- 404
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 135 تا 137سوره اعراف
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 135 تا 137سوره اعراف"
اگر مهلت اثر داشته باشد و گروهی ایمان بیاورند ذات اقدس الهی تعجیلی در عذاب نمیکند
خون شهید و مظلوم هدر نمیرود به زمین نمیرود بلکه زمینه را فراهم میکند
>اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَلَمّا کَشَفْنَا عَنْهُمُ الْرِّجْزَ إِلَی أَجَلٍ هُمْ بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ یَنْکُثُونَ ٭ فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ ٭ وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَی عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَاکَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُوا یَعْرِشُون﴾
ظاهراً آلفرعون تعهد میسپردند که اگر تا فلان وقت به ما مهلت بدهید ما هم ایمان میآوریم و هم بنیاسرائیل را آزاد میکنیم وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) از ذات اقدس الهی درخواست میکرد این عذاب برطرف میشد تا آن وقت معیّن ولی آنها تا آن وقت معیّن نه ایمان میآوردند نه بنیاسرائیل را آزاد میکردند لذا عذاب دیگر میآمد این یک مطلب.
دوم اینکه گرچه ظاهر آیه این نیست که موسای کلیم(سلام الله علیه) دعا میکرد و به دعای موسای کلیم عذاب میآمد در کشف عذاب به موسی(سلام الله علیه) مراجعه میکردند ولی در نزول عذاب ظاهری از آیه دلالت ندارد که موسی دعا میکرد یعنی نفرین میکرد و عذاب میآمد ولی به استناد کلمه آیه که اینها را خدا میفرماید: ﴿آیَاتٍ مُفَصَّلاَتٍ﴾ است نشان میدهد که روی تناسب حکم و موضوع منظور از این آیات تنها آیات توحید نیست بلکه آیات وحی و نبوت هم است برای اینکه در فضای مبارزه فرعون با موسی و موسی با فرعون اگر خدا برای اثبات حقانیت موسای کلیم(سلام الله علیه) آیاتی نازل میکند یعنی اینها معجزات و نشانههای صدق دعوا و دعوت موسای کلیم(سلام الله علیه) است که دارد اینها آیاتی است مفصل
پرسش ...
پاسخ: بله ولی با خواستن موسای کلیم است یعنی موسای کلیم دعا میکرد یعنی نفرین میکرد آیه نازل میشد یعنی عذاب نازل میشد.
مطلب بعدی آن است که اینها به موسای کلیم(سلام الله علیه) میگفتند که ﴿مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ﴾ و این را به جِدّ میگفتند مشابه آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «هود» آیهٴ 36 ذات اقدس الهی به نوح(سلام الله علیه) وحی فرستاد که در آیهٴ 36 سورهٴ «هود» این چنین آمده است ﴿وَ أُوحِیَ إِلى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ﴾ دیگر کسی ایمان نمیآورد ﴿فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ﴾ در بین بنیاسرائیل هم خب یک عده به موسای کلیم ایمان آوردند یعنی در بین مردم مصر و آن سحره فرعون بودند که سحره فرعون به موسای کلیم ایمان آوردند که بحثش قبلاً در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت که آنها ﴿وَأُلْقِیَ الْسَّحَرَةُ سَاجِدِینَ﴾ غیر از این گروه خاصی که به موسای کلیم از بستگان و منسوبان و وابستگان و پیوستگان فرعون به موسای کلیم(سلام الله علیه) ایمان آوردند کسی دیگر ایمان نیاورد و نمیآوردند میگفتند: ﴿فَمَا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ﴾ همانطوری که ذات اقدس الهی در آیهٴ 36 سورهٴ مبارکهٴ «هود» به حضرت نوح فرموده است دیگر کسی به تو ایمان نمیآورد لذا بعد از آن صحنه جریان طوفان محقق شد که همه آنها به هلاکت رسیدند و اینجا هم همه اینها در دریا غرق شدند اگر مهلت اثر داشته باشد و گروهی ایمان بیاورند ذات اقدس الهی تعجیلی در عذاب نمیکند «انما یُعَجّل﴾ یا «یَعجَل من یخاف الفوت» کسی که میترسد یک مطلبی از دست او فوت بشود شتابزده کار میکند شتابان کار میکند ولی ذات اقدس الهی که چیزی از او فوت نمیشود چه عجلهای دارد مگر در جایی که مشخص بشود که دیگر ﴿سَواءٌ عَلَیْهِمْ ءَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ﴾
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ﴾ از باب شرح بعد از متن یا تفصیل بعد از اجمال است که این ﴿فَأَغْرَقْنَاهُمْ﴾ آن انتقام را تفسیر میکند و تبیین میکند ﴿فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ﴾ اگر کسی بپرسد نحوه انتقام چگونه است و آن این است که غرق کردیم آنها را ﴿فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ﴾ درباره یم هم باید جداگانه [جداگانه] تحقیق بشود که خصوص دریاست یا آن رود عظیم نیل است که آیا آن را هم یم میگویند؟ یا یم به زبان همان مردم مصر اعم از دریا و رود عمیق است و این رود نیل را هم دریا میگویند بحر در اینجا به کار نرفته است یم به کار رفته است.
پرسش ...
پاسخ: اینها چون خود همین نحوه تعذیب یک نحوه معجزه است برای اینکه اینها خواستند نجات پیدا کنند موسای کلیم با مؤمنین از مصر بیرون بروند، نجات پیدا کنند و راهی هم برای خروج نداشتند مگر از همان نیل بگذرند یا از دریای دیگر بگذرند که آسانتر باشد وقتی که خواستند بگذرند ذات اقدس الهی اینها که آمدند جلو پیروان موسای کلیم(سلام الله علیه) به آن حضرت گفتند به اینکه خُب جلو که دریاست، پشت سر هم که فراعنه رسیدند، درباریان فرعون رسیدند ما بین شمشیر و آب الآن گرفتار شدیم جلو غرق، پشت سر هم آتش این جایی نبود که ما را آوردی وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) فرمود: ﴿کَلاّ إِنَّ مَعی رَبّی سَیَهْدینِ﴾ بالأخره دریا که ذاتاً مهلک نیست آن شمشیر برهنهای که دست آنهاست که ذاتاً مهلک نیست همه اینها سپاه الهیاند ﴿لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ اگر ذات اقدس الهی به ما دستور بدهد برگردیم با اینها مبارزه بکنیم میجنگیم و پیروز میشویم اگر دستور بدهد که به دریا برسیم از راه دریا برویم این کار را هم میکنیم خُب این با ایمان قاطع ﴿کُلاّ﴾ جمله اسمیه با تأکید اِنّ نشان میدهد که ﴿أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ یعنی کل این جریان را جنود الهی میبینند ﴿کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ یکی از سنن سفر و مستحبات مسافرت هم همین است انسان وقتی مسافر است این کریمه را بخواند ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ جزء مستحبات سفر است خُب باید بیان قاطعی را فرمود سخن از شاید و احتمال میدهم و این چنین نیست ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ بعد دستور رسید که ﴿اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ﴾ با اشاره آبهای رفته رفت و نیامده نیامد و این جاده خاکی و خشک شد بعضیها خواستند اعتراض کنند که بالأخره شاید یک مقداری پای اسبمان تر بشود که فرمود نه جاده خشک است ﴿فَاضْرِبْ لَهُمْ طَریقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا﴾ نه فقط طریق باشد یک جاده خشک اینها که جاده خشک یعنی آبهای رفته رفت و نیامده ماند خُب آب که ذاتاً سیال نیست همین که بگوید بایست، میایستد اینها حرکت کردند وقتی که این قافله حرکت کردند آنها هم از پشت سر رسیدند خیال کردند برای آنها هم جاده خاکی است وجود مبارک موسای کلیم و همراهان وارد شدند فراعنه و آل فرعون هم رسیدند اینها هر دو در آن دریا یکدیگر را برخورد کردند و موسای کلیم جلو و اینها پشت سر همین که آخرین نفر از مؤمنین موسای کلیم(سلام الله علیه) از دریا بیرون رفت آبهایی که منتظر آمدن بودند آمدند ﴿فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ بعد هم فرمود: ﴿فَالْیَوْم نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً﴾ ما این آب که باید این جسدها را میبرد دستور دادیم که جسد تو را در یک کناری، چیزی بگذارد که این را صاحب المنار نقل میکند که مردم مصر این را دیده بودند و این کار را کردند در کنار بعضی از این اهرام مصر نوشتند ﴿فالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً﴾ خُب این لاشه فرعون را این امواج یم آورد و آورد در کنار یک ساحلی این منطقه ساحل را میگویند جُدّ، جدّ و جُدّه این بندرها را میگویند جُدّه این هم که فعلاً جَدّه معروف است اصلش جُدّه است نه اینکه وجود مبارک حضرت حوّا(سلام الله علیهما) آنجا دفن شده باشد آنجا بشود جَدّه یک چنین اصل چیزی که ندارد این. این جُدّه است اصولاً منطقههای بندری و کرانههای دریا و کنارههای دریا را میگویند جُدّه این است اینکه در کتابهای فقهی میگویند «لو جُد السمک» «لو جُدّه السمک» آیا حلال است یا نه اگر ماهی از دریا بیاید در ساحل آنجا بمیرد حلال است یا حرام؟ این جُدّه یعنی بیاید در ساحل خُب اینها آب این را آورد در جُدّ در کنار یک دریا تا همه ببینند تا عبرت باشد اجساد دیگر را بردند غرض آن است که این گروه غرق شدنشان روی همان جهت بود که موسای کلیم از آنجا عبور میکرد و با عصای موسای کلیم دریا برای یک عده خشک شد دوباره ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾ خود همین نجات موسویان و هلاکت فرعونیان خودش معجزه است ﴿فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ﴾ بعد فرمود که تنها این کار منفی نبود که ما حالا فراعنه را از بین بردیم نه ما هدف مثبتی هم داشتیم و آن هم این است که مستضعف را روی کار بیاوریم، حکومت را آنها اداره بکنند ببینم چه میکنند ﴿وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ﴾ ﴿أَوْرَثْنَا﴾ به اینها چه چیزی را؟ ﴿مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا﴾ خداوند وعده داده بود طبق بیان موسای کلیم که ﴿إِنَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ حالا پایان کار در این مبارزه به سود اهل تقوا شد و همین طور هم شد فرمود: ﴿وَأَوْرَثْنَا﴾ ما این کار را کردیم به چه کسی ارث دادیم؟ و چه چیزی ارث دادیم؟ ﴿أَوْرَثْنَا﴾ قومی که مستضعف بودند یعنی سالیان متمادی مستضعف بودند بزرگان اهل معرفت اینها گفتند به اینکه خونهایی که در ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُم﴾ یا ﴿یُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾ مطرح بود آنها هدر نرفت آن خونها متراکم شد و محصولش موسای کلیم شد و مبارزه کرد این حرف که خون شهید و مظلوم هدر نمیرود به زمین نمیرود بلکه زمینه را فراهم میکند این حداقل برای هفت قرن قبلی است که عرفای ما به ما گفتند که آن خونها هدر نرفت زمینه پیدایش موسی شد البته آنها هم هر چه دارند از برکت اهلبیت است چه اینکه آنها هم هر چه دارند از برکت قرآن کریم است ﴿وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا﴾ اینکه وجود مبارک سیدالشهدا(سلام الله علیه) خون علی اصغر(سلام الله علیه) را به آسمان پاشید این یک سمبل و یک نماد و یک نمونهای است یعنی این ﴿یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ﴾ است و الا خون بالا برود پایین برود اینکه، اینکه دارد قطرهای از او پایین نیامد یعنی این خون بالا رفتنی است وگرنه این خون ظاهری که خُب خون مطهرتر از خون خود سیدالشهداء(سلام الله علیه) نبود که همان طوری که خون قربانی یک مُلکی دارد و یک ملکوتی مُلک خون قربانی که خُب نجس است چیز مادی است اما ملکوتش «صاعد الی الله» است فرمود: ﴿لَنْ یَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ﴾ در جاهلیت بعد از قربانی این گوشتها را به دیوار کعبه آویزان میکردند خون قربانی را به دیوار کعبه میمالیدند که خدا قبول کند آیه نازل شد این کار که به خدا نمیرسد گوشت و خون که به خدا نمیرسد اگر این قربانی یک ملکوتی داشت که تقوا بود آن البته ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ﴾ به خدا میرسد هر کاری این طور است منتها در جریان قربانی به عنوان مثال ذکر شده نه به عنوان تعیین اینطور نیست که الا و لابد در بین مناسک و مراسم حج، قربانی این خصیصه را دارد نه رمی هم آن خصیصه را دارد یک تکه سنگ که به آن جمره عقبا و یا وسطا یا اولی بخورد اینکه رمی شیطان نیست (ولکن یرمیه تقوی منکم) وقتی باتقوا باشید همان طور که او تیر میزند او چطور تیر میزند؟ او به بیتقوایی تیر میزند مگر «النظرة سهم من سهام ابلیس» نیست؟ این در روایات ما نیست که نگاه به نامحرم تیر شیطان است؟ خُب او چطور تیر میزند؟ اگر کسی ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ﴾ را عمل کرد او به شیطان تیر میزند اگر «النظرة سهمٌ من سهام ابلیس» پس «غض البصر» به شرح ایضاً [همچنین] آن هم سهم من سهام الملائکه دیگر این یک تکه سنگ که شیطان را نمیراند این سنگ واجب است یک، از این واجب مُلکی باید به آن واجب ملکوتی برسیم دو، راه هم غیر از این نیست سه، اگر راه غیر از این بود میگفتند هرگز ممکن نیست کسی به ملکوت برسد الا از راه ملک یعنی هیچ کس ممکن نیست شیطان را رمی بکند مگر از این راه خُب بنابراین ﴿لَنْ یَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ﴾ خون شهید هم این چنین است آن خون قربانی قسمت جنبه مُلکی دارد جنبه ملکیش هم نجس است آلوده است باید شست حساب دیگری دارد جنبه ملکوتی دارد که تقوای قربانی است این میشود ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ﴾ بالاتر از خون حضرت علی اصغر خون خود سیدالشهدا(سلام الله علیه) بود او رفت که رفت و اگر گفتند این خون را حضرت به آسمان پاشید و قطرهای نیامد خون همه شهدا همین طور است منتها خون سید شهدا بیش از همه میرود خون سایر شهدا به امامت خون سیدشهدا حرکت میکنند این خونها هم یک امامتی دارند امام دما دَمِ امام شهداست اینکه گفتند اگر کسی اول وقت نماز بخواند پشت سر امام زمان(سلام الله علیه) نماز خوانده یعنی به امام زمان خود اقتدا کرده وگرنه ممکن است حضرت یک جایی باشد که هنوز ظهر نشده یا مغرب نشده چون حضرت همیشه نماز را اول وقت میخواند اگر کسی نمازش را اول وقت بخواند به امام خود اقتدا کرده همه اینهایی که بالا میروند رهبر دارند اینچنین نیست که بیرهبر کسی بتواند بالا برود رهبر نمازها نماز ولی عصر است رهبر روزهها روزه ولی عصر است رهبر حج عمرهها حج عمره ولی عصر است این قافله به امامت عبادت ولیعصر(ارواحنا فداه) بالا میرود «الیه یصعد الکلم الطیب» خون شهدا هم این چنین است اگر خون مطهر علی اصغر(سلام الله علیه) بالا رفت چون به امامت خون سالار شهیدان بالا رفت همه اینها اینطور است اگر عادی باشند که خُب نه غرض آن است که اصلش البته از اهلبیت و قرآن کریم است بعد بزرگان اهل معرفت ما گفتند این خونهایی که در طی سالیان متمادی ﴿یُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾ بود ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُم﴾ بود این خونها هدر نرفت بلکه محصول آن خونها پرورش یک عنصر صالحی مثل موسای کلیم(سلام الله علیه) بود.
پرسش ...
پاسخ: بله خوب دیگر.
پرسش ...
پاسخ: نه منتها آن جنبه ملکوتیاش محفوظ است و قداستی دارد و شفاست و مانند آن وگرنه خون، خون است دیگر این نجس است و باید شستشو بشود.
پرسش ...
پاسخ: خُب نجس است دیگر غسل ندارد آن دو چیزش مستثنا است مسئله تغسیل و تکفین است نه اینکه اگر کسی در هنگام نقل این بدن پاک مطهر شهدا لباسش خونی شد بدنش خونی شد دیگر نباید بشوید نه آن خون نجس است باید بشوید دیگر غُسل ندارد چون خون او غسل اوست و کفن ندارد لباس او کفن اوست حیف آن خون که شسته بشود و حیف آن لباس که عوض بشود خُب
پرسش ...
پاسخ: خُب این چون مظلومتر از همه بود گفت وگرنه درباره سایر شهدا حالا به ما نرسیده درباره خودش هم مثلاً آن خونی که از جَبهه مطهرش ریخت و صورت مبارکش را آغشته کرد فرمود: «هکذا القی جدی» درباره خودش هم همین کار را کرد خُب
غرض آن است که آن بالا میرود بدون تردید آن بالا میرود هیچ شکی در آن نیست البته بالا رفت مؤثر است خون شهدا این است خُب فرمود اینها ﴿کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ﴾ سالیان متمادی تحت استضعاف آلفرعون بودند اینها را ضعیف کرده بودند در کریمهای که دارد ﴿وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأَرْضِ﴾ آنجا بزرگان گفتند به اینکه این ﴿فِیْ الأرْضِ﴾ ناظر به آن است که اینها در زمین و در مُلک مستضعفاند ولی در ملکوت عظیماند اینها که واقعاً ضعیف نیستند ﴿وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ﴾ اینها که سالیان متمادی تحت استضعاف آل فرعون بودند ذات اقدس الهی زمین را ارث اینها قرار داد از این کریمه چند چیز درمیآید یکی وسعت و گسترش این زمینی که اینها دارند چون دارد ﴿مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا﴾ خُب این معلوم میشود که خیلی وسیع است این در اثر کرویّت زمین و داشتن مشرقهای فراوان و مغربهای فراوان معلوم میشود منطقه خیلی وسیعی است اگر یک منطقه مشخصی باشد خُب بالأخره یک مشرق دارد یک مغرب و اما اگر وسیع باشد بین شرق و غربش فاصله زیاد است الآن بین شرق ایران و غرب ایران تقریباً یک ساعت فاصله است هر جا از مشرقزمین که آفتاب طلوع میکند یک ساعت بعد در مغرب زمین آفتاب طلوع میکند اما اگر خیلی وسیع باشد میگویند این منطقه و این فلات وسیع مشرقهای زیاد و مغربهای زیاد دارد مصر تا بخشی از شام و مانند آن این چنین است این مقدار قابل توجهی از فلات وسیع قاره آفریقا را اینها گرفتند این فرعونیها داشتند ﴿وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی بارَکْنا فیها﴾ دوم این است که گذشته از گسترش زمین و وسعت منطقه سرزمین پربرکت هم است که خداوند فرمود به اینها برکت دادیم برکتهای آن روز هم در بخشهای کشاورزی و دامداری و اینها خلاصه میشد آب و هوایش خوب بود محیط زیستش خوب بود دامداریش خوب بود کشاورزیاش هم خوب بود.
پرسش ...
پاسخ: اینها که در یک خط واحد زندگی نمیکردند که مشارق و مغارب به وسیله همان طول و قصر منطقههاست هرچه به غرب نزدیکتر باشد یا هر چه به شرق نزدیکتر باشد مشرق و مغربهایش متعدد خواهد بود عرض فاصله زمین است از خط استوا، طول فاصله آن منطقه است از قسمت غرب قبلاً جزایر خالدات بود حالا جزایر دیگر است فاصله هر منطقهای از غرب را نقطه غربی را که قبلاً جزایر خالدات بود الآن جزایر دیگر است به آن میگویند طول بلاد فاصله هر منطقهای از منطقه استوا را میگویند عرض بلاد خُب فرمود ما این سرزمین وسیع را پربرکت قرار دادیم پربرکت بودن در قرآن کریم برای زمینهای مخصوص است که بعضی از زمین را ما قرینه داریم که آنها مراد نیست یکی هم جریان مکه است که فرمود: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا﴾ آنجا برکت هست اما دو محذور است یکی اینکه آن سرزمین، سرزمین پربرکت نیست برای اینکه آنجا هم منطقه استوایی است نه آبش فراوان است نه هوایش مساعد است نه جا برای کشاورزی است نه جا برای دامداری است این را دعای ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) ﴿یُجْبى إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ اینجا جای جبایه است هرچه هست واردات است و ذات اقدس الهی هم نفرمود که از خود میروید فرمود: ﴿أَوَ لَم یَرَوْا﴾ به همین حرم که ﴿یُجْبى إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ همه جا از دنیا میوههای خوب است میآورند آنجا خودش که چیزی ندارد نفرمود آنجا جای پربرکت است که وجود مبارک خلیل حق هم دعا کرد که خدایا ﴿وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ﴾ بله اما ﴿وَارْزُقْهُم مِنَ الَّثمَرَاتِ﴾ که دیگر آبی آنجا ندارد خُب منطقه مکه، منا جز یک سلسله سنگلاخها چیزی ندارد که جا برای کشاورزی و دامداری نیست حالا منطقههای دورتر گاهی ممکن است یک مختصر کشاورزی بشود اما آن فلات مخصوص اطراف مکه جا برای کشاورزی و دامداری نیست اما فرمود این حرم که ﴿وَ یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ﴾ ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا﴾ فرمود در جاهای دیگر هرچه از غارتگری است و آدمربایی اما اینجا جای امن است یک، ﴿یُجْبى إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ دو، آنجا ثمرات دارد ولی خود سرزمین پربرکت نیست در حالی که ظاهر آیه این است که خود سرزمین پربرکت باشد محذور دوم آن است که اینها که به حجاز نرفته بودند که یعنی این بنیاسرائیل اگر حکومتی هم تشکیل دادند در همان منطقه آفریقا بود در همان بخش مصر بود یا بخشی از شام بود و مانند آن
پرسش ...
پاسخ: بله البته آن درست است اما منظور این است که سرزمین مکه که شهر خود پیغمبر بود دیرتر از همه به پیغمبر ایمان آورد آن هم با زور «ما اسلموا ولکن استسلموا» حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود این مردم هنوز هم که هنوز است بازارشان به عنوان بازار ابوسفیان است فرمود اینها «ما اسلموا ولکن استسلموا» این دودمان اموی قبل از فتح مکه کافر بودند بعدش هم منافق شدند یک روز ایمان نیاوردند اینها، اینها چه وقت مؤمن شدند سرانشان اینطور بود الی الیوم هم همین طور است این چنین نیست که اینها بعد از فتح مکه ﴿یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ با اینکه مردم ﴿یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ دسته دسته، فوج فوج ایمان میآوردند اینها «اظهروا الاسلام و ابتر الکفر ما اسلموا بل استسلموا» این از بیانات نورانی حضرت امیر است که اینها مسلم نشدند مستسلم شدند خُب.
پرسش ...
پاسخ: حالا آن را در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» باید مشخص کرد آن چون وسیع است آن شواهد فراوانی دارد که منطقههای وسیع را گرفتند همین اسکندر حالا یا آن ذوالقرنین است یا نه این بنیاسرائیل که وارد یک چنین سرزمینی شدند بالأخره باید که این سرزمین وسیع باشد یک، و پربرکت هم باشد دو، این نمیتواند حجاز باشد به آن دو نکتهای که گفته شد میتواند شام باشد منطقه فلسطین باشد خود مصر باشد برای اینکه درباره این زمینهها ذات اقدس الهی در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیه اول این چنین اشاره فرمود که ﴿سُبْحانَ الَّذی أَسْریٰ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ اْلأَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ﴾ فرمود آن سرزمین و آن منطقه را ما پربرکت قراردادیم این یک، چه اینکه جریان ابراهیم و لوط(سلام الله علیهما) و همچنین جریان سلیمان(سلام الله علیه) اینها در همان فلات شام و اینها بودند که میتواند زمین پربرکت باشد سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» این است که وقتی که آنها خواستند به ابراهیم(سلام الله علیه) آسیب برسانند ﴿قُلْنا یا نارُ کُونی بَرْدًا وَ سَلامًا عَلی إِبْراهیمَ ٭ وَ أَرادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْناهُمُ اْلأَخْسَرینَ ٭ وَ نَجَّیْناهُ وَ لُوطًا إِلَی اْلأَرْضِ الَّتی﴾ میان شام و آن طرفها بردیم در آیهٴ 81 سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» هم آمده است ﴿وَلِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَی الأرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا﴾ این سرزمین پربرکت شام و امثال شام در همان محدوده میتواند مشمول این آیه باشد اما حالا اگر واقعاً مصر باشد اینها چگونه از دریا گذشتند و چگونه بعد از گذشت از دریا دوباره به مصر رسیدند نیاز به بحث تاریخی است اینها از کدام راه رفتند آیا از نیل گذشتند [از] دریای سرخ گذشتند [از] راه آبی دیگر گذشتند یک، موقع برگشتن از کدام راه آمدند؟ با موسای کلیم آمدند؟ که قرآن چیزی در این زمینه ندارد این ﴿أَرْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی اْلأَرْضِ﴾ بعد از چهل سال سرگردانی به طرف سرزمین بیتالمقدس رفتند به ﴿الأرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ﴾ رفتند نه دوباره به مصر برگشتند برگشت اینها به مصر اثباتش آسان نیست بعدها البته چرا وقتی که موسای کلیم و هارون(سلام الله علیهما) رحلت کردند بعد از گذشت مدتهای طولانی وجود مبارک سلیمان بعد پسرش داود(سلام الله علیهما) اینها حکومت کردند و آن فلات را خوب اداره کردند متأسفانه طولی نکشید در اثر بیکفایتی همینها و اختلاف اینها که بعد بخت نصّر بر اینها مسلط شد یک، بعد ایرانیها سلطه پیدا کردند دو، بعد نمایندگان اسکندر بر اینها مسلط شدند سه، بعد تحت سلطه رومان قرار گرفتند چهار، یک بیان بسیار بلند و نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه در خطبه قاصعه دارد آن بحبوحه اختلاف و درگیری عصر حضرت امیر که داشتند حضرت را تنها میگذاشتند فرمود این حرف را از من بشنوید تحلیل من میکنم و درست تحلیل میکنم به فکر دنیایتان باشید لااقل برای اینکه این بیگانهها اگر مسلط بشوند به احدی رحم نمیکنند اینطور نیست که حالا دینی برای شما بگذارند هیچ، دنیایی برای شما بگذارند هیچ، از این قبیل نیست این خیالها را نکنید دینتان را که یکجا میبرند بعد دنیا هم این چنین نیست که حالا به شما که وزیر و وکیل هستید یا سِمَتی دارید یا با عزت و آبرو زندگی میکنید به شما پستهای کلیدی بدهند اموالتان را مصادره کنند بعد شما را چاربدار میکنند آن روز رانندگی که نبود اتومبیل که نبود الآن میگویند اگر خدای ناکرده مسلط بشوند شما را کمک راننده میکنند میبینید اینهایی که از هر دری افتادند ماشینشویی کارشان است این ماشینشویی هم چاربداری سابق است چون نهجالبلاغه مثل قرآن کریم مهجور است در حوزههاست درسهایی که پیام داشته باشد یعنی آدم را هر لحظه بیدار بکند کم است این درسهایی که ما میخوانیم خُب درس است اما یک درسی که هر لحظه آدم را تکان بدهد، بیدار بکند یعنی وقتی آدم بحث میکند بیدار بشود، میگوید بیدار بشود، میشنود بیدار بشود، مطالعه میکند بیدار بشود فرق قرآن و نهجالبلاغه با درسهای حرفهای ما این است در این خطبه قاصعه حتماً مطالعه کنید مباحثه کنید حضرت فرمود وضع این است یک روزگاری بود مردم در جاهلیت به سر میبردند ابراهیمی آمد و بتشکنی کرد و قیامی کرد و مبارزهای کرد و حکومتی تشکیل داد و دین مردم را زنده کرد و مردم در سایه دین عزیزانه زندگی کردند این برای این بعد فرزندان خب حالا وجود مبارک داود و سلیمان ادامه دهندگان راه آنها بودند که حسابش محفوظ است بعد چه شد؟ همه اینها پیغمبر بودند و فرزندان اینها پیغمبرزاده بودند و به تعبیر قرآن ائمه هم بودند چون خود خلیل خدا امام بود ﴿وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ﴾ وگرنه بقیه را که امام کرده بود ظالمین را ذریه نکرد بقیه را که ﴿وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ﴾ اگر ذراری خلیل خدا(سلام الله علیه) بعضی محسن بودند بعضی ظالم پس بعضی را ائمه کرد خُب وجود مبارک حضرت امیر میفرماید که ابراهیم آمد و بعد کم کم داود و سلیمان حسابشان گذشت بقیه از بازماندگان اینها پیغمبرزاده بودند امامزاده بودند محترم بودند در اثر همین اختلافات داخلی و گوش ندادن به ولایت و رهبری به جان هم افتادند وقتی به جان هم افتادند اکاسره و قیاصره اینها در نهج البلاغه در خطبه غاصعه است اکاسره و قیاصره اکاسره همین کسراها و سلاطین ایران را میگفتند قیاصره همین قیصرها و حکمرانان رم را میگفتند آن روز روی کره زمین همین دو ابرقدرت زندگی میکردند بقیه زیر اقمار همینها بودند مثل اینکه قبل از فروپاشی نظام شوروی یک ابرقدرتی بود به نام شوروی یک ابرقدرتی هم بود به نام آمریکا آن روز دو ابر قدرت بیشتر نبود و دیگران زیر سلطه اینها بودند قرآن هم وقتی که میخواهد خبر بدهد میگوید که رومیها شکست خوردند دیگر نمیگوید که چه کسی را شکست دادند لازم نیست بگوید چه کسی را شکست دادند که معلوم است وقتی روم شکست میخورد از ایران شکست میخورد ﴿الم ٭ غُلِبَتِ الرُّومُ﴾ خُب چه کسی غالب شد؟ گفت لازم ندارد که برای اینکه کسی نمیتواند روم را شکست بدهد الا ایران ﴿الم ٭ غُلِبَتِ الرُّومُ﴾ مثل اینکه اگر بگویند آمریکا شکست خورد در آن روزگار یعنی شوروی پیروز شد اگر میگفتند شوروی شکست خورد یعنی آمریکا پیروز شد اگر دو ابرقدرت به جان هم افتادند و دیگران زیر سلطه اینها هستند وقتی بگویند شوروی شکست خورد یعنی آمریکا پیروز شد البته بعد از آمدن اسلام بالاترین حرف را او دارد میزند که هر دو ابرقدرت را به لطف الهی انشاءالله از بین خواهد برد برای اینکه از نظر بحثهای تاریخی آن روز اینطور بود وجود مبارک حضرت فرمود که این پیغمبر زادهها، این امام زادهها خیال میکردند همیشه محترماند بعد اکاسره از ایران برخاستند قیاصره از روم برخاستند باهم ساختند این پیغمبرزادهها را به اسارت گرفتند اینها را «إخوان دبر و وبر» همین این پیغمبرزادهها را چاربدار کردند دبر و وبر همین است وبر همین قسمت موی شتر است جلوی شتر پارچههای وبری وبری کرک شتر را میگویند وبر خُب آن چابدارها عهدهدار چیدن و تمیز کردن موهای این شتر هستند دیگر دبر یعنی زخم روی دوش شتر این شتر باربر بعد دوشش زخم میشود تیمار میخواهد خُب چاربدار باید تیمار کند دیگر اصحاب دبر یعنی چاربدار اصحاب وبر یعنی چاربدار فرمود اینها اگر مسلط بشوند پیغمبرزادهها را چاربدار کردند شما که کسی نیستید که بیایید و من را تنها نگذارید بیایید و دست از این اختلاف بردارید این اسلام برای هیچ کس نیست برای خداست این انقلاب برای هیچ کس نیست برای خداست این کشور برای هیچ کس نیست برای خداست این عزت و شرفی که پانصد هزار بالاخره شهید و آزاده و مفقود و جانباز فداکاری کردند که خدا همه اینها را با شهدای کربلا محشور کند این عزت و آبرو برای هیچ کس نیست برای خداست فرمود بیایید برای رضای خدا دست از این اختلاف بردارید کسی را متهم نکنید قلمتان بیانتان بنانتان را مواظب باشید اگر یک کسی به شما اهانت کرده است یکی دو روز شما صبر بکنید بالأخره برمیگردند فرمود این کار را نکنید وگرنه این اکاسره و قیاصره به سر شما آنچه درمیآورند که به سر پیغمبرزادهها و امامزادههای ابراهیم و اسماعیل و داود درآوردند و همین کار هم شد بعد از اینکه حضرت امیر را با آن وضع شهید کردند خُب این سرجون و امثال ذلک در دربار معاویه مسیحی بودند شما وقتی جریان کربلا سیدالشهداء(سلام الله علیه) میبینید میبینید که آن که در میدان کربلا ارتباط تنگاتنگ با این نیروها دارد یک آخوندزاده است همین عمربنسعد پدرش از آن آخوندها و روحانیان و روحانینمایی آن روز بود که نماز جماعت را او میخواند نماز جماعت را به اقتدای همین آخوندزاده میخواندند وقتی هم که میخواهد فرمان آتش بدهد میگفت «یا خیرالله ابشری» اینها هم برای رضای خدا آمده بودند کربلا برای اینکه بهشت بروند فقط سرانشان میفهمیدند چه خبر است همه اینها را از پا منبریهای حضرت امیر آوردند اینها دیگر این سی هزار نفر را از شام نیاوردند که مگر ممکن بود سی هزار نفر را آن روز از شام کسی برود کربلا در ظرف چند روز وجود مبارک سیدالشهداء دوم محرم آمد عمر سعد ملعون سوم محرم آمد یک هفته طول نکشید این کربلا پر شد از این سی هزار اینها همه برای کوفه و اطراف کوفه بودند دیگر همه پشت سر حضرت امیر نماز خواندند همه اینها بودند برای رضای خدا آمدند فقط سرانشان میدانستند چه خبر است پس مردم را میشود هر طوری شوراند خُب یک آخوندزاده روحانینما را آنجا آوردند نماز جماعت را چهار پنج وقت را آنجا برایشان بخواند یک، چند قدم فاصله داشت این ابنزیاد ملعون این دستور را در کوفه میداد دو، چند قدم دورتر شام را که میبینید، میبینید سرجون مسیحی این از روم آمده فرمان آتش را او میداد خُب این مسیحی در دربار یزید چه کار میکرد؟ اینها را معاویه قبلاً ردیف کرده بود آماده کرده بود بعد از جریان کربلای سالار شهیدان(سلام الله علیه) گذشت بر اسلام تا زمان امام راحل تا زمان امام راحل از آن روز اینکه میگویند سلسله منحوس 2500 ساله 2500 ساله این دوران شاهنشاهی همیشه از اشکانیان و ساسانیان و سامانیان و از اینها که نبودند این وسطها هم به نام حکومت اسلامی بود امویان بودند، مروانیان بودند سالیان متمادی عباسیان بودند اینها همهشان جزو حلقات پلید همین سلسله 2500 ساله شاهنشاهی بودند دیگر عقد الفرید نقل میکند از جریان صلح تحمیلی وجود مبارک امام مجتبی(سلام الله علیه) در یک مراسم سلام رسمی همه که وارد میشدند به معاویه میگفتند «السلام علیک یا امیر المؤمنین» الآن هم طالبان این ملّا عمر خودش را امیرالمؤمنین جا زده مردم در هر عصر میشود گرداند اینطور نیست چه چیزی روشن شده چه کسی روشن و آگاه است الآن که الآن ترمینالی درست کردند در فضا شما میبینید ایستگاه میر الآن یک ترمینال مسافربری فضانوردان است اینقدر از نظر علم رشد کردند اما میلیونها نفر در برابر گاو و مدفوع گاو در هند آن چنان تقدیس میکنند که ما آب زمزم را تکریم میکنیم مگر میشود مدفوع گاو را آنجا اهانت کرد الیوم پس میشود در عصر فضا مردم را در جاهلیت جهلا نگه داشت اینکه تاریخ بیهقی و تاریخ ناسخ نیست این الیوم شما میبینید میلیونها نفر دارند ادرار گاو را تقدیس میکنند مثل آب زمزم، الیوم پس میشود از نظر صنعتی و اتمی هم خیلی از ما جلو هستند مگر ما چیز اتمی داریم؟ هند دارد، صنایع سنگین دارد؟ هند دارد پس میشود ملتی اتم داشته باشد و ادرارپرست میشود مردم را به هر وضعی که برد، برد آن وقت بعد از آن این امویان و مروانیان و عباسیان سالیان متمادی به عنوان خلیفه مسلمین همین حلقات را تشکیل میدادند شده این سلسله ننگین شاهنشاهی 2500 ساله این اکاسره و قیاصره خطرش را وجود مبارک حضرت امیر در سخنرانی خطبه قاصعه که طولانیترین خطبه است در نهجالبلاغه گوشزد کرده فرمود اینها وضعش این است.
«اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا»
«والحمد لله رب العالمین»
اگر مهلت اثر داشته باشد و گروهی ایمان بیاورند ذات اقدس الهی تعجیلی در عذاب نمیکند
خون شهید و مظلوم هدر نمیرود به زمین نمیرود بلکه زمینه را فراهم میکند
>اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَلَمّا کَشَفْنَا عَنْهُمُ الْرِّجْزَ إِلَی أَجَلٍ هُمْ بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ یَنْکُثُونَ ٭ فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ ٭ وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَی عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَاکَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُوا یَعْرِشُون﴾
ظاهراً آلفرعون تعهد میسپردند که اگر تا فلان وقت به ما مهلت بدهید ما هم ایمان میآوریم و هم بنیاسرائیل را آزاد میکنیم وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) از ذات اقدس الهی درخواست میکرد این عذاب برطرف میشد تا آن وقت معیّن ولی آنها تا آن وقت معیّن نه ایمان میآوردند نه بنیاسرائیل را آزاد میکردند لذا عذاب دیگر میآمد این یک مطلب.
دوم اینکه گرچه ظاهر آیه این نیست که موسای کلیم(سلام الله علیه) دعا میکرد و به دعای موسای کلیم عذاب میآمد در کشف عذاب به موسی(سلام الله علیه) مراجعه میکردند ولی در نزول عذاب ظاهری از آیه دلالت ندارد که موسی دعا میکرد یعنی نفرین میکرد و عذاب میآمد ولی به استناد کلمه آیه که اینها را خدا میفرماید: ﴿آیَاتٍ مُفَصَّلاَتٍ﴾ است نشان میدهد که روی تناسب حکم و موضوع منظور از این آیات تنها آیات توحید نیست بلکه آیات وحی و نبوت هم است برای اینکه در فضای مبارزه فرعون با موسی و موسی با فرعون اگر خدا برای اثبات حقانیت موسای کلیم(سلام الله علیه) آیاتی نازل میکند یعنی اینها معجزات و نشانههای صدق دعوا و دعوت موسای کلیم(سلام الله علیه) است که دارد اینها آیاتی است مفصل
پرسش ...
پاسخ: بله ولی با خواستن موسای کلیم است یعنی موسای کلیم دعا میکرد یعنی نفرین میکرد آیه نازل میشد یعنی عذاب نازل میشد.
مطلب بعدی آن است که اینها به موسای کلیم(سلام الله علیه) میگفتند که ﴿مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ﴾ و این را به جِدّ میگفتند مشابه آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «هود» آیهٴ 36 ذات اقدس الهی به نوح(سلام الله علیه) وحی فرستاد که در آیهٴ 36 سورهٴ «هود» این چنین آمده است ﴿وَ أُوحِیَ إِلى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ﴾ دیگر کسی ایمان نمیآورد ﴿فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ﴾ در بین بنیاسرائیل هم خب یک عده به موسای کلیم ایمان آوردند یعنی در بین مردم مصر و آن سحره فرعون بودند که سحره فرعون به موسای کلیم ایمان آوردند که بحثش قبلاً در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» گذشت که آنها ﴿وَأُلْقِیَ الْسَّحَرَةُ سَاجِدِینَ﴾ غیر از این گروه خاصی که به موسای کلیم از بستگان و منسوبان و وابستگان و پیوستگان فرعون به موسای کلیم(سلام الله علیه) ایمان آوردند کسی دیگر ایمان نیاورد و نمیآوردند میگفتند: ﴿فَمَا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ﴾ همانطوری که ذات اقدس الهی در آیهٴ 36 سورهٴ مبارکهٴ «هود» به حضرت نوح فرموده است دیگر کسی به تو ایمان نمیآورد لذا بعد از آن صحنه جریان طوفان محقق شد که همه آنها به هلاکت رسیدند و اینجا هم همه اینها در دریا غرق شدند اگر مهلت اثر داشته باشد و گروهی ایمان بیاورند ذات اقدس الهی تعجیلی در عذاب نمیکند «انما یُعَجّل﴾ یا «یَعجَل من یخاف الفوت» کسی که میترسد یک مطلبی از دست او فوت بشود شتابزده کار میکند شتابان کار میکند ولی ذات اقدس الهی که چیزی از او فوت نمیشود چه عجلهای دارد مگر در جایی که مشخص بشود که دیگر ﴿سَواءٌ عَلَیْهِمْ ءَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ﴾
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ﴾ از باب شرح بعد از متن یا تفصیل بعد از اجمال است که این ﴿فَأَغْرَقْنَاهُمْ﴾ آن انتقام را تفسیر میکند و تبیین میکند ﴿فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ﴾ اگر کسی بپرسد نحوه انتقام چگونه است و آن این است که غرق کردیم آنها را ﴿فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ﴾ درباره یم هم باید جداگانه [جداگانه] تحقیق بشود که خصوص دریاست یا آن رود عظیم نیل است که آیا آن را هم یم میگویند؟ یا یم به زبان همان مردم مصر اعم از دریا و رود عمیق است و این رود نیل را هم دریا میگویند بحر در اینجا به کار نرفته است یم به کار رفته است.
پرسش ...
پاسخ: اینها چون خود همین نحوه تعذیب یک نحوه معجزه است برای اینکه اینها خواستند نجات پیدا کنند موسای کلیم با مؤمنین از مصر بیرون بروند، نجات پیدا کنند و راهی هم برای خروج نداشتند مگر از همان نیل بگذرند یا از دریای دیگر بگذرند که آسانتر باشد وقتی که خواستند بگذرند ذات اقدس الهی اینها که آمدند جلو پیروان موسای کلیم(سلام الله علیه) به آن حضرت گفتند به اینکه خُب جلو که دریاست، پشت سر هم که فراعنه رسیدند، درباریان فرعون رسیدند ما بین شمشیر و آب الآن گرفتار شدیم جلو غرق، پشت سر هم آتش این جایی نبود که ما را آوردی وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) فرمود: ﴿کَلاّ إِنَّ مَعی رَبّی سَیَهْدینِ﴾ بالأخره دریا که ذاتاً مهلک نیست آن شمشیر برهنهای که دست آنهاست که ذاتاً مهلک نیست همه اینها سپاه الهیاند ﴿لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ اگر ذات اقدس الهی به ما دستور بدهد برگردیم با اینها مبارزه بکنیم میجنگیم و پیروز میشویم اگر دستور بدهد که به دریا برسیم از راه دریا برویم این کار را هم میکنیم خُب این با ایمان قاطع ﴿کُلاّ﴾ جمله اسمیه با تأکید اِنّ نشان میدهد که ﴿أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ یعنی کل این جریان را جنود الهی میبینند ﴿کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ یکی از سنن سفر و مستحبات مسافرت هم همین است انسان وقتی مسافر است این کریمه را بخواند ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ جزء مستحبات سفر است خُب باید بیان قاطعی را فرمود سخن از شاید و احتمال میدهم و این چنین نیست ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ بعد دستور رسید که ﴿اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ﴾ با اشاره آبهای رفته رفت و نیامده نیامد و این جاده خاکی و خشک شد بعضیها خواستند اعتراض کنند که بالأخره شاید یک مقداری پای اسبمان تر بشود که فرمود نه جاده خشک است ﴿فَاضْرِبْ لَهُمْ طَریقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا﴾ نه فقط طریق باشد یک جاده خشک اینها که جاده خشک یعنی آبهای رفته رفت و نیامده ماند خُب آب که ذاتاً سیال نیست همین که بگوید بایست، میایستد اینها حرکت کردند وقتی که این قافله حرکت کردند آنها هم از پشت سر رسیدند خیال کردند برای آنها هم جاده خاکی است وجود مبارک موسای کلیم و همراهان وارد شدند فراعنه و آل فرعون هم رسیدند اینها هر دو در آن دریا یکدیگر را برخورد کردند و موسای کلیم جلو و اینها پشت سر همین که آخرین نفر از مؤمنین موسای کلیم(سلام الله علیه) از دریا بیرون رفت آبهایی که منتظر آمدن بودند آمدند ﴿فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ بعد هم فرمود: ﴿فَالْیَوْم نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً﴾ ما این آب که باید این جسدها را میبرد دستور دادیم که جسد تو را در یک کناری، چیزی بگذارد که این را صاحب المنار نقل میکند که مردم مصر این را دیده بودند و این کار را کردند در کنار بعضی از این اهرام مصر نوشتند ﴿فالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً﴾ خُب این لاشه فرعون را این امواج یم آورد و آورد در کنار یک ساحلی این منطقه ساحل را میگویند جُدّ، جدّ و جُدّه این بندرها را میگویند جُدّه این هم که فعلاً جَدّه معروف است اصلش جُدّه است نه اینکه وجود مبارک حضرت حوّا(سلام الله علیهما) آنجا دفن شده باشد آنجا بشود جَدّه یک چنین اصل چیزی که ندارد این. این جُدّه است اصولاً منطقههای بندری و کرانههای دریا و کنارههای دریا را میگویند جُدّه این است اینکه در کتابهای فقهی میگویند «لو جُد السمک» «لو جُدّه السمک» آیا حلال است یا نه اگر ماهی از دریا بیاید در ساحل آنجا بمیرد حلال است یا حرام؟ این جُدّه یعنی بیاید در ساحل خُب اینها آب این را آورد در جُدّ در کنار یک دریا تا همه ببینند تا عبرت باشد اجساد دیگر را بردند غرض آن است که این گروه غرق شدنشان روی همان جهت بود که موسای کلیم از آنجا عبور میکرد و با عصای موسای کلیم دریا برای یک عده خشک شد دوباره ﴿فَغَشِیَهُم مِنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ﴾ خود همین نجات موسویان و هلاکت فرعونیان خودش معجزه است ﴿فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ﴾ بعد فرمود که تنها این کار منفی نبود که ما حالا فراعنه را از بین بردیم نه ما هدف مثبتی هم داشتیم و آن هم این است که مستضعف را روی کار بیاوریم، حکومت را آنها اداره بکنند ببینم چه میکنند ﴿وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ﴾ ﴿أَوْرَثْنَا﴾ به اینها چه چیزی را؟ ﴿مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا﴾ خداوند وعده داده بود طبق بیان موسای کلیم که ﴿إِنَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ حالا پایان کار در این مبارزه به سود اهل تقوا شد و همین طور هم شد فرمود: ﴿وَأَوْرَثْنَا﴾ ما این کار را کردیم به چه کسی ارث دادیم؟ و چه چیزی ارث دادیم؟ ﴿أَوْرَثْنَا﴾ قومی که مستضعف بودند یعنی سالیان متمادی مستضعف بودند بزرگان اهل معرفت اینها گفتند به اینکه خونهایی که در ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُم﴾ یا ﴿یُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾ مطرح بود آنها هدر نرفت آن خونها متراکم شد و محصولش موسای کلیم شد و مبارزه کرد این حرف که خون شهید و مظلوم هدر نمیرود به زمین نمیرود بلکه زمینه را فراهم میکند این حداقل برای هفت قرن قبلی است که عرفای ما به ما گفتند که آن خونها هدر نرفت زمینه پیدایش موسی شد البته آنها هم هر چه دارند از برکت اهلبیت است چه اینکه آنها هم هر چه دارند از برکت قرآن کریم است ﴿وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا﴾ اینکه وجود مبارک سیدالشهدا(سلام الله علیه) خون علی اصغر(سلام الله علیه) را به آسمان پاشید این یک سمبل و یک نماد و یک نمونهای است یعنی این ﴿یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ﴾ است و الا خون بالا برود پایین برود اینکه، اینکه دارد قطرهای از او پایین نیامد یعنی این خون بالا رفتنی است وگرنه این خون ظاهری که خُب خون مطهرتر از خون خود سیدالشهداء(سلام الله علیه) نبود که همان طوری که خون قربانی یک مُلکی دارد و یک ملکوتی مُلک خون قربانی که خُب نجس است چیز مادی است اما ملکوتش «صاعد الی الله» است فرمود: ﴿لَنْ یَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ﴾ در جاهلیت بعد از قربانی این گوشتها را به دیوار کعبه آویزان میکردند خون قربانی را به دیوار کعبه میمالیدند که خدا قبول کند آیه نازل شد این کار که به خدا نمیرسد گوشت و خون که به خدا نمیرسد اگر این قربانی یک ملکوتی داشت که تقوا بود آن البته ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ﴾ به خدا میرسد هر کاری این طور است منتها در جریان قربانی به عنوان مثال ذکر شده نه به عنوان تعیین اینطور نیست که الا و لابد در بین مناسک و مراسم حج، قربانی این خصیصه را دارد نه رمی هم آن خصیصه را دارد یک تکه سنگ که به آن جمره عقبا و یا وسطا یا اولی بخورد اینکه رمی شیطان نیست (ولکن یرمیه تقوی منکم) وقتی باتقوا باشید همان طور که او تیر میزند او چطور تیر میزند؟ او به بیتقوایی تیر میزند مگر «النظرة سهم من سهام ابلیس» نیست؟ این در روایات ما نیست که نگاه به نامحرم تیر شیطان است؟ خُب او چطور تیر میزند؟ اگر کسی ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ﴾ را عمل کرد او به شیطان تیر میزند اگر «النظرة سهمٌ من سهام ابلیس» پس «غض البصر» به شرح ایضاً [همچنین] آن هم سهم من سهام الملائکه دیگر این یک تکه سنگ که شیطان را نمیراند این سنگ واجب است یک، از این واجب مُلکی باید به آن واجب ملکوتی برسیم دو، راه هم غیر از این نیست سه، اگر راه غیر از این بود میگفتند هرگز ممکن نیست کسی به ملکوت برسد الا از راه ملک یعنی هیچ کس ممکن نیست شیطان را رمی بکند مگر از این راه خُب بنابراین ﴿لَنْ یَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ﴾ خون شهید هم این چنین است آن خون قربانی قسمت جنبه مُلکی دارد جنبه ملکیش هم نجس است آلوده است باید شست حساب دیگری دارد جنبه ملکوتی دارد که تقوای قربانی است این میشود ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ﴾ بالاتر از خون حضرت علی اصغر خون خود سیدالشهدا(سلام الله علیه) بود او رفت که رفت و اگر گفتند این خون را حضرت به آسمان پاشید و قطرهای نیامد خون همه شهدا همین طور است منتها خون سید شهدا بیش از همه میرود خون سایر شهدا به امامت خون سیدشهدا حرکت میکنند این خونها هم یک امامتی دارند امام دما دَمِ امام شهداست اینکه گفتند اگر کسی اول وقت نماز بخواند پشت سر امام زمان(سلام الله علیه) نماز خوانده یعنی به امام زمان خود اقتدا کرده وگرنه ممکن است حضرت یک جایی باشد که هنوز ظهر نشده یا مغرب نشده چون حضرت همیشه نماز را اول وقت میخواند اگر کسی نمازش را اول وقت بخواند به امام خود اقتدا کرده همه اینهایی که بالا میروند رهبر دارند اینچنین نیست که بیرهبر کسی بتواند بالا برود رهبر نمازها نماز ولی عصر است رهبر روزهها روزه ولی عصر است رهبر حج عمرهها حج عمره ولی عصر است این قافله به امامت عبادت ولیعصر(ارواحنا فداه) بالا میرود «الیه یصعد الکلم الطیب» خون شهدا هم این چنین است اگر خون مطهر علی اصغر(سلام الله علیه) بالا رفت چون به امامت خون سالار شهیدان بالا رفت همه اینها اینطور است اگر عادی باشند که خُب نه غرض آن است که اصلش البته از اهلبیت و قرآن کریم است بعد بزرگان اهل معرفت ما گفتند این خونهایی که در طی سالیان متمادی ﴿یُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَکُمْ﴾ بود ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُم﴾ بود این خونها هدر نرفت بلکه محصول آن خونها پرورش یک عنصر صالحی مثل موسای کلیم(سلام الله علیه) بود.
پرسش ...
پاسخ: بله خوب دیگر.
پرسش ...
پاسخ: نه منتها آن جنبه ملکوتیاش محفوظ است و قداستی دارد و شفاست و مانند آن وگرنه خون، خون است دیگر این نجس است و باید شستشو بشود.
پرسش ...
پاسخ: خُب نجس است دیگر غسل ندارد آن دو چیزش مستثنا است مسئله تغسیل و تکفین است نه اینکه اگر کسی در هنگام نقل این بدن پاک مطهر شهدا لباسش خونی شد بدنش خونی شد دیگر نباید بشوید نه آن خون نجس است باید بشوید دیگر غُسل ندارد چون خون او غسل اوست و کفن ندارد لباس او کفن اوست حیف آن خون که شسته بشود و حیف آن لباس که عوض بشود خُب
پرسش ...
پاسخ: خُب این چون مظلومتر از همه بود گفت وگرنه درباره سایر شهدا حالا به ما نرسیده درباره خودش هم مثلاً آن خونی که از جَبهه مطهرش ریخت و صورت مبارکش را آغشته کرد فرمود: «هکذا القی جدی» درباره خودش هم همین کار را کرد خُب
غرض آن است که آن بالا میرود بدون تردید آن بالا میرود هیچ شکی در آن نیست البته بالا رفت مؤثر است خون شهدا این است خُب فرمود اینها ﴿کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ﴾ سالیان متمادی تحت استضعاف آلفرعون بودند اینها را ضعیف کرده بودند در کریمهای که دارد ﴿وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأَرْضِ﴾ آنجا بزرگان گفتند به اینکه این ﴿فِیْ الأرْضِ﴾ ناظر به آن است که اینها در زمین و در مُلک مستضعفاند ولی در ملکوت عظیماند اینها که واقعاً ضعیف نیستند ﴿وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ﴾ اینها که سالیان متمادی تحت استضعاف آل فرعون بودند ذات اقدس الهی زمین را ارث اینها قرار داد از این کریمه چند چیز درمیآید یکی وسعت و گسترش این زمینی که اینها دارند چون دارد ﴿مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا﴾ خُب این معلوم میشود که خیلی وسیع است این در اثر کرویّت زمین و داشتن مشرقهای فراوان و مغربهای فراوان معلوم میشود منطقه خیلی وسیعی است اگر یک منطقه مشخصی باشد خُب بالأخره یک مشرق دارد یک مغرب و اما اگر وسیع باشد بین شرق و غربش فاصله زیاد است الآن بین شرق ایران و غرب ایران تقریباً یک ساعت فاصله است هر جا از مشرقزمین که آفتاب طلوع میکند یک ساعت بعد در مغرب زمین آفتاب طلوع میکند اما اگر خیلی وسیع باشد میگویند این منطقه و این فلات وسیع مشرقهای زیاد و مغربهای زیاد دارد مصر تا بخشی از شام و مانند آن این چنین است این مقدار قابل توجهی از فلات وسیع قاره آفریقا را اینها گرفتند این فرعونیها داشتند ﴿وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی بارَکْنا فیها﴾ دوم این است که گذشته از گسترش زمین و وسعت منطقه سرزمین پربرکت هم است که خداوند فرمود به اینها برکت دادیم برکتهای آن روز هم در بخشهای کشاورزی و دامداری و اینها خلاصه میشد آب و هوایش خوب بود محیط زیستش خوب بود دامداریش خوب بود کشاورزیاش هم خوب بود.
پرسش ...
پاسخ: اینها که در یک خط واحد زندگی نمیکردند که مشارق و مغارب به وسیله همان طول و قصر منطقههاست هرچه به غرب نزدیکتر باشد یا هر چه به شرق نزدیکتر باشد مشرق و مغربهایش متعدد خواهد بود عرض فاصله زمین است از خط استوا، طول فاصله آن منطقه است از قسمت غرب قبلاً جزایر خالدات بود حالا جزایر دیگر است فاصله هر منطقهای از غرب را نقطه غربی را که قبلاً جزایر خالدات بود الآن جزایر دیگر است به آن میگویند طول بلاد فاصله هر منطقهای از منطقه استوا را میگویند عرض بلاد خُب فرمود ما این سرزمین وسیع را پربرکت قرار دادیم پربرکت بودن در قرآن کریم برای زمینهای مخصوص است که بعضی از زمین را ما قرینه داریم که آنها مراد نیست یکی هم جریان مکه است که فرمود: ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا﴾ آنجا برکت هست اما دو محذور است یکی اینکه آن سرزمین، سرزمین پربرکت نیست برای اینکه آنجا هم منطقه استوایی است نه آبش فراوان است نه هوایش مساعد است نه جا برای کشاورزی است نه جا برای دامداری است این را دعای ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) ﴿یُجْبى إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ اینجا جای جبایه است هرچه هست واردات است و ذات اقدس الهی هم نفرمود که از خود میروید فرمود: ﴿أَوَ لَم یَرَوْا﴾ به همین حرم که ﴿یُجْبى إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ همه جا از دنیا میوههای خوب است میآورند آنجا خودش که چیزی ندارد نفرمود آنجا جای پربرکت است که وجود مبارک خلیل حق هم دعا کرد که خدایا ﴿وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ﴾ بله اما ﴿وَارْزُقْهُم مِنَ الَّثمَرَاتِ﴾ که دیگر آبی آنجا ندارد خُب منطقه مکه، منا جز یک سلسله سنگلاخها چیزی ندارد که جا برای کشاورزی و دامداری نیست حالا منطقههای دورتر گاهی ممکن است یک مختصر کشاورزی بشود اما آن فلات مخصوص اطراف مکه جا برای کشاورزی و دامداری نیست اما فرمود این حرم که ﴿وَ یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ﴾ ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا﴾ فرمود در جاهای دیگر هرچه از غارتگری است و آدمربایی اما اینجا جای امن است یک، ﴿یُجْبى إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ دو، آنجا ثمرات دارد ولی خود سرزمین پربرکت نیست در حالی که ظاهر آیه این است که خود سرزمین پربرکت باشد محذور دوم آن است که اینها که به حجاز نرفته بودند که یعنی این بنیاسرائیل اگر حکومتی هم تشکیل دادند در همان منطقه آفریقا بود در همان بخش مصر بود یا بخشی از شام بود و مانند آن
پرسش ...
پاسخ: بله البته آن درست است اما منظور این است که سرزمین مکه که شهر خود پیغمبر بود دیرتر از همه به پیغمبر ایمان آورد آن هم با زور «ما اسلموا ولکن استسلموا» حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود این مردم هنوز هم که هنوز است بازارشان به عنوان بازار ابوسفیان است فرمود اینها «ما اسلموا ولکن استسلموا» این دودمان اموی قبل از فتح مکه کافر بودند بعدش هم منافق شدند یک روز ایمان نیاوردند اینها، اینها چه وقت مؤمن شدند سرانشان اینطور بود الی الیوم هم همین طور است این چنین نیست که اینها بعد از فتح مکه ﴿یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ با اینکه مردم ﴿یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ دسته دسته، فوج فوج ایمان میآوردند اینها «اظهروا الاسلام و ابتر الکفر ما اسلموا بل استسلموا» این از بیانات نورانی حضرت امیر است که اینها مسلم نشدند مستسلم شدند خُب.
پرسش ...
پاسخ: حالا آن را در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» باید مشخص کرد آن چون وسیع است آن شواهد فراوانی دارد که منطقههای وسیع را گرفتند همین اسکندر حالا یا آن ذوالقرنین است یا نه این بنیاسرائیل که وارد یک چنین سرزمینی شدند بالأخره باید که این سرزمین وسیع باشد یک، و پربرکت هم باشد دو، این نمیتواند حجاز باشد به آن دو نکتهای که گفته شد میتواند شام باشد منطقه فلسطین باشد خود مصر باشد برای اینکه درباره این زمینهها ذات اقدس الهی در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیه اول این چنین اشاره فرمود که ﴿سُبْحانَ الَّذی أَسْریٰ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ اْلأَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ﴾ فرمود آن سرزمین و آن منطقه را ما پربرکت قراردادیم این یک، چه اینکه جریان ابراهیم و لوط(سلام الله علیهما) و همچنین جریان سلیمان(سلام الله علیه) اینها در همان فلات شام و اینها بودند که میتواند زمین پربرکت باشد سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» این است که وقتی که آنها خواستند به ابراهیم(سلام الله علیه) آسیب برسانند ﴿قُلْنا یا نارُ کُونی بَرْدًا وَ سَلامًا عَلی إِبْراهیمَ ٭ وَ أَرادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْناهُمُ اْلأَخْسَرینَ ٭ وَ نَجَّیْناهُ وَ لُوطًا إِلَی اْلأَرْضِ الَّتی﴾ میان شام و آن طرفها بردیم در آیهٴ 81 سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» هم آمده است ﴿وَلِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَی الأرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا﴾ این سرزمین پربرکت شام و امثال شام در همان محدوده میتواند مشمول این آیه باشد اما حالا اگر واقعاً مصر باشد اینها چگونه از دریا گذشتند و چگونه بعد از گذشت از دریا دوباره به مصر رسیدند نیاز به بحث تاریخی است اینها از کدام راه رفتند آیا از نیل گذشتند [از] دریای سرخ گذشتند [از] راه آبی دیگر گذشتند یک، موقع برگشتن از کدام راه آمدند؟ با موسای کلیم آمدند؟ که قرآن چیزی در این زمینه ندارد این ﴿أَرْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی اْلأَرْضِ﴾ بعد از چهل سال سرگردانی به طرف سرزمین بیتالمقدس رفتند به ﴿الأرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ﴾ رفتند نه دوباره به مصر برگشتند برگشت اینها به مصر اثباتش آسان نیست بعدها البته چرا وقتی که موسای کلیم و هارون(سلام الله علیهما) رحلت کردند بعد از گذشت مدتهای طولانی وجود مبارک سلیمان بعد پسرش داود(سلام الله علیهما) اینها حکومت کردند و آن فلات را خوب اداره کردند متأسفانه طولی نکشید در اثر بیکفایتی همینها و اختلاف اینها که بعد بخت نصّر بر اینها مسلط شد یک، بعد ایرانیها سلطه پیدا کردند دو، بعد نمایندگان اسکندر بر اینها مسلط شدند سه، بعد تحت سلطه رومان قرار گرفتند چهار، یک بیان بسیار بلند و نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه در خطبه قاصعه دارد آن بحبوحه اختلاف و درگیری عصر حضرت امیر که داشتند حضرت را تنها میگذاشتند فرمود این حرف را از من بشنوید تحلیل من میکنم و درست تحلیل میکنم به فکر دنیایتان باشید لااقل برای اینکه این بیگانهها اگر مسلط بشوند به احدی رحم نمیکنند اینطور نیست که حالا دینی برای شما بگذارند هیچ، دنیایی برای شما بگذارند هیچ، از این قبیل نیست این خیالها را نکنید دینتان را که یکجا میبرند بعد دنیا هم این چنین نیست که حالا به شما که وزیر و وکیل هستید یا سِمَتی دارید یا با عزت و آبرو زندگی میکنید به شما پستهای کلیدی بدهند اموالتان را مصادره کنند بعد شما را چاربدار میکنند آن روز رانندگی که نبود اتومبیل که نبود الآن میگویند اگر خدای ناکرده مسلط بشوند شما را کمک راننده میکنند میبینید اینهایی که از هر دری افتادند ماشینشویی کارشان است این ماشینشویی هم چاربداری سابق است چون نهجالبلاغه مثل قرآن کریم مهجور است در حوزههاست درسهایی که پیام داشته باشد یعنی آدم را هر لحظه بیدار بکند کم است این درسهایی که ما میخوانیم خُب درس است اما یک درسی که هر لحظه آدم را تکان بدهد، بیدار بکند یعنی وقتی آدم بحث میکند بیدار بشود، میگوید بیدار بشود، میشنود بیدار بشود، مطالعه میکند بیدار بشود فرق قرآن و نهجالبلاغه با درسهای حرفهای ما این است در این خطبه قاصعه حتماً مطالعه کنید مباحثه کنید حضرت فرمود وضع این است یک روزگاری بود مردم در جاهلیت به سر میبردند ابراهیمی آمد و بتشکنی کرد و قیامی کرد و مبارزهای کرد و حکومتی تشکیل داد و دین مردم را زنده کرد و مردم در سایه دین عزیزانه زندگی کردند این برای این بعد فرزندان خب حالا وجود مبارک داود و سلیمان ادامه دهندگان راه آنها بودند که حسابش محفوظ است بعد چه شد؟ همه اینها پیغمبر بودند و فرزندان اینها پیغمبرزاده بودند و به تعبیر قرآن ائمه هم بودند چون خود خلیل خدا امام بود ﴿وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ﴾ وگرنه بقیه را که امام کرده بود ظالمین را ذریه نکرد بقیه را که ﴿وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ﴾ اگر ذراری خلیل خدا(سلام الله علیه) بعضی محسن بودند بعضی ظالم پس بعضی را ائمه کرد خُب وجود مبارک حضرت امیر میفرماید که ابراهیم آمد و بعد کم کم داود و سلیمان حسابشان گذشت بقیه از بازماندگان اینها پیغمبرزاده بودند امامزاده بودند محترم بودند در اثر همین اختلافات داخلی و گوش ندادن به ولایت و رهبری به جان هم افتادند وقتی به جان هم افتادند اکاسره و قیاصره اینها در نهج البلاغه در خطبه غاصعه است اکاسره و قیاصره اکاسره همین کسراها و سلاطین ایران را میگفتند قیاصره همین قیصرها و حکمرانان رم را میگفتند آن روز روی کره زمین همین دو ابرقدرت زندگی میکردند بقیه زیر اقمار همینها بودند مثل اینکه قبل از فروپاشی نظام شوروی یک ابرقدرتی بود به نام شوروی یک ابرقدرتی هم بود به نام آمریکا آن روز دو ابر قدرت بیشتر نبود و دیگران زیر سلطه اینها بودند قرآن هم وقتی که میخواهد خبر بدهد میگوید که رومیها شکست خوردند دیگر نمیگوید که چه کسی را شکست دادند لازم نیست بگوید چه کسی را شکست دادند که معلوم است وقتی روم شکست میخورد از ایران شکست میخورد ﴿الم ٭ غُلِبَتِ الرُّومُ﴾ خُب چه کسی غالب شد؟ گفت لازم ندارد که برای اینکه کسی نمیتواند روم را شکست بدهد الا ایران ﴿الم ٭ غُلِبَتِ الرُّومُ﴾ مثل اینکه اگر بگویند آمریکا شکست خورد در آن روزگار یعنی شوروی پیروز شد اگر میگفتند شوروی شکست خورد یعنی آمریکا پیروز شد اگر دو ابرقدرت به جان هم افتادند و دیگران زیر سلطه اینها هستند وقتی بگویند شوروی شکست خورد یعنی آمریکا پیروز شد البته بعد از آمدن اسلام بالاترین حرف را او دارد میزند که هر دو ابرقدرت را به لطف الهی انشاءالله از بین خواهد برد برای اینکه از نظر بحثهای تاریخی آن روز اینطور بود وجود مبارک حضرت فرمود که این پیغمبر زادهها، این امام زادهها خیال میکردند همیشه محترماند بعد اکاسره از ایران برخاستند قیاصره از روم برخاستند باهم ساختند این پیغمبرزادهها را به اسارت گرفتند اینها را «إخوان دبر و وبر» همین این پیغمبرزادهها را چاربدار کردند دبر و وبر همین است وبر همین قسمت موی شتر است جلوی شتر پارچههای وبری وبری کرک شتر را میگویند وبر خُب آن چابدارها عهدهدار چیدن و تمیز کردن موهای این شتر هستند دیگر دبر یعنی زخم روی دوش شتر این شتر باربر بعد دوشش زخم میشود تیمار میخواهد خُب چاربدار باید تیمار کند دیگر اصحاب دبر یعنی چاربدار اصحاب وبر یعنی چاربدار فرمود اینها اگر مسلط بشوند پیغمبرزادهها را چاربدار کردند شما که کسی نیستید که بیایید و من را تنها نگذارید بیایید و دست از این اختلاف بردارید این اسلام برای هیچ کس نیست برای خداست این انقلاب برای هیچ کس نیست برای خداست این کشور برای هیچ کس نیست برای خداست این عزت و شرفی که پانصد هزار بالاخره شهید و آزاده و مفقود و جانباز فداکاری کردند که خدا همه اینها را با شهدای کربلا محشور کند این عزت و آبرو برای هیچ کس نیست برای خداست فرمود بیایید برای رضای خدا دست از این اختلاف بردارید کسی را متهم نکنید قلمتان بیانتان بنانتان را مواظب باشید اگر یک کسی به شما اهانت کرده است یکی دو روز شما صبر بکنید بالأخره برمیگردند فرمود این کار را نکنید وگرنه این اکاسره و قیاصره به سر شما آنچه درمیآورند که به سر پیغمبرزادهها و امامزادههای ابراهیم و اسماعیل و داود درآوردند و همین کار هم شد بعد از اینکه حضرت امیر را با آن وضع شهید کردند خُب این سرجون و امثال ذلک در دربار معاویه مسیحی بودند شما وقتی جریان کربلا سیدالشهداء(سلام الله علیه) میبینید میبینید که آن که در میدان کربلا ارتباط تنگاتنگ با این نیروها دارد یک آخوندزاده است همین عمربنسعد پدرش از آن آخوندها و روحانیان و روحانینمایی آن روز بود که نماز جماعت را او میخواند نماز جماعت را به اقتدای همین آخوندزاده میخواندند وقتی هم که میخواهد فرمان آتش بدهد میگفت «یا خیرالله ابشری» اینها هم برای رضای خدا آمده بودند کربلا برای اینکه بهشت بروند فقط سرانشان میفهمیدند چه خبر است همه اینها را از پا منبریهای حضرت امیر آوردند اینها دیگر این سی هزار نفر را از شام نیاوردند که مگر ممکن بود سی هزار نفر را آن روز از شام کسی برود کربلا در ظرف چند روز وجود مبارک سیدالشهداء دوم محرم آمد عمر سعد ملعون سوم محرم آمد یک هفته طول نکشید این کربلا پر شد از این سی هزار اینها همه برای کوفه و اطراف کوفه بودند دیگر همه پشت سر حضرت امیر نماز خواندند همه اینها بودند برای رضای خدا آمدند فقط سرانشان میدانستند چه خبر است پس مردم را میشود هر طوری شوراند خُب یک آخوندزاده روحانینما را آنجا آوردند نماز جماعت را چهار پنج وقت را آنجا برایشان بخواند یک، چند قدم فاصله داشت این ابنزیاد ملعون این دستور را در کوفه میداد دو، چند قدم دورتر شام را که میبینید، میبینید سرجون مسیحی این از روم آمده فرمان آتش را او میداد خُب این مسیحی در دربار یزید چه کار میکرد؟ اینها را معاویه قبلاً ردیف کرده بود آماده کرده بود بعد از جریان کربلای سالار شهیدان(سلام الله علیه) گذشت بر اسلام تا زمان امام راحل تا زمان امام راحل از آن روز اینکه میگویند سلسله منحوس 2500 ساله 2500 ساله این دوران شاهنشاهی همیشه از اشکانیان و ساسانیان و سامانیان و از اینها که نبودند این وسطها هم به نام حکومت اسلامی بود امویان بودند، مروانیان بودند سالیان متمادی عباسیان بودند اینها همهشان جزو حلقات پلید همین سلسله 2500 ساله شاهنشاهی بودند دیگر عقد الفرید نقل میکند از جریان صلح تحمیلی وجود مبارک امام مجتبی(سلام الله علیه) در یک مراسم سلام رسمی همه که وارد میشدند به معاویه میگفتند «السلام علیک یا امیر المؤمنین» الآن هم طالبان این ملّا عمر خودش را امیرالمؤمنین جا زده مردم در هر عصر میشود گرداند اینطور نیست چه چیزی روشن شده چه کسی روشن و آگاه است الآن که الآن ترمینالی درست کردند در فضا شما میبینید ایستگاه میر الآن یک ترمینال مسافربری فضانوردان است اینقدر از نظر علم رشد کردند اما میلیونها نفر در برابر گاو و مدفوع گاو در هند آن چنان تقدیس میکنند که ما آب زمزم را تکریم میکنیم مگر میشود مدفوع گاو را آنجا اهانت کرد الیوم پس میشود در عصر فضا مردم را در جاهلیت جهلا نگه داشت اینکه تاریخ بیهقی و تاریخ ناسخ نیست این الیوم شما میبینید میلیونها نفر دارند ادرار گاو را تقدیس میکنند مثل آب زمزم، الیوم پس میشود از نظر صنعتی و اتمی هم خیلی از ما جلو هستند مگر ما چیز اتمی داریم؟ هند دارد، صنایع سنگین دارد؟ هند دارد پس میشود ملتی اتم داشته باشد و ادرارپرست میشود مردم را به هر وضعی که برد، برد آن وقت بعد از آن این امویان و مروانیان و عباسیان سالیان متمادی به عنوان خلیفه مسلمین همین حلقات را تشکیل میدادند شده این سلسله ننگین شاهنشاهی 2500 ساله این اکاسره و قیاصره خطرش را وجود مبارک حضرت امیر در سخنرانی خطبه قاصعه که طولانیترین خطبه است در نهجالبلاغه گوشزد کرده فرمود اینها وضعش این است.
«اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا»
«والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است