display result search
منو
تفسیر آیه 120 سوره مائده بخش ششم

تفسیر آیه 120 سوره مائده بخش ششم

  • 1 تعداد قطعات
  • 40 دقیقه مدت قطعه
  • 86 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 120 سوره مائده بخش ششم"
- شرح در کیفیت اهلیت فرزند و زن حضرت نوح (ع)
- علت آوردن کشتی در کنار کوه
- علت اعتراض خدا به حضرت نوح (ع)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لِلّهِ مُلْکُ السَّماوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا فِیهِنَّ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ(120)﴾

خلاصه مباحث گذشته
در پایان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» بحثی به عنوان ادب مطرح است که بعضی از این فصول گذشت. در نوبت قبل دعای حضرت نوح(سلام الله علیه) مطرح شد, چون یکی از بارزترین مظاهر ادب همان دعاست; خداوند دعای انبیا(علیهم السلام) را در قرآن ذکر کرد, نوبت به دعای نوح(سلام الله علیه) رسید. دعای نوح در سورهٴ مبارکهٴ «هود» و همچنین در سورهٴ مبارکهٴ «نوح» خلاصه شد. دعای نوح بعد از اینکه از ذات اقدس الهی وحی‌ای به او رسید که از این به بعد کسی به تو ایمان نمی‌آورد تو باکت نباشد, ما می‌خواهیم آنها را غرق کنیم شروع شد یعنی بعد از اینکه حجت خدا بالغ شد و هیچ عذری برای تبهکاران نماند, آن‌گاه خداوند به نوح(سلام الله علیه) وحی فرستاد که اینها باید از بین بروند, برای اینکه اینها نه خودشان ایمان می‌آورند و نه می‌گذارند نسل آینده مؤمن بشوند. بنابراین اینها مزاحم فطرتند و مزاحم فطرت باید دفع بشود.
بعد از دریافت این وحی, نوح(سلام الله علیه) اجازه یافت که نفرین کند خداوند کار را از راه علل و اسباب انجام می‌دهد. نفرین نوح به این بود که ﴿لاَ تَذَرْ عَلَی الأرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّاراً﴾, سرّش هم این است که ﴿إِنَّکَ إِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلاَ یَلِدُوا إِلاّ فَاجِراً کَفَّاراً﴾ منشأ نفرینش هم ذکر شده است. آن‌گاه ذات اقدس الهی دستور داد شما کشتی بسازید و در آن فضا که نه دریایی بود و نه امید جوشش آب, ساختن کشتی سؤال برانگیز بود. وقتی نوح(سلام الله علیه) مشغول ساختن کشتی بود هر وقت گروهی از قومش می‌گذشتند, استهزا می‌کردند و نوح(سلام الله علیه) همه اینها را تحمل می‌کرد بعد می‌فرمود سرانجام روشن خواهد شد. وقتی که کشتی ساخته شد, آن‌گاه دستور رسید باران تند از بالا بارید و جایی که امید خروش آب نبود از آنجا آب جوشید یعنی از تنور; تنور که جای آتش است و سابقه ندارد که از درون تنور آب بجوشد خداوند دستور داد به تنور که آنجا منشأ جوشش آب باشد. دامنه کوه و کنار رودخانه زیر درخت و مانند آن اگر چشمه‌ای بجوشد خیلی غیر عادی نیست; اما از تنور روستا یا شهر, وسط تنور آب بجوشد خب این بر خلاف متعارف است, بالأخره آب طوری شد که دیگران را داشت غرق می‌کرد.

دستور الهی به حضرت نوح جهت سوار شدن به کشتی
در این حالت ذات اقدس الهی دستور داد که خودت سوار کشتی می‌شوی و سه گروه را به همراه خودت به کشتی می‌بری: اول مؤمنین; دوم اهلت, مگر آنها که قضای الهی بر اهلاک آنها رقم خورد; سوم گروهی از پرندگان خاکی و خشک‌زی که اینها نمی‌توانند در آب زندگی کنند پرنده‌ها مستثنا هستند آنها قدرت پرواز دارند حیوانات آبزی مثل ماهی و اینها مستثنا هستند برای اینکه اینها می‌توانند در آب زندگی کنند و سایر حیواناتی هم که در آب می‌توانند زندگی کنند مستثنا هستند یا آنها که ذو حیاتین‌اند آنها لازم نیست, یک چند رقم حیوانی که توان آن را ندارند در آب زندگی کنند یا در هوا پرواز کنند آنها را به همراه خود حمل کن, نوح(سلام الله علیه) این کار را کرد. در خلال این دعوت که این سه گروه را به درون کشتی دعوت کرد دید پسرش نمی‌آید به پسرش گفت بیا, چون پسرش فاصله گرفت. از این ندای نوح(سلام الله علیه) معلوم شد که پسرش فاصله گرفت ﴿وَنَادَی﴾ چون ندا حالت مثلاً فاصله است آن‌گاه فرمود: ﴿یَا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنَا وَلاَ تُکُن مَعَ الْکَافِرِینَ﴾ آن پسر حرف این پدر را گوش نداد این نه تنها به حرف پدر اعتماد نکرده ایمان نیاورد از این جهت که وجود مبارک نوح پیغمبر است و واجب الاطاعه است امر او را اطاعت نکرد خودش معصیت کبیره است و ظلم است گفت من به کوه پناه می‌برم وجود مبارک نوح فرمود امروز هیچ چیزی از قهر و فرمان خدا انسان را حفظ نمی‌کند تنها رحم خداست که حافظ است بعد هم در اثر طغیان آب, پسرش غرق شد و کشتی به سلامت به مقصد رسید یعنی آبها فروکش کردند و کشتی روی کوه جودی قرار گرفت.

تبیین مراد از سؤال حضرت نوح از خدا در آیه شریفه
از این به بعد سؤال نوح مطرح است که دعای اولش مستجاب شد که ﴿رَّبِّ لاَ تَذَرْ عَلَی الأرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّاراً﴾ این سؤال هست, چون بالأخره دعای به معنی خواندن یا نفرین, اینها سؤال است یعنی طلب است درخواست است. یک سؤال دیگری مطرح شده است و در زمینه آن سؤال ذات اقدس الهی حکم خاص صادر کرد و آن سؤال این است که نوح به خدا عرض کرد شما فرمودید مؤمنین و اهلت و گروهی از حیوانات; مؤمنین همه آمدند آن حیوانات را که لازم بود من آنها را در کشتی جمع بکنم کردم درباره اهلت بعضی از اعضای اهلم آمدند و محفوظ ماندند همسرش که کافر بود آن مستثنا بود آن غرق شد و جای سؤال هم نبود اما درباره فرزندش این سؤال مطرح است خب این سؤال به معنای درخواست نیست چون این حادثه گذشت و این فرزند غرق شد و مُرد. پس درخواست سلامت نیست یا شفاعت نیست این بعد از غرق است, این یکی. سؤال به معنای اعتراض نیست نظیر ﴿وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ﴾ این سؤال هم نیست سؤال به معنای اعتراض نیست (این دو)، می‌ماند سؤال به معنای استفهام که انسان توضیح طلب می‌کند مطلب را بفهمد پس سؤال به معنای درخواست درباره آن نفرینی که کرد یا طلب مغفرتی که کرد که آن آیات هم خوانده می‌شود اینها به جاست و به موقع است این درخواست عذاب است برای تبهکاران درخواست مغفرت است برای مؤمنان اینها جا دارد این سؤال به معنای درخواست است سؤال به معنای بازخواست که می‌گویند فلان کس زیر سؤال رفت به این معنا که اصلاً درباره ذات اقدس الهی مطرح نیست ﴿لاَ یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ﴾ و وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) هم که از انبیای اولواالعزم است به این حقیقت واقف است این دو قسم پس این دو قسم منتفی است می‌ماند سؤال به معنای استفهام; این سؤال به معنای استفهام که قبیح نیست که آدم توضیح طلب بکند چیزی را که نمی‌داند یاد بگیرد.

عدم وجود خلاف در حکم خدا در جریان غرق شدن کشتی
فرمود: ﴿إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ﴾ قبل از اینکه این فرمان الهی صادر بشود زمینه برای توضیح خواستن هست که سرّش چه بود, برای اینکه خدا فرمود اهلت مستثنا هستند, آن همسرش چون کافره بود او باید غرق می‌شد درباره او سؤالی نشد; ولی درباره پسرش که جا برای سؤال هست, چون خدا صریحاً وعده داد که اهلت محفوظند, این هم که اهل اوست و از آن طرف این دو تا مطلب برای او حق بود یکی که اصیل است و آن است که ﴿وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ﴾, پس هیچ خلافی در حکم خدا نیست; این هم که فرزند اوست خدا هم که وعده داد که اهلت محفوظند آن‌گاه جا برای این سؤال هست این سؤال به معنای فهمیدن است توضیح خواستن است که بفهمد و اگر کسی بگوید انبیا می‌دانند البته انبیا می‌دانند; اما به تعلیم الهی می‌دانند ذات اقدس الهی درباره خاتم انبیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) فرمود: ﴿وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾; انبیا که عالمند به تعلیم الهی می‌دانند; انبیا به غیر خدا نیازی ندارند که از مکتبهای بشری و مانند آن استفاده کنند ولی بالأخره محتاج الله‌اند; سؤال می‌کنند و یاد می‌گیرند
‌پرسش ...
پاسخ: حالا همین سؤال باعث شد که ذات اقدس الهی توضیح بدهد. اگر به معنای هم عقیده بود خب داخل در ﴿مَنْ آمَنَ﴾ بود این دیگر چیست چون خدا سه گروه را استثنا کرد برای هر محققی جا برای سؤال هست برای اینکه خدا فرمود مؤمنین، اهل، عده‌ای از حیوانات این سه گروه را به کشتی ببر اگر منظور این بود که مؤمنین یعنی هر کسی که هم عقیده است خب ذکر اهل برای چه بود چون اهل در قبال ﴿مَنْ آمَنَ﴾ جدا ذکر شد, این زمینه سؤال را فراهم می‌کند هر کسی هر محققی هم بالأخره می‌خواهد چیز بفهمد.
شرح در کیفیت اهلیت فرزند و زن حضرت نوح(علیه السلام)
ذات اقدس الهی به نوح فرمود که این سؤالی که کردی این اهل تو نیست, برای اینکه منظور آن است که کسی که اهلیت این نجات را داشته باشد; حالا ممکن است این در ردیف سایر کافران نبوده است از کافران کمتر جرم مرتکب شد در حد ظالمان بود! ولی چون پسر نوح بود باید غرق بشود همه اینها سؤال است. ذات اقدس الهی به همسران پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود شما با زنهای دیگر فرق دارید; اگر اهل ایمان و تقوا بودید پاداشتان دو برابر است و اگر اهل تبهکاری و گناه بودید کیفرتان دو برابر است, با زنهای دیگر فرق دارید: ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ﴾ برای اینکه شما دو تا مسئولیت دارید یک مسئولیت از این جهت که مسلمان و مؤمنید باید به دستورات الهی عمل کنید و خلاف نکنید; یکی اینکه وابسته به بیت نبوت و رسالتید باید این حیثیت را حفظ کنید شما اگر اطاعت کردید جزای شما دو برابر است, برای اینکه هم آبروی پیغمبر را حفظ کردید هم به دستور خدا عمل کردید; وظیفه خودتان را انجام دادید و اگر یک معصیت کردید کیفرتان دو برابر دیگران است, برای اینکه هم معصیت کردید و هم حیثیت بیت رسالت را حفظ نکردید.
خب پس معلوم می‌شود گاهی یک گناه از یک شخص یک کیفر دارد همان گناه از شخص دیگر دو تا کیفر دارد آیا پسر نوح کافر بود و غرق شد و منافقانه زندگی می‌کرد یا نه, کافر نبود معصیت کار بود فاسق بود, فسق هم ظلم است; منتها کفر, ظلم عظیم است شرک, ظلم عظیم است. آیا پسر نوح از این قبیل بود آیا کافر بود یا نه اگر کافر نبود آیا فاسق بود یا نه همه اینها سؤال است دیگر خیلی روشن نیست که این از کافرین بود و نوح هم نگفت که «من الکافرین» نباش, فرمود: ﴿مَعَ الْکَافِرِینَ﴾ نباش و خدا هم نفرمود این از کافرین است «لانه کفر» فرمود: ﴿إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ﴾, نفرمود «إنّه کفر أو کفرٌ». حالا بعضیها ﴿إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ﴾ خواندند یعنی «عمِلَ عملاً غیر صالح» یا نه آنهایی که اهل معرفتند می‌گویند نه عمل چون با ذات انسان عجین می‌شود و فصل مقوِّم انسان را می‌سازد خود انسان می‌شود عمل; در بخشهای معرفت انسان عین اندیشه است ما بقی استخوان و ریشه است در بخشهای عمل انسان عین کار است ما بقی خود استخوان و ریشه است انسان هرچه فهمید آن فهم گوهر او را می‌سازد و هرچه انجام داد آن عمل, گوهر او را می‌سازد. انسان یا «علمٌ صادق و مصیب» یا «جهلٌ کاذب» یا «عملٌ صالح» یا «عملٌ غیر صالح» که خود عمل بر شخص حمل می‌شود دیگر نیازی نیست که ما بگوییم قرائت این است «انه عمِل غیر صالحٍ» یا بگوییم «انه ذو عملٍ غیر صالح» این تکلفات لازم نیست به هر تقدیر, قرآن هم تصریح به کفر نکرده است. آیا پسر نوح در اثر معصیت گرفتار چنین غرق شد که اگر دیگران این معصیت را می‌کردند غرق نمی‌شدند; ولی او چون از بیت نبوت بود باید غرق بشود یا نه, همه اینها جزء اسرار عالم است هنوز هم روشن نیست خب پس زمینه برای سؤال هست, سؤال استفهام.
عدم اجاره انسان به سخن گفتن در برخی مناطق
گاهی انسان موظف است هیچ حرفی نزند ولو راست, در بعضی از منطقه‌‌ها و حالتها انسان حق حرف ندارد در قیامت این‌طور است, البته آنجا ظرف تکلیف نیست ولی منظور این است که خداوند به بعضیها اجازه حرف زدن هم نمی‌دهد ولو فرشته هم باشد, با اینکه آنها ﴿لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ به بعضی از فرشته‌ها در بعضی از حالتها اجازه حرف زدن می‌دهد. به بعضی از انسانها در برخی از حالتها اجازه حرف می‌دهد: ﴿یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلاَئِکَةُ صَفّاً لاَّ یَتَکَلَّمُونَ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَقَالَ صَوَاباً﴾, درباره فرشته‌ها. خب پس بعضی از وقایع و قضایاست که کسی حق حرف ندارد از اینجا معلوم می‌شود که آنچه خوب بود و مطلوب بود و منع عقلی نداشت و فطرتاً دلپذیر بود نوح(سلام الله علیه) انجام داد ولی خدا فرمود الآن که جا برای سؤال نیست چرا این سؤال را کردی می‌خواستی بفهمی بعدها بفهم الآن وقت این حرفها نیست خدا زمینه را فراهم کرد فرمود: ﴿وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ﴾ نفرمود شفاعت نکن فرمود درباره غرق شده‌ اصلاً با من حرف نزن این است می‌خواهی بفهمی بعد‌ها بفهم اصلاً درباره اینها حرف نزن نوح(سلام الله علیه) درباره یکی از مغرقین حرف زد خدا فرمود چرا این کار را کردی؟ می‌بینید این تحلیل که شد معلوم می‌شود که سؤال به معنای بازخواست نبود و هرگز در دأب انبیا(علیهم السلام) نیست, اینکه خارج از بحث است سؤال به معنای شفاعت و وساطت در نجات و درخواست هم نیست, برای اینکه بعد از غرق است. می‌ماند سؤال به معنای استفهام که آدم می‌خواهد چیز بفهمد اینکه خیلی خوب است; ولی فرمود در این بلوا در این مقطع کسی حق سؤال ندارد اصلاً, حق حرف زدن ندارد. فرمود در این باره اصلاً با من گفتگو نکن ﴿وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا﴾, چون ذات اقدس الهی که 950 سال مهلت داد و با دین او بد رفتاری کردند بازی کردند نبی او را به استهزا گرفتند, معجزه او را به استهزا گرفتند و مانند آن, این «اشدّ المعاقبین» است «فی موضعِ النکال والنَّقمة». اگر خدا با این نام ظهور کرد کسی حق حرف ندارد لذا به نوح(سلام الله علیه) فرمود درباره مغرقین اصلاً با من گفتگو نکن! او درباره یکی از مغرقین گفتگو کرد فرمود: ﴿فَلا تَسْئَلن مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ﴾ این هم فوراً عرض کرد: ﴿إِلاّ تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنی أَکُن مِنَ الْخَاسِرِین﴾ ببینید حرف خیلی اوج دارد سخن در این نیست که ـ معاذ الله ـ نوح(سلام الله علیه) ترک اولایی مرتکب شده است یا براساس مسئله عاطفی برای پسرش اقدام کرده است هیچ کدام از اینها نبود گاهی انسان فقط باید ساکت باشد همین استعلام علمی, استفهام علمی که چیز بسیار خوبی است در بعضی از جاها بد است انسان فقط باید ساکت باشد. لذا نوح(سلام الله علیه) عرض کرد: ﴿إِلاّ تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنی أَکُن مِنَ الْخَاسِرِین﴾ عنایت الهی همواره شامل اولیای خودش هست که: ﴿قِیلَ یَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِنَّا وَبَرَکَاتٍ عَلَیْکَ وَعَلَی أُمَمٍ مِمَّن مَعَکَ﴾ آن‌گاه بر چنین پیغمبری ذات اقدس الهی آن سلامت نازل می‌کند و چون او امام امت است به برکت نوح بر دیگران سلامت و برکت نازل می‌کند. حالا این بحثها که مقداری در نوبت قبل به عرضتان رسید و مقداری در امروز با آیات سورهٴ مبارکهٴ «هود» و همچنین آیات سورهٴ مبارکهٴ «نوح» تطبیق می‌شود.
در سورهٴ مبارکهٴ «هود» آیهٴ 36 به بعد این است: ﴿وَأُوحِیَ إِلَی نُوحٍ أَنَّهُ لَن یُؤْمِنَ مِن قَوْمِکَ إِلاّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ﴾ نوح(سلام الله علیه) با امید, این زحمت نُه قرن و نیم را تحمل کرد. آن‌گاه وقتی وحی آمد که اینها هیچ کدام از این به بعد حرف تو را قبول نمی‌کنند یعنی هیچ ایمان نمی‌آورند همین مقداری که ایمان آوردند بیش از این نخواهد بود بعد هم شما خود را به زحمت نینداز لا بئس علیک هر کاری می‌کنند بکنند ما هم تصمیم خودمان را گرفتیم ﴿وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا﴾; کشتی بساز با کمک ما در منظر ما با مجاری امداد غیبی ما, ما می‌خواهیم همه اینها را غرق کنیم الا مستثناها را ﴿وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا﴾, نفرمود «فی الذین کفروا» این جای سؤال است که آیا این مطلق ظلم است یا خصوص کفر و شرک است که ظلم عظیم مراد است.
تبیین معنای «ظلم و کفر» در آیه شریفه
﴿وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذینَ ظَلَمُوا﴾ چرا؟ ﴿إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ﴾ خب هر که ظالم باشد غرق می‌شود آیا ظلم عظیم و کفر مراد است یا مطلق ظلم که هر معصیتی ظلم است یعنی این افرادی که نجات پیدا کردند هیچ کدام معصیت نکردند همه‌شان عادل بودند هیچ کدام به دیگری ستم نکردند منظور این است یا منظور از این ظلم کفر است همه اینها جای سؤال است دیگر یعنی عذاب الهی آمده است غیر عادلها را از بین برد حالا اگر کسی حق کسی را; مالی را از کسی نسیه گرفته و به او نداده و نمی‌دهد این باید غرق بشود, مرز کسی تعدی کرده مقداری زمین کسی را گرفته فرش کسی را گرفته مال کسی را عمداً غصب کرده اینها ظالمند دیگر, اینها باید غرق بشوند آن هم با آن عذاب یا نه از این بدتر است و کمتر از کفر یا نه, خصوص کفر است. فرمود: ﴿وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا﴾ چرا؟ برای اینکه اینها مغرقند دیگر قضای حتمی الهی شد اینها غرق می‌شوند, خب همه اینها جای سؤال است بگوییم نوح می‌داند البته نوح می‌داند ولی به تعلیم الهی می‌داند دیگر, می‌خواهد از معلمش یاد بگیرد حالا نوح(سلام الله علیه) شروع کرد به کشتی سازی: ﴿وَیَصْنَعُ الْفُلْکَ وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِن قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ﴾ آن ناباوریهایی که قبلاً داشتند با این استهزا افزوده شد. وجود مبارک نوح فرمود: ﴿إِن تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنکُم کَمَا تَسْخَرُونَ﴾ برای اینکه این رذیلت را ما با آن کیفر پاداش خواهیم داد, نه استهزای لفظی; مثل ﴿یُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ﴾ این وصف فعل خداست ﴿فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُقِیمٌ﴾; بعد می‌فهمید چه عذابی حلول می‌کند و چه عده‌ای را رسوا می‌کند, ساختن کشتی را ادامه داد ﴿حَتَّی إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا﴾ ـ آن امری که ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ﴾ ـ ﴿أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ﴾; تنور فوران کرد, دفعتاً دیدند تنور شده چشمه آنجایی که تا حال آتش می‌جوشید الان آب خروشید. بعد فرمود ما به نوح دستور دادیم چهار مطلب را به او گفتیم ﴿قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِن کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾; آنهایی که حیوانات آبزی هستند هیچ یا ذو حیاتین‌اند هیچ یا پرنده‌های هوایی‌اند هیچ آن حیوانات خشکی نظیر مرغ و اسب و گوسفند و این‌طور چیزها ﴿مِن کُلِّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾ که نسلشان قطع نشود نر و ماده این یک گروه دوم ﴿وَأهْلَکَ﴾ این اهل را با مطلبی اضافه کرد استثنا کرد فرمود ﴿إِلاّ مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ﴾ که این در حقیقت مطلب چهارم است یعنی عده‌ای که قضای الهی بر هلاکت اینهاست, نفرمود «إِلاَّ امْرَأَتَکَ» مستثنا را هم به صورت جامع ذکر کرد خب همه اینها جای سؤال است نفرمود «الا اهلک» اهل را در سورهٴ مبارکهٴ «تحریم» مشخص کرد کافر است; آیه ده سورهٴ «تحریم» این است: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَقِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِین﴾. خب, پس ﴿وَأَهْلَکَ إِلاّ مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ﴾ یقیناً آن همسرش که کافره است داخل است; اما فرزندش هم داخل است روشن نیست این هم جای سؤال است پس اولین گروهی که استثنا شدند ﴿مِن کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ﴾; دوم ﴿وَأَهْلَکَ﴾ که این ﴿إِلاّ مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ﴾ مطلب چهارم است; سومین گروهی که استثنا فرمود: ﴿وَمَنْ آمَنَ﴾ است. پس مؤمنین‌اند اهل او هستند به استثنای ﴿إِلاّ مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ﴾ با حیواناتی که باید نسلشان محفوظ بماند, این سه گروه‌اند که اهل نجاتند. مطلب چهارم همان ﴿إِلاّ مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ﴾ است که این ﴿مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ﴾ جای سؤال است یعنی این ایکال به علم الهی است; کسی که قضای الهی و قلم الهی بر این رفته است که او باید از بین برود خب آیا او خصوص زن نوح است یا زن و پسر هست, همه اینها جای سؤال هست. آن‌گاه شروع کردند به اجرای این دستور.
علت آوردن کشتی در کنار کوه
وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) به اینها دستور داد که ﴿وَقَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْریها وَمُرْسَاهَا﴾ که شرحش گذشت ﴿إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ حالا اینها سوار کشتی شدند و ﴿وَهِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ﴾; این دریای معجزه الهی کشتی روی این دریاست این کشتی هم سرنشینانش را در امواجی که مثل کوه است سیر می‌دهد; خروشان این دریا را می‌شکافد و حرکت می‌کند خب این جبال گاهی ابرهای آسمان تشبیه به جبال می‌شود گاهی امواج توفنده دریا تشبیه به جبال می‌شود درباره ابرها دارد که ما آن برف و تگرگ و مانند آن را از کوههای آسمان برای شما نازل کردیم یعنی ابرهایی که شبیه کوه است ما از آنها تگرگ غیر تگرگ باراندیم برای شما. اینجا هم امواج را «کالجبال» می‌داند. خب در این حال که فرمود: ﴿وَقَالَ ارْکَبُوا﴾; کشتی شروع کرد به رفتن و آب هم دارد افزایش پیدا می‌کند پسر هنوز سوار نشد بعضی از جاها دامنه‌های کوه خشک است و سینه‌های کوه را هنوز آب نگرفته و روی زمین و بخشی از دامنه کوه را آب فراگرفته ﴿وَنَادَی نوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فِی مَعْزِلٍ﴾; کمی فاصله داشت ﴿یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرینَ﴾; بیا سوار شو آب همه جا را می‌گیرد او گفت: ﴿سَآوِی إِلَی جَبَلٍ یَعْصِمُنی مِنَ الْمَاءِ﴾; من به بالای کوه می‌روم و محفوظ می‌مانم نوح(سلام الله علیه) براساس همان علم غیبی که خدا به او آموخت, فرمود: ﴿لاَ عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاّ مَن رَحِمَ﴾; ﴿مَنْ رَحِمَ﴾ هم همین سه گروه‌اند بیا و سوار شو او گوش نداد ﴿وَ حالَ﴾ بین پدر و پسر ﴿الْمُوجُ﴾, ﴿وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقینَ﴾; این غرق شد آن‌گاه ﴿وَقِیلَ﴾ حالا در این حال نوح سؤال کرد یا بعداً سؤال کرد هنوز روشن نیست. اگر آیات به همین سبکی که نازل شده است به همین سبک وقایع اتفاق افتاده باشد نوح هنوز سؤال نکرده است: ﴿وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَکِ وَیَا سَماءُ أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاءُ وَقُضِی الأمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلی الْجُودِیِّ وَقِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾.
طرح عنوان یک مسئله از طرف حضرت نوح(علیه السلام)
حالا که روی کوه جودی نشست و اوضاع آرام شد از اینجا نوح دارد مسئله‌ای را طرح می‌کند ﴿وَنَادَی نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی﴾; پسر من از اهل من است این یک مقدمه. شما هم که دستور دادی فرمودی اهلت نجات پیدا می‌کنند ﴿إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْل﴾ آیا این پسرم جزء مستثناست یا جزء مستثنا منه نیست چگونه است این، چطور شد: ﴿وَنَادَی نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی﴾ این یکی، از طرفی شما هم که فرمودید: ﴿وَأَهْلَک﴾ ﴿وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقّ﴾ وعده شما که خلاف پذیر نیست این دو، ولی ﴿وَأَنتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ﴾ من دو تا سؤال دارم که به لست ادری برمی‌گردد یک علم دارم که حکم آنچه هست که تو بکنی این را من جزم دارم این دو تا سؤال من این است ﴿إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی﴾ و شما هم که فرمودید و اهل تو وعده دادی وعده تو هم که تخلف پذیر نیست چهار تا قضیه است که دو تا قیاس را می‌سازد یکی اینکه پسر من اهل من است اهل من باید نجات پیدا کنند شما فرمودی و وعده دادی اهلت مستثنا هستند و هر چه تو وعده دادی حق است آن یک صغرا و کبرا این هم یک صغرا و کبرا این دو تا قیاس بعضی از قضایاشان و مقدماتشان مشترک است; ولی هر چهار قضیه که دو تا قیاس را تشکیل داد برای من که بنده‌ام قابل طرح است و اما ﴿وَأَنتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ﴾; هرچه تو بکنی احکم الحاکمین هستی; اعدل الحاکمینی اصدق الحاکمینی اتقی الحاکمینی اعلم الحاکمینی و جامع همه اینها هم که أَحْکَمُ الْحاکِمینی. حالا ببینید در چنین فضایی خدا با او چه کرد قال ذات اقدس الهی ﴿یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ﴾; من گفتم اهل تو, اینکه اهل تو نیست چرا؟ برای اینکه ﴿إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ﴾ هر که عمل صالح کرد اهل توست هر که عمل صالح نکرد اهل تو نیست.
علت عنوان نشدن اهل حضرت نوح(علیه السلام) به کافر یا منافق
حالا خدا نفرمود این کافر است یا منافق فرمود صالح نیست شاید مثل پسر نوح کسانی هم بودند که نجات پیدا کردند; اما این باید صالح باشد این اگر یک گناه هم بکند باید غرق بشود ما چه می‌دانیم. ممکن است روایات تعیین بکند که پسر نوح کافر بود یا منافق بود یا فلان یا فلان, آن ممکن است روایات معین بکند; ولی اگر روایت ساکت بود یا روایت فقط دلالت داشت که این معصیت می‌کرد منافات ندارد که پسر نوح در اثر یک معصیت غرق بشود و دیگران غرق نشوند چون در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» صریحاً ذات اقدس الهی به همسران پیغمبر هشدار ,داد فرمود: ﴿یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ﴾; فرمود مواظب خودتان باشید ﴿مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللّهِ یَسیرًا ٭ وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحًا نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقًا کَریمًا﴾; برای اینکه هم اگر شما اهل اطاعت بودید هم اطاعت خدا را حفظ کردید هم حیثیت پیغمبر را حفظ کردید و اگر معصیت کردید هم خدا را نافرمانی کردید هم حیثیت پیغمبر را منکوب کردید, این است که هنوز هم که هنوز است خیلی وضع روشن نیست پسر نوح کافر بود منافق بود یا نه; ولی عمل غیر صالح بود و شاید دیگران در این حد اگر بودند معفو بودند ولی پسر نوح معفو نبود این است.
آن وقت در چنین فضایی جا برای سؤال هست; لکن ذات اقدس الهی برابر همان آیه‌ای که قبلاً قرائت شد به نوح فرمود درباره غرق شده اصلاً با من حرف نزن, می‌خواهی بفهمی بعدها بفهم ﴿وَ لا تُخاطِبْنی فِی الَّذینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ﴾ یعنی درباره غرق شده‌ها, نه اینکه قبل از غرق شدن درباره غرق شده‌ها سخن نگو فعلاً؟ بعد عرض کرد که ﴿فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ﴾ چیزی را که نمی‌دانی با اینکه حالا تجزیه و تحلیل شد سؤال به معنای درخواست که نبود چون این بعد از غرق است, سؤال به معنای اعتراض که اصلاً نبود سؤال به معنای اینکه نمی‌دانی باید یاد بگیری خب چیزی را آدم نمی‌داند باید یاد بگیرد جایش هست فرمود اینجا جایش نیست این با این بیان با آنکه سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) در المیزان مطرح کردند فاصله خیلی است با اینکه ایشان اقوای از همه اینها این مسئله را تجزیه و تحلیل کرده.
علت اعتراض خدا به حضرت نوح(علیه السلام)
نوح(سلام الله علیه) چه کار کرد که خدا به او اعتراض کرد سؤال اعتراض آمیز که اصلاً نداشت سؤال به معنای درخواست هم که نبود چون بچه غرق شد فقط می‌خواست بفهمد فرمود الآن وقت این حرفها نیست در این جریان فقط سکوت این هم عرض کرد که پروردگارا! من به تو پناه می‌برم از اینکه سؤال بکنم چیزی را که حق من نیست و شما هر امری بکنید همان مطلوب است, خدا فرمود: ﴿فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ﴾ آن‌گاه نوح عرض کرد: ﴿رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ﴾ سؤال اعتراض آمیز که اصلاً نیست, سؤال به معنای درخواست تا از شما اجازه نگیرم درخواست نمی‌کنم سؤال به معنای استفهام که اینجا جایش نبود, عرض می‌کند: ﴿وَإِلاّ تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنی أَکُن مِنَ الْخَاسِرِینَ﴾ خب این ادب در حد فرشته‌ها هم این چنین کم است, این می‌شود ادب انبیا ﴿وَإِلاّ تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنی أَکُن مِنَ الْخَاسِرِینَ﴾, آن‌گاه خدا هم چنین انسان مؤدبی را چنان ستود که احدی از انبیا را آن‌طور ستایش نکرد, هیچ کسی را.
در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» آیهٴ 79 این است که ﴿سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ﴾ از اول تا آخر قرآن این مخصوص نوح است, برای هیچ پیغمبری خدا این‌طور سلام و درود نفرستاده است ﴿سَلاَمٌ عَلَی مُوسَی وَهَارُونَ﴾, ﴿سَلاَمٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾ سَلامٌ عَلی کذا محدود است; اما ﴿سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ﴾ مخصوص نوح(سلام الله علیه) است به پاس خدمات نُه قرن و نیم او, چه اینکه همت او هم همت بلند بود فرمود: ﴿قِیلَ یَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِنَّا وَبَرَکَاتٍ﴾; در درجه اول ﴿عَلَیْکَ﴾ در درجه دوم ﴿وَعَلَی أُمَمٍ مِمَّن مَعَکَ﴾ اما آنهایی که با تو نبودند ﴿وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُم مِنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ تتمه دعاها و خواسته‌های نوح(سلام الله علیه) در سورهٴ مبارکهٴ «نوح» است که ـ ان‌شاءالله ـ شنبه مطرح می‌شود.
«التماس دعا»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 40:39

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی