بود
‌پرسش ...
پاسخ: امر ملکوتی است دیگر ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ﴾
‌پرسش ...
پاسخ: با امر ملکوتی این امر تشریعی که نیست که که بگوییم مقدورشان نیست ﴿إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ﴾ خب
در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این مطلب بود که آنها می‌گفتند رسول باید فرشته باشد آیهٴ هشت سورهٴ «انعام» این بود ﴿وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکًا لَقُضِیَ اْلأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ ٭ وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ﴾ وثنیین حجاز اصل رسالت را منکر بودند و چند بهانه داشتند یکی اینکه اگر رسالتی هست آن رسول باید فرشته باشد مگر انسان می‌تواند فرشته باشد قرآن کریم چندتا جواب داد و مرحوم آقا سید نورالدین(رضوان الله علیه) همینکه مرحوم آقای اراکی(رضوان الله علیه) یک مقدمه خوبی بر تفسیر ایشان نوشتند(رضوان الله علیهما) القرآن و العقل در همین ذیل آیه سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهٴ هفت و هشت و نُه آنجا مرحوم آقا سید نورالدین قصه‌اش را می‌دانید که این کسی بود که مرحوم آقای اراکی(رضوان الله علیه) چون ایشان اهل اراک بودند ایشان از نزدیک خدمتشان مشرف شد می‌شناخت این سید بزرگوار را حکیم بود مفسر بود فقیه بود اصولی بود در آن جریان جنگ جهانی در جبهه شرکت می‌کرد و پسرش همراهش بود هیچ کتابی غیر از قرآن نداشت فقط گفت یک معالم دست من بود که به بچه‌ام درس می‌گفتم در همان میدان جبهه سید است مرجع تقلید است بزرگوار است حکیم است مدرس است مفسر است در جبهه جنگ فقط بچه‌اش را همراهش برد معالم را به او درس می‌گفت در آن جنگ جهانی و هیچ کتابی هم همراهش نبود و این کتاب این سه جلد القرآن و العقل را بدون کتاب نوشت مرحوم آقای اراکی(رضوان الله علیه) در همان مقدمه فرمودند که در حافظه او اعجوبه بود یک کسی کتاب تفسیر بنویسد هیچ چیزی نداشته باشد فقط قرآن ایشان هم دارد که من این کتابی که می‌نویسم برای اینکه ثابت کنم آنهایی که می‌گویند این کتاب ـ معاذ‌الله ـ حرفهایی بر خلاف عقل و اینها دارد ثابت کنم که هیچ آیه‌ای در قرآن نیست که مخالف عقل باشد بعد هم می‌فرماید که این آیه را ما اینجا که رسیدیم کجا بود این آیه را در موصل من شرح کردم این آیه را در کدام شهر من شرح کردم این آیه را در فلان منطقه شرح کردم این را دارد آن تفسیر در ذیل همین آیهٴ هفت و هشت و نُه سورهٴ مبارکهٴ «انعام» دارد که بسیار خب شما می‌خواهید آن کسی که پیغمبر است فرشته باشد خب این هم فرشته است دیگر شما می‌خواهید مگر ظاهرش انسان باشد مزاحم است ظاهرش که با خدا ارتباط ندارد که حقیقت او و باطن او فرشته است این رسول خدا انسان کاملی است که به طرف ملکوت و فرشته شدن سیر کرده است پس او فرشته استه باطناً انسان است ظاهراً از جنبه فرشتگی حقایق را می‌گیرد از جنبه انسانی به ما می‌رساند اگر شما دنبال یک بهانه می‌گردید حرف دیگر است ولی اگر واقعاً حرفتان این است که رسول باید فرشته باشد خب این فرشته است و حقیقتاً هم فرشته است اما انسانٌ ملکٌ با فرشته‌های دیگر فرق می‌کند لذا از فرشته‌های دیگر بالاتر است چه اینکه اگر کسی خدای ناکرده بیراهه رفت از حیوانات دیگر بدتر است اضل سبیلاست خب اگر مار و عقرب هوش و عقل می‌داشتند بشر می‌توانست زندگی کند نمی‌توانست او سم دارد گزنده است اما هوش و عقل ندارد نمی‌فهمد چطور آسیب برساند این را آدم می‌تواند از شرش نجات پیدا کند اما این صهیونیست این استکبار یک مار و عقرب خردورز و هوشیاری است لذا کسی نمی‌تواند از دست آنها زندگی کند یا آواره‌های کوزوو است یا آواره‌های بوسنی است یا آواره‌های جای دیگر مگر یک مار یا یک عقرب یا یک گرگ در مدت زندگی چقدر گاهی ممکن است اصلاً یک مار و عقرب کسی را در مدت عمر نیش نزنند اما کسی که انسان عقربٌ انسان حیةٌ انسان سبعٌ این می‌شود ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ چه اینکه اگر کسی در راه صحیح حرکت کرد انسانٌ ملکٌ به جایی می‌رسد که این می‌گوید «لو دنوت انملة لاحترقت» چون یک فرشته‌ای است در عرض انسان آنهچنان نیست که انسان بشود فرشته یک حیوانی است در عرض انسان این‌چنین نیست که انسان بشود حیوان اما یک فرشته‌ای است در طول انسان یک حیوانی است در طول انسان یک شیطانی است در طول انسان انسان هم با آن سیر جوهری به همین طرفی که حرکت می‌کند حالا سر چهارراه است یا به طرف شیطنت می‌رود یا به طرف بهیمیت یا به طرف سبعیت یا به طرف فرشته شدن به هر راه برود انسان نوع متوسط است و جنس سافل نه نوع اخیر تحت انسان انواع فراوانی است انسان یا جنس است اگر لابشرط گرفته بشود یا نوع متوسط است اگر بشرط شیء گرفته بشود هرگز انسان نوع اخیر نیست تا راه می‌رود جنس است وقتی مسیرش مشخص شد حالا یا ان‌شاء‌الله فرشته می‌شود و از فرشته می‌گذرد یا ـ معاذ‌الله ـ ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ می‌شود یا جزء شیاطین الانس می‌شود پس مسخ هست حقیقتاً هم ظاهراً هم باطناً منتها مسخ ملکوتی است و نه ملکی آنکه دلیل بر استحاله‌اش اقامه شده مسخ عقلاً و نقلاً منع شده مسخ ملکی است یعنی روح از بدن انسانی فاصله بگیرد به بدن حیوان دیگر این این‌چنین نیست.
‌پرسش ...
پاسخ: بله دیگر همینها بوزینه‌اند دیگر واقعاً بوزینه شده‌اند دیگر.
‌پرسش ...
پاسخ: بله کاملاً عوض می‌شود مثل اینکه در قیامت ظاهراً ذیل آیه ﴿یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجًا﴾ آنچه که فریقین نقل کردند هم مرحوم امین الاسلام نقل کرد هم زمخشری نقل کرد همین است دیگر یعنی واقعاً حیوان می‌شوند دیگر اما انسانٌ قردٌ یعنی کاملاً می‌فهمند لذا عذاب می‌بینند وگرنه بوزینه چه عذابی دارد در عالم در بحث دیروز اشاره شده همه لذتهایی که یک طاووس دارد همان لذتها را بوزینه هم دارد اگر لذت نکاح است زاد و ولد است پرورش فرزند است اکل و شرب است آسایش و آرامش و خواب استراحت است همه لذتهایی که طاووس دارد بوزینه هم دارد
‌پرسش ...
پاسخ: بله انسانٌ قردٌ کاملاً می‌فهمد در بحث ربا اشاره شد به اینکه ﴿الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ این انسانٌ عاقلٌ مجنونٌ لذا معذب است وگرنه مجانین تیمارستانیها چه عذابی دارند اینها که درک ندارند که این می‌فهمد که دیوانه است چرا؟ چون این عقل که باید «ما عبد به الرحمٰن و اکتسب به الجنان» این را به اسارت هوا داد این علم و دانش را در خدمت شهوت و غضب قرار داد خب این دیوانگی است دیگر و این حقیقت در قیامت ظهور می‌کند او عاقلٌ مجنونٌ می‌فهمد دیوانه است آن وقت فریادش بلند است عذاب می‌کشد اینها هم که به صورت حیوان درمی‌آیند انسانٌ و حیوانٌ حقیقتاً حیوان می‌شوند نه فقط به صورت حیوان این‌طور نیست.
‌پرسش ...
پاسخ: چون در طول هم‌اند اگر یک انسانیتی باشد در عرض حیوانیت بله آن مسخ است و اگر هم بر فرض چنین چیزی جایز باشد خب عذاب نیست مگر اسب و حمار رنج می‌برند از اینکه یکی اسب است دیگری حمار نه هر لذتی که تزر و طاووس دارد فرس و بقر هم دارد اما اگر در طول باشد این انسانٌ حمارٌ انسانٌ فرسٌ انسانٌ قردٌ این معذب است برای اینکه این همه سرمایه‌ها را در راه بهیمیت صرف کرده است دیگر آن‌که می‌گوید «بار دیگر از ملک قربان شوم» حالا برخی پران هم گفتند چون «الصلاة قربان کل تقی» «الزکات قربان کل تقی» هر عملی که بنده را به خدا نزدیک می‌کند قربان و قربانی اوست اینکه می‌گوید «بار دیگر از ملک قربان شوم» برای اینکه انسانٌ ملکٌ از او بالاتر می‌رود ملک یک حد مشخصی دارد ﴿مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ خب
بنابراین دوتا مسئله است یکی اینکه قرده شدند حقیقتاً هم به ظاهر هم به باطن نه اینکه فقط شکلشان قرده شده یا باطنشان قرده شده نه هم به باطن هم به ظاهر دوم اینکه این مسخ ملکوتی است که «ما من ملة الا و للتناسخ فیها قدم راسخ» نه مسخ ملکی که دلیل عقلی بر استحاله‌اش هست نقل هم او را نفی کرده خب.
‌پرسش ...
پاسخ: عذاب است دیگر البته نه اگر چنانچه درک را از دست بدهند نمی‌دانند که چه بوده است که با حیوانات دیگر فرق نمی‌کنند معذب نیستند که یکی از سوالاتی که مطرح بود حالا سعی کنید سؤالی که با بحث بخورد حیف است که آدم به این بحثها یک کسی که مربوط به بحث نیست این آخرین مرحله باشد وقت دیگران را تلف نکنید که علم نافع است یا نه؟ علم در بحثهای قبل جای خودش را دارد علم نافع چون علم حرمتش به لحاظ معلوم است بعضی از [علم] است اصلاً نافع نیست مثل سحر و شعبده و جادوا و اینها بعضی علم است نافع است مثل جهان‌بینی ایمان حکمت کلام فقه اصول و این علم علمی است فی نفسه نافع است این یک مطلب و آن علمهایی که نظیر سحر و شعبده و جادوا باشد علم زیانبار است این یک مطلب مطلب دیگر این است که همین علوم نافع نظیر تفسیر و حکمت و کلام و فقه و اصول شخص گاهی از او بهره نمی‌برد این علم فی‌نفسه نافع است ولی عالم از او بهره نمی‌برد این دو مطلب اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «اعوذ بک من علم لا ینفع» یعنی اولاً چیزی باشد که فی‌نفسه نافع باشد یک و من هم از او بهره ببرم دو، یعنی علم صحیح یاد بگیرم و عمل صالح از آن علم بهره برده باشم خب آن‌گاه ما علوم شیطانی نداریم علوم تجربی اینها که علوم شیطانی نیستند سحر و شعبده و جادوا و اینها علم شیطانی است و هرگز آنها اهل فلاح و صلاح و سداد نیستند آنها نتیجه نمی‌برند اما علوم مادی از دریا و زیر دریاشناسی تا عمق کهکشان‌شناسی همه اینها علوم الهی است اینها تفسیر آیات تکوینی خداست آن‌که دارد دریا را می‌شناسد زیر دریا را می‌شناسد کشتی دریانورد می‌سازد زیر دریا نورد می‌سازد همه اینها تفسیر آیات الهی است بهره هم می‌برند منتها شخص اگر از اینها بهره سوء برد مثل کسی است که علوم نقلی سودمند دارد ولی آنها را ـ معاذ‌الله ـ در راه باطل صرف می‌کند خب
﴿فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ﴾ شاید روز شنبه یا یکشنبه احیاناً ما موفق نشویم خدمت شما این دو روز را مشرف بشویم این ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ﴾ بعد از شاید دوشنبه هفته بعد بخوانیم که ﴿اللّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ﴾ به نحو مانعة الخلو است که اجتماع را شاید مطالب دیگری که حالا قابل عرضه باشد نیست حالا ان‌شاء‌الله شنبه و یکشنبه را موافقت بفرمایید دوشنبه می‌آییم خدمت شما
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 31:41

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی