display result search
منو
تفسیر آیات 56 و 57 سوره اعراف

تفسیر آیات 56 و 57 سوره اعراف

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 63 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 56 و 57 سوره اعراف"
قرآن کریم چون نور است با کتابهای علمی دیگر فرق می‌کند
قرآن کریم وقتی یک مسئله فقهی را ذکر می‌کند فوراً در کنارش یک مسئله اخلاقی و کلامی را هم ذکر می‌کند






اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ ٭ وَ لا تُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ ٭ وَ هُوَ الَّذی یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ حَتّی إِذا أَقَلَّتْ سَحابًا ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتی لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾

قرآن کریم چون نور است با کتابهای علمی دیگر فرق می‌کند کتابهای علمی دیگر یا مسائل هست و نیست را مطرح می‌کنند یا مسائل باید و نباید را طرح می‌کنند پیوندی هم بین هست و باید یا نیست و نباید را عهده‌دار نیستند مثلاً علوم تجربی نظیر طب داروسازی و مانند آن از هست و نیست سخن می‌گویند یا بحثهای فلسفی و کلامی این‌چنین است که چه در عالم هست چه در عالم نیست شعب علوم هندسی هم همین‌طور است معدن‌شناسی جانورشناسی گیاه‌شناسی زیست‌شناسی همه از این سنخ‌اند که چه هست و چه نیست مسائل علومی از قبیل فقه اخلاق حقوق اینها درباره باید و نباید سخن می‌گویند که چه کار باید و چه کار نباید مرز حکمت عملی هم از حکمت نظری جداست مرز علومی که عهده‌دار هست و نیستند از علومی که عهده‌دار باید و نبایدند جداست اما قرآن کریم این‌چنین نیست نظیر یکی از این کتب فنی نیست لذا در مسائل جهان‌بینی یا علومی که مربوط به هست و نیست است باید و نباید را هم در کنارش ذکر می‌کند و بالعکس حتی در علوم آنچه که مربوط به مثلاً فقه است که سخن از حلال و حرام است ضامن اجرا را دیگر در کتاب فقه ذکر نمی‌کنند مثلاً یک فقیه وقتی سخن از حلیت تجارت و حرمت ربا را مطرح می‌کند دیگر بحثهای دوزخ و قیامت را طرح نمی‌کند ولی قرآن کریم این‌طور نیست قرآن کریم آن بحثهای فقهی را هم با بحثهای اخلاقی آمیخته می‌کند دوتا باید را کنار هم ذکر می‌کند در فقه معمولاً سخن در این است که چه چیزی واجب است چه چیزی واجب نیست چه چیزی حلال است چه چیزی حرام چه چیزی صحیح است چه چیزی باطل اما چه کار بکنیم که به این واجبها و حلالها موفق بشویم و از حرامها و باطلها بپرهیزیم دیگر بر عهده فقیه نیست و در کتاب فقه هم ذکر نمی‌کنند اما قرآن این‌چنین نیست قرآن کریم وقتی یک مسئله فقهی را ذکر می‌کند فوراً در کنارش یک مسئله اخلاقی و کلامی را هم ذکر می‌کند یا دستور به تقوا می‌دهد یا از عقاب الهی و جهنم تخویف می‌کند می‌ترساند و مانند آن یعنی مسئله اخلاق را در کنار فقه ذکر می‌کند با اینکه هر دوی اینها از سنخ حکمت عملی‌اند و جزء باید و نباید‌ها هستند ولی به حسب تنظیم بشری اینها دوتا مرز جدای از هم دارند علم فقه جدای از مسئله حقوق است جدای از مسئله اخلاق است و مانند آن لکن قرآن کریم اینها را کنار هم ذکر می‌کند چون قرآن نور است بر خلاف کتابهای دیگر که فن‌اند چون نور است آن علم را با مسائل تربیتی آمیخته دارد یعنی ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَة﴾ را با ﴿یُزَکِّیهِم﴾ کنار هم ذکر می‌کند در اینجا سخن از هست و نیست را با باید و نباید کنار هم ذکر می‌کند در نوبت قبل به عرضتان رسید که معنای هماهنگی باید و نباید با هست و نیست این نیست که ما یک قیاسی داشته باشیم دوتا مقدمه او هر دو هست باشند و یک نتیجه اعتباری بگیریم به عنوان باید و نباید هرگز باید و نباید را از هست و نیست استنتاج نمی‌کنند به این معنا که ما قیاس داشته باشیم دوتا مقدمه داشته باشیم هر دو مقدمه‌اش مربوط به هست و نیست باشد ولی یک نتیجه باید بگیرد این هرگز شدنی نیست چه اینکه اگر ما یک قیاسی داشتیم هر دو مقدمه او باید و نباید بود جزء علوم اعتباری بود یک نتیجه هست بخواهیم بگیریم یا نتیجه نیست بخواهیم بگیریم این شدنی نیست و کسی هم نگفت ما نه از کسی شنیدیم و نه در جایی دیدیم که کسی ادعا بکند که از دوتا مقدمه هست یک مقدمه باید نتیجه گرفته می‌شود و مانند آن.
مطلب دوم آن است که آن چیزی را که بزرگان ادعا کردند و حق هم همان است آن است که بین باید و نباید و هست و نیست یک سیم خارداری نیست که هست و نیست عالم جدای از باید و نباید باشد و بینشان سیم خاردار باشد و هیچ ارتباطی هم بینشان نباشد این‌طور نیست بلکه می‌شود یک قیاسی ترتیب داد که یک مقدمه‌اش هست و نیست باشد یک مقدمه‌اش باید و نباید یعنی یک مقدمه‌اش مربوط به حکمت نظری باشد یک مقدمه‌اش مربوط به حکمت عملی باشد و چون نتیجه تابع اخس مقدمتین است و باید و نباید اخس المقدمتین است نسبت به هست و نیست قیاسی که یک مقدمه‌اش هست و نیست است یک مقدمه‌اش باید و نباید نتیجه باید می‌دهد این هم مطلب دوم.
قرآن کریم از این سنخ دستورات فراوان دارد یکی از آن نمونه همین بحث کنونی سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است یعنی از آیهٴ 54 تا 57 در بخشی از این آیات درباره مبدأ سخن می‌گوید که کل جهان را عالم و آدم را خدا آفرید عالم و آدم را خدا می‌پروراند خالق این مجموعه کیهانی خداست یک، مدبر این مجموعه کیهانی خداست این دو، این را در اول ذکر می‌کند در مرحله سوم می‌گوید مرجع عالم و آدم خداست معاد عالم و آدم خداست پایان عالم و آدم خداست همگان به سوی او حرکت می‌کنند این هم سه، آن هم یک بین آن مطلب اول که مربوط به هست و نیست است از لحاظ جهان‌بینی به لحاظ مبدأ بین این مطلب سوم که مربوط به هست و نیست است به لحاظ معاد آن وقت یک حکم باید و نباید فقهی اخلاقی حقوقی تربیتی که به ﴿یُزَکِّیهِم﴾ برمی‌گردد ذکر می‌کند می‌فرماید حالا که مبدأ عالم و آدم خداست این اول حالا که معاد عالم و آدم خداست این مطلب سوم این مطلب وسط را که محفوف به دوتا برهان است در وسط ذکر می‌کند پس از خدا بخواهید باید به خدا مراجعه کنید باید تضرع کنید باید ناله کنید باید کارتان را با او در میان بگذارید باید از او طلب بکنید مگر نه آن است که یک مبدئی دارید و آن خداست خب پس از او بخواهید مگر نه آن است که یک مرجع و معادی دارید و آن خداست پس به او پناه ببرید نه غیر خدا مبدأ و معادی است یک، نه با خدا مبدأ و معاد دیگری وجود دارد که خدا در مبدأ و معاد شریک داشته باشد دو، پس او مبدأ است یک، و تنها مبدأ است دو، او معاد است یک، و تنها معاد است دو، حالا که این‌چنین است پس با او در ارتباط باشد و به درگاه او مراجعه کنید و از او چیز بخواهید می‌بینید یک مقدمه هست را با یک مقدمه باید ضمیمه می‌کند و نتیجه می‌گیرد چرا؟ برای اینکه می‌فرماید او مبدأ است از مبدأ باید خواست پس از او بخواهید او معاد است از معاد باید هراسناک بود پس از او بترسید او مرجع است به مرجع باید پناه برد پس به او پناهنده بشوید آیهٴ 54 این است ﴿اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّامٍ ... تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمینَ﴾ چون او مبدأ عالم و آدم است پس ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً﴾ آن مقدمه دیگر مطوی است او مبدأ عالم و آدم است یک، باید کار را از مبدأ عالم و آدم طلب کرد دو، پس از او طلب بکنید این نتیجه همین مطلب محفوف به برهان دیگر است و آن آیه 57 همین سوره است فرمود اوست که همان‌طوری که زمین مرده را زنده می‌کند زمینه مرده را زنده می‌کند مرده‌ها را هم زنده می‌کند شما‌ها راه هم بعد از مرگ زنده می‌کند پس به او پناه ببرید و از او کمک بخواهید ﴿وَ هُوَ الَّذی یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ حَتّی إِذا أَقَلَّتْ سَحابًا ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتی لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ او معاد عالم و آدم است مرده‌های خاکی را او زنده می‌کند گیاهان مرده را او زنده می‌کند انسانهای مرده را او زنده می‌کند همان‌طوری که او مبدأ بود و از مبدأ باید کمک خواست پس از مبدأ کمک بخواهید او مرجع و ملاذ و معاد است از مرجع باید کمک خواست پس از او کمک بخواهید این ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً﴾ محفوف به دوتا برهان است یکی حد وسط برهان مبدأ فاعلی است یکی حد وسط برهان مبدأ غایی برهانی مفید یقین است که حد وسطش علت باشد گاهی علت فاعلی است گاهی علت غایی آنجا که علت فاعلی عین علت غایی است و علت غایی عین علت فاعلی است مجموع علتین در هر دو برهان ظهور دارند بنابراین فرمود او مبدأ عالم و آدم است و باید به مبدأ عالم و آدم سرسپرد پس ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً﴾ او معاد عالم و آدم است باید به معاد عالم و آدم سرسپرد پس ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً﴾ این انسجام آیه دعا و عبادت بین آیه مبدأ بودن حق و معاد بودن حق است بعد از اینکه فرمود ربوبیت برای اوست و تنها رب اوست آن‌گاه می‌فرماید ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ﴾ و همچنین بعد می‌فرماید مرجعیت برای اوست و تنها مرجع اوست این وسط می‌فرماید ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً﴾ خب.
‌پرسش ...
پاسخ: بله دیگر منتها ﴿لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ در ذیلش است فرمود یک حصری در کار است انسان که نابود نمی‌شود فرمود انسان مثل این درخت است البته به منزلهٴ تقریب به ذهن وگرنه فاصله خیلی است فرمود انسان مثل این درخت است این درخت یا گیاهان دیگر وقتی زمستان شد پاییز فرا رسید و زمستان شد برگ‌ریز است و پژمرده می‌شود و به حسب ظاهر خواب است این برگهایش می‌ریزد این ظاهرش مرده است اما ریشه‌اش که زنده است فرمود انسان بدنش می‌پوسد ریشه‌اش که روح اوست که عندالله است روح که از بین نمی‌رود مرگ برای این تن است وگرنه روح آدمی که زنده است فرمود این درخت یک اصلی دارد که زنده است یک فرعی دارد که فعلاً پژمرده است هم خدا به اصلش آگاه است هم به فرعش همان‌طوری که دوباره این فروع را به آن اصل برمی‌گرداند و آن اصل را مشرف و مشرق این فروع قرار می‌دهد جریان روح و بدن هم به شرح ایضاً [همچنین] این ذرات را جمع می‌کند دوباره به حالت اولی برمی‌گرداند و به روح تسلیم می‌کند و روح هم که زنده است پس معاد عالم و آدم اوست اگر معاد عالم و آدم اوست پس از او بخواهید ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً﴾ یعنی دعای سیاسی سیاسی نکنید یک، دعای عبادی سیاسی نکنید دو، جای دعا تظاهرات و شعارها محفوظ است دعا را عبادی عبادی کنید آن دعایی که با ناله بناشد با اشک نباشد با تضرع نباشد با ابتهال نباشد این دعا نیست اینکه گفتند تضرع کنید این است اینکه گفتند خفیه کنید این است باهم دعای کمیل بخوانید نه فریاد بکشید کار بسیار خوبی است صد نفر هزار نفر ده هزار نفر آدم جمع بشوند و دعای کمیل بخوانند نظیر آنچه در حرمین در مکه و مدینه می‌شود اما دعای کمیل نظیر نماز جماعت باشد خاصیت نماز جماعت این است که بالأخره یک نماز سالمی در آن هست اگر بعضیها مشکل داشته باشند بعضیها بی‌اشکال‌اند اگر قرائت بعضی مشکل داشته باشد بعضی بی‌اشکال‌اند اگر لباس بعضی مشکل داشته باشد بعضی بی‌اشکال‌اند اگر قلب بعضی مشکل داشته باشد قلب بعضی طاهر است بالأخره جمعاً یک نماز صالحی و صحیحی در آن پیدا می‌شود اگر بعضی در رکوع حضور قلب دارند بعضی در سجود دارند بعضی در قرائت حضور قلب ندارند در تشهد حضور قلب دارند بالأخره جمعاً یک چنین حالتی است این دعا کمیل باید نظیر نماز جماعت باشد که فضایل فراوانی دارد نه جای شعار و فریاد گفتند اگر کسی در مسجد باشد مخصوصاً مسجد بالاسر نزدیک حرم این سه تا اشکال دارد کسی که در دعا فریاد می‌کند سه تا اشکال دارد یکی اینکه ادب دعا را رعایت نکرده وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) در یک جبهه‌ای دید همه اینها بر یک بالایی آمدند و فریاد می‌کشند حالا در نماز یا دعا یا هر چه که هست فرمود مگر شما ـ معاذ‌الله ـ با اصم گفتگو می‌کنید یا با دور و بعید گفتگو می‌کنید آن هم سمیع است هم قریب به خودتان رحم کنید «اربعوا علی انفسکم» به خودتان رحم کند آخر چون حنجره‌تان را خسته می‌کنید این فریاد برای چه می‌آورد چرا خودتان را خسته می‌کنید رنج می‌دهید خدا هم نزدیک است هم شنواست قدری آرام‌تر دعا کنید ادب دعا این است که خفیه باشد و اگر کسی فریاد برآورد معتدی در دعاست ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ این یک مسجد هم که جزء بیوتی است که ﴿أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾ جا برای فریاد نیست انشاد ضاله را گفتند در مسجد نکنید و کسی با صدای بلند سخنی در مسجد نگوید حرمت مسجد را رعایت کنید بیت‌الله است این دو، اگر این مسجد کنار حرم مطهر باشد بالای سر باشد خب در کنار معصوم که اینها در حکم نور واحد‌اند همه معصومین حکم پیغمبر(علیهم آلاف التحیة و الثناء) که فرمود: ﴿لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ﴾ آن وقت انسان در کنار انسان کامل فریاد می‌کند پس سه تا خلاف ادب آدم در این فریادها دارد آن وقت آن دعاها هم البته مستجاب نیست با هم بودن غیر از فریاد بر آوردن است فرمود ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً﴾ خب آن کسی که اهل زاری و ناله است که فریادش نمی‌آید این فریاد برای راهپیمایی است خب آنجا جای فریاد است دیگر بنابراین دعای کمیل را مخلوط کردن به روضه و ذکر مصیبت این درست نیست مثل اینکه شما در ﴿إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ بیاید جریان سیدالشهدا را مطرح کنید هر چیزی حدی دارد حسابی دارد قبلش عزا داری کنید بعدش عزادرای کنید در اثنای دعای کمیل جا برای اینها نیست و دعای کمیل دعا دعاست و ناله ناله است آن مصیبت هم مصیبت است حالا ممکن است ثواب مصیبت بیش از این دعا باشد جریان سیدالشهدا و ناله و اشک محور زندگی انسانی است در دنیا و آخرت و دین را هم او زنده نگه می‌دارد اما مخلوط کردن روا نیست خب همین گریه سیدالشهدا که عبادت است گفتند اگر در نماز گریه کردید نمازت باطل است گرچه معلوم نیست همه فقها این فتوا را داده باشند ولی معروف بین فقها که این است که بکا صدای بلند گریه فقط از ترس خدا جریان بهشت و جریان جهنم و اینها گریه بر سیدالشهدا را هم بعضی از فقها اشکال کردند خب انسان می‌خواهند بنالد خب قبل بنالد بعد بنالد هر چیزی یک حدی دارد جای مشخصی دارد از آن حد انسان بگذرد می‌گویند اعتداست خب بنابراین اینکه فرمود همه هستی از لحاظ مبدأ خداست و آن مقدمه مطوی هم این است که از مبدأ هستی باید کمک گرفت پس از او کمک بگیرید همان برهان به لحاظ معاد هم آمده است خب.
مطلب بعدی آن است که برخی گفتند که این تضرع یعنی علن آن خفیه یعنی مخفی بودن یک بحث در جهر است در قبال سرّ یک بحث در همس است در قبال بلند بودن صوت و رفع صوت این خفیه مخفی بودن است یعنی داعی مخفی باشد یا دعا مخفی باشد یا آن آهنگ آهنگ آرام باشد خفیه به معنی همس است آهسته است یا مخفیانه دعا کنید که کسی شما را در جمع نبیند اگر بفرماید ﴿تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً﴾ خفیه یعنی پنهانی یعنی این صدایتان پنهان باشد حالا وقتی صدا پنهان بود کسی نمی‌فهمد شما دعا می‌کنید از این جهت خفیه را مرادف با همس گرفتند ﴿فَلاَ تَسْمَعُ إِلاّ هَمْساً﴾ یعنی خیلی صدای ضعیف خیلی همس و آن روایتی را که فریقین نقل کرده‌اند امین الاسلام در مجمع نقل کرده زمخشری(رضوان الله علیه) در کشاف نقل کرد متأخرین هم آلوسی نقل کرد همین جریانی که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آن مجاهدین فرمود شما «انکم لا تدعون الاصم و لا غائباً» بلکه خدایی که سمیع قریب است او را می‌خوانید آرام‌تر بخوانید این معلوم می‌شود که صدایتان در نیاید آرام آرام با خدا زمزمه کنید برخی خواستند بگویند آن تضرع یعنی علن و این خفیه یعنی مستور بودن این واو را واو تنویع و تقسیم گرفتند عده‌ای خواستند بگویند این واو جمع است یعنی با ناله و در خفا کسی نفهمد که این واو واو جمع است به دلیل اینکه در جمله‌های بعد فرمود: ﴿وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ همان‌طوری که که آنجا واو واو جمع است نه تقسیم اینجا هم واو واو جمع است آنجا واو ﴿وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ یعنی دعایتان ترس محض نباشد که کم کم سر از یأس به درآورد یا طمع صرف نباشد که کم کم شما را به غرور بکشاند طمع محض انسان را مغرور می‌کند خوف صرف انسان را آیس و ناامید می‌کند نه مأیوس انسان را آیس می‌کند ناامید می‌کند.
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ گرچه قدر متیقین از تعلیل سخن از دعاست یعنی در محور دعا طبق این وجوه چندگانه‌ای که در بحث دیروز اشاره شد این ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ یا به دعا برمی‌گردد یا به تضرع برمی‌گردد یا به خفیه برمی‌گردد و مانند آن لکن مورد که مخصص نیست گرچه این ﴿لاَ یُحِبُّ﴾ در مورد خود نص است شامل هر گونه اعتدا می‌شود اگر کسی نسبت به دیگری تعدی کرد می‌شود به این آیه ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ تمسک کرد بگوییم فلان شخص ظالم محبوب خدا نیست زیرا اختصاص به مسئله اعتدا و تعدی و تجاوز در دعا ندارد.
مطلب دیگر آن است که دین تنها مسئله عبادت نیست مسئله دعا نیست که انسان رابطه خود با خدا را اصلاح کند دین گذشته از اینکه مسئله عبادت است مسئله دعا است مسئله رابطه خلق و خالق است مسئله تحکیم ارتباط بین خلقها هم با یکدیگر است این دوتا حکم باید را بین آن دوتا قانون هست و نیست ذکر کرد در آن قانون قبلی فرمود مبدأ عالم و آدم خداست این اول، در قانون سوم که می‌آید می‌فرماید معاد عالم و آدم خداست این هم قانون سوم، در وسط دوتا حکم باید ذکر کرد یکی فردی است که مسئله دعا و عبادت و امثال ذلک است یکی مسئله اجتماعی است که در جامعه فساد نکنید خب اگر کسی حق دیگران را رعایت نکند مصلح جامعه نباشد چنین کسی در حقیقت معتدی است لذا بعد از آن امر که مربوط به اصلاح شخصی است خودسازی است با نیایش و دعا آن حکم اجتماعی و مدنی را ذکر می‌کند می‌فرماید: ﴿وَلاَ تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا﴾ مرحوم امین الاسلام از وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) نقل می‌کند که وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) ذیل این آیه فرمود انبیا آمدند جامعه را اصلاح کردند شما بعد از اصلاح جامعه اینها را فاسد نکنید خواه در توزیع بیت‌المال خواه در اختلاس خواه در ارتشا خواه در سایر معاصی و منکرات مبادا جامعه را [افساد] کنید جوانها را [افساد] کنید نسل آینده را افساد کنید ﴿وَلاَ تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا﴾ که انبیا آمدند زمینه زندگی را صالح کردند شما فاسد نکنید خب چه گروهی قدرت دارد مصلح جامعه باشد؟ یا چه گروهی آن توفیق را دارند که از فساد محفوظ باشند از افساد محفوظ باشند؟ آنهایی که اهل نیایش و دعای‌اند کسی که می‌گوید در هر لباسی می‌شود خدمت کرد در هر شغلی می‌شود خدمت کرد بله در هر لباس می‌شود خدمت کرد اما شرط اولش این است که انسان اهل تضرع و ناله باشد یک کسی که اهل اشک و آه و ناله بین خود و خدای خود نیست او اهل اصلاح نیست گرچه ممکن است انسان از فساد بپرهیزد اما شرط اول این است که رابطه بین خود و خدای خود را محکم بکند خب به چه دلیل انسان از لذت صرف نظر کند؟ بالأخره از چیزی باید بترسد دیگر از چیزی و از کسی باید حساب ببرد دیگر لذا مسئله دعا و نیایش و خودسازی را دوباره اینجا ذکر می‌کند می‌فرماید اگر زاهد منزوی هستی تنها راه تو همان نیایش است اگر خدمتگزار مردمی هستی در جامعه زندگی می‌کنی تنها راه اصلاح تو همان دعا و نیایش است وقتی انسان می‌تواند به فکر تمدن باشد که دعا را فراموش نکند وقتی می‌تواند به فکر اصلاح خود باشد که دعا را فراموش نکند لذا در جریان آن امر که فرمود: ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ﴾ مشخص است که تنها راه صلاح رابطه با خداست در جریان نهی از افساد که فرمود: ﴿وَلاَ تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا﴾ فرمود: ﴿وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ خب کسی دستش به بیت‌المال دراز است به چه دلیل خیانت نکند؟ از دیگران که نمی‌ترسد چون دیگران از او می‌ترسند ...(افتادگی صوتی) در اختیار اوست خب چرا باعث فساد نشود از کسی باید حساب ببرد تنها کسی که می‌شود از او حساب برد خداست اگر کسی بداند هر عملی حسابی دارد در قبال هر کاری باید پاسخ بدهد از فساد و افساد پرهیز می‌کند لذا فرمود: ﴿وَلاَ تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ می‌بینید این پیوندها را قرآن از چند جهت حفظ کرد یک بین باید و نباید را با هست و نیست پیوند داد در آن باید و نباید بین باید و نباید فقهی با باید و نباید اخلاقی پیوند داد این دو، شما ببینید در جامعه ما علوم حوزوی از هم جداست علوم دانشگاهی از هم جداست علوم حوزوی و دانشگاهی هم از هم جداست سه تا تفرقه است یعنی علوم حکمت و کلام یا طب و هندسه از اخلاق جداست از فقه جداست در داخله علوم حوزوی هم فقه از اخلاق جداست چه چیزی واجب است چه چیزی واجب نیست این فقه است دیگر در آن ناله و زجه و اینها نیست اما قرآن یک بحث فقهی دارد یک بحث نیایش و دعا اینها را به هم می‌دوزد می‌فرماید مبادا فساد بکنید مبادا دعای کمیل فراموشت بشود اینها را یکجا ذکر می‌کند خب در فقه که سخن از دعای کمیل نیست فقه علم است اما قرآن نور است آنجا می‌گویند مبادا فساد بکنی افساد فی الارض حرام است و اگر کسی مفسد فی الارض بود حکم محارب دارد و حکمش هم کذا و کذا و کذا احکام اربعی است که در سورهٴ «مائده» است این هم درست است اما در کتاب حدود و دیات و تعزیرات فقه ما که سخن از دعای کیمل نیست اما اینجا می‌گوید که ﴿لاَ تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ این است که فقه را به اخلاق می‌دوزد آن باید و نباید فقهی و اخلاقی را به هست و نیست جهان‌بینی می‌دوزد این جمعاً می‌شود نور.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:38

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی