display result search
منو
تفسیر آیات 55 و 56 سوره اعراف

تفسیر آیات 55 و 56 سوره اعراف

  • 1 تعداد قطعات
  • 30 دقیقه مدت قطعه
  • 82 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 55 و 56 سوره اعراف"
بهترین ذکر آن است که مخفی باشد و دعا هم ذکر است
بهترین روزی آن است که انسان را از افراط و تفریط نجات بدهد
خوف از عدل خدا‏ به خوف از تبهکاریهای انسان برمی‌گردد





اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ ٭ وَ لا تُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ﴾

از رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده است که «خیر الذکر الخفی و خیر الرزق ما یکفی» بهترین ذکر آن است که مخفی باشد و دعا هم ذکر است و بهترین روزی آن است که کفایت کند و انسان را از افراط و تفریط نجات بدهد در جریان ذکر خفی یا دعای خفی گاهی گفته می‌شود که انبیا(علیهم السلام) ندا می‌دادند و ندا صدای بلند است ندا صدای بلند نیست صدای از دور است نه بلند حالا ممکن است گاهی مستلزم بلند کردن صوت باشد ولی فرق ندا و نجوا یکی دور است و یکی نزدیک البته نجوا چون نزدیک است آرام است و ندا چون دور است ممکن است بلند باشد لکن این‌چنین نیست که هر ندایی بلند باشد برای اینکه در آیه سوم سورهٴ مبارکهٴ «مریم» وصف زکریا(سلام الله علیه) به این صورت یاد شده است ﴿ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیّا ٭ إِذْ نادی رَبَّهُ نِداءً خَفِیًّا﴾ پس می‌شود انسان بگوید یا الله و آرام بگوید اگر یا نباشد و خود را در حضور خدا احساس کند دیگر حرف ندایی نیست آنجا نجواست.
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿وَ ادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا﴾ یعنی خوف از عدل خدا و طمع در فضل خدا و خوف از عدل خدا بازگشتش به خوف از تبهکاریهای خود آدم است در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» قبل از آن جمله معروف ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ﴾ فرمود: ﴿أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِدًا وَ قائِمًا یَحْذَرُ اْلآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ﴾ این خوف از عدل خداست و بازگشت این خوف هم به تبهکاریهای خود آدم است در حقیقت خوف از عواقب کار خود آدم است امید به فضل خداست در آن آیه فرمود: ﴿یَحْذَرُ اْلآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ﴾ نه «یحذر ربه» او که نور محض است «اللهم انی اسألک من جمالک باجمله و کل جمالک جمیل» آن که جمال صرف است که جای ترس نیست انسان از نور که نمی‌ترسد مگر اعشا باشد یا اخفش باشد و مانند آن بنابراین این کریمه سورهٴ مبارکهٴ «زمر» مشخص کرد که انسان از پایان کار خود می‌ترسد ﴿یَحْذَرُ الْآخِرَةَ﴾ یعنی آخرة امره آن وقت ﴿وَیَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ﴾ که در آن کریمه ترس به پایان کار خود آدم اسناد داده شد و امید به فضل و عنایت الهی.
مطلب بعدی آن است که این دعا گرچه امر شده است ولی در این گونه از موارد چون همراه با قرینه است مفید تکرار است چرا انسان دعا می‌کند؟ برای اینکه نیازمند است اگر دائم الحاجة بود باید دائم الدعا باشد دیگر پس این گونه از اوامر این‌چنین نیست که به صرف الوجود امتثال بشود این دعا برای رفع نیاز است چون نیاز هر لحظه هست دعا هم باید هر لحظه باشد این‌چنین نیست که در این گونه از موارد به صرف الوجود امتثال بشود.
مطلب بعدی آن است که ذات اقدس الهی که امر کرده است این امر گذشته از اینکه اذن است رجحان را هم به همراه دارد اگر او اذن نداده بود که انسان مجاز نبود با او سخن بگوید و این امرش گذشته از اذن رجحان را هم به همراه دارد و ذات اقدس الهی منزه از آن است که امر بکند و اذن به دعا بدهد و اجابت نکند روایاتی که بخشی از آنها در نهج‌البلاغه است بعداً به خواست آنها خواهیم خواند که امر به دعا و اذن به دعا اعلان به اجابت و اعلام اجابت است و خدا منزه از آن است که دستور بدهد انسان درِ رحمت او را بکوبد دق‌الباب بکند و در را باز نکند این جمله‌ها هم در نامه‌های حضرت امیر است هم در کلمات قصارش که ان‌شاء‌الله می‌خوانیم درباره انبیا که سؤال شده است که اینها دعایشان چطور خصوصی بود؟ دعای انبیا با اینکه ادب دعا آن است که برای همگان دعا بشود دعای انبیا(علیهم السلام) دو قسم است گاهی به متکلم مع الغیر یاد می‌کردند می‌گفتند خدایا ما را بیامرز حوائج ما را برطرف بکن گاهی متکلم وحده بود ولی متکلم مع الغیر را یا ضمیر جمع را بعد ذکر می‌کردند این‌چنین نیست که انبیا در دعا فقط خودشان را دعا کنند و دیگران را در نظر نداشته باشند بلکه یا با هم یعنی در همان دعای اول همگان را دعا می‌کنند یا نه اول ضمیر متکلم وحده می‌آورند ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ﴾ بعد می‌گویند: ﴿وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ﴾ یا ﴿لِمنَ دَخَلَ بَیْتِی﴾ این ﴿لِمنَ دَخَلَ بَیْتِی﴾ که نوح(سلام الله علیه) است منظور بیت الولایة و النبوة است و شامل همه مؤمنین الی یوم القیامه می‌شود شامل ماها هم ان‌شاء‌الله می‌شود برای اینکه ما هم در بیت ولایت او داخلیم در مراسم عرض ادب ما در زیارتها بعد از آدم حضرت نوح را تکریم می‌کنیم و به او سلام عرض می‌کنیم و مهمان او هستیم در بیت ولایت و نبوت و رسالت اوییم اینکه فرمود ﴿لِمنَ دَخَلَ بَیْتِی﴾ یعنی تا روز قیامت هر کسی به نبوت من ایمان آورده است از رحمت خاصه خود برخوردار بفرما یک چنین دعایی هم دارد بنابراین انبیا این‌چنین نیست که فقط برای خودشان دعا کنند اما درباره اینکه ﴿لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ﴾ به این آیه استدلال شده است که دعاها در حرم باید آرام باشد سرّش آن است که معصومین(علیهم السلام) برابر زیارت جامعه یک نور‌اند فرمود شما نور واحد بودید و نور واحدید در حقیقت مطلب دوم آن است که حی و میت اینها یکسان است چطور ما در حرمها که مشرف می‌شوید شهادت می‌دهیم شما سلام ما را کلام ما را موقعیت ما را می‌بینید و حرفهای ما را می‌شنوید و جواب می‌دهید منتها ما نمی‌شنویم در اذن دخول حرم مقدس حضرت رضا(سلام الله علیه) و سایر ائمه هم همین دعاها را عرض می‌کنیم خب اگر ائمه(علیهم السلام) با پیغمبر(صلوات الله و سلامه علیه) نور واحدند یک، اگر حیات و مماتشان یکی است دو، دیگران در حال زنده مرده‌اند آنها بعد از مرگ زنده هستند سه، بنابراین ﴿لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ﴾ لذا انسان وقتی حرم رفت ادب زیارت این است که آرام و آهسته زیارت کند آهسته دعا بکند و مانند آن.
اما مطلب بعدی اینکه چطور انبیا با اینکه از همه مراحل گذشتند نیازهای خاص را با ذات اقدس الهی در میان می‌گذاشتند؟ جوابش این است که این نشانه تکامل آنهاست یک انسان کامل بالأخره در همه شئون احساس می‌کند که محتاج است و در همه شئون همه چیز را از او می‌خواهند آن‌که می‌گوید: ﴿إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ در همه این امور نیازمند است و در همه این امور هم داعی است و دعا می‌کند و اگر حضرت امیر و سایر معصومین(علیهم الصلاة و علیهم السلام) به مقام احرار رسیدند و شکراً و حباً عبادت می‌کنند معنایش این نیست که (خوفا من النار و شوقا الی الجنة) را ندارند که معنایش این است که آنهایی که آن مرحله را دارند مراحل وسطا و نازله را هم واجدند دیگران که در مرحله «خوفاً من النار» یا «شوقا الی الجنة» عبادت می‌کنند آن حباً را که عبادت احرار است فاقدند لذا ناله‌های اینها در خوف از جهنم است هم برای شوق به بهشت است هم «وجدتک أهلاً للعبادة» است ببینید این دعای کمیل همه بخشهای سه‌گانه را دارد تا برسد به جایی که «ربی ... و هبنی صبرت علی حر نارک فکیف اصبر عن النظر الی» تا آن مرحله اگر کسی به مرحله عالیه که حب الهی باشد و عبادت احرار باشد می‌رسد اینها که متباین نیستند اینها در طول هم‌اند به مقام سوم که رسیدند مقام اول و دوم را هم واجدند.
پرسش ...
پاسخ: آن مرحله عالیه‌اش جنة اللقاء است.
مطلب بعدی آن است که این دعای شعاری مثل اینکه ما همیشه می‌گفتیم که خدایا خدایا تا انقلاب مهدی امام(رضوان الله علیه) را نگهدار آن دعای سیاسی سیاسی بود اما آن وقتی که وجود مبارک امام(رضوان الله علیه) بیمار شدند آن شب آخر در همین مسجد در کنار حرم کریمه اهل‌بیت ما چطور دعا می‌کردیم؟ آن دعا را می‌گویند دعای عبادی عبادی ما یک شعار داریم وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود در جبهه‌های جنگ چه احد چه غیر احد فرمود شما هم صدایتان را بلند کنید آنها که می‌گفتند: «لنا عزی و لا عزی لکم» شما هم بگویید «الله مولانا و لا مولی لکم» صدایتان را بلند کنید که آنها هم بشنوند آنها می‌گویند ما بت داریم هبل داریم لات داریم عزّا داریم شما هم بگویید ما الله داریم آنها می‌گفتند: «لنا عزی و لا عزی لکم» فرمود شما بگویید «الله مولانا و لا مولی لکم» فریاد برآورید این می‌شود شعار یک وقت است انسان می‌خواهد ناله کند آنجایی که مشکل دارد چطور ناله می‌کند اگر دعا آن صبغه خاص خودش را داشته باشد آن دعای عبادی مرزش را جدا می‌کند دعای سیاسی هم مرزش را جدا می‌کند هر کدام در جای خود قرار می‌گیرند آنجا که قلب می‌شکند و چشم اشک می‌ریزد آنجا که انسان فریاد برنمی‌آورد آنجا دیگر با ضجه دعا می‌کند خب بنا شد که برخی از روایاتی که مربوط به عرش و کرسی و امثال ذلک بود بخوانیم حالا آنچه که در نهج‌البلاغه است درباره عرش و همچنین درباره دعا بخوانیم بعد اگر فرصت کردیم روایاتی که مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید خودش ذکر کردند بخوانیم سید رضی(رضوان الله علیه) در نهج‌البلاغه در خطبه اول جریان عرش را که مطرح می‌کند و همچنین جریان فرشتگان را در خطبه اول بند 21 به بعد فرشتگان را این‌چنین می‌ستاید که برخی از فرشتگان کسانی‌اند که «و منهم الثابتة فی الارضین السفلی اقدامهم و المارقة من السماء العلیا اعناقهم و الخارجة من الاقطار ارکانهم و المناسبة لقوائم العرش اکتافهم» یعنی اینکه خدا فرمود: ﴿یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ﴾ یا ﴿وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ﴾ فرشتگانی حامل عرش‌اند که پای اینها از اعماق زمین فرو رفته و سر اینها از اوج آسمانها به در آمده و عظمت اینها از اقطار عالم به در آمده خب چنین چیزی که نمی‌تواند یک موجود مادی باشد مثل اینکه می‌گویند فرشتگان پرشان را زیر پای طالبان علوم الهی و معارف حقه پهن می‌کنند اینکه نظیر پر مرغ نیست که این‌چنین پهن بکنند خب پس معلوم می‌شود عرشی که روز فرشتگان است روی چنین فرشتگان است می‌شود یک عرش معنوی مشابه این مضمون در خطبه 182 بند سیزدهم به این صورت آمده است «و الحمد لله الکائن قبل ان یکون کرسی او عرش» اینکه فرمود ﴿الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی﴾ یا ﴿ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ﴾ معلوم می‌ شود ذات اقدس الهی منزّه از هر مکان و تمکن در مکان و مانند آن است چه اینکه مبرّای از تکیه دادن به هر موجود ماسواست زیرا او قبل از عرش بود و خالق عرش است قبل از کرسی بود و خالق کرسی است این اوامر بعدی و نسبی است که به عرش تکیه می‌کند وگرنه عرش هم مخلوق خداست و مدبّر خداست همان‌طوری که ذات اقدس الهی نسبت به اشیاء دیگر خالق است و مدبّر نسبت به عرش و کرسی هم بشرح ایضاً [همچنین] اما در جریان دعا وجود مبارک حضرت امیر در خطبه 121 بعد از آن جریان محاکمیه‌ای که بر حضرت حکمیتی که بر حضرت تحمیل کردند و رنج آن ذلت را مردم دیده‌اند وجود مبارک حضرت یک خطبه‌ای را ایراد کرد بعد فرمود «این القوم الذین دعوا الی الاسلام فقبلوه و قرءوا القرآن فأحکموه و هیجوا الی الجهاد فولهوا و له اللقاح الی اولادها» کجایند رزمنده‌هایی که هم معرفتشان ناب بود و هم جهادپذیری اینها مشتاقانه جبهه می‌رفتند «وسلبوا السیوف اغمادها» شمشیرها را از غلاف به در آوردند «و اخذوا باطراف الارض زحفا زحفا و صفا صفا بعض هلک و بعض نجا لا یبشرون بالاحیاء و لا یعزون عن الموتی» فرمود اینها که رفته بودند جبهه این‌طور نبود که اگر سالم برمی‌گردند خوشحال بودند و اگر شهید می‌شدند بازماندگانشان تعزیت می‌گفتند به یکدیگر این‌طور نبود حالا اگر یک عده‌ای رفتند جبهه بعضیها سالم برگشتند این‌چنین نبود که به آنها تهنیت بگویند که شما سالم آمدید یا بعد از اینکه شهید می‌شدند به خانواده‌هایشان تسلیت بگویند که فلان عضو شما شهید شد فلان بسته شما شهید شد «لا یبشرون بالأحیاء و لا یعزون عن الموتیٰ» هنوز ما به آن مرحله نرسیدیم که تعزیت نگوییم اول به این صورت بود که تهنیت و تعزیت هنوز هم این وضع ادامه دارد آن صورت که تهنیت محض باشد هنوز به آن مرحله نرسیدیم «مره العیون من البکآء خمص البطون من الصیام ذبل الشفاه من الدعاء» اینها دستهایشان شمشیر لبهایشان خشک شده از بس دعا کردند و اینها همانهایی بودند که در پای رکاب حضرت امیر بودند در صدر اسلام گروه کمی بودند البته نه زیاد بعد هم نمونه‌هایش همان یاران راستین امام بودند حالا شما می‌بینید ما‌ها هم کم کم می‌رویم ولی بالأخره آیندگان خواهند آمد این قبور این گلزار شهدا و تربتها و اینها را مهر و تسبیح می‌کنند حالا بعد می‌بینید اینها تاریخ عظمت اینها را چگونه حفظ می‌کند این‌طور آدمها خیلی کم‌اند نگویید بسیجی بودند ساده‌لوح بودند این‌طور نبودند اینها قلبشان متیم به حب الهی بود و دین را اینها نگه داشتند یک وقتی یک سمیناری در جبهه بود ما آنجا به مناسبت سمینار تهذیب همان ایام ماه شریف رجب بود رفتیم 27 رجب و 26 رجب این دو روز بود ما یک شبی را که آنجا در خدمت این عزیزان بودیم مثل همان شب مشعر بود برای ما یعنی همگان روی شن می‌خوابیدند بعد هم یک کسی پیرمردی بود موظف بود اینها را نیم ساعت به اذان بیدار کند نماز شبشان را بخوانند نماز شب می‌خواندند و نافله صبح را می‌خواندند و نماز صبح را به جماعت می‌خواندند و بعد زیارت عاشورا را می‌خواندند بعد استراحت می‌کردند این‌طور نبود که کشور حفظ بشود با اینکه جنگ جنگ جهانی سوم بود این جنگ هشت ساله علیه ایران که جنگ مقطعی نبود یک جنگ جهانی بود معنای جنگ جهانی این نیست که همه به جان هم بیفتند که معنای جنگ جهانی این است که همه در جنگ شرکت کنند خب چه کسی بود که در این جنگ علیه ایران شرکت نکرد؟ حالا یا پول دادند یا مستشار دادند یا اسلحه دادند یا وام دادند یا گرا دادند بالأخره شرکت کردند دیگر دو سه تا کشور کوچک در روی زمین بود که آنها هم برای اینکه چیزی از ایران بگیرند رابطه‌شان با ایران خوب بود وگرنه از لیبی چه کاری ساخته بود از سوریه چه کاری ساخته بود کاری ساخته نبود از آنها در این جنگ جهانی سوم ایران واقعاً تنها بود و اینها حفظ کردند اگر کسی این‌چنین باشد خدا با اوست فرمود اینها «سلبوا السیوف اغمادها و اخذوا بأطراف الارض زحفا زحفا و صفا صفا بعض هلک و بعض نجا لا یبشرون بالاحیاء» اگر می‌گفتند فلان رفیقتان زنده برگشت دیگر خوشحال نمی‌شدند «و لا یعزون عن الموتی» اگر می‌گفتند فلان رفیقتان شهید شد اینها خوشحال می‌شدند و می‌گفتند چرا ما شهید نشدیم «مره العیون من البکاء» الآن ما غرق نعمتیم غرق این گلزار شهداییم حالا یک مقدار بگذرد کم کم این دنیازدگی همه را بگیرد بعد معلوم می‌شود آنها چه کسانی بودند آن‌گاه معلوم می‌شود که بخشهای عظیم این گلزار شهدا می‌شود خاک کربلا و آیندگان از این خاک تسبیحها درست می‌کنند و مهرها درست می‌کنند این‌طور نیست و این گونه افراد هم به این آسانیها گیر کسی نمی‌آید به این آسانیها هم گیر نمی‌آید خب این همه علما بودند این همه بزرگان سفارش کردند نشد دیگر این همه اولیای الهی آمدند نشد همیشه در هر عصری این گونه از مردان الهی پدید نمی‌آیند که دستشان به شمشیر لبانشان از دعا خشک شده «مره العیون من البکاء خمص البطون من الصیام ذبل الشفاه من الدعاء» خب بنابراین این از مواردی است که طبیعت صاریه می‌طلبد نه صرف الوجود در خطبه 222 که وجود مبارک حضرت امیر بعد از تلاوت ﴿یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَال ٭ رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ﴾ آن خطبه را ایراد فرمودند که تفسیر آن آیه تقریباً محسوب می‌شود در بند چهاردهم این خطبه 222 نهج‌البلاغه آمده است فرمود این مردان الهی اینها کسانی‌اند اهل ذکر کسانی‌اند که «یتنسمون بدعائه روح التجاوز رهائن فاقة الی فضله و اساری ذلة لعظمته جرح طول الأسی قلوبهم و طول البکاء عیونهم لکل باب رغبة الی الله منهم ید قارعة یسألون من لا تضیق لدیه المنادح و لا یخیب علیه الراغبون» اینها آن نسیم رحمت را با دعای خودشان تنسّم می‌کنند استنشاق می‌کنند تنسّم می‌کنند نسیم می‌کشند به وسیله دعای خودشان آن نسیم تجاوز و رحمت الهی را اینها خودشان را رهن فاقه می‌دانند در گرو نیاز به فضل حق می‌دانند و خود را اسیر ذلت می‌دانند فقط در برابر عظمت خدا و تعصبهای فراوان قلب اینها را مجروح کرده است گریه‌های طولانی چشمهای اینها را گریانده است و مجروح کرده است هر جا رغبتی هست دست اینها به کوبه در رحمت الهی بلند است این دق‌الباب را فراموش نمی‌کنند ید قارعه یعنی دست می‌زنند در می‌زنند و از کسی می‌خواهند که اگر همگان به در خانه او راه بروند باز جا دارد برای اینکه در امور خیر فرمود: ﴿وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلأَرْضُ﴾ اگر یک جایی میدان مسابقه‌ای مساحتش به اندازه نظام کیهانی باشد جا برای همگان هست لذا هیچ کم نمی‌آید کوتاه نمی‌آید «لا تضیق لدیه المنادح» در نامه‌ای که برای فرزندشان مرقوم فرمودند که نامه سی و یکم نهج‌البلاغه است بند 64 این است که فرمود: «واعلم ان الذی بیده خزائن السماوات و الارض قد اذن لک فی الدعاء» آن که کلید همه روزیها به دست اوست او به تو اجازه داده که بیایی از او بخواهی «و تکفل لک بالاجابه و امرک ان تسأله لیعطیک و تسترحمه لیرحمک و لم یجعل بینک و بینه من یحجبک عنه» یک حاجبی دربانی داشته باشد که نگذارد تو بروی نیست اگر واسطه‌ای هست برای اینکه دستت را بگیرد و زودتر برساند مثل اهل‌بیت(علیهم السلام) اینها دربان‌اند که در را باز کنند نه اینکه راه‌بند باشند راهزن نیستند راه‌گشایند کار شفعا این است که دست شما را بگیرند زودتر وارد در کنند او حاجب و دربانی ندارد که جلوی تو را بگیرد اگر دربانی دارد برای اینکه تو را راهنمایی کند که در کجاست زودتر وارد در بشوی همین اینها حاجبان الهی‌اند دربانان الهی‌اند اما در گشایند نه دربند «و لم یجعل بینک و بینه من یحجبک عنه و لم یلجئک الی من یشفع لک الیه» تا اینکه در بند 71 می‌فرماید: «فمتی شئت استفتحت بالدعاء ابواب نعمته و استمطرت شآبیب رحمته فلا یقنطنک ابطاء اجابته فان العطیة علی قدر النیة» فرمود کسی که کلید روزیها به دست اوست به تو امر کرده «ثم جعل فی یدیک مفاتیح خزائنه بما اذن لک فیه من مسألته» همه خزائن برای اوست یک، کلید همه خزائن اوست دو، بعضی از این کلیدها را هم به دست تو داد سه، دعا کلید اجابت است دیگر این کم مقامی نیست که رب العالمین کلید مخزنش را به دست آدم بدهد فرمود هر وقتی خواستی دعا بکن و باز کن و باز می‌شود خیلی این تعبیر بلند است ﴿ثم جعل فی یدیک مفاتیح خزائنه﴾ اگر ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ﴾ مفاتیح رزق را هم به دست تو داد به این شرط که دعا همان شرایطی که گفته شد باشد تضرع باشد خفیه باشد دو، خوف و طمع باشد چهار، ﴿لاَ تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا﴾ باشد پنج، و سایر شرایط به این شرط که انسان بیراهه نرود ببینید آن مسئله عدم افساد بین آن شرایط چهارگانه قرار گرفته دو شرط اول دو شرط آخر وسط فرمود آدم صالح باشد فاسد نباشد و روایات فراوانی هم شرح کرده که انبیا آمدند جامعه را صالح کردند تو فاسد نکن این خیلی مقام است که ذات اقدس الهی کلید خزینه روزی را به دست آدم بدهد «ثم جعل فی یدیک مفاتیح خزائنه بما اذن لک فیه من مسألته» آن وقت هر وقتی خواستی کلید باز می‌کنی دعا که وقتی ندارد که مشابه این مضمون در کلمات قصار حضرت امیر آمده است در شماره 435 فرمود که «ما کان الله لیفتح علی عبد باب الشکر و یغلق عنه باب الزیادة و لا لیفتح علی عبد باب الدعاء و یغلق عنه باب الاجابة» ممکن نیست ذات اقدس الهی در دعا را باز کند و در اجابت را باز نکند حالا چون بحثها طول کشید فقط آدرس می‌دهیم شما مطالعه بفرمایید روایات عرش را خب در جوامع روایی ما هم مرحوم کلینی نقل کرده هم مرحوم صدوق در توحید نقل کرده مرحوم صدوق در توحید در چاب مکتبه صدوق صفحه 321 بابی دارد به عنوان «باب العرش و صفاته» روایات فراوانی دارد که نشان می‌دهد عرش یک مقام معنوی است و در صفحه 324 باب 51 عنوان باب این است که باب «ان العرش خلق ارباعا» در تعلیقه این روایت صفحه 325 آن حدیث آمده است آن حدیث از معانی الاخبار است ظاهراً مرحوم علامه مجلسی(رضوان الله علیه) در چهاردهم بحارالانوار از مرحوم صدوق از فقیه و علل و مجالس او نقل کرده است که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال شده است که چرا کعبه را کعبه می‌گویند؟ حضرت فرمود چون این مکعب شکل است کعبه است هر خانه‌ای که چهارتا دیوار دارد یک سقف دارد و یک کف می‌شود شش سطح وقتی شش سطح شد می‌شود مکعب دیگر لذا کعبه است «لم سمیّ الکعبة کعبة؟ قال لانها مربعة فقیل له و لم صارت مربعة» حالا چرا کعبه چهار ضلعی است؟ (افتادگی نوار) بیت المعمور است و البیت المعمور مربع چهار دیوار دارد «فقیل له و لم صار البیت المعمور مربعا» حالا چرا البیت المعمور چهار دیوار دارد؟ فرمود: «لانه بحذاء العرش و هو مربع فقیل له و لم صار العرش مربعا قال لان الکلمات التی بنی علیها الاسلام اربع سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر» ببنید یک حاجی یا یک معتمر دور این چهار دیواری می‌گردد یک حاجی و یک معتمر دور چهار دیوار می‌گردد که معادل چهار دیوار البیت المعمور است یک زائر دور همین چهار دیواری می‌گردد که محاذی البیت المعموری است که محاذی العرش است یک زائر یک حاجی یک معمتر دور کعبه‌ای می‌گردد که محاذی البیت المعمور است و محاذی العرش است و محاذی «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر».
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 30:35

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی