- 1140
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 142 و 143 سوره نساء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 142 و 143 سوره نساء"
- متضرّر شدن منافقین از حضور در مجالس کفر
- بیان حضرت امیر (ع) در لزوم پایداری بر صدق و ایمان
- گرفتار شدن منافقین در خدعهٴ الهی و تبیین معنای آن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الَّذینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللّهِ قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرینَ نَصیبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً ﴿141﴾ إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی یُراؤُنَ النّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً ﴿142﴾ مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً ﴿143﴾
متضرّر شدن منافقین از حضور در مجالس کفر
در جریان نفاق فرمودند که منافقینی که با کافران در مجالس معصیت شرکت میکنند سودی نمیبرند ولی متضرر میشوند. سرّ سود نبردن آنها این است که کافران, عزتی ندارند تا عزت آنها به منافقین برسد: ﴿أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمیعًا﴾. اما ذلت آنها سرایت میکند, چون آنها ذلیلاند و اهل جهنماند, مجالست با کافران این ضرر را دارد که منافق را هم جهنمی خواهد کرد. پس مجالست با کفار, عزتآور نیست چون آنها عزیز نیستند, ذلتآور است چون رضای به فعل آنها تماثل اعتقادی دارد و تماثل اعتقادی مایه ذلت است.
معنای صحیح آیهٴ نفی سبیل
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً﴾ این جمع در مقابل جمع است یعنی نظام کفر در قبال نظام اسلام, همیشه محکوم به شکست است; اما به این معنا نیست که اگر مؤمنین با کافران به جنگ پرداختند هیچ مؤمنی شهید نمیشود یا اسیر نمیشود به این معنا نیست. شهادت در راه خدا و اسارت در راه خدا جزء احدی الحسنیین است, مثل غلبه بر خصم در جبهه جنگ اینها جزء احدی الحسنیین است. ولی از مجموع جنگ مسلمین و کافران «بما هم مسلمون و کافرون» نتیجه به سود اسلام و مسلمین است که ﴿والعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین﴾ و این در وقتی است که جنگ, جنگ اسلامی باشد یعنی واقعاً مسلمین برای صیانت اسلام بجنگند نه اینکه برای اهداف غیر اسلامی مبارزه کنند.
در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» قبلاً بحثش گذشت که گاهی شما پیروز میشوید گاهی آنها, این پیروزیهایی نسبی معیار نیست سرانجام شما پیروزید. آیهٴ 139 و 140 سورهٴ «آل عمران» این بود که ﴿وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾ این یک اصل کلی است. نظیر اینکه ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ﴾, بعد فرمود: ﴿إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ اْلأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ﴾; فرمود اگر شما مقروح مصدوم مجروح شدید آنها هم شدند. جریان جراحت و مصدومیت و شکست نسبی در میدان جنگ, این دولت است گاهی به سود شماست گاهی به سود آنهاست; تداول میشود ولی سرانجام شما پیروزید.
بیان حضرت امیر (علیه السلام) در لزوم پایداری بر صدق و ایمان
در خطبهٴ 56 نهجالبلاغه است آنجا که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در جریان جنگ صفین, آنها را به جبهه تشویق میکند در خطبه 56 نهجالبلاغه فرمود: «وَ لَقَدْ کُنَّا مَعْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَقْتُلُ آباءَنا وَ أَبْنَاءَنا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا یَزِیدُنا ذلِکَ إِلا إِیمَاناً وَ تَسْلِیماً، وَ مُضِیًّا عَلَی اللَّقَمِ، وَ صَبْراً عَلَی مَضَضِ الْأَلَمِ، وَ جِدًّا فِی جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الآخَرُ مِنْ عَدُوِّنا یَتَصَاوَلاَنِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَیْنِ، یَتَخَالَسانِ أَنْفُسَهُما أَیُّهُما یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ، فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنا، وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنا مِنَّا، فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بَعدُوِّنا الْکَبْتَ، وَ أَنْزَلَ عَلَیْنا النَّصْرَ، حَتَّی اسْتَقَرَّ الْإِسْلامُ»; فرمود ما در صدر اسلام اگر بستگان ما هم مشرک بودند آنها را میکشتیم و این جز صبر و پیروزی, چیزی به همراه نداشت و استقامت. بعد فرمود در جبهههای جنگ گاهی یکی از ماها و یکی از آنها مثل دو تا فحل و دو تا حیوان نر که در میدان کشتی به جان هم میافتند اینها تحاول داشتند تصاول داشتند صولتی داشتند حملهای داشتند تا هر کدام دیگری را به کاسه مرگ سیراب کند گاهی ما شهید میدادیم گاهی آنها کشته میدادند گاهی به سود ما بود گاهی به سود آنها تا اینکه خدا در آزمون ما ما را موفق دید دید که ما واقعاً صابریم و برای حفظ دین داریم تلاش میکنیم «فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ صِدْقَنَا»; آنگاه کبت و ذلت را بر دشمنان ما و نصر و عزت را برای ما مقرر کرده است پس اینچنین نیست که در بدأ امر هر جا مسلمان با کافر گلاویز شد فوراً مسلمان پیروز بشود این امتحان الهی طلب میکند وقتی در امتحان اینها پیروز شدند آن وقت ایمان را ارائه کردند یقیناً پیروزی نهایی از آن اینها خواهد بود و هرگز خداوند شکست را بر مسلمین تحمیل نمیکند که کافر بر مسلمان پیروز بشود و اگر در جریان احد و امثال احد مسلمین شکست خوردند در همه این موارد آنجایی بود که مسلمین دستور اسلامی را اطاعت نکردند. پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اینها دستور داد شما آن مقطع را آن سنگر را حفظ بکنید آن شکاف کوه احد را حفظ بکنید و به فکر غنائم نباشید سهم شما محفوظ است اینها گوش ندادند خب وقتی که به حرف پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گوش ندادند یعنی به فکر غنیمت بودند و برای غنیمت میجنگیدند نه برای قرآن خب چنین گروهی را خدا وعده نصرت نمیدهد هر جا مسلمین شکست خوردند ﴿فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ﴾ بود و هر جا پیروز شدند با اینکه با دست خالی بود براساس ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ﴾ بود این عصاره بحث در ﴿وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله, چون غلبه برای مکتب است. در همان جریان حضرت سیدالشهدا(سلام الله علیه) وقتی که امام سجاد(سلام الله علیه) وارد شام شد یک مرد شامی در دروازه شام سؤال کرد که در این جنگ چه کسی پیروز شد فرمود: «اذا اردت ان تعلم مَن غَلَب و دخل وقت الصلاة فَأذِّن لَم اقم»; ما رفتیم دین را زنده کردیم برگشتیم به ما هم خیلی خوش گذشت ما پیروز شدیم شما اگر خواستید ببینید چه کسی پیروز شد هنگام نماز اذان و اقامه بگو ببین نام چه کسی را میبری ما رفتیم این نام را که میرفت بمیرد زنده کردیم و برگشتیم اینها پیروزمندانه برگشتند ولی خب البته خیلیها شهید میشوند شهادت, شکست نیست [بلکه] احدی الحسنیین است.
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود کافران ولیّ منافقیناند و منافقین خود را در ولای آنها حفظ میکنند این یک نحو خدعهای بیش نیست ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾.
خود محوری بازی و منافقین با دین الهی
منافقین چون به هیچ چیز معتقد نیستند و خودمحورند, منافع مادی خود را میخواهند و چون به خدا و قیامت معتقد نیستند کافرند و چون خود محوراند نه به مسلمین وابستهاند نه به کافران چنین گروهی هم با دین خدا دارند بازی میکنند هم با رهبر الهی دارند بازی میکنند هم با مؤمنین چه اینکه با کافران هم بازی میکنند هر سه قسمت در قرآن ذکر شد یعنی منافق با دین خدا بازی میکنند با رهبر الهی بازی میکند با متدینین بازی میکنند اینها را در قرآن ذکر کرد بعد فرمود اینها گرفتار خدعه الهیاند و نمیدانند نمیدانند چه کسی اینها را بازی میدهد الان چهار مطلب باید بیان بشود یکی اینکه اینها با دین خدا دارند بازی میکنند یکی اینکه با رهبر الهی دارند بازی میکنند یکی اینکه با مؤمنین دارند بازی میکنند یکی اینکه نمیدانند اینها بازیچه دست چه کسی هستند آن خداست که اینها را بازی گرفته.
اما با دین خدا دارند بازی میکنند همین آیهٴ مبارکه است که ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ﴾ چون ذات اقدس الهی که مصون از آن است که تحت خدعه احدی قرار بگیرد, چون حقیقت نامتناهی در دسترس کسی که نیست خدعه اگر هست با دین است و ظاهر سازی است و امثالذلک, چه اینکه در بخشهای دیگر اگر گفته شد اینها دارند خدا را فریب میدهند در حقیقت دین خدا و کتاب خداست و مانند آن. در آیهٴ نُه سورهٴ «بقره» این است که درباره منافقین که ﴿یُخادِعُونَ اللّهَ﴾. چه اینکه خدعه به رسول خدا هم اینها در سر میپروراندند برابر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آیهٴ 62 آمده است ﴿وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ﴾ که البته این خدعه اعم از آن است که منافق این کار را بکند یا کافر این ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ﴾ میشود براساس آن خدعه با پیغمبر را خدعه خدا بدانند چه اینکه بیعت با پیغمبر را هم بیعت با خدا میدانند یعنی قرآن میداند در سورهٴ مبارکهٴ «فتح» آیهٴ ده فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ﴾ کسانی که با تو بیعت میکنند در حقیقت با خدا بیعت میکنند چون تو رسول خدایی و رسول خدا از آن جهت که رسول است حرفی جز رسالت و پیام خدا ندارد با مؤمنین هم نیرنگ دارند و خدعه دارند چه اینکه در همان آیهٴ نه سورهٴ «بقره» گذشت که ﴿یُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا﴾.
گرفتار شدن منافقین در خدعهٴ الهی و تبیین معنای آن
اما چه کسی اینها را بازی گرفته که گاهی اینها با دین خدا بد رفتاری میکنند گاهی با پیغمبر خدا بد رفتاری میکنند گاهی با مؤمنین بد رفتاری میکنند اینها را بازی میگیرند فرمود در همین آیه فرمود: ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾ از این طرف فعل باب مفاعله را ذکر کرد مثل اینکه در مصاف با دین خداست دارد دین خدا را بازی میگیرد از آن طرف ثلاثی مجرد ذکر کرد که یک طرفه است ﴿وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾ یعنی تنها خداست که اینها را به بازی گرفته است اینها نمیدانند اینها به عذاب خدعه الهی گرفتار شدند سرگرم بازی هستند و نمیدانند
همانندی استعمال خدعه و حکمه در قرآن
پرسش:...
پاسخ: نه به هر تقدیر جمله, جمله حالیه است ﴿وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾ سؤال میشود که خب حالا اگر اینها مخادعاند خدا درباره اینها چه تصمیمی میگیرد, فرمود: ﴿وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾ اما نه اینکه ﴿خادِعُهُمْ﴾ به این معنا باشد که بعدها در قیامت خدا با اینها خدعه را دارد آن سر جای خودش محفوظ است آن جزای خدعه است اما هماکنون اینها گرفتار بازیچهاند برای اینکه در همان آیهٴ نه سورهٴ مبارکهٴ بقره قبلاً گذشت ﴿یُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا﴾ اما ﴿وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ﴾, اینها دارند خودشان را بازی میدهند و نمیدانند چون این کارهایی که میکنند بر جان خود اینها ستم و سم وارد میشود و نمیفهمند دارند چه میکنند و خدا اینها را رها کرده است چون رها کرده است اینها دارند سقوط میکنند خدعه الهی مثل اضلال الهی هرگز ابتدایی نیست اولاً و پاداشی و کیفری است و کیفرش هم به نحو عدم است نه به نحو وجود, همان دو مطلبی که گذشت که خدا جز فاسق احدی را گمراه نمیکند در آیهٴ 26 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود که ﴿یُضِلُّ بِهِ کَثیرًا وَ یَهْدی بِهِ کَثیرًا وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ﴾ اضلال خدا ابتدایی نیست اولاً بر خلاف هدایت که هدایت ابتدایی است اضلال خدا فقط کیفری است و این کیفر هم به امر وجودی بر نمیگردد یعنی ضلالت چیزی نیست که خدا به کسی بدهد وقتی خداوند لطف خود را از کسی گرفت او را به حال خود رها کرد, اوست و جهل او و اهداف شوم او خب سقوط میکند مثل اینکه شما دست بچه را که رها کردید خودش میافتد شما او را نیانداختید, او توان رفتن ندارد یک موجود ضعیف ذلیل همواره نیازمند به هادی است این دعای نورانی «انت القادر و انا العاجز» نه معنایش این است که من در دوران پیری عاجز میشوم بعد هم میمیرم و تو زندهای [بلکه] هم اکنون من عاجزم تو قوی هستی هم اکنون من ذلیلم تو عزیزی هم اکنون من مردهام تو زندهای و با حیات تو من زندهام. خب اگر لطف الهی گرفته بشود این سقوط میکند نه اینکه ضلالت یک امر وجودی باشد خدا کسی را ضلالت بدهد این طور نیست نظیر هدایت نیست خدعه هم به شرح ایضاً خدعه یک امر وجودی نیست وقتی کسی را به حال خودش رها کردی او وقتی جاهل باشد عاجز باشد خب قهراً سقوط میکند دیگر لذا فرمود: ﴿وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ﴾ یعنی گرچه این سه ضلع قبلاً ذکر شد که گاهی با دین خدا گاهی با رهبر الهی گاهی با مؤمنین دارند خدعه میکنند ولی در هر سه ضلع این مثلث ﴿وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ﴾.
پرسش:...
پاسخ: دارند علیه خودشان قیام میکنند این را نمیفهمند, خیال میکنند علیه اسلام یا رهبر اسلامی یا مسلمین دارند قیام میکنند آنچه توطئه است علیه خود آنهاست, این را نمیفهمند.
همانندی استعجال خدعه و مکر در قرآن
نظیر مکر مکر هم در قرآن به همین صورتها به کار رفت که اینها با پیغمبر مکر میکردند با مؤمنین مکر میکردند ولی در حقیقت با خودشان مکر میکنند و نمیفهمند نظیر آیهٴ 123 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این است که ﴿وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمیها لِیَمْکُرُوا فیها﴾ اما ﴿وَ ما یَمْکُرُونَ إِلاّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ﴾ خب اگر کسی به این فکر است که مال کسی را ببرد یا جان کسی را از او بگیرد این در حقیقت دارد با حیات و سعادت خود بازی میکند و نمیفهمد پس درباره خدعه و درباره مکر هر دو بخش لسان قرآن این است که اینها با خودشان دارند خدعه و مکر میکنند ولی نمیفهمند ﴿وَ ما یَمْکُرُونَ إِلاّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ﴾ در بخشهای دیگر فرمود اینها قصد دارند یمکروک تو را ممکور قرار بدهند مورد مکر قرار بدهند و مانند آن یا مؤمنین را مورد نهی قرار بدهند ولی در حقیقت به زیان خود دارند نقشه میکشند و نمیفهمند.
ظهور اخروی خدعهٴ الهی
کیفر این در قیامت البته ظهور میکند آنچه که در قیامت ظهور میکند گفتند در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» بیان شده است در سورهٴ «حدید» مؤمنین و منافقین در قیامت با هم سر از قبر بر میدارند اینها که با هم بر میدارند دفعتاً میبینند دیواری کشیده شده است که ﴿باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ﴾; اینها با هم سر از قبر برمیدارند همان طوری که با هم در دنیا زندگی میکردند با هم نشانههای رحمت را میبینند همان طوری که با هم نماز میخواندند ولی آنجا که سخن از ﴿وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُون﴾ فرا میرسد دفعتاً دیواری بین اینها رسم میشود و کشیده میشود که بیرونش آتش است درونش رحمت مؤمنین در درون آن دیوارند و آن باغند و اینها در بیروناند دارند میسوزند بعد به مؤمنین میگویند مگر ما با هم نبودیم؟ آنها جواب میدهند ظاهراً با هم بودیم اما این تربص و فرصتطلبی شما این ارتیاد و تردید و شک شما آن فریبکاری شما شما را بیرون انداخت این بازده خدعه الهی است در یوم القیامه.
روایت بنوی در وجود فعلی جهنّم
اینکه درباره مکر و درباره خدعه فرمود اینها فقط دارند خودشان را فریب میدهند این باید توجیه دنیایی هم داشته باشد توجیه دنیاییاش این است که اینها که دارند علیه اسلام یا رهبر اسلامی یا مسلمین میکوشند در حقیقت علیه سعادت و کمال خود دارند توطئه میکنند و نمیفهمند این خدعه.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟ اینها دیگران اگر حرف خدا و پیغمبر و فطرتشان را گوش ندهند به سراغ اینها بروند اینها را فریب میدهند و گمراه میکنند ولی آنها هم چون فریب اینها را خوردهاند به دام اینها افتادهاند محکوم به حکم اینها هستند و قرآن هم خبر داد اخطار کرد, هشدار هم داد که به سراغ اینها نروید.
در حقیقت این کسی که دارد در معصیت حرکت میکند در کانال آتش دارد عبور میکند.
عدم نیاز به تأویل و ارتکاب خلاف ظاهر در آیات
آن آیات اوائل همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که قبلاً گذشت این بود که ﴿إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْمًا إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرًا﴾ اینها که مال یتیم میخورند هم اکنون آتش میخورند بعد هم گرفتار آتش قیامت میشوند این آتشی است که اولیای الهی این آتش را میبینند و دیگران چون تخدیر شدند به سکر دنیا این را نمیبینند یک آدمی که مست است و تخدیر شده است او که احساس درد نمیکند سوختن احساس نمیکند اینچنین نیست که ما اینگونه از آیات را مجبور باشیم تأویل کنیم یا خلاف ظاهر را مرتکب بشویم یا مضافی را محذوف بکنیم مانند آن واقعاً اینها دارند آتش میخورند و گناه واقعاً آتش است و در قیامت هم آن آتش سر جایش محفوظ است و ظهور میکند. این که دارد ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النّارِ﴾ اینها به آتش دعوت میکنند این زمامداران کفر آیا معنایش حتماً این است که اینها مردم را به کفر و نفاق و معصیت دعوت میکنند که نتیجه تلخ این کفر و نفاق و معصیت در قیامت, آتش است که ﴿یَدْعُونَ إِلَی النّارِ﴾ یعنی «یدعون الی العقاعد الباطلة و الاخلاق الطالحة و الاعمال الفاسدة التی توجب الدخول فی النار» معنایش این است یا نه, معنای ظاهرش هم قابل باور کردن است به حق است اینها مردم را به آتش دعوت میکنند و گناه آتش است آن که نمیبیند یک چند تا مضاف را تقدیر میکند آن که میبیند دیگر احتیاجی به تغییرمضاف نیست, ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النّارِ﴾ از این آیات در قرآن کریم زیاد است آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» که ﴿یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمیمٍ آنٍ﴾ که مربوط به آخرت نیست بعضی از آیات است که درباره آخرت هم مشابه این مضمون را دارد اینها چون مثبتیناند معارض هم نیستند اینها که اهل کفر و نفاقاند هم اکنون در آتش دارند زندگی میکنند غرض آن است که ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ﴾ ولی ﴿وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾.
پرسش:...
پاسخ: تحلیل عقلیاش آن است که اگر کسی معتقد به قیامت باشد معتقد به روح باشد معتقد به خواص روح باشد معتقد به سعادت و شقاوت باشد, میداند این کار علیه سعادت ابد اوست, پس هماکنون در عذاب الیم است ولی چون قیامت و سعادت ابدی برای او مطرح نیست او فقط خیال میکند که به دیگران دارد ستم میکند, در حالی که دارد به خودش ستم میکند ﴿وَ ما یَشْعُرُونَ﴾ این است دیگر.
بازگشت تمام بیرنگها به انسان
پرسش:...
پاسخ: این اَیمان خودشان را سوگند خودشان را سپر قرار دادند که به دیگران آسیب برسانند این نمیفهمند که دارند به زیان خودشان کار میکنند این را نمیفهمند اینکه الآن یک مینی گذاشته تا یک بسیجی را شهید کند این نمیفهمد که آتش برای خودش روشن کرده این که دستی به مال یتیم دراز کرده این نمیداند که الآن کبریت به شکم خود زده این نمیفهمد آنچه را که میفهمد با نکرا و شیطنت خیال میکند که با دسیسه مال را از یتیمی گرفته این همان است که درباره معاویه فرمود: «تلک النکّراء» است; این شیطنت است اینکه عقل نیست.
بنابراین کسی که دارد علیه برادر مسلمان حرفی میزند توطئهای میکند تمهیدی میکند, مقدمهچینی میکند در حقیقت دارد برای خود چاه میکند «مَن سلَّ سیف البغی قُتِل به وَ مَن حَفَر لأخیه بِئراً وَقَع فیها» اینها از بیانات نورانی معصومین(علیهم السّلام) است که ریشههای قرآنیاش همین امور یاد شده است اگر کسی برای دیگری چاه بکند خودش میافتد, شمشیر ستم را از غلاف به در آورد خودش با آن شمشیر کشته میشود خب.
پرسش:...
پاسخ: آن مؤمن, شهید میشود به سعادت ابد میرسد و اما این درونش شعله است وقتی که از مستی به در آمده میبیند که دفعتاً دارد میسوزد ﴿بَلْ تَأْتیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ﴾; دفعتاً میبیند دارد میسوزد این ﴿نارُ اللّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی اْلأَفْئِدَةِ﴾ را خودش روشن کرده است و نمیفهمد اگر کسی مسلمانی را شهید کرده است آن مسلمان, احدی الحسنیین نصیب او شد, اینکه ضرری نکرد ولی خود این کافر که به عذاب الیم گرفتار میشود الان دارد میسوزد ﴿یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمیمٍ آنٍ﴾ یا ﴿یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً﴾ و نمیفهمد, همین که سکر طبیعت یا مقام برطرف شد [و] به دوران احتضار رسیده است دفعتاً دارد میسوزد. این ﴿تَطَّلِعُ عَلَی اْلأَفْئِدَةِ﴾ که از شرق و غرب یا از شمال و جنوب یا از بالا و پایین نیامده, حالا آن عذابی که دست و پا را میسوزاند جهت دارد اما عذابی که فؤاد را میسوزاند که از جای دیگر نیامده و منافق گرفتار چنین عذابی است کافر گرفتار چنین عذابی است خب پس ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ﴾ ولی در حقیقت ﴿وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾ این یک بیان.
وسیله بودن نماز جهت تقرّب به خداوند
نماز یک کار بسیار مشکلی است فرمود: ﴿وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاّ عَلَی الْخاشِعینَ﴾ به ما در قرآن کریم ذات اقدس الهی دستور داد ﴿وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ﴾; توسل بجویید توسل بسیار چیز خوبی است اما چه چیزی وسیله است آن را هم باید کتاب و سنت بیان کند دیگر وگرنه اینکه تمسک به عام در شبهه مصداقیه است ما بگوییم فلان چیز خوب است برای اینکه خدا فرمود: ﴿وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ﴾ خب از کجا فلان چیز وسیله است به ما فرمود نماز وسیله است محبت اهلبیت وسیله است اقرار به گناه وسیله است این در همان مناجات شعبانیه و مانند آن آمده است که «ان کان قد دَنا اجلی و لم یدن [یدننی] منک عملی فقد جعلت الاقرار بالذنب الیک وسیلتی» لااقل اقرار دارم که گناه کردم همین اقرار به گناه و اعتراف به بد کردن وسیله است قرآن فرمود نماز وسیله خوبی است هر مشکلی دارید دو رکعت نماز بخوانید و از خدا حل مشکل را طلب بکنید ﴿وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ﴾.
سخن بودن نماز برای منافقین و ریا کاری آنها
بعد فرمود همین نماز برای مؤمنین آسان است برای دیگران خیلی سخت است ﴿وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاّ عَلَی الْخاشِعینَ﴾ چون انسان باید پیشانی خود و بینی خود را به خاک بمالد چهره خود را خاک مالی کند در پیشگاه خدا این کار برای منافق سخت است چون به خدا معتقد نیست لذا فرمود: ﴿وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی﴾ سخت برایشان خیلی سخت است همین دو رکعت نماز برایشان سخت است اما اگر دیگران باشند نه این را با نشاط انجام میدهند ﴿یُراؤُنَ النّاسَ﴾; آنها جلب رضای مردم را طلب میکنند.
ریاکاری منافقین
ریاکار دو تا کار میکند یکی اینکه به خدا معتقد نیست یکی اینکه به مردم نشان میدهد که من دارم برای خدا کار میکنم, چون آن کسی که به خدا معتقد است برای خدا کار بکند هرگز به مردم نشان نمیدهد مرایی آن نیست که به مردم نشان بدهد بگوید من دارم برای خدا کار میکنم این را نمیگویند مرایی مرایی آن است که خدا را نخواهد و به مردم نشان بدهد که من دارم برای خدا انجام میدهم لذا کاذب است وگرنه آن کسی که خدا مطلوب او است که دیگر مردم ارائه نمیکند که خب در این حال اینها خوشحالاند مسرورند ﴿یُراؤُنَ النّاسَ﴾ در این حال دیگر کسل نیستند.
در جریان جبهه رفتن فرمود: ﴿اثّاقَلْتُمْ إِلَی اْلأَرْضِ﴾; مثل اینکه به زمین بسته شدید مثل اینکه زمین را میخواهید به همراه بیاورید برایتان سخت است احساس سنگینی میکنید در موقع نماز هم اینچنین فرمود: ﴿وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی﴾ دو تا آیه که مربوط به ﴿کُسالی﴾ است در حال نماز است و هر دو برای منافقین است چون برای خودشان یک تحمیل میدانند چون معتقد به خدا که نیستند برایشان تحمیل میدانند آنجا که رضای مردم مطرح است با نشاط کار را انجام میدهند ﴿یُراؤُنَ النّاسَ﴾.
معنای اندک بودن ذکر خدا از طرف منافقین
بعد فرمود: ﴿وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً﴾ اینها ممکن است که منافقانه خیلی هم ذکر بگویند خیلی هم در سجده اشک بریزند اما ذکر اینها اندک است خدا به ما دستور داد فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثیراً﴾, درباره منافقین فرمود اینها ﴿وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً﴾ ﴿وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً﴾ معنایش این نیست که اینها کم به خدا معتقدند یا بعضی از ذکرهای اینها برای خداست اینها اصلاً به خدا معتقد نیستند یکی از روایاتی که جزء غرر روایات ماست و در ذیل همین آیه نقل شده است این است که از حضرت امیر(سلام الله علیه) بیان شده که اینها در علن به یاد خدایند نه در سرّ و درون آنچه علن است کم است ولو زیاد باشد آنچه در سرّ و درون است زیاد است ولو کم باشد چیزی که مقبول خداست که کم نیست و چیزی که مردود خداست که زیاد نیست لذا فرمود: ﴿وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً﴾ نه معنایش این است که اینها واقعاً به یاد خدا هستند منتها کم اینها اصلاً به یاد خدا نیستند فقط در حضور مردم به یاد خدا هستند اینهم قلیل است و قلیل هم بیاثر و قلیل چون با تقوا همراه نیست مردود است بیاثر است وگرنه ذکر کم را ولو مثقال ذرهای هم باشد ذات اقدس الهی قبول میکند.
در بعضی از نصوص آمده است «کیف یَقلُّ ما یُتَقبَّل»; چیزی که مقبول خداست چگونه کم میشود کم نیست پس اینکه فرمود: ﴿وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً﴾ یعنی «وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ علناً» وگرنه در باطن اینها هرگز یاد خدا و نام خدا مطرح نیست و در قیامت که باطنها ظهور میکند پردهها کنار میرود آنگاه اینها میبینند در نهانشان و نهادشان چیزی نیست. اینها چون به خدا و قیامت معتقد نبودند و همین را یک تمدن فکر میپنداشتند بعد دفعتاً دیدند از درون خالیاند و از درونشان دارد شعله میجوشد مشابه این در آیات دیگر هم هست خواه به صورت مکر خواه به صورت خدعه در آیات دیگر هم هست. بعد فرمود اینها ﴿مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاء﴾.
فقه اللغة تذبذب
ذَبّ یعنی دفع کرد «ذُبّ» یعنی دفع شد «ذُباب» را هم که گفتند ذُباب, برای اینکه «کلّما ذب آبَ» چنین تعبیری درباره ذُباب آمده. مذبذب که ذبذبه است فَعْلَلَه است و این حرف تکرار شده است آن رفت و برگشت مکرر را میگویند اگر کسی یک راه خاصی را داشته باشد میرود و دیگر برنمیگردد و اما اگر راه برای او بسته باشد ناچار رد او مکرر میشود چنین حالتی را میگویند تردید اگر کسی راه بلد باشد در خروجی را بداند خب از مسجد به سمت در خروجی و از آنجا به فضای بیرون میرود این دیگر مردد نیست اما اگر کسی نابینا باشد از دیواری به دیوار مقابل میرود و دوباره برمیگردد میبیند راه نیست این رد مکرر را میگویند تردید که راه به جایی نمیبرد. اینگونه از تردیدها را هم میگویند تذبذب که راه خروجی ندارد اینها مرتب در حال اینطرف و آنطرفاند فرمود اینها نه در جمع مسلمیناند و نه در جمع کافران اینها در دور محور منافع خود میگردند.
استعمال تذبذب در خصوص منافقین
اینها نه با مسلمیناند نه با کافران ولی از نظر عقیده کافرند البته چنین کسی که به سود خود حرکت میکند نه به سمت خدا چنین کسی کافر است پس اینکه فرمود: ﴿مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاء﴾ نه معنایش این است که «مذبذبین لا الی الاسلام و لا الی الکفر» نه اینها کافرند چون فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً﴾, بعد دیگر نمیفرماید ﴿لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاء﴾ و اصولاً بین نفی و اثبات منزلهای نیست انسان یا مؤمن است یا مؤمن نیست پس هم برهان عقلی بر این است که تذبذب مستحیل است هم برهان نقلی و اما اینکه فرمود در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» هم قبلاً گذشت که اینها اصلاً در روز خطر کاملاً به کفر نزدیکاند; در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» آیهٴ 167 این بود که ﴿وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَ نافَقُوا وَ قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِْلإیمانِ﴾, این ﴿أَقْرَبُ﴾ اقرب تعیینی است, نظیر ﴿اولوا الارحام بَعضهم اُولیٰ ببعض﴾ نه اقرب تفضیلی خب پس اینچنین نیست که اینها مذبذب بین الاسلام و الکفر باشند خب اینها واقعاً کافرند هم دلیل عقلی میگوید ما تذبذبی بین الایمان و الکفر نداریم انسان یا مؤمن است یا مؤمن نیست کسی اقرار نکرده باشد کافر است دیگر و هم اینکه در آیهٴ قبل داریم: ﴿إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً﴾, پس اینها واقعاً کافرند.
معنای تذبذب منافقین در آیه
اما اینکه فرمود: ﴿لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاء﴾ یعنی نه به سود مسلمین قدم بر میدارند نه به سود کافران حرف میزنند, اینها فقط به سود خودشان میاندیشند; فرصت طلباند نه اینکه نه اینها مسلماناند نه کافر.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب, بین کفر و اسلام درجه نیست [بلکه] بین مسلمین و کافرین درجه است اینها نه به سود مسلمین حرکت میکنند نه به سود کافران به سود خودشان حرکت میکنند. این قابل جمع است اما اینچنین نیست که اینها نه اسلام داشته باشند نه کفر نه مسلمان باشند نه کافر هم دلیل عقلی بر خلاف است, برای اینکه اگر کسی اقرار داشت میشود مؤمن نداشت میشود کافر دیگر دیگر بین ایمان و عدم ایمان که فاصله نیست. اینچنین نیست که اینها نه به اسلام نزدیک باشند نه به کفر اینها واقعاً کافرند; اما اینها نه به سود مسلمین کار میکنند نه به سود کافران [بلکه] اینها به سود خودشان کار میکنند: ﴿مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاء﴾, قهراً با آیهٴ 167 سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» که قبلاً گذشت مخالف نیست, چون آنجا فرمود: ﴿هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِْلإیمانِ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- متضرّر شدن منافقین از حضور در مجالس کفر
- بیان حضرت امیر (ع) در لزوم پایداری بر صدق و ایمان
- گرفتار شدن منافقین در خدعهٴ الهی و تبیین معنای آن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الَّذینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللّهِ قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرینَ نَصیبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً ﴿141﴾ إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی یُراؤُنَ النّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً ﴿142﴾ مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً ﴿143﴾
متضرّر شدن منافقین از حضور در مجالس کفر
در جریان نفاق فرمودند که منافقینی که با کافران در مجالس معصیت شرکت میکنند سودی نمیبرند ولی متضرر میشوند. سرّ سود نبردن آنها این است که کافران, عزتی ندارند تا عزت آنها به منافقین برسد: ﴿أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمیعًا﴾. اما ذلت آنها سرایت میکند, چون آنها ذلیلاند و اهل جهنماند, مجالست با کافران این ضرر را دارد که منافق را هم جهنمی خواهد کرد. پس مجالست با کفار, عزتآور نیست چون آنها عزیز نیستند, ذلتآور است چون رضای به فعل آنها تماثل اعتقادی دارد و تماثل اعتقادی مایه ذلت است.
معنای صحیح آیهٴ نفی سبیل
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً﴾ این جمع در مقابل جمع است یعنی نظام کفر در قبال نظام اسلام, همیشه محکوم به شکست است; اما به این معنا نیست که اگر مؤمنین با کافران به جنگ پرداختند هیچ مؤمنی شهید نمیشود یا اسیر نمیشود به این معنا نیست. شهادت در راه خدا و اسارت در راه خدا جزء احدی الحسنیین است, مثل غلبه بر خصم در جبهه جنگ اینها جزء احدی الحسنیین است. ولی از مجموع جنگ مسلمین و کافران «بما هم مسلمون و کافرون» نتیجه به سود اسلام و مسلمین است که ﴿والعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین﴾ و این در وقتی است که جنگ, جنگ اسلامی باشد یعنی واقعاً مسلمین برای صیانت اسلام بجنگند نه اینکه برای اهداف غیر اسلامی مبارزه کنند.
در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» قبلاً بحثش گذشت که گاهی شما پیروز میشوید گاهی آنها, این پیروزیهایی نسبی معیار نیست سرانجام شما پیروزید. آیهٴ 139 و 140 سورهٴ «آل عمران» این بود که ﴿وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾ این یک اصل کلی است. نظیر اینکه ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ﴾, بعد فرمود: ﴿إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ اْلأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ﴾; فرمود اگر شما مقروح مصدوم مجروح شدید آنها هم شدند. جریان جراحت و مصدومیت و شکست نسبی در میدان جنگ, این دولت است گاهی به سود شماست گاهی به سود آنهاست; تداول میشود ولی سرانجام شما پیروزید.
بیان حضرت امیر (علیه السلام) در لزوم پایداری بر صدق و ایمان
در خطبهٴ 56 نهجالبلاغه است آنجا که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در جریان جنگ صفین, آنها را به جبهه تشویق میکند در خطبه 56 نهجالبلاغه فرمود: «وَ لَقَدْ کُنَّا مَعْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَقْتُلُ آباءَنا وَ أَبْنَاءَنا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا یَزِیدُنا ذلِکَ إِلا إِیمَاناً وَ تَسْلِیماً، وَ مُضِیًّا عَلَی اللَّقَمِ، وَ صَبْراً عَلَی مَضَضِ الْأَلَمِ، وَ جِدًّا فِی جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الآخَرُ مِنْ عَدُوِّنا یَتَصَاوَلاَنِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَیْنِ، یَتَخَالَسانِ أَنْفُسَهُما أَیُّهُما یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ، فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنا، وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنا مِنَّا، فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بَعدُوِّنا الْکَبْتَ، وَ أَنْزَلَ عَلَیْنا النَّصْرَ، حَتَّی اسْتَقَرَّ الْإِسْلامُ»; فرمود ما در صدر اسلام اگر بستگان ما هم مشرک بودند آنها را میکشتیم و این جز صبر و پیروزی, چیزی به همراه نداشت و استقامت. بعد فرمود در جبهههای جنگ گاهی یکی از ماها و یکی از آنها مثل دو تا فحل و دو تا حیوان نر که در میدان کشتی به جان هم میافتند اینها تحاول داشتند تصاول داشتند صولتی داشتند حملهای داشتند تا هر کدام دیگری را به کاسه مرگ سیراب کند گاهی ما شهید میدادیم گاهی آنها کشته میدادند گاهی به سود ما بود گاهی به سود آنها تا اینکه خدا در آزمون ما ما را موفق دید دید که ما واقعاً صابریم و برای حفظ دین داریم تلاش میکنیم «فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ صِدْقَنَا»; آنگاه کبت و ذلت را بر دشمنان ما و نصر و عزت را برای ما مقرر کرده است پس اینچنین نیست که در بدأ امر هر جا مسلمان با کافر گلاویز شد فوراً مسلمان پیروز بشود این امتحان الهی طلب میکند وقتی در امتحان اینها پیروز شدند آن وقت ایمان را ارائه کردند یقیناً پیروزی نهایی از آن اینها خواهد بود و هرگز خداوند شکست را بر مسلمین تحمیل نمیکند که کافر بر مسلمان پیروز بشود و اگر در جریان احد و امثال احد مسلمین شکست خوردند در همه این موارد آنجایی بود که مسلمین دستور اسلامی را اطاعت نکردند. پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اینها دستور داد شما آن مقطع را آن سنگر را حفظ بکنید آن شکاف کوه احد را حفظ بکنید و به فکر غنائم نباشید سهم شما محفوظ است اینها گوش ندادند خب وقتی که به حرف پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گوش ندادند یعنی به فکر غنیمت بودند و برای غنیمت میجنگیدند نه برای قرآن خب چنین گروهی را خدا وعده نصرت نمیدهد هر جا مسلمین شکست خوردند ﴿فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ﴾ بود و هر جا پیروز شدند با اینکه با دست خالی بود براساس ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ﴾ بود این عصاره بحث در ﴿وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله, چون غلبه برای مکتب است. در همان جریان حضرت سیدالشهدا(سلام الله علیه) وقتی که امام سجاد(سلام الله علیه) وارد شام شد یک مرد شامی در دروازه شام سؤال کرد که در این جنگ چه کسی پیروز شد فرمود: «اذا اردت ان تعلم مَن غَلَب و دخل وقت الصلاة فَأذِّن لَم اقم»; ما رفتیم دین را زنده کردیم برگشتیم به ما هم خیلی خوش گذشت ما پیروز شدیم شما اگر خواستید ببینید چه کسی پیروز شد هنگام نماز اذان و اقامه بگو ببین نام چه کسی را میبری ما رفتیم این نام را که میرفت بمیرد زنده کردیم و برگشتیم اینها پیروزمندانه برگشتند ولی خب البته خیلیها شهید میشوند شهادت, شکست نیست [بلکه] احدی الحسنیین است.
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود کافران ولیّ منافقیناند و منافقین خود را در ولای آنها حفظ میکنند این یک نحو خدعهای بیش نیست ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾.
خود محوری بازی و منافقین با دین الهی
منافقین چون به هیچ چیز معتقد نیستند و خودمحورند, منافع مادی خود را میخواهند و چون به خدا و قیامت معتقد نیستند کافرند و چون خود محوراند نه به مسلمین وابستهاند نه به کافران چنین گروهی هم با دین خدا دارند بازی میکنند هم با رهبر الهی دارند بازی میکنند هم با مؤمنین چه اینکه با کافران هم بازی میکنند هر سه قسمت در قرآن ذکر شد یعنی منافق با دین خدا بازی میکنند با رهبر الهی بازی میکند با متدینین بازی میکنند اینها را در قرآن ذکر کرد بعد فرمود اینها گرفتار خدعه الهیاند و نمیدانند نمیدانند چه کسی اینها را بازی میدهد الان چهار مطلب باید بیان بشود یکی اینکه اینها با دین خدا دارند بازی میکنند یکی اینکه با رهبر الهی دارند بازی میکنند یکی اینکه با مؤمنین دارند بازی میکنند یکی اینکه نمیدانند اینها بازیچه دست چه کسی هستند آن خداست که اینها را بازی گرفته.
اما با دین خدا دارند بازی میکنند همین آیهٴ مبارکه است که ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ﴾ چون ذات اقدس الهی که مصون از آن است که تحت خدعه احدی قرار بگیرد, چون حقیقت نامتناهی در دسترس کسی که نیست خدعه اگر هست با دین است و ظاهر سازی است و امثالذلک, چه اینکه در بخشهای دیگر اگر گفته شد اینها دارند خدا را فریب میدهند در حقیقت دین خدا و کتاب خداست و مانند آن. در آیهٴ نُه سورهٴ «بقره» این است که درباره منافقین که ﴿یُخادِعُونَ اللّهَ﴾. چه اینکه خدعه به رسول خدا هم اینها در سر میپروراندند برابر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آیهٴ 62 آمده است ﴿وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ﴾ که البته این خدعه اعم از آن است که منافق این کار را بکند یا کافر این ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ﴾ میشود براساس آن خدعه با پیغمبر را خدعه خدا بدانند چه اینکه بیعت با پیغمبر را هم بیعت با خدا میدانند یعنی قرآن میداند در سورهٴ مبارکهٴ «فتح» آیهٴ ده فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ﴾ کسانی که با تو بیعت میکنند در حقیقت با خدا بیعت میکنند چون تو رسول خدایی و رسول خدا از آن جهت که رسول است حرفی جز رسالت و پیام خدا ندارد با مؤمنین هم نیرنگ دارند و خدعه دارند چه اینکه در همان آیهٴ نه سورهٴ «بقره» گذشت که ﴿یُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا﴾.
گرفتار شدن منافقین در خدعهٴ الهی و تبیین معنای آن
اما چه کسی اینها را بازی گرفته که گاهی اینها با دین خدا بد رفتاری میکنند گاهی با پیغمبر خدا بد رفتاری میکنند گاهی با مؤمنین بد رفتاری میکنند اینها را بازی میگیرند فرمود در همین آیه فرمود: ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾ از این طرف فعل باب مفاعله را ذکر کرد مثل اینکه در مصاف با دین خداست دارد دین خدا را بازی میگیرد از آن طرف ثلاثی مجرد ذکر کرد که یک طرفه است ﴿وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾ یعنی تنها خداست که اینها را به بازی گرفته است اینها نمیدانند اینها به عذاب خدعه الهی گرفتار شدند سرگرم بازی هستند و نمیدانند
همانندی استعمال خدعه و حکمه در قرآن
پرسش:...
پاسخ: نه به هر تقدیر جمله, جمله حالیه است ﴿وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾ سؤال میشود که خب حالا اگر اینها مخادعاند خدا درباره اینها چه تصمیمی میگیرد, فرمود: ﴿وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾ اما نه اینکه ﴿خادِعُهُمْ﴾ به این معنا باشد که بعدها در قیامت خدا با اینها خدعه را دارد آن سر جای خودش محفوظ است آن جزای خدعه است اما هماکنون اینها گرفتار بازیچهاند برای اینکه در همان آیهٴ نه سورهٴ مبارکهٴ بقره قبلاً گذشت ﴿یُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا﴾ اما ﴿وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ﴾, اینها دارند خودشان را بازی میدهند و نمیدانند چون این کارهایی که میکنند بر جان خود اینها ستم و سم وارد میشود و نمیفهمند دارند چه میکنند و خدا اینها را رها کرده است چون رها کرده است اینها دارند سقوط میکنند خدعه الهی مثل اضلال الهی هرگز ابتدایی نیست اولاً و پاداشی و کیفری است و کیفرش هم به نحو عدم است نه به نحو وجود, همان دو مطلبی که گذشت که خدا جز فاسق احدی را گمراه نمیکند در آیهٴ 26 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود که ﴿یُضِلُّ بِهِ کَثیرًا وَ یَهْدی بِهِ کَثیرًا وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ﴾ اضلال خدا ابتدایی نیست اولاً بر خلاف هدایت که هدایت ابتدایی است اضلال خدا فقط کیفری است و این کیفر هم به امر وجودی بر نمیگردد یعنی ضلالت چیزی نیست که خدا به کسی بدهد وقتی خداوند لطف خود را از کسی گرفت او را به حال خود رها کرد, اوست و جهل او و اهداف شوم او خب سقوط میکند مثل اینکه شما دست بچه را که رها کردید خودش میافتد شما او را نیانداختید, او توان رفتن ندارد یک موجود ضعیف ذلیل همواره نیازمند به هادی است این دعای نورانی «انت القادر و انا العاجز» نه معنایش این است که من در دوران پیری عاجز میشوم بعد هم میمیرم و تو زندهای [بلکه] هم اکنون من عاجزم تو قوی هستی هم اکنون من ذلیلم تو عزیزی هم اکنون من مردهام تو زندهای و با حیات تو من زندهام. خب اگر لطف الهی گرفته بشود این سقوط میکند نه اینکه ضلالت یک امر وجودی باشد خدا کسی را ضلالت بدهد این طور نیست نظیر هدایت نیست خدعه هم به شرح ایضاً خدعه یک امر وجودی نیست وقتی کسی را به حال خودش رها کردی او وقتی جاهل باشد عاجز باشد خب قهراً سقوط میکند دیگر لذا فرمود: ﴿وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ﴾ یعنی گرچه این سه ضلع قبلاً ذکر شد که گاهی با دین خدا گاهی با رهبر الهی گاهی با مؤمنین دارند خدعه میکنند ولی در هر سه ضلع این مثلث ﴿وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ﴾.
پرسش:...
پاسخ: دارند علیه خودشان قیام میکنند این را نمیفهمند, خیال میکنند علیه اسلام یا رهبر اسلامی یا مسلمین دارند قیام میکنند آنچه توطئه است علیه خود آنهاست, این را نمیفهمند.
همانندی استعجال خدعه و مکر در قرآن
نظیر مکر مکر هم در قرآن به همین صورتها به کار رفت که اینها با پیغمبر مکر میکردند با مؤمنین مکر میکردند ولی در حقیقت با خودشان مکر میکنند و نمیفهمند نظیر آیهٴ 123 سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این است که ﴿وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمیها لِیَمْکُرُوا فیها﴾ اما ﴿وَ ما یَمْکُرُونَ إِلاّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ﴾ خب اگر کسی به این فکر است که مال کسی را ببرد یا جان کسی را از او بگیرد این در حقیقت دارد با حیات و سعادت خود بازی میکند و نمیفهمد پس درباره خدعه و درباره مکر هر دو بخش لسان قرآن این است که اینها با خودشان دارند خدعه و مکر میکنند ولی نمیفهمند ﴿وَ ما یَمْکُرُونَ إِلاّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ﴾ در بخشهای دیگر فرمود اینها قصد دارند یمکروک تو را ممکور قرار بدهند مورد مکر قرار بدهند و مانند آن یا مؤمنین را مورد نهی قرار بدهند ولی در حقیقت به زیان خود دارند نقشه میکشند و نمیفهمند.
ظهور اخروی خدعهٴ الهی
کیفر این در قیامت البته ظهور میکند آنچه که در قیامت ظهور میکند گفتند در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» بیان شده است در سورهٴ «حدید» مؤمنین و منافقین در قیامت با هم سر از قبر بر میدارند اینها که با هم بر میدارند دفعتاً میبینند دیواری کشیده شده است که ﴿باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ﴾; اینها با هم سر از قبر برمیدارند همان طوری که با هم در دنیا زندگی میکردند با هم نشانههای رحمت را میبینند همان طوری که با هم نماز میخواندند ولی آنجا که سخن از ﴿وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُون﴾ فرا میرسد دفعتاً دیواری بین اینها رسم میشود و کشیده میشود که بیرونش آتش است درونش رحمت مؤمنین در درون آن دیوارند و آن باغند و اینها در بیروناند دارند میسوزند بعد به مؤمنین میگویند مگر ما با هم نبودیم؟ آنها جواب میدهند ظاهراً با هم بودیم اما این تربص و فرصتطلبی شما این ارتیاد و تردید و شک شما آن فریبکاری شما شما را بیرون انداخت این بازده خدعه الهی است در یوم القیامه.
روایت بنوی در وجود فعلی جهنّم
اینکه درباره مکر و درباره خدعه فرمود اینها فقط دارند خودشان را فریب میدهند این باید توجیه دنیایی هم داشته باشد توجیه دنیاییاش این است که اینها که دارند علیه اسلام یا رهبر اسلامی یا مسلمین میکوشند در حقیقت علیه سعادت و کمال خود دارند توطئه میکنند و نمیفهمند این خدعه.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟ اینها دیگران اگر حرف خدا و پیغمبر و فطرتشان را گوش ندهند به سراغ اینها بروند اینها را فریب میدهند و گمراه میکنند ولی آنها هم چون فریب اینها را خوردهاند به دام اینها افتادهاند محکوم به حکم اینها هستند و قرآن هم خبر داد اخطار کرد, هشدار هم داد که به سراغ اینها نروید.
در حقیقت این کسی که دارد در معصیت حرکت میکند در کانال آتش دارد عبور میکند.
عدم نیاز به تأویل و ارتکاب خلاف ظاهر در آیات
آن آیات اوائل همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که قبلاً گذشت این بود که ﴿إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْمًا إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرًا﴾ اینها که مال یتیم میخورند هم اکنون آتش میخورند بعد هم گرفتار آتش قیامت میشوند این آتشی است که اولیای الهی این آتش را میبینند و دیگران چون تخدیر شدند به سکر دنیا این را نمیبینند یک آدمی که مست است و تخدیر شده است او که احساس درد نمیکند سوختن احساس نمیکند اینچنین نیست که ما اینگونه از آیات را مجبور باشیم تأویل کنیم یا خلاف ظاهر را مرتکب بشویم یا مضافی را محذوف بکنیم مانند آن واقعاً اینها دارند آتش میخورند و گناه واقعاً آتش است و در قیامت هم آن آتش سر جایش محفوظ است و ظهور میکند. این که دارد ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النّارِ﴾ اینها به آتش دعوت میکنند این زمامداران کفر آیا معنایش حتماً این است که اینها مردم را به کفر و نفاق و معصیت دعوت میکنند که نتیجه تلخ این کفر و نفاق و معصیت در قیامت, آتش است که ﴿یَدْعُونَ إِلَی النّارِ﴾ یعنی «یدعون الی العقاعد الباطلة و الاخلاق الطالحة و الاعمال الفاسدة التی توجب الدخول فی النار» معنایش این است یا نه, معنای ظاهرش هم قابل باور کردن است به حق است اینها مردم را به آتش دعوت میکنند و گناه آتش است آن که نمیبیند یک چند تا مضاف را تقدیر میکند آن که میبیند دیگر احتیاجی به تغییرمضاف نیست, ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النّارِ﴾ از این آیات در قرآن کریم زیاد است آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» که ﴿یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمیمٍ آنٍ﴾ که مربوط به آخرت نیست بعضی از آیات است که درباره آخرت هم مشابه این مضمون را دارد اینها چون مثبتیناند معارض هم نیستند اینها که اهل کفر و نفاقاند هم اکنون در آتش دارند زندگی میکنند غرض آن است که ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ﴾ ولی ﴿وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾.
پرسش:...
پاسخ: تحلیل عقلیاش آن است که اگر کسی معتقد به قیامت باشد معتقد به روح باشد معتقد به خواص روح باشد معتقد به سعادت و شقاوت باشد, میداند این کار علیه سعادت ابد اوست, پس هماکنون در عذاب الیم است ولی چون قیامت و سعادت ابدی برای او مطرح نیست او فقط خیال میکند که به دیگران دارد ستم میکند, در حالی که دارد به خودش ستم میکند ﴿وَ ما یَشْعُرُونَ﴾ این است دیگر.
بازگشت تمام بیرنگها به انسان
پرسش:...
پاسخ: این اَیمان خودشان را سوگند خودشان را سپر قرار دادند که به دیگران آسیب برسانند این نمیفهمند که دارند به زیان خودشان کار میکنند این را نمیفهمند اینکه الآن یک مینی گذاشته تا یک بسیجی را شهید کند این نمیفهمد که آتش برای خودش روشن کرده این که دستی به مال یتیم دراز کرده این نمیداند که الآن کبریت به شکم خود زده این نمیفهمد آنچه را که میفهمد با نکرا و شیطنت خیال میکند که با دسیسه مال را از یتیمی گرفته این همان است که درباره معاویه فرمود: «تلک النکّراء» است; این شیطنت است اینکه عقل نیست.
بنابراین کسی که دارد علیه برادر مسلمان حرفی میزند توطئهای میکند تمهیدی میکند, مقدمهچینی میکند در حقیقت دارد برای خود چاه میکند «مَن سلَّ سیف البغی قُتِل به وَ مَن حَفَر لأخیه بِئراً وَقَع فیها» اینها از بیانات نورانی معصومین(علیهم السّلام) است که ریشههای قرآنیاش همین امور یاد شده است اگر کسی برای دیگری چاه بکند خودش میافتد, شمشیر ستم را از غلاف به در آورد خودش با آن شمشیر کشته میشود خب.
پرسش:...
پاسخ: آن مؤمن, شهید میشود به سعادت ابد میرسد و اما این درونش شعله است وقتی که از مستی به در آمده میبیند که دفعتاً دارد میسوزد ﴿بَلْ تَأْتیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ﴾; دفعتاً میبیند دارد میسوزد این ﴿نارُ اللّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی اْلأَفْئِدَةِ﴾ را خودش روشن کرده است و نمیفهمد اگر کسی مسلمانی را شهید کرده است آن مسلمان, احدی الحسنیین نصیب او شد, اینکه ضرری نکرد ولی خود این کافر که به عذاب الیم گرفتار میشود الان دارد میسوزد ﴿یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمیمٍ آنٍ﴾ یا ﴿یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً﴾ و نمیفهمد, همین که سکر طبیعت یا مقام برطرف شد [و] به دوران احتضار رسیده است دفعتاً دارد میسوزد. این ﴿تَطَّلِعُ عَلَی اْلأَفْئِدَةِ﴾ که از شرق و غرب یا از شمال و جنوب یا از بالا و پایین نیامده, حالا آن عذابی که دست و پا را میسوزاند جهت دارد اما عذابی که فؤاد را میسوزاند که از جای دیگر نیامده و منافق گرفتار چنین عذابی است کافر گرفتار چنین عذابی است خب پس ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ﴾ ولی در حقیقت ﴿وَ هُوَ خادِعُهُمْ﴾ این یک بیان.
وسیله بودن نماز جهت تقرّب به خداوند
نماز یک کار بسیار مشکلی است فرمود: ﴿وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاّ عَلَی الْخاشِعینَ﴾ به ما در قرآن کریم ذات اقدس الهی دستور داد ﴿وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ﴾; توسل بجویید توسل بسیار چیز خوبی است اما چه چیزی وسیله است آن را هم باید کتاب و سنت بیان کند دیگر وگرنه اینکه تمسک به عام در شبهه مصداقیه است ما بگوییم فلان چیز خوب است برای اینکه خدا فرمود: ﴿وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ﴾ خب از کجا فلان چیز وسیله است به ما فرمود نماز وسیله است محبت اهلبیت وسیله است اقرار به گناه وسیله است این در همان مناجات شعبانیه و مانند آن آمده است که «ان کان قد دَنا اجلی و لم یدن [یدننی] منک عملی فقد جعلت الاقرار بالذنب الیک وسیلتی» لااقل اقرار دارم که گناه کردم همین اقرار به گناه و اعتراف به بد کردن وسیله است قرآن فرمود نماز وسیله خوبی است هر مشکلی دارید دو رکعت نماز بخوانید و از خدا حل مشکل را طلب بکنید ﴿وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ﴾.
سخن بودن نماز برای منافقین و ریا کاری آنها
بعد فرمود همین نماز برای مؤمنین آسان است برای دیگران خیلی سخت است ﴿وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاّ عَلَی الْخاشِعینَ﴾ چون انسان باید پیشانی خود و بینی خود را به خاک بمالد چهره خود را خاک مالی کند در پیشگاه خدا این کار برای منافق سخت است چون به خدا معتقد نیست لذا فرمود: ﴿وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی﴾ سخت برایشان خیلی سخت است همین دو رکعت نماز برایشان سخت است اما اگر دیگران باشند نه این را با نشاط انجام میدهند ﴿یُراؤُنَ النّاسَ﴾; آنها جلب رضای مردم را طلب میکنند.
ریاکاری منافقین
ریاکار دو تا کار میکند یکی اینکه به خدا معتقد نیست یکی اینکه به مردم نشان میدهد که من دارم برای خدا کار میکنم, چون آن کسی که به خدا معتقد است برای خدا کار بکند هرگز به مردم نشان نمیدهد مرایی آن نیست که به مردم نشان بدهد بگوید من دارم برای خدا کار میکنم این را نمیگویند مرایی مرایی آن است که خدا را نخواهد و به مردم نشان بدهد که من دارم برای خدا انجام میدهم لذا کاذب است وگرنه آن کسی که خدا مطلوب او است که دیگر مردم ارائه نمیکند که خب در این حال اینها خوشحالاند مسرورند ﴿یُراؤُنَ النّاسَ﴾ در این حال دیگر کسل نیستند.
در جریان جبهه رفتن فرمود: ﴿اثّاقَلْتُمْ إِلَی اْلأَرْضِ﴾; مثل اینکه به زمین بسته شدید مثل اینکه زمین را میخواهید به همراه بیاورید برایتان سخت است احساس سنگینی میکنید در موقع نماز هم اینچنین فرمود: ﴿وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی﴾ دو تا آیه که مربوط به ﴿کُسالی﴾ است در حال نماز است و هر دو برای منافقین است چون برای خودشان یک تحمیل میدانند چون معتقد به خدا که نیستند برایشان تحمیل میدانند آنجا که رضای مردم مطرح است با نشاط کار را انجام میدهند ﴿یُراؤُنَ النّاسَ﴾.
معنای اندک بودن ذکر خدا از طرف منافقین
بعد فرمود: ﴿وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً﴾ اینها ممکن است که منافقانه خیلی هم ذکر بگویند خیلی هم در سجده اشک بریزند اما ذکر اینها اندک است خدا به ما دستور داد فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثیراً﴾, درباره منافقین فرمود اینها ﴿وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً﴾ ﴿وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً﴾ معنایش این نیست که اینها کم به خدا معتقدند یا بعضی از ذکرهای اینها برای خداست اینها اصلاً به خدا معتقد نیستند یکی از روایاتی که جزء غرر روایات ماست و در ذیل همین آیه نقل شده است این است که از حضرت امیر(سلام الله علیه) بیان شده که اینها در علن به یاد خدایند نه در سرّ و درون آنچه علن است کم است ولو زیاد باشد آنچه در سرّ و درون است زیاد است ولو کم باشد چیزی که مقبول خداست که کم نیست و چیزی که مردود خداست که زیاد نیست لذا فرمود: ﴿وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً﴾ نه معنایش این است که اینها واقعاً به یاد خدا هستند منتها کم اینها اصلاً به یاد خدا نیستند فقط در حضور مردم به یاد خدا هستند اینهم قلیل است و قلیل هم بیاثر و قلیل چون با تقوا همراه نیست مردود است بیاثر است وگرنه ذکر کم را ولو مثقال ذرهای هم باشد ذات اقدس الهی قبول میکند.
در بعضی از نصوص آمده است «کیف یَقلُّ ما یُتَقبَّل»; چیزی که مقبول خداست چگونه کم میشود کم نیست پس اینکه فرمود: ﴿وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ قَلیلاً﴾ یعنی «وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاّ علناً» وگرنه در باطن اینها هرگز یاد خدا و نام خدا مطرح نیست و در قیامت که باطنها ظهور میکند پردهها کنار میرود آنگاه اینها میبینند در نهانشان و نهادشان چیزی نیست. اینها چون به خدا و قیامت معتقد نبودند و همین را یک تمدن فکر میپنداشتند بعد دفعتاً دیدند از درون خالیاند و از درونشان دارد شعله میجوشد مشابه این در آیات دیگر هم هست خواه به صورت مکر خواه به صورت خدعه در آیات دیگر هم هست. بعد فرمود اینها ﴿مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاء﴾.
فقه اللغة تذبذب
ذَبّ یعنی دفع کرد «ذُبّ» یعنی دفع شد «ذُباب» را هم که گفتند ذُباب, برای اینکه «کلّما ذب آبَ» چنین تعبیری درباره ذُباب آمده. مذبذب که ذبذبه است فَعْلَلَه است و این حرف تکرار شده است آن رفت و برگشت مکرر را میگویند اگر کسی یک راه خاصی را داشته باشد میرود و دیگر برنمیگردد و اما اگر راه برای او بسته باشد ناچار رد او مکرر میشود چنین حالتی را میگویند تردید اگر کسی راه بلد باشد در خروجی را بداند خب از مسجد به سمت در خروجی و از آنجا به فضای بیرون میرود این دیگر مردد نیست اما اگر کسی نابینا باشد از دیواری به دیوار مقابل میرود و دوباره برمیگردد میبیند راه نیست این رد مکرر را میگویند تردید که راه به جایی نمیبرد. اینگونه از تردیدها را هم میگویند تذبذب که راه خروجی ندارد اینها مرتب در حال اینطرف و آنطرفاند فرمود اینها نه در جمع مسلمیناند و نه در جمع کافران اینها در دور محور منافع خود میگردند.
استعمال تذبذب در خصوص منافقین
اینها نه با مسلمیناند نه با کافران ولی از نظر عقیده کافرند البته چنین کسی که به سود خود حرکت میکند نه به سمت خدا چنین کسی کافر است پس اینکه فرمود: ﴿مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاء﴾ نه معنایش این است که «مذبذبین لا الی الاسلام و لا الی الکفر» نه اینها کافرند چون فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً﴾, بعد دیگر نمیفرماید ﴿لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاء﴾ و اصولاً بین نفی و اثبات منزلهای نیست انسان یا مؤمن است یا مؤمن نیست پس هم برهان عقلی بر این است که تذبذب مستحیل است هم برهان نقلی و اما اینکه فرمود در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» هم قبلاً گذشت که اینها اصلاً در روز خطر کاملاً به کفر نزدیکاند; در سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» آیهٴ 167 این بود که ﴿وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَ نافَقُوا وَ قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِْلإیمانِ﴾, این ﴿أَقْرَبُ﴾ اقرب تعیینی است, نظیر ﴿اولوا الارحام بَعضهم اُولیٰ ببعض﴾ نه اقرب تفضیلی خب پس اینچنین نیست که اینها مذبذب بین الاسلام و الکفر باشند خب اینها واقعاً کافرند هم دلیل عقلی میگوید ما تذبذبی بین الایمان و الکفر نداریم انسان یا مؤمن است یا مؤمن نیست کسی اقرار نکرده باشد کافر است دیگر و هم اینکه در آیهٴ قبل داریم: ﴿إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً﴾, پس اینها واقعاً کافرند.
معنای تذبذب منافقین در آیه
اما اینکه فرمود: ﴿لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاء﴾ یعنی نه به سود مسلمین قدم بر میدارند نه به سود کافران حرف میزنند, اینها فقط به سود خودشان میاندیشند; فرصت طلباند نه اینکه نه اینها مسلماناند نه کافر.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب, بین کفر و اسلام درجه نیست [بلکه] بین مسلمین و کافرین درجه است اینها نه به سود مسلمین حرکت میکنند نه به سود کافران به سود خودشان حرکت میکنند. این قابل جمع است اما اینچنین نیست که اینها نه اسلام داشته باشند نه کفر نه مسلمان باشند نه کافر هم دلیل عقلی بر خلاف است, برای اینکه اگر کسی اقرار داشت میشود مؤمن نداشت میشود کافر دیگر دیگر بین ایمان و عدم ایمان که فاصله نیست. اینچنین نیست که اینها نه به اسلام نزدیک باشند نه به کفر اینها واقعاً کافرند; اما اینها نه به سود مسلمین کار میکنند نه به سود کافران [بلکه] اینها به سود خودشان کار میکنند: ﴿مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاء﴾, قهراً با آیهٴ 167 سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» که قبلاً گذشت مخالف نیست, چون آنجا فرمود: ﴿هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِْلإیمانِ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است