display result search
منو
تفسیر آیات 145 تا 147 سوره اعراف

تفسیر آیات 145 تا 147 سوره اعراف

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 37 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 145 تا 147 سوره اعراف"
کلام گاهی بلا واسطه است و گاهی من وراء حجاب است
در مسائل اعتقادی و اصول علمی هر آیه‌ای را چه تدوینی چه تکوینی ببینند ایمان نمی‌آورند

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَکَتَبْنا لَهُ فِی اْلأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُریکُمْ دارَ الْفاسِقینَ ٭ سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی اْلأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَإِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَإِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَکانُوا عَنْها غافِلینَ ٭ وَالَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَلِقاءِ اْلآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾

دو امر ذات اقدس الهی دارد یکی نسبت به موسای کلیم (سلام الله علیه) یکی هم نسبت به قوم او منتها یکی بلا واسطه است و دیگری را به واسطه بیان فرمود به خود موسای کلیم (سلام الله علیه) فرمود: ﴿فَخُذْها بِقُوَّةٍ﴾ یا ﴿فَخُذْ مَا آتَیْتُکَ﴾ به قوم موسای کلیم مستقیماً نفرمود به اینکه محکم بگیرید بلکه به موسای کلیم (علیه السلام) فرمود: قوم خود را امر بکن که بگیرند: ﴿وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها﴾ گرچه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» به بنی اسرائیل هم خطاب می‌کند می‌فرماید: ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ ولی هر دو امر به خدا اسناد دارد و خدا هم با موسای کلیم سخن گفت هم با قوم او منتها یکی بلاواسطه و دیگری مع‌الواسطه کلام مع‌الواسطه هم کلام است چون در پایان سوره «شوری» در آنجا فرمود خداوند به یکی از سه راه با بندگان با بشر سخن می‌گوید یا بلاواسطه است یا من وراء حجاب است یا به وسیله رسول آن رسول خواه از فرشته باشد خواه از بشر وقتی ذات اقدس الهی با بنی اسرائیل به وسیله موسای کلیم که رسول خداست سخن می‌گوید در حقیقت با بنی اسرائیل دارد سخن می‌گوید چه اینکه با امت اسلامی به وسیله رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سخن می‌گوید در حقیقت خداست که دارد با بشر حرف می‌زند بنابراین چون کلام گاهی بلا واسطه استه گاهی من وراء حجاب است گاهی به واسطه رسول آن رسول هم گاهی آسمانی است گاهی زمینی پس در همه موارد کلام کلام خداست چه اینکه کتاب هم کتاب خداست امر هم چه بلا واسطه باشد چه مع الواسطه آمر در حقیقت خداست پس گرچه در آیه محل بحث یعنی در سوره «اعراف» فرمود تو به قومت امر بکن که ﴿یَأْخُذُوا﴾ بگیرند ولی همین امر مع‌الواسطه را ذات اقدس الهی در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» به خود اسناد داد فرمود ما به بنی‌اسرائیل گفتیم؟ ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ .
مطلب بعدی آن است که این کلمه ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی اْلأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ گرچه تکبر دو قسم است یک قسم مذموم است و یک قسم محمود و ممدوح آن قسم که مذموم است بغیر حق است و آن قسم که درست است تکبر در مقابل متکبرین است که «التکبر علی المتکبرین صدقه» لکن سیاق این آیات نشان می‌دهد که منظور تکبر باطل است نه مطلق تکبر قهراً کلمه ﴿بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ قید توضیحی خواهد بود نه قید احترازی اگر کلمه تکبر به نحو مطلق ذکر بشود این دو قسم است یک قسم رایجش مذموم است و قسم دیگرش محمود انسان بی‌جا تکبر بکند کار زشتی است در برابر متکبران متکبر باشد کار زیبایی است لکن سیاق آیه نشان می‌دهد که منظور تکبر بی‌جاست و تکبر باطل است قهراً این کلمه ﴿بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ می‌شود تأکید و برای توضیح ذکر شده است نه برای احتراز برای اینکه سرگذشت آل‌فرعون را ذات اقدس الهی بازگو کرد در پایان فرمود: ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی اْلأَرْضِ﴾ چند قید در این آیه 146 هست که همه نشان می‌دهد منظور تکبر باطل است کلمه ﴿بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ اگر نبود باز هم می‌فهمیدیم که این تکبر باطل است پس معلوم می‌شود این ﴿بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ یک قید توضیحی است نه قید احترازی چند قید در این آیه هست یکی اینکه اولاً سیاق در جریان آل‌فرعون است که اینها در قبال حق متکبرانه و مستکبرانه برخورد می‌کردند و خداوند جریان موسی و محرومان بنی اسرائیل را ذکر می‌فرماید جریان فرعون و درباریان فرعون و هامان و قارون را آن بخشها را هم ذکر می‌فرماید حالا گرچه جریان قارون را تا کنون ذکر نکرد آنها می‌شوند «متکبر فی الارض» که تکبرشان باطل است این سیاق آیات اما الفاظی که در این آیه 146 به کار رفت متعدد است که همه اینها دلالت می‌کند که منظور از این تکبر تکبر بی‌جا و باطل است یکی اینکه فرمود: ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی اْلأَرْضِ﴾ خب «متکبر فی الارض» یک کار بدی است دیگر تکبر در ارض یک چیز بدی است تکبر در برابر متکبر چیز خوبی است اما تکبر در روی زمین چیز بدی است دیگر تکبر در روی زمین که دو قسم نیست یک قسمش باطل یک قسمش حق تا کلمه ﴿بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ بشود قید احترازی نظیر ﴿یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الحَقِّ﴾ ﴿وَقَتْلَهُمُ الأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ در آن آیاتی که می‌فرماید اینها انبیا را بی‌جا کشتند بغیر حق کشتند این غیر غیر توضیحی است نه قید احترازی برای اینکه قتل انبیا که دو قسم نیست که یک قسمش به جا یک قسمش بی‌جا تا کلمه ﴿بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ قید احترازی باشد تکبر در زمین جزء باطل چیز دیگر نخواهد بود این یک قید قید دیگر این که فرمود این متکبرین کسانی‌اند که ﴿وَإِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها﴾ در بخشهای مثبت هر دلیل خوب هر آیه خوب هر معجزه سودمند هر برهانی را چه مربوط به آیات تدوینی چه مربوط به آیات تکوینی باشد اینها ببینند ایمان نمی‌آورند قید سوم و شاهد سوم اینکه در بعد منفی هر جا سخن از حق و رشد اخلاقی باشد اینها نمی‌پذیرند آن ﴿وَإِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها﴾ ظاهراً ناظر به آن براهین عقلی است مربوط به اصل مبدأ و معاد و نبوت و اینهاست حالا یا برهان است یا معجزه که آن هم به نوبه خود برهان است در بخشهای اخلاقی حقوقی فقهی هم که به باید و نباید برمی‌گردد هر راه رشدی را به آنها ارائه کنند و اینها هم ببینند ایمان نمی‌آورند این هم دو پس یکی کلمه ﴿فِی اْلأَرْضِ﴾ است قید اول دوم اینکه در مسائل اعتقادی و اصول علمی هر آیه‌ای را چه تدوینی چه تکوینی ببینند ایمان نمی‌آورند دو در مسائل اخلاقی فقهی حقوقی هر راهی که مربوط به حکمت عملی است و رشد در آن تأمین شده است به باید و نباید برمی‌گردد اینها ایمان نمی‌آورند ﴿وَإِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً﴾ چهار در بعد منفی ﴿وَإِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً﴾ این سبیل غی در مقابل آن کل آیه است هر جا شبهه‌ای باشد که مربوط به اصول اعتقادی است اینها قبول می‌کنند خب که مربوط به باید و نباید نیست به بود و نبود برمی‌گردد هرجا رذایل اخلاقی است خلاف فقه است خلاف حقوق است خلاف اخلاق است ببینند آن را قبول می‌کنند ﴿وَإِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ﴾ چه مربوط به عقاید چه مربوط به بخشهای عملی یعنی فقه و حقوق و اخلاق این را به عنوان راه و خط مشی قبول می‌کنند خب همه این قیود نشان می‌دهد که تکبرشان باطل است پس کلمه ﴿بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ نمی‌تواند قید احترازی باشد قید توضیحی خواهد بود نظیر ﴿یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الحَقِّ﴾ .
‌پرسش: ...
پاسخ: نه خب این شخص که در روی زمین که متکبر نیست که این شخص در روی زمین ﴿یَمْشُونَ عَلَی الأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ متواضعانه راه می‌روند ولی وقتی یک متکبری را ببینند در برابر او عکس العمل ارائه می‌کنند.
مطلب بعدی آن است که ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَکانُوا عَنْها غافِلینَ﴾ اینها آیات الهی را تکذیب کردند و از آیات الهی غافل ماندند آیات الهی اعم از تدوینی و تکوینی است یعنی آنچه را که ما به وسیله موسای کلیم (سلام الله علیه) ارائه کردیم براهینی اقامه کرد موسای کلیم و هارون (سلام الله علیهما) گفتند: ﴿قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی﴾ این ادله را اقامه کردند آنها نپذیرفتند آیات تکوینی از قبیل آیات بینات معجزه‌ای نظیر عصا و ید بیضاء و آن معجزات دیگر اینها را نپذیرفتند سیری در آفاق و انفس نکردند اینها چون آیات الهی را تکذیب کردند از همه آنها غافل شدند در نتیجه ما توفیق پذیرش را از اینها گرفتیم یعنی چیزی به اینها ندادیم اینها را به حال خودشان رها کردیم حالا همان طوری که در آیه بعد جریان عذاب قیامت را ذکر می‌کند می‌فرماید عذاب بر اساس تجسم اعمال است عذاب نتیجه عمل است چیز دیگری نیست در جریان دنیا هم همین‌طور است یعنی این محرومیت از معارف اعتقادی محرومیت از تخلق به اخلاق الهی و تفقه به فقه دینی و مانند آن این هم جزای عمل خودشان است مسئله تجسم اعمال اختصاصی به قیامت ندارد در جریان دنیا هم همین‌طور است منتها قیامت چون از ما غایب است احیاناً ما فکر می‌کنیم که نحوی جزای او حتما شبیه جزاهای اعتباری و قراردادی محاکم قضایی است بلکه فکر می‌کنیم یک اعتبار محض است لکن قرآن می‌فرماید نه قیامت جزای آنها نتیجه عمل خود آنهاست جزا جزء عمل چیز دیگر نیست اینکه می‌فرماید: ﴿هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ این‌چنین نیست که مخصوص آخرت باشد اطلاقش شامل دنیا و آخرت خواهد شد یعنی هر کیفری هم که در دنیا می‌بینند این محصول عمل خود آنهاست آن کسی که عمل را به این صورت درمی‌آورد خدایی است که کیفر می‌بخشد عمل خودبه‌خود به آن صورت درنمی‌آید اینجا دو مسئله است که نباید از هم تفکیک بشود باید کنار هم مطرح بشود یکی اینکه جزا متن عمل است همان عمل است که به این صورت در می‌آید یک چه در دنیا چه در آخرت دوم اینکه هیچ چیزی خود‌به‌خود به صورتهای دیگر تبدیل نمی‌شود یک مبدل می‌طلبد آن مبدل خداست هیچ چیزی از جایی به جایی حرکت نمی‌کند مگر به وسیله محرک ولی موادش همان است چیز دیگری نیست این‌چنین نیست که اگر گفتند جزا عین عمل است یعنی مجازی نخواهد یا جازی نمی‌خواهد کیفر دهنده نمی‌خواهد نه آنکه این مواد را به آن صورت درمی‌آورد او خداست حالا نمونه‌هایی هم از او بازگو می‌شود خب.
مطلب مهمی که اینجا با ید به آن توجه کرد این است که اینکه فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَکانُوا عَنْها غافِلینَ﴾ این شامل همه آیات الهی می‌شود نه آیات تدوینی آنها را متنبه کرد نه معجزات آنها را متنبه کرد نه آیات آفاقی تکوینی آنها را متنبه کرد نه آیات انفسی تکوینی آنها را متنبه کرد بنابراین خودشان را هم گم کردند چون خودشان از آیات الهی‌اند ﴿سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی اْلآفاقِ وَفی أَنْفُسِهِمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾ خب خود نفس بر اساس آن مرحله ضعیف‌اش «عُرفت الله سبحانه بفسخ العزائم وَحل العقود وَنقض الهمم» یک آن مرحله قوی‌اش «من عرف نفسه فقد عرف ربه» دو خب اگر کسی خودش را فراموش کرد نه از آن مرحله ضعیف طرفی می‌بندد بر اساس «عُرفت الله سبحانه بفسخ العزائم وَحل العقود وَنقض الهمم» نه بر آن محور اعلی و برجسته می‌نشیند و استفاده می‌کند «من عرف نفسه فقد عرف ربه» چون خودش را فراموش کرد وقتی خودش را فراموش کرد دیگری به جای او می‌نشیند و تصمیم می‌گیرد وقتی دیگری به جای او نشست و تصمیم گرفت این می‌شود بلندگوی دیگری دیگری می‌گوید این‌چنین بگو بگو من برترم من بزرگترم این هم داد می‌کشد می‌گوید من برترم من بزرگترم آن بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) که در اوایل نهج‌البلاغه است که وقتی هم اشاره شد و خوانده شد آن بیان نورانی این بود که اول وسوسه است مکروهات است بعد گناه صغیره است بعد گناه کبیره است به وسیله وساوس و مکروهات و گناه صغیره و گناه کبیره شیطان پای خود را به حرم دل باز می‌کند وارد صحنه دل می‌شود وقتی شد نظیر این مرغهایی که بر بالای یک درختی کم کم آشیانه می‌سازند این برگها و چوبها را جمع می‌کنند آشیانه می‌سازند این هم کم کم آنجا لانه می‌کند و آشیانه می‌سازد وقتی آشیانه کرد نظیر مرغهای بالای درخت تخم گذاری می‌کند وقتی تخمش رشد کرد این تخمها را زیر بال و پر خود می‌گیرد و زیر پر می‌گیرد و اینها را جوجه درست می‌کند وقتی این جوجه‌ها رشد کردند از این تخم مرغ درآمدند این صحنه دل را توسعه می‌دهد دیگر حالا از آشیانه می‌آید بیرون وقتی از آشیانه آمد بیرون کل فضای دل را این جوجه‌ها می‌گیرند وقتی کل فضای دل را جوجه‌ها گرفتند اگر یک چیزی هم در صحنه دل بود اینها را بیرون می‌کنند کل این صحنه را این جوجه‌ها مالک می‌شوند آن وقت هر صدایی که شنیده می‌شود صدای این جوجه‌هاست این ترجمه آن پنج شش جمله نورانی نهج‌البلاغه است که فرمود وقتی شیطان راه پیدا کرد «باض» اول بیضه گذاری می‌کند تخم گذاری می‌کند وقتی این تخمها را زیر بال خود گذاشت «و فرخ» فرخ و فروخ است جوجه جوجه‌ها را می‌گویند فرخ فروخ جوجه درمی‌آید وقتی این جوجه‌ها و بچه شیطانها در آمدند «دب و درج» دبیب دارند دابه را دابه می‌گویند برای اینکه می‌جنبند دیگر این بچه شیطانها و این پرنده‌هایی که تازه بال و پر درآوردند در صحنه دل مرتب راه می‌روند وقتی که دبیب را همین بچه شیطانها اداره کردند تدرج را اینها اداره کردند اگر هم یک خاطرات روشنی در صحنه دل باشد از صحنه دل بیرون می‌کنند آن وقت صحنه دل را مالک می‌شوند وقتی مالک شدند از این به بعد این شخص ابزار کار آنهاست «فنظر بأعینهم ونطق بألسنتهم» می‌گوید باید این را نگاه کنی این هم نگاه می‌کند باید این‌طور حرف بزنی این هم حرف می‌زند چون انسان وقتی خودش را گم کرد دیگری آنجا می‌نشیند دیگر منتها وقتی مال را گم کرد دیگری می‌گیرد خودش را گم کرد دیگری می‌آید به جای او می‌نشیند این بیچاره خودش را گم کرد ولی نمی‌داند که دیگری آمده نشست اینها یک چیز مجاز نیست که حالا شیطان آمده در دل و انسان بلند گوی شیطان است یا فلان دولت مردان فلان قسمت مردم غرب زمین شیطان بزرگ‌اند یا آمریکا شیطان بزرگ است اینها نه مجاز است نه کنایه است نه استعاره است نه تشبیه است امر حقیقی است این‌چنین نیست که مجاز باشد چه اینکه در آن قسمتهای قرب نوافل هم امر حقیقی است که گاهی فرشته به جای انسان می‌نشیند و حرف می‌زند خب لذا ذات اقدس الهی بعد از اینکه فرمود اینها آیات الهی را تکذیب کردند فرمود از همه آیات غافل‌اند خب یکی از بهترین آیات الهی آیات انفسی است دیگر اینها از خودشان غافل‌اند ﴿نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم﴾ به فکر همه کس هستند به فکر خودشان نیستند این ادعاهایی که دارند که برای اینها نیست اینها که این‌طور نیستند پس به زبان چه کسی دارند حرف می‌زنند یعنی این شخصی که الآن این‌چنین ادعا می‌کند خودش دارد حرف می‌زند یا دیگری خودش که این نیست پس دیگری دارد این حرف را می‌زند دیگر فرمود: ﴿وَکانُوا عَنْها غافِلینَ﴾ آن‌گاه با ﴿نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ﴾ سازگار می‌شود بعد هم در آیه بعد به فرماید ﴿هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ این اطلاقش شامل دنیا و آخرت هم خواهد شد گرچه در ذیل جریان آخرت است فرمود: ﴿وَالَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَلِقاءِ اْلآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ اما مورد که مخصص نیست این یک اصل کلی است که جزای اینها به عمل اینهاست مگر آن آیه قبل کیفر اینها نبود؟ یا در بخشهای دیگر مگر نمی‌فرماید: ﴿لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾ خب اگر خزی دارین هست جزاست دیگر اگر در آیه قبل فرمود که ما آنها را از آیات خودمان منصرف کردیم بعد هم برهان مسئله این است که اینها آیات ما را تکذیب کردند لذا ما توفیق فهم معارف را از آنها گرفتیم این هم یک نحو جزاست در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید که جزا حداقل چهار قسم است که آن قسم برترش قسم چهارمش مربوط به کیفر الهی است یک قسم کیفر انتقام جویانه است که مظلوم از ظالم می‌گیرد البته در مدار عدل یعنی کیفرها و انتقامهای عادلانه چهار قسم است یک قسمش انتقام عادلانه‌ای است که مظلوم از ظالم می‌گیرد برابر ﴿فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ﴾ یا ﴿وَإِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ﴾ خب در اینجا مظلوم برای تشفی قلب خود و تسلی قلب خود و خنک شدن دل خود از ظالم انتقام می‌گیرد این یک کاری است عادلانه همراه با تشفی و تسلی دل قسم دوم انتقامی است که دستگاه قضایی از بزهکار می‌گیرد اگر یک کسی ظلمی بر دیگری روا داشت قاضی قلبش رنجور نشد چون از این صحنه بی‌خبر است ولی برای تأمین امنیت اجتماع بزهکار را متهم را محاکمه می‌کند بعد از اینکه معلوم شد این کار جرم است یک و این جرم به این شخص استناد دارد دو و عالماً عامداً این کار را انجام داد نه سهواً و نسیاناً سه آن وقت کیفر را تنظیم می‌کند چهار قاضی از مجرم انتقام می‌گیرد برای برقراری نظم جامعه نه برای اینکه قلب او تشفی پیدا کند چون او که آسیبی ندید این دو قسم سوم انتقامی است که طبیب از بیمار ناپرهیز می‌گیرد یعنی اگر یک کسی بیمار بود دستگاه گوارش او آسیب دید به طبیب مراجعه کرد طبیب گفت فلان غذا را نخور و فلان دارو را بخور اگر این بیماری که دستگاه گوارش او آلوده است به حرف طبیب عمل نکند آن غذای منهی را که نباید بخورد استفاده بکند آن داروی مأمور به را که باید بخورد نخورد به دل درد مبتلا می‌شود انتقامی که طبیب از بیمار ناپرهیز می‌گیرد چیزی جز ناپرهیزی او نیست اما این انتقام یک انتقام تکوینی است نه قراردادی جا برای قرار داد نیست همه سرزمینها این‌چنین است جا برای عفو و بخشش و تخفیف هم نیست که حالا طبیب عفو کند یا تخفیف بدهد یا سهل انگاری کند اینها نیست تکوینی است قرار دادی نیست جای عفو و بخشش و تخفیف هم ینست ولی این انتقام تکوینی محدود است یعنی اگر کسی ناپرهیزی کرد طبیب هم اکنون انتقام نمی‌گیرد می‌گوید که اگر این دارو را نخوردی یا این غذایی را که من گفتم نخور خوردی ممکن است بعد از یک ساعت یا یک روز یا یک ماه یا یک سال به فلان درد مبتلا بشوی این مربوط است به کیفیت بیماری آن بیمار بالأخره در آینده نزدیک یا دور مبتلا خواهی شد قسم چهارم آن است که ولی کودک به کودک بازی گوش می‌گوید دست به آتش نزن با آتش بازی نکن خب اگر این بچه حرف مادر را گوش نداد حرف پدر را گوش نداد با آتش بازی کرد آن دیگر بعداً دستش نمی‌سوزد که هم اکنون می‌سوزد این قسم چهارم از اقسام دیگر دقیق‌تر است ولی شاید ادق از او هم باز فرض بشود انتقامی که ذات اقدس الهی از مجرمین می‌گیرد از قبیل قسم چهارم است حقیقت گناه آتش است منتها حالا اگر کسی مست بود مگر می‌فهمد؟ اگر کسی خواب بود مگر می‌فهمد؟ اگر کسی بیهوش بود مگر می‌فهمد؟ فرمود: ﴿إِنَّهُمْ لَفی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾ خب چرا مست دستش را می‌برند نمی‌فهمد یا کسی که به اتاق عمل رفته چون بیهوش است دستش را قطع می‌کنند پایش را قطع می‌کنند احساس نمی‌کند چون او در سکرت است حالا یا سکرت مقام است یا سکرت جوانی است یا سکرت زر و زور است بالأخره غافل است اگر کسی در سکرت باشد این احساس ندارد وقتی به هوش آمده فریاد می‌کشد فرمود این‌چنین نیست که این آتش بعد روشن بشود این هم اکنون اینها دارند می‌سوزند: ﴿یَطُوفُونَ بَیْنَها وَبَیْنَ حَمیمٍ آنٍ﴾ ﴿إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعیراً﴾ هم اکنون یک نار است بعد هم یک نار دیگر خب اگر هم اکنون نار است اینها الان نار در بطنشان است در شکمشان آتش هست منتها حالا چون در سکرت‌اند احساس نمی‌کنند اگر ولی کودک به کودک می‌گوید دست به آتش نزن و کودک نافرمانی کرد ولی از این مولّی علیه بازی گوش انتقام می‌گیرد اما این انتقامش هم اکنون است نه به آینده موکول باشد جزا جز عمل چیز دیگر نیست حالا اگر کسی بیهوش بود و اکنون درک نکرد معنایش این نیست که اکنون عذاب نیست بعد از مرگ این عذابهای ظهور می‌کند نه حادث بشود.
‌پرسش: ...
پاسخ: آن هم سعی می‌کند مگر در جریان دست زدن کودک به آتش چیست خودبه‌خود می‌سوزد یعنی هیچ عاملی این پوست را جمع نمی‌کند هیچ عاملی درد ایجاد نمی‌کند یعنی _معاذ‌الله_ چه خدا بخواهد چه خدا نخواهد آتش پوست را می‌سوزاند یا آن انقباض و آن سوختگی و آن تألم پدید آورده خداست منتها سریع است این‌چنین نیست که آتش بدون اذن خدا اثر بکند چه خدا بخواهد چه خدا نخواهد او گوشت و پوست را بسوزاند _معاذ‌الله_ این‌چنین نیست که.
‌پرسش: ...
پاسخ: بله گاهی ذات اقدس الهی تأثیر او را کم می‌کند مثل اینکه نزدیک آتش رفته حرارت گرفته نه خود آتش اگر آن هفت ساعت بگذرد آن مدتی که گناهکار گناه کرد گناه به علاوه تأخیر هفت ساعت به علاوه ترک توبه می‌شود آتش چون مهلت داد ذات اقدس الهی تا ببینیم کجا مهلت می‌دهد تا ببینیم کجا مهلت ندهد انتقام او مربوط به استمهال و مهلت اوست اگر بفرماید کسی گناه بکند در اوائل امر باشد بین عالم و غیر عالم فرق است گفتند عالم اگر گناه بکند مثل کسی است که لبه جهنم حرکت می‌کند ارتکاب همان ﴿عَلَی شَفا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ﴾ هم همان افتادن همان مسئله نمی‌داند جاهل قاصر است دسترسی ندارد او مقداری از آتش فاصله دارد وقتی گناه کرد می‌افتد ولی بالأخره کسی هست دستش را بگیرد یک مقدار از جهنم و آتش فاصله دارد در لبه جهنم حرکت نمی‌کند چون نمی‌داند حالا تا گناه از چه کسی باشد یک وقت است به او هفت لحظه هم مهلت نمی‌دهند یک لحظه هم مهلت نمی‌دهند ارتکاب همان و سوختن همان مثل اینکه کسی چندین بار ذات اقدس الهی راه توبه را برای او باز کرده حالا این بی‌اعتنایی می‌کند اما اگر کسی جاهل بود غافل بود ساهی بود ناسی بود راه برای تذکره و تعلیم او باز است و او مهلت می‌دهد اگر ارتکابش به علاوه گذشت آن زمان مهلت شد آن‌گاه تبدیل به آتش می‌شود.
‌پرسش: ...
پاسخ: کیفر به نصاب نرسیده.
‌پرسش: ...
پاسخ: خب البته اگر کسی توبه بکند ذات اقدس الهی می‌گذرد ولی آنجایی که راه توبه را هم خود شخص بسته است محل بحث است.
‌پرسش: ...
پاسخ: می‌تواند ولی شخص هم باید قابل باشد دیگر حالا اگر کسی نظیر همین آیه 146 درباره او جرای شد طوری است که یتکبر فی الارض یک، ﴿وَإِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها﴾ دو، ﴿وَإِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً﴾ سه، ﴿وَإِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً﴾ چهار، چنین کسی با دیدن همه معجزات بی‌اعتنایی می‌کند خب ذات اقدس الهی به او مهلت نمی‌دهد بنابراین اگر ذات اقدس الهی فرمود: ﴿هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ این می‌تواند شامل عذاب دنیا و عذاب آخرت هر دو باشد این تجسم اعمال اختصاصی به آخرت ندارد ممکن است که در دنیا همین کیفرهای تلخی که دامنگیر تبهکاران می‌شود عصاره اعمال خود آنها باشد.
‌پرسش: ...
پاسخ: همین دیگر.
پرسش: ...
پاسخ: بله یعنی من اینها را از آیات خودم منصرف می‌کنم برای اینکه جزای عملشان همین است چون در بخشهای دیگر دارد: ﴿ثُمَّ انصَرَفُوا صَرَفَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَفْقَهُونَ﴾ چون اینها عمدا از دین و راه و برهان عقلی و نقلی خودشان را منصرف کردند آن وقت خدا هم توفیق را از اینها گرفته.
‌پرسش: ...
پاسخ: نه حالا سخن از قصاص است نه حدّ درباره قصاص گفتند: ﴿مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً﴾ قصاص یک حساب دارد و حد یک حساب دارد حالا اگر کسی در یک خیابانی، بیابانی دارد کتک می‌خورد می‌گوید صبر بکن من بروم محکمه قاضی یا همان‌جا می‌گویند خوردی بزن دیگر این دیگر نمی‌گویند صبر بکن برو پیش قاضی که ﴿فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُم﴾ خب بنابراین آنچه را که در این کریمه آمده است ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی اْلأَرْضِ﴾ نشانهٴ آن است که این تکبر تکبر بی‌جاست پس کلمه ﴿بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ می‌شود قید توضیحی به دلیل اینکه همه این جمله‌هایی که در این سیاق ذکر شده است نشان می‌دهد که این تکبر تکبر بی‌جاست.
مطلب دیگر آن حدیثی است که مرحوم فیض در صافی نقل کرده است البته دیگران هم آورده‌اند که «اذا عَظمت اُمتی الدنیا نُزعت عنها هیبة الاسلام وَاذا ترکوا الأمر بالمعروف وَالنهی عن المنکر حُرمَت برکة الوَحی» یا من برکت وحی را از اینها باز می‌دارم این نشانه گناهان است که اگر کسی دنیا را بزرگ بشمارد بزرگی اسلام از قلب اینها گرفته خواهد شد دیگر دین را بزرگ نمی‌شمارد این توفیق از اینها گرفته می‌شود یا اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر را ترک بکند برکت وحی الهی از اینها گرفته می‌شود حالا اگر وحی تشریعی است درک وحی تشریعی از اینها گرفته می‌شود اگر وحی تسدیدی است الهامی است نظیر آن وحیهایی که به مادر موسی (سلام الله علیهما) شده است یا برکات دیگر آنها هم سلب می‌شود.
مطلب دیگر اینکه برخی‌ها خواستند بگویند ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی اْلأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ این ناظر به صیانت قرآن از تحریف است یعنی اگر کسی بخواهد دست تطاول و چپاول و غارتگری نسبت به آیات الهی دراز کند من آنها را منصرف می‌کنم ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ﴾ یعنی آیات تدوینی ﴿الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی اْلأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقّ﴾ آن متکبرینی که قصد تطاول دارند و بخواهند آیات الهی را کم و زیاد بکنند من آنها را منصرف می‌کنم ولی استفاده چنین معنایی از آیه آسان نیست بعید است خب مطلب بعدی آن است که در این کریمه وقتی فرمود ﴿وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ﴾ اینها هم از آیات آفاقی غافلند هم از آیات انفسی در حقیقت خودشان را گم کردند چون خودشان را گم کردند هیچ کاری را برای صلاح خودشان انجام نمی‌دهند وقتی کاری را برای صلاح انجام ندادند هر کاری که انجام می‌دهد می‌شود باطل و زیانبار اگر به حسب ظاهر خیر بود چون ظاهرش خیر است باطنش بی‌‌ مغز است ﴿افئدتهم هوا﴾ چنین کاری حبط است آن سیئاتشان که کیفر دارد حسناتشان می‌شود حبط فرمود ﴿وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِ‏آیاتِنا وَ لِقاءِ اْلآخِرَةِ﴾ اینها که آیات الهی را چه تدوینی چه تکوینی چه آفاقی چه انفسی و معجزات همه اینها را تکذیب کردند و قیامت را تکذیب کردند و منکر شدند ﴿حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ﴾ اعمالشان باطل است در برابر آن سیئات که خب گرفتار خواهند بود چه اینکه ذات اقدس الهی در آیه قبل فرمود ما برابر سیئات اینها از اینها انتقام می‌گیریم حسنات اینها هم حبط می‌شود حبط یعنی باطل اینکه فرمود اعمالشان حبط می‌شود یعنی اعمال خیرشان برای اینکه این اعمالشان یا ظاهرا خیر است باطناً شر یا اگر ظاهر و باطن خیر باشد خیرش محدود به دنیاست بهره‌های دنیایی می‌برند بیان ذلک این است که اگر اینها کافرند مثلاً عبادتهایی دارند برای صنم و وثن عبادت می‌کنند این اعمالی که برای بتها عبادتهایی که برای بتها انجام می‌دهند بر اساس ﴿ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللّهِ زُلْفى﴾ یا ﴿هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللّهِ﴾ این مثل سراب است لذا فرمود ﴿الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ﴾ که ﴿یَحْسَبُهُ الظَّمْ‏آنُ ماءً﴾ عبادت در برابر بت و شفاعت بت سراب است پس ظاهرش عبادت است باطنش سراب وقتی که ﴿حَتّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا﴾ این لاشیء است لذا می‌شود حبط پس اینگونه از کارها که به حسب ظاهر عبادت است به حسب باطن سراب و باطنش برای اینها روز مرگ روشن می‌شود که ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْ‏آنُ ماءً﴾ اما اگر خیرات اجتماعی و اخلاقی و انسانی بود درمانگاهی ساختند پل و راهی ساختند مشکلات مالی یک عده‌ای را برآورده کردند این جزء خیرات است البته کار خوبی است یک کار انسانی است کارهای توسلی هم هست اینها را برای رضای خدا هم لازم نیست انجام بدهند یک حسنات دنیایی است اینها یک برکات دنیایی را به همراه دارد اگر کسی خدمات دنیایی کرده باشد در دنیا بهره خودش را می‌برد یک نانی پیدا می‌کند نامی پیدا می‌کند مشکلات دنیایی او برطرف می‌شود این را ذات اقدس الهی در قرآن کریم وعده داد که اگر کسی هرس دنیا طلب بکند و برای دنیا تلاش و کوشش بکند ما اعمال آنها را توکیه می‌کنیم رها می‌کنیم هر اندازه کار کردند برابر کار اینها به اینها پاداش خواهیم داد اما در محدوده دنیا و اما آنچه که مربوط به سخن بعضی از اهل معرفت بود و امام (رضوان الله تعالی علیه) در تعلیقاتشان بر شرح فصوص و مصباح بیان کردند که اینها صورت خودشان را در آینه بعضی از رافضیه می‌بینند این جواب دوم است جواب اول این است که منظور از این رافضی کیست آیا جبریه است یا امامیه چون خود شعرانی که آن کتاب را تلخیص کرده است گفت رافضیه اینها هستند اینها را هم می‌گویند رافضیه خب پس جواب اول این است که باید معلوم بشود این رافضیه چه کسانی هستند یک، مطلب دوم این است که این حرف مال صاحب کتاب نیست از آن رجبیون نقل کرده دو، مطلب سوم این است که بر فرض منظور از این رافضه امامیه باشد آن‌گاه اینها به منزله آینه‌ای‌اند که آن انسان تبهکار صورت خود را در آینه این شیعه دیده است اگر یک وقتی خنزیر را دید در حقیقت خود را دید.
اعاذنا الله من شرور انفسنا
والحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:30

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی