- 564
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 47 و 48 سوره نساء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 47 و 48 سوره نساء"
- تعابیر مختلف قرآن از اهل کتاب؛
- دستور الهی مبنی بر ایمان آوردن اهل کتاب؛
- معنی عدم آمرزش شرک از جانب خداوند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقًا لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً ﴿47﴾ إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْمًا عَظیمًا ﴿48﴾
تعبیر مختلف قرآن از اهل کتاب
تعبیری که قرآن کریم درباره اهل کتاب دارد دو گونه است: گاهی میفرماید اینها ﴿أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ﴾ یا این نشانه آن است که همه کتاب را نمیدانند یا برای آن است که اینها عالم به همه تورات و انجیل نیستند، نظیر مقلدان از یهودیت و مسیحیت و عوام آنها یا برای آن است که کتابشان تحریف شده است، همه مطالب کتاب در دست آنها نیست. اگر ناظر به مطلب اول باشد که اینها ﴿أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ﴾، برای اینکه جزء توده مردماند نه جزء علمای اینها، قهراً آن تعبیر دیگر که ﴿اوتوا الکتاب﴾ است، شامل علمایشان میشود که همه تورات و انجیل را آگاهند و اگر به لحاظ این باشد که تورات و انجیل اصیل، محرف شد و آنچه در دست یهودیت و مسیحیت است، کتاب محرف است پس همه اینها چه علما چه غیر علما، اینها ﴿أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ﴾اند و اگر تعبیر شده است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ﴾ این به لحاظ اسلاف اینهاست، آن وقتی که تورات اصیل را اینها تلقی کردهاند از موسای کلیم(علیه السلام)، بدون تحریف. لذا گاهی ﴿أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ﴾، گاهی ﴿اوتوا الکتاب﴾ تعبیر میشود.
دستور الهی مبنی بر ایمان آوردن اهل کتاب
مطلب دوم آن است، چون در آن کتاب، ادله حقانیت اسلام و رسالت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مبسوطاً آمده است، لذا خدا میفرماید: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا﴾ این نظیر همان تعلیق حکم بر وصف، مشعر به علیت است خواهد بود. مثل اینکه بگویند شما آقایان ای کسانی که آفتاب را میبینید، ای کسانی که چشمتان باز است و آفتاب را میبینید، از نورش استفاده کنید. ای بینندهها! از نور آفتاب استفاده کنید. ای باسوادها! از کتاب استفاده کنید یعنی شما که میدانید به علمتان عمل کنید. لذا این یک تکلیف تحمیلی نیست که خداوند به یهودیها و مسیحیها بفرماید که به قرآن ایمان بیاورید. نفرمود ای یهودیها، ای مسیحیها ایمان بیاورید، فرمود ای کسانی که ما به شما کتاب دادیم یعنی همه این حرفها در آن کتاب هست دیگر و این جمله ﴿بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقًا لِما مَعَکُمْ﴾ هم تأیید آن مطلب است. پس یک تکلیف تحمیلی نیست، بلکه تعلیل را به همراه دارد، این دو مطلب.
بررسی معنای ﴿ان نطمس﴾ در آیه
سوم اینکه بعضیها احتمال دادند، این ﴿نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها﴾ به این صورت است که چهره اینها برمیگردد به پشت سر و دست و مقادیم بدن اینها، قسمت جلو قرار دارد، روی اینها به پشت سر. برای اینکه اینها میخواهند نامه اعمال را از پشت دریافت کنند؛ از پشت سر دریافت کنند. آنها که کتاب اعمالشان را از پشت سر دریافت میکنند، نحوه تعذیبشان به این است که چهره اینها به پشت برمیگردد ، اینهم یک تکلف است. اولاً در بحث نامه اعمال باید رسماً به خواست خدا مبسوطاً بحث بشود که نامه اعمال را به دست راست میدهند یا به دست چپ میدهند یا پشت سر میدهند یعنی چه؟ حالا فرقی دارد یا اینکه نه، آنها که ﴿اصحاب المشئمةاند﴾ با هر دست، کتاب را بگیرند با دست چپ گرفتند، آنها که ﴿اصحاب المیمنةاند﴾ با هر دست که یمن و برکت برای هر دو دست آنهاست، کتاب را بگیرند با دست راست گرفتهاند. اینها که ﴿فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ﴾ کتاب خدا را پشت سر انداختند، همان معنا در قیامت برای اینها ظهور میکند و کتابشان را در پشت سر دریافت میکنند. حالا یا این معناست یا همان معنای ظاهر، این به خواست خدا در نحوه تطایر کتب و قرائت کتابها باید مشخص بشود و اینکه چهره به عقب برمیگردد، یک معنای تقریباً دوری است، گرچه ظاهر لفظ ممکن است او را همراهی بکند، بلکه همان معناست که خدا گاهی قلب را مهر میکند، گاهی طبع میکند گاهی دل را خالی میکند، گاهی میفرماید: ﴿أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ﴾ و مانند آن.
تعلیل بودن آیه ﴿ان الله لایغفرُ اَن یشرک به﴾ برای محتوای قبل
اما آیهای که امروز تلاوت شد که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ این میتواند تعلیل برای محتوای قبل باشد. خداوند نسبت به این گروه سختگیر است چرا، برای اینکه خداوند شرک را و کفر را نمیآمرزد ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ شرک هم یا به تثلیث است یا به غیر تثلیث، لذا قرآن کریم از این گروه از اهل کتاب به کافر تعبیر کرده است، فرمود: ﴿لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ﴾ و مانند آن و قرآن، تنها مسئله رسالت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ندارد، مسئله توحید را دارد که فوق رسالت است، تثلیث را محکوم میکند، ابن الله را محال میداند، اب و ابن و روح القدس را محال میداند. بنابراین اینکه فرمود شما به قرآن ایمان بیاورید یعنی به همه معارف توحیدی مؤمن باشید که یکی از آنها هم مسئله نبوت و رسالت خاتم(صلوات الله و سلامه علیه) است ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾؛ خداوند هرگز شرک را نمیآمرزد، گرچه این ﴿أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ با «أن» مصدریه یاد شده است و مضمون صدر آیه این میشود که «ان الله لا یغفر الشرک» و وسط آیه این است که ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾؛ اما از این مصدر به فعل مضارع با «أن» تعبیر کردن، نشانه همان استمرار است که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ این شرک مستمر باشد الی الموت در اینجا بحثی را مرحوم محمد جواد مغنیه(رضوان الله علیه) مطرح کرده است که برابر آن بحث، یک جمع اصولی بین سه طایفه از آیات کردند. گفتند ظاهر این آیه این است که خداوند شرک را نمیآمرزد ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» هم یک اصل کلی را افاضه فرمود که خداوند، هر گناهی را میآمرزد. آیهٴ 53 سورهٴ «زمر» این است: ﴿قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا﴾؛ فرمود کسانی که بر جانتان اسراف روا داشتید، چون هر کسی که هر کاری را میکند بر خود ستم میکند بالاصاله و نسبت به غیر، جفا میکند بالتبع. فرمود کسانی که بر جانتان اسراف روا داشتید، از رحمت خدا ناامید نباشید، زیرا خداوند تحقیقاً همه گناهان را میآمرزد، چون او غفور و رحیم است. این آیهٴ سورهٴ «نساء» که فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ با آیهٴ 53 سورهٴ «زمر» که فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا﴾ عام و خاصاند. آن آیه میفرماید خدا همه گناهان را میآمرزد، این آیه میفرماید که شرک را نمیآمرزد. مقتضای صناعت هم این است که اگر عامی داشته باشیم و خاصی داشته باشیم، این خاص، مخصص عام باشد و عام را با این خاص، تخصیص میزنیم. فرق نمیکند حالا عام و خاص هر دو آیه باشند یا یکی آیه باشد و دیگری روایت، آن وقت او این مثال را ذکر میکنند در بحثی که ما عام قرآنی را با خاص روایی تخصیص میزنیم و آن این است که فرمود: ﴿وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما﴾؛ دست مرد دزد یا زن دزد را شما قطع بکنید. حدیثی از رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است که در سال مجاعه؛ در سال قحطی، اگر کسی روی اضطرار سرقت کرد دست او را قطع نمیکنند. آنگاه آن حدیث، مخصص این عام یا مقید این مطلق خواهد بود. نظم اصولی هم اقتضا میکند که اگر مطلقی داشتی و مقیدی و وحدت مطلوب احراز شد، آن مقیَّد مقیِّد این مطلق باشد یا آن خاص مخصص این عام باشد، لذا آیهٴ سورهٴ «نساء» مخصص آیهٴ سورهٴ «زمر» است، پس خداوند شرک را نمیآمرزد.
بیان غیر قابل بخشش بودن گناه مشرک
در سورهٴ «طه» سخن از توبه مطرح است که اگر کسی توبه کرده است، خداوند توبه او را میپذیرد، از هر گروه هم که باشد. آیهٴ 82 سورهٴ «طه» این طایفه سوم از آیات است که فرمود: ﴿وَ إِنّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا ثُمَّ اهْتَدی﴾. خب، پس طایفه اولیٰ همان آیهٴ سورهٴ «زمر» است که فرمود خدا همه گناهان را میآمرزد. طایفه ثانیه آیهٴ محلّ بحث است، در سورهٴ «نساء» که فرمود خدا شرک را نمیآمرزد. این طایفه وقتی مقید یا مخصص آیهٴ سورهٴ «زمر» شد، معنایش این میشود که خدا همه گناهان را میآمرزد به استثنای شرک، شرک را نمیآمرزد. آنگاه آیهٴ 82 سورهٴ «طه» درباره شرک هم یک حکم جدیدی دارد و آنهم این است که مشرک دو قسم است: اگر توبه نکرد بر همان مضمون سورهٴ «نساء» باقی میماند که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾؛ اگر توبه کرده باشد، برابر آیهٴ 82 سورهٴ «طه» توبه او مقبول است و بخشوده میشود، این خلاصه فرمایش ایشان بود . در حالی که آیهای که میگوید شرک بخشیده نمیشود و مشرک بخشوده نمیشود که در سورهٴ «نساء» است، با آیهٴ سورهٴ «زمر» هرگز اینها عام و خاص یا مطلق و مقید نیستند. بیانذلک این است که در سورهٴ «نساء» دو مورد، این مضمون بازگو شد. یکی همین مورد محلّ بحث که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾؛ یکی هم آیهٴ 116 همین سورهٴ «نساء» است که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیدًا﴾ که تفاوت این دو تا آیهٴ سورهٴ «نساء» در آن ذیل آیه است.
معنی عدم آمرزش شرک از جانب خداوند
خب اینکه فرمود خداوند شرک نمیآمرزد، معنایش این نیست که چه توبه کند چه توبه نکند نمیآمرزد، معنایش این است که بدون توبه نمیآمرزد. یک شاهد داخلی دارد و یک شاهد قطعی خارجی. شاهد داخلی این است که از این شرک به عنوان مصدر یاد نکرده است، بلکه به عنوان فعل مضارع که نشانه استمرار است یاد کرد. فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ یعنی در روز حساب کسی که مشرکاً آمده است یعنی در دنیا مشرک بود تا روز حساب روز قیامت این شرکاش مستمر بود و توبه نکرد، آن را خدا نمیآمرزد، این شاهد داخلی. شاهد خارجی که یک قرینه قطعی است، این است که همه مسلمین صدر اسلام به استثنای اهلبیت(علیهم السلام) اینها همه مشرک بودند دیگر و توبه کردند و خدا ایمان اینها را قبول کرد دیگر و این همه فضایل برای مهاجر و انصار قائل شد دیگر، همه اینها مشرکین بودند که توبه کردند. در پایان سورهٴ «فتح» که از همراهان رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با عظمت یاد میکند [آیه 29 سوره«فتح»] میفرماید: ﴿محمد رسول الله وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانًا﴾ همه این فضایل را درباره کسانی که سابقه شرک داشتند یاد کرده است دیگر و این یک برهان قطعی است که اگر مشرک توبه بکند، توبه او مقبول است. همه انبیا آمدند مشرکین را تائب کردند، ایمانشان را قبول کردند دیگر، چه آنها که به حضرت نوح یا ابراهیم خلیل یا سایر انبیای اولوا العزم و غیر اولوا العزم(علیهم الصلاة و علیهم السلام) ایمان آوردند، چه آنها که به رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایمان آوردند. پس اینکه در سورهٴ «نساء» فرمود خداوند مشرک را نمیآمرزد یعنی اگر مشرک، بدون توبه بمیرد، آمرزیده نمیشود، این برای دو تا آیهٴ سورهٴ «نساء».
اختصاص آیه محلّ بحث به شرک بودن توبه
اما آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «زمر» آن درباره توبه است و تابئین، برای اینکه مجموعه آن مقطع آن آیات را که ملاحظه بفرمایید میبینید که درباره توبه است. آیهٴ 53 به بعد این است ﴿قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ* وَ أَنیبُوا إِلی رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ﴾ این دستور انابه و توبه میدهد: ﴿وَ أَنیبُوا إِلی رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ ٭ وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ﴾ اول، عظمت خدا را به عنوان غفار و غفور و رحیم بودن ذکر میکند، می فرماید چون خدا غفار است، پس درخواست مغفرت کنید. وقتی آیهٴ سورهٴ «زمر» درباره خصوص توبه شد و آیهٴ سورهٴ «نساء» درباره خصوص شرک بی توبه است، این اصلاً ارتباطی با هم ندارند تا یکی مقید دیگری یا مخصص دیگری باشد. لذا در سورهٴ «زمر» دو¬تا موجبه کلیه است، در سورهٴ «نساء» خصوص شرک است. در سورهٴ «زمر» دو¬تا موجبه کلیه است، فرمود جمیع گناهان را از جمیع گنهکارها، هیچ گناهی نیست که با توبه بخشوده نشود و هیچ گنهکاری نیست که با توبه آمرزیده نشود. این ﴿إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا﴾ یعنی «یغفر جمیع ذنوب» را «یمن جمیع المذنبین» چون اینچنین است، پس ﴿وَ أَنیبُوا إِلی رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ﴾ این دو¬تا موجبه کلیه، به کلیتشان باقی است، هیچ تخصیصی هم نخورد. هر گناهی و هر گنهکاری توبه بکند، بخشوده میشود. البته هر توبهای شرایط خاص خود را دارد و آیهٴ سورهٴ «نساء» درباره شرک است که شرک از هیچکسی بخشوده نمیشود بدون توبه. حالا که معلوم شد دو تا آیهٴ سورهٴ «نساء» برای شرک بی توبه است و مشرک اگر قبل از توبه بمیرد، بخشوده نمیشود، آنگاه نسبت به قسمت دوم این آیهٴ محلّ بحث در سورهٴ «نساء» باید تأمل کرد، چون آیهٴ محلّ بحث این است که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ این (یک)، ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾ یعنی مادون شرک را، نه مادون شرک را با توبه، چون فرض در این است که این سیاق، سیاق بدون توبه است، آنگاه سؤال میشود که خداوند مگر گناه را بدون توبه هم میبخشد. اینجا سیاقش چون سیاق بی توبه است. آیا این قسمت دوم آیه، مطابق با همان آیهٴ سورهٴ «زمر» است که اینها بشوند مثبتین یا این یک مطلب دیگر است. صدر آیه این است که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ این معلوم شد این جمعی که این بزرگوار فرمودند جمع ناتمامی بود، برای اینکه اصلاً مورد دو تاست. حالا وسط آیه این است که ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾ یعنی ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾ با ﴿إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا﴾ که در سورهٴ «زمر» هست، اینها مثبتیناند؛ هر دو یک مطلب را دارند، اگر هر دو یک مطلب را دارند، چطور آنجا موجبه کلیه است، اینجا قضیه مهمله است. اینجا نفرمود ﴿و یغفر ما دون ذلک﴾ برای هر کس، فرمود: ﴿لِمَنْ یَشاءُ﴾، این ﴿لِمَنْ یَشاءُ﴾ چون در این مقام تحدید واقع شده است، مفهوم دارد یعنی کسی را که خدا نخواهد نمیآمرزد. خب، اگر این وسط آیه که فرمود: ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾ برابر با همان آیهٴ سورهٴ «زمر» باشد دو تا اشکال دارد: یکی اینکه الآن ثابت شد صدر آیه برای بی توبه است یعنی در فضایی که سخن از توبه نیست، خدا شرک را نمیآمرزد. در وسط آیه که دیگر سخن از توبه طرح نشد، پس در وسط آیه هم سخن از بی توبه است. آیهٴ سورهٴ «زمر» میفرماید خدا گناه تائبان را میآمرزد، حالا مقام اول بحث که درباره شرک بود تمام شد، معلوم شد که شرک با توبه بخشیده میشود، بی توبه بخشیده نمیشود و این دو¬تا آیه دو¬تا فضا دارند، هرگز تخصیص و تقییدی در کار نیست.
نحوه جمع آیه سوره «زمر» با آیه48 سوره «نساء»
آیهٴ سورهٴ «زمر» فقط در زمینه توبه است، آیهٴ سورهٴ «نساء» فقط در زمینه عدم توبه است، اینها اصلاً ارتباطی با هم ندارند تا تقیید و تخصیص مطرح بشود؛ منتها مشکل این است که این وسط آیه محلّ بحث که میفرماید: ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾ این آیا ناظر به توبه است یا بی توبه، اگر ناظر به توبه است که با صدر آیه سازگار نیست، چون الآن ثابت شد که آیه در فضایی است که توبه نباشد. اگر بی توبه است با صدر، مطابق است ولی با آیهٴ سورهٴ «زمر» مطابق نیست. آیا اینجا سخن از تقیید است یا نه؟ اینجا هم باز سخن از تقیید نیست، برای اینکه آیهٴ سورهٴ «زمر» در زمینه توبه پیام دارد و در غیر حالت توبه، ساکت است. آیهٴ سورهٴ «زمر» میفرماید خداوند چون غفار است و غفور است و رحیم است و همه گناهان را میبخشد، پس توبه کنید یعنی هر گناهی که توبه شده است میبخشد، پس توبه کنید. در زمینه غیر توبه اصلاً سخنی ندارد، این جمله وسط در سورهٴ «نساء» که فرمود: ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾ یعنی بیتوبه نه با توبه، اگر با توبه باشد با صدرش مخالف است، چون صدر در زمینه عدم توبه است. چه اینکه اگر با توبه باشد، با اطلاقی که در سورهٴ «زمر» هست مطابق نیست، چون آنجا فرمود برای همه دو¬تا موجبه کلیه است، جمیع گناهان از جمیع گنهکاران بخشوده میشود، این اختصاصی به «من یشاء» ندارد. معلوم میشود آنچه در بخش دوم این آیهٴ محلّ بحث است، گناه غیر شرک بی توبه؛ گناه هست، شرک نیست، توبه هم نیست. این را خدا میبخشد یا نه؟ فرمود این را هم خدا میبخشد؛ اما نه به آن وسعت و عظمتی که دو¬تا موجبه کلیه او را همراهی کند، دو¬تا موجبه جزئیه است، قضیه مهمله است و آن این است که کدام گناه و از کدام گنهکار، این ﴿لمن یشاء﴾ گاهی شفاعت شافعان نصیب کسی میشود، گاهی فرزند صالحی که شخص پیدا میکند که زمینه مغفرت والدین را فراهم میکند، گاهی لطفهای دیگر الطاف خفیه الهی شامل او میشود که گنهکاری بدون توبه بخشیده میشود. چون به نحو قضیه مهمله است و در قوه قضیه جزئیه است و معلوم نیست کیست، لذا همیشه بین خوف و رجا آدم به سر میبرد.
ابهام قرآن در آمرزش با توبه و بدون آن
توبه هم یک کار آسانی نیست، گرچه ما میگوییم «استغفر الله ربی و اتوب الیه» ما امیدمان به مغفرت است، چون اساس توبه را در خود احساس میکنیم نیست. در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید ما یک مغفرت داریم یک استغفار داریم یک توبه، توبه یک شرایط سنگینی دارد. مغفرت، معنایش این است که خدایا! تو که یک عده را مشمول لطفت قرار میدهی، بدون استحقاق، بدون توبه میبخشی ما هم از آنها باشیم، این است مغفرت. اگر توبه است، انسان باید مصمم باشد دیگر نکند این کار را، چه کسی توبه کرد که نشکست، چه کسی توبه کرد که عزم قطعی داشت که دگر بار آن گناه را نکند. ما یک استغفاری داریم یک توبه، هر دو در رحمت است. توبه است که امیدواریم آنچه کردیم نسبت به گذشته پشیمان باشیم، نسبت به آینده مصمم باشیم، نکنیم، حق الله را تأدیه کنیم، حق الناس را تأدیه کنیم، این شرایطی که در متن توبه مأخوذ است. ضمن اینکه ما مؤظفیم به توبه کردن، یک راه باریک میانبر بی¬توبه هم خدا به ما نشان داد که ما ناامید نشویم. این دعاهای ما آنکه به استغفار برمیگردد نه به توبه، این دعاهایی که به استغفار برمیگردد، عصارهاش این است خدایا! تو که غیر شرک را از غیر مشرکین، بدون توبه میبخشی ما هم که مشرک نیستیم تو را به عظمت و وحدانیت میپذیریم، این گناهان ما را ببخش، این استغفار است. قرآن کریم دو تا ابهام را در اینجا عمداً به کار برد تا کسی مغرور نشود، کدام گناه را خدا بی توبه میبخشد، معلوم نیست، کدام گنهکار را بدون توبه میآمرزد، معلوم نیست ﴿لمن یشاء﴾ این قدر هست که مشیت او عین حکمت است این هست البته؛ اما چگونه شد که زید بخشیده شد و عمرو بخشوده نشد لست ادری، لذا مؤمن بین خوف و رجا به سر میبرد از آن طرف موظف است توبه کند، توبه واجب است و واجب فوری هم هست، از این طرف هم نباید ناامید باشد، شاید خدا بخشید.
خوف و رجای مسیر قرآنی تکامل انسان
در نصوص دارد که شما هیچ گناهی را کوچک نشمارید و هیچ اطاعتی را هم کم نگیرید و هیچ مؤمنی را هم تحقیر نکنید، این سه کار را نکنید. زیرا اولیای الهی در بین مردم مستورند، ما چه میدانیم این کسی که سر و وضعش ساده است ولّی الله است یا نه. اگر کسی، کسی را اهانت کرد و آن ولی الله بود، آنگاه چه خواهد کرد. هیچ کس حق ندارد یک مؤمن را تحقیر کند و اهانت کند، چون واقع معلوم نیست که قلب چه کسی شکستهتر از دیگران است و جزء اولیای خداست. طاعتها را هم کوچک نشمارید، معلوم نیست خدا کدام طاعت را قبول میکند. گناهان را هم کوچک نشمارید، برای اینکه معلوم نیست خدا بنده عاصی را با کدام گناه میگیرد ، این است که همهاش میشود مبهم، وقتی مبهم شد انسان بین خوف و رجا به سر میبرد.
فتحصل که سه فصل است کاملاً جدای از هم؛ مسئله شرک است با توبه بخشوده میشود [و] بی توبه بخشوده نمیشود و هر گناهی اعم از شرک یا غیر شرک، با توبه بخشوده میشود و غیر شرک، هر گناهی که باشد احتمال بخشودگیاش هست؛ اما ﴿لمن یشاء﴾ که مشیت الهی برابر با حکمت اوست.
«و الحمد لله رب العالمین»
- تعابیر مختلف قرآن از اهل کتاب؛
- دستور الهی مبنی بر ایمان آوردن اهل کتاب؛
- معنی عدم آمرزش شرک از جانب خداوند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقًا لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً ﴿47﴾ إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْمًا عَظیمًا ﴿48﴾
تعبیر مختلف قرآن از اهل کتاب
تعبیری که قرآن کریم درباره اهل کتاب دارد دو گونه است: گاهی میفرماید اینها ﴿أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ﴾ یا این نشانه آن است که همه کتاب را نمیدانند یا برای آن است که اینها عالم به همه تورات و انجیل نیستند، نظیر مقلدان از یهودیت و مسیحیت و عوام آنها یا برای آن است که کتابشان تحریف شده است، همه مطالب کتاب در دست آنها نیست. اگر ناظر به مطلب اول باشد که اینها ﴿أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ﴾، برای اینکه جزء توده مردماند نه جزء علمای اینها، قهراً آن تعبیر دیگر که ﴿اوتوا الکتاب﴾ است، شامل علمایشان میشود که همه تورات و انجیل را آگاهند و اگر به لحاظ این باشد که تورات و انجیل اصیل، محرف شد و آنچه در دست یهودیت و مسیحیت است، کتاب محرف است پس همه اینها چه علما چه غیر علما، اینها ﴿أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ﴾اند و اگر تعبیر شده است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ﴾ این به لحاظ اسلاف اینهاست، آن وقتی که تورات اصیل را اینها تلقی کردهاند از موسای کلیم(علیه السلام)، بدون تحریف. لذا گاهی ﴿أُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْکِتابِ﴾، گاهی ﴿اوتوا الکتاب﴾ تعبیر میشود.
دستور الهی مبنی بر ایمان آوردن اهل کتاب
مطلب دوم آن است، چون در آن کتاب، ادله حقانیت اسلام و رسالت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مبسوطاً آمده است، لذا خدا میفرماید: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا﴾ این نظیر همان تعلیق حکم بر وصف، مشعر به علیت است خواهد بود. مثل اینکه بگویند شما آقایان ای کسانی که آفتاب را میبینید، ای کسانی که چشمتان باز است و آفتاب را میبینید، از نورش استفاده کنید. ای بینندهها! از نور آفتاب استفاده کنید. ای باسوادها! از کتاب استفاده کنید یعنی شما که میدانید به علمتان عمل کنید. لذا این یک تکلیف تحمیلی نیست که خداوند به یهودیها و مسیحیها بفرماید که به قرآن ایمان بیاورید. نفرمود ای یهودیها، ای مسیحیها ایمان بیاورید، فرمود ای کسانی که ما به شما کتاب دادیم یعنی همه این حرفها در آن کتاب هست دیگر و این جمله ﴿بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقًا لِما مَعَکُمْ﴾ هم تأیید آن مطلب است. پس یک تکلیف تحمیلی نیست، بلکه تعلیل را به همراه دارد، این دو مطلب.
بررسی معنای ﴿ان نطمس﴾ در آیه
سوم اینکه بعضیها احتمال دادند، این ﴿نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها﴾ به این صورت است که چهره اینها برمیگردد به پشت سر و دست و مقادیم بدن اینها، قسمت جلو قرار دارد، روی اینها به پشت سر. برای اینکه اینها میخواهند نامه اعمال را از پشت دریافت کنند؛ از پشت سر دریافت کنند. آنها که کتاب اعمالشان را از پشت سر دریافت میکنند، نحوه تعذیبشان به این است که چهره اینها به پشت برمیگردد ، اینهم یک تکلف است. اولاً در بحث نامه اعمال باید رسماً به خواست خدا مبسوطاً بحث بشود که نامه اعمال را به دست راست میدهند یا به دست چپ میدهند یا پشت سر میدهند یعنی چه؟ حالا فرقی دارد یا اینکه نه، آنها که ﴿اصحاب المشئمةاند﴾ با هر دست، کتاب را بگیرند با دست چپ گرفتند، آنها که ﴿اصحاب المیمنةاند﴾ با هر دست که یمن و برکت برای هر دو دست آنهاست، کتاب را بگیرند با دست راست گرفتهاند. اینها که ﴿فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ﴾ کتاب خدا را پشت سر انداختند، همان معنا در قیامت برای اینها ظهور میکند و کتابشان را در پشت سر دریافت میکنند. حالا یا این معناست یا همان معنای ظاهر، این به خواست خدا در نحوه تطایر کتب و قرائت کتابها باید مشخص بشود و اینکه چهره به عقب برمیگردد، یک معنای تقریباً دوری است، گرچه ظاهر لفظ ممکن است او را همراهی بکند، بلکه همان معناست که خدا گاهی قلب را مهر میکند، گاهی طبع میکند گاهی دل را خالی میکند، گاهی میفرماید: ﴿أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ﴾ و مانند آن.
تعلیل بودن آیه ﴿ان الله لایغفرُ اَن یشرک به﴾ برای محتوای قبل
اما آیهای که امروز تلاوت شد که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ این میتواند تعلیل برای محتوای قبل باشد. خداوند نسبت به این گروه سختگیر است چرا، برای اینکه خداوند شرک را و کفر را نمیآمرزد ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ شرک هم یا به تثلیث است یا به غیر تثلیث، لذا قرآن کریم از این گروه از اهل کتاب به کافر تعبیر کرده است، فرمود: ﴿لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ﴾ و مانند آن و قرآن، تنها مسئله رسالت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ندارد، مسئله توحید را دارد که فوق رسالت است، تثلیث را محکوم میکند، ابن الله را محال میداند، اب و ابن و روح القدس را محال میداند. بنابراین اینکه فرمود شما به قرآن ایمان بیاورید یعنی به همه معارف توحیدی مؤمن باشید که یکی از آنها هم مسئله نبوت و رسالت خاتم(صلوات الله و سلامه علیه) است ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾؛ خداوند هرگز شرک را نمیآمرزد، گرچه این ﴿أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ با «أن» مصدریه یاد شده است و مضمون صدر آیه این میشود که «ان الله لا یغفر الشرک» و وسط آیه این است که ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾؛ اما از این مصدر به فعل مضارع با «أن» تعبیر کردن، نشانه همان استمرار است که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ این شرک مستمر باشد الی الموت در اینجا بحثی را مرحوم محمد جواد مغنیه(رضوان الله علیه) مطرح کرده است که برابر آن بحث، یک جمع اصولی بین سه طایفه از آیات کردند. گفتند ظاهر این آیه این است که خداوند شرک را نمیآمرزد ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» هم یک اصل کلی را افاضه فرمود که خداوند، هر گناهی را میآمرزد. آیهٴ 53 سورهٴ «زمر» این است: ﴿قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا﴾؛ فرمود کسانی که بر جانتان اسراف روا داشتید، چون هر کسی که هر کاری را میکند بر خود ستم میکند بالاصاله و نسبت به غیر، جفا میکند بالتبع. فرمود کسانی که بر جانتان اسراف روا داشتید، از رحمت خدا ناامید نباشید، زیرا خداوند تحقیقاً همه گناهان را میآمرزد، چون او غفور و رحیم است. این آیهٴ سورهٴ «نساء» که فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ با آیهٴ 53 سورهٴ «زمر» که فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا﴾ عام و خاصاند. آن آیه میفرماید خدا همه گناهان را میآمرزد، این آیه میفرماید که شرک را نمیآمرزد. مقتضای صناعت هم این است که اگر عامی داشته باشیم و خاصی داشته باشیم، این خاص، مخصص عام باشد و عام را با این خاص، تخصیص میزنیم. فرق نمیکند حالا عام و خاص هر دو آیه باشند یا یکی آیه باشد و دیگری روایت، آن وقت او این مثال را ذکر میکنند در بحثی که ما عام قرآنی را با خاص روایی تخصیص میزنیم و آن این است که فرمود: ﴿وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما﴾؛ دست مرد دزد یا زن دزد را شما قطع بکنید. حدیثی از رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است که در سال مجاعه؛ در سال قحطی، اگر کسی روی اضطرار سرقت کرد دست او را قطع نمیکنند. آنگاه آن حدیث، مخصص این عام یا مقید این مطلق خواهد بود. نظم اصولی هم اقتضا میکند که اگر مطلقی داشتی و مقیدی و وحدت مطلوب احراز شد، آن مقیَّد مقیِّد این مطلق باشد یا آن خاص مخصص این عام باشد، لذا آیهٴ سورهٴ «نساء» مخصص آیهٴ سورهٴ «زمر» است، پس خداوند شرک را نمیآمرزد.
بیان غیر قابل بخشش بودن گناه مشرک
در سورهٴ «طه» سخن از توبه مطرح است که اگر کسی توبه کرده است، خداوند توبه او را میپذیرد، از هر گروه هم که باشد. آیهٴ 82 سورهٴ «طه» این طایفه سوم از آیات است که فرمود: ﴿وَ إِنّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا ثُمَّ اهْتَدی﴾. خب، پس طایفه اولیٰ همان آیهٴ سورهٴ «زمر» است که فرمود خدا همه گناهان را میآمرزد. طایفه ثانیه آیهٴ محلّ بحث است، در سورهٴ «نساء» که فرمود خدا شرک را نمیآمرزد. این طایفه وقتی مقید یا مخصص آیهٴ سورهٴ «زمر» شد، معنایش این میشود که خدا همه گناهان را میآمرزد به استثنای شرک، شرک را نمیآمرزد. آنگاه آیهٴ 82 سورهٴ «طه» درباره شرک هم یک حکم جدیدی دارد و آنهم این است که مشرک دو قسم است: اگر توبه نکرد بر همان مضمون سورهٴ «نساء» باقی میماند که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾؛ اگر توبه کرده باشد، برابر آیهٴ 82 سورهٴ «طه» توبه او مقبول است و بخشوده میشود، این خلاصه فرمایش ایشان بود . در حالی که آیهای که میگوید شرک بخشیده نمیشود و مشرک بخشوده نمیشود که در سورهٴ «نساء» است، با آیهٴ سورهٴ «زمر» هرگز اینها عام و خاص یا مطلق و مقید نیستند. بیانذلک این است که در سورهٴ «نساء» دو مورد، این مضمون بازگو شد. یکی همین مورد محلّ بحث که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾؛ یکی هم آیهٴ 116 همین سورهٴ «نساء» است که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیدًا﴾ که تفاوت این دو تا آیهٴ سورهٴ «نساء» در آن ذیل آیه است.
معنی عدم آمرزش شرک از جانب خداوند
خب اینکه فرمود خداوند شرک نمیآمرزد، معنایش این نیست که چه توبه کند چه توبه نکند نمیآمرزد، معنایش این است که بدون توبه نمیآمرزد. یک شاهد داخلی دارد و یک شاهد قطعی خارجی. شاهد داخلی این است که از این شرک به عنوان مصدر یاد نکرده است، بلکه به عنوان فعل مضارع که نشانه استمرار است یاد کرد. فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ یعنی در روز حساب کسی که مشرکاً آمده است یعنی در دنیا مشرک بود تا روز حساب روز قیامت این شرکاش مستمر بود و توبه نکرد، آن را خدا نمیآمرزد، این شاهد داخلی. شاهد خارجی که یک قرینه قطعی است، این است که همه مسلمین صدر اسلام به استثنای اهلبیت(علیهم السلام) اینها همه مشرک بودند دیگر و توبه کردند و خدا ایمان اینها را قبول کرد دیگر و این همه فضایل برای مهاجر و انصار قائل شد دیگر، همه اینها مشرکین بودند که توبه کردند. در پایان سورهٴ «فتح» که از همراهان رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با عظمت یاد میکند [آیه 29 سوره«فتح»] میفرماید: ﴿محمد رسول الله وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانًا﴾ همه این فضایل را درباره کسانی که سابقه شرک داشتند یاد کرده است دیگر و این یک برهان قطعی است که اگر مشرک توبه بکند، توبه او مقبول است. همه انبیا آمدند مشرکین را تائب کردند، ایمانشان را قبول کردند دیگر، چه آنها که به حضرت نوح یا ابراهیم خلیل یا سایر انبیای اولوا العزم و غیر اولوا العزم(علیهم الصلاة و علیهم السلام) ایمان آوردند، چه آنها که به رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایمان آوردند. پس اینکه در سورهٴ «نساء» فرمود خداوند مشرک را نمیآمرزد یعنی اگر مشرک، بدون توبه بمیرد، آمرزیده نمیشود، این برای دو تا آیهٴ سورهٴ «نساء».
اختصاص آیه محلّ بحث به شرک بودن توبه
اما آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «زمر» آن درباره توبه است و تابئین، برای اینکه مجموعه آن مقطع آن آیات را که ملاحظه بفرمایید میبینید که درباره توبه است. آیهٴ 53 به بعد این است ﴿قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ* وَ أَنیبُوا إِلی رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ﴾ این دستور انابه و توبه میدهد: ﴿وَ أَنیبُوا إِلی رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ ٭ وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ﴾ اول، عظمت خدا را به عنوان غفار و غفور و رحیم بودن ذکر میکند، می فرماید چون خدا غفار است، پس درخواست مغفرت کنید. وقتی آیهٴ سورهٴ «زمر» درباره خصوص توبه شد و آیهٴ سورهٴ «نساء» درباره خصوص شرک بی توبه است، این اصلاً ارتباطی با هم ندارند تا یکی مقید دیگری یا مخصص دیگری باشد. لذا در سورهٴ «زمر» دو¬تا موجبه کلیه است، در سورهٴ «نساء» خصوص شرک است. در سورهٴ «زمر» دو¬تا موجبه کلیه است، فرمود جمیع گناهان را از جمیع گنهکارها، هیچ گناهی نیست که با توبه بخشوده نشود و هیچ گنهکاری نیست که با توبه آمرزیده نشود. این ﴿إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا﴾ یعنی «یغفر جمیع ذنوب» را «یمن جمیع المذنبین» چون اینچنین است، پس ﴿وَ أَنیبُوا إِلی رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ﴾ این دو¬تا موجبه کلیه، به کلیتشان باقی است، هیچ تخصیصی هم نخورد. هر گناهی و هر گنهکاری توبه بکند، بخشوده میشود. البته هر توبهای شرایط خاص خود را دارد و آیهٴ سورهٴ «نساء» درباره شرک است که شرک از هیچکسی بخشوده نمیشود بدون توبه. حالا که معلوم شد دو تا آیهٴ سورهٴ «نساء» برای شرک بی توبه است و مشرک اگر قبل از توبه بمیرد، بخشوده نمیشود، آنگاه نسبت به قسمت دوم این آیهٴ محلّ بحث در سورهٴ «نساء» باید تأمل کرد، چون آیهٴ محلّ بحث این است که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ این (یک)، ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾ یعنی مادون شرک را، نه مادون شرک را با توبه، چون فرض در این است که این سیاق، سیاق بدون توبه است، آنگاه سؤال میشود که خداوند مگر گناه را بدون توبه هم میبخشد. اینجا سیاقش چون سیاق بی توبه است. آیا این قسمت دوم آیه، مطابق با همان آیهٴ سورهٴ «زمر» است که اینها بشوند مثبتین یا این یک مطلب دیگر است. صدر آیه این است که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ﴾ این معلوم شد این جمعی که این بزرگوار فرمودند جمع ناتمامی بود، برای اینکه اصلاً مورد دو تاست. حالا وسط آیه این است که ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾ یعنی ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾ با ﴿إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا﴾ که در سورهٴ «زمر» هست، اینها مثبتیناند؛ هر دو یک مطلب را دارند، اگر هر دو یک مطلب را دارند، چطور آنجا موجبه کلیه است، اینجا قضیه مهمله است. اینجا نفرمود ﴿و یغفر ما دون ذلک﴾ برای هر کس، فرمود: ﴿لِمَنْ یَشاءُ﴾، این ﴿لِمَنْ یَشاءُ﴾ چون در این مقام تحدید واقع شده است، مفهوم دارد یعنی کسی را که خدا نخواهد نمیآمرزد. خب، اگر این وسط آیه که فرمود: ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾ برابر با همان آیهٴ سورهٴ «زمر» باشد دو تا اشکال دارد: یکی اینکه الآن ثابت شد صدر آیه برای بی توبه است یعنی در فضایی که سخن از توبه نیست، خدا شرک را نمیآمرزد. در وسط آیه که دیگر سخن از توبه طرح نشد، پس در وسط آیه هم سخن از بی توبه است. آیهٴ سورهٴ «زمر» میفرماید خدا گناه تائبان را میآمرزد، حالا مقام اول بحث که درباره شرک بود تمام شد، معلوم شد که شرک با توبه بخشیده میشود، بی توبه بخشیده نمیشود و این دو¬تا آیه دو¬تا فضا دارند، هرگز تخصیص و تقییدی در کار نیست.
نحوه جمع آیه سوره «زمر» با آیه48 سوره «نساء»
آیهٴ سورهٴ «زمر» فقط در زمینه توبه است، آیهٴ سورهٴ «نساء» فقط در زمینه عدم توبه است، اینها اصلاً ارتباطی با هم ندارند تا تقیید و تخصیص مطرح بشود؛ منتها مشکل این است که این وسط آیه محلّ بحث که میفرماید: ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ﴾ این آیا ناظر به توبه است یا بی توبه، اگر ناظر به توبه است که با صدر آیه سازگار نیست، چون الآن ثابت شد که آیه در فضایی است که توبه نباشد. اگر بی توبه است با صدر، مطابق است ولی با آیهٴ سورهٴ «زمر» مطابق نیست. آیا اینجا سخن از تقیید است یا نه؟ اینجا هم باز سخن از تقیید نیست، برای اینکه آیهٴ سورهٴ «زمر» در زمینه توبه پیام دارد و در غیر حالت توبه، ساکت است. آیهٴ سورهٴ «زمر» میفرماید خداوند چون غفار است و غفور است و رحیم است و همه گناهان را میبخشد، پس توبه کنید یعنی هر گناهی که توبه شده است میبخشد، پس توبه کنید. در زمینه غیر توبه اصلاً سخنی ندارد، این جمله وسط در سورهٴ «نساء» که فرمود: ﴿وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ﴾ یعنی بیتوبه نه با توبه، اگر با توبه باشد با صدرش مخالف است، چون صدر در زمینه عدم توبه است. چه اینکه اگر با توبه باشد، با اطلاقی که در سورهٴ «زمر» هست مطابق نیست، چون آنجا فرمود برای همه دو¬تا موجبه کلیه است، جمیع گناهان از جمیع گنهکاران بخشوده میشود، این اختصاصی به «من یشاء» ندارد. معلوم میشود آنچه در بخش دوم این آیهٴ محلّ بحث است، گناه غیر شرک بی توبه؛ گناه هست، شرک نیست، توبه هم نیست. این را خدا میبخشد یا نه؟ فرمود این را هم خدا میبخشد؛ اما نه به آن وسعت و عظمتی که دو¬تا موجبه کلیه او را همراهی کند، دو¬تا موجبه جزئیه است، قضیه مهمله است و آن این است که کدام گناه و از کدام گنهکار، این ﴿لمن یشاء﴾ گاهی شفاعت شافعان نصیب کسی میشود، گاهی فرزند صالحی که شخص پیدا میکند که زمینه مغفرت والدین را فراهم میکند، گاهی لطفهای دیگر الطاف خفیه الهی شامل او میشود که گنهکاری بدون توبه بخشیده میشود. چون به نحو قضیه مهمله است و در قوه قضیه جزئیه است و معلوم نیست کیست، لذا همیشه بین خوف و رجا آدم به سر میبرد.
ابهام قرآن در آمرزش با توبه و بدون آن
توبه هم یک کار آسانی نیست، گرچه ما میگوییم «استغفر الله ربی و اتوب الیه» ما امیدمان به مغفرت است، چون اساس توبه را در خود احساس میکنیم نیست. در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید ما یک مغفرت داریم یک استغفار داریم یک توبه، توبه یک شرایط سنگینی دارد. مغفرت، معنایش این است که خدایا! تو که یک عده را مشمول لطفت قرار میدهی، بدون استحقاق، بدون توبه میبخشی ما هم از آنها باشیم، این است مغفرت. اگر توبه است، انسان باید مصمم باشد دیگر نکند این کار را، چه کسی توبه کرد که نشکست، چه کسی توبه کرد که عزم قطعی داشت که دگر بار آن گناه را نکند. ما یک استغفاری داریم یک توبه، هر دو در رحمت است. توبه است که امیدواریم آنچه کردیم نسبت به گذشته پشیمان باشیم، نسبت به آینده مصمم باشیم، نکنیم، حق الله را تأدیه کنیم، حق الناس را تأدیه کنیم، این شرایطی که در متن توبه مأخوذ است. ضمن اینکه ما مؤظفیم به توبه کردن، یک راه باریک میانبر بی¬توبه هم خدا به ما نشان داد که ما ناامید نشویم. این دعاهای ما آنکه به استغفار برمیگردد نه به توبه، این دعاهایی که به استغفار برمیگردد، عصارهاش این است خدایا! تو که غیر شرک را از غیر مشرکین، بدون توبه میبخشی ما هم که مشرک نیستیم تو را به عظمت و وحدانیت میپذیریم، این گناهان ما را ببخش، این استغفار است. قرآن کریم دو تا ابهام را در اینجا عمداً به کار برد تا کسی مغرور نشود، کدام گناه را خدا بی توبه میبخشد، معلوم نیست، کدام گنهکار را بدون توبه میآمرزد، معلوم نیست ﴿لمن یشاء﴾ این قدر هست که مشیت او عین حکمت است این هست البته؛ اما چگونه شد که زید بخشیده شد و عمرو بخشوده نشد لست ادری، لذا مؤمن بین خوف و رجا به سر میبرد از آن طرف موظف است توبه کند، توبه واجب است و واجب فوری هم هست، از این طرف هم نباید ناامید باشد، شاید خدا بخشید.
خوف و رجای مسیر قرآنی تکامل انسان
در نصوص دارد که شما هیچ گناهی را کوچک نشمارید و هیچ اطاعتی را هم کم نگیرید و هیچ مؤمنی را هم تحقیر نکنید، این سه کار را نکنید. زیرا اولیای الهی در بین مردم مستورند، ما چه میدانیم این کسی که سر و وضعش ساده است ولّی الله است یا نه. اگر کسی، کسی را اهانت کرد و آن ولی الله بود، آنگاه چه خواهد کرد. هیچ کس حق ندارد یک مؤمن را تحقیر کند و اهانت کند، چون واقع معلوم نیست که قلب چه کسی شکستهتر از دیگران است و جزء اولیای خداست. طاعتها را هم کوچک نشمارید، معلوم نیست خدا کدام طاعت را قبول میکند. گناهان را هم کوچک نشمارید، برای اینکه معلوم نیست خدا بنده عاصی را با کدام گناه میگیرد ، این است که همهاش میشود مبهم، وقتی مبهم شد انسان بین خوف و رجا به سر میبرد.
فتحصل که سه فصل است کاملاً جدای از هم؛ مسئله شرک است با توبه بخشوده میشود [و] بی توبه بخشوده نمیشود و هر گناهی اعم از شرک یا غیر شرک، با توبه بخشوده میشود و غیر شرک، هر گناهی که باشد احتمال بخشودگیاش هست؛ اما ﴿لمن یشاء﴾ که مشیت الهی برابر با حکمت اوست.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است