- 518
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 12 تا 15 سوره اعراف _ بخش سومp
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 12 تا 15 سوره اعراف _ بخش سوم"
چگونه شیطان در برابر امر خدا اینگونه پاسخ داد با اینکه از حکمت با خدا باخبر بود
نزول آن است که انسان از مکان بالا به مکان پایین مرحله به مرحله بیاید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ ٭ قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ٭ قَالَ أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ ٭ قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِین﴾
مطلبی را مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان دارند و آن این است که چگونه شیطان در برابر امر خدا اینگونه پاسخ داد با اینکه از حکمت و معدلت با خدا باخبر بود ایشان میفرمایند که آن منهجی که ما داریم که اصلاً شیطان هرگز خدا را نشناخت این شبه ساقط است آنها که خب میگویند شیطان خدا را شناخت باید که پاسخ مناسب بدهند مثلاً این فرمایش مرحوم شیخ طوسی در تبیان که فرمود بنابر مذهب ما که اصلاً شیطان خدا را نشناخت منظور لابد این است که ﴿مَا قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِه﴾ که خداوند درباره مشرکین که منکر توحیدند از یک سو منکر وحی و نبوتاند از سوی دیگر منکر قیامتاند از سوی سوم که این تعبیرات درباره مشرکین آمده است از آن جهت شیطان خدا را نشناخت ﴿مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ﴾ وگرنه اصل معرفتش که عبادتهای شش هزار ساله را تأمین کرد این محقق است.
مطلب بعدی آن است که نزول و هبوط در این گونه از موارد با تنزل درجه همراه است گرچه لغتاً نزول و همچنین هبوط با وهن و خواری همراه نیست یعنی ضرورتی ندارد که همراه باشد برای اینکه در جریان هبوط آنطوری که در سورهٴ مبارکهٴ «هود» آمده است با سلامت هم همراه است که خداوند به نوح فرمود: ﴿قِیلَ یَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِنَّا وَبَرَکَاتٍ عَلَیْکَ﴾ چه اینکه در تعبیرات دیگر هم داریم که ﴿رَبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلاً مُّبَارَکاً وَأَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ﴾ پس در حقیقت نزول وهن و خواری اخذ نشده است چه اینکه در حقیقت هبوط هم اخذ نشده است گاهی با مکانت همراه است تنزل مکانت یا هبوط مکانت است نظیر محل بحث آنجا با وهن و خواری همراه است گاهی همان صرف نزول مکانی است یا هبوط مکانی است در محل بحث چه تعبیر به هبوط بشود چه تعبیر به نزول تنزل مکانت و هبوط مکانت است لذا با صغار همراه است البته از نظر فرق ادبی آنطوری که مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان ادعا کردند نزول آن است که انسان از مکان بالا به مکان پایین مرحله به مرحله بیاید هبوط آن است که منحدراً بیاید این مثلاً اگر چنانچه از بالا به پایین با نردبان پله به پله میآید این حالت نزول است و اگر نظیر آنچه که در دامنههای کوه مطرح است که کسی از بالای کوه منحدر میشود نه پله به پله بیاید این حالت هبوط است ولی در بحث ما آنچه مهم است آن است که هبوط در اینجا هبوط مکانت است نه تنها هبوط مکان و خروج از آن جنت از آن منزلت همان هبوط است نه اینکه یک جایی بالایی باشد مکانی باشد و از مکان بالا پایین آمده باشد.
مطلب بعدی آن است که شیطان در این امر که گاهی به صورت هبوط مأمور شده است گاهی به صورت خروج آنطوری که باز مرحوم شیخ طوسی در تبیان دارد به زبان بعضی از ملائکهای که مظهر قهر الهیاند مخاطب شده است اینچنین نیست که خداوند بلاواسطه دستور هبوط و خروج او را صادر کرده باشد بلکه به زبان بعضی از ملائکه ثابت شده است بعضی از اشکالها و همچنین بعضی از سؤالهایی که آقایان مرقوم فرمودید اینها مربوط به آن مباحثی که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» مطرح شده است دیگر حالا از تکرار آنها معذوریم حالا گاهی ممکن است به یک مناسبتی این مطالب بازگو بشود ولی چون در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» جریان خلافت آدم و سجده فرشتگان و امتناع ابلیس از سجده و نحوه مأموریتها تا حدودی مبسوطاً بحث شد دیگر از طرح بعضی از اشکالها یا از بعضی از سؤالهایی که مربوط به آن بحث است اینجا معذوریم.
مطلب بعدی آن است که ذات اقدس الهی وقتی که فرمود: ﴿فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ﴾ یعنی نزد ما صاغری و موهون و ذلیلی ممکن است عدهای تو را تکریم بکنند چه اینکه برخی از شیطانپرستها او را تکریم میکنند لکن همانطوری که در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بحثش گذشت آیهٴ 24 سورهٴ «انعام» این بود که برخیها صغار و وهن و ذلّت عند اللهی دارند ﴿وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آیَةٌ قَالُوا لَن نُؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتَی مِثْلَ مَاأُوتِیَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِید﴾ که این جمع بین عذاب روحی و جسمی است آن ذلّت عذاب روحی است و آن عذاب شدید که خب عذاب جسمی را هم در برمیگیرد این شیطان من الصاغرین است عدهای که پیروی شیطان را پذیرفتهاند تحت ولایت شیطاناند البته شیطان برای اینها عظیم است گروهی که تحت ولایت شیطاناند او را عظیم میدانند شیطنت را کیاست و زرنگی میدانند در حالی که این وهن و ذلّت و خواری بیش نیست ﴿فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ﴾ در بعضی از تعبیرات دیگر به عنوان رجیم آمده است به عوان اینکه تو ملعونی آمده است و مانند آن در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» آیهٴ 34 به بعد این است که ﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیم ٭ وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ همین لعنت در بخشهای دیگری از قرآن کریم نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «ص» آمده است مشهود است آیهٴ 77 سورهٴ «ص» این است که ﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیم ٭ وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ خب تا روز قیامت تو از رحمت الهی محرومی لعنت همان بعد از رحمت است لعنه یعنی «ابعده عن رحمته» این فعل خداست نه اینکه قولی و لفظی خدا کسی را لعن کند همین تعبیرات نشانه دور کردن خدا شخصی را از رحمت خاصه خودش است البته رحمت رحمانیه که از کسی پوشیده نیست جهنمیها هم از رحمت رحمانیه برخوردارند رحمت به آن معنا که ﴿وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ و مانند آن از بحث خارج است عمده رحمت رحیمیه است که رحمت خاصه است که با مغفرت و رضوان الهی همراه است خب در اینگونه از موارد سخن از رجیم بودن شیطان سخن از لعین بودن شیطان و مانند آن مطرح است ﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیم ٭ وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ حالا از این به بعد جریان استنظار و استمهال شیطان مطرح است که شیطان مهلت خواست این مهلت خواستن یعنی چه؟ گفت: ﴿رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ چه در محل بحث چه در آیات دیگری که در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» یا «ص» هست ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ انظار با امهال این فرق را دارد که در امهال صرف مهلت مطرح است در انظار مهلت است تا من نظر کنم نظریه بدهم و به یک جایی برسم چنین چیزی را میگویند انظار میگویند مستحب است یا بالاتر از استحباب واجب است که بستانکار به بدهکاری و واقعاً معذور است مهلت بدهد ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَی مَیْسَرَةٍ﴾ ﴿فَنَظِرَةٌ﴾ نه یعنی تنها مهلت محض یعنی به او فرصت بدهید او نظر کند نظریه بدند تا دین شما را بتواند تأمین کند صرف مدتدار بودن این انظار نیست آن امهال است نه انظار، انظار آن است که به کسی مهلت بدهند تا او نظر کند فکر بکند نظریه بدهد راه حل پیدا کند شیطان پلید هم استنظار کرد گفت من را مهلت بدهید تا من یک راه حلی پیدا کنم این راه حل یعنی با آن سرکشی و با آن عتو با آن لدود بودن لجوج بودن عنود بودن بدون توبه کردن یک راه حلی پیدا کنم وگرنه راه حل توبه مشخص است به این فکر بود که بدون توبه مشکلش را حل کند ﴿فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ حالا که تا قیامت لعنت هست ببینم یک راه حلی پیدا میکنم یا نه در تمام این مدت خب بسیاری از افرادند که بدون توبه مشمول مغفرت الهیاند در بحثهای مغفرت گذشت که مغفرت غیر از توّاب بودن خداست خدا هم غفور است هم توّاب توبه ابتدایی الهی هم باز خارج از بحث است یعنی رجوع لطف خدا آن هم خارج از بحث است توبه پاداشی خدا توّاب است یعنی ﴿قْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِه﴾ خدا توبه تائبان را میپذیرد حالا اگر کسی توبه نکرد باز هم ممکن است مشمول رحمت خدا باشد خب بله آن وعده را که داد منتها در جریان پذیرش توبه به نحو موجبه کلیه وعده داد که هر کس توبه کند خدا او را میپذیرد ممکن نیست کسی توبه بکند البته توبه شرایطی دارد و هیچ ممکن نیست به نحو سالبه کلیه که توبه احدی رد بشود این ممکن نیست و به نحو موجبه کلیه توبه همه تائبان مقبول است هم امتناع رد توبه تائبان به نحو سالبه کلیه است هم ضرورت پذیرش توبه تائبان به نحو موجبه کلیه است البته لکل شیء شرطت وبه هم شرایط خاص خود را دارد توبه حق الله چیست؟ حق الناس چیست؟ و مانند آن اما اگر کسی بیتوبه خواست مشمول رحمت الهی باشد این چطور؟ این هم یک سالبه کلیه دارد و یک موجبه جزئیه سالبه کلیه این است که اگر کسی مشرک بود و خواست بیتوبه مغفور باشد این چنین طمعی نداشته باشد ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ﴾ هیچ ممکن نیست مشرکی بیتوبه مغفور رحمت حق باشد اما راه توبه به چهره مشرکان باز است همه مشرکان صدر اسلام توبه کردند و توبهشان پذیرفته شد که بعضی جزء اوحدی از اصحاب شدند الیوم هم اگر کسی مشرک بود و ملحد بود و توبه کرد خب کاملاً راه اسلام برای او باز است توبه برای هر گروهی به نحو ایجاب کلی این در باز است و مغفرت بیتوبه برای مشرکان به نحو سالبه کلی در را به روی همه میبندد کسی مشرک باشد ملحد باشد بیتوبه توقع بیجا داشته باشد این نیست اما اگر کسی موحّد بود مسلمان بود گناهی کرد و توبه هم نکرد و انتظار رحمت دارد اینجاست به نحو موجبه جزئیه خدا وعده داد که فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ﴾.
پرسش ...
پاسخ: خب حالا آنجا که وعید کرد تهدید کرد خلف وعید که مخالف حکمت نیست خلف وعده است که مخالف حکمت است.
بنابراین ممکن است که ذات اقدس الهی کسی را که مسلمان است مؤمن است شیعه است گناه کرده اما خب به توبه هم موفق نشده انتظار رحمت دارد اینجا خدا وعده به نحو ایجاب جزئی قضیه مهمله که در قوه قضیه جزئی است وعده داد که ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ﴾ اما ﴿وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ﴾ شیطان از این شیطنتها داشت و توقع مغفرت بیتوبه را در سر پروراند گفت من را مهلت بدهید تا بلکه من بتوانم از آن رجیم بودن لعین بودن برهم راه توبه باز بود خواست بیتوبه مغفور بشود.
پرسش ...
پاسخ: الی یوم البعث چون تا یوم البعث مغفرت هست تا یوم بعث توقع مغفرت هست به من مهلت بدهید تا من نظر کنم و راه حل پیدا کنم که مشکلم حل بشود ﴿أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ چون ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ ایشان هم مهلت تا آن روز را خواست خدا فرمود: ﴿وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ ایشان گفت پس تا آن روز من را مهلت بدهید که من بلکه نجات پیدا کنم.
پرسش ...
پاسخ: چرا چون معنای لعنت خدا را میدانست همه اینها تهدید است دیگر خدا فرمود که من تا آن روز از رحمت خاصه من دوری ذات اقدس الهی خیلیها را تهدید به لعنت و رجم و عذاب میکند بعد میبخشد اینطور نیست که خلف وعید محال باشد که خلف وعید با عفو و بزرگواری و کرم هماهنگ است آن خلف وعده است که شدنی نیست خدا اگر کسی را تهدید کرد که من رحمتم را از تو گرفتم لعنت من بر تو ممکن است عفو کند دیگر.
آنگاه ﴿أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ حالا یا منظورش این است یا منظورش از این انظار انتقامجویی است که به من مهلت بدهید تا من در این باره اظهار نظر بکنم که چه بکنم در برابر این لعنت در برابر این عذاب دامنگیر من هم بالأخره باید انتقام بگیرم منشأ انتقام هم این بود که این آدم را بر من مکرّم داشتی یعنی آدمیّت را انسانیّت را بر من مکرّم داشتی که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که نمونههایش قبلاً ذکر میشد آنجا شیطان تعبیرش این بود که ﴿أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ﴾ یعنی انسانیّت را بر من گرامی داشتی من احتناک میکنم ﴿لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾ آیهٴ 62 هب بعد سورهٴ «اسراء» این بود ﴿قَالَ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ﴾ این انظار برای احتناک خواهد بود نه برای آن مغفرت به من مهلت بده من اظهار نظر کنم تا انتقامم را بگیرم در قبال آن لعن من احتناک میکنم تحت الحنک اینها را میگیرم حنک اینها را میگیرم من از اینها سواری میگیرم بالأخره آنطوری که راکب مرکوب خود را احتناک میکند حنک اسب را میگیرد و بر او سؤال میشود من از او سواری میگیرم.
پرسش ...
پاسخ: خدا که در دسترس او نبود انتقامش به همین بیادبی و جسارت بود که گفت ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ در قبال رأی خدا اظهار نظر کرد خدا فرمود باید سجده کنی ایشان گفت به نظر من نباید سجده کنم اما چون حسد معنایش همین است اگر کسی را بر دیگری ترجیح بدهند در حقیقت این شخص حسود نسبت به آن محسود مشکل دارد میخواهد او را از پا در بیاورد لذا این انظار و این امهال یا آن استنظار و آن استمهال برای انتقام گیری و اعمال حسد نسبت به انسانیت است ﴿قَالَ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاّ قَلِیلاً﴾ احتناک میکنم من از اینها سواری میگیرم خب پس انظار او برای این خواهد بود ذات اقدس الهی خواسته او را فیالجمله اجابت کرد نه بالجمله اینکه در محل بحث و در قسمتهای دیگر محدود کرد سرّش همین است در محل بحث یعنی آیه سورهٴ «اعراف» اینچنین آمده است ﴿قَالَ أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُون ٭ قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ﴾ یعنی ما به خیلیها مهلت دادیم تا نظر کنند نظریه بدهند تو هم جزء منظرینی تنها تو نیستی این یک مطلب اما حالا تا چه وقت؟ تو هم استنظار کردی هم برای دراز مدت اصل استنظارت پاسخ مثبت یافت ﴿إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ﴾ حالا چه گروهی منظرند که شیطان جزء آنهاست؟ معلوم میشود بالأخره یک عدهای از انظار الهی برخوردارند اما اینچنین نیست که تو گفتی ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ منذر باشی من تو را تا یوم یبعث فرصت بدهم اگر ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ منذر بود شیطان شیطنتش را تا بعث و قیامت کبرا ادامه میداد یعنی نه تنها در زمان حیات بلکه در برزخ هم شیطنت میکرد وقتی که گفت ﴿أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُون﴾ ذات اقدس الهی اگر او را تا روز بعث و قیامت کبرا مهلت میداد این تا قیامت کبرا شیطنت میکرد در اینجا دو مطلب است یکی اینکه کسی که به سوء اختیار خود تحت ولایت شیطان باشد تا قیامت هم با شیطان هست اما دیگر شیطان شیطنتش تا زمان حیات اوست بعد از حیات با شیطان محشور است چه در برزخ که «فی حفرة من حفر النیران» چه در قیامت کبرا چه در بعد از قیامت و ساحره قیامت که عدهای به جهنم میروند و در جهنم در همه مراحل این انسان تبهکار که تحت ولایت شیطان بود با ولی خود که شیطان است محشور میشود اما آنجا دیگر کار اغوایی و کار اضلالی و کار وسوسهای از او نیست شیطنت شیطان تا زمان حیات است اما اینکه شیطان انسانی تبهکار تحت ولایت شیطان باشد با شیطان محشور میشود این درآیات فراوانی هست نظیر آیه چهار سورهٴ مبارکهٴ «حج» این است ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَی عَذَابِ السَّعِیرِ﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» اینچنین آمده است آیهٴ 22 به بعد سورهٴ «صافات» این است ﴿احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ﴾ ازواج ظالمان آنها که زوج ظالماند و قرین ظالماند همین شیاطناند که ﴿وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ﴾ قرین انسان تبهکار شیطان اوست در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «زمر» اینچنین آمده است که ﴿قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُول ٭ لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ اینها با شیطاناند چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» به این صورت یاد شده است که آیهٴ 36 به بعد سورهٴ «زخرف» این است ﴿وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ﴾ آنگاه همین انسانی که عمداً از نام و یاد حق خود را به کوری زدند تحت ولایت شیطاناند قرین شیطاناند تحت اغوای شیطان و شیطنت شیطان هم خواهند بود اما تا روز قیامت نه تا روز مرگ ﴿وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ﴾ یعنی شیاطین این تبهکاران را از راه راست باز میدارند ﴿وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُهْتَدُونَ﴾ اینها که تحت ولایت شیطاناند فکر میکنند راه مستقیم طی میکنند و انسان که میمیرد دیگر گرفتار وسوسه شیطان نیست محصول آن وسوسهها را میبیند ﴿حَتَّی إِذَا جَاءَنَا قَالَ یَالَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ﴾ وقتی این انسان تبهکار به لقای حق رفت میبینید یک همسفر بدی دارد میگوید: ﴿یَالَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ﴾ پس شیطان با انسان تبهکار هست بر اساس ﴿وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ﴾ «فی الدینا و البرزخ و یوم یبعثون» اما نفوذ و که اغوا و وسوسه است فقط در محدوده دنیاست وگرنه اینچنین نیست که انسان که تحت ولایت شیطان است با شیطان نباشد شیطان با او نباشد پس این استنظار و مهلتخواهی شیطان که تا روز بعث بود و خدا اجابت نکرد معلوم میشود که این برای آن نیست که با مردم باشد بلکه برای آن است که مردم را اغوا کند چه اینکه در آیات بعد همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که محل بحث است گفت: ﴿فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی﴾ ﴿لْأُغْوِیَنَّهُم﴾ و مانند آن این اغوا و اضلال و وسوسهاش ﴿فِی صُدُورِ النَّاسِ﴾ این تا روز مرگ هست وگرنه انسان تبهکار با شیطان قرین است چه در دنیا چه در برزخ چه در قیامت جهنم هم که میخواهند بروند برابر بخش پایانی سورهٴ «ص» فرمود که ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ بنابراین اینکه ذات اقدس الهی فرمود تا یوم یبعثون به تو مهلت نمیدهم نه یعنی تو نیستی یا با تبهکاران نیستی تو هستی یک، با تبهکاران خواهی بود دو، اما نفوذ تو به عنوان وسوسه تا روز مرگ است از آن به بعد دیگر نفوذی نداری.
پرسش ...
پاسخ: آنجا هم هست عدهای ذات مقدس را شهید میکنند منتها حکومت حکومت عدل و داد است یعنی کسی قدرت ندارد ظلم بکند البته عدهای منافقانه دست به شهادت آن حضرت میزنند وگرنه یهودیها هستند مسیحیها هستند منافقین هستند اما زمان و زمین را عدل و داد پر میکند نه اینکه عقاید مردم کلاً عوض میشود نه اینکه اصلاً گناهی نمیشود به دلیل اینکه عدهای ذات مقدسش را شهید میکنند در جریان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» گذشت که خداوند درباره یهودیها درباره مسیحیها فرمود: ﴿وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ ﴿فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ از آن دو آیه معلوم میشود که یهودی تا روز قیامت هست مسیحی تا روز قیامت هست بینشان اختلاف هست ﴿إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ و وجود مبارک حضرت که آمده حکومت را حکومت اسلامی میکند چهره پرچم آن حضرت نوشته است «البیعة لله».
پرسش ...
پاسخ: یعنی حکومت حکومت عدل است البته نه اینکه عقاید مردم کلاً اسلامی شود همه موحّد ناب میشوند وگرنه در ذیل همان روایات روایات دیگری هست که حضرت را شهید میکنند دیگر.
پرسش ...
پاسخ: یک دین دارند یک قانون را میپذیرند منتها عدهای معصیت میکنند حدود الآیه هم اجرا میشود اینچنین نیست که حدود و قیاس و دیات اجرا نشود معلوم میشود معصیت میکنند منتها حدود حدود الهی است حکومت حکومت عدل است نه اینکه کسی معصیت نمیکند قصاص هست حدود هست دیات هست اگر کسی معصیت کرده است برابر کتاب و عترت معصومین مجازات میشود خب
اینکه او از ذات اقدس الهی مسئلت کرد ﴿إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ یا ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ و مانند آن و ذات اقدس الهی به او پاسخ نداد مگر فیالجملة نه بالجملة برای آن است ظاهراً که تا روز بعث او انظار ندارد بلکه تا روز موت انظار دارد تا موت افراد خودش هم که تا همیشه تا جهنم همچنان هست در آیه محل بحث سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که فرمود: ﴿فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِین ٭ قَالَ أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُون ٭ قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ﴾ چون ذیل ندارد معلوم نیست که منظرین هستی یعنی منظرینی الی یوم الدین؟ یا نه این احتمال هست که ﴿إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ﴾ پاسخ دو جهته به او داده باشد اصل انظار را و مدت انظار را اما آن آیاتی که خوانده شد تلاوت شد همه آنها نشان میدهد که آن خواسته دوم شیطان رد شد چون شیطان گفت که ﴿فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُون ٭ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِین ٭ إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ که در آیهٴ 36 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «حجر» بود در آیه هشتاد به بعد سورهٴ «ص» هم این بود ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُون ٭ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِین ٭ إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ خب پس اگر نبود آیات سورهٴ «حجر» و «ص» ممکن بود از آیه محل بحث سورهٴ «اعراف» انسان چنین توهم بکند که تمام خواستههای شیطان عملی شده است شیطان گفت: ﴿أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ خدا هم فرمود: ﴿إِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِین﴾ و به قرینه اینکه سؤال او ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ بود معلوم میشود آنچه هم که محذوف است ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ است اما این القاب این اوصاف که در مقام تحدیدند مفهوم دارند وقتی فرمود ﴿إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ که در مقام تحدید است یعنی مافوق آن و مازاد بر آن منذر نیستی چون در مقام تحدید است بنابراین اینگونه از القاب اینگونه از اوصاف حد انذار را مشخص کرد که بعد دیگر منذر نیستی لذا تا مرحله بعث یعنی تا مرحله برزخ نفوذ دارد البته در حد وسوسه این هم قبلاً هم گذشت که این کار برابر با حکمت است یعنی وسوسه کردن کار حکمت است هر کس به هر جایی رسیده است در جهاد اکبر در اثر وسوسه است وگرنه در حد فرشته بود یا در حد حیوان اینکه برای انسان تعالی و تکامل هست برای اینکه وسوسه هست او در برابر وسوسه با جهاد اکبر مبارزه میکند و کامل میشود حالا اگر وسوسه نباشد انسان هر چه هست هست ﴿مَا مِنَّا إِلاّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ و این وسوسه هم در نظام احسن شیء زیبایی است چون وسوسه که انسان را مجبور به گناه نمیکند که وسوسه دعوتنامه است خب عقل و فطرت از درون دعوت میکنند وحی و شریعتها نقلها از بیرون دعوت میکنند خدا و انبیا و اولیا و معصومین از بیرون دعوت میکنند عقل و فطرت از درون دعوت میکنند یک دعوتنامه کوچک هم به نام وسوسه است خب انسان با داشتن همه این دعوتنامههای الهی عقلی و فطری اینها را پشت سر بگذارد یک دعوتنامه جعلی شیطنت شیطان را بگیرد خب بدا به حال او دیگر.
پرسش ...
پاسخ: نه گوش دادن به وسوسه شرّ است وگرنه وسوسه چه شرّی در کل نظام وسوسه خیر است اگر کسی با داشتن همه راههای مستقیم که عقل او میگوید فطرت او میگوید نقل میگوید اینها را پشت سر بگذارد به دنبال شیطنت شیطان برود خودش به سوء اختیار خود فساد و فتنه را انتخاب کرده است از آن به بعد دیگر تحت ولایت شیطان قرار میگیرد که «اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا»
«و الحمد لله رب العالمین»
چگونه شیطان در برابر امر خدا اینگونه پاسخ داد با اینکه از حکمت با خدا باخبر بود
نزول آن است که انسان از مکان بالا به مکان پایین مرحله به مرحله بیاید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ ٭ قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ ٭ قَالَ أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ ٭ قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِین﴾
مطلبی را مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان دارند و آن این است که چگونه شیطان در برابر امر خدا اینگونه پاسخ داد با اینکه از حکمت و معدلت با خدا باخبر بود ایشان میفرمایند که آن منهجی که ما داریم که اصلاً شیطان هرگز خدا را نشناخت این شبه ساقط است آنها که خب میگویند شیطان خدا را شناخت باید که پاسخ مناسب بدهند مثلاً این فرمایش مرحوم شیخ طوسی در تبیان که فرمود بنابر مذهب ما که اصلاً شیطان خدا را نشناخت منظور لابد این است که ﴿مَا قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِه﴾ که خداوند درباره مشرکین که منکر توحیدند از یک سو منکر وحی و نبوتاند از سوی دیگر منکر قیامتاند از سوی سوم که این تعبیرات درباره مشرکین آمده است از آن جهت شیطان خدا را نشناخت ﴿مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ﴾ وگرنه اصل معرفتش که عبادتهای شش هزار ساله را تأمین کرد این محقق است.
مطلب بعدی آن است که نزول و هبوط در این گونه از موارد با تنزل درجه همراه است گرچه لغتاً نزول و همچنین هبوط با وهن و خواری همراه نیست یعنی ضرورتی ندارد که همراه باشد برای اینکه در جریان هبوط آنطوری که در سورهٴ مبارکهٴ «هود» آمده است با سلامت هم همراه است که خداوند به نوح فرمود: ﴿قِیلَ یَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِنَّا وَبَرَکَاتٍ عَلَیْکَ﴾ چه اینکه در تعبیرات دیگر هم داریم که ﴿رَبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلاً مُّبَارَکاً وَأَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ﴾ پس در حقیقت نزول وهن و خواری اخذ نشده است چه اینکه در حقیقت هبوط هم اخذ نشده است گاهی با مکانت همراه است تنزل مکانت یا هبوط مکانت است نظیر محل بحث آنجا با وهن و خواری همراه است گاهی همان صرف نزول مکانی است یا هبوط مکانی است در محل بحث چه تعبیر به هبوط بشود چه تعبیر به نزول تنزل مکانت و هبوط مکانت است لذا با صغار همراه است البته از نظر فرق ادبی آنطوری که مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان ادعا کردند نزول آن است که انسان از مکان بالا به مکان پایین مرحله به مرحله بیاید هبوط آن است که منحدراً بیاید این مثلاً اگر چنانچه از بالا به پایین با نردبان پله به پله میآید این حالت نزول است و اگر نظیر آنچه که در دامنههای کوه مطرح است که کسی از بالای کوه منحدر میشود نه پله به پله بیاید این حالت هبوط است ولی در بحث ما آنچه مهم است آن است که هبوط در اینجا هبوط مکانت است نه تنها هبوط مکان و خروج از آن جنت از آن منزلت همان هبوط است نه اینکه یک جایی بالایی باشد مکانی باشد و از مکان بالا پایین آمده باشد.
مطلب بعدی آن است که شیطان در این امر که گاهی به صورت هبوط مأمور شده است گاهی به صورت خروج آنطوری که باز مرحوم شیخ طوسی در تبیان دارد به زبان بعضی از ملائکهای که مظهر قهر الهیاند مخاطب شده است اینچنین نیست که خداوند بلاواسطه دستور هبوط و خروج او را صادر کرده باشد بلکه به زبان بعضی از ملائکه ثابت شده است بعضی از اشکالها و همچنین بعضی از سؤالهایی که آقایان مرقوم فرمودید اینها مربوط به آن مباحثی که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» مطرح شده است دیگر حالا از تکرار آنها معذوریم حالا گاهی ممکن است به یک مناسبتی این مطالب بازگو بشود ولی چون در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» جریان خلافت آدم و سجده فرشتگان و امتناع ابلیس از سجده و نحوه مأموریتها تا حدودی مبسوطاً بحث شد دیگر از طرح بعضی از اشکالها یا از بعضی از سؤالهایی که مربوط به آن بحث است اینجا معذوریم.
مطلب بعدی آن است که ذات اقدس الهی وقتی که فرمود: ﴿فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ﴾ یعنی نزد ما صاغری و موهون و ذلیلی ممکن است عدهای تو را تکریم بکنند چه اینکه برخی از شیطانپرستها او را تکریم میکنند لکن همانطوری که در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بحثش گذشت آیهٴ 24 سورهٴ «انعام» این بود که برخیها صغار و وهن و ذلّت عند اللهی دارند ﴿وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آیَةٌ قَالُوا لَن نُؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتَی مِثْلَ مَاأُوتِیَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِید﴾ که این جمع بین عذاب روحی و جسمی است آن ذلّت عذاب روحی است و آن عذاب شدید که خب عذاب جسمی را هم در برمیگیرد این شیطان من الصاغرین است عدهای که پیروی شیطان را پذیرفتهاند تحت ولایت شیطاناند البته شیطان برای اینها عظیم است گروهی که تحت ولایت شیطاناند او را عظیم میدانند شیطنت را کیاست و زرنگی میدانند در حالی که این وهن و ذلّت و خواری بیش نیست ﴿فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ﴾ در بعضی از تعبیرات دیگر به عنوان رجیم آمده است به عوان اینکه تو ملعونی آمده است و مانند آن در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» آیهٴ 34 به بعد این است که ﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیم ٭ وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ همین لعنت در بخشهای دیگری از قرآن کریم نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «ص» آمده است مشهود است آیهٴ 77 سورهٴ «ص» این است که ﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیم ٭ وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ خب تا روز قیامت تو از رحمت الهی محرومی لعنت همان بعد از رحمت است لعنه یعنی «ابعده عن رحمته» این فعل خداست نه اینکه قولی و لفظی خدا کسی را لعن کند همین تعبیرات نشانه دور کردن خدا شخصی را از رحمت خاصه خودش است البته رحمت رحمانیه که از کسی پوشیده نیست جهنمیها هم از رحمت رحمانیه برخوردارند رحمت به آن معنا که ﴿وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ و مانند آن از بحث خارج است عمده رحمت رحیمیه است که رحمت خاصه است که با مغفرت و رضوان الهی همراه است خب در اینگونه از موارد سخن از رجیم بودن شیطان سخن از لعین بودن شیطان و مانند آن مطرح است ﴿فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیم ٭ وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ حالا از این به بعد جریان استنظار و استمهال شیطان مطرح است که شیطان مهلت خواست این مهلت خواستن یعنی چه؟ گفت: ﴿رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ چه در محل بحث چه در آیات دیگری که در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» یا «ص» هست ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ انظار با امهال این فرق را دارد که در امهال صرف مهلت مطرح است در انظار مهلت است تا من نظر کنم نظریه بدهم و به یک جایی برسم چنین چیزی را میگویند انظار میگویند مستحب است یا بالاتر از استحباب واجب است که بستانکار به بدهکاری و واقعاً معذور است مهلت بدهد ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَی مَیْسَرَةٍ﴾ ﴿فَنَظِرَةٌ﴾ نه یعنی تنها مهلت محض یعنی به او فرصت بدهید او نظر کند نظریه بدند تا دین شما را بتواند تأمین کند صرف مدتدار بودن این انظار نیست آن امهال است نه انظار، انظار آن است که به کسی مهلت بدهند تا او نظر کند فکر بکند نظریه بدهد راه حل پیدا کند شیطان پلید هم استنظار کرد گفت من را مهلت بدهید تا من یک راه حلی پیدا کنم این راه حل یعنی با آن سرکشی و با آن عتو با آن لدود بودن لجوج بودن عنود بودن بدون توبه کردن یک راه حلی پیدا کنم وگرنه راه حل توبه مشخص است به این فکر بود که بدون توبه مشکلش را حل کند ﴿فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ حالا که تا قیامت لعنت هست ببینم یک راه حلی پیدا میکنم یا نه در تمام این مدت خب بسیاری از افرادند که بدون توبه مشمول مغفرت الهیاند در بحثهای مغفرت گذشت که مغفرت غیر از توّاب بودن خداست خدا هم غفور است هم توّاب توبه ابتدایی الهی هم باز خارج از بحث است یعنی رجوع لطف خدا آن هم خارج از بحث است توبه پاداشی خدا توّاب است یعنی ﴿قْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِه﴾ خدا توبه تائبان را میپذیرد حالا اگر کسی توبه نکرد باز هم ممکن است مشمول رحمت خدا باشد خب بله آن وعده را که داد منتها در جریان پذیرش توبه به نحو موجبه کلیه وعده داد که هر کس توبه کند خدا او را میپذیرد ممکن نیست کسی توبه بکند البته توبه شرایطی دارد و هیچ ممکن نیست به نحو سالبه کلیه که توبه احدی رد بشود این ممکن نیست و به نحو موجبه کلیه توبه همه تائبان مقبول است هم امتناع رد توبه تائبان به نحو سالبه کلیه است هم ضرورت پذیرش توبه تائبان به نحو موجبه کلیه است البته لکل شیء شرطت وبه هم شرایط خاص خود را دارد توبه حق الله چیست؟ حق الناس چیست؟ و مانند آن اما اگر کسی بیتوبه خواست مشمول رحمت الهی باشد این چطور؟ این هم یک سالبه کلیه دارد و یک موجبه جزئیه سالبه کلیه این است که اگر کسی مشرک بود و خواست بیتوبه مغفور باشد این چنین طمعی نداشته باشد ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ﴾ هیچ ممکن نیست مشرکی بیتوبه مغفور رحمت حق باشد اما راه توبه به چهره مشرکان باز است همه مشرکان صدر اسلام توبه کردند و توبهشان پذیرفته شد که بعضی جزء اوحدی از اصحاب شدند الیوم هم اگر کسی مشرک بود و ملحد بود و توبه کرد خب کاملاً راه اسلام برای او باز است توبه برای هر گروهی به نحو ایجاب کلی این در باز است و مغفرت بیتوبه برای مشرکان به نحو سالبه کلی در را به روی همه میبندد کسی مشرک باشد ملحد باشد بیتوبه توقع بیجا داشته باشد این نیست اما اگر کسی موحّد بود مسلمان بود گناهی کرد و توبه هم نکرد و انتظار رحمت دارد اینجاست به نحو موجبه جزئیه خدا وعده داد که فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ﴾.
پرسش ...
پاسخ: خب حالا آنجا که وعید کرد تهدید کرد خلف وعید که مخالف حکمت نیست خلف وعده است که مخالف حکمت است.
بنابراین ممکن است که ذات اقدس الهی کسی را که مسلمان است مؤمن است شیعه است گناه کرده اما خب به توبه هم موفق نشده انتظار رحمت دارد اینجا خدا وعده به نحو ایجاب جزئی قضیه مهمله که در قوه قضیه جزئی است وعده داد که ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ﴾ اما ﴿وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ﴾ شیطان از این شیطنتها داشت و توقع مغفرت بیتوبه را در سر پروراند گفت من را مهلت بدهید تا بلکه من بتوانم از آن رجیم بودن لعین بودن برهم راه توبه باز بود خواست بیتوبه مغفور بشود.
پرسش ...
پاسخ: الی یوم البعث چون تا یوم البعث مغفرت هست تا یوم بعث توقع مغفرت هست به من مهلت بدهید تا من نظر کنم و راه حل پیدا کنم که مشکلم حل بشود ﴿أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ چون ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ ایشان هم مهلت تا آن روز را خواست خدا فرمود: ﴿وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ ایشان گفت پس تا آن روز من را مهلت بدهید که من بلکه نجات پیدا کنم.
پرسش ...
پاسخ: چرا چون معنای لعنت خدا را میدانست همه اینها تهدید است دیگر خدا فرمود که من تا آن روز از رحمت خاصه من دوری ذات اقدس الهی خیلیها را تهدید به لعنت و رجم و عذاب میکند بعد میبخشد اینطور نیست که خلف وعید محال باشد که خلف وعید با عفو و بزرگواری و کرم هماهنگ است آن خلف وعده است که شدنی نیست خدا اگر کسی را تهدید کرد که من رحمتم را از تو گرفتم لعنت من بر تو ممکن است عفو کند دیگر.
آنگاه ﴿أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ حالا یا منظورش این است یا منظورش از این انظار انتقامجویی است که به من مهلت بدهید تا من در این باره اظهار نظر بکنم که چه بکنم در برابر این لعنت در برابر این عذاب دامنگیر من هم بالأخره باید انتقام بگیرم منشأ انتقام هم این بود که این آدم را بر من مکرّم داشتی یعنی آدمیّت را انسانیّت را بر من مکرّم داشتی که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که نمونههایش قبلاً ذکر میشد آنجا شیطان تعبیرش این بود که ﴿أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ﴾ یعنی انسانیّت را بر من گرامی داشتی من احتناک میکنم ﴿لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾ آیهٴ 62 هب بعد سورهٴ «اسراء» این بود ﴿قَالَ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ﴾ این انظار برای احتناک خواهد بود نه برای آن مغفرت به من مهلت بده من اظهار نظر کنم تا انتقامم را بگیرم در قبال آن لعن من احتناک میکنم تحت الحنک اینها را میگیرم حنک اینها را میگیرم من از اینها سواری میگیرم بالأخره آنطوری که راکب مرکوب خود را احتناک میکند حنک اسب را میگیرد و بر او سؤال میشود من از او سواری میگیرم.
پرسش ...
پاسخ: خدا که در دسترس او نبود انتقامش به همین بیادبی و جسارت بود که گفت ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ در قبال رأی خدا اظهار نظر کرد خدا فرمود باید سجده کنی ایشان گفت به نظر من نباید سجده کنم اما چون حسد معنایش همین است اگر کسی را بر دیگری ترجیح بدهند در حقیقت این شخص حسود نسبت به آن محسود مشکل دارد میخواهد او را از پا در بیاورد لذا این انظار و این امهال یا آن استنظار و آن استمهال برای انتقام گیری و اعمال حسد نسبت به انسانیت است ﴿قَالَ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاّ قَلِیلاً﴾ احتناک میکنم من از اینها سواری میگیرم خب پس انظار او برای این خواهد بود ذات اقدس الهی خواسته او را فیالجمله اجابت کرد نه بالجمله اینکه در محل بحث و در قسمتهای دیگر محدود کرد سرّش همین است در محل بحث یعنی آیه سورهٴ «اعراف» اینچنین آمده است ﴿قَالَ أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُون ٭ قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ﴾ یعنی ما به خیلیها مهلت دادیم تا نظر کنند نظریه بدهند تو هم جزء منظرینی تنها تو نیستی این یک مطلب اما حالا تا چه وقت؟ تو هم استنظار کردی هم برای دراز مدت اصل استنظارت پاسخ مثبت یافت ﴿إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ﴾ حالا چه گروهی منظرند که شیطان جزء آنهاست؟ معلوم میشود بالأخره یک عدهای از انظار الهی برخوردارند اما اینچنین نیست که تو گفتی ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ منذر باشی من تو را تا یوم یبعث فرصت بدهم اگر ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ منذر بود شیطان شیطنتش را تا بعث و قیامت کبرا ادامه میداد یعنی نه تنها در زمان حیات بلکه در برزخ هم شیطنت میکرد وقتی که گفت ﴿أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُون﴾ ذات اقدس الهی اگر او را تا روز بعث و قیامت کبرا مهلت میداد این تا قیامت کبرا شیطنت میکرد در اینجا دو مطلب است یکی اینکه کسی که به سوء اختیار خود تحت ولایت شیطان باشد تا قیامت هم با شیطان هست اما دیگر شیطان شیطنتش تا زمان حیات اوست بعد از حیات با شیطان محشور است چه در برزخ که «فی حفرة من حفر النیران» چه در قیامت کبرا چه در بعد از قیامت و ساحره قیامت که عدهای به جهنم میروند و در جهنم در همه مراحل این انسان تبهکار که تحت ولایت شیطان بود با ولی خود که شیطان است محشور میشود اما آنجا دیگر کار اغوایی و کار اضلالی و کار وسوسهای از او نیست شیطنت شیطان تا زمان حیات است اما اینکه شیطان انسانی تبهکار تحت ولایت شیطان باشد با شیطان محشور میشود این درآیات فراوانی هست نظیر آیه چهار سورهٴ مبارکهٴ «حج» این است ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَی عَذَابِ السَّعِیرِ﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» اینچنین آمده است آیهٴ 22 به بعد سورهٴ «صافات» این است ﴿احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ﴾ ازواج ظالمان آنها که زوج ظالماند و قرین ظالماند همین شیاطناند که ﴿وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ﴾ قرین انسان تبهکار شیطان اوست در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «زمر» اینچنین آمده است که ﴿قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُول ٭ لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ اینها با شیطاناند چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» به این صورت یاد شده است که آیهٴ 36 به بعد سورهٴ «زخرف» این است ﴿وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ﴾ آنگاه همین انسانی که عمداً از نام و یاد حق خود را به کوری زدند تحت ولایت شیطاناند قرین شیطاناند تحت اغوای شیطان و شیطنت شیطان هم خواهند بود اما تا روز قیامت نه تا روز مرگ ﴿وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ﴾ یعنی شیاطین این تبهکاران را از راه راست باز میدارند ﴿وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُهْتَدُونَ﴾ اینها که تحت ولایت شیطاناند فکر میکنند راه مستقیم طی میکنند و انسان که میمیرد دیگر گرفتار وسوسه شیطان نیست محصول آن وسوسهها را میبیند ﴿حَتَّی إِذَا جَاءَنَا قَالَ یَالَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ﴾ وقتی این انسان تبهکار به لقای حق رفت میبینید یک همسفر بدی دارد میگوید: ﴿یَالَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ﴾ پس شیطان با انسان تبهکار هست بر اساس ﴿وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ﴾ «فی الدینا و البرزخ و یوم یبعثون» اما نفوذ و که اغوا و وسوسه است فقط در محدوده دنیاست وگرنه اینچنین نیست که انسان که تحت ولایت شیطان است با شیطان نباشد شیطان با او نباشد پس این استنظار و مهلتخواهی شیطان که تا روز بعث بود و خدا اجابت نکرد معلوم میشود که این برای آن نیست که با مردم باشد بلکه برای آن است که مردم را اغوا کند چه اینکه در آیات بعد همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که محل بحث است گفت: ﴿فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی﴾ ﴿لْأُغْوِیَنَّهُم﴾ و مانند آن این اغوا و اضلال و وسوسهاش ﴿فِی صُدُورِ النَّاسِ﴾ این تا روز مرگ هست وگرنه انسان تبهکار با شیطان قرین است چه در دنیا چه در برزخ چه در قیامت جهنم هم که میخواهند بروند برابر بخش پایانی سورهٴ «ص» فرمود که ﴿لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ بنابراین اینکه ذات اقدس الهی فرمود تا یوم یبعثون به تو مهلت نمیدهم نه یعنی تو نیستی یا با تبهکاران نیستی تو هستی یک، با تبهکاران خواهی بود دو، اما نفوذ تو به عنوان وسوسه تا روز مرگ است از آن به بعد دیگر نفوذی نداری.
پرسش ...
پاسخ: آنجا هم هست عدهای ذات مقدس را شهید میکنند منتها حکومت حکومت عدل و داد است یعنی کسی قدرت ندارد ظلم بکند البته عدهای منافقانه دست به شهادت آن حضرت میزنند وگرنه یهودیها هستند مسیحیها هستند منافقین هستند اما زمان و زمین را عدل و داد پر میکند نه اینکه عقاید مردم کلاً عوض میشود نه اینکه اصلاً گناهی نمیشود به دلیل اینکه عدهای ذات مقدسش را شهید میکنند در جریان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» گذشت که خداوند درباره یهودیها درباره مسیحیها فرمود: ﴿وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ ﴿فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ از آن دو آیه معلوم میشود که یهودی تا روز قیامت هست مسیحی تا روز قیامت هست بینشان اختلاف هست ﴿إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ و وجود مبارک حضرت که آمده حکومت را حکومت اسلامی میکند چهره پرچم آن حضرت نوشته است «البیعة لله».
پرسش ...
پاسخ: یعنی حکومت حکومت عدل است البته نه اینکه عقاید مردم کلاً اسلامی شود همه موحّد ناب میشوند وگرنه در ذیل همان روایات روایات دیگری هست که حضرت را شهید میکنند دیگر.
پرسش ...
پاسخ: یک دین دارند یک قانون را میپذیرند منتها عدهای معصیت میکنند حدود الآیه هم اجرا میشود اینچنین نیست که حدود و قیاس و دیات اجرا نشود معلوم میشود معصیت میکنند منتها حدود حدود الهی است حکومت حکومت عدل است نه اینکه کسی معصیت نمیکند قصاص هست حدود هست دیات هست اگر کسی معصیت کرده است برابر کتاب و عترت معصومین مجازات میشود خب
اینکه او از ذات اقدس الهی مسئلت کرد ﴿إِلَی یَوْمِ الدِّینِ﴾ یا ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ و مانند آن و ذات اقدس الهی به او پاسخ نداد مگر فیالجملة نه بالجملة برای آن است ظاهراً که تا روز بعث او انظار ندارد بلکه تا روز موت انظار دارد تا موت افراد خودش هم که تا همیشه تا جهنم همچنان هست در آیه محل بحث سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» که فرمود: ﴿فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِین ٭ قَالَ أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُون ٭ قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ﴾ چون ذیل ندارد معلوم نیست که منظرین هستی یعنی منظرینی الی یوم الدین؟ یا نه این احتمال هست که ﴿إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ﴾ پاسخ دو جهته به او داده باشد اصل انظار را و مدت انظار را اما آن آیاتی که خوانده شد تلاوت شد همه آنها نشان میدهد که آن خواسته دوم شیطان رد شد چون شیطان گفت که ﴿فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُون ٭ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِین ٭ إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ که در آیهٴ 36 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «حجر» بود در آیه هشتاد به بعد سورهٴ «ص» هم این بود ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُون ٭ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِین ٭ إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ خب پس اگر نبود آیات سورهٴ «حجر» و «ص» ممکن بود از آیه محل بحث سورهٴ «اعراف» انسان چنین توهم بکند که تمام خواستههای شیطان عملی شده است شیطان گفت: ﴿أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ خدا هم فرمود: ﴿إِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِین﴾ و به قرینه اینکه سؤال او ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ بود معلوم میشود آنچه هم که محذوف است ﴿إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ است اما این القاب این اوصاف که در مقام تحدیدند مفهوم دارند وقتی فرمود ﴿إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴾ که در مقام تحدید است یعنی مافوق آن و مازاد بر آن منذر نیستی چون در مقام تحدید است بنابراین اینگونه از القاب اینگونه از اوصاف حد انذار را مشخص کرد که بعد دیگر منذر نیستی لذا تا مرحله بعث یعنی تا مرحله برزخ نفوذ دارد البته در حد وسوسه این هم قبلاً هم گذشت که این کار برابر با حکمت است یعنی وسوسه کردن کار حکمت است هر کس به هر جایی رسیده است در جهاد اکبر در اثر وسوسه است وگرنه در حد فرشته بود یا در حد حیوان اینکه برای انسان تعالی و تکامل هست برای اینکه وسوسه هست او در برابر وسوسه با جهاد اکبر مبارزه میکند و کامل میشود حالا اگر وسوسه نباشد انسان هر چه هست هست ﴿مَا مِنَّا إِلاّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾ و این وسوسه هم در نظام احسن شیء زیبایی است چون وسوسه که انسان را مجبور به گناه نمیکند که وسوسه دعوتنامه است خب عقل و فطرت از درون دعوت میکنند وحی و شریعتها نقلها از بیرون دعوت میکنند خدا و انبیا و اولیا و معصومین از بیرون دعوت میکنند عقل و فطرت از درون دعوت میکنند یک دعوتنامه کوچک هم به نام وسوسه است خب انسان با داشتن همه این دعوتنامههای الهی عقلی و فطری اینها را پشت سر بگذارد یک دعوتنامه جعلی شیطنت شیطان را بگیرد خب بدا به حال او دیگر.
پرسش ...
پاسخ: نه گوش دادن به وسوسه شرّ است وگرنه وسوسه چه شرّی در کل نظام وسوسه خیر است اگر کسی با داشتن همه راههای مستقیم که عقل او میگوید فطرت او میگوید نقل میگوید اینها را پشت سر بگذارد به دنبال شیطنت شیطان برود خودش به سوء اختیار خود فساد و فتنه را انتخاب کرده است از آن به بعد دیگر تحت ولایت شیطان قرار میگیرد که «اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا»
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است