display result search
منو
تفسیر آیات 54 و 55 سوره اعراف _ بخش دوم

تفسیر آیات 54 و 55 سوره اعراف _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 67 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 54 و 55 سوره اعراف _ بخش دوم"
کل جهان تحت تدبیر الهی است
خدا آسمان و زمین را در شش روز آفرید بعد بر عرش فرمانروایی مستولی شد یعنی اول آفرید بعد اداره کرد.





اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ اْلأَمْرُ تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمینَ ٭ ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾

برای اثبات ربوبیت ذات حق تعالی نسبت به انسان و اینکه انسان در تمام کارها به ذات اقدس الهی مراجعه کند آیاتی که دلالت می‌کند بر اینکه کل جهان تحت تدبیر الهی است نازل شده است گاهی خدا می‌فرماید که پروردگار شما همان آفریدگار شماست یعنی آنکه خالق است رب است رب یعنی مالک مدبر گاهی می‌فرماید پروردگار شما همان کسی است که پروردگار عالم است این برای آن است که انسان که وقتی بخواهد در چیزی اثر بگذارد یا از چیزی اثر بپذیرد این باید اثبات کند و احراز کند آن چیزی که طرف تأثیر و تأثّر است آن در تحت تدبیر کیست اگر انسان بخواهد در جهان خارج از خود اثر بگذارد یا اثر بپذیرد اگر برای او ثابت شده است که آن جهان خارج در تحت تدبیر خداست چه اینکه خودش هم در تحت تدبیر خداست چاره‌ای ندارد جز اینکه از خدای خود اطاعت کند انسان نه می‌تواند بدون جهان خارج زندگی کند نه می‌تواند در چیزی اثر بگذارد یا اثر بپذیرد اگر جهان خارج در تحت تدبیر الهی اداره می‌شود او اگر بخواهد کاری را در جهان خارج انجام بدهد باید خود را تابع اراده ذات اقدس الهی قرار بدهد آیاتی از این قبیل که می‌فرماید رب شما همان رب سماوات و الارض است ناظر به این است که می‌فرماید: ﴿إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ والأرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ﴾ گاهی می‌فرماید رب شما رب عالم است گاهی می‌فرماید رب شما خالق عالم و مدبر عالم است چون اینکه فرمود خدا آسمان و زمین را در شش روز آفرید بعد بر عرش فرمانروایی مستولی شد یعنی اول آفرید بعد اداره کرد آیاتی که دلالت می‌کند بر اینکه پروردگار شما همان پروردگار ذات اقدس الهی است کم نیست آنها هم از همین قبیل است تا وحدت ربوبی ثابت بشود نظیر آیهٴ 56 سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» که فرمود: ﴿قَالَ بَل رَبُّکُمْ رَبُّ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَی ذلِکُم مِنَ الشَّاهِدِینَ﴾ وجود مبارک ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) به قوم خود فرمود رب شما و مالک و مدبر شما همان کسی است که مالک و مدبر آسمان و زمین است خب و آیاتی از این قبیل که ﴿هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الأرْضِ إِله﴾ هم تأیید می‌کند این مسئله را که اله الارض و اله السماء یکی است و انسان اگر بخواهد در موجود زمینی آسمانی اثر بگذارد یا از آنها اثر بپذیرد باید بداند آنها مربوب خدایند و کل جهان هم در پیشگاه آفریدگار و پروردگار خود مسلم و مطیع و منقاد است ﴿وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ﴾ هر موجودی که در آسمان یا زمین است نسبت به ذات اقدس الهی تسلیم است مسلم است منقاد است حرف او را گوش می‌دهد در نهج‌البلاغه هم وجود مبارک حضرت امیر دارد که آسمان و زمین مطیع خدایند به دستور خدا به شما خیر می‌دهند از شما توقعی ندارند هراسی هم ندارند امیدی هم ندارند فقط به خدا اطاعت می‌کنند امیدوارند و از خدا اطاعت می‌کنند به دستور خدا به شما خیر می‌رسانند که آن خطبه‌ها با جمله‌های بعدی همین آیه محل بحث که آسمان و زمین مسخر خدایند هماهنگ است خب پس ﴿إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ والأرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾ در تفسیر برهان این ﴿سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾ به ستة اوقات تطبیق شده است یعنی شش وقت که ناظر به همان ادوار شش‌گانه است از بعضی از آیات برمی‌آید که ماده اولیه اینها به صورت دخان و گاز و مانند آن بوده است ولی از نهج‌البلاغه برمی‌آید که ماده اولی‌اش به صورت آب بود یعنی یک چیز مایع که این مایع را ذات اقدس الهی به وسیله باد به حالتهای گوناگون درآورد کم کم شاید به صورت گاز درآمد بعد به صورتهای سماوات سبع و ارضین ظهور کرد بعد می‌فرماید تفصیل این مقدور کسی نیست که انسان به صورت جزم دو دوتا چهارتا ثابت بکند که اول آسمان و زمین چه بود بعد به چه صورت در آمد البته یک سلسله فرضیه‌هایی هست و بشر هم تشویق می‌شود با همین آیات که درباره کیهان‌شناسی بیندیشند اما این‌چنین نیست که بتواند به این زودیها اکتناه کند در خطبه اول نهج‌البلاغه به این صورت آمده است که «انشأ الخلق انشاء و ابتدأه ابتداء بلا رویة اجالها و لا تجربة استفادها و لا حرکة احدثها و لا همامة نفس اضطرب فیها» با تروّی و تأمل و اندیشه کار بکند این‌چنین نیست چون ما برای مسائل نظری می‌اندیشیم درباره مسائل بدیهی که فکر نمی‌کنیم چون برای ما روشن است تمام معارف جهان برای ذات اقدس الهی روشن است و دیگر نیازی به فکر ندارد آن هم به صورت علم حصولی روشن نیست به صورت علم حضوری و شهودی روشن است آن‌گاه فرمود که در پیدایش آسمانها و زمین کار را از اینجا شروع کرده است «ثم انشأ سبحانه فتق الأجواء و شقّ الارجاء و سکائک الهواء فاجری فیها ماء متلاکماً تیاره متراکما زخار حمله علی متن الریح العاصفة و الزعزع العاصفة فامرها بردّه و سلّطها علی شده و قرنها الی حده» این برابر با آیات سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء»ست که ﴿أَوَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ کانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما﴾ اول آسمان و زمین بسته بودند رتق بودند بعد فتق شدند فتق امور یعنی گشایش رتق یعنی بستن فرمود اینها به هم بسته بودند حالا ماده گازی بود یا غیر گاز یک چیزهای دیگری ممکن است بعد کشف بشود به صورت یک ماده بسته‌ای بسته بود بعد ذات اقدس الهی این را فتق کرد باز کرد زمین را از آسمان جدا کرد آنها را هم از یکدیگر جدا کرد و کرات را هم از یکدیگر دور ساخت با یک فاصله‌هایی معینی اینها را تنظیم کرد و این کار هم همچنان ادامه دارد این‌چنین نیست که حالا این کار تمام شده باشد از اینکه فرمود: ﴿وَالسَّماءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾ این هم نشان می‌دهد که گاهی ممکن است یک راه شیری جدیدی تولد پیدا کند یا یک کره تازه‌ای متولد بشود از کره دیگری که «رتق» است «فتق» بشود جز است جدا بشود و مانند آن که سماوات و ارض را فرمود ما آفریدیم اینها «رتق» بودند بعد ما «فتق» کردیم بعد هم توسعه می‌دهیم در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» از رتق آسمان و زمین سخن فرمود آیهٴ سی سورهٴ «انبیاء» این است ﴿أَوَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ کانَتا رَتْقًا﴾ یعنی اگر اینها بحثها و کاوشهای علمی بکنند برایشان روشن می‌شود که اول اینها یک ماده بسته‌ای بودند بعد ما اینها را فتق کردیم باز کردیم ﴿أَوَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ کانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما﴾ بعد ﴿وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیِّ﴾ هر شیء زنده‌ای را هم از آب آفریدیم ممکن است که قبلاً به صورت یک مایه روانی بود بعد به این صورتهای متنوع در آمده است و شاید سرّ تفصیل خلقت آسمانها و زمین در شش روز یعنی در شش دوره تشویق پژوهشگران بشری به کیهانهشناسی باشد یک وقت است که ذات اقدس الهی بر اساس ﴿کُن فَیَکُونُ﴾ زمین را می‌آفریند آسمانی را می‌آفریند مثل اینکه در جریان قیامت این‌طور است در جریان قیامت ظاهراً به تطور و تکامل نیست که مثلاً سالیان متمادی ارض قیامت مستقر بشود آنجا که فرمود: ﴿یَوْمَ تُبَدُّلُ الأرْضُ غَیْرَ الأرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ وقتی بساط جهان فعلی برچیده می‌شود و جهان آخرت گسترده می‌شود آن دیگر دفعی است ظاهرا برای اینکه آن روز دیگر بشر به دنبال علم و تکاملهای علمی و امثال ذلک حرکت نمی‌کند که حوزه و دانشگاهی باشد که از راه علوم تجربی چیزی یاد بگیرد آن روز به دارالقرار می‌رسد که همه حقایق برای آنها مشهود و مکشوف خواهد شد در دنیا که نیازمند به تکامل علمی‌اند با این سیر جهان خلق شد تا پژوهشگران کیهان‌شناس بتوانند یکی پس از دیگری این معارف را به دست بیاورند به آیات الهی پی ببرند و قرآن هم ترغیب می‌کند می‌فرماید در ملک آسمان و زمین نظر کنید ﴿وَفِی الأرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِین ٭ وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ﴾ ﴿وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ﴾ یا ﴿سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾ یا ﴿أَوَ لَمْ یَنظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾ چه اینکه ملکوت آسمان و زمین را نشان وجود خلیل(سلام الله علیه) داد که فرمود: ﴿وَکَذلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾ قبلاً هم این بحث در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت تفاوت وجود مبارک خلیل خدا با افراد عادی این است که خداوند درباره وجود مبارک خلیل حق تعبیر به رویت کرده است فرمود ما او را نشان دادیم ولی درباره افراد عادی تعبیر به نظر کرده است شما فرمود نگاه کنید خب بین نظر و رویت خیلی فرق است بین نگاه و دیدن خیلی فرق است گاهی ممکن است کسی نظر کند و نبیند مثل اینکه انسانی که استهلال می‌کند در لیله اولی می‌گوید «نظرت الی القمر و لم اره» من رفتم استهلال کنم هلال را ببینم به طرف ماه نگاه کردم ولی ندیدم نظر مستلزم رویت نیست گرچه ممکن است مقدمه رویت باشد ولی درباره وجود مبارک خلیل خدا تعبیر به رویت کرده است فرمود: ﴿وَکَذلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾ نسبت به افراد عادی فرمود: ﴿أَوَ لَمْ یَنظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾ شاید یکی از فواید آفرینش نظام آسمان و زمین در شش دوره آن است که بشر درباره این علم هم متکامل می‌شود لذا تشویق می‌کند در آیهٴ سی سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» می‌فرماید: ﴿أَوَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ کانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما﴾ چه اینکه در بخشهای دیگر هم امید توسعه آسمانها را هم درباره انسانها زنده می‌کند که ﴿وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنّا لَمُوسِعُونَ﴾ ما آسمان را با توانایی خود با قدرت خود آفریدیم بعد او را هم توسعه می‌دهیم که حالا پیدایش و پروروش یک کره دیگری که از آسمان جدا بشود کار صعب و سختی نیست کار شدنی است ما آن کار را توسعه می‌دهیم ﴿وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنّا لَمُوسِعُونَ﴾
مطلب دیگر آن است که این نظم از دیر زمان بوده است یعنی تا.
‌پرسش ...
پاسخ: بله دیگر چون کسی بخواهد نظر کند در ﴿مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾ یک بیداری می‌طلبد بعضیها فقط همان ملک را می‌نگرند اصلاً اهل نظر در ملکوت نیستند نگاه نمی‌کنند درباره ملکوت اینها در همان محدوده ﴿تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ﴾ می‌اندیشند ملکوت یک حساب دیگری است ملکوت آن ﴿فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ است این سپهرشناسها اخترشناسها ستاره‌شناسها زمین‌شناسها اینها فقط در ملک کار می‌کنند بعد ممکن است به آن جمع‌بندی برهان نهایی به یک نتیجه‌ای برسند در پایان امر ولی ملکوت غیر از ملک است چون زمام هر چیزی به دست خداست این یک آن چهره ارتباطی هر شیء به خدا را می‌گویند ﴿مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ اگر کسی به آن سمت نگاه بکند گاهی موفق می‌شود می‌بینید زمام به دست کیست گاهی هم نمی‌بیند فرمود: ﴿فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ هر چیزی یک سیر افقی دارد که قبلاً چه بوده است الآن چیست در آینده نزدیک یا دور چه می‌شود این را یک معدن‌شناس یا ستاره‌شناس یا دریاشناس می‌فهمد اما چه کسی کرد برای چه کسی کرد آن ﴿هُوَ الأوَّلُ وَالآخِرُ﴾ که زمام و رهبری این اشیاء را به عهده دارد او ﴿مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ است این زمام به دست خداست ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الأرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَ﴾ چه اینکه ﴿مَا مِن دَابَّةٍ إِلاّ هُوَ آخِذُ بِنَاصِیَتِهَا﴾ زمام هر جنبنده و متحرکی به دست خداست او را می‌گویند ملکوت بعضیها اصلاً درباره او نگاه نمی‌کنند بعضیها نگاه می‌کنند و نمی‌بینند بعضی مثل خلیل حق به رویت می‌رسند قرآن ما را تشویق می‌کند به آن سمت که ﴿أَوَ لَمْ یَنظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾ خب ولی در جریان آسمان و زمین فرمود که این نظم تا خلق شده است به همین وضع بود یعنی ممکن است در جریان پیدایش و پرورش آسمانها اول ماده گازی بود بعد به صورتهای دیگر درآمد تا به این صورت ظهور کرد ولی وقتی آسمانها ظهور کردند زمین ظهور کرد وضع همین بود یعنی شب بود روز بود سال بود ماه بود سال دوازده ماه بود نه کمتر و نه بیشتر اول روز بود بعد شب که شب تابع روز است اینها وضعش است در سورهٴ مبارکهٴ «یس» فرمود که آیهٴ 38 به بعد ﴿وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرِّ لَها ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ ٭ وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّی عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ﴾ آن‌گاه فرمود: ﴿لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سابِقُ النهار﴾‌ این ماه به حسب ظاهر یک سیر سریعی دارد برای اینکه هر 29 یا سی روز یک دور مدار خود را طی می‌کند یا به نظر ما طی می‌شود شمس در هر 365 روز یک بار مدار خود را طی می‌کند یا زمین به دور او این روز می‌گردد فرهنگ حرف زدن غیر از فرهنگ ریاضی است انسان یک گونه در مسائل ریاضی یا در مسائل تجربی به یک نتیجه می‌رسد و یک گونه هم حرف می‌زند الآن برای همه محققین روشن شده است که شمس محور است زمین متحرک است اگر به دور خود حرکت کرد شب و روز پدید می‌آید به دور شمس حرکت کرد سال و ماه ظهور می‌کند این را همه می‌دانند اما وقتی می‌خواهند بنویسند می‌خواهند حرف بزنند می‌خواهند قرار ملاقات بگذارند نمی‌گویند وقتی ما طلوع کردیم یا زمین طلوع کرد می‌گویند هر وقت آفتاب درآمد حرف زدن فرهنگ خاص خود را دارد مسائل تجربی و ریاضی اصطلاح مخصوص خود را دارد دیگر هرگز نمی‌گویند وقتی ما طلوع کردیم که یا زمین طلوع که در حقیقت ما طلوع می‌کنیم نه شمس زمین طلوع می‌کند نه شمس اما حرف زدن اصطلاح خاص خودش را دارد الآن دیگر یک روز و دو روز نیست یک سال و دو سال نیست سالهاست که برای همه روشن شد که زمین طلوع می‌کند ما طلوع می‌کنیم نه شمس این شمس هست سر جایش ما به دور او می‌گردیم ما غروب داریم ما طلوع داریم ما حرکت داریم اما وقتی می‌خواهیم حرف بزنیم که نمی‌‌گوییم ما طلوع کردیم که دو ساعت بعد از طلوع ما یا یک ساعت قبل از طلوع ما فلان کار را انجام می‌دهیم این را که نمی‌گوییم که اصطلاح حرف زدن یک چیز است اصطلاح علمی چیز دیگر است قرآن کریم برابر با آن فرهنگ محاوره حرف می‌زند طلوع و غروب را به شمس اسناد می‌دهد ﴿فَلَمَّا رَأی الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هذَا رَبِّی﴾ ﴿فَلَمَّا رَأی الْقَمَرَ بَازِغاً﴾ کذا و کذا خب فرمود که این شمس که جریان دارد یا این قمر که جریان دارد هیچ کدام دیگری را جلو نمی‌افتند قمر به حسب ظاهر سریع‌تر از شمس است برای اینکه این مدار خود را سی روزه یا 29 روزه طی می‌کند شمس مدار خود را باید 360 و اندی روز باید طی کند اما شمس با همه قدرتی که دارد نور افشانی که دارد قمر را زیر اشراف خود دارد موظف است که منظم حرکت کند هرگز نمی‌تواند جلو بیفتد ﴿لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ﴾ که به او برسد همراه او حرکت کند یا جلو بیفتد این‌طور نیست ﴿وَلاَ اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ﴾ این‌طور نیست که اول شب بشود و سایه بشود بعد روز یک بحثی است که آیا روز قبل بود یا شب؟ این با کرویت ارض از یک جهت معنا نددارد برای اینکه وقتی زمین کروی است همیشه شب و روز با هم‌اند یک طرفش روز است یک طرفش شب ولی ین بحث ناظر به آن است که آن قسمتی که معمور است آباد است بشر در روی او زندگی می‌کند این قسمت اگر سخن از دحو الارض است که از زمین درآمده این قسمتی که از آب درآمده این همان قسمتی بود که بشر روی آن زندگی می‌کند و همان قسمتی بود که روبه‌روی آفتاب است آن قسمتی که از زیر آب درآمده آن روبه‌روی آفتاب بود یعنی روز بود یا نه آن قسمتی که از زیر آب درآمده روبه‌روی آفتاب نبود پشت به آفتاب بود و شب بود این معنای تقدم خلقت لیل و نهار است و مانند آن وجوهی دیگر وگرنه بعد از اثبات کرویت زمین همیشه یک طرف زمین روز است یک طرفش شب این بحث که آیا شب قبل از روز بود یا روز قبل از شب باید به یکی از این امور توجیه بشود از وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) رسیده است که طبق آیه سورهٴ «یس» روز قبل بود نه شب برای اینکه فرمود شب نمی‌تواند جلو بیفتد یعنی اول روز است بعد به دنبال او، سرّش هم این است که شب سایه است خب سایه تابع نور است نور که تابع سایه نیست هر جا نور باشد طرف مقابلش سایه است شب هم هست وقتی یک طرف زمین به طرف آفتاب بود این می‌شود روز چون زمین یک جرم مادی سایه‌دار است آن پشتش می‌شود سایه آن یعنی شب همیشه سایه تابع شاخص و آن سمت روشن است عکس که نیست که پس از نظر معیّت این بحث بی‌ثمر است برای اینکه اینها با هم‌اند این یک مطلب اول.
مطلب دوم این است که اگر ما بخواهیم ارزیابی کنیم اینها نظیر معلولی علت ثالثه نیستند همتای هم باشند همسان هم باشند بلکه یکی اصل است دیگری فرع این دو، آن که اصل است نور است آنکه فرع است ظل است این سه، آنجا که روشن است روز است آنجا که ظل است و تاریک است شب است این چهار، روی این حسابها خب یقیناً روز مقدم بر شب است روی آن حساب اولی شب و روز باهم‌اند برای اینکه یک کره یک طرفش به طرف آفتاب است و روشن است آن طرف دیگرش شب و باهم هم هستند اما بالأخره شب تابع روز است نه روز تابع شب ولی در بحثهای شهور قمری از نظر دستورات دینی که ما داریم چون به رویت قمر وابسته است شارع مقدس فرمود هر وقت ماه را دیدی این اثر را بار کن دعاهای ماه مبارک رمضان از اولین شب شروع می‌شود نه اولین روز اگر گفتند فلان دعا را بعد از نماز ماه مبارک رمضان بخوانید یعنی همین که ماه دیده شد نماز مغرب را که خواندید آن دعای «یا علی یا عظیم» را بخوانید این تعبدات شرعی است و اثرپذیر هم هست چون سخن از قمر است و قمر در شب دیده ‌می‌شود و اما از نظر آفرینش اگر حساب بشود که آیا روز مقدم است بر شب بعد از تحلیل امور سه چهارگانه همان روایتی که وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیه) فرمود و طبق آیه سورهٴ مبارکهٴ «یس» استشهاد کردند روز مقدم بر شب است اما این نظام همچنان محفوظ است کم و زیاد ندارد آیه سورهٴ مبارکهٴ «توبه» نشان می‌دهد که از روزی که ذات اقدس الهی آسمان و زمین را آفرید وضع به همین سبک بود آیهٴ 36 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این است ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْرًا فی کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ﴾ فرمود رقم ماهها نزد خدا دوازده تاست این در آفرینش الهی است از روزی که آسمانها و زمین خلق شدند وضع همین بود یعنی در طی سال ماه دوازده بار هلال دارد نه کمتر و نه بیشتر کم و زیاد نکنید حسابهایش را هم مشخص نکنید بعد آیه بعدش هم این است که ﴿إِنَّمَا النَّسی‏ءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ﴾ آن چهار ماهی که حرام بود آنها برابر با خواسته‌های خود تغییر و تبدیل می‌کردند بعضی از ماهها که می‌خواستند جنگ بکنند آن را جز ماههای حلال به حساب می‌آوردند نه حرام تطبیق این شهور دوازده‌گانه هم بر ائمه اثنی عشر یک تطبیق خارجی است.
‌پرسش ...
پاسخ: ایام هفته این دیگر برابر با قرارداد است این دیگر یک امر تکوینی نیست حالا اگر کسی یک روز مشخصی را یکشنبه بداند بعدش هم دوشنبه و قرار را از روز یکشنبه شروع بکند این دیگر استحاله ندارد این سیر است که دارد می‌گردد برای تنظیم کارها روی این حرکتهایی که می‌آید البته یک سلسله کارهایی را بشر انجام می‌دهد و تقطیع می‌کند آنکه در خارج است دیگر تقطیع در کار نیست سالی از سالی دیگر جدا نیست ماهی از ماه دیگر جدا نیست مخصوصاً ماههای شمسی ولی بشر برای رفع نیازهای خود تقطیع کرده اول سال را از هم جدا کرده بعد ماه را از هم جدا کرده بعد روزها را از هم جدا کرده البته سیر شمس برابر درجات خاص خود این محفوظ هست که فلان وقت در فلان درجه است فلان وقت در فلان درجه اما یک سیر متصل مستمر میلیارد سالی است این سالها از هم جدا نیست ماهها از هم جدا نیست روز‌ها از هم جدا نیست این بشر است برای رفع نیازهای خود این تقسیمات را کرده است این دیگر برهان‌پذیر نیست که چرا فلان روز شنبه شد فلان روز یک شنبه شد
پرسش ...
پاسخ: این مربوط به درجات شمس و قمر است حالا که وضع این است حالا که این‌طور شد شما در شنبه فلان کار را بکنید یکشنبه فلان کار را بکنید ولی ماه را قرآن دارد که ماه این‌چنین است یعنی بیش از دوازده ماه نیست کمتر از دوازده ماه هم نیست نمی‌شود گفت که سال یازده ماه دارد یا سیزده ماه دارد این هست.
خب از اینکه در تفسیر برهان ﴿سِتَّةِ أَیَّامٍ﴾ به ستة اوقات تفسیر شده است و اینکه دفعةً واحدةً هم نشد برای این که پژوهشگران را به این مراحل تحقیقی دعوت بکند و در قرآن گاهی ﴿سَماءُ﴾ است گاهی ﴿سَماوَاتٍ﴾ است گاهی ﴿سَبْعَ سَماوَاتٍ﴾ یعنی آن سماواتی که هست فعلاً هفت تاست حالا اگر توسعه پیدا کرد رقم اینها بیشتر شد منافاتی هم با سماوات ندارد چه اینکه منافی با السماء مطلق نیست درباره ماههای دوازده‌گانه فرمود کمتر و زیادتر نیست ولی درباره آسمانها فرمود: ﴿وَالسَّماءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾ ممکن است اضافه بشود کل این سماوات زیر مجموعه کرسی است به دلیل اینکه فرمود: ﴿وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ﴾ حالا کرسی همان مقام فرمانروایی است نظیر عرش یا یک موجود دیگری استمطیع به این ظاهراً همان مقام فرمانروایی باشد عرش و کرسی جزء مجموعه‌های سپهری نیستند فلکی نیستند که علوم تجربی به سراغ آنها برود ﴿إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ﴾ عرش هم گرچه به حسب ظاهر به معنی تخت است و امثال ذلک ولی به اصطلاح قرآن کریم عرش و کرسی اینها مقام فرمانروایی‌اند یعنی ذات اقدس الهی اول آفرید بعد در مقام فرمانروایی مستولی شد این استوا به معنای استقرار نیست یک، که ـ معاذ‌الله ـ عرش جایی باشد که خدا بر او مستقر شده است و موهم تجسم باشد گاهی استوا که باب افتعال است معنای باب مفاعله را می‌دهد مثل ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ﴾ استوی مثل افتعل از سوی است باب افتعال است استوی به معنای تساوی است ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ﴾ هل یتساویان که این باب افتعال معنای باب مفاعله را می‌دهد لکن در این گونه از موارد استوا به معنای استیلا است مستولی بودن قاهر بودن مدبر بودن و مانند آن برای اینکه وقتی به عرش اسناد داده شد این مستوی بر عرش است یعنی متسولی بر عرش است عرش هم مقام فرمانروایی است در چنین کاری نحوه تدبیر را ذکر می‌کند می‌فرماید: ﴿یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثًا﴾ شب روز را می‌پوشاند یعنی اول روز است اینجا روشن است بعد این سایه آن فضای روشن را می‌پوشاند به دنبال این فضای روشن حرکت می‌کند و به سرعت هم حرکت می‌کند همین که آن فضای روشن می‌خواهد جایش را عوض کند شب آنجا را می‌گیرد ﴿یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ﴾ که دوتا مفعول گرفت یعنی «جعل الله سبحانه و تعالی اللیل غاشیة للنهار» «جعل النار غشاوة للنهار» «جعل اللیل لباسا للنهار» که «یلبسه و یغطیه» «یُغْشِی اللهُ اللَّیْلَ النَّهارَ» یعنی «یجعل الله سبحانه وتعالی اللیل غاشیة النهار» که او را می‌پوشاند ﴿یَطْلُبُهُ حَثِیثاً﴾ این شب با سرعت به دنبال روز می‌رود شما می‌بینید این پنکه‌ای که در مقابل این لامپ قرار دارد این پرش حالا این پنکه یک جسم متصل نیست این سه جسم منفصل است که سه تا پر جدا حالا فرض کنید یک کره‌ای را شما متحرکاً در برابر یک لامپ قرار بدهید این آن سمت کره که مقابل این لامپ است خب روشن است وقتی به سرعت برمی‌گردد وقتی برمی‌گردد هر جایی که برگشت تاریک می‌شود این سایه به دنبال آن روشنی به سرعت هست که هر جا این روشنی تمام شد سایه آنجا را پر کند لیل و نهار هم این‌چنین است وگرنه شبی در خارج نیست همین که این کره زمین به سمت شمس قرار دارد چون به دور خود می‌گردد به سرعت می‌گردد همین که چرخش زمین به جایی رسید که یک گوشه زمین از شمس غایب شد غیبت همان و رسیدن شب همان آنجا را تاریکی می‌گیرد یعنی آنجا شب شده است گاهی این حرکت چون وضعی‌اش با انتقالی همراه است طوری است که ﴿یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ﴾ در حال عادی در اعتدال ربیعی یعنی بهار اعتدال خلیفی یعنی پاییز آن «بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار» شب هم دوازده ساعت است روز هم دوازده ساعت است لیل و نهاز تفاوت نمی‌کند این دیگر ﴿یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ﴾ نیست اما وقتی که حالا از بهار گذشتیم کم کم داریم به طرف تابستان می‌رویم همین که اول فروردین گذشت یعنی آن روزی که «بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار» یعنی اول فروردین گذشت حالا کم کم وارد محدوده بهار می‌شویم این دیگر ﴿یُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْل﴾ قوس النهار دوازده ساعت است و قوس اللیل هم دوازده ساعت شب هم دوازده ساعت روز هم دوازده ساعت این دوتا قوس معادل هم‌اند این همان است که «بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار» حالا دوم و سوم فروردین شروع شد کم کم روزها بلندتر می‌شود و شبها کوتاه در این محدوده سه ماهه بهار ﴿یُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْل﴾ یعنی این قوس النهار که روشن است در دو طرف بامداد و شامگاه وارد محدوده شب تار می‌شوند یعنی این دوازده ساعت که روشن است آن دوازده ساعت که تاریک این دوازده ساعت روشن از دو طرف صبح و شام وارد محدوده شب تار می‌شوند یعنی زودتر صبح می‌شود دیرتر شب می‌شود اگر روز دوازده ساعت بود شب هم دوازده ساعت الآن روز دوازده ساعت و ده دقیقه است شب دوازده ساعت منهای ده دقیقه برای اینکه چهار پنج دقیقه زودتر صبح شد چهار پنج دقیقه هم دیرتر شب شد این قوس النهار که روشن است وارد محدوده شب می‌شود ‌«یولج الله النهار فی اللیل» تا کم‌کم به جایی برسد که روز بشود چهارده، پانزده ساعت شب بشود کمتر حالا این مربوط به منطقه‌های گوناگون است گاهی روز بیست ساعت است شب چهار ساعت وقتی تابستان به بعد شد کم کم پاییز فرا رسید ﴿یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ﴾ کم‌کم این قوس‌اللیل در قوس‌النهار وارد می‌شود زودتر شب می‌شود دیرتر صبح می‌شود این قوس تاریک این قوس روشن را زیر مجموعه خود قرار می‌دهد خداوند ایلاج می‌کند ادخال می‌کند آن قوس‌اللیل را در قوس‌النهار زودتر شب می‌شود دیرتر روز می‌شود کم کم شب می‌شود چهارده ساعت روز می‌شود کمتر و هکذا.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:35

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی