- 1163
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 48 سوره نساء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 48 سوره نساء"
- بهترین آیات قرآن برای مؤمنین
- تفاوت سیئات در فقه اصغر و فقه اکبر
- حکیمانه بودن مشیت الهی در بخشش و عذاب بندگان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْمًا عَظیمًا﴿48﴾
امیدبخش ترین آیه قرآن
مرحوم طبرسی(رضوان الله علیه) نقل کرد که محققون اهل تفسیر، این آیه را امیدبخشترین آیات میدانند، زیرا هیچ چیزی شرط مغفرت مادون شرک نیست، خدا خود شفیع است . معنای شفاعت هم در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید این است که دو صفت از اسمای الهی، محکمه را اداره کند. یک وقت است که انسان به محکمه عدل میرود، در محکمه عدل خدا قاضی، وصف عدل است. یک وقت انسان به محکمهای میرود که هم عدل، هم فضل دارند رسیدگی میکنند؛ خدای عادل متفضل دارد رسیدگی میکند. اینکه گفته میشود «اللهم عامِلنا بفَضلک و لاتُعامِلنا بعَدلک» یعنی ما را به محکمهای ببر که در آنجا هم عدل توست هم فضل تو و ما را در حسنات، برابر با عدل محاسبه بکنید که چیزی از ما کم نشود، حسنهای که انجام دادهایم ترک نشود به حساب بیاید. نوبت به سیئات که رسید، با فضل با ما رفتار بشود نه با عدل. اگر کسی به محکمهای میرود که قاضی آن محکمه، عدل است و فضل، این خیلی امیدوار است، زیرا همه حسنات او محفوظ است. هیچ کار خیری فراموش نمیشود، چون خدا عادل است و سیئات او احتمال بخشش دارد، چون با فضل بررسی میشود نه با عدل «الهی عامِلنی بفضلک» یعنی در سیئات، «و لاتُعامِلنی بعدلِک» یعنی در سیئات وگرنه در حسنات، ما به عدل خدا متکی هستیم. البته در حسنات هم اگر فضل ظهور کند یکی را خدا چند برابر اعطا میکند، حداقلاش عدل است که حسنات ما فراموش نمیشود و ضایع نمیشود. لذا امیدبخشترین آیات قرآن کریم همین آیه است، چون هیچ چیز شرط مغفرت است. آن آیهٴ سورهٴ «زمر» که فرمود خداوند، همه گناهان را میبخشد ، شرطش توبه است و توبه هم بسیار سخت است و این آیه، هیچ چیز شرط او نیست. وقتی این آیه نازل نشده بود، کسانی که اهل معصیت بودند در دنبال جنازه او اصحاب میگفتند که این عذاب میشود، برای اینکه گرچه مؤمن بود مسلمان بود حسنات فراوانی داشت؛ اما خب گناه کرده بود، معصوم که نبود. چون گناه کرد، برابر آیات تعذیب، اینها شهادت به عذاب او میدادند که این شخص، معذب است. وقتی این آیه نازل شد، دیگر ساکت شدند، زیرا هیچ کس نمیداند که خدا چه کسی را میبخشد و چه کسی را نمیبخشد. بنابراین شهادت نمیدادند که فلان شخص، اهل عذاب است و معذب میشود. از جاهایی که مرحوم امینالاسلام(رضوان الله علیه) در مجمعالبیان خیلی خوب بحث کرد همین جاست. این ظرافت ایشان در تبیان مرحوم طوسی در این قسمت نیست، خیلی آیات را خوب جمعبندی کرده است.
مروری بر شأن نزول آیه
در شأن نزول این آیه آمده است که وحشی، قاتل عموی رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حضرت حمزه سیدالشهداء(سلام الله علیه) وقتی آن حادثه را به بار آورد و ناکام ماند، به وعدههایی که به او دادند هم عمل نشد، این ﴿خسر الدنیا و الآخرة﴾ شد آیات الهی که بر او تلاوت میشد این میترسید بیاید. چند آیه بر او تلاوت شد این جرأت نکرد بیاید. آیهٴ سورهٴ محلّ بحث که بر او تلاوت شد این گفت که این یک قضیه جزئیهای بیش نیست، چون فرمود: ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾ معلوم نیست که من جزء آن ﴿من یشاء﴾ باشم یا نه. ولی وقتی آیهٴ سورهٴ «زمر» تلاوت شد که خدا همه گناهان را با توبه میآمرزد ، البته توبه واقعی کرد و آمد مسلمان شد ، چون توبه کرد، اعمال او بخشوده شد. آن آیهٴ سورهٴ «زمر» راجع به توبه است و این آیهٴ سورهٴ «نساء» که در دو جا بازگو شد ، راجع به بی توبه است؛ منتها قضیه، قضیه جزئیه است نه قضیه کلیه. در بحث دیروز اشاره شد که خداوند فرمود ما دون شرک را میآمرزد؛ اما ﴿لمن یشاء﴾. در سورهٴ «زمر» کلمه ذنوب جمع است، با الف و لام هم آمده و با کلمه جمیعاً هم مؤکد شده که فرمود: ﴿لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا﴾ هم کلمه ذنوب جمع است، هم مُحلّیٰ به الف و لام است، هم کلمه جمیع تأکید اوست. در اینجا این گونه از تأکیدات را ندارد، نفرمود «و یغفر جمیع الذنوب» یعنی جمیع مادون را، جز اطلاق. البته اگر ما بپذیریم که اینهم در صدد بیان شرک، است هم در صدد بیان همه معاصی مادون شرک، میشود از تعبیر ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾ اطلاق گرفت یعنی غیر شرک هر چه هست. چه اینکه مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان هم اطلاق گرفتند یا عموم استفاده کردند یعنی از این جهت، مجمل و مبهم نیست. همه گناهانی که غیر از شرک است خدا میآمرزد؛ اما ﴿لمن یشاء﴾ لذا فرمودند اجمال، در من یشاء است نه در ذنب، از چه کسی میبخشد معلوم نیست؛ اما همه گناهانی که غیر از شرک باشد خدا میبخشد: ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾.
بیان سرّ امیدبخش بودن آیه48
سرّ اینکه گفته شد این آیه، امیدبخشترین آیه است برای آن است که شفاعت خدا را که ﴿ارحم الراحمین﴾ است وعده داد. سرّ اینکه گفته شد این آیه، زمینه اغراق و اغوا و غرور را فراهم نمیکند، برای اینکه آیات دیگر جمع کرده است. فرمود هیچکس حق ندارد احساس امنیت کند و هیچ کس حق ندارد احساس ناامیدی کند، هر دو را قرآن محکوم کرد. یک وقت است کسی مغرور است، احساس امنیت میکند [و] میگوید دیگر خبری از عذاب نیست، این ممنوع است. اینجا فرمود: ﴿فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾ ؛ آنها که سرمایه را باختند احساس امنیت میکنند یک امنیت دروغ، چون به قهر خدا ایمان ندارند، به حسب ظاهر به علل و عوامل طبیعی تکیه میکنند و علل و عوامل طبیعی هم که به کام آنهاست، لذا ترسی ندارند. این امنیت دروغین را خدا محکوم کرد، فرمود: ﴿فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾ آنها که خود خدا وعده داد، فرمود: ﴿الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ اْلأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ﴾ آنها در امنیتاند ولی هیچکس اطمینان ندارد تا آخر به همین وضع میماند، خدا وعده امنیت به مؤمنین داده است؛ اما هیچ مؤمنی جزم به امنیت خود ندارد، پس آنها که خود را در امن میبینند، یک امنیت دروغین است و کسانی که خاسرند خود را در امن احساس میکنند. از آن طرف هم فرمود هیچکس حق ناامید شدن ندارد و کسانی که ناامیدند گمراهاند: ﴿وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضّالُّونَ﴾ . پس از آن طرف راه بسته است که کسی احساس ناامیدی کند، از این طرف هم راه بسته است که کسی احساس امنیت کند که هیچ خطری او را تهدید نمیکند، قهراً بین الخوف و الرجاء به سر میبرد، بین آن ناامیدی و بین این احساس امن به سر میبرد یعنی هم احتمال خطر میدهد هم احتمال ظفر میدهد، میشود بین الخوف و الرجاء. این بین الخوف و الرجاء وصف ممتاز مؤمن است که خداوند از مؤمنین به این وصف پسندیده یاد کرد، فرمود: ﴿یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا﴾؛ هم هراسناکاند هم امیدوار.
حالا آن آیاتی که نا امیدی را محکوم می کنند، در سورهٴ «حجر» آیهٴ 56 فرمود: ﴿وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضّالُّونَ﴾ که قنوط و ناامیدی را در این آیه، وصف ضالین دانسته است و محکوم کرده است در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» امن را هم وصف خاسرین دانست. آیهٴ 99 سورهٴ «اعراف» این است که ﴿أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾ کسی که میگوید هیچ قدرتی نیست که ما را زیر و رو کند، این خسارت دیده است، سرمایه را باخت. چون قدرتی فوق خود معتقد نیست و همه شرایط طبیعی را هم در اختیار خود دارد، این احساس امن میکند، یک امن دروغ. لذا آن که خود را در امان میبیند، آن سرمایه توحیدی خود را باخت ﴿فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾. از این دو آیه معلوم میشود که مؤمن، بین آن دو وصف به سر میبرد و با این دو وصف زندگی میکند یعنی نه ناامید است نه مغرور، بلکه با ترس و امید به سر میبرد: ﴿یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا﴾ خواهد بود؛ منتها آیاتی که وعید را به همراه دارند دارای درجاتی است و آیاتی که وعده را به همراه دارد، آنهم دارای درجات است. از بهترین آیات و امیدبخشترین آیاتی که وعده را به همراه دارد، همین آیهٴ محلّ بحث است، در قبالش آیات دیگری است که تلخترین وعید را هم به همراه دارد.
بهترین آیات قرآن برای مؤمنین
در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» چند آیه است که ابنعباس میگوید این هشت آیهای که در سورهٴ «نساء» است برای مؤمنین، بهتر از همه چیزهایی است که آفتاب بر او طلوع میکند . یکی از آن هشت آیهای که برابر استنباط ابنعباس برای مؤمن از هر چیزی که آفتاب بر او طلوع میکند بهتر است، همین آیه است که ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾ که در دو جای همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» مطرح شده است ، هر کسی احتمال میدهد که بخشوده بشود ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾. یکی از آن آیات هشتگانهای که باز در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است و امیدبخش است، آیهٴ سی ویکم است که قبلاً بحث شد. فرمود: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریمًا﴾ این مشروط است، آنهم در خصوص صغیره. فرمود اگر شما گناهان کبیره را مرتکب نشوید ما گناهان صغیرهتان را میبخشیم. خب کیست که مطمئن باشد گناه کبیره نکرده است، آن یک روزنه امید است. آنهم البته موجبه کلیه است، هر کسی گناهان کبیره را مرتکب نشد، از گناهان صغیره او بخشوده میشود. اینهم تجویز ارتکاب سیئات صغیره نیست، برای اینکه کسی تا الآن بر فرض گناه کبیره نکرد، از کجا تا آخر عمر مبتلا نمیشود و این آیهٴ 31 سورهٴ «نساء» همان طوری که قبلاً بحث شد، ناظر به آن جمعبندی هنگام محاسبه است. فرمود در هنگام جمعبندی محاسبه، اگر کسی به محکمه عدل خدا بیاید و در نامه اعمال او گناه بزرگ ثبت نشده باشد، گناهان کوچکش بخشیده میشود. خب، چه کسی اطمینان دارد که تا آخر عمر، حالا بر فرض تا الآن هیچ گناه کبیرهای نکرد تا آخر عمر اصلاً گناه کبیره نمیکند. لذا آن آیهٴ 31 هم به کسی اجازه ارتکاب گناه صغیره نمیدهد، چون اگر کسی جزم داشته باشد که تاکنون هیچ گناه کبیره نکرد و تا آخر عمر هم هیچ گناه کبیره نمیکند، یک چنین آدمی هم تن به سیئات صغیره هم نمیدهد، آن وقت میتوان گفت بالأخره این آیه نسبت به او تجویز را به همراه دارد، حالا اینچنین که نیست. غرض آن است که آیهٴ 31 سورهٴ «نساء» درباره خصوص سیئات صغیره است، آنهم به شرط پرهیز از کبائر. آیهٴ سورهٴ «زمر» به شرط توبه است، تنها آیهای که هیچ شرطی ندارد، فقط خدا را به عنوان «آخرُ مَن یَشفَعُ هم ارحمُ الراحمین» معرفی میکند، همین آیه است ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾ چه اینکه عذاب هم «لمن یشاء» است. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» قبلاً بحث شد که تعذیب هم به مشیت اوست، مغفرت هم به مشیت او. آیهٴ 284 سورهٴ «بقره» این بود که ﴿وَ إِنْ تُبْدُوا ما فی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ شما آنچه در دل دارید خدا حساب میکند، آنچه را که اظهار کردید، خدا حساب میکند.
تفاوت سیئات در فقه اصغر و فقه اکبر
ممکن است بعضی از امور در فقه اصغر سیئه تلقی نشود، مثل کسی که همت کرد قصد کرد، تصمیم گرفت اراده کرد که گناه بکند ولی حاصل نشد. گفتند یک تجری بیش نیست، آن فعل خارجی معصیت است، او انسان را از عدالت بیرون میبرد. فقه اصغر، درباره همین مسائل سخن میگوید ولی بحثهای تفسیری و کلامی با یک دید بازتری به نفس و خاطرات نفس و اعمال و حسنات و سیئات مینگرد فرمود آنچه در دل دارید، خدا حساب میکند ﴿وَ إِنْ تُبْدُوا ما فی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللّهُ﴾ خب، آن خاطراتی که در ضمیر انسان میگذرد، میبیند کسی از دوستان او پیشرفت کرده است، نگران است ولو این حسد را اظهار نمیکند تا بشود معصیت فقهی؛ اما خوشش نمیآید، بدش میآید، همین را خدا حساب میکند خیلی از فیوضات و برکات را از او میگیرد. خب، هر دوی ماها داشته باشیم بهتر است که، کم نمیآید. لذا گفتند اگر کسی از رقیبان یا رفیقان شما به جایی رسیدند و پیشرفت کردند و در ذهن شما خاطرهای خطور کرد که چرا او این خیر را پیدا کرد، برای او طلب مغفرت بکن، تعالی درجه مسئلت بکن، بگو خدایا! چندین برابر خیر به او بده، به ما هم بده که ما بشویم دو تا فرشته، خب این همه خیرات را ملائکه با هم دارند مگر نگرانند! آدم هر چه بالاتر باشد راحتتر زندگی میکند، نه از درون خود از خودسوزی آسیب میبیند، نه آن رفیق و رقیب او به او صدمه وارد میکند، چون او هم به خیرات رسیده است، خودش هم که ترقی کرده، آن وقت بهشت را به همراه دارد.
تبیین روایت «انا مدینة الحکمة و هی الجنة و انت یا علی بابها»
در همان بیان نورانی حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «انا مدینةُ الحکمه و هی الجنةُ و انتَ یا علیُّ بابُها» این خیلی از لطایف را به همراه دارد «انا مدینةُ الحکمة و هی الجنةُ و انت یا علیُّ بابُها»؛ من شهر حکمتم و حکمت، بهشت است و ای علی! تو در این بهشتی یعنی الآن من در بهشتم و الآن تو دربان بهشتی. حالا حکمتی که خدا به لقمان داده است، معرفت خدا و توحید خدا و اسما و صفات خدا و نبوت و رسالت و معاد و احکام و حکم الهی اینها همه حکمت است دیگر، یک حکیم نه حکیم مصطلح، حکیم به اصطلاح قرآن کریم، یک حکیم در بهشت زندگی میکند، الآن هم در بهشت است، راحت است. نه به کسی بد میکند و نه از ترقی کسی رنج میبرد. خب راحت است دیگر، آن وقت زندگی برای او شیرین است. اگر کسی این امور را نداشت خب، تحت محاسبه الهی است. فرمود: ﴿وَ إِنْ تُبْدُوا ما فی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللّهُ﴾ خیلی از مواقع است که انسان میبیند مدتها زحمت میکشد ولی بالأخره چیزی نشد و نمیشود، دیگر نمیداند چوب کجا را میخورد که. اگر ما از درون مشکلی نداشته باشیم، بیرون محظوری نداریم ما، هر کسی به هر جایی رسیده است ما شاکر باشیم، برای اینکه بالأخره نعمت است دیگر. وقتی شاکر بودیم و برای او مزید درجات طلب کردیم، خود ما هم میشویم یک فرشته. عدد فرشتهها را که غیر از خدا کسی نمیداند، اینها در کمال امن و رفاه زندگی میکنند، دیگر به جان هم نمیافتند، بهترین زندگی را ملائکه دارند. همین انسان میتواند آن راهها را طی کند مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرد که اگر انسان، راه راست را طی کند « لصافَحَتکُم الملائکةُ» ؛ ملائکه با شما مصافحه میکنند خب، یک راه خوبی است دیگر.
حکیمانه بودن مشیت الهی در بخشش و عذاب بندگان
به هر تقدیر، خاطرات انسان در محاسبه الهی است؛ اما چه کسی را معذب میکند و چه کسی را مشمول رحمت قرار میدهد، هر دو به مشیت او بسته است ﴿فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ خدایی که حکیم است، مشیت او حکیمانه است. یکی از جملههای نورانی صحیفه سجادیه امام سجاد(سلام الله علیه) این است که آن قدر خدا حکیم است که هر کسی، هر وسیلهای بخواهد به کار ببرد که حکمت خدا تغییر کند، ممکن نیست. در آن دعا عرض میکند «یا مَن لا تُبَدِّلُ حکمَته الوَسائل»؛ ای خدایی که جز حکمت، چیزی نداری و هر کسی هر وسیلهای ارائه کند که شما ـ معاذ الله ـ یک کارتان بر خلاف حکمت باشد، نیست. اگر شفاعت است، اگر توبه است، اگر اشک و آه و ناله است، همه اینها باعث میشود که خدای حکیم بر مجرای حکمت کاری را انجام بدهد. گاهی میبینید کسی مینالد، متوسل میشود، ضجهها میکند، نالهها میکند، از زید و عمرو دعا التماس میکند که به مقصدی برسد، این مقصد به سود و صلاح او نیست، این شخص هر وسیلهای که گرفته است؛ اربعین گرفت، روزههای مستحبی گرفت، نمازهای مستحبی خواند، زیارتها رفت نشد، این نمیداند به سود او نیست، چه میداند. مثل کودکی که با اشک و گریه و ناله از مادرش غذایی طلب میکند که این غذا برای او زیانبار است، ضرر دارد برای او. خب، با خلوص، این بچه میخواهد، واقعاً هم میخواهد و نالهها هم میکند و شیون میکشد؛ اما خب مصلحت نیست به او نمیدهند دیگر. این جمله نورانی دعای «افتتاح» که «و لعلّ الذی أبطَأَ عنّی هو خیرٌ لی» یعنی خدایا! خیلی من چیز خواستم تو ندادی یا تأخیر کردی، ابتاع کردی شاید آن ابتاع خیر بود برای من، من نمیدانم. این است که آدم خیلی از چیزها را میخواهد، مخلصاً هم میخواهد، نه اینکه در خواستن کوتاهی بکند ولی به او نمیرسد. ادب خواستن این نیست که ما بگوییم خدایا! فلان چیز را به من بده، باید بگوییم خدایا! خیر به من بده، ما که نمیدانیم آن چیز خیر ماست. خیلی از چیزهاست که ﴿وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرُّ لَکُمْ﴾ ما نه از مقدمات کار باخبریم، نه از مؤخرات کار باخبریم، نه از همراههای آن کار باخبریم، آن وقت چیزی که محفوف به جهات جهل است، این را به خدا پیشنهاد میدهیم که به ما این را بده «و لعل الذی أبطَأَ عنّی هو خیرٌ لی لِعلمِک بعاقَبةِ الامور» . لذا هیچ کسی نمیتواند بگوید چون برابر با مشیت است ـ معاذ الله ـ او به دلخواه کار میکند، مشیت او عین حکمت اوست. پس ﴿فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ﴾ حکیماً؛ ﴿وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ﴾ حکیماً هم مشیت او درباره مغفرت با حکمت است، هم مشیت او درباره عذاب با حکمت و انسان را بین این دو وصف نگه میدارد ﴿فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ هیچ چیز هم جلوی مشیت او را نمیگیرد، چون مشیت او قاهر است.
بیرون از رحمت الهی بودن برخی از انسانها
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿فیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ﴾ بعضیها هستند از منطقه رحمت بیروناند، چون حکمت خدا اینچنین ترسیم کرده است. مثل اینکه منافقان، کافران آنها که گرفتار شرکاند، نه مادون شرک، مادون شرک را به دنبال شرک دارند. درباره آنها ولو وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شفاعت کند باز خدا نمیآمرزد، با اینکه قرآن کریم وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به عنوان یک شفیع رسمی معرفی کرد، فرمود: اگر تبهکاران بیایند به سراغ تو، استغفار بکنند، تو برای اینها طلب مغفرت بکنی، خدا اینها را میآمرزد ، شرط اصلیاش توبه اینهاست از شرک و گناه. منافق و همچنین کافر چون آن شرط اصلی را انجام نداد اگر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم برای آنها استغفار کند و هفتاد بار هم طلب مغفرت بکند، بیاثر است، چون اینها به جایی رسیدهاند ﴿سَواءٌ عَلَیْهِمْ ءَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ﴾ اگر کسی به جایی رسیده است که هیچ حرف در او اثر ندارد، هیچ استغفار ولو استغفار پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم درباره آنها اثر ندارد. چه اینکه آیهٴ شش سورهٴ «منافقین» همین است، فرمود: ﴿سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ﴾، ﴿لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ﴾ که «لن» برای نفی تأکید است، نه تعبید البته. مشابه این مضمون در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» هم هست، فرمود که آیهٴ 80 سورهٴ «توبه» این است که ﴿اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ﴾ اینچنین است، پس استغفار ذات اقدس الهی محدود است.
منحصر به ذات ربوبی بودن مغفرت در فرهنگ قرآن
مطلب دیگر این است که در قرآن کریم مغفرت، منحصر شد به خدا که ﴿وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ﴾؛ غیر از خدا احدی غافر نیست، هیچ کسی گناه را نمیبخشد مگر ذات اقدس الهی، این ﴿وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ﴾ در آیهٴ 135 سورهٴ «آل عمران» بود که گذشت یعنی جز خدا، احدی غافر نیست. این درباره گناهان نسبت به حق. اما گناهانی که مربوط به حق الناس است؛ کسی نسبت به کسی بد کرده است، حق کسی را گرفت، اینجا البته غفران به عهده صاحب حق است، چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «شوری» وقتی مؤمنین را میستاید، میفرماید مؤمنین کسانیاند که آیهٴ 37 سورهٴ «شوری» این است که ﴿وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ﴾ اگر نسبت به کسی غضب کردند، او را میبخشند، این بخشش از حق خود آدم است وگرنه آن گناه شرعی را جز ذات اقدس الهی احدی نمیبخشد و او هم که میبخشد براساس حکمت است.
«و الحمد لله رب العالمین»
- بهترین آیات قرآن برای مؤمنین
- تفاوت سیئات در فقه اصغر و فقه اکبر
- حکیمانه بودن مشیت الهی در بخشش و عذاب بندگان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْمًا عَظیمًا﴿48﴾
امیدبخش ترین آیه قرآن
مرحوم طبرسی(رضوان الله علیه) نقل کرد که محققون اهل تفسیر، این آیه را امیدبخشترین آیات میدانند، زیرا هیچ چیزی شرط مغفرت مادون شرک نیست، خدا خود شفیع است . معنای شفاعت هم در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید این است که دو صفت از اسمای الهی، محکمه را اداره کند. یک وقت است که انسان به محکمه عدل میرود، در محکمه عدل خدا قاضی، وصف عدل است. یک وقت انسان به محکمهای میرود که هم عدل، هم فضل دارند رسیدگی میکنند؛ خدای عادل متفضل دارد رسیدگی میکند. اینکه گفته میشود «اللهم عامِلنا بفَضلک و لاتُعامِلنا بعَدلک» یعنی ما را به محکمهای ببر که در آنجا هم عدل توست هم فضل تو و ما را در حسنات، برابر با عدل محاسبه بکنید که چیزی از ما کم نشود، حسنهای که انجام دادهایم ترک نشود به حساب بیاید. نوبت به سیئات که رسید، با فضل با ما رفتار بشود نه با عدل. اگر کسی به محکمهای میرود که قاضی آن محکمه، عدل است و فضل، این خیلی امیدوار است، زیرا همه حسنات او محفوظ است. هیچ کار خیری فراموش نمیشود، چون خدا عادل است و سیئات او احتمال بخشش دارد، چون با فضل بررسی میشود نه با عدل «الهی عامِلنی بفضلک» یعنی در سیئات، «و لاتُعامِلنی بعدلِک» یعنی در سیئات وگرنه در حسنات، ما به عدل خدا متکی هستیم. البته در حسنات هم اگر فضل ظهور کند یکی را خدا چند برابر اعطا میکند، حداقلاش عدل است که حسنات ما فراموش نمیشود و ضایع نمیشود. لذا امیدبخشترین آیات قرآن کریم همین آیه است، چون هیچ چیز شرط مغفرت است. آن آیهٴ سورهٴ «زمر» که فرمود خداوند، همه گناهان را میبخشد ، شرطش توبه است و توبه هم بسیار سخت است و این آیه، هیچ چیز شرط او نیست. وقتی این آیه نازل نشده بود، کسانی که اهل معصیت بودند در دنبال جنازه او اصحاب میگفتند که این عذاب میشود، برای اینکه گرچه مؤمن بود مسلمان بود حسنات فراوانی داشت؛ اما خب گناه کرده بود، معصوم که نبود. چون گناه کرد، برابر آیات تعذیب، اینها شهادت به عذاب او میدادند که این شخص، معذب است. وقتی این آیه نازل شد، دیگر ساکت شدند، زیرا هیچ کس نمیداند که خدا چه کسی را میبخشد و چه کسی را نمیبخشد. بنابراین شهادت نمیدادند که فلان شخص، اهل عذاب است و معذب میشود. از جاهایی که مرحوم امینالاسلام(رضوان الله علیه) در مجمعالبیان خیلی خوب بحث کرد همین جاست. این ظرافت ایشان در تبیان مرحوم طوسی در این قسمت نیست، خیلی آیات را خوب جمعبندی کرده است.
مروری بر شأن نزول آیه
در شأن نزول این آیه آمده است که وحشی، قاتل عموی رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حضرت حمزه سیدالشهداء(سلام الله علیه) وقتی آن حادثه را به بار آورد و ناکام ماند، به وعدههایی که به او دادند هم عمل نشد، این ﴿خسر الدنیا و الآخرة﴾ شد آیات الهی که بر او تلاوت میشد این میترسید بیاید. چند آیه بر او تلاوت شد این جرأت نکرد بیاید. آیهٴ سورهٴ محلّ بحث که بر او تلاوت شد این گفت که این یک قضیه جزئیهای بیش نیست، چون فرمود: ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾ معلوم نیست که من جزء آن ﴿من یشاء﴾ باشم یا نه. ولی وقتی آیهٴ سورهٴ «زمر» تلاوت شد که خدا همه گناهان را با توبه میآمرزد ، البته توبه واقعی کرد و آمد مسلمان شد ، چون توبه کرد، اعمال او بخشوده شد. آن آیهٴ سورهٴ «زمر» راجع به توبه است و این آیهٴ سورهٴ «نساء» که در دو جا بازگو شد ، راجع به بی توبه است؛ منتها قضیه، قضیه جزئیه است نه قضیه کلیه. در بحث دیروز اشاره شد که خداوند فرمود ما دون شرک را میآمرزد؛ اما ﴿لمن یشاء﴾. در سورهٴ «زمر» کلمه ذنوب جمع است، با الف و لام هم آمده و با کلمه جمیعاً هم مؤکد شده که فرمود: ﴿لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا﴾ هم کلمه ذنوب جمع است، هم مُحلّیٰ به الف و لام است، هم کلمه جمیع تأکید اوست. در اینجا این گونه از تأکیدات را ندارد، نفرمود «و یغفر جمیع الذنوب» یعنی جمیع مادون را، جز اطلاق. البته اگر ما بپذیریم که اینهم در صدد بیان شرک، است هم در صدد بیان همه معاصی مادون شرک، میشود از تعبیر ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾ اطلاق گرفت یعنی غیر شرک هر چه هست. چه اینکه مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان هم اطلاق گرفتند یا عموم استفاده کردند یعنی از این جهت، مجمل و مبهم نیست. همه گناهانی که غیر از شرک است خدا میآمرزد؛ اما ﴿لمن یشاء﴾ لذا فرمودند اجمال، در من یشاء است نه در ذنب، از چه کسی میبخشد معلوم نیست؛ اما همه گناهانی که غیر از شرک باشد خدا میبخشد: ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾.
بیان سرّ امیدبخش بودن آیه48
سرّ اینکه گفته شد این آیه، امیدبخشترین آیه است برای آن است که شفاعت خدا را که ﴿ارحم الراحمین﴾ است وعده داد. سرّ اینکه گفته شد این آیه، زمینه اغراق و اغوا و غرور را فراهم نمیکند، برای اینکه آیات دیگر جمع کرده است. فرمود هیچکس حق ندارد احساس امنیت کند و هیچ کس حق ندارد احساس ناامیدی کند، هر دو را قرآن محکوم کرد. یک وقت است کسی مغرور است، احساس امنیت میکند [و] میگوید دیگر خبری از عذاب نیست، این ممنوع است. اینجا فرمود: ﴿فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾ ؛ آنها که سرمایه را باختند احساس امنیت میکنند یک امنیت دروغ، چون به قهر خدا ایمان ندارند، به حسب ظاهر به علل و عوامل طبیعی تکیه میکنند و علل و عوامل طبیعی هم که به کام آنهاست، لذا ترسی ندارند. این امنیت دروغین را خدا محکوم کرد، فرمود: ﴿فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾ آنها که خود خدا وعده داد، فرمود: ﴿الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ اْلأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ﴾ آنها در امنیتاند ولی هیچکس اطمینان ندارد تا آخر به همین وضع میماند، خدا وعده امنیت به مؤمنین داده است؛ اما هیچ مؤمنی جزم به امنیت خود ندارد، پس آنها که خود را در امن میبینند، یک امنیت دروغین است و کسانی که خاسرند خود را در امن احساس میکنند. از آن طرف هم فرمود هیچکس حق ناامید شدن ندارد و کسانی که ناامیدند گمراهاند: ﴿وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضّالُّونَ﴾ . پس از آن طرف راه بسته است که کسی احساس ناامیدی کند، از این طرف هم راه بسته است که کسی احساس امنیت کند که هیچ خطری او را تهدید نمیکند، قهراً بین الخوف و الرجاء به سر میبرد، بین آن ناامیدی و بین این احساس امن به سر میبرد یعنی هم احتمال خطر میدهد هم احتمال ظفر میدهد، میشود بین الخوف و الرجاء. این بین الخوف و الرجاء وصف ممتاز مؤمن است که خداوند از مؤمنین به این وصف پسندیده یاد کرد، فرمود: ﴿یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا﴾؛ هم هراسناکاند هم امیدوار.
حالا آن آیاتی که نا امیدی را محکوم می کنند، در سورهٴ «حجر» آیهٴ 56 فرمود: ﴿وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضّالُّونَ﴾ که قنوط و ناامیدی را در این آیه، وصف ضالین دانسته است و محکوم کرده است در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» امن را هم وصف خاسرین دانست. آیهٴ 99 سورهٴ «اعراف» این است که ﴿أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾ کسی که میگوید هیچ قدرتی نیست که ما را زیر و رو کند، این خسارت دیده است، سرمایه را باخت. چون قدرتی فوق خود معتقد نیست و همه شرایط طبیعی را هم در اختیار خود دارد، این احساس امن میکند، یک امن دروغ. لذا آن که خود را در امان میبیند، آن سرمایه توحیدی خود را باخت ﴿فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ﴾. از این دو آیه معلوم میشود که مؤمن، بین آن دو وصف به سر میبرد و با این دو وصف زندگی میکند یعنی نه ناامید است نه مغرور، بلکه با ترس و امید به سر میبرد: ﴿یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا﴾ خواهد بود؛ منتها آیاتی که وعید را به همراه دارند دارای درجاتی است و آیاتی که وعده را به همراه دارد، آنهم دارای درجات است. از بهترین آیات و امیدبخشترین آیاتی که وعده را به همراه دارد، همین آیهٴ محلّ بحث است، در قبالش آیات دیگری است که تلخترین وعید را هم به همراه دارد.
بهترین آیات قرآن برای مؤمنین
در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» چند آیه است که ابنعباس میگوید این هشت آیهای که در سورهٴ «نساء» است برای مؤمنین، بهتر از همه چیزهایی است که آفتاب بر او طلوع میکند . یکی از آن هشت آیهای که برابر استنباط ابنعباس برای مؤمن از هر چیزی که آفتاب بر او طلوع میکند بهتر است، همین آیه است که ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾ که در دو جای همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» مطرح شده است ، هر کسی احتمال میدهد که بخشوده بشود ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾. یکی از آن آیات هشتگانهای که باز در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است و امیدبخش است، آیهٴ سی ویکم است که قبلاً بحث شد. فرمود: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریمًا﴾ این مشروط است، آنهم در خصوص صغیره. فرمود اگر شما گناهان کبیره را مرتکب نشوید ما گناهان صغیرهتان را میبخشیم. خب کیست که مطمئن باشد گناه کبیره نکرده است، آن یک روزنه امید است. آنهم البته موجبه کلیه است، هر کسی گناهان کبیره را مرتکب نشد، از گناهان صغیره او بخشوده میشود. اینهم تجویز ارتکاب سیئات صغیره نیست، برای اینکه کسی تا الآن بر فرض گناه کبیره نکرد، از کجا تا آخر عمر مبتلا نمیشود و این آیهٴ 31 سورهٴ «نساء» همان طوری که قبلاً بحث شد، ناظر به آن جمعبندی هنگام محاسبه است. فرمود در هنگام جمعبندی محاسبه، اگر کسی به محکمه عدل خدا بیاید و در نامه اعمال او گناه بزرگ ثبت نشده باشد، گناهان کوچکش بخشیده میشود. خب، چه کسی اطمینان دارد که تا آخر عمر، حالا بر فرض تا الآن هیچ گناه کبیرهای نکرد تا آخر عمر اصلاً گناه کبیره نمیکند. لذا آن آیهٴ 31 هم به کسی اجازه ارتکاب گناه صغیره نمیدهد، چون اگر کسی جزم داشته باشد که تاکنون هیچ گناه کبیره نکرد و تا آخر عمر هم هیچ گناه کبیره نمیکند، یک چنین آدمی هم تن به سیئات صغیره هم نمیدهد، آن وقت میتوان گفت بالأخره این آیه نسبت به او تجویز را به همراه دارد، حالا اینچنین که نیست. غرض آن است که آیهٴ 31 سورهٴ «نساء» درباره خصوص سیئات صغیره است، آنهم به شرط پرهیز از کبائر. آیهٴ سورهٴ «زمر» به شرط توبه است، تنها آیهای که هیچ شرطی ندارد، فقط خدا را به عنوان «آخرُ مَن یَشفَعُ هم ارحمُ الراحمین» معرفی میکند، همین آیه است ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾ چه اینکه عذاب هم «لمن یشاء» است. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» قبلاً بحث شد که تعذیب هم به مشیت اوست، مغفرت هم به مشیت او. آیهٴ 284 سورهٴ «بقره» این بود که ﴿وَ إِنْ تُبْدُوا ما فی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ شما آنچه در دل دارید خدا حساب میکند، آنچه را که اظهار کردید، خدا حساب میکند.
تفاوت سیئات در فقه اصغر و فقه اکبر
ممکن است بعضی از امور در فقه اصغر سیئه تلقی نشود، مثل کسی که همت کرد قصد کرد، تصمیم گرفت اراده کرد که گناه بکند ولی حاصل نشد. گفتند یک تجری بیش نیست، آن فعل خارجی معصیت است، او انسان را از عدالت بیرون میبرد. فقه اصغر، درباره همین مسائل سخن میگوید ولی بحثهای تفسیری و کلامی با یک دید بازتری به نفس و خاطرات نفس و اعمال و حسنات و سیئات مینگرد فرمود آنچه در دل دارید، خدا حساب میکند ﴿وَ إِنْ تُبْدُوا ما فی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللّهُ﴾ خب، آن خاطراتی که در ضمیر انسان میگذرد، میبیند کسی از دوستان او پیشرفت کرده است، نگران است ولو این حسد را اظهار نمیکند تا بشود معصیت فقهی؛ اما خوشش نمیآید، بدش میآید، همین را خدا حساب میکند خیلی از فیوضات و برکات را از او میگیرد. خب، هر دوی ماها داشته باشیم بهتر است که، کم نمیآید. لذا گفتند اگر کسی از رقیبان یا رفیقان شما به جایی رسیدند و پیشرفت کردند و در ذهن شما خاطرهای خطور کرد که چرا او این خیر را پیدا کرد، برای او طلب مغفرت بکن، تعالی درجه مسئلت بکن، بگو خدایا! چندین برابر خیر به او بده، به ما هم بده که ما بشویم دو تا فرشته، خب این همه خیرات را ملائکه با هم دارند مگر نگرانند! آدم هر چه بالاتر باشد راحتتر زندگی میکند، نه از درون خود از خودسوزی آسیب میبیند، نه آن رفیق و رقیب او به او صدمه وارد میکند، چون او هم به خیرات رسیده است، خودش هم که ترقی کرده، آن وقت بهشت را به همراه دارد.
تبیین روایت «انا مدینة الحکمة و هی الجنة و انت یا علی بابها»
در همان بیان نورانی حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «انا مدینةُ الحکمه و هی الجنةُ و انتَ یا علیُّ بابُها» این خیلی از لطایف را به همراه دارد «انا مدینةُ الحکمة و هی الجنةُ و انت یا علیُّ بابُها»؛ من شهر حکمتم و حکمت، بهشت است و ای علی! تو در این بهشتی یعنی الآن من در بهشتم و الآن تو دربان بهشتی. حالا حکمتی که خدا به لقمان داده است، معرفت خدا و توحید خدا و اسما و صفات خدا و نبوت و رسالت و معاد و احکام و حکم الهی اینها همه حکمت است دیگر، یک حکیم نه حکیم مصطلح، حکیم به اصطلاح قرآن کریم، یک حکیم در بهشت زندگی میکند، الآن هم در بهشت است، راحت است. نه به کسی بد میکند و نه از ترقی کسی رنج میبرد. خب راحت است دیگر، آن وقت زندگی برای او شیرین است. اگر کسی این امور را نداشت خب، تحت محاسبه الهی است. فرمود: ﴿وَ إِنْ تُبْدُوا ما فی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللّهُ﴾ خیلی از مواقع است که انسان میبیند مدتها زحمت میکشد ولی بالأخره چیزی نشد و نمیشود، دیگر نمیداند چوب کجا را میخورد که. اگر ما از درون مشکلی نداشته باشیم، بیرون محظوری نداریم ما، هر کسی به هر جایی رسیده است ما شاکر باشیم، برای اینکه بالأخره نعمت است دیگر. وقتی شاکر بودیم و برای او مزید درجات طلب کردیم، خود ما هم میشویم یک فرشته. عدد فرشتهها را که غیر از خدا کسی نمیداند، اینها در کمال امن و رفاه زندگی میکنند، دیگر به جان هم نمیافتند، بهترین زندگی را ملائکه دارند. همین انسان میتواند آن راهها را طی کند مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل کرد که اگر انسان، راه راست را طی کند « لصافَحَتکُم الملائکةُ» ؛ ملائکه با شما مصافحه میکنند خب، یک راه خوبی است دیگر.
حکیمانه بودن مشیت الهی در بخشش و عذاب بندگان
به هر تقدیر، خاطرات انسان در محاسبه الهی است؛ اما چه کسی را معذب میکند و چه کسی را مشمول رحمت قرار میدهد، هر دو به مشیت او بسته است ﴿فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ خدایی که حکیم است، مشیت او حکیمانه است. یکی از جملههای نورانی صحیفه سجادیه امام سجاد(سلام الله علیه) این است که آن قدر خدا حکیم است که هر کسی، هر وسیلهای بخواهد به کار ببرد که حکمت خدا تغییر کند، ممکن نیست. در آن دعا عرض میکند «یا مَن لا تُبَدِّلُ حکمَته الوَسائل»؛ ای خدایی که جز حکمت، چیزی نداری و هر کسی هر وسیلهای ارائه کند که شما ـ معاذ الله ـ یک کارتان بر خلاف حکمت باشد، نیست. اگر شفاعت است، اگر توبه است، اگر اشک و آه و ناله است، همه اینها باعث میشود که خدای حکیم بر مجرای حکمت کاری را انجام بدهد. گاهی میبینید کسی مینالد، متوسل میشود، ضجهها میکند، نالهها میکند، از زید و عمرو دعا التماس میکند که به مقصدی برسد، این مقصد به سود و صلاح او نیست، این شخص هر وسیلهای که گرفته است؛ اربعین گرفت، روزههای مستحبی گرفت، نمازهای مستحبی خواند، زیارتها رفت نشد، این نمیداند به سود او نیست، چه میداند. مثل کودکی که با اشک و گریه و ناله از مادرش غذایی طلب میکند که این غذا برای او زیانبار است، ضرر دارد برای او. خب، با خلوص، این بچه میخواهد، واقعاً هم میخواهد و نالهها هم میکند و شیون میکشد؛ اما خب مصلحت نیست به او نمیدهند دیگر. این جمله نورانی دعای «افتتاح» که «و لعلّ الذی أبطَأَ عنّی هو خیرٌ لی» یعنی خدایا! خیلی من چیز خواستم تو ندادی یا تأخیر کردی، ابتاع کردی شاید آن ابتاع خیر بود برای من، من نمیدانم. این است که آدم خیلی از چیزها را میخواهد، مخلصاً هم میخواهد، نه اینکه در خواستن کوتاهی بکند ولی به او نمیرسد. ادب خواستن این نیست که ما بگوییم خدایا! فلان چیز را به من بده، باید بگوییم خدایا! خیر به من بده، ما که نمیدانیم آن چیز خیر ماست. خیلی از چیزهاست که ﴿وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرُّ لَکُمْ﴾ ما نه از مقدمات کار باخبریم، نه از مؤخرات کار باخبریم، نه از همراههای آن کار باخبریم، آن وقت چیزی که محفوف به جهات جهل است، این را به خدا پیشنهاد میدهیم که به ما این را بده «و لعل الذی أبطَأَ عنّی هو خیرٌ لی لِعلمِک بعاقَبةِ الامور» . لذا هیچ کسی نمیتواند بگوید چون برابر با مشیت است ـ معاذ الله ـ او به دلخواه کار میکند، مشیت او عین حکمت اوست. پس ﴿فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ﴾ حکیماً؛ ﴿وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ﴾ حکیماً هم مشیت او درباره مغفرت با حکمت است، هم مشیت او درباره عذاب با حکمت و انسان را بین این دو وصف نگه میدارد ﴿فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ هیچ چیز هم جلوی مشیت او را نمیگیرد، چون مشیت او قاهر است.
بیرون از رحمت الهی بودن برخی از انسانها
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿فیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ﴾ بعضیها هستند از منطقه رحمت بیروناند، چون حکمت خدا اینچنین ترسیم کرده است. مثل اینکه منافقان، کافران آنها که گرفتار شرکاند، نه مادون شرک، مادون شرک را به دنبال شرک دارند. درباره آنها ولو وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شفاعت کند باز خدا نمیآمرزد، با اینکه قرآن کریم وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به عنوان یک شفیع رسمی معرفی کرد، فرمود: اگر تبهکاران بیایند به سراغ تو، استغفار بکنند، تو برای اینها طلب مغفرت بکنی، خدا اینها را میآمرزد ، شرط اصلیاش توبه اینهاست از شرک و گناه. منافق و همچنین کافر چون آن شرط اصلی را انجام نداد اگر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم برای آنها استغفار کند و هفتاد بار هم طلب مغفرت بکند، بیاثر است، چون اینها به جایی رسیدهاند ﴿سَواءٌ عَلَیْهِمْ ءَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ﴾ اگر کسی به جایی رسیده است که هیچ حرف در او اثر ندارد، هیچ استغفار ولو استغفار پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم درباره آنها اثر ندارد. چه اینکه آیهٴ شش سورهٴ «منافقین» همین است، فرمود: ﴿سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ﴾، ﴿لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ﴾ که «لن» برای نفی تأکید است، نه تعبید البته. مشابه این مضمون در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» هم هست، فرمود که آیهٴ 80 سورهٴ «توبه» این است که ﴿اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ﴾ اینچنین است، پس استغفار ذات اقدس الهی محدود است.
منحصر به ذات ربوبی بودن مغفرت در فرهنگ قرآن
مطلب دیگر این است که در قرآن کریم مغفرت، منحصر شد به خدا که ﴿وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ﴾؛ غیر از خدا احدی غافر نیست، هیچ کسی گناه را نمیبخشد مگر ذات اقدس الهی، این ﴿وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ﴾ در آیهٴ 135 سورهٴ «آل عمران» بود که گذشت یعنی جز خدا، احدی غافر نیست. این درباره گناهان نسبت به حق. اما گناهانی که مربوط به حق الناس است؛ کسی نسبت به کسی بد کرده است، حق کسی را گرفت، اینجا البته غفران به عهده صاحب حق است، چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «شوری» وقتی مؤمنین را میستاید، میفرماید مؤمنین کسانیاند که آیهٴ 37 سورهٴ «شوری» این است که ﴿وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ﴾ اگر نسبت به کسی غضب کردند، او را میبخشند، این بخشش از حق خود آدم است وگرنه آن گناه شرعی را جز ذات اقدس الهی احدی نمیبخشد و او هم که میبخشد براساس حکمت است.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است