- 1490
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 22 و 23 سوره نساء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 22 و 23 سوره نساء"
- محرّمات نکاح و اسباب آن؛
- حرمت منکوحةالاب به لحاظ نسبت سببی؛
- محرمات هفتگانه سببی در نکاح.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلاَ تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِیلاً ﴿22﴾ حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ وَخَالاَتُکُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُکُمُ الَّلاتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَأَخَوَاتُکُم مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ وَرَبَائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُم مِن نِسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَحَلاَئِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلاَبِکُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللّهَ کَانَ غَفُوراً رَحِیماً ﴿23﴾
محرمات نکاح و اسباب آن
این بخش از آیات، محرّمات نکاح را بیان میفرماید. حرمت، بر اساس سه سبب هست: یکی نَسب هست؛ یکی رضاع هست؛ یکی مصاهره. اما راه چهارمی هم هست که آن را در آیه جدا بیان فرمود و آن حرمت زنهای شوهردار است که آن در تحت یکی از این عناوین سهگانه مندرج نیست. این گروههایی که حرام شدند، از این سه نوع بیرون نیستند یا نَسبیاند یا رضاعیاند یا سبب.
حرمت منکوحة¬الاب به لحاظ نسبت سببی
آیهای که قبلاً بحث بود ﴿وَلاَ تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ﴾، «منکوحة الأب» بر پسر حرام است این نسبی است. همان طوری که مادر، با نسب بر انسان حرام است، نامادری هم با نسب بر آدم حرام است؛ نامادری به منزلهٴ مادر است هم محرم است، هم حرمت نکاح دارد. لذا این ﴿لاَ تَنْکِحُوا﴾ یک مطلب زایدی را بیان نمیکند که مثلاً یک عنوان چهارمی باشد، بلکه به عنوان نسب تحریم کرده است.
ظهور منکوحة¬الاب بودن در عقد نکاح
اینکه فرمود: ﴿وَلاَ تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾ ظاهرش همان نکاح یعنی عقد است، نه نکاح یعنی مقاربت. گرچه فخررازی تلاش کرده است به طور تفصیل ادلهٴ طرفین را ذکر بکند ، بعضیها گفتند منظور از نکاح همان معنای لغوی است، بعضیها گفتند منظور از نکاح، عقد است هر کدام به شواهدی استشهاد کردند. آن که گفت منظور از نکاح، عقد است به «النکاح سنّتی» و مانند آن استدلال کرده است یا به آیات دیگری که نکاح شرعی به معنای عقد را تفهیم میکند استدلال کرد. آنهایی که گفتند منظور از نکاح، نکاح لغوی است، به آیه ﴿حَتَّی تَنکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ﴾ استدلال کردند که ﴿حَتَّی تَنکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ﴾ یعنی مقاربت کند با شوهرِ جدید در آن سهطلاقه ﴿حَتَّی تَنکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ﴾ در آنجا این نکاح به معنای لغوی است، آن زوج که با عقد، زوجیّتش حاصل شده است. ولی ظاهر این نکاح، عقد شرعی است و اگر نکاح لغوی هم مشمول باشد، به وسیله سنّت و روایات داخل است. پس ﴿وَلاَ تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ﴾ یعنی ازدواج نکنید با «منکوحة الأب» ولو نکاح لغوی هم نباشد، همین که نکاح شرعی شد بر شما محرّم است.
پرسش: ...
پاسخ: یعنی منکوحةالأب را کسی بخواهد ازدواج بکند، این تنها مشمول زنا نیست. زنا ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ است؛ اما اینجا کلمهٴ ﴿مَقْتاً﴾ هم دارد. این صِرف اینکه زنا باشد نیست، زنای با ذات المحرم است در حقیقت.
پرسش:...
پاسخ: یعنی خود این کار، این نکاح، این عقد فاحشه است.
پرسش:...
پاسخ: آن روایات، احیاناً موطوئهٴ به شبهه یا مزنیه و امثال ذلک را هم داخل کرده؛ اما ﴿مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ﴾ یعنی نامادری دیگر، نامادری یعنی کسی که عقد پدرتان شد دیگر، همسرِ پدر شماست. شما نکاح نکنید، مثل این محرّماتی که الآن دارد میآید یعنی این نکاح، حاصل نمیشود، مثل همهٴ اینها. حالا نکاحالاُخت و نکاحالبنت و نکاحالاُم و امثال ذلک، همه همین طور است دیگر.
جریان حکم حرمت به گذشته به لحاظ نص قرآن
این ﴿إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ﴾ که اینجا یاد شد، به این معنا نیست که هر چه گذشت فعلاً مسکوتعنه هست و حلال، برای اینکه با این تعلیل سازگار نیست، با این تعلیل ﴿إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ سازگار نیست. چه اینکه درباره ربا اینکه فرمود: ﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾ این همه تعبیر تند درباره ربا دارد ﴿فَلَهُ مَا سَلَفَ﴾ معنایش این نیست که اگر اسناد ربوی قبلاً تنظیم کردید حالا به قوّت خود باقی است، از این به بعد ربا نگیرید. بلکه معنایش آن است که آن رباهایی که قبلاً گرفتید آنها عیب ندارد، نه تنها از این به بعد نمیتوانید ربا بگیرید، بلکه اسناد ربوی که الآن در دست شماست و اشخاصی به عنوان ربا به شما بدهکارند این مطالبههای شما لغو است، هیچ طلبی ندارید. پس این ﴿فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانْتَهَی فَلَهُ مَا سَلَفَ﴾ نشان میدهد اگر کسی این نهی را پذیرفت، آن رباهایی که قبلاً در جاهلیت گرفتید به وسیله اسلام بخشوده شد؛ اما نه تنها از این به بعد حقّ گرفتن ربا ندارید، اگر اسناد رَبوی نزد شماست یعنی قرارداد ربا امضا کردید، مقداری گرفتید، مقداری هنوز طلب دارید آن مطالبات رَبوی شما از بین میرود ﴿فَلَکُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ﴾ اصلِ دِیْن را که دادید، مالی که قرض دادید میتوانید استرداد کنید، برای شماست ولی زایدش که رباست نه.
پس اینچنین نیست که ﴿فَلَهُ مَا سَلَفَ﴾ یعنی بیاید آن اسناد ربوی که هنوز رایج هست آنها را امضا بکند، این طور نیست. این ﴿إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ﴾ هم نمیخواهد بفرماید اگر قبلاً _قبل از نزول آیه_ کسی با نامادریاش ازدواج کرده است، این عیب ندارد در حالی که همان قصههایی که به عنوان شأن نزول نقل شده بود، چون آن مرد مُرد و بچهها ارث جاهلی بردند و کسی نامادری را خواست با او ازدواج بکند، آیه آمده نهی کرده یعنی آن ازدواجِ شده را به هم زده. بنابراین آنجایی که آثاری از نظر بقا دارد یک امر ممتدّ است، آن را قطع میکند و این به معنای آن نیست که قانون عطف بر ماسبق شد. قانون عطف بر ماسبق نمیشود یعنی گذشته را حلال میکند؛ اما آنچه که بقادار است، آن امر بقادار را نهی میکند.
پرسش:...
پاسخ: عیب ندارد این تأسیس هست؛ اما این ﴿إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ﴾ معنایش این نیست که اگر چیزی بقادار باشد مرحله بقایش هم جایز است. با این تعلیل، سازگار نیست. تعلیلش این است ﴿إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾، لذا وقتی آن زن آمده حضور پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گفت که این فرزندهای شوهرم این کار را کردند، حضرت لغو کرده است .
خب، پس چیزِ بقادار را نفی کرد، مثل اینکه در مسئله ربا بعد از پیروزی مکه فرمود اسناد ربوی همه زیر پای من است: «تحت قَدَمَیّ هاتین» و اوّلین سند ربوی که من ابطال میکنم، آن اسناد ربوی عموی من عباس است . این به این معناست که رباهایی که قبلاً گرفته شد آن مورد عفو خداست؛ اما اَسناد ربوی که بخواهند با او وصول بکنند، آن باطل است ﴿فَلَکُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکُمْ﴾ فقط.
معنای لطیف فخر رازی از آیه 22
مطلب بعدی آن است که این تعبیر ﴿إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ را فخررازی به یک وجه لطیفی معنا کرده، گفته که این ﴿فَاحِشَةً﴾ ناظر به آن قُبح عقلی است، این ﴿مَقْتاً﴾ ناظر به قُبح شرعی است، این ﴿سَاءَ سَبِیلاً﴾ ناظر به قُبح اجتماعی و مردمی است ؛ هم در بین مردم یک روش بدی است، هم نزد شرع، مغضوب و مبغوض است، هم در نزد عقل یک کار زشت غلیظی است، چون در جاهلیت هم این را بد میدانستند و راهِ بدی هم بود حالا مایه فتنه خواهد شد، عواطف را میشوراند، بین برادرها شقاق برقرار میشود، اینها تالی فاسدهایی است که به دنبال دارد، اینها خلاصه بحث درباره آیه قبل.
پرسش:...
پاسخ: عقل، در یک محدوده خانواده او را به منزله مادر میداند دیگر، عقلِ اجتماعی البته نه عقل نظری.
پرسش:...
پاسخ: آن میشود عُرفی یعنی جامعه هم نمیپسندد ولو در یک خانواده باشد. جامعه نباشد، یک خانواده باشد هم عقل، تقبیح میکند، آن را مسئله اجتماعی است.
نسب، رضاع و سبب اسباب حرمت در آیه 23
اینکه فرمود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾ این چندین گروه را زیر پوشش چهار عنوان تحریم فرمود: عنوان نسب، عنوان رضاع، عنوان سبب، عنوان زوجیت غیر که عنوان زوجیت غیر، در آن ﴿وَالمحُصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ﴾ است یعنی زنهای شوهردار بر شما حراماند که آن بحث جدایی دارد. فعلاً در این مجموعه که سیزده گروه نام برده شدند، زیر پوشش سه عنوان هست: عنوان نَسب هست و رضاع است و سبب.
پرسش:...
پاسخ: خب فرق میکند این سبب خاص است. سبب، خیلی از عناوین را دارد _از محرّمات سببی_؛ اما رضاع مشخص است که محدودهاش با او فرق میکند. آنجایی که فرق میکند، زیر پوشش سبب عام اگر ما بخواهیم ذکر بکنیم نَسب هم زیر پوشش سبب عام است. اما فقه اینها را جدای از هم کرده؛ نَسب هست و رضاع هست و سبب هر کدام دلیل خاص دارند و اگر ما بخواهیم یک جامع انتزاعی بگیریم، نَسب هم زیر پوشش سببِ عام است.
پرسش:...
پاسخ: نَسب، زیر پوشش آن جامع انتزاعی سبب هست؛ اما سبب فقهی نیست. سبب فقهی در مقابل نسب هست و رضاع، در مقابل هر دو، احکام اینها هم فرق میکند.
﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾ اینکه فرمود: مادرهای شما بر شما حرام است، البته روشن است که این ذوات، محرّم نیستند. این ذات، محرّم نیست. وقتی حرمت به ذات و به عینی اسناد پیدا کرد، آن اثر متوقّع از آن عین مراد است. نظیر ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» است یا در جریان بنیاسرائیل، ذات اقدس الهی به موسای کلیم(سلام الله علیه) فرمود: اینها چهل سال باید سرگردان باشند: ﴿فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً﴾ ، این ﴿مُحَرَّمَةٌ﴾ یعنی سُکنای بیتالمقدس برای اینها در فلان مدت حرام است. وقتی گفتند این زمین، حرام است یعنی سکونت در این زمین و وقتی گفتند مُردار، حرام است یعنی خوردنش، اگر گفتند این زن، حرام است یعنی نکاحش حرام است، پس ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾ یعنی نکاح.
دلالت آیه به نکاح لغوی مصطلح
منتها یک بحث بعدی در پیش داریم که آیا صِرف عقد حرام است، نظیر نکاح در حال احرام اینچنین است یا نکاح «ذات العِدّة» اینچنین است یا نکاح «ذات البعل» اینچنین است. زنی که در حال عِدّه است، عقدش حرام است، نه تنها نکاح لغوی، نکاح شرعی هم حرام است. این محرّمات که فرمود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾ یعنی صِرف عقد هم حرام است، نظیر عقدِ در حال احرام یا عقد در حال عِدّه یا عقد ذاتالبعل یا نه، نکاح حرام است لغوی، این باید علیحده [جداگانه] بحث بشود.
اگر به این معنا باشد که این عقد، حرام است آن وقت با استثنایی که در پیش داریم، قدری هماهنگ نیست. چون سیزده گروه در این آیه نام برده شدند و زنهای شوهردار که گروه چهاردهماند در اول آیه بعد نام برده شد، بعد استثنا فرمود: ﴿إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ . این ﴿إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ در مِلک یمین که عقد نیست تا ما بگوییم این چهارده گروه، عقدش حرام است، آن ﴿مَا مَلَکَتْ﴾ مستثناست. چون در مِلک یمین، فقط نکاح لغوی است نه عقد، احتیاج به عقد نیست. پس اگر بفرماید این چهارده گروه بر شما حرام است ﴿إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾، چون در ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ عقد نیست فقط نکاحِ لغوی است، آن وقت این استثنا با مستثنیٰ منه هماهنگ نیست، زیرا از مجموعه این مستثنا و مستثنیٰ منه این صورت درمیآید که عقد این چهارده گروه حرام است، مگر نکاحِ لغوی مِلک یمین، چون در ملک یمین که عقد نیست. از اینکه فرمود: ﴿إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ معلوم میشود که ما برای حفظ انسجام، باید این ﴿حُرِّمَتْ﴾ را به همان نکاحِ لغوی معنا کنیم.
پرسش:...
پرسش:...
پاسخ: نه؛ حالا ما میخواهیم بگوییم همین است یا حُکم تکلیفی هم دارد. عقدِ در حال احرام؛ کسی بخواهد عقد بکند، خود این عقد حرام است ولو آن معقوده، عقدش حلال باشد دیگری میتواند عقد بکند ولی این حال، این شخص نمیتواند عقد بکند، خودِ این عقد حرام است یا عقد ذاتالبعل یا عقدِ در حال عِدّه این عقد حرام است ، نه تنها نکاحِ لغوی، خودِ این عقد حرام است، خود این نکاح حرام است، نکاح شرعی حرام است.
پرسش: ...
پاسخ: خب، حالا ببینیم میشود جامع گرفت، حالا اگر محذوری نداشت، هر کدام از اینها محذوری نداشتند آن مقدم است. اگر محذوری داشته باشد، به فکر چاره باید بیفتیم. پس این ﴿حُرِّمَتْ﴾ فعلاً محذوری دارد تا برسیم به این ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ ببینیم چه راهحلّی میتوان گرفت.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اَیمان یعنی مِلک یمین، چون انسان با دست مالک میشود و یمین هم کنایه از قدرت است، از این جهت گفتند: ﴿إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ یعنی «اِمائکم».
ادب قرآن و خطاب به مردها
خب، اینکه فرمود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾ خطاب به مردهاست؛ هم آن ادبِ قرآنی که عفّت است محفوظ شد، به زنها خطاب نفرمود بر شما این چهارده گروه مرد حراماند، بلکه به مردها میفرماید این چهارده گروه زن بر شما حراماند. سه طور تعبیر ممکن بود: هم ممکن بود به زنها خطاب بشود که ای زنها! این چهارده گروه مردها بر شما حراماند و مردهای دیگر بر شما حلالاند. چه اینکه دربارهٴ مردها همین تعبیر شد که میفرماید این چهارده گروه بر شما حراماند و زنهای دیگر بر شما حلال، این یک طور ممکن بود ولی نشد.
فرض دیگر این بود که بفرماید این چهارده گروه مرد و زن با یکدیگر حراماند، این را هم نفرمود فقط خطاب به مردهاست. برای اینکه هم عفّت را حفظ بکند، هم مرد را به آن عفّت دینی دعوت بکند و هم برای اینکه غالباً یعنی بنای ازدواج و پیشنهاد از طرف مردهاست. این مجموعه نکات باعث میشود که خطاب به مردها متوجه بشود، نه مشترک باشد و نه به خصوص زنها، لذا فرمود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ﴾.
پرسش:...
پاسخ: درست است ما وقتی نکتهاش را به دست بیاوریم این مُجمل، مفصّل میشود. ما به طور اجمال میدانیم این افصح است و ابلغ ولی وقتی نکاتش مشخص بشود، آن وقت آن مُجمل، مبیّن میشود که نکته فصیحبودن تعبیر قرآنی چیست.
علت جمع بیان کردن «امهاتکم» در آیه
اما اینکه فرمود: ﴿أُمَّهَاتُکُمْ﴾ جمع آورد، نفرمود «اُمّکم» فرمود: ﴿أُمَّهَاتُکُمْ﴾ این هم آن بیانی را که در المیزان آمده است ، آن را تبیین میکند، برای اینکه خطاب به جمیع است یعنی هر فردی، حق ندارد با مادر خود ازدواج بکند. چون افراد زیادند، مادرها هم زیادند، قهراً میشود امّهات. مثل ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ ، ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ یعنی هر کسی باید به عقد خود وفا کند، نه اینکه بر هر فردی واجب است به جمیع عقود وفا کنند. اگر این طور باشد که منظور، امّهات حرام باشد معنایش این است که نکاح حرام است، برای اینکه بالأخره این زنها یا اُمّهاتاند یا اخواتاند یا بناتاند یا عمّاتاند یا خالاتاند، منظور این نیست که هر کسی مادر شد، نکاح با او حرام است ولو مادرِ غیر، اینچنین که نیست یا هر کسی خواهر شد یا دختر شد، بلکه منظور این است که هر کسی با مادرِ خود نمیتواند، با دختر خود نمیتواند اینها جزء محارماند، این یک نکته.
شمول امهات به مادران بلا¬فصل و مع¬الفصل
نکته دیگر این است که همان طوری که امّهات، شامل مادرهای بلافصل میشود، شامل مادرهای معالفصل هم خواهد شد یعنی جدّه؛ مادر است خواه جدّهٴ پدری، خواه جدّهٴ مادری. الآن این شخص دارای سه مادر هست: مادر بلافاصله که مادر خود اوست، مادرِ پدرش و مادرِ مادرش، اینها همه امّهات اویند و بر او محرّماند، پس بر هر کسی امّهات او محرّم است که جدّات را هم شامل میشود.
به همین دو بیان، سایر جمعها هم تبیین خواهد شد ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ﴾؛ مادرها و دخترها ﴿وَأَخَوَاتُکُمْ﴾ یعنی خواهرها ﴿وَعَمَّاتُکُمْ﴾؛ عمّهها، عمّهها هم مثل مادرها و دخترها اعمّ از بلافاصله و معالفاصله است؛ منتها عمّهٴ معالفاصله معنایش این نیست که عمّهٴ عمّه، چون عمّهٴ عمّه گاهی ممکن است نکاح او جایز باشد. عمّه یعنی خواهرِ پدر، اگر خواهرِ پدر بود میشد عمّه، خواهر جدّ بود میشد عمّهٴ دیگر، خواهر جدّ دیگر بود میشد عمّهٴ سوم، اینها را میگویند عمّات، نه عمّه و عمّهٴ عمّه نظیر مادر و مادرِ مادر نیست یا نظیر دختر و دخترِ دختر نیست. عمّه یعنی خواهرِ پدر، عمّه یعنی خواهرِ جدّ، عمّه یعنی خواهرِ جدّ جد، اینها عمّاتاند همه اینها را عمّه میگویند، لذا میشود گفت: ﴿عَمَّاتُکُمْ﴾ خالات هم همین طور است.
اینکه فرمود: ﴿وَخَالاَتُکُمْ﴾ یعنی خواهرِ مادرتان، خواهرِ جدّهتان، خواهرِ مادرِ پدرتان، خواهرِ مادرِ مادرتان. خواهرِ مادر و خواهرِ جدّه اینها خاله شما هستند، نه خالهٴ خاله، گاهی خالهٴ خاله بیگانه است.
محرمات هفت¬گانه سببی در نکاح
خب، اینکه فرمود: ﴿وَعَمَّاتُکُمْ وَخَالاَتُکُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ﴾ این چند گروه یعنی مادر و دختر و خواهر سه، عمّه و خاله و بناتالأخ و بناتالأخت چهار، این هفت گروه، گروه نسباند.
بیان محرمات رضاعی در نکاح
اما بخش دوم این آیه، رضاعیات را شامل میشود [که] فرمود: ﴿وَأُمَّهَاتُکُمُ الَّلاتِی أَرْضَعْنَکُمْ﴾ اینها جزء تأسیسات شرع است. در جاهلیت، بنایشان بر این بود که این محارم را گرامی میداشتند، با اینها ازدواج نمیکردند. البته گروهی در جاهلیت، با نامادری ازدواج میکردند؛ اما این چند گروه یادشده یعنی این هفت گروه نَسبی را معمولاً ازدواج نمیکردند . حالا عقدشان به رسم جاهلی بود ولی با این ذوات، ازدواج نمیکردند ولی رضاع جزء ابتکارات شرع است. فرمود: ﴿وَأُمَّهَاتُکُمُ الَّلاتِی أَرْضَعْنَکُمْ﴾؛ مادرهایی که شما را شیر دادند.
خب، اینجا هم جمع با همان دو بیان تام است. هم به لحاظ تعدّد مورد تام است، هم اینکه مادرِ رضاعی اگر زنی کودکی را شیر بدهد آن زن، مادرِ رضاعی این کودک است بر او محرم. مادرِ این زن مرضعه هم بر این کودک، محرم [است] بنابراین قابل جمع هست که میفرماید: ﴿أُمَّهَاتُکُمُ الَّلاتِی أَرْضَعْنَکُمْ﴾. بعد ﴿وَأَخَوَاتُکُم مِنَ الرَّضَاعَةِ﴾ خواهرهای شیری شما، همشیرهای شما هم بر شما حراماند. اینچنین نیست که حالا اگر برادر بود بشود همشیر، خواهر بود بشود همشیره، چون فارسی که دیگر «تاء» برنمیدارد. به هر تقدیر، هر دو همشیرند؛ هم برادر همشیر است، هم خواهر همشیر، نه اینکه حالا خواهر شد بشود همشیره.
اینکه فرمود اخوات رضاعی، بنات رضاعی را به طریق اُولیٰ شامل میشود. اگر مادرِ رضاعی محرم است، خواهر رضاعی محرم است، دخترِ رضاعی هم یقیناً محرم هست. خواهرِ رضاعی که محرم شد، از راه ارتباط مادر است؛ اما دخترِ رضاعی یک ارتباط تنگاتنگ با خود شخص دارد. پس مادر رضاعی، خواهر رضاعی منصوص است در قرآن، دختر رضاعی هم به اولویت فهمیده میشود؛ اما بقیه را البته باید با نص ثابت کرد، به اطلاق «یحرُم مِنَ الرَّضاع ما یحرم مِنَ النَّسَب» آن همهٴ این هفت مجموعه را شامل میشود وگرنه آنچه از خود قرآن میشود استنباط کرد درباره محرّمات بالرضاع، همین سه صنفاند. آن چهار صنف دیگر را از نصوصی از قبیل «یحرُم مِنَ الرَّضاع ما یحرم من النَّسَب» میشود استفاده کرد تا آنجایی که از این حدیث، منزلت استفاده میشود.
بیان گروههای سببی در حرمت نکاح و بررسی مفهوم ربیبه
اینها خلاصهٴ سخن در بخش دوم؛ اما برای بخش سوم که گروه ششگانه دیگرند که برای سبب هست. فرمود: ﴿وَأُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ﴾؛ مادرِ همسرِ شما، مادرزن این بر شما حرام است و این هم جمعش به دو اعتبار است هم تعدّد مورد و هم آن امّهاتی که در طول یکدیگرند یعنی اگر اُمّالزوجه حرام است، اُمّ اُمّالزوجه هم حرام است.
بررسی معنا و مفهوم ربیبه
﴿وَرَبَائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُم مِن نِسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُم بِهِنَّ﴾، «رَبیبه» یعنی آن تربیتشده و مربوب دامن شما. اگر کسی با زنی ازدواج بکند که این زن از شوهر قبلی دختری دارد، آن دختر را میگویند «ربیبه» برای اینکه آن دختر، غالباً تحت کفالت و تدبیر این شوهر جدید قرار میگیرد. این هم غالب هست وگرنه اگر او بزرگ باشد و خودش یک زندگی جدایی داشته باشد، آن ربیبه نیست به این معنا که تحت تدبیر و تربیت این باشد ولی حُکم او را دارد. این ربیبه گفتنش برای غالببودن است یعنی منظور، دخترهای زنهایی که با این زنها ازدواج کردید، پس ربیبه گفتنش این نکته است، این یک مطلب.
غالبی بودن قید «فی حجورکم» در آیه
دوتا قید دیگر هم در آن هست: یکی اینکه فرمود: ﴿فِی حُجُورِکُم﴾؛ که در دامن شما باشند این قید، قید غالبی است که در کتابهای اصولی نوعاً به آن مثال زدند، این معلوم است ﴿مِن نِسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُم بِهِنَّ﴾ این قید سوم یعنی این ربیبهٴ زنی باشد که نه تنها با او ازدواج کردید او همسر شما شد، بلکه نکاح لغوی هم حاصل شد، این قید سوم.
پس عنوان ربیبه بودن، قید غالبی است. عنوان ﴿فِی حُجُورِکُم﴾ بودن قید غالبی است؛ اما عنوان اینکه نکاحِ لغوی شده باشد قید غالبی نیست مفهوم دارد، برای اینکه خودش در کنارش فرمود: ﴿فَإِن لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ﴾؛ اگر با زنی ازدواج کردید، نکاح شرعی حاصل شد، عقد حاصل شد ولی نکاح لغوی حاصل نشد، ازدواج با آن ربیبه عیب ندارد، حالا جمعاً حرام است ، عیناً حرام نیست. پس این سه قید یکی عنوان ربیبهبودن است، یکی عنوان فی حجور بودن است، یکی عنوان اینکه مدخولبها. این مدخولبها شرط حرمت است، اگر این شرط نبود حلال است برای اینکه خودش فرمود: ﴿فَإِن لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- محرّمات نکاح و اسباب آن؛
- حرمت منکوحةالاب به لحاظ نسبت سببی؛
- محرمات هفتگانه سببی در نکاح.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلاَ تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِیلاً ﴿22﴾ حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ وَخَالاَتُکُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُکُمُ الَّلاتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَأَخَوَاتُکُم مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ وَرَبَائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُم مِن نِسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَحَلاَئِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلاَبِکُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللّهَ کَانَ غَفُوراً رَحِیماً ﴿23﴾
محرمات نکاح و اسباب آن
این بخش از آیات، محرّمات نکاح را بیان میفرماید. حرمت، بر اساس سه سبب هست: یکی نَسب هست؛ یکی رضاع هست؛ یکی مصاهره. اما راه چهارمی هم هست که آن را در آیه جدا بیان فرمود و آن حرمت زنهای شوهردار است که آن در تحت یکی از این عناوین سهگانه مندرج نیست. این گروههایی که حرام شدند، از این سه نوع بیرون نیستند یا نَسبیاند یا رضاعیاند یا سبب.
حرمت منکوحة¬الاب به لحاظ نسبت سببی
آیهای که قبلاً بحث بود ﴿وَلاَ تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ﴾، «منکوحة الأب» بر پسر حرام است این نسبی است. همان طوری که مادر، با نسب بر انسان حرام است، نامادری هم با نسب بر آدم حرام است؛ نامادری به منزلهٴ مادر است هم محرم است، هم حرمت نکاح دارد. لذا این ﴿لاَ تَنْکِحُوا﴾ یک مطلب زایدی را بیان نمیکند که مثلاً یک عنوان چهارمی باشد، بلکه به عنوان نسب تحریم کرده است.
ظهور منکوحة¬الاب بودن در عقد نکاح
اینکه فرمود: ﴿وَلاَ تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾ ظاهرش همان نکاح یعنی عقد است، نه نکاح یعنی مقاربت. گرچه فخررازی تلاش کرده است به طور تفصیل ادلهٴ طرفین را ذکر بکند ، بعضیها گفتند منظور از نکاح همان معنای لغوی است، بعضیها گفتند منظور از نکاح، عقد است هر کدام به شواهدی استشهاد کردند. آن که گفت منظور از نکاح، عقد است به «النکاح سنّتی» و مانند آن استدلال کرده است یا به آیات دیگری که نکاح شرعی به معنای عقد را تفهیم میکند استدلال کرد. آنهایی که گفتند منظور از نکاح، نکاح لغوی است، به آیه ﴿حَتَّی تَنکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ﴾ استدلال کردند که ﴿حَتَّی تَنکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ﴾ یعنی مقاربت کند با شوهرِ جدید در آن سهطلاقه ﴿حَتَّی تَنکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ﴾ در آنجا این نکاح به معنای لغوی است، آن زوج که با عقد، زوجیّتش حاصل شده است. ولی ظاهر این نکاح، عقد شرعی است و اگر نکاح لغوی هم مشمول باشد، به وسیله سنّت و روایات داخل است. پس ﴿وَلاَ تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ﴾ یعنی ازدواج نکنید با «منکوحة الأب» ولو نکاح لغوی هم نباشد، همین که نکاح شرعی شد بر شما محرّم است.
پرسش: ...
پاسخ: یعنی منکوحةالأب را کسی بخواهد ازدواج بکند، این تنها مشمول زنا نیست. زنا ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ است؛ اما اینجا کلمهٴ ﴿مَقْتاً﴾ هم دارد. این صِرف اینکه زنا باشد نیست، زنای با ذات المحرم است در حقیقت.
پرسش:...
پاسخ: یعنی خود این کار، این نکاح، این عقد فاحشه است.
پرسش:...
پاسخ: آن روایات، احیاناً موطوئهٴ به شبهه یا مزنیه و امثال ذلک را هم داخل کرده؛ اما ﴿مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ﴾ یعنی نامادری دیگر، نامادری یعنی کسی که عقد پدرتان شد دیگر، همسرِ پدر شماست. شما نکاح نکنید، مثل این محرّماتی که الآن دارد میآید یعنی این نکاح، حاصل نمیشود، مثل همهٴ اینها. حالا نکاحالاُخت و نکاحالبنت و نکاحالاُم و امثال ذلک، همه همین طور است دیگر.
جریان حکم حرمت به گذشته به لحاظ نص قرآن
این ﴿إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ﴾ که اینجا یاد شد، به این معنا نیست که هر چه گذشت فعلاً مسکوتعنه هست و حلال، برای اینکه با این تعلیل سازگار نیست، با این تعلیل ﴿إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ سازگار نیست. چه اینکه درباره ربا اینکه فرمود: ﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾ این همه تعبیر تند درباره ربا دارد ﴿فَلَهُ مَا سَلَفَ﴾ معنایش این نیست که اگر اسناد ربوی قبلاً تنظیم کردید حالا به قوّت خود باقی است، از این به بعد ربا نگیرید. بلکه معنایش آن است که آن رباهایی که قبلاً گرفتید آنها عیب ندارد، نه تنها از این به بعد نمیتوانید ربا بگیرید، بلکه اسناد ربوی که الآن در دست شماست و اشخاصی به عنوان ربا به شما بدهکارند این مطالبههای شما لغو است، هیچ طلبی ندارید. پس این ﴿فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانْتَهَی فَلَهُ مَا سَلَفَ﴾ نشان میدهد اگر کسی این نهی را پذیرفت، آن رباهایی که قبلاً در جاهلیت گرفتید به وسیله اسلام بخشوده شد؛ اما نه تنها از این به بعد حقّ گرفتن ربا ندارید، اگر اسناد رَبوی نزد شماست یعنی قرارداد ربا امضا کردید، مقداری گرفتید، مقداری هنوز طلب دارید آن مطالبات رَبوی شما از بین میرود ﴿فَلَکُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ﴾ اصلِ دِیْن را که دادید، مالی که قرض دادید میتوانید استرداد کنید، برای شماست ولی زایدش که رباست نه.
پس اینچنین نیست که ﴿فَلَهُ مَا سَلَفَ﴾ یعنی بیاید آن اسناد ربوی که هنوز رایج هست آنها را امضا بکند، این طور نیست. این ﴿إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ﴾ هم نمیخواهد بفرماید اگر قبلاً _قبل از نزول آیه_ کسی با نامادریاش ازدواج کرده است، این عیب ندارد در حالی که همان قصههایی که به عنوان شأن نزول نقل شده بود، چون آن مرد مُرد و بچهها ارث جاهلی بردند و کسی نامادری را خواست با او ازدواج بکند، آیه آمده نهی کرده یعنی آن ازدواجِ شده را به هم زده. بنابراین آنجایی که آثاری از نظر بقا دارد یک امر ممتدّ است، آن را قطع میکند و این به معنای آن نیست که قانون عطف بر ماسبق شد. قانون عطف بر ماسبق نمیشود یعنی گذشته را حلال میکند؛ اما آنچه که بقادار است، آن امر بقادار را نهی میکند.
پرسش:...
پاسخ: عیب ندارد این تأسیس هست؛ اما این ﴿إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ﴾ معنایش این نیست که اگر چیزی بقادار باشد مرحله بقایش هم جایز است. با این تعلیل، سازگار نیست. تعلیلش این است ﴿إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾، لذا وقتی آن زن آمده حضور پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گفت که این فرزندهای شوهرم این کار را کردند، حضرت لغو کرده است .
خب، پس چیزِ بقادار را نفی کرد، مثل اینکه در مسئله ربا بعد از پیروزی مکه فرمود اسناد ربوی همه زیر پای من است: «تحت قَدَمَیّ هاتین» و اوّلین سند ربوی که من ابطال میکنم، آن اسناد ربوی عموی من عباس است . این به این معناست که رباهایی که قبلاً گرفته شد آن مورد عفو خداست؛ اما اَسناد ربوی که بخواهند با او وصول بکنند، آن باطل است ﴿فَلَکُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکُمْ﴾ فقط.
معنای لطیف فخر رازی از آیه 22
مطلب بعدی آن است که این تعبیر ﴿إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِیلاً﴾ را فخررازی به یک وجه لطیفی معنا کرده، گفته که این ﴿فَاحِشَةً﴾ ناظر به آن قُبح عقلی است، این ﴿مَقْتاً﴾ ناظر به قُبح شرعی است، این ﴿سَاءَ سَبِیلاً﴾ ناظر به قُبح اجتماعی و مردمی است ؛ هم در بین مردم یک روش بدی است، هم نزد شرع، مغضوب و مبغوض است، هم در نزد عقل یک کار زشت غلیظی است، چون در جاهلیت هم این را بد میدانستند و راهِ بدی هم بود حالا مایه فتنه خواهد شد، عواطف را میشوراند، بین برادرها شقاق برقرار میشود، اینها تالی فاسدهایی است که به دنبال دارد، اینها خلاصه بحث درباره آیه قبل.
پرسش:...
پاسخ: عقل، در یک محدوده خانواده او را به منزله مادر میداند دیگر، عقلِ اجتماعی البته نه عقل نظری.
پرسش:...
پاسخ: آن میشود عُرفی یعنی جامعه هم نمیپسندد ولو در یک خانواده باشد. جامعه نباشد، یک خانواده باشد هم عقل، تقبیح میکند، آن را مسئله اجتماعی است.
نسب، رضاع و سبب اسباب حرمت در آیه 23
اینکه فرمود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾ این چندین گروه را زیر پوشش چهار عنوان تحریم فرمود: عنوان نسب، عنوان رضاع، عنوان سبب، عنوان زوجیت غیر که عنوان زوجیت غیر، در آن ﴿وَالمحُصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ﴾ است یعنی زنهای شوهردار بر شما حراماند که آن بحث جدایی دارد. فعلاً در این مجموعه که سیزده گروه نام برده شدند، زیر پوشش سه عنوان هست: عنوان نَسب هست و رضاع است و سبب.
پرسش:...
پاسخ: خب فرق میکند این سبب خاص است. سبب، خیلی از عناوین را دارد _از محرّمات سببی_؛ اما رضاع مشخص است که محدودهاش با او فرق میکند. آنجایی که فرق میکند، زیر پوشش سبب عام اگر ما بخواهیم ذکر بکنیم نَسب هم زیر پوشش سبب عام است. اما فقه اینها را جدای از هم کرده؛ نَسب هست و رضاع هست و سبب هر کدام دلیل خاص دارند و اگر ما بخواهیم یک جامع انتزاعی بگیریم، نَسب هم زیر پوشش سببِ عام است.
پرسش:...
پاسخ: نَسب، زیر پوشش آن جامع انتزاعی سبب هست؛ اما سبب فقهی نیست. سبب فقهی در مقابل نسب هست و رضاع، در مقابل هر دو، احکام اینها هم فرق میکند.
﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾ اینکه فرمود: مادرهای شما بر شما حرام است، البته روشن است که این ذوات، محرّم نیستند. این ذات، محرّم نیست. وقتی حرمت به ذات و به عینی اسناد پیدا کرد، آن اثر متوقّع از آن عین مراد است. نظیر ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» است یا در جریان بنیاسرائیل، ذات اقدس الهی به موسای کلیم(سلام الله علیه) فرمود: اینها چهل سال باید سرگردان باشند: ﴿فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً﴾ ، این ﴿مُحَرَّمَةٌ﴾ یعنی سُکنای بیتالمقدس برای اینها در فلان مدت حرام است. وقتی گفتند این زمین، حرام است یعنی سکونت در این زمین و وقتی گفتند مُردار، حرام است یعنی خوردنش، اگر گفتند این زن، حرام است یعنی نکاحش حرام است، پس ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾ یعنی نکاح.
دلالت آیه به نکاح لغوی مصطلح
منتها یک بحث بعدی در پیش داریم که آیا صِرف عقد حرام است، نظیر نکاح در حال احرام اینچنین است یا نکاح «ذات العِدّة» اینچنین است یا نکاح «ذات البعل» اینچنین است. زنی که در حال عِدّه است، عقدش حرام است، نه تنها نکاح لغوی، نکاح شرعی هم حرام است. این محرّمات که فرمود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾ یعنی صِرف عقد هم حرام است، نظیر عقدِ در حال احرام یا عقد در حال عِدّه یا عقد ذاتالبعل یا نه، نکاح حرام است لغوی، این باید علیحده [جداگانه] بحث بشود.
اگر به این معنا باشد که این عقد، حرام است آن وقت با استثنایی که در پیش داریم، قدری هماهنگ نیست. چون سیزده گروه در این آیه نام برده شدند و زنهای شوهردار که گروه چهاردهماند در اول آیه بعد نام برده شد، بعد استثنا فرمود: ﴿إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ . این ﴿إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ در مِلک یمین که عقد نیست تا ما بگوییم این چهارده گروه، عقدش حرام است، آن ﴿مَا مَلَکَتْ﴾ مستثناست. چون در مِلک یمین، فقط نکاح لغوی است نه عقد، احتیاج به عقد نیست. پس اگر بفرماید این چهارده گروه بر شما حرام است ﴿إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾، چون در ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ عقد نیست فقط نکاحِ لغوی است، آن وقت این استثنا با مستثنیٰ منه هماهنگ نیست، زیرا از مجموعه این مستثنا و مستثنیٰ منه این صورت درمیآید که عقد این چهارده گروه حرام است، مگر نکاحِ لغوی مِلک یمین، چون در ملک یمین که عقد نیست. از اینکه فرمود: ﴿إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ معلوم میشود که ما برای حفظ انسجام، باید این ﴿حُرِّمَتْ﴾ را به همان نکاحِ لغوی معنا کنیم.
پرسش:...
پرسش:...
پاسخ: نه؛ حالا ما میخواهیم بگوییم همین است یا حُکم تکلیفی هم دارد. عقدِ در حال احرام؛ کسی بخواهد عقد بکند، خود این عقد حرام است ولو آن معقوده، عقدش حلال باشد دیگری میتواند عقد بکند ولی این حال، این شخص نمیتواند عقد بکند، خودِ این عقد حرام است یا عقد ذاتالبعل یا عقدِ در حال عِدّه این عقد حرام است ، نه تنها نکاحِ لغوی، خودِ این عقد حرام است، خود این نکاح حرام است، نکاح شرعی حرام است.
پرسش: ...
پاسخ: خب، حالا ببینیم میشود جامع گرفت، حالا اگر محذوری نداشت، هر کدام از اینها محذوری نداشتند آن مقدم است. اگر محذوری داشته باشد، به فکر چاره باید بیفتیم. پس این ﴿حُرِّمَتْ﴾ فعلاً محذوری دارد تا برسیم به این ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ ببینیم چه راهحلّی میتوان گرفت.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اَیمان یعنی مِلک یمین، چون انسان با دست مالک میشود و یمین هم کنایه از قدرت است، از این جهت گفتند: ﴿إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ یعنی «اِمائکم».
ادب قرآن و خطاب به مردها
خب، اینکه فرمود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾ خطاب به مردهاست؛ هم آن ادبِ قرآنی که عفّت است محفوظ شد، به زنها خطاب نفرمود بر شما این چهارده گروه مرد حراماند، بلکه به مردها میفرماید این چهارده گروه زن بر شما حراماند. سه طور تعبیر ممکن بود: هم ممکن بود به زنها خطاب بشود که ای زنها! این چهارده گروه مردها بر شما حراماند و مردهای دیگر بر شما حلالاند. چه اینکه دربارهٴ مردها همین تعبیر شد که میفرماید این چهارده گروه بر شما حراماند و زنهای دیگر بر شما حلال، این یک طور ممکن بود ولی نشد.
فرض دیگر این بود که بفرماید این چهارده گروه مرد و زن با یکدیگر حراماند، این را هم نفرمود فقط خطاب به مردهاست. برای اینکه هم عفّت را حفظ بکند، هم مرد را به آن عفّت دینی دعوت بکند و هم برای اینکه غالباً یعنی بنای ازدواج و پیشنهاد از طرف مردهاست. این مجموعه نکات باعث میشود که خطاب به مردها متوجه بشود، نه مشترک باشد و نه به خصوص زنها، لذا فرمود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ﴾.
پرسش:...
پاسخ: درست است ما وقتی نکتهاش را به دست بیاوریم این مُجمل، مفصّل میشود. ما به طور اجمال میدانیم این افصح است و ابلغ ولی وقتی نکاتش مشخص بشود، آن وقت آن مُجمل، مبیّن میشود که نکته فصیحبودن تعبیر قرآنی چیست.
علت جمع بیان کردن «امهاتکم» در آیه
اما اینکه فرمود: ﴿أُمَّهَاتُکُمْ﴾ جمع آورد، نفرمود «اُمّکم» فرمود: ﴿أُمَّهَاتُکُمْ﴾ این هم آن بیانی را که در المیزان آمده است ، آن را تبیین میکند، برای اینکه خطاب به جمیع است یعنی هر فردی، حق ندارد با مادر خود ازدواج بکند. چون افراد زیادند، مادرها هم زیادند، قهراً میشود امّهات. مثل ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ ، ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ یعنی هر کسی باید به عقد خود وفا کند، نه اینکه بر هر فردی واجب است به جمیع عقود وفا کنند. اگر این طور باشد که منظور، امّهات حرام باشد معنایش این است که نکاح حرام است، برای اینکه بالأخره این زنها یا اُمّهاتاند یا اخواتاند یا بناتاند یا عمّاتاند یا خالاتاند، منظور این نیست که هر کسی مادر شد، نکاح با او حرام است ولو مادرِ غیر، اینچنین که نیست یا هر کسی خواهر شد یا دختر شد، بلکه منظور این است که هر کسی با مادرِ خود نمیتواند، با دختر خود نمیتواند اینها جزء محارماند، این یک نکته.
شمول امهات به مادران بلا¬فصل و مع¬الفصل
نکته دیگر این است که همان طوری که امّهات، شامل مادرهای بلافصل میشود، شامل مادرهای معالفصل هم خواهد شد یعنی جدّه؛ مادر است خواه جدّهٴ پدری، خواه جدّهٴ مادری. الآن این شخص دارای سه مادر هست: مادر بلافاصله که مادر خود اوست، مادرِ پدرش و مادرِ مادرش، اینها همه امّهات اویند و بر او محرّماند، پس بر هر کسی امّهات او محرّم است که جدّات را هم شامل میشود.
به همین دو بیان، سایر جمعها هم تبیین خواهد شد ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ﴾؛ مادرها و دخترها ﴿وَأَخَوَاتُکُمْ﴾ یعنی خواهرها ﴿وَعَمَّاتُکُمْ﴾؛ عمّهها، عمّهها هم مثل مادرها و دخترها اعمّ از بلافاصله و معالفاصله است؛ منتها عمّهٴ معالفاصله معنایش این نیست که عمّهٴ عمّه، چون عمّهٴ عمّه گاهی ممکن است نکاح او جایز باشد. عمّه یعنی خواهرِ پدر، اگر خواهرِ پدر بود میشد عمّه، خواهر جدّ بود میشد عمّهٴ دیگر، خواهر جدّ دیگر بود میشد عمّهٴ سوم، اینها را میگویند عمّات، نه عمّه و عمّهٴ عمّه نظیر مادر و مادرِ مادر نیست یا نظیر دختر و دخترِ دختر نیست. عمّه یعنی خواهرِ پدر، عمّه یعنی خواهرِ جدّ، عمّه یعنی خواهرِ جدّ جد، اینها عمّاتاند همه اینها را عمّه میگویند، لذا میشود گفت: ﴿عَمَّاتُکُمْ﴾ خالات هم همین طور است.
اینکه فرمود: ﴿وَخَالاَتُکُمْ﴾ یعنی خواهرِ مادرتان، خواهرِ جدّهتان، خواهرِ مادرِ پدرتان، خواهرِ مادرِ مادرتان. خواهرِ مادر و خواهرِ جدّه اینها خاله شما هستند، نه خالهٴ خاله، گاهی خالهٴ خاله بیگانه است.
محرمات هفت¬گانه سببی در نکاح
خب، اینکه فرمود: ﴿وَعَمَّاتُکُمْ وَخَالاَتُکُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ﴾ این چند گروه یعنی مادر و دختر و خواهر سه، عمّه و خاله و بناتالأخ و بناتالأخت چهار، این هفت گروه، گروه نسباند.
بیان محرمات رضاعی در نکاح
اما بخش دوم این آیه، رضاعیات را شامل میشود [که] فرمود: ﴿وَأُمَّهَاتُکُمُ الَّلاتِی أَرْضَعْنَکُمْ﴾ اینها جزء تأسیسات شرع است. در جاهلیت، بنایشان بر این بود که این محارم را گرامی میداشتند، با اینها ازدواج نمیکردند. البته گروهی در جاهلیت، با نامادری ازدواج میکردند؛ اما این چند گروه یادشده یعنی این هفت گروه نَسبی را معمولاً ازدواج نمیکردند . حالا عقدشان به رسم جاهلی بود ولی با این ذوات، ازدواج نمیکردند ولی رضاع جزء ابتکارات شرع است. فرمود: ﴿وَأُمَّهَاتُکُمُ الَّلاتِی أَرْضَعْنَکُمْ﴾؛ مادرهایی که شما را شیر دادند.
خب، اینجا هم جمع با همان دو بیان تام است. هم به لحاظ تعدّد مورد تام است، هم اینکه مادرِ رضاعی اگر زنی کودکی را شیر بدهد آن زن، مادرِ رضاعی این کودک است بر او محرم. مادرِ این زن مرضعه هم بر این کودک، محرم [است] بنابراین قابل جمع هست که میفرماید: ﴿أُمَّهَاتُکُمُ الَّلاتِی أَرْضَعْنَکُمْ﴾. بعد ﴿وَأَخَوَاتُکُم مِنَ الرَّضَاعَةِ﴾ خواهرهای شیری شما، همشیرهای شما هم بر شما حراماند. اینچنین نیست که حالا اگر برادر بود بشود همشیر، خواهر بود بشود همشیره، چون فارسی که دیگر «تاء» برنمیدارد. به هر تقدیر، هر دو همشیرند؛ هم برادر همشیر است، هم خواهر همشیر، نه اینکه حالا خواهر شد بشود همشیره.
اینکه فرمود اخوات رضاعی، بنات رضاعی را به طریق اُولیٰ شامل میشود. اگر مادرِ رضاعی محرم است، خواهر رضاعی محرم است، دخترِ رضاعی هم یقیناً محرم هست. خواهرِ رضاعی که محرم شد، از راه ارتباط مادر است؛ اما دخترِ رضاعی یک ارتباط تنگاتنگ با خود شخص دارد. پس مادر رضاعی، خواهر رضاعی منصوص است در قرآن، دختر رضاعی هم به اولویت فهمیده میشود؛ اما بقیه را البته باید با نص ثابت کرد، به اطلاق «یحرُم مِنَ الرَّضاع ما یحرم مِنَ النَّسَب» آن همهٴ این هفت مجموعه را شامل میشود وگرنه آنچه از خود قرآن میشود استنباط کرد درباره محرّمات بالرضاع، همین سه صنفاند. آن چهار صنف دیگر را از نصوصی از قبیل «یحرُم مِنَ الرَّضاع ما یحرم من النَّسَب» میشود استفاده کرد تا آنجایی که از این حدیث، منزلت استفاده میشود.
بیان گروههای سببی در حرمت نکاح و بررسی مفهوم ربیبه
اینها خلاصهٴ سخن در بخش دوم؛ اما برای بخش سوم که گروه ششگانه دیگرند که برای سبب هست. فرمود: ﴿وَأُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ﴾؛ مادرِ همسرِ شما، مادرزن این بر شما حرام است و این هم جمعش به دو اعتبار است هم تعدّد مورد و هم آن امّهاتی که در طول یکدیگرند یعنی اگر اُمّالزوجه حرام است، اُمّ اُمّالزوجه هم حرام است.
بررسی معنا و مفهوم ربیبه
﴿وَرَبَائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُم مِن نِسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُم بِهِنَّ﴾، «رَبیبه» یعنی آن تربیتشده و مربوب دامن شما. اگر کسی با زنی ازدواج بکند که این زن از شوهر قبلی دختری دارد، آن دختر را میگویند «ربیبه» برای اینکه آن دختر، غالباً تحت کفالت و تدبیر این شوهر جدید قرار میگیرد. این هم غالب هست وگرنه اگر او بزرگ باشد و خودش یک زندگی جدایی داشته باشد، آن ربیبه نیست به این معنا که تحت تدبیر و تربیت این باشد ولی حُکم او را دارد. این ربیبه گفتنش برای غالببودن است یعنی منظور، دخترهای زنهایی که با این زنها ازدواج کردید، پس ربیبه گفتنش این نکته است، این یک مطلب.
غالبی بودن قید «فی حجورکم» در آیه
دوتا قید دیگر هم در آن هست: یکی اینکه فرمود: ﴿فِی حُجُورِکُم﴾؛ که در دامن شما باشند این قید، قید غالبی است که در کتابهای اصولی نوعاً به آن مثال زدند، این معلوم است ﴿مِن نِسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُم بِهِنَّ﴾ این قید سوم یعنی این ربیبهٴ زنی باشد که نه تنها با او ازدواج کردید او همسر شما شد، بلکه نکاح لغوی هم حاصل شد، این قید سوم.
پس عنوان ربیبه بودن، قید غالبی است. عنوان ﴿فِی حُجُورِکُم﴾ بودن قید غالبی است؛ اما عنوان اینکه نکاحِ لغوی شده باشد قید غالبی نیست مفهوم دارد، برای اینکه خودش در کنارش فرمود: ﴿فَإِن لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ﴾؛ اگر با زنی ازدواج کردید، نکاح شرعی حاصل شد، عقد حاصل شد ولی نکاح لغوی حاصل نشد، ازدواج با آن ربیبه عیب ندارد، حالا جمعاً حرام است ، عیناً حرام نیست. پس این سه قید یکی عنوان ربیبهبودن است، یکی عنوان فی حجور بودن است، یکی عنوان اینکه مدخولبها. این مدخولبها شرط حرمت است، اگر این شرط نبود حلال است برای اینکه خودش فرمود: ﴿فَإِن لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است