display result search
منو
تفسیر آیه 120 سوره مائده بخش دوازدهم

تفسیر آیه 120 سوره مائده بخش دوازدهم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 86 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 120 سوره مائده بخش دوازدهم"
- توصیف امامان در زیارت جامعه کبیره
- بیان جریان فرزنددار شدن حضرت زکریا (ع)
- توصیف کمال مطلق بودن خدا در جریان حضرت ایوب (ع)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ وَما فیهِنَّ وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ﴾

تبیین ادب انبیا
در پایان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» بحث مبسوطی پیرامون ادب انبیا (علیهم السلام) مطرح است. در نوبت قبل ملاحظه فرمودید که یک انسان موحد, ذات اقدس الهی را به عنوان رب اتخاذ می‌کند و قهراً پیام او را به عنوان وحی می‌پذیرد و بهشت و جهنم را بر اساس مواقف معاد که آن رب تعیین می‌کند معتقد است و سنت و سیرت خود را بر اساس همان وحی تنظیم می‌کند; ولی یک انسان ملحد, هوا را رب خود می‌داند ولو به حسب ظاهر اندیشور و اندیشمند و عاقل است; اما چون فکر او در مقابل ذات اقدس الهی است می‌شود هوا, چون ﴿فَمَاذَا بَعْدَ الحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ﴾ اگر خدا که ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قیلاً﴾ پیامی دارد و کسی کلام خدا و وحی خدا را نمی‌پذیرد, این در ضلالت است ولو خود را خردمند بپندارد. این همان است که در پایان سورهٴ مبارکهٴ «مؤمن» فرمود: ﴿فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ﴾, چنین کسی اگر خود را عاقل و فرزانه و خردمند بپندارد در حقیقت, اهل هواست, چون ﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ﴾. بهشت و جهنم چنین آدمی برابر با محبت و کراهت یا محبت و عداوت یا شهوت و غضب او تنظیم می‌شود و کتاب دینی او هم برابر همین هوا تدوین خواهد شد.
دو مقام محل بحث در ادب انبیا
بر آن اساس که انبیا (علیهم السلام) نمونه کامل موحدند, قرآن کریم ادب اینها را ذکر می‌کند و ادب انبیا هم در دو مقام محل بحث است: یکی ادب اینها با ذات اقدس الهی و یکی ادب اینها با مردم که فعلاً در مقام اول بحث قرار داریم که ادب اینها با خداست. ادب انبیا با ذات اقدس الهی گاهی در مقام تلقی وحی است و تحمل وحی است و حفظ وحی است و کیفیت ابلاغ است که آن بحث جدایی دارد یک وقت ادب انبیا در دعا و نیایش است که خواسته‌های خود را یا قوم خود را به پیشگاه خدا عرضه می‌کند. آنچه در این نوبتها مطرح است ادب انبیا (علیهم الصلاة و علیهم السلام) است در مراسم نیایش و دعا.
مهیمن بودن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به انبیا دیگر
مطلب دیگر آن است که همان طوری که در طلیعه سورهٴ «نجم» خدا فرمود: ﴿وَما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی ٭ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی﴾ آنجا اشاره شد که این گرچه درباره پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است; ولی روح این پیام به نبوت عامه برمی‌گردد نه مربوط به نبوت خاصه باشد یعنی هیچ پیامبری براساس هوای خود سخن نمی‌گوید درباره جمیع انبیا صادق است که « ما ینطقون عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی». همچنین آنچه در اواخر سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آمده است که ﴿قُلْ إِنَّ صَلاتی وَنُسُکی وَمَحْیایَ وَمَماتی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ ٭ لا شَریکَ لَهُ وَبِذلِکَ أُمِرْتُ﴾ این هم در حقیقت برای همه انبیاست; منتها وجود مبارک پیغمبر خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مهیمن بر آنهاست; کتاب او که قرآن کریم ‌باشد مهیمن بر سایر کتب است و منهاج و شریعت او مهیمن بر سایر شرایع و مناهج است و مانند آن وگرنه اصل این مطلب برای همه انبیاست اگر اصل این مطلب برای همه انبیا بود یعنی ﴿إِنَّ صَلاتی وَنُسُکی وَمَحْیایَ وَمَماتی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ برای همه انبیا بود بنابراین ادب همه اینها مشترک است; منتها همان طوری که دین همه یکی است ﴿إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ﴾ منتها منهاج و شریعت فرق می‌کند, ادب دینی همه یکی است ادب منهجی و شریعتی اینها با هم فرق می‌کند هر کسی در شریعت و منهاج خاص خود, ادب مخصوص را رعایت می‌کند.
توصیف امامان در زیارت جامعه کبیره
مطلب بعدی آن است که همان طوری که در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» وصف فرشته‌ها را خدا به این امر ستود و بیان کرد که ﴿بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ ٭ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ و در زیارت «جامعه کبیره» درباره اهل بیت (علیهم السلام) هم همین مضمون آمده است یعنی آنچه خدا در سوره «انبیاء» درباره ملائکه دارد در زیارت جامعه کبیره در وصف ائمه (علیهم السلام) است در حقیقت وصف همه معصومین است; انبیای الهی مرسلین مانند ائمه (علیهم السلام) اینها عباد مکرم‌اند ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ از اینجا معلوم می‌شود آنچه در جریان حضرت ایوب (سلام الله علیه) رخ داد بعد از آن بود که از ذات اقدس الهی اجازه سؤال را دریافت کرده است یعنی مدتها در رنج به سر می‌برد اکنون اجازه استشفا [و] طلب شفا یافت, حالا که می‌خواهد از ذات اقدس الهی شفا طلب بکند ادب را در این دعا رعایت می‌کند.
تبیین دعای حضرت ایوب(علیه السلام)
حالا جریان حضرت ایوب (سلام الله علیه) برابر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» است این است; آیه 83 سورهٴ «انبیاء» این است که ﴿وَأَیُّوبَ إِذْ نادی رَبَّهُ أَنّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمینَ﴾, اینکه فرمود: ﴿وَأَیُّوبَ﴾ یعنی «وَاذْکُرْ فِی الْکِتاب»; خودت این‌چنین باش امتت هم این راه را طی کنند نوع انبیا که سنت و سیرت اینها در قرآن کریم آمده است برای همین مضمون است «وَاذْکُرْ فِی الْکِتاب کذا» «وَاذْکُرْ فِی الْکِتاب کذا» همین است خب یعنی جریان ایوب را متذکر باش.
توصیف کمال مطلق بودن خدا در جریان حضرت ایوب(علیه السلام)
این ایوب وقتی مجاز شد که از ذات اقدس الهی رفع مشکل خود را بخواهد با پروردگار خود به عنوان رب منادات کرد, گفت: ﴿أَنّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمینَ﴾ که خب معمولاً نقص را به خود اسناد می‌دهند و کمال را به ذات اقدس الهی نه برای آن است که او کسی را ناقص کرده است بلکه آن موجود ناقص بیش از این نتوانست بگیرد شما یک اصل کلی را در جریان عنکبوت و زنبور عسل بررسی می‌کنید می‌بینید عنکبوت بالأخره او در مکتب تکوین آموخت که چگونه مگسها را شکار کند; این تارها را چگونه بتند و چند ضلعی بتند و با چه قطر بتند با چه فاصله بتند تا این مگسها را شکار کند این تور عنکبوت وسیله ارتزاق اوست, خب این را چه کسی به او یاد داد؟ ذات اقدس الهی به او آموخت زنبور عسل هم آن خانه‌های مسدسی را که می‌سازد برای تولید عسل این را از چه کسی آموخت; آن را هم از ذات اقدس الهی آموخت; اما دیگر خدا طرز حرف زدن را به ما آموخت دیگر نفرمود «وَأَوْحی رَبُّکَ إِلَی العنکبوت أَنِ اتَّخِذی بیتاً» این‌چنین نیست آن به دنبال صید مگس است که خود را تأمین کند فیضی که به او رسیده است همین حد است; ولی نحل به فکر آن است که خود و دیگری را تأمین کند آنجا ذات اقدس الهی می‌فرماید: ﴿وَأَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمّا یَعْرِشُونَ﴾ اینجا نمی‌فرماید خدا به عنکبوت دستور داد که مگس شکار کن [بلکه] فرمود: ﴿مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ﴾, خب این عنکبوت حیوانی است که با وحی الهی این طرز خانه ساختن را یاد می‌گیرد فیض او همین قدر است اما آنچه به این حیوان برمی‌گردد در اثر نقص دیگر به ذات اقدس الهی اسناد داده نشد خدا نفرمود من از راه وحی به او فهماندم که این‌چنین خانه بساز و آن چنان مگس شکار کن; ولی درباره نحل این‌چنین فرمود: ﴿وَأَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی﴾ طرزی قرآن سخن می‌گوید که ما را هم به این آداب آشنا بکند که از آن طرف نقص نمی‌آید این گیرندگان‌اند که در اثر نقص فیض را کم دریافت می‌کنند و گرنه او «دائم‌الفضل» است «دائم‌الفیض علی البریة» است از آن طرف هیچ تفاوتی نیست.
تشبیه فیض الهی به سیل
خودش در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» فرمود که فیض ذات اقدس الهی و رحمت باری تعالی مثل همان است که سیلی می‌آید این اودیه, این سیل را به قدر خود تحمل می‌کند: ﴿فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً﴾. فرمود این مثال حق و باطل است که ما فیض را می‌ریزانیم هر کسی به اندازه ظرفیت خود می‌گیرد. آن وادی آن دره که عمقش بیشتر است, خب آب بیشتری در آن جمع می‌شود آنجاها که عمیق‌تر است می‌شود اقیانوس و آنجا که نه سطحی است می‌شود برکه وگرنه آب که از بالا یکسان می‌بارد.
امتحان الهی در ظرفیت های عنایت شده از طرف خدای متعال
ظرفیت را ذات اقدس الهی می‌دهد; اما برای آنکه این شیء این ظرفیت را حفظ بکند هم او را می‌آزماید. در مرحله‌ای بر اساس این ظرفیتهای داده شده سخن می‌گوید. در یک مرحله دیگر می‌فرمایند که اصل ظرفیت را ما می‌دهیم و از هر ظرفی به اندازه آن ظرفیتی که دادیم هم تکلیف طلب می‌کنیم گفته‌اند خدا دو تا فیض دارد با یک فیض فقیر خلق می‌کند; با فیض دیگر به فقر فقیر پاسخ می‌دهد.
آن یکی فیضش گدا آرد پدید ٭٭٭ و آن دگر بخشد گدایان را مزید
با یک فیض, فقیر خلق می‌کند با فیض دیگر نیاز فقیر را برطرف می‌کند این‌گونه از تعبیراتی که در سورهٴ «رعد» است ناظر به فیض دوم است نه فیض اول فرمود هر وادی به قَدَر خود این سیل را حمل کرده است آن‌گاه آنچه نقص است کمبود است به نقص ظرفیت این قابل برمی‌گردد و آنچه فراوان است و امر کمالی است و وجودی است به فیض فاعل برمی‌گردد خودش این ادب را به ما آموخت لذا در جریان زنبور عسل فرمود: ﴿وَأَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی﴾ ولی در جریان عنکبوت فرمود: ﴿اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ﴾.
اسناد دادن ضرر و نقص به شیطان از طرف انبیا
آنجا که همین ﴿أَوْهَنَ الْبُیُوتِ﴾ از هر کاری مؤثرتر است آنجا را باز به خود اسناد می‌دهد در جریان حفظ پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن شب هجرت از مکه به مدینه در غار, اگر آنجا مأمور کرد عنکبوتی را که بتند, در تعبیرات دینی آمده است که این مأمور خدا بود که آنجا بتند تا آنها که اثر پا را شناختند و آمدند و کنار این سنگ اثر عنکبوت را دیدند گفتند اینجا جای سابقه‌دار و کهنه‌ای است, کسی تازه رفت و آمد نکرده [است], برای اینکه تار عنکبوت نشان می‌دهد که کسی در این غار نرفته. خب آنجا که کار مثبت است در تعبیرات دینی آن است که این عنکبوت مأمور خداست. آنجا که برای صید مگس است آن به خود او اسناد داده شد در این گونه از موارد می‌بینید انبیا ضرر و نقص را به شیطان و مانند آن اسناد می‌دهند که ﴿مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَعَذابٍ﴾; اما رحمت و کمال را به ذات اقدس الهی اسناد می‌دهند: ﴿وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمینَ﴾ می‌گویند. ادب ایوب (سلام الله علیه) بعد از دریافت اجازه سؤال این بود که مس ضرر را به خدا اسناد نداد (یک) و خواسته خود را هم به صراحت مطرح نکرد; عرض نکرد که مرا شفا بده و از این بلا رها کن [بلکه] گفت: ﴿وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمینَ﴾ یعنی نیازی به گفتن ندارد هیچ ممکن نیست که موجودی به موجود دیگر بیش از ذات اقدس الهی مهربان‌تر باشد حتی خود آدم نسبت به خودش.
بیان سه عنصر محوری در ارحم الراحمین بودن خداوند
اگر انسان نسبت به خودش بیش از خدا نسبت به او مهربان‌تر باشد پس خدا به عنوان ﴿أَرْحَمُ الرّاحِمینَ﴾ مطلق نیست اصلاً فرض ندارد که یک موجود ممکنی نسبت به خودش یا موجود دیگر ارحم از خدا باشد چون ارحم باید اعلم و اقدر باشد اگر انسان سود و زیان را نمی‌داند خب گاهی به جای مهر قهر می‌فرستد نمی‌داند وقتی ارحم است که اعلم باشد و وقتی ارحم است که گذشته از اعلم اقدر باشد آن که همه مصالح را از همه بهتر می‌داند آن که انجام همه مصالح را از همه بهتر و توانمندتر است آن که جود و سخایش از همه بیشتر است با اجتماع این سه عنصر محوری می‌شود ارحم; حالا زید نسبت به خودش ارحم از خدا نسبت به زید است؟ هرگز! آیا مصلحت خود را بهتر از خدا می‌داند؟ هرگز! آیا بر فرض اینکه در علم مساوی باشند در انجام کار و قدرت مساوی‌ هم‌اند؟ هرگز! آیا در قدرت اگر مساوی بودند در گذشت و تحمل مثلاً مقدمات که جود و سخا لازم دارد همسان هم‌اند؟ هرگز! خداوند ﴿لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ﴾; بالقول المطلق هیچ چیزی کف وهمتای خدا نیست, بنابراین خداوند ﴿أَرْحَمُ الرّاحِمینَ﴾ است بالقول المطلق, به ما از ما مهربان‌تر است خب این معرفت را وقتی ایوب (سلام الله علیه) دارد دیگر نمی‌گوید که مشکل مرا حل کن و ضرر مرا برطرف بکن فقط به همین جمله اکتفا می‌کند می‌گوید ﴿وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمینَ﴾.
بیان جریان فرزنددار شدن زکریا
بعد نوبت به زکریا (سلام الله علیه) می‌رسد [که] این زکریا دوران جوانی خود را و دوران جوانی همسر را گذراند و فرزندی نصیب اینها نشد برای اینکه همسر او عقیم بود; اما وقتی کفالت و سرپرستی مریم (سلام الله علیها) از راه عنایت الهی نصیب او شد یعنی زکریا مأمور شد از طرف خدا که کفیل مریم بشود آن‌گاه مریم (سلام الله علیها) را در کمال زهد و عبادت و کرامت یافت از آن به بعد میل پیدا کرد که یک فرزند صالحی داشته باشد در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» شرحش گذشت که: ﴿فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَکَفَّلَها زَکَرِیّا﴾ یعنی «جعل الله سبحانه وتعالی زکریا کفیلاً لمریم»; «کفّل» مریم را زکریا یعنی «جعل» زکریا را «کفیلاً لمریم» این کار الهی بود ﴿وَکَفَّلَها زَکَرِیّا﴾, آن‌گاه این زکریا (سلام الله علیه) ﴿کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ﴾.
از آن به بعد, زکریا مایل شد که یک فرزند صالحی داشته باشد ﴿هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ ذُرّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ﴾ و شاید همان کار, زمینه اجازه خواستن ولد را صادر و فراهم کرده باشد وقتی زکریا (سلام الله علیه) این دعا را کرد در حال نماز بود که فرشته‌ها ندا دادند که دعایت مستجاب شد: ﴿فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَهُوَ قائِمٌ یُصَلّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیی﴾; فرزندی خدا به تو خواهد داد که پسر است و اسمش هم یحیی است ﴿مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَسَیِّداً وَحَصُوراً وَنَبِیّاً مِنَ الصّالِحینَ﴾. آن‌گاه دوباره زکریا (سلام الله علیه) به حال عادی خود برگشت که من در شرایطی هستم که فرزند دار نخواهم شد, آن وقت که دوران جوانی بود و همسرم هم جوان بود که عقیم بود الآن که پیر است ﴿قالَ رَبِّ أَنّی یَکُونُ لی غُلامٌ وَقَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَامْرَأَتی عاقِر﴾ این ﴿وَامْرَأَتی عاقِر﴾ را در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» بازتر بیان کرد عرض کرد ﴿وَکانَتِ امْرَأَتی عاقِراً﴾; الآن که پیر است آن وقتی که دوران جوانی او بود دورانی بود که همسالان او مادر می‌شدند او عاقر بود, الآن که پیر است ﴿وَکانَتِ امْرَأَتی عاقِراً﴾ غیر از ﴿وَامْرَأَتی عاقِر﴾ است آن‌گاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿کَذلِکَ اللّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ﴾ عرض کرد پس یک علامتی و نشانه‌ای که من چه وقت پدر می‌شوم برای من قرار بدهید ﴿قالَ رَبِّ اجْعَلْ لی آیَةً قالَ آیَتُکَ أَلاّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَةَ أَیّامٍ إِلاّ رَمْزاً﴾; که زبانت بند می‌آید و به اذن خدا هم بند می‌آید و این نقص نیست; همان طوری که زبان گشودن عیسی کرامت بود زبان بستن تو هم کرامت است یک وقت است کسی هیچ نقص طبیعی ندارد هیچ بیماری ندارد اما زبان بند می‌آید این خرق عادت است یک وقت است نه, زبان بدون اینکه عادت بر این باشد که زبان گشوده شود گشاده می‌شود این هم می‌شود خرق عادت گاهی زبان را می‌گشاید, نظیر عیسی که ﴿کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّاً ٭ قالَ إِنّی عَبْدُ اللّهِ﴾ گاهی زبان را می‌بندد, مثل زکریا که عمری مردم را هدایت کرد الآن هیچ نقص طبّی ندارد; اما زبان بند می‌آید.
تبیین بند آمدن زبان به مدت سه روز
فرمود زبانت بند می‌آید اما نقص نیست یک کرامت الهی است که فقط با ما مناجات کنی به دلیل اینکه اگر زبانت بند می‌آمد خب تو چطور می‌توانستی نماز بخوانی چطور می‌توانستی دعا بکنی چطور می‌توانستی ذکر بگویی؟ وقتی می‌خواهی «سبحان الله» بگویی زبانت باز است «الحمد لله» بگویی زبانت باز است حرف عادی بزنی زبانت بند می‌آید این می‌شود معجزه دیگر فرمود آیت و علامت تو این است که سه روز حرف نمی‌زنی و اما این در کمال سلامت است ﴿قالَ آیَتُکَ أَلاّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَةَ أَیّامٍ إِلاّ رَمْزاً وَاذْکُرْ رَبَّکَ کَثیراً وَسَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَاْلإِبْکارِ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» هم این کلمه «سویاً» آمده است که اینکه سه روز زبانت بند می‌آید نه در اثر بیماری باشد، نقص عضو پیدا کرده باشی _معاذ‌الله_ این‌چنین نیست مرتب مشغول ذکری; اما بخواهی حرف عادی بزنی نمی‌توانی تمام حرفهای تو باید ذکر حق باشد این زبان بستن مثل آن زبان گشودن مسیح هر دو معجزه است.
بیان ادب زکریا(علیه السلام) نسبت به خدا
در سورهٴ مبارکهٴ «مریم» این را به صورت بازتر ذکر کرد, سورهٴ «مریم» این است ﴿قالَ رَبِّ إِنّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً﴾ ادب را نگاه کنید; نمی‌گوید من ولود نیستم می‌گوید استخوان بدن که محکم‌ترین عضو است او الآن پوک شده [است] آن وقت من در این سن بشوم پدر ﴿قالَ رَبِّ إِنّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنّی﴾; موی سرم هم که سفید شد ﴿وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً﴾ ولی ﴿وَلَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ باز هم مع ذلک دعا می‌کنم ﴿وَإِنّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائی وَکانَتِ امْرَأَتی عاقِراً﴾; خب نه اینکه ﴿وَامْرَأَتی عاقِراً﴾ این ﴿وَامْرَأَتی عاقِراً﴾ تعبیر سورهٴ «آل‌عمران» است این ﴿وَکانَتِ امْرَأَتی عاقِراً﴾ اقوای از اوست یعنی همسرم آن وقتی که می‌خواست مادر بشود عقیم بود الآن که پیر است پس نه من می‌توانم پدر بشوم نه او معجزه یحیی شبیه معجزه عیسی (سلام الله علیه) است ﴿وَکانَتِ امْرَأَتی عاقِراً﴾ اما ﴿فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾ جواب آمد ﴿یا زَکَرِیّا إِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیی لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیّاً ٭ قالَ رَبِّ أَنّی یَکُونُ لی غُلامٌ وَکانَتِ امْرَأَتی عاقِراً وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیّاً﴾ در جریان اول از پیری خود بعد از عقم همسرش سخن به میان می‌آورد; اما در این آیه هشت, اول از عقم همسرش بعد از پیری خود سخن می‌گوید آن‌گاه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿قالَ کَذلِکَ قالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ﴾, برای اینکه ﴿وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئاً﴾ خب اینها که کان ناقصه است آن که کان تامه بود که من انجام دادم, آنکه اول قوی‌تر بود, نبود را بود کردم ﴿قالَ رَبِّ اجْعَلْ لی آیَةً قالَ آیَتُکَ أَلاّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَ لَیالٍ سَوِیّاً﴾ یک انسان مستوی‌الخلقه‌ای هستی; اما زبانت بند می‌آید.
‌پرسش ...
پاسخ: چرا, آن کرامتی که بهره او بود معنویتهایی که از راه یحیی (سلام الله علیه) نصیب زکریا شد و کتابی که خدا به زکریا داد, حالا یا همان انجیل بود یا نه و آن برکتهایی که مریم داشت همان برکتها را یحیی داشت, همه این فیضها نصیب زکریا شد دیگر.
‌پرسش ...
پاسخ: برای اینکه چون هیچ علامتی در پدر و مادر که نیست نه این پدر توان آن را دارد و نه آن مادر, بالأخره علامتی می‌خواهد دیگر که مادر می‌شنود, چه وقت من پدر می‌شوم و چه وقت همسرم مادر می‌شود؟ فرمود آن وقتی که زبانت بند آمد اینکه جریان عادی نیست که نطفه علقه بشود و امثال ذلک. خب این فرمود: ﴿آیَتُکَ أَلاّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَ لَیالٍ سَوِیّاً﴾ این می‌شود معجزه که آدم همه ذکرها و دعاها و قرائتها را داشته باشد; اما وقتی با مردم می‌خواهد حرف بزند زبانش بند می‌آید پس گاهی زبان باز کردن گاهی زبان بستن هر دو معجزه است. آن‌گاه ﴿فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحی إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً﴾ بعد از مدتی یحیی پدید آمد, فرمود: ﴿یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّة﴾ خب همین برکت بود برای زکریا.
بیان ادب حضرت عیسی در دنیا و آخرت
بعد از زکریا نوبت به وجود مبارک عیسی می‌رسد که در همین پایان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» بحث مبسوطی از ادب عیسی بود که آن را دیگر تکرار نمی‌کنیم, برای اینکه خود اصل این سوره یعنی سورهٴ مبارکهٴ «مائده» از آیه 112 به بعد درباره ادب مبسوط وجود مبارک عیسی (سلام الله علیه) بود آن حواریون خواسته‌ای داشتند آن خواسته آنها به حسب ظاهر معقول و مقبول به نظر نمی‌رسید; ولی اصرار کردند وجود مبارک عیسی (سلام الله علیه) این سؤال را و خواسته را به صورت معقول و مقبول عرضه کرد, الفاظ را عوض کرد محتوا را تغییر داد ادب را حفظ کرد, آنها سخن از اکل آوردند این سخن از رزق آورد آنها اکل مقدم آوردند این رزق را مؤخر ذکر کرد, همه این آداب بود و این ادب برای وجود مبارک عیسی (سلام الله علیه) در دنیا بود و در آخرت هم مودبانه با خدا سخن می‌گویند. آن کسی که بی ادب در اینجا زندگی کرد در قیامت هم بی ادب محشور می‌شود یعنی مثل آدم خواب; آدم خوابیده اگر حرف می‌زند اگر در حال عادی در حالت بیداری اگر اهل باطل گفتن باشد در خواب هم باطل می‌گوید و در قیامت هم اینها با اینکه کذب در آنجا متصوّر نیست, چون همه در شهود هم‌اند انبیا و اولیا (علیهم السلام) که به آداب الهی مؤدب‌اند در قیامت هم مؤدّبانه حرف می‌زنند. این سؤال و جوابی که عیسی (سلام الله علیه) داشت درباره مائده خواستن, در کمال ادب بود, مربوط به دنیا بود و آیهٴ116 به بعد همان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که می‌گوید: ﴿وَإِذْ قالَ اللّهُ یا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ ءَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونی وَأُمِّیَ إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ﴾ که مربوط به قیامت است, آن هم در کمال ادب است ﴿قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لی بِحَقِّ﴾; نه تنها من نگفتم این را, گفت من حق گفتن این‌چنین نداشتم بعداً هم گفت من نگفتم چیزی را, مگر چیزی که تو امر کردی. می‌بینید وقتی انبیا با خدا حرف می‌زنند همان سبکی حرف می‌زنند که ملائکه با خدا حرف می‌زند اول تسبیح‌گوی اویند, تقدیس‌گوی اویند, نقص خودشان را اظهار می‌کنند ملائکه هم می‌گویند: ﴿سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا﴾ طرز حرف زدن انبیا همان طرز حرف زدن فرشتگان است با ذات اقدس الهی.
پرسش ...
پاسخ: نه; این ملکاتشان ظهور می‌کند, برای اینکه اگر همه اعمال حضور دارند ﴿فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ٭ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾; عمل را می‌بیند ﴿یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ﴾; این را می‌بیند آن وقت چطور بتواند دروغ بگوید, دروغ جدّش متمشی نمی‌شود.
پرسش ...
پاسخ: جِدّش متمشی نمی‌شود, الآن که در این مسجد هستیم و کولر روشن نیست ما می‌توانیم به صورت جِدّ, یکی از ما به دیگری بگوییم اینجا کولر روشن است جدّ متمشی نمی‌شود; ولی از اینجا بیرون رفتیم می‌توانیم بگوییم, دروغ با شهود جمع نمی‌شود.
تبیین ظهور ملکات مثبت و منفی در خواب و بیداری
‌پرسش ...
پاسخ: نه این هم علم حضوری نیست یعنی اگر دو نفر در کنار هم‌اند مطلبی را می‌بینند و لو حس, خبر [کذب در او] جِدّ متمشی نمی‌شود; اما از اینجا که بیرون رفتید می‌شود دروغ گفت, چون حتماً اخبار کذب با غیب همراه است با شهادت همراه نیست اصلاً, جدّ متمشی نمی‌شود. حالا در صحنه قیامت اگر همه اعمال را دیدند دیگر جا برای کذب جِدّی نیست. آن‌گاه ذات اقدس الهی می‌فرماید: ﴿انْظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلی أَنْفُسِهِم﴾; ببینید چطوری دروغ می‌گویند مثل آدم خوابیده; آدم خوابیده هم که حرف می‌زند دروغ می‌گوید اگر کسی کذب ملکه او شد حالا در خواب هم دارد حرف می‌زند و این دروغ می‌گوید. یک انسان بددهان فحاش در خواب هم که حرف می‌زند فحش می‌دهد, یک انسان مودب وقتی در خواب هم حرف می‌زند با ادب حرف می‌زند اینها ظهور ملکات است. حالا اینها همه جریانی که برای انبیا گذشته بود همه اینها در وجود مبارک پیغمبر خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که مهیمن بر همه آنهاست هست.
رعایت ادب در زمان خطاب کردن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
می‌بینید ادب را از دو طرف حفظ کرده است, هیچ‌گاه خدا اسم مبارک پیغمبر را نبرده است, مکرّر به عنوان ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾, ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ﴾ اگر در طلیعه بعثت ﴿یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ﴾ ﴿یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ﴾ است آنها هم پیام دارد در حقیقت; اما اسامی انبیای دیگر را به اسم می‌برد وقتی این‌چنین شد به ما هم می‌گوید ﴿لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً﴾; پیغمبر را هرگز به اسم صدا نزنید من می‌گویم ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ شما نگویید یا فلان من می‌گویم ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ﴾ شما نگویید فلان, شما هم بگویید: ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ﴾ ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ انبیای دیگر یک حساب دیگری دارند, همان طوری که ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ﴾ ﴿لقد فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْض﴾ ادب هم مراتبی دارد, مقول به تشکیک است. تا حال رعایت ادب متقابل انبیا با الله و الله با انبیا بود; اما وقتی به خاتم آنها می‌رسیم می‌بینیم ادب اوج می‌گیرد; درباره تمام انبیا که قرآن اسم آنها را برده می‌فرماید: ﴿یا داود﴾، ﴿یا نوح﴾، ﴿یا ابراهیم﴾، ﴿یا زکریا﴾، ﴿یا عیسی﴾، ﴿یا موسی﴾، همه را به اسم صدا می‌زند; اما از ذات مقدس پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هرگز اسم شریف آن حضرت را نمی‌برد, مکرّر ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ﴾ گاهی هم ﴿یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ﴾, ﴿یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ﴾ بعد هم به ما می‌فرماید: ﴿لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً﴾; او را به اسم صدا نزنید گرچه خودش در کمال خفض جناح زندگی می‌کند نشانه‌اش این است که خودش با شما همراه است; ولی شما ادب را رعایت کنید. نشانه اینکه او با شما همراه است و شما را هم به همراه می‌برد آیهٴ پایانی سورهٴ مبارکهٴ «بقره» است. می‌بینید این دو تا آیهٴ پایان سورهٴ مبارکهٴ «بقره» را گفته‌اند مشافهتاً در معراج دریافت کردند, این مصداق ﴿وَما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللّهُ إِلاّ وَحْیاً﴾ که ظاهراً بلا واسطه است فرمود: ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾, آن وقت ﴿کُلٌّ﴾ یعنی کل واحد از پیغمبر و همراهانش اینها ﴿آمَنَ بِاللّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ﴾ تمام اینها طعن است نسبت به دیگران عده‌ای فاصله گذاشتند بین الله و ملائکه, نسبت به الله ایمان آوردند نسبت به ملائکه ایمان نیاوردند یا بین ملائکه تفرقه قرار دادند ﴿مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ﴾ بودند و نسبت به ملائکه دیگر مهربان بودند.
رعایت کردن ادب دینی
چه اینکه خیلیها نسبت به عزرائیل (سلام الله علیه) ارادتی ندارند; اما نسبت به میکائیل ارادتمندند این نسبت به اسرافیل ارادتمندند, در حالی که همه اینها مأموران الهی و معصوم‌اند, ما اگر آن ادب دینی را حفظ بکنیم همان طوری که نسبت به جبرئیل (سلام الله علیه) نسبت به میکائیل (سلام الله علیه), نسبت به اسرافیل (علیه السلام) علاقه مندیم, ارادتمندیم به آنها معتقدیم به آنها مؤمن هستیم و آنها را مجاری رحمت حق می‌دانیم, نسبت به عزرائیل (سلام الله علیه) هم باید همین‌طور باشیم این کراهت نسبت به بعضی و ارادت نسبت به بعضی هم حکایت از مشکل درونی ما می‌کند, برای اینکه از مرگ می‌ترسیم و چون ولیّ خدا نیستیم از مرگ می‌ترسیم چون از مرگ می‌ترسیم از پیک مرگ هم می‌ترسیم, چون از پیک مرگ می‌ترسیم نسبت به او دل بسته نیستیم.
تبیین نشانه ولایت
این نشانه ولایت است, اگر کسی ولیّ خدا بود خب دوست دارد ولیّ خود را ببیند دیگر, مولّی علیه دوست دارد ولیّ خود را ببیند, چون انسان این ولایت را ندارد نسبت به موت کراهت دارد, قهراً نسبت به مأمور موت کراهت دارد. ‌
‌پرسش ...
پاسخ: مرگ را دوست نداشته باشد, آنچه را که قضا و قدر الهی است دوست داشته باشد غم را هم با همان ذکر یونسی که در بحث دیروز گذشت حل می‌کند: ﴿لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ﴾ خب پس ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلُّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلائِکَتِهِ﴾ عده‌ای «یفرّقون بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ» یک عده «یفرقون بین الله و ملائکته» یک عده‌ «یفرقون بین کتبه یومن ببعض الکتب ولا یؤمن ببعض» یک عده «یفرقون بین رسله یؤمن بموسی ولا یؤمن بعیسی» یا «یؤمن بعیسی ولا یؤمن به» وجود مبارک پیغمبر (علیهم آلاف التحیّة و الثناء); اما مؤمنینی که همراه نبی اکرم‌(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند ﴿کُلُّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ﴾ و حرف اینها این است, حرف همه اینها که به همراه پیامبرند و حرف خود پیامبر این است که: ﴿لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ﴾, چه اینکه «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ ملائکته» چه اینکه «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ شیء من کتبه». آنهایی که «یؤمنون ببعض وَیکفرون ببعض» یا به تورات مؤمن هستند به انجیل مؤمن نیستند یا به انجیل ایمان دارند به قرآن مؤمن نیستند یا به موسی و عیسی مؤمن هستند و به خاتم (علیهم آلاف التحیّة و الثناء) مؤمن نیستند, اینها «یفرقون بَیْنَ رُسُلِهِ» اما ما می‌گوییم ﴿لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ﴾ و حرف همه ما این است [که] ﴿سَمِعْنا وَأَطَعْنا﴾ اما حرف آنها این بود که «سمعنا وَعصینا», خب این ادب را وجود مبارک پیغمبر برای خودش و برای همه همراهانش حفظ کرده است تنها ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ﴾, ﴿رُحَماءُ بَیْنَهُم﴾ نیستند این درباره برخورد با مردم است; اما درباره برخورد با الله همین حرف را دارند یک برخوردی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با مردم دارد که پیروان او هم همان برخورد را با مردم دارند که ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم﴾‌اند. یک نحوه انجام وظیفه‌ای نسبت به ذات اقدس الهی دارند که این هم مشترک است آن‌گاه در پایان هم این دعاها را یا ذات اقدس الهی آموخت به اینها یا اینها بالأخره مسئلت کردند, آن دعا را هم ذکر می‌کند و آن دعا هم البته مستجاب خواهد بود.
نتیجه آنکه تمام انبیا بر اساس ﴿وَما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی﴾ حرکت می‌کنند ولو اینکه ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ﴾ یا ﴿لَقَد فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْض﴾ و همه انبیا بر اساس آیهٴ پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انعام» حرکت می‌کنند ﴿إِنَّ صَلاتی وَنُسُکی وَمَحْیایَ وَمَماتی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ ولو اینکه ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ﴾ آنکه که مهیمن بر همه آنهاست وجود مبارک خاتم است, قهراً ادب او هم مهیمن بر آداب دیگران است و امت او هم ادبی باید داشته باشند مهیمن بر آداب امم دیگر. حالا چطور شد ﴿ثُلَّةٌ مِنَ اْلأَوَّلینَ ٭ وَقَلیلٌ مِنَ اْلآخِرینَ﴾ شد, این را باید جستجو کرد وگرنه زمینه برای ادب‌پردازی امت بیش از ادب‌پردازی امم دیگر است, برای اینکه ادبی که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) داشتند با ادب دیگران خیلی فرق می‌کند. حالا می‌رسیم به مقام ثانی بحث که کیفیت برخورد انبیا با اممشان باشد که این را هم زود بگذریم, بعد برسیم مسئله استعباد و رقیت و امثال ذلک.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:11

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی